پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

باسلام، باتوجه به اینکه در توضیحات بالای زیارت عاشورا غیرمعروفه آمده درصورت مشقت در گفتن صد لعن و سلام این زیارت تلاوت شود زیرا شنیده ایم در حدیث قدسی نباید دخل و تصرف نمود که این نوعی بی احترامی به کلام وحی می باشد. درمجامع عمومی تبلیغ شود که غیرمعروفه آن تلاوت شود تا نه ثوابی کاسته شود و نه بی حرمتی انجام گیرد؟ می شود منابع موثق توصیه به خواندن زیارت عاشورا غیرمعروفه را ذکر کنید؟ می شود زحمت کشیده نظر تمامی علما را ذکر نمائید؟ باتشکر

پاسخ:
براي امامان عليهم السلام زيارت هاي مختلف نقل شده كه از جهتي بر دو دسته اند:
زيارت هاي مطلقه يعني زيارت هايي كه براي زمان و امام معين وارد نشده اند مثل زيارت امين الله و زيارت جامعه كبيره.
زيارت هاي وارد شده براي ايام مخصوص مثل زيارت امام علي(ع) در روز عيد غدير يا همين زيارت امام حسين (ع) در روز عاشورا.
شيخ عباس قمي (ره) در مفاتيح اشاره مي كند براي روز عاشورا چند زيارت وارد شده است و ايشان دو زيارت را ذكر مي كند و اولي را زيارت عاشورا مي خواند و دومي را زيارت عاشوراي غير معروفه مي نامد.
زيارت اول در غالب كتاب هاي زيارت به همان زيارت عاشورا معروف است و منظور از زيارت عاشورا در نقل ها و كتاب ها همين زيارت مي باشد كه به نقل از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) وارد شده و از لحاظ سند بسيار معتبر است و از لحاظ ثواب، وعده بسيار به خواننده با اخلاص آن داده شده است.
در اين زيارت دو عبارت سلام و لعن است كه مستحب است صد بار تكرار شود، ولي زيارت دوم اين تكرار را كه براي بسياري سخت است، ندارد و شيخ عباس قمي با يادآوري مشقت اين تكرار براي بسياري از افراد يادآور مي شود كه زيارت عاشوراي غير معروفه اين تكرار را ندارد.
زيارت دومي را كه ايشان براي روز عاشورا نقل مي كند، زيارت عاشوراي غير معروف مي نامد. صاحب كتاب شفاء الصدور هم مي نويسد:
در يكي از كتب مزار (زيارت نامه) قديم، از زيارت عاشورا روايتي ديگر ايراد كرده كه با متن زيارت عاشوراي معروف اختلافات فاحش دارد و قابل جمع نيست (كه آنها را يك زيارت بدانيم و اختلاف ها را به نقل كنندگان نسبت دهيم) و صد مرتبه لعن و سلام را نيز ندارد و در ثواب و اجر با زيارت عاشورا ي مشهور شريك است.(1)
به نظر مي رسد خواندن زيارت عاشوراي معروف بهتر است زيرا آن زيارت از لحاظ سند و اعتبار با زيارت دوم قابل مقايسه نيست و حتي اگر خواننده سلام و لعن را تكرار هم نكند و فقط يك بار بگويد، باز هم به نظر ارجح از زيارت دوم است.
ثواب كامل و فضيلت تامّه زيارت عاشورا كه برابر است با ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار بار جهاد در راه خدا، از آن كسي است كه زيارت را آن گونه كه مأثور و دستور است، بخواند. به آن چه مي‏ خواند، ملتزم باشد. كساني كه اين زيارت را به طور مختصر مي خوانند و لعن ها را فقط يك بار مي گويند، گرچه ثواب عظيم مي برند (ان شاء الله) ولي ثوابي كه وعده داده شده، به تمام و كمال براي كساني است كه تكرار را رعايت كنند.
البته اگر كسي وقت نداشته باشد و هر يك از اين دو قسمت را با نيت صد مرتبه بخواند و بعد از خواندن هر يك از آن دو قسمت بگويد: "مأة مرّة" يعني (100 بار) يا يك مرتبه كه خواند بگويد "و تسعاً و تسعين مرّة" يعني (به اضافه 99 بار ديگر)، اميد آن است كه خداوند ثواب كامل را به او عنايت نمايد.
صاحب "قرّة المهج" مي‏نويسد: در پاورقي كتاب "شفاء الصدور" ج 1، ص 110 از كتاب "مشحون" به سندش از اميرالمؤمنين (ع) نقل مي ‏كند كه حضرت فرمود: "كسي كه زيارت عاشورا (مشهوره) را بخواند، سپس يك دفعه بگويد: "اللهم العنهم جميعا تسعا و تسعين مرّة" مانند كسي است كه صد مرتبه گفته و اين براي كساني كه وقت ندارند، فوزي است عظيم.(2)
مولي شريف شيرواني از امام هادي نقل مي كند كه لعن را يك بار كامل بگويد: آن گاه 99 بار بگويد: اللهم العنهم جميعا. در سلام هم يك بار آن را به طور كامل بگويد و بعد 99 بار بگويد: « االسلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين »مثل اين است كه تمام صد لعن و صد سلام را گفته باشد. (3)

پي نوشت ها:
1. شفاء الصدور، ميرزا ابو الفضل ثقفي، ص76.
2. جواد بن عباس كربلائي، قرة المهج، ص 127.
3. سيد علي موحد اصفهاني، زيارت عاشورا و آثار شگفت آن، ص 121.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

منظور امام خمینی(رحمة الله علیه) از ولایت مطلقه فقیه چیست؟

پاسخ:
ولايت فقيه عبارت است از: رياست و زمامدارى فراگير فقيه عادل و با كفايت در حوزه امور دينى و دنيوى بر امت اسلامى. درباره ولايت فقيه از دو زاويه مي توان بحث نمود:
1. اصل ولايت فقيه
2. قلمرو ولايت فقيه
فقهاي شيعه در باره اصل ولايت فقيه اختلاف ندارند؛ اما اختلاف آنان در قلمرو ولايت فقيه مي باشد كه دايره اختيار ولي فقيه چه مقدار مي باشد.
درباره قلمرو ولايت فقيه، دو ديدگاه اساسى وجود دارد:
الف) برخي قلمرو اختيار ولايت فقيه را محدود پنداشته اند. از جمله دخالت در امور مال هايى كه مالكان آن ناشناخته اند، كودكانِ بى سرپرست، چيزهايي كه شارع راضي به زمين ماندن آن نيست، مانند: ساخت مساجد و امور عام المنفعه و ... از اين ديدگاه به عنوان ولايت مقيده ياد مي شود. برخي از علما قايل به همين ولايت مي باشند. البته تعداد اين افراد محدود است.
ب) ديدگاهى كه قلمرو ولايت فقيه را بسان قلمرو ولايت پيامبر و امامان معصوم(علیه مالسلام) گسترده مى داند و باور دارند كه وليّ فقيه، در تدبير و اداره كشور، در همه امور، حقّ دخالت و تصميم گيرى دارد. از اين ولايت فقيه به" عنوان ولايت مطلقه و ولايت عامه" ياد مي شود. البته معناي مطلقه اين نيست كه فقيه تابع قوانين نيست، بلكه معنا آن اين است كه فقيه در امور حكومتي اختيارات معصومان را دارد.
عده اي از فقهاي پيشين و پسين طرفدار ولايت مطلقه هستند: از جمله: شيخ مفيد، صاحب جواهر، ملا احمد نراقي (1) همچنين حضرت امام خميني (ره). امام خميني در اين مورد مي فرمايد: "تمام اختياراتي كه پيامبر و امامان داشته اند، فقيه جامع الشرائط نيز دارا مي باشد."(2)
در جاي ديگر مي فرمايد: اگر فرد لايقي كه داراي دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتي را كه حضرت رسول اكرم (ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا مي باشد. بر همة مردم لازم است از او اطاعت كنند. اين توهم كه اختيارات حكومتي رسول اكرم بيش تر از حضرت امير(ع) بود يا اختيارات حكومتي حضرت امير بيش از فقيه است، باطل و غلط است؛ البته فضايل حضرت رسول اكرم بيش از همه عالم است. بعد از ايشان فضائل حضرت امير از همه بيش تر است. امّا «زيادي فضايل معنوي» اختيارات حكومتي را افزايش نمي دهد. همان اختيارات و ولايتي كه حضرت رسول و ديگر ائمه در تدارك و بسيج سپاه، تعيين واليان و استانداران، گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختيارات را براي حكومت فقيه عادل قرار داده است.(3) البته ولي فقيه مانند اهل بيت (ع) ولايت تكويني و علم غيب ندارد. اين امور از مختصات آنان مي باشد. امام راحل بعد از اثبات ولايت فقيه، ولايت تكويني را تنها از آن اهل بيت مي داند و مي فرمايد: "براى امام مقامات معنوى هم هست كه جدا از وظيفه حكومت است. و آن، مقام خلافت كلى الهى است كه گاهى در لسان ائمه (عليهم السلام) از آن ياد شده است. خلافتى است تكوينى كه به موجب آن جميع ذرات در برابر «ولىّ امر» خاضعند. از ضروريات مذهب ماست كه كسى به مقامات معنوى ائمه (ع) نمى‏ رسد، حتى ملك مقرب و نبى مرسل ..." (4) بر اين اساس ولايت مطلقه، يعني اينكه ولايت فقيه محدود به ولايت بر يتيمان و... نمي باشد، بلكه فقيه در تمام امور حكومتي، ولايت دارد، و حال اينكه ولايت فقيه -محدود- اين گونه نيست.
درباره ولايت فقيه به منابع زير مراجعه فرماييد:
1. ولايت فقيه، امام خميني؛
2. ولايت فقيه از ديدگاه فقها و مراجع، علي عطايي؛
3. ولايت فقيه، جوادي آملي؛
4. حدود ولايت حاكم اسلامي، احمد نراقي؛
5. ولايت فقيه، محمد هادي معرفت.

پي نوشت ها:
1. محمد هادي معرفت، ولايت فقيه، ص44، مؤسسه انتشاراتي (التمهيد)، قم، 1377ش.
2. امام خميني،كتاب البيع، ج 2، ص417، بي نام.
3. امام خميني، ولايت فقيه، ص 55، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، قم.
4. همان، ص53.
موفق باشید.

اگر کسی استمنا کند ولی از خروج منی جلوگیری کند گناهی کرده؟

پاسخ:
پرسش گر گرامي استمنا از گناهان حرام و كبيره مي باشد.
استمنا يعني انسان با خود بازي كند و با افكار شهوت آلود طلب مني كند ،و اين كار حرام است چه مني خارج بشود چه نشود ،چه از خروج مني جلوگيري بكند چه نكند، اگر مني خارج شود غسل جنابت هم بر او واجب مي شود.
بهتر است چنين فردي با دوري از هر كاري كه موجب تحريك او مي شود، خود را از مقدمات اين گناه دور نگه دارد تا مبتلا نشود. ما فهرست كارهايي را كه براي دوري از اين گناه لازم است را براي تان ذكر مي كنيم:
1ـ طرد افكار شيطاني
2ـ پر كردن اوقات فراغت با مطالعه، تفريح، مسافرت و غيره.
3ـ كنترل چشم
4ـ عدم آميختگي و هم نشيني زن و مرد
5ـ كم خوري:
6ـ يكي از راههاي آرام كردن طوفان غريزة جنسي در انسان، ورزش و فعاليت بدني است.
7ـ آخرت گرايي
8ـ ياد مرگ
موفق باشید.

گفته شده «ولایت فقیه همان نظرات موسولینی و فاشیسم». پس شما ولایت فقیه رو از آنها گرفته اید؟ بنابراین ویژگی ها و شاخص ها و تفاوت این دو حزب را توضیح دهید؟

پاسخ:
به صورت كلي همه نظام‌هاي حكومتي را مي‌توان از نظر ماهيت به دو نوع تقسيم كرد:
الف: حكومت بشري. ب: حكومت الهي (غير بشري)؛ كه حكومت‌هاي بشري خود به سه نوع كلي قابل تقسيم هستند:(1)
1. استبدادي. 2. دموكراتيك. 3. مركب از دو ويژگي استبداد و دموكراسي.
الف) حكومت خودكامه يا استبدادي:
به گفته فورد، ديكتاتوري عبارت است از «به دست گرفتن اقتدار فوق قانون توسط رئيس دولت» نيز آلفرد كوبان مي گويد: ديكتاتوري حكومت يك نفر است كه مقام خود را نه از راه ارث، بلكه با زور، با رضايت، يا تركيبي از آنها به دست آورده است. ديكتاتور داراي حاكميت مطلق است، يعني همه قدرت سياسي در نهايت «از اراده» او برمي‌آيد و گسترة آن هم نامحدود است. همچنين ديكتاتوري به روالي دلخواه با صدور فرمان و نه بر پايه قانون اجرا مي شود. اقتدار ديكتاتور محدود و تابع هيچ اقتدار ديگري نيست.(2)
پس مي‌توان ويژگي حكومت ديكتاتوري يا خودكامه را چنين برشمرد:
1. حكومت يك فرد است.
2. با زور يا رضايت، يا هر دو بر سر كار آمده است.
3. داراي حاكميت مطلق است، به اين معنا كه قدرت سياسي «از اراده» شخص او بر مي‌آيد و نه از چيز و جاي ديگر.
4. گسترة قدرتش نامحدود است.
5. به دلخواه فرمان مي‌راند و بر پايه قانون نيست.
6. اقتدار ديكتاتور محدود و تابع هيچ اقتدار ديگري نيست.
ب) حكومت ولايت فقيه؟
ولايت برگرفته از ماده «ولي» است كه به معاني سلطنت، رهبري و حكومت به كار مي‌رود.(3) در فقه، ولايت در دو مورد استعمال مي‌شود:
1. مواردي كه مولي عليه قادر بر اداره امور خود نيست: مانند: ميت، سفيه، جنون، صغير.
2. مواردي كه مولّي عليه قدرت بر اداره خود دارد، ‌در عين حال اموري وجود دارد كه سرپرستي و ولايت شخصي ديگر را مي‌طلبد.
«ولايت فقيه» از موارد اصطلاح دوم است، زيرا فقيه كه بر جامعه ولايت دارد، يعني سرپرستي يكايك افراد آن جامعه، حتي ساير فقها و بلكه شخص خود را نيز بر عهده دارد. در تعريف ولايت فقيه آمده است: حكومت، زعامت و تصدي اداره امور اجتماعي، سياسي مسلمانان به دست عالم ديني (فقيه) و يا حكمراني فقيهان عادل بر مبناي مصلحت قاطبه مسلمانان و در راستاي اجراي مقررات اسلامي را ولايت فقيه مي‌گويند، بر اين مبنا عالمان دين صلاحيت تصدي حكومت اسلامي را دارند.(4) حال آيا هر فقيهي صلاحيت حكومت دارد؛ كه در اين خصوص در قانون اساسي جمهوري اسلامي و نظر غالب علماء شيعه شرايطي ذكر شده و فقهايي كه داراي آن شرايط باشند صلاحيت به دست گرفتن زمام امور را دارند و هرگاه يكي از آن شرايط وجود نداشته باشد، آن فرد ديگر صلاحيت حكومت كردن را ندارد.
از سوي ديگر در يك نگاه كلي، وقتي از ولايت فقيه سخن به ميان مي‌آيد. مراد وسيله‌اي است كه از طريق آن «ولايت الله» بر جامعه اعمال مي‌شود؛ به عبارت ديگر، ولايت فقيه در طول ولايت خدا بر انسان قرار گرفته است،(5) لذا چنين حكومتي الهي است و حاكم آن منصوب از طرف خداوند است و اوست كه ولايت خداوند را در بين بشر اجرا مي‌كند. چنين حكومتي زير مجموعه هيچ كدام از حكومت‌هاي بشري قرار نمي‌گيرد. اگرچه شباهت‌هايي با آنها داشته باشد. حاكم در نظامي الهي براساس هواهاي نفساني و آراي شخصي خودش به عنوان يك فرد يا يك طايفه يا يك حزب و حتي به عنوان برگزيده از سوي مردم، زمامداري خود را اعمال نمي‌كند، بلكه به عنوان مجري احكام الهي در زمين، وظيفه حكومتي خود را انجام مي‌دهد، پس ماهيت حكومت اسلامي (ولايت فقيه) همان حاكميت قانون الهي است.
نه چيز ديگر، ولي فقيه هم بايد براساس آن قانون الهي عمل كند و محدود به آن قانون الهي است. ضمن اينكه ولي‌فقيه انساني عادل،‌ آگاه، مدير و مدبر و با تقوا بايد باشد و اگر اين شرايط را چنانچه ولي فقيه نداشته باشد يا در طول اعمال ولايت يكي از آنها را از دست بدهد خود به خود ولايتش ساقط شده و امر او مطاع نمي‌باشد كه قانون، تشخيص اين امر را بر عهده مجلس خبرگان رهبري گذاشته است.(6) اگر بخواهيم ويژگي‌هاي حكومت اسلامي كه در آن ولي فقيه حاكم است برشماريم، مي‌توان به دو مورد اساسي اشاره كرد:
1. وجود ولي فقيه، عادل و باتقوي، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر در رأس حكومت.(7)
2. كليه قوانين و مقررات مدني، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي و سياسي و غير اينها براساس موازين اسلامي است،[8] لذا بر اساس اين دو اصل، يعني وجود فقيهي عادل، آگاه، ... و قوانين الهي حكومت اسلامي كه همان ولايت خداوند است بر انسان‌ها اعمال مي‌شود و فقيه در چنين حكومتي در حيطه اين دو اصل اساسي قرار مي‌گيرد و هرگاه از اين چارچوب خارج شود، به خودي خود ولايتش منتفي مي‌گردد. اصل يكصد و نهم قانون اساسي نيز ضمن اشاره به شرايط و صفات رهبري وجود و تداوم اين شرايط را براي رهبري، لازم مي‌داند و اصل يازدهم تشخيص آن را بر عهده خبرگان رهبري گذارده است كه آنها به طور مداوم بر اعمال و رفتار ولي‌فقيه ناظر هستند.
با توجه به مطالب ياد شده در مورد حكومت پادشاهي و ديكتاتوري و همچنين حكومت ولي‌فقيه به وضوح مي‌توان به تفاوت‌هاي اساسي اين دو نوع نظام حكومتي پي برد، زيرا ماهيت يكي از آنها مبتني بر اراده بشري، استبداد، خودكامگي، بي‌قانوني، ... مي‌باشد و ماهيت حكومت ولي‌فقيه مبتني بر اراده خداوند متعال است و ملاك و معيار و محدوده آن، قانون الهي است و حاكم آن، شرايط خاصي بايد داشته باشد و هر كدام از آن شرايط را نداشته باشد خود به خود ساقط خواهد بود و امر او مطاع نمي‌باشد. امام خميني (ره) در جواب چنين اشكالي مي‌فرمايند: «اين حرف‌هايي كه مي‌زنند كه خير، اگر چنانچه ولايت فقيه درست بشود ديكتاتوري مي‌شود، از باب اين است كه اينها ولايت فقيه را نمي‌فهمند چيست... ولايت فقيه مي‌خواهد جلوي ديكتاتوري را بگيرد، نه اين‌كه مي‌خواهد ديكتاتوري بكند.»(9)
البته ولايت فقيه در كشورهائي مانند ايران كه پيرو مكتب اهل بيت (ع)هستند، اجرا مي شود چون خود مردم به جهت اعتقادات خويش ان را پذيرفته اند.
معرفي منابع براي مطالعه بيشتر
1- پرسشها و پاسخ ها درباره ولا يت فقيه،آيت الله مصباح يزدي.
2- آيت الله جوادي آملي، ولايت فقيه .

پي نوشت ها:
1. حيدري، محسن، پيشينه و مباني ولايت فقيه نزد علماء شيعه، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1379، ص 30.
2. عالم، عبدالرحمن، بنيادهاي علم سياست، تهران، انتشارات ني، 1373، ص 5ـ284.
3. تاج العروس، ج 10، ص 398.
4 . عميد زنجاني، ‌عباسعلي، فقه سياسي، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ سوم، 1373، ج 2، ص 326.
5. همان، ص 327.
6. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل يكصد و يازدهم.
7. همان، اصل پنجم.
8. همان، اصل چهارم.
9. خسروپناه، عبدالحسين، جامعه مدني و حاكميت ديني، قم، انتشارات وثوق، 1379،ص 76،
برگرفته از :http://www.askdin.com/thread1042-4.html
موفق باشید.

برهان «صرف الشئ لایتکرر ولایثبت» یعنی چه؟

با سلام و عرض تبریک سال نو و آرزوي سال پرخیر و برکت برای شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
برهان صرف الشيء يكي از براهين توحيد ذاتي خداي متعال مي باشد به اين معنا كه اين برهان با استفاده از قاعده فلسفي و عقلي « صرف الشيء لايتثني و لايتكرر » اين مطلب را اثبات مي كند كه چون خداي متعال صرف الوجود است يعني حقيقت و اصل وجود است بدون داشتن قيدي از قيود، و از آن جائي كه صرف الشيء تكرار نمي شود و دو بردار نيست، (مانند آن كه ما دو حقيقت آب نداريم، بلكه حقيقت آب يكي است، ولي افراد آب كه حقيقت آب هستند به اضافه قيدي مثل آب ليوان، آب دريا ، آب چاه ووو، متعدد مي باشند) بنابراين ممكن نيست كه خدا دو باشد و شريك الباري داشته باشد چون صرف الوجود و حقيقت وجود است. به اين برهان برهان صرف الشيء گفته مي شود.(1)

پي نوشت:
1. براي مطالعه بيشتر در اين رابطه ر.ك: مرتضي مطهري ، مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، بيتا، ج 6، ص 1018و 1019.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام؛من در مسائل جنسی جلوی خودم را میگیرم؛و هر 4 یا 5 ماه استمناء میکنم؛ان هم دیگر نمیتوانم خود را کنترل کنم؛سوال؛اگر استمناء نکردن من باعث شود در کارکرد بدن من مثل درد در بیضه و اختلال در خواب اعصاب اخلال بیفتد؛برای رهای از این وضعیت بیرون آمدن از فشار حکم گناه خدا تغیر نمیکند؛و حکم به دستور انجام استمنا برای ضرر نزدن به بدن با توجه به مدت 5 ماهه که از عادت خارج شده ؛میشود این کار را کرد؛منظورم این است که عقل تشخیص میدهد که به دلیل فشار زیاد به بدن طی ماه ها استمنا انجام شود زیرا بدن در حالت عادی نیست و تصمیم گیری شهوانی نیست؛عقلانی هست؛و حکم خدا در شرایطی ممکن است تغیر کند؛قصد ازدواج هم دارم و چند جا هم رفتم؛پس لطفا نگوید که هر چه زودتر ازدواج کنید؛ممنون؛منتظرم یا علی

پاسخ:
قبل از هر چيز اين خودكنترلي را كه نشانگر قدرت اراده و ايمان است، به شما تبريك مي گوييم. همانطور كه فقها و مراجع تقليد بيان مي كنند، حكم حرمت به هيچ عنوان قابل تغيير نيست و استمناء جزء گناهان كبيره است. (البته شما مي توانيد به صورت اختصاصي حكم شرعي مسأله خود را از دفتر مرجع تقليد خود استفتا نماييد.)
از لحاظ پزشكي نيز ثابت شده است كه ازدواج راهكار جايگزين خودارضايي است زيرا همانطور كه پزشكان گفته اند، انرژي اي كه فرد در يك بار استمناء مصرف مي كند 30 برابر انرژي اي است كه در يك بار سكس مصرف مي كند، براي درك بهتر مي توان اين مثال را مطرح كرد كه اگر يك نفر 3 بار در هفته جلق بزند، درست مانند اين است كه 90 بار سكس داشته! يا به بيان ديگر اگر كسي يك بار استمناء كند معادل اين است كه نيم ساعت به طور مداوم از بيني اش خون بيايد. بنابراين جلق زدن با سكس طبيعي بسيار فاصله دارد.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها