كلام

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام سوال بنده این است: چه نوع موسیقی حرام است؟ این لینک رو مطالعه کردم:(موسیقی از نگاه رهبری) http://porseman.org/showarticle.aspx?id=501 اگر اطلاعات مفید دیگری هم هست ،ممنون میشم در اختیارم قرار دهید. اما قسمت مهم و اصلی سوالم اینکه ،موسیقی چه اثری بر انسان دارد؟ آیا باعث رشد او هم میتواند بشود؟آیا نیاز روح انسان هست؟ برخی میگویند موقع بخش موسیقی اصلا به محتوای آن توجهی نداریم،اما من میگویم موسیقی به صورت ناخودآگاه بر انسان اثر میگذارد.حالا از نظر علمی ،با دلایل علمی میخوام این موضوع رو ثابت کنم.خودم که اطلاعات ندارم،از شما خواهشمندم بنده را در این زمینه راهنمایی کنید. التماس دعا

پاسخ: پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
موسيقي هاي لهوي و حرام ثابت شده است که ضررهاي‌فراواني ‌دارد، از جمله‌:
1ـ ضعف‌اعصاب ‌و اختلال‌حواس‌:
موسيقي ‌به ‌ويژه ‌آهنگ ‌هاي‌حساس ‌آن ‌تحريکاتي ‌در اعصاب‌"سمپاتيک‌" و "پارا سمپاتيک‌" به وجود مي‌آورد که‌در نتيجه ‌تعادل ‌اين ‌اعصاب به هم مي خورد و انسان ‌دچار ضعف ‌اعصاب ‌مي‌گردد:(1) دکتر« دلف‌آدلر» پرفسور دانشگاه‌ کلمبيا مي‌گويد:
بهترين ‌و دلکش‌ترين ‌نواهاي ‌موسيقي ‌شوم ‌ترين‌ آثار را روي ‌سلسله ‌اعصاب ‌انسان ‌باقي ‌مي‌گذارد. اصولاً شنيدن ‌موسيقي ‌و کنسرت ‌در اعصاب‌يک ‌نوع ‌اثر تخديري ‌ايجاد مي‌کند که ‌نجات ‌از آن ‌مشکل ‌است‌.
کساني که با موسيقي سر و کار دارند، معمولا عمر کوتاه تري دارند(2) . در اثر هيجانات روحي و رواني و وارد شدن فشار برقلب ، گرفتار سکته هاي قلبي مي گردند.
تأثير موسيقي بر معده: براساس آزمايش‌هايي كه پرفسور "‌لودويگ دوملينگ" درباره موسيقي‌هاي شب‌كوتاه، موزارت، سمفوني، سرنوشت بتهون، موزيك بيت، آوازهاي پاپ يعني موزيك مدرن نسل جوان انجام‌داده و آزمايش هاي مكرر انجام گرفته، ترشح عصاره گوارشي معده و اسيد كلريدريك در كساني كه به موزيك ‌پاپ گوش كرده بودند، پيش از سائرين تقليل و كاهش يافته بود.(3)
2- ضرر هاي ‌اخلاقي‌:
مجالس ‌موسيقي ‌از نظر زيان‌هاي ‌فردي ‌و اجتماعي‌، باعث ‌گناهان‌فراوان ‌مي‌شود. موسيقي ‌سهم ‌بزرگي ‌در به ‌وجود آوردن‌ ناپسندي ها و پليدي‌ها دارد. نغمات ‌موسيقي ‌اجتماع‌را به ‌فساد و انحراف ‌مي‌کشاند. موسيقي ‌مخصوصاً در محافل‌مختلط ‌و به‌ويژه در صورتي که ‌خواننده ‌زن ‌باشد، مهيّج ‌شهوت ‌و هوس‌است‌. باعث ‌شهوت‌ راني ‌و عشق ‌بازي ‌و اعتياد به آن ‌مي‌شود . جامعه ‌را دچار گناه ‌و لغزش‌هاي ‌فراوان ‌مي‌کند.
موسيقي انسان را به لهو و لعب و عيّاشي و‌بي بند و باري سوق مي‌دهد . باعث تزلزل اعتقادات مذهبي و لاقيدي مي‌شود. در روايات از رسول گرامي اسلام نقل شده : " سه چيز قلب انسان را پر قساوت مي‌گرداند: شنيدن و گوش دادن به‌صداها و گفتارهاي لهو؛ دنبال صيد رفتن براي خوشگذراني؛ به دربار شاهان رفت و آمد كردن."(4) باز فرمود: "‌چهار چيز قلب را فاسد مي‌كند و موجب نفاق قلبي مي‌شود: گوش دادن به لهويات؛ فحّاشي‌كردن؛ به دربار سلاطين رفت و آمد كردن و دنبال صيد رفتن".(5)
3 ـ بزرگ ترين ‌ضرر موسيقي‌هاي مبتذل و لهوي دوري ‌از خدا است‌.
‌سعادت ‌ياد خدا است ‌که ‌مايه‌ حيات ‌و اطمينان ‌قلب ‌مي‌شود. کارهاي‌غفلت ‌آور در اسلام ‌ناروا قلمداد شده ‌، موسيقي ‌و غنا و رقص ‌و مجالس ‌لهو و لعب ‌نقش ‌مؤثري ‌در غفلت ‌از خدا دارد.
‌اسلام‌ چيزي ‌را بدون ‌جهت ‌حرام ‌نمي‌کند. ‌موسيقي ‌چون ‌از جهات‌ مختلف ‌زيان ‌بخش‌است‌، در اسلام‌ تحريم شده است‌.
مسعده ‌بن ‌زياد مي‌گويد: در خدمت ‌امام ‌ششم ‌بودم ‌که ‌شخصي‌گفت‌: در همسايگي ‌من ‌کساني ‌هستند که‌ کنيزهاي ‌آوازه ‌خوان‌و موسيقي دان ‌دارند . گاه ‌و بيگاه ‌مي‌خوانند و مي‌نوازند. گاهي‌ که ‌براي ‌کاري ‌به ‌طرف ‌ديوار خانة ‌آنان‌ مي ‌روم‌، اندکي توقف ‌مي‌کنم ‌تا آواز آن‌ها را بهتر و بيش تر بشنوم‌! حضرت‌فرمود: ديگر اين‌ کار را تکرار مکن‌.(6)
پيامبر(ص‌) فرمود: " خدا مرا به ‌رسالت ‌بر انگيخته است ‌تا براي ‌مردم‌جهان ‌رحمت ‌باشم ‌. آنان ‌را به‌سوي ‌سعادت‌ راهنمايي ‌کنم‌. خدا فرمان ‌داده ‌که ‌آلات ‌موسيقي ‌را محو کنم‌ و کارهاي‌ جاهليّت ‌را براندازم‌. (7)
اگر انسان‌خود را در وادي ‌موسيقي‌هاي ‌مهيّج ‌و مطرب ‌و رقص ‌و پاي‌کوبي ‌بياندازد، کم‌کم ‌از خوبان ‌و خوبي‌ها فاصله‌مي‌گيرد.
از تلاوت ‌قرآن‌، رفتن ‌به‌ مساجد، خواندن ‌نماز و دوستان ‌صالح‌فاصله ‌مي‌گيرد، به ‌حدّي ‌مي‌رسد که ‌اصلاً از خوبي‌ها بدش‌مي‌آيد . بد و بدي‌ها را دوست ‌مي‌دارد . همواره ‌با آن‌ها همراه ‌مي‌شود.
بدترين آثار منفي خانوادگي موسيقي که تجربه آن را نيز ثابت کرده، آن است که غيرت ناموسي را در مردان و عفت و حيا را در زنان از بين مي برد.
2- با آنچه در مورد ضررهاي موسيقي اشاره شد، روشن مي شود که موسيقي نه تنها غذاي روح نيست، بلکه موسيقي لهوي سبب بيمارشدن روح و روان مي گردد و روح را معتاد و آلوده مي کند.
اگر موسيقي براي روح انسان مفيد بود، محال بود که اسلام آن را حرام کند .
‌پي نوشت:
1. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر ،ج15 ،ص 182 به بعد ؛ شهيد هاشمي نژاد، مناضره دکتر و پير ،بخش موسيقي و اعصاب.
2. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج15، ص 185 .
3. همان.
4و5. ‌ميزان الحكمه، عنوان 3122.
6 ،بيست‌پاسخ‌، مؤسسة‌در راه‌حق‌، ص‌191، به‌نقل‌ از وسائل‌الشيعه‌، ج‌2، ص‌957.
7. مستدرك‌الوسائل‌، ج‌2، ص‌458.

با سلام و با قبولي طاعات و عبادات شما من چند وقت پيش شروع به خواندن ؟آيت الكرسي مغربي كردم به گمان اينكه جزء ادعيه مشروع مي باشد . و تصميم داشتم كه 40 روز آنرا بخوانم . بعد از خواندن اين دعا در شب سرگيجه مي گرفتم و حالت بدي به من دست مي داد اما نمي دانستم . اما در روز پانززدهم ،مطالبي در يك سايت ديدم كه نوشته بود اين دعا اگر با رعايت مواردي نباشد ،مثلا شب خوانده نشود ، عوارض زيادي دارد مثل بدبختي و حتي ممكن است فرد را بكشد . يكي از افرادي هم كه اين دعا را خوانده بود اين اظهار نظر را كرده بود. خواهش مي كنم به من بگوئيد آيا خواندن اين دعا مي تواند اثر بدي داشته باشد و ممكن است اثرش باقي مانده باشد؟

پاسخ:
با مراجعه به اينترنت معلوم شد چيزي به نام "آيات مغربي" ساخته و پرداخته شده است، مثل يس مغربي،فيل مغربي،توحيد مغربي، حمد مغربي، آيت الکرسي مغربي ؛ بعد در توضيح گفته شده:
درست آن "مقرّبي" است، زيرا ارباب طلسم و ورد و افسون که اين آيات را ساخته و پرداخته اند، در بين آيات، دعاها و ذکر ها و آيات ديگر را مي خوانند و نام هاي ملائکه مقرب را مي برند و به آن ها متوسل مي شوند.
البته ارباب طلسمات براي اين دعاها و آيات و سوره هاي اختراعي، آثار و خواص بسيار برشمرده اند . متاسفانه جامعه متکي بر جهل و خرافه و شعار هم به اين ها بهاي زياد مي دهد.
دعا و عبادت بايد از جانب خدا و پيامبر و جانشينان پيامبر رسيده باشد .اين دعاها و آيات ترکيبي و تلفيقي همه ساخته دست افرادي ناشناس است که يا به علوم غريبه و ممنوعه و...اشتغال دارند يا از جانب دشمنان ماموريت خرافه سازي و ترويج خرافه دارند و هيچ کدام اين ها از معصوم نرسيده است.
شناخت ملائکه مقرب فقط با تعليم خدايي ممکن است . بشر به خودي خود راه ورود به اين حوزه را ندارد . بايد فقط با استناد به سخن قطعي پيامبر و امام و با استناد به روايات معتبر، ملائکه را معرفي کنيم و نام ببريم . اجازه توسل به آن ها بايد از جانب خدا و پيامبر رسيده باشد و اين دعاها هيچ کدام سند معتبر از معصوم و مبناي شرعي و ديني محکم ندارند. اين نام ها و اين ملائکه در کدام حديث معتبر معرفي شده اند؟ در کدام حديث معتبر چنين ذکر و دعا و وردي از جانب معصوم وارد شده است؟ خواندن اين دعاها اثر مثبت ندارد و بعيد نيست اثر بد داشته باشد چون گناه است و جعل و افترا مي باشد و آب ريختن به آسياب دشمنان دين است.

بسم الله الرحمن الرحیم با سلام حضور آقای قرائتی در جایی که مشکلات ازدواج بخاطر نداری و بیکاری جوانان به تعویق افتاده است و این مردم محتاج وجود دارند که حتی در این ماه مبارک نتوانسته اند طعامی برای خود تهیه کنند و خجالت زده و شرمنده خانواده هستند و حتی ودیعه ای ندارند که خانه ای اجاره کنند و دیگر مشکلاتی که شما بهتر از ما به آنها آگاهید آیا روا است که پول و طلا جمع آوری شود و حرم امامان ما را با طلا آذین کنند.در صورتی که مردم کشور عراق و حتی ایران خودمان به این پول ها احتیاج دارند. آیا فکر میکنید که امامان ما از این کار راضی و خوشنود هستند؟مگر روایت نیست که اگر مسجدها را زینت کنند در زمان صاحب الزمان این مسجد ها به دست ایشان خراب می شوند؟ حال که جواب این سؤال را با تأمل و دقت بیشتری پاسخ دهید. متشکرم.

پاسخ: با سلام وتشکر از ارتباط با اين مرکز
آنچه كه مسلم است ما بايد در همه كارها اولويت ها را در نظر بگيريم وباتوجه به اهميت كارها آن ها را انجام بدهيم اما ساختن ضريح و حرم براي قبور رهبران مذهبي، به عنوان يک رسم و سنتي است که در جامعه به وجود آمده ، منظور از کساني که اين کار انجام مي‌دهند، يک نوع احترام به آن امام يا امام‌زاده است .
از منظر دين اسلام اين گونه اعمال بيانگر تجليل و تكريم از شخصيت هاست . اگر اين افراد در زمره علما و بزرگان دين به خصوص امامان معصوم و فرزندان آنان باشند ، اين اعمال مصداق تعظيم شعائر الهي است كه در قرآن نشانه تقوي و بسيار ارزشمند دانسته شده است .
به علاوه اين گونه رفتارها در خصوص فرزندان رسول خدا نوعي اظهار مودت و محبتي است كه از فروع دين و مزد رسالت حضرت دانسته شده ، در ساحت ايمان شيعي از جايگاه رفيع و والايي برخوردار است ؛ در نتيجه اين گونه تجليل و تعظيم ها هم ماهيت ديني دارد و هم بسيار ارزشمند است
توجه داشته باشيد که طلا و جواهراتي که در ساختن اين اماکن مقدس استفاده مي شود، توسط خود مردم است، و از آن جا كه هزينه ها ناشي از اموال دولتي و عمومي يا وجوهات ديني نبوده ، بلكه هداياي مردمي پايه اصلي هزينه ها را تشكيل مي دهد ، معمولا اين تصور هم براي توده جامعه به وجود نمي آيد كه چرا اين همه هزينه براي زيبايي و تزيين اين مكان ها صرف شده است ، بلكه خود مايل به مشاركت در اين امور هستند.
واما وجود مشکلات مالي و فقر خانمان سوزي که در برخي از خانواده ها وجود دارد جاي انکار نيست ولي بايد توجه داشت که اين دليل نمي شود از برخي امور ديگر غافل بشويم کمک به نيازمندان هم وظيفه تک تک آحاد و افراد جامعه مي باشد و هم وظيفه حاکمان جامعه ودر صورتي که ما به وظيفه خود در مقابل نيازمندان عمل کنيم بسياري از مشکلات آنها حل مي شود حال شما فکر مي کنيد اگر اگر قبور ائمه و امامزادگان مانند قبور ائمه بقيع بود وهزينه اي براي ساختن مساجد نمي شد ما ديگر در جامعه فقير نداشتيم وديگر هيچ خانواده نيازمندي پيدا نمي شود مسلما جواب شما هم نه است پس بايد همه نياز ها را به هم درنظر بگريم و بدانيم که مشکلات مالي وفقر ونيازمندي ها راه حل هاي جداگانه اي دارد.
در مورد روايتي که در سوال خود به آن اشاره کرديد ما روايت به اين مضمون که امام زمان (ع) مساجدي که مجلل وبا هزينه زياد ساخته شده باشد را خراب مي کنند نيافتيم در روايات وارد شده است که امام چهار مسجدي که در کوفه بعد از شهادت امام حسين (ع) و به شکرانه شهادت ايشان ساخته است را خراب مي کنند وهمچنين مساجدي که مشرف به منازل باشند را خراب مي کند.(1)
اما بايد توجه داشت که تزيين مسجد به طلا اشکال دارد.(2)
پي نوشت ها:
1. بحار الانوار ، ج52 ، ص 339 و ارشاد شيخ مفيد ، ج2 ، ص 385
2. آيه الله مکارم ، توضيح المسائل ، م832

سلام.خسته نباشید.من منبع موثق یک سخن را می خواهم واینکه این سخن چقدر موثق هست.درضمن اگه موثق هست چرا خداونداینچنین گفته. (درمبحث دامهای شیطان رجیم امده که شیطان از خداوند دام ووسیله شکار میخواهد.وخداوند فرمود:زنان را وسیله صید وبه دام انداختن مردم قرار دادم.)درضمن خداوند در قران کریم فرموده است زنان را برای اسایش مردان افریدم.حال کدامین سخن واقیعت دارد؟ باتشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در قرآن نيامده که :"زنان را براي آسايش مردان آفريدم" بلکه فرموده:
وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (1)
و از نشانه‏هاى او اينكه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يابيد، و در ميانتان مودّت و رحمت قرار داد در اين نشانه‏هايى است براى گروهى كه تفكّر مى‏كنند!
مخاطب در اين آيه انسان ها هستند نه فقط مردان. آيه مي فرمايد از نشانه هاي من اين که براي شما همسراني آفريدم تا در کنار آنها آرام بگيريد. و بين شما و همسرانتان محبت و عطوفت قرار دادم و در اين خلقت نشانه هايي است براي آنان که اهل تفکر مي باشند.
زن در کنار مرد آسايش مي يابد و مرد در کنار زن و هر دوي آنها ناقص اند و احتياج به جفت دارند تا در کنار او کامل شوند و آرامش يابند.
در آيه ديگري اين حقيقت و کامل شدن و آرامش يافتن زن و مرد در کنار جفت را به اين گونه بيان مي کند:
هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن‏(2)
آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها (هر دو زينت هم و سبب حفظ يكديگريد).
اما اين که زنان دام هاي شيطانند،اين حديث به نقل از رسول خدا رسيده است.(3) البته راوي هاي آن شناخته شده نيستند و از لحاظ سندي خيلي معتبر نيست ولي چون به نظر عالمان، مطلب خلاف قاعده و عقلي در ان نيست، قبول شده و نقل گرديده است. ما از سنديت آن يا از جعلي بودنش دفاع نمي کنيم و لي مي گوييم بر فرض که رسول خدا اين سخن را فرموده باشد، نقصي براي زنان نيست بلکه بيان حقيقتي است که براي همه عيان مي باشد. اين که چيزي دام شيطان باشد، به معناي بد و خبيث بودن آن چيز، نيست بلکه شيطان از آن چيز به علت مطلوبيت فوق العاده اش استفاده مي کند. طبيعي است چيزي که مطلوب آدمي و ارزشمند نباشد، ريسمان صيد براي شيطان نمي شود. يکي از ريسمان هاي صيد شيطان مال است که در قرآن از آن به "خير" تعبير شده است(4).
بنا بر اين چون مردان به زنان علاقه دارند، شيطان از اين مطلوبيت زنان استفاده مي کند و ريسماني براي به دام انداختن مردان از آن براي خود مي سازد هم چنان که از مردان نيز به عنوان دام هايي براي منحرف کردن زنان استفاده مي کند ولي اين دام کارآيي زيادي ندارد.
پي نوشت ها:
1. روم(30)آيه21.
2. بقره(2)آيه 187.
3. المجازات النبويه، سيد رضي، ص202؛ تفسير ابوالفتوح رازي، ج4،ص34؛ کنوز الحقايق، مناوي، ج1،ص 150.
4. بقره(2)آيه180.

ایا اگریک بار اب جاری روی زمین ویا ظرفی که اب نجس روی ان ها ریخته شده باشد بریزیم پاک میشود ؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بله با يک بار شستن پاک مي شود.(1)
آب جاري به آبي مي گويند که جريان دارد و داراي ماده است(يعني به منبعي متصل باشد ) مانند آب چشمه ، آب رودخانه ، آب قنات و آب لوله کشي شهري .(2)
پي نوشت :
1. آيه الله شبيري ،توضيح المسائل ،م28.

با سلام خدمت شما.میخواستم ببینم این که شیعه از امامان کمک میگیرند اشکالی دارد؟ایا این درست است که انسان امامان را واسطه ی خود و خدا قرار بدهد با اینکه میداند خدا از رگ گردن هم به او نزدیک تر است؟ به این ایه دقت کنید :] إن الذین تدعون من دون الله عباد أمثالكم[ «كسانی را كه به غیر از خدا می‏خوانید بندگانی مثل خودتان هستند»(اعراف/194). متشکرم.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در خصوص اين سوال ابتدا بايد ديد اصل توسل و ياري خواستن از انسان هاي ديگر از ديدگاه دين اسلام امري مقبول است يا مذموم ، آن گاه به نحوه عملكرد و رفتار شيعيان در اين خصوص بپردازيم :
توسّل يعني در خواست از فرد داراي توانمندي، براي حل مشکلات و نيازمندي هاي، حال چه به دست خود و از طريق قدرت فردي اش و يا از طريق وساطت و عرض نياز ما به فرد ديگري که اين توانايي را داراست . متوسل شدن به ديگران گاهي به معناي درخواست کمک از خود اوست . گاهي به معناي درخواست شفاعت و وساطت او نزد کسي که توانايي حل مشکلات ما را دارد ؛
اگر به مجموعه آيات وروايات نگاهي بيندازيم ، درمي يابيم که توسل به يك انسان نمي تواند شرک و گناه باشد بلکه مواردي از توسل مورد تمجيد و سفارش نيز قرار گرفته ؛ مثلا در آيه 97 سوره يوسف از زبان برادرانش خطاب به پدر مى‏خوانيم :
«يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئين ؛اى پدر ! براى ما استغفار كن كه ما خطا كار بوديم ». يعقوب نيز اين تقاضا را نه تنها انكار نكرد بلكه به آن ها قول مساعد داد و فرمود : « سوف استغفر لكم ربى ؛ به زودى براى شما از درگاه خداوند تقاضاى آمرزش مى‏كنم » اين آيه تصريح دارد که عمل فرزندان يعقوب در توسل به پدر بزرگوارشان درست بوده و گرنه مورد تاييد پيامبر خدا قرار نگرفته و پذيرفته نمي شد.
در جاي ديگر مي فرمايد : « و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاووك فاستغفروا اللّه و استغفر لهم الرسول لوجدوااللّه توابا رحيما ؛(1)- اگـر آنـان هنگام ستم بر خويشتن , نزد تو مى آمدند و از خدا درخواست آمرزش مى كردند و پيامبر نيز براى آنان طلب آمرزش مى نمود , خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند . »
اين آيه هم به واسطه قرار گرفتن پيامبر براي طلب استغفار مردم ، صراحت دارد. بنابراين واسطه قرار گرفتن انسان هاي برگزيده الهي و متوسل شدن به آن ها در آيات قرآن به کار رفته و در صدر اسلام نيز توسط اصحاب و ياران پيامبران صورت مي گرفت.
از طرف ديگردر مواردي هم در منابع وآموزه هاي ديني ، توجه به غير خدا مذموم و مردود دانسته شده مثلا در قرآن آمده : «لا تدعوا مع الله احدا(2) همراه خدا ديگري را نخوانيد » ؛ در نتيجه بايد ديد معيار و ملاک توسل ممدوح و مذموم چيست .
توسل ما نسبت به امامان يا امام زادگان از سه صورت خارج نيست:
1. درخواست از آن ها براي وساطت از درگاه خداوند براي رفع حوايج و آمرزش گناهان ومانند آن است که يقينا صحيح و درست است چنان که مورد آيات گذشته و مورد قبول قرآن همين موارد بود .
2.گاهي هم درخواست مستقيم از اين بزرگواران براي حل مشکلات ماست ،با اين توجه که قدرت وتوانايي آن ها امري است که خداوند به ايشان عنايت نموده ، امامان به خاطر قدرت و کرامت و توانايي خدادادي قادر به حل مشکلات و نيازهاي ما هستند ،آن هم در صورت مطابقت با مشيت وخواست خداوند ؛مانند همان موردي که از درخواست يک مادر بيان کرديد .
اين مورد هم هيچ منع عقلي و محذور شرعي ندارد ،زيرا همانند مراجعه ما به پزشک براي درمان بيماري است ،زيرا از پزشک مي خواهيم از علم و دانش خدادادي خود و با بهره گيري از داروهايي که خداوند براي درمان بيماري خلق فرموده ،ما را در مسير بهبودي قرار دهد؛ در واقع درخواست ما از امامان معصوم براي استفاده از مقام ومرتبت عالي شان در تصرف در امور عالم از همين قبيل است ،نه بيش تر.
3.تنها مي ماند توسل به اين بزرگواران با اين پيش تصور که اين ها در عرض خداوند داراي توانايي هاي مستقلي هستند که حتي بدون اراده و خواست خدا قدرت برآوردن حوائج ما را دارند ؛
بديهي است که اين گونه عقيده و عمل طبق آن شرک و گناهي بزرگ است اما در هيچ يک از اعتقادات شيعه اثري از چنين نگاه و بينشي به چشم نمي خورد . در مشهور ترين ادعيه ما و توسلات و زيارات منقول در منابع شيعي همواره ذکر : « يا وجيهة عندالله اشفع لنا عند الله ؛ اي آبرومند نزد خدا شفاعت ما را نزد خداوند بنما »(3) است ،نه وجود اراده و قدرت مستقل از اراده و قدرت خداوند .
با فرض وجود خداوند قادر و توانا و نزديك تر بودن او از رگ گردن به ما چه نيازي به عرض حاجت بردن به پيش بندگان او -هرچند داراي توانايي هايي نيز باشند- است ؟
آدمي مي‏تواند مستقيماً از خداوند حاجت خود را بخواهد، ولي اگر بتواند در اين مسير دعاي ديگران- به خصوص مقرّبان درگاه الهي را نيز همراه خود سازد، احتمال تأثير فزون‏تري در كار خواهد بود . اين امر از خلال فرامين و دستور الهي به دست مي آيد که در برخي موقعيت ها خداوند به اين امر دستور داده و در آن حکمت هايي ديده مثلا فرموده است :
«وَ اِبْتَغُوا إِلَيهِ اَلْوَسِيلَةَ (4)؛به سوي خداوند وسيله برگيريد»،. اين وسيله مي‏تواند اعمال صالح باشد . مي‏تواند شخص صالح و وجيهي باشد .اگر خداوند به طور كلي فراموش گردد و تنها وسايط ديده شوند، اين امر با آموزه‏هاي ديني و قرآني سازگاري ندارد بلکه از بزرگ ترين گناهان محسوب مي گردد چنان که آيات مورد مذمت در اين باره به همين موارد بر مي گردد.
اما در مورد آيه مورد نظر شما يا آيه اي که ابتدا ذکر کرديم ، مراد از خواندن مرادف با عبادت کردن است و گرنه صرف خواندن و صدا زدن نمي تواند حرام باشد .
چون هر خواندني نمي تواندشرک و حرام است باشد؛ در قرآن مجيد لفظ دعوت در مواردى بـه كـار رفته كه هرگز نمى توان گفت گناه و حرام است مانند :« قال رب انى دعوت قومى ليلا و نهارا . (5)- ( نوح گفت ) : پروردگارا ! شب و روز , قوم خودم را ( به سوى تو ) دعوت كردم . »
اگر به قرآن کريم مراجعه کنيم مي بينيم مقصود از دعا در مجموع آياتي که تاکيد بر انحصار آن در خداوند دارد , مطلق خواندن حتي خواندن به قصد ياري خواستن نيست بـلـكه دعوت خاصى است كه مى تواند با لفظ پرستش ملازم باشد ; زيرا مجموع اين آيات در مورد بت پرستانى وارد شده است كه بت هاى خود را خدايان مى پنداشتند .
خضوع بت پرستان و دعا و استغاثه آنان در برابر بت هايى بود كه هرچند آن ها را به عناوين مـالكان حق شفاعت و مغفرت و ... توصيف مى كردند، ولي آن ها را متصرف مستقل در امور مربوط به دنيا و آخرت مى شناختند . در اين شرايط , هر نوع دعوت و درخواستى از اين موجودات , عبادت و پرستش خواهد بود . روشـن تـريـن گـواه بر اين كه دعوت و خواندن آنان با اعتقاد به الوهيت بوده , آيه زير است :
«فما اغنت عنهم آلهتهم التى يدعون من دون اللّه من شيئى؛ (6)- خدايانى كه جز خداى بزرگ , آنان را فرا خواندند ( مى پرستيدند ) , آنان را بى نياز نساخت .» واژه «مع» درآ يه « فلا تدعوا مع الله »به اين معنى گواهى مى‏دهد كه نبايد كسى را هم رديف خدا و مبدأ تاثير مستقل و در جايگاه الوهيت دانست .
بـنـابراين , آيات مورد بحث , ارتباط به توسلات و زيارت ما ندارد . کار ما درخواست بنده اى از بنده ديگر است كه نه او را اله و رب مى داند و نه مالك و متصرف تام الاختيار در امور مربوط به دنيا و آخرت , بلكه او را بنده عزيز و گرامى خدا مى شناسد كه او را به مقام رسالت و امامت برگزيده و وعـده داده كه دعاى او را درباره بندگان خود بپذيرد .

پي نوشت:
1. نسا(4)آيه آيه 64 .
2. سوره جن، آيه 18.
3. مفاتيح الجنان دعاي توسل
4.مائده(5) آيه 35.
5. نوح (71) آيه 5.
6.هود (11)آيه آيه 101.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سوال من در مورد آخرت بود. اینکه خداوند این جهان را آفریده که انسان ها را آزمایش کند که خوب ها و بدها مشخص شوند . 1.این کار اصولا چه فایده ای دارد خب انسان های خوب و بد هم مشخص شوند که چی بشه خب خداوند از اول انسان های خوب را خلق کند. 2.انسان های خوب و بد هم مشخص شدند و به بهشت و جهنم هم رفتند خب آخرش چی ، خوب ها در بهشت و بد ها در جهنم 3.آیا این بهشت و جهنم پایانی هم دارد اگر پایان ندارد خوب این یک کار الکی است چون هیچ تنوعی ندارد که همه چیز آماده ، که انسان به چه چیزی برسد.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
هدف از آفرينش مخلوقات، به خصوص انسان ها ربطي به سرنوشت آن ها در آينده و جدا شدن خوبان از بدان ندارد، بلکه غرض اصلي خلقت بسيار مهم تراست و آن اين که :
خداوند فياض و بخشندة مطلق است؛ يعني هر چه كه قابليت موجود شدن را داشته باشد، از طرف خدا به آن وجود عنايت مي‌‌‌‌‌‌‌شود، زيرا هيچ گونه بخلي براي خدا تصور ندارد، بلكه فياضيتش اقتضا مي‌‌‌‌‌‌‌كند به چيزي كه قابليت اخذ نعمت وجود دارد، وجود ببخشد.
خداوند از آن جا كه «علم» و «قدرت» و «جود» بى نهايت دارد ،جهان و انسان را آفريده ، لازمه اين سه صفت آن است كه خلقت خداوند بهترين و كامل‏ترين آفرينش باشد، يعنى در مجموعه هستى اگر وجود مخلوقى، زيبايى و كمال آفرينش مجموعه عالم را افزايش دهد، لازم است خدا آن موجود را خلق كند، زيرا عدم خلقت آن موجود، يا ناشى از عدم اطلاع و آگاهى از زيبايى آن مى باشد، يا در اثر ضعف و ناتوانى از خلقت آن است. چنانچه خدا با توجه به علم و قدرت بى نهايت، باز آن زيبايى را خلق نكند ،ناشى از عدم «فضل» و «جود» و بخشندگى است اما خدا از بخل منزه است . «جود» و رحمت و بخشندگى او بى نهايت است. پس جهانى كه خدا خلق مى كند، بايد كامل‏ترين صورت ممكن را داشته باشد.
در مجموعه خلقت بايد انسان خلق مى شد؛ زيرا در جهان خلقت پيش از خلق انسان، فرشتگان بودند كه موجوداتى نورانى و پاك بودند كه خدا را همواره عبادت مى كردند. فرشتگان به دليل شرايط ويژه خلقت خود بر سر دو راهى قرار نمى گرفتند كه با اختيار خويش (در حالى كه ميل باطنى آن‏ها به جهت ديگرى تمايل داشته باشد) رضايت خداوند را انتخاب كنند.
آن‏ها همواره حضور و عظمت خدا را درك مى كنند و در مقابل آن همه عظمت راهى جز عبادت ندارند. اما در صحنه هستى، مى توان يك نمايش زيباتر از اين را هم تصوير كرد و آن اين كه موجودى وجود داشته باشد كه از يك طرف همانند ملائك در اوج جذبه الهى و عشق و عبادت به خدا باشد . در عين حال موانعى پيش روى او براى برگرداندن وى از مسير عشق و عبادت قرار داشته باشد. اين موجود انسان است.
او خدا و عظمتش را بى واسطه مى بيند . از سوى ديگر گرچه فطرت الهى او همواره در درونش وى را به سوى خوبى‏ها و پاكى‏ها دعوت مى كند ،ولى اميال حيوانى و شهوانى او قدرت فراوانى دارند. وى اين گونه خلق شده كه از يك سو با خواسته‏ها و تمايلات شهوانى و حيوانى رو به رو است و از سوى ديگر فطرت الهى اش و راهنمايى‏هاى پيامبران او را به سوى خوبى‏ها فرا مى خواند.
او در عرصه‏هاى مختلف زندگى مى تواند با ايمان به خداوند و محبّت او، بر سر دوراهى‏ها عشق به خدا را انتخاب كند . مظاهر فريبنده دنيا را رها سازد. چنين صحنه هايى از محبّت و عشق انسان نظير يوسف كه در اوج جوانى و زيبايى در سخت‏ترين صحنه آزمايش خدا را رها نكرد، براى هر كسى در طول زندگى پيدا مى شود. همواره چنين صحنه‏هايى در طول تاريخ حيات بشرى تكرار مى شود.
اگر خداوند زمينه پديد آمدن چنين صحنه‏هاى زيبايى از تجلّى محبّت و عشق مخلوقات خويش را كه با اختيار كامل به سوى او مى آيند ،فراهم نمى كرد، باز جهان كامل‏ترين و زيباترين بود؟ آيا در علم و قدرت و فيض و «جود» مطلق خداوند كه اقتضاى آفرينش بهترين و زيباترين صورت آفرينش را دارد، ترديد نمى بود؟ آيا جاى اين سؤال از خدا باقى نمى ماند كه قدرت و علم و فيض تو مطلق بود، پس چرا زيباترين جهان را خلق نكردى؟!
پس از خدا، خلقتى چنين لازم و ضرورى است و گرنه خداوند نيازى به آزمون و عبادت انسان‏ها ندارد يا تعيين خوبان از بدان و نيكان از ظالمان ندارد ؛ اگر در آيات قرآن آزمايش و عبادت به عنوان علّت آفرينش انسان شناخته شده و كمال انسان هدف نهايى شمرده شده، بايد دانست كه منظور از اين امر هدف مندي خلقت انسان است نه هدف اصلي خداوند از اين امر .
به عبارت روشن تر خداوند از آن جا كه حكيم است، براي خلقت انسان بر اساس ضرورتي كه در بالا ذكر شد ،مسير و راه و مقصدي معين تعيين نموده است تا انسان در اين خلقت خود راهي بيهوده و عبث را نپيمايد ، بلكه تلاش نمايد كه مسيري تكاملي را در پيش گفته و به سعادت حقيقي خود در بهشت برين دست يابد كه در اين راه عبادت و بندگي خداوند و بيرون آمدن سرافرازانه از آزمايشات الهي مهم ترين راهكار در اين سير تكاملي است .
در نتيجه بندگي مطلق همه انسان ها و يا عناد و كفر همه آن ها سود و ضرري به حال خداوند ندارد ، بلكه بر او لازم بود كه فيض وجود و فرصت خلقت و رسيدن به كمال را از هيچ انساني كه زمينه آفرينشش فراهم بوده دريغ ندارد كه همين گونه هم عمل نمود ، اما خوب يا بد شدن و بهشتي و جهنمي شدن آن ها بر عهده خودشان و به اختيار خودشان است. معقول نيست كه خداوند به بخي انسان ها فرصت حيات و حق انتخاب ندهد، به اين دليل كه مي داند آن ها مسير درست را انتخاب نمي نمايند .
اصولا علم خداوند به چگونگي اعمال و رفتار انسان‌ها و مسيري که در طول زندگي شان در پيش مي‌گيرند، در خلقت او تأثيري نمي‌گذارد ،زيرا هدف خلقت خداوند دادن فرصت رسيدن به کمال و سعادت به هر فرد ممکن است.
هر انسان که امکان زندگي و رشد و رسيدن به کمال براي او متصور باشد، از نعمت وجود و خلقت خداوند بي‌بهره نمي‌ماند . خداوند از اعطاي کمال وجود به او خودداري نمي‌کند؛ اما لازمه رسيدن با اختيار و آزادانه به يک سعادت ابدي ،پشت سر گذاشتن مراحل سخت آزمون و انتخاب گزينه‌هاي درست از غلط در زندگي است . افراد مختلف در برابر امتحانات نتايج متفاوتي به دست مي‌آورند؛ عده‌اي به کمک عقل و فطرت و هدايت‌هاي بيروني انبيا و اولياي الهي و راهنمايي‌هاي ظاهري و باطني خداوند مسير صحيح و سعادت را در پيش مي‌گيرند، ولي عده‌اي تحت تأثير هواهاي نفساني و شهواني و غرائز ، عقل و فطرت خود را به کنار گذاشته ،در مسير باطل قدم برمي‌دارند.
به علاوه اگر قرار بود خداوند علم ازلي خود را در آفرينش افراد دخالت بدهد،چه نيازي به خلق انسان‌هاي خوب و صالح بود؟
خداوند بدون خلقت دنيا و آزمايش‌هاي آن فقط خوبان را وارد بهشت مي‌کرد، چون مي‌دانست که اگر اين ها به دنيا بيايند، افرادي صالح و مؤمن خواهند بود؛ در حالي که خلقت دنيا بستر تحقق عيني و تدريجي مسير سعادت و شقاوت توسط انسان‌ها و با استفاده از اختيار ذاتي و دروني شان است تا در فرداي قيامت کسي به خداوند اعتراض نکند که اگر مرا خلق مي‌کردي و در دنيا قرار مي دادي ، جزو خوبان و صالحان مي‌شدم و راه درست برمي‌گزيدم.
قرآن به اين حقيقت مهم اشاره مي‌کند:
«ليهلک مَنْ هلک عن بيّنة و يحيي من حيّ عن بيّنة؛(1) تا از روي دليل هلاک شود هر که هلاک شدني است و از روي دليل زنده شود هر که قابل هدايت است ».
به علاوه يکي از آزمايش هاي مهم الهي براي انسان‌ها نحوة برخورد آن ها با يکديگر در دنيا است که تعيين کننده جايگاه آن ها در آخرت خواهد بود. ظالم به نحوة برخورد خودش با مظلوم آزمايش مي‌شود . مظلوم به نحوة برخوردش در برابر ظلم ظالم؛ تمامي حوادث، بلاها، مشکلات،ظلم‌ها ،حتي نعمت‌ها، خوشي‌ها، و... در دنيا ابزار و وسايلي براي امتحانات الهي است . اگر قرار بود ظلم و ظالمي در دنيا نباشد، امتحان بزرگ چگونه انجام مي‌گرفت و در يک فضاي کاملاً خوب و خوش و خرم ديگر حتى خوبان به چه چيز آزمايش شوند؟
ظالم بودن يا نبودن يک فرد بسته به نوع انتخاب و بهره برداري از نعمت اختيار و آزادي خداداي توسط او دارد . خداوند براي هيچ کس ظالم و گنهکار و جهنمي بودن را تعيين و مقدر نفرموده ،فردي همچون صدام مي‌توانست يکي از بهترين بندگان خدا باشد . نعمت وجود و خلق شدني را که خدا به او داده ، در مسير رسيدن به سعادت به کار ببندد .پس خلقت او نعمت خدا براي او بود، نه ظلم. به علاوه افراد زيادي که توسط او مورد آزمايش قرار گرفته و رنج و ستم از کارهاي او ديدند ، مي‌توانند به واسطه انجام وظيفه خود و انتخاب درست رفتار در برابر ظلم‌هاي او به سعادت برسند، پس ظلمي، بر آن ها هم روا داشته نشده است .
انسان موجودي مختار است .لازمه آفرينش موجود مختار و كمال مند, اين است كه براي آن موجود, زمينه مخالفت نيز فراهم باشد; يعني، بتواند با دستورها مخالفت كند و در عين حال , راه بندگي و اطاعت را انتخاب كند. چرا كه اگر براي اين موجود, فقط راه اطاعت باز باشد, اطاعت او مانند ملائكه خواهد بود. پس اگر فرض كنيم كه خداوند, به حكمت خود , بايد فقط انسان هايي را بيافريند كه اطاعت مي كنند; بدان معنا است كه آفرينش گنه كاران , محال باشد, و نتيجه آن , عدم مخالفت انسان با خدا است .
روشن است كه چنين امتناعي با اصل هدف آفرينش انسان , منافات دارد. پس نه تنها حكمت اقتضا نمي كند كه خداوند, فقط انسان هاي مطيع را بيافريند; بلكه اقتضا مي كند براي موجوداتي كه آفريده , راه مخالفت را بازبگذارد. لازمه آفرينش كمال اختياري , اين است كه خداوند امكان كفر و مخالفت را براي انسان بازبگذارد. پس اگر نظام آفرينش به گونه اي بود كه فقط انسان مطيع امكان وجود داشت , چنين نظامي با حكمت آفرينش انسان , منافات پيدا مي كرد.

پي نوشت :
1. انفال (8) آيه 42.

صفحه‌ها