گناه

فرستادگان خدا می بایست تمام رفتارهایشان برای سایر بندگان الگو باشد. لذا ما که اعتقاد داریم هیچ الگو و درسی اشتباه در رفتار و گفتار پیامبران و امامان وجود ندارد. اما این بدان معنا نیست که ایشان هرگز مرتکب اشتباه و گناه نشده اند، بلکه اگر اشتباهی انجام داده اند آن را فورا اصلاح و اگر گناهی کرده اند آشکارا از آن توبه نموده اند.

لذا عصمت به معنای نبود اشتباه و گناه در زندگی پیامبران و امامان نیست بلکه به این معناست که اشتباهی که ایشان بدان اعتراف ننموده و اصلاحش نکرده باشند وجود ندارد.

اما عصمت بر دو گونه است. یکی عصمتی است جبری و دیگر عصمت ارادی. در واقع پیامبران و امامان تمام رفتار و گفتارشان تحت نظر و فرماندهی پروردگار متعال است. اصل بر این است که پیامبران و امامان به خودی خود به سبب مقام ایمان و قربی که دارند و به سبب علم و دانشی که از آن بهره مند هستند دچار گناه و اشتباه نمی گردند. لیکن اگر جایی ایشان در معرض اشتباه قرار گرفته باشند پروردگار متعال بنا به موقعیت دو گونه رفتار متفاوت نشان داده است. یکی اینکه قبل از آنکه شخص معصوم دچار آن اشتباه شود جبرا او را از ارتکاب آن اشتباه باز داشته است و دیگر اینکه اجازه ارتکاب اشتباه را داده لکن یا خود شخص فورا متوجه اشتباه شده و توبه نموده است یا آنگه پروردگار متعال او را از اشتباهش آگاه نموده و دستور به اصلاح اشتباهش داده است.

پاسخ:
برخلاف تصور شما بر این باوریم که عصمت انبیا و امامان (ع) به هیچ وجه جبرى نبوده و برخاسته از ایمان قوى و آگاهى هاى برتر آنان است؛ زیرا آنان نیز مانند دیگر افراد بشر داراى غرایز و علائق مادى و گرایش فطرى و الهى (هر دو) هستند و مى توانند به اختیار خود راه سعادت یا شقاوت را برگزینند.
هم چنین مقام عصمت و پاکی برای ایشان به راحتی و آسانی به دست نیامده، بلکه بر اثر تلاش و سختی و مبارزه با هوای نفس و آزمون های الهی و علم و آگاهی از حقیقت گناه و معصیت و دروی از آن ها برای آنان حاصل شده است؛ پیامبران و امامان (ع) به مقتضاى مسئولیتى که براى هدایت مردم دارند، از علم و عصمت موهبتى خداوند به عنوان پایه بهره‏مندند، اما افزون بر آن را با عبادت و ایثار و زهد و تقوا و.... به دست مى‏آورند. در هر صورت اختیار از آنان سلب نشده‏است. هرگاه کوتاهى کنند و ترک اولى از آنان سرزند، گرفتار مشکلات و سختى‏ها مى‏ شوند.
همانطور كه گفتيم عصمت معصومين ناشی از علم آنان به حقیقت و ‌آثار و عواقب گناه و محبتی که نسبت به خداوند و نفرتی که نسبت به معصیت خداوند دارند می شود، با این تفاوت که آن ها به تمام گناهان آگاهی دارند و از محبت و عشقی نسبت به خداوند برخوردارند که پشتوانه محکمی برای این علم می‌باشد؛ موجب می‌شود که‌ گناه و خطایی انجام ندهند. پس این بزرگواران بی آن که اختیار آن ها برای انجام یا ترک گناه سلب شده باشد، به خاطر علم و محبت درونی، در رفتارهای خود گزینه ای را که موجب خشم و ناراحتی پروردگار گردد، انتخاب نمی نمایند.
بنابراین گناه نکردن معصومین و معصوم بودن آن ها هم اختیارى است و هم موهبتی خدادادى ، یعنى خداوند شناختى به آن ها داد که با وجودى که قدرت بر ارتکاب گناه داشتند، ولى از روى اختیار خود گناه نکردند، البته این موهبت خداوند نیز بدون احراز لیاقت در یافت این کمالات از ناحیه خود این بزرگواران و در اثر کنش های اختیاری ایشان نبوده است.
فارغ از این مساله لزوم عصمت انبیاء و ائمه امری عقلی است چون عقل می‌داند که اگر پیامبر مصون از خطا و اشتباه نباشد و گفتار و کردار پیامبران معصومانه نباشد، و احتمال لغزش و خطا در آنان وجود داشته باشد، نه تنها اعتبار و اعتمادی به سخن آن ها نخواهد بود، بلکه این امر دعوت به ضد آن چه می‌گویند و عمل می‌کند، تلقی خواهد شد. در نتیجه هدف و غرض دعوت آن ها به دست نمی‌آید و این بر خلاف حکمت و عقل است.(1)
بر این اساس فرض شما هم همين گونه و محکوم به همین حکم عقل است. فرض كنيم كه از پيامبري خطا و گناه فاحشي سر بزند، ولو اينكه خداوند آن را جبران نمايد. اما این امر باعث وهن جايگاه ايشان شده و در هر عمل و سخني كه از او سر بزند مردم احتمال خطا را مي دهند و لذا اعتماد كه لازمه انتقال معارف الهي است سلب شده و اين با فلسفه بعثت منافات دارد.
از اهداف اصلي ارسال پیامبران تربیت و تزکیه مردم و انتقال معارف الهي به آنها است. این اهداف به صورت کامل محقق نمی‌شود مگر آن که پیامبر سرمشق علمی و عملی و عینی باشد و مردم به طور كامل به آنها اعتماد داشته باشند. حال اگر پیامبری اهل فسق و فجور و ارتکاب معاصی و دروغ باشد، نه تنها نقش یک مربی الهی را از دست می‌دهد، بلکه عملاً سبب تشویق مردم به اشتباه و گناهکاری می‌شود.
جواز و امکان دروغ و گناه از سوی آن ها نه تنها با غرض بعثت ناسازگار است، بلکه با حکمت متعالی الهی هم سازگاری ندارد. عقل در درک و اثبات این مسئله کاملاً توانا است و به آسانی ثابت می‌کند که پیامبر و ائمه از هر گونه عیب و نقص معصوم‌اند. (2) بنا بر این عقل سلیم در این مسئله به قاطعیت حکم می‌کند که پیامبر و ائمه از هرگونه عیب منزه اند.
در انتها تذكر اين نكته ضروري است كه ملکه عصمت دارای درجاتي است. انسان‌های معصوم با این که همگی از مرتبه لازم عصمت بهره مندند، مراتب و درجات عصمت‌شان متفاوت است.(3) بنابر این تمام انبیا(ع) دارای عصمت‌اند. اما همه آن ها به لحاظ عصمت در یک مرتبه نیستند. انبیای اوالوالعزم که در نبوت و رسالت درجه کامل‌تری دارند، در عصمت هم از سایر انبیا برترند.
خاتم انبیا که در همه کمالات وجودی از همه پیامبران برتر است، در عصمت نیز از همه کامل‌تر و دارای عصمت مطلقه است. ائمه به دلیل آن که طینت‌شان برگرفته از طینت خاتم انبیا و پرتوی از نور وجود او است ،مثل پیامبر دارای عصمت مطلقه هستند. به همین جهت پیامبر اسلام نه تنها از گناه معصوم است، بلکه از آنچه اصطلاحاً ترک اولى نام دارد، نیز معصوم است، در حالی که بعض معصومین از انبیا، صاحب عصمت مطلقه نیستند و ترك اولي ممكن است از آنها سر بزند. اما این موارد خاص در حیطه اموری که موجب وهن جایگاه نبوت و یا سلب اعتماد مردم شود نیست.

پي نوشت ها:
1. علامه طباطبايي، سيدمحمدحسين، شیعه در اسلام، نشر دارالکتب الاسلامیة، 1348 ش، ص 85 .
2. سعيدي مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، نشر طه، قم، 1383 ش، ج 2، ص 75.
3. صادقي ارزگاني، محمدامين، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام خمینی، 1386ش، ص 48.

آيا گناه استمناء بيشتر است يا اينكه جوان در خواب جنوب شود

يعني اينكه اگر جوان استمناء كند گناهش بيشتر است يا اينكه شب در خواب جنوب بشود

پاسخ:
پرسشگر گرامی، اگر کسی درخواب بدون اختیار جنب شود، مرتکب گناهی نشده است.
بر خلاف استمنا که از گناهان کبیره است و از بعضی روایات استفاده می شود که گناه استمنا، مثل گناه زنا است. در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده : استمنا، مثل زنا است؛ يعني گناه زنا را دارد. (1)
در روايت ديگر، ابي بصير از امام صادق - عليه السلام - نقل مي کند: خداوند روز قيامت با سه کس سخن نمي گوید و نظر رحمت به آن ها نمي کند و گناه آن ها را نمي بخشد و عذاب دردناک براي آنان است. از جمله اين سه طائفه، کسي است که در دنيا استمنا کرده باشد. (2)
پس نباید این دو مورد را با هم مقایسه کرد و گفت کدام یک گناهش بیشتر است. چون یکی گناه دارد و دیگری گناه ندارد. استمنا گناه کبیره است. ولی جنب شدن بی اختیار در خواب گناه ندارد.
پی نوشت ها :
1. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، 29 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام قم، 1409 ه ق، ج 28 ،ص 364.
2.همان، ج 20، ص 353.

سلام استمنا گناه صغیره یا کبیره هست؟حکم و توضیحاتش چیست تازه سن تکلیف رسیدم مرجع هم آقای خامنه ای

پاسخ:
استمنا ارضای غریزه جنسی از راه انحرافی است. از این جهت در اسلام حرام و از جمله گناهان کبیره شمرده شده است.(1)
خداوند با حکمت و دانش گسترده خویش، همراه با غرایز و نیروهای دیگر، غریزه جنسی را نیز در انسان آفریده است که به هنگام بلوغ شکوفا می‏شود. اگر به درستی رهبری نشود، ناگزیر طغیان می‏کند. شخص را به راه‏های انحراف و سقوط می‏کشاند.
برای کنترل و هدایت درست این غریزه راه‏های متعددی وجود دارد که بهترین و موثرترین آن ها، ازدواج است. قرآن کریم در این مورد می‏فرماید: «وَ أَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ». (2)
در این آیه ابتدا جوانان را بر ازدواج تشویق کرده و به آنان امید داده که فقر را مطرح نکنند؛ زیرا با اتخاذ شیوه صحیح و منطقی در زندگی و امید به رحمت و فضل خدا، این مشکل به راحتی حل می‏گردد.
بنابراین بهترین و موثرترین راه برای کنترل غریزه ازدواج است. چه بسا در برخی موارد که انسان به گناه می افتد، واجب است که ازدواج کند. انسان برای انجام دادن موضوع واجب باید کوشش نماید که حتی المقدور صورت گیرد. مانند همه تکالیف واجب باید انجام پذیرد. آرام آرام مسئله را با مادر و پدر یا نزدیکانی که در فراهم کردن زمینه ازدواج شما می توانند موثر باشند، مطرح کنید.
در صورت عدم وجود شرایط حتی به صورت نسبی تا زمان رسیدن به آن شرایط و انجام این امر، تنها راه آن است که غریزه جنسی خود را به طور موقت کنترل کنید. طبیعی است برای کنترل غریزه جنسی باید از برخی راهکارها کمک بگیرید. در صورت لزوم در مکاتبات بعدی از این راهکارها بپرسید تا پاسخ دهیم.
پی نوشت ها :
1. شهید دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، دفتر نشر اسلامی، ص 333.
2. نور (24)، آیه 32.

آیا استمنا گناه کبیره است؟

پاسخ:
استمنا ارضای غریزه جنسی از راه انحرافی است. از این جهت در اسلام حرام و از جمله گناهان کبیره شمرده شده است.(1)
خداوند با حکمت و دانش گسترده خویش، همراه با غرایز و نیروهای دیگر، غریزه جنسی را نیز در انسان آفریده است که به هنگام بلوغ شکوفا می‏شود. اگر به درستی رهبری نشود، ناگزیر طغیان می‏کند. شخص را به راه‏های انحراف و سقوط می‏کشاند.
برای کنترل و هدایت درست این غریزه راه‏های متعددی وجود دارد که بهترین و موثرترین آن ها، ازدواج است. قرآن کریم در این مورد می‏فرماید: «وَ أَنکِحُوا الْأَیَامَى مِنکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَائِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ». (2)
در این آیه ابتدا جوانان را بر ازدواج تشویق کرده و به آنان امید داده که فقر را مطرح نکنند؛ زیرا با اتخاذ شیوه صحیح و منطقی در زندگی و امید به رحمت و فضل خدا، این مشکل به راحتی حل می‏گردد.
بنابراین بهترین و موثرترین راه برای کنترل غریزه ازدواج است. چه بسا در برخی موارد که انسان به گناه می افتد، واجب است که ازدواج کند. انسان برای انجام دادن موضوع واجب باید کوشش نماید که حتی المقدور صورت گیرد. مانند همه تکالیف واجب باید انجام پذیرد. آرام آرام مسئله را با مادر و پدر یا نزدیکانی که در فراهم کردن زمینه ازدواج شما می توانند موثر باشند، مطرح کنید.
در صورت عدم وجود شرایط حتی به صورت نسبی تا زمان رسیدن به آن شرایط و انجام این امر، تنها راه آن است که غریزه جنسی خود را به طور موقت کنترل کنید. طبیعی است برای کنترل غریزه جنسی باید از برخی راهکارها کمک بگیرید. در صورت لزوم در مکاتبات بعدی از این راهکارها بپرسید تا پاسخ دهیم.
پی نوشت ها :
1. شهید دستغیب، گناهان کبیره، ج 2، دفتر نشر اسلامی، ص 333.
2. نور (24)، آیه 32.

بسم الله الرحمن الرحیم. سؤال من این است که وقتی می گوییم معصوم از معرفت و محبت بسیار بالا نسبت به خداوند متعال برخوردار است، به گونه ای که حقیقت گناه را می بیند و از طرف دیگر وسوسه شیطان هم در او راه ندارد. خوب اگر شخص دیگری هم چنین بود او هم معصوم از گناه می شد و اینکه بگوییم معصوم با اختیار گناه نمی کند، فضیلتی را ثابت نمی کند، زیرا تمام مقدمات آن غیراختیاری است و نیز نمی توان گفت مقدمات آن را خودشان فراهم کرده اند زیرا مثل امام زمان (عج) ده سال قبل از بلوغ به امامت رسیده است.

پاسخ:
ائمه معصومين به لحاظ شخصيتي و رفتاري افرادي بودند كه اگر خداوند متعال آنها را دقيقا مانند ساير انسانها خلق مي نمود و بدون داشتن ملكه عصمت بوجود مي آمدند، اگر چه ديگر معصوم نبودند و احتمال سر زدن خطا و گناه سهوي از آنها وجود داشت لكن آنها به قدري در مسير اطاعت خداوند جدي بودند كه در عين حال كه معصوم نبودند در مقايسه با ساير افرادي كه شرايطي مساوي با آنها داشتند خطا و گناه كمتري مرتكب مي شدند و از محارم الهي بيشتر دوري مي كردند و به تعبير ديگر بيشترين پايبندي را بر عهد و پيمان الهي از خود نشان مي دادند، به همين جهت خداوند متعال كه با علم نامحدود خود از قبل از خلقت آنها وجود چنين همت و عزمي را در آنها خبر داشت و مي دانست كه در صورت اعطاي مقام عصمت به ايشان، آنها در عمل به آن پايبند خواهند بود جهت آماده سازي آنها به عنوان هدايت كنندگان بشريت، اين برتري آنها را با اعطاي علم ويژه به آنها تكميل نمود و از بدو تولد به مقام عصمت رسانيد، لذا اگر چه اصل داشتن علم ويژه و رسيدن به مراتب بالاي عصمت به اراده خود آنها نبود و طبيعتا در اين حد، ذاتا براي آنها كمال اختياري محسوب نمي شود اما نبايد اين حقيقت را ناديده گرفت كه انتخاب آنها از جانب خداوند بر اساس شايستگي انتخابي خود آنها مي باشد كه خداوند از قبل از خلقت ظاهري آنها، به آن آگاه بود، اين فضيلتي است كه در ديگر انسانها وجود نداشت و به همين دليل انتخاب ائمه از جانب خداوند و وجود ملكه عصمت در آنها در نهايت فضيلتي انتخابي براي آنها محسوب مي گردد كه ديگران اگر هم به چنين علمي مي رسيدند باز هم در حد ائمه (ع) پايند به آن باقي نمي ماندند لذا اگر به فرازهاي اوليه دعاي ندبه دقت فرمائيد همين فرايند انتخاب آنها را مشاهده مي فرمائيد:« اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ عَلَى مَا جَرَى بِهِ قَضَاؤُكَ فِي أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِكَ وَ دِينِكَ .... بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِي دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ ... وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ ... »؛« پرودرگارا تو را ستايش مى‏ كنم براى هر چه كه در قضا و قدر تقدير كردى بر خاصان و محبانت يعنى بر آنان كه وجودشان رابراى حضرتت خالص و براى دينت مخصوص گردانيدى... بعد از آنكه زهد در مقامات و لذات و زيب و زيور دنياى دون را بر آنها شرط فرمودى... و تو هم مى‏دانستى كه به عهد خود وفا خواهند كرد پس آنان را مقبول و مقرب درگاه خود فرمودى و... »(1) نتيجه اين كه خداوند با علم نا محدود خود در بين بشرها ائمه (ع) را از همه برتر ديد و ملكه عصمت را به عنوان فضيلت به آنها عرضاني داشت خدا مي ديد كه بيشتر راه را آنها با اختيار خود حركت مي كنند و از آنجا كه قرار بود اين ها امامان مردم باشند ملكه عصمت را افزون بر آنچه خود سير كرده بودند به آنها عطا فرمود و آنها را امام مردم قرار داد.

پي نوشت:
1.شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، دعاي ندبه ،ص974،دفتر نشر فرهنگ اسلامي،1370ش

چرا خدا در آیه ی 19سوره ی محمد به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) خطاب می کند که از گناهت اسغفار کن؟ مگر پیامبر هم نعوذبالله گناهی مرتکب شده؟

پاسخ:
در این آیه خداوند متعال فرموده: «وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ»(1) « و براى پيامد (كارهاى) خود و براى مردان مؤمن و زنان مؤمن آمرزش بخواه»
در اینجا ممکن است این سوال به ذهن ما خطور کند که با توجه به اين كه پيامبر (صلی الله علیه وآله) معصوم بودند و گناه نمى‏ كردند، استغفار پيامبر (ص) براى چيست؟
پاسخ این است: گرچه استغفار و توبه ما انسان هاي عادي، توبه از معصیت و گناه است. اما استغفار و توبه، منحصر در توبه از گناه نيست. چه بسا افرادي كه از اولياء الله هستند و به سبب انجام يك فعل مكروه هم استغفار و توبه مي كنند.
توبه انبيا هم توبه از ترك اولي است، نه توبه از گناه. انبيا به سبب شناخت عميقي كه نسبت به عظمت خداوند متعال دارند، خود را موظف به اطاعت محض از دستورات خداوند (اعم از دستورات الزامي و ارشادي و غيره) مي دانند. در مواردي كه از دستورات غير الزامي هم نافرماني مي كنند، توبه و استغفار مي كنند، چون اولي و سزاوار اين بود كه آن را ترك كنند. بنابراین به سبب ترك اولي، توبه مي كنند، نه به سبب ارتکاب گناه و انجام عمل حرام. اگر ديگران از گناهان و معاصى خود استغفار مى‏ كنند پيغمبر اكرم (ص) از آن لحظه‏ اى كه از ياد خدا غافل مانده و يا كار خوبترى را رها كرده و به سراغ خوب رفته است.(2)
علاوه بر این «ذنب» به معناى دنباله و پيامد كار است؛ و ممكن است هر كاری و لو مثبت هم که باشد پيامدهاى ناخواسته‏ اى هم داشته باشد كه نياز به طلب مغفرت و پوشاندن آثار سوء آن داشته باشد.
ثانياً، ممكن است اين آيه براى آموزش مردم باشد و به پيامبر (ص) خطاب شد تا مردم بدانند كه در هنگام استغفار براى گناهان خود، ديگر مومنان را هم فراموش نكنند.(3)

پی نوشت ها:
1. محمد/ 19.
2. آيت الله مكارم شيرازى ، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية ، 1374ش، ج‏21، ص: 452.
3. رضايى اصفهانى، محمد على و جمعى از پژوهشگران‏، تفسير قرآن مهر، قم، انتشارات تفسير و علوم قرآن، 1387ش، جلد 19، ص: 160.

سلام دختری هستم 26 ساله که دو ماهی است عقد کردم. با توجه به اینکه شوهرم سرباز است و دو سه هفته یه بار به مرخصی میاد و شهر ما تا شهر شوهرم فاصله زیادی داره از من خواسته تا شب ها و روزهای قدر رو به شهر آنها برم باتوجه به اینکه نماز و روزه ی من اونجا شکسته و نادرسته و من نمی خوام شب  و روزهای قدر روزه خواری کنم و چون شاغل هستم نمی توتم قصد ده روزه انجام بدم، آیا روزه خواری دراین روزهای قدر گناه داره؟ می تونم من به حرف شوهرم گوش ندهم و نروم شهرشون و روزه هامو درست بگیرم؟

پاسخ:
مسافرت در ماه رمضان اشکال ندارد و اگر انسان به مسافرت رفت روزه او صحیح نیست و باید بعد از ماه رمضان قضای روزه ها را بجا آورد.(1)
بنابراین رفتن شما به شهر شوهرتان اشکال ندارد و در آنجا روزه های خود را نگیرید و کار شما گناه نیست.

پی نوشت:
1. آیت الله خامنه ای ، اجوبه استفتائات ، س 742.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

باسلام در مدرسه به ما آموختند كه پيغمبر خدا معصوم است و معصوميت را به معصوميت از گناه و معصوميت از اشتباه معنا كردند، در مورد معصوميت از اشتباه مثال مي زدند كه يعني امكان ندارد مثلا پيغمبر خدا كه تسبيح را در دست بگيرند و يكبار آن را به تعداد 100 بشمارند و يكبار به تعداد 101! يعني هيچ اشتباهي چه به عمد و چه غير عمد مرتكب نمي شوند.

اگر اين تعبير درست نيست لطفا براي من عصمت پيغمبر را تعريف كنيد و اگر درست است است سوال من اين است: در آيه اول سوره تحريم خداوند از پيغمبر خود مي پرسند كه چرا براي خوشنودي همسرانت چيزا كه من بر تو حلال كردن تو بر خود حرام كردي؟ در تفسيرهاي الميزان و نمونه دو روايت به عنوان شان نذول اين آيه قيد شده است كه به اختصار اين گونه است: 1) پيغمبر خدا كنيزي داشتند كه به او علاقه مند بودند. اين كنيز شربتي درست مي كرده است پيغمبر اين شربت را بسيار دوست مي داشت و اين موضوع مورد حسد 2 نفر از همسران پيغمبر واقع شده بود. اين دو نفر تصميم مي گيرند كه جهت كوچك كردن اين كنيز و از چشم پيغمبر انداختن او نقشه اي بكشند و قرار مي گذارند كه زماني كه پيغمبر اين شربط را نوشيد اگر نزد هر يك از اين دو آمد به دروغ بگويند كه دهانتان بوي بسيار بدي مي دهد. و هر دو به نوبت چنين مي كنند و پيغمبر كه به ظاهر خود بسيار اهميت مي دادند حرف ايشان را باور كرده و نوشيدن آن شربط را بر خود حرام مي كنند كه اين آيه نازل مي شود.سوال اين است كه اگر پيغمبر معصوم از اشتباه است چگونه در موضوعي به اين سادگي به اشتباه انداخته مي شوند ( حتي براي لحظه اي) تا جايي كه خداوند براي روشن كردن موضوع آيه نازل مي كند.

2) شان نزول ديگر به اين شكل است كه پيغمبر خدا كنيزي داشتند كه به اول علاقه مند بودند. روزي در منزل يكي از همسران خود بودند كه اين كنيز هم حضور داشت. همسر پيغمبر خانه را براي كاري ترك مي كنند و در اين هنگام پيغمبر خدا با آن كنيز خلوت مي كنند كه نا گهان همسر پيغمبر به خانه باز مي گردد و پيغمبر و كنيز را با هم مي بيند كه شروع به داد كشيدن مي كند كه پيغمبر خدا براي آرام كردن او سوگند مي خورد كه آن كنيز را بر خود حرام كرده و ديگر نزد او نمي رود كه اين آيه نازل مي شود. سوال اين است كنيزي كه نزد پيغمبر خداست بر او حلال است و به نوعي همسر پيغمبر محسوب مي شود چرا كه بر پيغمبر حلال و بر مردان ديگر حرام است. او نيز انسان است و نيازهايي دارد. آيا اينكه پيغمبر او را بر خود حرام كند ظلمي در حق او نيست؟ آيا اينكه زني را در شرايطي قرار بدهيم كه نه خود به او نزديك شويم و نه كسي بتواند به او نزديك شود نظلمي در حق او نكرديم؟ و اين موضوع چگونه با عصمت قابل جمع است. و اگر هيچ يك از اين شان نزول ها را صحيح نمي دانيد لطفا شان نزول صحيح را ذكر بفرماييد. باتشكر

پاسخ:
گوهر اصلی انسان که نفس ناطقه‌ اوست، به گونه ای آفریده شده که اگر بخواهد، با تأمین برخی شرایط به آسانی می تواند به قله بلند عصمت برسد، زیرا نفس انسان با حرکت جوهری و تکامل معنوی از قوه به فعلیت رسیده و می تواند از آفت‌های سهو، نیسان، غفلت، جهالت و هر گونه ناپاکی مصون باشد، چون محدوده ای نفوذ شیطان تنها محصور به مراحل وهم و خیال است که وابسته به نشئه طبیعت انسان است، اما مراتب عقل و قلب کاملا از قلمرو و نفوذ شیطان مصون است . سهو، نسیان، غفلت و جهل و هر ناپاکی دیگر در آن ساحت قدسی راه نمی‌یابد. بنابراین چون شؤون هستی انسان محدود به مراتب طبیعی، خیالی و وهمی نیست، اگر کسی به مرتبه عقل خالص و قلب سلیم راه یافت، می تواند همچون فرشتگان از گزند لغزش های علمی و عملی مصون بماند. (1)
بر اساس روایات عقل و وحی هر دو حجت خداوند است. (2)
این دو حجت الهی همواره معاضد و مؤید هم دیگرند، چه این که به گفته امیر مؤمنان (ع) عقل که از اسارت هوا و هوس مصون مانده و وابسته به دنیا نشده باشد، این گونه حقایق را به روشنی درک می‌کند، (3) زیرا عقل می‌داند که اگر پیامبر مصون از خطا و اشتباه نباشد و گفته‌ها و کردار پیامبران معصومانه نباشد، و احتمال لغزش و خطا در گفته‌های آنان وجود داشته باشد، نه تنها اعتبار و اعتمادی به سخن آن ها نخواهد بود، بلکه دعوت به ضد آن چه می‌گویند و عمل می‌کند، تلقی خواهد شد. در نتیجه هدف و غرض دعوت آن ها به دست نمی‌آید و این بر خلاف حکمت و عقل است. (4)
از این رو گفته شده: یکی از اهداف ارسال پیامبران تربیت و تزکیه مردم است. این اهداف به صورت کامل محقق نمی‌شود مگر آن که پیامبر سرمشق علمی و عملی و عینی باشد، حال اگر پیامبری اهل فسق و فجور و ارتکاب معاصی و دروغ باشد، نه تنها نقش یک مربی الهی را از دست می‌دهد، بلکه عملاً سبب تشویق مردم به اشتباه و گناهکاری می‌شود. جواز و امکان دروغ و گناه از سوی آن ها نه تنها با غرض بعثت ناسازگار است، بلکه با حکمت متعالی الهی هم سازگاری ندارد . عقل در درک و اثبات این مسئله کاملاً توانا است و به آسانی ثابت می‌کند که پیامبر و ائمه از هر گونه عیب و نقص معصوم‌اند. (5) بنا بر این عقل سلیم در این مسئله به قاطعیت حکم می‌کند که پیامبر و ائمه از هرگونه عیب منزه اند.
محور دوم مفهوم شناسی مطلبی است که در آیه مورد پرسش اشاره گردیده است. در این رابطه باید توجه داشت که بحث آيه فوق در حقيقت قاطعيتى است از سوى خداوند بزرگ در برابر چنين حادثه‏ اى، و براى حفظ حيثيت پيامبرش. خداوند نخست روى سخن را به خود پيامبر (ص) كرده مى‏ گويد: " اى پيامبر! چرا چيزى را كه خدا بر تو حلال كرده به خاطر جلب رضايت همسرانت بر خود تحريم مى‏ كنى"؟! «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ ؟»(6 )
معلوم است كه اين تحريم، تحريم شرعى نبوده، بلكه به طورى كه از آيات بعد استفاده مى‏ شود سوگندى از ناحيه پيامبر ياد شده بود و مى‏ دانيم كه قسم خوردن بر ترك بعضى از مباحات به خاطر مصلحتي، گناهى ندارد.
بنا بر اين جمله : " لِمَ تُحَرِّمُ" (چرا بر خود تحريم مى‏ كنى؟) به عنوان عتاب و سرزنش نيست؛ بلكه نوعى دلسوزى و شفقت است. درست مثل اين كه ما به كسى كه زحمت زياد براى تحصيل درآمد مى‏ كشد و خود از آن بهره چندانى نمى‏ گيرد، مى‏ گوئيم: چرا اين قدر به خود زحمت مى‏ دهى، و از نتيجه اين زحمت بهره نمى‏ گيرى؟
بدون شك مرد بزرگى همچون پيغمبر اسلام تنها به خودش تعلق ندارد، بلكه به تمام جامعه اسلامى و عالم بشريت متعلق است، بنا بر اين اگر در داخل خانه او توطئه‏ هايى بر ضد وى، هر چند به ظاهر كوچك و ناچيز، انجام گيرد، نبايد به سادگى از كنار آن گذشت، حيثيت او نبايد نعوذ باللَّه بازيچه دست اين و آن گردد، و اگر چنين برنامه‏ اى پيش آيد، بايد با قاطعيت با آن‏ بر خورد نموده و آیه فوق در این فضا نازل شده است. (7) و هیچ گونه منافاتی با عصمت پیامبر ندارد.
درباره آن شأن نزول ها که در پرسش آمد، باید گفت که: علامه آن شأن نزول ها را نقل کرده، ولی خود معتقد است که این روایات در باب شأن نزول آن آیه، با خود قرآن نمی سازد. لذا تصریح کرده: اين روايت هم آن طور كه بايد به روشنى با آيات مورد بحث نمى‏ سازد، زيرا ظاهر اين عبارت اين است كه: خداى تعالى بعضى از خلافكاري هاى آن دو زن را بيان كرده، و نیز تأکید نموده که: اين حديث به طرق مختلف و الفاظى مختلف نقل شده، ليكن به روشنى با آيات مورد بحث كه همه در يك سياق قرار دارند تطبيق نمى‏ شود. (8) بنا بر این مشکل محرومیت آن کنیز در این ماجرا پیش نمی آید .

پی‌نوشت‌ها:
1. جوادی آملی، وحی و نبوت در قرآن ،ص 201، نشر مرکز اسرا ،قم،1381 ش .
2. کافی، ج 1، ص 16، حدیث 12، نشر دار الکتب الاسلامیة ، تهران 1388 ق .
3. نهج البلاغه، حکمت 211.
4. شیعه در اسلام، ص 85، نشر دارالکتب الاسلامیة، 1348 ش .
5. آموزش کلام اسلامی، ج 2، ص 75 ،نشر طه ،قم، 1383 ش .
6. تحریم (66) آیه1 .
7. تفسیر نمونه ،ج24 ،ص273 ، نشر دار الکتب اسلامیة ، تهران ، بی تا .
8. الميزان، ج‏19، ص 568 ، نشر جامعه مدرسین ، قم ، بی تا .

با سلام چند وقتی بود که با خودم در رابطه با موضوعی نمیتونستم کنار بیام و کاری کردم که الان فکر میکنم گناه بزرگی انجام دادم . از سن 12 سالگی با دختری که همسایمون بود از روی همسایگی یاهم بازی بودن اشنا شدم بعد از چند سالی که گذشت متوجه علاقه مندی ایشون به خودم شدم در صورتی که من اصلا به او علاقه نداشتم ولی ناخواسته تا چند ماه قبل با هم صحبت میکردیم و بیرون میرفتیم و من هیچ موقع نتونستم حرف دلمو که احساسی بهش ندارمو مردونه بزنم تا اینکه با دروغ گفتم اهل خونواده از رابطمون خبر دارنو من بلا خره تونستم این رابطرو تموم کنم.البته تمام رابطمونم در حد صحبت کردن بوده و بی اجازه با هم بیرون رفتن نه چیزه دیگه حالا از شما خواهش میکنم به من بگید که من از نظر دینی گناه خاصی انجام دادم و اگه اره لطفا راه جبرانشو بهم نشون بدید با تشکر

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
آن چه انجام گرفته ،گناه بوده اما چون خدا دوستت داشت ،زود زمينه توبه کردن و توفيق بازگشت به سرشت و فطرت پاک انساني و ديني را به شما عنايت کرد . اين فرصت طلايي (علاقه مندي خدا به شما ) را غنيمت شمار و از آن به شدت مراقبت کن .جهت آگاهي از کار کرد گذشته و آينده ات به چند حديث توجه کنيد .
امام باقر عليه السلام به نقل از جدش رسول الله مي فرمايد : هر کس نگاه به نامحرم کند ، خداوند چشمانش را از آتش جهنم پر خواهد کرد( عذاب خواهد کرد) مگر اين که توبه کند .
هر کس با نامحرمي دست بدهد و مصافحه بکند ، دچار غضب الهي شود ؛
هر کس با زن نامحرمي همراه شود ( در جاي خلوتي با هم باشند ، با هم قدم بزنند و .. ) خداوند آنان را در زنجيرهاي آتشين کرده و به جهنم خواهد انداخت.(1) .
پس تا زماني که عقد شرعي خوانده نشود ، به همديگر نامحرميد .دست دادن و حتي نگاه از روي شهوت به يکديگر حرام است . هم چنين رد وبدل شدن حرف هاي محرک شهوت نيز گناه و حرام است .
با توبه مي‏توان از عذاب رهايي يافت. اگر كسي مرتكب گناهي شود، ولي پشيمان شده و به درگاه خداوند توبه نمايد ،خداوند توبه او را مي پذيرد.توبه راستين از گناهان آن است كه قصد بازگشت به آن گناه را نداشته باشد.
آيا مي دانيد براي پسر يا دختري که زمينه لذت‌جويي حرام و شهوت‌راني غير شرعي فراهم باشد، ولي به خاطر خدا آن را ترک کند ،چه ثواب و پاداشي است ؟ آيا ارزش کاري که انجام داده اي (ترک رابطه با نامحرم به خاطر خدا ) را مي دانيد ؟ چنين کاري علاوه بر آن که سبب افزايش عزّت، شخصيت و کرامت انساني شما در دنيا مي‌گردد، خداوند محبت و علاقه مندي به شما را در دل مؤمنان قرار مي‌دهد . در نتيجه مردم شما را دوست خواهند داشت، در ذيل به برخي روايات در اين خصوص اشاره مي‌شود.
ا ـ جايگاه و ارزش ترک شهوت براي خدا:
1ـ پيامبر اکرم(ص) فرمود: «خوشا به حال کسي که شهوت و لذت‌جويي‌هاي حرام دنيا را به خاطر پاداش آخرت ترک کند».(2)
2ـ علي(ع) فرمود: «ارزشمندترين عبادت و زيباترين و نيکوترين عادت‌ها و خلق و خوي‌ها ترک شهوت است».(3)
3ـ حضرت عيسى(ع) فرمود: « خوشا به حال کسي که زمينه لذت‌جويي و شهوت‌راني حرام براي او فراهم باشد ، ولي به خاطر خدا آن را ترک مي‌کند. (4)
4ـ علي(ع) فرمود: «بهترين مردم کسي است که وجود خويش را ازاجابت خواهش‌هاي نفساني و لذت‌جويي حرام باز دارد(5.)
ب ـ ثواب کسي که لذت‌جويي و شهوت خود را به خاطر خدا ترک کند.
1ـ حضرت علي عليه السلام فرمود: «کساني که نفس خويش را از آلودگي‌هاي شهوت پاک نگه مي‌دارند، ثواب کارهاي خير و نيک آنان چند برابر است.(6)
2- باز فرمود: «بازداشتن و مهار کردن شهوت و خشم، جهاد انسان‌هاي بزرگوار و با فضيلت است.(7)
کنايه از اين که کنترل هواي نفس ثواب جهاد در راه خدا را دارد.
3ـ باز مي‌فرمايد: «اگر مي‌خواهيد به درجات عالي بهشت و معنويت نايل گرديد، نفس خود را از پليدي‌هاي شهوت‌راني حرام پاک سازيد.(8)
4ـ امام سجاد(ع) فرمود: «کسي که مشتاق بهشت است ،براي انجام کارهاي خوب شتاب گيرد و از شهوت‌گرايي حرام کناره‌گيري کند.(9)
5ـ پيامبر اکرم(ص) مي‌فرمايد: «هر انساني که دچار شهوت گردد، و زمينة گناه و لذت‌جويي از جنس مخالف براي او فراهم باشد، ولي آن را رد نمايد، خداوند گناهان او را مي‌آمرزد.(10)
6ـ باز فرمود: «در روزي که براي انسان‌ها هيچ پناه و پناهگاهي جز خدا وجود ندارد و هيچ سايه‌اي جز ساية رحمت خداوند نيست که انسان را نجات دهد ،خداوند هفت گروه را در پناه خويش قرار مي‌دهد. از سايه رحمت و فضل خود بهره‌مندشان مي‌سازد. يکي از آنان مردي است که زن زيبا او را جهت لذت‌جويي و کامروايي به سوي خود فرا خواند (و يا به عکس زني است که مردي او را به لذت جويي نا مشروع مي خواند ) و او به خاطر ترس از عذاب الهي او را رد نمايد.(11)

پي‌نوشت‌ها:
1. وسائل‏الشيعه، ج20، ص196.
2. تحف العقول، ص 54 ؛ بحار الانوار، ج 67، ص 74.
3. غرر الحکم، ج 1، ص 351.
4. امالي، شيخ مفيد، ص 308.
5. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 314.
6. غرر الحکم، ج 2، ص 472.
7. همان، ج 1، ص 421.
8. همان، ج 2 ص 472.
9. بحار الانوار، ج 75، ص 140.
10. محجه البيضاء، ج 5، ص 169.
11. همان، ص 186.

صفحه‌ها