پرسش وپاسخ

آیا دین زرتشت جزء ادیان رسمی الهی به شمار می آید؟

آیا دین زرتشت جزء ادیان رسمی الهی به شمار می آید؟

پاسخ:
اگرچه درباره این که دین زرتشت از ادیان الهی بوده یا نه، اختلاف نظر وجود دارد، اما از تاریخ ادیان الهی و برخی روایات اسلامی به دست می‌آید که زرتشت از ادیان الهی و این دین منسوب به زرتشت می باشد. زرتشت، پیامبری از پیامبران الهی است؛ هر چند محل و تاریخ تولد وی روشن نمی باشد. این ابهام تا حدی است که عده‌ای ظهور او را در قرن یازدهم قبل از میلاد و برخی در قرن ششم یا هفتم ذکر کرده‌اند. در مورد محل تولد او نیز، برخی محققان او را آذربایجانی و عده‌ای او را اهل خوارزم و بلخ می‌دانند.
"مولون" زادگاه او را سیستان، و "تاین بى" ظهور زرتشت را در حوزه بین النهرین و بالأخره بعضی او را اهل شهر ری می‌دانند. (1)
اما با همه اختلاف عجیبی که در تاریخ و محل ظهور و تولد او وجود دارد، چند نکته را از لحاظ تاریخی، می‌توان قطعی تلقی نمود:
1. زرتشت، پیامبری از انبیای الهی و از سرزمین ایران باستان بوده است.
2. او دارای کتاب آسمانی بوده و کتابش از بین رفت؛ اما با تکیه بر خاطرات و اذهان و به اصطلاح آنچه در سینه اشخاص بود، مطالبی جمع آوری شد و به نام کتاب مقدس تکثیر گشت.
3. زرتشت، به دست قوم خویش کشته شد.
جهت شفاف تر شدن مطلب، به چند روایت زیر دقت نمایید:
- در برخی روایات می‌خوانیم: مشرکان مکه از پیامبر (صلی الله علیه وآله) تقاضا کردند از آن‌ها جزیه بگیرد و اجازه بت پرستی به آن‌ها بدهد. پیامبر فرمود: من جز از اهل کتاب جزیه نمی گیرم. آن‌ها در پاسخ گفتند: چگونه چنین می‌گویی، در حالی که از مجوس منطقه هجر، جزیه گرفته‌ای؟ پیامبر فرمود: مجوس، پیامبر و کتاب آسمانی داشتند، پیامبرشان را به قتل رساندند و کتاب او را آتش زدند.
- اصبغ بن نباته می‌گوید: وقتی علی(علیه السلام) بر فراز منبر فرمود: از من سؤال کنید، پیش از آن که مرا نیابید. اشعث بن قیس (منافق معروف) برخاست و گفت: ای امیرمؤمنان! چگونه از مجوس جزیه گرفته می‌شود، در حالی که کتاب آسمانی بر آن‌ها نازل نشده و پیامبری نداشته‌اند؟ فرمود: خداوند کتابی بر آن‌ها نازل کرد و پیامبری مبعوث نمود.
- بر اساس روایتی از امام زین العابدین (ع) پیامبر فرمود: با مجوسی‌ها طبق سنت اهل کتاب رفتار نمایید. (2)
مرحوم علامه طباطبایی می‌فرماید: «مراد از مجوس، قوم معروفى هستند که به زرتشت گرویده‌اند. این لفظ درقرآن یک بار به کار رفته است. در قرآن (3) مجوس در صف و در ردیف اهل کتاب، یعنى یهود و نصارا و در برابر مشرکان قرار گرفته‌اند. بنابراین، از این آیه استفاده می‌شود که زرتشتی ها، پیروان پیامبر الهی بودند؛ امّا همانند سایر ادیان، دین آن‌ها منسوخ و کتاب آسمانی آن‌ها تحریف شد. (4)
آنچه امروز به نام «اوستا» و از زرتشت در دست پیروان او وجود دارد، تنها بخشی از آن کتاب است که مورد تحریف قرار گرفته، از جاهای پراکنده به دست آمده است و اعتبار آن قطعی نیست.

پی ‌نوشت ‌ها:
1. عبدالله مبلغی آبادانی، تاریخ ادیان و مذاهب جهان، ج 1، ص 334ـ 336، منطق، قم، 1373ش.
2. ناصر مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 14 ص 45ـ 46، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ‏1374 ش‏.
3. حج (22)، آیه 17.
4. المیزان، ترجمه فارسی، ج 14، ص 532ـ 537، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ مدرسین، قم ، 1374 ش ‏(با تلخیص).

با سلام، شنیدم که امام جواد (علیه السلام) به دست همسرشان مسموم شدند. برایم سوال پیش آمد که امامان چطور حاضر می شدند پسرانشان را مثلا با دختر مأمون به ازدواج در آورند! ازین رو سعی کردم به دنبال پاسخ بگردم. در کتاب منتهی الآمال خواندم که امام جواد (ع) همسران متعددی داشتند و یک کنیزی هم داشتند که همسرشان به مامون بسیار شکایت می کرده که چرا امام جواد سمت من نمی آید و بقیه را به من ترجیح می دهد! همین باعث کینه ی زن شده و ایشان را مسموم می کند. آیا این جریان حقیقت دارد؟ آیا امام عدالت را بین همسران رعایت نمی کردند؟ حتی اگر دختر مأمون باشد به هرحال همسر ایشان بوده و باید عدالت رعایت شود و از امام بعید بنظر می رسد. لطفا مرجع برای مطالعه معرفی بفرمایید. و من الله توفیق

در مورد شهادت امام جواد (عليه السلام) چند گزارش وجود دارد:
1. حضرت به دست همسرش ام الفضل، دختر مأمون، به اشاره معتصم مسموم گشت.
2. روايتى ديگر مى‏ گويد: بعد از آن كه معتصم امام را به بغداد طلبيد، به وسيله «اشناس» شربتى از پرتقال براى امام فرستاد. اشناس به او گفت: پيش از شما اميرالمؤمنين به احمد بن ابى داوود و سعيد بن خضيب و گروهى از بزرگان از اين شربت نوشانيده و امر كرده است شما هم آن را با آب يخ بنوشيد. اين را گفت و يخ آماده كرد. امام فرمود: در شب آن را مى‏ نوشم. اشناس گفت: بايد خنك نوشيده شود. الآن يخ آن آب مى‏ شود، اصرار كرد. امام با علم به عمل آنان آن را نوشيد.
3. ابن ابى داوود بعد از ماجرايى مربوط به قطع دست سارق كه امام ديگران را مجاب كرد و معتصم به سخن امام عمل كرد و حرف ديگران را رد كرد، معتصم را به كشتن او تحريك كرد. ابن ابى داوود مى‏ گويد: «پس به معتصم گفتم: خيرخواهى براى اميرالمؤمنين بر من واجب است. در اين جهت سخنى مى‏ گويم كه مى‏ دانم با آن به آتش (جهنم) مى‏ افتم!
معتصم گفت: آن سخن چيست؟
گفتم: چگونه اميرالمؤمنين براى امرى از امور دينى كه اتفاق افتاده، فقها و علما را جمع كرد و حكم حادثه را از آنان پرسيد و آنان حكم را به طورى كه مى‏ دانستند گفتند و در مجلس، اعضاى خانواده اميرالمؤمنين و فرماندهان و وزرا و دبيران حضور داشتند و مردم از پشت در به آنچه كه در مجلس مى‏ گذشت گوش مى‏ دادند. آن گاه به خاطر گفته مردى كه نيمى از مردم به امامت او معتقدند و ادعا مى‏ كنند از اميرالمؤمنين شايسته‏ تر به مقام او است، تمامى سخنان علما و فقها را رها كرد و به حكم آن مرد حكم كرد؟!
پس رنگ معتصم تغيير كرد. متوجه هشدار من شد و گفت: خدا در برابر خيرخواهيت به تو پاداش نيك عطا كند!
پس در روز چهارم يكى از دبيران وزرايش را مأمور كرد تا ابوجعفر (عليه السلام) را به منزل خود دعوت كند، او چنين كرد، ولى ابوجعفر نپذيرفت و گفت: مى‏ دانى در مجالس شما حاضر نمى‏ شوم. آن شخص گفت: شما را براى ضيافتى دعوت مى‏ كنم و دوست دارم بر فرش خانه من قدم بگذارى. با ورود شما به منزلم متبرك شوم. فلان بن فلان از وزراى خليفه دوست دارد خدمت شما برسد.
پس حضرت به منزل او رفت. چون غذا خورد، احساس مسموميت كرد. مركب خود را طلبيد. صاحب خانه از او خواست نرود، ابوجعفر فرمود: بيرون رفتن من از خانه براى تو بهتر است! (1)
گزارش مذكور كه در منتهي الآمال آمده، سخن از حسادت ام الفضل و حكايت گر كينه توزي وي است، نه آن كه امام عدالت بين همسران را رعايت نمي كرد.
عبارت منتهي الآمال: حضرت ميل به كنيزان مي فرمود و مادر امام علي النقي (ع) را بر او ترجيح مي داد با اين سبب ام الفضل نزد پدر رفته و شكايت كرد كه حضرت جواد (ع) زني از اولاد عمار ياسر گرفته و بد گويي حضرت كرد.
در اين گزارش از بي عدالتي امام سخن به ميان نيامده است.(2)

پي نوشت ها:
1.زندگانى امام جواد (ع) ص 126.
2.منتهي الآمال ،ج2،ص613،موسسه انتشارات هجرت؛
زندگاني امام محمد تقي، مدرسي؛
زندگاني امام جواد، ايمانى، مركز اطلاع رساني غدير.

با سلام من و همسرم در امسال قصد بچه دار شدن داریم اما روزهای مناسب نزدیکی از لحاظ فیزیولوژیک (تخمک گذاری) جهت بارداری دقیقا در هر ماه منطبق بر روزهای قمر در عقرب شده است.یعنی اگر هر ماه از امسال برای بارداری اقدام کنیم و منجر به بارداری گردد قطعا انعقاد نطفه در روزهای قمر در عقرب می باشد. از آنجا که همسرم عمل جراحی داشته که پزشک توصیه کرده بعد از عمل باید در عرض 6 ماه باردار شود با توجه به روزهای قمر در عقرب چه باید بکنیم که سلامتی جنین هم به خطر نیافتد؟

خواهر گرامی! برای روشن شدن پاسخ به چند نکته توجه نمایید:
1.ایام تخمک گذاری در رحم زن به فاصله 3 تا 10 روز پس از ایام عادت ماهانه است؛ منحصر در یک روز نیست تا به جهت تلاقی آن روز با ایام مذکور نتوانید با همسر خود همبستر شوید.
2. ایام ماه قمری و نیز ماه شمسی در چرخش است. کم تر اتفاق می افتد در تمام ماه ها، ایام عادت با قمر در عقرب تلاقی و برخورد داشته باشد.
3. بر فرض آن که راهی به جز نزدیکی در این ایام نباشد، نزدیکی در اين ايام مکروه است، نه حرام. بنابراین، اگر نطفه در این ایام منعقد شود، می توانید با صدقه دادن قبل و بعد از انعقاد نطفه و خواندن قرآن در ایام بارداری، از ضررهای آن جلوگیری نمود.
مطالعه کتاب ریحانه بهشتی اثر خانم سیما مخبر را پیشنهاد می کنیم.
این کتب هم مفید می باشند:
- حلیه ‏المتقین (ص 70 75)، علامه مجلسی؛
- بهشت خانواده، دکتر مصطفوی؛
- بهداشت ازدواج از نظر اسلام، دکتر صفدر صانعی؛
- ازدواج و مسائل جنسی، گروهی از نویسندگان؛
- مشاوره جنسی و زناشویی، علی اسلامی نسب.

سؤال1: در مورد تولد حضرت علی با گشایش دیوار خانه خدا اسناد چطورند؟ آیا همه معتبرند؟ آیا سنی ها هم قبول دارند این معجزه رو؟

سؤال2: در مورد کتب حدیث موجود در بازار آیا احادیث منتشر شده معتبرند؟ لطفا کتب حدیثی که نسبت به اعتبار آن مطمئن هستیم رو معرفی کنید؟

پاسخ1:
ولادت امام علی(علیه السلام) درون خانه خدا، توسط افراد متعددی نقل شده، به گونه ای که حتی برخی از عالمان اهل سنت نقل آن را متواتر دانسته اند. این حقیقت علاوه بر این که در روایات ثبت شده و محدثان شیعه و سنی آن را نقل کرده اند، در اشعار شعرا نیز جلوه فراوان دارد. حاکم از محدثان بزرگ اهل سنت در مستدرک الصحیحین می نویسد:
اخبار (یقینی و قطعی) است که امیرمؤمنان درون خانه خدا متولد شده و عالمان بسیاری از اهل سنت تاکید کرده اند که این واقعه جز برای علی اتفاق نیفتاده است.(1)
برخي خواسته اند حدیث تولد در کعبه تنها منسوب به یک نفر مشرک به نام یزید بن قعنب بدانند و در آن تشكيك نمايند.
کسانی، نقل آن را از دو نفر گفته اند، آن دو، یکی یزید بن قعنب و دیگری عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر دانسته اند عباس از مؤمنان به اسلام و پیامبر بوده و هیچ کس نمی تواند بر ایمان او ایراد بگیرد.(2)
علاوه بر این دو، از عتاب بن اسید که در فتح مکه ایمان آورد و پیامبر او را بعد از فتح، عامل خود بر مکه گردانید، روایت شده است.(3)
همچنین امام باقر (ع) به نقل از زیده، دختر قریبه بن عجلان ساعدی به نقل از مادرش ام عماره، دختر عباده بن فضله بن مالک بن عجلان ساعدی این جریان را نقل می کند.(4)
بنابراین راوی فقط یک مشرک نیست، بلکه چند مومن و مسلمان معتبر هم این روایت را نقل کرده اند.
سند و راویان حدیث به حدی از اعتبار بوده که رجال شناسان و روایت شناسان همگی آن را پذیرفته و هیچ کس انکار نکرده و تضعیف ننموده است.
البته مخالفان امام سعی داشته اند این فضیلت منحصر به فرد را انکار کنند و یا برای امام در این مورد شریک پیدا کنند که تلاش آنها بی نتیجه بوده و روایات ضعیف آنها در قبال این روایات نمی تواند عرض اندام کند.

پی نوشت ها:
1. مستدرک حاکم، دارالمعرفه، 1418 ه. 1998 م، ،ج3،ص483.
2. مدینه المعاجز ، سید هاشم بحرانی ، ج1، ص 46؛ غایه المرام،بحرانی، ج1،ص52.
3. علامة المجلسي ، بحار الأنوار، بيروت - لبنان،، ناشر : دار إحياء التراث العربي سال چاپ : 1403 - 1983 م ،ج35،ص7.
4.رجال ترکوا بصمات علی قسمات التاریخ، سید لطیف قزوینی، ناشر: موسسه تحقيقات و نشر معارف اهل البيت ،ص72.
-------------------------------

پاسخ2:
حديث ها از نظر اعتبار به چهار دسته کلي تقسيم مي شوند. البته تقسيم بندي هاي ديگري هم وجود دارد که تقريبا فروع همین تقسيم بندي کلي است.
احاديث از يک نظر به دو دسته تقسيم مي شوند: متواتر و غير متواتر (خبر واحد)
حديث متواتر حديثي است که صدور آن از معصوم قطعي است و شک و تردیدی در صدور آن از معصوم وجود ندارد. البته خود متواتر تقسيم هايي دارد، ولي احاديث متواتر محدود و کم هستند و غالب احاديث غير متواتر و به اصطلاح "خبر واحد" مي باشند.
احاديث غير متواتر که بيش تر و اکثريت قريب به اتفاق احاديث هستند ، خود به چهار دسته کلي تقسيم مي شوند:
1. خبر صحيح که راويان آن تا معصوم افراد شناخته شده، متصل به هم و عادل و شيعه دوازده امامي مي باشند. اين نوع حديث، بهترين نوع بعد از متواتر است و در احکام فرعي حجت مي باشد.
2. خبر موثق به احاديثي گفته مي شود که راويان آن تا معصوم متصل و شناخته شده اند و همگي مورد اطمينان و در درجه بالاي تقوا و راستگويي و ... هستند، گر چه بعضي از آنان شيعه دوازده امامي نيستند.
اين روايات از لحاظ اعتبار در درجه بعد از خبر صحيح هستند.
3. خبر حسن، که راويان شناخته شده و متصل و شيعه هستند. گرچه مدح هم شده اند، ولي وثاقت آنان يقيني نيست. از لحاظ ايمان و تقوا و راستگويي و حافظه و تقيد بر درستگويي و ... مورد يقين و اطمينان نمي باشند. اين روايات که تعدادشان بيش تر از انواع قبل است، در درجه اعتبار پايين تري از روايات قبل مي باشند.
4. روايات ضعيف که در سند يا دلالت آن ها ضعف و ايرادي هست، مثلا راويان تا معصوم متصل نيست و يا اصلا راويان ذکر نشده اند يا راوي بين چند نفر که ثقه و غير ثقه اند، مشترک مي باشد يا از راوي هيچ مدح و تاييدي نرسيده و ...
اين روايات که از لحاظ تعداد بيش ترين هستند، از لحاظ درجه اعتبار از همه پايين ترند.
کتابی که تمامی احادیث صحیح شیعه در آن گرد آوری شده باشد نداریم، بلکه کتاب هایی که بیشتر احادیث معتبر شیعه در آن وجود دارد و علمای شیعه به آن توجه بیشتری دارند، چهار کتاب است:
1- کافی.
2- استبصار.
3- من لایحضر الفقیه.
4- تهذیب الاحکام .
براي اطلاع بيش تر به کتاب هاي علوم حديث، نصيري - دراية الحديث، مدير شانه چي و دراية و رجال، علي صدرايي خويي مراجعه کنيد.
بنابراین ما هم روایات متواتر و یقینی داریم؛ هم روایات صحیح و مشهوری که با توجه به قرائن داخلی و خارجی اطمینان به صدور آن ها از معصوم داریم.
پس اين كه ما بگوييم تمام كتاب هاي حديثي موجود در بازار احاديثش معتبر است درست نيست بلكه مورد به مورد بايد بررسي شود.
و اگر براي مطالعه شخصي مي خواهيد سعي كنيد كتاب هاي حديثي كه علماء معتبر جمع آوري كرده اند مطالعه بفرماييد مانند كتاب ميزان الحكمه آقاي ري شهري كه در 15 جلد چاپ شده است.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

دلایل ولایت وخلافت بلافصل امیرالمومنین (روحی فداه) چیست؟

پاسخ:
ادله این امر بسیار است و در هر کدام تألیفات و کتاب ها و مقاله هایی تالیف شده که مجال پرداخت آن گونه به این ادله نیست؛ اما در این مجال تنها به ذکر برخی موارد آن ها به طور مختصر بسنده می شود:
1ـ دلایل قرآنی مسئله، یکی عبارت است از آیه ولایت:
«إنّما ولیّکم الله ورسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة ویؤتون الزکاة وهم راکعون؛(1) ولی شما تنها خدا و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‌اند، همان کسانی که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند».
بسیاری از مفسران و محدثان چه از شیعه و اهل سنت نقل کرده‌اند که این آیه در شأن علیّ(ع) نازل شده است، گرچه واژه ولی معنای گوناگون دارد، ولی یکی از معروف‌ترین معانی آن سرپرستی و صاحب اختیار، یار و ناصر و دوست است. از سیاق آیه و شواهدی دیگر به روشن به دست می‌آید که مراد از ولایت در آیه همان سرپرستی است. بنابر این هدف آیه این است که تنها خدا و پیامبر و کسی که در حال رکوع صدقه می‌دهد (یعنی علی) بر مؤمنان ولایت دارند، بدین معنا که صاحب اختیار و سرپرست امور آنان‌اند و حق تصرّف در شئون ایشان را دارند.
دلیل دیگر قرآنی آیة تبلیغ است:
«یا أیّها الرسول بلّغ ما أُنزل إلیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس إنّ الله لا یهدی القوم الکافرین؛(2) ای پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن. اگر نکنی، پیامش را نرسانده‌ای و خدا تو را از گزند مردم نگاه می‌دارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمی‌کند».
با توجه به شواهد روایی و سایر مسایل معلوم می‌شود که آیة تبلیغ در صدد بیان آن است که حکمی بر پیامبر نازل شده بود که در صورت ابلاغ آن، رسول خدا در معرض این اتهام قرار می‌گرفت که به دنبال منافع شخصی خود است و تبلیغ اسلام را بر پایه منافع خود انجام می‌دهد. پیامبر از ترس ایراد این اتهام و افکندن آتش تردید در الهی بودن رسالتش، ابلاغ آن را به تأخیر می‌انداخت، با توجه به شأن نزول آیه، این حکم چیزی جز امامت و خلافت علی نبوده است. ترس پیامبر نیز از آن بود که با اعلام این امر، به رعایت روابط نسبی و فامیلی و ترجیح آن بر مصالح امت متهم شود.
هم‌چنین بیش از ده‌ها آیه در قرآن وجود دارند که از فضایل علی(ع) و برتری او بر دیگر اصحاب پیامبر حکایت می‌کنند، این آیات در مجموع برتری معنوی علی(ع) را بر دیگر مدعیان خلافت پیامبر ثابت می‌کند. با توجه به لزوم برتر بودن امام بر دیگران، آیات مزبور دلیل قاطع دیگری بر امامت علی(ع) و خلافت بلافصل او به شمار می‌آیند.(3)
2ـ اما دلایل روایی مسئله فراوان است. در مجموع باید گفت: همان‌گونه که آن آیات، متضمن نص خداوند بر ولایت علی(ع)‌اند، روایات نیز بیانگر نص پیامبرند و به روشنی این حقیقت را آشکار می‌سازند که پیامبر در زمان حیات خود بارها و به تعابیر گوناگون بر وصایت و جانشینی علی(ع) تأکید ورزید، به گونه‌ای که هیچ شک و تردیدی برای کسی که از سر انصاف جویای حقیقت باشد، باقی نمانده است.
معرفی علی(ع) از سوی پیامبر رأی شخصی حضرت نبود، بلکه ابلاغ رسالتی است که خداوند بر عهده ایشان نهاد. در این جا به چند روایت می‌پردازیم:
در حدیث آمده که در روز آغاز دعوت، پیامبر از قومش پرسید: کدام‌یک از شما مرا در این امر یاری می‌دهد تا برادر و وصی و خلیفه من در میان شما باشد؟
علی(ع) عرض کرد: من تو را یاری می‌کنم. پیامبر فرمود: این شخص برادر و وصی و خلیفه من در میان شما است، پس سخنان او را گوش دارید و از او پیروی کنید.(4)
در حدیث منزلت که شیعه و سنی نقل کرده ،آمده است که رسول خدا خطاب به علی(ع) فرمود:
«أنت منّی بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبیّ بعدی؛(5) تو برای من به منزلة هارون برای موسى هستی جز آن که پس از من پیامبری نیست».
در حدیث غدیر که در منابع شیعی و سنی آمده، گزارش شده که پیامبر دست علی(ع) را گرفت و پس از آن همگان او را شناختند فرمود:
«ای مردم! چه کسی بر مؤمنان از خود آنان اولى و سزاوارتر است؟» جواب دادند: خدا و پیامبرش بهتر می‌دانند. پیامبر فرمود:« خداوند مولای من و من مولای مؤمنان‌ام و بر آنان از خودشان اولى‌تر هستم». بعد سه بار فرمود: «فمن کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، پس هر کس من مولای اویم، علی نیز مولای اوست».
در این هنگام مردم گروه گروه به علی(ع) تبریک گفتند، ازجمله عمر خطاب به علی گفت:« بخٍ بخٍ لک یا ابن ابی طالب أصبحت مولای و مولى کلّ مؤمن و مؤمنة؛ گوارا باد بر تو ای پسر ابی طالب، مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی گشتی».(6)
با اندک تأملی در واقعة غدیر و سخنان پیامبر(ص) آشکار می‌شود که هرچند پیش از آن رسول خدا در مناسبت‌های گوناگون خلافت و امامت علی(ع) را برای مردم اعلام کرده بود، اما اعلام رسمی و عمومی این امر در روز غدیر انجام پذیرفت، به گونه‌ای که حجت بر همگان تمام شود و عذر و بهانه‌ای برای انکار این امر باقی نماند.(7)

پی‌نوشت‌ها:
1. مائده (5) آیه 55.
2. همان، آیه 67.
3. محمد سعیدی مهر ، آموزش کلام اسلامی، نشر مؤسسه فرهنگی طه، قم 1378ش، ج 2، ص 160.
4.علامه امینی ، الغدیر، نشر دار الکتاب الاسلامی، 1366ش، ج 2، ص 278 ـ 289.
5. آموزش کلام اسلامی، همان ج 2، ص 163.
6. الغدیر، همان ج 2، ص 34، ص 42.
7. آموزش کلام اسلامی، همان ج 2، ص 167.

با سلام خواهشا توضیح مفصل دهید که آیا فردی که در اوایل بلوغ به خود ارضایی مبتلا بوده (دو سال ) و اکنون پس ترک این عمل و حرکت در مسیر انس با خدا و گذشت 7 سال از ترک آن در شرف ازدواج است، به دلیل اطلاع از عوارض جنسی استمنا در روابط زناشویی و اینکه همه از این گناه او مطلع شوند می ترسد چه باید کند ؟ آیا امکان آشکار نشدن این موضوع حتی توسط همسر وجود دارد و اقدامات تغذیه ای و جسمی و ... برای درمان این عوارض پیش از ازدواج وجود دارد؟ و اگر جواب مثبت است آیا طبق معیار های دین باید به دنبال دختری پاک و مطهره و عفیفه و صالحه و ... برای ازدواج باشد با توجه به عذاب وجدانی که به همراه دارد و آیا این ظلم در حق آن دختر نیست؟ خواهشا واضح و جزیی جواب دهید با تشکر

پاسخ:
بسياري از عوارض استمنا بعد از موفقيت به ترك كامل تا حد زيادي مرتفع مي گردند و اين گونه نيست که این عوارض حتي با وجود ترك چند ساله پا بر جا بمانند.
خوشبختانه شما به بهترين نحو از مهار اين ميل لجام گسيخته بر آمده ايد و نباید با افكار منفي و اضطراب سعي در نادیده گرفتن اين موفقيت بزرگ نماييد.
منظور شما از عوارض جنسي مشخص نيست. ولي ان چه كه بيشتر ذهن افراد مبتلا را مشغول مي كند زود انزالي يا انزال زود رس است. بايد دانست زود انزالي در بسياري موارد ربطي به سابقه استمنا ندارد. برخي از افراد زود انزال سابقه خودارضايي قابل توجه نداشته اند زود انزالي دلايل ديگري غير از استمنا نيز دارد.
بر فرض اين كه شما به هر دليلي دچار زود انزالي شده باشيد باز زود انزالي درمان دارد و فرد مي تواند در همان ماه هاي اول ازدواج به يك متخصص كليه و مجاري ادراري يا سكس تراپ (درمانگر جنسي ) مراجعه نماييد. خوشبختانه امروزه داروها و وسائل و تكنيك هاي كار آمدي براي درمان زود انزالي به بازار آمده است.
پس از اين حيث به هيچ وجه نگران نباشيد.
ساير احتمالات در زمينه عوارض جنسي نيز با توجه به فاصله طولاني بين اخرين خودارضايي تا زمان ازدواج به احتمال زياد تاثير چنداني بر موفقيت ازدواج شما نخواهد داشت مضافا بر اين كه همه امور به دست خداوند است و رضامندي زناشويي با ترك جانانه شما براي كسب رضايت خداوند از ديده لطف خداوند دور نخواهد بود شما همينك يك بنده محبوب و دوست داشتني خداوند هستيد و نبايد به هيچ وجه با سوظن به خود و خدا بنگريد كسي كه از گناهي توبه مي كند مانند كسي است كه از اساس گناهي نكرده است. وضعيت شما بسيار مطلوب تر از آن است كه اين گونه به پايين آوردن سطح خود بپردازيد.
ازدواج شما با پاكترين و مطهر ترين و عفيفه ترين زنان عالم كاملا بي اشكال است و شما يك زوج ايده آل و متناسب براي ايشان محسوب مي گرديد.
عذاب وجدان افراطي در برخي موارد ريشه در برخي ناهنجاري هاي روحي از جمله وسواس فكري دارد. عذاب وجدان لجام گسيخته نه تنها رحماني نيست. بلكه كاملا شيطاني و در راستاي اهداف شوم اوست به اينده خود و فضل خدا اميدوار باشيد و با تداوم پاكي و پرهيز از هر گونه گناه جنسي و غير جنسي بستر مساعدی براي نزول بركات الهي فراهم آوريد.
باز تاكيد مي گردد تقريبا همه عوارض خودارضايي قابل درمان است و در صورتي كه از جانب یكي از اين عوارض دچار مشكل شديد به جاي ناراحتي در اسرع وقت به متخصص مربوطه مراجعه نماييد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

چرا امام علی (علیه السلام) در نامه به فرزندش فرموده با زنان مشورت نکن؟

پاسخ:
در مورد جنس زن در قرآن و روايات سخنان زيادي آمده است که بعضي بر نکوهش جنس زن دلالت دارد ازجمله همین نهی امام از مشورت با زنان؛ و با توجه به اين آيات و روايات، افرادي ديد اسلام را نسبت به زنان منفي شمرده اند.
براي اين که در اين وادي دچار بدفهمي و داوري نادرست نشويم، بايد ابتدا نظر اسلام را در مورد زن بدانيم و بعد با توجه به آن نظر کلي که اصل و اساس کار مي شود، اين آيات و روايات را بررسي کنيم.
براي اين که به صورت اجمالي با نظر قرآن در مورد جايگاه زن آشنا شويم، توجه به چند نکته لازم است:
1.بنا بر متن اصلي اسلام يعني قرآن، زن از همان خميرمايه اي آفريده شده که خمير مايه آفرينش مرد بوده است.(هو الذي خلقکم من نفس واحده و جعل منها زوجها)(1)
2.مخاطب قرآن نه مرد بلکه انسان اعم از زن و مرد است.(ناس، بني آدم،انسان)
3.از نظر قرآن نه مرد برتر است و نه زن، بلکه برتر و مقرب تر در نزد خدا(که حقيقت برتري است) مردان و زناني اند که تقواي بيشتري دارند.(انا خلقناکم من ذکر و انثي و...ان اکرمکم عند الله اتقاکم)(2)
4.مسئوليت اجتماعي زن و مرد يکسان است.(المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنکر )(3)
5.متأسفانه زن در طول تاريخ مقهور و تحت ستم بوده و نتوانسته در جامعه حتي در زماني که حکومت به نام اسلامي بوده (جز دوره محدود رسول خدا و امام علي علیهما السلام)، به درستي رشد کند و بسياري از دستورالعمل هايي که از معصومين صادر شده ناظر به واقعيت هاي موجود اجتماعي است.
6.امامان زنان و دختران خود را تربيت کرده و آنان را مانند مردان و پسرانشان رشد داده بودند و سيره عملي آنان با همسران و دختران و زنان مؤمن و تربيت شده، نشان از ديدگاه واقعي آنان نسبت به زنان دارد. آنان در برخورد با زنان تربيت شده نشان مي دادند که از نگاه آنان زن و مرد مؤمن تفاوتي ندارد و اگر در معاشرت با زنان هشدارهايي داده شده، نسبت به زنان تربيت نشده بوده است.
7.معمولا زن به طور طبيعي به زيور و لباس و زيبايي و آرايش و... اهميت زياد مي دهد و اين اخلاق ذاتي اگر جهت صحيح داده شود، در جهت استحکام زندگي خانوادگي و اجتماعي است ولي در جوامعي که حکومت حق و عدل حاکم نيست، اين اخلاق زنان به صورت افراطي رشد داده مي شود به طوري که اين خلق که مي توانست عاملي براي حفظ استحکام خانواده و قوام اجتماع باشد به عاملي براي از هم گسستن قوام زندگي خانوادگي و در هم ريختن نظم اجتماعي بدل مي گردد.
8.از طرف ديگر زنان و مردان نسبت به هم تعهد دارند و بايد يکديگر را امر به معروف و نهي از منکر کنند و چون مسئوليت اداره خانواده به مرد سپرده شده، بدين جهت مسئوليت او بيشتر است و او علاوه بر حفظ خود، نسبت به سلامت فکري و اعتقادي خانواده اش هم مسئوليت دارد و بعضي از دستورها از باب اين مسئوليتي است که دارد و اين توهين به زن و فرزندان نيست بلکه متعهد کردن مرد نسبت به آنان است.
حالا با توجه به اين چند نکته مقدماتي که گفته شد به نگاه دوباره به سخناني که آورده ايد مي پردازيم:
در جامعه اي که افراد بخصوص زنان تربيت نشده اند، زنان بد که ادعاي ايمان و خداباوري و خداترسي و... ندارند که در شهوت و زينت و تفاخر و تفرعن و...غرقند و زنان مدعي ايمان و خداباوري و خداترسي هم چون تربيت نشده اند گر چه به مراتب کمتر، ولي باز هم از اين آفات در امان نيستند.
حالا اگر این زنان تربیت نشده حتی آنان که مدعي ايمان و خدا و دين و... هستند، را بر امور خانواده حاکم کنيم و راهنمايي ها و دستورات غالبا غلط آنها را کنیم، خانواده را به سوي قهقرا سوق مي دهند اما اگر زناني تربيت شده و عاقل و با فهم و تدبير و عالم باشند، اطاعت از آنان و مشورت با آنان نه تنها بد نيست بلکه مشورت کردن با آنان و اطاعت کردن از آنان پسندیده است زيرا آن زنان اگر ميدان پيدا کنند خانواده را به سوي سعادت و خوشبختي سوق مي دهند.
پیامبر و امامان با همسران مؤمن و تربیت شده خود مشورت می کردند و به راهنمایی های عاقلانه آنان عمل می کردند.

پي نوشت ها:
1.اعراف(7) آيه179.
2.حجرات(49) آيه13.
3.توبه(9) آيه71.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها