كلام

با سلام در نامه دكتر سروش به آيت الله سبحاني سوالاتي برايم پيش آمد كه خواهش مي كنم به آنها پاسخ دهيد. لطفا بفرماييد آيا ابيات ذيل كه از مولوي است با نزول وحي از طريق فرشته جبريل منافات دارد يا خير؟ آيا مي توان گفت جبريل نشات گرفته از درون پيامبر است؟ يعني همچون خواب است كه شخص مطالبي را مي بيند كه از درون خود نشات گرفته است. آيا مي توان گفت "همين است مدعاي حکيمانه ابونصر فارابي و خواجه نصيرالدين طوسي که قوه خيال پيامبر در فرايند وحي دخالت مي کند و (به تعبير مولانا) بر بي صورت، صورت مي افکند." فقط با اين قيد كه تمام اينها با اذن خداوند صورت گرفته است.يعني فرايند نزول وحي همانند فرايند نزول باران است كه در آن از سويي به اذن خداست و از سويي ديگر با اسباب و علل مادي سرو كار دارد. چيز ديگر ماند ليکن گفتنش / با تو روح القدس گويد ني منش ني تو گويي هم بگوش خويشتن/ بي من و بي غير من اي هم تو من همچون آن وقتي که خواب اندر روي/ تو ز پيش خود به پيش خود شوي بشنوي از خويش و پنداري فلان/ با تو اندرخواب گفتست آن نهان تو يکي تو نيستي اي خوش رفيق/ بلکه گردوني و دريايي عميق دكتر سروش اين ابيات را در جواب آيت الله سبحاني آورده كه ايشان نوشته: چون كتاب الله بيامد هم بر آن اين چنين طعنه زدند آن كافران كه اساطير است و افسانه نژند نيست تعميقيّ و تحقيقي بلند **** گرچه قرآن از لب پيغمبر است هركه گويد حق نگفت، آن كافر است اين همه آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود راستش را بخواهيد نامه دوم دكتر سروش به آيت الله سبحاني پر از سوالات گوناگون است ( از قبيل اوج و فرود فصاحت آيات، نقش فاعلي پيامبر و...) و آيت الله سبحاني هم به آن پاسخي نداده است. آيا مقاله اي هست كه اين نامه را نقد كرده باشد. سوالات از آن بي شمارند، خواهش مي كنم اين نامه را نقد كنيد و پاسخ آن را براي من ارسال فرماييد.

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
پرسشگر محترم! در نقد مطالب و نظرات دكتر سروش در باب وحي كتاب ها و مقالات زيادي نوشته شده که در مجلات و در اينترنت موجودند. مي توانيد با مراجعه بدان ها جواب بعضي سوال هاي خود را بگيريد.
البته حقيقت وحي يا به قول بعضي نويسندگان "شعور مرموز" پديده اي ناشناخته است که بشر به عمق آن پي نبرده و به مدد عقل طبيعي نخواهد برد. مهم اين است که آيا پيامبر که خدايي شده و در آن مرحله قول و فعلش، قول و فعل خداست، در تکوين وحي نقش داشته يا نه ، وحي خارج از شخص پيامبر و از جانب خداي آسمان به قلب ايشان القا شده و ايشان در ارتباط با قرآن فقط مبلغ و رساننده بوده است؟
عالمان اسلام نظر دوم را پذيرفته اند گر چه در بيان بعضي عرفا عباراتي وجود دارد که با معناي اول هم سازگار است . در اين ميان برخي اشعار و تعابير منظوم عرفا هم به اين امر دامن زده است ، هرچند تصريحات بزرگ ترين عارفان مانند ابن عربي يا ديگر اشعار مولوي و امثال او به نوعي مخالف اين برداشت است .
در هر حال نقد و برسي قطعي در خصوص اين اشعار و ديگراشعار مورد استناد طرفين نيازمند تامل كامل و جامعي است . به نظر ما چند بيت شعر به هيچ وجه نمي تواند دليل و شاهدي بر ديدگاه مورد نظر جناب سروش باشد ، بماند كه اشعار متضاد و كاملا مخالفي هم در اين خصوص وجود دارد .
در هر حال ديدگاه هاي كنوني دكتر سروش مبتني بر مقدمات و اصول موضوعي گوناگون است كه نتيجه گيري از مجموعه اين مباحث را براي شما و افرادي چون شما كه احاطه بر همه اين مقدمات و علوم ندارند، بسيار دشوار مي كند . داوري شما بين نامه هاي دكتر سروش و اساتيدي چوت آيه الله سبحاني در يافتن حق و باطل با اين بضاعت محدود علمي كار معقولي نيست .

در هر حال در خصوص اين ديدگاه ها نکاتي را به اختصار عرض مي كنيم :

اول : تحليل و نقد دقيق و درست آرا و انديشه هاي يك متفكر مستلزم درك درست مباني فكري و نظري وي و ديگر ديدگاه هاي او در حوزه هاي مرتبط است ؛ اصولا نظرات فكري و معرفتي هر فرد جزيره هاي از هم گسسته و نا مربوطي نيست كه بتوان در هر حوزه اي و در هر زماني به تناسب شرايط خاص ديدگاهي عرضه كرد و در خصوص آن قلم فرسايي نمود ،بلكه تفكرات معرفتي انسان به سان يك منظومه معرفتي به هم مرتبط است كه در مداري مشخص سير مي كند و نمي توان اجرام آن را از هم جدا ديد .
در نقد و بررسي نظريات يك انديشمند مانند دكتر سروش نيز نمي توان تنها به يك مقاله و يك مصاحبه بسنده نمود ،بلكه لازم است مجموعه ديدگاه ها و نظريات وي در حوزه هاي مختلف ارائه شود . آن گاه با جمع بندي همه آن ها به دست آيد كه اين فرد از ذكر اين گزاره ساده در خصوص تجربه نفساني پيامبر چه حقيقتي را قصد نموده و اين امر چه لوازمي دارد ، نتيجه اي كه از صحت نظريات ايشان گرفتيد ،ناشي از يك جمع بندي كامل و دقيق نيست و نمي تواند قابل قبول باشد .
دوم : نمي دانيم تا چه حد با ديده انصاف به كلام دكتر سروش و نقد هاي انديشمنداني چون آيه الله سبحاني نگريسته ايد ، اما بر اين باوريم كه اگر فردي به مباني فكري و فلسفي و كلامي اسلام آشنايي مختصري داشته باشد و به دور از هر پيش داوري و تعصبي تنها گفتار خاص دكتر سروش در خصوص وحي و قرآن را- نه گفتارهاي غير علمي و احساسي و سياسي و اجتماعي و ... - را با پاسخ هاي آيه الله سبحاني مقايسه كند ، در مقام داوري مطمئنا نظريات دكتر را برتر و درست تر نمي يابد .
تاكيد مي كنيم سخن در مقايسه دو ديدگاه علمي مشخص و بر سر موضوعي خاص است . در اين مقام براي نقدي عالمانه بايد دو كلام را از هر زائده توصيفي و تمثيل و تشبيهي پيراست . دو نظر را در فضايي كاملا عقلاني به داوري نشست ؛ متاسفانه نظريات دكتر سروش پر از انواع و اقسام اشعار و تمثيلات و تعبيرات جذاب است كه حقيقت نقطه نظر و ديدگاه خاص گوينده را به حاشيه رانده ،قدرت تحليل در اصل ديدگاه را از بسياري از افراد سلب مي نمايد .
سوم : چنان كه اساتيد معظم مانند جناب آيه الله سبحاني فرموده اند ،ايشان براي درستي فرضيه اي كه طرح نموده اند ،دليل و برهاني اقامه نمي نمايند . تنها به طرح يك فرضيه بسنده مي كنند.براي تاييد فرضيه خود شواهد و قرائني در نادرستي فرضيه مقابل نشان مي دهند . همه اين شواهد در دو مورد خلاصه مي شود ، يكي نكات غير علمي قرآن و ديگري تمثيلات منطبق بر فرهنگ و سنت حجاز و عرب .
در حالي كه در مقابل براي صحت فرضيه خود ده ها دليل و شاهد تاريخي و اجتماعي و روايي داريم .به علاوه در بطلان فرضيه ايشان نيز ده ها دليل و مويد ؛ به علاوه دو اشكال ايشان بر فرضيه مورد نظر ما نيز اصولا قابل قبول نيست ،زيرا تعبيرات و تمثيلات نقل شده در قرآن ،در اكثر موارد منطبق بر همه فرهنگ ها و مليت هاست . همه افراد در هر نقطه جهان با آن ارتباط مفهومي برقرار مي كنند .
اين بحث نيازمند تفحصي قرآني است كه متاسفانه مجال بحث نيست ، اما اگر از سر انصاف به مفاهيم و تمثيلات و استعاره هاي قرآن توجه كنيد ، خواهيد ديد كه بسياري از موارد ذكر شده در خصوص نزول باران و كشت و زرع و وقوع سيل و طوفان و فصل بهار و ريزش تگرگ و مباحي در خصوص دريا و كشتي راني و.... ارتباطي با وضع جغرافيايي حجاز نداشته، بلكه در اين سرزمين نادر و حتي دور از ذهن بوده است .
البته در مواردي مانند خصوص توصيف بهشت يا بيان برخي تمثيلات و اندرزها به مثال هاي شايع در بين اعراب هم توجه شده . دليل اين امر دو نكته بسيار منطقي و جامعه شناختي است و آن اينكه:
اولا قرآن به عنوان كلام وحي يك مخاطب اوليه دارد و مخاطبان بي شمار ثانويه ؛ كاركرد مهم قرآن در گام اول اثبات اعجاز و الهي بودنش براي مخاطبان اوليه خود است كه در اين مسير نيازمند بيش ترين توجه به مخاطب خاص و تبيين حقيقت وحياني بودن خود براي اوست ؛ مسلما يك كتاب آسماني نيازمند بيان از طريق يك زبان و گويش است . هر پيامبري جهاني نيز بايد از يك منطقه و موقعيت جغرافيايي تلاش تبليغي خود را آغاز نمايد . در اين مسير ظهور پيامبر از منطقه حجاز و در بين اعراب مي طلبيد كه زبان اين كتاب آسماني عربي بوده ، در عين حال تمثيلات و تعابيري براي مخاطب اوليه به كار برده شود كه براي او قابل درك باشد و او را به حقيقت اعجازي و آسماني قرآن رهنمون سازد .
در خصوص تعابير عالم ديگر و ديگر امور ناشناخته هم تنگناي تعبير و محدوديت هاي انتقال مفاهيم عالم آخرت نسبت به بشري كه با امور مادي سرو كار داشته، چاره اي جز به كار بردن تعابيري ويژه و متناسب با همان فرهنگ و سنت باقي نمي گذارد.
روشن است كه توقع آن كه رسول خدا براي تبيين مسافت مثلا حركت هواپيماي كنكورد را مثال زده يا از واحدهايي نظير مايل و كيلومتر و فرسنگ و... استفاده نمايند، بي معناست ؛ جداي از آن كه در پس همه اين تعابير حقيقت لذت بخشي نهادينه شده است، مانند لذت هماميزي و زندگي با زيباروياني از جنس مخالف ، يا لذت بهره مندي از بهترين و باشكوه ترين محيط زندگي و يا لذيذترين غذاها و... كه اين امور در همه افراد مشترك و براي همه مطلوب است . تنها برخي توصيفات ظاهري از اين موارد نمي تواند مطلوبيت اين امور براي توده افراد بشر را از بين ببرد.
در عين حال از نظرمباني كلامي هم بهشت هر كس مختص خود او بوده ،هر كس به اقتضاي آنچه مي طلبد، بهشتش متجلي مي گردد .طبعا بهشت عرب حجاز به اقتضاي تمايلات خاص محيطي اش سيه چشمان درون چادر خواهند بود ،كه اين امر براي آن مخاطب بدان شكل تصوير سازي شده است ، اما نبايد از ياد برد كه بهشت ديگر افراد بشر هم به اشكال گوناگون ديگري بيان شده است . تعابيري نظير :
«ولکم فيها ما تشتهي انفسکم؛ (1) براي شماست در بهشت آنچه نفستان بطلبد » يا « و فيها ما تشتهيه الانفس و تلذ الاعين؛(2)در بهشت هر چه دل‌ها بخواهد و چشم‌ها لذت برد، وجود دارد » و مانند آن هم در خصوص بهشت كم نيست؛ بنابراين در عين حال كه قرآن نگاه به انسان هاي عصر تخاطب و نزول قرآن به عنوان اولين مخاطبان دارد، بيانات و‌ آياتي دارد كه عموميت و عدم اختصاص به آن ها را نيز مي فهماند.
اگر بخواهيد فرض كنيد كه اين سخن تنها از آن خدا است و خدا نيز براي انسان ها اين‌ آيات را نازل كرده ، اولين مخاطبان اين انسان ها كساني هستند كه پيامبر با آن ها سخن مي گويد. سپس مفهوم و حقيقت اين آيات و پيام هدايتي آن براي ديگران نيز خواهد بود، به نظر شما بايد چگونه بيان مي كرد؟
آيا خداوند مي توانست نسبت به اولين مخاطبان و كساني كه مي خواهند قرآن را بفهمند و درك كنند، حفظ كنند و انگيزه براي هدايت و تغيير همه آن سنت هاي غلط و نادرست بيابند و ... توجهي نكند؟ اگر مي خواست توجه نمايد ،چگونه رفتار مي كرد و با چه زباني با آن ها سخن مي گفت؟
در مورد نمونه هاي مغاير با علم قرآن هم كه مهم ترين دستاويز اين گونه افراد است - و جالب آن است كه در بين ده ها نكته علمي كه در قرآن بيان شده، تنها همين دو سه مورد مشخص به عنوان مغاير با علم هم وجود دارد و نمي توان مورد ديگري بر ان ها افزود- بايد گفت :
هيچ گاه در مقام انكار و رد اين گونه ادعاها به هر بهانه و دليل و توجيه بي چون و چراي آن ها نيستيم ، اما اين كلام كاملا منطقي است كه علوم تجربي در مقام انحصار عليت نيستند ،بلكه تنها مي تواند برخي دلايل و علل يك امر را معين نمايد ، نكته دقيقي كه آيه الله سبحاني در نامه اول خود بدان اشاره فرمودند.
ادعاي قطعيت قوانين و تئوري هاي علمي سخن بيهوده اي است كه هيچ انسان عاقل يا دانشمندي آن را نمي پذيرد. اصل تكامل علوم و تكامل نظريه هاي علمي و پذيرش مجهولات و ناشناخته و تغيير تئوري ها و نظريه ها، يا ارئه نظريات برتر و تصحيح باورهاي علمي پيشين و به طور كلي تكامل علوم، اصل كاملاً‌ روشن و آشكاري است .ادعاي غير علمي نمودن يك گزاره ديني و اعتقاد قاطع بر آن، چيزي جز علم زدگي افراطي و تعصب بر يافته هاي (ذاتاً‌ ناقص) تئوري هاي علمي، از طرف هيچ انسان عاقلي پذيرفته نيست.
اگر مايل باشيد مي توانيم به طور مستدل در خصوص تك تك موارد ذكر شده بحث كنيم اما به عنوان مثالي روشن بد نيست ذكر كنيم كه دكتر سروش در سخنراني معروف دانشگاه اصفهان برخي روايات ذكر شده در مفاتيح الجنان را كه براي درمان برخي بيماري ها توصيه به خواندن برخي آيات و ادعيه بر آب و نوشيدن مي كرد ، به باد تمسخر گرفته و استهزا گونه مي گفت: مگر دندان كرم دارد كه با خوردن آب مورد نظر كرم دندان بميرد و.... ؛ اما طولي نكشيد كه بر اثر برخي تحقيقات روشن شد كه برخي كلمات و جملات در شگل گيري ساختار مولكولي آب اثر بخشي عجيبي داشته ،ساختار مولكولي آب را كاملا دگرگون مي كنند . چه بسا همين ساختار معين مولكولي اثر خاص درماني نيز داشته باشد .
اما در پايان تنها اشاره به يك نكته بسيار مهم مي نماييم و تامل در خصوص آن را بر عهده خودتان مي گذاريم ؛ در تفكر خاص شيعي براي اصل نبوت لزومي عقلي قائليم كه بدون آن هدف از خلقت انسان چندان روشن و واضح و قابل قبول نخواهد بود . در خلقت حكيمانه انسان اگر هدايت و رهنمايي درستي از جانب خداوند صورت نپذيرد ، اساس اين خلقت چندان روشن و قابل قبول و عقلاني به نظر نمي رسد . به همين جهت ضرورت بعثت و هدايت كامل پيامبران الهي ضرورتي عقلاني خوانده مي شود .
بياييد از سر تعقل محض و بينش عميق به ضرورت اصل نبوت و بعثت رسولان بينديشيم . ببينيم همه هزينه هاي گزافي كه خداوند در خصوص اين امر پرداخته، با كدامين هدف و مقصد و مقصود قابل تطبيق است ؟
اگر بنا بود كه به طور اتفاقي و در فرايندي طبيعي در هر مقطع زماني فردي در منطقه اي خاص ظهور كند و داراي كمالات والاي نفساني باشد كه تعالي و شكوه نفساني خويش را در آينه وحي و ارسال پيك الهي مشاهده نمايد و آن گاه در قالب شريعت و كيشي نوين به مردم عرضه نمايد و البته در اين ميان متناسب با احوالات خود اموري را بگويد كه با حقيقت راست نيايد و به جبر اجتماعي و فرهنگي و قلت علمي اش مربوط شود ، اين همه تلاش و كوشش چه ارزشي دارد ؟
آيا اين داستان با اهداف عالي و بلندي كه در ضرورت بعثت انبيا تصوير كرديم ،همخواني دارد ؟ آيا تصوير گنگ -و البته جذاب- دكتر سروش از ماهيت وحي و كلام رسول خدا كه بر اساس آن مبناي رفتاري شريعت و عملكرد ديني هر فرد متزلزل شده و نمي توان هيچ ضرورت و پايبندي را در خصوص اعمال ديني پذيرفت ، با اين همه تلاش و مجاهدت انبيا، يا اصل هدايت گري خداوند قابل تطبيق است ؟
ايشان در تعبيري غير علمي و بدون هيچ دليلي اشتباه و نادرستي درك شهودي انبيا در مقوله عبادات و مانند آن را از ديگر امور جدا مي سازند ؛ مهم ترين سوال اين است كه به چه دليل ؟ چرا ممكن نباشد كه پيامبر در ترسيم ضرورت نماز و لزوم غسل و اعمال حج و... هم متاثر از محيط و سنت خود بوده و... ؛ نتيجه اين امر آن مي شود كه از ماهيت نبوت و شريعت ،تنها آياتي جذاب و دل انگيز باقي مي ماند ،بدون آن كه هيچ الزام و امر و نهيي در خصوص اعمال و رفتار انسان وجود داشته باشد . اگر الزامي هم باشد، تنها در حوزه انديشه هاي مبنايي است كه البته چه بسا در تجربه هاي پيامبري جديد همه آن هياهو و انكار شود و به شكلي جديد تصوير گردد .
سخن در اين ميان بسيار است كه از بيان آن ها معذوريم ، اما مطمئن باشيد هزاران دليل تاريخي و اجتماعي در نحوه سلوك و عملكرد رسول خدا در قبال آنچه به عنوان وحي بر مردم ارائه مي داد ،به علاوه روايات عديده اي كه از بزرگ ترين عارفان و حقيقت جويان زمان مانند ائمه اطهار در ترسيم وحي و كلام حضرت به دست ما رسيده ،نشان مي دهد كه فرضيه دكتر سروش تنها در حد همان نگاه هايي است كه همه چيز را به شكلي ديگرگون مي بيند و تلاش مي كند كه هر نوع الزام و تكليف را از ميان بردارد كه آن هم ارزش معرفتي نداشته و به تنهايي بهره اي از حقيقت ندارد .
اي كاش جناب سروش براي امامان معصوم كه به شهادت همه سالكان و عارفان اسلامي برترين و بالاترين عرفاي دوران بودند مثلا عطار نيشابوري كتاب تذكرة الاولياء خود را از باب تبرك و تيمن به ياد امام صادق و امام باقر عليهماالسلام ابتدا و انتها مي كند و به علاوه تاكيد مي كند كه شان اينان با ديگر عارفان قابل قياس نيست - مساوي دانسته، ده ها هزار روايتي كه ايشان در نوع تفسير و تبيين وحي و كلام الله آورده اند ، در حد چند بيت مثنوي لايق توجه و تامل مي ديدند.

پي نوشت ها :
1. فصلت (41) آيه31.
2. زخرف (43) آيه 71.

من دو ماه پیش برادر کوچکترم را از دست داده ام مادر من بسیار بیقرار است که ایا او به کلی نابود شده و میخواهد با روح او ارتباط برقرار کند

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
از مسأله احضار ارواح و اينکه آيا کسي در ايران احضار ارواح مي کند يا نه و آيا اصلا احضار روح برادر شما ممکن است يا نه؟ اطلاع نداريم. کسي و جايي را هم که از اين موضوع اطلاع داشته باشند. نمي شناسيم.
به مادر تان بگوييد ما مسلمان ها معتقديم که انسان با مرگش نابود نمي شود، بلکه از يک منزل که دنيا است، به يک منزل ديگر که عالم برزخ است ،منتقل مي شود . اگر ما کار خيري مانند نماز و روزه و صدقه براي ميت انجام دهيم ، به او مي رسد و مايه خوشحالي او مي گردد. کسي که از دنيا رفته، به دنيا برنمي گردد .گريه ما به حال او فايده اي ندارد .کسي که ميتي را دوست دارد ،بايد به جاي گريه و بي قراري به نيت او کار خير انجام دهد. اگر بدهي دارد، بدهي او را ادا کند. اگر کسي را ناراحت کرده ،از او حلايت بطلبد. اگر نماز يا روزه اي از او قضا شده، نماز و روزه قضا شده او را انجام دهد. تا ميت اگر به خاطر اين کار ها گرفتاري دارد ،گرفتاريش برطرف شود . ازکسي که برا ي او کار خير انجام دهد ،راضي و خوشحال شود.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

منظور از کابالا چیست؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
كابالا يا قبالا يا همان تصوف يهودي آئيني است كه به نوع خاصي از رياضت هاي شيطاني يهوديت دلالت دارد امروزه به صورت يگ فرقه وگروه ظاهر شده است
برابر نظريات كارشناسان ملل و نحل اين فرقه تحت تاثير عرفان و تصوف اسلامي در اثر هم‌نشيني مسلمانان آندلس با برخي از يهوديان تشكيل شده است .
كابالا بخش رمز‌آلود و بسيار سري دين يهودي طي 500 سال اخير محسوب شده و عمده تحولات جهان توسط كاباليست‌ها دنبال مي‌شود . البته برخي باور دارند که اين فرقه سابقه طولاني تر از اين دارد.
كابالا عميقا بر برخي باورهاي خرافي همچون جادوگري استوار است و رسماً براي آن تقدس قائل است و اين عمده‌ترين نقطه اشتراك شيطان‌پرستي در گذشته و حال با شيطان‌پرستي است .
هم‌اكنون اصطلاح كابالا وصف‌كننده تمرين آئين و دانش محرمانه يهود است . مهم‌ترين منابع و كتب كاباليستي كه به عنوان ستون فقرات و پايه اصلي آئين كابالا درآمدند ، شامل مجموعه كتب عبري " بهير " (به معناي كتاب روشنايي) و " هيچالوت " (به معناي كاخ‌ها) مي‌شوند كه به قرن اول ميلادي بازمي‌گردند . نهايتاً در قرن سيزدهم ميلادي كتاب " زوهار " نوشت شد كه تفكر و شكل كنوني " آئين كابالا " را تشكيل داد. بر گرفته از:
http://www.cloob.com/club/post/show/clubname/last_looking_of_u/topicid15...

خانم بعد از نزدیکی و قبل از اذان صبح غسل نماید ولی بعد از چند ساعت مشاهده نماید که لکه خونی از او بیرون می آید آیا این لکه باعث باطل شدن روزه می شود یانه؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در صورتي که خانم در ايام عادت بوده و بعد از پاک شدن از عادت با شوهر نزديکي کرده باشد وهنوز ده روز از روز اول عادت نگذشته باشد، اگر لکه‌اي خون ببيند ،حکم حيض را دارد و روزه اش باطل مي شود.
اما اگر بعد از ده روز(از شروع حيض ده روز گذشته باشد، مثلا روز يازدهم لک ديده باشد)يا هنوز ايام عادت نرسيده باشد و در ايام عادت نبوده است، لکه مذکور حکم استحاضه را دارد و روزه باطل نمي شود،(1)
پي نوشت:
1. آيت الله خامنه اي، استفتائات، سؤال 220و221و225.

با سلام فلسفه عده نگه داشتن چیست؟زنی که مطمئن است باردار نمی شود چرا باید عده نگه دارد؟و اگر دو نفر ازدواج موقت کنند و هیچ رابطه جنسی نداشته باشند زن بعد از جدایی باید عده نگه دارد با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
يكى از مسلّمات اسلامى اين است كه احكام شرعى تابع و برگرفته از مصالح و مفاسد واقعى است، يعنى هر امر شرعى به علت مصلحت ضرورى است و هر نهى شرعى ناشى از مفسده‏اى است كه بايد ترك شود. خدا براى اين كه بشر را به يك سلسله مصالح واقعى كه سعادت او در آن است برساند، امورى را واجب يا مستحب كرده است و براى اين كه بشر از مفاسد دور بماند، او را از پاره‏اى كارها منع نموده است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امرى بود و نه نهى. مصالح و مفاسد و به تعبير ديگر حكمت‏ها به گونه‏اى است كه اگر عقل انسان به آن‏ها آگاه گردد، همان حكم را مى‏كند كه شرع كرده است .منتهى عقل انسان قادر به كشف همه ملاكات احكام الهى نيست.
عقل انسان حكم كلى را (كه هر حكم الهى و شرعى داراى ملاك و معياري است) درك مى‏كند، ولى در همه موارد حكم جزئى را كه در فلان مورد مثلاً ملاك واقعى چيست، نمى‏تواند درك كند، يعنى مى‏داند آن حكم فلسفه‏اى دارد، ولى نمى‏داند آن فلسفه چيست و چون شرع دستور داده، آن را تعبداً مى‏پذيرد .
ذكر اين مقدمه براى اين است كه به طور كلى در تمام موارد احكام بدانيم كه هر حكمى حكمتى دارد، گرچه ممكن است بر اثر كمى اطلاع و عدم احاطه بر تمام مسايل نتوانيم آن را كشف كنيم، ولى تعبداً آن را مي پذيريم.
اما در رابطه با فلسفه عده در ازدواج موقت بايد بگوييم که يكى از فلسفه‏هاى «عدّه»، روشن شدن وضع زن از نظر باردارى است . يك بار ديدن عادت ماهيانه، معمولاً دليل بر عدم باردارى زن است، ولى گاه ديده شده كه زن در عين باردارى، عادت ماهيانه را در آغاز حاملگي مى‏بيند. از اين رو، براى رعايت كامل اين موضوع دستور داده شده كه زن دو بار، عادت ماهيانه ببيند و پاك شود تا به طور قطع، عدم باردارى از شوهر سابق روشن گردد و بتواند مجدداً ازدواج كند. (1)
توجه داشته باشيد که تنها اطمينان زن به عدم بارداري کافي نيست چون احتمال حامله بودن وجود دارد وبا پيشرفتي که علم پزشکي در اين زمان کرده است باز هم ممکن است در تشخيص اشتباه کند.
ودر ضمن ممکن است زني صرفا به همين دليل که او اطمينان به عدم بارداري دارد مراجعه به متخصص نکند وازدواج کند ومشکلاتي براي او پيدا شود خداوند براي جلو گيري از اين مشکلات دستور داده است که همه زناني که با آنها نزديکي شده است عده نگه دارند.
وهمان گونه که در بالا گفتيم ممکن لزوم عده نگه داشتن حکمت هاي ديگري هم داشته باشد که بر ما مخفي است .
وعلت اصلي واجب بودن عده رواياتي است که از جانب اهل بيت (عليهم السلام ) به ما رسيده است.
لازم است بدانيم که در چند صورت لازم نيست زن عده نگه‏دارد، بلكه بلافاصله مى‏تواند بعد از جدايي مجددا شوهر كند:
ا) اگر شوهر اول اصلاً با او نزديكى نكرده باشد، مثل اين كه عقد ازدواج را خوانده‏اند و بدون اين كه نزديكى شده باشد ،از هم جدا شده‏اند.
ب ) زنى كه يائسه باشد؛ يعنى، اگر سيده است 60 ساله و اگر غير سيده باشد 50 سال قمرى داشته باشد كه در اين سن عادت زنانگى نمى‏شوند.
ج ) زنى كه آبستن است، عده او تا به دنيا آمدن بچه يا سقط شدن بچه است .(2)
پي نوشت ها :
1. تفسير نمونه، ج 2، ص 106.
2 . توضيح‏المسائل مراجع، ص 461 - 458.

سوالم را بهتر مطرح می کنم. آنچه دقیقا من به دنبال یافتن آن هستم این است که آیا رحمت خاصه خدا در زمینه هایی مثل پیشرفت اقتصادی، مواهب سماوی و ارضی، افزایش نرخ تولد و مسائلی از این دست که جنبه مادی غالبی دارند ظهور می کند یا فقط در جنبه های معنوی و وجود توفیقات بروز پیدا می کند؟ به عنوان مثال اگر در جامعه ای اسلامی پیشرفت اقتصادی و نرخ بالای نزولات آسمانی و رونق کشاورزی و مسائلی از این دست وجود داشت، آیا می توان گفت این مسائل می توانند نشانه ای از رحمت خاصه خدا بر این جامعه و در نتیجه تقرب این جامعه به خدا باشد؟! در اینجا فقط امکان مسئله در فرض سوال مد نظر است و به وقوع آن در دنیای خارجی نظر نداریم! با تشکر از شما

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آنچه مفسران در تفسير آيه مبارکه بسم الله الرحيم، تاکيد کرده اند،ين است که رحمت عام الهي عمومي و همگاني است.رحمت خاص او تنها شامل مومنان مي‌شود. (1) از اين بيان معلوم مي شود که رحمت خاصه که از آن مومنان و بندگان صالح خداوند است، در امور دنيايي نظير مسايلي که در پرسش اشاره شده نيز خواهد شد، يعني اين طور نيست که رحمت خاصه که براي مومنان است، تنها در امور معنوي که در نشئه آخرت کارساز است، نصيب آن ها بشود، بلکه در امور دنيايي هم ممکن است مومنان غير از رحمت عام الهي از رحمت هاي خاصي او در مسايل دنيا شان نيز بهره‌مند شود. امام حسين (ع) در دعاي عرفه مي گويد: «يا رحمان الدنيا و الاخره و رحيمهما؛ (2) اي خدايي که رحمان دنيا و آخرت تويي و رحيم دنيا و آخرت نيز تويي».
از اين که حضرت رحمت رحيمي خداوند را که همان رحمت خاصه است ، در دنيا نيز مطرح کرده، معلوم مي‌شود که امور دنياي مومنان نيز تحت پوشش رحمت خاصه قرار مي گيرد . هم چنين از برخي آيات قران نيز به دست مي‌آيد که رحمت خاصه الهي شامل امور دنيا شان هم مي شود ، مثلا خطاب به پيامبر فرمود: «وجدک عائلا فاغني؛ (3) تو را فقير يافت، توانگر نمود». يا فرمود: «الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک الذي انقض ظهر و رفعنا لک ذکرك؛(4) آيا تو را شرح صدر عطا نکردم و بار سنگين را از تو برنداشتم، آن بار سنگين که پشت تو را مي‌شکست و نام نيکو تو را بلند کرديم». همه اين نعمت‌هاي خاصه الهي بود که در دنيا نصيب پيامبر شده است، به خصوص بر طرف شدن فقر و عائله مندي او و درباره امدادهاي الهي که در دنيا و در امور دنياي نصيب مومنان شده، آيات بسياري در قرآن آمده، از جمله «و امددناکم باموال و بنين؛ (5) شما را به وسيله مال ها و فرزنداني نيرومند مدد بخشيم». در باب پيروزي‌هاي نظامي لشکريان اسلام با کمک‌هاي غيبي الهي که از بارزترين مصداق رحمت خاص الهي است، در آيات قران فراوان سخن گفته شده. (6) بنابراين معلوم مي شود که رحمت خاصه خداوند اختصاص به امور معنوي و اخروي ندارد ،بلکه در امور دنيايي نيز نصيب شايستگان مي‌گردد. پس نه تنها در امکان بلکه در وقوع چنين رحمتي در امور دنياي جاي ترديد نيست.
پي‌نوشت‌ها:
1. الميزان، ج 1، ص 30.
2. مفاتيح الجنان ،دعاي عرفه .
3. ضحي (93) آيه 8.
4. انشراح (94) آيه 1-4.
5. اسراء (17) آيه 6.
6. آل عمران (3) آيات 123 تا 127.

معجزات پیامبراکرم(ص) غیراز قرآن کدامند؟ من طلبه هستم. لطفا دقیق و با ذکرمنبع جواب دهید

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
کرامت‌ها و معجزه‌هاي بسياري از پيامبر(ص) در طول زندگي پيش از بعثت، پس از بعثت و بعد از رحلت ديده شده و در کتاب هاي تاريخي ثبت شده است. پيامبر قرآن را به عنوان معجزة اصل خود ارائه داد که الآن هم موجود است .هنوز انسان‌ها را به هماورد طلبي مي‌خواند اما غير از قرآن کارهاي خارق‌العادة فراواني در طول حيات از ايشان سر زد که نشان از ارتباط خاص با عالم بالا داشت.
اکنون به طور خلاصه به بعضي از معجزات پيامبر گرامي اسلام اشاره مي کنيم :
1. روزي که حليمه او را براي شير دادن تحويل گرفت، ديد ايشان به پستان راست او متمايل است، در حالي که مي‌دانست پستان راستش شير ندارد، ولي همين که آن را در دهان ايشان گذاشت، همگان ديدن که پستان بي‌شير و رگ خشکيده به ناگاه پر از شير شد.(1)
2. سفر تجاري ايشان به شام قبل از بعثت،( به عنوان سرپرست کاروان تجاري خديجه) پر از حوادث اعجاب آور است که در تاريخ ثبت شده است.(2)
اين دو مورد مربوط به قبل از نبوت بود اما پس از نبوت نيز حضرت معجزات بسياري به عنوان نشانة ارتباطش با عالم غيب از خود نشان داد،
3. در جلسه دعوت خويشاوندان چهل نفر دعوت شده بودند که هر کدام غذاي بسيار مي‌خوردند و يک خمرة شربت مي‌نوشيدند. رسول خدا به امام علي(ع) دستور داد ران گوسفندي را طبخ و ظرف شيري را تهيه کند و بعد ده نفر ده نفر آنان را به طعام خواند و فرمود: «به نام خدا بخوريد» همگي خوردند و نوشيدند تا سير شدند، بدون اينکه مقدار شير کم شود، در اين هنگام ابو لهب گفت: ببينيد شما را چگونه سحر کرد!(3)
4.جريان معراج و سفر شبانه حضرت از ديگر معجزات ايشان بود. بنابر روايت هنگام برگشت از سفر شبانه به کاروان قريش برخوردند که شتري گم کرده و در پي آن بودند. حضرت مقداري از آب آشاميدني آنان را که در ظرفي بود، نوشيد و بقيه‌اش را به زمين ريخت. روز بعد ضمن گزارش سفرشبانه به قريش اعلام کرد که کاروان تجاري آنان در فلان نقطه بود و شترشان را گم کرده بودند و من مقداري از ظرف آب شان خوردم و بقيه‌اش را ريختم. آنان صبر کردند تا کاروان آمد و از آنان سؤال کردند و آنان تأکيد کردند که در آن شب در آن نقطه بوده و صبحگاهان شترشان را گم کرده و ظرف آب شان نيز ريخته شده بود.(4)
5.واقعه شکافته شدن ماه ( شق القمر) از ديگر معجزات پيامبر است.
6 - داستان كنده شدن درخت که امام علي در خطبه قاصعه نهج البلاغه در باره آن سخن گفته است .
اگر بخواهيم معجزات رسول خدا را برشمريم، وقت بسياري را مي‌طلبد . بهتر است به کتاب‌هايي که در مورد زندگي‌حضرت نگاشته شده است، مراجعه شود.
پي‌نوشت‌ها:
1. فروغ ابديت، ج 1، ص 163.
2. همان، ص 195.
3. تفسير الميزان، ج 15، ص 335 به نقل از تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 27.
4. ترجمه تفسير الميزان، ج 13، ص 19 ـ 20. ج 19، ص 94.

با سلام بنده در خارج از کشور تحصیل میکنم و میبینم خیلی از دوستانم کافر و بودائی هستند ولی اعتقاد خاصی ندارند در واقع پیرو مذهب خاصی نیستند و میگویند که ما دین خاصی نداریم - می خواستم بدانم میتوان آنها را تشویق به پذیرش خدا کرد ولی بنده متاسفانه آنقدر در مسائل دینی قوی نیستم که بتوانم آنها را راضی به پذیرش اسلام بکنم آیا میتواند یک شخص فقط خدا را بپذیرد بدون پذیرش دین خاصی ؟ با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
بر خلاف آنچه در پرسش اشاره شده آيين بودايي يکي از آئين‌هاي کهن است، آموزه ها و تعليمات خاصي دارد . به طور کلي معتقد است که حيات و زندگي سراسر رنج است . خاستگاه اين رنج‌ها، آرزوهاي نفساني انسان است . از طريق رياضت‌هاي سنگين بايد خواسته‌هاي نفس را سرکوب نمود تا از رنج‌هاي زندگي رهايي يافت، آن ها بر اين باورند که آدمي بايد انديشه درست، تلاش درست داشته باشد، آنان معتقدند که هدف مرد ديندار آن است که از وجود به عدم سعادت آميز پناه ببرد که از آن به «نيروانا= نابودي» ياد مي‌کنند، آن ها بر اين باورند که انسان مرکب از عناصري است که قبل از او بوده ، هنگام مرگ از هم جدا مي‌شوند، ولي باز ممکن است به نحو مشابه به يکديگر بپيوندند. (1)
در مجموع آن ها بر اساس آيين بودايي خود باورهايي دارند، همان باورها در واقع مذهب و اعتقادات آنان را تشکيل مي‌دهد، بنابراين اگر آن ها مدعي‌اند که مذهب خاصي ندارند ،مرادشان مذهب‌هاي توحيدي است، نظير آنچه در اديان آسماني مطرح است . آن ها بدين مذاهب و اديان آسماني باور ندارند.
آيا مي‌توان آن ها را به دين خدا پرستي و توحيد فرا خواند؟
با توجه به شرايط و مصلحت‌هايي که در آن جا براي شما مطرح است، از راه‌هاي مناسب مي‌توانيد آنان را به خداپرستي و يا لااقل به خداشناسي توحيدي فرا بخوانيد ،ولي خدايي که اسلام معرفي نموده، يعني خداي يکتا، بي‌همتا، منزه از مثل و مانند و شريک، جسم و مانند آن را به آنان معرفي کنيد. اگر نتوانستيد، با ساير آموزه‌هاي اسلامي آنان را آشنا سازيد. با توحيد اسلامي آشنا کنيد. سعي نماييد از طريق استدلال عقلي و بيدار کردن فطرت با آنان وارد گفتگو شويد . دوستانه و با محبت با آنان سخن بگوييد چون بر اساس آموزه‌هاي اسلامي توحيد يک حقيقت فطري است . اگر غبار باورهاي فرهنگي و اجتماعي و تربيتي غلط از چهره فطره انسان پاک شود ،به آساني شکوفا مي‌گردد و حقيقت را مي پذيرد، چه اين که گفتگوي عقلي و استدلالي نيز براي اثبات حقايق بسيار موثر است. درهر صورت به هر اندازه که بتوانيد آنان را با توحيد اسلامي آشنا سازيد. ثواب و ارزش فراوان دارد.
از طريق ارتباط با همين مرکز مي‌توانيد آگاهي خود را با آموزه‌هاي اسلامي تقويت نماييد. راهکارهاي تشويق دوستان خود را براي آشنايي با توحيد اسلامي از اين مرکز سوال کنيد. گام به گام پرسش‌هاي مربوطه را مطرح نماييد تا پاسخ مناسب تقديم شود. ان شاءالله موفق باشيد.
پي‌نوشت:
1. لغت نامه دهخدا، ج 3، ص 4394 - 4395.

صفحه‌ها