سلام سوال بنده این است: چه نوع موسیقی حرام است؟ این لینک رو مطالعه کردم:(موسیقی از نگاه رهبری) http://porseman.org/showarticle.aspx?id=501 اگر اطلاعات مفید دیگری هم هست ،ممنون میشم در اختیارم قرار دهید. اما قسمت مهم و اصلی سوالم اینکه ،موسیقی چه اثری بر انسان دارد؟ آیا باعث رشد او هم میتواند بشود؟آیا نیاز روح انسان هست؟ برخی میگویند موقع بخش موسیقی اصلا به محتوای آن توجهی نداریم،اما من میگویم موسیقی به صورت ناخودآگاه بر انسان اثر میگذارد.حالا از نظر علمی ،با دلایل علمی میخوام این موضوع رو ثابت کنم.خودم که اطلاعات ندارم،از شما خواهشمندم بنده را در این زمینه راهنمایی کنید. التماس دعا
پاسخ: پرسشگر گرامي باسلام و تشکر از ارتباط با اين مرکز.
موسيقي هاي لهوي و حرام ثابت شده است که ضررهايفراواني دارد، از جمله:
1ـ ضعفاعصاب و اختلالحواس:
موسيقي به ويژه آهنگ هايحساس آن تحريکاتي در اعصاب"سمپاتيک" و "پارا سمپاتيک" به وجود ميآورد کهدر نتيجه تعادل اين اعصاب به هم مي خورد و انسان دچار ضعف اعصاب ميگردد:(1) دکتر« دلفآدلر» پرفسور دانشگاه کلمبيا ميگويد:
بهترين و دلکشترين نواهاي موسيقي شوم ترين آثار را روي سلسله اعصاب انسان باقي ميگذارد. اصولاً شنيدن موسيقي و کنسرت در اعصابيک نوع اثر تخديري ايجاد ميکند که نجات از آن مشکل است.
کساني که با موسيقي سر و کار دارند، معمولا عمر کوتاه تري دارند(2) . در اثر هيجانات روحي و رواني و وارد شدن فشار برقلب ، گرفتار سکته هاي قلبي مي گردند.
تأثير موسيقي بر معده: براساس آزمايشهايي كه پرفسور "لودويگ دوملينگ" درباره موسيقيهاي شبكوتاه، موزارت، سمفوني، سرنوشت بتهون، موزيك بيت، آوازهاي پاپ يعني موزيك مدرن نسل جوان انجامداده و آزمايش هاي مكرر انجام گرفته، ترشح عصاره گوارشي معده و اسيد كلريدريك در كساني كه به موزيك پاپ گوش كرده بودند، پيش از سائرين تقليل و كاهش يافته بود.(3)
2- ضرر هاي اخلاقي:
مجالس موسيقي از نظر زيانهاي فردي و اجتماعي، باعث گناهانفراوان ميشود. موسيقي سهم بزرگي در به وجود آوردن ناپسندي ها و پليديها دارد. نغمات موسيقي اجتماعرا به فساد و انحراف ميکشاند. موسيقي مخصوصاً در محافلمختلط و بهويژه در صورتي که خواننده زن باشد، مهيّج شهوت و هوساست. باعث شهوت راني و عشق بازي و اعتياد به آن ميشود . جامعه را دچار گناه و لغزشهاي فراوان ميکند.
موسيقي انسان را به لهو و لعب و عيّاشي وبي بند و باري سوق ميدهد . باعث تزلزل اعتقادات مذهبي و لاقيدي ميشود. در روايات از رسول گرامي اسلام نقل شده : " سه چيز قلب انسان را پر قساوت ميگرداند: شنيدن و گوش دادن بهصداها و گفتارهاي لهو؛ دنبال صيد رفتن براي خوشگذراني؛ به دربار شاهان رفت و آمد كردن."(4) باز فرمود: "چهار چيز قلب را فاسد ميكند و موجب نفاق قلبي ميشود: گوش دادن به لهويات؛ فحّاشيكردن؛ به دربار سلاطين رفت و آمد كردن و دنبال صيد رفتن".(5)
3 ـ بزرگ ترين ضرر موسيقيهاي مبتذل و لهوي دوري از خدا است.
سعادت ياد خدا است که مايه حيات و اطمينان قلب ميشود. کارهايغفلت آور در اسلام ناروا قلمداد شده ، موسيقي و غنا و رقص و مجالس لهو و لعب نقش مؤثري در غفلت از خدا دارد.
اسلام چيزي را بدون جهت حرام نميکند. موسيقي چون از جهات مختلف زيان بخشاست، در اسلام تحريم شده است.
مسعده بن زياد ميگويد: در خدمت امام ششم بودم که شخصيگفت: در همسايگي من کساني هستند که کنيزهاي آوازه خوانو موسيقي دان دارند . گاه و بيگاه ميخوانند و مينوازند. گاهي که براي کاري به طرف ديوار خانة آنان مي روم، اندکي توقف ميکنم تا آواز آنها را بهتر و بيش تر بشنوم! حضرتفرمود: ديگر اين کار را تکرار مکن.(6)
پيامبر(ص) فرمود: " خدا مرا به رسالت بر انگيخته است تا براي مردمجهان رحمت باشم . آنان را بهسوي سعادت راهنمايي کنم. خدا فرمان داده که آلات موسيقي را محو کنم و کارهاي جاهليّت را براندازم. (7)
اگر انسانخود را در وادي موسيقيهاي مهيّج و مطرب و رقص و پايکوبي بياندازد، کمکم از خوبان و خوبيها فاصلهميگيرد.
از تلاوت قرآن، رفتن به مساجد، خواندن نماز و دوستان صالحفاصله ميگيرد، به حدّي ميرسد که اصلاً از خوبيها بدشميآيد . بد و بديها را دوست ميدارد . همواره با آنها همراه ميشود.
بدترين آثار منفي خانوادگي موسيقي که تجربه آن را نيز ثابت کرده، آن است که غيرت ناموسي را در مردان و عفت و حيا را در زنان از بين مي برد.
2- با آنچه در مورد ضررهاي موسيقي اشاره شد، روشن مي شود که موسيقي نه تنها غذاي روح نيست، بلکه موسيقي لهوي سبب بيمارشدن روح و روان مي گردد و روح را معتاد و آلوده مي کند.
اگر موسيقي براي روح انسان مفيد بود، محال بود که اسلام آن را حرام کند .
پي نوشت:
1. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر ،ج15 ،ص 182 به بعد ؛ شهيد هاشمي نژاد، مناضره دکتر و پير ،بخش موسيقي و اعصاب.
2. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج15، ص 185 .
3. همان.
4و5. ميزان الحكمه، عنوان 3122.
6 ،بيستپاسخ، مؤسسةدر راهحق، ص191، بهنقل از وسائلالشيعه، ج2، ص957.
7. مستدركالوسائل، ج2، ص458.