پرسش وپاسخ
۱۳۹۰/۰۹/۰۸ ۱۸:۰۶ شناسه مطلب: 54627
۱۳۹۰/۰۹/۰۸ ۱۷:۲۶ شناسه مطلب: 54614
1- در هنگامی که عذر شرعی داشته باشیم در هنگام سجده زیارت عاشورا چه باید کرد؟
2- روی فرشی که قبلا نجس شده است و در حال حاضر خشک است نماز خواندن چه حکمی دارد؟
پاسخ1:
هنگامي که عذر شرعي داشته باشيد مي توانيد زيارت عاشورا بخوانيد و مي توانيد سجده زيارت عاشورا را انجام دهيد.(1)
پي نوشت:
1 . سوال از دفتر رهبري به شماره 7112467.
------------------------------
پاسخ2:
خواندن نماز روي فرشي که نجاست آن خشک شده و به بدن و لباس سرايت نمي کند اشکال ندارد، ولي لازم است مهر و يا سنگ و چيزي ديگري که بر روي آن سجده مي کند، پاک باشد، و اگر خشک هم باشد نماز باطل است.(1)
پي نوشت:
1. امام خميني، توضيح المسائل، ذيل مسأله 885، شرط چهارم از شروط مکان نمازگزار. مطابق با فتواي آيت الله خامنه اي.
۱۳۹۰/۰۹/۰۸ ۱۷:۱۷ شناسه مطلب: 54612
۱۳۹۰/۰۹/۰۸ ۱۳:۰۵ شناسه مطلب: 54594
آیا تنها افراد مسلمان می توانند وارد بهشت شوند یا افرادی با دین دیگر (مثل یهودی و مسیحی) هم امکان دارد وارد بهشت شوند؟ و دانشمندانی که برای جامعه خدمتی انجام داده اند ولی به خدا اعتقادی ندارند چطور؟
پاسخ:
دربارة وضع غیر مسلمان (مبنی بر این که بهشت میروند یا نه) سه دیدگاه عمده وجود دارد:
1ـ نظر افراط.
برخی از روشنفکران عقیده دارند که بین مسلمان و غیر مسلمان در پاداش و رفتن به بهشت فرقی وجود ندارد. شهید مطهری مینویسد:
معمولاً کسانی که داعیه روشنفکری دارند ،با قاطعیت میگویند هیچ فرقی میان مسلمان و غیر مسلمان، بلکه موحد و غیر موحد نیست. هر کس عمل نیکی انجام دهد! خدمتی از راه تأسیس یک مؤسسة خیریه و یا اکتشاف و اختراع و یا از راه دیگر انجام دهد، استحقاق ثواب و پاداش از جانب خداوند دارد. می گویند خداوند عادل میان بندگان خود تبعیض نمیکند. (1)
طرفداران این نگرش هم به دلیل عقل استدلال کردهاند و هم به دلیل نقل. دلیل عقلی آنان بر دو مقدمه استوار است:
یکم: خداوند با همه موجودات نسبتی مساوی داشته ، بندگان و مخلوقات برای او یکسان هستند . با هیچکس خویشاوندی و رابطة خصوصی ندارد؛ بر این اساس به افعال و عملکرد همگان پاداش و ثواب میدهد؛ چون نسبت خداوند به همة موجودات یکسان است، دلیلی ندارد که عمل نیک از یک نفر مقبول باشد و از یک نفر دیگر مقبول نباشد. (2)
دوم: خوبی و بدی اعمال، قراردادی نیست، بلکه واقعی است، یعنی حسن و قبح افعال ذاتی بوده و هر کدام آثار خود را دارد؛ از این رو پاداش و ثواب آن در راستای حسن ذاتی آن است. هر گاه اعمالی به وجود آمد که حسن ذاتی داشته باشد، ثواب دارد.
شهید مطهری مینویسد: از این دو مقدمه چنین نتیجه میگیریم که چون خداوند اهل تبعیض نیست و چون عمل نیک از هر کس نیک است، پس هر کس کار نیک بکند ،ضرورتاً و الزاماً از طرف خدا پاداش نیک خواهد داشت. (3)
دلیل نقلی نیز دلیل عقل را تأیید و تأکید می کند؛ زیرا در آیات و روایات تصریح شده است که عمل نیک ،پاداش و عمل بد ،عذاب را در پی دارد: " فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره". (4)
"انا لا نضیع اجر من احسن عملاً". (5)
از این آیات استفاده میشود که پاداش و عذاب بر اعمال مترتب بوده و مسلمان بودن در اعطای پاداش شرط نشده، همانطوری که در عذاب شدن غیر مسلمان بودن شرط نشده است.
2ـ نظر تفریط.
برخی دیگر عقیده دارند که به فعالیتهای نیکوی غیر مسلمانان پاداش داده نشده و به بهشت نمیروند. این نگرش معمولاً از سوی مقدس مآب ها ابراز شده است. طرفداران این نگاه نیز به دلیل عقل و نقل استدلال نمودهاند. دلیل عقلی این است که اگر بنا باشد اعمال غیر مسلمان و یا مسلمان غیر شیعه مقبول درگاه خداوند باشد، پس فرق میان مسلمان و غیر مسلمان چیست؟ اصولاً اگر تفاوت مسلمانان با غیر مسلمانان در پاداش ظهور نکند، اسلام و تشیع لغو خواهد بود. در برخی از آیات آمده که عمل کافر غیر مقبول است. در آیه 18سورة ابراهیم اعمال کفار به خاکستری تشبیه شده است که به وسیلة تند بادی پراکنده شود:
مثل الّذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف لا یقدرون مما کسبوا علی شیء ذلک هو الظلال البعید؛(6)
اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند، همچون خاکستری است در برابر تندباد، در یک روز طوفانی، آنها توانایی ندارند کم ترین چیزی از آن چه را انجام دادهاند ، به دست آورند و این گمراهی دور و درازی است.
شهید بعد از بررسی آیات مینویسد: از ضمیمه ساختن این آیه با آیه قبل چنین استنباط میکنند که اعمال نیک کافران با همه ظاهر فریبا، سرابی بی واقعیت است اما اعمال بد ایشان شر اندر شر و ظلمت روی ظلمت است. (7)
3ـ دیدگاه اعتدال
دیدگاه اعتدال از آیات و روایات استفاده میشود. شهید مطهری و برخی از نظریة سازان اسلامی، طرفداران این دیدگاه هستند. بر اساس این نگرش فعالیت و خدمات مخترعان و مکتشفان کافر که با انگیزه انسان دوستی شکل میگیرد، پاداش متناسبی در دنیا داشته و یا در عذاب آنها تخفیف داده میشود .
شهید مطهری بعد از بررسی آیات و روایات دربارة وضع مخترعان و مکتشفان غیر مسلمان مینویسد:" افرادی این چنین که البته در همة زمانها کم یا بیش پیدا میشوند، حداقل این است که در عذاب آنها تخفیف داده میشود و یا عذاب آنها به کلی برداشته میشود ". (8)
در تفسیر نمونه می خوانیم :
از نظر جهان بینی اسلام مطالعة نفس عمل به تنهائی کافی نیست، بلکه عمل به ضمیمة، محرک و انگیزة آن ارزش دارد، بسیار دیده شده کسانی بیمارستان یا مدرسه یا بنای خیر دیگری میسازند و تظاهر به این هم دارند که هدفشان صد در صد خدمت انسانی است به جامعهای که به آن مدیونند، در حالی که زیر این پوشش مطلب دیگری نهفته شده،حفظ مقام یا مال و ثروت یا جلب توجه عوام، و تحکیم منافع مادی خود، و یا حتی دست زدن به خیانت هائی دور از چشم دیگران است! ولی به عکس ممکن است کسی کار کوچکی انجام دهد، با اخلاص تمام و انگیزهای صد درصد انسانی و روحانی.
اکنون باید پروندة این مردان بزرگ را، هم از نظر عمل، هم از نظر انگیزه و محرک(نیت)، مورد بررسی قرار داد. مسلّماً از چند صورت خارج نیست:
ا) گاهی هدف اصلی از اختراع صرفاً یک عمل تخریبی است، سپس در کنار آن منافعی برای نوع انسان نیز به وجود آمده که هدف واقعی مخترع یا مکتشف نبوده و یا در درجة دوم قرار داشته ، تکلیف این دسته از مخترعان کاملاً روشن است.
ب) گاهی مخترع یا مکتشف، هدفش بهرهگیری مادی و یا اسم و آوازه و شهرت است. در حقیقت، حکم تاجری دارد که برای درآمد بیش تر تأسیسات عام المنفعهای به وجود میآورد .برای گروهی ایجاد کار و برای مملکتی محصولاتی به ارمغان می آورد، بی آن که هیچ هدفی جز تحصیل درآمد داشته باشد. اگر کار دیگری در آمد بیش تری داشت، به سراغ آن میرفت.
البته چنین تجارت یا تولیدی اگر طبق موازین مشروع انجام گیرد، کار خلاف و حرامی نیست، ولی عمل فوق العادة مقدسی هم محسوب نمیشود.
از این گونه مخترعان و مکتشفان در طول تاریخ کم نبودند. نشانة این طرز تفکر همان است که اگر ببینند آن درآمد یا بیش تر از آن از راه هایی که مضرّ به حال جامعه است ،تأمین میشود (مثلاً در صنعت داروسازی بیست درصد سود میبرند و در هروئین سازی 50 درصد) این دسته خاص دومی را ترجیح میدهند. تکلیف این گروه نیز روشن است. آنها هیچ گونه طلبی نه از خدا دارند و نه از همنوعان خویش و پاداش آنها سود و شهرتی بوده که میخواستهو به آن رسیدهاند.
ج) گروه سومی هستند که مسلماً انگیزههای انسانی دارند یا اگر معتقد به خدا باشند ، انگیزههای الهی، و گاهی سالیان دراز از عمر خود را در گوشة لابراتوارها با نهایت فلاکت و محرومیت به سر میبرند، به امید این که خدمتی به نوع خود کنند، و ارمغانی به جهان انسانیت تقدیم دارند؛ زنجیری از پای دردمندی بگشایند و گرد و غباری از چهرة رنجدیدهای بیفشانند.
این گونه افراد اگر ایمان داشته باشند و محرک الهی، بحثی در آنها نیست. اگر نداشته باشند اما محرک شان انسانی و مردمی باشد، پاداش مناسبی از خداوند دریافت خواهند داشت. پاداش ممکن است در دنیا باشد، و ممکن است در جهان دیگر باشد،
مسلماً خداوند عالم عادل آن ها را محروم نمی کند، اما چگونه و چطور ؟
جزئیاتش بر ما روشن نیست، همین اندازه می توان گفت "خداوند اجر چنین نیکوکارانی را ضایع نمیکند" (البته اگر آنها در مورد پذیرش ایمان ، مصداق جاهل قاصر باشند، مسئله بسیار روشن تر است).
دلیل بر این مسئله علاوه بر حکم عقل، اشاراتی است که در آیات و یا روایات آمده است.
هیچ دلیلی نداریم که جملة «ان الله لا یضیع اجر المحسنین» شامل اینگونه اشخاص نشود، زیرا محسنین در قرآن فقط به مؤمنان اطلاق نشده است. برادران یوسف هنگامی که نزد او آمدند، بی آن که او را بشناسند و در حالی که او را عزیز مصر میپنداشتند، به او گفتند:« انا نراک من المحسنین ؛ تو را از نیکوکاران میدانیم».
از این گذشته آیة «فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذرة شراً یره؛ هر کس به اندازة سنگینی ذره ای کار نیک کند، آن را میبیند و هر کس به مقدار ذره ای کار بد کند، آن را خواهد دید» به وضوح شامل اینگونه اشخاص میشود.
در حدیثی از علی بن یقطین از امام کاظم(ع) میخوانیم : در بنی اسرائیل مرد با ایمانی بود که همسایة کافری داشت. مرد بی ایمان نسبت به همسایة با ایمان خود نیک رفتاری می کرد. وقتی که از دنیا رفت ، خدا برای او خانهای بنا کرد که مانع از گرمای آتش شود . به او گفته شد: به سبب نیک رفتاریت نسبت به همسایة مؤمنت میباشد.
نیز از پیامبر اکرم(ص) دربارة عبدالله بن جدعان که از مشرکان معروف جاهلیت و از سران قریش بود، نقل شده : " کم عذاب ترین اهل جهنم ابن جدعان است، سؤال کردند : چرا؟ فرمود : گرسنگان را سیر میکرد".
پیامبر به عدی بن حاتم (فرزند حاتم طائی ) فرمود: دفع عن ابیک العذاب الشدید بسخاء نفسه ؛خداوند عذاب شدید را از پدرت به خاطر جود و بخشش او برداشت".
در حدیث دیگری از امام صادق(ع) میخوانیم: گروهی از یمن برای بحث و جدال خدمت پیامبر آمدند. میان آنها مردی بود که از همه بیش تر سخن میگفت و خشونت و لجاجت خاصی در برابر پیامبر مینمود.
پیامبر چنان عصبانی شد که آثارش در چهرة مبارکش کاملاً آشکار گردید، در این هنگام جبرئیل آمد و پیام الهی را چنین به پیامبر ابلاغ کرد: خداوند میفرماید این مردی است سخاوتمند . پیامبر با شنیدن این سخن خشمش فرو نشست، رو به سوی او کرد و فرمود: پروردگار به من چنین پیامی داده است. اگر به خاطر آن نبود، چنان بر تو سخت میگرفتم که عبرت دیگران گردی.
مرد پرسید: آیا پروردگارت سخاوت را دوست دارد، فرمود: بلی، عرض کرد: شهادت میدهم که معبودی جز "الله" نیست و تو رسول و فرستادة او هستی. به خدائی که تو را مبعوث کرد سوگند که تا کنون هیچ کس را از نزد خود محروم بر نگرداندهام". (9)
پی نوشت ها:
1. مطهري، عدل الهی، انتشارات صدرا، تهران، 1389ش، ص 335.
2. همان، ص 337 ـ 338.
3. همان، ص 339.
4. زلزال (99) آیة 7 ـ 8.
5. کهف (18) آیه 30.
6. ابراهیم (14) آیة 18 و مكارم شيرازي، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1374ش، ج 10، ص 308.
7. عدل الهی، ص 347.
8. همان، ص 377.
9. تفسیر نمونه، ج 10، ص 312ـ 317.
۱۳۹۰/۰۹/۰۸ ۰۲:۱۴ شناسه مطلب: 54555
۱۳۹۰/۰۹/۰۷ ۲۳:۲۰ شناسه مطلب: 54541
۱۳۹۰/۰۹/۰۷ ۱۷:۵۰ شناسه مطلب: 54513
در مکه تعداد بیشتر مسلمانان از واقعه غدیر باخبر می شدند، پس چرا رسول خدا مردم را در مکه از جانشینی امام علی مطلع نکرد؟ (لطفا با دلیل های قانع کننده پاسخ دهید )
با سلام و سپاس از ارتباط شما پرسشگر گرامی با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی.
این که دقیقاً علت این مسئله چه بود، از حوزه فهم و دانش ما بیرون است. پیامبر (ص) هم در این باره از خود اختیاری نداشت. به فرمان الهی در همان نقطهای که مأمور به ابلاغ آن شده بود، انجام وظیفه کرد. در واقع، پیامبر به چیزی که مأمور بود، ابلاغ کرد. در عین حال، جایگاهی که برای ابلاغ پیام مزبور انتخاب شده بود، نقطهای بود که غیر از اهل مکه همه حجاج از آن عبورمیکردند و در آن جا همه حجاج وجود داشتند.
ممکن است چند مسئله در خصوص عنوان شدن ولایت علی (ع) در غدیر خم دخالت داشته باشد:
1. شاید طرح مسئله در مکه، مخالفت جدی در پی می داشت؛ زیرا حضرت علی بسیاری از سران قریش و اهل مکه را به دست خود کشته بود. اعلان ولایت و پذیرش در آن جا دشوار می نمود و خوف فتنه می رفت. این مسئله می تواند از فحوای قسمت پایانی آیه ابلاغ "... والله یعصمک من الناس؛ (1) «خداوند تو را از (شر) مردم حفظ خواهد کرد»، نیز به دست آید.
2. شاید انتخاب آن مکان به آن دلیل باشد که اگر در ضمن اعمال حج، این عمل انجام میشد، برجستگی لازم را پیدا نمیکرد و شکوه تاریخی آن محو میگردید. از همین رو، مکان مستقل و زمانی جدا از دیگر اعمال انتخاب شد که در عین امکان اجتماع عظیم مسلمانان، این مطلب به عنوان خبری کاملاً تازه و نو، توسط حجاج به بلاد مختلف اسلامی پخش شود، تا برجستگی و شکوه و طراوت آن بهتر حفظ گردد.
3. در این جا می توانست شواهد و قرائنی جمع شود که این مسئله را برجسته نماید، مانند اعلان تنها یک واقعه نه چیز دیگر، نگه داشتن مردم در زیر آفتاب سوزناک، برگرداندن کسانی که به جلو رفتند و منتظر ماندن برای کسانی که عقب ماندند، فرصت کافی برای اعلان و بیعت کردن دیگران با علی (ع)؛ در حالی که در ایام حج در مکه در روزهای اول که فرصت کافی وجود داشت، حضرت علی در یمن بود و در مکه حضور نداشت. در روز های آخر به مکه می رسد که اعمال حج به صورت فشرده بوده است.
البته ما در تاریخ دیدیم که چگونه با این همه تمهیدات، اصل مسئله از مسیر خود منحرف شد. کسانی این مسئله را انکار کردند که در آن جمعیت حضور داشتند. پس اگر حتی در مکه نیز انجام می شد، فرقی در اصل مسئله نداشت. در حالی که امروز می بینیم با توجیهاتی چون "ولایت" به معنای دوستی است و مانند آن، حقانیت ولایت و امامت حضرت علی را انکار می کنند. پس برای کسانی که نخواهند حقیقت را قبول نمایند، این توجیهات، در صورت اعلان در مکه نیز وجود داشت.
پی نوشت:
1. مائده (5)، آیه 67.
۱۳۹۰/۰۹/۰۷ ۱۳:۱۴ شناسه مطلب: 54491
۱۳۹۰/۰۹/۰۷ ۱۲:۳۵ شناسه مطلب: 54484
با سلام، چرا امامان، زنان زیادی داشتند؟ چرا بعضی از امامان با زنانی ازدواج می کردند که لیاقت نداشتند و بر علیه آنها بودند و شوهرانشان را به شهادت می رساندند؟
پاسخ:
در رابطه با تعدد همسران امامان (علیهم السلام) به گفتار زیر توجه نمائید:
ائمه ما همانند پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)، انسانی چون انسان های دیگر بودند با تمام غرایز و امیال طبیعی که در وجود آدمی است و از این جهت هیچ تفاوتی با انسان های دیگر نداشتند، پس اگر در وجود آنها میل و کشش غریزی و جنسی نیز وجود داشت، هیچ جای تردید نیست. اصولاً از این جهات هیچ تفاوتی میان آنها و انسان های دیگر نیست. اما اگر این میل غریزی در تقابل با کمالات انسانی و کسب فضایل باشد و مانعی در راه رسیدن به قرب الهی قرار گیرد، آنها قرب به خداوند و کسب فضایل را بر آن غریزه مقدم می دارند. این مسئله را می توان در تاریخ به خوبی مشاهده کرد.
تعدد همسر گزینی چیزی نبود که ناهمگون با کمالات انسانی باشد. این مسئله اگرچه ارتباط با میل جنسی دارد، اما به معنای شهوترانی نیست که تنها انگیزه برای ازدواج را در مسئله غریزه جنسی جستجو کنیم.
مطلبی که شما آوردید (ازدیاد نسل و فرزندان و ذریه آنان) تنها می تواند یکی از آن اهداف باشد تا کسانی که متولد می شوند، مستقیماً تحت تعالیم ائمه معصوم قرار دارند و از تربیت ویژه آنان برخوردار می شوند. تأثیر نژاد و ژن را نیز باید به آن اضافه کنیم که اگرچه تنها عامل تربیتی نیست، اما بی تردید در ساختار روحیات انسانی نقش به سزایی دارد.
اهداف و موارد دیگری نیز در این ازدواج ها وجود داشته که در ذیل به انها اشاره می کنیم:
1- ازدواج های متعدد در آن عصر امر رایجی بود و به عنوان یک فرهنگ پذیرفته شد که عیب و نقص تلقی نمی شد. امامان نیز با توجه به برخی ضرورت ها و مصلحت ها به این کار اقدام می کردند، ازجمله ازدیاد نسل امامان و سادات و گسترش اسلام اصیل و ناب توسط کسانی که در خانه آنان پرورش یافته بودند و تحت تعالیم مستقیم آنان بودند (زن و فرزندان).
2- امامان در صورت داشتن همسری که هم کفوشان باشد، معمولاً به ازدواج دیگر اقدام نمی کردند، مانند امام علی(ع) که در زمان حضرت زهرا(س)، همسر دیگری اختیار نکرد،
3- برخی از ازدواج های امامان(ع) اختیاری نبود، بلکه به جهت ترس از حکومت بود، مانند ازدواج امام هشتم(ع) با "ام حبیبه" دختر مأمون عباسی، نیز ازدواج امام جواد (ع) با "ام فضل" دختر مأمون عباسی.
4- گاهی علت ازدواج های امامان (ع) روش تربیتی و بها دادن به زیردستان و طرد امتیازات جاهلی است، مانند ازدواج امام سجاد(ع) با کنیزی که اوّل او را آزاد کرد، تا این اندیشه را میان مردم ایجاد کند که یک برده و کنیز مانند یک انسان آزاد است و می تواند تمام امتیازات اجتماعی آنان را نیز داشته باشد؛ بنابراین امام در عین حال که می توانست با کنیز خود همبستر شود، اما با آزاد کردن و ازدواج با او، پیام خاصی را به مردم ابلاغ کرد. به همین خاطر بود که "عبدالملک مروان" به حضرت خرده گرفت که چرا فردی از بزرگ خاندان قریش با یک کنیز آزاده شده ازدواج نموده است. حضرت فرمود: "اسلام تفاخرات جاهلی را لغو نموده است". (1)
5- بعضی از ازدواج های آنها مثل بعضی از ازدواج های پیامبر(ص) جنبه سیاسی و یا برای تألیف قلوب و ارتباط با یک جمعیت و قبیله بوده است.
6- ازدواج های متعدد در زمان های گذشته -مخصوصا در زمان معصومین- بیشتر به خاطر اوضاع بد اقتصادی و عدم امنیت برای بانوان بود. چیزی که ما از زمان حدود پنجاه سال قبل در جامعه خود سراغ داریم؛ مثلاً وقتی زنی شوهرش می مرد، شدیدا در تنگنا قرار می گرفت؛ چون آن روز تنها راه معیشتی خانواده ها شوهر بود. کار برای خانم ها نبود و اگر هم بود خیلی از افراد کار کردن را برای زن ها بد می دانستند. مسأله دیگر عدم امنیت بود. کسانی که شوهر و همسر نداشتند، در تهدید امنیتی قرار داشتند.
زنان در آن دوران که مثل اکنون حکومت مقتدر و فراگیر در تمام شئون وجود نداشت؛ بسیار نیازمند به حامی بودند. حامی که از هر جهت آنان را تحت حمایت خود قرار دهد و برای آنان محل امنی ایجاد کند تا دارای آرامش باشند؛ بنابراین همسر گزیدن یکی از راه های مؤثر و بلکه در برخی موارد تنها راه بود؛ به همین خاطر حتی زنانی که به سن بالا هم می رسیدند و شوهر از دست می دانند، مجدداً ازدواج می کردند. این مسئله شاید اصلاً امروز و در جامعه معاصر مورد نداشته باشد. بنابراین قضاوت کردن با معیارهایی امروزی در مورد حوادثی که مربوط به گذشته و با معیارها و شرایط دیگر بود، بسیار دشوار و بلکه نادرست است.
در رابطه با ازدواج امامان (ع) با زنان ناصالح به گفتار زیر توجه نمائید:
اوّلاً امامان (ع) همانند دیگر مردم می باشند و در ارتباط با مردم و داد و ستد با آن ها به علم عادی رفتار می کردند و از علم غیب بهره نمی گرفتند. کارهای عادی و روزمره آن ها مانند دیگر مردم بود. خوردن و خوابیدن، ازدواج و ... آن ها تافته جدا بافته از مردم نبود.
ثانیاً :مثلا ازدواج امام حسن (ع) با جعده دختر اشعث بن قیس کندی یک مسئله عادی و طبیعی بود. قاتل بودن او نیز در آن زمان مشخص نبود. امام با دختری ازدواج کرد که مسلمان بود. پدر او از مردان مشهور در تاریخ نیمه نخست قرن اول است. وی بزرگ قبیله پر نفوذ کنده بود. از آغاز مسلمانی تا هنگام مرگ در بسیاری از حوادث نقش عمده داشت. می توان گفت که حضور او در پاره ای از حوادث بسیار تأثیر گذار بود.
ملک داری و فرمانروایی در خانه او سابقه ای طولانی داشت. (2) امام علی (ع) نیز وی را به عنوان استاندار آذربایجان منصوب نمود.(3) بر این اساس ازدواج امام حسن (ع) با دختر اشعث که از نظر ظاهر مسلمان بود و مدتی، فرماندار منصوب حضرت علی بود، مشکل و مانع شرعی نداشت. جعده در ابتدا دچار لغزش و مشکل نشده یا دشمن و قاتل نبود.
آنچه که در آموزه های دینی مد نظر است، وضعیت فعلی و ظواهر انسان ها است. او در ابتدا نیز به امام حسن علاقه مند بود؛ اما در نهایت دچار فریب و نیرنگ معاویه شد.
در خصوص این که امام از اهداف زشت جعده آگاهی داشت یا نه، و این که در آینده امام را مسموم می کرد یا نه؟ باید گفت: علم غیب مطلق در انحصار خدا است. (4) خداوند برخی از علوم غیب را اگر بخواهد در اختیار بندگان خالصش (پیامبر و امام) قرار می دهد، اینان در مسایل فردی و زندگی اجتماعی خود از علم غیب بهره نمی گرفتند، زیرا مأمور بودند مانند سایر مردم زندگی کنند. افزون بر آن، آنان الگوی مردم بودند. الگو بودن آن گاه ارزش پیدا می کند که در امور عادی زندگی از علم غیب استفاده نشود.(5)
در رابطه با امام جواد هم دقیقا معلوم نیست که چه کسی آن حضرت را شهید کرده است. عده ای از بزر گان شیعه قاتل حضرت را غیر ازهمسرش دانسته اند.(6)
پی نوشت ها:
1، محمد باقر مجلسی ، بحارالانوار، نشر دار الا حیا التراث العربی، بیروت 1403 ق ، ج5، ص 345؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران 1380ق، ج46، ص 105.
2. دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 9، ص 47.
3. همان، ص 48.
4. انعام (6)، آیه 59.
5. ر،ک، بررسی مسائل کلی امامت ، آیت الله ابراهیم امینی ،قم ،دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، ص 323 -324.
6. ارشاد،شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه، ج 2، ص 284.