پرسش وپاسخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام.خدمت شما سوالی دارم خواهش می کنم بنده را راهنمایی کنید .من همیشه در برابر خانوم های خشگل که چادری هستند و چادر سر میکنند مشکل دارم و هر وقت چنین خانوم هایی را در جامعه یا تلویزیون میبینم تحریک میشوم.چون ساکن قم هستم . اینجا تمام خانوم ها و دختر خانوم ها چادری هستند من نسبت به انها حساسترم.بنده چند شب پیش خانومی را با همسرش در تلویزیون دیدم و تحریک شدم.تصویر ایشون را ضبط کردم ووقتی تنهایی این خانوم را میبینم اب مذی از من خارج می شود.چون یک تصویر ذهنی از دو دختر خانوم چادری در ذهنم دارم که انها در خیابان با تلفن با دوست پسرشان حرف میزدند هر خانوم چادری جوان را که میبینم یاد این تصویر ذهنی میافتم و تحریک میشوم .چرا؟ حساسیتم نسبت به چادری ها بیشتر است ؟ البته بنده اراده کامل دارم و این تحریک ها باعث استمناء من نمیشود. به نظر من یه دختر خانوم یا خانوم چادری که ارایش کرده و چادر شیک سر کرده و با ناز و حالت خاصی راه میرود محرکتر از یه خانوم مانتویی ساده است .

پاسخ:
در اينكه چه كسي با چه چيزي از نظر جنسي بيشتر تحريك مي شود به عوامل مختلفي بستگي دارد كه در زير به برخي از آنها اشاره مي شود:
1- «تفاوت نقش و زمينه» كه از مفاهيم روانشناسان گشتالتي است و به اين معني است كه هرچه نقش(شيء) مورد نظر كه در سوال شما خانم هاي محجبه است با زمينه هاي ذهني شخص، متغاير باشد يعني برجستگي خاصي در ميان زمينه ذهني داشته باشد، كنجكاوي و حساسيت وي بطور اتوماتيك به طرف آن بيشتر جلب مي شود.
2- حساسيت جويي به معني اينكه هر چقدر شخص به ميل عادي كه در درون خود دارد بيشتر دامن بزند، يعني حساسيت آن را افزايش دهد و به خود تلقين تحريك نمايد. بيش از پيش در آن مورد تحريك مي شود. مثال ساده براي آن دزد گير اتومبيل است كه هر چقدر سنسور آن را حساس تر كنند صدايش زودتر در مي آيد و حتي با عبور يك سوسك از روي شيشه ي آن صداي آژيرش بلند مي شود. به همين جهت است كه در روايات ما آمده است كه از روي موضوعات جنسي توجه برگرداني فعال داشته باشيد تا كمتر تحريك شويد و آستانه تحريكتان بالا رود.
3- تخليه هيجاني وعدم آن، بدين معني كه وقتي مرد و يا زني در جامعه اي مثل جامعه ي اروپا زندگي مي كند از صبح اول وقت كه بيرون مي رود تا آخر شب با بي عفتي هاي زيادي روبرو مي شود. يعني آن قدر سرو پا لخت مي بيند كه ديگرهيجان جنسي اش به پايين ترين سطح افت پيدا مي كند و حتي در متاهلها آن قدر تخليه هيجان جنسي صورت مي گيرد. كه وقتي شب هنگام به خانه برمي گردند رغبت خلوت كردن با محرم خود را هم ندارند. يعني در طول روز آنقدر به غذاهاي رنگارنگ ناخنك مي زنند كه ديگر ميل و اشتهاي خود را به غذاي اصلي كه زن و يا شوهرشان است را از دست مي دهند و لذا كانون خانواده روز بروز سردتر مي شود و لذا شايد يكي از فلسفه هاي تشريع حجاب اين باشد كه شخص در بيرون از خانه تخليه هيجاني نشود و فقط با محرم خود سيراب گردد تا بدين وسيله كانون خانواده كه شيرازه جوامع بشري است و دراسلام از تقدس خاصي برخودرار است قوام يابد.
4- حس كنجكاوي هدايت نشده، حس كنجكاوي يكي از كششهاي فطري در انسان است كه با سرشت وي عجين گشته كه بايد بوسيله عقل هدايت شود تا به نتايج ثمر بخشي منتج شود. به عبارت ديگر انسان گرايش به پرده برداري از چيزهاي مستور دارد و اين اساس دانش بشري و مادر اختراعات است. اما اين كشش بايد بوسيله عقل هدايت شود تا انسان را بسوي گمراهي سوق ندهد. پس وقتي خانمي پوشيده است ذهن تربيت نايافته بصورت اتوماتيك و وسواس گونه بسوي كشف او پيش مي رود و مدام خود را درگير او مي سازد لذا مي توان گفت كه اين مشكل يك نشخوار فكري(obsessive rumination) است و بايد با تكنيكهاي مقابله با نشخوار فكري با آن مقابله كرد.
من در اينجا چند تكنيك براي مقابله با نشخوار فكري به شما ارائه مي دهم:
امَا براي مقابله با نشخوار فكري چه بايدكرد؟
1- تكنيك اول استفاده ازتنش زدايي (ريلكسيشن) است، با توجه به اينكه ريشه ي نشخوار فكري اضطراب است و تنش زدايي ضد اضطراب است، آموزش و بكار گيري اين تكنيك مي تواند در كاهش اضطراب و در نتيجه كاهش نشخوار فكري شما اثر تاثير زيادي داشته باشد، پژوهشگران در پژوهشهاي خود پيرامون اين تكنيك كاربردي كه در سايتهاي مختلف قابل روئيت است، اثبات كرده اند كه بكار گيري اين تكنيك در بسياري از موقعيتهاي اضطراب زاي زندگي تاثير بسزايي در كاهش اضطراب دارد، اين محققان در منابع به حدود سي وپنج مشكلي كه با بكار گيري اين تكنيك برطرف مي شود اشاره كرده اند. شما مي توانيد با مراجعه به يكي از مراكز مشاوره و روان درماني نسبت به آموزش يكي از روشهاي آن اقدام نماييد. من در زير به برخي از مشكلاتي كه با اين تكنيك مي توان برآنها غلبه كرد براي شما برمي شمرم.
الف- سردرد ناشي از انقباض عضلات جمجمه، سردرد هاي مزمن تنشي به دليل تنش بيش از حد در عضلات اسكلتي سر و گردن آغاز مي شوند و آموزش تنش زدايي تدريجي در تقليل سردرد تنشي اثر غير قابل انكاري دارد.
ب- ميگرن كه به عنوان ضربان يك جانبة سردرد(فقط در يك قسمت از سر) كه از درئن و يا اطراف چشمها آغاز مي شود تعريف شده و اغلب بوسيلة يك بو، دل بهم خوردگي، تهوع، و....برانگيخته ميشود و گاهي توام با روان بي اشتهايي، حالت تهوع، استفراغ كج خلقي، حساسيت، اختلال بينايي است. البته بيماراني كه تمرين منظم خانگي داشته اند رضايت خيلي بيشتري از كاهش سردردها داشته اند.
پ- تقليل اضطراب و درمان انواع هراسها مانند هراس از گربه، حساسيت زدايي نظامدار يكي از اصلي ترين شيوه هاي درمانگري در انواع هراس است و تنش زدايي يكي از مولفه هاي اصلي اين روش به حساب مي آيد.
ت- با كاهش اضطراب به دنبال تنش زدايي، بخاطر كم شدن دفاع هاي ايمني بدن كه در حالت اضطراب براه مي افتند، تحمل ما در تحمل تنيدگها افزايش مي يابد.
ث- تقليل رگه هاي اضطرابي و تظاهرات اضطرابي زنان بار دار
ج- درمان اضطراب امتحان
چ-تقليل اضطراب كودكاني كه در مدرسه دچار اضطراب مفرط شده اند.
ح-تقليل عوامل اضطرابي شخصيت مانند، تنش عصبي، ضعف من، اضطراب پارانويا گونه، نداشتن تصوير روشن از خود،و....
خ- درمان فشار خون، آرامش با افزايش سرم k+در خون رابطه مثبت و معني دار دارد و k+ نيز با سلامت رواني رابطة مثبتي دارد و تنش زدايي با كاستن از ضربان قلب باعث افزايش اين سرم در خون مي شود.
د- درمان بي خوابي و اختلالهاي مربوط به خواب. (تنش زدايي بدني به اين افراد كمك مي كند كه بسرعت بخواب روند.)
ذ- روش مقابله اي در بيماران مبتلا به سرطان و نيز تقليل برانگيختگي اين بيماران هنگام شيمي درماني
ر- درمان و پيشگيري از عود و رشد بيماريهاي روان- تني
ز- بهبود بيماريهاي تني روانزاد
ژ- كاهش ناراحتي هاو تنيده گيهاي ناشي از بيماريهاي قلب و عروق
ط- تقويت حافظه( بهبود فرآيند ضبط، باز شناسي، و اندوزش اطلاعات)
ظ- تغيير و تقليل رگه هاي اضطرابي شخصيت
ع-كنترل و غلبه بر لكنت زبان
غ- تقليل حملات صرع
ف- بهبود كودكان مبتلا به فزون كنشي
ق- درمان بيماران مبتلا به آسم
ك- تقليل دردهاي مربوط به قاعدگي
گ- كاهش اسپاسمهاي عضلاني در بيماران مبتلا به فلج مغزي
ل- بهبود تمرينهاي ورزشي و دستيابي به استعدادهاي كامل خود در ورزش
م- بهبود عملكردهاي اجرايي و فعاليت هاي شغلي
ن- افزايش اعتماد به نفس در برخورد هاي اجتماعي
2- تكنيك بعدي براي مقابله با نشخوار فكري توجه برگرداني فعال است: به صورت ارادي به چيزي توجه كنيد كه مثبت است. پژوهش ها نشان داده اند افرادي كه از اين شيوه استفاده مي كنند، طول مدت افسردگي آنها خيلي كمتر از كساني ست كه از شيوه مقابله نشخوار فكري استفاده مي كنند. با در پيش گرفتن فعاليت ذهني ديگري موقتا از آن حالت كناره گيري كنيد: شما مي توانيد به بازي هاي فكري بپردازيد. تلويزيون ببينيد. يك فايل صوتي بشنويد كه مستلزم به كارگيري فكر شماست. تلفن را برداريد و به دوستان و فاميل زنگ بزنيد. خلاصه فقط ذهنتان را بي دليل و يا با هر چيز كوچكي مشغول به هرچيزي كنيد غير از آن فكر منفي. قلم و كاغذ به دست گيريد و همگي افكار منفي خود را بنويسيد: نوشتن بار سنگين افكار فكري را سبك كرده و گاه با خواندن نوشته ها ممكن است شما را به خنده يا شگفتي از افكار غيرمنطقي خود وادارد. در عين حال وقتي فكرتان را نوشتيد راحت تر مي توانيد آن را بررسي كنيد و خطاهايش را شناسايي نماييد.
3- دومين راهكار پيشنهادي ما در خصوص مشكلتان استفاده از تكنيك انحراف فكر است، اين تكنيك به اين صورت انجام مي پذيرد كه يك كش دور مچ خود بيندازيد و وقتي چنين فكري به ذهنتان آمد اين كش را گرفته و رها كنيد و سپس يك عدد پيچيده مثل 958354را در ذهن خود مجسم كنيد و هفت تا هفت تا از آن كم كنيد تا به كوچكترين عدد غير قابل تقسيم برسيد. اين تكنيك بخاطر اينست كه مكانيزم ذهن طوري است كه در يك آن نمي تواند به دو نقطه توجه كند و وقتي شما توجه جدي خود را به عدد فوق جلب مي كنيد توجه ذهن از آن موضوع قبلي برگرادنه ميب شود. و تدريجا مي آموزد كه مديريت افكار را خود بعهده بگيرد و به افكار مزاحم اجازه حضور ندهد.
4- پيشنهاد ديگر ما استفاده از تكنيك تاخير فكر است. يعني شما براي آمدن اينگونه فكرها بذهنتان وقتي تعيين كنيد و وقتي اين افكار خواستند به ذهنتان وارد شودند به آنها بگوييد كه بروند و در فلان ساعتي كه به آنها اختصاص داده ايد بيايند و تدريجا با گذشت ايام اين ساعات را محدود تر كنيد. فلسفه ي اين تكنيك بر اينست كه شما سازنده ي افكارتان هستيد و بنابراين ارباب و صاحب اختيار انها محسوب مي شويد و در واقع آنها نوكر شما هستند و شما صاحب اختيار آنها مي باشيد ولي در وسواس فكري آنها تبديل به ارباب مي شوند و جاي شما را مي گيرند و شما به نوكري آنها در مي آييد و آنها براحتي به شما امر و نهي مي كنند كه اين امري بساير منفي و مشمئز كننده و بدور از عزت و غيرت انساني است! و لذا ما با اين تكنيك مي خواهيم شما را به جايگاه اصلي خويش برگرانيم و دوباره شما را اختيار دار و رييس افكارتان كنيم تا آنها طبق اراده و ميل شما و با اجازه ي شما بيايند و بروند نه اينكه هر وقت دلشان خواست بيايند و هر وقت دلشان خواست بروند. هدف اصلي ما آموزش مديريت افكار تان به شما است. تا با قاطعيت تمام به مديريت آنها بپردازيد و به آنها بگوييد كه ذهن من طويله نيست كه سرتان را بياندازيد پايين و بدون اجازه بياييد و برويد بل ذهن من ستاد فرماندهي است كه همه چيز آن روي نظم و نظام است و حتي پشه هم براي پريدن در آن بايد از من مجوز بگيرد!
5- پيشنهاد ديگر ما در اين خصوص استفاده از تكنيك توقف فكر است يعني وقتي شما قدرت كافي در كنترل و مديريت افكار خود پيدا كرديد مي توانيد براحتي دستور توقف به آنها بدهيد و با ضرب مهر ورود ممنوع بر روي آنها، براي هيشه آنها را از ورود به ذهنتان محروم سازيد.
6- تكنيك ديگر تبديل فكر است يعني وقتي اين افكار به ذهنتان مي آيد به يك قدم قبل از آمدن اين فكر به ذهنتان فكر كنيد به اين معني كه به اين فكر كنيد كه به چه چيزي فكر مي كرديد كه اين فكر به ذهنتان آمد و وقتي آن را پيدا كرديد دو باره به اين فكر كنيد كه چه چيزي اين فكر را بذهنتان آورد و همين طور سلسله وار عمل نماييد و در مورد فكري قبل از فكر ديگر فكر كنيد؛ تا به سرچشمه نهايي برسيد، بزودي خواهيد ديد كه استفاده از اين روش قدرت مديريتي زيادي به شما براي كنترل افكارتان مي دهد.

موفق و موید باشید

من هم زنا می کنم هم استمنا  گناه جفتشونو حساب کن می شه چند

پاسخ:
برادر يا شايد هم خواهر محترم! از اينكه يك شخص يهودي سوال خود را برايمان ارسال كرده خوشحاليم و اميدواريم نور هدايت الهي شامل حالتان شود و شما را از اين نكبت و گمراهي مبين كه هستيد نجات دهد و جزء توابين و دوستان خدا شويد.
اما گناه زنا و استمناء را از ما خواسته ايد تا برايتان حساب كنيم ، ما بر اساس دين خودمان اسلام، تعدادي از رواياتي كه در اين زمينه موجود است را خدمت تان تقديم مي كنيم.
قرآن كتاب آسماني ما مي فرمايد:«وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبيلا»؛(1) و نزديك زنا نشويد، كه كار بسيار زشت، و بد راهى است.
در روايات نيز از بزرگترين گناهان شمرده شده است. پيامبر(ص) فرموده: «الزِنا مِنَ أكبَرَ الكَبائِرَ؛ زنا از بزرگ‏ترين گناهان كبيره است».(2)
- زنا و پيامدهاى آن:‏
1. از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود:«مَنْ زَنَى خَرَجَ مِنَ الْإِيمَان‏...؛هر كه زنا كند از ايمان خارج شده است ...».(3)
2. رسول خدا (ص): إِذَا كَثُرَ الزِّنَا بَعْدِي كَثُرَ مَوْتُ الْفَجْأَة؛ هر گاه پس از من زنا فراوان شود مرگ ناگهانى نيز فراوان مى‏شود.(4)
3. امير المؤمنين (ع): مَا زَنَى غَيُورٌ قَط ؛ غيرتمند هرگز زنا نمى‏كند.(5)
4. امام صادق (ع) از پدرش نقل شده كه فرمود: للزّاني ستّ خصال ثلاث في الدّنيا و ثلاث في الآخرة، أمّا الّتي في الدّنيا فيذهب بنور الوجه و يورث الفقر و يعجّل الفناء و أمّا الّتي في الآخرة فسخط الرّبّ و سوء الحساب و الخلود في النّار؛ زنا كار داراى شش خصلت است: سه خصلت در دنيا و سه خصلت در آخرت. امّا خصلتهائى كه در دنيا دارد: نور چهره‏اش را از بين مى‏برد و باعث فقر مى‏گردد و نابودى او را تسريع مى‏كند، و امّا خصلتهاى آخرت، خشم پروردگار و بدى حساب و جاودانگى در آتش است.(6)
5. امام صادق (ع) : الذّنوب الّتي تحبس الرّزق الزّنا ؛ زنا از گناهانى است كه جلوى روزى را مى‏گيرد.(7)
6. امير المؤمنين (ع): الزّنا يورث الفقر. زنا باعث فقر و نيازمندى است.(8)
- اما در مورد استمناء:
پيامبر (ص) فرمود: ناكح الكفّ ملعون؛ كسى كه با دست خود نكاح كند ملعون است.(9)
ابو بصير مى‏گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه مى‏فرمود: ثلاثة لا يكلّمهم اللَّه يوم القيامة و لا ينظر إليهم و لا يزكّيهم و لهم عذاب أليم النّاتف شيبه، و النّاكح نفسه، و المنكوح في دبره؛ روز قيامت خداوند با سه كس سخن نمى‏گويد و به آنان نگاه نمى‏كند و آنان را پاك نمى‏گرداند و عذاب دردناكى خواهد داشت: كسى كه موى سفيد خود را بكند، و كسى كه با خود نكاح كند، و كسى كه با پشت او آميزش شود.(10)
روايات ديگري نيز در هر دو مورد موجود است. اگر طالب بوديد مي توانيد به كتاب گناهان كبيره شهيد دستغيب و كتابهايي كه در پي نوشت آورده شده مراجعه كنيد.
در نتيجه با يك حساب سر انگشتي مي توان گفت: شخص زنا كار و استمناء كننده بي ايمان، بي غيرت،كم روزي، فقير و بيچاره، بي نور، ملعون و دور از رحمت خداوند و... است.
البته از نظر حكم فقهي هم مجازاتي مثل شلاق و سنگ سار در جامعه براي اين شخص در نظر گرفته شده كه اگر طالب بوديد از بخش احكام از طريق پيامك (30009640) بپرسيد.
پرسشگر گرامي گذشته از اين حرف ها به خود آي و بيدار باش و توبه اي فراهم كن؛ نسبت به احكام الهي بي اهميت نباش! دين خدا ناموس خداست و خداوند غيور است اگر به دين او و احكامش اهانت شود غيرتش اين اهانت را بي پاسخ نمي گذارد، پس تا جوان هستي قدري در خلقت خود و عاقبت كار خود و دنياي فاني فكر كن، نكند وقتي فرا برسد كه پشيماني سودي نداشته باشد، قدري به خودت رحم كن و دل بسوزان و ريشۀ انساني خود را خشك نكن.
اگر تمايل داشتيد در مكاتبۀ بعدي با هم صحبت خواهيم كرد.
پي نوشت ها:
1. اسراء (17) آيه 32.
2. محمدي ري شهري، محمد، قم، ناشر دارالحديث، ميزان الحكمة، عنوان 1596، حديث 7636 .
3. علامه مجلسي، بحارالانوار، اسلاميه‏، تهران‏، مكرر، ج‏66، ص 197.
4. شيخ كليني، اصول كافي،‌ دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1365ش، ج 5،‌ ص 514.
5. عبد الواحد تميمى آمدى، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم‏، دفتر تبليغات‏، قم‏، 1366 ش‏، ص259.
6. اصول كافي، ج 5،‌ ص 514.
7. علامه مجلسي، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، ج 76، ص 23.
8. همان.
9. همان، ج 101، ص 30.
10. همان، ج76، ص 95.

موفق و موید باشید

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

می خواهم بدانم که حضرت ولی عصر منظور امام مهدی (عج) هنگام ظهور و در جریان حکومتشان چگونه و چطور از تمام  افراد ظالم و ستمگر و شرکت کننده در واقعه دردناک کربلا که در لشکر عمربن سعد بودند انتقام می گیرد و نیز اینکه آیا در منابع تاریخی و روایات مطلبی آمده؟

پاسخ:
در بسياري از روايات، زيارات و ادعيه بر اين موضوع تصريح شده است كه در زمان ظهور امام مهدي(ع) انتقام خون امام حسين(ع) و ديگر شهداي كربلا گرفته مي‌شود. در روايتي در ذيل آية 33 سورة اسراء كه از امام صادق(ع) نقل شده است، در اين زمينه چنين مي‌خوانيم: « از حضرت امام ابوعبدالله صادق(ع) راجع به فرمودة خداي تعالي: «و هر آنكه مظلوم كشته شود پس البته كه ما براي وليّ او حكومت و تسلط داديم [بر قاتل] پس مباد در كشتن اسراف كند كه او منصور است»(1) پرسيدم، فرمود: «آن قائم آل [بيت] محمد(ص) است، خروج مي‌كند و به [انتقام] خون حسين(ع) [دشمنان او را] مي‌كشد. پس چنانچه اهل زمين را به قتل برساند، مسرف نخواهد بود.»(2)
روايات ديگري نيز در ذيل آية 33 سورة اسراء از امامان معصوم(ع) نقل شده است، كه در همه آنها بر مطلب فوق تأكيد شده است.(3) در دعاي ندبه نيز از امام مهدي(ع) به عنوان منتقم خون شهداي كربلا ياد شده است: «أين الطالب بدم المقتول بكربلا؛ كجاست آنكه به خون خواهي شهيد كربلا به پا مي‌خيزد؟»(4)
در دو فراز از زيارت عاشورا نيز، زيارت كننده از خداوند مي‌خواهد كه همراهي با امام پيروزمند يا امام مهدي(ع) را در خونخواهي امام حسين(ع) روزي‌اش گرداند؛ يكبار در اين فراز: «فاسأل الله... أن يرزقني طلب ثارك مع إمامٍ منصورٍ من أهل بيت محمّدٍ(ص)؛ پس از خدا مي‌خواهم... كه خون خواهي تو را به امامي پيروزمند از خاندان محمد(ص) روزيم كند.»(5)
بار ديگر در فراز زير:
«و اسئله... أن يرزقني طلب ثاري [كم] مع امامٍ مهديٍّ [هديً] ظاهرٍ ناطقٍ بالحقّ منكم؛ و از او مي‌خواهم... كه خونخواهي شما را به همراه امامي از شما كه مهدي [هدايتگر] آشكار و گويا به حق است، روزي من قرار دهد.»(6)
با توجه به آنچه گذشت، ترديدي باقي نمي‌ماند كه امام مهدي(ع) به هنگام ظهور به خون خواهي جدّ مظلومش برمي‌خيزد و انتقام آن حضرت را از قاتلانش مي‌گيرد.
مفهوم انتقام:
با روشن شدن اصل موضوع بايد به مفهوم و كيفيت انتقام‌گيري و خون خواهي امام مهدي(ع) در عصر ظهور پرداخت؛ زيرا اين پرسش مطرح است كه آيا در زمان ظهور زمينه‌اي براي گرفتن انتقام از كشندگان شهداي كربلا باقي مانده است؟ چرا كه اولاً در زمان ظهور صدها سال از قيام كربلا گذشته است و هيچ اثري از قاتلان شهداي كربلا وجود ندارد و ثانياً چنان‌كه در تاريخ آمده است؛ در قيام مختار ثقفي، اكثر قاتلان شهداي كربلا به سزاي اعمال ننگين خود رسيدند و به شديدترين وضع ممكن مجازات شدند.
به نظر مي‌رسد چهار صورت براي خون خواهي امام مهدي(ع) در عصر ظهور قابل تصور است:
1 - انتقام از نسل به جا مانده از قاتلان شهداي كربلا: اين مفهوم را مي‌توان از برخي روايات استفاده كرد. در يكي از اين روايات چنين مي‌خوانيم: به حضرت ابوالحسن علي بن موسي الرضا(ع) عرض كردم: يابن رسول الله، چه مي‌فرماييد دربارة حديثي كه از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: «هرگاه قائم(ع) قيام [خروج] كند ذراري (نسل) و نوادگان قاتلان حسين(ع) را به خاطر كارهاي پدرانشان به قتل خواهد رساند؟ فرمود: «همين‌طور است». عرض كردم: پس قول خداي عزّ و جلّ: «و هيچ نفسي بار ديگري را بر دوش نمي‌گيرد»(7) معنايش چيست؟ فرمود: «خداوند در تمامي اقوالش راست گفته است، ولي ذريّه كشندگان امام حسين(ع) به كرده پدرانشان راضي هستند و به آن جنايت‌ها افتخارمي‌كنند، هر كس به كاري راضي باشد همچون كسي است كه آن را انجام داده و چنانچه مردي در شرق كشته شود و مرد ديگري در مغرب به كشته شدنش راضي باشد، آنكه رضا داده، نزد خداي عزّ و جلّ، شريك قاتل خواهد بود. بنابراين، تنها بدين جهت حضرت قائم(ع) وقتي خروج كند آنها را مي‌كشد كه از كردار پدرانشان راضي‌اند.»(8)
با توجه به اين روايت و ديگر روايات مشابه مي‌توان گفت كه امام مهدي(ع) به هنگام ظهور، بازماندگان قاتلان شهداي كربلا را به اين دليل كه راضي به فعل پدران خود هستند، به انتقام خون اين شهيدان به قتل مي‌رساند.
2ـ انتقام از جريان و خطّي كه موجب شهادت امام حسين(ع) و يارانش شد: چنان‌كه مي‌دانيد از آغاز رسالت نبيّ مكرم اسلام(ص) و حتي پيش از آن، دو خاندان، دو خط و دوجريان همواره رو در روي هم بوده‌اند؛ يكي خاندان بني‌هاشم و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و ديگري خاندان ابوسفيان و جريان بني اميه. اگرچه ابوسفيان با فتح مكه به ظاهر ايمان آورد و تسليم شد، ولي به شهادت تاريخ، او و نوادگانش هيچگاه از دشمني با پيامبر اعظم(ص) و فرزندانش دست بر نداشتند و از هيچ تلاشي براي نابودي اسلام فروگذار نكردند.
اوج دشمني و كينه‌توزي خاندان ابوسفيان نسبت به خاندان پيامبر اسلام(ص) را در واقعه كربلا مي‌توان ديد كه به تصريح يزيد، امام حسين(ع) و يارانش به انتقام خون مشركان كشته شده در جنگ بدر، با شقاوت تمام به شهادت رسيدند.(9)
جريان تقابل بني‌هاشم و بني‌اميه تا پايان تاريخ و روزي كه امام مهدي(ع) ظهور مي‌كند، ادامه خواهد داشت تا آنكه پيش از ظهور آن حضرت، فردي از نوادگان ابوسفيان كه با عنوان «سفياني» شناخته مي‌شود، سربه شورش مي‌گذارد و پس از جنايات فراوان، در مقابل لشكريان امام مهدي(ع) شكست خورده و به هلاكت مي‌رسد.(10)
با توجه به آنچه گذشت مي‌توان گفت كه با نابودي آخرين بازمانده از نسل ابوسفيان و هلاكت او به دست امام مهدي(ع)، انتقام خاندان اهل بيت(ع) از خاندان ابوسفيان كه عامل جنايات بي‌شمار در حقّ خاندان عصمت و طهارت، به ويژه حضرت اباعبدالله الحسين(ع) بودند، گرفته مي‌شود و به تقابل تاريخي اين دو خاندان پايان داده مي‌شود.
3ـ انتقام از قاتلاني كه در عصر ظهور به دنيا رجعت مي‌كنند: چنان‌كه مي‌دانيد براساس اعتقاد شيعيان، خداوند متعال در عصر ظهور، گروهي از مؤمنان محض و مشركان محض و به بيان ديگر گروهي از زبدگان از اهل حق و نابكاران از اهل باطل را كه در زمان خود به نهايت درجة ايمان و رستگاري يا به آخرين حدّ كفر و پليدي رسيده‌اند، بار ديگر به دنيا برمي‌گرداند، تا گروه اوّل شاهد عزّت و پيروزي حق باشند و گروه دوم به سزاي اعمال ناشايستي كه در زمان حياتشان در حقّ خداجويان مرتكب شدند، برسند».(11)
بر اين اساس، مي‌توان گفت ‌انتقام امام مهدي(ع) از قاتلان اباعبدالله الحسين(ع) و ياران باوفايش، در زمان رجعت صورت مي‌گيرد. به اين بيان كه همة آن اشقيا در زمان ظهور امام مهدي(ع) به دنيا بازمي‌گردند و به سزاي جنايات عظيم و بي‌شرمانه‌اي كه در روز عاشورا مرتكب شدند، مي‌رسند.
4- انتقام عملي با تحقق اهداف و آرمان‌هاي شهداي كربلا: چهارمين احتمالي كه در مورد مفهوم انتقام امام مهدي(ع) از قاتلان اباعبدالله الحسين(ع) و يارانش، مي‌توان مطرح كرد اين است كه بگوييم اين انتقام با به بار نشستن اهداف و آرمان‌هايي كه نهضت عاشورا به خاطر آنها شكل گرفت، تحقق مي‌يابد. به بيان ديگر، چون امام حسين(ع) و اصحابش براي اقامة حق، مبارزه با ستم، برپايي نظام عادلانه، امر به معروف و نهي از منكر، احياي سيره و سنّت نبيّ مكرم اسلام(ص) و... به شهادت رسيدند و امام مهدي(ع) با قيام خود همة اين اهداف و آرمان‌ها را محقق مي‌سازد، در واقع مي‌توان گفت كه نهضت اباعبدالله الحسين(ع) به هدف خود رسيده و انتقام خون آن حضرت گرفته شده است.
در پايان يادآوري مي‌شود اگرچه برخي از احتمال‌هاي ياد شده با ظاهر روايات هم‌خواني بيشتري دارد و به ذهن هم نزديك‌تر مي‌آيد، ولي هيچ‌يك از اين احتمال‌ها با ديگري منافات نداشته و كاملاً قابل جمع هستند.
ماهنامه موعود شماره 108.

پي‌نوشت‌ها:
1. سورة اسرا (17)، آية 33.
2. سيد هاشم حسيني بحراني، سيماي حضرت مهدي (عج) در قرآن، ترجمه: سيد مهدي حائري قزويني، ص 225-226.
3. ر.ك: همان، ص 226-230.
4. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 98، ص 292.
5. همان، ص 292.
6. همان، ج 99، ص 107.
7. سورة انعام (6)، آية 164.
8. سيماي حضرت مهدي در قرآن، ص 226-227.
9. قمي، شيخ عباس، نفس المهموم، ص 435.
10. ر.ك: شيخ صدوق، كمال‌الدين و تمام‌النعمه، ج2، ص 651، ح6.
11. ر.ك: بحارالانوار، ج 53، ص 39، ح1، براي مطالعه بيشتر در زمينة موضوع رجعت ر.ك: ابراهيم شفيعي سروستاني، معرفت امام زمان (ع) و تكليف منتظران، ص 484-544.
ر.ك : http://entezarfaraj.persianblog.ir/post/4/
موفق و موید باشید

می خواهم نحوه دقیق مرگ و نقل صحیح مرگ سنان بن انس نخعی که از اشقیای واقعه دردناک کربلا بود را بدانم، زیرا به این دلیل می پرسم که در منابع تاریخی چندین نقل مختلف برای نحوه مرگ این فرد جنایتکار ذکر شده است.

پاسخ:
سنان بن انس:
وي از چهره‌هاى جنايتكار كربلا و كسى است كه به خيمه‌هاى امام حسين (علیه السلام) يـورش بـرد و در آخـرين لحظات عمر امام، نـيـزه‌اش را به سينه حضرت فرو برد. در بـعـضـى مـقـاتـل نـيـز نـقـل شـده كـه او سـر مـقـدس امـام حـسـيـن(ع) را از بـدن جـدا كـرده اسـت.(1) پـس از دستگيرى او، به دستور مختار، دست و پايش را بريدند و هنوز جان داشـت كـه او را در ديـگ روغـن جـوشـان افـكـنـدنـد و اين گونه به نتيجه اعمال زشت خود رسيد.(2)

پي نوشت ها:
1. الكامل في التاريخ، ابن اثير، ج 4، ص 78.
2. علامه مجلسي، بحارالانوار، ج 45، ص 375.
برگرفته از: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=84266
موفق و موید باشید

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها