پرسش وپاسخ

فرق نبی با رسول
واژه ((رسول)) به معناي ((پيام آور)) (1) و واژه ((نبي)) ـ اگر از ماده ((نبا)) باشد ـ به معناي ((صاحب خبر مهم))

 فرق نبی با رسول چیست؟كدام یك دارای شریعت وكتاب آسمانی اند ؟لطفا كامل توضیح دهید. منابع پاسخ را نیز ذكر كنید؟

واژه ((رسول)) به معناي ((پيام آور)) (1) و واژه ((نبي)) ـ اگر از ماده ((نبا)) باشد ـ به معناي ((صاحب خبر مهم)) (2) و اگر از ماده ((نبو)) باشد  به معناي ((داراي مقام والا و برجسته)) است. (3)

علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايند: بعضیها گفتهاند: فرق میان نبی و رسول به عموم و خصوص مطلق است، به این معنا كه رسول آن كسی است كه هم مبعوث است، و هم مامور، به تبلیغ رسالت، و اما نبی كسی است كه تنها مبعوث باشد، چه مامور به تبلیغ هم باشد و چه نباشد. لیكن این فرق مورد تایید كلام خدای تعالی نیست، برای اینكه میفرماید:" وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ مُوسی‏ إِنَّهُ كانَ مُخْلَصاً وَ كانَ رَسُولًا نَبِیًّاً؛ و در اين كتاب (آسماني) از موسي ياد كن، كه او مخلص بود، و رسول و پيامبري والا مقام (4) كه در مقام مدح و تعظیم موسی ع او را هم رسول خوانده، و هم نبی، و مقام مدح اجازه نمیدهد این كلام را حمل بر ترقی از خاص به عام كنیم، و بگوئیم، معنایش این است كه اول نبی بود بعداً رسول شد. و نیز میفرماید:«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ»هيچ پيامبري را پيش از تو نفرستاديم (5) كه در این آیه میان رسول و نبی جمع كرده، در باره هر دو تعبیر به" ارسلناً كردهاست، و هر دو را مرسل خوانده، و این با گفتار آن مفسر درست در نمیآید. لیكن آیه:«وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِی‏ءَ بِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ» نامه‏هاي اعمال را پيش مي‏نهند و پيامبران و گواهان را حاضر مي‏سازند(6) كه همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیه:«وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ» كه پیامبر اسلام را هم رسول و هم نبی خوانده. و همچنین آیه مورد بحث كه میفرماید:«فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ» خداوند، پيامبران را برانگيخت تا مردم را بشارت و بيم دهند(7) كه باز همه مبعوثین را انبیا خوانده، و نیز آیاتی دیگر، ظهور در این دارد كه هر مبعوثی كه رسول به سوی مردم است نبی نیز هست. و این معنا با آیه«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ...» منافاتي ندارد چون ممكن است گفته شود، كه نبی و رسول هر دو به سوی مردم گسیل شدهاند، با این تفاوت كه نبی مبعوث شده تا مردم را به آنچه از اخبار غیبی كه نزد خود دارد خبر دهد، چون او به پارهای از آنچه نزد خداست خبر دارد، ولی رسول كسی است كه به رسالت خاصی زاید بر اصل نبوت گسیل شدهاست، هم چنان كه امثال آیات زیر هم به این معنا اشعار دارد. «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ، فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ، قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ»براي هر امّتي، رسولي است هنگامي كه رسولشان به سوي آنان بيايد، بعدالت در ميان آنها داوري مي‏شود و ستمي به آنها نخواهد شد! (8) و آیه:" وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًاً؛  ما هرگز (قومي را) مجازات نخواهيم كرد، مگر آنكه پيامبري مبعوث كرده باشيم (9) و بنا بر این پس نبی عبارت است از كسی كه برای مردم آنچه مایه صلاح معاش و معادشان است، یعنی اصول و فروع دین را بیان كند، البته این مقتضای عنایتی است كه خدای تعالی نسبت به هدایت مردم به سوی سعادتشان دارد، و اما رسول عبارت است از كسی كه حامل رسالت خاصی باشد، مشتمل بر اتمام حجتی كه به دنبال مخالفت با آن عذاب و هلاكت و امثال آن باشد، هم چنان كه فرمود:«لِئَلَّا یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ»  تا بعد از اين پيامبران، حجتي براي مردم بر خدا باقي نماند، (و بر همه اتمام حجت شود)(10) و از كلام خدای تعالی در فرق میان رسالت و نبوت بیش از مفهوم این دو لفظ چیزی استفاده نمیشود، و لازمه این معنا همان مطلبی است كه ما بدان اشاره نموده گفتیم: رسول شرافت وساطت بین خدا و بندگان را دارد، و نبی شرافت علم به خدا و معارف خدایی را دارد. (11)

لذابنا بر نظر علامه نبي اعم از رسول است و بعثت رسول با رسالت خاص و اتمام حجت همراه است. يعني همه پيامبران, داراي مقام نبوت بوده اند، ولي مقام رسالت, اختصاص به گروهي از ايشان داشته است.

 اما در مورد داشتن شریعت و كتاب آسمانی با توجه به آیات بالا و تفاوتهائی كه نقل شد برخی قائل به این نظر شدند كه فرق نبی و رسول در این است كه هر دو در ابلاغ دین و احكام الهی به مردم یكسانند لكن رسول كتاب آسمانی دارد ولی نبی صاحب كتاب آسمانی نیست (12) و برخی این نظر را پذیرفتند كه نبی هم به پیامبران صاحب شریعت اطلاق می شود و هم به پیامبرانی كه شریعت مستقل ندارند و مبلغ شریعت گذشته هستند؛ لكن رسول در معنای خاص خود به كسی گفته می شود كه  صاحب شریعت جدید باشد. (13)

پی نوشت ها:

1. آيه الله سبحاني، جعفر، مفاهيم القرآن، موسسسه امام صادق(ع)، قم، 1384ش، ج3، ص127.

2. همان،ج4 ص 368-370.

3. همان.

4. مريم (19) آيه51.

5. حج (22) آيه52.

6. زمر (39) آيه69.

7. بقره (2) آيه213.

8. يونس (10) آيه47.

9. اسراء (17) آيه15.

10. نساء (4) آيه165.

11. علامه طباطبایي، سيدمحمدحسين، ترجمه تفسیر المیزان، سيدمحمد باقر موسوي همداني، انتشارات جامعه مدرسين، قم، 1374ش، ج2، ص210.

12. سبزواری ،اسرار الحكم،ص 359 ،المكتبه الاسلامیه ،1362ش.

13. طریحی، مجمع البحرین ج1، ص 405، دار احیاء التراث العربی، 1403ق

معنی عدالت خداوند
در ابتدا بابد اشاره شود: در لغت عربی برای عدل معانی یا كاربردهایی ذكر شده است كه مهمترین آنها عبارتند از:

خدا عادل است یعنی چه؟

در ابتدا بابد اشاره شود: در لغت عربی برای عدل معانی یا كاربردهایی ذكر شده است كه مهمترین آنها عبارتند از: تعادل و تناسب، تساوی و برابری، اعتدال یا رعایت حد وسط در امور، استوا و استقامت.[1] می‎توان گفت: جامع معانی یا كاربردهای یاد شده این است كه هر چیزی در جایگاه متناسب خود قرار گیرد به گونه‎ای كه سهم مناسب و شایسته خود را از هستی و كمالات آن دریافت كند و به حق و سهم دیگران تجاوز نكند.

 بنابراین می‎توان گفت: سخن امام علی )ع(كه در تعریف عدل فرموده است:«العدل یضع الأمور مواضعها»[2] عدل قرار دادن هر چیزی سر جای خود است. این بیان دقیق‎ترین تعبیر درباره عدل است. از همین آموزه متعالی برخی فلاسفه الهام گرفته ودر باره عدل گفته است:« العدل وضع كل شیء فی موضعه و اعطاء كل ذی حق حقه»،[3] عدل  گذاشتن هر چیزی سر جای خود  ودادن هر  حقی به صاحب حق Hن .

 و مولوی معنای مزبور را این گونه به نظم آورده و به تمثیل كشیده است:

عدل چه بود؟ وضع اندر موضعش              ظلم چه بود؟ وضع در نا موضعش

عدل چه بود؟ آب ده اشجار را                   ظلم چه بود، آب دادن خار را[4]

علامه طباطبایی در تحلیل حقیقت عدل گفته است:

حقیقت عدل عبارت است از: « حقیقت عدل عبارت است از برقراری تساوی و توازن میان امور به گونه‎ای كه سهم شایسته هر یك بدان داده شود. در نتیجه، همگی در این جهت كه در جایگاه شایسته خود قرار گرفته است، یكسان و برابرند.»[5]

آنگاه افزوده است:

«از آنچه گفته شد، روشن گردید كه عدل با حُسن ملازمه دارد، زیرا حسن و زیبایی در امور به این است كه هرچیزی به گونه‎ای باشد كه نفس انسان آن را بپسندد و مجذوب آن شود. بدیهی است قرار گرفتن هر چیز در جایگاه مناسب آن، مستلزم چنان زیبایی خواهد بود».[6]

 با توجه به این حقیقت  باید گفت: عدل در اصطلاح متكلمان كه به طور مستقیم در باره عدل الهی سخن گفته اند مفهوم خاصی دارد. زیرا موضوع عدل در علم كلام، فعل خداوند است و حقیقت آن همان حسن و نیكویی است. یعنی افعال خداوند همگی حسن و پسندیده است، و خداوند هرگز فعل نازیبا و ناپسند انجام نمی‎دهد و آنچه را كه واجب و نیكوست ترك نمی‎كند.

قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای 415 هـ) گفته است:

«ما هر گاه خداوند را به عدل و حكمت وصف می‎كنیم مقصودمان این است كه خداوند فعل ناروایی انجام نمی‎دهد، و آنچه را كه واجب است ترك نمی‎كند، و همه كارهای او نیكوست».[7]

شیخ سدید الدین حمصی (قرن ششم هجری) در این باره گفته است:

«سخن درباره عدل، سخن در افعال الهی است و این كه همه افعال خداوند پسندیده و نیكوست و از قبایح پیراسته است و چیزی را كه به مقتضای حكمت لازم است، ترك نمی‎كند.»[8]

حكیم لاهیجی نیز گفته است:

«مراد از عدل اتصاف ذات واجب الوجود است به فعل حسن و جمیل و تنزّه اوست از فعل ظلم و قبیح. بالجمله همچنان كه توحید، كمال واجب است در ذات و صفات، عدل كمال واجب است در افعال»[9].

دیگر متكلمان عدلیه نیز نظیر این تعابیر را در تعریف عدل به كار برده‎اند.

متكلمان عدلیه (اعم از شیعه و معتزله) اذعان دارند كه در توحید و عدل وامدار امام علی )ع(می‎باشند. تعریفی را كه آنان برای عدل الهی ذكر كرده‎اند در حقیقت برگرفته از سخنی است كه امام علی)ع( در این باره دارند. از آن حضرت از توحید و عدل سؤال شد. در پاسخ فرمود:

التوحید الا تتوهمه، و العدل الا تتهمه؛[10] توحید آن است كه درباره خداوند با وهم و پندار داوری نكنی، و عدل آن است كه خداوند را به كارهای ناروا متهم نسازی».

نظیر این سخن از امام صادق )ع(نیز روایت شده است، چنان كه فرموده است:

«اما التوحید فان لا تجوز علی خالقك ما جاز علیك، و اما العدل فان لا تنسب الی خالقك ما لامك علیه؛[11] توحید آن است كه صفات نقص و حاجت را كه بر تو رواست به خدا نسبت ندهی، و عدل آن است كه آنچه خداوند انجام آن را برای تو ناپسند دانسته است، به خداوند نسبت ندهی.»

از مجموع  آنچه درباره حقیقت عدل  بیان گردید این نتیجه به دست آمد كه  عدل مربوط به افعال الهی است. و از طرفی، كاربرد حكمت در كلام با معنای عدل در علم كلام برابر است، زیرا مفاد هر دو این است كه افعال خداوند از هر گونه قبح و زشتی منزه و پیراسته است.

پی نوشت ها :

1. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، نشر دار القلم بیروت، 1412 ق، ص 325.

2. نهج البلاغه، نشر موسسه امیرالمومنین  1370 ش، حكمت 437.

3. حكیم سبزواری، شرح الأسماء الحسنی،نشر بیدار  قم، بی تا، ص 54.

4. مثنوی معنوی، چاپ نهم، دفتر ششم، نشر هرمس تهران  1375 ش، ص 1169.

5. علامه طبا طبایی المیزان، نشر جامعه مدرسین قم، بی تا، ج 12، ص 331.

6. المیزان، ج 12، ص 331.

7. قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسه، نشر دار الفكر بیروت 1402 ق، ص 203.

8. حمصی، المنقذ من التقلید، نشر مؤسسة النشر الاسلامی 1414 ق،ج 1، ص 150.

9. لاهیجی، سرمایه ایمان، نشر دار الكتب الاسلامیه تهران بی تا، باب دوم، ص12.

10. نهج البلاغه، حكمت 470.

11. شیخ صدوق، توحید، نشر جامعه مدرسین قم، بی تا، ص 96.

عدم احاطه علمی بر توحید
از آموزه‌های دینی و اسلامی به دست می‌آید، همه آدمیان بر فطرت توحیدی و خداشناسی فطری آفریده می‌شوند،

چگونه به توحید خداوند شهادت دهیم در حالی كه احاطه كاملی در این حیطه نداریم؟

در ابتدا باید گفت كه:

 از آموزههای دینی و اسلامی به دست میآید، همه آدمیان بر فطرت توحیدی و خداشناسی فطری آفریده میشوند، یعنی فطرتاً گرایش توحیدی دارند و خدا را با فطرت و قلب خود میشناسد و باور دارند، در این باره روایات متعدد قابل طرح است كه به چند نمونه از آن اشاره میشود:

در روایتی آمده:

«كلّ مولودٍ یولد علي الفطره؛ (1) همه بچهها بر فطرت توحیدی زاده میشوند».

 در روایت دیگر آمده:

«فطرهم علي التوحید؛ (2) خداوند آن ها را بر فطرت توحید قرار داده است».

 در روایت دیگر آمده:

«فطرهم علي معرفته أنّه ربّهم؛ (3) خدا بشر را بر شناخت فطری پروردگارشان آفریده است».

نیز از رسول خدا نقل شده وقتی كودكی گریه می كند ، گریه او تا  هفت سالگی ذكر: «لا اله الا الله» است. (4)

از این گونه روایات معلوم میشود كه همه آدمیان با معرفت توحید فطری به دنیا میآیند .

مراد از شناخت عقلی و فطری این است كه انسان با عقل و فطرت خدادادی كه دارد ، به آسانی پی به وجود خدا میبرد. شناختهای  فطری عبارت است از:

 شناختهای بدیهی یا قریب به بداهت كه احتیاج به كسب و استدلال نیست، بلكه به آمادگی فطری و خدادای میتواند این مطلب را درك كند.

 همه آدمیان فطرتاً خداشناس آفریده میشوند . هیچ فردی نیست كه فطرت او گواهی بر یگانگی خدا ندهد،ولی شرایط و عوامل گوناگون باعث گمراهی او و خاموش شدن نور فطرت میگردد.

بنا بر این شهادت بر یگانگی خدا  در واقع اظهار و اعلام معرفتی انسان است و احاطه  كامل و  شناخت كنه حقیقت حق تعالی محال است. ولی برای شهادت به توحید شناخت اجمالی كافی است كه معرفت  تفصیلی عقلی و مانند آن را در پی دارد .

بنا بر این گر چه انسان بر مطلب مورد بحث  احاطه ندارد ؛ ولی شهادت بر توحید از رهگذر این شناخت  اجمالی كه خواست گاه فطری دارد تامین می شود . چه این عقلانی بودن  مسئله توحید بحث شهادت به توحید را روشن تر می كند .

در این باره گرچه جای سخن بسیار است ؛ ولی به اختصار باید گفت : خداوند كمال مطلق و نامحدود است ؛ تحلیل این دلیل آن است كه:

 ذات خداوند، نامتناهی، كامل و مطلق است و هیچگونه محدودیتی در آن تصور نمیشود؛ زیرا وجوب وجود اقتضا میكند كه ذات الهی فاقد هیچكمالی نباشد؛ چرا كه فقدان كمال، مساوی با نقص و نیازمندی است و نیازمندی با واجبالوجود بودن سازگاری ندارد.

حال اگر توحید در كار نباشد و دو خدا (دو واجب الوجود) فرض گردد، لازم است بین آن دو تمایز باشد؛ زیرا با انتفای هر گونه تمایزی، فرض «دو» بودن منتفی خواهد شد. در این صورت، با دو احتمال مواجهیم (و احتمال سومی تصور نمیشود):

احتمال اول آن است كه :

یكی از دو خدای مفروض، كامل مطلق و نامحدود و  دارای همه كمالات و دیگری ناقص و محدود و فاقد برخی كمالات خدای اول باشد. در این صورت، معلوم است كه خدای حقیقی همان اولی است و دومی به دلیل نقص و محدودیت نمیتواند خدا باشد. بدین ترتیب، احتمال اول، به جای تعدد به توحید (وحدت خداوند) میانجامد.

اما احتمال دوم آن است كه:

 هر یك از دو خدای مفروض دارای كمالی باشد كه دیگری فاقد آن است. نتیجه این احتمال آن است كه هیچ یك از آن ها خدا نباشد و این خلاف فرض است. دلیل  مطلب این است كه بر اساس احتمال دوم، دو خدای مفروض، از وجود و عدم (عدم برخی كمالات وجودی) تركیب مییابند؛ حال آن كه  ذات خداوند از هر گونه تركیبی مبرّاست.

بدین ترتیب، فرض تعدد واجب الوجود در یك صورت به توحید میانجامد و در صورت دوم، مستلزم امری محال (تركیب ذاتی واجب) است. در نتیجه فرض تعداد خدا فرض معقولی نخواهد بود.

ممكن است گفته شود كه:

 احتمال سومی نیز وجود دارد كه در استدلال بالا مورد توجه قرار نگرفته و آن احتمال این است كه: دو خدای مفروض، هر دو  دارای همه كمالات وجودی باشند.

در پاسخ به اعتراض بالا یادآور میشویم :

همان گونه كه در آغاز استدلال گفته شد، فرض تعدّد، مستلزم وجود نوعی فرق و تمایز است؛ بنا بر این، اگر دو واجب الوجود مفروض هر دو واجد همه كمالات باشند، دیگر تمایزی بین آن دو نخواهد بود ، و این با فرض اولیه ما (یعنی فرض وجود دو خدا) سازگار نیست. (5)

پس در شهادت به توحید احاطه كامل شرط نیست و شناخت فطری و عقلی به مفهوم، كافی است.

 

پینوشتها:

1. عوالی اللئالی، ج 1، ص 35، نشر مطبعه سید الشهدا ، قم ، 1405 ق.

2. كافی، ج 2، ص 11 ـ 12، نشر درالكتب الاسلامیه ، تهران، 1388 ق.

3. بحار، ج 3، ص 279، نشر دار الاحیا التراث العربی، بیروت، 1403 ق.

4. اصول كافی، ج6، ص53 ، نشر پیشین.

5. محمد سعیدی مهر، آموزش كلام اسلامی ، ج1 ، ص 79 ، نشر طه، قم،1377 ش

رهايي از بي برنامگي
رها شدن از افكار منفی مي تواند سهمي زياد بر بي انگيزه شدن ما در انجام كارها دارد...

 براي رهايي از بي برنامگي چيكار كنم؟

البته مناسب بود كه شما اطلاعات بيشتري را در خصوص خودتان براي ما ارسال مي داشتيد. اما به هر حال، زندگی و سرمایه عمر برای انسان نعمتی بی بدیل و فرصتی بی نظیر است كه اگر از دست برود ،هرگز قابل بازگشت نیست.  باید برای ثانیه های عمرمان حساس باشیم و آن را رایگان از دست ندهیم و در برابر آن چيزي ارزشمند را به دست آوريم. بخش هایی از این سرمایه ارزشمند و خدادادی، مثل جوانی و دوران تحصیل، اهمیت بیش تری دارد. زیرا آمادگی و فراغت انسان برای بهره برداری مناسب و سودمند بیش از مواقع دیگر است. به همین جهت  به سئوال شما كه حاكی از حساسیت تان به این موضوع است، ارج می نهیم و نشانه هوشیاری و توجه شما می دانیم.

رها شدن از افكار منفی مي تواند سهمي زياد بر بي انگيزه شدن ما در انجام كارها دارد. وقتي ما در انديشه افكار منفي هستيم و جنبة منفي مسايل را مورد توجه خودمان قرار مي دهيم، نمي توانيم سرمايه گذاري رواني بر روي انجام دادن داشته باشيم. ما همواره بر روي مسايلي وقت و انرژي اختصاص مي دهيم كه احتمال توفيق در آن بدهيم.

براي يك برنامه ريزي مناسب شما بايد اهداف را به اهداف كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت تقسيم بندي كنيد. همچنين لازم است كه اهداف كوچك را به گام هاي كوچك تر تقسيم كنيد تا در صورت شكست خوردن در يك مرحله اثر منفي آن به گام هاي بعدي جلوگيري مي شود. علاوه بر ان شما بايد در صورت تعطيل شدن و عدم انجام هر گام انجام گام بعدي را به تأخير بياندازيد. از سوی دیگر با نیل به هدف‏های كوتاه‏مدت و میان‏مدت، رضایت خاطرمان را فراهم می‏سازد. برای این كه چگونه یك برنامه‏ریزی مناسب برای نیازهای خود تنظیم نماییم ، به  موارد ذیل توجه نمائید:

1. در تعیین اهداف بايد بدانيد كه هدف ها دو قسمند. اهداف گاهی كلی اند مثل رضایت خداوند متعال، خدمت به مردم، بالا رفتن سطح آگاهی. لازم است كه اهدافي دقيق و خاص را براي خودتان در نظر بگيريد. گاهی جزئی اند مثل تخصص در یك رشته خاص مثل حساب داری، مطالعه یك كتاب، نوشتن مقاله.

لازم است هر دو هدف را مشخص كنیم؛ یعنی همان طور كه یك هدف كلی در نظر داریم، اهداف جزئی را هم دقیقا مشخص كنیم و آن را محور فعالیت هایمان قرار دهیم.

2. تشخیص نیازها وكاستی ها و نواقص احتمالی. باید خواست‏ها و احتیاجات اساسی خود را در آن زمینه به خصوص روشن كنیم. به عنوان مثال: در یك مقطع مشخص، چه درسی را نیاز داریم بیاموزیم تا تسلط بر آن ها پیدا كنیم.

 3. فرصت‏ها و اوقاتی كه باید صرف تحقق اهداف برنامه شود، چه میزانی است؟

 4. چه روشی مطلوب‏ترین شیوه برای دست‏یابی به اهداف مورد نظر می‏باشد.

 5. در مرحله اجرا نیازمند به چه ابزار و كاربرد چه وسایلی هستیم؟

 6. پس از اجرا به ارزیابی فعالیت‏های انجام شده می‏پردازیم تا میزان دسترسی به اهداف مشخص شود . میزان عدم موفقیت در رسیدن به برنامه را نیز معلوم نماییم. این مرحله كه تحت عنوان بازخورد (فیدبك) نامیده می‏شود، فرصتی به ما می‏بخشد تا بتوانیم عوامل ناكامی احتمالی را نیز بشناسیم. از بروز مجدد آن در برنامه مورد نظر پیشگیری نماییم.

 از آفات برنامه‏ریزی، فقدان تلاش و پشتكار در دستیابی به هدف برنامه است.  شاید در ابتدای فعالیت به همه موارد مورد نظر دست نیافته و دلسرد شویم و از ادامه راه باز بمانیم.  بی تردید عمل به برنامه، مستلزم چشم‏پوشی از برخی فرصت‏های فراغت، سرگرمی‏ها و تفریحات می‏باشد، در این صورت باید خود را سازگار با برنامه‏نماییم تا بتوانیم تا به نتیجه مطلوبی دست یابیم.

ممكن است در ابتدا، برنامه‏ریزی با كندی مواجه شود ، ولی در جریان عمل به برنامه به آن عادت می‏كنیم . به مرور زمان جزء شخصیت ما می‏شود. برنامه‏ریزی علاوه بر صرفه‏جویی در وقت و فرصت‏های زندگی، موجب می‏شود تا خود را و نیازهای مان را بهتر و بیش تر بشناسیم. لازمه برنامه‏ریزی موفق، انعطاف‏پذیری در عمل به برنامه است . نیز نگاه واقع‏بینانه به كاستی‏ها و ضعف‏های موجود در زمینه‏ای است كه برنامه تنظیم می‏كنیم. برنامه‏ریزی تفكر ما را نسبت به زندگی شكل می‏دهد. تفكّر منسجم منتهی به عمل در زندگی ایجاد می كند.

   به منظور داشتن یك برنامه منظم، لازم است جدولی تهیه نمایید. ساعات شبانه روز و ایام هفته را (به ترتیب در ستون افقی و عمودی) یادداشت كرده ، برای هر ساعتی در هر روز از ایام هفته كار و برنامه مناسب را در آن یادداشت نمایید. مثلاً چه ساعتی از خواب بیدار شوید؟ ساعتی را به نماز و نرمش و صرف صبحانه و دیگر كارها اختصاص دهید، ساعات درس و كلاس و مطالعه و استراحت و نظافت و ... را نیز دقیقا در جدول بنویسید . خود را موظف كنید طبق جدول تهیه شده كه متناسب با توانایی‏های خودتان است، عمل نمایید. در این مسیر نیاز به یك عزم و اراده جدی هست كه ان شاء الله در شما وجود دارد

بهترین راه درمان افسردگی
برای این كه ما بتوانیم، شما را راهنمایی كنیم، لازم است مقداری در مورد حالات خود و پیشینه افسردگی خود و عوامل پیدایش آن،

مدتی است حس می كنم دچار افسردگی شده ام بهترین راه برای درمان آن چیست؟

برای این كه ما بتوانیم، شما را راهنمایی كنیم، لازم است مقداری در مورد حالات خود و پیشینه افسردگی خود و عوامل پیدایش آن، علایم و نشانه­های بالینی و غیر بالینی افسردگی خود، مدت ابتلا و شدت آن، نوع افكار و علایق بیان می كردید تا ما دقیق تر در جریان افسردگی شما قرار می گرفتیم و راحت تر راهنمایی می كردیم. به هرحال تا این گونه اطلاعات، در اختیار ما قرار نگیرد و نوع و شدت افسردگی شما برای ما آشكار نگردد، ما نمی توانیم درمان متناسب با شما را پیشنهاد بدهیم، توجه داشته باشید كه درمان افسردگی بر اساس نوع و شدت آن كاملاً از هم متفاوت بوده و شیوه­های مختلف درمانی متناسب با خود دارد، بر فرض مثال در موارد افسردگی حاد یا مزمن نیاز به مراجعه به روانپزشك و مصرف داروهای ضد افسردگی تحت نظر پزشك و سپس مداخله روانشناس و اعمال سایر راهكارهای درمانی مثل روان درمانی، شناخت درمانی و... می باشد.

با این وصف، تا نوع و شدت افسردگی شما مشخص نشود، نمی توان راهكار مناسبی برای درمان شما در نظر گرفت به همین جهت، توصیه می شود كه به روان پزشك یا روان شناس باتجربه ای مراجعه كنید و راهكارهای درمانی ارائه شده توسط آنان را با جدیت و پشتكار بیشتر و البته مقداری صبر و حوصله در پیش بگیرید و تا آخر انجام دهید تا بتوانید با شناختی كه از عوامل پیدایش افسردگی خود پیدا می كنید، در رفع آنها قدمی بردارید و به درمان ریشه­ای افسردگی خود بپردازید. البته در كنار این كار می توانید از همه فعالیت­های فرح بخش و نشاط آوری كه متناسب با شماست، استفاده كنید و همچنین ارتباط با پروردگار و انس با قرآن و ادعیه داشته باشید تا فرایند درمان با سرعت و شتاب بیشتری دنبال شود تا به درمان قطعی نائل گردید

خيلي علاقه دارم كه بتوانم تاثيري مثبت روي اين دانش آموزان داشته باشم
روش كلي تربيت چيزي جز انس و عادت دادن متربيان به داشتن صفات و رفتار پسنديده و رفع علاقه نسبت به رفتار ناپسند و صفات زشت نيست.

 دبير يكي از هنرستان هاي دخترانه كار ودانش هستم و خيلي علاقه دارم كه بتوانم تاثيري مثبت روي اين دانش آموزان داشته باشم

خود من شخصا پرونده هاي مشاوره آنها را بررسي كردم اما متاسفانه اين دانش آموزان از نظر فرهنگي و خانوادگي بسيار ضعيف مي باشند

اكثرا تك والديني  هستند(پدر ومادر از هم جدا شده اند ويا باهم مشاجره شديد دارند  ويا معتاد هستند ويا يكي از والدين دچار انحراف اخلاقي هستند و يا فوت شده اند) و يا روابط خانوادگي بسيار سست وآشفته اي دارند علاوه بر اين از نظر اعتقادي هم خانواده ها بسيار ضعيف هستند و در خانواده بسياري از اصول اوليه ديني را رعايت نمي كنند واين اصول خيلي كم مورد حمايت خانواده قرار ميگيرند و چيزي كه مشكلات آنها را دوچندان ميكند وابستگي شديد آنها به ماهواره و اينترنت است كه به راحتي از آن تاثير مي پذيرند و متاسفانه روابط نامشروع با پسران در بين آنها رايج و معمولي شده است من خود جواني 25 ساله هستم از ديدن اين موارد بسيار ناراحت و نگران  ميشوم طوري كه اين نگراني در زندگي شخصي من هم تاثير گذاشته خيلي خيلي دوست دارم كه بتوانم حداقل آنها را به نماز خواندن وحفظ حريم با نامحرم و حفظ  حجاب دعوت كنم از شما در اين رابطه كمك ميخواهم كه چگونه و با چه روشي اقدام كنم در صورت امكان چند كتاب در اين زمينه هم به بنده معرفي كنيد وسوال من اين است كه وظيفه من در قبال آنها تا چه حدي و چقدر تلاش من جايز و لازم  است ؟

پرسشگر گرامي، روش كلي تربيت چيزي جز انس و عادت دادن متربيان به داشتن صفات و رفتار پسنديده و رفع علاقه نسبت به رفتار ناپسند و صفات زشت نيست. در تربيت ديني انس به خداوند از طريق عادت دادن به عبادات و بيان اهميت و نقش عبادت و داشتن صفات نيك و زشتي گناه و صفات رذيله مهمترين عامل تربيت است. و همدلي مربي با متربيان مي تواند از عوامل مهم جذب آنان بسوي دينداري محسوب شود.

روش هاي تربيت ديني:

1- در آموزش: در آموزش ديني شيوه ها و فنوني براي تربيت مطرح است كه اهم آنها عبارت اند از بحث كردن در مورد جهان و طبيعت و آفاق و انفس، دادن تذكر در موارد لازم و ضروري ( مثلاً دروغ كار زشتي است و ...)، توجه دادن به خود و ابعاد وجود ي خود ، واداشتن به تفكر و تدبر در امور، تعقل و استدلال، استفاده از تجارب شخصي، سياحت و زيارت اماكن و در سايه آن دادن آگاهي، عبرت آموزي و ...

درس هاي ديني نمي توانند صرفاً ذهني باشند! چون در آن صورت خشك و بي حاصل خواهند بود. بايد در مواردي او را به تماشاي زيبايي هاي آفرينش و مذهب و تعاليم آن جهت دهيم تا عظمت و قدرت آفريدگار در اعمال و روح او تجلي كند.

به هرحال روش آموزش نبايد به صورتي باشد كه فكر و مغز او را تسخير كند و او را به صورت برده اي درآورد. به همين نظر نبايد كوشش در القاي مطالب خشك و بي حاصل باشد، بلكه عرضه و ارائه ي عمل و نماياندن چهره واقعي مذهب در حيات خانوادگي و در موضع گيري هاي عملي مهم است.

پس قدرت درك آنها را از طريق طرح سؤالات بالا ببريد و قدرت تعميم آنها را با اين گونه پرسش ها تقويت كنيد: زمين را كه آفريد؟ درخت را كه آفريد؟ آب را چه كسي به وجود آورد؟ آسمان را چه كسي ؟ و ... و سپس نتيجه بگيريد كه: همه چيز را خدا آفريد. غرض خدا از افرينش چه بود؟ آيا فقط صرف اين بودكه افرادي بيايند و مثل حيوانات از مواهب استفاده كنند و سپس با مرگ پرونده انها بسته شود؟

با پرسش هاي مكرر، خدا را در ذهن نوجوان بزرگ و دوست داشتني كنيد؛ روح مذهب را در اعماق وجود او نفوذ دهيد، و شك ها را از درون او بزداييد. آموزش ها به صورت سمعي و بصري و حتي لمس و درك باشد تا نوجوان را به خود آورد و او را قلباً به مكتب خود معتقد و علاقه مند سازد.

2- در پرورش: در پرورش مذهبي، تكيه به مسائل و جنبه هايي است كه اهم آنها عبارت اند از:

احياي فطرت:

در سرشت و ذات انسان جنبه هايي وجود دارند كه او را به سوي تقوا و عدالت، پاكي و صداقت وا مي دارند. ميل به پاكي و صفا امري است كه در همه جاي جهان مي توان از آن سراغ گرفت. ما در هيچ كجاي جهان فردي را نمي شناسيم كه درونا خواستار خير و پاكي، جوانمردي و صداقت نباشد و يا كمك به مظلوم را مورد تحسين قرار ندهد. احياي فطرت، خود گامي است به سوي رشد، و در پرورش و سازندگي افراد نقشي فوق العاده دارد. در تربيت   سعي بر اين است كه نوجوان را به فطرت ارجاع دهيم و داوري را از وجدان او بطلبيم و حظّ و بهره ي او را بر اساس آن قرار دهيم كه فطرت و وجدانش تأييد مي كند.

در تربيت و سازندگي نسل، سعي بر اين است كه تنها از حق طرفداري شود و به نوجوان نيز القاء گردد و عرضه حق دور از هر گونه شائبه اي و پيراسته از هرگونه مصلحت جويي باشد. اجازه دهيم كه فطرتش سالم و دست نخورده باشد و به راستي و درستي و پاكي همچنان مأنوس و دوست دار فضائل باشد.

تزريق محبت خدا:

ما بايد كاري كنيم كه نوجوان خدا را دوست داشته باشد. در اين صورت است كه او مي تواند عامل به احكام خدا شود. در طريق وصول به اين هدف ضروري است خدا را دوست داشتني، مهربان و بخشنده و صميمي تر از پدر و مادر معرفي كنيد. همچنين ضروري است اين تصور در ذهن نوجوان مستقر شود كه خدا او را دوست دارد و مي خواهد او فردي ارزنده شود و خوشبخت و سعادتمند گردد. در طريق تزريق محبت خدا دردل نوجوان از هر وسيله حقي مي توان استفاده كرد و داستانها و قصه هايي در اين رابطه تعريف كرد.

ايجاد عُلقه به اولياي الهي:

نوجوان بايد به اولياي دين، به رسول خدا و ائمه عليهم السلام و ديگر پاسداران مذهب علاقه مند باشد تا امر و نهي شان و راه و روششان در او اثر گذارد و شيوه هاي زندگي آنان را سرمشق قرار دهد. در طريق وصول به اين هدف مي توان از شيوه هاي گوناگوني استفاده كرد كه يك نمونه ي آن ذكر داستان زندگي و شرح فداكاري و خدمات آنهاست. اصولاً نوجوانان و نوجوانان نسبت به كساني كه جنبه اعجاب و تحسين آنها را بر مي انگيزند و راه و روش قهرمانان را دارند علاقه مندند. اگر بتوانيم پيشوايان مذهب را به همان گونه اي كه بودند بزرگ و عظيم معرفي كنيم و شرح ايثارگري هاي آنان را به زبان ساده و قابل فهم براي آنها بيان كنيم، در آنها علاقه اي قلبي نسبت به آنها پديد آمده و دوستدار آنها خواهد شد و جنبه ي همانند ي وادارش مي سازد كه عملاً از راه و روش آنها تبعيت كند.

  ايجاد روحيه تعاون و تشكل:

در عين دوست داشتن بشريت و خير خواهي براي آنان، ضروري است اولويت ها در جنبه خيررساني براي او مطرح شود. سلسله مراتب كساني كه در معرض بهره مندي از حمايت افراد قرار مي گيرند. عبارتست از والدين و خويشان ، همسايگان، افرادي كه با ما هم كيش و برادرند و در مناصب گوناگون سرگرم خدمت و تلاشند و آنگاه، ديگر انسانهايي كه اهل كتابند و هم آنها كه شايد حكمت و عقيده درستي ندارند، ولي مزاحم كسي هم نيستند.

روحيه سازماندهي و تشكل در نوجوانان بايد قوي شود آنچنان كه در سايه ي ياري ها و همراهي ها، وحدت و الفتي حاصل شود و افراد به كمك هم و با تمركز، وحدت و قدرت بتوانند در سطح ملي و بين المللي كارهاي مهمي را انجام دهند. و يا به تعبيري كه رسول خدا (ص) دارد همه چون يك دست و يك قدرت در برابر بيگانه گردند.

فنون و ابزار لازم

در جنبه ابزار:

 وسايل وابزار تربيت در اين راه بسيار و برخي از آنها عبارت اند از:

داستان ها: منظور داستان هاي مربوط به پيشوايان مذهب است كه ذكر آن ضمن بالا بردن سطح فكر و معرفت نوجوانان سبب ايجاد عُلقه(دلبستگي ) و تلاش براي همانندي هم خواهد بود. شما به همراه داستان و شرح حال و زندگي اولياي مذهب مي توانيد معارف و مباحثي را به آنها القاء كنيد.

محافل و مجامع: قرار دادن نوجوانان در جو مذهبي مثل مساجد و محافل، جلسات مذهبي، اجتماعات سالم ديني در رشد و پرورش ديني آنها بسيار مؤثر و در ضمن آن به فراگيري آيات و دعا و برنامه ها مي پردازند. حتي نوجوانان از همراهي با پدر براي رفتن به مسجد و مجلسي خوشحال مي شود و به مسائل مذهبي با علاقه گوش مي كند. از حدود هشت سالگي دوست دارد عضو سازمان مذهبي شود و به خاطر آن احساس غرور مي كند.

رفتارهاي مذهبي جمعي: برگزاري نماز جماعت، تربيت گروه سرودهاي مذهبي و مشاركت دادن نوجوان در آن، خود از مسائل مورد علاقه نوجوان است. دكلمه، نمايش ، عبادت هاي جمعي، آوازهاي مذهبي به صورت گروهي در تربيت مذهبي بسيار مؤثر است و موجباتي را براي رشد مذهبي، صفا و اخلاص فراهم مي آورد؛ اگر چه برخي از آنها براي خوشايند ديگران صورت گيرد.

منطق و استدلال: نوجوان را حرفهاي منطقي را قبول مي كند و به كار بردن سخناني منطق پسند، و بيان مسئله به زباني كه وي را اقناع كند خود در رشد مذهبي او مؤثر است. برنامه ها بايد به صورتي منسجم و هماهنگ باشند، طوري كه به نوجوان نظمي فكري بدهند، براي نوجوان قابل درك و فهم باشند و او را درحد توان فكري قانع سازند.

فرصت ها: در جريان زندگي و در مسير آن گاهي فرصت هايي پديد مي آيند كه دقايق آن براي مربي غنيمت و كل آن به صورت ابزار و وسيله اي در اختيار است. در جامعه اسلامي ما جشنها، وفات ها ، اعياد و مراسم بسيارند. دراين فرصت ها مي توان بحث هايي را ترتيب داد و ضمن آن از مسائل اسلامي، از راه و رسم حيات اسلامي، از اخلاق و عادات مذهبي سخن گفت و بذر رفتار اسلامي را در نهاد نوجوانان كاشت.

2- در جنبه فنون: در اين جنبه ها نكات و شرايط متعددي مطرحند كه ذكر همه آنها در اين مختصر ميسر نيست، آنچه با رعايت اختصار دراين رابطه مي توان ذكر كرد عبارتست از:

- ارائه الگو: ما ناگزيريم دراين رابطه بيشتر حرف بزنيم از آن بابت كه نقش الگو ها در رنگ دادن زندگي نوجوان سرنوشت ساز است. اصولاً تربيت ، و به ويژه تربيت ديني بر اساس دستورات عملي و مدل هايي خواهد بود كه والدين و مربيان به نوجوان عرضه مي كنند.

جنبه تبعيت از الگو درهمه ي سنين مهم است و به همين جهت است ما توصيه مي كنيم والدين و مربيان مراقب رفتار و سخنان خود باشند.

ما حتي معتقديم كه الگوهاي تربيتي نوجوانان در جنبه ي اخلاق، و در صبر و اخلاص و امانت و پاكي و بركناري از شبهات بايد خدا گونه باشند، صاحب علم و آگاهي باشند و نظريه اي را عرضه و ارائه كنند كه مدافع آن هستند، در نظر داشته باشند كه ذهن نوجوان و نوجوان به زمين آماده اي شبيه است كه همه چيز را مي پذيرد، حتي اوهام و خرافات را.

ما به نصيحت زباني در پرورش ديني چندان معتقد نيستيم ، قائليم كه نقش عمل كارسازتر است. و رفتار مذهبي آنها به ميزان علاقه و شايستگي و ميزان درك و فهم والدين و مربيان و نوع رفتار و موضعگيري آنها در برابر حوادث بستگي دارد.

عبرت آموزي: اين هم نكته اي مهم و سازنده در تربيت است كه هر واقعه و جرياني را به صورت درسي در آوريم كه نوجوان از آن استفاده كند. اين كه فردي دروغ گفته و رسوا شده، اين كه فردي ديگر خيانت كرده و آبرويش رفته است و آن سومي كه تنبلي و تن پروري كرده و گرفتارشده و آن چهارمي نتيجه بد عمل خود را كشف كرده، و آن پنجمي كه از دنيا رفته و از او نام نيك يا بدي باقي مانده براي نوجوان درس است. مربي لايقي مي خواهد تا اين درس را به نوجوان القاء و وقايع را به نحوي مفيد و شايسته ارزيابي كند.

توجه به رغبت: نوجوان همه گاه آماده انجام دادن همه كارها نيست. در ساعتي نمي خواهد با شما نماز بخواند او را تحت فشار قرار ندهيد و مجبورش نكنيد كه حتماً برخيزد و چنين كند كه زيان آن از نفعش بيشتر است. بگذاريد خود با رغبت به سوي شما آيد تا براساس حضور قلب به عبادت بپردازد. تحميل به اسم مذهب مفيد نيست.

از مجاورت نيكو با نوجوان استفاده كنيد و بكوشيد نوجوان با شما يا فرد ديگري كه پايبند به مذهب است مأنوس شود. انس ها و الفت ها، انضباط مذهبي را دروني مي كنند. نوجوان درعين آزاديِ فكر، به آزادي عبادت و اطاعت هم دست خواهد يافت و اين امر اگر ازهمان آغاز نوجواني پيگيري شود، ثمرات خود را نشان مي دهد و به اصطلاح قواعد مذهبي در او ريشه دار مي شوند.

مراقبت هاي لازم

در طريق تربيت ديني نوجوانان مراقبت هايي بايد صورت گيرد تا امر تربيت مؤثرتر باشد. اين مراقبت ها از جهات مختلفي مورد بحث هستند كه اهم آنها عبارت اند از:

1- پاسخ درست به سؤالات: درك و فهم نوجوان نسبت به مسائل مذهبي بسيار محدود است و به همين نظراو دائماً در زمينه هاي گوناگون به سؤال و پرسش مي پردازد تا دامنه اطلاعات خود را وسيع تر سازد. پرسش هاي او نشانه ي علاقه مندي او به عقلاني و مستدل كردن اطلاعات مذهبي است و براي مربي نقطه مثبتي مي باشد .

آنچه مهم است دادن پاسخ به سؤالات است كه بايد درست و قانع كننده باشد. ما نياز نداريم كه با استدلالِ نيرومند و قوي به نوجوان جواب دهيم؛ زيرا او در اين رابطه شايد نتواند حقايق را درك كند و مباني درك منطقي و مستدل او چندان رشدي ندارند؛ ولي ضروري است پاسخ ها قاطع باشند آن چنان كه او را قانع كنند نه ساكت، قلب پاك و منزه او بايد آن را بپذيرد و ذهنش آن را در خود جاي دهد.

موفقيت در اين امر بسته به آن است كه والدين و مربيان ، خود اعتقادات و اطلاعات روشني داشته باشند و به آنچه كه مي گويند مؤمن باشند. اگر جاي ابهامي در زمينه اي خاص برايشان وجود دارد از خود دور سازند و در پاسخ هم خود را در وضع درك و فهم و موقعيت نوجوان قرار دهند.

2- جلوگيري از بدآموزي ها: چه بسيارند شبهات و بد آموزي هايي كه براي نوجوان پديد مي آيند و ناشي ازجهل و يا بي توجهي مربيان است و البته آنها هم در اين امر شايد معذور باشند. از آن بابت كه برخي از مستشرقان خيانتكار، دوستان نادان و دشمنان دانا ذهن ها را آلوده كرده اند و افسانه ها و اساطيري را به نام مذهب وارد جامعه نموده اند و اذهان مردم را آلوده اند.

عقايد و افكارغلطي كه بعنوان روانبنه وارد ذهنها شده اند به زودي از بين رفتني نيستند و اي بسا كه خود به گروه و نسل هاي ديگر القاء شوند ودر ذهن آنها هم ريشه دار گردند. در آموزش ها، بويژه در آموزش مذهبي بايد چيزي را به نوجوان آموخت كه بعدها نيازي به اصلاح نداشته باشد.

والدين و مربيان اعتقاد به خدا، به مذهب و تعاليم آن را به گونه اي در نوجوان پديد آورند كه روح مذهب در آنان به صورتي صحيح استوار گردد. همچنين مسائل و مباحث آموخته شده به صورتي باشند كه نوجوان در حال و بعد، آنها را منافي با حق و حقيقت نيابد. غرض اين است بدانيم كه عقايد مذهبي نوجوانان با زندگي روزمره و تجارب و آگاهي هاي خانواده و مدرسه ارتباط نزديك دارد.

3- ايجاد عادات مذهبي: سبك زندگي آنها را مذهبي كنيد. آن چنان كه بتدريج رفتار و گفتار، رفت و آمدها، معاشرت ها، خور و خواب ها و موضعگيري ها همه رنگ مذهب داشته باشند. نماز خود را در اول وقت بخوانيد و برنامه كار و بازي نوجوان را طوري ترتيب دهيد كه در آن ساعت فارغ البال و با شما همراه باشد؛ روح خير خواهي نسبت به همنوع را درخود زنده و متجلي سازيد تا متربيان از آن درس بياموزد؛ در برخوردها خوشرو باشيد كه حاصل آن عملاً خوشرويي متربيان شما باشد و درهمه ي آنچه كه مورد نظر است به طور مداوم و مستمر عمل كنيد تا اين خوي ها در آنها به صورت عادت درآيد.

4- در اعمال مذهبي ظرفيت جسماني، رواني، فكري و عاطفي نوجوان را در نظر گيريم و ببينيم تا چه حد آمادگي پذيرش و عمل دارد.

بررسي هاي علمي نشان مي دهند كه بيشتر لامذهبان و يا مخالفان مذهب از دو گروهند: يكي فردي كه در دوران نوجواني و نوجواني آگاهي و تربيت مذهبي به او نداده اند و ديگر فردي كه تربيت مذهبي دوران نوجواني اش با خشونت و سختگيري توأم و همراه بوده است و يا نوجوان را در عين نفهميدن مسئله اي وادار به عمل كرده اند.

فرموده ايد:(( در صورت امكان چند كتاب در اين زمينه هم به بنده معرفي كنيد» در اين راستا بايد عرض نمايم كه كتابهاي انجمن اولياء و مربيان در اين رابطه و كتاب حكمت نوجوان و جوان تاليف آيت الله ري شهري كه حاوي آيات و رواياتي در مورد نوجوانان و جوانان مي باشد در اين زمينه بسيار مفيد هستند.

«فرموده ايد كه:«وسوال من اين است كه وظيفه من در قبال آنها تا چه حدي و چقدر تلاش من جايز و لازم  است ؟»  در اين رابطه بايد عرض نمايم كه طبق فرموده قرآن كريم كسي كه بتواند شخصي را احياء نمايد( و او را به سوي هدف اصلي آفرينش باز گرداند) همانند اينست كه همه انسانها را زنده كرده است. بنابراين از ارزش اين كار غافل نشويد زيرا روزنه خوبي براي راهيابي به جرگه بندگان صالح خدا مي باشد كه جايگاه ويژه اي نزد حضرت حق دارند. البته خداوند انسان را به اندازه توانش مكلف ساخته بنابراين در اين راه بايد اين ملاحظات را نيز داشته باشيد و به زندگي شخصي خود لطمه وارد نسازيد

چرا داشتن دوست پسر در سراسر كشور مهمه ؟
پرسشگر گرامی، چه چیزی باعث شده تو فكر كنی در سراسر كشور همون اتفاقی داره می افته كه در اطراف تو در حال وقوعه؟!

 چرا داشتن دوست پسر در سراسر كشور مهمه ؟ بچه ها می گویند دوست پسر داری ؟ وقتی می گوییم نه می گویند خاك تو سرت

پرسشگر گرامی، چه چیزی باعث شده تو فكر كنی  در سراسر كشور همون اتفاقی داره می افته كه در اطراف تو در حال وقوعه؟!  مگه تو تا به حال در چند نقطه از كشور زندگی كردی كه این قدر مطمئنی؟! كه چه چیزهایی برای همه خیلی مهمه؟ خوب معلومه كه در عنفوان نوجوانی هستی كه مسائل مختلف رو كه ممكنه چندان بزرگ نباشند خیلی جدی و فراگیر جلوه میدی!

اما به نظر من بخشی از حرف هایتان درست است ! شما و بیشتر كسانی كه در اطراف شما هستن، دخترانی در سنین پر تلاطم و بسیار ویژه نوجوانی هستند، پس بهتره قبل از هر چیز؛ كمی درباره ویژگی ها و مشخصات دوران نوجوانی صحبت كنیم، دوره نوجوانی فصل دگرگونی های شگرفی در انسان است كه در آن تمامی قوای زیستی، روحی ، روانی، فكری و عاطفی فرد از دوران بلوغ دچار تغییر و تحولات اساسی می گردند. در طول زندگي يك فرد، وقايعي رخ مي دهند كه از اهميت خاصي برخوردارند و به عنوان نقاط عطفي در زندگي از آنها ياد مي شود. يكي از اين وقايع بلوغاست، بلوغ در لغت به معني رسش و پختگي است كه در ابعاد جسماني، رواني، عاطفي، معنوي و اجتماعي در سنين نوجواني به وقوع می پیوندد. بلوغ دوره بحراني انتقال از مرحله كودكي به بزرگسالي و زمان كسب قدرت باروري است. گرایش به جنس مخالف از پدیده های شایع دوره نوجوانی و از تغییرات دوران بلوغ است. در این دوره نوجوان درباره رابطه با جنس مخالف كنجكاو می شود كه این كنشی طبیعی از مراحل رشد انسان است ؛ اما مشكل زمانی ایجاد می شود كه بعضی از نوجوانان فراتر از سطح سن و تجربه خود وارد این روابط می شوند، برخی نیاز های درونی كه در دوره نوجوانی شكل یا بعضا شدت می گیرند،مانند نیاز ذاتیو كششدرونی و فطری به جنس مخالف، ایجاد محدودیت های اجتماعی و ارتباطی برای هر دو جنس، خلا عاطفی در خانواده و نیاز شدید به محبت، همه و همه در تشدید گرایش نوجوان به ایجاد رابطه با جنس مخالف دامن می زنند. اصلی ترین و پرنفوذ ترین دلیلی كه به این گرایشات شدت می بخشد نیاز به مورد توجه و علاقه بودن است، برای نوجوان بسیار حیاتی است كه احساس كند برای شخص یا اشخاصی بسیار مهم بوده و مورد عشق و محبت آنها واقع شده است در صورتی كه این نیاز در خانه و به وسیله والدین به صورت اصولی و همه جانبه ارضا نشود می تواند زمینه ساز جستجو برای ارضای این نیاز در خارج از خانه و خدای نكرده در بستری ناامن و مخاطره انگیز مانند دوستی های خیابانی شود. گرایش به جنس مخالف یك كشش ذاتی است كه خداوند آن را برای بقای نسل در وجود انسان قرار داده، اما نكته اساسی این است كه این نیاز در بهترین و سود بخش ترین شرایط پاسخ داده شود و باعث رشد و تعالی انسان شود، موقعیتی مانند ازدواج كه فرد با آگاهی و شناخت همه جانبه، همسر ایده آل و مناسب خود را در سایه خانواده و برای رسیدن به هدفهای عالی انسانی انتخاب كند، كه این امر مستلزم رسیدن به درجه ای از پختگی و خودشناسی است كه قطعا دوره بحرانی و پر تلاطم نوجوانی فرصت مناسبی برای آن نمی تواند باشد و مرتكب خطاهایی در این دوران شدن خدای ناكرده بسیاری از فرصتهای ناب و ارزشمند آینده را از شخص سلب خواهد كرد. باید توجه داشت كه بی گدار به آب زدن در این سنین، موجب ایجاد آسیب های روحی و روانی مخصوصا برای دختران و خانواده های آنان خواهد شد كه ترمیم آن بسیار هزینه بر و گاهی ناممكن خواهد بود كه ضرب مثل «یك لحظه هوس رانی ، یك عمر پشیمانی تعبیری گویا برای این امر است.

    اینكه چرا بعضی دخترها علاقه مند یا درگیر دوست پسر می شوند و بعضی نه برمی گردد به همین مطالب بالا، اگر دختری در خانواده ای اصیل و صمیمی طوری تربیت شود كه خودش و نیاز ها و هدفهای امروز و آینده اش را خوب بشناسد متوجه می شود كه دوستی های ناپایدار وبی اساس با جنس مخالف نه تنها به او در پاسخ به نیاز به محبت و توجه و... كمكی نمی كند. بلكه ممكن است آینده او را هم خراب كرده و بسیاری مشكلات دیگر اجتماعی یا روحی و روانی برای او ایجاد كند .

   با توضیحات فوق، فكر میكنم تاحدودی به جواب این سوالتان كه چرا بعضی دخترها دوست پسر دارند رسیده باشید، اما نكته مهمتر اینه كه چطور می توان از این دوران پر فراز و نشیب و شیرین، اما پر خطر نوجوانی گذر كنیم تا همه استعدادهایی را كه خداوند در این دوره در وجود ما قرار داده شكوفا كنیم  در این خصوص باید عرض نمایم كه:

  1. داشتن رابطه ای خوب و صمیمانه با خانواده خصوصا مادر، مانع از لغزش دختران نوجوان به ورطه نا امن و گناه آلود دوستی با جنس مخالف خواهد شد.

2-     داشتن برنامه ای منظم و هدفمند برای همه اوقات در راستای علاقه مندی ها و توانایی های فردی مسیری صحیح و مطمئن برای شكوفایی استعدادهای خدادادی و سود بردن از انرژی فوق العاده دوره نوجوانی است.

3-     ورزش، مطالعه و فعالیتهای مختلف هنری و ... كه باعث می شوند فرد ارزش واقعی خود را در اعمال و افكار و توانایی های خود جستجو كند مانع از بروز نیاز كاذب به تایید شدن از جانب جنس مخالف كه قطعا سودی برای انسان نداردخواهدشد.

4-     پرهیز از دوستی با افرادی كه اصالت خانوادگی و مذهبی ندارند عامل بسیار مهمی در نیفتادن به ورطه ی اینگونه روابط خطر آفرین و آسیب زااست. ما در منابع دینی خود تاكید بسیاری بر انتخاب نوع دوست داریم، مخصوصا در سنین نوجوانی كه فرد بخاطر بروز تحولاتی كه ذكر شد و بی توجهی اغلب خانواده ها به آن، به دنبال پیداكردن دوست و همرازی می گردد. و اگر در انتخاب این نیاز خود دقت بخرج ندهد بدون شك متضرر خواهد شد. سعدی علیه الرحمه در بیتی بسیار زیبا می فرماید كه: اسب و خر را گر ببندی چند روزی پیش هم ـــــــ رنگ شان همگون نگردد خلقشان یكسان شود! یعنی  اكر فرد هر چند هم كه اصیل باشد. اما با افراد بی اصالت دوستی كند بعد از مدتی همرنگ آنها خواهد شد و همرنگ آنها شدن برای دختری كه از خانواده ی اصیل و مذهبی است تبعات بمراتب شدید تری برای او در پی دارد.

    در انتها پیشنهاد می كنم با مطالعه كتاب هایی كه مخصوص نوجوانان و در این زمینه نوشته شده ، اطلاعات و دانش وسیع تری نسبت به خود اطرافیانتان بدست آورید و با یادگیری مهارت های مختلفی كه تحت عنوان مهارت های زندگی(مثل كنترل هیجانات، افزایش عزت نفس، مهارت حل مسئله و ارتباط موفق و.... ) آموزش داده می شوند توانایی های خود را برای عبور از مرحله دشوار اما سرشار از فرصت های ناب نوجوانی ارتقا دهید.

برای شما  موفقیت و شادكامی در همه مراحل زندگی را از خداوند خوهانم!

اوج میل جنسی در زنان و مردان
میل جنسی برای هدف خاصی كه تداوم نسل انسان و انگیزه برای در كنار هم قرار گرفتن انسانها و شكل گیری زندگی اجتماعی، در وجود انسان نهاده شده است.

اوج میل جنسی در زنان و مردان در چه سنی است؟

میل جنسی برای هدف خاصی كه تداوم نسل انسان و انگیزه برای در كنار هم قرار گرفتن انسانها و شكل گیری زندگی اجتماعی، در وجود انسان نهاده شده است.

بعد از تولد انسان، به تدریج اندام های انسان رشد پیدا می كنند و به آخرین مرحله رشد و تكامل خود نزدیك می شوند و برای ایفای نقش خود در كاركرد بدن آماده می كردند. به تناسب رشد همه اندام ها و اعضای بدن، اندام تناسلی انسان نیز به رشد خود ادامه می دهد و به موازات رشد اندام تناسلی، هورمون های مختلف بدن و هورمون های جنسی در خون ترشح می شوند كه این مسئله باعث تسریع در رشد و تكامل اندام جنسی و نیز به وجود آمدن میل جنسی می گردد.

با افزایش فعالیت غدد جنسی و رشد اندام تناسلی، بلوغ جنسی در دختر و پسر شكل می گیرد و كه در جنس پسر با رشد بیضه ها و فعالیت غدد منی ساز تولید اسپرم آغاز می گردد و در جنس دختر تخمدانها فعالیت خود را شروع می كنند و زمینه برای شكل گیری چرخه جنسی و تخم ریزی و در نتیجه آن بارداری حاصل می گردد.

به صورت طبیعی وقتی بلوغ جنسی دختر و پسر فرا می رسد و فعالیت غدد جنسی افزایش می یابد و رشد اندام تناسلی به نهایت می رسد، امكان باروری و بارداری دختر و پسر فراهم می گردد در این هنگام میل جنسی نیز به اوج خود می رسد و دختر و پسر به هم كشش پیدا می كنند تا با ازدواج و با یك آیین رسمی در كنار هم قرار گیرند و زمینه تداوم نسل و بقای آن به وجود آید.

معمولاً عوامل مختلفی از جمله عوامل زیستی، فیزیولوژی، جغرافیایی و آب و هوا، روانی، اجتماعی، تغذیه ای و حتی دینی و مذهبی، روی بلوغ جنسی انسان تأثیر می گذارد و آن را دستخوش تغییراتی می كند و آن را با نواساناتی روبرو می سازد و جریان بلوغ را با پدیده هایی مثل بلوغ زودرس و بلوغ به هنگام و بلوغ دیررس مواجه می سازد كه در نتیجه آن میل جنسی افراد هم دستخوش تغییراتی می گردد به همین خاطر نمی توان دقیقاً وقت خاصی را برای اوج میل جنسی دختر و پسر معین و مشخص كرد. چون بلوغ جنسی در افراد متفاوت هست، تنها به صورت كلی می توان گفت كه معمولاً اوج میل جنسی با بلوغ جنسی تقارن دارد و وقتی بلوغ جنسی به آخرین مرحله خود برسید و تكامل بیابد در آن هنگام، میل جنسی هم به اوج خود می رسد.

میل جنسی در انسان یك نقطه آغاز و نقطه اوج و نقطه پایان دارد كه اگر آن را در یك پیوستاری ترسیم نماییم، منحنی هرمی شكلی به وجود می آید كه نقطه شروع آن با تولد انسان آغاز می گردد و به تدریج بالا می رود و با فرا رسیدن بلوغ جنسی به اوج خود می رسد و سپس به تدریج افول می كند و سیر نزولی خود را تا لحظه مرگ انسان ادامه می دهد.

همانطوری كه قبلاً متذكر شدیم، بلوغ جنسی انسان تحت تأثیر عوامل مختلفی است و همه آن عوامل به نوعی بر بلوغ جنسی اثر می گذارند و آن را دستخوش تغییراتی می سازند. اما بنا بر تحقیقات انجام گرفته در زمینه بلوغ جنسی و آثار و علائم آن، معمولاً از اواخر دوران كودكی و ابتدای نوجوانی با تشدید فعالیت غدد جنسی، بلوغ جنسی آغاز می گردد و اولین نشانه های آن آشكار می گردد و در انتهای دوران نوجوانی و ابتدای جوانی به نهایت رشد خود می رسد بنابراین می توان گفت كه اواخر دوران نوجوانی و اوایل دوران جوانی یعنی حول و حوش 18 و 19 سالگی، میل جنسی نیز به اوج خود می رسد و معمولاً دختر و پسر در این سن امیال جنسی بیشتری دارند  به طوری كه كاملاً این نكته از طرز رفتار و حالات آنان و شیوه تعامل آنها مشخص و هویدا می گردد

رفتار با فرزندان لجوج
لجبازی در كودكان از یكسالگی آغاز می شود و در دو سالگی به اوج خود می رسد.

 چگونگي رفتار با فرزندان لجوج؟

   لجبازی در كودكان از یكسالگی آغاز می شود و در دو سالگی به اوج خود می رسد. در شش تا نه سالگی هم شدت دارد. لجبازی كودكان تا حدی از ضرورت های رشد و مقطعی است؛ بنابراین، چندان نگران نباشید. لجبازی كودكان، اغلب منشأ محیطی دارد و به ندرت (در صورت شدت و دوام) ممكن است مشكل عصبی باشد. در هر صورت برای جلوگیری از نهادینه شدن این رفتار بهتر است در جهت كاستن از آن بكوشید.

علل لجاجت كودكان:

1.      وراثت: ژنتیك به ارث رسیده از پدر و مادر، می تواند زمینه ساز بروز این حالت شود.

2.      محبت های افراطی: محبت بیش از حد باعث می شود قدرت نه شنیدن كودك كم شود. اینجاست كه ممكن است كه كودك برای رسیدن به خواسته هایش لج بازی كند.

3.      محرومیت: در كودكانی كه سنین ابتدای زندگی را با محرومیت های عاطفی و مالی پشت سر گذاشته اند، احتمال بروز لجبازی بیشتر است.

4.      تبعیض: توجه بیش از حد به یكی از فرزندان و بی توجهی به دیگر فرزندان، شعله لجاجت را روشن می كند.

5.      تنبیه بی دلیل: اگر كودك را بی دلیل تنبیه كنیم، یكی از راههایی كه برای مقابله به مثل بكار خواهد برد، لج بازی است.

6.      جلت توجه: ممكن است نخستین بار كه این عمل را انجام داده، عكس العمل و نگرانی شدیدی را در شما دیده است و از آن پس برای جلب توجه چنین می كند. توصیه می كنیم با دیدن این حركت كودك، احساساتی نشوید. همچنین می توانید صورت خود را برگردانید تا اضطراب شما را نبیند.

7.      انتقام جویی: اگر والدین با یكدیگر اختلاف و درگیری دارند یا كودك را می آزارند و تنبیه بدنی دارند با ید از این گونه رفتارها دست بكشند؛زیرا این احتمال كه برای انتفام جویی از والدین این كار را انجام دهد، وجود دارد.

8.      طلاق والدین: اگر در خانواده ای اتفاق بیافتد، یكی از اثرات آن لج بازی كودك طلاق است.

9.      سرزنش بیش از حد: والدینی كه بی دلیل و بیش از حد كودك خود را سرزنش می كنند، ناخواسته كودك را به لج بازی تشویق می كنند.

راه های درمان:

1.      واضح بگویید: برای این كه كودك تان دست از لج بازی بردارد، بصورت واضح و شفافف درخواست خود را به او بگویید. كنار كودك بنشینید، تماس چشمی برقرار كنید و درحالی كه نام او را به زبان می آورید، خواسته های خود را بیان كنید.

2.      جدی باشید: وقتی كودك تان روی موضوع خاصی پافشاری میكند كه منطقی نیست، با جدیت به او بگویید كه در خواستش را انجام نمی دهید و سپس هیچ گونه توجهی به او نكنید.

3.      نقطه ضعف ندهید: كودك شما نباید تصور كند می تواند در مكان های خاص مثل مهمانی ها از شما با لج بازی امتیاز بگیرد. همه جا در برابر درخواست غیر منطقی و لج بازی او مقاومت كنید تا از فكر لج بازی بیرون بیاید.

4.      آرام باشید: برای مقابله با لج بازی كودك از روش هایی مانند فریاد زدن، كتك زدن، تهدید كردن و و... استفاده نكنید. این روش ها هر چند شاید مانع لج بازی كودك شود، اما ممكن است آسیبهای جدی دیگری را متوجه كودك سازد.

5.      محروم كنید: كودك لجباز را از چیزهای مورد علاقه اش محروم كنید. این روش كه محرومیت نام دارد، روشی مناسب برای تنبیه درست او می باشد.

6.      از جمع جدا كنید: گاهی فضایی كه كودك در آن قرار دارد موجب  ایجاد حس لج بازی در او می شود. در این مواقع جداسازی كودك از آن مكان او را از لج بازی دور می سازد.

توصیه ها:

1)     انرژی كودك را با فعالیتهای كم تحرك مانند نقاشی، بازی با اسباب بازی و غیره صرف كنید و از بازی های پر تحرك بپرهیزید.

2)     جلو اشیایی مانند تختخواب را كه گوشهایی نوك تیز دارند با ضربه گیر بگیرید.

3)     در موقع لجاجت كودك را بغل و نوازش نكنید، این یك عامل تقویت كننده لج بازی است. محبت به كودك را به وقت دیگری موكول كنید. اما اگر این عمل هنگام خوابیدن بروز كند او را با نوازش و ماساژ پشت و قصه آرام كنید و تا خوابیدن كامل كنارش بمانید.

4)     در مواقع عادی بیشتر به او محبت كنید تا اگر برای جلب محبت، دست به كارهایی (مثل كوبیدن سر به اشیاء) می زند، ارضا شود.

5)     از تشویق برای تثبیت رفتارهای خوب استفاده كنید.

6)     به كودك برچسب لج باز نزنید! زیرا اثر تلقینی منفی دارد.

خوش قول باشید تا زمینه اعتماد و اطاعت كودك را فراهم كنید.

جایگاه روانشناسی در دین
مطالب را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم و اطلاعات بیش تر را به مطالعه كتاب هایی در این زمینه ارجاع می دهیم:

جایگاه و تاثیر دین درروانشناسی و سلامتی روان و درمان روان چگونه است و اینكه چگونه دین در سلامتی روان تاثیر می گذارد ؟

پرسش شما می طلبد كه در پاسخ به آن، مطالب مبسوطی را بیان كنیم و برخی نیز مقالات و كتاب هایی در این زمینه به رشته تحریر در آورده اند؛ ولی از آن جا كه پاسخگویی به سؤالات در این مركز با محدودیت رو به رو است، تنها برخی مطالب را در قالب نكات زیر تقدیم می داریم و اطلاعات بیش تر را به مطالعه كتاب هایی در این زمینه ارجاع می دهیم:

1. قبل از هر چیز باید مرادتان را از دین مشخص كنید كه منظور از آن، آیا مطلق گرایشات مذهبی با هر آیین و مسلكی است و یا منظور ادیان توحیدی و یا خصوص دین اسلام است؟

در بحث دین و مذهب و تأثیر آن بر بهداشت و سلامت روانی، اگر منظور بررسی آثار دین و مذهب بر سلامت روان باشد. در این صورت، تأثیرات دین و مذهب بر دو مفهوم بهداشت و سلامت روانی، یعنی بر سلامت و تكامل روانی و پیشگیری از بیماریهای روانی، قابل بررسی است؛ البته چنین بحثی در بعضی از جوامع بشری مسخره مینماید؛ زیرا مفهومی كه آن ها از مذهب دارند، جای هیچ گونه نقش مثبتی را باقی نمیگذارد؛ ولی یقیناً برای عدهای از افراد و جوامع بشری، خصوصاً برای مسلمانان كه دین اسلام به عنوان مذهب حق برگزیده اند، چنین عنوانی قابل طرح است و حتی تنها راه بررسی انسان و جهان و روابط بین آن ها مد نظر میباشد.

پاسخ به این پرسش كه آیا مذهب و آموزههای دینی میتواند در حوزه روانشناسی نظر دهد و اثرگذار باشند، به چند گره اساسی بستگی دارد. برداشتهای متناقضی كه در برخوردها و نوشتههای افراد و جوامع مختلف جلب توجه مینماید، یقیناً ناشی از تجربیات و برخوردهایی است كه به صورت نظری و عملی با افراد، مؤسسات و نوشتههایی كه قیافه مذهبی دارند، بوجود آمدهاند. اگر بپذیریم كه انسان آگاهانه قصد ضرر زدن به خود را ندارد، چنانچه انسان، خودآگاهی ناشی از فطرت سالم را حفظ نموده باشد و مذهب هم برای انسان مفید باشد، یقیناً مورد پذیرش قرار میگیرد.

2. ادیان الهی و از جمله اسلام، در طی قرون متمادی با القای نوعی طرز تفكر، زندگی فردی و اجتماعی میلیاردها انسان را در نقاط مختلف جغرافیایی اداره كردهاند و در حال حاضر نیز این كار را انجام میدهند. بررسی روشی كه این ادیان در برخورد با انسان ها مورد استفاده قرار دادهاند و توجه به بعد اختصاصی در روان انسان ها كه پذیرش این آموزشها را امكانپذیر ساخته است، میتواند منجر به كشف دستگاه روانشناسی خاصی گردد كه اصول آن، در كارهای روزانه روانشناسی، رواندرمانی و بهداشت روانی به ما كمك نماید و تعریفی اختصاصی از انسان ایدهآل و جامعه ایدهآل به دست دهد. آموزشها و واقعیاتی كه در این ادیان، مخصوصاً در دین اسلام وجود دارند، نشان میدهند كه بشریت به طور نهایی، مذهب توحید را خواهد پذیرفت و ابعاد روانی او جز از این راه اشباع نخواهد شد. مذهب اسلام به موازات اعتقاد به اصالت روان و تلقی انسان به عنوان تركیبی از عناصر شیمیایی و عاملی غیر مادی كه به نام روح نامیده میشود، موجب هماهنگی بین این عناصر میگردد و به او حیات میدهد و مغز را به عنوان مركز تعقل معرفی مینماید. به این ترتیب، مكتب روانشناسی اسلامی برای ایجاد پدیدهها و فعل و انفعالات حیاتی و روانی، هم به جنبههای فیزیكی و هم به جنبههای غیر فیزیكی، معتقد است.

3. تغییرات عمیقی كه مكتب اسلام در دهههای اخیر در ایران و در كل جهان به وجود آورده است، نشان میدهد كه اگر مذهب حق، آن طور كه هست و باید باشد، به مردم القا شود، میتواند انقلاب های عظیمی را در جهان به وجود آورد و مسیر حركت را به نفع انسان عوض كند و آرامش و امنیت روانی و اجتماعی را از طریق زدودن عوامل فساد ایجاد نماید؛ به عنوان مثال، الكلیسم كه اینك توسط سازمان بهداشت جهانی به عنوان خطر در حال رشد در جهان مطرح میگردد، در كشور ایران پس پیروزی انقلاب اسلامی تا حد زیادی از بین رفت و به خواست خدا سایر فسادهای اجتماعی نیز با برنامهریزی بر اساس ضوابط اسلامی كنترل خواهند شد. با فراگیر شده مكتب اسلام، نقش اسلام در سلامت جسمی و روحی فرد و جامعه بهتر نمایان خواهد شد.

4. آنچه امروزه مسلم است، تأثیر دین و آموزه های دینی و مذهبی بر سلامت روانی افراد است. مطالعات آزمايشي انجام شده به منظور تعيين نوع بهزيستي رواني در طول حيات هر فرد، پيوسته از دین و مذهب به عنوان يك ويژگي ضروري براي سلامت جسمی و روانی مطلوب نام برده اند.

5. رابطه بين مذهبي بودن افراد و سلامت و بهداشت رواني، در جمعيت هاي گوناگون گزارش شده است. نتايج اين مطالعات، حاكي از آن است كه ميزان شركت در كليسا با افسردگي رابطه اي منفي (معكوس) دارد؛ به گونه اي كه ميزان افسردگي در بين كساني كه به كليسا مي روند، تقريباً نصف ميزان آن در افرادي است كه به كليسا نمي روند. كونيك، هايز، جرج و بلازر، (1997)، وودز (Woods,T)، آنتوني (Antoni,M)، ايرونسون (Ironson,G) و كلينگ (Kling,D، 1991 أ، (1999) گزارش مي كنند كه استفاده زياد از مذهب به عنوان يك سازوكار براي كنار آمدن، در دو نمونه مجزّا از افراد مبتلا به بيماري HIV، منجر به بروز نشانگان كمتري از افسردگي و اضطراب گرديد. مطالعه ديگري (ميكلي، كارسون، و سوكن، 1995) اين نظريه را مطرح مي كند كه مذهب مي تواند تأثيري مثبت (مثل ترغيب افراد به همبستگي اجتماعي، كمك به ايجاد معنا در زندگي) يا منفي (پروراندن احساس گناه يا شرمساري بيش از حد در ذهن، به كاربردن مذهب به عنوان يك راه فرار از مواجه شدن با مشكلات زندگي) بر سلامت رواني داشته باشد. اين پژوهش همچنين گزارش داد كه افراد برخوردار از دين داري دروني سطح بالا، افسردگي و اضطراب كمتري دارند و كمتر در جستجوي توجه نارساي كنش ورانه هستند. اين افراد همچنين سطوح بالايي از قوي بودن من، همدلي و رفتار اجتماعي انسجام يافته را به نمايش مي گذارند.

صفحه‌ها