كلام

سلام من به طور اتفاقی با سایت شما آشنا شدم گفتم اونی که داره توی زندگیم اتفاق می افته رو براتون بگم من خدا رو حس می کنم و می دونم هست و خیلی باهاش حال می کنم اما ... اما اعمال و تکالیف دینی منو افسرده می کنه یعنی روزی هست که نماز لذت داره اما روزی که اصلا نمی تونم و موقعیت بدی دارم نماز زورکی ... نمی خونم چون معتقد هستم باید از این کار حتما لذت ببرم و دیگه هیچ . برا همین از اونجا که آخوندا تبلیغ جهنم رو می کنن همیشه دلم می لرزه نماز هام و دیگر اعمال که صرف لذت نبردن از اونها انجام نمی دم چی میشه و قراره ، آخرت چه بلایی سرم بیارن می ترسم . چیکار کنم من از خدا می خوام لذت ببرم فقط همین چون می دونم لذیذه !!!

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
قلب انسان گاهي اوقات به معنويّات و عبادت روي مي‌كند . به اصطلاح « اقبال » به عبادت دارد. گاهي نيز به خاطر برخي عوامل نسبت به عبادت‌، حال خوبي ندارد. اين حالت را « ادبار » قلب مي گويند. همه انسان‌ها كم و بيش در زندگي خود اين حالت‌ها را تجربه مي‌كنند. امام علي‌(ع) مي‌فرمايد:«ان للقلوب اقبالاً و ادباراً فاذا اقبلت فاحملوها علي النوافل و اذا ادبرت فاقتصروا بها علي الفرائض؛‌دل‌ها (حالات متفاوتي دارند. گاهي براي دعا و عبادت و ارتباط با خدا) سر حال و با نشاطند. به آن رو مي آورند، (گاهي بي حال و کسلند. از اين رو تمايلي به عبادت و معنويات ندارند، بلکه به آن) پشت و از آن فرار مي کنند .پس آن گاه كه نشاط دارند، آن را بر انجام مستحبّات وا داريد. آن گاه كه پشت كرده و بي‌نشاط است‌، به انجام واجبات قناعت كنيد». (1)
بايد در کارها و عملکردها ، افکار و انديشه ها ،خصلت ها و صفات دروني خويش جستجو کنيد ، ببينيد چه چيزي باعث ادبار قلب يا بي حالي در عبادت مي شود؟ براي برون رفت از آن چه بايد کرد؟ علتش هرچه هست، سرچشمه اش در وجود شما است. البته دواي اين درد نيز در درون شما نهفته است .
شايد علت بي نشاطي و احساس دوري اين است که ذکر قلبي و عملي نسبت به خدا کم رنگ شده است . شايد در معرض يک امتحان بزرگي قرار داريد ؟ شايد شيطان وسوسه گر براي ايجاد شک و شبهه اين و ضعيت را در شما وسوسه و تلقين مي کند . امام سجاد عليه السلام در تحليل اين مسئله عميق در دعاي سحر ابوحمزه ثمالي عرض مي‌كند:« خدايا! چه شده مرا كه هر وقت مي‌خواهم مناجات كنم ، دعا كنم( دعاي كميل بخوانم، مناجات شعبانيّه داشته باشم ، ذكر داشته باشم، نمازي داشته باشم، زيارت عاشورائي داشته باشم،) حواسم جمع نيست؟! يا خوابم مي‌آيد، يا اگر خوابم نمي‌آيد، حالت پيلگي و چُرت است، يا اگر اين ها نيست، شادابيم ، وقتم و نيرويم درباره خاطرات تلخ ديگري صرف مي‌شود. آن لذّت مناجات را از من مي‌گيري؟ در نتيجه يا مناجات نمي‌كنم، يا مناجات بي‌محتوا يي دارم.
خدايا ! هر وقتي پنداشتم سريره و درون و نيت من پاک و صالح است و به محفل توّابين نزديكم، يك ابتهالي، يك بَليه‌اي، يك آفت و آسيب و گزندي مي‌رسد كه پاي مرا مي‌لغزاند و نمي‌گذارد كه من به محفل نوراني آن ها راه پيدا كنم.پروردگارا ! علتش چيست ؟
نکند که مرا از دَرِ خانه‌ات راندي؛ شايد ديدي كه من ( با گناه صغيره يا کبيره ، گناه قلبي و فکري و ذهني يا بدني خود ) حقّ تو را سبك شمردم، مرا مطرود كردي؛ يا ديدي كه چون از تو (و ذکر تو) اِعراض كردم؛ رحمت خود را از من سلب کردي يا چون ديدي كه من در مقام دروغ گويان هستم، مرا مورد بي‌مهري قرار دادي و رهايم كردي؛ يا ديدي كه نعمت‌هاي تو را شكر نمي‌كنم، مرا محروم كردي؛ يا ديدي كه در مجالس علما و انديشوران ديني حاضر نمي شوم ، ( و با آن ها رابطه و نيت خوبي ندارم ) مرا طرد كردي؛ يعني به جاي اين كه در محافل علما شركت كنم ، چيزي ياد بگيرم، در مجالس ديگران شركت مي‌كنم . يا ديدي در بين غافلين به سر بردم ، از رحمت خاصّه خود مرا نااميد كردي؛ يا چون مرا در مجلس‌هاي طنزگويان و بذله گويان و باطل گرايان كه عمري را به بطالت و بي هدفي مي‌گذرانند ، ديدي مرا مورد بي‌مهري قرار دادي؛ نمي دانم خدايا ! چرا اين جوري شدم ؟
شايد اصلاً دوست نداري صداي مرا بشنوي؛ به اين دليل كه من اين صدا و اين حنجره در غير راه تو صرف شده است. يا از اين جهت دوست نداري چهره‌ام را در مجلس توّابين و پاکان ببيني، كه گاهي در مجلس بَطّالين و هرزه گويان و هرزه پويان مشاهده ام کرده اي. يا چون ديدي كه من در مجلس علما حضور ندارم، براي همين مرا از خودت دور کردي و توفيق حضور در مجلس پرهيزكاران را به من ندادي .
شايد به جرم گناه و معصيتي که کردم ، مرا مكافات و مجازات كردي، يا در اثر كم حيائي و بي شرمي ام مرا مجازات كردي...»
در محتواي اين قسمت از دعاي ارزشمند سحر دقت کنيد ، ببينيد علل بي حالي ها و ادبارها ذکر شده است . ترك واجب، فعل حرام، فكر و انديشه و نيت نادرست ، انجام کار مكروه و رها کردن اموري که از شعائر ديني و مذهبي است و مانند آن باعث مي‌شود كه انسان يا توفيق مناجات و نماز نداشته باشد ، يا اگر توفيقي پيدا كرد و مناجات و نمازي داشت، نماز بي‌حال و بدون حضورقلب انجام مي‌دهد. ماه مبارک رمضان ماه ميهماني خدا است. سفره کرامت و مغفرت و رحمتش به روي همه بندگان از پاکان تا نا پاکان،از پرهيزكاران تا گناهکاران باز است . از او بخواهيم که ظلمت گناهان را از وجودمان بزدايد. آتشي را که با اعمال خود در درون خود روشن ساختيم ، با آب توبه و جلب رحمت و مغفرت خدا خاموش کنيم . از طريق خواندن و انس و تدبر در معاني دعاهاي ابو حمزه ثمالي ، مناجات شعبانيه ، مناجات خمس عشره و دعاي کميل ( همه اين ها در مفاتيح آمده است ) با خدا حرف بزنيم. معرفت خود را نسبت به خدا زيادتر کنيم .هر چه معرفت بيش تر شود ، انسان بيش تر ازدعا و مناجات خود لذت مي برد و احساس قرب و نزديکي مي کند .
براي لذت بردن از نماز و انس با آن راهكارهاي زيرا را دقيق عمل كنيد:
1- باور كردن اهميت نماز:
بايد يك مطالعه‏ مستمري را درباره‏ اهميت نماز پيش بگيريد . كتاب‏هاي مختلفي را كه در اين باره نگاشته شده ،پيوسته مطالعه كنيد تا با تكرار اين مطالعه به اهميت نماز برسيد . از اعتقاد صرف به باور و ايمان دست يابيد. كتب زير سفارش مي‏شود:
ا. "اسرار الصلوة" اثر ميرزا جواد ملكي تبريزي.
ب. "پرواز در ملكوت يا اسرار الصلوة"، اثر امام خميني(ره). البته اگر شروع مطالعات با كتاب‏هاي آقاي محسن قرائتي در باب نماز باشد، بهتر است.
2- باور كردن عتاب تارك نماز:
وعيد و عذاب‏هاي الهي درباره‏ تارك نماز هميشه بايد مدّ نظر باشد تا انسان به خود بباوراند كه چنين عذاب‏هايي واقعاً وجود دارد. كتاب‏هايي مثل "گناهان كبيره" اثر شهيد دستغيب در اين باره مفيد است.
3- تفكر در مرگ روزي نيم ساعت، در زود گذشتن دوران زندگي خود، خاطرات تلخ و شيرين و خلاصه انتهاي عمر و ورود به عالم قبر و قيامت و رسيدن عذاب‏هاي الهي و سرافكندگي و روسياهي و... اين فكر بايد در مكاني خلوت باشد تا دل شما متأثر گردد. تا تحريك براي نماز و هر توشه اخروي گرديد. اگر اين تفكر اثر خود را بخشيد، هفته‏اي نيم ساعت كفايت مي‏كند.
4- گزيدن دوستانِ نماز دوست و گريز از دشمنان بي‏نماز به ظاهر دوست: اثر همنشين بر كسي پوشيده نيست.
5- پرهيز از گناه: گناه دل انسان را سياه مي‏كند . او را نسبت به اعمال عبادي كم رغبت و گاهي بي رغبت مي‏كند.
6- انس با محيط‏ هاي معنوي: مساجد و كلاً محافل نشاط بخش معنوي، دل را به سمت عبادت و نماز مي‏كشاند. حتي شنيدن وديدن مثل دعاي ندبه و كميل به وسيله‏ي صدا و سيما مفيد و روح بخش هستند.
7- استقامت و پافشاري عملي بر نماز در محيط‏هاي ملامت‏گر نماز: نماز را به هيچ قيمتي ترك نكنيد، هر چند در محيط و موقعيتي قرار گيريد كه ديگران شما را سرزنش كنند.
8. پرهيز از نمازهاي طولاني تحميلي: نماز واجب را خلاصه بخوانيد. فقط هر وقت قلب شما به طولاني كردن نماز اقبال و تمايل نشان داد به همان اندازه نماز را طولاني كنيد.
9- انجام مستحبات نشاط‏آور: در بين مستحبات چه نماز، چه ذكر ،چه دعا آن را كه بيش از همه به شما حال خوش و لذّت روحي مي‏بخشد، انتخاب كرده و بيش تر انجام دهيد.
10- دعا و توسل: رغبت به نماز را هم با دعا و توسل به ائمه معصومين(ع) از خداوند تعالي بخواهيد.
11- عزم جزم: تصميم جدي بگيريد كه هيچ گاه نماز را ترك نكنيد . اگر به خاطر عذر شرعي مثل فراموشي ترك شد ،حتما قضاي آن را به جا آوريد.
12- مطالعه احوال علما: شرح حال بزرگان را دانستن و مطالعه كردن بسيار مفيد است.
براي آگاهي بيش تر ر.ك:
گلشن ابرار، جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم
مفاخر اسلام، آقاي علي دواني

در پايان کتاب هاي زير را جهت مطالعه پيشنهاد مي کنيم :
درمورد نماز
1- آيين نيايش، ابراهيم غفاري.
2- نماز عارفانه، جواد محدثي.
3 - پرورش در پرتو نيايش، حسنعلي نوري ها.
4 - نماز زيباترين الگوي پرستش، غلامعلي نعيم‌آبادي.
5 - نماز از ديدگاه قرآن و حديث، موسوي لاهيجي.
6- نماز، حسين انصاريان.
7 - عبادت عاشقانه،استاد کريم محمود حقيقي
پي نوشت :
1. نهج البلاغه ،قصار 312.

در احادیث می بینیم که خیلی از چیز ها زکات داره... مثلاً زکات علم ، انتشار آن است. می خواستم ببینم اگر کسی کلکسیون عکس داشته باشه ، زکاتش چیه؟ من یه کلکسیون دارم ، می ترسم آخرش نگه داری از اون و همچنین اینکه دلم می خواد بهش عکس اضافه کنم، باعث گناه بشه. مثلاٌ باعث دلبستگی به مال دنیا (کلکسیون) بشه. اگر یه روزی مثلاً از بین بره ، باعث تاراحتی ام بشه و به خاطر اون فرضاً عصبانی بشم و... نظر شما چیست ؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
وظيفه اي از بابت زکات به عهده شما نيست. اما اگر عکس هاي که جمع کرده ايد، از نظر علمي و يا فرهنگي براي ديگران مفيد باشد، مي توانيد در اختيار ديگران قرار بدهيد .
همان گونه که خودتان اشاره کرديد. دلبستگي به متعلقات دنيوي هر چه که مي خواهد باشد، از نظر اخلاقي پسنديده نيست . سعي کنيد که اهميت جمع آوري عکس براي شما کم بشود .براي اين کار مي توانيد کار هاي ديگري که از نظر خداوند اهميت بيش تري دارد ،جايگزين جمع آوري عکس کنيد.
حضرت علي (عليه السلام ) مي فرمايد:
مَن اشتغل بغير الاهم ضيّع الاهم؛ اگر انسان به کارهاي که مهم نيست مشغول شود، کارهاي که اهميت دارد ، از دست مي دهد.(1)
پي نوشت :
1. الحياه ، ج1 ، ص 551 .

سلام خسته نباشید عبادت هاتو قبول من دختری هستم 23 ساله که مدتی از خدا دور شده بودم و خیلی گناه کردم ولی حالا پشیمونم و توبه کردم ولی خدا جواب منو نمی ده و به خاطر گناهام خیلی سختی کشیدم تا الان و خیلی چیزهامو از دست دادم به خاطر نادانی و سادگیم اعتبارم پیش برادرام مادر و پدرم و خیلی دل مادرمو شکستم ولی حالا می خوام جبران کنم و میترسم که کارام تو ایندم تاثیر بذاره و همش دلنگرانم نمی دونم چیکار کنم خدا منو ببخش خواهش می کنم کمکم کنید من خیلی ناراحتم چون دارم تاوان کارامو میبینم و واسه همین می گم خدا چرا جوابمو نمی ده و تنهام گذاشته خیلی می ترسم کمکم کنید و واسم دعا کنید منتظر پاسختون هستم باتشکر از لطف شما

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
ناكرده گنه در اين جهان كيست بگو آن كس كه گُنه نكرده و زيست بگو
غير ازپيامبران و امامان و اولياي الهي و افرادي مثل حضرت مريم و حضرت زهرا عليهم السلام چه کسي گناه نا کرده در دنيا زيست ؟
خواهر گرامي اگر چه نمي دانيم گناه شما چيست تا شايد در ترک آن بتوانيم به شما کمک کنيم . امّا ناراحتي ، آه و حسرت و سوز دروني تان را درک مي کنيم .به شما حق مي دهيم که اين چنين از بُن دل و عمق جان خويش بسوزيد . زيرا گناه هر چه باشد ، نشان دهنده بي معرفتي و بي لياقتي بنده در دوستي با خداي مهربانش است ،چگونه بنده اي که به خود آمده و از خواب غفلت بيدار شده ، از عملکرهاي خود ، پيش خدا شرمنده نشود و از درون نسوزد؟
با اين وصف آيا صداي خدا را نمي شنوي که به شما مي گويد : قُل يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (1) ( اي پيامبراز قول من به بندگانم ) بگو : اي بندگان من ، اي کساني که با گناه و نا فرماني خدا بر ضرر و زيان خويش اقدام کرده ايد ، از رحمت خدا مأيوس و نا اميد نشويد ( توبه کنيد و برگرديد و به فضل خدا اميدوار باشيد ) زيرا - در صورت توبه - خدا همه گناهان را مي آمرزد . اوست آمرزنده و مهربان .
غرق گنه نا اميد مشو ز دربار ما که عفو کردن بود در همه دم کار ما
بنده شرمنده تو خالق بخشنده من بيا بهشتت دهم مرو تو در نار ما
توبه شکستي بيا هر آنچه هستي بيا اميدواري بجو زنام غفار ما
خداوند همه بندگان را دوست دارد .دوست دارد كه همه‏ ، در مسير حق و هدايت قرار گيرند . از تمام ظرفيت وجودي خود، براي دستيابي به كمالات استفاده كنند؛ مگر اين كه انسان، مانع اين مهرباني و لطف شود و باعث محروميت خود گردد. بنابراين راه بازگشت هميشه و براي همه گناه کاران با هر گناهي که کرده اند ، باز است؛ حتي اگر انسان بدترين گناهان را مرتكب شده باشد.
اگر كسي به صورت واقعي توبه كند، نه تنها خداوند او را از همه‏ آلودگي‏ها پاك مي‏كند ، بلكه او را دوست مي‏دارد؛ به ويژه اگر توبه كننده جوان باشد(ان الله يحبّ التوابين) (2) . كسي كه دوست و محبوب خدا شد، خدا عزيزش مي‌كند؛ همه گناهان كبيره و صغيره او را مي‌بخشد، چنان كه پيامبر فرمود: "التائب من الذنب كمَن لا ذنب له(3)؛ كسي كه از گناه توبه كند (خداوند همه گناهان او را مي‌آمرزد)
و همانند كسي مي‌شود كه هيچ گناهي نكرده است".
اگر به هر دليلي، تاكنون اشتباهاتي مرتكب شده‏ايد، نبايد از لطف و رحمت خدا مأيوس باشيد. قطعاً راه بازگشت وجود دارد . خداوند نيز وعده داده كه هم توبه كننده را دوست مي دارد و هم به او كمك مي‏كند.
همين كه احساس ندامت و نارضايتي از رفتار گذشته خود داريد، نشانه اين است كه چراغ فطرت الهي شما، روشن است و مورد عنايت و توجه خدا هستي . اگر خدا دوستت نمي داشت ، تو را رها مي کرد و اگر تورا رها کرده بود ،اين حال پشيماني و ناراحتي دروني را به شما نمي داد .
آيا نديده و نشنيده اي که چه بسا گناهکاران و جنايت پيشگان و مردان و زنان بدکاره اي بودند و هستند، که گناه کردن براي شان عادي شده ، از گناه و فساد و جنايت شان هيچ احساس شرمندگي و ناراحتي نمي کنند ، بلکه برخي ها از آن احساس خوشحالي مي کنند ؟ اين ها کساني هستند که خدا رهاي شان کرده و سايه رحمت خود را از سر اين ها برداشته . ولي به شما سوز و ناراحتي دروني داده است ،نفس لوّامه تان را زنده نگه داشته تا با سوز و تحمل سختي ها در صدد اصلاح خود باشيد ، به جاي عشق هاي کاذب ، عشق حقيقي پيدا کنيد .
پس اي جوان گرامي !
زنگ دل را زُداي تا يارت بدهد در حريم خود بارت
به خداي عليم بي همتا حاجبي نيست غير زنگارت
حال که نعمت بزرگ توبه نصيب شما شده قدر بدان . از اين حال خوش سوز دروني بهره ببر . پيشاني صِدْق و اخلاص با سوز و گداز بر درگاه دوست بگذار و از صميم قلب بگو:
خدايا! آمدم.
اگر فرمود : اي گناهكار! اين جا چرا آمدي؟ بگو:آخر من بنده تو ام پس كجا برم، به کي و به كدام در رو كنم كه کسي و دري جز تو و درِ تو نمي‌شناسم؟
اگر گفت: تا به حال كجا بودي؟
بگو: راه گم كرده بودم.
اگر فرمود : چه آورده‌اي؟ بگو : دل شكسته و سوز دروني .
اگر پرسيد علامت دل شکستگي ات چيست ؟
بگو: اين اشک هاي جاري و شرمندگي و تنفرم از هر گناه و نافرماني ات نشانه آن است .
بگو : اي خداي من! مگر توسط پيامبرت براي ما گناهکاران پيام نفرستادي و نفرموده‌اي: "پيامبر بگو: اي بندگان من ( اي کساني که با گناه و معصيت‌ها) بر خود ظلم روا داشته ايد ! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خداوند همه گناهان را مي‌آمرزد، چه اين كه او بخشنده و مهربان است"(4)
من هم بنده گنه كار توام. مدتي از تو فراري بودم و با گناهان عظيم و بسيارم، بر خود ستم كردم اما اكنون آمده‌ام و به تو پناه آورده‌ام. به رحمت و آمرزش تو اميدوارم. مرا به فضل و بزرگواري خويش بپذير!
خوشا آن دل كه دارد قصد كويش خوشا آن ديده دارد عشق رويش
خوشا آن بنده شيرين زباني كه همواره بود در گفت و گويش
خوشا آن سالك شوريده حالي كه سرگرم است اندرهاي و هويش
آري عزيز گرامي ! يقين بدان که خداوند شما را رها نكرده است . ندامت و پشيماني شما، بزرگ‏ترين نعمت الهي و علامت اين است كه خداوند شما را دوست دارد. اگر توبه واقعي كنيد و به واجبات و دستورات الهي عمل كنيد و از گناه و معصيت اجتناب كنيد، قطعا اهل رستگاري و سعادت خواهيد بود.
نکته مهمي را که لازم است به آن توجه کامل داشته باشيد اين است که:
1- هم بايد زحمت كشيد و هم توقع و انتظار «معجزه» نداشت. رسيدن به كمالات انساني، به تدريج و با تلاش مستمر، تحقق مي‏پذيرد . امكان ندارد يك شبه اين مسير طي شود. حتي پيامبران، بعد از ساليان متمادي تلاش و كوشش، توانستند مراحلي را طي كنند و به مدارجي برسند.
2- گناه‌تان هر چند بزرگ و زياد باشد، بزرگ‌تر از رحمت و بخشش خداوند نيست، پس با توجه به لطف بي‌كران الهي، چه جاي يأس و نااميدي است؟!
3- پيامبر اكرم(ص) فرمود: "هنگامي كه بنده‌اي به حقيقت و خالصانه توبه مي‌كند، خدا او را دوست مي‌دارد و بر او پرده مي‌پوشد. گناهان او را از ياد دو فرشته‌اي كه گناهان او را نوشته‌اند، مي‌برد. هم‌چنين آثار آن را از اعضاي بدنش و قطعه‌هاي زمين محو مي‌كند تا در قيامت عليه او شهادت ندهند. پس او در حالي خدا را ملاقات مي‌كند كه هيچ چيزي بر ضد او شهادت نخواهد داد".(5)
توصيه ها:
براي آن كه در عمل به لوازم توبه تا آخر ثابت قدم و موفق باشيد:
- هر روز صبح بعد از نماز و هر شب هنگام خوابيدن، پس از خواندن دو ركعت نماز از خدا بخواهيد كه شما را در پيمان توبه موفق بدارد.
- از توسل به چهارده معصوم عليهم السلام به خصوص توسل به امام زمان عليه السلام غافل نشويد.
- پايبند به نماز اوّل وقت باشيد .
- تا حد امكان در مساجد نمازتان را بخوانيد.
- با دوستان مؤمن رفت و آمد كنيد و از رفاقت با افراد بدنام و فاسد پرهيز نماييد.
پيامبر اكرم(ص) روزي به اصحاب خود فرمود: كدام يك از شما اراده توبه دارد؟
عرض كردند: همه ما مي خواهيم توبه كنيم. فرمود: پس غسل كنيد. وضو بگيريد و چهار ركعت نماز بخوانيد. در هر ركعت يك مرتبه سوره حمد و سه مرتبه سوره توحيد و هر يك از سوره ناس و فلق را يك مرتبه بخوانيد و بعد از نماز هفتاد مرتبه بگوييد: استغفرالله ربّي و أتوب اليه. لا حول و لاقوّة الاّ بالله العليّ العظيم. يا عزيزُ يا غفّار اغفرلي ذنوبي و ذنوب جميع المؤمنين و المؤمنات فإنّه لا يغفر الذّنوب إلاّ أنت.
سپس فرمود: هيچ بنده¬اي از امت من اين عمل را انجام نمي دهد مگر اين كه منادي از آسمان ندا كند: اي بنده خدا، عملت را از سر بگير كه توبه تو مقبول است و گناه تو آمرزيده، و فرشته ديگري از زير عرش صدا كند: اي بنده! مبارك باد بر تو و بر اهل تو و ذريه ات، و فرشتگان ديگر هر يك مطلبي مي‌گويند تا اين كه جبرئيل(ع) ندا مي‌كند كه: من وقت مرگت با ملك الموت مي آيم و به تو مهرباني مي كنم و روح تو به آساني از بدنت خارج مي‌شود.(6)
پي نوشت ها :
1. زمر (39) آيه 53 .
2. بقره (2) آيه 222
3. سفينة البحار، ج 1، ص 127، ماده توبه.
4. زمر ،آيه 53.
5 . سيدعبدالله شبّر، كتاب الاخلاق، ص 334.
6 ميرزا جواد ملکي تبريزي، رساله لقاء الله ، ص87.

اگر در حین دیدن کارتون تصادفا صحنه ای شهوت آور مشاهده شود (بدون علم به اینکه دارای چنین صحنه ای است ) و منی بیرون اید حکم نماز و روزه چه خواهد بود

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در صورتي که به اوج لذت جنسي نرسيده باشد ،رطوبتي که خارج مي شود ،پاک است و غسل ندارد و روزه را هم باطل نمي کند.
اگر زن بر اثر تحريک هاي جنسي به قدري تحريک شود که به اوج لذت و شهوت جنسي برسد و در آن حال مايعي از او خارج شود، جنب مي شود. اگر به اوج لذت نرسد و مايع خارج شود و يا به اوج لذت برسد، ولي مايعي خارج نشود و يا شک کند که مايعي خارج شد يا نه ،جنب نمي شود و غسل لازم نيست. زن اگر يقين به خارج شدن مني پيدا کند، جنب مي شود . اگر يقين پيدا نکند ،جنب نمي شود. بنابراين مواقعي که زن بر اثر تحريک هاي شهواني مقداري لذت مي برد و در آن حال رطوبتي از او خارج مي شود، چون به اوج شهوت نرسيده، جنب نمي شود و رطوبت خارج شده هم پاک است و وضو و غسل را باطل نمي کند.(1)
پي نوشت:
1. آيت الله خامنه اي ،استفتاآت ،سوال 171؛ امام خميني، استفتاآت ،ج1 ،سوال101-104؛ آيت الله بهجت، استفتا آت ،ج1 ،سوال 705 و812.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

 با سلام. اميدوارم عبادتون در ماه مبارک مورده قبوله حضرت حق قرار گيرد. مدتي است که نسبت به نماز غافل شده ام و احساس مي کنم ايمانم سست شده. نمازم را نه تنها اول وقت نمي خوانم بلکه ديگر اخره وقت هم نمي خوانم. لطفا در ارتباط با فلسفه ضرورت نماز را به من توضيح دهيد و ده عقوبت ترک نماز و ده پاداش نماز اول وقت را براي من با ذکر حديث توضيح دهيد. خواهش مي کنم توضيح کامل بنويسيد و يک انسان مسلمان را از بي نمازي و بي ايماني نجات دهيد. لطفا کمکم کنيد. خدانگهدار.

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بعضي از عوامل که موجب سستي و ترک نماز مي‌شود، عبارتند از:
1ـ عدم آشنايي به فلسفه و حقيقت نماز که مهم ترين عامل سستي در نماز و ارتباط با خدا است. آنچه که موجب مي‏گردد برخي از نماز، رويگردان باشند و يا نسبت به آن تساهل کنند، ندانستن فلسفه نماز و يا درکي غلط از آن است. برخي چنين مي‏پندارند که نماز انسان، نيازي را از خداوند برطرف مي‏کند که البته خيالي واهي است. خداوند نيازي به هيچ مخلوقي ندارد.
2ـ تنبلي و سستي و تن پروري: عادت به سستي و از زير بار مسئوليت‌ها در رفتن باعث مي‌شود که جوان براي خواندن نماز بي اهميت باشد.
3ـ مسامحه و سهل انگاري که در بعضي از کارها دامنگير جوانان است، در مسئله اي مانند نماز و عبادت خدا نيز وجود دارد.
جوانان بايد اين روحيه وحالات را در تمام کارها از خود دور کنند و به مسئوليت‌هاي اجتماعي و فردي خود اهميت دهند.
پدران و مادراني که به نماز اهميتي نمي‌دهند يا آن را با سستي و تنبلي، خارج از وقت فضيلت انجام مي‌دهند، نمي‌توانند از فرزندان خود انتظار داشته باشند که براي نماز اهميتي خاص قائل شوند.
4ـ عدم شناخت آثار سبک شمردن نماز: اگر افراد به اهميت نماز آگاه شوند و بدانند نماز ستون دين و بازدارنده از فحشا و منکرات است و سستي در انجام نماز چه پيامدهايي دارد، قطعاً سستي نخواهند کرد.
پيامبر گرامي(ص) فرمود: «چيزي که مسلمان را کافر مي‌کند، ترک عمدي نماز واجب است يا خوار و سبک شمردن و به جا نياوردن آن. فاصله اي بين ايمان و کفر وجود ندارد جز به ترک نماز». (1)
کسي که نماز را سبک شمرد، به تدريج آن را ترک خواهد کرد. ترک نماز دليلي جز سبک شمردن دين و مسخره کردن آيين ندارد. امام صادق(ع) هنگام وفاتش فرمود: «به شفاعت ما اهل بيت نمي‌رسد کسي که نمازش را سبک شمرد». (2)
براي تداوم نماز عوامل متعددي وجود دارد كه جهت رعايت اختصار به برخي از آنها اشاره مي‌شود:
1ـ شناخت اهميت نماز.
نماز از نظر اسلام اهميت ويژه اي دارد؛ تا آن جا كه ترك نماز از گناهان كبيره به حساب آمده است. (3)
پيامبر فرمود: " از ما نيست كسي كه نماز را خوار شمارد ". (4)
نماز است سرخط آزادگي دواي غم و درد دل مردگي(5)
نماز عامل مهمي در تزكية روح و درون انسان است و اهميت ندادن به نماز به لحاظ عدم آشنايي به حقيقت آن و احساس نياز نكردن نسبت به آن، از عوامل ترك نماز و سستي در آن به شمار مي‌آيد. انسان بر اساس فطرت خود، همواره به سوي چيزي كه برايش اهميت دارد، توجه و اهتمام مي‌كند. اگر براي انسان، امري مهم و ضروري جلوه كند، آن را به هر صورت ممكن انجام خواهد داد. آشنا شدن به حقيقت نماز و اين كه نماز جزء نياز ما است، جزء زندگي حيات ما است و فايده و آثار نماز در دنيا و آخرت تجلّي مي‌كند، باعث مي‌شود انسان با شوق بيشتري به اقامة نماز بپردازد و از سستي در نماز و يا ترك آن خودداري نمايد.
كسي كه نماز را سربار خود و صرفاً يك تكليف طاقت فرسا بداند، به حقيقت آن پي نبرده و اهمتي به آن نمي‌دهد.
‌ نماز مهم‌ترين فريضه از فرايض الهي است، اقامه آن مايه سعادت و ترك آن باعث شقاوت مي‌باشد. امام ‌صادق(ع) فرمود: "‌ محبوب‌ترين اعمال پيش خداوند نمازاست، و آخرين وصيت پيامبران الهي نماز‌است"(6) حضرت در حديث ديگر فرمود: "‌تارك الصلاة بهره‌اي از اسلام نبرده است"(7) اگر انسان به درستي فكر‌كند كه خداوند چرا دستور داده كه بندگانش نماز بخوانند، هيچ‌گاه نماز را ترك نمي‌كند و چنانچه به هر علتي‌نمازش ترك شود، فوراً جبران نموده و قضا مي‌كند.
قرآن مي‌فرمايد: "‌يا ايها الناس انتم الفقراء الي ا‌لله و ا‌لله هو الغني‌الحميد؛ ‌اي مردم، همگي نيازمند خداييد، تنها خداوند است كه بي نياز و شايسته هر گونه حمد و ستايش‌است"(8) وقتي خدا از عبادت ما سودي نمي‌برد و از طرفي نماز و ساير عبادت‌ها را واجب نموده است‌، معلوم مي‌شود اين دستور براي خوش بختي و سعادت خود ما است.
هنگامي كه از عمق جان درك كرديم كه ‌نماز در تأمين خوش بختي و سعادت ما نقش اساسي و تعيين كننده دارد، با عشق و علاقه نماز مي‌خوانيم، چرا كه‌ نماز محور قبولي ساير اعمال است و در قيامت اولين سوال از نماز مي‌باشد. امام باقر(ع) فرمود: "‌اولين محاسبه بنده در مورد نماز انجام مي‌گيرد، اگر نماز مورد قبول واقع‌شد، بقيه اعمال هم مقبول مي‌افتد"(9).
نماز از واجباتي است كه خداوند در هيچ حالتي حتي در هنگام بيماري، ‌راضي به ترك آن نيست. تارك نماز بيشترين ظلم را نسبت به خود روا مي­دارد و خود را از شفاعت پيامبر(ص)‌محروم مي‌كند. حضرت فرمود: "‌هر كه نماز را عمداً ترك كند، از پناه خدا و پناه پيغمبرش بيزاري جسته‌است"(10). پس انساني كه معتقد به خدا و قيامت است و مي‌داند هر چه از خوب و بد انجام بدهد، نتيجه‌اش به‌خودش باز مي‌گردد، عاشقانه به سوي نماز مي‌شتابد و آن را در اول وقت مي‌خواند.
نبي گرامي اسلام(ص) ‌فرمود:"‌فضيلت اول وقت نماز بر آخر وقت مانند فضيلت آخرت بر دنيا است"(11).
2ـ شناخت پيامدهاي ترك نماز.
يكي از عوامل و راهكار مهم دوباره نماز خواندن شناخت پيامدهاي منفي ترك نماز است. در قرآن بر ترك نماز
وعده عذاب داده شده است: " بهشتيان از دوزخيان مي‌پرسند: چه چيز شما را به دوزخ كشانيد، جهنميان در پاسخ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم ". (12)
رسول خدا (ص) مي‌فرمايد: "كسي كه نماز خود را سبك گيرد و در به جا آوردنش سستي نمايد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مي‌كند؛ شش بلا در دنيا و سه تا در موقع مردنش و سه در قبر و سه در قيامت و هنگامي كه از قبر بيرون مي‌آيد.
اما شش بلاي دنيوي:
1ـ خداوند بركت را از عمرش كم مي‌كند.
2ـ بركت را از روزيش بر مي‌دارد.
3ـ از صورتش نشانة نيكوكاران را بر مي‌دارد.
4ـ هر كار خيري كند، پذيرفته نمي‌شود و براي آن اجري ندارد.
5ـ دعايش مستجاب نمي‌شود.
6ـ از دعاي نيكوكاران بهره اي ندارد". (13)
3ـ رفع موانع.
ترك نماز مبتني بر عواملي است كه بايد از آن ها پرهيز شود. انسان بالفطره گرايش به عبارت دارد. معصيت، دنياگرايي، ندادن زكات، تكبر، حرام خوردن، آشاميدن شراب، حسد و. . . از عوامل و موانع تأثير گذار ترك نماز به حساب آمده است.
4ـ شناخت آثار نماز.
يكي از راه هاي تداوم نماز، شناخت آثار معنوي، سياسي و اجتماعي نماز است. اگر انسان با فلسفه و علل تشريع نماز آشنايي داشته باشد، نماز را ترك نمي‌كند.
5ـ توبه.
ترك نماز گناهي است كه نياز به گناه زدايي دارد. يكي از عوامل مهم تأثيرگذار گناه زدايي، توبه است. توبه كه
نوعي بازگشت و دگرگوني است، سبب مي‌شود كه قلب انسان صفا گرفته و بار ديگر معنويت در آن تجلي نموده و از گناه جلوگيري شود. امام علي(ع) فرمود: " جز اين نيست كه پشيماني بر گناه سبب ترك آن مي‌شود". (14)
كسي روز محشر نگردد خجل كه شب ها به درگه بَرَد سوز دل
اگر هوشمندي، ز داور بخواه شب توبه تقصير روز گناه
اگر بنده اي، دست حاجت برار وگر شرمسار، آب حسرت ببار
نيامد بدين در كسي عذر خواه كه سيل ندامت نشستن گناه(15)
6ـ استعانت از خداوند:
انجام عبادت، به ويژه نماز خواندن توفيق عبادت را مي‌طلبد. عبادت و ارتباط با خدا بر قرار نمودن مي‌طلبد كه از خدا خواسته شود توفيق عبادت دهد. شايد بر همين اساس معصومان (ع) و بزرگان دين از خدا مي‌خواستند كه به آنان توفيق عبادت دهد. در دعاي حضرت مهدي (عج) آمده است : "اللّهم ارزقنا توفيق الطاعه. . . "(16) كه يكي از مصاديق بارز طاعت، عبادت است.
پي‌نوشت‌ها:
1. وسائل الشيعه، ج 3، ص 29.
2. بحارالانوار، ج 79، ص 235.
3. عبدالحسين دستغيب، گناهان كبيره، ج 2، ص 183.
4. فروع كافي، ج 3، ص269.
5. نماز از ديدگاه قرآن و حديث، ص 77 - 78.
6. محمد محمدي‌ري‌شهري، ميزان الحكمة، ماده صلاة، شماره 10534.
7. بحارالانوار، ج 79، ص 232.
8. فاطر (35) آيه 15.
9. ميزان الحكمة ماده صلاة، شماره 10570.
10. صادق احسانبخش، آثار الصادقين، ج 1، ص 133، حديث 15796 - ح 2.
11. همان، ص 110، حديث 15708، ح 2.
12. مدثر (74) آيات 40 ـ 41.
13. گناهان كبيره، ج 2، ص 187 ـ 188.
14. وسائل الشيعه، ج 11، ص 349.
15. گناهان كبيره، ج 2، ص 408.
16. مفاتيح الجنان، دعاي حضرت مهدي (عج).

مگر نمی گویید خداوند عادل است پس چرا به امامان معصوم ما عنایات ویژه ایی نموده تا یک شخصی مثلا بشود حضرت علی (ع)یا مثلا بعضی دیگر از امامان از سنین کودکی بدون هیچ استادی دارای علم های فراوان بوده یا مثلا میگوییم امامان ما معصوم هستند مگر نمیگوییم آنها مثل خودمان بوده اند پس خدا یک لطفی به آنها داشته که از هر گناهی مصون و محفوظ بوده اند که شاید اگر این لطف وعنایات را به هر شخص دیگر می نمود آن هم امام میشد

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اولا اين امور از باب تفاوت است و نه تبعيض، تفاوت‌ها در نظام آفرينش بسيار است مثلا يکي فرشته آفريده شده، يکي انسان، ديگر حيوان، ديگردرخت و گياه، ديگر سنگ و خاک و مانند آن، و خود همين انواع موجودات در ميان شان تفاوت ها بسياري به لحاظ درجه و مرتبه وجودي مطرح است، مثلا فرشتگان درمراتب و درجات مختلف آفريده شده اند، و امثال آن، تفاوت‌هايي که بين انسان هاست به طور کلي دو نوع است برخي ذاتي و خدادادي است، و برخي کسبي است که بر اثر تلاش و عوامل گوناگون ديگر برخي کامل از برخي ديگر مي‌شوند و مزايا و امتياز و کمالات علمي و عملي برتر پيدا مي کند. در بخش تفاوت هاي ذاتي و خدا دادي علل و عوامل و اسراري نهفته فراوان ممکن است، وجود داشته باشد که درک‌ آنها براي همه کس کار دشواري است و از همين روست که حافظ مي گويد:
حديث از مطرب و مي گو و راز دهر کمتر جو کسي نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را
ثانيا: خداوند بر اثر علم ازلي بر عالم و آدم احاطه و اشراف دارد و از جزئيات امورو عمل کرد همه انسان به طور کامل آگاه است، از اين رو مي‌داند که چه کسي شايسته مقام امامت است و بر اساس اين علم زمينه و شرايطي گوناگون را به گونه اي براي برخي از بندگان خود فراهم مي‌سازد که از همان آغاز کودکي در مسير رشد و تکامل وجودي خاص قرار مي‌گيرد و به مقامات بالا و بالاتر مي‌رسد، ولي افراد ديگر چون اين توان وجودي را ندارند در مراتب بعدي و بعدتر قرار مي‌گيرند.
و از همين روست که گفته شده:
گوهر پاک ببايد که شود قابل فيض وگرنه هر سنگ و کلوخ لو لو و مرجان نشود.
وخداوند در ازل مي‌داند که چه کسي شايسته چه مقامي است از اين رو او را از همان آغاز براي احراز آن مقام مي‌پروراند و شکوفا تر مي سازد. از اين رو فرمود: «الله اعلم حيث رسالته» (1) خداوند بهتر مي داند که رسالت خود را در کجا مقرر دارد و اين مقام را به چه کسي دهد.
بنابراين نه تنها مسئله رسالت بلکه همه امور چنين است که شايستگي افراد را خدا از قبل مي‌داند و بر اساس آن به آنها مقام و توفيق و فيض و عنايت مي کند.
ثالثا: گر چه ائمه مثل بشرند، ولي اين سخن مولوي بسياري زيبا و گوياست:
از قياسش خنده آمد خلق را کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
جمله عالم زين سبب گمراه شد کم کسي ز ابدال حق آگاه شد
کار پاکان را قياس از خود مگير گرچه ماند در نوشتن شير، شير
همسري با انبياء برداشتند اوليا را همچو خود پنداشتند. (2)
اين اشعار مفصل است، پرسشگر حتما ادامه آن را در کتاب مثنوي ملاحظه فرمايد که بسيار آموزنده و زيبا است.
و در کلام امير مومنان نيز د ر باب عدم مقايسه ائمه با ديگران آمده:
«لا يقاس بآل محمد (ص) من هذه الامه احد و لا يستوي بهم من جرت نعمتهم عليه ابدا هم اساس الدين و عماد اليقين» (3) کسي را با خاندان رسالت نمي‌شود مقايسه کرد و آنان که پرورده نعمت هدايت اهل بيت مي‌باشند، با آنان برابر نخواهد بود،عترت پيامبر اساس دين و ستون هاي استوار يقين مي باشند.
بنابراين اگر آن همه مقام و لياقت و زمينه رشد و تکامل خداوند به ائمه داده حقيقتا شايسته آن بوده است و هيچ کس با آنان نبايد مقايسه شود.
رابعا: اين که درفراز پاياني پرسش آمده ... بايد گفت جهان آفرينش بر اساس عدل به پاست و هر چيز سر جاي خودش و هر کس به اندازه ظرفيت وجودي خودش کمال داده مي‌شود، چه اين که هر ظرفي مقدار گنجايش خاصي دارد از اين روست که در روايتي آمده: «بالعدل قامت السموات و الارض» (4) همانا جهان بر اساس عدل برپاست .
طبق اين مبنا هر چيز را به هر کس نمي‌دهد، به گفته شاعر:
توفيق رفيقست به هر کس ندهندش بال و پيکر طاووس به کرکس ندهندش.
پي‌نوشت‌ها:
1. انعام (6) آيه 124.
2. مثنوي معنوي دفتر 1 ص 16.
3. نهج البلاغه خطبه 2.
4. تفسير صافي ج 2 ص 638 (ذيل آيه 7 سوره الرحمن) .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

من دوستی دارم که پزشک هستند از خانواده ایی مسلمان که به خدا ایمان دارد نماز میخواند ولی سایر دستورات مثل روزه وحجاب وحرام بودن گوشت خوک و شراب را رد میکند و جالب اینکه با دلایل پزشکی بیان میکند که روزه و گرسنگی طولانی مدت باعث مرگ سلولهای مغزی میشود گوشت خوک ضرری ندارد چون دیگر محافظت میشود و نجاست خودش را نمیخورد شراب به مقدار کم برای قلب مفید است ووقتی به ایشان میگویم که برای پی به حقیقت باید به قرآن رجوع کند میگوید قرآن تحریف شده در جواب میگویم آخرین کتاب و دین پیامبر تحریف نشده میگوید سایر مذاهب هم همین ادعا را دارن و میگویند شما مسلمانان چرا ادعا میکنید فقط کتاب ما تحریف نشده(ایشان در خارج از کشور اقامت دارند)میخواستم لطف کنید و جوابی اصولی و پزشکی برای تمام این سئوال ها برای من بفرستید چون ایشان معتقدند که ما دین را از روی عادت بی تحقیق پذیرفته ایم و فقط از روی عادت روزه میگیریم مهم روزه بودن زبان و اعمال آدم است....

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
به دلايل فراوان قرآن موجود همان کتابي است که بر رسول خدا نازل شده ، بدون کم و زياد به دست ما رسيده است. برخي از دلايل عدم تحريف قرآن:
1. قرآن بر قلب پيامبر نازل شد و از آن جا به زبانش جاري گشت و به گوش مسلمانان رسيد و در قلب شان جاي گرفت. رسول خدا بدون اين که نياز به خواندن و نوشتن داشته باشد، به اراده خدا حافظ قرآن بود، زيرا قرآن بر قلبش نازل و در آن حک گرديد . از همان ابتدا که آن را بر مسلمانان خواند، افرادي را براي ياد دادن قرآن معين کرد. افراد از جمله ابن مسعود و ابن عباس و ابي بن کعب به دعاي پيامبر و با عشق و ارادت خود حافظ قرآن بودند . بر قرائت صحيح و بدون کم و کاست قرآن و يادگيري آن نظارت داشتند . رسول خدا ناظر بر آنان بود.تا زماني که ايشان زنده بود، خودش حافظ تماميت قرآن بود . اجازه تصرف در آن را نداد . بعد از خودش علاوه بر همه مسلمانان ، به جانشينش يعني علي بن ابي طالب که حافظ قرآن در قلب خود و حامل علم رسول خدا بود، امر کرد به عنوان اولين کار قرآن را که در يک هميان بر لوح ها و کتف ها و پارچه ها نوشته شده و پشت منبر رسول خدا بود، به صورت کتابي در يک مجلد در آورده ، به همراه شرح و بيان به جامعه اسلامي تحويل دهد. ايشان هم اين کار را کرد و گرچه حاصل زحماتش از جانب حاکمان پذيرفته نشد، ولي در حضور ايشان و به همت اصحاب، قرآن از همان ابتدا در قالب يک کتاب تنظيم شد . بعد هم زمان خليفه سوم از روي آن قرآن نسخه هايي نوشته و به سراسر جهان اسلام فرستاده شد . بقيه قرآن ها جمع آوري و از بين برده شد تا هيچ کم و زيادي در قرآن حاصل نشود.
در تاريخ ثبت است که بعد از رسول خدا و به دستور خليفه اول ، زيد بن ثابت با کمک برخي ديگر و با احتياط و سخت‏گيري فراوان به جمع آوري قرآن پرداخت . با اين که خود تمام قرآن را حفظ و بر پيامبر قرائت کرده بود، بر حافظه خويش اعتماد نکرد . آيات ارائه شده توسط صحابه و حافظان را در صورت وجود دو شاهد معتبردر قرآن مجيد جاي داد. مسلمانان بعد از رسول خدا با وسواس بي نظير مراقب در امان ماندن قرآن از دستبرد، تحريف و کم و زياد بودند، به طوري که هيچ کس در هيچ مقامي جرات نمي کرد حتي يک حرف از قرآن کم يا زياد کند.(1)
اين قضيه معروف است که عثمان تصميم گرفت حرف «واو» را از آيه «والذين يکنزون الذهب و الفضّة» حذف کند، که با واکنش مسلمانان روبرو شد.أبي بن کعب گفت: بايد اين حرف را به قرآن برگردانيد يا شمشير مي‏کشم.
همين طور درباره عمر بن الخطاب گفته‏اند که او روزي جمله «والذين اتبعوهم باحسان» را بدون واو قرائت کرد، مردم آن چنان با او برخورد کردند که مجبور شد دوباره آيه را با واو قرائت کند.(2)
با اين توضيح به خوبي معلوم مي‌شود که در زمان صحابه مسلمانان با اهتمام فراوان در پي حفظ و نگهداري قرآن برآمدند . در اين هنگامه حساس و مهم قرآن را از هر گونه تحريف مصون داشتند . بعد از آن هم به جهت فراواني نسخه‌هاي قرآن، توانايي تحريف آن از همگان سلب شد ؛ امروزه ما شاهد وجود ميليون‌ها بلکه ميلياردها نسخه قرآن هستيم که همه اين‌ها يک سان هستند . اين خود دليل گويايي است که قرآن از هر گونه دگرگوني و تحريف مصون مانده است.
2.عقل انسان حكم مي كند كه احتمال هر گونه تغيير و تبديل از قرآن كريم به دور است، زيرا قرآن كتابي است كه از روز اوّل مورد عنايت و اهتمام مسلمانان بوده است. قرآن براي مسلمانان همه چيز بوده است: قانون اساسي، دستور عمل زندگي، برنامه حكومت، كتاب مقدس آسماني و رمز عبادت و بندگي.
با دقت در اين موضوع روشن مي شود كه اصولاً كم و زياد در آن امكان نداشته است.
قران كتابي بود كه مسلمانانِ نخستين همواره در نمازها، در مسجد، در خانه، در ميدان جنگ، به هنگام رو به رو شدن با دشمنان و به عنوان استدلال بر حقانيت مكتب ، از آن استفاده مي كردند.
از تواريخ اسلامي استفاده مي شود كه تعليم قرآن را مِهر زنان قرار مي دادند. اصولاً تنها كتابي كه در همه محافل مطرح بود و هر كودكي را از آغاز عمر با آن آشنا مي كردند و هر كس مي خواست درسي از اسلام بخواند، آن را به او تعليم مي دادند، قرآن مجيد بود.
آيا با چنين وضعي كسي احتمال مي دهد كه دگرگوني در اين كتاب آسماني رخ دهد؟ به خصوص با توجه به اين كه قرآن؛ به صورت يك مجموعه با همين شكل فعلي در عصر خود پيامبر جمع آوري شده بود، و مسلمانان سخت به يادگرفتن و حفظ آن اهميت مي دادند.
اصولاً شخصيت افراد در آن عصر تا حد زيادي به اين شناخته مي شد كه چه اندازه از آيات را حفظ كرده بودند. شمار حافظان قرآن به اندازه اي زياد بود كه در تواريخ مي خوانيم در يكي از جنگ ها كه زمان ابوبكر واقع شد، چهارصد نفر از قاريان حافظ قرآن به قتل رسيدند.
از اين مطالب روشن مي شود كه حافظان و قاريان و معلّمان قرآن آن قدر زياد بودند كه تنها در يك ميدان جنگ اين تعداد شهيد شدند.
هم چنان كه گفتيم قرآن فقط قانون اساسي براي مسلمانان نبود، بلكه همه چيز آن ها را تشكيل مي داد، مخصوصاً در آغاز اسلام كه هيچ كتابي جز آن نداشتند و تلاوت و قرائت و حفظ و تعليم و تعلّم مخصوص قرآن بود.
قرآن يك كتاب متروك در گوشة خانه و يا مسجد كه گرد و غبار فراموشي روي آن نشسته باشد نبود تا كسي از آن كم كند يا بر آن بيفزايد.
مسئله حفظ قران به عنوان يك سنت و يك عبادت بزرگ هميشه در ميان مسلمانان بوده و هست، حتي پس از آن كه قرآن به صورت كتاب تكثير شد و در همه جا پخش گرديد حتي بعد از پيدا شدن صنعت چاپ كه سبب شد اين كتاب به عنوان پر نسخه‌ترين كتاب در كشورهاي اسلامي چاپ و نشر گردد، باز مسئله حفظ قرآن به عنوان يك سنت ديرينه و افتخار بزرگ، موقعيت خود را حفظ كرد، به طوري كه در هر شهر و ديار هميشه جمعي حافظ قرآن بوده و هستند.
اكنون در بعضي كشورهاي اسلامي مدرسه هايي وجود دارد كه برنامه شاگردان آن در درجة اولّ حفظ قرآن است.
اكنون در كشور پاكستان بيش از يك ميليون و نيم حافظ قرآن وجود دارد. سنت حفظ قرآن از عصر پيامبر(ص) و به دستور و تأكيد حضرت در تمام قرون ادامه داشته است. هم چنين سنت قرائت قرآن در شب ها و روزهاي متعدد و ثواب بسياري كه بر قرائت ذكر شده است. آيا با چنين وضعي هيچ گونه احتمالي در مورد تحريف قرآن امكان پذير است؟! مسلّماً نه.
3ـ دليل ديگر نويسندگان وحي است، يعني كساني كه بعد از نزول آيات بر پيامبر، آن را يادداشت مي كردند كه شمار آن ها را از چهارده تا چهل و سه نفر نوشته اند.
ابوعبدالله زنجاني در كتاب "تاريخ قرآن" مي گويد: "پيامبر نويسندگان متعددي داشت كه وحي را يادداشت مي كردند و آن ها چهل و سه نفر بودند كه از همه مشهورتر خلفاي چهارگانة نخستين بودند، ولي بيش از همه "زيدبن ثابت" و امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) ملازم پيامبر در اين باره بودند". البته همه كاتبان وحي، همه آيات را نمي نوشتند، بلكه در مجموع آيات را مي نوشتند.
امام علي(ع) فرمود: «ان کل آية انزلها الله تعالي علي محمد(ص) عندي باملاء رسول الله و خط يدي...؛ هر آيه‏اي که پروردگار بر پيامبر فرو فرستاده است، ايشان بر من املا فرمود و من نوشتم که اکنون آن‏ها نزد من است».
4ـ دعوت همه پيشوايان اسلام به قرآن موجود: بررسي كلمات پيشوايان بزرگ اسلام نشان مي دهد كه از آغاز اسلام، همه يك زبان مردم را به تلاوت و عمل به قرآن موجود دعوت مي كردند، و اين نشان مي دهد كه كتاب آسماني به صورت يك مجموعة دست نخورده در همة قرون ماندگار بوده است.
مولاي متقيان علي(ع) بعد از رسيدن به خلافت هيچ گونه اشاره اي به كم يا زياد شدن قرآن نفرمود ،‌بلكه بارها مردم را به عمل و چنگ زدن به قرآن موجود دعوت نمود. اگر كم و زيادي در قرآن پيش آمده بود، مسلّماً حضرت قرآن اصلي را بر مردم عرضه مي نمود. حضرت فرمود: "كتاب خدا ميان شما است. سخنگويي است كه هرگز زبانش به كندي نمي گرايد، و خانه اي است كه هيچ گاه ستون هايش فرو نمي ريزد. وسيلة عزت است، چنان كه يارانش هرگز مغلوب نمي شود".(3)
نيز فرمود: "كتاب خدا نوري است خاموش نشدني و چراغ پرفروغي است كه به تاريكي نمي گرايد".(4)
اگر دست تحريف به دامن اين كتاب آسماني دراز شده بود، امكان نداشت امام علي اين گونه به آن دعوت كند و آن را به عنوان چراغي كه به خاموشي نمي گرايد، معرفي كند. مانند اين تعبيرها در سخنان علي(ع) و ساير پيشوايان دين، گواه و دليل روشني است بر عدم تحريف قرآن كريم.
5ـ اصولاً پس از قبول خاتميت پيامبر و اين كه اسلام آخرين آيين الهي است، و رسالت قرآن تا پايان جهان برقرار خواهد بود، چگونه مي توان باور كرد كه خدا اين يگانه سند اسلام و پيامبر خاتم را پاسداري نكند؟ آيا با تحريف قرآن جاودانگي اسلام طيّ هزاران سال و تا پايان جهان مفهومي مي تواند داشته باشد؟!(5)
6.يكي از دلايل تجديد نبوت ها، تحريف كتاب آسماني بوده است و اگر اين تحريف در قرآن صورت گرفته بود، بايد پيامبري از طرف خداوند براي اصلاح مي آمد، در حالي که پيامبر اسلام، خاتم پيامبران شناخته شده و خود نيز آن را بيان كرده است.
7.روايات فراواني به صراحت يا به التزام دلالت بر عدم تحريف قرآن دارند از جمله:
اول ؛ پيامبر فرموده است:« إِنّي تاركٌ فيكم الثَّقلين كتابَ اللَّهِ و عترتي ما إِنْ تمسَّكْتُم بهما لَنْ تَضِلُّواو إنّهما لن يفترقا حتّى يَرِدا عَلَيَّ الحوض».
اين حديث شاهدى تام و گواهى قطعى بر عدم تحريف قرآن است و با صراحت اعلام مى‏كند كه قرآن براى هميشه و تا روز قيامت محفوظ است؛ زيرا اگر قرآن تحريف شده ‏باشد، نه به قرآن مى‏توان تمسّك نمود و نه به عترت؛ چون عترت جداى از قرآن به عنوان يك حجّت مستقل شناخته نمى‏شود. اگر عترت باشد، ولى قرآن نباشد ،مفهوم آن افتراقِ عترت از قرآن است؛ در حالى كه حديث ثقلين مى‏گويد اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى‏شوند. در حقيقت قرآن و عترت به عنوان يك حجّت به هم آميخته‏اند؛ به طورى كه مكمّل يكديگرند و تمسّك به يكى بدون ديگرى معقول نيست. اگر هر يك از قرآن و حديث به عنوان دو حجت و دليل مستقل مطرح بودند، با نبودِ يكى امكان تمسك به ديگرى وجود داشت؛ در حالى كه پيامبر فرموده است: در صورتى كه به اين دو تمسك نماييد ،هرگز گمراه نمى‏شويد. نيز فرموده‏اند: اين دو از هم جدا نمى‏شوند، تا آن كه در حوض بر من وارد شوند.
دوم؛ رواياتى ازپيامبر و ائمه به ما رسيده است كه در حوادث و فتنه‏هاى روزگار، ما را به قرآن ارجاع داده‏(6) و آن را به عنوان پناهگاهى مطمئن معرفى نموده اند ؛ اگر كتابى، خود از آسيب فتنه‏هاى روزگار در امان نمانده باشد ،آيا مى‏تواند از گزند فتنه‏ها مصون نگه‏دارد؟
سوم؛ مورد ديگر روايات عَرْض بر قرآن است. احاديثى از پيامبر و ائمه وجود دارد كه فرموده‏اند: آن‏چه را از ما به شما رسيده، بر قرآن عرضه كنيد؛ اگر موافق با كتاب اللَّه بود ،اخذ نماييد، و گر نه، آن ها را طرد كنيد:« ما وافَقَ كِتابَ‏اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ ما خالَفَ كِتابَ اللَّه فَرُدُّوه».(7)
نيز فرموده‏اند: هر سخنى و حديثى كه موافق با كتاب خدا نباشد ،باطل است: «وَ كُلُّ حَديثٍ لا يُوافِقُ كِتابَ اللَّه فَهُو زُخْرُفٌ.(8) يا ما لَمْ يُوافِقْ مِنَ الْحديث القرآنَ فَهُوَ زُخْرفٌ».(9)
با توجه به اين دلايل و دلايل فراوان ديگر،علما و دانشمندان و مفسران اسلامي، با قاطعيت تمام، مسئلة تحريف قرآن را ردّ كرده اند
زيرا امكان تحريف دراين كتاب آسماني راه ندارد.
امروزه در مجموعه‏هاى هنرى و فرهنگى و آثار باستانى قرآن هايى موجود است كه نگارش آن‏ها به بيش از هزار سال مى‏رسد. همه نسخه‏هاى موجود قرآن از آغاز تاكنون بدون هيچ تحريف و كاستى و يا زيادتى موجود است، اين مسئله نيز دليلي ديگر بر تحريف ناپذيرى قرآن است.
دربارة عدم تحريف قرآن کتاب فراوان نوشته شده که به چند نمونه اشاره مي کنيم.
ـ قرآن هرگز تحريف نشده، تأليف آيت الله استاد حسن‌زاده آملي؛
ـ افسانة تحريف قرآن، رسول جعفريان؛
ـ قرآن‌شناسي، آيت الله مصباح يزدي؛
ـ مصونيت قرآن از تحريف، آيت الله معرفت.
اما اين که ايشان دين افراد را تقليدي و ناپسند شمرده، گر چه در مورد بسياري درست است اما تقليد ناپسند در مورد افرادي است که در باور ها و اعتقادها اهل تقليدند زيرا اسلام مي خواهد افراد از روي تحقيق و بينش و بصيرت ديندار باشند اما در باب احکام و موضوعاتي که ايشان ذکر کرده مثل مشروب و گوشت خوک و...، راهي جز تقليد نيست زيرا احکام در اسلام تعبدي هستند . ما دليل بسياري از احکام و حلال و واجب وحرام ها را نمي دانيم . اصلا عقل نمي تواند دليل همه اين ها را پيدا کند .
واجب و حلال و حرام تابع امر و نهي خداست .در تشريع، خدا حاکم است . اگر خدا دليل حکم را نفرموده باشد، ما نمي توانيم به علت حکم پي ببريم.
اما با وجود اين که دليل و علت احکام را نمي دانيم ،ولي علم ،به مؤيدات فراواني براي احکام اسلام از جمله روزه و گوشت خوک و مشروب رسيده و حکم اسلام را تاييد مي کند. ضرر فروان روحي و جسمي مشروب مورد تاييد همه عاقلان است. مشروب و گوشت خوک و ديگر حرام ها آثاري روحي و رواني دارند که از نگاه غربيان ناپسند نمي آيد. امروز در غرب، حيا و عفت و پاکدامني و خداگرايي بهاي چنداني ندارد.کسي که مشروب يا گوشت خوک حتي کم آن را مي خورد، به فسق و فجور علاقه مند مي گردد و اين تحت عنوان لذت گرايي نه تنها ناپسند نيست بلکه از مباني فرهنگ غرب است.
روزه هم براي کساني که عذر شرعي و مريضي ندارند ،نه تنها باعث مريضي نمي شود ،بلکه از راه هاي درمان در طب امروز، روزه درماني است.
ما در اين موراد نمي خواهيم اين ها را از لحاظ علمي ثابت کنيم بلکه براي ما مهم اين است که دلايل قرآني و روايي معتبر بر حرمت يا حليت يا وجوب داشته باشيم . اگر دلايل داشتيم ، بدان پايبند خواهيم بود حتي اگر وجه آن را ندانيم.
خداي عالم و مهربان قطعا چيزي که به ضرر خلايق باشد ،بر آن ها واجب نمي سازد. با حرام کردن چيز هاي مفيد ، مردم را از آن ها محروم نمي گرداند.
پي‌نوشت‌ها:
1. تفسير نمونه، ج1، ص 8 - 10؛ قرآن هرگز تحريف نشده، آيت الله حسن زاده، آملي ص 28.
2. ابوعبدالله زنجاني، تاريخ قرآن، ص 24.
3.نهج البلاغه (فيض الاسلام)، ص 403.
4. همان، ص 632،‌خطبة 189.\
5.تفسير نمونه، ج 11، ص 21 - 26.
6.اصول كافى، كتاب فضل القرآن، ج‏4، ص‏398.
7.وسائل الشيعه، ج‏18، باب‏9 از ابواب صفات قاضى، ح 19، 29 و 35.
8.همان، ح‏14.
9.همان،حديث 12.

صفحه‌ها