سندیت

كتاب سنن النبي اثر مرحوم علامه طباطبايي مربوط به عصر اخير است، هنوز آن طور كه بايد و شايد در بوته نقد و تحقيق قرار نگرفته و به جز در بعضي از موارد،كه مورد سوال قرار گرفته است، بر كليت اين اثر ارزشمند خدشه اي وارد نشده است. علاوه بر اين، از موارد امتياز اين كتاب، شخص نويسنده آن است كه به خاطر اشراف ايشان به بسياري از علوم، خود نقطه قوتي است براي تلقي صحيح از اين كتاب.

اين كتاب تنها كتابي است كه پيرامون آداب و سنن و روش رفتاري رسول خدا (ص) تدوين گرديده است و براي شيفتگان دين و طالبين معارف حقه، اين كتاب گنجينه اي بس عظيم از معارف مي باشد.

اما نظر مولف راجع به كتاب سنن النبي قابل توجه است، ايشان نوشته است:

اين كتاب از جمله عنايات، الطافي است كه خداوند سبحان امكان تاليف آن را به ما داد، بحثي از رواياتي كه راويان مسلمان حديث در كتاب هاي خود در مورد آداب و سنت هاي آقا و سرورمان حضرت رسول خدا (ص) آورده اند را تا آنجا كه زمان اندك و فرصت كوتاه ما اجازه داد انتخاب نموده ايم(1).

 آن طور كه معلوم است، ايشان اسانيد(سند هاي) روايات را حذف نموده و روايات مرسله و مسنده را از يك ديگر جدا نموده است و براي اين كه كار بر خوانندگان آسان شود، نام مؤلفين و كتاب هاي ايشان را ذكر كرده‏ اند تا ايشان بتوانند به اصل روايات منقوله مراجعه نمايند.

علامه اضافه نمودند:

كتابي كه از نظر خوانندگان محترم مي‏گذرد مجموعه‏ اي است از روايات سنن كه متضمن روش‏هاي عملي حضرت نبي اكرم(ص) بوده و آن اعمالي را كه آن حضرت در سير زندگي به آن‏ها مداومت فرموده و عنايت داشته است ضبط مي‏كند.

بخشي از معروف ‏ترين اين روايات را اين جانب در سال هزار و سيصد و پنجاه قمري در رساله‏ اي به نام سنن نبي گردآورده بودم اخيراً دانشمند معظم جناب آقاي آقا شيخ محمدهادي فقهي- دامت بركاته- با تتبعي وسيع و كوششي چند ساله بقاياي آن‏ها را كه در جوامع حديث و غير آن‏ها متفرق بودند به عنوان ملحقات جمع‏آوري نموده و به اصل ضمّ و به منظور تعميم فايده تمام كتاب را با حفظ اصل عربي روايات به فارسي ترجمه نموده و در دسترس مراجعه كنندگان قرار داده‏اند. جزاه‏اللَّه عن الاسلام و صادعه خيرالجزاء. (2)  

 با اين حال، همين مترجم در پاسخ به شبهاتي كه ممكن است در پي نقل بعضي از روايت هاي اين كتاب ايجاد شود در مقدمه نوشته است:

در مورد احاديث نقل شده در اين كتاب، بايد به طور كلي اشاره نمود كه استاد علامه، مانند علامه مجلسي در حلية المتقين اهتمام خاصي به غير ضعيف يا مستند بودن آن‏ها نداشته، بلكه احاديثي را كه از محتواي ارزشمندي درباره مسائل زندگي برخوردار بوده‏اند، نقل كرده است.

... با توجه به اين نكته، نخست قرار شد در اين كتاب رواياتي را كه از لحاظ سند ضعيف هستند حذف كنيم، ولي بعضي از دوستان صلاح ديدند كه اصالت متن كتاب استاد علامه محفوظ بماند و در مجموعه آثار ايشان، فقط متن تأليفي خود استاد، با ترجمه حضرت آقاي فقهي، آورده شود و از نقل «ملحقات» خودداري گردد و البته بعيد به نظر نمي‏رسد كه اگر خود مرحوم علامه طباطبائي امروز اين كتاب را تأليف مي‏نمودند، يا بعضي از اين احاديث را نقل نمي‏كردند و يا در حواشي آن‏ها، توضيحاتي هم اضافه مي‏نمودند ... همان كاري كه در مورد بحارالانوار آغاز كردند، ولي متأسفانه به علت مخالفت برخي، متوقف شد و ناتمام ماند! و جامعه ما و حوزه‏هاي علميه، از آن تعليقات ارزشمند و پربها، محروم ماندند.

 ... اشاره به يك نكته ديگر نيز در اين مقدمه ضروري است و آن اين‏كه، چندي پيش بعضي از دوستان! ناآگاه و غير متخصص، بخشي از مسائل مطرح شده در «تعليقات» و يا ملحقات كتاب سنن النبي را ترجمه نموده و به عنوان سؤالات امتحاني در مراكز آموزش و پرورش مطرح ساختند كه محتواي آن‏ها نه تنها زيبنده مقام نبوت نبود، بلكه موجب وهن هم بود و به همين دليل مورد اعتراض شديد علماي عظام و اهل فرهنگ قرار گرفت ....

متأسفانه انتخاب كننده آن سؤالات، كه بعضي از آن‏ها هرگز با ضرورت‏هاي زمانه، انطباق نداشت، در مقابل اعتراض‏ها، مدعي شد كه آن‏ها را از كتاب سنن النبي! استخراج و ترجمه كرده و اين نشان مي‏دهد كه نام برده در واقع به اصل و متن كتاب تأليفي استاد علامه و ملحقات و اضافات بعدي، توجهي نداشته است ...(3)                          

 نتيجه اين كه علامه طباطبايي تمام سعي خود را مبني بر گزارشي از آداب و رسوم سنت نبوي و كارهايي را كه پيامبر انجام مي دادند صرف كردند و به موضوع كارشناسي احاديث نقل شده از نظر سند و اعتبار توجهي نكردند، به همين جهت اگر براي خواننده اي مورد يا مواردي از اين كتاب محل تامل است، خود شخصا مي تواند تحقيق كند.

در پايان لازم است اشاره شود كه طبق اطلاع دقيق،قرار است اين كتاب پس از بازبيني مجدّد و ويرايش كامل و ثبت منابع و مصادر در پاورقي‏ها و تعيين فهرست اعلام و اماكن و ... تقديم علاقه‏مندان مي‏گردد.

پي نوشت ها:

1. ر،ك،فقهي محمد هادي، مقدمه ترجمه سنن النبي علامه طباطبايي، قم انتشارات بوستان كتاب، سال 1389ش، چاپ اول .

2. همان.

3.همان.

 

آیا اعمال روز شرف شمس از قبیل نماز حاجت قبل از نماز ظهر و روزه گرفتن و نوشتن ذکر ابجد آن روی کاغذ زرد سندیت دارد یا خیر؟

پاسخ:
در كتب روايت و دعا چيزي به نام اعمال روز شرف شمس نديده ايم. در اينترنت از اين مطالب بي پايه فراوان است كه بسياري از مواقع به معصومين هم نسبت داده مي شود، ولي اساسي ندارد. جز به مطالبي كه مستند به منابع معتبر بوده و در سايت هاي معتبر مي آيد، توجه نكنيد. اينها شايد نقشه دشمن در خرافي معرفي كردن جامعه باشد.
موفق باشید.

آیا حدیثی که در مورد آیات سوره اسراء پیرامون فسادهای یهود است و مضمون آن شهادت حضرت علی (ع) و زخمی شدن امام حسن (ع) و بروز واقعه کربلا است، سندیت دارد؟ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ قَالَ قَتْلُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام وَ طَعْنُ الْحَسَنِ علیه السلام- وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً قَالَ قَتْلُ الْحُسَيْنِ علیه السلام- الكافي، ج‏8، ص: 207 عبد اللَّه بن قاسم بطل در باره آيه شريفه: وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَنِي إِسْرائِيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ ... «3» از امام صادق عليه السّلام روايت مى‏ كند كه فرمود: اين آيه به كشتن على بن ابى طالب عليه السّلام و نيزه زدن به حسن عليه السّلام نظر دارد، و ... وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيراً «4» حاكى از كشته شدن امام حسين عليه السّلام است.

پاسخ:
علاوه بر اينكه مرحوم كليني روايت مذكور را در كتاب شريف «كافي»(1) نقل نموده مفسران نيز در تفاسيري همچون تفسير عياشي، (2) البرهان(3)، نورالثقلين (4) و ...نقل كرده اند.
البته چنانكه علامه طباطبايي در تفسير الميزان متذكر شده بايد بدانيم كه «روايت مذكور و روايات مشابه در مقام تطبيق حوادثى است كه در اين امت واقع مى‏شود و در ميان بنى اسرائيل اتفاق افتاده است، و در حقيقت در مقام تصديق مطلبى است كه رسول خدا پيش ‏بينى كرده و فرموده بود: اين امت به زودى همان كارهايي كه بنى اسرائيل مرتكب شدند را دقيقا و طابق النعل بالنعل مرتكب خواهند شد، حتى اگر بنى اسرائيل داخل سوراخى رفته باشد اين امت نيز خواهد رفت، پس اين روايات را نبايد جزو رواياتى شمرد كه آيه مورد بحث (5) را تفسير مى‏ كند بلكه تنها در مقام تطبيق است. چرا كه مى‏ بينيم هر كدام از اين روايت ها آيه را به گونه‏ اى تطبيق كرده‏ اند.»(6)

پي نوشت ها:
1. كليني، محمد بن يعقوب، كافي، تهران، دار الكتب الإسلامية‌، 1407 ه‍ ق‌، ج 8، ص 206.
2. عياشى، محمد بن مسعود، كتاب التفسير، تهران، چاپخانه علميه، 1380ق، ج‏2، ص 281.
3. بحراني، سيد هاشم، البرهان في تفسير القرآن، تهران، بنياد بعثت، 1416ق، ج‏3، ص 502.
4. عروسي حويزي، عبد علي بن جمعه، نور الثقلين، قم، اسماعيليان، 1415ق، ج‏3، ص 138.
5. «وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيرا» (إسراء(17) آيه 4) «ما به بنى اسرائيل در كتاب (تورات) اعلام كرديم كه دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و برترى‏جويى بزرگى خواهيد نمود.»
6. علامه طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، قم، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج‏13، ص 43.
موفق و موید باشید

توجه به اشتراك هاي اهل كتاب در قرآن نيز براي اتحاد و جلوگيري از فتنه توسط كافران، مطرح شده است. در ترجمه بعضي از كتب ذیل زيارت عاشورا در قسمتي كه گروهي را لعن مي كند نوشته شده منظور ابوبكر، عمر و عثمان است. همين باعث رخنه بين مسلمانان (شيعه و سني) شده است؟ جدايي از اينكه من شيعه هستم خيلي از مسايل از همين افراد سرچشمه گرفته ولي چون اصل مهمتري پيش مي آيد به ارزش هاي اهل سنت احترام مي گذارم. پس يا اين ترجمه اشتباه است يا اينكه سنديت زيارت عاشورا مورد سؤال قرار مي گيرد. لطفا راهنمايي فرماييد

پاسخ:
در بعضی از کتب معتبر که این زیارت را نقل کرده اند، این فصل بدین صورت نیست، مثلا در کامل الزیاره ابن قولویه این فصل به این عبارت آمده:
اللهم خص أنت اول ظالم ظلم آل نبیک باللعن ثم العن اعداء آل محمد من الاولین و الآخرین اللهم العن یزید و... (1)
سید بن طاووس هم بعد از ذکر این زیارت می نویسد: در مصباح الکبیر دو فصل آخر که صد بار تکرار می شوند، وجود ندارد. (2)
در تاریخ آمده که وقتی دشمنان شیخ طوسی سعایت او را نزد خلیفه عباسی کردند و خلیفه منظور از این افراد را که در زیارت نقل شده در مصباح آمده، از شیخ پرسید، جواب داد: اولی هابیل است که قابیل را به ناحق کشت.
دوم قیدار پی کننده شتر صالح است.
سوم قاتل یحیی بن زکریا است.
چهارم ابن ملجم قاتل علی بن ابی طالب (علیه السلام) است .
افراد نامبرده هم قاتلان امام حسین (علیه السلام) هستند. (3)
گرچه توجیه شیخ خوب است، ولی اگر این عبارت از معصوم (علیه السلام) صادر شده باشد، منظورش را به ابهام فرموده است و کسی نمی تواند به یقین بگوید منظور معصوم چه کسانی هستند.
بنابراین بدون این که به یقین حکم کنیم منظور از این سه نفر چه کسانی هستند، می گوییم آنان کسانی هستند که به پیامبر و اهل بیت که حرمت آنان واجب بوده، ظلم آگاهانه روا داشته اند. به خاطر ظلم آگاهانه به پیامبر و اهل بیت، مستحق لعن و نفرین می باشند. هیچ فرد سنی نیست که مخالف لعن دشمنان پیامبر و اهل بیت که به حکم قرآن دوست داشتن و حفظ حرمت شان واجب است (4) باشد. چنین لعنی به صورت اجمالی و به جهت دشمنی لعن شدگان با پیامبر و اهل بیت، مخالف وحدت نیست.
مخالف وحدت آن است که خلفای بعد از پیامبر(ص) را با ذکر نام دشمن اهل بیت بشمریم. در مقابل چشم اهل سنت که آنان را یاران با وفای پیامبر می دانند، لعن کنیم. چنین کاری به هیچ وجه صحیح نیست. در هیچ آیه و روایت و دعایی وارد نشده است.
ما و اهل سنت دشمنان اهل بیت پیامبر را مسلمان نمی دانیم اما در مورد مصداق ها با هم اختلاف داریم. باید در اختلاف، اصول برادری رعایت شود. از اهانت و لعن و نفرین به اشخاصی که از نظر برادران اهل سنت محترم می باشند، خودداری ورزیم.

پی نوشت ها:
1.ابن قولویه ، کامل الزیارات ، قم ، انتشارات اسلامی ، 1417 ق ، ج332.
2.ابن مشهدی ، مزار ، ص485 پاورقی.
3. شیخ طوسی ، استبصار ، تهران ، دار الکتب الاسلامیه ، 1363 ش ، ج1 ، ص16 (مقدمه در ترجمه و زندگی نامه شیخ).
4. شوری (42) آیه 23.

1- در شهر مزار شریف، مرقدی منسوب به امام علی (علیه السلام) هست و توسط برادران اهل تسنن ما اداره می شود. زیارت این مقبره و پول انداختن داخل آن به منظور صدقه درست است؟

2- لطفا درباره تاریخ و چگونگی پیدایش مقبره منسوب امام علی (علیه السلام) در مزارشریف توضیح دهید.

پرسش1: در شهر مزار شریف، مرقدی منسوب به امام علی (علیه السلام) هست و توسط برادران اهل تسنن ما اداره می شود. زیارت این مقبره و پول انداختن داخل آن به منظور صدقه درست است؟
پاسخ:
1- مزاری که در شهر مزار است و معروف به زیارت امام علی (علیه السلام) است، در واقع زیارت و مقبره امام علی (علیه السلام) نمی باشد؛ قبر امام در نجف اشرف می باشد.
از بعضی از تاریخ استفاده می شود عالم پرهیزکاری به اسم علی در شهر بلخ زندگی می کرده که پدرش ابوطالب نام داشته است. زمانی که این عالم پرهیزکار از دنیا می رود، در همین جایی که معروف به زیارت امام علی است، او را دفن می کنند. امير بلخ بر قبر او بقعه و بارگاهي ساخت و موقوفاتي قرار داد. چون اسم این عالم هم علی بن ابی طالب بوده، با گذشت زمان معروف به مقبره امام علی بن ابی طالب می شود.(1)
2- زیارت کردن قبر مذکور و خواندن فاتحه به روح صاحب قبر و هم چنین خواندن فاتحه به نیت هدیه به روح مقدس امام علی (علیه السلام) اشکال ندارد. خواندن فاتحه ثواب هم دارد.
3- بهتر است از انداختن پول خودداری شود. به جای انداختن پول در زیارتگاه مزار شریف، به فقرا داده شود.
لطفا هرگاه سؤال شرعي مي پرسيد، نام مرجع تقليد خود را ذکر کنيد تا بر اساس نظر مرجع شما پاسخ بدهيم.

پی نوشت:
1. خراساني، منتخب التواريخ، تهران، انتشارات علميه اسلاميه.
-------------------------------

پرسش2: لطفا درباره تاریخ و چگونگی پیدایش مقبره منسوب امام علی (علیه السلام) در مزارشریف توضیح دهید.
پاسخ:
مزار شريف يكي از شهرهاي معروف و متبرك "افغانستان" و بسيار مورد علاقه افغان ها مي‌باشد. امروز مركز يكي از استان هاي شمالي افغانستان و جمعيت آن حدود پنجاه هزار نفر است.
نام اصلي آن خواجه خيران كه قريه‌اي از توابع بلخ بوده و بعداً به نام مزار شريف معروف شده و دلیل نامگذاری بدين نام آن است كه اهالي افغانستان معتقدند جسد مطهر حضرت اميرالمؤمنين علي(ع) در آن جا مدفون است. شرح آن به طوري كه در كتاب تاريخ مزار شريف، تأليف حافظ نور محمد، چاپ كابل سال 1325 به استناد چند كتاب تاريخي ذكر شده به طور اجمال و اختصار آن است:
چون ابومسلم مروزي خراساني در رمضان سال 129 به طرفداري خاندان نبوت از قريه سفيدج مرو، قيام نموده و با عمال بني‌اميه جنگيد، مرتب در پيشرفت بود. چون بني‌اميه نزديك به شكست شدند، شرحي خدمت حضرت صادق عرض كرد كه اگر امام به مسند خلافت راغب باشند، اين كم ترين سپهسالاري و خدمتگزاري به تقديم خواهم رسانيد.
حضرت در جواب ابومسلم مرقوم فرمود: از ما هر كس خروج كرده، به درجه شهادت رسيده، بنابر اين ما را به حكومت و خلافت رغبتي نيست.
به قاصد فرمود: به ابومسلم بگو: اگر مي‌خواهد در اين خاندان خدمت شايسته‌اي به‌ جا آورد، جسد مبارك جد بزرگوارم را كه در صندوقي در نجف اشرف مدفون است، به بلخ انتقال دهد تا بعد از آن كه فتنه بني‌اميه فرو نشيند و دولت آن ها منقرض شود، به مدينه‌ مطهره برده شود.
مقصود حضرت اين بود كه اگر جنگ طول بكشد و بعض بلاد دست به دست بگردد، جسد مطهر از دستبرد بني‌اميه محفوظ باشد و در جاي دور امني گذارده شود. چون اين دستور به ابومسلم رسيد، به عياران كار آزموده‌ي خود دستور داد كه به اين امر مبادرت ورزند. آن ها آن صندوق را پنهاني از نجف برداشته با شتر به مرو شاه‌ جهان بردند. در محلي موسوم به كوه نور گذاشته و از آن جا به كلف آورده و بعداً وارد بلخ كردند و در قريه خواجه خيران كه در مشرق بلخ و دوزاده ميلي آن(سه فرسخي) واقع است، مخفيانه مدفون ساختند. لوحي نيز بر روي آن گذاشتند. ولي بعدها به واسطه اشتغال ابومسلم به جنگ و قلع و قمع بني‌اميه و تمشيت امور خلافتي در آغاز دولت بني‌عباس و قتل نا به‌ هنگام او موضوع انتقال جسد مطهر يا اظهار و اعلان موضوع دفن در بلخ ميسر نشد و مدفن مطهر پنهان بود. چون در زمان هارون الرشيد طبق گفته پير معمر كه به هارون اظهار داشت، معلوم شد كه جسد مطهر حضرت در نجف مدفون بوده، هارون بارگاهي در آن جا ساخت و مردم متوجه بدان جا گرديدند. از اين رو نام بلخ ظهوري نيافت و آن واقعه فراموش شد تا آن كه در زمان سلطان سنجر بن ملكشاه سلجوقي كه از 511 تا 522 سلطنت كرد، در سال 530 در دفتر معاملات ابومسلم مطالبي در اين باب يافت شد، از جمله موضوع عريضه‌اي كه در اين باب خدمت حضرت صادق(ع) عرض شده و جواب حضرت به دست آمد. انتقال جسد و دفن در قريه خواجه خيران مفهوم گرديد؛ از طرفي چهارصد نفر از سادات و اكابر بلخ در يك شب حضرت را در نزديكي قريه خيران خواب ديده كه بالاي صفه آن ايستاده بود و مي‌فرمود: سال هاست ما در اين جا مي‌باشيم و كسي اطلاع ندارد، بايد به سلطان اطلاع دهيد كه قبر ما را ظاهر سازد تا مردم به زيارت ما بيايند.
پس از پيدايش دفتر ابومسلم و كشف خواب اكابر، سلطان سنجر از مرو پايتخت خود به امير قماج -والي بلخ- دستور داد كه موضوع را تحقيق و كنجكاوي كند. او با وجود مخالفت بعض علماي بلخ و انكار وجود جسد در آن جا به قريه خيران آمده و روي پشته‌اي كه به نام تل علي معروف بود، شروع به حفاري كردند. پس از اندكي حفاري به گنبد كوچكي با دريچه فولادين با قفل نقره برخوردند و خيلي شادمان شدند. با جمعيت علما آن را باز كردند و داخل حجره شدند. صندوقي فولادين ديدند كه روي آن قرآني به خط كوفي روي پوست آهو با شمشيري بزرگ و سنگي ديدند كه روي سنگ نوشته بود:
هذا قبر ولي الله علي اسدالله. بعداً صندوق را باز كردند، جسد مطهر را ديدند تر و تازه حتي ناخن ها و موي ها كاملاً صحيح و آثار زخم نيز بر پيشاني مقدس ظاهر بود. بعضي كه آن را مشاهده و زيارت نمودند ، از هوش رفتند. مردم از اين قضيه مهم غريو و فرياد تكبير و شادي بلند نمودند، نذرها و نيازها تقديم كردند، چون خبر به سلطان سنجر رسيد، او نيز براي عتبه بوسي حركت كرد، پنجاه هزار دينار زر سرخ تقديم آن جا و خادمان آن نمود. خواست صندوق را با خود به مرو ببرد و در آن جا دفن كند و بارگاهي بسازد، ولي علما و همه مردم جداً مانع شده و تقاضا كردند در همان جا بماند. او از تصميم خود منصرف شد و ساختمان كوچك خشتي در آن جا نمود.
نظري در اين باب:
اين قول درست نیست، زيرا امام امر به نبش هيچ قبري مخصوصاً قبر جد بزرگوارش علي (ع) نمي‌فرمايد. به اضافه قبر حضرت در آن زمان به كلي مخفي بود. جز امام و نزديكان و خواص خاندان عصمت كسي از آن اطلاع كاملي نداشت. ظهور قبر بنا به قولي در زمان حضرت صادق (ع) شد.
عقيده شيعه متفقاً و علماي اهل سنت بر اين است كه جسد مطهر حضرت در نجف اشرف مدفون است و به هيچ‌وجه هم نقل نشد. اكنون هم محترم و مطاف دوستان آن شاه مردان و پيشواي انس و جان مي‌باشد. كعبه‌ آمال عاشقان صاحب ولايت همان خاك پاك است. البته هر محلي كه به نام آن بزرگواران باشد، محترم و مقدس است چون انتساب به آن نام هاي پاك دارد.(1)

پي نوشت:
1 . <http://afghanistanhistory.net> بر گرفته از مجله مجموعه حكمت دوره چهاره شماره 1 ارديبهشت ماه سال 1339ش.