پرسش وپاسخ

با سلام برای داشتن فرزند زیبا و با صفات خوب چه اعمالی قبل و بعد از حاملگی انجام شود؟ مثلا خودن به و گلابی برای زیبایی کودک و خوردن کندر توسط زنه حامله باعث باهوش شدن بچه میشود. ضمن درخواست توضیح کامل لطفا بفرمایید برای داشتن فرزند پسر ایا راه حلی هست؟ تشکر

برادر گرامي! در نگاهي به سيرۀ معصومين(ع) در مي يابيم كه دغدغه و پرسش ايشان در بدنيا آمدن نوزادان، سلامتي آنها بوده است. در دعاهايي كه از معصومين(ع) صادر شده است آمده است:
مرد از خداوند، فرزندي سالم، صالح و عاقبت به خير طلب كند. يكي از دعاهاي وارده چنين است: «بسم الله الرحمن الرحيم الَّذي لا اِلهَ اِلاّ هُوَ بَديعُ السَّماواتِ وَ الاَرضِ، أَللّهمَّ اِن قَضَيتَ مِنّي في هذِهِ خَليفَهً فَلا تَجعَل لِلشَّيطانِ فيهِ شِركَاَ وَلا نَصيباً ولا حَظّاً وَ اجعَلهُ مُخلِصاً مِنَ الشيطانِ و رِجزِهِ، جلَّ ثناؤكَ.»(1) هم چنين از ابي جعفر (ع) روايت شده كه فرموده اند در هنگام جماع گفته شود: «اَللّهُمَّ ارزُقني وَلَداً وَ اجعَلهُ تَقيا زَكياً لَيسَ في خَلقِهِ زيادَهٌ وَلا نُقصانٌ واجعَل عاقِبَتهُ اِلي خَيرٍ».(2)
متأسفانه اعراب جاهلي كه دختران را زنده بگور مي كردند، عيبشان اين بود كه با تولد دختر، بجاي تهنيت تسليتشان مي گفتند. امروزه هم گويا اين فرهنگ هنوز زنده است و دغدغۀ داشتن فرزند پسر در اولويت است.
أما خدمت شما عرض كنيم كه اگر قصدتان فخر فروشي و شرم از دختر دار شدن نيست، جواب سوالتان را در دو بخش پاسخ مي گوييم:
- بخش أول: آداب بارداري در اسلام:
زن و شوهر بهتر است در حيات جنسي هم قصد قربت و كسب رضاي خدا را فراموش نكنند و طمأنينه و آرامش در نظر داشته باشند كه آميزش توأم با طمأنينه باعث مي شود گردش خون، طبيعي بوده و در نتيجه نسلي طبيعي و بهنجار پديد آيد. در دين مقدس اسلام، غذا هم از لحاظ مادي بررسي مي شود و هم از لحاظ معنوي؛ گرچه درست است كه غذاي حرام تاثير بدتر در روح و روان فرزند مي گذارد. از اين رو بسيار سفارش شده كه والدين از غذاي حرام و حتي غذاي مشكوك پرهيز نمايند. با أنجام اين نكات، فرزند از نظر روحي و جسمي، در شرايط خوبي قرار مي گيرد.
در اينجا توصيه هايي براي بچه دار شدن كه در داشتن فرزند زيبا و سيرت خوب تأثير دارد، اشاره مي شود:
الف) توصيه ها قبل از آميزش:
در اينجا به برخي از اين توصيه ها اشاره مي شود:
1. تلاوت آيه نور توسط والدين، قبل از بارداري و توسط زن در ايام بارداري بسيار ضروري است: «اللَّهُ نُورُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوهٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِى زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَكَهٍ زَيْتُونَهٍ لَّا شَرْقِيَّهٍ وَ لَا غَرْبِيَّهٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِى‏ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِى اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَآءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عَلِيمٌ»(3)
2. خوردن گلابي به پدر توصيه مي شود: در كتاب كافي از امام صادق(ع) نقل شده: ايشان در حالي كه به كودكي زيبا مي نگريستند فرمودند:«ينبَغي اَن يكونَ اَبو هذَا الغُلامِ آكِل السَّفَرجَل؛ بايد پدر اين پسر بچه، گلابي خورده باشد.»(4)
3. خوردن كاسني به پدر سفارش شده است.(5)
4. خوردن قاووت به پدر و مادر توصيه شده است.(6)
5. سفارش به خوردن انار.(7)
ب) توصيه ها در حين آميزش:
1. تغذيه: نوع غذا (از نظر حلال و پاك بودن آن) اثر فراواني در فرزند دارد كه لازم است در اين زمينه نيز توجّه كافي صورت گيرد.
2. حالات پدر و مادر: سيستم فكري و حالات رواني پدر و مادر در حين آميزش، بر روحيات فرزند مؤثر خواهد بود.
در پي رواياتي كه بيانگر تأثيرات، به پدران و مادران سفارش شده است كه در حين نزديكي با وضوء بوده و به ياد خدا باشند. بديهي است ياد خدا موجب آرامش قلب مي شود و در فرزند اثر مثبتي خواهد داشت. هم چنين رغبت و ميل قوي جنسي زوجين، در زيبايي جنين و هوشمندي وي اثري قطعي خواهد نهاد. ترس و اضطراب والدين به هنگام عمل زناشويي، بدترين تأثير را بر روي طفل مي گذارد؛ همان گونه كه آرامش خاطر پدر و مادر، تأثيري بس نيكو در فرزند مي نهد. تجربه نيز نشان داده است فرزنداني كه نطفه آن ها در ساعات پاياني شب منعقد مي شود از هوش بيشتري بر خوردارند.
- به طور كلي از ديدگاه اسلام، چند اصل در دوران بارداري توصيه مي شود:
1. تغذيه مناسب.
2. استراحت كافي.
3. داشتن آرامش روحي و معنوي.
4. انجام ورزش هاي مناسب.
5. انجام مراقبت هاي دوران بارداري.
6. شناخت علائم خطر در حاملگي.
5. مراقبت هاي دوران بارداري.
- بخش دوم: پسر يا دختر شدن فرزند:
پيشترها كه مردم به فرزندي كه پسر باشد بيشتر اشتياق و علاقه داشتند، به حكيم باشي‌ها، رمال‌ها و دعانويس‌ها مراجعه و از آنان مي‌خواستند كه به آنها كمك كنند. در مناطق عشايري كه به داشتن اولاد ذكور از لحاظ زياد كردن ايل و تبار و پشتيباني قبيله‌اي نياز بيشتري داشتند، براي اينكه همسرشان حامله و حملش پسر شود، سعي مي‌كردند زن را در حالتيكه آمادگي و تمايل چنداني به مجامعت نداشته باشد غافلگير كنند، تا مني مرد زودتر انزال شود و اين اعتقاد را در اثر تجاربي كه داشتند بكار مي‌بستند، كه ما هم در دستورات پيشوايان دين داريم كه اگر مني مرد زودتر انزال شود، جنين با خواست خدا پسر و بالعكس اگر مني زن زودتر نزال شود، جنين با خواست خدا دختر خواهد شد.
كلام آخر: براي اينكه روش‌هاي انتخاب جنسيت جنين و مسايل مربوط به آن را پيگيري كنيد، به منابع زير مراجعه فرماييد:
- http://www.andisheqom.com/Files/moshavere.php?idVeiw=31578&level=4&subid...
- http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=89776
- http://www.roham.ws/web/ftopicp-1164.html#1164
پي نوشت ها:
1. شيخ حرعاملي، وسائل الشيعه، كتاب النكاح، ج7، باب 97، قم، آل البيت، 1409ه.ق.
2. همان، ج20، ص 117، باب 55، حديث 25180.
3. نور(24)، آيۀ 35.
4. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج6، ص 22، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 ه ش.
5. محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، ج62، ص 215، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404 ه.ق.
6. همان، ج66، ص 278.
7. همان، ج63، ص 164.
موفق و موید باشید

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا نام «هلما» از اسامی  یا القاب حضرت زینب (سلام الله علیها) می باشد؟

پاسخ:
اين كلمه در كتاب هاي معتبر، جزوه اسامي يا القاب آن حضرت نيامده است.
موفق و موید باشید

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام، من دیروز به یک سایت برخوردم که در آن تبلیغ به مسیحیت شده بود، بخش پرسش و پاسخ داشت که من هم از آنها سؤال کردم که خداوند در قرآن فرموده «من نه زاده شده ام و زاده ای دارم». حال شما چگونه مدعی می شوید که حضرت عیسی (علیه السلام) پسر خداوند است که آنها در جواب من این چنین نوشته اند: "دوست عزیز، مسیح پسر خدا به چه معنا است؟! نباید از نظر دور داشت که اولین پیروان مسیح یهودیانی بودند که معتقد بودند خدا یکتاست و در این باره نیز هیچ تردیدی نداشتند. پس از ایمان آوردن بسیاری از این یهودیان به مسیح نیز نه تنها دراین اعتقادشان تغییری ایجاد نشد بلکه در مسیحیت مفهوم یکتا بودن خدا برایشان به طورکامل قابل درک شد. امروز نیز همه ی مسیحیان بر مبنای مکاشفه ی* مستقیم خدا و آنچه که در انجیل نوشته شده کاملا بر همین اعتقادند. بنابراین پسر خدا بودن مسیح آنگونه که غیر مسیحیان درباره ی باور مسیحیان تصور می کنند به معنای زمینی آن یعنی حاصل آمیزش یک زن و یک مرد نیست. *مکاشفه یعنی آنچه که از سوی خدا بر انسان آشکار می شود.)) بادا که در امتداد ادامه ی زندگیتان، آنچنان تشنه ی هدیه ی مسیح بشوید تا آن را با تمامی وجود و عاشقانه از او درخواست کنید تا او نیز سخاوتمندانه آن گوهر بی نظیر را به شما هدیه کند.

می خواستم بدانم آیا این جواب این دوست درست است یا خیر؟ نظر شما درباره این جواب چیست؟ بی زحمت اگر ممکن است شما هم جواب خود را به این سؤال من بدهید .

پاسخ:
مسیحیان خدا را در قالب اقانیم ثلاثه یعنی (خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس) تصویر می نمایند و غالبا از خدای پدر و خدای پسر سخن می گویند و از این اعتقاد آنها به نظریه تثلیث یاد می شود و نظریه تثلیث در الهیات مسیحی آموزه‌اي بنيادين است که دیگر آموزه ها بر اساس آن توجیه و تفسیر می شوند، بر اساس نظریه تثلیث مسیحیان معتقد به خدای پسر هستند و معتقدند که حضرت عیسی پسر خداست و اما در این که پسر خدا بودن به چه معناست؟ تعریف ها و تفسیرهای متعددی ارائه شده است که مسیحیان بعضی از این تفسیرها را پذیرفته و بعضی را رد کرده اند و در جواب پرسش اول شما که آیا جواب این دوست درست است یا خیر نظر شما درباره این جواب چیست؟ ما معتقدیم که این جواب مسیحیان به چندین علت درست نیست و نمی توان این پاسخ را پذیرفت:
اولا مسیحیان در جواب شما معنای عرفی و ظاهری پسر خدا بودن را نفی کرده اند. چرا که تلقی عموم مردم از این آموزه مسیحی این است که پسر خدا بودن به معنای عرفی و معنای زمینی آن یعنی حاصل آمیزش یک زن و یک مرد بودن است و آنها به رد و ابطال این معنا پرداخته اند و به معنای مورد قبول خود اشاره نکرده اند که چه معنای معقول و منطقی از این اعتقاد خود ارائه می کنند که این خود فرار از اشکال است به جای پاسخ مستدل دادن ثانیا خود این گفته که اولین پیروان حضرت عیسی موحد و یکتا پرست بوده اند موید تفسیر مسلمانان از توحید است و مخالف تفسیر شما مسیحیان از توحید که قاتل به تثلیث هستید می باشد و نیز ما معتقدیم که آنها قائل به تثلیث نبودند و مسئله پسر بودن حضرت عیسی را مطرح نکرده اند بلکه بعد ها بوسیله عده ای از مبلغان مسیحی مانند پولس که در ابتدا یکی از یهودیان و از مخالفان سرسخت مسیحیان بود و به شکنجه و قتل مسیحیان مبادرت می ورزید، بعداً به دین حضرت مسیح گروید و از مبلّغان و مروّجان پر قدرت و زبردست مسیحیت شد با تأثیر پذیری از عقاید رومیان مبنی بر فرزند داشتن خدا، نیز با تأثیر پذیری از افکار مشرکان و عرب جاهلی مبنی بر دختر داشتن خدا و با تقلید از آنان مدعی شد که حضرت عیسی پسر خدا است لذا پولس و امثال او این مسئله را مطرح کرده و وارد مسیحیت کرده اند که باعث تحریف دین مسیحیت شده اند. ثالثا خود مقامات مسیحی چون دیدند که موضوع پسر بودن عیسی با اصول مسلم عقل و علم سازگار نیست ناگزیر در صدد توجیه و تاویل برآمده و از پسر بودن حضرت عیسی (ع) دو معنای زیر را ارائه کرده اند که به اعتقاد ما هر دو آنها با مشکل عقلی و نقلی مواجه هستند.
1-اولین معنای آنها این است که از آن جا كه آفرينش عيسى برخلاف روش معمولى و بدون داشتن پدر صورت گرفته و كارهاى دوران زندگى او آميخته با انواع معجزات و حوادث خارق العاده بوده، از اين جهت مى توان گفت عيسى مظهر و آينه تمام نماى خداست و به همين جهت خداوند از او تعبير به پسر نموده است و يا چون خداوند عيسى را فوق العاده دوست مى داشت از اين جهت او را پسر خود خوانده است.
اما اين توجيه داراى دو ايراد زير است:
الف-با معتقدات عموم مسيحيان كه در اعتقاد نامه نيقيّه بدين شرح مندرج است:«ما ايمان داريم به خداى واحد پدر، قادر مطلق، خالق همه چيزهاى ديدنى و ناديدنى، و به خداوند واحد، عيسى مسيح، پسر خدا، مولود از پدر، يگانه مولودى كه از ذات پدر است، خدا از خدا، نور از نور، خداى حقيقى از خداى حقيقى، كه مولود است نه مخلوق، از يك ذات هم ذات با پدر...»(1) سازگار نخواهد بود؛ زيرا عبارات فوق، صريح در اين است كه عيسى مسيح پسر خداست همان طورى كه نور از نور جدا مى شود، عيسى هم از خدا جدا شده و در رحم مريم قرار گرفته و از آن جا براى هدايت و سعادت مردم پا به اين عالم گذاشته است.
ب- هرگاه آفرينش بدون پدر و يا زندگى آميخته به انواع معجزات و امور خارق العاده، كافى در ناميدن كسى به پسر خدا باشد در اين صورت اين نام و نسبت هيچ گونه اختصاصى به عيسى ندارد؛ زيرا آدم هم بدون پدر و مادر آفريده شده و پيامبرانى مانند ابراهيم و موسى و نوح و... نيز سراسر زندگانى آنها با انواع حوادث خارق العاده و معجزات آميخته بوده است و همچنين خداوند همه آنها را دوست داشته، پس بايد آنها نيز پسر خدا ناميده شوند.
2- توجيه ديگر اين كه مى گويند: منظور از اين كه عيسى پسر خداست اين است كه خداوند در پيكر عيسى حلول كرده، همان سان كه حرارت در آب حلول مى كند.
اين توجيه نيز صحيح نيست زيرا خداوند نه مى تواند جسم باشد و نه محدود به زمان و مكان; خداوندى كه صرف وجود و غير محدود به زمان و مكان است. چگونه مى تواند در بدن انسانى مانند عيسى كه مانند همه افراد بشر غذا مى خورد و مى خوابيد و راه مى رفت و از لحاظ زمان و مكان محدود بود حلول كرده و محدود شده باشد؟!
آيا آب دريا با آن كه محدود است مى شود در يك كاسه كوچك جا گيرد و اگر نمى شود، پس چگونه ممكن است وجود نامحدود خداوند در پيكر انسانى چون عيسى محدود و محصور گردد؟!(2)
در نتیجه به اعتقاد ما موضوع پسر بودن حضرت عیسی برای خدا توجیهی معقول و منطقی ندارد و اعتقادی باطل است.
و در جواب سوال اصلی شما می گوییم که دین مبین اسلام و قرآن كريم ضمن تصديق نبوت حضرت عيسي(ع) و انجيلِ نازل شده بر وي، برخي باورهاي بنيادين مربوط به مسيحيت رايج از قبيل تثليث و مباني و مؤلفه‌هاي مهم آن را باطل می داند و آنها را به چالش كشيده است و ما مسلمانان نیز معتقدیم که دین مسیحیت فعلی همان دین و آئینی نیست که حضرت عیسی (ع) آورده است. بلکه در طول تاریخ به دست مغرضان تحریف شده است. و مسيحيان، قرآن كريم را به روايت نادرست در اين باره متهم ساخته و بر توحيدي بودن عقيده خويش اصرار دارند. در حالی که بررسي سير تاريخي پيدايش، تحول و صورت‌بندي‌نهايي اين عقيده با استناد به منابع و آراي الاهي‌دانان مسيحي، مي‌تواند به ساختگي و وارداتي بودن عقيده تثليث و فهم بيشتر و سنجش بهتر نگرش قرآن كريم در اين باره كمك كند.(3) و خدا از نظر اسلام مبدئی است که دارای همه گونه صفات کمال است و هیچ گونه نقص و عیب و احتیاج و محدودیتی در او راه ندارد و تمام موجودات جهان آفریده او و نیازمند به هستند و او به هیچ موجودی نیاز ندارد و بدیهی است چنین خدایی نه می تواند به کسی نیاز داشته باشد و نه دارای اجزاء ذهنی و خارجی باشد و نه می تواند بزاید و یا زاییده کسی باشد و نه می تواند همسر داشته باشد و خداوند متعال در قرآن خودش را این گونه به ما معرفی می کند:« قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ* اللَّهُ الصَّمَدُ* لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ* وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا أَحَدٌ »(4)( بگو: خداوند، يكتا و يگانه است‏؛
خداوندى است كه همه نيازمندان قصد او مى‏كنند؛{هرگز} نزاد، و زاده نشد، و براى او هيچگاه شبيه و مانندى نبوده است‏!) زیرا هر کدام از این امور هر گاه در خدا باشد او را از مرتبه خدایی پایین آورده جزء آفریده ها و مخلوقاتش قرار می دهد و روی این حساب مسیحیان در این عقیده که عیسی(ع) را پسر خدا می دانند بدون آن که توجه داشته باشند خدا را از مقام الوهیت پایین آورده و در زمره دیگر آفریده ها قرار می دهند.
پی نوشت ها:
1. ر.ک جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، چ انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1388ش، ص634.
2. ر.ک مکارم شیرازی، سبحانی،پاسخ به پرسشهای مذهبی، چ نسل جوان، قم 1383، ص 150.
3. ر.ک Ma'rifat-i Adyān, Vol.1. No.4, Fall 2010 .
4. سوره اخلاص(112)، آیه 1-4.

باسلام من برهان امکان و وجوب و بعض براهین دیگر را مطالعه کرده ام ولی هیچ برهانی به اندازه ی برهان صدیقین سخت نبود! می دانم این برهان مستقیما از ذات الهی به اثبات خدا می رسد ولی نمی دانم چگونه. لطفا بطور ساده توضیح دهید تا متوجه شوم. درضمن ما که قادر به شناخت ذات الهی نیستیم پس چطور می توانیم از ذات او به وجودش پی ببریم؟ باتشکر

پرسشگر گرامي، با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز

برهان صدیقین دارای تقریرهای گوناگونی است که تقریر ملاصدرا و پیروان حکمت متعالیه از این برهان نیازمند تبیین چندین مقدمه فلسفی است و به همین جهت درک دقیق برهان صدیقین برای فردی در سطح تحصیلات شما مناسب به نظر نمی رسد؛ اگر بخواهیم به طور کاملا مختصر و مجمل آن را بیان کنیم می توانیم بگوییم:
ما یقین داریم که در عالم واقعیتی هست و نمی توان گفت در عالم چیزی نیست، پس ما واقعیت داشتن هستی را درک می کنیم. این واقعیت هستی، ذاتا نابودی و زوال را نمی ‏پذیرد، حتی فرض زوال و رفع آن مستلزم اثبات آن است. زیرا اگر فرض کنیم واقعیت از بین رفته است، باز اثبات یک واقعیت را پذیرفته ایم و این یعنی اثبات مجدد اصل واقعیت در عالم.
اصل واقعیت ذاتا عدم و بطلان را نمی‏ پذیرد و معنا ندارد که واقعیت از بین برود و این یعنی همان واجب الوجود بودن واقعیت. پس در عالم واقعیتی که واجب الوجود بالذات است اثبات شد و ما فهمیدیم که در عالم حقیقتی واجب الوجود هست که واقعیت عالم را تشکیل می دهد و دیگر اشیایی که واقعیت دارند و واجب الوجود نیستند در هستی خود محتاج و قائم به آن واجب الوجود هستند.
در این برهان ما در حقیقت در می یابیم که همان امر مسلم و قطعی که آن را کاملا می فهمیم و ادراک می کنیم همان خداوند است، یعنی همان حقیقت غیر قابل انکار در عالم را به درستی می شناسیم و در می یابیم که همان گمشده ماست و به این جهت گفته می شود که برهان صدیقین ما از ذات واجب الوجود به اثبات آن می رسیم بدون آن که در نهایت جزئیات حقیقت وجودی این موجود واجب بر ما روشن شود.
به عبارت روشن تر ما حقیقتی را می یابیم که هست بدون آن که بدانیم آن حقیقت کیست، با برهان صدیقین می فهمیم که او خداست، اما هنوز دقیقا نمی دانیم آن حقیقت چیست؛ پس رسیدن به خدا از خود خدا منافاتی با این حقیقت ندارد که شناخت کامل ذات خداوند بر احدی مقدور نیست؛ در مقام تمثیل این همانند آن است که ما می فهمیم درون رشته سیم چیزی جریان دارد و بعد می فهمیم که این چیز جریان الکتریسیته است، اما هنوز نمی دانیم حقیقت جریان الکتریسیته چیست، اما یقین داریم که هست و همان جریان نامرئی درون سیم است .

علت شهادت امام رضا (علیه السلام) چه بود و ایشان دقیقا با خوردن چه چیزی به شهادت رسیدند؟

پاسخ:
درباره چگونگی شهادت آن حضرت اختلاف است در برخی متون تاريخي آمده است.
اباصلت گويد: امام جامه پوشيد و در محراب خود به انتظار نشست. غلام مأمون آمد و گفت: اميرالمؤمنين را اجابت كن. نعلين پوشيد و عبا به دوش كرد و مي رفت. من دنبالش بودم تا بر مأمون وارد شد كه طبقى انگور و طبق هائى از ميوه‏ هاى ديگر جلو او بود. خوشه انگورى در دست داشت كه قدرى از آن را خورده بود و قدرى مانده بود. چون چشمش به آن حضرت افتاد، برخاست و دويد و او را در آغوش كشيد و ميان دو چشمش را بوسيد و با خودش نشانيد. آن خوشه انگور را به دستش داد و عرض كرد: از اين انگورى بهتر ديدى؟
فرمود: بسا انگور خوبى كه از بهشت باشد. گفت: از آن بخور. امام رضا فرمود: مرا از آن معاف دار. گفت: ناچار بايد از آن بخورى. چه تو را مانع است؟ شايد به ما بدگمانى؟ اين خوشه را بگير و از آن بخور. حضرت رضا گرفت و از آن سه دانه خورد و آن را انداخت و برخاست. من با او سخن نگفتم تا وارد خانه شد و فرمود در را بستند و در بستر افتاد. در صحن خانه غمنده و محزون ايستاده بودم، .... تا امام (ع) به شهادت رسيد.‏(1)
و در برخي منابع آمده كه حضرت را با آب انار مسموم نمودند. (2)

پي نوشت ها:
1. امالى شيخ صدوق- ترجمه كمره‏اى‏، ناشر اسلاميه تهران‏،سال چاپ 1376 ش‏، نوبت چاپ ششم،‏ ص662.
2. ارشاد مفيد، ترجمه رسولي محلاتي،ناشر اسلاميه، ج2، ص261.

صفحه‌ها