سلمان فارسی كه بود و چكار كرد؟
سلمان نامی است كه پیامبر (ص) خطاب به روزبه ایرانی كرد و او را سلمان فارسی خواند. نام سلمان در مراحل گوناگون زندگی او تا پیش از پذیرش اسلام با ابهام روبروست. در منابع كهن مطلقا اشارهای به نام سابق او نشده است اما از قرن ششم منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبه بن بدخشان بن آذرحبسس بن مرد سالار" ضبط كردهاند[1] و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد اسامیای شبیه به این مورد را ضبط كردهاند كه احتمالا همۀ آنها تصحیف كلمه "ماهبه" در ردیف "روزبه" و "سالبه" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران میباشند و همچنین كلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب"میباشد.[2]
سلمان مشهور به كنیه ابو عبد الله در بعد از اسلام بود و از اهالی روستای جی از توابع اصفهان، پدرش دهقان و از متدینین زرشتی بود و سلمان نیز در كودكی از پیروان این آیین بود.[3]
سلمان و مسیحیت
آیین مسیح در نخستین جلوه مثل بارقه ای از ایمان بر قلب روزبه میتابد یك روز كه وی از سوی پدر برای سركشی به مزرعه فرستاده شده بود در مسیر راه خود عبادتگاهی را دید كه تعدادی در آن مشغول نیایش و عبادت هستند روح كنجكاوی و پرسشگری او باعث شد تا او به دنبال حقیقت این آئین تازه باشد و از پیروان این آئین در آمد .[4]
سرانجام روزبه به همراه كاروانی ره سپار شام مركز مسیحیت آن زمان شد و در شام در كلیسایی به مدت هفت سال به خدمت گذاری مشغول شد و بعد از آن نزد راهبی در موصل و بعد شهر عموریه رفت و از آنجا به همراه كاوانی برای پیدا كردن پیامبر اسلام به حجاز آمد .[5]
تشرف به اسلام
سلمان كه از قبل می دانست پیامبری در این سرزمین ظهور می كند و برای او نشانهایی است چون نشانها در وی دید. اسلام آورد و داستان خود را برای حضرت رسول اكرم (ص) حكایت كرد.[6]
آزادی از بردگی
دربارۀ آزادی سلمان از بردگی روایات زیادی نقل شده است. ولی روایتی كه بیشتر به آن اعتماد شده است به این قرار است كه سلمان به دستور پیامبر(ص) با ارباب خود قرار داد بست كه در ازاء سیصد تا چهارصد درخت خرما زرد و قرمز كه میكارد و به ثمر میرساند آزاد شود اما این كار چند سال طول میكشید، و با اعجاز پیامبر(ص) بود كه درختان خرما به سرعت به ثمر نشستند و خرمای تازه دادند و سلمان آزاد شد. لذا به همین دلیل سلمان در جنگهای اولیه اسلام شركت نداشت و نخستین جنگی كه موفق به شركت در آن بعد از آزادی شد جنگ خندق بود.[7]
سلمان بعد از اسلام
در صدر اسلام بخاطر برابری مسلمانان به دستور پیامبر (ص) بین آنان پیمان اخوت بسته شد كه سلمان نیز با ابو درداء پیمان اخوت بست .[8]
اما ماندگاری نام سلمان در تاریخ از حضور او در جنگ خندق بود هنگامی كه سواران خزاعی در فاصله چهار روز از مكه به مدینه بودند و پیامبر(ص) را از حركت قریش و سپاه عظیم عرب با خبر ساختندابری از هراس بر فضای مدینه گسترده شد. پیامبر(ص) بلافاصله یاران خود را برای رأی زنی فرا خواندند. ناگهان سلمان فارسی جلو آمد و پیشنهاد تاریخی خود را مبنی بر اینكه به رسم ایرانیان در موقع جنگ، بر اطراف شهر خندقی حفر شود، را مطرح كرد و پیامبر (ص) پیشنهاد او را پذیرفتند.[9]
در بحبوئه جنگ خندق بین مهاجر و انصار نزاع لفظی در گرفت كه هر كدام سلمان را به خود نسبت می دادند در این میان پیامبر(ص) سخنی گفت كه به این نزاع پایان داد "سلمان منا اهل البیت"سلمان از اهل بیت من است و لذا او را "سلمان محمدی" نیز شمرده اند.[10]
سلمان اولین كسی بود كه قرآن را به فارسی ترجمه كرد و برای پیامبر(ص) نیز كار مترجمی زبان فارسی به عربی و بالعكس را انجام میداد .[11]
سلمان بعد از رحلت پیامبر(ص)
او از جملۀ تعداد معدودی بود كه در تدفین رسول خدا(ص) شركت داشت و بر بدن آن حضرت نماز خواند و از جملۀ صحابه ای بود كه در بدو امر با ابوبكر بیعت نكرد تا زمانی كه او را مجبور كردند. وی از شیعیان خاص و یاران حضرت علی (ع) میباشد.[12]
سلمان در زمان خلافت عمر حضور مستمری در فتوحات مسلمانان و جنگهای فتح ایران داشت و در فتح مداین با مردم شهر مذاكره كرد و آنان پذیرفتند كه جزیه بپردازند.[13]
حكومت مداین
خلیفۀ دوم با مشورت حضرت علی (ع) سلمان را پس از حذیفة بن یمان حاكم مداین كرد، احتمالاً همزبانی سلمان با مردم مداین دلیل این انتخاب باشد. مردم مداین برای استقبال از حاكم جدید در دروازۀ شهر مداین جمع شده بودند كه دیدند كه پیر مردی سوار وارد مدائن شد و نه بر اسب ویژه سوار شد و نه به كاخ سلطنتی رفت بلكه یكسره به طرف خانۀ كوچكی در كنار مسجد رفت و آنجا را اقامتگاه خویش قرار داد و به ادارۀ امور مشغول شد او در ایام حكومت خود، بیت المال را صرف مردم میكرد و حتی حقوق شخصی خویش را به نفع جامعه و نیازمندان خرج میكرد تا جایی كه از طرف خلیفۀ دوم نسبت به این ساده زیستی و كمك به نیازمندان مورد باز خواست قرار گرفت.[14]
سلمان با الهام از شیوۀ پیامبر(ص) مسجد را مركز تعلیم، تربیت، تزكیه، هدایت و پایگاه فعالیت های اجتماعی ساخته بود و خود در مسجد برای مردم سورۀ یوسف را تفسیر می كرد تا در سایۀ آن، مردم با درسهای عفت، صداقت و شیوۀ درست حكومت آشنا شوند.[15]
پي نوشت ها :
[1] ،مجمل التواریخ و القصص،تصحیح، ملك الشعراء بها، تهران، كلالۀ خاو، چاپ دوم، بی تا، ص 242.
[2] .تركی، محمد رضا؛پارسای پارسی،تهران،توسعه قلم،چاپ اول،1381،ص 18.
[3] . عبد البر ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب؛ تحقیق،علی محمد البجاو، بیروت ، دارالحیل، ط،الاولی،1412ه.ق، 2 / 634 .
و ابن هشام ، السیرة النیویه (زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام)، ترجمۀ ،سید هاشم رسولی محلاتی،تهران انتشارات كتابچی، چاپ پنجم،1375،1 / 140
[4] . ابن هشام ، السیرة النیویه (زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام)، 1 / 140.
و عبد البر ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ص 2 / 634.
و البلاذری، احمد بن یحیی،انساب الاشراف، تحقیق، سهیل زكار و ریاض زركلی، بیروت، دارالفكر، ط، الاولی،1417 ه.ق، 1 / 485.
[5] . ابن هشام ، السیرة النیویه (زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام)، 1 / 140- 141.
[6] . پیشین، 1 / 145.
[7] . پیشین، 1 / 146، .ابن سعد، طبقات الكبری؛ ترجمة محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، چاپ اول، 1374، 4 / 68.
[8] . ابن هشام ، السیرة النیویه (زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام)، 1 / 338.
وابن اثیر، عز الدین، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دالفكر،1409 ه.ق، 5 / 97.
[9] . ابن هشام ، السیرة النیویه (زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام)، 2 / 154.
و عبد البر ، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، 2 / 635.
[10] . ابن سعد، طبقات الكبری؛ 4 / 72.
و بیهقی،ابوبكر،دلائل النبوه، ترجمه، محمود مهدوی دامغانی،تهران، انتشارات علمی و فرهنگی،1361ه.ش،3 / 418.
[11] . تركی، محمد رضا؛پارسای پارسی، ص 96.
[12] . ابراهیم، ثقفی كوفی ، الغارات، ترجمه، عزیز الله اعطاردی، تهران، عطارد، 1372 ه.ش ، ص 428.
[13] . ابن سعد، طبقات الكبری؛ 4 / 76.
[14] . پیشین، 4 / 77.
[15] .پیشین، 4 / 79 - 80 .