پرسش وپاسخ

با سلام می خواستم بدونم چطور می شود نظر و عقیده یک نفر را تغییر داد به عنوان مثال من یک فرد مذهبی هستم حالا می خوام شریک زندگی خود را متقاعد کنم که طرز پوشش خودش را عوض کنه شریک آیندم یک پزشکه و فرد بسیار منطقی و در عین حال نجیبیه ولی فلسفه حجابو قبول نداره . می خواستم راهنماییم کنین

متاسفانه متوجه نشديم كه مرادتان از شريك آينده تان، همسرتان است و يا كسي است كه او را انتخاب كرده ايد اما با او ازدواج نكرده ايد. تصور ما اين است كه با ايشان ازدواج كرده و در عقد هستيد و پاسخ را نيز بر همين تصور تنظيم كرده ايم.
آن چه موجب مي شوند انسان در انجام احكام الهي سستي كند يا برخي محرمات را مرتكب شود نقصان و يا ضعف در آگاهي ها و يا اطلاعات غلط است. بيشتر افرادي كه احكام الهي را رعايت نمي كنند نه به خاطر دشمني با خدا و بلكه به خاطر عللي چون ضعف در خداشناسي و سستي در ايمان به خدا و پيامبر و اهل بيت، ضعف در شناخت حقايق امور و عدم شناخت پيامدهاي ناگوار دنيوي و اخروي ناديده انگاشتن دستورات الهي، ضعف در خودشناسي و نداشتن درك درست از خويشتن و غرق شدن در امور مادي و شهواني ...، دچار انحراف و كج روي شده اند. امام علي (ع)مي فرمايد: "الناس أعداء ما جهلوا؛ (1) انسان ها دشمن چيزي هستند كه به آن جهل دارند."
پرسشگر گرامي؛
به نظر مي رسد عدم مقبوليت فلسفه حجاب از منظر همسر شما نيز چنين باشد يعني ايشان تصور غلطي از فلسفه حجاب دارد و گرنه هيچ انساني چه مومن و چه لائيك و بي دين با حفظ تعادل رواني جامعه، تأمين امنيت اجتماعي و بهداشت روانى و كاهش هيجان‏ها و التهاب جنسى مخالفت نمي كند. هيچ انسان با فحشا، سستي بنيان خانواده و بالاخره فروپاشي نظم جامعه موافق نيست. همه خواهان جلوگيري از ابتذال و نگاه ابزاري به زن هستند و هيچ كس با آن چه كرامت و شخصيت ذاتي زنان را حفظ كند مخالفت نمي كند.
اينها برخي از فوايد و فلسفه حجاب است كه در بدو نظر به ذهن مي آيد و آثارش به چشم ديده مي شود.
از اين رو لازم است با استفاده از آيات و روايات، متون قوي ديني، آگاهي هاي همسرتان را تقويت كرده و ايشان را با فلسفه حجاب آشنا سازيد. خصوصا اين كه ايشان داراي تحصيلات عاليه هستند. ديدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستي، انسان، معاد و ... اموري است كه داراي نتيجه مستقيم بر عملكرد فرد است. پس بايد در تقويت و اصلاح اين مباني بكوشيد. يعني به جاي الزام ايشان سعي كنيد با بالابردن عنصر آگاهي در ايشان،‌به گونه اي برخورد كنيد كه ايشان با علاقه و اختيار خود حجاب و بلكه حجاب برتر را برگزيند. چنان چه ايشان از پشتوانه ايمان و اعتقاد ديني مستحكم برخوردار شوند و با فلسفه حجاب آشنا شوند و گوهر وجودي خويش را بشناسند، مطمئنا خود را ملزم به آن خواهند كرد. علاوه بر آن كه ايشان بايد توجيه شوند كه با بي توجهي خود به مقوله حجاب زمينه گناه را براي ديگران فراهم مي كنند. پس از اين جهت نيز مقصر و گناه كارند.
برادر گرامي؛‌
هر شخصي يك نقطه پذيرش و به قول معروف «رگ خوابي» دارد. براي اينكه بفهميم از چه راهي بايد همسرتان را با مسأله آشنا سازيد بايد سعي كنيد اين رگ خواب و نقطه پذيرش را در ايشان به دست آوريد. متناسب با آن، راهي موثر را انتخاب كرد. اما به طور كلي تذكر نبايد در ميان جمع باشد. بايد با زبان نرم و لطيف با او برخورد كنيد.(2) با زبان خوش و شيرين به او متذكر شويد.(3) سعي كنيد از توصيه اي كه نوعي نگاه از بالا به پايين مي‌باشد، كه باعث موضع‌گيري منفي وي شود، پرهيز كنيد، زيرا اثر معكوس خواهد داشت. فراموش نكنيد تذكرات شما براي تبديل به وضعيت بهتر و نيكوتر است. راهنمايي هاي تكميلي در اين زمينه را از همكاران بخش تلفني همين مركز به شماره (096400) جويا شويد.
براي آشنا كردن ايشان با فلسفه حجاب و بالا بردن آگاهي هاي ايشان،‌لازم است مطالعاتي داشته باشيد. لذا براي مطالعة بيش تر كتاب هايي را معرفي مي كنيم. البته مي توانيد از خود ايشان نيز بخواهيد آن كتاب ها را مطالعه كنند:
1- مسئلة حجاب، از استاد مطهري؛
2- نظام حقوق زن در اسلام، از استاد مطهري؛
3- حجاب زينت برتر، تأليف عطيه صادق كوهستاني
4- حجاب شناسي، از حسين مهدي زاده
5- حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، خانم فتحيه فتاحي زاده
پي‌نوشت ‌ها:
1. علامه مجلسي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت، 1404 ه ق، ج1، ص 219.
2. اسراء (17) آيه ‌53.
3. طه (16) آيه 43.
موفق باشید.

سلام یک دختر نوجوانم (14سال) اعتقادات دینی خودم رو دارم و نه بی بند و بارم و نه خیلی مذهبی یک دوست صمیمی دارم که نماز میخواند، طی این همه مدتی که با او دوست بودم فهمیده ام که خیلی هم دلش پاک است، اعتقاداتش خوب است و خانواده اش هم خانواده ی معمولی از نظر اعتقادی هستند اما یک اشکالی که دوستم دارد این است که حجابش را زیاد حفظ نمیکند. به نظرش پسرخاله و پسرعموها و.. محرم هستند. یعنی از بچگی کسی به او نگفته و اون هم این طوری بزرگ شده است. میگوید به نظر من هیچکسی نامحرم نیست. و من نمیخواهم که اون اینطوری بزرگ شه . میخوام حالا که نوجوونه عوضش کنم و میدونم که راحت تاثیر میگیره. میخوام فاصله ی بین محرم و نامحرم رو بفهمه . قابل ذکر هست که من خودم حجابم معمولی است. نه چادری هستم و نه موهایم رو زیاد بیرون میذارم. پیش همه پسرخاله و پسرعمو و اینا هم روسری سرم هست. میخوام یه جوری عوضش کنم. ناراحت میشم که میبینم اینقد باپسرعموهاش صمیمیه البته شاید عوض کردنش یکم سخت باشه چون از بچگی این طوری بزرگ شده. در حقیقت نمیخوام ثواب نمازو روزه هاش با این کارا بره چطور میتونم - از راه مستقیم یا غیرمستقیم- روش تاثیر بذارم؟ البته هدف من خیلی باحجاب کردنش نیست ... چون خودم خیلی باحجاب نیستم که این انتظارم ازش داشته باشم ... همین که بفهمه پسرخاله و اینا نامحرمن و معمولی بشه از نظر حجاب کافیه. البته اینم بگم که تو خیابون خیلی هم بی حجاب نیست خلاصه میخوام عوضش کنم چی کارا میتونم بکنم؟

اينكه نگران آينده دوستتان هستيد جاي تقدير دارد. اما براي اينكه هم خودتان در مورد حجاب، مطالبي را بدانيد و هم بتوانيد دوستتان را كمك كنيد توجه شما را به اين نكات جلب مي نماييم.
آنچه كه درمورد حجاب زنان در دستورات دين مبين اسلام آمده است، پوشش آنان است. استاد شهيد مطهري در اين باره مي فرمايند: «لزوم پوشيدگى زن در برابر مرد بيگانه يكى از مسائل مهم اسلامى است. در خود قرآن كريم درباره اين مطلب تصريح شده است. در هر صورت در اصل مطلب از جنبه اسلامى نمى توان ترديد كرد. از اين رو پوشيدن زن، خود را از مرد بيگانه، يكى از مظاهر لزوم حريم ميان مردان و زنان اجنبى است.»(1) اما دليل خاص شرعي و يا قانوني براجباري بودن چادر نداريم.
حجاب عبارت است از محجوب بودن و پوشيده بودن زنان و لباس حجاب به هر نحوى و به هر نوعى و به هر رنگى كه باشد مانعى ندارد. ولى مشروط بر اينكه نوع حجاب، فريبنده نباشد، و جلب توجه نكند، و نيز از نوع حجاب كفار نباشد كه پوشيدن آن در اسلام ممنوع شده باشد. پيامبر اعظم اسلام(ص) مى‏فرمايد:«من تشبه بقوم فهو منهم.»(2) يعنى كسى كه خود را به قومى شبيه كند از آن قوم خواهد بود.
و در آخر شهيد مطهري(ره) مي فرمايند:«اگر دختران در اجتماعات عمومى لباس ساده بپوشند... با چادر و روسرى كامل به مدرسه و دانشگاه بروند، آيا در چنين شرايطى بهتر درس مى خوانند يا با وضعى كه مشاهده مى كنيم؟ [با مانتو هاي و روسري هاي آن چناني] اصولا اگر التذاذهاى جنسى و منظورهاى شهوانى در كار نيست چه اصرارى است كه بيرون رفتن زن به اين شكل باشد؟...»(3)
در مورد دوست و يا دوستانتان نيز بايد چند نكته عرض كنيم:
1. اگر دوست شما حجاب را رعايت نمي كند، اولين وظيفه شما اين است كه سعي كنيد تحت تأثير او قرار نگيريد و هميشه به ياد داشته باشيد كه حفظ و رعايت حجاب اسلامي لازم و ضروري است.
2. وظيفه شما نسبت به دوستتان آن است كه او را امر به معروف كنيد، شايد حكم شرعي و نظر اسلام در مورد حجاب و كساني كه نامحرم هستند را نمي دانند،(4) بعيد است كسي كه اهل نماز و روزه هست، مخالف حجاب باشد، به احتمال زياد ايشان فلسفه حجاب را نمي داند توجه داشته باشيد كه امر به معروف شرايط خاصي دارد كه حتماً بايد رعايت نماييد. از نظر اسلام، فردي كه ديگران را امر به معروف و نهي از منكر مي نمايد بايد اين نكات را رعايت نمايد:
1. آنچه را مي گويد خود به آن عمل كند و پايبند باشد. زيرا اگر خودش عمل نكند همانطور كه خودتان هم گفتيد موعظه اش به ديگران اثر نمي گذارد. يعني شما بايد اطلاعاتتان در مورد حجاب و اينكه در ميان اقوام و فاميلها فقط عده اي محرم هستند را افزايش دهيد و خودتان هم مقيد به مراعات آنها باشيد و بعد، دوستتان را راهنمايي كنيد.
2. در نحوه برخورد با ديگران اخلاق اسلامي را رعايت نمايد. امام صادق(ع)فرمود: «كاملترين مردم از لحاظ ايمان خوش خلقترين آنهاست».(5)
و برخورد نرم و ملايم و شايسته داشته باشد، پيامبران و امامان معصوم –عليهم السلام- نيز در امر به معروف و نهي از منكر برخورد نرم وملايم داشتند. خداوند خطاب به پيامبر اسلام مي فرمايد: «‌از رحمتهاي خداوند نسبت به تو اين است كه ترا با خلق مهربان آراسته گردانيد. اگر تند خو و سخت دل بودي مردم از گرد تو پراكنده مي شدند.»(6)
در امر به معروف و نهي از منكر وظيفه شما بيان احكام الهي است، اما اينكه موثر واقع مي شود يا نه، از توان شما به دور است و از اين جهت نبايد بيش از حد نگران باشيد. مهين دلسوزي شما براي او حتما كار ساز خواهد بود پس نگران نباشيد.(7)
4. كتابهايي را در زمينه "حجاب" و "احكام روابط زن و مرد" به او معرفي كنيد يا حتي مي توانيد به مناسبتهاي مختلف كتابي را در اين زمينه به آنها هديه نمائيد. با مطالعه كتاب، بصورت غيرمستقيم متوجه رفتار خود مي شود و مي داند كه رفتارش تاكنون اشتباه بوده است.
5. به جاي آنكه بر نقاط ضعف تأكيد نماييد نقاط مثبت او را برجسته سازيد. مثلا بگوييد شما دوست خوب و دوستداشتني من هستيد. چون اهل نماز و روزه هستيد و مسايل اسلامي را رعايت مي كنيد، انتظار خداوند از شما اين است كه از اين پس نيز مسايل اسلامي را كاملاً رعايت كنيد.
6. به او بگوييد كه نماز و روزه و ديگر اعمال و عبادات شما در صورتي در رشد و بالندگي شما أثر كامل و همه جانبه دارد كه نسبت به همه احكام اسلامي از جمله روابط اسلامي اعتنا و توجه داشته باشيد.
7. اگر هيچ يك از اين راهكارها مؤثر و مفيد واقع نشد و دوستان شما همچنان به رفتار نادرست خود ادامه دادند، سعي كنيد مدتي از ايشان تا حدودي فاصله بگيريد و كمتر با آنها رفت و آمد داشته باشيد، شايد متوجه شوند كه فاصله گرفتن شما بخاطر آن است كه حجاب اسلامي را رعايت نمي كنند. اگر كار آنها ادامه پيدا كرد و هيچ راهي براي اصلاح وجود نداشت و احتمال تأثيرپذيري از آنها را مي دهيد و يا اينكه رفت و آمد و ارتباط شما با آنان به معناي تأييد رفتار آنها است، در اين صورت از رفت و آمد با آنها اجتناب كنيد يا ارتباط را به حداقل برسانيد. البته توجه داشته باشيد كه كمك كردن به ديگران وخوش رفتاري باآنان بادوست گرفتن ورفاقت كردن تفاوت دارد. فرد مؤمن درخوبي كردن به ديگران خوب و بد نمي كند اما در مسأله دوستي ورفاقت حساس وعميق است.
9. اگر دوست شما از افراد خانواده و فاميل نزديكتان است بگونه اي كه عملاً نمي توانيد با او قطع رابطه كنيد، سعي نماييد با ظرافت و در موقعيتهاي مناسب نسبت به رفتارش اظهار نارضايتي كنيد. شايد نارضايتي شما مؤثر واقع شود.
آشنايي با فلسفه و حدود حجاب اسلامي، عمل نمودن و رعايت اخلاق و حجاب اسلامي، آشنايي با روشهاي صحيح هدايت و ارشاد از مهمترين مسايلي است كه بايد شما با آنها آشنايي داشته و با توجه به آنها دوستان خود را به رعايت حجاب اسلامي دعوت نماييد.
پي نوشت ها:
1. مسئله حجاب، مرتضي مطهري، انتشارات صدرا، 1369 ، چاپ18، ص 85.
2. نجفى خمينى محمد جواد، تفسير آسان، انتشارات اسلاميه - تهران، چاپ اول، 1398 ق. ج‏14، ص 75.
3. مسأله حجاب، مرتضي مطهري، همان، ص 111.
4. در مورد آشنائي با فلسفه حجاب مراجعه نمائيد به: فتّاحي زاده، فتحيّه، حجاب از ديدگاه قرآن و سنت، فصل 4 و 5، دفتر تبليغات اسلامي، چاپ دوم، 1376 .
5. كليني، محمد ابن يعقوب، اصول كافي، ج 3، ص 156 . مكتب الاسلاميه.
6. آل عمران، آيه159.
7. براي مطالعه بيشتر ر.ك : دادسراي انقلاب اسلامي، شيوههاي صحيح امر به معروف و نهي از منكر، سازمان تبليغات اسلامي، چاپ اول، 1369.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

باسلام، باتوجه به اینکه در توضیحات بالای زیارت عاشورا غیرمعروفه آمده درصورت مشقت در گفتن صد لعن و سلام این زیارت تلاوت شود زیرا شنیده ایم در حدیث قدسی نباید دخل و تصرف نمود که این نوعی بی احترامی به کلام وحی می باشد. درمجامع عمومی تبلیغ شود که غیرمعروفه آن تلاوت شود تا نه ثوابی کاسته شود و نه بی حرمتی انجام گیرد؟ می شود منابع موثق توصیه به خواندن زیارت عاشورا غیرمعروفه را ذکر کنید؟ می شود زحمت کشیده نظر تمامی علما را ذکر نمائید؟ باتشکر

پاسخ:
براي امامان عليهم السلام زيارت هاي مختلف نقل شده كه از جهتي بر دو دسته اند:
زيارت هاي مطلقه يعني زيارت هايي كه براي زمان و امام معين وارد نشده اند مثل زيارت امين الله و زيارت جامعه كبيره.
زيارت هاي وارد شده براي ايام مخصوص مثل زيارت امام علي(ع) در روز عيد غدير يا همين زيارت امام حسين (ع) در روز عاشورا.
شيخ عباس قمي (ره) در مفاتيح اشاره مي كند براي روز عاشورا چند زيارت وارد شده است و ايشان دو زيارت را ذكر مي كند و اولي را زيارت عاشورا مي خواند و دومي را زيارت عاشوراي غير معروفه مي نامد.
زيارت اول در غالب كتاب هاي زيارت به همان زيارت عاشورا معروف است و منظور از زيارت عاشورا در نقل ها و كتاب ها همين زيارت مي باشد كه به نقل از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) وارد شده و از لحاظ سند بسيار معتبر است و از لحاظ ثواب، وعده بسيار به خواننده با اخلاص آن داده شده است.
در اين زيارت دو عبارت سلام و لعن است كه مستحب است صد بار تكرار شود، ولي زيارت دوم اين تكرار را كه براي بسياري سخت است، ندارد و شيخ عباس قمي با يادآوري مشقت اين تكرار براي بسياري از افراد يادآور مي شود كه زيارت عاشوراي غير معروفه اين تكرار را ندارد.
زيارت دومي را كه ايشان براي روز عاشورا نقل مي كند، زيارت عاشوراي غير معروف مي نامد. صاحب كتاب شفاء الصدور هم مي نويسد:
در يكي از كتب مزار (زيارت نامه) قديم، از زيارت عاشورا روايتي ديگر ايراد كرده كه با متن زيارت عاشوراي معروف اختلافات فاحش دارد و قابل جمع نيست (كه آنها را يك زيارت بدانيم و اختلاف ها را به نقل كنندگان نسبت دهيم) و صد مرتبه لعن و سلام را نيز ندارد و در ثواب و اجر با زيارت عاشورا ي مشهور شريك است.(1)
به نظر مي رسد خواندن زيارت عاشوراي معروف بهتر است زيرا آن زيارت از لحاظ سند و اعتبار با زيارت دوم قابل مقايسه نيست و حتي اگر خواننده سلام و لعن را تكرار هم نكند و فقط يك بار بگويد، باز هم به نظر ارجح از زيارت دوم است.
ثواب كامل و فضيلت تامّه زيارت عاشورا كه برابر است با ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار بار جهاد در راه خدا، از آن كسي است كه زيارت را آن گونه كه مأثور و دستور است، بخواند. به آن چه مي‏ خواند، ملتزم باشد. كساني كه اين زيارت را به طور مختصر مي خوانند و لعن ها را فقط يك بار مي گويند، گرچه ثواب عظيم مي برند (ان شاء الله) ولي ثوابي كه وعده داده شده، به تمام و كمال براي كساني است كه تكرار را رعايت كنند.
البته اگر كسي وقت نداشته باشد و هر يك از اين دو قسمت را با نيت صد مرتبه بخواند و بعد از خواندن هر يك از آن دو قسمت بگويد: "مأة مرّة" يعني (100 بار) يا يك مرتبه كه خواند بگويد "و تسعاً و تسعين مرّة" يعني (به اضافه 99 بار ديگر)، اميد آن است كه خداوند ثواب كامل را به او عنايت نمايد.
صاحب "قرّة المهج" مي‏نويسد: در پاورقي كتاب "شفاء الصدور" ج 1، ص 110 از كتاب "مشحون" به سندش از اميرالمؤمنين (ع) نقل مي ‏كند كه حضرت فرمود: "كسي كه زيارت عاشورا (مشهوره) را بخواند، سپس يك دفعه بگويد: "اللهم العنهم جميعا تسعا و تسعين مرّة" مانند كسي است كه صد مرتبه گفته و اين براي كساني كه وقت ندارند، فوزي است عظيم.(2)
مولي شريف شيرواني از امام هادي نقل مي كند كه لعن را يك بار كامل بگويد: آن گاه 99 بار بگويد: اللهم العنهم جميعا. در سلام هم يك بار آن را به طور كامل بگويد و بعد 99 بار بگويد: « االسلام علي الحسين و علي علي بن الحسين و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين »مثل اين است كه تمام صد لعن و صد سلام را گفته باشد. (3)

پي نوشت ها:
1. شفاء الصدور، ميرزا ابو الفضل ثقفي، ص76.
2. جواد بن عباس كربلائي، قرة المهج، ص 127.
3. سيد علي موحد اصفهاني، زيارت عاشورا و آثار شگفت آن، ص 121.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

منظور امام خمینی(رحمة الله علیه) از ولایت مطلقه فقیه چیست؟

پاسخ:
ولايت فقيه عبارت است از: رياست و زمامدارى فراگير فقيه عادل و با كفايت در حوزه امور دينى و دنيوى بر امت اسلامى. درباره ولايت فقيه از دو زاويه مي توان بحث نمود:
1. اصل ولايت فقيه
2. قلمرو ولايت فقيه
فقهاي شيعه در باره اصل ولايت فقيه اختلاف ندارند؛ اما اختلاف آنان در قلمرو ولايت فقيه مي باشد كه دايره اختيار ولي فقيه چه مقدار مي باشد.
درباره قلمرو ولايت فقيه، دو ديدگاه اساسى وجود دارد:
الف) برخي قلمرو اختيار ولايت فقيه را محدود پنداشته اند. از جمله دخالت در امور مال هايى كه مالكان آن ناشناخته اند، كودكانِ بى سرپرست، چيزهايي كه شارع راضي به زمين ماندن آن نيست، مانند: ساخت مساجد و امور عام المنفعه و ... از اين ديدگاه به عنوان ولايت مقيده ياد مي شود. برخي از علما قايل به همين ولايت مي باشند. البته تعداد اين افراد محدود است.
ب) ديدگاهى كه قلمرو ولايت فقيه را بسان قلمرو ولايت پيامبر و امامان معصوم(علیه مالسلام) گسترده مى داند و باور دارند كه وليّ فقيه، در تدبير و اداره كشور، در همه امور، حقّ دخالت و تصميم گيرى دارد. از اين ولايت فقيه به" عنوان ولايت مطلقه و ولايت عامه" ياد مي شود. البته معناي مطلقه اين نيست كه فقيه تابع قوانين نيست، بلكه معنا آن اين است كه فقيه در امور حكومتي اختيارات معصومان را دارد.
عده اي از فقهاي پيشين و پسين طرفدار ولايت مطلقه هستند: از جمله: شيخ مفيد، صاحب جواهر، ملا احمد نراقي (1) همچنين حضرت امام خميني (ره). امام خميني در اين مورد مي فرمايد: "تمام اختياراتي كه پيامبر و امامان داشته اند، فقيه جامع الشرائط نيز دارا مي باشد."(2)
در جاي ديگر مي فرمايد: اگر فرد لايقي كه داراي دو خصلت فقاهت و عدالت باشد، به پا خاست و تشكيل حكومت داد، همان ولايتي را كه حضرت رسول اكرم (ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا مي باشد. بر همة مردم لازم است از او اطاعت كنند. اين توهم كه اختيارات حكومتي رسول اكرم بيش تر از حضرت امير(ع) بود يا اختيارات حكومتي حضرت امير بيش از فقيه است، باطل و غلط است؛ البته فضايل حضرت رسول اكرم بيش از همه عالم است. بعد از ايشان فضائل حضرت امير از همه بيش تر است. امّا «زيادي فضايل معنوي» اختيارات حكومتي را افزايش نمي دهد. همان اختيارات و ولايتي كه حضرت رسول و ديگر ائمه در تدارك و بسيج سپاه، تعيين واليان و استانداران، گرفتن ماليات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختيارات را براي حكومت فقيه عادل قرار داده است.(3) البته ولي فقيه مانند اهل بيت (ع) ولايت تكويني و علم غيب ندارد. اين امور از مختصات آنان مي باشد. امام راحل بعد از اثبات ولايت فقيه، ولايت تكويني را تنها از آن اهل بيت مي داند و مي فرمايد: "براى امام مقامات معنوى هم هست كه جدا از وظيفه حكومت است. و آن، مقام خلافت كلى الهى است كه گاهى در لسان ائمه (عليهم السلام) از آن ياد شده است. خلافتى است تكوينى كه به موجب آن جميع ذرات در برابر «ولىّ امر» خاضعند. از ضروريات مذهب ماست كه كسى به مقامات معنوى ائمه (ع) نمى‏ رسد، حتى ملك مقرب و نبى مرسل ..." (4) بر اين اساس ولايت مطلقه، يعني اينكه ولايت فقيه محدود به ولايت بر يتيمان و... نمي باشد، بلكه فقيه در تمام امور حكومتي، ولايت دارد، و حال اينكه ولايت فقيه -محدود- اين گونه نيست.
درباره ولايت فقيه به منابع زير مراجعه فرماييد:
1. ولايت فقيه، امام خميني؛
2. ولايت فقيه از ديدگاه فقها و مراجع، علي عطايي؛
3. ولايت فقيه، جوادي آملي؛
4. حدود ولايت حاكم اسلامي، احمد نراقي؛
5. ولايت فقيه، محمد هادي معرفت.

پي نوشت ها:
1. محمد هادي معرفت، ولايت فقيه، ص44، مؤسسه انتشاراتي (التمهيد)، قم، 1377ش.
2. امام خميني،كتاب البيع، ج 2، ص417، بي نام.
3. امام خميني، ولايت فقيه، ص 55، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، قم.
4. همان، ص53.
موفق باشید.

اگر کسی استمنا کند ولی از خروج منی جلوگیری کند گناهی کرده؟

پاسخ:
پرسش گر گرامي استمنا از گناهان حرام و كبيره مي باشد.
استمنا يعني انسان با خود بازي كند و با افكار شهوت آلود طلب مني كند ،و اين كار حرام است چه مني خارج بشود چه نشود ،چه از خروج مني جلوگيري بكند چه نكند، اگر مني خارج شود غسل جنابت هم بر او واجب مي شود.
بهتر است چنين فردي با دوري از هر كاري كه موجب تحريك او مي شود، خود را از مقدمات اين گناه دور نگه دارد تا مبتلا نشود. ما فهرست كارهايي را كه براي دوري از اين گناه لازم است را براي تان ذكر مي كنيم:
1ـ طرد افكار شيطاني
2ـ پر كردن اوقات فراغت با مطالعه، تفريح، مسافرت و غيره.
3ـ كنترل چشم
4ـ عدم آميختگي و هم نشيني زن و مرد
5ـ كم خوري:
6ـ يكي از راههاي آرام كردن طوفان غريزة جنسي در انسان، ورزش و فعاليت بدني است.
7ـ آخرت گرايي
8ـ ياد مرگ
موفق باشید.

گفته شده «ولایت فقیه همان نظرات موسولینی و فاشیسم». پس شما ولایت فقیه رو از آنها گرفته اید؟ بنابراین ویژگی ها و شاخص ها و تفاوت این دو حزب را توضیح دهید؟

پاسخ:
به صورت كلي همه نظام‌هاي حكومتي را مي‌توان از نظر ماهيت به دو نوع تقسيم كرد:
الف: حكومت بشري. ب: حكومت الهي (غير بشري)؛ كه حكومت‌هاي بشري خود به سه نوع كلي قابل تقسيم هستند:(1)
1. استبدادي. 2. دموكراتيك. 3. مركب از دو ويژگي استبداد و دموكراسي.
الف) حكومت خودكامه يا استبدادي:
به گفته فورد، ديكتاتوري عبارت است از «به دست گرفتن اقتدار فوق قانون توسط رئيس دولت» نيز آلفرد كوبان مي گويد: ديكتاتوري حكومت يك نفر است كه مقام خود را نه از راه ارث، بلكه با زور، با رضايت، يا تركيبي از آنها به دست آورده است. ديكتاتور داراي حاكميت مطلق است، يعني همه قدرت سياسي در نهايت «از اراده» او برمي‌آيد و گسترة آن هم نامحدود است. همچنين ديكتاتوري به روالي دلخواه با صدور فرمان و نه بر پايه قانون اجرا مي شود. اقتدار ديكتاتور محدود و تابع هيچ اقتدار ديگري نيست.(2)
پس مي‌توان ويژگي حكومت ديكتاتوري يا خودكامه را چنين برشمرد:
1. حكومت يك فرد است.
2. با زور يا رضايت، يا هر دو بر سر كار آمده است.
3. داراي حاكميت مطلق است، به اين معنا كه قدرت سياسي «از اراده» شخص او بر مي‌آيد و نه از چيز و جاي ديگر.
4. گسترة قدرتش نامحدود است.
5. به دلخواه فرمان مي‌راند و بر پايه قانون نيست.
6. اقتدار ديكتاتور محدود و تابع هيچ اقتدار ديگري نيست.
ب) حكومت ولايت فقيه؟
ولايت برگرفته از ماده «ولي» است كه به معاني سلطنت، رهبري و حكومت به كار مي‌رود.(3) در فقه، ولايت در دو مورد استعمال مي‌شود:
1. مواردي كه مولي عليه قادر بر اداره امور خود نيست: مانند: ميت، سفيه، جنون، صغير.
2. مواردي كه مولّي عليه قدرت بر اداره خود دارد، ‌در عين حال اموري وجود دارد كه سرپرستي و ولايت شخصي ديگر را مي‌طلبد.
«ولايت فقيه» از موارد اصطلاح دوم است، زيرا فقيه كه بر جامعه ولايت دارد، يعني سرپرستي يكايك افراد آن جامعه، حتي ساير فقها و بلكه شخص خود را نيز بر عهده دارد. در تعريف ولايت فقيه آمده است: حكومت، زعامت و تصدي اداره امور اجتماعي، سياسي مسلمانان به دست عالم ديني (فقيه) و يا حكمراني فقيهان عادل بر مبناي مصلحت قاطبه مسلمانان و در راستاي اجراي مقررات اسلامي را ولايت فقيه مي‌گويند، بر اين مبنا عالمان دين صلاحيت تصدي حكومت اسلامي را دارند.(4) حال آيا هر فقيهي صلاحيت حكومت دارد؛ كه در اين خصوص در قانون اساسي جمهوري اسلامي و نظر غالب علماء شيعه شرايطي ذكر شده و فقهايي كه داراي آن شرايط باشند صلاحيت به دست گرفتن زمام امور را دارند و هرگاه يكي از آن شرايط وجود نداشته باشد، آن فرد ديگر صلاحيت حكومت كردن را ندارد.
از سوي ديگر در يك نگاه كلي، وقتي از ولايت فقيه سخن به ميان مي‌آيد. مراد وسيله‌اي است كه از طريق آن «ولايت الله» بر جامعه اعمال مي‌شود؛ به عبارت ديگر، ولايت فقيه در طول ولايت خدا بر انسان قرار گرفته است،(5) لذا چنين حكومتي الهي است و حاكم آن منصوب از طرف خداوند است و اوست كه ولايت خداوند را در بين بشر اجرا مي‌كند. چنين حكومتي زير مجموعه هيچ كدام از حكومت‌هاي بشري قرار نمي‌گيرد. اگرچه شباهت‌هايي با آنها داشته باشد. حاكم در نظامي الهي براساس هواهاي نفساني و آراي شخصي خودش به عنوان يك فرد يا يك طايفه يا يك حزب و حتي به عنوان برگزيده از سوي مردم، زمامداري خود را اعمال نمي‌كند، بلكه به عنوان مجري احكام الهي در زمين، وظيفه حكومتي خود را انجام مي‌دهد، پس ماهيت حكومت اسلامي (ولايت فقيه) همان حاكميت قانون الهي است.
نه چيز ديگر، ولي فقيه هم بايد براساس آن قانون الهي عمل كند و محدود به آن قانون الهي است. ضمن اينكه ولي‌فقيه انساني عادل،‌ آگاه، مدير و مدبر و با تقوا بايد باشد و اگر اين شرايط را چنانچه ولي فقيه نداشته باشد يا در طول اعمال ولايت يكي از آنها را از دست بدهد خود به خود ولايتش ساقط شده و امر او مطاع نمي‌باشد كه قانون، تشخيص اين امر را بر عهده مجلس خبرگان رهبري گذاشته است.(6) اگر بخواهيم ويژگي‌هاي حكومت اسلامي كه در آن ولي فقيه حاكم است برشماريم، مي‌توان به دو مورد اساسي اشاره كرد:
1. وجود ولي فقيه، عادل و باتقوي، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر در رأس حكومت.(7)
2. كليه قوانين و مقررات مدني، اقتصادي، اداري، فرهنگي، نظامي و سياسي و غير اينها براساس موازين اسلامي است،[8] لذا بر اساس اين دو اصل، يعني وجود فقيهي عادل، آگاه، ... و قوانين الهي حكومت اسلامي كه همان ولايت خداوند است بر انسان‌ها اعمال مي‌شود و فقيه در چنين حكومتي در حيطه اين دو اصل اساسي قرار مي‌گيرد و هرگاه از اين چارچوب خارج شود، به خودي خود ولايتش منتفي مي‌گردد. اصل يكصد و نهم قانون اساسي نيز ضمن اشاره به شرايط و صفات رهبري وجود و تداوم اين شرايط را براي رهبري، لازم مي‌داند و اصل يازدهم تشخيص آن را بر عهده خبرگان رهبري گذارده است كه آنها به طور مداوم بر اعمال و رفتار ولي‌فقيه ناظر هستند.
با توجه به مطالب ياد شده در مورد حكومت پادشاهي و ديكتاتوري و همچنين حكومت ولي‌فقيه به وضوح مي‌توان به تفاوت‌هاي اساسي اين دو نوع نظام حكومتي پي برد، زيرا ماهيت يكي از آنها مبتني بر اراده بشري، استبداد، خودكامگي، بي‌قانوني، ... مي‌باشد و ماهيت حكومت ولي‌فقيه مبتني بر اراده خداوند متعال است و ملاك و معيار و محدوده آن، قانون الهي است و حاكم آن، شرايط خاصي بايد داشته باشد و هر كدام از آن شرايط را نداشته باشد خود به خود ساقط خواهد بود و امر او مطاع نمي‌باشد. امام خميني (ره) در جواب چنين اشكالي مي‌فرمايند: «اين حرف‌هايي كه مي‌زنند كه خير، اگر چنانچه ولايت فقيه درست بشود ديكتاتوري مي‌شود، از باب اين است كه اينها ولايت فقيه را نمي‌فهمند چيست... ولايت فقيه مي‌خواهد جلوي ديكتاتوري را بگيرد، نه اين‌كه مي‌خواهد ديكتاتوري بكند.»(9)
البته ولايت فقيه در كشورهائي مانند ايران كه پيرو مكتب اهل بيت (ع)هستند، اجرا مي شود چون خود مردم به جهت اعتقادات خويش ان را پذيرفته اند.
معرفي منابع براي مطالعه بيشتر
1- پرسشها و پاسخ ها درباره ولا يت فقيه،آيت الله مصباح يزدي.
2- آيت الله جوادي آملي، ولايت فقيه .

پي نوشت ها:
1. حيدري، محسن، پيشينه و مباني ولايت فقيه نزد علماء شيعه، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1379، ص 30.
2. عالم، عبدالرحمن، بنيادهاي علم سياست، تهران، انتشارات ني، 1373، ص 5ـ284.
3. تاج العروس، ج 10، ص 398.
4 . عميد زنجاني، ‌عباسعلي، فقه سياسي، تهران، انتشارات اميركبير، چاپ سوم، 1373، ج 2، ص 326.
5. همان، ص 327.
6. قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اصل يكصد و يازدهم.
7. همان، اصل پنجم.
8. همان، اصل چهارم.
9. خسروپناه، عبدالحسين، جامعه مدني و حاكميت ديني، قم، انتشارات وثوق، 1379،ص 76،
برگرفته از :http://www.askdin.com/thread1042-4.html
موفق باشید.

صفحه‌ها