پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

آیا حضرت فاطمه زهرا (س) دارای مقام عصمت کبری هستند؟

پاسخ:
بله اين بانوي بزرگوار اسلام به شهادت آيات قرآن و ادله مختلف نه تنها واجد مقام عصمت هستند. بلكه داراي بالاترين مراتب عصمت و طهارت مي باشند؛ به اين معنا كه مقام عصمت خود داراي مراتب و درجاتي است كه معصومين متناسب با مقام و مرتبه اي كه به دست مي آورند از آن بهره مند مي شوند، در مراتب پايين تر فرد اگر چه از انجام گناه عمدي مصون است. ولي امكان دارد كه دچار خطا و اشتباه شوند. ولي در مرتبه عصمت مطلق، فرد معصوم نه تنها از انجام گناه كوچك و بزرگ مصون است. بلكه حتي خطا و اشتباه هم در رفتار و معرفت و آگاهي ها و بيانات او راه ندارد ، كه مي توان يكي از معاني عصمت كبري در مورد حضرت زهرا را اشاره به همين مطلب دانست؛ يعني ايشان از جميع جهات معصوم بودند هم در عمل و هم در معرفت و شناخت از گناه و خطا به صورت مطلق پاكيزه و طاهر بودند،بهترین راه برای شناخت عصمت مطلق حضرت زهرا (سلام الله علیها)، تحلیل آموزه های قرآن و سنت است. هیچ راهی بهتر و مطمئن تر و قناعت بخش تر در این مسئله غیر از تحلیل آموزه های وحیانی وجود ندارد.
قرآن کریم فرمود:
« إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكمُ‏ْ تَطْهِيرًاً؛(1) خدا فقط میخواهد آلودگی را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند».
به گفته علمای شیعه و سنی این آیة مبارکه در شأن پیامبر، امیرمؤمنان فاطمه زهرا و حسنین نازل شده است.(2)
مراد از ارادة الهی در این آیه ارادة تکوینی است و نه ارادة تشریعی، (زيرا اراده تشريعي براي همه افراد وجود دارد و اختصاصي به اهل بيت ندارد) از این آیه معلوم می شود که خداوند متعال با ارادة تکوینی تخلف ناپذیر خود موهبت طهارت از هر گونه رجس و ناپاکی را ـ خواه در اندیشه های عقل نظری و خواه در نیت و جنبة عقلی عملی ـ به اهل بیت از جمله حضرت زهرا عنایت فرموده است. پس بر اساس آیة تطهیر حضرت زهرا (س) دارای عصمت مطلقه است چون تطهیر در آیه مطلق است.(3)
دلیل دیگر بر عصمت مطلق حضرت زهرا (س) این کلام پیامبر(ص) است که در منابع شیعی و سنی نقل شده:
«فاطمه بضعه منّی یسرّنی ما یسرّها ویغضبنی ما یغضبها؛(4) فاطمه پاره وجود من است. شادمانم می کند هر کسی او را شاد کند. خشمگین می کند مرا کسی که او را خشمناک کند». در برخی روایات نیز رضایت و غضب فاطمه (س) با رضایت و غضب الهی پیوند خورده است.
این حدیث دلیل بر عصمت فاطمه زهرا(س) است، زیرا اگر انسانی پاک از هوى و معصوم از هوس و مصون از اشتباه نباشد، رضا و غضب او معیار حق و باطل نخواهد بود. ممکن است رضای او رضای خداوند در مقام فعل و غضب او غضب حق تعالى در موطن فعل نباشد، ولی اگر انسان کاملی از گزند هوى طاهر و از آسیب هوس مصون شد، هرگونه رضا و غضب او معیار تشخیص حق و باطل خواهد بود، چون مظهر اسم راضی و غضبان حق تعالى بوده و میزان اعمال و اوصاف دیگران خواهد شد، و چون پیامبر اکرم(ص) میزان اعمال امت است و رضا و غضب او رضا و غضب خداوند است. هرگاه حضرت زهرا نیز دارای مقامی باشد که رضا و غضب او موجب رضا و غضب پیامبر اکرم(ص) گردد، معلوم می شود عقل عملی آن بانو همانند عقل نظریاش معصوم از باطل میباشد و همتای سایر معصومین در عصمت است. پس این حدیث نیز دلیل بر عصمت مطلق فاطمه زهرا(ع) است.(5)
دلیل دیگر بر عصمت مطلقه حضرت زهرا(ع) این حدیث است که امام حسن عسکری فرمود:
«نحن حجج الله على خلقه وجدتنا فاطمة حجّه علینا؛(6) ما همه حجت خدا بر مردم و جدّه ما فاطمه حجت خدا بر ماست».
اگر حضرت فاطمه زهرا دارای مقام عصمت كبري نبود، هرگز نمی توانست حجت خدا بر ائمه معصوم باشد.
دلیل دیگر این است که فرزند فاطمه حضرت بقیةالله فرمود:
«وفی ابنة رسول الله(ص) لی اسوه حسنه؛(7) دختر رسول خدا برای من نیکوترین سرمشق است».
از این که امام معصوم حضرت بقیة الله جدّه اش حضرت فاطمه زهرا (ش) را الگو و سرمشق خود خوانده است، معلوم میشود که آن حضرت دارای مقام عصمت مطلقه بوده و از هر گونه لغزش علمی و عملی کاملاً مصون بوده است. معنا ندارد امام معصوم فردی غیر معصوم را سرمشق خود بخواند.
با توجه به آنچه بیان شد، عصمت حضرت فاطمه (س) در بالاترين مراتب خود قابل اثبات است، حتی اگر تنها یک دلیل برای آن باشد.
اما در مورد اکتسابی یا الهی بودن چنين عصمتي، ما معتقدیم که مراحلی از عصمت تمام معصومان اکتسابی است. این مراحل برای هر انسانی قابل دست یابی است، اما مراحل بالای عصمت که مخصوص معصومان و امامان و پیامبران است، موهبتی الهی است که به دنبال عصمت اکتسابی فراهم می شود و حضرت زهرا نیز از این قانون مستثنی نیست.

پی نوشتها:
1. احزاب (33) آیه 33.
2. ر،ک: صادقي، سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی، نشر مؤسسة آثار امام خمینی 1387ش.، ص 360.
3. ر،ک: جوادی آملی، پیرامون وحی و رهبری، نشر الزهراء، تهران بیتا.، ص 217 تا 219.
4. محسن امین، اعیان شیعه، نشر دار الاحیاء التراث العربی بیروت، ج 2، ص 541، به نقل از ابوالفرج اصفهانی.
5. ر،ک: وحی و رهبری، همان، ص 225.
6. سیمای اهل بیت در عرفان امام خمینی،همان، ص 355.
7. همان، ص 378.

1- آیا خواصی که برای انگشتر عقیق، فیروزه، دُرّ نجف، و یاقوت که در برخی از احادیث آمده است واقعی هستند؟ منظورم خود احادیث است.

2- آیا اگر نگین انگشتری شرف شمس باشد رفتن با آن به دستشویی (توالت) اشکال دارد؟

3- حکم رفتن به توالت با انگشتری که مزین به اسماء مبارکه است چیست؟

پرسش 1- آیا خواصی که برای انگشتر عقیق، فیروزه، دُرّ نجف، و یاقوت که در برخی از احادیث آمده است واقعی هستند؟ منظورم خود احادیث است.
پاسخ:
روايات وارد شده در اين موضوع و ديگر آداب و مستحبات معمولا از لحاظ سندي ضعف هايي دارند و اگر با دقت فقهي با آنها مواجه شويم، برخي از آنها قابل استناد نيستند ولي با توجه به روايات فراوان و معتبري که به ما رسيده که اگر براي انجام فعلي به شما از جانب ما وعده اي رسيد و شما به آن عمل کرديد، به آن وعده مي رسيد، حتي اگر سخن از ما نباشد.(1) از اين رو لازم نيست در احاديث مربوط به آداب و مستحبات سخت گيري داشته باشيم و حداقل اعتبار کافي است.
البته معناي اين کلام عمل به هر سخني که به معصومين نسبت داده مي شود، نيست. بلکه آن سخن بايد حداقلي از اعتبار داشته باشد مثلا در کتب معتبر نقل شده يا محدث معتبري آن را نقل کرده باشد و جعلي بودن آن ظاهر يا قوي نباشد.
اما رواياتي هم كه صحيح السند و معتبر باشند داريم.

پي نوشت ها:
1. اين روايات به "احاديث من بلغ" معروفند. ر. ک: مجلسي ، بحار الانوار، بيروت، الوفا ، 1403 ق، ج 2، ص 256 - 257.
--------------------------------

پرسش 2- آیا اگر نگین انگشتری شرف شمس باشد رفتن با آن به دستشویی (توالت) اشکال دارد؟
پاسخ:
اگر نگين انگشتري شرف شمس باشد، رفتن با آن به دستشويي ايراد ندارد و لمس آن بدون وضو ايراد ندارد .
--------------------------------

پرسش 3- حکم رفتن به توالت با انگشتری که مزین به اسماء مبارکه است چیست؟
پاسخ:
رفتن به توالت در حالي که انگشتري منقوش به نام خدا و معصومين در دست اوست، مانعي ندارد. ولي لمس نوشته بدون وضو ممنوع است و نجس کردن آن هم حرام مي باشد.

اگر شخصی که در طول عمر خود فقط یک بار شراب (نه برای شهوترانی؛مرتکب هیچ کار دیگری هم نشده) خورده و یک بار نیز به اصرار دوستان گوشت خوک خورده باشد، بمیرد، آیا بازماندگان وی میتوانند این گناهان او را پاک کنند؟(این شخص انسان بسیار بزرگواری بود، فقط در اواخر عمر خود این دو گناه را مرتکب شده است.) تکلیف چیست؟

پرسش گر گرامی شراب و گوشت خوک خوردن هر دو حرام است و گناه. مخصوصا شراب خواری که در اسلام برای او حد و تازیانه مشخص شده است و اصرار برخی از افراد ،سبب نمی شود تا گناه و خوردن آنها توجیه شود،ولی اگر خود فرد بعد از این گناه ها توبه کند و پشیمان شود و دیگر مرتکب نشود،خداوند او را می بخشد. قرآن کریم مى فرماید: ای بندگان که بر خود اسراف و ستم کردید، از رحمت خدا مأیوس نشوید که خدا همه گناهان را مى آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.(1) واز این که گفتید ایشان انسان بزرگواری بوده است، ظاهر است که ايشان توبه كرده است.
ولی اگر بدون توبه از دنیا برود ،دعا و استغفار و طلب آمرزش باز ماندگان نیز می تواند تاثیر داشته باشد،در منابع دینی توصیه داریم که کار خیر فرزند و باز ماندگان، در بخشش فردی که از دینا رفته تاثیر دارد از جمله رسول خدا(ص) فرمودند: «حضرت عیسی(ع) از کنار قبری عبور کرد، دید که صاحب قبر را عذاب می کنند، سپس در سال آینده از کنار همان قبر عبور نمود، دید که خبری از عذاب نیست، گفت: بار پروردگارا! سال قبل که از این جا عبور کردم، دیدم صاحب قبر معذّب است و در این سال دیدم عذاب از او برداشته شده، خدا خطاب به عیسی فرمود: ای روح الله! از این مرد فرزندی به مقام بلوغ رسیده، فرزند صالح و نیکو کرداری است، راهی را برای مردم استوار و هموار نمود و یتیمی را مسکن و مأوی
داد، پس من به برکت عمل فرزندش، از گناه او درگذشتم»(2).
پس بازماندگان حتما می توانند ،با اعمال خود سبب آمرزش ایشان بشوند.

پی نوشت ها :
1. سوره زمر(39) آیه 53.
2..معاد شناسی، محمد حسینی طهرانی، نشر حکمت، 1403ق. ج3، ص 225،

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

ما قائل هستیم که در زمان خلیفه ی اول و یا دوم، کتابت و نقل حدیث در تمام سرزمین اسلامی ممنوع شده است. سؤال بنده این است که کیفیت این منع به چه صورت بوده است؟ آیا به صورت یک قانون حکومتی مطرح شده است؟ به این معنا که با متخلفین از این قانون برخورد قضایی بشود و این قانون بصورت بخشنامه به دیگر بلاد اسلامی ارسال شود؟ یا اینکه این منع تنها به صورت یک توصیه بوده است و الزامی از طرف حکومت متوجه مردم نبوده است.

پاسخ:
علیرغم سفارشات و توصیه های پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) مبنی بر حفظ، نقل و کتابت احادیث، متأسفانه بعد از رحلت آن بزرگوار، خلفا، به ممنوعيت حديث پرداختند، بر اين اساس سالهای متمادی «سنّت» متروک ماند و چنان جو خفقان وحشتناکی بر جامعه ی اسلامی سایه افکنده بود، که بیان احادیث ناب محمّدی(ص) جرم محسوب می گردید و به همه ی ارگان ها بخشنامه کردند که کسی حق نقل و تدوین احادیث را ندارد، حتّی برای جلوگیری از نشر احادیث، به صحابه اجازه خروج از مدینه را نمی دادند. ابابكر و عمر، اولین کسانی بودند که پرچم مبارزه با احادیث نبوی را به دست گرفتند. خلیفه دوم نیز پس از به خلافت رسیدن، تمام تلاش خویش را در جهت ممانعت از نقل، کتابت و نشر احادیث به کار بست؛ وی به ممنوعیت کتابت حدیث اکتفا نکرد، بلکه دستور سوزاندن حدیث را نیز صادر کرد: «من کان عنده منها شیء فلیمحه». (1) بر اين اساس به عمال خود دستور مي داد كه كمتر احاديث پيامبر را نقل كنند. همچنين عمر با كسانى را كه با اين سياست مخالفت مى كردند، برخورد مي نمود، چنانچه ابوذر و ابوالدرداء ابومسعود انصارى را سرزنش وحبس نمود(2). طبرى مى گويد: هر وقت خليفه، حاكم و يا استاندارى را براى نقطه اى اعزام مى كرد، به او چنين سفارش مى كرد: فقط قرآن بخوانيد و از محمد (ص) كمتر روايت نقل كنيد و من هم با شما هم صدا هستم (3)" ...أخبرنا سفيان بن عيينة عن بيان عن الشعبي قال: قال قرظة بن كعب الأنصاري أردنا الكوفة فشيعنا عمر إلى صرار فتوضأ فغسل مرتين و قال: تدرون لم شيعتكم؟ فقلنا: نعم. نحن أصحاب رسول الله. ص. فقال: إنكم تأتون أهل قرية لهم دوي بالقرآن كدوي النحل فلا تصدوهم بالأحاديث فتشغلوهم. جردوا القرآن و أقلوا الرواية عن رسول الله(ص) امضوا و أنا شريككم(4)؛ سفيان بن عيينه از شعبي نقل مي كند: قرظة بن كعب انصارى مى گويد: هنگامي كه قصد عزيمت به كوفه را كرديم، عمربن الخطاب تا منطقه «صرار» به بدرقه ما آمده و گفت: مى دانيد چرا شما را بدرقه كردم؟ گفتيم: لابد بخاطر اينكه ما از صحابه رسول اللّه (ص) هستيم؟ گفت: شما وارد آبادى و روستايى مى شويد كه قرآن مى خوانند، مبادا آنان را با خواندن و قرائت احاديث پيامبر از خواندن قرآن بازداريد! تا مى توانيد از پيامبر حديث كم نقل كنيد.ذهبي مي گويد: بعد از رحلت رسول خدا ابابكر پانصد حديث را جمع و سپس سوزاند (5)
دراين باره به منابع زير مراجعه نماييد:
-زين العابدين قرباني، علم لحديث
- مهدي مهريزي، آشنايي با متون ونهج البلاغه

پي نوشت ها:
1 .
http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=61862&Magazin eNumberID=5982 <http://www.hawzah.net/fa/MagArt.html?MagazineArticleID=61862&Magazin1 eNumberID=5982>
2 . زين العابدين قرباني، علم حديث، قم، انتشارات انصاريان ،1382، چاپ پنجم ، ص 43.
3. طبري تاريخ الامم و الملوك، قاهره، مطبعه الاستقامه بالقاهره ، 1357 ،ج 3، ص 27 .
4. ابن سعد كاتب واقدى‏، الطبقات الكبرى،‏ بيروت، دار الكتب العلمية ،1418 چاپ دوم‏، ج 6، ص87.
5 . مهدي مهريزي، آشنايي بامتون حديث ونهج البلاغه، قم، ناشر: شهريار ،1378، چاپ دوم، ص 49.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها