سوالات ویژه

در قرآن کریم، نام فاطمه زهرا علیها‌السلام به‌صراحت بیان نشده است؛ ولی قرآن‌پژوهان آیات متعددی را مربوط به آن حضرت دانسته‌اند.

پرسش:
کدام آیات قرآن، در ارتباط با حضرت فاطمه علیها‌السلام هست؟ شخصیت و ویژگی‌های قرآنی آن حضرت چیست؟
 

در قرآن کریم، نام فاطمه زهرا علیها‌السلام به‌صراحت بیان نشده است؛ ولی قرآن‌پژوهان آیات متعددی را مربوط به آن حضرت دانسته‌اند؛ انتساب بیشتر این آیات به حضرت زهراعلیها‌السلام بر اساس احادیث است. این مجموعه آیات، برخی از جهت شأن نزول، برخی از باب تطبیق مصداق، برخی نیز ازنظر تأویل و بطن آیات، با صدیقه کبری علیها‌السلام ارتباط پیدا می‌کند. در این نوشتار برخی آیات را یادآور می‌شویم.

فاطمه علیها‌السلام؛ کوثر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله

بت‌پرستان مکه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به دلیل اینکه فرزند پسرش از دنیا رفته ‌بود، أبتر و مقطوع‌النسل نامیدند. خداوند در حمایت از فرستاده خویش، سوره کوثر را نازل کرد و ضمن ردّ گفتار مشرکان، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود:

 «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر؛ (1) ما به تو کوثر عطا کردیم

 «کوثر» به معنای خیروبرکت فراوان بوده و مقصود از آن، فراوانی نسل و ذریه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است که از طریق فاطمه علیها‌السلام محقق شده است؛ به‌گونه‌ای که امروزه نسل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از شمارش فراتر رفته است. (2)

 

مودت به فاطمه علیها‌السلام؛ مزد رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله

ازجمله آیات مربوط به حضرت زهرا علیها‌السلام آیه مودت است؛ خداوند خطاب به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرماید:

 «ِقُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى؛ (3) بگو هیچ پاداشی از شما (بر رسالتم) درخواست نمی‌کنم، جز دوست داشتن نزدیکان را.»

 این آیه قرآن، مودت و محبت نسبت به نزدیکان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به‌عنوان اجر و مزد رسالت پیغمبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله معرفی می‌کند و آن را از امت مسلمان می‌خواهد. ابن عباس روایت می‌کند: وقتی این آیه نازل شد، به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله عرض شد: یا رسول‌الله! آنانی که محبت و مودت آن‌ها بر ما واجب شده است، چه کسا نی‌اند؟ آن حضرت فرمود:

 «علی علیه‌السلام، فاطمه علیها‌السلام، حسن علیه‌السلام و حسین علیه‌السلام.» (4)

 

عصمت فاطمه علیها‌السلام

قرآن کریم در سوره احزاب می‌فرماید:

 «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛ (5) اى اهل‌بیت، خدا می‌خواهد پلیدى را از شما دور کند و شمارا پاک دارد

 طبق گزارش‌های حدیثی و تاریخی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پیوسته به هنگام نماز، بر در خانه علی علیه‌السلام و فاطمه علیها‌السلام می‌فرمود:

 «خداوند، شمارا رحمت کند؛ هنگام نماز است. همانا خداوند می‌خواهد پلیدی و ناپاکی را از شما اهل‌بیت دور کند

 تداوم این عمل از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله –که براساس برخی گزارش‌ها، چندین ماه طول کشید- به همگان فهماند که آیه تطهیر، در شأن اهل‌بیت علیه‌السلام است. (6) چنان‌که حضرت علی علیه‌السلام به جماعتی فرمود:

 «اى مردم، آیا تصدیق مى‌کنید که خداوند پس از نزول آیه تطهیر، من و فاطمه و دو پسرم حسن و حسین را جمع نموده و فرمود: "بار خدایا! اینان اهل‌بیت و گوشت تن من‌اند، آزار و ناراحتى و زحمت اینان موجب زحمت و آزار و اذیّت من است، پس رجس و آلودگى را از وجود اینان زایل نموده و آنان را تطهیر فرماى!" امّ سلمه با شنیدن این کلمات نزدیک کساء آمده و عرض کرد: من نیز [از اهل کساء هستم]؟ فرمود: تو بر خیرى، ولى این آیه فقط در شأن من و برادرم علىّ و دخترم فاطمه و دو فرزندم و نُه تَن دیگر از فرزندان حسین نازل شده است و کسى را در آن اشتراکى نیست

جماعت با شنیدن این سخن یکپارچه گفتند: گواهى می‌دهیم که امّ سلمه این مطلب را براى ما نقل نمود. (7)

 

فاطمه علیها‌السلام؛ مشکات الهی

قرآن کریم برای تبیین و معرفی نور خداوند، مثالی ذکر می‌کند:

 «ِمَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فیها مِصْباحٌ ...؛ (8) مثل نور خداوند، مثل چراغدانی است که درون آن، چراغی گذارده باشند... .»

 امام صادق علیه‌السلام درباره این کلام الهی فرمود:

 «آن چراغدان، فاطمه علیها‌السلام است و آن چراغ، امام حسن علیه‌السلام و آن زجاجه، امام حسین علیه‌السلام است.» (9)

 این بیان در حقیقت اشاره به جایگاه والا و متعالی فاطمه علیها‌السلام و فرزندانش در هدایت بشر دارد.

 

 

 

نتیجه

1. سوره کوثر در شأن فاطمه زهرا علیها‌السلام نازل شده است. «کوثر» به معنای خیروبرکت فراوان بوده و مقصود از آن، فراوانی نسل و ذریه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله است که از طریق فاطمه علیها‌السلام محقق شده است؛ به‌گونه‌ای که امروزه نسل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله از شمارش فراتر رفته است.

2. قرآن کریم، مودت و محبت نسبت به نزدیکان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را به‌عنوان اجر و مزد رسالت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله معرفی می‌کند. ابن عباس از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نقل می‌کند که منظور، مودت به فاطمه علیها‌السلام، علی علیه‌السلام و حسنین علیه‌السلام است.

3. طبق گزارش‌های حدیثی و تاریخی، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پیوسته بر در خانه علی علیه‌السلام و فاطمه علیها‌السلام آیه تطهیر را می‌خواند. تداوم این عمل از سوی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به همگان فهماند که آیه تطهیر، در شأن فاطمه علیها‌السلام و اهل‌بیت علیه‌السلام است.

4. امام صادق علیه‌السلام مشکات در آیه نور را به فاطمه زهرا علیها‌السلام تفسیر کرده است. این تفسیر که تطبیق مصداق است، بیانگر جایگاه والای فاطمه علیها‌السلام و فرزندانش در هدایت بشر دارد.

 

پی‌نوشت‌ها

1. سوره کوثر، آیه 1.

2. ر.ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، 1372 ش، سوم، ج ۱۰، ص 836.

3. سوره شوری، آیه 23.

4. ر.ک: قندوزی، سلیمان بن ابراهیم (1422 ق.)، ینابیع الموده لذوی القربی، منظمه الاوقاف و الشؤون الخیریه. دار الأسوه للطباعه و النشر، قم، ایران، ج ۱، ص ۱۲۴؛ ابن طاووس، علی بن موسى. الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف. قم: خیام. اول: 1400 ق، ص ۱۱۲، ح ۱۶۷؛ ثعلبى، احمد بن محمد، (1422 ق)، الکشف و البیان المعروف بتفسیر الثعلبی، دار إحیاء التراث العربی، لبنان، بیروت، چاپ: اول، ج ۸، ص ۳۱۰؛ طبرسی، مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۴۸؛ ابن مغازلی، علی بن محمد، (1424 ق.) مناقب الامام علی بن ابی‌طالب، بیروت، دار الاضواء، ص ۲۵۸، ح ۳۵۲؛ حموی جوینی، ابراهیم بن محمد، (1398 ق.) فرائد السمطین فی فضائل المرتضى والبتول والسبطین، بیروت، ج ۲، ص ۱۳، ح ۳۵۹؛ مجلسى، محمدباقر (1403 ق)، بحار‌الأنوار (ط-بیروت)،‌ بیروت، دوم، ج ۱۰، ص ۱۹۶.

5. سوره احزاب، آیه 33.

6. ر.ک: حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی،1411 ق، چاپ: اول، ج 2، ص 18؛ ثعلبى، احمد بن محمد، (1422 ق)، الکشف و البیان المعروف بتفسیر الثعلبی، دار إحیاء التراث العربی، لبنان، بیروت، چاپ: اول، ج ۸، ص ۴۲.

7. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ق، اول، ج 1، ص 148.

8. سوره نور، آیه 35.

9. ر.ک: کلینى، محمد بن یعقوب، (1407 ق) الکافی (ط - الإسلامیه) - تهران، چهارم، ج 1، ص 195؛ ابن مغازلی، مناقب الامام علی بن ابی‌طالب، ص ۲۶۳، ح ۳۶۱.

انسان دارای خودآگاهی و خوددوستی است و به همین جهت، کمال خواه است و چون خداوند در نقطه اوج کمالات است، انسان از طریق شناخت خدا، به درک بهتری از کمالات می‌رسد .

پرسش:

یکی از تعارضات پنهانی اسلام، محور قرار دادن هم‌زمان «خود»، «دیگری» و «خدا» است! هم باید به دنبال بهشت و پاداش بود (خودمحوری)، هم باید به دیگران توجه داشت و مثلاً بخشی از پول را به‌عنوان صدقه و خمس و زکات به آن‌ها داد (دیگرمحوری) و هم باید در همه کارها نیت الهی را در نظر گرفت (خدامحوری)! در فلسفه اخلاق روشن شده که این سه اصل باهم متعارض‌اند و عجیب اینجاست که خدای اسلام می‌خواهد آن‌ها را باهم جمع کند!

پاسخ:

دین اسلام دارای ابعاد متنوع فردی و اجتماعی است و با محوریت خدا، بایدها و نبایدهایی را تنظیم نموده است تا از این طریق انسان تعالی یابد و به کمالات ممکن دست یابد. این نگرش جامع به «خود»، «دیگری» و «خدا»، از سوی برخی از منتقدان، متعارض انگاشته شده است. در ادامه، در قالب چند نکته، رابطه منطقی و معقول میان «خود»، «دیگری» و «خدا» در دین اسلام را موردبررسی قرار می‌دهیم تا روشن شود در دین اسلام، میان این سه محور هیچ تعارضی نیست.

نکته اول: خود‌دوستی

خوددوستی (حبِّ به ذات) از ویژگی‌های گریزناپذیر انسان و سایر موجودات خودآگاه است. آدمی همین‌که خودش را درمی‌یابد، متوجه این حالت طبیعی و فطری می‌شود که خویشتن را دوست دارد و برای حفظ و بقای خود یا برای متکامل شدن و لذت بردن یا برای رفع ناراحتی و اندوه از خودش، از هیچ کوششی دریغ نمی‌ورزد. حتی کسانی که خودکشی می‌کنند نیز از خوددوستی برخوردارند، چراکه زندگی چنان برایشان سخت شده که خودکشی را به‌اشتباه، تنها راه رهایی از مصائب و مشکلات و نجات خود به‌حساب می‌آورند؛ بنابراین، خوددوستی، وجه گریزناپذیر انسان است و راهی به رهایی از آن نیست؛ نه‌فقط دین اسلام، بلکه هیچ دین و آیینی نمی‌تواند انسان را از خوددوستی تُهی نماید.(1)

نکته دوم: کمال‌خواهی

خوددوستی، انسان را به کمال خواهی سوق می‌دهد و هر آنچه سبب آزار انسان است را دفع می‌کند و هر آنچه سبب لذت انسان است را به‌سوی خود جلب می‌کند؛ و ازآنجایی‌که آدمی از نواقص رنج می‌برد و با کامل شدن، احساس بهتری دارد، ازاین‌رو، انسان به تعالی یافتن و متکامل شدن سوق می‌یابد تا از محدوده نواقص خود بکاهد و بر گستره کمالات خویش بیفزاید. در این راستا، هر انسانی، از آگاهی و اختیار و قدرتی که دارد، به شکل هدفمند و بهینه استفاده می‌کند و از هیچ کار و کوششی برای کامل شدن و رفع نواقص دریغ نمی‌ورزد. ممکن است انسان‌ها در تشخیص مصادیق «کمال اختیاری»(کمالی که آدمی با استفاده از اختیارش می‌تواند به آن برسد) اختلاف‌نظر داشته باشند، اما در این اصل کلی که باید کمالات اختیاری را کسب کرد، اتفاق‌نظر دارند.(2)

نکته سوم: کمال‌خواهی و کمک به دیگران

از منظر اسلام، خوددوستی و کمال‌خواهی برای خود، به دو شکل است:

• خوددوستی و کمال خواهی، گاهی بدون توجه به دیگری دنبال می‌شود؛ مثلاً نماز یا روزه ازجمله کارهایی است که از منظر اسلام، سودش برای شخص نمازگزار (3) و روزه‌دار (4) است و لزومی ندارد این نماز یا روزه، سودی برای دیگری داشته باشد یا در راستای منافع و کمالات دیگری باشد.

• خوددوستی و کمال خواهی، گاهی از طریق توجه به دیگری به دست می‌آید که در این فرض نیز، خوددوستی و کمال خواهی شخصی، محور قرارگرفته و به همین جهت، به دیگری توجه شده است؛ مثلاً کسی که برای رسیدن به پاداش الهی، از مستمندان دستگیری می‌کند یا به مظلومان یاری می‌رساند، اگرچه به دیگران توجه داشته و برای آسایش آن‌ها کارهایی انجام داده اما حقیقتاً او به کسب فضیلت اخلاقی ناشی از این کار یا به کسب سود اخروی این کار نظر داشته و به همین جهت این کار را انجام داده است. بله چنین کاری سودی در دنیا به دنبال دارد که به دیگران می‌رسد و چه‌بسا شخص فاعل، از انجام این کار به‌ظاهر متضرر نیز بشود اما به سبب کسب فضیلت اخلاقی یا پاداش اخروی بزرگ‌تری که به دنبال دارد، به انجامش مبادرت می‌ورزد؛ بنابراین، خاستگاه انجام این کار نیز خوددوستی و کمال خواهی ما است.

با عنایت به این توضیحات مشخص می‌شود چگونه خوددوستی و کمال خواهی شخصی در دین اسلام، با اهتمام به دیگری جمع شده است، بلکه گاهی بدون توجه به دیگری، کمالی برای شخص حاصل نمی‌شود؛ چنانکه در دستگیری از مستمندان و یاری‌رساندن به مظلومان، شخص به پاداش و کمالی از جانب خدا می‌رسد که هیچ‌گاه به‌تنهایی قادر به کسب آن نبود.

ازاین‌رو، اگر منظور از خودمحوری در پرسش، نفی دیگران و بی‌اعتنایی به آن‌ها باشد، برخلاف آنچه در پرسش آمده، قطعاً اسلام با آن مخالف است؛ تأکید اسلام بر دستگیری از فقیران، آزادسازی بردگان، کمک به دیگران، یاری‌رساندن به مظلومان، احسان به والدین و غیره، در تقابل با خودمحوری به معنای سابق‌الذکر‌است؛ اما اگر خودمحوری، از دیگرستیزی و بی‌توجهی به دیگران خالی شود، دین اسلام آن را پذیرفته است.(5)

نکته چهارم: خوددوستی و خدامحوری

درباره نسبت خوددوستی و خدامحوری باید به این نکته توجه داشت که محور قرار دادن خدا برای شخص دین‌دار از چند جهت اهمیت دارد:

• نخست این‌که خداوند برای انسان کمال‌خواه الگوی مطلوب است، چراکه خداوند موجود کامل است و خداشناسی شیوه‌ای است برای شناخت کمالات. کسی که به دنبال کمال اختیاری است، گاهی در تشخیص کمالات تردید می‌کند یا در دستیابی به کمالات توازن را مراعات نمی‌سازد. ازآنجایی‌که خداوند موجود کامل است و هیچ نقصی ندارد و تمام کمالات را به‌صورت متعادل دارد، خداشناسی به انسان کمک می‌کند که درک بهتری از کمالات داشته باشد.

• دوم این‌که بعد از خداشناسی، انسان دین‌دار، تقرب به خدا (مشابهت وجودی به خدا تا جایی که ممکن است) را معیار و محور قرار می‌دهد و می‌کوشد به آن هدف نزدیک شود. از این منظر، تقرب به خدا، سودی برای خدا ندارد، بلکه عاملی است برای حرکت انسان به‌سوی تعالی یافتن و کامل شدن. انسان هرقدر بر علم و حکمت خویش بیفزاید، کامل‌تر می‌شود و به خداوند قرابت و شباهت بیشتری می‌یابد. این قرابت وجودی به معنای خدا شدن انسان نیست، چراکه انسان حتی در اوج کمالات، هیچ‌گاه از فقر وجودی و نیازمندی به خدا، رها نمی‌گردد.(6)

• سوم این‌که کلام خدا که در متون دینی انعکاس یافته، بیانگر نقشه راهی است که انسان با پیمودنش به بیشترین کمال دست می‌یابد. ازاین‌رو، محور قرار دادن تعالیم و تکالیف خدا، به‌منظور یادگیری شیوه تعالی یافتن و کامل شدن، برای انسان لازم و ضروری است.(7)

نتیجه آن‌که محور قرار دادن خداوند، هم از جهت بینشی، هم از جهت انگیزشی، هم از جهت روشی، نقش بسزایی در کامل شدن و تعالی یافتن انسان دارد. ازاین‌رو، خوددوستی، نه‌فقط تعارضی با خدامحوری ندارد، بلکه خوددوستی در سایه خدامحوری است که تعالی‌یافته و خودِ متعالی از دل پیله آدمی شکوفا می‌شود و اوج می‌گیرد.

نتیجه‌گیری:

کوتاه‌سخن این‌که انسان دارای خودآگاهی و خوددوستی است و به همین جهت، کمال خواه است و چون خداوند در نقطه اوج کمالات است، انسان از طریق شناخت خدا، به درک بهتری از کمالات می‌رسد و می‌کوشد به آن وضعیت وجودی، قرابت یابد. انسان از طریق محور قرار دادن تعالیم و تکالیف الهی، به این نکته توجه می‌یابد که خداوند برای کمک به دیگران و دستگیری از نیازمندان، پاداش و فضیلتی قرار داده که انسان به‌تنهایی و با خودبسندگی، قادر به کسب آن‌ها نیست. ازاین‌رو، انسان بر خود لازم می‌داند که برای کمال یافتن خودش، به دیگران نیز توجه داشته باشد و تقرب به خدا و زندگی بر اساس آموزه‌های الهی را پی بگیرد. با این توضیحات مشخص می‌شود چرا در دین اسلام، میان «خود»، «دیگری» و «خدا» تعارض و ناسازگاری نیست.

پی‌نوشت‌ها:

1. برای مطالعه بیشتر، رک: صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث، 1981 م، ج 7، ص 184-185.

2. مصباح یزدی، مجتبی، بنیاد اخلاق، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1387 ش، ص 218.

3. مثلاً گفته‌شده «صُومُوا تَصِحُّوا؛ روزه‌بگیرید تا تندرست باشید». (ابن حیون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، قم، چاپ دوم، 1385 ق، ج‏1، ص 342)

4. «در دو طرف روز و اوایل شب، نماز را برپا دار؛ چراکه حسنات، سیئات (و آثار آن‌ها را) از بین مى‏برند».) سوره هود، آیه 14)

5. مصباح یزدی، مجتبی، بنیاد اخلاق، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1387 ش، ص 261-262.

6. در دعای رجبیه، درباره نسبت خدا و ائمه علیهم‌السلام، خطاب به خداوند گفته‌شده است: «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک؛ میان تو و آن‌ها جز این فرقی نیست که آن‌ها بنده و مخلوق تو هستند».

7. مصباح یزدی، مجتبی، بنیاد اخلاق، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1387 ش، ص 262.

رفع شهوت یا کنترل آن
در منابع اسلامی، هیچ دعای خاص و مستقلی برای رفع یا نابودی کامل شهوت وجود ندارد بلکه توصیه‌ها بر تقوا، خویشتن‌داری،ازدواج و مراقبت از افکار و نگاه‌ها متمرکز است.

پرسش:

در دوران کنونی که بی‌حجابی و فساد شایع گشته است، چه ذکر یا دعاهایی در مورد رفع شهوت وجود دارد؟ آیا اصلاً خود اهل‌بیت علیهم‌السلام در مورد رفع شهوت دعا می‌کردند؟

پاسخ:

مسئله‌ی کنترل شهوت همواره یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های انسان در مسیر رشد معنوی و اخلاقی بوده است. با گسترش ابزارهای تحریک و تضعیف مرزهای عفاف در دنیای امروز، یافتن راهکارهایی برای مهار این غریزه‌ی طبیعی اهمیتی دوچندان یافته است. در این میان، دین اسلام به‌عنوان دینی کامل و جامع، با نگاهی واقع‌بینانه به مسئله شهوت، آن را نه‌تنها مذموم ندانسته، بلکه هدایت و سامان‌دهی آن را لازم و ضروری شمرده است.

 در ادامه تلاش شده تا با بررسی منابع معتبر اسلامی، جایگاه دعا در کنترل شهوت، بررسی دعاهای بی‌سند منتشرشده در فضای مجازی و همچنین راهکارهای عملی و معنوی ارائه‌شده در متون دینی، تصویری دقیق و مستند از دیدگاه اسلام درباره‌ی این موضوع ترسیم گردد.

الف: وجود نداشتن دعای رفع شهوت

با جست‌وجوی انجام‌شده در منابع اسلامی، به‌ویژه در کتاب‌های دعا و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، دعای خاص و مستقلی که به‌طور صریح برای کاهش یا از بین رفتن قوّه شهوت وارد شده باشد، یافت نمی‌شود. هرچند در متون دینی به کنترل و مدیریت این قوه سفارش فراوانی شده، اما روش‌های ارائه‌شده بیشتر ناظر به رعایت تقوا، روزه‌داری، اجتناب از مقدمات گناه و پناه بردن به خداوند در لحظات خطر است، نه از بین بردن کامل یا درخواست نابودی این میل طبیعی. این نکته نشان می‌دهد که شهوت به‌عنوان یک نیروی طبیعی و لازم در وجود انسان شناخته شده و اصل آن مذموم نیست، بلکه آنچه مورد نهی قرار گرفته، استفاده نادرست و خارج از چارچوب آن است.

در برخی از دعاهای مأثور، از خداوند خواسته شده که انسان را از ارتکاب گناهان جنسی و تمایلات نامشروع بازدارد، اما این به معنای درخواست نابودی یا حذف کامل قوّه شهوت نیست، بلکه دعایی برای هدایت و کنترل این میل طبیعی در مسیر حلال و مشروع است. برای نمونه، در دعایی امام سجاد علیه‌السلام آمده است:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْسِرْ شَهْوَتِی عَنْ کُلِّ مَحْرَمٍ، وَ ازْوِ حِرْصِی عَنْ کُلِّ مَأْثَمٍ؛(1)

بارالها، بر محمد و آلش درود فرست و شهوتم را از هر حرامی درهم شکن و میل شدیدم را از هر گناهی دور گردان

این فراز نشان می‌دهد که هدف دعا، تعدیل و کنترل شهوت در برابر حرام است، نه از بین بردن اصل آن. درواقع، قوّه شهوت بخشی از فطرت انسانی است و در جای خود، ابزار رشد، ازدواج و تداوم نسل بشر محسوب می‌شود؛ آنچه ناپسند است، خروج این میل از چارچوب شرع و اخلاق است.

ب: بی‌اعتبار بودن دعاها و روش‌های بی‌سند

در فضای مجازی و برخی سایت‌ها، راهکارهایی برای کنترل شهوت مطرح شده است که پس از بررسی، مشخص شده که این راهکارها هیچ سند معتبر دینی ندارند و از اعتبار علمی و دینی برخوردار نیستند. برخی از این راهکارها به نقل از آیات قرآن یا روایات ذکر شده‌اند، اما هیچ مؤید مستندی از منابع معتبر برای آن‌ها وجود ندارد.

به‌طور خاص، در برخی منابع آمده است که با خواندن آیه 23 سوره نسا و سپس زمزمه کردن نام شخصی که قصد دارید شهوت او را ببندید، این مشکل برطرف می‌شود. برای این توصیه‌ هیچ مستند دینی معتبری یافت نشد.

همچنین، سوره مسد (تبت) نیز برای بستن شهوت مردان زناکار ذکر شده است که هیچ‌گونه سند و دلیلی برای تأثیر خاص آن در این زمینه در منابع معتبر دینی وجود ندارد. این ادعاهای بدون پشتوانه علمی تنها به تبلیغ برخی افراد یا گروه‌ها مربوط می‌شود که ممکن است با هدف کسب منافع شخصی مطرح شوند.

برخی دیگر از دعاها برای کنترل شهوت یا جلوگیری از خیانت نیز همچون «دعا برای قفل مرد» یا دعاهایی برای پاک‌سازی چشم از گناه، نیز در منابع دینی ذکر نشده‌اند و نمی‌توان به آن‌ها استناد کرد.

به‌طورکلی، باید توجه داشت که در دین اسلام، کنترل شهوت از طریق رعایت تقوی، انجام عبادات، ازدواج، پرهیز از نگاه حرام و تقویت روحیه عفت و پاکدامنی تأکید شده است و راهکارهایی که در فضای مجازی به اشتراک گذاشته می‌شود، بدون داشتن سند معتبر، قابل‌اعتماد نیستند.

اگر کسی تمایل دارد از دعا برای کنترل شهوت یا هر نوع نیاز دیگری استفاده کند، بهتر است از دعاهای عمومی که برای برآورده شدن حاجات مختلف توصیه شده‌اند استفاده کند. این دعاها در منابع معتبر آمده‌اند و به‌طورکلی برای برآوردن نیازهای روحی و دنیوی مفید هستند.

ج: ازدواج؛ راهکار اصلی در مدیریت شهوت

در آموزه‌های اسلامی، نخستین و اصلی‌ترین راهکار برای کنترل و سامان‌دهی قوّه شهوت، ازدواج است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله با بیانی روشن، جوانان را به این امر توصیه کرده و فرموده‌اند:

«یَا مَعْشَرَ الشَّبَابِ مَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکُمُ الْبَاهَ فَلْیَتَزَوَّجْ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَحْصَنُ لِلْفَرْج‏؛(2)

ای جوانان، هر یک از شما که توانایی ازدواج دارد، حتماً اقدام کند، زیرا بهترین وسیله است که چشم را از نگاه‌های آلوده و عورت را از بی‌عفّتی محافظت می‌کند

این حدیث گویای آن است که اسلام به‌جای سرکوب قوای طبیعی انسان، راه درست و مشروع بهره‌برداری از آن را پیشنهاد می‌دهد.

در کنار توصیه‌ی مؤکد اسلام به ازدواج به‌عنوان راه‌حل اصلی مدیریت شهوت، برای کسانی که به هر دلیل امکان ازدواج ندارند، نیز راهکار مشخصی ارائه شده است. قرآن کریم در آیه‌ی 33 سوره نور دستور می‌دهد:

«وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ؛

کسانی که قدرت و شرایط ازدواج ندارند، باید عفت و خویشتن‌داری پیشه کنند

در ادامه آیه نیز آمده است: «تا آنکه خداوند آنان را از فضل خویش بی‌نیاز گرداند». این توصیه قرآنی بیانگر آن است که خویشتن‌داری در برابر غریزه، نه‌تنها ممکن، بلکه مطلوب و مورد رضایت الهی است. در چنین شرایطی، فرد مؤمن باید با توکل به خدا، تقویت ایمان، مراقبت بر نگاه و پرهیز از زمینه‌های تحریک، عفاف را پیشه کرده و یقین داشته باشد که پاداش این صبر، مدد الهی و گشایش در امور خواهد بود.

البته باید پذیرفت که کنترل شهوت، به‌ویژه در دوره‌هایی که زمینه‌های تحریک و فساد گسترده شده، کار آسانی نیست و گاه نیازمند مبارزه‌ای جدی با نفس و امیال درونی است. در این زمینه، روایتی کوتاه اما پرمغز از امام علی علیه‌السلام وجود دارد که می‌فرماید:

«قَاوِمِ الشَّهْوَهَ بِالْقَمْعِ لَهَا تَظْفَر؛(3)

در برابر شهوت و امیال نفسانی، به‌قصد سرکوبی و قلع و قمع آن مقاومت کن تا پیروز شوی

این روایت نشان می‌دهد که پیروزی بر شهوت و هواهای نفسانی تنها با تمرین، صبر و پایداری ممکن است. هرچه انسان بیشتر در برابر تمایلات ناپسند ایستادگی کند، قوای نفس کنترل‌شده‌تر و تمایلات انحرافی تضعیف می‌شود.

البته، باید توجه داشت که اسلام تنها به توصیه‌های کلی بسنده نکرده، بلکه برای کنترل شهوت راهکارهایی عملی، قابل‌اجرا و مؤثر ارائه داده است. در صورت عمل به این راهکارها، می‌توان میل جنسی را در مسیر صحیح کنترل و مدیریت کرد.

 در ادامه، به برخی از مهم‌ترین این راه‌حل‌ها اشاره خواهد شد.

د: سایر راه‌حل‌های کمک به کنترل شهوت

در ادامه به برخی دیگر از راهکارهای کنترل شهوت اشاره خواهد شد.

1. ذکر خدا

نخستین و مهم‌ترین راهکار در کنترل شهوت، ذِکر خداوند و یاد مداوم اوست. یاد خدا، دل را آرام و نفس را مهار می‌کند و انسان را از غفلت که زمینه‌ساز گناه است، بازمی‌دارد. قرآن کریم در آیه 28 سوره رعد می‌فرماید:

«أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛

آگاه باشید که با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد

این آرامش درونی، قدرت تصمیم‌گیری را تقویت کرده و انسان را از اسارت امیال شهوانی دور می‌سازد. یکی از مهم‌ترین مصادیق ذکر الهی که نقش بسیار مؤثری در کنترل شهوت دارد، نماز است. خود قرآن کریم در آیه 14 سوره طه صراحتاً به این حقیقت اشاره می‌کند:

«أَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی؛

نماز را برای یاد من به‌پا دار

این آیه نشان می‌دهد که نماز، از بهترین شکل‌های یاد خداوند است و همان‌گونه که پیش‌تر گفته شد، یاد خدا قلب را آرام و انسان را از انحراف بازمی‌دارد. علاوه بر این، خداوند در آیه‌ای 45 سوره‌ی عنکبوت درباره نقش نماز در مهار قوای شهوانی می‌فرماید:

«أَقِمِ الصَّلَاهَ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ؛

نماز را برپا دار، یقیناً نماز انسان را از فحشا و منکر بازمی‌دارد

در همین راستا، روایت زیبایی نیز آمده است که نقش نماز شب را در غلبه بر شهوت برجسته می‌سازد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:

«إِذَا غَلَبَتْ عَلَیْکَ الشَّهْوَهُ فَاغْلِبْهَا بِالاخْتِصَارِ؛(4)

هرگاه شهوت بر تو غالب شد، با اختصار آن را مغلوب کن

مفسران این حدیث، «اختصار» را به نماز شب تفسیر کرده‌اند و گفته‌اند که استمرار بر نماز شب و تهجّد، باعث می‌شود تمایلات نفسانی کاهش یافته و روح انسان بر بدن و امیال آن غلبه پیدا کند.(5)

بنابراین، نماز ـ به‌ویژه با حضور قلب و در دل شب ـ همچون سپری محکم در برابر وسوسه‌های شهوانی عمل می‌کند و یکی از مؤثرترین ابزارهای سلوک اخلاقی و معنوی در اسلام به شمار می‌رود.

همچنین، سایر اعمالی که انسان را به خداوند نزدیک می‌سازد، مانند قرائت قرآن، توسل به اهل‌بیت علیهم‌السلام و خواندن دعاهای مأثور نیز نقش مؤثری در کنترل شهوت و تقویت نیروی خویشتن‌داری دارند. این اعمال معنوی با زنده نگه‌داشتن یاد خدا در دل انسان، محیط ذهنی و روحی فرد را از آلودگی‌ها دور می‌سازد و نوعی قدرت بازدارندگی ایجاد می‌کند.

2. کنترل فکر

یکی دیگر از راه‌های مؤثر در کنترل شهوت، کنترل فکر است. همان‌طور که در روایت‌ها آمده، گاهی افکار و تخیلات می‌توانند زمینه‌ساز گناه و انحرافات جنسی شوند. امام صادق علیه‌السلام در حدیثی به نقل از حضرت عیسی علیه‌السلام می‌فرمایند:

«إِنَّ مُوسَى نَبِیَّ اللَّهِ علیه‌السلام أَمَرَکُمْ أَنْ لَا تَزْنُوا وَ أَنَا آمُرُکُمْ أَنْ لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَکُمْ بِالزِّنَا فَضْلًا عَنْ أَنْ تَزْنُوا فَإِنَّ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالزِّنَا کَانَ کَمَنْ أَوْقَدَ فِی بَیْتٍ مُزَوَّقٍ فَأَفْسَدَ التَّزَاوِیقَ الدُّخَانُ وَ إِنْ لَمْ یَحْتَرِقِ الْبَیْت‏؛(6)

موسی به شما دستور داد که زنا نکنید و من به شما دستور می‌دهم که فکر زنا هم در سر نپرورانید تا چه رسد به این‌که زنا کنید؛ زیراکسی که خیال زنا کند، مانند کسی است که در خانه‌ای نقش و نگار شده دود و آتش به پا کند. چنین کاری گرچه خانه را نمی‌سوزاند، ولی زینت و صفای آن را مکدر و فاسد می‌کند

این حدیث تأکید دارد بر این‌که حتی اندیشیدن به گناه، در درازمدت می‌تواند تأثیر منفی بر روح و ذهن انسان بگذارد، همچنان که دود آتش می‌تواند فضای خانه را آلوده کند، بدون آنکه خانه را بسوزاند؛ بنابراین، در مرحله اول، باید به کنترل و تصفیه افکار پرداخت.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام دراین‌باره می‌فرمایند:

«من کثر فکره فى المعاصى دعته الیها؛(7)

کسی که درباره گناه بسیار بیندیشد، سرانجام به آن کشیده خواهد شد

این سخن هشدار می‌دهد که اندیشیدن مکرر درباره گناه، به‌ویژه در موضوعات جنسی، نهایتاً می‌تواند فرد را به سمت ارتکاب آن گناه سوق دهد. پس یکی از مؤثرترین راه‌ها برای کنترل شهوت، جلوگیری از ورود و تفکر در افکار شهوانی و وسوسه‌های نفس است.

3. کنترل چشم و گوش

یکی از راه‌های مهم در کنترل شهوت، کنترل چشم و گوش است. در قرآن کریم، به مسلمانان دستور داده شده است که از نگاه‌های حرام و تحریک‌آمیز دوری کنند:

«قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ؛(8)

به مردان مؤمن بگو که نگاه‌های خود را فروبگذارند و فرج‌های خود را حفظ کنند...»

 همچنین در آیه بعدی برای زنان مؤمن نیز همین دستور آمده است:

«و به زنان مؤمن بگو که چشم‌های خود را فروگیرند و فرج‌های خود را حفظ کنند.»(9)

این آیات نشان می‌دهد که یکی از راه‌های جلوگیری از گناه و حفظ عفاف، پرهیز از نگاه‌های تحریک‌آمیز است. کنترل نگاه یکی از اصلی‌ترین راه‌های مبارزه با شهوت است.

در کنار چشم، کنترل گوش نیز اهمیت زیادی دارد. در این راستا، گوش دادن به موسیقی‌های تحریک‌آمیز و مبتذل نیز باید از آن اجتناب کرد، چراکه این صداها و آهنگ‌ها می‌توانند انگیزه‌های جنسی را تقویت کنند و به تضعیف اراده و شهوات منجر شوند.

4. توجه به پاداش عفت ورزی

یکی از راه‌های مؤثر برای کنترل شهوت، توجه به پاداش‌های اخروی است. یکی از بزرگ‌ترین انگیزه‌ها برای پرهیز از گناهان، به‌ویژه گناهان جنسی، درک پاداش‌های عظیم الهی است که در دنیا و آخرت به کسانی که نفس خود را از خواهش‌ها و شهوات آلوده نگه می‌دارند، داده می‌شود.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در این زمینه می‌فرمایند:

«مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْجَنَّهِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَات‏؛(10)

کسی که به بهشت علاقه دارد، خواهش‌های نفس و شهوات را فراموش کند

این فرمایش امام علی علیه‌السلام به ما یادآوری می‌کند که یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های ترک شهوات دنیوی، توجه به پاداش‌های اخروی است. اگر انسان بخواهد به سعادت ابدی دست یابد و در بهشت جایگاه عالی داشته باشد، باید از پیروی از تمایلات نفسانی خودداری کند و در مسیر تقوی و پاکدامنی قدم بردارد.

5. کم خوردن و روزه گرفتن

یکی دیگر از راهکارهای مؤثر برای کنترل شهوت، کم خوردن و روزه گرفتن است. در روایت‌ها آمده است که پرخوری می‌تواند سبب طغیان و تسلط بر انسان شود. امام محمدباقر علیه‌السلام در این زمینه فرموده‌اند:

«هرگاه شکم پر شود، طغیان می‌کند.»(11)

این روایت نشان می‌دهد که سیری بیش‌ازحد می‌تواند کنترل انسان را از دستش بیرون ببرد و زمینه‌ساز پرورش امیال نفسانی و شهوت گردد؛ بنابراین، کم خوردن و در حد نیاز بدن، غذا مصرف کردن، به انسان کمک می‌کند تا بر شهوت و تمایلات خود مسلط شود.

یکی از مؤثرترین روش‌ها برای این کنترل، روزه گرفتن است. روزه، نه‌تنها برای تطهیر روح و بدن، بلکه برای کنترل شهوت و طغیان‌های نفسانی نیز بسیار مفید است. پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله در حدیثی خطاب به جوانان می‌فرمایند:

«یَا مَعْشَرَ الشُّبَّانِ عَلَیْکُمْ بِالْبَاءَهِ فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَعَلَیْهِ بِالصَّوْمِ فَإِنَّهُ لَهُ وِجَاءٌ؛(12)

ای گروه جوانان! هر کس توانایی ازدواج دارد، باید ازدواج کند و هر کس ندارد، باید روزه بگیرد؛ زیرا روزه شهوت را می‌شکند

این حدیث نشان می‌دهد که روزه‌داری به‌ویژه برای کسانی که به دلیل شرایط خاص نمی‌توانند ازدواج کنند، به‌عنوان راهی برای حفظ عفاف و کنترل امیال جنسی توصیه شده است.

6. استفاده از برخی خوراکی‌ها

یکی دیگر از روش‌های کنترل شهوت، استفاده از برخی خوراکی‌ها است که در متون دینی به آن اشاره شده است. در برخی روایات آمده که مصرف برخی غذاها می‌تواند در کاهش و کنترل شهوت مؤثر باشد.

برای مثال، دریکی از روایات آمده است:

«الِاصْطِبَاغُ بِالْخَلِّ یَقْطَعُ شَهْوَهَ الزِّنَا.(13)

خوردن سرکه، شهوت زنا را قطع می‌کند

این حدیث اشاره دارد به این‌که برخی مواد غذایی مانند سرکه می‌توانند تأثیراتی در کاهش تمایلات جنسی و تقویت کنترل بر نفس داشته باشند. این نوع توصیه‌ها نشان می‌دهد که علاوه بر راهکارهای معنوی و رفتاری، تغذیه نیز نقش مهمی در مهار و کنترل شهوت ایفا می‌کند.

 

نتیجه‌گیری

بررسی آموزه‌های اسلامی نشان می‌دهد که اسلام نه‌تنها شهوت را به‌عنوان نیرویی طبیعی و فطری نفی نمی‌کند، بلکه بر ضرورت کنترل، تعدیل و هدایت آن در مسیر درست تأکید دارد. برخلاف برخی باورهای رایج، هیچ دعای خاص و مستقلی برای رفع یا نابودی کامل شهوت در متون معتبر دینی وجود ندارد؛ بلکه توصیه‌ها بر تقوا، خویشتن‌داری، ازدواج، روزه، ذکر خدا و مراقبت از افکار و نگاه‌ها متمرکز است. همچنین، بسیاری از دعاها و دستورالعمل‌هایی که در فضای مجازی تحت عنوان دعاهای بستن شهوت یا کنترل جنسی منتشر می‌شوند، فاقد سند معتبر بوده و نباید مورد اعتماد قرار گیرند. به‌جای این قبیل راهکارهای بی‌پایه، بازگشت به متون اصیل اسلامی و عمل به توصیه‌های اخلاقی و معنوی می‌تواند راهی مطمئن برای کنترل این غریزه باشد. درنهایت، آنچه در این مسیر بیش از هر چیز مؤثر است، اراده‌ی جدی، توکل به خداوند و تمرین مستمر برای خودسازی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. على بن الحسین، امام چهارم علیه‌السلام‏، الصحیفه السجادیه، محقق/مصحح: ندارد، قم: دفتر نشر الهادى‏، 1376 ش‏، ص 168، ح 39.

2. طبرسى، حسن بن فضل‏، مکارم الأخلاق، محقق/مصحح: ندارد، قم: الشریف الرضى‏، 1412 ق‏، ص 197.

3. تمیمى آمدى، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم، محقق/مصحح: رجائى، سید مهدى‏، قم: دار الکتاب الإسلامی‏، 1410 ق‏، ص 502، ح 90.

4. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، محقق/مصحح: حسنى بیرجندى، حسین‏، قم: دار الحدیث‏، 1376 ق، ص 137، ح 3118.

5. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، محقق/مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال‌الدین، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏3، ص 187.

6. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏5، ص 542، ح 7.

7. آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسین‏، شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، محقق/مصحح: حسینى ارموى محدث، جلال‌الدین، تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج‏5، ص 321، ح 8561.

8. سوره‌ی نور آیه 30.

9. سوره‌ی نور آیه 31.

10. شریف الرضی، محمد بن حسین‏، نهج‌البلاغه، محقق/مصحح: صالح، صبحی‏، قم: هجرت‏، 1414 ق‏، ص 473.

11. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏6، ص 270، ح 10.

12. ابن أبی جمهور، محمد بن زین‌الدین، عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، محقق/مصحح: عراقى، مجتبى‏، قم: دار سید الشهداء للنشر، 1405 ق‏، ج‏1، ص 257، ح 27.

13. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق/مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏6، ص 330، ح 10.     

عفت را می‌توان بر اساس ابعاد مختلف، به انواع گوناگونی چون عفت عام و خاص و همچنین عفت در اندیشه، عاطفه و رفتار تقسیم کرد.

پرسش:
عفت دقیقاً به چه معناست و چه اقسام و مراتبی دارد؟ آیا عفت در جنبه‌های مختلف زندگی انسان (نگاه، گفتار، رفتار و افکار) قابل تفکیک است؟ 
 

پاسخ:
مقدمه
عفت از فضائل اخلاقی برجسته در نظام اخلاق اسلامی است که نقش کلیدی در سعادت و تعالی انسان ایفا می‌کند. این فضیلت نه‌تنها در کنترل غریزه جنسی، بلکه در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی نمود دارد. در متون دینی و اخلاقی، عفت به‌عنوان یکی از ارکان چهارگانه فضیلت‌های اصلی در کنار حکمت، عدالت و شجاعت معرفی شده است. شناخت معنا، مراتب و اقسام عفت می‌تواند در فهم جایگاه و کارکردهای آن نقش مهمی ایفا کند که در ادامه به تبیین آن پرداخته می‌شود.
نکته اول: تعریف عفت
الف: عفت در لغت:
 عفت از ریشه «ع.ف. ف» است. بر اساس معاجم لغوی، «عفّت» در لغت به معنای «خودداری» آمده است که شامل: خودداری از حرام، (1) و یا چیزی که حلال نیست (2) و یا هر چیزی که شایسته نیست (3) و همچنین خودداری از سؤال و درخواست از مردم (4) می‌شود. راغب در معنای لغوی عفت معنایی عام برای آن در نظر گرفته و گفته است: عفت بروز حالتی برای نفس است که به‌واسطه آن از چیرگی خواسته‌های نفسانی جلوگیری می‌شود. (5) ابن منظور نیز معنایی عام برای عفت در نظر گرفته و گفته است: «عفت یعنی خویشتن‌داری ازآنچه حلال و زیبنده نباشد.» (6)
ب: عفت در اصطلاح:
 در تبیین اصطلاحی عفت، مرحوم نراقی عفّت را این‌گونه معنا می‌کند: «عفّت، ملکه انقیاد و رام شدن قوه شهوت در پیشگاه عقل است به‌گونه‌ای که تحت امرونهی آن قرار گیرد؛ یعنی آنجا که عقل مصلحت می‌داند اقدام کند و آنجا که عقل در آن مفسده می‌بیند پرهیز کند و هیچ‌گاه با اوامر و نواهی عقل مخالفت نکند.» (7) فضائل اخلاقی مانند عفت، در حقیقت صفاتی هستند که از ملکات نفسانی سر می‌زنند؛ بنابراین عفت ملکه‌ای در نفس است که واجد آن، نفس خود را تأدیب کرده و به مرحله‌ای رسیده است که رفتارهای اخلاقی متناسب با آن، برای او عادت شده و از روی مشقت و فشار صادر نمی‌شوند.
ج: ضد عفت:
 در روایتی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که فرمود:
 «یکی از سجایای اخلاقی عفت است که ضد آن بی‌پروایی است.» (8)
 صاحب جامع السعادات با تصریح به این‌که معنای عفّت، اعتدال و میانه‌روی در قوه شهوت است، دو صفت «شره» و «خمود» را جانب افراط‌وتفریط قوه شهوت می‌داند. (9)

نکته دوم: انواع و اقسام عفت
الف: انواع عفت بر اساس قلمرو:
 بر اساس معانی که برای عفت بیان شد می‌توان گفت عفت معنایی عام و گسترده دارد که مدیریت تمامی تمایلات سرکش درونی را شامل می‌شود. (10) البته در میان تمایلات نفسانی غریزه جنسی جایگاه خاصی دارد. ازاین‌رو عفت گاه در معنای خاص به مدیریت این غریزه اطلاق می‌شود. پس عفت در معنای عام به معنای کنترل مطلق خواهش‌های نفسانی است (11) و در کاربرد خاص و محدود عفت به معنای کنترل خواهش‌ها و تمایلات جنسی است .(12) بدین‌سبب در معنای خاص عفت جنسی مورد نظر است از همین جهت برخی محققان از آن به پرهیزکاری در خصوص مسائل جنسی تعبیر نموده‌اند. (13)
ب: انواع عفت بر اساس ابعاد وجودی انسان:
 گفته شد عفت بروز حالتی برای نفس است که به‌واسطه آن از چیرگی خواسته‌های نفسانی جلوگیری می‌شود و همچنین عفت به معنای خویشتن‌داری ازآنچه حلال و زیبنده نباشد دانسته شد. بدین‌جهت ازآنجایی‌که مطلق خودداری از افعال زشت در معنای عفت لحاظ شده است می‌توان بر اساس ابعاد مختلف وجودی انسان عفت را به سه قسمت تقسیم نمود که عبارت است از:
1. عفت در اندیشه؛ به معنای پرهیز از افکار و اندیشه‌های زشت و باطل؛
2. عفت در عواطف؛ به معنای خودداری از تمایلات منفی، باطل و قبیح؛
3. عفت در رفتار؛ به معنای پرهیز از رفتارهای زشت و قبیح.
ج: انواع عفت بر اساس متعلق:
 از جهت متعلق افعال و با نظر به قلمرو عفت، می‌توان چند قسم کلی برای عفت در نظر گرفت که هرکدام از آن‌ها انسان را از مجموعه‌ای از رفتارهای زشت دور می‌کند. بر این اساس می‌توان عفت را فضیلت یا ملکه‌ای دانست که انسان را از انواع مختلفی از خواسته‌ها و تمایلات منفی بازمی‌دارد. درنتیجه می‌توان از حیث متعلق، ابعاد مختلف عفت را از یکدیگر متمایز کرد، هرچند خاستگاه همه آن‌ها ملکه‌ای است که موجب خودداری انسان از انجام کارهای زشت می‌شود. بر اساس همین تقسیم، می‌توان مصادیق ذیل را ازجمله اقسام شاخص عفت که در آیات و روایات به نحوی به آن‌ها تصریح شده است، نام برد:
1. عفت جنسی (عفت فرج)؛ عفت در غریزه جنسی به معنای مدیریت و کنترل شهوت جنسی و تبعیت آن از عقل و شرع است که موجب می‌شود انسان از رفتارهای ضد اخلاقی و انحرافات مرتبط با این غریزه مانند انواع روابط نامشروع، پرهیز نماید. در برخی روایات عفت جنسی از برترین عبادات دانسته شده است. (14)
2. عفت شکم (عفت بطن)؛ خوردن و آشامیدن ازجمله نیازها و غرایز آدمی است که نیاز به مدیریت و کنترل دارند به‌طوری‌که انسان نمی‌تواند هر آنچه میل و اشتهای او می‌کشد را بخورد یا بنوشد. عفت در شکم به معنای کنترل قوای شهویه و امیال در حوزه خوردن و آشامیدن و انطباق آن‌ها با عقل و شرع است. در روایتی که در قسمت قبل اشاره شد به این نوع از عفت نیز تصریح شده است.
3. عفت در نگاه (عفت چشم) و پوشش؛ در قرآن کریم به عفت در نگاه تأکید شده و فرموده است:
 «به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را [ازآنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم و عورت دیگران] فروبندند و شرمگاه خود را حفظ کنند، این برای آنان پاکیزه‌تر است، قطعاً خدا به کارهایی که انجام می‌دهند، آگاه است و به زنان باایمان بگو: چشمان خود را ازآنچه حرام است فروبندند.»
 همین‌طور به عفت در پوشش نیز به نحوی اشاره شده است:
 «اى فرزندان آدم! لباسى براى شما آفریدیم که اندام شمارا مى‌پوشاند و مایه‌ی زینت شماست؛ امّا جامه‌ی پرهیزگارى بهتر است. این‌ها [همه] از آیات خداست تا متذکّر [نعمت‌هاى او] شوند.»
4. عفت در کلام و بیان: زبان باوجودآنکه عضوی به‌ظاهر کوچک است، اما عدم کنترل آن و عدم عفت‌ورزی در آن می‌تواند انسان را به تباهی در اخلاق و دین بکشاند. غیبت، تهمت، دروغ‌گویی، افتراء، عیب‌جویی، تمسخر و... ازجمله آفات زبان است که عفت ورزی در زبان به معنای حفظ انسان از این آفات است.

نکته سوم: مراتب عفت
بر اساس قلمروی که برای عفت بیان شد و ازآنجایی‌که خودداری و پرهیزمداری دارای اقسام، مراتب و سطوحی است، می‌توان از مراتب عفت سخن گفت. در این مراتب، اولین مرحله پرهیز از حرام است که حداقل عفت‌ورزی است. در مرتبه بعد، دوری از مکروهات است و در مرتبه بعد دوری از مشتبهات قرار دارد و در مرتبه والاتر، دوری و پرهیز از هر آنچه می‌تواند انسان را به غفلت یا لغزش بکشاند قرار دارد، مانند ترک برخی لذت‌های حلال.

نتیجه
«عفت» به معنای خودداری یا خویشتن‌داری ازآنچه حلال یا زیبنده نیست، تعریف می‌شود. در اصطلاح، عفت ملکه‌ای است که قوه شهوت را تحت انقیاد و فرمان عقل درمی‌آورد، به‌گونه‌ای که کاملاً تحت امرونهی عقل قرار گیرد؛ نقطه مقابل آن «بی‌پروایی» است. عفت را می‌توان بر اساس ابعاد مختلف، به انواع گوناگونی چون عفت عام و خاص و همچنین عفت در اندیشه، عاطفه و رفتار تقسیم کرد. ازنظر متعلق (آنچه باید کنترل شود)، انواع شاخص آن شامل عفت جنسی، عفت در خوردن (شکم)، عفت در نگاه و پوشش و عفت در کلام است. همچنین، مراتب عفت را می‌توان از خویشتن‌داری در برابر حرام شروع کرده و تا پرهیز از مکروهات، امور مشتبه و حتی لذت‌های حلال دسته‌بندی نمود.

 

 جهت مطالعه بیشتر
1. شجریان، مهدی، واکاوی معنای عفت در دانش فقه و اخلاق، اصول فقه، ش 2، تابستان 1404، ص 201-232.
2. اکبری، محمود، عفت و پاک‌دامنی در اسلام، فتیان، قم ۱۳۹۵ ش.
3. اخوی، رضا، زلال عفت، بهار دل‌ها، قم، ۱۳۸۸ ش.

پی‌نوشت‌ها
1. الجوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، بیروت، دارالعلم، 1404 ق، ج 4، ص 1406.
2. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، بیروت: موسسه الاعلمی. العین، 1408 ق، ج 1، ص 92.
3. ابی‌الحسن، احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، تحقیق: عبدالسلام و محمد هارون، قم: مکتب اعلام الاسلامیه، 1404 ق، ج 4، ص 3 و ج 6، ص 104.
4. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان¬العرب‏، بیروت: دار احیا التراث العربی، 1408 ق، ج 9، ص 243.
5. راغب اصفهانی، ابوالقاسم حسین بن محمد، معجم مفردات الفاظ قرآن، تهران، المکتبه المرتضویه، 1416 ق، ص 573.
6. «العفه الکف عما لایحل و لایجمل»؛ ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسانالعرب‏، بیروت: دار احیا التراث العربی، 1408 ق، ج 9، ص 243.
7. نراقی، مهدی بن ابی ذر، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، قم، قائم آل علی علیه‌السلام، 1396، ج 2، ص 12.
8. «والعفه و ضدها التهتک»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1407 ق، ج 1، ص 21
9. نراقی، مهدی بن ابی ذر، جامع السعادات، ترجمه کریم فیضی، قم، قائم آل علی علیه‌السلام، 1396، ج 1، ص 528.
10. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق اسلامی در نهج‌البلاغه: خطبه متقین، قم، نسل جوان، 1385، ج 1، ص 340.
11. ابوحیان توحیدی، علی بن محمد، الصداقه و الصدیق، دمشق، درالفکر، 1421 ق، ص 226-228
12. بیهقی، احمد بن حسین، شعب الایمان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1421 ق، ج 4، ص 351.
13. مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه امام علی بن ابی‌طالب، 1385، ج 1، ص 316.
14. «ان افضل العباده عفه البطن والفرج»؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، مصحح علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، 1404 ق، ص 296.
15. «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ* وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ»؛ سوره نور، آیه 30 و 31.
16. «یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»؛ سوره اعراف، آیه 26.
 

رجم شیاطین با شهاب‌سنگ
رجم شیاطین توسط شهاب‌سنگ نه خلاف عقل است و نه با علم منافات دارد؛ زیرا: طبق قرآن، جنیان مادی هستند و ازاین‌رو، امکان برخورد فیزیکی شهاب‌سنگ با آن‌ها وجود دارد

پرسش:

 منظور قرآن از رجم شیاطین با شهاب‌سنگ چیست؟ مگر شیاطین مادی هستند که امکان طرد آنان با شهاب مادی وجود داشته باشد؟ آیا رجم شیاطین با شهاب‌سنگ با یافته‌های علمی سازگار است؟

پاسخ:

قرآن از رجم شیاطین با شهاب‌سنگ خبر داده است؛ (1) در این راستا برخی در مقام نقد قرآن گفته‌اند: «در آیات قرآن درباره شهاب‌سنگ دو غلط فاحش وجود دارد. اول اینکه ستارگان را همان شهاب‌های ثاقب دانسته است و دوم اینکه این شهاب‌های ثاقب تیرهایی هستند که به‌سوی شیاطینی پرتاب می‌شوند که قصد استراق سمع از عالم بالا را دارند؛ اما امروزه ما می‌دانیم ... نه ستارگان شهاب‌اند و نه شهاب برای زدن شیطان پرتاب می‌شود. جالب است بدانید که این باور خرافی در دوره جاهلیت در نزد اهل کهانت عربستان هم وجود داشته است.»

 در این نوشتار این نقد، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

آیا مطابق قرآن شهاب همان ستاره است؟

خداوند در دو سوره مختلف قرآن کلمه «ثاقب» را به‌کاربرده است:

﴿إِلاّٰ مَنْ خَطِفَ اَلْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهٰابٌ ثٰاقِبٌ﴾؛ (2) «مگرآن‌که شیطانی خبری را [دزدانه و] با سرعت برباید [و فرار کند] که دراین‌صورت گلوله‌ای آتشین و شکافنده او را دنبال می‌کند

﴿اَلنَّجْمُ اَلثّٰاقِبُ﴾؛ (3) «همان ستاره درخشانی است که پرده ظلمت را می‌شکافد

واژه «ثاقب: نفوذکننده» در آیه اول صفت برای «شهاب» و در آیه دوم صفت برای «نجم: ستاره» است و به همین دلیل، برخی دچار این توهم شده‌اند که قرآن شهاب را همان ستاره دانسته است! این در حالی است که کاربرد صفت واحد برای دو چیز، به‌معنای اتحاد و یکی بودن آن دو باهم نیست. مثلاً اگر کسی یک‌بار بگوید: «گل زیبا» و بار دیگر بگوید: «اسب زیبا» آیا می‌توان گفت چون او هر دو را با وصف «زیبا» توصیف کرده، پس از نگاه او گُل همان اسب است! (4)

منظور قرآن از رجم شیاطین با شهاب‌سنگ چیست؟

مطابق قرآن، شیاطین وجنیان تلاش می‌کنند تا به سخنان فرشتگان در آسمان گوش بدهند، اما توسط شهاب‌های آسمانی هدف قرار می‌گیرند و از این هدف خود بازمی‌مانند. علت این‌که قرآن به این اتفاق اشاره می‌کند این است که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله می‌فرمود قرآن توسط فرشته خداوند بر من وحی می‌شود؛ اما در نقطه مقابل، برخی از مشرکان مدعی شدند که قرآن ارتباطی با خدا و فرشتگان ندارد، بلکه محصول الهام شیاطین و جنیان بر حضرت است.(5) قرآن در مقام نقد این مدعا می‌گوید جنیان و شیاطین به‌واسطه شهاب‌سنگ از شنیدن اخبار آسمان منع شده‌اند و بنابراین، قرآن نمی‌تواند از آن‌ها گرفته شده باشد.(6)

مگر شیاطین مادی هستند که امکان طرد آنان با شهاب مادی وجود داشته باشد؟

مطابق قرآن «ابلیس» از اجنّه است (7) و از قول ابلیس نقل شده که خداوند او را از آتش آفریده است.(8) قرآن نه‌تنها این گفته ابلیس را تکذیب نکرده، بلکه در آیات دیگری به خلقت اجنه از آتش اشاره کرده است.(9) چنانکه مطابق آیه دیگری، جن نیز همانند انس قابل‌رؤیت هستند.(10) افزون بر این، مطابق آیات، جنیان «ذریّه» (11) و «رابطه زناشویی» (12) دارند که هر دو از خواص مادیات هستند؛ بنابراین، جنّ مادی و برخورد شهاب مادی با او ممکن است.

آیا رجم شیاطین با شهاب‌سنگ با یافته‌های علمی سازگار است؟

اولاً اموری همچون فرشتگان و جنیان و کارهای آنان، همگی فراطبیعی و خارج از حیطه علوم تجربی و طبیعی که مبتنی بر «حسّ» و محدود در طبیعت هستند، می‌باشند و این علوم درباره آن‌ها سکوت کرده‌ و تأیید و یا ردّ نمی‌کنند؛ ثانیاً شهاب ازنظر علمی معمولاً  ذره کوچکی به‌اندازه دانه‌ی شن است که به دور خورشید در حال گردش است، اما در اثر جاذبه زمین، وارد جو زمین می‌شود و در اثر اصطکاک با جوّ، جرقه می‌زند. اغلب شهاب‌ها در جوّ نابود می‌شوند، اما برخی از آن‌ها از جوّ گذر کرده و بر روی زمین می‌افتند. توضیحات علمی درباره شهاب‌ها صرفاً به علل طبیعی پیدایش آن‌ها می‌پردازد و قرآن هرگز این علل طبیعی را انکار نکرده است. در حقیقت، قرآن نمی‌گوید که همه شهاب‌ها برای «راندن شیاطین» هستند؛ بنابراین، بخش عمده‌ای از شهاب‌ها ممکن است هیچ ارتباطی با شیاطین نداشته باشند. حتی در مورد شهاب‌هایی که برای راندن شیاطین به‌کارمی‌روند این ویژگی باعث نمی‌شود که علل طبیعی پیدایش آن‌ها نفی شود.

نکته پایانی هم این‌که اطلاع اهل کهانت در زمان جاهلیت از چیزی لزوماً به معنای خرافه بودن آن نیست؛ چراکه این امکان وجود دارد که آنان این عقاید را از ادیان و پیامبران گذشته، به‌ویژه حضرت ابراهیم علی‌نبینا‌و‌آله‌و‌علیهم‌السلام به ارث برده باشند.(13)

نتیجه‌گیری:

قرآن نمی‌تواند محصول الهام جنیان باشد؛ زیرا هرگاه جنیان اراده کنند از فرشتگان استراق سمع کنند، خداوند با شهاب آنان را دور و مانع نهان‌گوشی آن‌ها می‌شود. هرچند گزاره رجم شیاطین با شهاب‌سنگ برای ذهنیت مدرن عجیب است، اما اولاً جنیان مطابق قرآن مادی هستند و بنابراین، برخورد شهاب‌سنگ با آنان ممکن است؛ ثانیاً اموری همچون فرشتگان و جنیان و افعال آنان فراطبیعی و بیرون از گستره علوم تجربی و طبیعی هستند و این علوم درباره آن‌ها ساکت هستند و نه موافق‌اند و نه مخالف؛ ثالثاً این آموزه قرآنی با تبیین علمی پیدایش شهاب‌های آسمانی و دلایل طبیعی آن‌ها تناقض منطقی ندارد و آن دلایل را نیز نفی نمی‌کند.

برای مطالعه بیشتر:

نجفی، روح‌الله، مقاله «بازکاوی گزاره قرآنی "رجم شیاطین با شهاب‌ها"،» مجله علوم قرآن و حدیث، 1390 ش، ش 86، صص 135-164.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره حجر، آیه 18: ﴿إِلاّٰ مَنِ اِسْتَرَقَ اَلسَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهٰابٌ مُبِینٌ﴾؛ سوره صافات، آیه 10: ﴿إِلاّٰ مَنْ خَطِفَ اَلْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهٰابٌ ثٰاقِبٌ﴾؛ سوره جن، آیه 9: ﴿وَ أَنّٰا کُنّٰا نَقْعُدُ مِنْهٰا مَقٰاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ اَلْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهٰاباً رَصَداً﴾؛ سوره ملک، آیه 5: ﴿وَ لَقَدْ زَیَّنَّا اَلسَّمٰاءَ اَلدُّنْیٰا بِمَصٰابِیحَ وَ جَعَلْنٰاهٰا رُجُوماً لِلشَّیٰاطِینِ وَ أَعْتَدْنٰا لَهُمْ عَذٰابَ اَلسَّعِیرِ﴾.

2. سوره صافات، آیه 10.

3. سوره طارق، آیه 3.

4. رضایی، حسین، عرصه سیمرغ (پاسخی قاطع به شبهات کتاب «نقد قرآن سُها»)، قم، پژوهشگاه فرهنگ و معارف قرآن، 1398 ش، ص 209.

5. «آنچه مشرکان را بر این اتهامات وا‌می‌داشت مبهوت ماندن آنان در برابر اعجاز قرآن کریم بود چراکه مشرکان ازیک‌طرف عظمت قرآن را چنان احساس می‌کردند که توانایی انکار فرابشری بودن آن را نداشتند، اما از طرف دیگر نمی‌خواستند به الهی بودن قرآن و رسالت پیامبر اعتراف کنند، به‌همین‌جهت ناچار شدند با ایراد اتهام کهانت، قرآن را منتسب به جنیان معرفی کرده و پیامبر را کاهن بخوانند». (شریفی‌نسب، حامد و سید محمود طیب‌حسینی، مقاله «واکاوی مقصود مشرکان از ایراد اتهام کهانت به پیامبر اکرم و تبیین پاسخ زیربنایی قرآن کریم به آن»، فصلنامه کلام اسلامی، 1395 ش، ش 25(98)، صص 69-92)

6. نجفی، روح‌الله، مقاله «بازکاوی گزاره قرآنی "رجم شیاطین با شهاب‌ها"»، مجله علوم قرآن و حدیث، بهار و تابستان 1390 ش، ش 86، صص 135-164، ص 156.

7. سوره کهف، آیه 50: ﴿وَ إِذْ قُلْنٰا لِلْمَلاٰئِکَهِ اُسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّٰ إِبْلِیسَ کٰانَ مِنَ اَلْجِنِّ ... ﴾

8. سوره ص، آیه 76: ﴿قٰالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نٰارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ﴾

9. سوره حجر، آیه 27: ﴿وَ اَلْجَانَّ خَلَقْنٰاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نٰارِ اَلسَّمُومِ﴾

10. سوره فصلت، آیه 29: ﴿وَ قٰالَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا رَبَّنٰا أَرِنَا اَلَّذَیْنِ أَضَلاّٰنٰا مِنَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ ...﴾

11. سوره کهف، آیه 50.

12. سوره الرحمن، آیه‌های 56 و 74.

13. نجفی، مقاله «بازکاوی گزاره قرآنی "رجم شیاطین با شهاب‌ها"»، ص 159 و 161، رضایی، حسین، عرصه سیمرغ (پاسخی قاطع به شبهات کتاب «نقد قرآن سُها»)، قم، پژوهشگاه فرهنگ و معارف قرآن، 1398 ش، ص 210.

 

بررسی تأثیر افکار عمومی در جنگ با اسرائیل
نظام سیاسی در ایران بر اساس دو رکن اسلامیت وجمهوریت بنا شده و حق حاکمیت به مردم داده شده است.بی‌توجهی به افکار عمومی به معنای نادیده‌گرفتن یکی از ارکان مهم است.

پرسش:

درحالی‌که مردم طرفدار قوی و برنده هستند، افکار عمومی مردم خودمان و دنیا چه اهمیتی دارد که تا این اندازه دربارۀ آن مانور داده می‌شود؟ آیا بهتر نیست با نهایت قدرت، اسرائیل را بزنیم و ملاحظه هیچ مسئله‌ای را نداشته باشیم؟

پاسخ:

در بسیاری از تصمیم‌ها و رویکردها در جنگ ایران و اسرائیل، مفهومی با عنوان «افکار عمومی» پیوسته تکرار می‌شود. به عبارت دیگر، بارها از زبان کارشناسان و تصمیم‌گیران شنیده می‌شود که اگر چنین یا چنان کنیم، افکار عمومی داخلی یا خارجی قضاوت خوبی خواهد داشت یا نخواهد داشت؛ درحالی‌که افکار عمومی دنیا تابع قدرت است. بر این اساس، پرسشی مطرح می‌شود که آیا نمی‌توان ادعا کرد افکار عمومی در مقابل قدرت، اهمیت چندانی ندارد؟ و باید با قدرت و مشت آهنین برخورد کرد. یا افکار عمومی وقتی هزاران زن و کودک فلسطینی سلاخی می‌شوند یا سرداران و دانشمندان ما به قتل می‌ر‌سند، کجا هستند؟ فهم صحیح از جایگاه افکار عمومی در ایران و جهان و مفهوم قدرت و اقتدار مشخص می‌کند که چرا و به چه میزان، افکار عمومی در تصمیم‌ها نقش‌آفرین است.

1. بررسی ماهیت و جایگاه ساختاری افکار عمومی

افکار عمومی، نیرویی قدرتمند در جامعه است که می‌تواند بر تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی و سیاسی تأثیر بگذارد. دست‌کم‌گرفتن افکار عمومی منجر به فجایع بزرگی خواهد شد؛ چراکه گرایش‌های اجتماعی زیربنای شکل‌گیری هنجارها و اشتراکاتی هستند که سوگیری‌های بعدی و وفاق عمومی به‌تبع آن رخ می‌دهد و عقیدۀ عمومی به معیارهای قضاوت عامه تبدیل می‌شود. این قضاوت‌ها مراتب و مراحلی دارد؛ می‌توان گفت دست‌کم‌گرفتن افکار عمومی از توجه به مراتب پایین این امر سرچشمه می‌گیرد. افکار عمومی گاه در حد موافقت یا ناراحتی و مخالفت شکل می‌گیرد و گاهی تا سر حد شورش و بذل جان به میدان می‌آید. این موضوع به اندازه‌ای تعیین‌کننده و مهم است که حکومت‌ها و قدرتمندان نه‌تنها هزینه‌های نجومی و سنگینی صرف رسانه‌ها و اجرای تکنیک‌های اثرگذاری بر افکار عمومی می‌کنند، بلکه پیوسته با پیمایش‌های متنوع در پی کشف و آگاهی از وضعیت افکار عمومی هستند (1)؛ چراکه افکار عمومی به منزله یک داور، وجدان و حتی دادگاه است که پیش از اجرای قدرت نهادهای حکومتی، همه از آن حساب می‌برند (2).

در جوامع توسعه‌یافته نمی‌توان افکار عمومی را نادیده گرفت؛ چراکه نادیده‌گرفتن افکار عمومی از سوی دولت، قابلیت تبدیل به نافرمانی مدنی را دارد. بهره‌مندی شهروندان از آزادی‌های اجتماعی، شکل دولت، کارکرد و شیوۀ انتخاب اعضای دولت از جمله عوامل مؤثر در شکل‌گیری و اثرگذاری افکار عمومی در جایگاه یکی از مهم‌ترین عناصر مهار قدرت در این کشورهاست. افکار عمومی، عظیم‌ترین دولت‌ها را به تسلیم واداشته‌اند و سرچشمۀ انقلاب‌ها در طی تاریخ بوده است (3).

2. جایگاه نهادی و قانونی افکار عمومی در جمهوری اسلامی ایران

نظام سیاسی در ایران بر اساس دو رکن اسلامیت و جمهوریت بنا شده است و طبق اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، حق حاکمیت به مردم داده شده است (4). در جوامع مدعی مردم‌سالاری و دمکراسی ما با دو مفهوم حکومت برای مردم و حکومت مردم مواجه هستیم که معنای صحیح مردم‌سالاری، حکومت توسط مردم است (5). در هر دو معنا، اراده و خواست افکار عمومی تعیین‌کننده است و بی‌توجهی به آن به معنای نادیده‌گرفتن یکی از ارکان مهم نظام سیاسی در ایران است. بنابراین تصور اینکه افکار عمومی همیشه با منافع ملی و تصمیم صحیح و به‌موقع در تضاد و تناقض است، انگاره‌ای اشتباه است. در بسیاری اوقات، برآورد افکار عمومی نشان‌دهندۀ خرد و نگرش صحیح جمعی است که محصول عقلانیت و رشد مردم و تربیت صحیح نیروهای داخلی و صالح است. افکار عمومی نیروی بسیار قدرتمندی است که اگر پشتیبان یک نظام سیاسی باشد، سخت‌ترین تصمیم‌ها امکان‌پذیر است؛ از سوی دیگر، اگر حکومتی با مخالفت و عدم همراهی افکار عمومی مواجه باشد، ساده‌ترین تصمیم‌هایش با چالش و هزینه سنگین روبرو خواهد شد. پیامدهای تصمیم‌های سیاسی را مردم می‌دهند؛ بنابراین همراهی آنان موجب افزایش شجاعت تصمیم‌گیری در مسئولان می‌شود. در جنگ ایران و اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران در میانه مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا بود و اسرائیل بود که در اصطلاح روی میز مذاکره بمب را منفجر کرد؛ این مسئله موجب افزایش جدی نگاه مثبت افکار عمومی به مسئولان کشور و نفرت عمومی از متجاوز گردید.

3. ارزیابی تاریخی تأثیر افکار عمومی و پیامدهای عدم توجه به آن

جهت‌گیری مردم و افکار عمومی در دنیا، همواره تابع قدرت نیست و بسیاری مواقع، قدرتمندان به دلیل ظلم خود از سوی افکار عمومی، لعن و طعن و طرد شده‌اند. در‌حالی‌که امام‌ حسین (علیه ‌السلام) در ظاهر مغلوب قدرت دشمنانش شد، مکتب عاشورا درسی به ما می‌دهد که بالاترین قدرت، اقناع‌ افکار عمومی است. بسیاری اوقات اعمال قدرت نه‌تنها موجب همراهی افکار عمومی نشده است، بلکه تصمیم‌های متهورانه و غیرمعقول موجب نفرت عمومی و برباد‌رفتن موقعیت کشورها شده است. البته در‌این‌باره، توازن افکار عمومی داخلی و خارجی بسیار دارای اهمیت است؛ برای نمونه حملۀ برق‌آسای صدام به کویت و اشغال سریع آن موجب شد آمریکا بتواند افکار عمومی داخلی و خارجی را علیه عراق بسیج کند و حملۀ نظامی و پرخسارتی را به این کشور تحمیل کند؛ همچنین برعکس آن، ایالات متحده آمریکا برای ورود به جنگی گسترده با ایران با مانع بزرگی به نام توسعۀ افکار ضد جنگ علیه ایران در میان مردم و بسیاری از سیاستمداران آمریکایی مواجه شده است. صحنه جنگ مانند هر صحنۀ مهم سیاسی، صحنه هیجان‌ها و رفتارهای عصبی نیست، بلکه صحنۀ رویکردهای عاقبت‌اندیشانه است. عاقبت‌اندیشی با عافیت‌اندیشی و هراس متفاوت است. اگر عمل مسئولان به گونه‌ای باشد که از افکار عمومی در داخل غافل شوند و افکار عمومی بین‌المللی را علیه کشور بسیج کنند، دست دشمن در اقدامات تهدیدآمیز بازتر خواهد شد.

نتیجه:

«افکار عمومی» نقش تعیین‌کننده‌ای در معادلات داخلی و بین‌المللی ایفا می‌کند؛ به گونه‌ای که اراده و قضاوت عمومی موجب تأثیرگذاری بر دولت‌ها و تصمیم‌گیران است و نمی‌توان از قدرت مؤثر آن بر رخدادهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی غفلت کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: قربانعلی قربان‌زاده؛ روابط بین‌الملل از دیدگاه امام ‌خمینی؛ تهران: پژوهشکده امام‌ خمینی و انقلاب اسلامی، ۱۳۸۶ ش، ص 182 ـ 189.

2. ر.ک: «ماهیت و اهمیت افکار عمومی در جهان امروز»؛ خبرگزاری مهر، 12 خرداد 1392؛ در:

 mehrnews.com/xnBm5.

3. ر.ک: ندا رستگاران و دیگران؛ «تأثیر افکار عمومی در نظارت سیاسی بر دولت»؛ فصلنامه مطالعات حقوق دانشگاه تهران، دوره 53، ش 3، پاییز و مهر 1402، ص 1317 ـ 1334.

4. فصل پنجم: حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن، اصل‏ پنجاه‌و‌ششم: حاکمیت‏ مطلق‏ بر جهان‏ و انسان‏ از آن‏ خداست‏ و هم‏ او انسان‏ را بر سرنوشت‏ اجتماعی‏ خویش‏ حاکم‏ ساخته‏ است‏. هیچ‌کس‏ نمی‌تواند این‏ حق‏ الهی‏ را از انسان‏ سلب‏ کند یا در خدمت‏ منافع فرد یا گروهی‏ خاص‏ قرار دهد و ملت‏ این‏ حق‏ خداداد را از طرقی‏ که‏ در اصول‏ بعد می‌آید اعمال‏ می‌کند (ر.ک: مجموعه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران؛ تهران: معاونت حقوقی ریاست جمهوری، معاونت تدوین، تنقیح و انتشار قوانین و مقررات، چ 4، آذر 1395، فصل 5، اصل 56).

5. ر.ک: هادی جلالی اصل؛ «بررسی سازگاری مردم‌سالاری با نظریه ولایت مطلقه فقیه در اندیشه سیاسی حضرت آیت‌الله ‌العظمی خامنه‌ای (مدظله ‌العالی)»؛ پژوهشنامه فقه و علوم اسلامی، دوره 3، ش 9، تیر 1403، ص 39 ـ 64.

روایات ناظر به نقش صبر در ایجاد آرامش اجتماعی
روایات اهل‌بیت نشان می‌دهند که صبر موجب تقویت ایمان، شادکامی، تحمل سختی‌ها، کاهش اثر مصیبت، پیروزی بر دشمنان و گره‌گشایی از مشکلات می‌شود.

پرسش:

رهبر معظم انقلاب فرمودند: صبر و سکینه و ثبات مردمی در جامعه فراگیر شود؛ بر اساس این توصیه، مهم‌ترین روایات ناظر به نقش صبر، سکینه و ثبات در ایجاد آرامش و پایداری اجتماعی کدام‌اند تا بتوانیم در پیشبُرد این هدف بر مبنای روایات حرکت کنیم؟

پاسخ:

بحران، باعث ایجاد اضطراب و نگرانی در جامعه می‌شود. یکی از بحران‌هایی که همواره جوامع بشری را تهدید می‌کند، جنگ است. مقام معظم رهبری، یکی از دستورالعمل‌هایی که برای ایجاد آرامش در جامعه بیان فرمودند، فراگیری صبر و ثبات مردمی است. اکنون با توجه به فرمایش معظم‌له این سؤال مطرح می‌شود که چگونه صبر با ایجاد آرامش درونی، باعث تسکین سختی‌ها و افزایش تاب‌آوری در مقابل مشکلات گردیده و منجر به آرامش اجتماعی و ثبات مردمی می‌گردد. با بررسی روایات اهل‌بیت به تبیین نقش صبر در ایجاد ثبات و پایداری اجتماعی پرداخته می‌شود.

1. نقش صبر در تقویت ایمان

یکی از کارکردهای صبر، تقویت ایمان است و تقویت ایمان، منجر به ایجاد آرامش می‌شود. به دو روایت ذیل دقت کنید:

«روزی امیر مؤمنان علیه‌السلام هنگام ورود به مسجد، شخصی را دیدند که محزون و ماتم‌زده، درب مسجد نشسته‌اند، حضرت فرمودند: "مَا لَکَ؛ تو را چه شده است؟" گفت: "یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أُصِبْتُ‏ بِأَبِی [وَ أُمِّی‏] وَ أَخِی‏ وَ أَخْشَى أَنْ أَکُونَ‏ قَدْ وَجِلْتُ؛ ای امیر مؤمنان! پدر، مادر و برادرم از دنیا رفته‌اند! می‌ترسم از ترس و اضطراب بمیرم!" امام علیه‌السلام به او فرمودند: "عَلَیْکَ‏ بِتَقْوَى اللَّهِ‏ وَ الصَّبْرِ تَقْدَمْ‏ عَلَیْهِ‏ غَداً وَ الصَّبْرُ فِی الْأُمُورِ بِمَنْزِلَهِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ فَإِذَا فَارَقَ الرَّأْسُ الْجَسَدَ فَسَدَ الْجَسَدُ وَ إِذَا فَارَقَ الصَّبْرُ الْأُمُورَ فَسَدَتِ الْأُمُورُ؛ (1) بر تو باد به تقوى نسبت به خدا و به صبر، تا فردا با تقوا و صبر پیش خداوند حاضر شوی! صبر در امور مانند سر است نسبت به بدن! همان‌گونه که اگر سر از بدن جدا شود، تن فاسد گردد اگر صبر در کارها نباشد، همه کارها فاسد گردد."»

بر اساس این روایت، جایگاه صبر نسبت به تقویت ایمان روشن است. بر اساس روایت دیگری، به نقش ایمان در آرامش بخشی به جامعه تصریح شده است.

امام صادق علیه‌السلام:

 «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْ إِیمَانِهِ‏ أُنْساً یَسْکُنُ‏ إِلَیْهِ‏ حَتَّى لَوْ کَانَ عَلَى قُلَّهِ جَبَلٍ یَسْتَوْحِشُ إِلَى مَنْ خَالَفَه؛ (2)‏ هیچ مؤمنی نیست مگر آن‌که خداوند ایمان را همدم و آرامش‌بخش او قرار می‌دهد، چنانچه اگر در قلّه کوهی هم باشد احساس تنهایی نمی‌کند

ابوحمزه ثمالی می‌گوید از امام باقر علیه‌السلام درباره آیه شریفه «أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی‏ قُلُوبِ‏ الْمُؤْمِنِینَ» سؤال کردم، فرمودند: «هُوَ الْإِیمَان‏.» (3)

بنابراین هر چه ایمان در جامعه تقویت شود، آرامش بیشتری حاکم می‌شود و یکی از راه‌کارهای تقویت ایمان، صبر است.

2. صبر و ایجاد شادکامی

یکی دیگر از اموری که باعث ایجاد سکینه در جامعه می‌گردد، شادکامی و نشاط است. هر آنچه بتواند شادکامی را تقویت نماید، در حقیقت آرامش را توسعه داده است. بر اساس روایتی از امام صادق علیه‌السلام، صبر باعث شادکامی می‌گردد:

 «کَمْ‏ مِنْ‏ صَبْرِ سَاعَهٍ قَدْ أَوْرَثَتْ فَرَحاً طَوِیلا؛ (4) چه‌بسا ساعتی صبر، باعث شادکامی و نشاطی پایدار و طولانی می‌گردد

3. نقش صبر در تحمل سختی‌ها

اگر انسان باور داشته باشد که هیچ‌یک از سختی‌ها و فشارهایی که تحمل می‌کند، بدون اجر و مزد نیست، قدرت تحمل و تاب‌آوری او بالا رفته، درنتیجه، آرامش بیشتری می‌یابد.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:

 «مَنِ ابْتُلِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ بِبَلَاءٍ فَصَبَرَ عَلَیْهِ کَانَ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ أَلْفِ شَهِیدٍ؛ (5) اگر یکی از مؤمنین به بلایی مبتلا شود و بر آن صبر نماید، به او مانند اجر هزار شهید داده می‌شود

امیر المومنین علیه‌السلام:

 «إِنْ تَصْبِرُوا فَفِی اللَّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَهٍ خَلَف؛‏ (6) اگر صبر کنید، خداوند برای هر مصیبتی جانشینی (اجر و مزدی) قرار می‌دهد

4. نقش صبر در کاهش مصیبت

یکی دیگر از اموری که باعث افزایش اضطراب و استرس در فرد و جامعه می‌شود، سنگینی مصیبت است. پس هر مقدار از عظمت و بزرگی مصیبت کاسته شود، از تنش‌ها و تنیدگی‌های آن کاسته می‌شود.

بر اساس روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام، یکی از کارکردهای صبر، کاهندگی مصائب است. ازاین‌رو به کاهش اضطراب منجر می‌شود. امام جواد علیه‌السلام می‌فرمایند:

 «الْمُصِیبَهُ لِلصَّابِرِ وَاحِدَهٌ وَ لِلْجَازِعِ اثْنَتَانِ؛ (7) مصیبت برای کسی که صبر می‌کند یکی است، ولی برای کسی که صبر ننموده و همواره جزع‌وفزع می‌کند، دو برابر می‌شود

5. نقش صبر در پیروزی بر دشمنان

یکی از اموری که در مواقع بحران و به‌طور خاص در جنگ‌ها باعث افزایش اضطراب در جامعه می‌شود، شکست در برابر دشمن است. ازجمله کارآیی‌های صبر این است که پیروزی بر دشمن و همچنین فائق آمدن بر سختی‌ها را تضمین می‌کند و باعث ایجاد آرامش و سکینه در جامعه می‌گردد. امام صادق علیه‌السلام فرمودند:

 «فَمَنْ صَبَرَ وَ احْتَسَبَ‏ لَمْ یَخْرُجْ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّى یُقِرَّ اللَّهُ لَهُ عَیْنَهُ‏ فِی أَعْدَائِهِ‏ مَعَ مَا یَدَّخِرُ لَهُ فِی الْآخِرَه؛ (8) کسی که صبر نماید و آن را به‌حساب خداوند گذارد، از دنیا نمی‌رود تا خداوند چشمش را با شکست دشمنانش روشن نماید علاوه‌بر پاداش‌هایی که برای آخرت او ذخیره خواهد کرد

6. نقش صبر در گره‌گشایی از مشکلات

ازجمله کارکردهای صبر، گشودن گره‌های زندگی است. با گشایش در کارها، آرامش و سکینه بر زندگی حاکم می‌شود امیر مؤمنان علیه‌السلام فرمودند: «کَمْ‏ یُفْتَحُ‏ بِالصَّبْرِ مِنْ‏ غَلَقٍ (9)‏؛ چه بسیار گره‌هایی که با صبر، گشوده می‌شود.»

نتیجه:

با بررسی روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام این نتیجه حاصل می‌شود که رونق صبر و سکینه در جامعه باعث افزایش آرامش می‌گردد. ازاین‌رو مقام معظم رهبری برای ایجاد آرامش، پایداری اجتماعی و بالا رفتن تاب‌آوری مردم، به فراگیری صبر و سکینه در جامعه توسعه نمودند. با تبیین نقش صبر در تقویت ایمان، نقش صبر در ایجاد شادکامی، نقش صبر در تحمل سختی‌ها، نقش صبر در پیروزی بر دشمن و همچنین نقش آن در گره‌گشایی از مشکلات، چگونگی کارکرد صبر در ایجاد پایداری اجتماعی روشن گردید.

پی‌نوشت‌ها:

1. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح، غفارى على‌اکبر و آخوندى، محمد، تهرن، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 90.

2. برقى، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، ‏محقق / مصحح، محدث، جلال‌الدین، قم، دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1371 ق، ج 1، ص 159.

3. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح، غفارى على‌اکبر و آخوندى، محمد، تهرن، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 15.

4. مفید، محمد بن محمد، امالی، ‏محقق / مصحح، استاد ولى، حسین و غفارى على اکبر، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413 ق، ص 42.‏

5. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح، غفارى على‌اکبر و آخوندى، محمد، تهرن، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 92.

6. تمیمى آمدى، عبد‌الواحد بن محمد، غررالحکم و درر الکلم‏، محقق / مصحح، رجائى، سید مهدى، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410 ق، ص 255.

7. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ‏محقق / مصحح، غفارى، على اکبر، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، 1404 ق، ص 414.

8. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق / مصحح، غفارى على‌اکبر و آخوندى، محمد، تهرن، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 89.

9. لیثى واسطى، على بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق / مصحح، حسنى بیرجندى، حسین، قم، دار الحدیث‏، چاپ اول، 1376 ش، ص 380.‏

جایگاه کنونی بهشت و جهنم
درباره مکان بهشت و جهنم سه دیدگاه مطرح است؛1.بهشت و جهنم بُعد باطنی همین جهان‌اند 2.عالم آخرت محیط بر این جهان مادی است 3.بهشت و جهنم در جایی از همین دنیا است.

پرسش: اگر بهشت و جهنم اکنون وجود دارد، دقیقاً در چه مکانی قرار دارند؟ آیا بهشت در آسمان‌های دور است و جهنم در قعر زمین؟

پاسخ:

از جمله مسائل درخور نگرش در معادشناسی، مسئلۀ وجود فعلی یا آیندۀ بهشت و جهنم است. گروهی از محققان باورمندند بهشت و دوزخ هنوز خلق نشده‌اند و در آینده یعنی هم‌زمان با قیامت آفریده خواهند شد؛ اما گروهی دیگر از محققان که اکثریت را شکل می‌دهند، معتقدند امروزه هم بهشت و دوزخ وجود فعلی دارند. دستۀ دوم به دلایلی چون افعال ماضی در قرآن، روایات معراج و شهود اهل یقین استدلال می‌کنند. خداوند متعال در قرآن بهشت و جهنم را به شکلی توضیح می‌دهد که از پیش آماده است و پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز در معراج آن را مشاهده کرد و اهل یقین نیز امکان مشاهده آن را دارند (1).

بنابراین واقعاً امروزه بهشت و جهنم وجود دارند. اما این پرسش طرح می‌شود که اگر بهشت و جهنم واقعاً هستند و اکنون وجود دارند، مکان واقعی آنها کجاست؟ در ادامه در قالب نکاتی به این پرسش می‌پردازیم.

نکتۀ اول: بهشت و جهنم، باطن همین جهان مادی

بر اساس این دیدگاه، بهشت و جهنم اکنون در همین جهان حاضرند، اما در باطن جهان هستند و بُعدی غیرمادی دارند که برای بیشتر انسان‌ها نامحسوس است (2). برای درک این مفهوم، مثال‌های زیر راهگشاست:

مثال امواج نامرئی: همان‌گونه که امواج رادیویی و اشعه‌های مختلف همواره در اطراف ما وجود دارند و بدون دستگاه‌های گیرنده نمی‌توان آنها را دید، بهشت و جهنم نیز در همین جهان حاضرند؛ ولی نیازمند «ابزار ادراکی» خاص مثل «چشم قلب» یا «بصیرت معنوی» هستند که فقط اهل یقین از آن برخوردارند (3).

مثال دنیای میکروسکوپی: همان‌طور که جهان میکروب‌ها و ذرات زیراتمی همواره در محیط زندگی ما وجود داشته‌اند، اما تا قبل از اختراع میکروسکوپ برای بشر ناشناخته بودند، عوالم بهشت و جهنم نیز در همین جهان حاضرند؛ اما تنها با «میکروسکوپ معنوی» که همان تقوا و پاک‌دلی است، مشاهده‌شدنی هستند.

بر این اساس، بهشت و جهنم، باطن همین جهان مادی، نامحسوس و از سنخ دیگر است و اهل معرفت و اولیای الهی به این حقیقت واقف‌اند و گاهی در حالات خاص معنوی، جلوه‌هایی از این حقایق را مشاهده می‌کنند. این دیدگاه نشان می‌دهد مرز بین دنیا و آخرت، چنان‌که عامه می‌پندارند، جدایی مطلق نیست، بلکه تفاوتی در سطح ادراک و مراتب وجودی است.

نکتۀ دوم: بهشت و جهنم محیط بر جهان مادی

بر اساس این دیدگاه، عالم آخرت به‌مثابۀ جهانی بزرگ‌تر و فراگیرنده‌ و محیط بر این جهان مادی تصور می‌شود (4). برای تبیین این نگاه، مثال‌های زیر درخور توجه است:

مثال جنین در رحم: جنین در رحم مادر، دنیای محدود خود را تمام عالم می‌پندارد. اگر کسی به او از دنیای بیرون بگوید، قادر به تصور آن نیست. تولد برای او مانند مرگ از عالم رحم و ورود به دنیایی گسترده‌تر است؛ به همین ترتیب مرگ برای انسان مانند تولدی است به جهانی بس عظیم‌تر که این جهان مادی در مقایسه با آن همچون رحم مادر در برابر دنیای بیرون است.

مثال شهر درون شهر: شهری بزرگ شهری کوچک در دل خود دارد؛ ساکنان شهر کوچک فقط محدوده خود را می‌بینند، اما شهر بزرگ‌تر احاطه بر آن دارد. عالم آخرت نیز این‌گونه است؛ محیطی کامل‌تر و گسترده‌تر بر این جهان مادی.

این دیدگاه نشان می‌دهد دنیا بخش کوچکی از حقیقت بزرگ‌تر است و مرگ گذر از محدودیت‌های مادی به وسعت وجودی بالاتر است. توصیف‌های قرآنی از بهشت، تنها اشاره‌هایی برای نزدیک‌کردن این مفهوم به ذهن بشر است. همان‌گونه که جنین نمی‌تواند زندگی پس از تولد را به طور دقیق بفهمد، ما نیز توانایی درک کامل آخرت در این دنیا را نداریم.

نکتۀ سوم: مکان‌نمایی استعاری بهشت و جهنم

گاهی در متون دینی تعابیری یافت می‌شود که ظاهراً به مکان‌های فیزیکی خاصی برای بهشت و جهنم اشاره دارند؛ برای مثال بهشت را فراتر از آسمان‌ها و جهنم را در اعماق زمین دانسته‌اند (5). بسیاری از محققان معتقدند این تعابیر را باید با نگاهی عمیق‌تر تحلیل کرد و آنها را تصویرپردازی خدا از بهشت و جهنم واقعی متناسب با ذهنیت مردم دانست. درواقع چون عموم مردم به بهشت و جهنم آن‌طور که هست، دسترسی ندارند و نیز تجربه‌ای از آن برای آنان به وجود نیامده است، خداوند بهشت و جهنم را برای آنها ساده کرده است تا دورنمایی از آن به دست آورند. بنابراین از یک‌سو به علوّ و بالا‌بودن و آسمانی‌بودنِ بهشت اشاره دارد؛ از سوی دیگر به این حقیقت اشاره می‌کند که وسعت بهشت برابر با وسعت زمین و آسمان‌هاست (6). در‌نتیجه نمی‌توان آن را جایی در آسمان به شمار آورد.

بر اساس این دیدگاه، توصیف بهشت به شکل مکان‌مند در آسمان‌ها یا توصیف جهنم در اعماق زمین، اشاره به مکانت و جایگاه والا و پست آنهاست نه مکان خاص آنها (7). این تصویرپردازی به هدف ساده‌‌کردن حقایق غیبی برای ماست؛ چنان‌که وقتی پدری به کودک سه‌ساله می‌گوید «خورشید مثل توپ زرد است»، منظورش این نیست که خورشید واقعاً توپی پلاستیکی است، بلکه می‌خواهد فهم ساده‌ای به کودک بدهد. یا وقتی در کتاب‌های مصور کودکان، مفاهیم انتزاعی مانند شادی با تصویر خورشید و غم با ابر بارانی نشان داده می‌شود، بدان معنا نیست که شادی واقعاً خورشید است، بلکه شیوه‌ای است برای تقریب به ذهن.

نتیجه:

با بررسی دقیق سه دیدگاه مطرح‌شده دربارۀ مکان بهشت و جهنم این نتایج به دست آمد:

بهشت و جهنم واقعاً وجود دارند، اما توصیف دقیق مکان آنها کمی دشوار است.

بر اساس یک دیدگاه، آنها باطن دنیا مثل امواج نامرئی هستند که حضور دارند، اما با چشم عادی دیده نمی‌شوند.

طبق دیدگاه دوم، آنها بر دنیا احاطه دارند، چنان‌که دنیا محیط و دربرگیرندۀ رحم مادر است.

شاید منافاتی میان دو دیدگاه اول و دوم نباشد و بتوان هر دو را با هم سازگار دانست؛ چنان‌که نور هم‌زمان هم درون شیشه و هم محیط بر آن است، بهشت و جهنم نیز می‌توانند هم در باطن این جهان و هم در عوالمی فراتر حضور داشته باشند.

بنا بر دیدگاه سوم، مکان آنها جایی در همین دنیا در بالای آسمان‌ها یا اعماق زمین است.

محققانی که دیدگاه اول یا دوم را ترجیح می‌دهند، آیات و روایاتی که مکان خاص دنیوی برای بهشت و جهنم درنظر گرفته‌اند را به شکل تمثیلی توضیح می‌دهند.

پی‌نوشت‌ها:

1. برای مطالعه بیشتر، ر.ک: شجاعی، احمد؛ «وجود فعلی و مکان بهشت و دوزخ»؛ مجله کلام اسلامی، 1398 ش، ش 109، ص 101 – 105.

2. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، ج 3، ص 94.

3. ﴿کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ﴾ (تکاثر: 5 ـ 6).

4. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374 ش، ج 3، ص 95.

5. برای نمونه، در آیات 14 و 15 سورۀ "نجم" آمده است: ﴿عِندَ سِدْرَ‌هِ الْمُنتَهَی * عِندَهَا جَنَّهُ الْمَأْوَی﴾. این آیات به این مطلب اشاره دارند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در معراج به آسمان‌ها درختی به نام «سِدْرَ‌هِ الْمُنتَهَی» را دید که بهشت نیز همان جا بود. همچنین در آیۀ 22 سورۀ "حاقه" بهشت در جایگاهی عالی توصیف شده است: ﴿فِی جَنَّهٍ عَالِیَهٍ﴾. همچنین در روایات آمده است: «أَمَّا الْجَنَّهُ فَفِی السَّمَاءِ وَ أَمَّا النَّارُ فَفِی الْأَرْضِ» (شیخ صدوق، محمد بن علی؛ الخصال؛ قم: جامعه مدرسین، 1362 ش، ج 2، ص 596 – 597. دیلمی، حسن؛ ارشاد القلوب الی الصواب؛ قم: الشریف الرضی، 1412 ق، ج 2، ص 317).

6. ﴿جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ﴾ (آل‌عمران: 133).

7. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنیم؛ قم: اسراء، 1387 ش، ج 5، ص 433.

«ایثار» از بالاترین آموزه‌های اخلاقی در فرهنگ دینی است. بر اساس آموزه‌های دینی، ایثار اوج فضیلت، نشانه ایمان و کامل‌ترین شکل جوانمردی است.

پرسش:

 آیا در روایات برای جان‌فشانی و ایثار در راه خدا توصیه و تشویق شده است؟

پاسخ:

«ایثار» از بالاترین آموزه‌های اخلاقی در فرهنگ دینی است؛ فضیلتی که ریشه در ایمان عمیق به خدا، خلوص نیت و عشق به دیگران دارد. این آموزۀ اخلاقی، در سیرۀ پیامبر اکرم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله) و اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) جایگاهی ویژه دارد؛ از‌این‌رو توصیه و مورد ستایش قرار گرفته است. در ادامه کوشیده می‌شود جلوه‌های مختلف این ارزش الهی در آینه روایات اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) به تصویر کشیده شود.

1. انواع ایثار

«ایثار» از والاترین ارزش‌های اخلاقی در فرهنگ اسلامی است. این فضیلت الهی اقسام گوناگونی دارد که به ‌طور کلی می‌توان آن را در دو نوع اصلی تقسیم کرد:

الف) ایثار مالی

ایثار مالی یعنی گذشتن از مال و دارایی خود برای کمک به دیگران، حتی زمانی که خود انسان نیز در تنگدستی به سر می‌برد. این نوع ایثار در روایات اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) بسیار تمجید شده است؛ برای نمونه امام باقر یا امام صادق (علیهما السلام) در پاسخ به پرسش ابوبصیر درباره برترین نوع صدقه فرمودند: «جُهْدُ الْمُقِلِّ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ یُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَه: صدقه و کوشش کسی که مال اندکى دارد، مگر نشنیده‌اى که خداوند مى‌فرماید: "و آنها را بر خود مقدم مى‌دارند، هرچند خودشان بسیار نیازمندند» (1). این روایت نشان می‌دهد ارزش ایثار مالی، زمانی دوچندان می‌شود که انسان در وضعیت مالی سختی قرار دارد و با وجود آن، دیگران را بر خود مقدم می‌دارد.

ب) ایثار جانی

والاترین مرتبۀ ایثار، ایثار جان در راه خدا و برای حفظ دین و ارزش‌های الهی است. این نوع ایثار در زندگی اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) بارها تجلی یافته است. از برجسته‌ترین نمونه‌های این نوع، ایثار امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) در شب هجرت پیامبر (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله) است. در حدیثی از امام صادق (علیه ‌السلام) بیان شده است امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) با جان‌فشانی کامل، در بستر پیامبر (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله) خوابید تا جان ایشان را از خطر مشرکان حفظ کند. خداوند نیز او را ستود و فرشتگان خود را مأمور حفاظت از او کرد تا صبح‌گاه که مشرکان برای قتل او هجوم آوردند، به ‌خواست خدا نتوانستند آسیبی به ایشان برسانند (2).

2. فضیلت ایثارگری

در سخنان نورانی اهل‌بیت (علیه ‌السلام)، ایثار افزون بر اینکه یکی از برجسته‌ترین صفات اخلاقی معرفی می‌شود، همواره تمجید نیز شده است؛ برای نمونه امیرالمؤمنین (علیه ‌السلام) می‌فرمایند: «مَنْ آثَرَ عَلَى نَفْسِهِ اسْتَحَقَّ اسْمَ الْفَضِیلَهِ: کسى که دیگران را بر خود مقدم بدارد، شایستۀ نامیده‌شدن به فردی بافضیلت است» (3). این امام بزرگوار در حدیثی دیگر می‌فرماید: «مَنْ آثَرَ عَلَى نَفْسِهِ بَالَغَ فِی الْمُرُوَّه: کسى که ایثار کند، به نهایت جوانمردی رسیده است» (4). همچنین فرمودند: «الْإِیثَارُ أَحْسَنُ الْإِحْسَانِ وَ أَعْلَى مَرَاتِبِ الْإِیمَان: ایثار، بهترین احسان و بالاترین مرتبۀ ایمان است» (5). پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز فرموده اند: «الْإِیثَارُ زِینَهُ الزُّهْدِ وَ بَذْلُ الْمَوْجُودِ زِینَهُ الْیَقِین: ایثار، جلوه‌گاه واقعی زهد و بی‌توجهی به دنیاست» (6).

بنابراین ایثار، بالاترین مرتبۀ مردانگی و بزرگواری و ایمان است و کسی که جان خود را در راه خدا می‌دهد، به بالاترین مقام‌های مردانگی و فضیلت و ایمان دست پیدا کرده است. افزون بر این، در احادیث برای کسی که جانش را در راه خدا نثار می‌کند نیز اجر، فضیلت و پاداش‌هایی بیان شده است که در ادامه به گوشه‌ای اشاره می‌شود.

3. فضیلت ایثارگران در راه خدا

بیان شد که ایثار نه‌تنها یکی از برجسته‌ترین فضایل اخلاقی است، بلکه جایگاهی والا در ایمان، اخلاق و بندگی دارد. کسانی که با ایثار جان و آسایش خود در راه خدا جهاد می‌کنند، از درجه‌ای بالاتر هم برخوردارند.

در روایات اسلامی برای این گروه فضیلتی ویژه و پاداشی عظیم در نظر گرفته شده است؛ به ‌گونه‌ای که هیچ‌یک از اعمال دیگران به ‌پای فداکاری و ایثار آنان نمی‌رسد. در ادامه چند روایت در شأن ایثارگران راه حق، بیان می‌شود.

الف) پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «خَیْرُ النَّاسِ رَجُلٌ حَبَسَ نَفْسَهُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُجَاهِدُ أَعْدَاءَهُ یَلْتَمِسُ الْمَوْتَ أَوِ الْقَتْلَ فِی مَصَافِّهِ: بهترینِ مردمان، مردى است که خود را وقف راه خدا کرده است و با دشمنان او جهاد مى‌کند و خواستار مرگ یا کشته‌شدن در میدان کارزار است» (7).

این حدیث، مجاهدانی که با نیت خالص، جان خود را در طبق اخلاص نهاده‌اند، برترین افراد معرفی می‌کند؛ زیرا آنان از همه تعلقات دنیوی گذشته‌اند و جان خود را فدای حقیقت کرده‌اند.

ب) پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «لِلْجَنَّهِ بَابٌ یُقَالُ لَهُ بَابُ الْمُجَاهِدِینَ یَمْضُونَ إِلَیْهِ فَإِذَا هُوَ مَفْتُوحٌ وَ هُمْ مُتَقَلِّدُونَ بِسُیُوفِهِمْ وَ الْجَمْعُ فِی الْمَوْقِفِ وَ الْمَلَائِکَهُ تُرَحِّبُ بِهِم: بهشت درى به نام در مجاهدان دارد که جهادگران به‌ سوی آن مى‌روند و آن در باز مى‌شود. آنها درحالی‌که شمشیرها را بر خود بسته‌اند، به سمت آن درمى‌آیند و مردم براى حسابرسى ایستاده‌اند و فرشتگان به آنان خوش‌آمد مى‌گویند» (8).

این روایت نشان می‌دهد جایگاه ایثارگران راه خدا در آخرت چنان والاست که دروازه‌ای ویژه در بهشت برای ورود آنان گشوده می‌شود و فرشتگان با احترام و افتخار به استقبالشان می‌آیند.

ج) امام باقر (علیه ‌السلام) می‌فرمایند مردى خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: من خواهان و شیفته جهاد هستم. پیامبر فرمود: «پس در راه خدا جهاد کن؛ زیرا اگر کشته شوى، نزد خدا زنده‌اى و روزى مى‌خورى؛ اگر بمیرى، پاداشت با خداست؛ و اگر برگشتى، از گناهان پاک گشته‌اى» (9). این روایت سه حالت ممکن برای مجاهد راه خدا را به‌زیبایی بیان می‌کند که همگی پرفیض‌اند:

1. شهادت که پاداشش حیات ابدی و روزی‌گرفتن نزد خداست. ۲. مرگ طبیعی که ثوابش دریافت مستقیم اجر از خداست. ۳. بازگشت زنده که مساوی پاکی از گناهان دانسته شده است. بنابراین هر سه حالت، نشان از عظمت مقام ایثارگر و مجاهد در راه خدا دارد.

نتیجه:

با بررسی روایات اهل‌بیت (علیهم ‌السلام) معلوم شد ایثار به‌ویژه جان‌فشانی در راه خدا، نه‌تنها توصیه، بلکه به‌شدت تشویق و تمجید شده است. آموزه‌های دینی از یک‌سو ایثار را اوج فضیلت، نشانۀ ایمان و کامل‌ترین شکل جوانمردی معرفی کرده‌اند؛ از سوی دیگر، کسانی را که در راه خدا از جان خود می‌گذرند، در آخرت پاداشی ویژه دارند و حتی فرشتگان به استقبالشان می‌آیند. این مجموعه روایات نشان می‌دهد فرهنگ اسلامی، جان‌فشانی در مسیر حق و ارزش‌های الهی را وظیفه‌ای مقدس می‌داند و برای آن، جایگاهی بلند در دنیا و آخرت قائل است.

پی‌نوشت‌ها:

1. محمد بن یعقوب کلینى؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: على‌اکبر غفاری و محمد آخوندى؛ تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج ‏4، ص 19، ح 3.

2. محمد بن على کراجکی؛ کنز الفوائد؛ محقق/ مصحح: عبدالله نعمه؛ قم: دارالذخائر، 1410 ق، ج ‏2، ص 55.

3. علی بن محمد لیثى واسطى؛ عیون الحکم و المواعظ؛ محقق/ مصحح: حسین حسنى بیرجندى؛ قم: دار‌الحدیث‏، 1376 ش، ص 435، ح 7522.

4. محمد بن حسین آقا‌جمال خوانسارى؛ شرح آقا‌جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم؛ محقق/ مصحح: جلال‌الدین حسینى ارموى محدث؛ تهران: دانشگاه تهران‏، 1366 ش‏، ج ‏5، ص 255، ح 8225.

5. همان، ج ‏2، ص 31، ح 1705.

6. محمد بن محمد شعیری؛ جامع الأخبار (للشعیری)؛ نجف: مطبعه حیدریه، [بى‌تا]، ص 123.

7. حسین بن محمد‌تقى نوری؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ قم: مؤسسه آل‌البیت علیهم السلام‏، 1408 ق، ج ‏11، ص 17، ح 12310.

8. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ محقق/ مصحح: على‌اکبر غفاری و محمد آخوندى؛ تهران: دار‌الکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج ‏5، ص 2، ح 2.

9. محمد بن مسعود عیاشی؛ تفسیر العیاشی؛ محقق/ مصحح: سیدهاشم رسولى محلاتى؛ تهران: المطبعة العلمیه، 1380 ق‏، ج ‏1، ص 206.

عقاید دینی دروزی‌ها
«دُروزیان» شاخه‌ای منشعب از شیعه «اسماعیلیه» هستند که به دلیل گرایش شدید به باطنی‌گرایی و پنهان‌کاری، دسترسی به آموزه‌ها ورفتارهای دینی آنان با دشواری همراه است

پرسش:

عقاید دینی دروزی ها چیست؟ اینان از نظر طبقه‌بندی دینی، آیا در زمرۀ مسلمانان و شیعیان قرار می‌گیرند؟

پاسخ:

«دُروزیه» از فرقه‌های باطن‌گرا به شمار می‌آیند که در بیان باورهای خود با احتیاط فراوان و نوعی پنهان‌کاری عمل می‌کنند؛ به گونه‌ای که دستیابی به منبعی جامع و کاملاً معتبر برای آگاهی از تمام عقاید آنان دشوار است (1). با این حال، برخی تحولات سیاسی و درگیری‌های اخیر از جمله رویارویی دروزی‌ها با نیروهای جولانی در سوریه و نیز حمایت‌های رژیم صهیونیستی از آنان، بار دیگر توجه پژوهشگران را به این جریان معطوف کرده است. در این نوشتار تلاش می‌کنیم تصویری روشن‌تر از عقاید و جایگاه اجتماعی دروزی‌ها ارائه کنیم تا زمینه‌ای برای شناخت دقیق‌تر آنان فراهم گردد.

نکتۀ اول: تأسیس دروزیه

هرچند دربارۀ مؤسس واقعی «دُروزیه» دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد، اینان شاخه‌ای منشعب از فرقۀ شیعه «اسماعیلیه» به شمار می‌آیند. بنا بر روایتی، «الحاکم بالله» خلیفۀ فاطمی در سال ۴۰۸ قمری، حمزة بن علی زوزنی که بعدها به «درزی» شهرت یافت را برای دعوت مردم شام برگزید. او در مدت کوتاهی نفوذ و پیروان بسیاری یافت؛ اما پس از ناپدیدشدن یا مرگ «الحاکم»، مرگ او را نپذیرفت و قائل به غیبت وی شد. همین باور سبب شد از اسماعیلیان جدا گردد و پیروانش نیز به سبب انتساب به حمزۀ بن علی درزی به «دُروزیه» شناخته شدند (2).

در روایت دیگر، پیدایش این فرقه به محمد بن اسماعیل دروزی نسبت داده می‌شود؛ کسی که در مصر مردم را به الوهیت «الحاکم بأمرالله» فرامی‌خواند. اما چون با مخالفت شدید جامعه روبرو شد، به شام مهاجرت کرد و دعوت خود را در آنجا ادامه داد. با وجود این، خود دروزیان این انتساب را نمی‌پذیرند و به‌صراحت از عقاید محمد بن اسماعیل دروزی اعلام برائت می‌کنند (3).

نکتۀ دوم: باورهای آنان

برخی پژوهشگران بر این باورند که دروزیان خود را «موحّد» می‌دانند و به خدای متعال به ‌عنوان «واحد» و «احد» باور دارند؛  خدایی که آغاز و انجامی ندارد (4). در مقابل دیدگاهی دیگر مطرح است که آنان «الحاکم بأمرالله» را تجسّد‌یافتۀ ذات الهی، یا دست‌کم مظهر خالقیت خداوند می‌شمردند. از این منظر، حمزة بن علی آنان را از‌آن‌رو «موحد» نامیده است که اطاعت کامل خویش را به الحاکم ابراز می‌کنند. بر اساس این عقیده، الحاکم هرگز نمی‌میرد، بلکه غایب می‌شود و در ادوار مختلف به جهان بازخواهد گشت (5). این باور در برخی نوشته‌های منسوب به حمزه اشاره شده است (6). هرچند گروهی انتساب چنین اعتقادی به دروزیان را اتهامی بی‌اساس می‌دانند (7).

جامعۀ دروزی از نظر سازمان دینی به دو گروه اصلی تقسیم می‌شود: «عاقلان» (عالمان و آگاهان) و «جاهلان» (عوام). هر دسته یک «شیخ» یا رهبر دینی از میان گروه عاقلان دارد که مسئولیت تبلیغ و اجرای احکام الهی در میان پیروان خویش را بر عهده می‌گیرد (8).

برخی از مهم‌ترین باورهای دینی دروزیان را می‌توان به اختصار چنین برشمرد:

1. تناسخ: دروزیان به جاودانگی «نفوس» باور دارند و معقتدند که ارواح در قالب «اجساد» مختلف حلول می‌کنند و از بدنی به بدن دیگر انتقال می‌یابند. به باور آنان، تعداد نفوس محدود است؛ نه فانی می‌شوند و نه افزوده یا کاسته می‌گردند (9). در برخی منابع منسوب به محمد بن اسماعیل آمده است: «روح حضرت آدم (علیه السلام) به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) منتقل شد و سپس از او به اجداد الحاکم بأمرالله رسید تا سرانجام در وجود الحاکم قرار گرفت » (10).

2. باور به ادیان پیشین: هرچند در ظاهر احترام به ادیان گذشته را ابراز می‌کنند، گزارش‌هایی وجود دارد که آنان در باطن، پیامبران پیشین را «جاهل» می‌دانند و اسلام، مسیح و یهود را طرد کرده‌اند و تنها ایمان به «توحید الحاکم» را حق می‌دانند (11). با این حال، به دلیل باطن‌گرایی افراطی در این جریان، داوری قطعی درباره میزان پذیرش یا رد این اعتقاد در میان همه دروزیان دشوار است.

3. احکام شریعت: دروزیان بر بسیاری از فضایل اخلاقی همچون صداقت، پرهیز از حسد و پاکدامنی تأکید دارند و آنها را واجب برمی‌شمارند؛ اما احکام شرعی مانند نماز و روزه را از دایره تکالیف عملی خود خارج کرده‌اند و برای آنها تفاسیر باطنی قائل شده‌اند (12)؛ برای نمونه «نماز» را پیوند قلبی با مولای خود الحاکم می‌دانند؛ «روزه» را نگه‌داشتن دل در وفاداری به توحید الحاکم و «زکات» را پاک‌کردن قلب از هر تعلقی جز ایمان به توحید الحاکم تفسیر می‌کنند (13).

نکتۀ سوم: پراکندگی جغرافیایی و سوگیری‌های سیاسی آنان

دروزیان در گذشته در مناطقی چون لبنان، شام، کوفه، مغرب و حتی هند حضور داشته‌اند (14). امروزه پراکندگی اصلی آنان در بخش‌هایی از لبنان به‌ویژه شوف، جبل طیران و وادی تیم و نیز در شام و فلسطین اشغالی (مانند شهر عکا) مشاهده می‌شود (15). مرکز کنونی آنان بیشتر در استان «سویدا» سوریه قرار دارد که کوه حوران ـ مشهور به «جبل الدروز» ـ در آن واقع است.

هر یک از جوامع دروزی در لبنان، سوریه و فلسطین اشغالی رهبر خاص خود را دارند و طبیعتاً در عرصۀ سیاست نیز گرایش‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهند؛ برای نمونه بخشی از دروزیان ساکن سرزمین‌های اشغالی، موجودیت رژیم اسرائیل را به رسمیت شناخته‌اند و حتی در زمینه‌های مختلف، از جمله حوزه نظامی با آنان همکاری می‌کنند.

نکتۀ چهارم: دروزیان، مسلمان یا نامسلمان

«دروزیان» برخی از باورهای اساسی اسلام همچون معاد را نپذیرفته‌اند و بر اساس برخی گزارش‌ها، اندیشه‌هایی چون تجسّد، تناسخ و تأویل‌های نادرست از احکام شرعی در میان آنان رایج بوده است؛ به همین دلیل گروهی از پژوهشگران و عالمان اسلامی این طایفه را خارج از دایره اسلام دانسته‌اند. در مقابل، برخی دیگر با استناد به این نکته که دروزیان در ظاهر خود را مسلمان معرفی می‌کنند و حتی اگر فردی از میان آنان به احکام و باورهایشان عمل نکند، او را «خارج‌شده از مسلمین» به شمار می‌آورند، این فرقه را در زمره شاخه‌های اسلامی طبقه‌بندی کرده‌اند (16).

نتیجه:

«دُروزیان» شاخه‌ای منشعب از شیعه اسماعیلیه‌اند که به ‌دلیل باطن‌گرایی و پنهان‌کاری، شناخت دقیق باورهایشان دشوار است. برخی آنان را موحّد می‌دانند، اما گروهی دیگر بر اعتقادشان به الوهیت «الحاکم بأمرالله» و باور به «تناسخ» تأکید دارند؛ عقایدی که در تضاد با تعالیم اسلامی قرار می‌گیرد. آنان با وجود پایبندی به اصول اخلاقی، احکام شرعی مانند نماز و روزه را به معانی باطنی تأویل می‌کنند؛ به همین دلیل دیدگاه‌ها درباره جایگاه دینی‌شان متفاوت است: برخی خارج از اسلام و برخی جزء فرق اسلامی. آنان امروزه در لبنان، سوریه و فلسطین اشغالی حضور و رهبری‌های مستقل دارند.

پی‌نوشت‌ها:

1. جعفر سبحانی؛ بحوث فی الملل و النحل؛ قم: مؤسسة النشر الإسلامی، [بی‌تا]، ج 8، ص 343 ـ 344.

2. مصطفی غالب؛ تاریخ الدعوة الاسماعیلیه؛ بیروت: دارالاندلس، [بی‌تا]، ص 224.

3. محمدفرید وجدی؛ دائرةالمعارف الاسلامیه؛ چ 3، بیروت: دارالفکر، 1971 م، ج 4، ص 27.

4. بطرس بستانی؛ دائرةالمعارف؛ بیروت: دارالمعرفه، [بی‌تا]، ج 7، ص 675.

5. محمدفرید وجدی؛ دائرةالمعارف الاسلامیه؛ ج 4، ص 27.

6. محمد کرد علی؛ خطط الشام؛ چ 3، دمشق: مکتبه النوری، 1403 ق، ج 6، ص 263.

7. همان، ص 267.

8. بطرس بستانی؛ دائرةالمعارف؛ ج 7، ص 675.

9. همان، ص 675 ـ 676.

10. محمد کرد علی؛ خطط الشام؛ ج 6، ص 264.

11. همان.

12. همان، ص 265.

13. جعفر سبحانی؛ بحوث فی الملل و النحل؛ ص 352.

14. بطرس بستانی؛ دائرةالمعارف؛ ج 7، ص 676.

15. محمد کرد علی؛ خطط الشام؛ ج 6، ص 268.

16. همان، ص 267.

صفحه‌ها