دانش تاريخ

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

علت و مسأله اصلی که امام علی (علیه السلام) را اذیت کرد و منجر به شهادت امام حسین (علیه السلام) شد چه بود؟

پاسخ:
انسان در هر موردى كه گناه مى‏ كند، پيروى از هواى نفس را به جاى اطاعت از خدا انتخاب مى‏ كند. هواپرستى از تمام انواع بت پرستى خطرناك‏تر است. رسول گرامى اسلام فرمود: در زير آسمان هيچ بت بزرگى نزد خدا از هوا و هوس كه از آن پيروى كنند وجود ندارد. (1)
در این جا به برخی ازعوامل مخالفت با امام علی و امام حسین(علیه السلام) اشاره می شود:
1- حسادت ورزى نسبت به خاندان پيامبر و قبيله بنى هاشم؛
از طرف معركه گردانان غصب خلافت و اطرافيان آنان از انگيزه‏ هاى مهم عمل نكردن به دستور پيامبر اسلام‏ (ص) در مورد امامت على (ع) است. اين انگيزه به عصر پيامبر اسلام (ص) و شايد پيش از اسلام بر مى‏ گردد و مربوط به قبايل عرب به ويژه برخى قبايل قريشى مكه است.
امام (ع) درباره انگيزه مخالفت قريش با حضرتش مى‏ فرمايد: "قريش با ما دشمنى نمى‏ كند، جز براى اين كه خداوند ما را به رهبرى و سرورى ايشان برگزيد و ما آنان را زير فرمان خويش كشانديم".(2)
حضرت در پاسخ به اين سؤال كه چگونه مردم شما را از خلافت كه حقتان بود بازداشتند؟ فرمود: به خاطر خودخواهى بود كه گروهى بخيلانه به خلافت چسبيدند (و حق را از ما گرفتند).(3) ابوسفيان، پس از انتخاب عثمان به خلافت، بسيار خوشحال بود. وى در آن وقت نابينا بود و به مردى گفت او را به قبر حضرت حمزه عموى پيامبر اسلام (ص) برساند. وقتى به كنار قبر رسيد، خطاب به قبر گفت: حكومتى كه با ضرب شمشير به دست آورديد، امروز بازيچه دست غلامان ما شده است، سپس به قبر حمزه (ع) لگد زد.(4) بعد از امام علی (ع) نیز امویان نمی توانستند موقعیت و مقبولیت امام حسین(ع) را تحمل نمایند، از این رو با حضرت مخالفت کردند.
2- كينه توزى و انتقام جويى اعراب و قريش؛
اين انگيزه به جنگ‏هاى صدر اسلام بر مى‏ گردد. امام على(ع) در دفاع از پيامبر اسلام(ص) تعدادى از سران شرك و كفر را به هلاكت رساند. از اين رو بسيارى از اعراب و قريشيانى كه در جنگ‏ها از نزديكان خويش، كسانى را از دست داده بودند، كينه حضرت را به دل گرفتند. آنان اين كينه را پنهان نمى‏ كردند، بلكه در محافل و مجالس ابراز مى‏ كردند و پيوسته در صدد انتقام جويى از حضرت بودند. اين واقعيت در قسمت هايى از دعاى ندبه آمده است: "در راه خدا خون‏هاى سران و گردن كشان عرب را به خاك ريخت و شجاعانشان را به قتل رساند و سركشان آن‏ها را مطيع ساخت (در نتيجه) دل‏هاى آنان را نسبت به خود پر از حقد و كينه از واقعه جنگ‏هاى بدر و خيبر و حنين و غير آن‏ها ساخت.(5) ابن ابى الحديد معتزلى درباره كينه توزى قريشيان نسبت به حضرت على(ع) مى‏ گويد: "تجربه ثابت كرده كه گذشت زمان موجب فراموشى كنيه‏ ها و خاموشى آتش حسد و سردى دل‏ هاى پركينه مى‏ شود، ولى برخلاف انتظار روحيه مخالفان على پس از گذشت ربع قرن (25 سال) عوض نشد و عداوت و كينه‏ اى كه از دوران پيامبر(ص) نسبت به على(ع) داشتند، كاهش نيافت و حتى فرزندان قريش و نوباوگان و جوانان آنان كه شاهد حوادث خونين معركه‏ هاى اسلام نبوده‏ اند و قهرمانى‏ هاى امام(ع) را در جنگ‏هاى بدر و أحد و... بر ضد قريش نديده بودند، بسان نياكان خود سرسختانه با على(ع) عداوت ورزيدند و كينه او را در دل داشتند".(6) اتفاقا بعد از امام علی (ع) نیز با همین انگیزه انتقام از علی (ع) با امام حسین (ع) جنگیدند. از این رو دشمنان گفتند: جهت بغض با علی با حسین می جنگیم.
3- دنياطلبى؛
عده‏ اى با توجه به شناختى كه از اميرمؤمنان على(ع) و خاندان پیامبر داشتند، به خوبى مى‏ دانستند كه اگر حكومت به دست حضرت بيفتد و بعد به نسل های بعدی امام علی برسد،آنان قدرت اجرايى پيدا كنند، اجازه دنياطلبى نمى‏ دهند. یا در تقسیم قدرت منصب دلخواه به آنان واگذار نمی شود، مانند طلحه و زبیر که به خاطر نرسیدن به حکومت بصره وکوفه با امام علی مخالفت و سرانجام با امام جنگ نمودند. اين قبيل افراد مى‏ دانستند تاب تحمّل عدل علوى را ندارند، زیرا عدالت علی زبانزد خاص و عام بود و در مواقع مختلف در زمان پيامبر، سخت‏گيرى حضرت على(ع) را در موضع عدالت و بيت المال ديده بودند. مثلاً در جريان غنيمت يا جزيه‏ اى كه از يمن به دست آوردند، حضرت على(ع) متوجه شد كه فرماندهان آن را بين سربازان تقسيم كرده‏ اند، حضرت با شدت با آن‏ها برخورد نموده و از همه سربازان و افسران پس گرفت. مسلمانان پيش پيامبر(ص) شكايت از حضرت على(ع) كردند، پيامبر در جوابشان فرمود: "از بدگويى درباره على(ع) دست برداريد كه او در اجراى دستور خدا بسيار دقيق و سخت گير است و هرگز در زندگى او تملّق و مداهنه وجود ندارد.(7) مطمنا امام حسین (ع) اگر حکومت تشکیل می داد، همان روش امام علی را ادامه می داد که این امر با منافع دنیا گرایان همسوی نداشت.
4- عدم رشد سياسى؛
غاصبان خلافت، امامت را از مسير خود منحرف نمودند، و اما توده مردم نیز به لحاظ عدم رشد سياسى و عدم درك صحيح، دنبال غاصبان خلافت را گرفتند. نه به توصيه پيامبر اسلام(ص) عمل كردند و نه به دعوت على(ع) پاسخ مثبت دادند. متاسفانه عدم رشد فکری مردم سبب شد که آنان از خاندان پیامبر حمایت نکنند. و از کسانی حمایت کردند که لیاقت رهبری نداشتند. یکی از نتایج عدم بصیرت و شهادت امام علی و امام حسین (ع) بود.

پى نوشت‏ ها:
1.ناصر مکارم شیرازی تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374 ش‏، ج 15، ص 103.
2. مجله حكومت اسلامى، ج 18، ص 316، به نقل از شيخ مفيد، ارشاد (ترجمه سيد هاشم رسولى محلاتى، ج 1، ص 242 .
3. فيض الاسلام، نهج البلاغه، تهران، چاب آفتاب ،خطبه 161 .
4. عبدالفتاح عبدالمقصود، امام على بن ابى طالب،ترجمه سيد محمّد مهدى جعفرى، ج 1، ص 287. بی نام.
5. مفاتيح الجنان، دعاى ندبه.
6. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 144، ذيل خطبه 211.
7. جعفر سبحانى، فروغ ولايت، صحیفه ،1368 ش، ص 114.

امام خمینی (رحمة الله علیه): «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» محرم به خاطر عاشوراست ولی صفر به چه دلیلی اسلام را زنده نگهداشته است؟

پاسخ:
ماه محرم وصفر(به عنوان ظرف زمان) نمی تواند عامل زنده نگهداشتن اسلام باشد، بلکه مسایل دراین دو ماه اتفاق افتاده اند، که بازخوانی آنها عامل زنده نگه داشتن اسلام است. و آن قیام امام حسین(علیه السلام) است که در حقیقت بازخوانی و بازشناسی حادثه کربلا سبب حفظ اسلام می گردد. این بازخوانی بیشتر در قالب عزاداری نمود پیدا می کنند، البته این عزاداری اختصاص به ماه محرم ندارد، در ماه صفر نیز وجود دارد، یعنی اینکه درماه صفر نیز(به دلیل اینکه درآن اربعین دارد و هنوز برخی مصیبت های کربلا، مانند ادامه اسارت اهل بیت امام حسین(ع)، در این ماه ادامه می یابد) عزاداری در این ماه صفر نیز استمرار می یابد حرف امام خمینی (ره) مبنی نقش ماه صفر ومحرم در زنده نگداشتن اسلام ناظر بر این مطالب است که ماه محرم وصفر (به دلیل اینکه درآن دو ماه) عزاداری صورت می گیرد، لذا این دو ما موجب حفظ اسلام می شوند، زیرا امام بارها از عزاداری امام حسین (ع) به عنوان عامل زنده نگداشتن اسلام یاد کرده است. در اینجا لازم است به فواید عزاداری از دیدگاه امام را حل اشاره شود.
از منظر امام خمینی عزاداری برای امام حسین (ع) موجب می گردد که مردم با اهداف قیام امام (ع) آشنا شوند، زیرا دراین عزداری ها این سؤال برای مردم مطرح می گردد که چرا امام در یک جنگ نابرابر شرکت نمود؟ مگرچه حادثه اتفاق افتاده بود که امام حاضر شد به شهادت برسد و اهل بیت وی را به اسارت بردند؟ در عزادرای ها این سؤال جواب داده می شود و مردم وظیفه خود را درباره را دین دانسته و متوجه می شوند که در هر زمانی از دین پاسداری و بدان عمل کنند، از سوی دیگر در عزاداری ها مردم به مسایل دینی آشنا می شوند، یعنی در این عزاداری ها سخنرانان و مداحان به بیان احکام اسلامی می پردازند، از همه مهم تر اینکه درعزاداری امام حسین (ع) مردم با فرهنگ عزتمندی ومبارزه باظلم آشنا می گردند که از آموزه های مهم اسلام می باشد. بر این اساس امام خمینی (ره) عقیده دارد: يكي از خصلت هاي ذاتي تشيع از آغاز تاكنون مقاومت و قيام در برابر ديكتاتوري و ظلم است كه در تمامي تاريخ شيعه به چشم مي خورد هرچند كه اوج اين مبارزات در بعضي از مقطع هاي زماني بوده است (1) شهادت اميرالمومنين (ع) و نيز حسين (ع) و حبس و شكنجه و تبعيد و مسموميت هاي ائمه (ع) همه در جهت مبارزات سياسي شيعيان عليه ستمگري ها بوده است. (2)
در نگاه حضرت امام خميني ائمه اطهار(ع ) براي زنده ماندن نهضت مقدس كربلا و اهداف و آرمان ها و ارزشهاي راهگشا و تحرك زاي آن عزاداري سياسي را بنيان گذاشتند تا به اين وسيله عواطف و احساسات مردم با بينش و شناخت ناشي از فلسفه هاي اصلي اين انقلاب عظيم و سترگ پيوند يابد و در مسير تحقق مبارزات سياسي اسلام در همه اعصار و زمان ها با حكومت هاي ظلم گستر و معاند با دين به جوشش و خروش درآيد. امام خميني درباره فلسفه و انگيزه عزاداري و گريه بر مظلوميت حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و اين كه ائمه دين (ع) به منظور حفظ اقتدار و عظمت اسلام و مسلمانان در برابر دشمنان دين بزرگداشت حركت مقدس كربلا و تداوم حضور در صحنه هاي فعاليت هاي اجتماعي و سياسي را ضروري مي دانستند و به همين دليل عزاداري سياسي را در تحقق اين هدف وضع نمودند اينگونه آگاهي بخشي مي نمايد: « شما انگيزه اين گريه و اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براي سيدالشهدا نه سيدالشهدا احتياج به اين گريه دارد و نه اين گريه خودش في النفسه يك كاري از آن مي آيد لكن اين مجلس ها مردم را همچو مجتمع مي كنند و يك وجهه مي دهند ... . مساله مساله گريه نيست مساله مساله تباكي نيست مساله مساله سياسي است كه ائمه ما با همان ديد الهي كه داشتند مي خواستند كه اين ملت ها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند از راه هاي مختلف اين را يكپارچه كنند تا آسيب پذير نباشند. مسائل اسلام مسائل سياسي است و سياستش غلبه دارد بر چيزهاي ديگرش. اجتماعاتي كه اسلام بعضي اش را فرض كرده است واجب كرده است و بعضي اش را به طور استحباب و مبالغه در استحبابش كرده است اين ها يك مسائل سياسي است.» (3) امام در جای دیگر نیز به مساله ی تأثیر عزاداری در بسیج مردم علیه ظلم و پاسداری از دین فرمود: اين خون سيدالشهدا است كه خون هاي همه ملت هاي اسلامي را به جوش مي آورد و اين دسته جات عزيز عاشوراست كه مردم را به هيجان مي آورد و براي اسلام و حفظ مقاصد اسلامي مهيا مي كند. (4)

پی نوشت ها:
1. كلمات قصار امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام ، ص ۴۶.
2. آئين انقلاب اسلامي آرا و انديشه هاي امام خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام ، ص ۱۲۱.
3. صحيفه نور، ج ۱۳ ، ص ۱۵۳ و ۱۵۴ .
4. صحيفه امام، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ج 5 ، ص 331.

این سخن را چه کسی در جواب مرد شامی ایراد کرد؟ «یقینا که فرزندان پیامبران مستخدم فرزندان زنا زادگان نمی شوند»

الف)حضرت زینب

ب)ام کلثوم

ج)امام سجاد

د)سکینه

آنچه در تاریخ آمده این است که حضرت زینب (س) به مرد شامی فرمود: نه تو و نه یزید، قدرت به کنیزی بردن این بانو را ندارید.(1)

پی نوشت ها :
1 .الکامل في التاريخ،، ابن اثير، بيروت، دار صادر، ج 4، ص 86 ؛تاریخ واقعه کربلا از مدینه تا مدینه،عبد الرحمن انصاری و مصطفی اخوندی ،قم ،عصر غیبت ،1390 ،چاپ اول ،ص 255 .

گفته می شود که امام حسین (علیه السلام) از قبل نتیجه جنگ و چگونگی شهادت خود را می دانست با علم به شهادت وارد معرکه جنگ شدند. دو سوال اینجا مطرح می شود:

1- اول اینکه جبر الهی و مقدرات الهی بوده است پس امام حسین اختیار نداشته است؟

2- دوم اینکه اگه امام به علم شهادت واردمعرکه شده اند پس خودکشی کرده است و این با دین منافات دارد؟

پاسخ:
اشتباه پرسش اول شما كه به مغالطه اي ناخواسته انجاميده، آن است كه بين علم و آگاهي پيشين خداوند و اراده و خواست او تفاوتي قائل نشديد. آنچه در معارف ديني ما مورد اتفاق است و ترديدي در آن نيست، علم پيشين خداوند به همه امور است. تردیدی نیست که خداوند برای هر چیزی علل و اسبابی قرار داده که هستی و مشخصات آن بستگی به آن‌ها دارد. این طور نیست که هرچه در جهان پدید می‌آید، بدون رابطه با قبل و بعد و صرفاً اتفاقی و بی حساب باشد. همان گونه که در بارش برف و باران و ... عواملی دخالت دارد و هرگز چنین کاری بی علل و اسباب انجام نمی‌پذیرد، همچنین کارهای بشر از روی تصادف و اتفاق از او سر نمی‌زند، بلکه نخست چیزی را تصور می‌کند، سپس به آن می‌اندیشد و پس از آن که فایده واقعی یا پنداری آن را پذیرفت،‌ در انجام آن می‌کوشد. پس وقوع هر حادثه ای در جهان علت و سببی دارد. این نظامی است تخلف ناپذیر و خداوند چنین مقرّر کرده است.
بشر در کارهای ارادی خود مانند سنگ نیست که او را از بالا به پایین رها کرده باشند و تحت تأثیر عامل جاذبه زمین خواه نا خواه به طرف زمین سقوط کند. نیز مانند گیاه نیست که تنها یک راه محدود در جلوی او هست و همین که در شرایط معین رشد و نمو قرار گرفت، خواه ناخواه مواد غذایی را جذب و راه رشد و نمو را طی می‌کند.
هم چنین مانند حیوان نیست که به حکم غریزه کارهایی انجام دهد. بشر همیشه خود را در سر چهار راه هایی می‌بیند. هیچ گونه اجباری که فقط یکی از آن‌ها را انتخاب کند ندارد، سایر راه‌ها بر او بسته نیست. انتخاب یکی از آن‌ها به نظر و فکر و اراده او مربوط است؛ یعنی طرز فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین می‌کند. (1)
پس تقدیر خداوندی این است که بشر افعال خود را از روی اختیار انجام دهد، نه این که تقدیر، او را به انجام یک طرف مجبور سازد. انسان به هر سو که رو آورد، همان قضا و قدر او است که با دست خود آن را انتخاب می‌کند. پس هیچ جبری در این میان وجود ندارد.
اما در مورد علم خداوند به آینده و سرنوشت انسان ها و يا آگاهي بزرگان دين از برخي از اين امور با اندكي تأمل روشن مي شود كه اين علم هيچ تأثیری در چگونگی رفتار بندگان نخواهد گذاشت. بله خدا و اوليای او به دلیل احاطه‌ای که به همه امور در کل عالم دارند، تنها نسبت به اموری که افراد به طور اختياري در آينده انتخاب می‌کنند آگاهند.
این امر مانند آگاهی پزشکی است که به طور قطع می‏ داند فلان بیمار در آینده دچار فلان وضعیت جسمی خواهد شد، یا با توجه به وضع فعلی اش روند بهبودی یا پیشرفت بیماری اش به کجا منتهی می گردد. دانستن این مسایل از طرف پزشک تأثیری در به وجود آمدن یا نیامدن بیماری و روند خاص پیشرفت یا درمان آن ندارد. بيماري فرد، مسير طبيعي خود را طي مي كند. به همین شکل علم خداوند به حوادث آینده هم نه ما را مجبور به حرکت به سمت همان اهداف می کند و نه بيانگر رقم خورده بودن همه چيز از قبل است.
اما در تفسیر و توضیح اینکه ائمه (علیهم السلام) چگونه به رغم علم خود به عوامل شهادتشان باز از آن ها پرهیز نمی کردند، جواب های مختلفی داده شده است از جمله آنکه:
هر چند ائمه (ع) از علم غیب برخوردارند و به وقایع گذشته و حوادث حال و آینده آگاهی دارند. اما تکلیف آنان مانند سایر افراد بشر بر اساس علم عادی است. علم غیب برای آنان تکلیفی به دنبال نمی‏ آورد. به همین دلیل علم غیب ائمه (ع) از نحوه شهادت خود برای آنان تکلیف آور نیست.
امام حسین (علیه السلام) بر اساس علم عادی خود و در پی نامه های گوناگون شیعیان کوفه و اضطرار خروج از مدینه و بر حسب مساعد دیدن اوضاع عراق به سمت کوفه حرکت می نمایند، هر چند به علم امامت می دانند که این سفر به داستان کربلا منجر خواهد شد.
همان طور که برای علی (ع) بر اساس علم عادی بشری شب نوزدهم رمضان سال چهلم هجری مانند سایر شب هاست. به همین جهت به سمت مسجد حرکت می‏ کند. علم غیبی که به اذن خداوند در مورد شهادت خود دارد، برای ایشان تکلیفی ایجاد نمی‏ کند. او مأمور است که بر اساس علم عادی عمل نماید.
البته اگر از راه طبیعی کسی به ایشان خبر می داد که امشب بنا است شما را در مسجد ترور نمایند، چه بسا حضرت از رفتن خود داری می نمود، یا احتیاط بیشتری به خرج می داد، چنان که وقتی چنین خبری به امام حسن (علیه السلام) داده شد، حضرت زیر لباس خود زره پوشیدند. برخی از کسانی که این پاسخ را ذکر کرده‏ اند، در تأیید این مطلب که ائمه بر اساس علم عادی خود مکلف هستند، دو دلیل ذکر می‏ کنند:
1- عمل بر اساس علم غیب با حکمت بعثت انبیا و نصب ائمه منافات دارد، زیرا در این صورت جنبه اسوه و الگو بودن خود را از دست خواهند داد. افراد بشر از وظایف فردی و اصلاحات اجتماعی به بهانه برخوردار بودن ائمه از علم غیب و عمل بر اساس علم خدادادی از وظیفه خود سرباز خواهند زد.
2- عمل بر اساس علم غیر عادی موجب اختلال در نظام عالم هستی است، زیرا مشیت و اراده خداوند به جریان امور بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعی و علم عادی نوع بشر تعلق گرفته است. به همین جهت پیامبر و ائمه (ع) برای شفای بیماری خود و اطرافیان خویش از علم غیب استفاده نمی‏ کردند. (2)
به علاوه مگر هر نوع به خطر انداختن جان خود حرام محسوب می شود؟ اگر این گونه استدلال که شرکت در جنگ هایی که امیدی برای نجات نیست حرام است و در فرض حمله دشمن به کیان جامعه اسلامی اگر تاب مقاومت وجود ندارد نباید هیچ مقاومتی کرد!
خداوند به ما امر فرموده: «لا تُلْقُوا بِأَيْديكُمْ إِلَى التَّهْلُكه؛ (3) خود را به دست خود، به هلاكت نيفكنيد» معناي هلاكت چيست؛ در قاموس قرآن آمده: « هلاك در اصل به معنى ضايع شدن و تباه گشتن است‏ » (4) اما آيا هر نوع نابود شدن و كشته گشتني هلاكت محسوب مي گردد؟
با تأمّلي كوتاه در آيات قرآن مي توان دريافت كه خداوند خود در جاي جاي قرآن مؤمنان را دستور به مجاهدت و بذل جان خود در راه اهداف بالاتر مي دهد. كشتن يا كشته شدن را يكي از دو نيكويي قلمداد مي نمايد(5)، حال مي توان مجاهده اختياري در راه خدا را كه احيانا به شهادت منتهي مي گردد، به هلاكت انداختن خود و امري مذموم دانست؟ پس به يقين منظور آيه خود را به هلاكت نينداريد، چيزي نيست كه برداشت نموده ايد.
با تأمّل در آيه به روشني معلوم مي شود كه حقيقت بر عكس مدّعاي شما و به نوعي مؤيد رفتار امام است، زيرا القاى نفس در هلاكت مربوط به جايى است كه هدفى بالاتر از جان در خطر نباشد، و گرنه بايد جان را فداى حفظ آن هدف مقدس كرد، همان گونه كه امام حسين (ع) و تمام شهيدان راه خدا اين كار را كردند.
آيا اگر كسى ببيند جان پيامبر(ص) در خطر است و خود را سپر براى حفظ او كند (همان كارى كه على در جنگ احد كرد و يا در ليلة المبيت آن شبى كه در بستر پيامبر (ص) خوابيد) چنين كسى القاي نفس در هلاكت كرده و كار خلافى انجام داده؟ آيا بايد بنشيند تا پيامبر (ص) را به قتل برسانند و بگويد القاي نفس در هلاكت جايز نيست؟!» (6)
كار امام حسين (عليه السلام) هدف بلندش در مسير حفظ اساس اسلام بود كه مهم ترين وظيفه هر مسلماني است. در مسير تحقق اين هدف اگر انسان از جان و مال خود دريغ نمايد، به يقين تقصيري بي حد انجام داده كه بايد پاسخ گو باشد، نه آن كه انجام اين وظيفه مخالف قرآن و دستورات اسلام به حساب آيد. قيام امام حسين (ع) نيز به يقين از همين مقوله بود.

پی‌نوشت‏ها:
1. شهيد مطهري ، مجموعة‌آثار، انتشارات صدرا ، تهران 1374 ش ، ج1، ص 385،
2. آیت الله لطف الله صافی، معارف دین،نشر آستان مقدسه معصومه قم 1382ش ، ج 1، ص 121.
3. بقره (2) آيه 195.
4. قاموس قران ، قرشى ، دار الكتب الإسلامية ، تهران‏، 1371 ش ، ‏ج 7 ص 159.
5.توبه ( 9) آیه 52 -نساء (4) آیه 74.
6. تفسير نمونه، مكارم شيرازى، دار الكتب الإسلامية، تهران‏ 1374 ش‏، ج‏2، ص 36.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سوال خودم را با دو مقدمه عرض مي‌کنمک 1- نظر شارع در احکام فقهي اين است که اگر مقدار کمي آب داريم که اگر براي وضو يا غسل مصرف شود چيز ديگري براي آشاميدن نمي‌ماند مکلف بايد به جاي وضو و غسل، تيمم بدل از وضو و غسل کند و آب را براي آشاميدن نگه دارد. 2- در مقاتل آمده است که اصحاب بزرگوار امام حسين عليه السلام در شب عاشورا، غسل شهادت مي‌کرده‌اند. (البته من خودم به مراجع رجوع نکرده‌ام از منابر نقل مي‌کنم). بنابراين تا شب عاشورا هم آب (آن هم به مقداري که افراد زيادي بتوانند با آن غسل کنند) در خيام امام حسين عليه السلام وجود داشته است. 3- با توجه به اينکه امام حسين عليه السلام، سردار فهيم و عاقبت‌انديشي بوده‌اند و نيز مي‌دانسته‌اند که فردا روز جنگ است و هوا هم گرم است چرا به قاعده فقهي 1 (که در بالا آمده است) عمل نکردند و اجازه دادند تا اصحابشان غسل کنند و نتيجه اين شود که فرداروز (عاشورا) از تشنگي اذيت شوند؟

پاسخ:
بین غسل امام حسین (علیه السلام) و یاران حضرت و بین اینکه در کربلا آب نبود، منافات نیست، زیرا آن چه که در منابع از نبود آب سخن به میان آمده، ناظر به وضع آب در روز عاشورا است، بدین معنا که در آن روز آب تمام شده بود. تشنگی سخت اهل بیت امام و اصحاب حضرت را رنج می داد، حال اینکه قبل از روز عاشورا اصحاب امام آب تهیه می کردند. البته تهیه آب سخت بود و اصحاب امام از نظر تامین آب مشکل داشتند، زیرا دشمن بعد از ششم یا هفتم محرم (1) آب را به روی امام بسته بود. دشمن با این کار در صدد ضربه زدن به امام بود. در لهوف آمده است:
عمر بن سعد با چهار هزار سوار براى جنگ با امام از كوفه بيرون شد. ابن زياد پياپى برايش نيرو مى‏ فرستاد تا آن كه در كربلا تا شب ششم محرّم بيست هزار لشكر وارد شدند. ابن سعد عرصه را بر حسين (علیه السلام) تنگ كرد و آب را روى او و اصحابش بست. (2) بستن آب روی امام معنایش این نیست که امام قبل از روز عاشورا نمی توانست آب تهیه نمایند، حال اینکه یاران امام قبل از روز عاشورا آب تهیه کردند. توجه دارید که با آب مختصری کم تر از یک لیتر می توان غسل کرد.
افزون بر آن امام وظيفه داشت امور را به روال عادي وطبيعي مديريت نمايد نه آنكه از علم غيب بهره بگيرد طبق روال معمول عمل ‌نمودند. در آن شب هم غسل نمودند. نظیر آن که امام حسین (ع) می‌دانست اگر اهل بیت را همراه خود بیاورد، آن ها به اذیت بسیار خواهند افتاد یا چنانچه سفیر خود مسلم بن عقیل را به سمت کوفیان روانه نماید، به شهادت خواهد رسید. با این وجود از این موارد خودداری نکردند.

پی نوشت ها:
1. جواد محدثی ، فر هنگ عاشورا ،ص 19، نشر معروف ، قم، 1378 ، چاپ چهارم.
2. ابن طاووس، لهوف، ترجمه مير ابو طالبى ، ص139، دليل ما.

سه سوال از واقعه عاشورا:

1- بعضی ها می گویند در روز عاشورا لشکری از جنّیان آماده کمک به امام حسین(علیه السلام) بودند ولی امام حسین(ع) قبول نکرده. چه لزومی داشته امام حسین(ع) قبول نکنه؟ اگر آنها کمک می کردند و لشکر امام حسین(ع) پیروز می شد، شاید شرایط خیلی بهتر می شد ولی بعضی ها هم می گویند اصلا همچین چیزی درمورد لشگر جنیان وجود نداشته؟

2- در بعضی از فیلم ها وجاها می بینیم و می شنویم که امام حسین(ع) حضرت علی اصغر(ع) را بالای دست گرفت و تیر به علی اصغر(ع) اصابت کرد ولی بعضی جاها می شنویم که علی اصغر(ع) اصلا در گهواره تیر به او اصابت کرده است نه بر روی دست امام حسین(ع)؟

3- ماه های قمری کمی عجیب و غریب است، مثلا در ظهر عاشورای امسال که هواهم سرد بود میگن امام حسین(ع) الان شهید شد، روی چه حسابی؟ شاید روز عاشورا در تابستون بعد از اذان ظهر که تو یه ساعت دیگری بوده امام حسین(ع) شهید شده؟ اگه رو حساب شمسی بود درست تر نبود مثلا روز واقعه عاشورا 15مرداد هرسال بود نه اینکه یه سال توعید یه سال تو زمستون، تابستون، پاییز و ... باشه. آخه وقتی میگن تو همچین روزی فلان شد واقعا همچین روزی نبوده شاید تو تقویم شمسی یه روز ثابت دیگری باشه نه صرفا تو همچین روزی مثلا 15 آذر؟ باتشکر

پاسخ1:
بي ترديد ائمه(علیهم السلام) جايگاه بس بلندي دارند،‌ تا آنجا كه واسطه فيض الهي بوده و واسطه آفرينش موجودات هستند.
ائمه داراي معجزه و كرامات و علم غيب بودند، ولي از آن ها در معاشرت ها و امور سياسي و اجتماعي بهره نمي گرفتند، زيرا مأمور به ظاهر بودند؛ ‌از اين رو در زندگي و مسايل سياسي از علم غيب بهره نمي گرفتند. عدم بهره گيري آنان از علم غيب و كرامات ارزش بوده و الگودهي آنان را ثابت مي كند. يكي از مصاديق مهم مسايل سياسي و اجتماعي قيام است،‌ و امام حسين(علیه السلام) وظيفه نداشت در قيام خويش ازغيب و معجزه بهره بگيرند. فرشتگان و جنيان به كمك حضرت آمده و از او خواستند در برابر يزيد او را ياري كنند، ولي حضرت كمك آن هارا قبول نكرد.(1)
عدم قبول حضرت حكايت از آن دارد كه حضرت از معجزه و كرامت استفاده نمي كرد.
ارزش و جايگاه امام حسين(ع) كه هم ميان مسلمانان جايگاه بلندي دارد و هم در عدالت و آزادي خواهان بدان جهت است كه بر اساس امور عادي و ظاهري عمل نمود.
آيا امام حسين(ع) نمي توانست بدون قيام و با استفاده ازكرامت يزيد را سرنگون كند؟ آيا امام علي(ع) در جنگ هايي كه با دشمنان داشت، ازمعجزه و كرامت استفاده كرد؟! امام حسين(ع) مي توانست از امدادهاي غيبي و معجزه بهره گرفته،‌ نگذارد دشمنان به اهل بيت(ع) اهانت كنند، ‌ولي حضرت در قيام خود ازمعجزه بهره نگرفت، تا الگوي همگان باشد.

پي نوشت:
1.بحار الانوار ، ج45 ، ص330.
---------------------------

پاسخ2:
دو نظر درباره چگونگي شهادت حضرت علي اصغر(ع ) وجود دارد كه اختلاف اندكي با يكديگر دارند.
اما گزارش شهادت در گهواره پايه و اساسي ندارد.
ابومخنف چگونگي شهادت طفل شيرخواره را چنين آورده است:
هنگامي كه امام حسين (ع) بر روي زمين نشست كودك شيرخواره اي را آوردند و امام آن را روي دامن خويش نشاند. ابومخنف او را چنين معرفي مي كند: "زعموا انه عبدالله بن الحسين " يعني گمان كردند او عبدالله بن حسين است. در ادامه روايتي از عقبه بن بشير اسدي به نقل از امام باقر(ع) آورد كه امام به عقبه فرمود: شما بني اسد گناه كاريد وخوني از ما ريختيد. پرسيدم آن چيست و چه گناهي است ؟ حضرت فرمود: فرزند خردسال امام را نزد امام حسين آوردند و امام آن را در دامن داشت كه تيري از بني اسد (حرمله بن كاهل اسدي) آمد و گلويش را بريد. اين روايت با اين سند معتبر چگونگي شهادت آن طفل صغير را بيان مي كند.(1)
ابن طاووس گزارشي دارد كه مي توان آن را مكمل گزارش قبلي دانست، و آن اين است كه:
امام حسين (ع) وقتي كه براي وداع با زنان و كودكان به خيمه ها آمد، به حضرت زينب (س) فرمود: «ناوليني ولدي الصغير حتي اودعه»؛ طفل كوچكم را بياوريد تا با او وداع كنم. حضرت او را در آغوش گرفت كه ناگهان حرمله وي را با تيري مورد هدف قرار داد و كشت. (2)
ابن اعثم كوفي نيز همين گزارش را آورده است.(3) در ترجمه الفتوح (ترجمه اي در قرن ششم انجام گرفته است) گزارشي اضافه تر وجود دارد، كه از اين قرار است:
امام طفل شيرخوار خود را... در پيش زين گرفته، ميان هر دو صف آورد و آواز برآورد: اي قوم، اگر من به زعم شما گناهكارم، اين طفل گناهي نكرده او را جرعه اي آب دهيد. چون آواز حسين (ع) شنيدند، يكي از آن گروه تيري به سوي آن حضرت روان كرد. آن تير بر گلوي آن طفل شيرخوار آمد و از آن سوي بر بازوي حسين (ع) رسيد آن حضرت تير را بيرون آورد و در آن ساعت، آن طفل جان داد. (4)
سيد بن طاووس نيز پس از نقل گزارشي كه از ايشان ياد شد خبري شبيه به خبر الفتوح نقل مي كند و آن را صحيح تر مي انگارد، و آن خبر اين است:
حضرت زينب (س) طفل را نزد امام آورد و عرض كرد اين بچه تشنه لب است، براي او درخواست آب كن. امام كودك را بر روي دست گرفت و فرياد برآورد: يا قوم قد قتلتم شيعتي و اهل بيتي، و قد بقي هذا الطفل يتلظي عطشا فاسقوه شرب من الماء؛ اي مردم پيروان و اهل بيتم را كشتيد و تنها اين كودك باقي مانده است كه از تشنگي لبانش را بر هم مي زند، او را با جرعه آبي سيراب كنيد.
در اين بين كه كلام امام تمام نشده بود تيري گلوي او را پاره كرد.(5)
قديمي ترين منبعي كه نام علي اصغر را در آن يافتيم كتاب فتوح ابن اعثم است كه گويد، حضرت فرزند شيرخواري به نام علي داشت و گزارش شهادت او نظير ابومخنف است.(6)

پي‌نوشت‌ها:
1. نصوص من تاريخ ابي مخنف، تحقيق کامل سليمان الجبوري، چاپ اول (بيروت، دارالمحجه السيفاء 1419ق / 1999م) ج 1، ص 487. ارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي، ج 2، ص 112،نشر انتشارات علميه اسلاميه تهران ،بي تا.
2. سيد ابن طاوس‏ ، اللهوف على قتلى الطفوف‏ ،انتشارات جهان ، ص 68.
3. ابن اعثم كوفى، الفتوح، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991 ، ج 5، ص 209 - 210.
4. ترجمه الفتوح ، ص 908.
5. اللهوف علي قتلي الطفوف ، ص 169.
6. الفتوح ، ج 5، ص 209 - 210.
---------------------------------

پاسخ3:
آنچه در نهضت عاشورا رخ داده در تاريخ اسلام با روز شمار و تقويم قمري است كه مورد پذيرش تمامي مسلمانان جهان مي باشد با هر مليتي و هر سال شماري و تقويمي (ميلادي شمسي قمري و غيره) كه كشورشان دارند. اما تقويم قمري را به عنوان تقويم اصيل اسلامي پذيرفته اند. و اين موجب وحدت در زمان عزاداري مي گردد. افزون براين احكام اسلامي بسياري بر اين نوع تقويم بار است. مانند ماه هاي حرام و ماه رمضان و ماه مناسك حج و... اين پيشنهاد كه واقعه عاشورا مطابق تقوقم شمسي در فصل خاصي واقع شود موجب به هم ريختگي بسياري از مناسبت هاي اسلامي مي شود مثلا محرم در ماه رمضان و .. قرار مي گيرد.
بنابراين همان گونه كه تمامي رخدادهاي اسلامي با تاريخ قمري ثبت شده است مناسب است پيروان ساير تقاويم خود را با آن مطابق سازند.

آیا شیری در واقعه کربلا وجود داشت و اگر بود نقش آن چه بود؟

پاسخ:
به نقل مردی از قبیله بنی اسد، پس از آنکه حسین بن علی علیهما السلام و اصحابش شهید شدند و سپاه کوفه از کربلا کوچ کرد، هر شب شیری از سمت قبله می آمد و به قتلگاه کشتگان می رفت و بامدادان بر می گشت. یک شب ماند تا ببیند قصه چیست. دید آن شیر، بر جسد امام حسین (علیه السلام) نزدیک می شد و حالت گریه و ناله داشت و چهره خود را بر آن جسد می مالید. (1)
تذكر: مطلب ياد شده از ناسخ التواريخ نقل شده است و لازم است بدانيد کتاب مذكور از منابع بسیار متأخر است که روایات ضعیف و غیر معتبر در آن فراوان دیده می‌شود. اين نقل نيز نياز به بررسي دارد.

پي نوشت:
1.جواد محدثي، فرهنگ عاشورا، ناشر: نشر معروف، صفحه 264 به نقل از ناسخ التواریخ، ( جلد امام حسین )، ج 4 ، ص 23.

صفحه‌ها