جنگ نهروان چگونه صورت گرفت؟
اين همان جنگي است كه خوارج عليه امام علي (ع) ایجاد كردند وامام با آنان برخورد نمود. توضيح اينكه گروه خوارج را بدان جهت به اين نام خوانده اند كه از فرمان علي (ع) تمرد كرده و عليه او شوريدند. البته خوارج را "مارقه" هم ناميده اند به اين نام هم در روايات نبوي اشاره شده است و هم در سخنان امام علي (ع). (1)
شهيد مطهري نيز مي نويسد: علي در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد كرد و با آنان به پيكار برخاست: اصحاب جمل كه خود آنان را ناكثين ناميد و اصحاب صفين كه آن ها را قاسطين خواند و اصحاب نهروان يعني خوارج كه خود آن ها را مارقين ميخواند (2). فرقه خوارج يكي از فرقه هاي اسلامي است، كه در سال 37 در جريان جنگ صفين و مسئله حكميت پديد آمد. آنان عده اي از سپاهيان حضرت علي (ع) بودند كه در آغاز از معاويه و عمرو عاص فريب خورده و با پيشنهاد حكميت از طرف معاويه موافقت كردند. امام علي را به قبول آن وادار كردند. ولي پس از آن كه قرارداد آتش بس و آيين نامه حكميت به امضاي طرفين رسيد و عمرو عاص در حكميت نيرنگ نمود، آنان كه تازه به اشتباه خود پي برده بودند، به جاي آن كه خود را نكوهش كنند و از امام علي عذر بخواهند، مرتكب اشتباه بزرگ تري شده و حكميت را اساساً مردود دانسته و آن را مخالف با حكم خدا انگاشته، ارتكاب آن را مايه شرك و كفر اعلان كردند. از اين رو از امام خواستند كه از كرده خود توبه كند و عهدنامه آتش بس را نقض كرده، جنگ با معاويه را از سرگيرد. (3) اينان با شعار «لا حكم الا لله»، به تبليغ عقيدهء باطل خود ميپرداختند و مردم را عليهاميرمؤمنان(ع) ميشوراندند. اميرمؤمنان(ع) با مدارا و محبّت ميكوشيد آنان را آگاه كند و به دامن حقّ بازگرداند، بابياني روشن به اعتراضهايشان پاسخ ميگفت و به آنان ميفرمود كه شما سه حق برگردن ما داريد: اوّل آن كه هرگز شما را از اقامه نماز در مسجد جامع شهر و شركت در اجتماعات منع نكنيم و دوم آن كه تا هنگامي كه با ماييد، حقوقتان را از بيت المالپرداخت كنيم؛ و سوم آن كه تا به روي ما شمشير نكشيدهايد، با شما جنگ نكنيم.(4) ،ولي خوارج خود را براي جنگ با امام(ع) آماده ميساختند. سرانجام، به تحريك شيطان صفاتي، چون عبداللَّه بن وهب به نهروان رفتند و مخالفت خويش را نخست با راهزني و غارتگريو ناامن ساختن راهها آغاز كردند. روزي، فردي مسلمان را به شهادت رسانيدند. ولي همسفر مسيحياش را رها كردند(5) در عملياتي ديگر، عبداللَّه بن خبّاب، كارگزار اميرمؤمنان(ع) را همراه با همسرش، به گونهاي فجيع به شهادت رسانيدند(6) امام علي(ع) كه براي جنگ با معاويه آماده شده بود، با آگاه شدن از جنايات خوارجبه ويژه، قتل ابن خبّاب به سوي نهروان حركت كرد. امام (ع) رها ساختن آنان را، كه عليه حكومت اسلامي قيام كرده بودند و دست خويش را به خون ناحق، رنگين ساخته بودند، جايز نشمرد؛ زيرا اگر خوارج را رها ميكرد و به نبرد معاويه ميرفت، اينان پشت جبهه مسلمانان را سخت ناامن ميكردند و زنان و فرزندان رزمندگان را ميكشتند. وقتي اميرمؤمنان(ع) درباره قاتل ابن خبات تحقيق كرد و از خوارج خواست كه براي قصاص قاتل را تحويل دهند، همگي گفتند: «ما قاتل اوييم». (7) امام (ع) براي چندمين بار با خوارج اتمام حجّت كرد و راههاي مسالمت را پيمود تاشايد خوني ريخته نشود مهمترين كوششهاي امام (ع) در اين باره عبارت بودند
۱- از خوارج خواست تا قاتلان عبداللَّه و ديگر شهدا را تسليم كنند، ولي آنان امتناع ورزيدند.
۲- جواني را با قرآن به سوي آنان روانه كرد تا به كتاب خدا دعوتشان كند، ولي او راتيرباران كردند. (8)
3- شخص امام (ع)و يارانش براي خوارج سخنرانيها كردند تا شايد هدايت شوند. پرچم امان به دست ابوايّوب انصاري داد و فرمود: «هر كس زير اين پرچم درآيد،در امان است و ما را نيازي به ريختن خون شما نيست.» از دوازده هزار نفر، تعدادزيادي به زير پرچم درآمدند (9) و تعداد ديگر ، همچنان بر عقيدهء باطل خود وجنگ با امام(ع) پاي فشردند. سرانجام، جنگ از سوي خوارج آغاز شد. كه برخي آنان كشته يا زخمي شدند.(10)
براي اگاهي بيشتر به كتاب هاي:
- جاذبه و دافعه علي(ع)، شهيد مهطري
- فروغ ولايت، جعفر سبحاني
- فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني، مراجعه نمائيد.
پي نوشت ها:
1. فرق و مذاهب كلامي، علي رباني گلپايگاني قم، دفتر تحقيقات و تدوين كتب درسي، وابسته به مر كز جهاني علوم اسلامي، 1377ش، ص 279.
2. مرتضي مطهري، جاذبه ودافعه علي (ع)، تهران، حسينيه ار شاد، 1349، ص111
3. علي رباني، همان، ص 280.
4. محمد بن جرير طبري، تاريخ الامم و الملوك، تهران، اساطير، 1352، ج ۵، ص ۷۴.
5. ر.ك. سيد ابراهيم خوئي، شرح نهج البلاغه، تهران، مكتبه الاسلاميه، 1400 هـ.ق، ج ۴، ص ۱۲۷ - ۱۲۸.
6. همان.
7. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، قم، مكتبه آيت الله المرعشي النجفي، 1378 هـ.ش، ج ۲، ص ۲۸۲.
8. سيد ابراهيم خوئي، پيشين، ص ۱۲۹؛ فروغ ولايت، جعفر سبحاني، قم، انتشارات صحيفه، 1368 ه ش، ص654 -655.
9. فروغ ابديت، همان.
10. همان.
پاسخ سوال سوم:
شرع" از ماده" شرع" (بر وزن زرع) در اصل به معني راه روشن است، راه ورود به نهرها را نيز" شريعه" ميگويند، سپس اين كلمه در مورد اديان الهي و شرايع آسماني به كار رفته، چرا كه راه روشن سعادت در آن است، و طريق وصول به آب حيات ايمان و تقوي و صلح و عدالت است و از آنجا كه آب مايه پاكيزگي و طهارت و حيات است اين واژه تناسب روشني با آئين الهي كه از نظر معنوي همين كارها را با روح و جان انسان و جامعه انسانيت ميكند دارد."(1)
شارع به معناي ايجاد طريق، قانون گزار و دين مي باشد (2) "شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّي بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسي وَ عِيسي أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُو(3) "، آنچه را كه از دستورات دين به نوح و ابراهيم و موسي و عيسي سفارش كرديم براي تو نيز وحي نموده تشريع كرديم كه دين را بپا داري.
از اين آيه استفاده مي شود كه خداوند دين وشريعت را تشريع نموده است (شرع لكم ...)بر اين اساس شارع مقدس، يعني خداوند، كه شريعت و دين را جعل نمود است. البته گاهي اين واژه به جهت اينكه پيامبران حامل ومجري دين وشريعت هستند، به آنان نيز اطلاق مي گردد.
پي نوشت ها:
1. ناصرمكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج20، ص379.
2. حسن مصطفوي، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ج6، ص 43.
3. شوري، آيه 13.