دانش تاريخ

سلام و خسته نباشید،

1- آیا ازدواج حضرت قاسم بن الحسن در کربلا واقعیت دارد؟ شادی کردن و شیرینی پخش کردن در آن چه حکمی دارد؟

2- آیا روایتی که اشاره به سرشکستن حضرت زینب دارد معتبر است؟ باتشکر . خدا قوت ( لطفا نظرات آیات عظام خامنه ای و سیستانی)

پاسخ1:
علامه حاج شیخ ‏جعفر شوشتری که از علمای طراز اول عصر خویش به شمار می‏ آمد از وضع شبیه‏ خوانی به خاطر راه یافتن این گونه داستان‏ های موهوم به‏ آن ناراضی بود و از دست‏ اندرکاران خواست موارد وهن‏ انگیز و خرافی را از تعزیه‏ ها حذف کنند و اگر این کارها میسر نمی‏ باشد، حداقل از اجرای تعزیه عروسی قاسم که خیلی مستهجن است، جلوگیری‏ کنید.
علامه مجلسی می‏ نویسد: قصه دامادی حضرت قاسم را در کتب معتبرندیده‏ ام.(1)
محدث نوری در اثر معروفی که پیرامون آداب اهل منبر به نگارش درآورده در این‏ باره اظهار داشته است: از اخبار موهونه و کتب غیر معتمده که‏ بزرگان علمای گذشته به آنها اعتنا نکردند و مراجعه ننمودند...قصه جعفر جنی و عروسی قاسم است که هر دو در روضه کاشفی موجود است و قصه عروسی قبل از روضه، از عصر شیخ مفید تا تألیف کتاب‏ فوق در هیچ کتابی دیده نشده است، چگونه می‏ شود قضیه‏ ای به این‏ عظمت و قصه‏ ای چنین آشکار محقق و مضبوط باشد و به نظر تمام این‏ جماعت نرسیده باشد.(2)
مرحوم محدث قمی هم خاطر نشان نموده است. قصه دامادی قاسم در کربلا و تزویج فاطمه بنت الحسین برای او صحت ندارد.(3)
شهید آیت الله قاضی طباطبائی داستان عروسی قاسم را فاقداعتبار می‏ داند و می‏ افزاید علامه مامقانی در کتاب تنقیح‏ المقال‏ می‏ گوید: آن‏چه در کتاب منتخب طریحی از قصه تزویج قاسم نقل شده‏ من و سایر اهل تتبع در کتاب‏های سیره، تاریخ و مقاتل با اعتباربر آن اطلاع نیافتیم، بسیار دور از اعتبار است که چنین قضیه‏ ای ‏روز عاشورا با آن اوضاع و احوال و شدت بلایا اتفاق افتد.(4)
شهید آیت الله مرتضی مطهری دراین باره می‏ گوید: «... در همان گرماگرم روز عاشورا که‏ می‏ دانید مجال نماز خواندن هم نبود، امام نماز خوف خواند و با عجله هم خواند، حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند که امام بتواند این دو رکعت نماز خوف را بخواند...ولی گفته‏ اند در همان وقت امام فرمود: حجله عروسی راه بیندازید، من می‏ خواهم عروسی قاسم با یکی از دخترهایم را در این جا لااقل‏ شبیه آن هم که شده ببینم! یکی از چیزهایی که از تعزیه‏ خوان‏های‏مان هرگز جدا نمی‏ شد عروسی قاسم نوکد خدا; یعنی نو داماد بود. در صورتی که این در هیچ کتابی از کتاب‏های تاریخی معتبر وجود ندارد.»(5)
بر گرفته از مجله ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 209
نتيجه آنكه ماجراي دامادي حضرت قاسم بن الحسن افسانه اي بيش نيست و خلاف ادب است كه در ايام حزن واندوه اهل بيت در روز عاشورا شيريني و شادي نمايند. زيرا از نشانه هاي شيعيان آن است كه در شادي اهل بيت شاد و در ايام حزن واندوه آنان ماتم زده باشند.

پي نوشت ها:
1. جلاءالعیون، علامه مجلسی، ص404.
2. لؤلؤ و مرجان، میرزا حسین نوری، ص193.
3. منتهی الآمال، ج اول، ص70.
4. تحقیق در باره اول اربعین حضرت سیدالشهدا، شهید قاضی طباطبایی، ص686.
5. حماسه حسینی، شهید مطهری، ج اول، ص27 ـ 28.
---------------------------------------

پاسخ2:
راوی داستان به محمل زدن سر حضرت زینب(س) که دست آویز قمه زنی نيز شده است. فردی است به نام مسلم جصاص.
او ماجرا را این گونه نفل می کند:
دیدم که اسرای عاشورا در کجاوه بودند. وقتی یزیدیان سر بریده امام حسین(ع) را بالای نیزه بردند.
حضرت زینب (ع) با مشاهده این صحنه و از فرط ناراحتی سر خود را به چوبه محمل کوبید و خون از زیر مقنعه ایشان جاری شد.
بررسی داستان:
اولا این داستان از نظر سند به شدت ضعیف است این مطلب برگرفته از کتاب نورالعین فی مشهد الحسین(ع) که نویسنده ان مشخص نیست.
و تنها برخی آن را به ابراهیم ابن محمد نیشابوری اسفراینی نسبت داده اند که شخصی اشعری مذهب و شافعی مسلک بود.
مرحوم شیخ عباس قمی صاحب منتهی الامال در این زمینه می نویسد نسبت سر شکستن به حضرت زینب(س) بعید است.
چون ایشان عقیله بنی هاشم و صاحب مقام رضا و تسلیم است.
وی سپس با استناد به کتابهای معتبر تاریخی اثبات می کند که اسرای کربلا را بر ناقه های عریان و و بی جهاز نشانده بودند و اصلا محمل در کار نبود تا ان حضرت سرش را به آن بکوبد. (1)
ثانیا این گونه رفتار ها مورد نهی حضرات معصومین است.
بخصوص امام حسین(ع) مصیبت دیدگان کربلا را از چنین اعمالی نهی کرده بودند.
امام حسین(ع) خواهرشان را قسم و حتی تذکر داده بودند که مبادا شیطان صبر از گفت برباید. (2)
با این فرض چگونه ممکن است حضرت زینب(س) اقدام به شکستن سر خود کند؟!
ایشان که از اولیاء خاص الهی هستند و ممکن نیست بر خلاف تذکر امام خویش عملی را مرتکب شده باشند.

پي نوشت ها:
1. شيخ عباس قمي، منتهى الآمال في تواريخ النبي و الآل، ناشر: دليل‏، مكان نشر: قم‏،سال چاپ: 1379 ش‏، نوبت چاپ اول‏، ج‏2، ص938.
2. علامة المجلسي، بحار الأنوار، بيروت - لبنان، ناشر دار إحياء التراث العربي سال چاپ 1403 - 1983 م، ج45، ص2 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

یک بردار اهل سنت پرسیده است: آیا آتش زدن خیمه ها در کربلا صد درصد صحیح است یا ساخته ذهن شیعه است؟ زیرا از یک طرف ادعا می کنید که روسری از سر زن ها کشیدند و دزدیدند ولی در عوض خیمه ها که در آن زمان بسیار با ارزش بودند و مانند یک خانه ی امروزی قیمت داشته اند را ندزدیدند و آتش زدند. چگونه باید این تضاد را توضیح داد؟

پاسخ:
هيچ بعيد نيست كه براي خارج نمودن زنان و فرزندان كه درون خيمه ها پناه برده بودند و ايجاد رعب و وحشت متوسل به آتش شده و خيمه اي را آتش بزنند. همانگونه كه متون تاريخي بر اين امر تصريح دارد. (1)اما ساير خيام كه خالي شده بود و مربوط به اصحاب امام حسين بوده را به آتش نكشند و به يغما ببرند غارت خيمه ها و اشيای قيمتي متعلق به خاندان امام حسين نيز از ديگر جنايات آنان مي باشد بنابراين تضادي پيش نخواهد آمد در ضمن در هجوم هایی مانند مغولان و ترکان و صلیبیون آتش زدن شهرها و ... دیده می شود در حالی که آنها نیز به غنایم علاقه داشتند در مجموع می توان گفت اوضاع در هنگام غارت قوم مغلوم آن قدر متشنج است که عملکردهای متفاوت معمول است.

پي نوشت:
1. تاريخ طبرى، محمد بن جرير طبرى (م 310)، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، اساطير، چ پنجم، 1375ش،ج‏7، ص:3040؛ باقر شريف القرشي،حيات الامام الحسين،دار الكتب العلنيه،قم،1396ق،ج3،ص299.

اين سخن «عمه جان آيا پارچه اي هست كه من سر خود را از نظر بينندگان به وسيله آن بپوشانم؟» از کیست؟

پاسخ:
ماجرا درباره فاطمه صغري دختر امام حسين (علیه السلام) است.
فاطمه صغرا دختر امام حسین(ع) می گوید: من بر در خیمه ایستاده بودم و به پدرم و اصحاب او نگاه می كردم كه با بدن‏ هاى بى‏ سر نظیر قربانی ها بر روى زمین افتاده‏ اند و اسبان بر فراز اجسادشان می تاختند. من با خودم فكر می كردم كه آیا بعد از پدرم از دست بنى امیه چه بر سر ما خواهد آمد!؟ آیا ما را به قتل می رسانند، یا اسیر می كنند؟ ناگاه دیدم مردى كه بر اسب خود سوار است زنان را با ته نیزه خود میراند و آن زنان به یك دیگر پناهنده می شدند. كلیه چادر و دستبند زنان را ربوده بودند. آن زنان فریاد می زدند: وا جداه، وا ابتاه، وا علیا، آیا فریادرسى نیست كه به فریاد ما برسد!؟ آیا كسى نیست كه از ما دفاع نماید!؟ قلب من از این منظره دلخراش دچار خفقان شد و اعضایم بلرزه افتادند. لذا از خوف اینكه مبادا آن مرد نزد من بیاید از طرف راست و چپ خود را به عمه‏ ام، ام كلثوم می رساندم. من در همین حال بودم كه ناگاه دیدم آن مرد متوجه من گردید. من از او فرار كردم -گمان می كردم كه از دست او سالم خواهم بود. ناگاه دیدم وى مرا دنبال كرد و من از خوف او از خود بی خود شدم، ناگاه دیدم ته نیزه در میان كتف من قرار گرفته است! من بصورت برروى زمین سقوط كردم و او گوشم را پاره كرد و گوشواره و مقنعه مرا غارت كرد و خون ها همچنان بصورت و سر من فرو می ریختند و آفتاب بر سرم می تابید. سپس آن مرد بسوى خیمه‏ ها برگشت و من بی هوش شدم. ناگاه دیدم عمه‏ ام نزد من آمد و در حالى كه گریه می كند می گوید برخیز تا برویم من برخاستم و گفتم: اى عمه؟ آیا پارچه‏ اى هست كه من سر خود را از نظر بینندگان به وسیله آن بپوشانم؟ فرمود: دختر جان! عمه‏ ات مثل تو می باشد! من نگاه كردم و سر او را نیز برهنه دیدم، دست او به وسیله ضربه سیاه شده بود ... (1)

پي نوشت:
1. علامه مجلسى‏،بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،ناشر: اسلاميه‏، تهران‏،ج 45،ص60 و 61.

امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا قبل از شهادت چه سوره ای را تلاوت کردند؟

پاسخ:
امام حسين(علیه السلام) شب و روز عاشورا آیات متعددی را تلاوت نمود. از جمله در شب عاشورا به تلاوت این آیه پرداخت: مردم كافر خيال نكنند ما بر اثر علاقه به آنها ايشان را مهلت داده‏ ايم. بلكه مهلت دادن ما به ايشان از نقطه نظر اين بوده تا گناهشان زيادتر شود و به عذاب دردناك مبتلا شوند خداى متعال بندگان مؤمن را به وضعى كه شما هستيد وا نمى‏ گذارد. مگر براى اينكه بد از خوب نمودار شود.(1) همچنین امام و یارانش درروز عاشورا نماز خواندند (2)-که بالتبع- سوره حمد و اخلاص را نیز تلاوت کرده اند. حضرت بارها -هنگام خطبه خواندن- به آیات متعدد تمسک نمود، مثلا امام به تلاوت آیات 71 سوره یونس، و 196 سوره اعراف پرداخت (3). و در روز عاشورا در برابر شخصي از لشکريان عمربن سعد به نام محمدبن اشعث پسر قيس کندي به امام حسين (ع) عرض کرد: اي حسين پسر فاطمه! کدام منزلت و برتري از پيامبر خدا (ص) در شماست که در ديگري وجود ندارد؟ امام حسين (ع) آیه 33 سوره ی آل عمران را تلاوت نمود: إن اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد.(4)

پی نوشت ها:
1.ارشاد، ترجمه محمد باقر ساعدى خراسانى‏، ناشر: اسلامیه، ص 446.
2.موسوعه کلمات امام حسین(ع)، پژوهشکده باقر العلوم، قم ، دار المعروف، 1314، چاپ اول ، ص445 .
3.عبد الرحمن انصاری، تاریخ واقعه کربلاء، قم، عصر غیبت، 1390، چاپ اول، 156.
4 موسوعه کلمات امام حسین (ع) ، ص454.

در حالیکه امام علی (علیه السلام) در کوفه به شهادت رسیدند، اما مزار ایشان در نجف اشرف است. چطور این موضوع اتفاق افتاده؟ نظر شما در مورد مقبره ای منسوب به ایشان در شهر مزار شریف افغانستان چیست؟

پاسخ:
در مورد محل دفن امام علی (ع) در منابع معتبر آمده است:
حسن و حسین (علیهما السّلام) غسل دادن و کفن کردن امام علی (علیه السلام) را به دستور حضرت انجام دادند، جنازه آن بزرگوار را (پس از غسل و کفن کردن) به جانب نجف کوفه بردند و در آن جا دفن کردند، جاى قبرش را پنهان کردند، این کار طبق وصیتى بود که حضرت به دو فرزندش فرمود، زیرا روى کار آمدن بنى امیه را پس از او و عقاید آن ها را در دشمنى با خودش می دانست، از سرانجام کارشان آگاه بود، می دانست که اینان به واسطه سوء نیت (و ناپاکى دلى) که دارند تا آن جا که بتوانند از کردار زشت و گفتار نابهنجار فروگذار نخواهند کرد (از قبر و جنازه حضرت نیز دست بردار نخواهند بود). پیوسته قبرش پنهان بود، تا اینکه حضرت صادق جعفر بن محمد (علیهما السلام) پس از نابودى بنى امیه و روى کار آمدن بنى عباس آن را نشان داد، در آن هنگام که منصور دوانیقى در شهر حیره (که در سه منزلى کوفه بود) توقف داشت، و امام صادق براى دیدار او می رفت (در سر راه) آن قبر شریف را زیارت کرد، شیعیان آن مکان را شناختند و دانستند که آن جا مزار حضرت است.(1 ). درضمن فاصله کوفه -درآن زمان -تا نجف حدودهفت کیلو متر بود.
آنچه که دربرخی گزارش ها -مبنی بر اینکه قبر علی (ع) درمزارشریف است- آمده است، صحت ندارد، زیرا این امر با آنچه که در منابع معتبر آمده است تعارض دارد، افزون بر آن اگر چنین مطلبی واقعیت داشت باید علما این مطلب را تأیید می نمودند، وحال اینکه چنین نیست البته برخی مردم افغانستان عقیده دارند که قبر علی (ع) از نجف به این مکان انتقال داده شده است، اما این تصور خلاف عقیده شیعه وسنی است، چون عقيده شيعه متفقاً و علماي اهل سنت بر اين است كه جسد مطهر حضرت در نجف اشرف مدفون است و به هيچوجه هم نقل نشد. جهت آگاهی بیشتر به آدرس زیر مراجعه فرمایید:
مجله مجموعه حكمت دوره چهاره شماره 1 ارديبهشت ماه سال 1339ش.

پی نوشت:
1 . شیخ مفید، ارشاد ،ترجمه رسولى محلاتى، اسلامیه، ج‏1،ص9.

چنانچه در تواريخ مى ‏نويسند: پس از فتح خيبر همسر (سلام بن مشكم) يهودى كه ظاهرا اسلام آورده بود طعامى از گوشت ران گوسفند مهيّا كرده، و به خدمت رسول اكرم (ص) فرستاد، پيامبر خدا (ص) كه هيچ وقت عادت نداشت غذا را تنها ميل كند، (بِشر بن براء) را دعوت كرد بِشر هم دست برده و قطعه‏ اى از آن گوشت را خورد و مقدارى از آن را جويد، يك مرتبه لقمه را از دهان انداخته، فرياد زد (به خدا قسم كه اين گوشت به من خبر مى‏ دهد كه مسموم است) ولى آن زهر آنقدر قوى بود، كه بِشر را در همان جا به قتل رسانيده و پيامبر اكرم (ص) را پس از چند هفته شهيد كرد(10).

10 ـ موقف علماءالاسلام من‏ اليهود، صفحه29، مكتب اسلام شماره 3، سال9، صفحه162، معروف اين است كه پيامبر در موقع بيمارى خود چنين مى‏ فرمايد: اين بيمارى از آثار غذاى مسمومى است كه آن زن يهودى پس از فتح خيبر براى من آورد. زيرا اگرچه پيامبر اولين لقمه را بيرون انداخت، ولى آن زهر با آب دهان پيامبر كمى مخلوط شد و روى دستگاههاى بدن آن حضرت اثر خود را گذارد.

آیا روایتی که در اینترنت با عنوان شهید شدن پیامبر اسلام توسط یهودیان مطرح شده درست است یا خیر؟

پاسخ:
یکی از آسیب های مسایل تاریخی آن است که برخی از رخدادها ابهام دارد و از شفافیت لازم برخوردار نیست؛ از این رو قضاوت دربارة آن ها مشکل است. تاریخ زندگی پیامبر(ص) نیز از این قاعده مستثنا نیست و بخشی از آن فاقد شفافیت می باشد؛ از این رو دانشمندان سنی و شیعی در خصوص تاریخ ولادت ایشان اختلاف نظر دارند که دوازدهم ربیع الاول است و یا هفدهم آن.
یکی از مسایل دیگر که ابهام دارد، آن است که آیا حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفت و یا شهید شد؟
ابن اسحاق گزارش می دهد: رسول خدا در مرض وفات خود به «امّ بشر» دختر «براء بن معرور» که برای عیادت وی آمده بود گفت: از همان خوراکی که با برادرت در «خیبر» خوردم، اکنون رگ دلم قطع می شود. (1) بدین جهت مسلمانان رسول خدا را علاوه بر افتخارات نبوّت، دارای مقام شهادت هم می دانستند.
از برخی روایات و متون دینی استفاده می شود که پیامبر در جنگ خیبر مسموم شده، مسمومیت در بیماری پیامبر مؤثر بوده. برخی گفته اند: معروف این است که پیامبر در کسالت وفات خود می فرمود: این بیماری از آثار غذای مسمومی است که آن زن یهودی خورانده است.
شاید به خاطر همین روایات و متون تاریخی بوده که پیامبر را نیز دارای مقام شهادت می دانستند، همان گونه که ابن هشام تصریح نموده است. (2)
در برخی روایات نیز به این امر اشاره شده که حضرت در هنگام رحلت با اشاره به مسمومیت خویش در خیبر می فرمود: « پیامبر و وصی شهید می شود». (3)

پی نوشت ها:
1. السیرة النبویة، ابن هشام، دار احیاء التراب العربى، بیروت ، 1421 ، چاپ سوم ، ج 3، ص 367 - 368 .
2. تاریخ پیامبر اسلام ،ص507 ،آیتی وگرجی ،تهران ، انتشارات دانشگاه ، 1366 ش فچاپ چهارم .
3. علامة المجلسي ، بحار الأنوار، بيروت - لبنان،، ناشر : دار إحياء التراث العربي سال چاپ : 1403 - 1983 م ،ج 17 ، ص 405 و ج 22 ص 516 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

علت و مسأله اصلی که امام علی (علیه السلام) را اذیت کرد و منجر به شهادت امام حسین (علیه السلام) شد چه بود؟

پاسخ:
انسان در هر موردى كه گناه مى‏ كند، پيروى از هواى نفس را به جاى اطاعت از خدا انتخاب مى‏ كند. هواپرستى از تمام انواع بت پرستى خطرناك‏تر است. رسول گرامى اسلام فرمود: در زير آسمان هيچ بت بزرگى نزد خدا از هوا و هوس كه از آن پيروى كنند وجود ندارد. (1)
در این جا به برخی ازعوامل مخالفت با امام علی و امام حسین(علیه السلام) اشاره می شود:
1- حسادت ورزى نسبت به خاندان پيامبر و قبيله بنى هاشم؛
از طرف معركه گردانان غصب خلافت و اطرافيان آنان از انگيزه‏ هاى مهم عمل نكردن به دستور پيامبر اسلام‏ (ص) در مورد امامت على (ع) است. اين انگيزه به عصر پيامبر اسلام (ص) و شايد پيش از اسلام بر مى‏ گردد و مربوط به قبايل عرب به ويژه برخى قبايل قريشى مكه است.
امام (ع) درباره انگيزه مخالفت قريش با حضرتش مى‏ فرمايد: "قريش با ما دشمنى نمى‏ كند، جز براى اين كه خداوند ما را به رهبرى و سرورى ايشان برگزيد و ما آنان را زير فرمان خويش كشانديم".(2)
حضرت در پاسخ به اين سؤال كه چگونه مردم شما را از خلافت كه حقتان بود بازداشتند؟ فرمود: به خاطر خودخواهى بود كه گروهى بخيلانه به خلافت چسبيدند (و حق را از ما گرفتند).(3) ابوسفيان، پس از انتخاب عثمان به خلافت، بسيار خوشحال بود. وى در آن وقت نابينا بود و به مردى گفت او را به قبر حضرت حمزه عموى پيامبر اسلام (ص) برساند. وقتى به كنار قبر رسيد، خطاب به قبر گفت: حكومتى كه با ضرب شمشير به دست آورديد، امروز بازيچه دست غلامان ما شده است، سپس به قبر حمزه (ع) لگد زد.(4) بعد از امام علی (ع) نیز امویان نمی توانستند موقعیت و مقبولیت امام حسین(ع) را تحمل نمایند، از این رو با حضرت مخالفت کردند.
2- كينه توزى و انتقام جويى اعراب و قريش؛
اين انگيزه به جنگ‏هاى صدر اسلام بر مى‏ گردد. امام على(ع) در دفاع از پيامبر اسلام(ص) تعدادى از سران شرك و كفر را به هلاكت رساند. از اين رو بسيارى از اعراب و قريشيانى كه در جنگ‏ها از نزديكان خويش، كسانى را از دست داده بودند، كينه حضرت را به دل گرفتند. آنان اين كينه را پنهان نمى‏ كردند، بلكه در محافل و مجالس ابراز مى‏ كردند و پيوسته در صدد انتقام جويى از حضرت بودند. اين واقعيت در قسمت هايى از دعاى ندبه آمده است: "در راه خدا خون‏هاى سران و گردن كشان عرب را به خاك ريخت و شجاعانشان را به قتل رساند و سركشان آن‏ها را مطيع ساخت (در نتيجه) دل‏هاى آنان را نسبت به خود پر از حقد و كينه از واقعه جنگ‏هاى بدر و خيبر و حنين و غير آن‏ها ساخت.(5) ابن ابى الحديد معتزلى درباره كينه توزى قريشيان نسبت به حضرت على(ع) مى‏ گويد: "تجربه ثابت كرده كه گذشت زمان موجب فراموشى كنيه‏ ها و خاموشى آتش حسد و سردى دل‏ هاى پركينه مى‏ شود، ولى برخلاف انتظار روحيه مخالفان على پس از گذشت ربع قرن (25 سال) عوض نشد و عداوت و كينه‏ اى كه از دوران پيامبر(ص) نسبت به على(ع) داشتند، كاهش نيافت و حتى فرزندان قريش و نوباوگان و جوانان آنان كه شاهد حوادث خونين معركه‏ هاى اسلام نبوده‏ اند و قهرمانى‏ هاى امام(ع) را در جنگ‏هاى بدر و أحد و... بر ضد قريش نديده بودند، بسان نياكان خود سرسختانه با على(ع) عداوت ورزيدند و كينه او را در دل داشتند".(6) اتفاقا بعد از امام علی (ع) نیز با همین انگیزه انتقام از علی (ع) با امام حسین (ع) جنگیدند. از این رو دشمنان گفتند: جهت بغض با علی با حسین می جنگیم.
3- دنياطلبى؛
عده‏ اى با توجه به شناختى كه از اميرمؤمنان على(ع) و خاندان پیامبر داشتند، به خوبى مى‏ دانستند كه اگر حكومت به دست حضرت بيفتد و بعد به نسل های بعدی امام علی برسد،آنان قدرت اجرايى پيدا كنند، اجازه دنياطلبى نمى‏ دهند. یا در تقسیم قدرت منصب دلخواه به آنان واگذار نمی شود، مانند طلحه و زبیر که به خاطر نرسیدن به حکومت بصره وکوفه با امام علی مخالفت و سرانجام با امام جنگ نمودند. اين قبيل افراد مى‏ دانستند تاب تحمّل عدل علوى را ندارند، زیرا عدالت علی زبانزد خاص و عام بود و در مواقع مختلف در زمان پيامبر، سخت‏گيرى حضرت على(ع) را در موضع عدالت و بيت المال ديده بودند. مثلاً در جريان غنيمت يا جزيه‏ اى كه از يمن به دست آوردند، حضرت على(ع) متوجه شد كه فرماندهان آن را بين سربازان تقسيم كرده‏ اند، حضرت با شدت با آن‏ها برخورد نموده و از همه سربازان و افسران پس گرفت. مسلمانان پيش پيامبر(ص) شكايت از حضرت على(ع) كردند، پيامبر در جوابشان فرمود: "از بدگويى درباره على(ع) دست برداريد كه او در اجراى دستور خدا بسيار دقيق و سخت گير است و هرگز در زندگى او تملّق و مداهنه وجود ندارد.(7) مطمنا امام حسین (ع) اگر حکومت تشکیل می داد، همان روش امام علی را ادامه می داد که این امر با منافع دنیا گرایان همسوی نداشت.
4- عدم رشد سياسى؛
غاصبان خلافت، امامت را از مسير خود منحرف نمودند، و اما توده مردم نیز به لحاظ عدم رشد سياسى و عدم درك صحيح، دنبال غاصبان خلافت را گرفتند. نه به توصيه پيامبر اسلام(ص) عمل كردند و نه به دعوت على(ع) پاسخ مثبت دادند. متاسفانه عدم رشد فکری مردم سبب شد که آنان از خاندان پیامبر حمایت نکنند. و از کسانی حمایت کردند که لیاقت رهبری نداشتند. یکی از نتایج عدم بصیرت و شهادت امام علی و امام حسین (ع) بود.

پى نوشت‏ ها:
1.ناصر مکارم شیرازی تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374 ش‏، ج 15، ص 103.
2. مجله حكومت اسلامى، ج 18، ص 316، به نقل از شيخ مفيد، ارشاد (ترجمه سيد هاشم رسولى محلاتى، ج 1، ص 242 .
3. فيض الاسلام، نهج البلاغه، تهران، چاب آفتاب ،خطبه 161 .
4. عبدالفتاح عبدالمقصود، امام على بن ابى طالب،ترجمه سيد محمّد مهدى جعفرى، ج 1، ص 287. بی نام.
5. مفاتيح الجنان، دعاى ندبه.
6. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 11، ص 144، ذيل خطبه 211.
7. جعفر سبحانى، فروغ ولايت، صحیفه ،1368 ش، ص 114.

صفحه‌ها