امام حسن عسکری

عقیده علمای شیعه بر این است که تنها فرزند امام حسن عسکری (علیه السّلام) حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می باشد، که در سال 255 هـ متولد شده و هم اکنون غائب است.
امام حسن عسکری

امام یازدهم ما شیعیان حضرت امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ در سال 232 هـ . ق، در ماه ربیع الاول در شهر مدینه به دنیا آمد.[1] آن حضرت با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود از جمله مهتدی و معتمد عباسی.[2] هر چند برخی از نویسندگان نام چند فرزند برای امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ ذکر کرده اند اما قول مشهور این است که: از ایشان تنها یک فرزند، هم نام و هم کنیه با رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ متولد شده است. علاوه بر این که تقسیم میراث آن حضرت میان مادر و برادر ایشان نیز می تواند مؤید قول مشهور باشد، که به آن اشاره خواهیم کرد.
گفته شد برخی از نویسندگان چند فرزند برای امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ ذکر کرده اند از جمله این فرزندان "محمد، موسی، فاطمه، عایشه، حسین و..."[3] اما به نظر می رسد این اقوال صحیح نباشد، چرا که:
اولاً علمای شیعه تنها فرزند امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ را حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می دانند و نام دیگری را ذکر نکرده اند. در این رابطه شیخ مفید که کتابش از اعتبار خاصی برخوردار است، می نویسد: "امام بعد از امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ فرزندش بود که هم نام و هم کنیه رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود و امام حسن ـ علیه السّلام ـ به جز او فرزندی نداشت نه ظاهراً و نه باطناً مادر این فرزند کنیزی به نام نرجس بوده است.[4] کلینی در کافی می نویسد: فرزندی برای امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ به دنیا آمد و او را محمد نام نهادند[5] طبرسی در اعلام الوری همین قول را ذکر کرده است ومی نویسد فردی از امام حسن عسگری ـ علیه السّلام ـ سؤال کرد: آقای من آیا برای شما فرزندی هست؟ حضرت فرمود بله. سؤال کرد، اگر امری اتفاق بیفتد در کجا از او می توانم سؤال کنم؟ حضرت فرمود: در مدینه.[6]
علامه مجلسی در بحارالانوار می نویسد: اینکه حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) برادری به نام موسی داشته باشد. این خبر غریب است.[7]
ثانیاً یک دلیل تاریخی هم وجود دارد که قول مشهور را تأیید می کند. کلینی می نویسد: معتمد عباسی چون شنیده بود که از حضرت عسکری ـ علیه السّلام ـ فرزندی باقی مانده درصدد یافتن او برآمد و دستور داد عدّه ای از قابله ها، زنان و کنیزان آن حضرت را معاینه نمایند و اگر آثار حمل در آنها مشاهده شد گزارش کنند. نقل شده است که یکی از قابله ها به کنیزی شک کرد، از طرف خلیفه دستور داده شد که آن کنیز را در محلی تحت نظر قرار بدهند... سرانجام چون اثری از حمل ظاهر نشد آن کنیز آزاد گردید.[8] معتمد برای آنکه وانمود کند که از امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ فرزندی باقی نمانده و شیعیان از وجود امام بعدی نومید گردند، دستور داد، میراث آن حضرت میان مادر و برادر امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ تقسیم شود: این تقسیم ارث دلالت بر این دارد که امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ فرزند دیگری نداشته اند و با توجه به اینکه خلیفه نتوانسته بود امام مهدی ـ علیه السّلام ـ را پیدا کند بنابراین دستور می دهد که ارث امام تقسیم شود. علی بن عیسی اربلی می نویسد: شیعیان عقیده داشتند که از امام فرزندی باقی مانده است که امامت را بر عهده دارد.[9] زیرا تعدادی از آنان فرزند خردسال امام را قبلاً دیده بودند.
نتیجه گیری:
عقیده علمای شیعه بر این است که تنها فرزند امام حسن عسکری ـ علیه السّلام ـ حضرت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می باشد، که در سال 255 هـ، متولد شده است و هم اکنون غایب هستند و به امر الهی ظهور می کند وجهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. اقوال دیگری که در این رابطه هست مبنی بر داشتن فرزندانی دیگر، مورد قبول علمای شیعه نیست.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ارث، شیخ مفید، ج 2.
2. اعلام الوری، طبرسی، ج 2.

پی نوشت ها:
[1] . شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه آل البیت(علیهم‌السلام)، 1413ق، ج 2، ص 313.
[2] . طبرسی، اعلام الوری، قم، مؤسسه آل البیت(علیهم‌السلام)، 1417ق، ج 2، ص 131.
[3] . حسینی، سید محمد رضا، تاریخ اهل البیت(علیهم‌السلام)، قم، مؤسسه آل البیت(علیهم‌السلام)، 1410ق، ص112 به نقل از هدایة المخطوطه.
[4] . شیخ مفید، پیشین، ص 339.
[5] . کلینی، کافی، تهران، مکتبه الصدوق، 1381، ج 1، ص 264.
[6] . طبرسی، پیشین، ص 251.
[7] . سید محمد رضا حسینی، همان، ص 112 به نقل از بحارالانوار، ج 13، ص 116.
[8] . کلینی، پیشین، ج 1، ص 505.
[9] . علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، مکتبه بنی هاشمی، 1381ق، ج 3، ص 199.

شناخت امام به معنای مشاهده و شناخت فیزیکی و چهره به چهره او نیست. بسیاری از افراد بودند که امام زمان خویش را می دیدند، ولی نصیبی از شناخت امام نداشتند.
امام حسن عسکری

پاسخ اجمالی:
امام شناسی در تفکر شیعی از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا بدون شناخت امام، خداشناسی و پیامبر شناسی صحیح نیز امکان ندارد؛ چرا که از طریق امام و با ارشاد و راهنمایی او است که می‌توان به شناخت درستی از خدا و رسول او رسید. از این رو بسیاری از کسانی که از شناخت واقعی امام بازمانده‌اند در دیگر اصول عقاید خویش به بیراهه رفته‌اند.
شناخت امام به معنای مشاهده و شناخت فیزیکی و چهره به چهره او نیست. بسیاری از افراد بودند که امام زمان خویش را می‌دیدند، ولی نصیبی از شناخت امام نداشتند. همان‌گونه که درباره پیامبر نیز بسیاری؛ مانند ابوجهل‌ها بودند که او را می‌دیدند و با وی حشر و نشر داشتند، ولی به شناخت پیامبر دست نمی‌یافتند. در مقابل، فردی همچون اویس قرنی با این‌که در طول عمر خود یک‌بار هم پیامبر را مشاهده نکرد. اما از چنان شناختی نسبت به پیامبر برخوردار بود که پیامبر از او تمجید کرد. شناخت امام به معنای شناخت مقام و منزلت او پیش خدا و نقشی است که او در نظام هستی دارد. در این شناخت دیدن امام ضرورت ندارد. امام حسن عسکری (علیه‌السلام) با راهنمایی ها و ارشادات خود و بیان حقایق درباره امام دوازدهم این نوع شناخت را در اختیار مردم و شیعیان قرار داده است.

پاسخ تفصیلی:
امامت در تفکر اسلامی اهمیت بسیاری دارد. از تعالیم قرآن به‌دست می‌آید که مقام امامت برتر از مقام نبوت است؛ زیرا خداوند پس از آن‌که ابراهیم (علیه‌السلام) را در زمان نبوتش مورد آزمایش‌های گوناگون قرار داد، به وی منصب امامت داد: "به یادآور هنگامی را که پروردگار ابراهیم او را به آزمون‌هایی آزمود وی آن آزمون‌ها را به اتمام رساند، خداوند فرمود تو را پیشوای مردم قرار دادم". 1 به خاطر همین جایگاه منبع امامت است که گزینش انتصاب امام از توان عقل بشر بیرون و یک امر الهی است. به همین جهت اختلاف شیعه و سنی در این مسئله تنها اختلاف درباره مصداق امام نیست، که بعضی‌ها تصور می‌کنند. تعریف امامت در نزد دو گروه کاملاً متفاوت است. امامت از دیدگاه شیعه مسئله‌ای کلامی و از اصول دین است؛ زیرا اعتقاد به انتصاب امام از سوی خداوند دارد، ولی اهل تسننان را مسئله‌ای فقهی و از فروع دین می‌داند؛ چون به انتخاب امام از طرف مردم اعتقاد دارند.
در احادیث اسلامی، امامت و امام شناسی جایگاه والایی دارد. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: "کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است". 2 از این روایت و سایر روایت‌هایی که به همین مضمون وارد شده است، وجوب شناخت امام و امام شناسی فهمیده می‌شود؛ زیرا فهم عمیق و کامل از توحید بدون شناخت از طریق امامت (با تعریف شیعه) ممکن نیست. 3 فهم صحیح از اصول عقاید دینی تنها از طریق امامت حاصل می‌شود. ازاین‌رو آنان که از این طریق دورافتاده‌اند، در فهم مسائل اساسی و اصول دین به انحراف رفته‌اند.
اما مراد از این شناخت، رؤیت با چشم و چهره به چهره نیست. هم چنان‌که مراد از پیامبر شناسی، دیدن و مشاهده صورت ظاهری پیامبر نیست. شاید بتوان گفت که رؤیت جسم امام کمترین نقش را در شناخت او دارد. از این‌رو اویس قرنی با وجود این که در تمام عمرش حتی یک بار هم پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را ندید، ولی از معرفت بالایی نسبت به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برخوردار بود. پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از وی بسیار تعریف و تمجید نمود. 4 حدیث "اویس بهترین تابع است" را محدثین و دانشمندان شیعه و اهل سنت از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روایت کرده‌اند. 5 چنین شخصیتی بعد از رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همواره از شیعیان و ارادتمندان امام علی (علیه‌السلام) بود و در جنگ صفین در رکاب آن حضرت به شهادت رسید. در مقابل افرادی چون ابوجهل و دیگر کفار که همیشه در کوچه و بازار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را می‌دیدند، از شناخت آن حضرت نصیبی نداشتند و همواره به دنبال آزار و اذیت و حتی درصدد کشتن آن حضرت بودند. همچنین بودند کسانی که امام را بسیار می‌دیدند، ولی شناخت حقیقی نداشتند و پیدا نکردند و حتی قاتل امام شدند.
پس مشاهده جسم و بدن امام، نقشی در شناخت امام ندارد؛ زیرا شناخت امام به معنای شناخت حقیقت امامت و مقام و منزلت او در پیشگاه خداوند، شناخت جایگاه امام در جهان هستی، شناخت وظایف و تکالیف خود در مقابل امام است. به‌عبارت‌دیگر یعنی درک این‌که امام دارای مقام عصمت و وارث پیامبر و جانشین او است و اطاعت او، اطاعت خدا و پیامبر و برطرف‌کننده هرگونه شک و حیرت است. 6 شناخت این‌که امام و پیامبر از یک نور آفریده شده‌اند. چنان چه پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: "خداوند تعالی من و علی را از یک نور آفرید". 7 شناخت این‌که امام ترجمان وحی الاهی و بیان‌گر حقایق قرآنی، یگانه زمان و معدن پاکی و قداست است. 8
پس باید گفت که امام حسن عسکری (علیه‌السلام) به‌هیچ‌وجه مردم را از شناخت امام به معنایی که گفته شد منع نکرد. بلکه ایشان به عللی تنها درباره دیدن فرزندش محدودیت ایجاد کرده بود. ازجمله به خاطر ترس از دشمنان که مبادا او را به شهادت برسانند و هم‌چنین به علت این‌که به‌تدریج زمینه را برای غیبت امام مهدی (علیه‌السلام) فراهم سازند. البته این محدودیت هم برای همه نبود و برخی از خواص شیعه، توفیق زیارت حضرت را پیدا می‌کردند.

پی‌نوشت‌ها:
1. بقره، 124.
2. تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد فی علم الکلام، ج 5، ص 239، چاپ اول، منشورات شریف رضی، قم، 1409 ه. ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 23، ص 76، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ه. ق؛ حر عاملی، محمد بن الحسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 1، ص 112، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1357 ش.
3. مفید، محمد بن محمد نعمان، الحکایات، ص 22، چاپ دوم، دار المفید، بیروت، 1414 ه. ق؛ علم الهدی، سید مرتضی، الشافی فی الامامة، ج 1، ص 49، چاپ دوم، مؤسسة الصادق، تهران، 1410 ه. ق.
4. قمی، عباس، سفینة البحار، ج 1، ص 199، چاپ دوم، اسوه، قم،1416 ه. ق.
5. نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج 1، ح 181، دار الفکر، بیروت، بی تا.
6. بحار الانوار، ج 23، ص 93
7. قندوزی حنفی، شیخ سلیمان، ینابیع المودة، ص 256، مؤسسة الاعلمی، بیروت، 1418 ه. ق.
8. صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 171، منشورات اعلمی، تهران، بی تا.

پرسش و پاسخ دینی
معتمد برای آنکه وانمود کند از امام حسن عسکری(ع) فرزندی باقی نمانده و شیعیان از وجود امام بعدی نومید شوند دستور داد میراث آن حضرت میان مادر و برادر امام حسن عسکر
امام حسن عسکری

امام یازدهم شیعیان حضرت امام حسن عسکری علیه‌السلام در سال 232 هجری قمری در ماه ربیع الاول در شهر مدینه به دنیا آمد. آن حضرت با چند تن از خلفای عباسی معاصر بود از جمله مهتدی و معتمد عباسی. هر چند برخی نویسندگان نام چند فرزند برای امام حسن عسکری(ع) ذکر کرده‌اند اما قول مشهور این است که: از ایشان تنها یک فرزند، هم‌نام و هم‌کنیه با رسول خدا(ص) متولد شده است. علاوه بر اینکه تقسیم میراث آن حضرت میان مادر و برادر ایشان نیز می‌تواند مؤید قول مشهور باشد که به آن اشاره خواهیم کرد.

گفته شد برخی از نویسندگان چند فرزند برای امام حسن عسکری(ع) ذکر کرده‌اند از جمله این فرزندان محمد، موسی، فاطمه، عایشه، حسین و ... اما به نظر می‌رسد این اقوال صحیح نباشد، چرا که:

اولاً علمای شیعه تنها فرزند امام حسن عسکری(ع) را حضرت مهدی(عج) می‌دانند و نام دیگری را ذکر نکرده‌اند. در این رابطه شیخ مفید که کتابش از اعتبار خاصی برخوردار است، می‌نویسد: امام بعد از امام حسن عسکری(ع) فرزندش بود که هم‌نام و هم‌کنیه رسول خدا(ص) بود و امام حسن(ع) به جز او فرزندی نداشت نه ظاهراً و نه باطناً مادر این فرزند کنیزی به نام نرجس بوده است.

کلینی در کافی می‌نویسد: فرزندی برای امام حسن عسکری(ع) به دنیا آمد و او را محمد نام نهادند. طبرسی در اعلام الوری همین قول را ذکر کرده است و می‌نویسد فردی از امام حسن عسکری(ع) سؤال کرد: آقای من آیا برای شما فرزندی هست؟ حضرت فرمود بله. سؤال کرد، اگر امری اتفاق بیفتد در کجا از او می‌توانم سؤال کنم؟ حضرت فرمود: در مدینه. علامه مجلسی در بحارالانوار می‌نویسد: اینکه حضرت مهدی(عج) برادری به نام موسی داشته باشد. این خبر غریب است.

ثانیاً یک دلیل تاریخی هم وجود دارد که قول مشهور را تأیید می‌کند. کلینی می‌نویسد: معتمد عباسی چون شنیده بود که از حضرت عسکری(ع) فرزندی باقی مانده درصدد یافتن او برآمد و دستور داد عده‌ای از قابله‌ها، زنان و کنیزان آن حضرت را معاینه کنند و اگر آثار حمل در آنها مشاهده شد گزارش کنند. نقل شده است که یکی از قابله‌ها به کنیزی شک کرد، از طرف خلیفه دستور داده شد که آن کنیز را در محلی تحت نظر قرار دهند.

سرانجام چون اثری از حمل ظاهر نشد آن کنیز آزاد شد. معتمد برای آنکه وانمود کند که از امام حسن عسکری(ع) فرزندی باقی نمانده و شیعیان از وجود امام بعدی نومید شوند دستور داد، میراث آن حضرت میان مادر و برادر امام حسن عسکری(ع) تقسیم شود: این تقسیم ارث دلالت بر این دارد که امام حسن عسکری(ع) فرزند دیگری نداشته‌اند و با توجه به اینکه خلیفه نتوانسته بود امام مهدی(عج) را پیدا کند، بنابراین دستور می‌دهد که ارث امام تقسیم شود. علی بن عیسی اربلی می‌نویسد: شیعیان عقیده داشتند که از امام فرزندی باقی مانده است که امامت را بر عهده دارد زیرا تعدادی از آنان فرزند خردسال امام را قبلاً دیده بودند.

نتیجه: عقیده علمای شیعه بر این است که تنها فرزند امام حسن عسکری(ع) حضرت مهدی(عج) است که در سال 255 هجری متولد شده است و هم اکنون غایب هستند و به امر الهی ظهور می‌کنند و جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. اقوال دیگری که در این رابطه هست مبنی بر داشتن فرزندانی دیگر، مورد قبول علمای شیعه نیست.

*پی‌نوشت‌ها:

[1] . شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1413ق، ج 2، ص 313.

[2] . طبرسی، اعلام‌الوری، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1417ق، ج 2، ص 131.

[3] . حسینی، سیدمحمدرضا، تاریخ اهل البیت(ع)، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1410ق، ص112 به نقل از هدایة المخطوطه.

[4] . کلینی، کافی، تهران، مکتبه‌الصدوق، 1381، ج 1، ص 264.

[5] . علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، مکتبه بنی هاشمی، 1381ق، ج 3، ص 199.

پرسش و پاسخ دینی
یکی از سوالاتی که پیرامون زندگی مبارک امام یازدهم شیعیان مطرح است،علت زندانی بودن ایشان توسط خلفای جائر عباسی است.
امام حسن عسکری

یکی از سوالاتی که پیرامون زندگی مبارک امام یازدهم شیعیان مطرح است،علت زندانی بودن ایشان توسط خلفای جائر عباسی است در پاسخ به این سوال شاید بتوان گفت که هیچ یک از امامان - علیهم السلام - همانند امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ در فشار طاغوتهای عصر و در زندانها نبوده است، تا آن‌جا که حتی در زندان، جاسوسی را بر او گماشته بودند، تا گفتار و رفتار او را گزارش دهد، چنان‌که ابو جعفر هاشمی می‌گوید:

با چند نفر در زندان بودم ناگاه امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ را وارد زندان کردند، در زندان شخصی بودو ادعا می‌کرد از علویان است، امام ـ علیه السلام ـ در غیاب او به یارانش فرمود: «این مرد از شما نیست، از او بر حذر باشید، آن‌چه گفته اید در نامه‌ای نوشته و در داخل لباسهایش می‌باشد تا به خلیفه گزارش دهد.» یکی از حاضران لباسهای او را وارسی کرد، همان نامه را یافت که مطالب خطرناکی را در مورد زندانیان نوشته بود[1].

این همه فشار برای چه بود؟ در جواب باید گفت: طاغوتهای بنی‌عباس از چند جهت در مورد امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ ترس و نگرانی داشتند و حساس بودند:

1ـ جمعیت شیعیان در آن عصر، به خصوص در عراق، بسیار بود، طاغوت‎ها ترس آن داشتند که آن‌ها قدرت را به دست گیرند و با زعامت و رهبری امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ تاج و تخت عباسیان را واژگون نمایند؛ شیعیان در این عصر به قدری نیرومند بودند که: احمد بن عبید الله ابن خاقان می‌گوید: جعفر کذاب (برادر امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ که به دروغ ادعای امامت می‌کرد) نزد پدرم عبیدالله ـ که دارای مقام عالی در دربار خلیفه بود ـ آمد و گفت: « مقام برادرم را به من بده، در عوض، من سالی بیست هزار دینار برای تو می‌فرستم» پدرم به او گفت: «یا احمق السلطان جرد سیفه فی الذین زعموا أن اباک و اخاک[2] ...الخ»

ترجمه: ای احمق نادان! خلیفه، به روی معتقدین به امامت پدر و برادرت (امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ) شمشیر کشید، تا آن‌ها را از این اعتقاد برگرداند، نتوانست، بنا بر این اگر آن‌ها (شیعیان) امامت تو را قبول دارند نیاز به خلیفه و غیر او نداری و اگر آن‌ها تو را به امامت قبول ندارند، به وسیله ما هرگز نمی‌توانی به این مقام برسی. پدرم از آن پس، اصلاً به جعفر اعتنا نکرد و تا زنده بود اجازه نداد که جعفر به نزدش بیاید[3].

2ـ از سوی دیگر باید به این مسئله مهم نیز توجه داشت که شیعیان توجه خاصی به امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ داشتند و اموال بسیاری به مجضرش می‌رساندند، به عنوان مثال، آن حضرت صد هزار دینار (یعنی صد هزار مثقال طلا) به یکی از نمایندگان مورد اطمینان خود به نام علی‌‌بن جعفر همّانی داد تا بین مستمندان و شیعیان در مراسم حج تقسیم کند، بار دیگر صد هزار دینار برای او فرستاد، بار سوم سی هزار دینار برای او حواله کرد.[4]

تلاش‌های سیاسی اما حسن عسکری ـ علیه السلام ـ ، نامه و پیک‌های او، فعالیت شاگردان و نمایندگان او، حوزه علمیه طاغوت برانداز او، گفتار سازنده و حرکت‌بخش او و ... همه و همه نشان می‌داد که او نه تنها تسلیم دستگاه طاغوتی بنی‌عباس نیست، بلکه زمینه سازی فرهنگی و سیاسی عمیق و گسترده‌ای بر ضد آن دستگاه می‌کند.

4 ـ طبق روایات متعدد و متواتر، همه مسلمانان می‌دانستند که قائم آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ظهور می‌کند و واژگونی تاج و تخت شاهان و سلاطین جور در سراسر جهان به دست اوست، از طرفی دریافته بودند که این مصلح جهانی از نسل امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ است، لذا در مورد آن حضرت، بسیار حساس بودند و احساس خطر می‌کردند و بر همین اساس حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ از هنگام ولادت (در سال 255 ه‍.ق) حتی در عصر پدر (تا سال 260 یعنی 5 سال) جز از یاران بسیار مخصوص، مخفی بود.

مرحوم محدث قمی در این‌باره می‌نویسد: « سه نفر از خلفای بنی عباس خواستند امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ را بکشند، زیرا به آنها خبر رسیده بود که حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در صلب اوست، آن‌ها آن حضرت را چندین بار زندانی نمودند.[5]»

و نیز روایت شده امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ هنگام ولادت حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ فرمود: «ظالمان پنداشتند که مرا می‌کشند تا نسل مرا قطع نمایند، آن‌ها قدرت خداوند قادر را چگونه دیده‌اند».[6]

این عوامل و نظیر آن، موجب شد که طاغوتیان بنی‌عباس سخت ترین فشار و اختناق و سانسور را بر امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و یارانش وارد ساختند، امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ برای حفظ یاران خود، به پنهان‌کاری و راز پوشی تأکید می‌کرد، تا آن‌جا که عثمان بن سعید عمری، یار مخصوص آن‌ حضرت، (اولین نائب خاص امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ) زیر پوشش روغن فروش مطالب را محرمانه از امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ به شیعیان و به عکس گزارش می‌داد، از این رو به او سمّان (روغن فروش) می‌گفتند[7].

کوتاه سخن آن‌که: از بررسی تلاشهای امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ و یارانش فهمیده می‌شود که آن بزرگ‌مردِ علم و کمال و سیاست، در هفت مورد، تلاش عمیق و چشم‌گیری داشته است که عبارتند از:

1ـ تشکیل حوزة علمیه و کوشش‌های علمی و انقلاب فرهنگی.

2 ـ ایجاد شبکه ارتباطی با شیعیان توسط پیک‌ها و نامه‌ها و تعیین نمایندگان، و تلاش‌های آن‌ها و ارتباط با آن‌ها.

3 ـ تلاش‌های سری و محرمانه سیاسی.

4 ـ پشتیبانی مالی شیعیان از امام و حمایت مالی آن حضرت از مستضعفان، برای حفط کیان تشیع.

5 ـ تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهم شیعه، و روحیه دادن به آن‌ها و سفارش آن‌ها به مقاومت و استقامت در برابر ستمگران.

6ـ استفاده گسترده از آگاهی‌های غیبی و قدرت‌های ملکوتی و معنوی.

7 ـ آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت[8].

امام حسن عسکری ـ علیه السلام ـ در راستای این اصول تا سرحد شهادت ایستادگی کرد و تحت شدید ترین شکنجه‌ها و فشارها در زندان‌ها و خانه و بیرون خانه رسالت خود را به جهانیان ابلاغ فرمود و سرانجام با نیرنگ معتمد عباسی، در سن 28 یا 29 سالگی مسموم و به شهادت رسید.
 
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. خورشید سامرا، محمد جواد طبسی، ترجمه عباس جلالی.
2. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
3. زندگاین چهارده معصوم، عماد زاده.
4. منتهی الآمال، ج2، شیخ عباس قمی.
5. سیره ائمه اثنی عشر معروف الحسنی.
 
پی نوشت ها:
[1] . طبرسی، حسن، اعلام الوری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1390ه‍.ق، ص 354.
[2] . کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 505 و 506.
[3] . کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 505 و 506.
[4] . طوسی، الغیبة، تهران، انتشارات نینوی، بیتا، ص212.
[5] . انوار البهیّه، ص 490.
[6] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، موسسه الوفاء، 1403، ج50، ص 214.
[7] . مجلسی، سفینة البحار، تهران، انتشارات دارالاسوه للطباعة و النشر، 1416ق، ج 6، ص143 و 144،.
[8] . پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق(ع)، 1377، ص626 تا 650.

در زمان پيامبر گرامي اسلام احاديثي از ايشان نقل شده كه فرمودند :فرزندي از فرزندان من ظهور مي كند كه اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است.
چرا نبايد نام اصلي امام زمان(عج) (م ح م د) را به كار برد؟!

پرسش:
چرا نبايد نام اصلي امام زمان(عج) (م ح م د) را به كار برد؟!

پاسخ:
در زمان پيامبر گرامي اسلام احاديثي از ايشان نقل شده كه فرمودند :فرزندي از فرزندان من ظهور مي كند كه اسم او اسم من و كنيه او كنيه من است. امام حسن عسكري (عليه السلام) اسم فرزند خود را (م ح م د) گذارد .اما وضع به گونه اي فراهم شد كه به حسب ظاهر امام زمان را به اين نام صدا نزنند ، زيرا اين امر خطر جاني وي را  در پي داشت. به خاطر حفظ جان امام از نام بردن وي نهي شده است . در روايات نيز به همين مطالب اشاره شده است.
در اصول كافي رواياتي آمده كه از بردن نام حضرت و مشخص كردن مكان ايشان نهي كرده است.
« سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيَّ ع يَقُولُ الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِي الْحَسَنُ فَكَيْفَ لَكُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ قَالَ إِنَّكُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ‏ وَ لَا يَحِلُّ لَكُمْ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ فَقُلْتُ فَكَيْفَ نَذْكُرُهُ فَقَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ سَلَامُهُ ؛ امام هادي عليه السلام فرمود:‌با جانشين فرزندم حسن، چگونه خواهيد بود؟ او را نخواهيد ديد و نام بردن او جائز نيست. پرسيدند: پس چگونه از او ياد كنيم؟ حضرت فرمود:‌بگوييد: حجّت آل محمد درود خدا بر او ».(1)
« عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّالِحِيِّ قَالَ سَأَلَنِي أَصْحَابُنَا بَعْدَ مُضِيِّ أَبِي مُحَمَّدٍ ع أَنْ أَسْأَلَ عَنِ الِاسْمِ وَ الْمَكَانِ فَخَرَجَ الْجَوَابُ إِنْ دَلَلْتُهُمْ عَلَي الِاسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ عَرَفُوا الْمَكَانَ دَلُّوا عَلَيْهِ؛(2)  ابوعبدالله صالحي مي گويد: دوستان ما بعد از شهادت امام عسكري (ع) از من درخواست كردند از اسم و مكان حضرت سؤال كنم. جواب آمد: اگر آنان را بر اسم او راهنمايي كني، آن را پخش مي كنند. اگر مكان او را معيّن كني، دشمنان را به آن جا راهنمايي مي كنند.
بر همين اساس است كه برخي باور دارند در زمان غيبت كبري - به دليل اينكه جان امام در خطر نيست -بردن نام حضرت اشكالي ندارد. چون امروزه تمامي افراد نام حضرت را مي دانند حتّي علماي اهل سنّت نام ايشان را در كتاب هاي شان آورده اند.نوشتن و گفتن نام حضرت چه به طور خصوصي يا در محافل عمومي اشكالي ندارد.(3)برخي از عالمان ديني احاديثي را كه بر عدم جواز نام بردن امام زمان دلالت دارند، مخصوص دوران غيبت صغري مي‌دانند و ياد نام ايشان را در غيبت كبري جائز مي‌دانند (4).
البته برخي ذكر نام حضرت را - در زمان غيبت كبري را - نيز جائز نمي‌دانند، زيرا در اين روايات از جمله در توقيعي (نامه) حضرت حجّت (ع) مي­فرمايد: « هر كس مرا نام ببرد، بين مردم ملعون است».( 5). در برابر اين عقيده، بعضي مي­گويند  منع توقيع مربوط به دوره غيبت صغري است.
در مجموع به نظر مي رسد بردن نام ايشان الان مشكلي ندارد ، مگر اينكه بخواهيم احتياط كنيم.

پي نوشت ها:
1. مرحوم كليني، اصول كافي،انتشارات دارالكتب الاسلاميه ، ج1 ،ص333.
2.همان.
3. مجلة‌حوزه، شمارة 70 - 71، ص 90، با تلخيص و اضافات.
4 . همان .
5. صدوق، كمال­الدين و تمام ­النعمة ، قم . مؤسسة نشر إسلامي وابسته به جماعة مدرسين ، ص.648 .