كلام

سوال؟ سلام آخرین بار که برای مشاوره یه پیام فرستادم متاسفانه انگ دیوانگی بهم زدید کلی هم دری بری بدون اینکه بدونید جریان چیه جوابتونو دادم ولی وقتی خواستم بفرستم یعنی ریپلای زدم نفرستاد مثل اینکه ایمیلو یه طرفه کردید که جواب نشنوید منم دیگه اینجا نیومدم نظر بذارم جوابتونو بدم گفتم کلی نظر می ذارن نمی تونید برید ببینید سوال قبلی من چی بوده و جواب خودتون چی بوده که بعد تازه من نسبت به اون شاکی شم؟ خلاصه اگه قراره توهین کنید اصلا جواب ندین چون این جوری آدم یه هو قاطی میکنه و از دین و مبلغین دینی که مثل شما باشند حالش بهم می خوره دیگه نمیاد طرفتون اون وقت شما مبلغین و طلاب علوم دینی هستید که باید روز قیامت جوابگو باشین اگه جوون رفت سراغ کس دیگه و به اشتباه افتاد اما برم سر سوال جدیدم بحث قبلی که به نتیجه نرسید سوالم اینه این دین اسلامی که همش از آسونیش حرف می زنید از عدالتش حرف می زنید از دفاع از حقوق زنش حرف می زنید برای خانم هایی که شوهرشون چند ماه چند ماه میرن سفر نیستن چه راهکاری توصیه کرده تقوای خالی زهد و ریاضت اگه فقط اینه پس چرا به مردا حق ازدواج موقت میده اونم نه یکی نه دوتا الی ماشالله نه با مسلمون با اهل کتاب هم میده من به این مردا کار ندارم که آخر هوس بازیند من کار ندارم مردی رو که زن داره بچه داره داره باهاشون زندگی میکنه به جای حل مسائلش بازنش می ره ارتباط جدید برقرار میکنه من می خوام بدونم این دین راحت و آسون که واسه مردا آسون گرفته و از عدالت هم دم میزنه از حقوق زن هم دم میزنه چه راهی برای این خانم ها داره باید چند ماه چند ماه از شوهرش جدا شه صیغه کنه بعد وایسه 4 ماه عدش تموم شه تا شوهرش بر گرده دوباره ... اصلا مگه میشه شما خودت باشی زنت جدا شه بره با یکی دیگه ازدواج کنه زمانی که نیستی بعد اومدی باهاش ازدواج می کنی اصلا غیرتی داری؟ نداری؟ داری آره الان خونت به جوش اومد اسم زنتو آوردم پس الان به من راهکار بگو نگو اسلام فقط برای منه برای دفاع از حقوق مرد که این طوری از تو تمام کسایی که از اسلام دم می زنندو از دفاع اسلام از حقوق زن حرف می زنندو ادعای کرامت بخشیدن به زنو دارن بدم میاد نگو چون باور نمیکنم اسلامی که از بچگی تو گوشم کردن مدافع حقوق زنه حالا که بحث جنسی زن شده میگه برو بمیر بذار شوهرت بیاد بذار اون تو اون موقع که تو نیستی بره حالشو ببره تو تنها تو خونه بشین وایسا بیاد اگه اسلام به مرد این اجازه رو نمی داد آدم شاید بهتر می تونست وضعو تحمل کنه ولی حالا که اسلام به مرد این حقو داده حالا تکلیف ما چیه اگه اسلام می خواد فساد نشه فقط فکر مرده مرده شهوت رانه درست قدرت جنسیش قوی تره درست ولی ما زن ها مگه آدم نیستیم تکلیف ما رو هم اسلام مشخص کنه من منتظرم الکی هم مثل بعضی ازین حاج آقا ها که آنلاین باهاشون صحبت کردم نرید تو حاشیه من جواب مستقیم می خوام مردید جواب این سوالمو بدید نزنید تو حاشیه که دیگه بهتون سر نمی زنم با یکی ازین حاج آقا ها شروع کردم یه بحثو درباره حقوق زن وآیات قرآنو به جای جواب دادن رفت تو حاشیه دو روزه هنوز ما تو حاشیه موندیم اون یکی حاج آقاهه باز وایساد یه خورده حرف زد اگه از نوع حاج آقا اولیه هستی که یه ساعت می خای بری تو حاشیه آخرم جواب مستقیم این سوالمو ندید از همین اول جواب نده بگو اسلام برای این موضوع جواب نداره یا حداقل ما نمی دونیم واقعا فکر نمی کردیم شما زن ها هم نیاز جنسی داشته باشید یا نیاز عاطفیتون از طریق تلفنی که چند دقیقه صحیت می کنیم باهاتون حل نمیشه شرمنده خانمای مسلمون ما تو دینمون برای خانم های هوس باز عاطفی راه کار نداریم اصلا شما حق ندارید این خواسته رو داشته باشید که الانم داریم بهتون میگیم هوس باز عاطفی بله بفرمایید شما برید برید همون جریان کور فیمینیستیو دنبال کنید من الان یه طرف قاضی نرفتم که اگه رفته بودم الان اینجا نبودمو منتظر جواب اسلام نبودم اومدم چون فکر میکنم اسلامی که این همه ادعاش میشه برای اینم راهکار داره ولی نه ازین راه کارای مسخره که بالاتر مثال زدم یه راه کار منطقی حالا اگه عصبانی نشدیدو تعصبات مذهبیتون کورتون نکرده بسم الله وگرنه شما رو به خیرو مارو به سلامت یا علی

پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
دوست عزيز ! متاسفانه با آيدي فعلي پرسش ديگري از شما در آرشيومان نيافتيم . حتما بازخواني مجددي از آن كرده ، پاسخ قبلي را بررسي مي نموديم ؛ در هر صورت از اينكه شايد در نامه قبلي به نوعي اسائه ادب و بي احترامي به شما شد ،عذر مي خواهيم ؛ همچنين خصوص مشكل ايميل هم مطمئن باشيد چنين كاري از طرف اين مركز به هيچ وجه انجام نمي شود و نخواهد شد .اما اگر هر مطلبي براي ما ارسال نماييد ،در آرشيو نگهداري شده و به هيچ وجه به فراموشي سپرده نمي شود .
در هر حال از آن جا كه امكان دست يابي به نامه قبلي شما و پاسخي كه از جانب كارشناسان ما به شما ارسال شد براي مان ميسر نشد ، قدرت داوري و بررسي در خصوص ادعاي شما هم مقدور نيست ، اما لازم است بدانيد شيوه كار در اين مركز بحث و بررسي عالمانه و دين مدارانه و به دور از هر نوع اهانت و جسارت است حتي ما در برابر برخي اهانت ها و توهين هاي شديد برخي مخالفان هم هيچ گاه از مدار ادب و نزاكت خارج نمي شويم ؛ در صورت امكان متن پرسش و پاسخ قبلي را براي مان ارسال كنيد تا بررسي هاي لازم صورت بپذيرد .
ما ادعا نمي كنيم كه عمل به همه دستورات دين اسلام به شكل دقيق كاري آسان است ، بلكه اگر سخن از آساني دين و شريعت اسلام زده مي شود و شريعتي سمحه و سهله خوانده مي شود ،به اين معنا است كه شريعت اسلام در مقابيسه با ديگر شرايع آسماني مانند شريعت يهود بسيار آسان تر است .
اما در خصوص راهكار اسلام براي زناني كه مدتي طولاني از همسران خود جدا هستند و كيفيت پاسخ دادن آن ها به نيازهاي جنسي شان ، پاسخ را در ضمن چند نكته عرض مي نماييم :
1- مساله نياز جنسي حقيقتي مسلم و قطعي در وجود انسان هاست ، اما ماهيت و كيفيت و كميت آن در وجود افراد مختلف به خصوص در بين دو جنس زن و مرد تا حدود زيادي متفاوت است . مقايسه زنان و مردان دراين زمينه امري نادرست و نامعقول است .
در واقع نمي‏توان انكار كرد كه نياز جنسي در مردان كاملا متفاوت از نياز جنسي در زنان است ، به گونه اي كه در اغلب مردان انگيزه اصلي در ازدواج و ارتباط با جنس مخالف خواسته يا نا خواسته، ارضاي نياز جنسي است ، در حالي كه دراغلب زنان اين انگيزه عاطفي و روحي است حتي بخش نياز جنسي در آن ها هم ماهيتي دوگانه يعني عاطفي جنسي دارد ؛ يعني در ماهيت و حقيقت اين نياز هم تفاوت آشكاري بين زنان و مردان وجود دارد .
اكثريت آنچه برخي از زنان در دوران تجرد به عنوان نياز جنسي احساس مي كنند، بيش تر ماهيت تجربه جنسي دارد كه با ارتباط با همسر برآورده مي شود .پس از ازدواج كم رنگ مي شود، در حالي كه در مردان اين نياز ، امري مداوم و كاملا مستقل و قدرتمند باقي مي ماند .
در شدت و قدرت اين نياز بين زنان و مردان تفاوت آشكاري وجود دارد ،به گونه اي كه حتي در جوامع غربي كه بيش ترين تحريكات و بيداري هاي جنسي وجود دارد و عدم تمايلات جنسي عامل اجتماعي ندارد، تفاوت بين زنان و مردان در نياز جنسي امري كاملا آشكار است تا حدي كه در اكثر اين كشورها ميزان سرد مزاجي جنسي زنان 35 تا حدود 40 درصد جمعيت زنان را تشكيل مي دهد ،در حالي كه اين امر در مردان شايد به 10 درصد هم نرسد ؛ البته در برخي جوامع ميزان سردمزاجي زنان تا 80 درصد هم تخمين زده شده است .

2- هر چند گفته مي شود كه ميل جنسي زنان از مردان بيش تر است اما اين امر بيش ترماهيت كيفي دارد نه كمي ، يعني در شرايط كاملا ايده آل روحي و عاطفي كه براي زنان در محيط خانواده خود و در وضعيت كاملا آرامش بخش و در كنار همسر ايجاد مي شود ، در موقعيت تحريك جنسي ، اين ميل در زنان از كيفيت شديد تري مانند طول زمان تحريك پذيري و ميل به تداوم و مانند آن برخورداراست ، نه اين كه درحالت عادي تمايلات و تحريكات جنسي زنان حتي در موقعيت هاي غير ايده آل همانند مردان است .
در واقع در زمان دوري از همسر اصولا فضاي تحريكات جنسي چندان براي زن حاصل نشده ،زمينه بروز ميل جنسي به وجود نمي‌آيد . اگر هم ايجاد شود همانند نياز جنسي مردانه نخواهد بود كه در تحت هر وضعيت و موقعيت ، حتي در بدترين شرايط ممكن مرد خواهان ارضاي اين ميل به هر وسيله ممكن است .
به همين دليل است كه اصولا زن ها در بسياري از موارد توانايي بي توجهي كامل به اين نياز را دارند ،در حالي كه مردان اصولا اين گونه نيستند ؛
بارها ديده شده كه بسياري از زنان حتي بعد از مرگ شوهرشان به ازدواج مجدد رو نمي آورند . علي رغم وجود ميل جنسي با توجه به مسائل و مشكلات احتمالي از آن دست مي كشند ، اما مردان در اكثر موارد بدترين تبعات و مشكلات را تحمل كرده ، اما ازداوج مجدد مي نمايند كه اين خود به خوبي بيانگر تفاوت كمي اين نياز در مردان و زنان است .
3- در اسلام ارضاي نياز جنسي و برقراري رابطه جنسي به عنوان امري مستقل و جدا از ديگر نيازها تعريف نشده است و كاركردي مستقل ندارد ، بلكه حتي در ازدواج موقت كه توجه به نياز جنسي درآن بسيار پررنگ است، باز حدود و شرايط و ضوابطي تعيين شده ،دو فرد در برابر هم داراي مسئوليت ها و حريم هايي هستند ، چه رسد به ازدواج دائم كه مهم ترين و اصلي ترين راهكار اسلام براي پاسخ گويي به نياز جنسي است كه در آن در كنار نياز جنسي توجه به انواع نيازهاي روحي و عاطفي و اجتماعي فرد هم مورد توجه قرار گرفته است .
در نتيجه اگر قرار باشد توجه به يك نياز به قيمت اختلال در نيازهاي ديگر و ضرورت هاي مهم زندگي انسان محسوب گردد ، توجه مستقل به اين نياز خاص و لطمه زدن به ديگر نيازها و به خطر انداختن ديگر ضرورت ها به حكم عقل مطرود و ناپسند است ؛ در نتيجه اگر قرار باشد راهكاري همچون راهكار ازدواج موقت مردان در شرايط خاص براي زنان هم تعريف شود ،اين امر از جهات مختلف مي تواند به زندگي عادي و طبيعي زن لطمه زده ،آن را به خطر بيندارد .
دليل اين امر آن است كه ماهيت نياز زنان به همسر و ازدواج براي آن ها در نگاهي كلي براي برطرف كردن خلأ روحي و عاطفي است و بيش تر ماهيتي احساسي دارد ؛ در واقع ازدواج و ارتباط جنسي و عاطفي و دل بستن به شريك جنسي و شريك زندگي در زنان حقيقتي يك پارچه دارد كه نمي توان تصور نمود زن مي تواند بدون توجه به همسر خود نيازجنسي اش را تنها با مردي ديگر به شكل موقت برطرف نمايد . در اين رابطه احساسات و عواطف و تمايلات عاطفي هم در او به وجود نيايد كه اين امر ابتداي شكل گيري تضاد روحي و دروني در زن خواهد بود .
به علاوه اين مساله از زاويه مقابل يعني از منظر نگاه مردان به هيچ وجه قابل قبول نخواهد بود . مانع ايجاد رابطه حمايتي و احساسي مورد نياز زنان ، از طرف همسران شان خواهد شد . موجب تزلزل بيش تر مجموعه خانواده خواهد گرديد . با اين امر زنان عملا جايگاه حقيقي و ظرف مناسب ارضاي مجموعه نيازهاي خود يعني كانون خانواده را از دست مي دهند .
در واقع مردان در فرايند ازدواج در كنار نياز جنسي ، نياز عاطفي مهمي را نيز برآورده مي كنند كه مديريت از يك مجموعه مستقل و در اختيار آن ها و همچنين احساس نيازمندي يك مجموعه يا لااقل يك زن به آن هاست . حفظ استقلال و هويت داخلي اين مجموعه همانند حفظ قلمرو در بسياري از حيوانات در روحيات مرد نهادينه شده است . ورود هر مرد ديگر به اين مجموعه يا اظهار نياز همسرشان به مرد ديگري را به مقتضاي فطرت شان برنمي تابند .
حتي بخشي از نياز جنسي مردان در گرو انحصاري دانستن شريك جنسي و عامل ارضاي آن براي خودشان است . ارتباط زن با هر مرد ديگري حتي تصور و احتمال اين امر عاملي در عدم تمايل مرد به همسرش يا عدم ارضاي درست اين نياز در او خواهد بود؛ بماند كه چنان كه ذكر شد چند شوهري نه تنها با طبيعت انحصار طلبي مرد ناموافق است، بلکه با طبيعت زن نيز مخالفت دارد و تحقيقات روانشناسي ثابت کرده است که زنان بيش از مردان خواهان تک همسري و توجه كامل به يك همسر هستند .(1)

4- در اسلام همه قوانين و ضوابط شرعي با توجه به همه شرايط و ضرورت ها و نيازهاي فردي و اجتماعي شكل گرفته است . اين گونه نيست كه به صرف وجود يك نياز در فرد يا افرادي مجوز پاسخ گويي به آن صادر شود ؛ در حقيقت كم نيستند نيازهاي گوناگوني كه در وجود انسان ها وجود دارد ، اما در اسلام به دليل مصالح گوناگون فردي و اجتماعي مجوزي براي توجه به آن ها صادر نشده است ، به عنوان مثال تمايل طبيعي انسان به توجه و ارتباط با جنس مخالف امري است كه به رغم میل شديد انسان به اين امر اسلام به خاطر تبعات منفي و مضر آن با آن مقابله نموده است .
همچنين تمايلات جنسي افرادي كه داراي اختلالات جنسي بوده و تنها به همجنس خود تمايل جنسي دارند ، حتي اگر در شديدترين وضعيت و موقعيت هم باشد، به هيچ وجه مورد پذيرش اسلام نبوده ، اسلام به هيچ شكلي پاسخ دادن به اين نياز را جايز نمي داند ؛ حتي اين امر در افراد عادي و طبيعي هم وجود دارد ، زيرا اكثريت مردان تمايل طبيعي به برقراري رابطه جنسي با زنان متعدد دارند .واقعا نسبت به اين امر احساس نياز مي كنند اما اسلام اين روابط را تنها در محدوده كاملا مشخص غير محارم و زنان بدون همسر و داراي شرايط خاص پذيرفته است، نه مطلق و بي حد و مرز .
چه بسا مجوز ارتباط جنسي محدود براي زنان در شرايط خاص به ظاهر مشكلات مقطعي انان را تا حدودي برطرف نمايد ، اما اين امر به قيمت لطمات شديد و آسيب ديدن جدي پيكر خانواده ها و در نتيجه گسست دروني جامعه خواهد شد كه به هيچ وجه قابل قبول نخواهد بود .

با در نظر گرفتن همه آنچه گفته شد مي توان نتيجه گرفت كه اولا نياز جنسي در زنان به گونه اي نيست كه در شرايط و موقعيت هاي خاص دوري از همسر اين نياز در اكثريت زنان به حدي غيرقابل تحمل برسد كه نيازمند پاسخ گويي حتمي با راهكاري خاص به آن باشد. ثانيا خطرات و لطماتي كه ممكن است در اين مسير متوجه زن و ثبات زندگي و سلامت روح و روان وي گردد، به حدي است كه تحمل نياز جنسي در اين شرايط خاص و استثنايي به مراتب راحت تر از پذيرش اين خطرات و لطمات است .
اگر موقعيت خاص نياز جنسي يك زن به شكلي كاملا خاص و ويژه باشد ، وضعيت كار و موقعيت همسرش هم موقعيتي غير طبيعي باشد تا حدي كه امكان برآوردن اين نيازها از جانب همسربراي او فراهم نباشد و در جمع بندي لطمه پاسخ ندادن به اين نياز در زن شديدتر از فوائد اين زندگي مشترك باشد ،معقول ان است كه يا از ابتدا در ورود به چنين موقعيت و پذيرش اين ازدواج خودداري ورزد يا شروطي را مبني بر لزوم ارتباط نزديك تر و دور نبودن طولاني مدت براي همسر بگذارد . اگر هم در حال زندگي مشترك به چنين وضعيتي رسيد، از ادامه اين زندگي دست كشيده، به فكر برآوردن نياز طبيعي و ضروري خود باشد .
از نظر اسلام زن دراين شرايط مي تواند از طريق راهكارهاي قانوني براي طلاق و ازدواج با مردي ديگر اقدام نمايد . طلاق هايي مانند "طلاق خلع" در شرع براي همين امور تعبيه شده است . قانونگذار هم راهكارهاي قانوني براي اين امر را در نظر گرفته است تا فشاري فوق طاقت بر زناني كه دچار چنين وضعيتي هستند وارد نگردد . زنان مي توانند با مراجعه به محاكم خانواده در جهت برطرف كردن اين مشكل اقدام نمايند .

پي‏نوشت‏ :
1. مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج19، ص 302.

با سلام. با توجه به آیه 29 سوره مبارکه الاسرا که پیامبر را مخاطب خود قرار می دهد... چگونه فضل و بخششهای امیرالمومنین که گاهی موجب گرسنگی و تنگدستی چند روزه خود و خانواده ایشان میشد را می توان توجیه نمود(باتوجه به اینکه نمی تو ان حضرت علی (ع) را بالاتر از حضرت پیامبر(ص) دانست و آیه برای همه مردم تکلیف مشخص نموده است)؟ با تشکر

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
مطلبي که در باره پيامبر و حضرت علي بيان داشته ايد، دو عمل کاملا متفاوت و جداي از يکديگر هستند ومنافاتي با هم ندارند . کار پيامبر( ص)انفاق بود و عمل امام علي (ع) ايثار، و رعايت اعتدال در انفاق وکمک به ديگران نه تنها در اين آيه بلکه درآيات ديگر نيزتاکيد شده است. از اين رو از جمله ( ملوما محسورا ) درآيه فوق به خوبي استفاده مي شود که پيامبر بذ ل و بخشش را در حد فوق تصور انجام داد، به طور ي که به نظام زندگي او خلل وارد شد و زمان جبران را از دست داد و در خانه خود ماند. درنتيجه غم و اندوه و حسرت حضرت را فرا گرفت . رواياتي كه در شان نزول اين آيه نقل شده، اين مطلب رابه وضوح تاييد مي کند که پيامبر در خانه بود. درخواست كننده‏اى بر در خانه آمد .چون چيزى براى بخشش آماده نبود، از او تقاضاى پيراهن كرد، پيامبر پيراهن خود را به او داد، و همين امر سبب شد كه نتواند آن روز براى نماز به مسجد برود. ازاين پيش آمد زبان كفار را باز كرد، گفتند: محمد خواب مانده يا مشغول لهو و سرگرمى است و نمازش را به فراموشى سپرده است.
بنابراين انفاق کردن پيامبر چون در حد اعلا بود واز اعتدال خارج بود، هم ملامت و شماتت دشمن، و هم انقطاع از دوست را در پى داشت، مصداق" ملوم حسور" شد، آيه فوق نازل گرديد و به پيامبر هشدار داد كه اين كار تكرار نشود. رعايت اعتدال در انفاق شود (1) اما ايثار يک کارفردي است که در زمان و شرائط خاصي و محدود صورت مي گيرد که نيازمندي به آن محتا ج است وفردي حق خود را به او مي بخشد .درعين حال به کسي ضرر نمي رسد .کار امام علي (ع) اين گونه بود که در شرائط خاصي صورت مي گرفت که هم نشان از ايثار و فداکاري و هم نشان از اطاعت از پيامبر بود .
پي نوشت ها:
1. تفسير نمونه، ج‏12، ص 92.تفسيرمجمع البيان ،ذيل آيه. ترجمه الميزان، ج 13 ،ص 88.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما سوالاتي داشتم كه در ذيل مطرح مي نمايم، اميد است با پاسخ كامل شما عزيزان راهنمايي گردم. 1- جان به جسم تبديل مي شود يعني چه؟ و جسم به جان تبديل مي شود يعني چه؟ 2- آيا اين سخن درست است: جان يعني استغفار+ شكر؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
تعبير اول در هيچ يکي از آموزه‌هاي وحياني، فلسفي، عرفاني و مانند آن ذکر نشده و مفهوم معقولي هم براي آن نخواهد بود.
اما تعبير دوم: به نحوي در حکمت صدرائي مطرح شده است، زيرا بر اساس مباني حکمت صدرائي نفس در ابتدا داراي وجود جسماني است . در اثر استکمال وجود جسماني و مادي آن به وجود مجرد و غير مادي تبديل مي‌شود. (1)
نفس انسان خاستگاه جسماني دارد، يعني بر اثر حرکت جوهري از يک پديده مادي موجودي مجرد و فرامادي به نام نفس به وجود مي‌آيد، اين را مي‌توان از همان چيزي دانست که در پرسش اشاره شده. در جايي از روايات و يا آموزه‌هاي عرفاني چنين تعبيري نيامده، ولي شايد بتوان گفت جان ايجاد کننده و گوينده آن واژه است، يعني جان آدمي از خداوند طلب آمرزش و گذشت مي‌کند که معناي استغفار نيز همين است.
پي‌نوشت:
1. نتايج کلامي حکمت صدرايي، ص 214.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرا باید در شب قدر قرآن روی سر گذاشته شه؟ حکمت این کار چیه که باید روی سر بگیریم قرآن رو؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در کارهاي عبادي و احکام نبايد خيلي دنبال علت و حکمت بود. بلکه بايد دنبال اين بود که آيا اين دستور رسيده و سند دارد؟
عبادت به اصطلاح "توقيفي" است يعني دقيقا بايد طبق دستور خدا و پيامبر و بدون ذره اي کم يا زياد عمل شود و نمي توان عبادت اختراع کرد. اعمال شب قدر هم عبادت هستند و دقيقا بايد طبق دستور معصوم عمل شوند. در روايت وارد شده که در شب هاي قدر قرآن بر سر بگيريد و اين دعا ها را بخوانيد و ما تابع دستوريم حتي اگر وجه و حکمت آن را هم ندانيم.
البته سوال از حکمت عبادت ها و تحقيق براي يافتن آنها منعي ندارد و نتيجه مثبت هم مي تواند داشته باشد. ولي نبايد عمل را مشروط به دانستن و قبول کردن حکمت کرد.
خدا و پيامبر بندگان را به عمل لغو و بي فايده دستور نمي دهند و معصومين عمل لغو انجام نمي دهند و اگر کاري مي کنند، حتما آن کار حکمت دارد و در درگاه خدا پسنديده است. شايد قرآن به سر گرفتن، نماد خود را در پناه قرآن قرار دادن و قرآن را آقا و سايه سر و حاکم بر خود ساختن باشد.

با سلام. سوال من این است طبق ایه ی «إن الذین تدعون من دون الله عباد أمثالكم» «كسانی را كه به غیر از خدا می‏خوانید بندگانی مثل خودتان هستند»(اعراف/194). کمک خواستن از دیگران حرام است. پس چرا شیعیان از ائمه کمک میخواهند؟ برخی از اهل سنت میگویند طبق ایه ای که نوشتم چرا شیعیان از امامان خود کمک میگیرند.چرا به بارگاه و حرم انان میرون و از انان طلب یاری میکنند.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
خدا عبادت و دعاي مشرکان را تخطئه مي کند. چون آن ها به بت هاي چوبي و سنگي يا انسان هايي مثل خود يا شياطين يا ملائکه به عنوان "رب" و "شريک خدا" در تدبير جهان متوسل مي شدند ، در حالي که اعتقاد آنان بي پايه بوده و آن ها هيچ کدام ،شريک خدا نبودند و اصلا شاني در تدبير نداشتند يا اگر مانند ملائکه شاني در تدبير داشتند، شان شان کارگزاري و اجراي امر خدا بود ،نه اين که شريک خدا باشند و در عرض خدا قرار بگيرند . اين عمل(تراشيدن شريک براي خدا و خواندن او) بزرگ ترين ظلم به خداي يگانه است . آيه بالا نهي از اين عبادت و خواندن است.
اما شيعه پيامبر و امامان را رب و شريک خدا در تدبير نمي داند، بلکه آنان را برگزيدگان خدا مي داند که خدا در قرآن محبت و اطاعت آنان را واجب کرده ، آنان را واسطه هدايت و رحمت و فيض خود ساخته ، از ما خواسته به آنان متوسل شويم و دست آنان را بگيريم تا ما را به خدا برسانند.
پس عمل شيعه با عمل مشرکان که در آيه بالا مورد نهي قرار گرفته، دو تفاوت اساسي دارد:
1. شيعه پيامبر و امامان را رب و شريک خدا نمي داند.
2. توسل شيعه به پيامبر و امامان هم به امر خود خداست که محبت و اطاعت آنان را لازم و واجب ساخته ، ما را براي هدايت يابي و رسيدن به سعادت به در خانه آنان فرستاده ، آنان را واسطه فيض و رحمت خود قرار داده است.
ما هميشه حاجات مان را فقط از خود خدا مي خواهيم اما براي حاجت خواستن ابتدا در محضر خدا به پيامبرش و جانشينان پيامبرش که بندگان مقرب خدا هستند ،عرض ارادت مي کنيم . از خدا مي خواهيم همچنان که ما به امر او به اين مقربان ارادت داريم و مطيع شان هستيم و محبت شان را در دل داريم، او هم به خاطر محبتي که به آنان دارد و به خاطر محبتي که به اطاعت کنندگان از آن ها دارد، به ما توجه کند و گناهان مان را ببخشد و توفيق بندگي بيش تر به ما بدهد و حاجات مان را برآورد.
اگر هم خود پيامبر و امام را صدا مي زنيم، به عنوان مقربان و محبوبان و بندگان برگزيده خدا صدا مي زنيم . خدا اين تقرب و محبوبيت و برگزيدگي را در قرآنش به ما اعلام کرده و به ما اجازه اين گونه صدا کردن را داده، بلکه بدان دعوت کرده است.
فرق است بين کسي که به بنده محبوب سلطان متوسل مي شود و از او به عنوان اين که بنده محبوب سلطان است، مي خواهد نزد سلطان براي وي شفاعت کند با کسي که به شخصي که سلطان اصلا به او ارادتي ندارد، متوسل مي شود و او را محبوب بلکه شريک و هم عرض سلطان شمرده و از او مي خواهد نزد سلطان وي را شفاعت کند.
فرد دوم براي سلطان شريک تراشيده که بزرگ ترين ظلم است . فردي را که محبوب سلطان نيست ،محبوب او خوانده که افترا بر سلطان و ظلم بزرگ تر ديگر است . بدون اجازه و امر سلطان از او شفاعت و واسطگي طلبيده است که اين هم تحميل بر سلطان و تعيين تکليف براي او و جسارتي بزرگ به ساحت اوست.

با سلام و تشكر از راهنمائي شما در مورد كمك به دوستم.لازم به ذكر است كه دوست من كه گفته شد- 2سال است از اعتقاداتش برگشته تا جائي كه خدا را نيز انكار ميكند-داراي مدرك ليسانس ميباشد و از طريق يك شبكه سياسي و برنامه اي با مجري گري رضا فاضلي كه يكسال پيش مرده است با اين برنامه آشنا و از برنامه هاي اين فرد و كم كم از طريق اين فرد با كتابهاي احمد كسروي و كتابهائي نظير كتاب بازنشاني قرآن نوشته انصاري و نيز كتاب تولدي ديگر نوشته شجاء الدين شفاء و كتابهاي صادق هدايت به اين نتيجه رسيده و بر اعتقادات جديد مصمم است و پافشاري ميكند.بارها و بارها با او بحث كردم ولي بي فايده بوده.او با استفاده از ايرادهايي كه به خيال خودش از قرآن بوسيله خواندن اين كتابها درآورده است سعي در اثبات گفته هايش را دارد.لازم به ذكر است كه اين دوست من كلا از نظام جمهوري اسلامي و روحانيت بيزار شده است.واقعا نميدانم چكار كنم.خيلي دوست دارم به او كمك كنم اما تا حالا نشده.او با خواندن اين كتابها سوالها و اشكالاتي از قرآن درآورده است و هنگام بحث جوري صحبت ميكند كه فكر ميكني او راست ميگويد.يعني اگر فردي ايمانش سست باشد ميگويد او راست ميگويد.لطفا بيشتر مرا راهنمائي كنيد. باتشكر از حوصله بي حدتان.

پاسخ:
باسلام و تشکر از اعتماد شما نسبت به مرکز
اين خيلي خوب است که به فکر ديگران و قرار دادن آن ها در طريق هدايت هستيد، اما فراموش نکنيد که گاهي افرا دچار صدمات روحي و رواني هستند و نمي‌خواهند خود را اصلاح نمايند . در اين موارد مشکل اين افراد اعتقاد نداشتن به کتاب آسماني قرآن و مانند آن نيست؛ بلکه اين افراد دچار اغتشاشات هيجاني هستند و بايد با مراجع به روانشناس در صدد حل مشکل بر آيند
اما گاهي نيز افراد را مي‌يابيم که به کلي معاند و مغرض هستند و عليه کتاب آسماني قران موضع مي گيرند. نکتة جالب آنکه در قرآن هم مورد اشاره قرار گرفته‌اند. در ابتداي سوره بقره بنگريد که اين کتاب چه کساني را هدايت مي کند: «اين کتابي است که هيچ شکي در آن نيست و هدايت است براي متقين» . در چند جاي ديگر اطلاع مي‌دهد که اما کساني که در قلوب شان مرض است ،آيات را به گونه‌اي ديگر تفسير نموده و برداشتي نادرست از آن به دست مي‌آورند.
نخستين وظيفه شما مراقبت از سلامت ديني و رواني خودتان است. نبايد با عميق‌تر ساختن پيوند خودتان را در معرض مخاطره قرار دهيد. به همين دليل مي‌توانيد با استفاده از ابزار محروميت تا اندازه‌اي او را از اين مسيرهاي انحرافي دور سازيد.
آيا من محدوديت‌هاي خودم را در ياري رساندن به ديگران مي‌شناسم و نسبت به آن آگاه هستم؟ ممکن است دچار و اسير برخي انحرافات گردم؟ وظيفه شما تا حدي خاص است و نه بيش تر.حتي خداوند متعال دربارة پيامبر نيز فرمود: قرآن را فرو نفرستاديم تا به مشقت و سختي افتي! حال حساب دربارة ما روشن است، به ويژه هنگامي که متوجه مي‌شويم قدرت ما همچون قدرت معصومين در دور ماندن از گرايشات انحرافي نيست.

فلسفه دعای صلوات چیست؟ و چرا ما از خداوند میخواهیم تا بر پیامبر اعظم (ص) درود فرستند؟ این که ما از خداوند میخواهیم، با توجه به اینکه خداوند خود بر رسولش درود میفرستد اشکالی ندارد؟! در دعای امام زمان (ع) هم ما میخواهیم که خداوند ناصر و حافظ و دلیل برای ایشان باشند! آیا خداوند همواره ایشان را یاری و حفاظت نمیکنند. پس چرا ما باید این را بازگو کنیم؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
1-فلسفه دعاي صلوات چيست؟
نخستين فلسفه آن اين است كه پيامبر و مقام شامخ او فراموش نشود. لازمه آن اين است كه اسلام و برنامه هاى اسلامى متروك نمى شود . به اين ترتيب ادامه صلوات بر پيامبر رمز بقاى اسلام و نام مبارك او است.
ديگر اين كه اين صلوات و درود سبب مى شود كه ما به مقام والاى حضرت بيش تر آشنا شويم . از اخلاق و اعمال و صفاتش الگو بگيريم . از بعضى از تعبيرات استفاده مى شود كه صلوات بر حضرت، باعث پاكيزگى اخلاق و طهارت اعمال و ريزش گناهان ما مى شود; چنان كه در زيارت جامعه مى خوانيم:
«وَ جَعَلَ صَلاَتَنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلاَيَتِكُمْ طِيباً لِخُلْقِنَا وَ طَهَارَةً لاَِنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا;
خداوند صلوات ما را بر شما (پيامبر و آل پيامبر) و ولايت ما را نسبت به شما، سبب پاكيزگى اخلاق، طهارت نفوس و نموّ و رشد معنوى و كفّاره گناهان ما قرار داده است»(1).
در روايات متعدّد ديگرى نيز اشاره به بخشودگى گناهان، به هنگام درود بر پيامبر و آل او شده است.
از طرفى صلوات و درود بر پيامبر و آل او، رحمت تازه الهى را بر روح پاك آن ها فرو مى فرستد. از آن جا كه آن ها منبع فيض اند، از سوى آن ها به امّت نيز سرازير مى شود. درود و رحمت بر آن ها، درود و رحمت بر خود ما است.
فرستادن صلوات و درود بر آن بزرگواران، نوعى حق شناسى و قدردانى و تشكّر از زحماتى است كه براى هدايت امّت كشيده اند. حقّ شناسى و قدردانى اجر و پاداش الهى دارد.
2- آيا صلوات بر پيامبر براى او اثرى دارد؟
گاه بعضى از ناآگاهان مى گويند: هيچ اثرى ندارد چون آن ها به مقاماتى كه بايد برسند، رسيده اند; ولى سستى اين سخن با توجّه به اين كه سير تكاملى انسان هيچ حدّ و مرزى را نمى شناسد و به سوى نامتناهى پيش مى رود، آشكار مى شود. با صراحت در بعضى از دعاها كه در تشهّد و غير آن خوانده مى شود، عرضه مى داريم: «وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ; درجه پيامبر را بالاتر از آنچه هست، بالا ببر».(2)
از اين رو، قرآن مجيد نيز با صراحت مى گويد: «إِنَّ اللّهَ وَ مَلاَئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً; خدا و فرشتگانش بر پيامبر اكرم درود و رحمت مى فرستند. اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! بر او درود بفرستيد و سلام گوييد و تسليم (فرمان او) باشيد»(3)
تعبير به فعل مضارع (يُصَلُّونَ) دليل بر ادامه اين رحمت است. هر مسلمانى كه سخن از توحيد و اسلام مى گويد، رحمت تازه اى براى بنيانگذار اين آيين نوشته مى شود. اين رحمت با انجام اعمال او نيز تداوم مى يابد، چرا كه اين سنّت هاى حسنه را او بنيان نهاد.
2.در مورد بخش دوم سوال شمااز منظرهاي متفاوت مي‏توان به پرسش پاسخ داد. در ذيل به چند مورد اشاره مي‏شود. اگر چه برخي پاسخ‏ها مستقيم و صريح است، ليکن موارد ديگر به خاطر برخورداري از حيطه عاطفي و احساسي، نافذتر و مؤثرتر مي‏باشد. از اين رو پاسخ‏ها مکمّل هم‏اند.
1 - دعا براي انسان کامل چون امام زمان(ع) ريشه در فطرت دارد.
جوهره اصلي روح و فطرت انسان، با "کمال‏طلبي و نيکي گرايي" آميخته و سرشته شده است.
تعظيم و تکريم، دعا و ذکر و ياد "صاحبان کمال" لازمه عشق و ارادت به نيکي‏ها و کمالات است و ريشه در فطرت آدمي دارد.
اکنون در نظام خلقت، انسان کامل و صاحب کمال برتر جز امام زمان(ع) نيست. پس چگونه عاشق امام زمان(ع) مي‏تواند لحظه‏اي از دعاي حضرت غافل بماند؟
2 - دعا اظهار ايمان، ارادت و عشق است.
دعا براي امام زمان(ع) يعني اظهار عشق و ارادت دوستدار به محبوب؛ دل دادن صميمانه دلداده به دلدار؛ سر سپردن سرباز جان برکف در پيش پاي سردار. دعا براي امام يعني اعلام وفاداري صادقانه مريد به مراد؛ ابراز علاقه مطيع به مطاع؛ و اعلام خودفراموشي نسبت به جان جانان. دعا يعني ايستادن در برابر آيينه کمال و جمال و جلال حق تعالي و غم دوران دوري و رنج و محبت‏هاي ايام سيه روزي و هجران را بازگو کردن.
دعاي عاشق تجديد پيمان و تأکيد ميثاق و تقويت تعهد است بر وفاداري، خويشتن سازي، اصلاح نقش خويش و جامعه براي تداوم مبارک معشوق. دعا، نامه‏اي است که عاشق براي معشوقش مي‏نويسد اما نامه‏اي که شاعر تفاوتش
را با ديگر نامه‏ها چنين بيان کرده است:
قلم بتراشم از هر استخوانم‏ مرکب گيرم از خون رگانم‏
بگيرم کاغذي از پرده دل نويسم بهر يار مهربانم
3 - دعا براي امام(ع)، تمرين خودسازي و آماده‏سازي جامعه است.
دعا که مخ عبادتش گفته‏اند، به معناي "خواستن از خدا است. چه چيزي از خدا درخواست مي‏کنيم؟
وجود مقدس "ولي و حجت خدا" را مي‏خواهيم.
سلامتي و ظهورش را طلب مي‏کنيم.
دعا يا طلب، سخني است که اگر از دل برآيد، عمل را به دنبال خواهد داشت. تلقين و تکرار دعا، دعا کننده را وادار مي‏کند هر کاري که در سلامتي روحي و قلبي امامش تأثير منفي دارد، انجام ندهد. هر رفتار و گفتاري که مانع ظهور و عامل تداوم غيبت است، نه تنها مرتکب نشود، بلکه تعهد مي‏بندد مانند هر عاشقي شب و روز تلاش کند تا موانعي را که ديگران ايجاد مي‏کنند، برطرف سازد و محيط را آماده پذيرش "محبوب" گرداند.
4 - دعا براي امام(ع) دعا براي خود و جامعه است‏
دعا براي سلامتي و تعجيل در ظهور امام زمان(ع) دعا براي خود و جامعه انساني به خصوص مستضعفان جهان است. دعا براي رفع ظلم و ستم، فقر و فلاکت و کوه مصائبي است که برگُرده بيچارگان و درماندگان است.
امام زمان(ع) در توقيع شريفي که به نايب خاصش (جناب محمد بن عثمان) نوشته فرموده است: "براي تعجيل فرج من بسيار دعا کنيد، زيرا که گشايش کارها و امور شما در فرج من است".(4)
5 - اگر چه ظهور و فرج امام زمان به امر و قضاي الهي در موعد مقرر و زمان مقرر تحقق مي‏يابد، اما نقش دعا در تعيين مقدرات الهي و حتي تغيير آنها مانند دفع معصيت‏هاي مقدّر و تعجيل در زمان ظهور مقدّر بي هيچ ترديدي ثابت است.
عبارت ديگر: خداوند مقدر نموده با توجه به اموري که تحقق مي‏يابد و علت‌هايي که تمام و کامل مي‏شوند، امر فرج امام زمان در زمان يا دوره‏اي خاص تحقق يابد.
يکي از علت‌هايي که در تعيين و تقدير زمان ظهور مي‏تواند نقش داشته باشد و در روايات معصومين به صراحت از آن نام برده شده، تأثير دعا در ظهور و تعجيل فرج امام زمان است. چون از يک طرف دعا، نشانه خواستن انسان‏ها است و خواستن انسان‏ها يکي از علت‏هاي تحقق ظهور امام زمان است.
از طرف ديگر دعا يکي از اسباب و عللي است که در جهان هستي، تأثير در تحقق يک چيز و يا رفع يک حادثه دارد، يعني در مجموعه جهان هستي و قوانين و سنت‏هاي مقدر و معين آن، نيز در قضاي الهي، دعا در تعيين حوادث و يا رفع آنها نقش دارد. خدايي که تقدير حتمي و قطعي را معين نموده، مقدر کرده است که دعا و خواستن از خداوند، هم چنين کارهاي نيک زمان تحقق سرنوشت و از جمله زمان ظهور را (که يکي از حوادث جهان و سرنوشت انساني است) مقدّم سازد. بنابراين اصل "ظهور" امري حتمي و قطعي است، اما زمان تحقق آن از تقديرات مشروط است که با افکار و عقايد و گفتار و افعال انسان‏ها، مقدّم يا مؤخّر مي‏گردد.

پي نوشت ها:
1. زيارت جامعه كبيره.
2.. وسائل الشيعه، ج 4، ص 989، باب كيفيّة التشهّد.
3.. احزاب(33) آيه 56.
4..محدث نوري، نجم الثاقب، ص 505.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام و خسته نباشی آیا امکان دارد که دنیایی فرای این دنیا وجود داشته باشد.البته منظورم کره مریخ و کهکشان راه شیری وبهشت و جهنم نیست چون ما به بهشت و جهنم ایمان داریم.

پرسش: با سلام و خسته نباشي ايا امکان دارد که دنيايي فراي اين دنيا وجود داشته باشد.البته منظورم کره مريخ و کهکشان راه شيري وبهشت و جهنم نيست چون ما به بهشت و جهنم ايمان داريم.
پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آنچه از آموزه‌هاي وحياني و عقلي درباره عوالم هستي به دست مي‌آيد. اين است که به طور کلي سه عالم وجود دارد:
1- عالم حسي (جهان طبيعت)
2- عالم خيال (عالم مثال)
3- عالم عقلي (جهان آخرت)
و غير از اين عوالم سه گانه عالم ديگري وجود ندارد، هر چه است در يکي از اين سه عالم گنجانده مي شود.
گفتني است که عوالم عقلي گاهي به عالم ملکوت و جبروت ياد مي شود که همان عالم فرشتگان است که البته اين بر اساس رويکرد فلسفي است.

صفحه‌ها