تدوين قرآن

آيا اختلاف قرائت به عدم تحريف قرآن آسيب نمي زند؟
واژه تحريف از ريشه «حرف» به معناي لبه، كناره و مرز يك چيز گرفته شده و در لغت، به معناي مايل كردن و منحرف كردن و دگرگون ساختن است، و تحريف سخن، به معناي ...

اختلاف قرائت در قرآن يعني چه؟ آيا اختلاف قرائت به عدم تحريف قرآن آسيب نمي زند؟

براي رسيدن به پاسخ مناسب ابتدا لازم است توضيحاتي درباره معناي واژه تحريف و اقسام آن بيان كنيم.

واژه تحريف از ريشه «حرف» به معناي لبه، كناره و مرز يك چيز گرفته شده و در لغت، به معناي مايل كردن و منحرف كردن و دگرگون ساختن است،  و تحريف سخن، به معناي ايجاد نوعي دگرگوني و انحراف در آن است.(1)

در يك تقسيم‏بندي كلي، تحريف هر سخني و از جمله تحريف قرآن را مي‏توان به دو نوع: تحريف معنوي و تحريف لفظي تقسيم كرد.

مقصود از تحريف معنوي، برداشت انحرافي و تفسير و توجيه سخن، بر خلاف مقصود گوينده است. اين نوع تحريف، قطعا در قرآن رخ داده است. حضرت علي (ع) از وقوع چنين تحريفي در زمان خويش، به خدا شكوه مي‏برد(2) و از وقوع آن در آينده نيز خبر مي‏دهد. (3) قرآن مجيد نيز از وقوع اين نوع تحريف در كتاب‏هاي آسماني گذشته ياد كرده است.

نقطه مقابل تحريف معنوي ، تحريف لفظي آن است. تحريف لفظي خود اقسامي دارد كه عبارتند از:

1- تحريف به زياده و نقيصه در اعراب و بنا و حروف كه اين نوع تحريف نيز يقينا در قرآن واقع شده است؛ زيرا با توجه به اختلاف قرائات قرّاء و پذيرش اين جهت كه قرائت همه صحيح و قرآن است، چاره‏اي جز اين نيست. مگر اينكه بپذيريم تحريف در اعراب و بنا و حروف بر قرآن وارد شده است؛ چون به عنوان مثال در «مالك يوم الدّين» و «ملك يوم الدّين» و در: «يطّهّرن و يطهرن» در واقع و لوح محفوظ يكي از اين دو قرائت صحيح است، اگر «مالك يوم الدّين» صحيح باشد، پس در قرائت «ملك يوم الدّين» نقص وارد شده و اگر به عكس باشد، در «مالك يوم الدّين» زياده وارد شده است.

البته ناگفته نماند اينكه همه قرائات، قرآن باشند، طبق حديث نزول قرآن «علي سبعة أحرف» (يعني قرآن تا هفت لغت و زبان هم بخوانند صحيح باشد) است و طبق نظر شيعه باطل است و شيعه خلاف آن را از ائمه اهل بيت (ع) نقل كرده كه قرآن بر حرف واحد و از طرف شخص واحد نازل شده است و لذا اختلاف قرائات به اختلاف خود قراء بر مي گردد و ربطي به اصل قرآن ندارد.

قرائت يكي از وجوه احتمالي در نص قرآن كريم است كه به وسيله يكي از قرّاء ارائه شده است. قرائات قرآن به خود قرآن ربطي ندارد و دو امر متغايرند. زيرا بستر قرآن، بستر نص و تواتر مسلمانان است، در حالي كه بستر قرائات قرآن، اختيارات و استنباطات قراء در قرائات قرآن است و داراي تواتر و حجيت نيست.(4)

 2- تحريف به زياده در آيات و سور قرآن، يعني در قرآن فعلي آيات يا سور و يا يك سوره‏اي وجود داشته باشد كه قرآن واقعي نباشد حال آن زياده از سوي پيغمبر و اوصياي او اضافه شده باشد يا به وسيله مخالفين و يا مسلمين، اين نوع زياده و تحريف طبق عقيده فريقين در قرآن واقع نشده است؛ زيرا درست بر خلاف آيات تحدي است كه در درس پيشين ثابت شد كه قرآن معجزه است و جنّ و انس از آوردن همانند آن عاجز و ناتوانند؛ زيرا اگر شخصي (و لو پيغمبر) مي‏توانست چند آيه يا يك سوره مانند قرآن را بياورد و بر آن اضافه نمايد، قهرا قرآن ديگر نمي‏توانست تحدي نمايد و يا سند نبوت پيامبر اسلام (ص) باشد.

3- تحريف به نقيصه كه قرآن فعلي كمتر از آن قرآن واقعي باشد كه بر پيامبر (ص) نازل شده بود. يعني بخشي از آيات و سور و يا كلمات قرآن حذف و ساقط شده باشد.

اكثر علماي شيعه و سني منكر اين نوع تحريف در قرآن هستند جز عده اندكي كه با توجه به دلايل نارسا و باطل قائل به اين نوع تحريف شده اند.

با توجه به توضيحات مذكور بايد بگوييم كه منظور از مصونيّت قرآن شريف از تحريف اين نيست كه هر جا كتابي بنام قرآن يافت شود قرآن كامل و محفوظ از اشتباهات كتابتي يا قرائتي باشد و يا هيچگونه تفسير غلط و تحريف معنوي درباره آن، امكان نداشته باشد و يا آيات و سوره هاي آن به ترتيب نزول، تنظيم شده باشد، بلكه منظور اين است كه قرآن كريم چنان در ميان بشر باقي بماند كه طالبان حقيقت، امكان دسترسي به همه آيات آن بدان گونه كه نازل شده است داشته باشند. بنابراين، ناقص بودن يا غلط داشتن بعضي از نسخه هاي قرآن، يا اختلاف قرائت ها، يا تنظيم آيات و سوره هاي آن برخلاف ترتيب نزول، يا وجود تحريف هاي معنوي و انواع تفسير بِه رأي، منافاتي با مصونيّت قرآن كريم از تحريف مورد بحث ندارد.(5) زيرا تحريف مورد بحث تحريف به زياده يا نقيصه در آيات و سور قرآن است و اينگونه تحريف نفي شده است.

پي نوشت ها:

1. آيت الله مصباح يزدي، قرآن‏شناسي، قم، موسسه آموزشي وپژوهشي امام خميني‏، 1380 ش، ج‏1، ص 191.

2.« الي اللّه اشكو من معشر يعيشون جهّالا و يموتون ضلّالا ليس فيهم سلعة ابور من الكتاب اذا تلي حق تلاوته و لا سلعة اتفق بيعا و لا اغلي ثمنا من الكتاب اذا حرّف عن مواضعه»« به خدا شكوه مي‏برم از گروهي كه با جهالت زندگي مي‏كنند و با گمراهي مي‏ميرند. در ميان آنان كالايي كسادتر از قرآن، آن‏گاه كه شايسته تلاوت شود و پررونق‏تر و گرانبهاتر از قرآن، آن‏گاه كه از جايگاهش منحرف شود، وجود ندارد.»( نهج البلاغه، خطبه 17).

3. «و انّه سيأتي عليكم من بعدي زمان ... ليس عند اهل ذلك الزمان سلعة ابور من الكتاب اذا تلي حق تلاوته و لا انفق منه اذا حرّف عن مواضعه» « براستي كه بر شما پس از من زماني خواهد آمد كه ... نزد مردم آن دوران كالايي كسادتر از قرآن، آن‏گاه كه شايسته تلاوت شود و پررونق‏تر از قرآن، آن گاه كه از جايگاهش منحرف شود، وجود ندارد.» (نهج البلاغه، خطبه 147).

4. آيت الله معرفت، التمهيد، قم، مؤسسه نشر اسلامي، چاپ اول، 1411ق، ج 2، ص 98.

5. آيت الله مصباح يزدي، آموزش عقايد، تهران، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، 1384ش، ص 274.

چرا شیعه میگوید(صدق الله العلی العظیم)ولی تسنن چیز دیگری می گوید؟
در هر دو مورد اسم «علي» صفت خدا است، یعنی «راست گفت خدای با عظمت» و «صدق الله العلی العظیم» یعنی «راست گفت خدای بلند مرتبه با عظمت».

چرا شیعه میگوید(صدق الله العلی العظیم)ولی تسنن چیز دیگری می گوید؟

در هر دو مورد اسم «علي» صفت خدا است، یعنی «راست گفت خدای با عظمت» و «صدق الله العلی العظیم» یعنی «راست گفت خدای بلند مرتبه با عظمت».

شیعه كه میگوید: «صدق الله العلی العظیم» نام خدا را با دو صفتی كه در قرآن مجید آمده (یعنی آیه 255 سوره بقره و آیه 4 شوری) دو صفت بلند مقام و با عظمت را برای خدا ذكر میكند. اما غیر شیعه فقط یك صفت با عظمت را، البته آن هم اشكال ندارد، چنان كه از بعضی مراجع استفتا كردهاند:

آیا جایز است بعد از خواندن حمد و سوره بگوییم: «صدق الله العظیم» پاسخ دادهاند: جایز است. (1)

اما آنچه را در سؤال ذكر كردهاید كه چرا آن ها «العلی العظیم» نمیگویند، باید از خودشان پرسید. شاید تصور آن ها این باشد كه مراد ما از« العلی» حضرت علی (ع) است در حالی كه منظور ما به یقین این نیست، اما نمیتوان به طور مطلق پذیرفت كه از روی تعصب است؛ بلكه  این گونه موارد اختلاف بیشتر جنبة اختلاف در مبنا است. اهل سنّت چون خود را از اهل بیت پیامبر (ص) كه آگاه‌‌تر به اسلام بودند، جدا كردند به مسائلی مبتلا شدند كه باعث اختلاف بین آن ها و شیعه شد .البته در میان قاریان مصری كسانی هستند كه در ایران «صدق الله العلی العظیم» تلاوت كردهاند، بنا بر این نباید روی این مسائل حساسیت نشان داد.

پینوشت:

1. استفتاءات آیه الله  سیستانی، ص 576.

قرآن از چه زمانی به صورت سی جز و جزوه های كوچك در سی جلد در آمده است؟
اطلاعاتي از این گونه مسايل در دست نيست.به نظر می رسد این رسوم به مرور زمان در جامعه به وجود آمده باشد .

قرآن از چه زمانی به صورت سی جز و جزوه های كوچك در سی جلد در آمده است؟

اطلاعاتي از این گونه مسايل در دست نيست.به نظر می رسد این رسوم به مرور زمان در جامعه به وجود آمده باشد .

بر اساس روایات خواندن قرآن  به ویژه  سوره یس و واقعه و جمعه و كهف و اسراء و ....و اهدای ثواب آن به اموات ، پاداش بسیار دارد.(1 )

پی نوشت ها:

1. بحار الأنوار، علامة المجلسي ، 1403 - 1983 م ، دار إحياء التراث العربي - بيروت ، ج102، ص 295 به بعد؛ وسائل الشیعه، ج2، ص 879 به بعد.

چه كسی در توسعه اعراب و نقطه گذاری سهم بسزایی دارد؟
خط قرآن در ابتدا ، هیچ گونه علامتی نداشت. علت آن هم عدم وجود علایم در دو خط سریانی و نبطی بود . خط كوفی و نسخ، از آن دو منشعب شده بودند، همین امر باعث بروز ...

چه كسی در توسعه اعراب و نقطه گذاری سهم بسزایی دارد؟

خط قرآن در ابتدا ، هیچ گونه علامتی نداشت. علت آن هم عدم وجود علایم در دو خط سریانی و نبطی بود . خط كوفی و نسخ، از آن دو منشعب شده بودند، همین امر باعث بروز اختلاف قرائت در میان مسلمانان گردید. كلمهای مثل «تَتلوا» ممكن بود به صورتهای مختلف نظیر «یتلوا» «تتلوا» و «نبلوا» خوانده شود.

در صدر اسلام مسلمانان عرب با ذوق فطری خود و با اتكا به حافظه قوی، نخست آیات قرآن را، گرچه علائمی نداشتند، به طور صحیح قرائت مینمودند، اما بعد از فتوحات كه قلمرو حكومت اسلامی گسترش پیدا كرد و قدرت اسلام به دو امپراطوری ایران و روم كشیده شد و بسیاری از غیر عرب زبانان به اسلام رو آوردند، زبان عربی در اثر اختلاط با زبان های دیگر خلوص و فصاحت خویش را از دست داد ،به گونهای كه دیگر، ذوق فطری و خالص عربی، كه آن ها را از هر گونه حركت و اعرابی، بینیاز میساخت، وجود نداشت.

با توجه به نكته مذكور لازم آمد تا قرآن اعراب گذاري شود تا به صورت صحيح تلاوت شود و هنگام تلاوت، معناي آيات عوض نشود . اگر نقطه گذاري و اعراب گذاري نبود، بسياري از مسلمان ها قادر به قرائت صحيح قرآن نبودند.

اعراب گذاري قرآن  برای اولین بار به «ابوالاسود دوئلی» نسبت دادهشد .او شاعر و تابعی مشهور است كه بیش تر از او به عنوان صحابی امام علی (ع) و واضع علم نحو نام بردهاند(1)

پی نوشت:

1. درسنامه علوم قرآنی،  حسین جوان آراسته، ص 217.

با چه دليلي و مدركي آن را به وجود آورده است؟
قرآن بر قلب پيامبر نازل شد و بر زبان ايشان جاري گشت و به گوش مردم رسيد و در ذهن و روح آنان جا گرفت...

 قرآن را چه كسي از آيه و نشانه هاي قرآن مثل علامات وقف و وصل، به جهت اينكه در معنا خلال وارد نشود قرار داده است و با چه دليلي و مدركي آن را به وجود آورده است؟

قرآن بر قلب پيامبر نازل شد و بر زبان ايشان جاري گشت و به گوش مردم رسيد و در ذهن و روح آنان جا گرفت.

بنا بر اين قرآن گر چه كتاب است. اما به صورت نوشته نازل نشده و مسلمانان ابتدا قرآن را با رسم الخط ابتدايي كه داشتند و نقطه و اعراب و علامت وقف و ديگر علامت ها را نداشت، مي نوشتند.

كم كم رسم الخط عربي رشد كرد و تكامل يافت و خفظ قرآن و كمك به تلاوت كنندگان در جهت تلاوت صحيح ار عوامل مهمي بود كه به رشد رسم الخط عربي كمك كرد. مصحف هاي عثماني بدون نقطه و بدون اعراب نوشته شدند; از اين رو, بسياري ازكلمات مي توانستند به چند وجه خوانده شوند; اما, مسلمانان عرب زبان چون زبان مادريشان زبان عربي بود.(1) براي درست خواندن قرآن نيازي به زير و زبر و نقطه نداشتند.

كم كم با زياد شدن مسلمانان و ايمان آوردن افراد قبايل مختلف عرب و غير عرب امكان اشتباه خواندن قرآن پيش آمد.

در زمان خلافت عبدالملك اموي به سال 65هجري, بعضي از زمامداران به هراس افتادند كه مبادا بي نقطه و اعراب ماندن متن قرآن سبب بشود كه قرآن دستخوش تحريف گردد، اين بود كه به فكر افتادند كه با افزودن زير و زبر و نقطه به خط قرآن، صحيح خوانده شدن قرآن را تضمين كنند.

مشهور اين است كه اصول نقطه گذاري و اعراب قرآن را ابوالاسود دئلي پايه گذاري كرده است.

يحيي بن يعمر نيز از كساني است كه در نقطه و علامت گذاري قرآن سهيم بوده است. (1)

 محمد بن ابي يزيد طيفور ملقب به شمس الدين و مكني به ابي الفضل السجاوندي قاري وفات يافته به سال 560 ه.ق كه چند كتاب در وقف قرآن و تفسير نوشته، اولين كسي بوده كه نشانه هاي هفت گانه وقف را به كار برده و به همين جهت اين نشانه ها را سجاوندي و قرآن هايي كه اين نشانه ها را دارد "قرآن سجاوندي" مي خوانند. (2)

نوشته اند تقسيم قرآن به سي جزء و هر جزء به چهار حزب، پس از دوران «حجاج» و به منظور تسهيل در امر تدريس و فراگيري قرآن انجام گرفت. (3)

پي نوشت:

1. ر. ك: سيد محمد باقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1377ش، ص 463-486.

2. دهخدا، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه، ج8، ص11883.

3. صبحي صالح، پژوهشي درباره قرآن كريم و وحي، ترجمه محمدمجتهد شبستري، ص 149 ـ 154.

برای بنده ایجاد شبهه شده است لطفا پاسخ دهید؟
عبد الله بن ابی سرح برادر رضاعی خلیفه سوم بود كه در مكه اظهار اسلام كرد و با جمعی دیگر مورد آزار قریش واقع شدند. او با رغبت، از ایمان به كفر برگشت ...

عبدالله بن ابی سرح كه كاتب وحی بوده عنوان كرده است كه انتهای برخی از آیات قرآن را با نظر پیامبر به خاطر زیباتر شدن كلام قرآن تغییر می داده است و به همین علت به اسلام شك كرده و مسلمانی را كنار گذاشته است با توجه به اینكه این ماجرا در تاریخ طبری و بویژه در سیره ابن هشام كه خودتان از آن به عنوان منبعی معتبر یاد كرده و به آن احتجاج می كنید نقل شده است برای بنده ایجاد شبهه شده است لطفا پاسخ دهید ؟

عبد الله بن ابی سرح برادر رضاعی خلیفه سوم بود كه در مكه اظهار اسلام كرد و با جمعی دیگر مورد آزار قریش واقع شدند. او با رغبت، از ایمان به كفر برگشت (1) و در خدمت سران قریش قرار گرفت و به حدی خوش خدمتی كرد و پیامبر و مسلمانان را آزار داد كه رسول خدا در فتح مكه، حكم كشتن او و چند نفر دیگر را و لو این كه به درون كعبه پناه برده باشند، صادر كرد و وقتی هم عثمان او را با خود برای گرفتن امان خدمت رسول خدا آورد، بعد از دادن امان، یاران خود را توبیخ كرد كه چرا با وجود امر سابق او و قبل از گرفتن امان او را نكشتند؟ (2)

پیامبر در صدد تربیت و جذب همه به اسلام بود و وقتی او را بخشید، به او عنوان "كاتب وحی" داد؛ هم چنان كه به معاویه این عنوان را داد تا به این عنوان دل خوش شود و احساس حرمت و ارزش كند و  جذب اسلام شود!! ولی متاسفانه خباثت درونی او مانع از بهره مندی اش شد و وقتی آیات نازل می شد، او تغییراتی در بعض عبارات می داد و مثلا عبارت: "ان الله عزیز حكیم" را می نوشت "ان الله علیم حكیم"، پیامبر كه می دید، می گفت عیب ندارد، خدا علیم حكیم هم هست.

او بعدا نزد منافقان خود شیرینی می كرد كه من از نزد خودم در عبارات قرآن دست می برم و پیامبر هم بر من سخت نمی گیرد كه آیه زیر نازل شد: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَري‏ عَلَي اللَّهِ كَذِباً أَوْ قالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْ‏ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ؛ (3) چه كسي ستمكارتر است از كسي كه دروغي به خدا ببندد، يا بگويد: «بر من، وحي فرستاده شده»، در حالي كه به او وحي نشده است، و كسي كه بگويد: «من نيز همانند آنچه خدا نازل كرده است، نازل مي‏كنم»؟ (4)

طبیعی است كه نه امر مهم كتابت قرآن از جانب پیامبر به چنین كسی سپرده می شود و نه به نوشته او اهمیت داده می شود؛ بلكه صرفا برای جذب او، این عنوان را به او داده بودند.

امر مهم كتابت وحی از همان ابتدا به افراد امینی چون علی بن ابی طالب واگذار شد و ایشان بلافاصله بعد از پیامبر مطابق رهنمودهای آن حضرت، قرآن را كه در همیانی در پشت منبر پیامبر بود، تنظیم و بین دو جلد ارائه كرد و به مدت كمی بعد از او زید بن ثابت از دیگر نویسندگان امین وحی، به امر خلیفه و جلو چشم همه مسلمانان و با نظارت عمومی این كار مهم را سامان داد.

( به نظر می رسد جواب كامل و دقیق نیست و نیاز به تحقیق بیشتری دارد)

پی نوشت ها:

1. بنا به نقل مفسران مصداق: "من شرح بالكفر صدرا = آن كه سینه اش را در مقابل كفر گشود" (نحل (16) آیه 106) او بوده است. (ابوحیان اندلسی، بحر المحیط، بیروت، دار الفكر، 1420 ق، ج 6، ص 600) 

2. ابن شهر آشوب، مناقب، نجف، حیدریه، 1376 ق، ج 1، ص 179.

3. انعام (6) آیه 93.

4. كلینی، كافی، تهران، اسلامیه، 1363 ش، ج8، ص 201.

چرا حضرت محمد (ص) قبل از وفات قرآن را جمع آوري ننمودند؟
جمع آوري قرآن همزمان با حيات پيامبر اسلام (ص) داراي دو معنا است: يكي از معاني «جمع قرآن»، حفظ كردن و بخاطر سپردن آنست كه اين عمل به طور قطع در زمان حيات ...

چرا حضرت محمد (ص) قبل از وفات قرآن را جمع آوري ننمودند؟

جمع آوري قرآن همزمان با حيات پيامبر اسلام (ص) داراي دو معنا است:

 يكي از معاني «جمع قرآن»، حفظ كردن و بخاطر سپردن آنست كه اين عمل به طور قطع در زمان حيات رسول خدا (ص) انجام پذيرفته و افراد متعددي در زمان حيات پيامبر (ص) آيات قرآن را حفظ مي نمودند كه به حافظان قرآن (حُفّاظ القرآن) هم معروف بودند.

معناي ديگر جمع قرآن، نگارش قرآن است كه اين امر ممكن است به چند صورت باشد:

الف: تمام قرآن نوشته شده ولي آيات و سور آن نامرتب و متفرق و پراكنده باشد.

ب: تمام قرآن نوشته شده و آيات در سوره ها مرتب باشد ولي هر سوره اي در صحيفه جدا تحرير شده باشد.

ج: تمام قرآن نوشته شده و آيات و سوره ها يك جا مرتب شده باشد.

نگارش قرآن در زمان حيات پيامبر (ص) به صورت (الف) و (ب) با توجه به مدارك و اسنادي كه وجود دارد قطعي است. چنانكه در زمان حيات رسول خدا (ص) برخي افراد به كاتبان وحي مشهور بودند. اما نگارش قرآن به صورت (ج) مورد اختلاف محققان علوم قرآني قرار گرفته و برخي معتقدند كه نگارش قرآن به صورت (ج) در زمان حيات رسول خدا (ص) صورت گرفته است.

 اما مشهور محققان علوم قرآني قائلند كه نگارش قرآن به صورت (ج) در زمان حيات رسول خدا (ص) صورت نگرفته بلكه بعد از رحلت پيامبر (ص) انجام پذيرفته است.(1)

 

با پذيرش اين نظريه سؤال شما پيش مي آيد كه چرا پيامبر (ص) در زمان حيات خود اين نوع نگارش را انجام نداده اند؟!

در پاسخ به اين سوال بايد بگوييم كه در زمان حيات پيامبر (ص) هر آن انتظار نزول آيه‏اي وجود داشت و تا وقتي امكان وحي وجود دارد، جمع آوري آيات و سوره‏ها در يك مجلد كار درستي به شمار نمي‏آمد و انجام آن جز با انقضاي دوره پيامبري و تكميل وحي ميسر نبود (2) لذا پيامبر (ص) شخصا اقدام به اين كار نكرد اما مطابق برخي از روايات (3) اين وظيفه را بر عهده جانشين خود، حضرت علي (ع) قرار داد و به حضرت علي (ع) وصيت نمود كه قرآن را نگارش نمايد و حضرت علي (ع) هم قرآن را مطابق ترتيب نزول جمع آوري نمود و آنرا بر مهاجرين و انصار عرضه نمود. اما با استقبال آنها مواجعه نشد.

پي نوشت ها:

1. ر.ك: طاهري، حبيب الله، درسهايي از علوم قرآني، قم، اسوه، 1377ش،  ج‏2، ص 224 .

2. آيت الله معرفت، التمهيد في علوم القرآن ، قم، مؤسسة النشر الاسلامي‏، 1415ق،  ج‏1، ص 281 .

3. ر.ك:  قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، قم، دارالكتاب، 1367ش، ج 2، ص 451، و طبرسي، احمد بن علي‏،  الإحتجاج‏، مشهد، نشر مرتضي، 1403ق، ج 1، ص 155.

چگونه می توان مطمئن بود نقطه ها در زمان نگارش سر جای خود قرار گرفته؟
خط قرآن در ابتدا ، هیچ گونه علامتی نداشت. علت آن هم عدم وجود علایم در دو خط سریانی و نبطی بود . خط كوفی و نسخ، از آن دو جدا شده بودند، همین امر باعث بروز ...

با سلام با توجه به عدم وجود نقطه در زمان وحی قران بر پیامبر اكرم (ص) چگونه ایات نوشته می شده است و با توجه به نكته فوق چگونه جمع آوری شد و چگونه می توان مطمئن بود نقطه ها در زمان نگارش سر جای خود قرار گرفته باشد؟

خط قرآن در ابتدا ، هیچ گونه علامتی نداشت. علت آن هم عدم وجود علایم در دو خط سریانی و نبطی بود . خط كوفی و نسخ، از آن دو جدا شده بودند، همین امر باعث بروز اختلاف قرائت در میان مسلمانان گردید. كلمهای مثل «تَتلوا» ممكن بود به صورتهای مختلف نظیر «یتلوا» «تتلوا» و «نبلوا» خوانده شود.

در صدر اسلام مسلمانان عرب با ذوق فطری خود و با اتكا به حافظه قوی، نخست آیات قرآن را، گرچه علائمی نداشتند، به طور صحیح قرائت مینمودند، اما بعد از فتوحات كه قلمرو حكومت اسلامی گسترش پیدا كرد و قدرت اسلام به دو امپراطوری ایران و روم كشیده شد و بسیاری از غیر عرب زبانان به اسلام رو آوردند، زبان عربی در اثر اختلاط با زبان های دیگر خلوص و فصاحت خویش را از دست داد ، به گونهای كه دیگر، ذوق فطری و خالص عربی، كه آن ها را از هر گونه حركت و اعرابی، بینیاز میساخت، وجود نداشت.

با توجه به نكته مذكور لازم آمد تا قرآن اعراب گذاري شود تا به صورت صحيح تلاوت شود و هنگام تلاوت، معناي آيات عوض نشود . اگر نقطه گذاري و اعراب گذاري نبود، بسياري از مسلمان ها قادر به قرائت صحيح قرآن نبودند.

اعراب گذاري قرآن  برای اولین بار به «ابوالاسود دوئلی» نسبت داده شد . او شاعر و تابعی مشهور است كه بیش تر از او به عنوان صحابی امام علی (ع) و واضع علم نحو نام بردهاند.(1)

اولين كساني هم كه نقطه را در قرآن به كار بردند، يحيي بن يعمر و نصربن عاصم از شاگردان ابوالاسود دوئلي بودند.(2 )

پی نوشت ها:

1. درسنامه علوم قرآنی،  حسین جوان آراسته، ص 217.

2. دائره المعارف القرن العشرين، ج3 ،ص 722 به نقل از علوم قرآني ،محمد هادي معرفت، ص155. 

آيا درست است كه قران دو يا يك غلط املائي دارد؟
خداوند كتاب و نوشته نازل نكرده تا در نوشته اش قواعد دستوري و كتابت را كاملا رعايت كند و اگر در قرآن غلط كتابتي وجود داشته باشد، بتوانيم بر خدا ايراد بگيريم ...

آيا درست است كه قران دو يا يك غلط املائي دارد؟

خداوند كتاب و نوشته نازل نكرده تا در نوشته اش قواعد دستوري و كتابت را كاملا رعايت كند و اگر در قرآن غلط كتابتي وجود داشته باشد، بتوانيم بر خدا ايراد بگيريم و آن را با علم و قدرت خدا در تنافي بيابيم بلكه آيات قرآن بر قلب رسول خدا نازل مي شد و رسول خدا آن را بر مردم تلاوت مي نمود و مردم ابتدا با كلام و الفاظ قرآن از طريق گوش و شنيدن، آشنا شده و قرآن را فراگرفتند و بعد، علاوه بر حفظ، آن را نوشتند تا از حوادث دهر در امان بماند و در آن زمان در شبه جزيره كتابت رواج چنداني نداشت و  ابتدايي بود و كاتبان در نوشتن قرآن، مرتكب غلط هاي املايي شدند و رسول خدا خودش تا آخر عمر چيزي ننوشت و در نوشتن قرآن و رسم الخط آن هم دخالت نكرد فقط در تعليم قرائت و صحيح خواندن قرآن سعي فراوان داشت و بعد از آن هم با رواج يافتن خط و نقطه گذاري و اعراب گذاري و...نويسندگان قرآن براي اين كه كسي جرات نكند در قرآن تغييري ايجاد كند و قرآن در امان از تحريف و دستبرد بماند، غلط هاي املايي نويسندگان اوليه را هم حفظ كردند و از اصلاح آنها خودداري كردند و عالمان و مفسران سعي كردند اين موارد را شماره كنند و توضيح دهند تا با وجود غلط بودن كتابت، درست خوانده شود و در معنا و مقصود خللي وارد نگردد.

بنا بر اين،اين عيب و ايرادي بر خدا و رسول و قرآن نيست

پس چگونه قرآن ما اعراب دارد؟
عرب زمان پيامبر اهل خواندن و نوشتن نبود و در تمام حجاز افراد محدود و انگشت شماري خواندن و نوشتن مي دانستند و خط عربي آن زمان بسيار ابتدايي و خالي از نقطه ...

قرآن اوليه به خط كوفي بوده و خط كوفي اعراب ندارد. پس چگونه قرآن ما اعراب دارد؟

عرب زمان پيامبر اهل خواندن و نوشتن نبود و در تمام حجاز افراد محدود و انگشت شماري خواندن و نوشتن مي دانستند  و خط عربي آن زمان بسيار ابتدايي و خالي از نقطه و اعراب و...بود و حروف شباهت زياد به هم داشتند و...

اين خط بعد از اسلام با وام گرفتن از زبان هاي ديگر رشد كرده، نقطه گذاري و علامت گذاري و...بعد از اسلام در آن ايجاد شد. اتفاقا بيش تر اين خدمات هم از جانب اديبان مسلمان و براي خدمت به قرآن و تلاش جهت حفظ آن از تحريف و...صورت گرفته است.

قرآن ابتدا  بر قلب پيامبر نازل شد. بر زبان ايشان جاري شد و به گوش مسلمانان رسيد. در ابتدا و بعد از آن در سده هاي اول قرآن بيش تر از طريق شنيدن منتقل مي شد. محتاج خط و نوشتن و خواندن نبود. مسلمانان در زمان پيامبر آنچه را از زبان  ايشان شنيدند، با رسم الخط متداول و ساده  آن زمان ثبت كردند تا بعد با ديدن آن، شنيده خود را به ياد آورند. اين رسم الخط با همه ايرادها و نواقصش براي يادآوري مطلب شنيده شده كافي بود، همچنان كه خط هيروگليف و تصويري براي رساندن پيام ها كافي بود.

پس قرآن ابتدا با رسم الخط ساده عربي كه بسياري حروف به هم شباهت داشتند و از نقطه و حركت ها اثري نبود، نوشته شد. البته چون اصل بر قرائت بود و مردم بيش تر قرآن را سينه به سينه و شفاهي ياد گرفته بودند، اين خط توسط قاريان به آساني و صحيح خوانده و آموزش داده مي شد. مشكل مهمي نمود پيدا نكرد. بعد براي تلاوت راحت تر  به نقطه و اعراب گذاري اقدام كردند.

مشهور است كه ابوالاسود دوئلي (به دستور حضرت علي ) نخستين كسي است قرآن را اعراب گذاري كرده است.(1)

. بعد از او ديگران كار او را ادامه دادند و با علامت گذاري هاي بيشتر تلاوت را آسان كرده و راه اشتباه را بستند.

اين ها، همه براي در امان نگه داشتن قرآن از تحريف و تغيير در گذر زمان بود.

چنين تكاملي اختصاص به خط عربي ندارد، بلكه ديگر زبان ها و خطها هم از چنين تكاملي بهره گرفته اند.

براي اطلاع بيشتر و آگاهي از استنادهاي مطالب فوق به:

سيد محمد باقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، ص 157-186 و 201-234 و 463-486 مراجعه كنيد.

پي نوشت ها:

1. زركشي، البرهان، دار احيائ الكتب العربيه، 1376ق، ج 1، ص 250.

صفحه‌ها