پرسش وپاسخ

چرا امام علی (علیه السلام) در نماز این قدر حواسشون جمع بوده که تیر از پاشون در میارن؟ ولی از طرف دیگه انگشتر به فقیر میدن؟

پاسخ:
انگشتر دادن حضرت علي(علیه السلام) به فقير، از امور مسلم و متواتر در تاريخ است كه قرآن هم بر آن تأكيد دارد؛ (1) در حالي كه داستان بيرون كشيدن تير از پاي حضرت، ظاهراً در منابع معتبر نقل نشده است و بيشتر داستاني مشهور محسوب مي شود، نه يك روايت داراي سند محكم. در واقع اين ماجرا در منابع مستند و قابل اعتماد نقل نشده و در كتاب هاي نقل شده هم سندي كامل براي آن ذكر نشده است. (2) روشن است كه در فرض تعارض اين روايت كنار گذاشته مي شود.
در هر صورت، بر فرض صحت سند اين نقل و درستي روايتي كه مي‌گويد در هنگام نماز تير را از پاي حضرت در آوردند و متوجه نشد، بايد گفت: اين حادثه و اعطاي انگشتر در نماز به فقير، هيچ منافاتي با هم ندارند. در هر دو، حضور قلب وجود داشته و هر دو عمل، عبادت خالصانه محسوب مي گردد؛ زيرا:
اول: شنيدن صداي درخواست كننده و كمك به او، پرداختن به امور غير خدايي نيست. آنچه در نماز مطلوب نيست، سرگرمي به امور غير خدايي است. از آن جا كه قلب پاك امام علي در برابر امور الهي، از جمله اظهار نياز درخواست كنندگان حساس بود، كم ترين نكته اي در اين خصوص براي ايشان جلب توجه مي نمود.
در واقع، حضرت با اين كار، عبادتي را با عبادت ديگر در آميخت. در حال نماز زكات داد و به فقير انفاق نمود. هر دو كار، براي خدا و در راه نزديكي به او بود. اين عمل را قرآن به بهترين وجهي تأييد كرده و ستوده است. اگر اين عمل نشانه غفلت و دوري از ياد خدا بود، قرآن آن را به عنوان يك كار با ارزش تلقي نمي كرد.
دوم: حالات پيامبران، امامان و اولياي خداوند در همه حال و در حال نماز، هميشه به يك شكل نيست. گاهي حال متوسطي دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم كثرت و مظاهر مادي هم توجّه دارند و از آن ها غافل نيستند. اگر مسئله اي پيش آيد، در صورت لزوم واكنش نشان مي دهند. اعطاي انگشتر به فقير و مستمند توسّط امام هنگام نماز، يكي از نمونه هاي بارز همين حالت است.
نظير اين حالت را از پيامبر گرامي اسلام (ص) و ديگر امامان هم نقل كرده اند:
در كتاب هاي معتبر روايي نقل شده كه:
در يكي از روزها كه پيامبر به نماز اشتغال داشت و اصحاب هم به وي اقتدا كرده بودند، در هنگام نماز، كودكي شروع به گريستن نمود. حضرت نمازش را به سرعت به پايان رسانيد. بعد از نماز، علت اين كار را از حضرت جويا شدند. فرمود: «أو ما سمعتم صراخ الصبي»؛ (3) «آيا فرياد بچه را نشنيديد؟» يعني نماز را به سرعت به پايان رساندم تا اين كه مادر كودك هر چه زودتر به دادش برسد و او را ساكت نمايد.
گاهي هم غرق در عالم ملكوت مي شوند و به جز ذات پاك كبريايي، چيزي نمي بينند و به آنچه در اطراف شان رخ مي دهد، هيچ توجهي ندارند؛ حتي از بدن خود غافل مي شوند. گويي كه دستگاه حواس اهري آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان رباني، از فعاليت خويش باز مي ماند. آنچه را مربوط به بدن شان مي شود، احساس نمي كنند.
پس حالات روحي و معنوي انبيا و اوليا هم مختلف و متفاوت بوده است. چه بسا حالات حضرت علي در نماز هاي واجب و در خلوت هاي شان، با وقتي كه در مسجد و در جمع مردم نماز مستحبي مي خواندند، متفاوت باشد.

پي نوشت ها:
1. مائده (5)، آيه 55.
2. مرحوم فيض كاشاني در محجّه البيضاء بعد از ذكر اوصاف خاشعين مي نويسد: «گفته شده اين امر به امام علي(ع) نسبت داده شده كه در پاي حضرت تيري واقع شد كه خاج كردن آن ممكن نبود. پس حضرت زهرا(س) فرمود آن را در حال نماز خارج كنيد كه در اين حال، امام آنچه بر او وارد مي شود را در نمي يابد. پس تير را در حالي كه ايشان در نماز بودند، خارج كردند». (فيض كاشاني، محجه البيضاء، ج 1، ص 397 و 398).
3. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش، ج 6، ص 48.
4. يوسف (12)، آيه 98.
5. مصلح الدين سعدي شيرازي ، كليات اشعار ، نشر هرمس ، تهران ، بي تا ص 53.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

ایا صحبت در مورد مسائل جنسی در سنین نوجوانی مناسب است در مقطع دبیرستان

پرسشگر گرامي، از نظر برخي محققان، تربيت جنسي عبارت است از اين كه«فرد در دوره هاي رشد كودكي، نوجواني، و جواني به گونه اي پرورده شود و آموزش ببيند كه با جنسيت خود آشنا گردد و آن را بپذيرد قدردان وجود خويش باشد و به آن افتخاركند، نقش مذكر يا مونث بودن از لحاظ اجتماعي را ياد بگيرد(و اين در شكل گيري هويت روحي و رواني فرد نقش ويژه‌اي دارد و درست بسته شدن فايل هويت فردي در سنين جواني نقش بي بديلي در سلامت روان ايفاء مي كند) و احكام و آداب ديني در ارتباط با مسائل جنسي مربوط به خود و روابط با همجنس و جنس مخالف را فرا گيرد، آمادگي رواني براي ازدواج و تشكيل خانواده را پيدا كند با مسائل مربوط به زندگي خانوادگي و روابط با همسر آشنا گردد و در سايه ي آن به آرامش برسد و به گونه‌اي توانمند شود كه عواطف و فعاليت هاي جنسي خويش را در جهت قرب الي الله و جلب خشنودي خداوند به كار گيرد؛ از اين رو مي توان اهداف تربيت جنسي را در سه بعد شناختي، عاطفي، رفتاري پي گرفت. يعني در بعد شناختي بايد به تدريج و با توجه به مراحل سني فرزند را با خصوصيات جنسي و جسمي خود آشنا ساخت در بعد عاطفي بايد به نوجوان آموخت كه اين سن سنين تاخت و تاز غريزه ي جنسي است. لذا بايد مواظب باشد كه بدنبال غريزه راه نيافتد و به دستورات او با چشم بسته عمل نكند بايد به او گفت كه غريزه جنسي صرف يك انرژي رواني است كه از طرف خداوند حكيم بخاطر مصالحي در سرشت انسان نهاده شده و چون فقط يك انرژي و هيجان عاطفي و احساسي است و جنبه شناختي در آن تعريف نشده كور است و همانند موتور اتومبيل فقط توليد انرژي مي كند و اگر راننده آن را هدايت نكند ماشين را به ته دره مي كشاند. لذا خداوند عقل را به عنوان پيامبر باطني گمارده تا غرايز مختلف در سرشت انسان مثل غريزه ي جنسي را هدايت كند و آنرا در مسيري قرار دهد كه سعادت و آرامش در دنيا و آخرت براي انسان به ارمغان آورد. پس يكي از اصول تربيتي، آشنا سازي تدريجي فرزند با غريزه جنسي و دادن هشدارهاي در ابعاد مختلف است و اصل ديگر در باره فرزندي كه به بلوغ رسيده است اينست كه با وظايف ديني خود مثل احكام جنابت در باره بلوغ آشنا شود، و آنچه در اين ميان مهم است اينست كه اين آشنايي بايد از كانال پدر و مادر(پدر در رابطه با پسر و مادر در رابطه با دختر) صورت پذيرد. زيرا اگر افراد ديگري مثل گروه دوستان اين مهم را برعهده گيرند. اولا ممكن است كه اطلاعات غلط و آسيب زا به او برسانند و از طرف ديگر فرزندان مي آموزند كه والدين منبع كاملي براي پاسخ گويي به سوالات و نيازهاي آنها نيستند. لذا بتدريج براي حل مشكلات ديگر زندگي به كانون خارج از خانواده متوجه شده و بخاطر احساس فاصله با والدين و نيز احساس ناتواني والدين در حل مشكلات، آنها را از ديد والدين مي پوشانند. اصل ديگر آشنا كردن تدريجي فرزندان با مسائل جنسي است يعني بتدريج كه براي آنها سوال پيش مي آيد. (با توجه به زمينه اي كه براي آنها فراهم كرده ايد كه سوالات خاص را از شما بپرسند نه از جاهاي غير تعريف شده و آسيب زا و شما منبع اطلاعاتي آنها در اين موضوعات شده ايد) اين اطلاعات را در اختيار آنها بگذاريد و از ابتدا تمام مطلب را روي دايره نريزيد اين نكته بدين جهت است، كه هضم موضوع در اين صورت براي او دشوار مي شود و ممكن است آسيبهايي به همراه داشته باشد.
موفق باشید.

جمله «آرام باش، توکل کن، تفکر کن و سپس آستین ها را بالا بزن، آنگاه دستان خداوند را خواهی دید که زودتر از تو دست بکار شده...» منتصب به نهج البلاغه!

سؤالم این است که منبع دقیق این جمله که توی سایت ها زیاد دیده میشه و منتصب به امام علی (علیه السلام) هست و عبارت عربی نزدیک به این جمله رو که احتملا در نهج البلاغه هست رو ازتون می خوام.

پاسخ:
ظاهرا اين جمله برداشت از سخنان امام علي (علیه السلام) باشد كه ابتدا جوش و خروش را كنار بگذار و در آرامش و با حواس جمع و دور از هياهو راجع به كاري كه جلويت هست، فكر كن و تدبر نما و عاقبت آن را بينديش بعد تصميم بگير و با توكل بر خدا پيش برو. شايد اين برداشت از جمله زير از امام علي (ع) باشد:
تَفَكَّرْ قَبْلَ أَنْ تَعْزِمَ وَ شَاوِرْ قَبْلَ أَنْ تُقْدِمَ وَ تَدَبَّرْ قَبْلَ أَنْ تَهْجُمَ (1)
قبل از آن كه تصميم بگيري فكر و قبل از اقدام مشورت كن و قبل از شتاب به سوي كار، در عاقبت آن تفكر كن.

پي نوشت ها:
1. عبد الواحد تميمي آمدي، تصنيف غرر الحكم، قم، دفتر تبليغات، 1366ش، ص56.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا در زمانیکه مردی مالک کنیزی می شد در خصوص آغاز رابطه جنسی با کنیز رضایت زن مطرح است؟چرا ؟ اگر پیامبر خاتم رسل است از ما نخواهید شرایط آن روز را درک کنیم .

سوال چندان واضح نيست. منظور از زن روشن نيست كنيزي است كه رابطه جنسي با او برقرار مي شود يا همسر مالك است؟!
در هر صورت ما با توجه به هر دو احتمال پاسخ را ارائه مي كنيم.
مالكيت مرد نسبت به برده مؤنث در حكم ازدواج با وي است. بنابراين هرگونه استمتاع جنسي مرد از كنيزانش جايز است(1) روشن است كه زني كه در زوجيت با مردي است و مرد نفقه او را مي دهد و مخارجش را تامين مي كند حق دارد بر اساس خواست و ميل خود از او استمتاع جنسي داشته باشد و اين حكمي بعيد و دور از عرف و عقل نيست.
اگر مراد از زن در سوال همسر مالك مي باشد لازم به ذكر است كه در اين روابط جنسي رضايت زن مطلقاً لازم نيست.چرا كه همانگونه كه بيان شد كنيز جزو مايملك مالك مي باشد و هر مالكي بدون اجازه ديگران حق تصرف در مايملك خود را دارد. و اين نيز حكمي مطابق عقل و عرف است و مطابق با شرائط و عرف امروز ما.
تعبير پاياني شما هم چندان روشن نيست ؛ اگر مراد عدم امكان درك شرائط پيامبر است بايد گفت در عمل به اصول و دستورات ديني درك دقيق شرائط مردم از آن دوران چندان ضرورتي ندارد و تنها براي مراجع و فقها درك ويژگي هاي آن زمان براي كيفيت استنباط احكام ديني از ميان كتاب و سنت تا حدودي ضروري است.
پي نوشت:
1. ر.ك : سيد محمد كاظم يزدي ٰ العروه الوثقي ٰ بيروت ٰ مؤسسة الأعلمي للمطبوعات‌ ، 1409 ق ، ج2 ص 803.

موفق باشید.

من دختری 24 ساله 16 سالم بود با پسری هم سن خودم دوست شدم عاشق هم شدیم برای ازدواج بود رابطمون همه خواستگارامو رد کردم ولی الن 2 ماهه میگه نمیخوام همه نیازاشو بر طرف کردم چه روحی و ..... تو این چند سال همه فامیل من از رابطمون خبر دارن 2 بار تاحالا هی رفته گفته نمی خوام دوباره برگشته گفته میخوامت چه کار کنم ؟ منتظر بمونم شاید برگرده یا اگه برگشت بگم نمیخوام؟ خیلی دوسش دارم دوست ندارم جدا شم نمیتونم تصور کنم حتی که با یکی دیگه ازدواج کنم

اين كه مي فرماييد: از شانزده سالگي با پسري دوست شدم و عاشق وي گرديدم نمي تواند معيار درستي براي ازدواج و موفقيت در آن گردد؛ به خاطر اين كه خيلي از عشق و علاقه هاي دوران نوجواني از چارچوب و ضابطه روشني تبعيت نمي كنند و تنها به صِرف علاقه و دوست داشتن فردي، نمي توان او را براي تصدي پست همسري و ازدواج مناسب و مطلوب دانست. از اين گذشته، اگر اين علاقه يك علاقه شديد هم باشد مشكل دو چندان مي شود و هرگز نمي توان براي ازدواج كه يك امر واقعي و مقدسي است معيار قضاوت قرار گيرد.
علاوه بر اين، هنوز معلوم نيست كه شما در معيارها و ملاك هاي اساسي ازدواج چقدر با هم تناسب و همخواني داريد بنابراين، تا اين مسئله به درستي بررسي نگردد و سلامت ازدواج تان مورد تأييد كارشناسان، روانشناسان و مشاوران ازدواج قرار نگيرد، هرگز به ضرس قاطع نمي توان گفت كه ازدواج شما با آن پسر موفقيت آميز خواهد بود يا نه؟
متأسفانه اقدام عجولانه شما در برقراري رابطه پيش از ازدواج و ارضاي بسياري از نيازهاي پسر مورد نظر، باعث گرديده كه او به نوعي از شما سير گردد و در انديشه ازدواج با دختر ديگري به سر ببرد و يا اين كه ارتباط آزادانه شما موجب پيدايش نوعي سوءظن و بدبيني در وي شده و باعث گرديده كه وي نسبت به آينده ازدواج با شما هراسان و دو دل باشد از اين روي، تصميم گيري براي وي مشكل شده به همين خاطر، نه مي تواند به سادگي از شما دل بكَنَد و نه مي تواند آينده ازدواج با شما دلخوش باشد از اين روي، گاهي پا پيش مي گذارد و گاهي پا پس مي كَشد. اين حالت، از جمله آسيب ها و پيامدهاي آشنايي و ارتباطات بي ضابطه قبل از ازدواج دختر و پسر به شمار مي رود و باعث مي شود كه دختر و پسر در صحت انتخاب خود ترديد كنند و نتوانند تصميم درستي براي آينده خود بگيرند.
از اين كه مي فرماييد: «خيلي دوسش دارم، دوست ندارم جدا شم نمي تونم تصور كنم حتي كه با يكي ديگه ازدواج كنم» مي توان فهميد كه شما گرفتار نوعي وابستگي رواني نسبت به آن پسر شده ايد. اين حالت، به شدت به ازدواج سالم آسيب وارد مي كند و شما را از اهداف روشن و متعالي ازدواج دور مي سازد و ارزش و كرامت ذاتي شما را زير سؤال مي برد و شما را بي شخصيت جلوه مي دهد.
دلبستگي و وابستگي شديد شما نسبت به آن پسر از يك اصل ساده روانشناسي به نام اصل مجاورت و اصل مشابهت ناشي شده است. چون شما در گذشته با كسي دوست نبوده ايد و حالا كه به هر دليلي با آن پسر آشنا شده ايد و احتمالاً نقاط اشتراك و شباهت هايي با او داشته ايد و با او هم كلام و رو در رو شده ايد و چون شرايط تقريباً يكساني داشته ايد و هر دوي قصد ازدواج داشته ايد، بهتر از هر كس ديگري يكديگر را درك كرده ايد و اين درك متقابل باعث شده نسبت به او احساس خاصي پيدا بكنيد و به او شديداً علاقه‌مند گرديد. هر كس ديگري به غير از آن شخص هم مي توانست در آن شرايط اين نقش را بازي كند تنها منحصر در او نبوده است.
به هر حال، نه اين گونه ارتباطات و آشنايي ها و نه اين گونه عشق و علاقه ها و نه اين گونه دلبستگي و وابستگي ها هيچكدام درست نمي باشد و همان طور كه گفتيم نمي تواند براي امر ازدواج كه يك امر واقعي و مقدسي است معيار قضاوت قرار گيرد.
به جاي اين كه بخواهيد بيهوده به انتظار آن پسر بنشينيد و فرصت هاي ديگر ازدواج را از دست بدهيد و يا آن كه بخواهيد از آن پسر زهر چشم و انتقام بگيريد بهتر است هر چه سريعتر تكليف خود را با او يكسره كنيد و به او پيغام دهيد و از او بخواهيد براي تصميم‌گيري صحيح در مورد ازدواج يا عدم ازدواج تان به مراكز مشاوره‌اي برويد و از سلامت ازدواج تان اطمينان كسب كنيد. اگر كارشناسان و مشاوران ازدواج، سلامت ازدواج تان را تأييد كردند آنگاه مي توانيد با هم ازدواج كنيد اما اگر نظر جمعي بر اين بود كه ازدواج شما به صلاح تان نيست در آن صورت، بهتر است با اين قضيه كنار بياييد و دوست پسرتان را براي هميشه فراموش كنيد و به موقعيت ها و فرصت هاي بهتر و مناسب‌تر بينديشيد. البته اين دفعه سعي كنيد از راهش اقدام كنيد و پيش از شكل‌گيري عشق و علاقه، دلبستگي و وابستگي افراطي از هر گونه رابطه‌اي با خواستگارتان بپرهيزيد و تنها به معيارها و ملاك هاي اساسي ازدواج فكر كنيد و بر اساس آن همسرتان را انتخاب نماييد تا مشكلات پيشين دوباره به وجود نيايد.
موفق باشید.

با سلام وادب هدف خداوند متعال از آقرینش فرشتگان چیست؟ خصوصا آنهایی که طبق گفته قرآن مدام در رکوع یا سجودند.

آیا خداوند نیازی به عبادت آنها دارد؟ پس فلسفه وجودی فرشتگان عموما و خصوصا این فرشتگان چیست؟ به طور مبسوط.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
آفرينش تمام موجودات و از جمله فرشتگان داراي يك فلسفه معين است و آن اينكه هر چيزي كه امكان وجود داشته باشد، از فيض هستي خداوند برخوردار مي شود و اين به اقتضاي صفت رحمت و فياضيت الهي است. يعني فيّاضت و بخشندگي خدا كه سبب آفرينش همه موجودات شده، خلقت فرشتگان را نيز رقم زده است و از اين رو كه چنين موجوداتي لياقت و امكان خلقت را داشتند خداوند ايشان را از اين امر محروم نساخت.
اما در مورد ماهيت عملكرد فرشتگان بايد گفت از آيه اوّل سوره فاطر به دست مي آيد كه خداوند، فرشتگان را واسطه ميان خود و عالم مشهود قرار داده است. با تعبير "رسل" همه ملائكه را وسايطي ميان خود و مخلوقاتش در اجراي اوامر تكويني و تشريعي دانسته، با اين بيان مشخص مي شود كه حكمت آفرينش آن‏ها تنها عبادت نيست.
فرشتگان كارگزاران الهي و مأمور اجراي امور عالم تكويني هستند و وظايف سنگيني بر عهده آن‏ها است كه در ذيل به برخي از آن‏ها اشاره مي كنيم:
أ) حامل و رساننده وحي به پيامبران مي باشند.(1)
ب) نزول امر الهي به دست فرشتگان است، يعني در تدبير جهان كه به امر الهي انجام مي گيرد، اينان عامل اجرايي اند و آن را پياده مي كنند.(2)
ج) دسته‏اي از فرشتگان حاملان عرش خدا و آنان يا دسته‏اي ديگر شفاعت كنندگان مؤمنان هستند.(3)
د) لعن بر كفّار نيز از كارهاي فرشتگان است.(4)
ه') بشارت دادن به مؤمنان هم از كارهاي اينان است. طبق قرائن اين بشارت به هنگام احتضار داده مي‏شود.(5)
و) نوشتن كردار بندگان خدا از كارهاي ديگر فرشتگان است.(6)
ز) امداد مؤمنان از ديگر كارهاي آنان است.(7)
اما در مورد دسته اي از ملائكه اين گونه نقل شده كه:
« ان للَّه ملائكة ركّعاً الي يوم القيامه و ان للَّه ملائكة سجّداً الي يوم القيامة؛(8) خداوند فرشتگاني دارد كه تا روز قيامت در ركوعند، و فرشتگاني دارد كه تا قيامت در سجودند».
هرچند از اين تعبير به دست نمي آيد كه ايشان در گذشته هم همواره به همين حال بودند و يا در حال ركوع و سجود ازانجام وظايفي چون استغفار و دعا براي مومنان غافلند، اما در عين حال در مورد ماهيت عبادت و پرستش ملائكه بايد گفت:
به يقين خداوند به عبادت ايشان همانند هر موجود ديگري نياز ندارد چون غير از خدا هر چه موجود است، همه مخلوق خدا است و نيازمند به او ؛ قرآن مي‌فرمايد:«اي مردم! شما همگي نيازمند به خداييد. تنها خداوند است كه بي نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش است»(9)؛ فلسفه خلقت ايشان نيز عبادت خداوند نبوده و نيست، بلكه اين موجودات همانند همه موجودات ديگر بر اساس فلسفه اصلي آفرينش خود خلق شده اند كه همان اقتضاي ذات فياض خداوندي بودن است. يعني ذات خداوند متعال به جهت داشضتن فيض و جود مطلق و نامحدود اين اقتضا را دارد كه هر موجودي كه امكان خلقت دارد و خلقت او به شكوه اين عالم مي افزايد، آفريده شود و به همين جهت ملائكه و ديگر موجودات خلق شده اند.
اما لازمه خلقت حكيمانه خداوند اين بود كه هدف و مقصدي در مسير پيش روي موجودات خلق شده تعريف شود، چنان كه در برابر انسان و ساير موجودات به گونه هاي مختلف ترسيم شد و براي فرشتگان نيز وظايف و تكاليف و اهداف معيني رقم خورد.
اما سوال مهم اين است كه عبادت براي انسان منشا رشد و تكامل او است، اما اگر ملائكه را موجوداتي داراي فعليت محض بدانيم، عبادت ايشان نمي تواند به هدف رسيدن به كمال برتر و بالاتر باشد، پس هدف از اين عبادت چيست؟
در پاسخ بايد گفت درك كامل عالم فرشتگان بلكه حقيقت وجودي ايشان از عهده عقل بشر عادي بيرون است، اما از آنجا كه عالم فرشتگان عالم عقل محض بوده و نهايت ادراك و معرفت در آن موج مي زند، همه رفتارها در اين عالم بر اساس همين معرفت و ادراك شكل مي گيرد و در نتيجه عبوديت محض در آن حاكم است، همچون انسان هايي كه به واسطه معرفت بالايي كه نسبت به خداوند پيدا مي كنند، در تمام طول زندگي ذره اي از محور عبوديت و بندگي خداوند در همه افعالشان خارج نمي شوند.
در ساختار وجودي فرشتگان از آن جا كه عقل محض حاكم است، تمام فرشتگان به عبادت خداوند مشغول هستند، هرچند اين امردر قالب رفتارهاي گوناگون انجام بپذيرد؛ از اين بيان معلوم مي شود كه عبادت فرشتگان ناشي از هويت آنان و برخاسته از مرتبه وجودي آنان مي باشد، نه اينكه خداوند احساس نيازي به عبادت فرشتگان كرده و آنان را بدين منظور خلق كرده است.(10)

پي نوشت‏ها:
1. نمل (27) آيه 102؛ بقره (2) آيه 97؛ عبس (80) آيه 16.
2. سجده (32) آيه 5 و معارج (70) آيه 4.
3. مؤمن (40) آيه 7 و نجم (53) آيه 26.
4. بقره (2) آيه 161 و آل عمران (3) آيه 87.
5. فصّلت (41) آيه 30.
6. انفطار (82) آيه 11؛ يونس (10) آيه 21؛ زخرف (43) آيه 80 و ق (50) آيه 18.
7. آل عمران، آيه 124 و تحريم (66) آيه 4.
8. علامه مجلسي ، بحار الانوار، دارالكتب الاسلاميه ، تهران بي تا ، ج 59، ص 174.
9. فاطر (35) آيه15.
10. محمدتقي مصباح يزدي، معارف قرآن، ص 283- 295، نشر مؤسسة در راه حق، قم ـ 1364ش.
موفق باشید.

صفحه‌ها