دانش تاريخ

آیا امام حسین (ع) هنگاهی که به سمت فرات برای رفع تشنگی می رفتند شهید شدند؟ و آیا اینکه ایشان وقتی شهید شدند لباس های فاخری بر تن داشتند؟

پاسخ:
در اين خصوص در ارشاد شيخ مفيد آمده است : ... در اين حال لشكر بر حسين (علیه السلام) حمله كرده همراهان او را از پاى درآوردند، و تشنگى بر آن حضرت سخت شد، پس آن جناب بر شتر ابكش سوار شده بسوى فرات براه افتاد و برادرش عباس نيز همراه او بود، پس سوارگان لشكر پسر سعد (لعنت اللَّه) سر راه بر او گرفتند و مردى از بنى دارم در ميان ايشان بود. پس به لشگر گفت: واى بر شما ميانه او و فرات حائل شويد و نگذاريد به آب دسترسى پيدا كند، حسين (ع) فرمود: بار خدايا اين مرد را به تشنگى دچار كن! آن مرد خشمگين شد و تيرى به جانب حضرت پرتاب كرد، تير در زير چانه حضرت فرو رفت، حسين (ع) آن تير را بيرون كشيد و دست زير چانه گرفت، آنگاه بجاى خويش بازگشت و تشنگى سخت بر او غلبه كرده بود، كه لشكر به او حمله‏ ور شدند و پيادگان لشكر ابن سعد از راست و چپ بر باقيماندگان از ياران حسين (ع) حمله‏ ور شده آنان را كشتند تا اينكه جز سه تن يا چهار تن براى آن حضرت بجاى نماند، و چون از ياران حسين (ع) جز سه تن از خاندانش بجاى نماند رو به مردم كرده از خود دفاع مي كرد و آن سه تن نيز دفع دشمن از آن جناب مي نمودند تا آنكه آن سه نيز كشته شده تنها ماند، و زخم هاى كه بر سر و بدنش رسيده بود او را سنگين كرده بود، پس با شمشير آن بي شرمان را مي زد و آنان از برابر شمشيرش به راست و چپ پراكنده مي شدند، حميد بن مسلم گويد: به خدا مرد گرفتار و مغلوبى را هرگز نديدم كه فرزندان و خاندان و يارانش كشته شده باشند و دلدارتر و پابرجاتر از آن بزرگوار باشد، چون پيادگان بر او حمله مي افكندند او با شمشير بدانان حمله مي كرد و آنان از راست و چپش مي گريختند، شمر بن ذى الجوشن كه چنان ديد سوارگان را پيش خواند و آنان در پشت پيادگان قرار گرفتند، سپس بر تيراندازان دستور داد او را تير باران كنند، پس تيرها را بسوى آن مظلوم رها كردند. (1)
درباره لباس امام حسين(ع) مي توان گفت: گرچه نوع لباس امام حسين (ع) –دقيقا- معلوم نيست، اما از متون تاريخي استفاده مي شود كه امام چند نوع لباس داشته است. سيد ابن طاوس مي گويد كه حضرت سيد شهدا (ع) فرمود: بياوريد براي من جامه اي كه آن را زير جامه هايم بپوشم تا كسي درآن رغبت نكند و از تنم بيرون ننمايد. (2) " راوي مي گويد: چون لشكر آن حضرت را شهيد كردند به جهت طمع ربودن لباس او، برجسد مقدس آن شهيد مظلوم روي آوردند. (3) در ارشاد مفيد آمده است: هنگامي كه دشمنان به امام حسين (ع) حمله ور شدند و ... حضرت، زيرجامه يماني خواست و آن را پاره كرده و پوشيد، تا پس از كشتنش، آن را از تنش بيرون نكنند، ولي چون حسين(ع) كشته شد، «ابجر بن كعب» آن را ربود!(4)

پي نوشت ها:
1. ارشادمفيد، ترجمه رسول محلاتي، انتشارات علميه اسلاميه، ج2، از ص114 به بعد.
2. شيخ عباس قمي، منتهي الامال، موسسه انتشارات هجرت، 1378، چاپ سيزدهم، ج1، ص 724 .
3. همان، ص730.
4. ارشاد مفيد، تهران، ناشر اسلاميه، ج 2، ص 117.

موفق باشید.

پس از بردن سرهای شهیدان کربلا از صحرای کربلا به شام، سرها کجا دفن شدند؟؟؟؟؟؟

پاسخ:
در اينكه سر مطهّر امام حسين(ع) كجا دفن شده است، منابع تاريخي و حديثي شيعه و سني، گزارش‌هاي متفاوتي ارائه كرده‎اند تا آنجا كه حدود، ده قول در اين باره گفته شده است.
1 - كربلا
بسياري از مورخان و انديشمندان شيعي و سني بر اين باورند كه سرِ امام حسين(ع) به بدن ملحق شده است، از اين‎رو اين قول، شهرت خاصي دارد. (1)
2 -نجف (2)
3 -مدينه (3)
4 -قاهره (4)
5 -دمشق (5)
معروف ومشهوربين شيعه همان قول اول است.
در باره سر ساير شهدا نيز اقوال مختلف است.
معروف آن است كه در شام دفن شده اند.
سيد محسن امين عاملي، در اين باره مي گويد:
در سال 1321ق در مقبره معروف به مقبره باب‌الصغير در دمشق، بارگاهي را ديدم كه جلويِ درِ آن، سنگي بود و روي آن نوشته شده بود: اينجا محل دفن سرهاي عباس‌بن علي(ع)، علي‌بن الحسين اكبر(ع) و حبيب‌بن مظاهر است. پس از چند سال، آنجا را خراب كرده و تجديد بنا كردند و آن سنگ از بين رفت و ضريحي داخل بارگاه ساخته بودند و اسامي بسياري از شهداي كربلا را روي آن نوشته بودند، در حالي كه آنجا در حقيقت منسوب به آن سه سر بود. البته به گمان قوي چنين انتسابي صحيح باشد، زيرا پس از حمل سرهاي شريف به دمشق و گرداندن آنها و پايان يافتن مقصود يزيد كه اظهار پيروزي، اذيت كردن اسرا و انتقام گيري از آنان بود، چاره‎اي جز دفن آنها در يكي از مقابر نبوده است.(6)

پي نوشت ها:
1. شيخ صدوق، الامالي، مجلس سي و يكم، ص 232؛ مجلسي، بحار الانوار، ج 45، ص 140؛ سيد محسن امين عاملي، اعيان‌الشيعة، تحقيق و تخريج حسن الامين،بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، ج1، ص 626 ـ 627 ؛بيروني، ابوريحان محمد بن احمد، الآثار الباقية من القرون الخالية، بيروت، دار صادر، آلاثارالباقية عن القرون الخالية، ص 331.
2 . مجلسي، بحارالانوار، ج 45، ص 178، حديث 28.
3 .خوارزمي، موفق بن احمد بن محمد، مقتل الحسين(ع)، تحقيق محمد سماوي، قم، دارانوار الهُدي، 1418 ق، خوارزمي، ج2، ص 83.
4 . ابن جوزي، تذكرة الخواص من الامة بذكرخصائص الائمة(ع)، تحقيق حسين تقي زاده، ج 2، ص 209.
5. ابن جوزي، همان، ج2، ص 208.
6. محسن امين، اعيان الشيعة، ج1، ص 627.
موفق باشید.

سلام علیکم، آیا قوم یهود در جریان کربلا دست داشته اند؟ منبعی هم در این مورد وجود دارد؟

پاسخ:
دليل و مدرك معتبري نداريم كه قوم يهود در جريان كربلا دست داشته باشند.
موفق باشید.

من سه سوال در مورد واقعه کربلا داشتم:

1- آیا حضرت رقیقه (س) و حضرت سکینه (س) یک نفر بودند و اگر هردو فرزند امام حسین (ع) بودند نام مادرشان کیست؟

2- آیا حضرت عباس (ع) ازدواج کرده بودند اگر ازدواج کرده بودند نام همسرشان کیست و آیا فرزند دارد و در کربلا بودند یا نه؟

3- آیا جناب لیلا مادر حضرت علی اکبر (ع) در کربلا حضور داشتند یا نه؟

پاسخ1:
سكينه و رقيه دو نفر بودند مادر سكينه رباب بود و مادر رقيه معلوم نيست در باره رقيه به مطلب زير توجه نمائيد:
در مدارك معتبر ميان فرزندان امام حسين نامي از حضرت رقيه برده نشده است. محدث قمي نيز در فرزندان حسين بن علي ذكري از حضرت رقيه به ميان نياورده است.
اما در منتهي الآمال(1) از كامل بهائي نقل كرده است: كه در شام از بچه هاي كوچك شهادت پدرشان را مخفي مي كردند و به آن ها مي گفتند پدرتان به مسافرت رفته. بر همين وضع بود تا يزيد آن ها را به خانه شخصي خود منتقل نمود. امام دختري چهارساله داشت. شبي از خواب بيدار شد. گفت: پدرم كو. اكنون او را در خواب ديدم. ناراحت و پريشان بود. زنان كه نواي اين كودك را شنيدند. همه صدا به گريه بلند كردند. ساير بچه ها نيز گريه مي كردند. يزيد از خواب بيدار شد. پرسيد: چه خبر است؟ جريان را به او گفتند. دستور داد سر پدرش را برايش ببرند. سر را آوردند. در دامن آن كودك گذاردند. پرسيد: چيست؟ گفتند: اين سر پدر توست. چنان ناراحت شد كه فريادي زد. از همان ناراحتي مريض گرديد و پس از چند روز فوت شد.
اين واقعه بنابر قول وقايع الشهور و الايام آيت ا. . . بيرجندي در پنجم ماه صفر اتفاق افتاده است. در كتاب رياض القدس مي‌نويسد كه روز پنجم صفر بنا به قولي حضرت رقيه خاتون از دنيا رفته و آن طفل كوچك كه مرحوم آيت الله بيرجندي در كتاب وقايع فرموده. به احتمال قوي رقيه بوده است.(2)
روايت فوق نام اين دختر را بيان نكرده و از او فقط با تعبير دخترك چهارساله ياد كرده است.
براي وجود چنين دختري دو شاهد مي‌توان آورد:
شاهد اول: هنگامي كه زينب(س) در كوفه با سر بريده امام حسين(ع) مواجه شد. اشعاري سرود كه در ضمن آن آمده است: «اي برادرم! با فاطمه كوچك سخن بگو كه نزديك است قلبش تهي گردد». (3) كه نشان از وجود چنين دختر خردسالي كه در فراق پدر بي‌تاب بوده دارد.
شاهد دوم: امام حسين(ع) در آخرين لحظات حيات خويش. هنگام مواجهه با شمر فرمود: الا يا زينب يا سكينه! يا ولدي! من ذايكون لكم بعدي؛ الا يا رقيه! يا ام‌كلثوم! انتم وديعة ربي. اليوم قد قرب الوعد. (4)
اگرچه اين جا نيز تنها يك نقل تاريخي است.
ابن فندق (م 565ق)نيز در لباب الانساب از رقيه به عنوان دختر امام حسين(ع) ياد كرده است.(5)
آقاي محمد باقر مدرس مي گويد: درباره اين دختر امام حسين از مرحوم آيت ا. . . نجفي كتباً و شفاهاً سؤالاتي نمودم. فرمود: اگر چه مدارك معتبر از وجود چنين دختري ساكت است. لكن با وجود اين شهرت نمي شود انكار كرد. (6)

پي نوشت ها:
1. محدث قمى، منتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل‏،ناشر: دليل‏، مكان نشر قم‏، سال چاپ 1379 ش‏، نوبت چاپ اول‏، ج‏2، ص 1002.
2. حضرت رقيه دختر امام حسين، شيخ علي فلسفي خراساني، ص5.
3. « …يا اخي فاطمة الصغيرة كلمّها فقد كاد قلبها ان يذوبا »بحارالانوار، ج 45، ص 115؛ القندوزي، ينابيع المودة، ج 2، ص 421،انتشارات الشريف الرضي، چاپ اول 1371 ش.
4. مـوسوعة كلمات الامـام الحسين، معهد تحقيقات بـاقرالعلوم، ص511، دارالمعروف، قم، 1415 هـ. چاپ اول؛ ينابيع الموده، ج 2، ص 416.
7. ابن فندق، لباب الانساب، ج 1، ص 355، تحقيق سيد مهدي رجايي، كتابخانه آيت الله نجفي.
5. شخصيت حسين، محمد باقر مدرس بستان آبادي، ناشر دارالكتب الاسلاميه، ص458.
---------------------------

پاسخ2:
ابوالفضل العباس (ع) با لُبابَه دختر عبيدالله بن عباس، پسر عموي پيامبر اكرم (ص)، ازدواج نمود.(1) لبابه، از بانوان بزرگ زمان خويش بود.(2)
ثمره اين پيوند فرزنداني به نام هاي عبيدالله، فضل، حسن، قاسم و يك دختر بود.(3)
برخي نيز عبيدالله و محمد را فرزندان او برشمرده اند.(4)
درباره حضور و شهادت فرزندن ايشان در كربلا اختلاف وجود دارد. برخي اين امر را انكار و برخي شهادت برخي فرزندان عباس (ع) را گزارش كرده اند. (5)

پي نوشت ها:
1. ابوعبدالله المصعب بن عبدالله بن المصعب الزبيري، نسب قريش، دارالمعارف للطباعة والنشر، 1953 م، ج 1، ص 79؛ المحبّر، ابوجعفر محمد بن حبيب البغدادي، بيروت، منشورات دار الآفاق الجديدة، بي تا، ج 1، ص 44 .
2. عبدالرزاق المقرم، العباس(ع)، نجف، مطبعة الحيدرية، بي تا، ص 1952.
3. همان.
4. محسن امين العاملي، اعيان الشيعة، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1406 ق، ج 1، ص610 .
5. اعيان الشيعة، ج 1، ص 610.
--------------------------------

پاسخ3:
ليلى بنت أبي مرة بن عروة بن مسعود ثقفي‏، مادر علي اكبر (ع) مي باشد.(1)
درباره حضور وي در كربلا اختلاف است، ولي در منابع كهن و معتبر از حضور وي در كربلا سخن به ميان نيامده است، از اين رو است كه شهيد مطهري اين امر را يكي از موارد تحريف در تاريخ كربلا، ذكر و آن را با استدلال رد مي‌نمايد.(2) محدث قمي مي‌گويد: «ظاهر آن است كه ليلا در كربلا نبوده و من در كتب معتبر نديدم.(3)
همچنين از سخن كشنده علي‌اكبر كه مي‌گويد: «علي آثام العرب ان مربي يفعل مثل ما كان يفعل ان لم اثعكه اباه، (4) گناه تمامي عرب به گردن من اگر اين جوان از كنار من بگذرد و پدر را به عزايش داغدار نسازم؛ در‌حالي‌ كه در عرف چنين مي‌گويند كه «مادرش را به عزايش بنشانم»؛ اما وي فقط از پدرش ياد مي‌كند؛ چنين استفاده مي‌شود كه نه‌تنها ليلا در كربلا نبوده، بلكه اصلاً در قيد حيات نبوده است.
بنابراين با توجه به قراين و شواهد بايد گفت ليلا در كربلا حضور نداشته است.

پي نوشت ها:
1 . شيخ مفيد، ار شاد، انتشارات علميه، ج2، ص 137، محسن امين، اعيان الشيعه بيروت، دارالتعارف للمطبو عات ، چاپ پنجم، 1418، ج2، ص 389.
ج ۱7، ص762 .
2. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ۱۳۷۳ ش، ج17، ص76.
3.شيخ عباس قمي، متنهي الآمال، انتشارات هجرت، ج1 ص 856.
4. طبري، محمد بن جرير طبري، تاريخ الطبري، چاپ پنجم، بيروت مؤسسه اعلمي اللمطبوعات، ۱۴۰۹، ج ۴، ص ۳۴۰.
موفق باشید.

« محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن، بساطش آموزه است نه موزه، تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن، نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب
 منتظران مهدی(عج) به هوش باشند که حسین(علیه السلام) را منتظرانش کشتند.» من می دانم که ریگی به کفش این موارد هست. کجای این حرف ها اشکال دارد؟ چگونه جواب این حرف ها و پیامک ها را باید داد؟

پاسخ:
درباره جملاتي مانند محرم و صفر زمان باليدن است نه فقط ناليدن جمله اي كاملا درست است باليدن بر ظهور و تبلور ويژگي هاي انسان كامل مانند:
عشق بازي با خدا از سوي سالار شهيدان و تربيت يافتكان مكتب انسان سازي او، باليدن بر وجود عارفاني به حق امام و امام شناساني كه يك جان را قابل فدا كردن نمي دانستند و اندك مي شمردند و در آرزوي داشتن هزاران جان و فداكردن آنها براي امامشان بودند، باليدن بر گوهر ناياب ايثار و فدا كاري و...البته در كنار آين باليدن ها ناليدن نيز لازم است ناليدن براي دوري انسانهاي هدايت يافته ،به دست رسول خدا از مسير هدايت و پيمودن مسير معكوس ناليدن از آن همه سبعيت و وحشي گري به مهربان ترين انسانها و ناليدن از دوري خيل عظيم كوفيان از اخلاق و انسانيت.
اين جمله محرم بساطش آموزه است نه موزه، نيز كاملا صحيح و پر محتوي است.
آري اگر ما هر سال منتظر فرا رسيدن محرم باشيم و فقط خود را براي شنيدن وقايع تاريخي آماده كرده باشيم تا عقده دل را از گريستن خالي كنيم، بدون آنكه از رخدادهاي تاريخي عبرت و از پيامهاي عاشورا درست بگيريم، به مانند موزه از داده هاي تاريخي در آمديم و با گريستن بر اين مصائب تنها به همراهي احساسي نه همراهي واقعي با امام حسين پرداخته و اهداف او را مورد غفلت قرار داديم.
آنچه امام حسين از اين قيام وشهادت خواست بيداري و حركت امت اسلامي بود نه فقط همراهي احساسي و دانستن داده هاي تاريخي. بسي محرم آموزه است.
جمله ﻣﺤﺮﻡ زمان ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻦ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﮔﺮﻳﺴﺘﻦ،بايد گفت:
گريه و عزاداري بايد ابزاري براي شناخت و معرفي امام حسين و اهداف قيام باشد نه آنكه هدف باشد.
اين جمله پر محتوا است و اشاره به يكي از فلسفه هاي قيام دارد. (بصيرت و آگاهي)
يكي از مهم‌ترين عوامل قيام امام حسين، همان است كه در زيارت نوراني اربعين آمده:
«وبذل مهجته فيك ليستنقذ عبادك من الجهالة وحيرة الضلالة؛ (1) جانش را در راه تو فدا كرد تا بندگانت را از ناداني و حيرت گمراهي نجات دهد».
بنابراين اساس قيام امام براي نجات مردم از جهالت نوين و گمراهي جديد بود كه به نام دين و خليفه مسلمانان مي‌خواست از سوي يزيد اجرا شود. حضرت با قيام خود حقايق را روشن ساخت. براي ابد روشن نمود كه جهالت نوين يزيدي ربطي به دين ندارد. نبايد نفاق در لباس دين مردم را به حقايق آسماني بدبين كند.
اين جهالت در تمام برهه هاي تاريخ جاري است.
ﻧﻤﺎﺩ ﺷﻌﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺷﻮﺭ
اين جمله به شكل اطلاق درست نيست.
لازم است عاشورا در ما ايجاد شور ‌‌كند، البته شور تنها نه، همراه با اين شور بايد شعوري هم وجود داشته باشد شناخت ظلم، ظالم، ظلم ستيزي ،جبهه حق، بصيرت و... همانگونه كه پيش تر گفتيم شور وسيله براي رسيدن به شعور بايد باشد.
منتظران ﻣﻬﺪﯼ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻪ ﺣﺴﯿﻦ ﺭﺍ ﻣﻨﺘﻈﺮﺍﻧﺶ ﮐﺸﺘﻨﺪ.
آري كساني كه در برابر امام حسين ايستادند همان كساني بودند‌ كه امام حسين(ع) را دعوت كردند همان دعوت‌كنندگان بودند كه كمر به قتل امام خود بستند. اما آنان منتظران واقعي حسين نبودند كساني بودند به تعبيري نان را به نرخ روز خوردند، در موقعيتي احساس كردند اگر حسين را دعوت كنند و با او بيعت كنند به آرزوهاي خويش مي رسند. اما زماني كه با تطميع ها و يا خشونتهاي يزيد روبرو شدند بسياري سكوت و خانه نشيني اختيار كردند و بسياري ديگر شمشير به روي او كشيدند.
منتظر واقعي معنايش اين نيست كه انسان بنشيند، دست به هيچ كارى نزند، هيچ اصلاحى را وجهه‏ ى همت خود نكند، صرفاً دل خوش كند به اينكه منتظر امام (عليه الصّلاة و السّلام) هست.
مردم منتظر بايد در انتظارِ دست قاهرِ قدرتمندِ الهىِ ملكوتى باشند كه بايد بيايد و با كمك همين انسانها سيطره‏ى ظلم را از بين ببرد و حق را غالب كند و عدل را در زندگى مردم حاكم كند وجهالت را بزدايد و پرچم توحيد را بلند كند؛ انسانها را بنده‏ى واقعى خدا بكند. بايد براى اين كار آماده بود. كوفيان كجا چنين آمادگي داشتند.
همان گونه كه منتظران واقعي امام زمان بايد اين گونه باشند.
امروز ما نيز بايد انتظار فرج داشته باشيم يعني منتظر باشيم كه دست قدرتمند عدالت ‏گسترى بيايد و اين غلبه‏ى ظلم و جور را كه همه‏ى بشريت را مقهور خود كرده است، بشكند.
پس انتظار حركت است؛ انتظار سكون نيست؛ انتظار رها كردن و نشستن براى اينكه كار به خودى خود صورت بگيرد، نيست. انتظار حركت است. انتظار آمادگى است. اين آمادگى را بايد در وجود خودمان، در محيط پيرامون خودمان حفظ كنيم. اين قدم بزرگ را برداريم و فضاى انتظار را آماده كنيم. اين معناى انتظار فرج است.
نتيجه آنكه كوفيان تنها انسانهاي دم دمي مزاجي بودند كه امام حسين را دوست داشتند نه منتظران واقعي او از اين رو وقتي در تنگنا قرار گرفتند پشت امام خويش را خالي نمودند.
شايد در بين ما نيز كساني باشند كه واژه منتظر را يدك مي كشند اما هنگام آزمون عرصه را ترك كنند به مانند كوفيان. كه از اين باب به خدا پناه مي بريم.

پي نوشت:
1. ابن قولويه‏،كامل الزيارات، ناشر مرتضوى‏، ص228.
موفق باشید.

چرا ما به دهه اول محرم بیشتر بهاء می دهیم درصورتی که باید بعد از شهادت امام حسین (ع) بیشتر عزاداری کنیم؟ چرا قبل از شهادت عزاداری می کنیم؟

پاسخ:
عشق و محبّت به حضرت باعث شده كه دوستداران امام حسين(علیه السلام) پيش از عاشورا خود را آماده كنند و لباس هاى سياه بپوشند، نيز مساجد، تكايا و حسينيه ها را سياهپوش كنند.
عزادارى براى اباعبدالله(ع) يك عزادارى معمولى نيست؛ بلكه تبديل به فرهنگ فراگير شده است. وقتى تبديل به فرهنگ شد، ديگر زمان و مكان نمى شناسد، از اين رو تا نسيم محرّم به مشام جان مي‌‌وزد، پوشيدن لباس عزا و سياه پوش كردن كوچه و خيابان ها و مساجد و تكيه ها شروع مي‌‌شود. البته در غير محرم نيز عزادارى براى امام حسين(ع) در فرصت هاى مناسب برگزار مي‌‌شود، شيعيان به دستور اولياى دين مخصوصاً به دستور امامان بعد از امام حسين براى زنده نگه داشتن اهداف امام و فرهنگ عاشورا تلاش و كوشش مي‌‌كنند.
امام باقر(ع) در زمينه برپايى عزا در خانه‌ها براي امام حسين مي‌فرمايد:
«بايد بر حسين ندبه و عزادارى و گريه كنيد. بر اهل خانه خود دستور دهيد كه بر او بگريند. با اظهار گريه و ناله بر حسين مراسم عزادارى بر پا كنيد. يكديگر را با گريه و تعزيت در سوگ حسين ملاقات كنيد.»(1)
در روايت ديگر، يكي از ياران امام صادق(ع) نقل مي كند كه در محضر امام بوديم، از حسين (ع) ياد كرديم و بر قاتلانش لعن نموديم، امام گريست، ما نيز گريه كرديم، سپس حضرت سر را بلند كرد و گفت: حسين فرمود:‌«... أنا قتيل العبرة، لا يذكرني مؤمن إلاّ بكى؛ (2) من كشته سرشكم، هيچ مؤمني به ياد من نمي‌افتد مگر اينكه اشك مي ريزد.»
رمز جاودانگى نهضت حسينى نيز زنده نگه داشتن و بزرگداشت شعاير بوده است. امام خميني فرمود: «الآن هزار و چهارصد سال است كه با اين منبرها با اين روضه ها و با اين مصيبت ها و با اين سينه زنى ها (دين اسلام) را حفظ كرده اند».(3)
عزاداري، احياى خط خون و شهادت و رساندن صداى مظلوميت آل على به گوش جهانيان است. عزاداران حسينى پروانگان شيفته نورند كه شمع محفل خويش را يافته از شعله شمع، پيراهن عشق پوشيده اند و آماده جان باختن و فدا شدن اند.
نقش عزادارى در حفظ فرهنگ عاشورا مهم است. آثار و بركات خوبى براى بشر داشته و خواهد داشت. افزون بر اين كاروان امام حسين روز دوم محرّم سال 61هجرى وارد كربلا شد، بعد از آن سپاه كوفيان به تدريج وارد شدند و عزا و مصيبت خاندان اهل بيت(ع) از همان زمان آغاز شد.
روز نهم (تاسوعا)، كاروان امام را محاصره كامل كرده و روز دهم (عاشورا) آن بزرگوار و يارانش را به شهادت رساندند.
بنابراين چون اصل گرفتارى حضرت از دهه اول محرم آغاز شده است، پيروان حضرت از اوّل محرم عزادارى بيشتري مى‌كنند.
از نظر تاريخي آغاز عزاداري در دهه اول محرم آن هم به صورت فراگير همانند عزاداري امروزه را مي توان در عصر معزالدوله ديلمى ازسلسله آل بويه دانست.(4)
معزالدّوله اولين كسى است كه فرمان داد مردم شيعه بغداد در دهه اوّل محرم براى حضرت امام حسين سياه بپوشند. بازار را سياه پوش كنند. در روز عاشورا دكّان ها را ببندند و از طباخى جلوگيرى كنند و تعطيل عمومى نمايند. او اين فرمان را در سال 352 صادر نمود و از آن تاريخ اين مراسم در تمام كشورهاى اسلامى از جمله ايران تا اوايل سلطنت سلجوقيان معمول بود، كه تا به امروز ادامه دارد.(5)

پي‌نوشت ها‌:
1. جواد محدثى، فرهنگ عاشورا، ص 312، به نقل از كامل الزيارات، ص 175.
2. بحار الانوار، ج 44، ص 279.
3. فرهنگ عاشورا، ص 313.
4. رسول جعفريان، تاريخ تشيع در ايران، ج1، ص364.
5. فرهنگ عاشورا، ص 313 با تلخيص؛ تاريخ تشيع در ايران ، ص 364.
موفق باشید.

آیا امام حسین (علیه السلام) دختری به نام رقیه داشته؟

پاسخ:
در مدارك معتبر كهن ميان فرزندان امام حسين (علیه السلام) نامي از حضرت رقيه برده نشده است. محدث قمي در منتهي الآمال (1) از كامل بهائي نقل كرده است. امام دختري چهارساله داشت. شبي از خواب -در شام- بيدار شد. گفت: پدرم كو؟ اكنون او را در خواب ديدم. ناراحت و پريشان بود. زنان كه نواي اين كودك را شنيدند. همه صدا به گريه بلند كردند. ساير بچه ها نيز گريه مي كردند. يزيد از خواب بيدار شد. پرسيد: چه خبر است؟ جريان را به او گفتند. دستور داد سر پدرش را برايش ببرند. سر را آوردند. در دامن آن كودك گذاردند. پرسيد: چيست؟ گفتند: اين سر پدر توست. چنان ناراحت شد كه فريادي زد. از همان ناراحتي مريض گرديد و پس از چند روز فوت شد.
اين واقعه بنابر قول وقايع الشهور و الايام آيت الله بيرجندي در پنجم ماه صفر اتفاق افتاده است. در كتاب رياض القدس مي نويسد كه روز پنجم صفر بنا به قولي حضرت رقيه خاتون از دنيا رفته و آن طفل كوچك كه مرحوم بيرجندي در كتاب وقايع فرموده. به احتمال قوي رقيه بوده است. (2)
روايت فوق نام اين دختر را بيان نكرده و از او فقط با تعبير دخترك چهارساله ياد كرده است.
براي وجود چنين دختري دو شاهد مي توان آورد:
شاهد اول: هنگامي كه زينب (س) در كوفه با سر بريده امام حسين (ع) مواجه شد. اشعاري سرود كه در ضمن آن آمده است:«اي برادرم! با فاطمه كوچك سخن بگو كه نزديك است قلبش تهي گردد». (3) كه نشان از وجود چنين دختر خردسالي كه در فراق پدر بيتاب بوده، دارد.
شاهد دوم: امام حسين (ع) در آخرين لحظات حيات خويش هنگام مواجهه با شمر فرمود:
الا يا زينب يا سكينه! يا ولدي! من ذايكون لكم بعدي؛ الا يا رقيه! يا ام كلثوم! انتم وديعة ربي. اليوم قد قرب الوعد. (4)
امام نام رقيه را آورده است.
ابن فندق (م 565ق) نيز در لباب الانساب از رقيه به عنوان دختر امام حسين (ع) ياد كرده است. (5)
شيخ مهدي مازندراني از حمزاوي نقل كرده كه در كتاب نفحاتش گفته: براي امام دختري به نام رقيه بوده كه با حسين (ع) از مدينه حركت كرده. پنج يا هفت سال داشته و سپس به كربلا رسيده. با حلقه اسيران به شام آمده و در شام وفات كرده است.
آقاي محمد باقر مدرس مي گويد: درباره اين دختر امام حسين از مرحوم آيت الله نجفي كتباً و شفاهاً سؤالاتي نمودم. فرمود: ولو مدارك معتبر از وجود چنين دختري ساكت است لكن با وجود اين شهرت نمي شود انكار كرد. (6)

پي نوشت ها:
1. محدث قمى، منتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل‏، ناشر دليل‏،مكان نشر: قم‏، سال چاپ 1379 ش‏، نوبت چاپ اول‏، ج‏2، ص 1002.
2. حضرت رقيه دختر امام حسين، شيخ علي فلسفي خراساني، ص5.
3. « …يا اخي فاطمة الصغيرة كلمّا فقد كاد قلبها ان يذوبا. بحارالانوار، ج 45، ص 115؛ القندوزي، ينابيع المودة، ج 2، ص 421.
4. مـوسوعة كلمات الامـام الحسين، معهد تحقيقات بـاقرالعلوم، ص511 ؛ ينابيع الموده، ج 2، ص 416.
5. لباب الانساب، ابن فندق، بي تا، ج 1، ص 355.
6. شخصيت حسين، محمد باقر مدرس بستان آباد، ناشر دارالكتب الاسلاميه، ص458.
موفق باشید.

با سلام، چند روزی هست یک سوالی در ذهنم ایجاد شده و اون این هست که می خواستم بدونم: چرا در روز عاشورا وقتی حرمله بن کاهل اسدی لعنة الله علیه، حضرت علی اصغر (ع) را به شهادت رساند، قطره ای از خون این طفل شیرخواره به زمین نیفتاد؟؟ آیا علت خاصی دارد؟ لطفا با ذکر منبع معتبر. تشکر

پاسخ:
علت واقعي اين كاراز سوي امام حسين (علیه السلام) و باز نگشتن خون علي اصغر را نمي دانيم.
در حديثي از امام باقر (علیه السلام) نقل شده «لو وقعت منه إلى الارض قطرة لنزل العذاب». اگر قطره اي از خون علي اصغر بر زمين مي ريخت عذاب الهي نازل مي شد.(1)
شايد هم بتوان يكي از دلايل اين كه از اين خون قطره اي به زمين برنگشت آن دانست كه خداوند آن را به احسن وجه قبول كرده است.

پي نوشت:
1. سيد عبد المجيد حسيني حائري شيرازي، ذخيرة الدارين فيما يتعلق بمصائب الحسين(ع)، ناشر زمزم هدايت، ص305.
موفق باشید.

آيا صحيح است كه بعد از شهادت امام حسين (علیه السلام) برخي پديده هاي طبيعي مانند خون شدن خاك يا غيره اتفاق افتاد و حتي در جاهاي ديگران بنا به آنچه در تاريخ آنگلوساكسونها آمده است؟ چه پديده هايي اتفاق افتاد؟ با توجه به ماجراي فوت پسر پيامبر و سپس كسوف بعد از آن و سپس اينكه پيامبر گفتند كه خورشيد و ماه براي افراد مذکور نمي گيرد، آيا حوادث مربوط به شهادت امام حسين (ع) را بايد باور كرد؟ با تشكر

پاسخ:
نكاتي در اين راستا:
1. رواياتِ ناقلِ رخدادهاي عجيب پس از شهادت امام حسين‌(علیه السلام)، علاوه بر منابع روايي اهل سنت، در بسياري از منابع روايي شيعه نيز به چشم مي‌خورد و تعداد زيادي از آنها از امامان معصوم‌ (عليهم‌السلام) نقل شده است.
2. مضامينِ رواياتِ ياد شده آن چنان نيست كه با بداهت عقلي و شواهد نقلي ناسازگار باشد. و مواردی عجيب‌تر از آنها، در خوارقِ عاداتِ نقل شده براي پيامبران و ائمه ‌(عليهم‌السلام) به چشم مي‌خورد. البته ناگفته نماند كه در ميان اين روايات، مواردي نيز وجود دارند كه قابل استبعاد بوده و به داستان سرايي شباهت بيشتر دارند تا نقل واقعيت.
بررسي تمام رخدادهاي عجيب در اين مختصرر نمي گنجد ما تنها به يك مورد كه شما هم از آن پرسش نموديد اكتفا مي كنيم و شما را به مطالعه متون مفصل ارجاع خواهيم داد.
كسوف و تاريكي آسمان:
يكي از رخدادهاي عجيبِ پس از شهادت امام حسين‌‌(ع) در روز عاشورا، بروز كسوف (گرفتگي خورشيد) است، كه موجب تيرگي عجيب آسمان و حتي رؤيت ستارگان شد!(1) اين حادثه ـ به همراه برخي رخدادهاي ديگر‌ وضعيتي را پديد آورد كه به گفتة برخي شاهدان، مردم تصور بروز قيامت را داشتند!(2) علاوه بر اين، برخي از محدثان از بروز خسوف در شام روز عاشورا نيز خبر داده‌اند. (3) در بعضي از گزارش‌ها، به تلاطم و برخورد ستارگان نيز اشاره شده است. (4) به هر حال چنين تحولي در روز عاشورا، جزء گزارش‌هاي عجيب و مشهور در منابع شيعي و سني است. (5)
ممكن است با مشاهدة روايات ياد شده،(همانند شما) برخي، بي‌اختيار به روايت نبوي(ص) درباره كسوف آسمان پس از مرگ فرزندش ابراهيم منتقل شوند. كه ضمن خطبه‌اي فرمود: «اي مردم! كسوف خورشيد و ماه، دو نشانه از نشانه‌هاي خداوند هستند و به امر الهي در حركتند، و مطيع اويند و به خاطر مرگ و زندگي كسي دچار كسوف نمي‌شوند، پس هرگاه كسوف كردند نماز به جاي آريد». (6)
بدين ترتيب، چگونه مي‌توان روايات حاكي از كسوف و تاريكي آسمان پس از شهادت امام حسين(ع) را پذيرفت؟
در پاسخ بايد گفت: آنچه در روايت نبوي‌(ص) نفي شده، رخداد كسوف يا خسوف به علت مرگ يا ولادت فردي از افراد است، حتي اگر فرزند پيامبر‌(ص)باشد؛ اما آنچه در روز عاشورا رخ داد صرفاً مرگِ يك فرزندِ پيامبر‌(ص) نبود، بلكه حادثه‌اي عظيم در تاريخ بشر بود كه از حوادث و فجايع متعددي تركيب شده و نقطة اوجِ آن، شهادت سبط رسول خدا‌(ص) با آن وضع دلخراش بود.
از اين رو ـ نه فقط انسان‌هاي با ايمان‌ـ كه نظام هستي متأثر از چنين رخدادي شد و حوادثي كه در حال شرح رخدادآنها هستيم -از جمله كسوف و خسوف- نمودها و جلوه‌هاي اين تأثر مي‌باشند. و اين در حالي است كه با مرگ يك مؤمن ـ بر اساس برخي روايات ـ تنها محل نمازش و نيز محل صعود اعمال و نزول رزق او در آسمان، بر او مي‌گريند.
براي آگاهي بيشتر به سايت http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910830000926 بررسي رخدادهاي شگفت‌ پس از شهادت امام حسين(ع) مراجعه نماييد.

پي نوشت ها :
1. جعفربن‌محمد ابن‌قولويه، كامل الزيارات، قم، انتشارات اسلامي، ص161، باب 24، ح2.
2. ابي‌بكر احمدبن‌حسين بيهقي، السنن الكبري، ناشر : دار الفكر، بيروت، ج3، ص337.
3. سخن علامه مجلسي در اين باره چنين است: رأيت في كثير من كتب الخاصة و العامة وقوع الكسوف و الخسوف في يوم عاشوراء و ليلته(علامة مجلسي ، بحار الأنوار، بيروت – لبنان، ناشر دار إحياء التراث العربي سال چاپ 1403 - 1983 م، ج 55، ص 153).
4. علي‌بن‌عيسي اربلي، كشف الغمة، ناشر دار الأضواء - بيروت – لبنان،ج2، ص268 / شمس‌الدين ذهبي، تاريخ الاسلام، ج5، ص15ـ16.
5. علاوه بر منابع پيش گفته، بنگريد به: محمدبن‌علي سروي مازندراني ابن‌شهرآشوب، مناقب آل ابي‌طالب، ج3، ص213 / سليمان‌بن‌احمد طبراني، المعجم الكبير، ج3، ص114.
موفق باشید.

آیا دامادی حضرت قاسم در کربلا واقعیت دارد؟

پاسخ:
دامادي حضرت قاسم (ع) بدون مدرك و دليل است و در كتب تاريخي و مقتل هاي معروف و معتبر مطرح نشده است.
محدّث معروف مرحوم شيخ عباس قمي در منتهي الآمال نوشته است:
دامادي حضرت قاسم در كربلا و تزويج او به فاطمه دختر امام حسين صحّت ندارد. زيرا در كتاب هاي معتبر به نظر نرسيده است.
وي از استاد خود مرحوم حاج ميرزا حسين نوري (ره) در كتا ب لؤلو و مرجان نقل مي كند كه به مقتضاي تمام كتاب هاي معتبري كه در فن حديث و تاريخ و انساب هست، نمي توان براي حضرت سيدالشهدا دختري كه قابل تزويج براي قاسم بن الحسن باشد، پيدا كرد.(1) استاد شهيد مطهري–ضمن تاكيد بر عدم صحت اين مطلب يادآور مي شود كه اين امر با اهداف و عزت مندي امام حسين منافات دارد:
قضاياى كربلا قضاياى روشنى است و سراسر اين قضايا هم افتخار آميز است، ولى ما آمده‏ ايم چهره اين حادثه تابناك تاريخى را تا اين مقدار مُشوَّه كرده‏ ايم! بزرگترين خيانت ها را ما به امام حسين(ع) كرده‏ ايم. اگر امام حسين (ع) در عالم ظاهر هم بيايد ببيند، به ما چه مى‏ گويد؟ مى‏ گويد: آن كه در آنجا بود كه اين نيست؟ شما كه به كلى قيافه را تغيير داده و عوض كرده‏ ايد، آن امام حسينى كه شما در خيال خودتان رسم كرده‏ ايد كه من نيستم! آن قاسم‏ بن الحسنى كه شما در خيال خودتان رسم كرده‏ ايد كه آن برادرزاده من نيست! آن على اكبرى كه شما در مخيله خودتان درست كرده‏ ايد كه جوان با معرفت من نيست! آن يارانى كه شما درست كرده‏ ايد كه آنها نيستند، پس شما چه مى‏ گوييد؟! ما آمده‏ ايم قاسمى درست كرده‏ ايم كه آرزويش فقط دامادى‏ بوده، آرزوى عمويش هم دامادى او بوده است. اين را شما مقايسه كنيد با قاسمى كه در تاريخ بوده است.(2)
از همه گذشته اين رخداد از نظر عقلي نيز صحيح به نظر نمي رسد؛ زيرا روز عاشورا فرصت براي ازدواج نبود، چون همگي در يك روز شهيد شدند.

پي نوشت ها:
دراين باره به منابع زير مراجعه نماييد:
-حماسه حسيني، شهيد مطهري
-تأملي در نهضت عاشورا»، رسول جعفريان

پي نوشت ها :
1.منتهي الآمال، قم، موسسه انتشارات هجرت، 1378، چاپ سيزدهم، ج 1، ص 700.
2. مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى، انتشارات صدرا، ج‏17، ص 79.
موفق باشید.

صفحه‌ها