پرسش وپاسخ
۱۳۹۱/۰۷/۲۵ ۰۷:۱۷ شناسه مطلب: 78760
سلام - خسته نباشید من یه نوجوون 17 ساله ام - سعی کردم تا الآن خودم رو از هوا و هوس درو نگه دارم و خدا رو شکر هم تا الآن هوس بازی و هوس رانی ای نداشتم اما مدتی هست که علاقه مند به دختری شدم که یک سال از خودم کوچک تره و دختر مومن و با ایمانی هم هست - طوری که همیشه حجابش رو رعایت میکنه ولی از روی شرم و خجالت تا الآن هیچ حرفی به هیچ کس نزدم ... اما احساس میکنم هر بار که میبینمش علاقم نسبت بهش بیشتر میشه-واین علاقه هم سرمنشاء از هوس و شهوت نداره و به چشم خواهر خودم بهش نگاه میکنم از طرفی نگران وسوسه های شیطانی ام و از طرفی فکر میکنم برای صحبت کردن راجع این موضوعات هنوز خیلی زود هستش و مطمئنم اگر با مادرم صحبتی به میون بیارم ممکنه عکس العمل جالبی نداشته باشه آشنایی خانواده ها به هم نسبتا زیاد هستش - همسایه ی ما هستند و هم پدرم و هم مادرم پدر و مادر اونو میشناسن و با هم خوش و بش و صمیمیت دارن و یک دلیل دیگه هم اینه که خجالت میکشم موضوع رو به میون بیارم شما راهنمایی کنید - آیا این کار گناه داره که من همه ی احساسات رو درون خودم بریزم ؟ یا طبق امر اسلام مشورت کردن جایز هستش ؟ شما جای من بودید چه چاره ای میکردید ؟! ارزشش رو داره که با مادرم صحبت کنم و مسئله رو قبل اینکه مشکل ساز بشه بگم ؟ هر چند که ممکنه از این پررویی من ناراحت و دلخور بشه... خیلی ممنونم
خويشتنداري شما را ارج مي نهيم. ولي متأسفانه مهمترين مرحله خويشتنداري كه بسترساز بسياري از مشكلات و گناهان يعني حفظ كامل حريم نگاه را به انجام نرسانده ايد. اساساً وقتي چشمان ما بي حريم شد خويشتنداري عمر چنداني نخواهد داشت و دير يا زود شكسته خواهد شد.
قبول كنيد كه شما در سنيني به سر مي بريد كه با انواع اقسام بحران ها از جمله بحران بلوغ، بحران نوجواني، بحران هويت بحران كنكور و تحصيلات دانشگاهي و ... قرار داريد. هر كدام از اين بحران ها كافي است كه اضطراب شما را فزوني بخشد و شما چاره اي جز جستجوي يك آرامشگر بيروني (كه معمولاً از جنس مخالف است) نداشته باشيد. متأسفانه و از بد حادثه اين دختر پاكدامن در مجاورت فيزيكي شما قرار گرفته است و به دلايلي توانسته به شما آرامش ببخشد. به ياد داشته باشيد كه مكانيزم هاي دفاعي ما در هنگام اضطراب بسيار فعال است و بسياري از توجيهات مذكور در نامه شما چيزي جز مكانيزم هاي دفاعي ناهشيار شما نيست. نگاه خواهري به يك دختر صددرصد نامحرم يا «بي شهوت قلمداد كردن نگاه به ايشان، ماهيت دفاعي دارند و مكانيزم دفاعي «انكار» و «استدلال تراشي» باعث چنين توجيهاتي از جانب شما شده است. اگر به هر دليلي نگاه خود را حفظ نكنيد چيزي جز جنگ فرسايشي با تمنيات نفساني نخواهيد داشت. هر روز بايد ذهن مضطرب خود را درگير دودلي ها، ترديد ها، علائق و خاطرخواهي ها و ... نماييد. متأسفانه شما از هم اكنون با بسياري چيزها خداحافظي كرده ايد و قصه پر غصه اي را با يك عدم خويشتنداري شروع به روايت كرده ايد. با فرض اين كه اين دختر بهترين دختر عالم باشد باز از شروع اين علاقمندي اوليه تا ازدواج احتمالي چيزي حدود ده سال (كمتر يا بيشتر) فاصله وجود دارد.
اين فاصله زماني يعني يك هفتم عمر طبيعي شما. يعني شما يك هفتم عمر خود را بدون هيچ دليل منطقي مصروف يك عشق نوجواني كرده ايد. عشق همچون سرطان به تدريج تمام سلول هاي شما را در مي نوردد و تار و پود ذهن را به طور كامل تسخير خواهد كرد.
شبانه روز شما، اين دختر مي شود و شما با خيلي چيزها از جمله آرامش خداحافظي خواهيد كرد. با فرض اين كه شما بعد از ده سال با ايشان ازدواج نماييد فكر مي كنيد چه چيزي انتظار شما را مي كشد. ده سال انتظار فرسايشي رمقي براي ازدواج شما باقي نمي گذارد و شما بعد از ازدواج متوجه مي شويد اين دختر با آن چيزي كه در ذهنتان ساخته و پرداخته ايد بسيار متفاوت است.
موانع پيدا و پنهان از جمله عدم همخواني خوني و ژنتيكي، عدم علاقه اين دختر به شما، عدم رضايت والدين طرفين و .. بر سر راه اين ازدواج احتمالي وجود دارد.
پس اگر بخواهيم هزينه اين عدم خويشتنداري را حساب كنيم بسيار كمرشكن تر از آن است كه شما تصور آن را از ابتدا مي كرديد.
در هر صورت شما در شرايطي نيستيد كه پذيراي هيچ حرف مخالفي باشيد، ولي اين را بدانيد كه اگر به فكر خود و آينده دو دنياي خود نيستيد، لااقل اين دختر از همه جا بي خبر را درگير ناآرامي دروني خود نكنيد و اگر به خود رحم نمي كنيد لااقل به اين دختر رحم كنيد. اين دختر را به سادگي مي توان از راه به در كرد، ولي تاوان اين از راه به در شدن را بايد شخص شما بپردازد. به هيچ وجه اين خاطر خواهي ها و عشق هاي فيزيولوژيك را جدي نگيريد و بدانيد به ظاهر بي آسيب اين دختر نيز نمي توان اكتفا كرد. اگر از اضطراب بالا در رنجيد براي برون رفت كم آسيب تر از اين علاقمندي آسيب زا (هر چند شما آن را بي آسيب بشماريد) به درمان تخصصي آن همت گماريد.
از هر گونه تشديد علاقه به شدت حذر نماييد و با صفر رساندن رابطه (حتي در حد يك نگاه) به داد خود و آينده خود برسيد. درونريزي اين احساسات گناه شرعي ندارد، ولي بايد تا حد امكان به جاي بغرنج سازي و بزرگنمايي اين علاقه به ساده سازي پيش پا افتاده سازي آن همت گماريد.
موفق باشید.
۱۳۹۱/۰۷/۲۳ ۲۰:۳۱ شناسه مطلب: 78694
باعرض سلام با توجه به درمانی که من برای بارداری انجام دادم،دکتر سه روز را برای نزدیکی تجویز کردند که یک روز آن قمر در عقرب است. آیا نزدیکی اشکال دارد؟راه حل چیست؟ اگر نزدیکی انجام شود در نطفه چه تاثیری میگذارد؟ من و همسرم چاره ای جز نزدیکی در روز قمر در عقرب نداریم نداریم. من به جواب این سوال هر چه زودتر احتیاج دارم ممنون از شما
خواهر گرامي! انعقاد نطفه در روزهايي كه قمر در عقرب است حرام نيست، بلكه كراهت دارد. يعني اگر نشود بهتر است؛ با توجه به اينكه يك روز از سه روز، قمر درعقرب است، شما مي توانيد آن يك روز را نزديكي نكنيد و در دو روز باقي مانده هم بستر شويد، ولي اگر چاره اي نداريد جز اينكه در هر سه روز هم بستر شويد، مي توانيد با صدقه دادن و خواندن دو ركعت نماز و دعا كردن از خداوند بخواهيد كه فرزند سالم و صالحي روزي شما گرداند.
بدانيد كه همه كاره در نظام هستي خداوند است و تا خداوند نخواهد هيچ اتفاقي نخواهد افتاد. پس با توكل بر خدا، آرامش رواني خود را حفظ نماييد و اقدام كنيد.
توصيه مي كنيم قبل از نزديكي، دو ركعت نماز و مقداري قرآن بخوانيد و هر روز براي سلامتي خود و فرزند صدقه بدهيد.
ان شاءالله خدا فرزند سالم و صالح و زيبايي به شما عنايت فرمايد.
مطالعه كتاب ريحانه بهشتي اثر خانم سيما ميخبر را پيشنهاد مي كنيم.
اين كتب هم مفيد مي باشند:
- حليه المتقين (ص 70 75)، علامه مجلسي؛
- بهشت خانواده، دكتر مصطفوي؛
- بهداشت ازدواج از نظر اسلام، دكتر صفدر صانعي؛
- ازدواج و مسائل جنسي، گروهي از نويسندگان؛
- مشاوره جنسي و زناشويي، علي اسلامي نسب.
موفق باشید.
۱۳۹۱/۰۷/۲۲ ۲۳:۲۳ شناسه مطلب: 78649
دلایل برای رد این ادعا که "امام حسین (علیه السلام) فقط برای حکومت قیام کرد و عاشورا یک دعوای سیاسی-قبیله ای بوده است" چیست؟ لطفا نام منابع تاریخی دست اولی را که می توان به آن استناد کرد ذکر کنید.
پاسخ:
يكي از نگاه ها به جريان و نهضت عاشورا از سوي اهل سنت نگاه تنازع قدرت است.(1)
شهيد مطهري به اين سؤال، چنين پاسخ مي دهد:
نهضت چند ماهيتى
پديدههاى اجتماعى مىتوانند در آن واحد چند ماهيتى باشند قيام امام حسين (علیه السلام) از آن پديدههاى چند ماهيتى است، چون عوامل مختلف در آن اثر داشته است. مثلًا يك نهضت مىتواند ماهيت عكس العملى داشته باشد يعنى صرفاً عكس العمل باشد، و مىتواند ماهيت آغازگرى داشته باشد. اگر يك نهضت ماهيت عكس العملى داشته باشد، مىتواند يك عكس العمل منفى باشد در مقابل يك جريان، و مىتواند يك عكس العمل مثبت باشد در مقابل جريان ديگر. همه اينها در نهضت امام حسين(ع) وجود دارد.
عامل تقاضاى بيعت
يكى از عوامل كه به يك اعتبار (از نظر زمانى) اولين عامل است، عامل تقاضاى بيعت است، يزيد مىخواهد بيعت بگيرد. بيعت كردن يعنى امضا كردن و صحّه گذاشتن امام حسين(ع) عكس العمل نشان مىدهد، عكس العمل منفى. بيعت مىخواهيد؟ نمى كنم.
عامل دعوت مردم كوفه
عامل ديگرى هم در اينجا وجود داشت كه باز ماهيت نهضت حسينى از آن نظر ماهيت عكس العملى است. ولى عكس العمل مثبت نه منفى اينجا يك دعوت است از طرف مردمى كه مدعى هستند ما از سر و جان و دل آمادهايم، كوفه اصلًا اردوگاه بوده است مردم اين شهر از امام حسين دعوت مىكنند در مجموع شايد حدود صدهزار نفر به او نامه نوشتهاند مسلمانانى قيام كردهاند، امام بايد به كمك آنها بشتابد امام حسين از اول حركتش معلوم بود كه مردم كوفه را آماده نمىبيند، مردم سست عنصر و مرعوب شدهاى مىداند. در عين حال جواب تاريخ را چه بدهد؟ قطعاً اگر امام حسين به مردم كوفه اعتنا نمىكرد، همين ما كه امروز اينجا نشستهايم مىگفتيم: چرا امام حسين جواب مثبت نداد.
عامل امر به معروف و نهى از منكر
روز اولى كه امام حسين از مدينه حركت كرد، با اين شعار حركت كرد من به حكم وظيفه امر به معروف و نهى از منكر بايد قيام كنم؛ و نيز مسأله اين نبود كه چون مردم كوفه از من دعوت كردهاند قيام مىكنم (هنوز حدود دو ماه مانده بود كه مردم كوفه دعوت كنند)، بلكه مسأله اين بود كه دنياى اسلام را منكرات فراگرفته است؛ من به حكم وظيفه دينى، به حكم مسؤوليت شرعى و الهى خود قيام مىكنم.
امام حسين فرمودند: من براى سركشى و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن از مدينه خارج نشدم. بلكه، و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدى أريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر. يعنى جز اين نيست كه من بمنظور ايجاد صلح و سازش در ميان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر بمعروف و نهى از منكر نمايم. من مي خواهم مطابق سيره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب(ع) رفتار نمايم. كسى كه مرا به جهت اينكه حق مي گويم قبول كند او بحق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر مي كنم تا خدا كه بهترين حكم كنندگان است بين من و او داورى نمايد.(2)
در عامل اول، امام حسين(ع) مدافع است. به او مىگويند: بيعت كن، مىگويد: نمىكنم؛ از خودش دفاع مىكند. در عامل دوم، امام حسين متعاون است. او را به همكارى دعوت كردهاند، جواب مثبت داده است. در عامل سوم، امام حسين مهاجم است. در اينجا او به حكومت وقت هجوم كرده است. به حسب اين عامل، امام حسين يك مرد انقلابى است، يك ثائر است، مىخواهد انقلاب كند.(3)
درباره نقش طلب قدرت در نهضت كربلا نيز بايد گفت كه: خواست قدرت پديده اي زشت و منكر نيست. اگر چه اكثر صاحبان قدرت، از قدرت سوء استفاده كرده و سبب تصور منفي از طلب قدرت شده باشند.
اگر كسي بخواهد قدرت به دست آورد، تا مانع ظلم ظالمان شود، نيكي ها و فضائل را ترويج كند، خواست قدرت براي او به اندازه همين اهداف زيبا و نيكو است. ارزش قدرت در نظر ائمه را مي توانيم در كلمات و عمل امير المومنين (ع) ببينيم. حضرت قدرت را تنها زماني ارزشمند مي دانند كه با آن بتوانند مانع ستمكاران شوند، و دنياي فارغ از نگاه الهي ، در نگاه حضرت، پست تر از آب بيني يك بز است:
حضرت علي (ع): اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى كردم، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله اى بى ارزش تر است.(4)
حضرت در جاي ديگري دنياي فارغ از هدف الهي را اين گونه توصيف مي كنند:
به خدا سوگند، كه دنياى شما در چشم من بى ارج تر از پاره استخوان خوكى است در دست شخصى جذامى(5)
حكومت براي چنين كسي، رفاه و آسايش و برخورداري از نعمت هاي دنيوي را در پي ندارد:
حضرت علي (ع) مي فرمايند: آگاه باش امام شما از دنياى خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضايت داده است، پس سوگند به خدا من از دنياى شما طلا و نقره اى نيندوخته، و از غنيمت هاى آن چيزى ذخيره نكرده ام، بر دو جامه كهنه ام جامه اى نيفزودم، و از زمين دنيا حتى يك وجب در اختيار نگرفتم و دنياى شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچيزتر است.(6)
پول و ثروت در دست چنين كسي، جز براي انفاق نيست تا شب ها كيسه بر دوش، به در خانه نيازمندان برود. و معاش آنها را تأمين كند. و قدرت جز براي مقابله با ظالمان و منحرفان نيست. پس اگر چنين كسي، طلب قدرت را رها كند، مرتكب زشتي شده است. و بايد به محض توانايي بر كسب قدرت، آن را به دست بگيرد. ترك قدرت براي چنين كساني، بهره مند شدن از آسايش است كه در اين صورت، مرتكب زشتي شده اند.
پي نوشت ها:
1. براي آگاهي بيشتررك كتابهاي مقدمه ابن خلدون، رهبر آزادگان، رجبعلي مظلوبي.
2. كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى (م 314)، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991، ج5، ص21.
3. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج17، ص 140تا 146.
4. نهج البلاغه – خطبه سوم.
5. نهج البلاغه – كلمات قصار – 236.
6. نهج البلاغه – نامه 45.
موفق باشید.
۱۳۹۱/۰۷/۲۲ ۱۷:۲۰ شناسه مطلب: 78615
چرا شهادت دو زن با یک مرد مساوی است؟
پاسخ:
شهادت در قوانين قضايى اسلام در زمره حقوق قرار ندارد. شهادت حق نيست، تا بگوييم با دو تا يا يكي شدن به شاهد ظلم مي شود و يا در نتيجه آن مرد برتر از زن تلقي مي شود، بلكه شهادت اداي يك تكليف است، يعنى انسان وظيفه دارد براى احقاق حقوق ديگران شهادت بدهد. قرآن كتمان شهادت را حرام اعلام نموده است.(1)
بر اين اساس اگر شهادت برخى در دادگاه پذيرفته نمى شود، يا كم تر پذيرفته مى شود، اين امر گوياى سهل تر بودن تكليف و مسئوليت آنان است، نه تضييع حقوق آنان؛ در واقع از آن جا كه مكانيسم خلقت زن و مرد با هم متفاوت است و روحيات و اخلاق زن و مرد با هم يك جور نيست، مسئوليت هاي زن و مرد هم در جامعه متفاوت است. در نتيجه تفاوت روحيات و مسئوليت ها تكاليف فرع بر اين امور هم متفاوت خواهد شد. توقعى كه خداوند از زن دارد، با توقعى كه از مرد دارد، يكى نيست.
بحث شهادت و اطلاع رسانى به قاضى، ربطى به ماهيت مرد و زن و خلقت آن دو ندارد. در بعضى موارد كه شهادت مربوط به امور زنان باشد، اصلاً شهادت مردان مورد قبول نيست، چون مرد در آن موارد نمى تواند شاهد باشد. البته به شكل طبيعي در وقايع و رخدادهاى اجتماعي، مردان بيش تر از زنان دست اندر كار هستند زيرا مردان به خاطر كار و تلاش و وظيفه به دست آوردن مخارج زندگي با رخدادها و وقايع اجتماعى بيش تر مأنوس اند. اگر واقعه اى رخ داد، بيشتر و بهتر در معرض اطلاع اند.
در اين ميان هر قدر حضور زنان در جامعه پررنگ تر شود، اما به شكل طبيعي زنان خود را از درگيري ها، نزاع ها، نابساماني هاي اجتماعي و هر آنچه به نوعي داراي ريسك و خطر باشد دور نگه مي دارند؛ به علاوه خود جامعه هم بسياري از اين گونه درگيري ها و بي پردگي هاي رفتاري را در حضور بانوان انجام نمي دهد و در نتيجه غالبا حضور و درك دقيق مساله از منظر زنان كمتر از مردان خواهد بود.
از طرف ديگر نبايد فراموش كرد كه مساله عدم آگاهي دقيق از رخدادهاي اجتماعي تنها بخشي از احتمالات قابل ذكر در فلسفه لزوم تعدد در شهادت زنان است در حالي كه دليل مهمتر و احتمال قوي تر در اين عرصه چيز ديگري است.
در واقع بر اساس نظر روانشناسان زنان از روحيه لطيف تر برخوردارند و احساسي تر هستند. بنابراين سريع تر مطالبي را قبول مي كنند و زودتر تحت تاثير قرار مي گيرند و به علاوه از آن جا كه شهادت دادن افراد مي تواند به شدت در برخورداري ديگران از برخي حقوق كارساز باشد، خطر راضي كردن يك شاهد براي شهادت دروغ يا مجبور كردن او براي اين امر از طريق تهديد و فشار و ... نسبت به زنان بسيار بيش تر بوده، هر فرد ظالمي با حاضر كردن دو زن حق ديگران را پايمال مي نمود، مسأله اي كه در شهادت چهار زن بسيار سخت تر اتفاق مي افتد.
طبق نظر روانشناسان، محبت، رفتار انفعالى، رفتار عاطفى و حمايت كننده، از ويژگى هاى زنانه است. در برابر اين امور، پرخاشگرى، استقلال، رقابت، سلطه و حاكميت را از ويژگى هاى مردان بر شمرده اند. (2)
به علاوه زنان به جهت اين كه از نيروى احساس و عاطفه بيش ترى بهره مندند، از صحنه هاى احساسى و عاطفى بيش تر متأثر مى شوند و به هيجان مى آيند. (3) در مجموع در ظرفيت وجودى زنان دو چيز بيش از مردان جلوه گر است: يكى بُعد عاطفى و ديگرى شرم و حيا و عفت.
وقتى كه در ساختار وجودي زن اين ويژگى هاي پسنديده قوت بيشتري دارد، به تبع اين امور در حوزه قوانين و مسئوليت هاي اجتماعي (به ويژه در امورى كه مربوط به حقّ النّاس است) هم تاثير گذار مي شود، تا حقوق مردم در شهادت ها ضايع نگردد.
به عبارت روشن تر با توجه به همه موارد بيان شده مي توان سه رويكرد متفاوت در مساله شهادت زنان تصور نمود:
1- رويكرد افراطي: شهادت زنان را به كلي فاقد ارزش بدانيم: يعني با توجه به اين كه اولا: جنبه عاطفي در آنها غلبه دارد ثانيا:عفت و حيا و شرم و شور و هيجان نوعا در زنان بيشتر است كه مي تواند زمينه ساز عدم توجه دقيق به حوادث اجتماعي و يا فراموشي برخى امور هيجانى را فراهم نمايد و ثالثا:با توجه به حسن ظن بيشتر و روحيه احساسي قوي تري كه در زنان وجود دارد زنان زودتر به حالت اطمينان در يك مسئله دست مى يابند و زودباورترند و راحت تر تحت تأثير قرار مى گيرند و در نتيجه بيشتر ممكن است مورد سوء استفاده و فشار و تهديد و تطميع قرار بگيرند و... لذا در مجموع براي پيشگيري از تضييع حقوق ديگران به كلي شهادت دادن را از عهده زنان خارج نمائيم .
اين پيشنهاد قابل قبول نيست زيرا ممكن است از جهت ديگر موجب پايمال شدن حقوق ديگران شود و آن جايى است كه شهادت در انحصار زنان باشد يا در برخي حوادث و محيط ها تنها شاهدان واقعه زنان باشند، يا در بين شهود يك واقعه تنها يك مرد باشد كه به تنهايي شهادتش اثري نخواهد داشت.
2- رويكرد تفريطي: بگوييم شهادت زنان كاملا مانند شهادت مردان اعتبار دارد. اين سخن نيز موجب مى شود كه به جهت موارد مذكور از اعتبار قضا كاسته شود و به نوعى حقوق مردم تضييع گردد و زنان خود تحت فشار حضور مكرر در محاكم و منازعات كه با روحيه آن ها همخواني ندارد و تبعات منفي بسياري را نيز مي تواند به دنبال داشته باشد قرار گيرند.
3- رويكرد معتدل: خداوندى كه انسانها را آفريد و به همه اسرار نهفته آگاه است، فرموده در امورى كه مربوط به حقوق مردم است (حق النّاس، نه حقّ اللَّه) به شهادت زنان ارزش و اعتبار داده شود، ليكن به جهت محكم كارى دو شاهد زن در امورى كه يك شاهد مرد لازم است، يا چهار شاهد زن در امورى كه دو شاهد مرد لازم است، با شرايطى، ارزش و اعتبار دارد. به نظر مي رسد اين عين عدل و منطبق با منطق و عقلانيت است.
پىنوشتها:
1. بقره (2) آيه 283.
2. جيمز دبليو و وندر زندن، ترجمه: دكتر حمزه گنجي، روانشناسى رشد، انتشارات سمت، تهران 1375ش، ج 1، ص 330.
3. كتاب نقد، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، ش 12، ص 59.
موفق باشید.
۱۳۹۱/۰۷/۲۲ ۱۵:۴۶ شناسه مطلب: 78611
آیا ابطال سحر از طریق افرادی که سرکتاب باز میکنند حقیقت دارد؟ و اگر نه چرا اکثر صحبت های آنها صحت دارد؟ با قران یا هر کتاب دیگری که استفاده میکنند اکثر صحبت هایشان درست است منظورم مشخصاتی مثل سن ... که یک قاعده خاصی دارد نیست.من اتفاقی به یکی از این افراد برخوردم بدون اینکه خودم چیزی بگم گفتن که یه جایی مشغول به کار میشی و حقتو نمیدن و دقیقا همین اتفاق افتاد و یک سری مشخصات در مورد یک سری مشکلاتم که دقیقا درست بود داد
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
از نظر اسلام وجود سحر و جادو گرچه امري پذيرفتني است، ولي در اكثر موارد، ما با توهم سحر و جادو (بدون وجود كوچك ترين سحر و جادويي) مواجه هستيم، به اين معنا كه فرد هر امر غير عادي را به سحر و جادو مرتبط ميسازد، در حالي كه سحر و جادويي در كار نبوده، و آن امر تحت تأثير عوامل ديگري بوده است و خود اين تصور نادرست سبب بروز مشكلات واقعي مي گردد.
سحر و جادو واقعي به ندرت اتفاق مي افتد و انجام آن از عهده هر كسي بر نمي آيد، اما در هر حال بايد دانست كه در اسلام از يادگيري سحر و انجام دادن اعمال سحر و جادوگري، به شدت منع شده است. از نظر تمام فقهاي اسلام، ياد گرفتن و انجام اعمال سحر و جادوگري، حرام است. علي(ع) ميفرمايد: كسي كه سحر بياموزد، كم يا زياد، كافر شده است و رابطه او با خداوند به كلّي قطع ميشود. (1)
البته راهكارهايي در زمينه ابطال سحر هم وجود دارد كه به همين جهت گفته شده يادگيري سحر به قصد ابطال آن، براي افراد خاص اشكالي ندارد؛ در روايات نقل شده كه يكي از ساحران و جادوگران كه در برابر انجام عمل سحر، مزد ميگرفت، خدمت امام صادق(ع) رسيد و عرض كرد:
« حرفه من، سحر بوده است و در برابر آن، مزد ميگرفتم. خرج زندگي من از همين راه تأمين ميشد و با همان درآمد، حج خانه خدا را انجام دادهام؛ ولي اكنون آن را ترك نموده و توبه كردهام. آيا براي من راه نجاتي هست؟ امام صادق(ع) فرمود: عقده و گره سحر را باز كن؛ ولي گره جادوگري مزن. » (2)
اما با توجه به شرايط امروز جامعه، به طور قطع مي توان گفت كه اكثريت افرادي كه به اصطلاح سر كتاب باز كرده و يا ادعاي طلسم شدن يا بطلان سحر افراد را دارند، تنها متقلب هاي شيادي هستند كه سعي مي كنند با استفاده از سادگي افراد از آن ها سوء استفاده كرده و جيب هاي خود را پر كنند، زيرا معمولا هر فردي كه به ايشان مراجعه مي كند را سحر شده و يا گرفتار طلسم و بسته شدن بخت و ... دانسته براي رفع آن هزينه هاي كلان مطالبه مي كنند و تا كنون نشنيديم كه فردي را بدون سحر و جادو و طلسم نشده معرفي كنند.
بر اين اساس مي توان گفت در اكثر موارد تهديدات و اخطارهاي اين قبيل افراد و نسخه هايي كه مي پيچند، ذره اي ارزش و اهميت ندارد و رفتن پيش آنان هم طبق نظر برخي مراجع حرام است. (3)
اما در خصوص اطلاعات درستي كه در برخي از اين موارد داده مي شود بايد گفت:
بدون آنكه بخواهيم در مورد فرد مورد نظر شما قضاوت كنيم، اين قبيل افراد معمولا راه هاي مختلفي براي كسب اين اطلاعات - بخصوص در مورد حوادث گذشته - دارند كه مخاطبانشان غالبا از آن بي خبرند، مثلا در بسياري از موارد همان افرادي كه رابط و معرفي كننده آن فرد به مخاطب مي باشند، خواسته و يا ناخواسته عاملي براي انتقال اين اطلاعات به فرد مورد نظر مي شوند.
در برخي موارد هم اين افراد از طريق علوم غريبه مانند علم "جفر" از برخي حوادث آگاه مي شوند و يا با برخي از اجنه ارتباط برقرار مي نمايد و از آنجائي كه اجنه به خاطر تفاوت خلقتي كه با انسان دارند محدوديت خاصي براي حركت و جابجائي و كسب اطلاع و اخبار از مكانهاي نامعلوم و دور دست و حتي امور درون خانه و زندگي افراد را ندارند، مي توانند اطلاعات خاصي را كه به صورت عادي ساير افراد از آن بي خبر هستند را به دست آورده و در اختيار آن فرد مورد نظر قرار دهند.
در هر حال توجه داشته باشيد كه آگاهي از برخي مسائل دليل بر مقام معنوي و كرامت اين افراد نيست و اين قبيل افراد در زمان هاي دور نيز وجود داشتند و ائمه از مراجعه به برخي از اين افراد به شدت نهي كرده اند.
هيثم بن واقد گويد: به حضرت صادق (ع) عرض كردم: بين ما اهالي جزيره مردي است كه گاهي اشخاص در باره مالي كه به دزدي رفته يا مفقود شده، از وي سؤال مي كنند و او خبر ميدهد. آيا مجازيم در اين قبيل موارد از او پرسش نماييم؟ حضرت جواب داد كه رسول اكرم (ص) فرمود: "كسي كه نزد ساحر يا كاهن يا كذّاب برود و گفته او را قبول نمايد، با اين عمل به كتابي كه از طرف خداوند نازل گرديده، كافر شده است". (4)
پينوشتها:
1. وسائل الشيعه، نشر دار الاحيا التراث العربي، بيروت، 1412 ق، ج 12، باب 25، از ابواب ما يكتسب به، حديث 7، ص 107.
2. همان، حديث 1، ص 105.
3. آيت الله خامنه اي، سيدعلي، اجوبه الاستفتاءات، نشر بين الملل، 1389ش، س 1229.
4. مطهري، مرتضي، داستان راستان، انتشارات صدرا، تهران، 1389ش، ج 1، ص 136، به نقل از روضة كافي، ص 293.
موفق باشید.
۱۳۹۱/۰۷/۲۲ ۰۳:۱۹ شناسه مطلب: 78593
من پسری18ساله هستم که به یکی ازدخترهای فامیل های نسبتادورمان شدیداعلاقه دارم ماازبچگی به هم علاقه داشتیم،ولی ازموقعی که پدرم فوت کردومن آن هنگام6ساله بودم ومن دیگرنتوانستم بامعشوقه ام ارتباط برقرارکنم ماهنوزهم هنگامی که همدیگررامی بینیم آن هم توی جشن یاعزاآن هم چی بشوداتفاق بیفتد یعنی ماهیچ گونه رابطه ای بایکدیگر نداریم،ولی وقتی همدیگررامی بینیم آنقدرغرق درچشمان همدیگر می شویم که انگارسال هاحرف های ناگفته دردل مان بوده است ومن آن موقع نمی توانم هیچ عکس العملی ازخودم نشان دهم یعنی دست وپایم راکلاگم می کنم و نمی دانم که من خجالتی ام یادلیلش چیزدیگریست ومن ازطرفی هم نمی خواهم فرد مورد علاقه ام راازدست بدهم،خواهش میکنم من را کمک کنیدوبه من بگویید چگونه بافردموردعلاقه ام که واقعا دوستش دارم ارتباط برقرارکنم؟
آنچه در پي مي آيد نگاهي آسيب شناسانه و نه همدلانه به نامه شماست. اميد است كه از گزش احتمالي قلم دلگير نگرديد و بيشتر در آن تامل نماييد.
همان طور كه مي دانيد يكي از اشتباهات استراتژيك والدين عدم كنترل روابط دختران و پسران فاميل در سنين كودكي مي باشد. متأسفانه اين عدم مديريت ها، باعث كليد خوردن عشق هاي فيزيولوژيك و البته پاتولوژيك (آسيبي) مي گردد. عشق هايي كه با واقعيات طرفين هيچ سنخيتي ندارد. وقتي دو كودك غيرهمجنس براي مدتي در مجاورت فيزيكي يكديگر قرار مي گيرند، بسيار طبيعي است كه به دلايلي به يكديگر علاقمند گردند و به نوعي از همان كودكي براي بزرگسالي خود تصميم بگيرند. متأسفانه اين عشق ها فقط از ظواهر طرفين حاصل مي شود، حال آن كه امور باطني رقم زننده موفقيت يا عدم موفقيت ازدواج مي باشند.
اگر سري به دادگاه هاي طلاق بزنيد زوجين خواهان طلاق بسياري خواهيد يافت كه به دلايلي همچون عشق فاميلي دوران كودكي و بدون توجه به ساير مؤلفه ها و ملاك به يكديگر بله گفته اند. ما روان شناسان اساساً عشق را قاتل ملاكمندي مي دانيم و بدون ملاكمندي موفقيت هر ازدواجي در هاله اي از ابهام قرار دارد. مثلاً فرض كنيد اين دختر از يك يا چند اختلال خفيف يا شديد رواني همچون اختلال افسردگي دو قطبي، اختلال شخصيت و ... در رنج است. قطعاً در ظاهر، هيچ كدام از اين امور هويدا نمي باشند و شما چشم بسته بر همه اين مسائل، صرفاً به ظاهر ايشان اكتفا مي كنيد. همچنين همين مسأله در مورد شما صادق است. اگر شما سلامت رواني نسبي نداشته باشيد، قطعاً در آينده زندگي مشترك، ايشان را به ستوه خواهيد آورد و فرجامي جز طلاق عاطفي و قانوني فرار روي اين ازدواج غير ملاكمند نيست. اما از جمله آخرتان يعني چگونه ارتباط بر قرار كنم) برداشت ازدواج كرديم، چرا كه ارتباط خارج از چهارچوب شرع و عرف دو جنس مخالف، از شأن شما به دور است. متأسفانه بايد گفت علاقه شديد به هر كس و هر چيزي بيش از آن كه اميدوار كننده باشد بسيار نگران كننده است و در برخي موارد وابستگي عاطفي ريشه در سه اختلال عمده روانپزشكي يعني اضطراب، افسردگي و وسواس فكري دارد.
مثلاً اگر نيك در خود بنگريد مي بينيد اضطراب شما بسيار بالاست و همين اضطراب بالا باعث گم كردن دست و پايتان مي شود. اگر اضطرابتان متعادل بود، معنا نداشت كه دست و پايتان را براي يك دختر كاملاً معمولي گم كنيد. از سوي ديگر به نظر شما فردي كه از سلامت رواني –ديني بالا برخوردار است چه حرف ناگفته اي براي يك دختر صددرصد نامحرم دارد.
در هر صورت شما در شرايطي نيستيد كه پذيراي هيچ حرف مخالفي باشيد و فقط به يك چيز مي انديشيد و آن هم وصال اين دختر. چه بسا وصال اين دختر نقطه شروع فرايند عشق زدايي از شما باشد.
ما مخالف ازدواج شما با اين دختر نيستيم، ولي با توجه به اين كه تصويري كه شما از اين دختر در ذهن داريد (كه همچون يك تصوير وسواس گونه به آن مي انديشيد) با واقعيات اين دختر متفاوت است، توصيه مي شود در صورت تصميم قطعي به ازدواج با ايشان، حتماً مراحل الف. جلسات معارفه رسمي؛ ب. تحقيقات محلي؛ ج. مشاوره ازدواج را بگذرانيد. عشق را به كناري نهيد و همچون يك دختر معمولي او را به محك بگذاريد. البته همين مسأله بايد در مورد شما براي اين دختر اتفاق بيفتد.
به ياد داشته باشيد كه شما با سرنوشت يك دختر سر و كار داريد و هرگونه دست خوردگي عاطفي اين دختر (به خاطر روابط خارج از چارچوب) پيامدهاي سنگيني در آينده زندگي شما خواهد داشت. نابودي زندگي يك دختر به خاطر ناآرامي دروني پسر به هيچ وجه امر درستي نمي باشد. پس به هيچ وجه جز در شرايط قطعي ازدواج به حريم رواني ايشان پا نگذاريد.
موفق باشید.
۱۳۹۱/۰۷/۲۲ ۰۰:۱۲ شناسه مطلب: 78576
۱۳۹۱/۰۷/۲۱ ۰۷:۰۰ شناسه مطلب: 78546
با توجه به آن که ولی فقیه باید از جانب خدا و امام معصوم نصب شود، لطفا توضیح دهید چگونه امام زمان (علیه السلام) ولی فقیه زمان (که در حال حاضر آیت الله خامنه ای هستند) را انتخاب کردند؟ آیا استدلال آن از طریق قضا و قدر است یا به طریق دیگر هم قابل استدلال است؟
پاسخ:
ولي فقيه به نيابت از امام معصوم (علیه السلام) كه منصوب از جانب پيامبر است، به دستور خداي متعال، ولايت امت را برعهده دارد و به اموري كه به امام معصوم (ع) مربوط است مي پردازد و جامعه اسلامي را اداره مي نمايد. اصولا نيابت بر دو نوع است:
نيابت خاص: در اين نوع نيابت، فردي خاص با مشخصات خاص، از طرف امام (ع) به نيابت از ايشان انتخاب و نصب مي گردد. مانند نواب چهارگانه امام زمان (ع) كه در زمان غيبت صغري از چنين نيابتي برخوردار بودند.
نيابت عام: در اين نوع نيابت فردي خاص با مشخصات خاص، از طرف امام (ع) به نيابت انتخاب نمي شود بلكه امام (ع) صفات و شرائط خاصي را معرفي مي كند و اعلام مي كند كه هر كس چنين صفات و شرائطي را دارا بود از طرف من ولايت خواهد داشت و نايب من در امور امت خواهد بود.
نيابت ولي فقيه از طرف امامان معصوم (عليهم السلام) از قبيل نيابت عام مي باشد.
در روايتي از امام حسن عسگري (ع) چنين آمده است: « فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوه؛ پس هر كس از فقهاء كه چنين صفت داشت: صيانت از نفس خود داشت، دين خود را حافظ بود، مخالف هواي نفسش بود و مطيع امر خداي متعال بود، پس چنين فقيهي شايستگي آن را دارد كه عوام از او تقليد نمايند.» (1)
در روايتي ديگر كه از حضرت امام زمان(ع) نقل شده است ايشان در توقيعي چنين مرقوم فرموده اند: « وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّه؛ اما در رابطه با حوادثي كه رخ مي دهد براي روشن شدن تكليف پس به راويان احاديث ما (فقهاي امت) مراجعه كنيد. پس آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا هستم.»(2)
اين گونه اخبار به صفاتي اشاره مي كنند كه هر كس آن صفات را داشت نايب ائمه (عليهم السلام) خواهد بود در امر ولايت بر امت كه به اينگونه نيابت، نيابت عام گفته مي شود.
روشن است كه در هر زماني افراد زيادي ممكن است با اين صفات و ويژگي ها موجود باشند و در امر حكومت، همه آنها نمي توانند به صورت همزمان اداره امور امت را به دست گيرند، بنابراين اگر اين فقها جمع شده و فقيهي را از ميان خود به امر حكومت انتخاب كردند آن شخص مي تواند حكومت جامعه اسلامي را از طرف امام معصوم عهده دار بوده و به عنوان نايب امام زمان معرفي شود. در اين زمان اين امر در مورد رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله العظمي خامنه اي محقق شده است و ايشان به عنوان نايب امام زمان(ع) به مقام رهبري جامعه انتخاب شده اند.
براي مطالعه بيشتر در اين رابطه مراجعه كنيد به:
1- ولايت فقيه به زبان ساده، حجه الاسلام جواد محدثي.
2- ولايت فقيه، آيت الله معرفت.
پي نوشت:
1. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت عليهم السلام، 1409 هـ.ق، ج 27، ص 131.
2. علامه مجلسي، بحار الانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1404 هـ.ق، ج 2، ص 90.
موفق باشید.
۱۳۹۱/۰۷/۲۰ ۰۵:۱۳ شناسه مطلب: 78505
1- شما ذکر می کنید که در غدیر مردم درگرما و زیر آفتاب سوزان بودند درحالی که غدیر یک استراحتگاه خوش آب و هواست؟
2- آیا 120000 نفر در غدیر با حضرت علی بیعت کردند و چگونه در آن زمانِ کم چنین چیزی ممکن بود؟
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
وضعيتي كه در متون تاريخي از نظر منطقه و وضع جفرافيايي گزارش داده اند همان است و البته مربوط به همان زمان بوده، اما در طول تاريخ به جهت حضور پيامبر و واقعه غدير مورد توجه مردم قرار گرفت و براي آسايش زائران بيت الله از نظر ساخت و ساز و امكانات مورد توجه بيشتر قرار گرفت.
بيعت امام علي در يك روز نبوده كه با توجه به فراواني جمعيت آن را استبعاد كنيد. بيعت با حضرت تا سه روز به طول انجاميده بود.(1)
براي آگاهي از موقعيت جغرافيايي غدير خم به پايگاه اطلاع رساني حوزه رجوع نماييد. http://www.hawzah.net/fa/magart.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=4816&...
پي نوشت:
1. حق اليقين علامه مجلسى، ناشر انتشارات اسلاميه، ج 1، ص 102.





