سیاسی

انداختن رأی سفید، شاید در نگاه اول، از منظر حقوق شهروندی مشکلی نداشه باشد ولی باید توجه داشت که گاهی تعداد کمی رأی، باعث تغییر سرنوشت یک مملکت می شود.
رأی سفید

پرسش:
برخی از افرادی که بر اساس تکلیف شرعی و یا وظیفه اجتماعی و شهروندی، خود را ملزم به شرکت در انتخابات می‌دانند، گاهی براثر اینکه از نامزدها و کاندیداها شناخت دقیق و درستی ندارند و هیچ‌کدام را به‌عنوان کاندیدای اصلح موردنظر خود برنمی‌تابند و نمی‌پسندند؛ علی‌رغم شرکت در انتخابات که تأثیر در میزان مشارکت دارد «رأی سفید» به صندوق می‌اندازند تا بدین‌وسیله هم در بالا بردن میزان مشارکت نقش داشته باشند تا به وظیفه خود عمل کرده باشند و هم بدون علم و اطلاع به نامزدی رأی نداده باشند که برای آن توجیه نداشته باشند تا شاید به خاطر این رأی کسی را در مسئولیت قرار دهند که شایسته آن مسئولیت نباشد؛ لذا با توجه به این توضیح «رأی سفید» انداختن در صندوق‌های رأی چه اشکالی دارد؟
 

پاسخ:
برای پاسخ به این پرسش که رأی سفید دادن در انتخابات چه حکم و تبعاتی دارد و آیا ایراد و اشکالی بر آن مترتب است  از چند منظر قابل‌بررسی است:

1- حق شهروندی 
اولین منظری که باید به‌وسیله آن رأی سفید را وارسی کرد مسئله حق شهروندی هر شخص در جامعه است، به این صورت که آیا هر شهروندی این حق را دارد که در انتخابات رأی سفید به صندوق بیندازد؛ از حیث حق شهروندی، هر انسانی می‌تواند بین نامزدهای هر انتخاباتی فرد دل خواه خود را انتخاب نموده و به آن رأی دهد و از سوی دیگر هم می‌تواند بین آن‌ها کسی را نپسندیده و به هیچ‌کدام رأی ندهد، حال این رأی ندادن یا به این صورت است که به‌کلی در انتخابات شرکت نمی‌کند که از مورد سؤال خارج است و یا به دلایلی شرکت کرده و رأی سفید می‌دهد. پس ازلحاظ حق شهروندی، داشتن این حق برای هرکسی روشن است که وی نمی‌خواهد از حق خود، یعنی حق انتخاب یک فرد استفاده کند. بالأخص اگر رأی سفید دادن به خاطر یک توجیه عقلایی مانند نشناختن نامزدها و یا نبود کاندیدای موردنظر بین نامزدها و یا ترس از رأی دادن به نامزد فاسد و غیرمسئول باشد.

2- تکلیف شرعی 
دومین منظر مهمی که باید حکم رأی سفید را بر اساس آن بررسی کرد مسئله تکلیف شرعی نسبت به این موضوع است به این صورت که بر اساس اینکه شرکت در انتخابات نظام اسلامی علاوه بر حق شهروندی یک تکلیف شرعی است، آیا رأی سفید دادن در انتخابات به این تکلیف خللی وارد می‌سازد؟ در پاسخ باید گفت که مراجع تقلید اصل رأی سفید دادن را حرام ندانسته‌اند و در مواردی آن را دارای توجیه شرعی نیز می‌دانند، به‌طور مثال مقام معظم رهبری در پاسخ به این سؤال که در صورت عدم شناخت و تحقیق، یا تحقیق کافی و عدم وصول به نتیجه و تحیّر در انتخاب اصلح رأی سفید چه حکمی دارد چنین پاسخ داده‌اند: «درهرصورت اگر رأی سفید دادن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است».(1)
این پاسخ نشانگر این است که اصل رأی سفید به‌خودی‌خود مشکل شرعی نداشته و از منظر ایشان اگر موجبات تضعیف نظام را در پی داشته باشد، حرمت دارد. آیت‌الله مکارم شیرازی دراین‌باره نظری صریح‌تری دارند و در پاسخ ایشان به این نکته اشاره شده است که اگر به گزینه‌ای اعتماد نداشته باشید می‌توانید رأی سفید بدهید، ولی در ادامه نیز اشاره می‌کنند که تا ممکن است از دادن رأی سفید پرهیز کنید. «شرکت نکردن در انتخابات جایز نیست و اگر به شخص خاصی اعتماد نکردید می‌توانید رأی سفید بدهید؛ ولی تا جایی که ممکن است رأی سفید ندهید».(2)
پس از منظر شرع نیز به این مطلب اشاره‌شده است که رأی سفید دادن بدون در نظر گرفتن شرایط و تبعات آن، اگر قابل توجیه باشد اشکالی ندارد.

3- حکم عقلایی 
بسیاری از اوقات، کسی که می‌خواهد در انتخابات رأی سفید و یا رأی باطله به صندوق بیندازد، فارغ از هر عقیده‌ای، اهمیت مشارکت در انتخابات برای وی روشن‌شده است و تأثیر مشارکت مردمی بر اقتدار ملی کشور را درک کرده است، حتی اگرچه معترض و منتقد به‌نظام باشد. بر اساس آنچه گذشت روشن شد که مصداق قابل توجیه رأی سفید درجایی است که انگیزه عقلایی بر آن بار شود، به‌طور مثال درجایی که رأی‌دهنده دچار تحیر شده و نتواند کاندیدای اصلح را انتخاب نماید، ولی نکته مهم این است که بسیاری از اوقات تحیری که رأی‌دهنده در آن قرار دارد، چاره و راهکار دارد، یعنی اینکه اگر دید و بینش صحیح وجود داشته باشد، تحیری رخ نخواهد داد که بخواهد بر اساس آن رأی سفید به صندوق بیندازد. 
به‌عبارت‌دیگر افرادی که با توجیه تحیر به رأی سفید می‌رسند، عموماً نگاه آرمانیِ افراطی به انتخابات داشته و به دنبال گزینه‌ای بی‌عیب و نقص می‌باشند و قطعاً داشتن چنین نگاهی به انتخابات عموماً انسان را به بن‌بست می‌رساند چراکه قطعاً گزینه بی‌عیب و نقص وجود نداشته و به‌اصطلاح نمی‌توان منتظر نشست تا شخص معصوم و صد در صد کاملی پیدا شود تا به وی رأی دهیم و با هر سلیقه و دیدگاهی که به نامزدها نگاه کنیم قطعاً هرکدام از آن‌ها مجموعه‌ای از قوت‌ها و عیب‌ها بوده و فقط میزان خوبی‌ها و بدی‌هایشان شدت و ضعف دارد، پس درنتیجه هر فردی با هر نوع سلیقه و فکری که دارد یکی از آنان را از بین دیگران برگزیده و می‌پسندد و قطعاً بر اساس قاعده عقلی که مبادا کاندیدایی که ازنظر رأی‌دهنده صلاحیت نداشته و یا صلاحیت کمتری دارد، رأی بیاورد می‌بایست به کاندیدایی که او را اصلح می‌داند رأی دهد و از انداختن رأی سفید پرهیز کند.
در بدترین حالت ممکن هم حتی اگر همه کاندیداهای موجود در انتخابات را فاقد صلاحیت بدانیم  بازهم می‌توان با توجیه عقلی در چنین انتخاباتی شرکت کرد، با این توضیح که قطعاً میزان بدی و ضعف هرکدام از آنان مساوی نبوده و بین آنان فردی پیدا می‌شود که ضعف و نقصان کمتری داشته باشد و لذا هر عقل سلیم این را حکم می‌کند در چنین موقعیتی «دفع افسد به فاسد» شود یعنی اینکه بارأی دادن به انسانی که ضعیف است از رأی آوردن ضعیف‌تر جلوگیری کند.

4- تبعات اجتماعی و سیاسی 
پس از بررسی دیدگاه‌های شرعی و عقلی و حقوقی درباره رأی سفید، نباید از این مسئله غافل شد که فارغ از نوع نگاه نظری و تئوریکی که به «رأی سفید» داریم، این مقوله دارای تبعات اجتماعی و سیاسی است که توجه به آن جدی و مهم است.
بدین معنا که ممکن است رأی‌دهنده بر اساس شرایط خود به این نتیجه برسد که رأی سفید وی دلیل موجهی دارد، ولی بازتاب اجتماعی او تلقی دیگری به دنبال خواهد داشت. به این صورت که نیت و قصد او برای رأی سفید این بوده که کسی را انتخاب نکند که به کشور ضربه بزند، ولی برداشت و خوانشی که از اقدام او می‌شود، با مقصود و منظور او تفاوت داشته و رأی سفید او به‌عنوان «تحقیر انتخابات» تفسیر می‌شود. بالأخص درجایی که میزان رأی سفید به دلایلی بالا رود.(3)
پس با توجه به تبعات اجتماعی و سیاسی رأی سفید می‌توان چنین گفت که در شرایطی که رسانه‌های خارجی و برخی از رسانه‌ها و شخصیت‌های داخلی در پی پیدا کردن کوچک‌ترین بهانه برای ضربه به کشور و نظام هستند و با استناد به درصد و میزان رأی‌های باطله و سفید تحلیل‌هایی مغرضانه ارائه می‌دهند و در همین راستا ادعا دارند که مقبولیت نظام در بین مردم از دست‌ رفته است، دیگر نمی‌توان با این ادعا که «رأی سفید دادن خود یک نوع مشارکت است»، در عرصه انتخابات حضوری فعال و مؤثر نداشت و به دادن رأی سفید اکتفا کرد، چراکه در چنین وهله‌ای همین اقدام علی‌رغم داشتن توجیه اولیه بهانه‌ای می‌شود برای ضربه زدن به انتخابات و نظام و اثر منفی آن چندان با عدم مشارکت در انتخابات تفاوتی نداشته و ندارد، لذاست که باید با دقت بیشتری به مقوله رأی سفید نگاه کرد و در این راستا مصلحت کشور را در نظر داشت. پس همان‌گونه که قبلاً اشاره شد، هرچند رأی سفید دادن در اصل مشکل شرعی و حقوقی ندارد، ولی به خاطر تبعاتی که بر آن بار می‌شود می‌توان گفت چنین اقدامی به مصلحت کشور و اجتماع نبوده و نیست و لذاست که با در نظر گرفتن همه جوانب چندان توجیه شرعی و اجتماعی ندارد.

نتیجه:
نظر دهی درباره مقوله رأی سفید باید در ساحت‌های مختلف موردبحث واقع شود:
از منظر حق شهروندی هر فردی این حق را دارد که در انتخابات به هرکسی رأی بدهد و قطعاً این حق را دارد که کسی را نپسندد و رأی سفید به صندوق بیندازد، همچنین از منظر تکلیف شرعی اصل رأی سفید دادن مشکلی ندارد و حتی برخی از مراجع رأی سفید دادن را در شرایطی بدون اشکال می‌دانند؛ اما از منظر عقلی درجایی که رأی سفید دارای توجیه است و رأی‌دهنده دچار تحیر است می‌توان گفت که در اغلب اوقات می‌توان با اصلاح نوع نگاه به انتخابات و پرهیز از آرمان‌گرایی افراطی در انتخاب نامزدها، بر اساس سلایق مختلف و اصول موردقبول فرد رأی‌دهنده، یک نامزد را از بین دیگر گزینه‌ها بهتر دانست و بر اساس حکم عقل سلیم به او رأی داد تا احیاناً از پیروزی فرد فاسد در انتخابات جلوگیری نمود و از دادن رأی سفید پرهیز کرد. همچنین با توجه به تبعات اجتماعی و تفسیری که رأی سفید می‌شود باید گفت که در شرایط فعلی که رسانه‌های معاند خارجی و برخی از رسانه‌ها و شخصیت‌های داخلی در پی این هستند که با تأکید بر آرای سفید برداشت‌های غلط خود را به جامعه القا نمایند و میزان رأی سفید را به‌عنوان تحقیر انتخابات تفسیر نمایند، رأی دادن سفید حتی اگر از روی توجیه منطقی باشد، به مصلحت کشور و اجتماع نبوده و باید از آن پرهیز شود.

پی نوشت:
1. احکام انتخابات، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری: https://b2n.ir/m02437
2. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی: http://www.makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=21&catid=46462
3. . البته جای اشاره دارد که این نوع تفسیر از رأی سفید هرچند توسط شخصیت‌ها و رسانه‌های داخلی و بالأخص خارجی و معاند صورت می‌گیرد و بر آن تأکید می‌شود، ولی در حقیقت و با تحلیل صحیح نمی‌توان هرگونه رأی سفید دادن را به‌عنوان تحقیر انتخابات تلقی نمود در همین باره رهبر معظم انقلاب چنین بیان کرده‌اند: «بعضی‌ها روی آراء باطله تکیه می‌کنند که «آقا آراء باطله زیاد است». خب حالا چه؟ آراء باطله دلیل چیست؟ آراء باطله دلیل جدایی آن افراد از نظام است؟ ابداً! عکسِ قضیّه است. آن‌کسی که می‌آید در شعبه‌ی رأی‌گیری و می‌خواهد رأی بدهد (با صندوق قهر نکرده، می‌خواهد رأی بدهد) نگاه می‌کند می‌بیند آن شخصی که قبول دارد، در این مجموعه‌ی نامزدها نیست؛ خب این چه‌کار کند؟ می‌تواند قهر کند بگوید «حالا که شخص موردنظر من در این فهرست نامزدها نیست، من رأی نمی‌دهم» و برود؛ اگر قهر نکرد، نرفت و رأی داد و اسم همان شخص را نوشت (که این می‌شود آراء باطل) یا رأی سفید انداخت، پس پیدا است که این شخص به صندوق رأی علاقه‌مند است، پیدا است که با صندوق رأی قهر نکرده، پیدا است که به‌نظام علاقه‌مند است...»؛ بیانات در دیدار با رئیس و مسئولان قوه قضائیه، (7/4/1400)  https://khl.ink/f/48211
 

وظیفه اولیه یافتن نامزد اصلح است که باید در شناساندن و مقبولیت وی در جامعه تلاش کرد. اگر یقین پیدا کردیم که نامزد اصلح رأی ندارد به سمت نامزد صالح می رویم.
رای بالا یا صلاحیت افراد

پرسش:
رأی به صالح مقبول، در مقابل اصلح نامقبول، کار صحیحی است یا خلاف مبانی ما است؟
 

پاسخ:
بحث انتخاب بین اصلح نامقبول و صالح مقبول یا گزینه بهتر مقبول در انتخابات متعدد طرح‌شده است. به معنای دیگر در بسیاری از انتخابات این بلاتکلیفی در مؤمنین وجود دارد که تکلیف در رأی دادن چگونه ادا می‌گردد؟ اگر فردی را اصلح می‌دانیم اما احتمال رأی آوری و انتخاب وی ضعیف است، تکلیف این است که باید سراغ فرد غیر اصلح یا همان صالح مقبول و حتی کسی که کمتر فساد دارد رفت که احتمال رأی آوری بالاتری دارد، یا اینکه تکلیف ما در رأی دادن به فردی است که مشخصاً ازنظر ما اصلح است و تخطی از این امر جایز نیست؟

راه‌حل این مسئله را از دو وجه عقلی و شرعی بررسی و بیان خواهیم کرد.
1. طبیعتاً از منظر شرعی، در اینجا نمی‌توان به بررسی قواعد فقهی(1) و تفقه پرداخت و بایستی نظر فقها را تببین و در رأس آن‌ها در امور سیاسی، نظر ولی‌فقیه را در این مورد معتبر دانست. رهبر انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای در این رابطه بیان کرده است که: «باید بگردید، بین خودتان و خدا حجت پیدا کنید؛ یعنی بتوانید از راهی بروید که اگر خدای متعال پرسید شما به چه دلیل به این فرد رأی دادید، بتوانید بگویید به این دلیل. بین خودتان و خدا، دلیل و حجتی فراهم کنید و بعد با خیال راحت بروید رأی بدهید».(2)
پس ابتدا انسان باید به دنبال حجت شرعی برای رأی دادن باشد و شرعاً و عقلاً مجاز نیست هر رأیی که دلش می‌خواهد در صندوق بیندازد و با سرنوشت میلیون‌ها نفر ساده‌انگارانه برخورد نماید. دقیقاً پرسش‌گر محترم نیز به دنبال حجت شرعی و فهم وظیفه شهروندی خویش است.
ایشان در این باب در بیانی دیگر تأکید کرده است که وظیفه اولیه رأی‌دهندگان، تلاش معقول برای پیدا کردن نامزد اصلح است. پس در مرحله بعد از دلیل داشتن، بهترین دلیل، اصلح یافتن فردی است که می‌خواهیم به وی رأی بدهیم. «ملت باید تلاش خود را بکند، باید زحمت بکشد و دنبال اصلح بگردد... کسانی که وارد صحنه انتخابات می‌شوند، اشخاصی هستند که شورای نگهبان - که امین مردم در این قضیه است - پای اسم آن‌ها را امضا کرده و اعلام صلاحیت نموده است؛ بنابراین، همه صلاحیت دارند؛ منتها امر ریاست جمهوری، بالاتر از این حرف‌هاست. باید گشت و اصلح را پیدا کرد. باید گشت و امین‌ترین را انتخاب کرد. باید جستجو کرد و در بین این چند نفر، به‌طور نسبی قادرترینِ بر اداره کشور را پیدا کرد».(3)
طبیعتاً ازنظر عقلی نیز، بین نامزد صالح و اصلح، وظیفه اولیه، انتخاب اصلح است و این مورد تأکید امام و رهبری است.

حالا اگر اصلح را یافتیم، اما احساس کردیم که او در میان جامعه، شهرت و مقبولیت ندارد، وظیفه ما چیست؟
پاسخ این است که طبیعتاً تلاش می‌کنیم که اصلح را به جامعه معرفی کنیم و او را به شهرت و مقبولیت برسانیم.
حالا اگر به هر نحو، یقین پیدا کنیم که فردی که ما اصلح می‌دانیم رأی نمی‌آورد (مثلاً به‌صورت واضح، مشاهدات میدانی و نظرسنجی‌ها در ساعات پایانی تبلیغات انتخاباتی نشان می‌دهد که نامزد مورد نظر ما در دور رقابت قرار ندارد) و رقابت اصلی میان نامزدهای دیگر است چه؟ نباید به نفر بعدی که او را اصلح می‌دانیم و احتمال رأی آوری بالایی دارد رأی بدهیم؟
اینجا اگر ما به نامزدی که از ابتدا اصلح می‌دانیم رأی بدهیم، در حالی که مطمئن هستیم در میدان رقابت نیست، یک عمل لغو یا باطل انجام دادیم یا اینکه خیر، به تکلیف و وظیفه خود عمل کرده‌ایم؟ اینجا نتیجه مهم است یا تکلیف؟
اینجا محل دعوای نتیجه گرایی و تکلیف گرایی است. دقیقاً رابطه تکلیف و نتیجه در بحث ما چیست؟
رهبر انقلاب این دعوا (رابطه نتیجه و تکلیف) را این‌چنین حل کرده است: «حتماً تکلیف معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجه‌ی مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند؛ برخلاف تکلیف عمل نکند، ضد تکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشی که پیغمبران کردند، اولیای دین کردند، همه برای رسیدن به نتایج معینی بود؛ دنبال نتایج بودند. مگر می‌شود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم؟ یعنی نتیجه هر چه شد، شد».(4)
پس در ادای تکلیف باید نتیجه را در نظر گرفت (با شرط زیر پا نگذاشتن تکلیف)؛ یعنی با رعایت حدود شرعی، تحصیل نتیجه بهتر، تکلیف شرعی ما را مشخص می‌کند.
حالا با این اوصاف اگر ما بگوییم هیچ اهمیتی ندارد که با انتخاب ما، نتیجه عاقلانه حاصل نشود و رأی ما نتیجه بهتر ندهد، خلاف تکلیف عمل کرده‌ایم کما اینکه آیت‌الله مصباح یزدی در این رابطه معتقد بود: «معرفی اصلحی که امکان رأی آوری آن فراهم نیست، کار لغوی است».(5)
آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در پاسخ به این سؤال که: «اگر فرد اصلح در انتخابات احتمال رأی آوردنش کم باشد آیا می‌توان برای دفع فرد بدتر، به فرد بد رأی داد؟ آیا حجت شرعی خواهیم داشت در نزد خدا؟ (البته منظور از فرد بد، فردیست که اصلح نیست و شانس رقابت با فرد بدتر را دارد)» بیان کرده است: «در صورتی که بدتر بسیار خطرناک باشد و بد این خطرات را ندارد و رأی نیاوردن اصلح تقریباً مورد اطمینان باشد آنچه نوشته‌اید مانعی ندارد».(6)

2. ازلحاظ عقلی نیز انتخاب بین بد و بدتر در فلسفه اخلاق و اندیشه سیاسی، اصلی شناخته‌شده و آشناست. در موضوع ما بد (عدم انتخاب اصلح) و بدتر (حذف اقرب به اصلح و رأی آوردن فرد ناصالح یا پایین‌تر) وجود دارد.
امام على علیه‏السلام فرموده است: «لَیسَ العاقلُ مَن یَعرِفُ الخَیرَ مِنَ الشَّرِّ و لکِنَّ العاقلَ مَن یَعرِفُ خَیرَ الشَّرَّین؛(7) عاقل، آن نیست که خوب را از بد تشخیص دهد. عاقل، کسى است که از میان دو بد، آن را که ضررش کمتر است، بشناسد.

نتیجه:
وظیفه اولیه در انتخابات یافتن نامزد اصلح است. سپس بایستی در معرفی، شناساندن و مقبولیت نامزد اصلح در جامعه تلاش کرد. اگر یقین پیدا کنیم که نامزد اصلح در دور رقابت نیست، به سمت اقرب به او برویم تا نتیجه بهتری در انتخابات رقم بخورد.

منابع بیشتر جهت مطالعه:
1. ابوالفضل امامی میبدی و سید مصطفی میر محمدی میبدی، «بررسی فقهی انتخاب اصلح و صالح مقبول»، مجله معرفت سیاسی، سال ششم، بهار و تابستان 1393، شماره 1 (پیاپی 11)، ص 61 تا 81.
2. عباس چهار دولی، ابوالقاسم دل‌انگیز، انتخابات و انتخاب اصلح، تهران، انتشارات دانشگاه عالی دفاع ملی، 1398ش.

پی نوشت:
1.  در بحث ما قاعده میسور (ما لایدرک کله لایترک کله)، قاعده مقیس (دفع افسد به فاسد)، قاعده اشتغال (الاشـتغال الیقینی یستدعی الفراغ الیقینی) و ... مطرح است؛ اما از آنجا که قرار نیست به بررسی فقهی بپردازیم و در مقام بیان فتاوا هستیم، از این بحث تخصصی صرف‌نظر می‌کنیم. 
2. خامنه‌ای، سیدعلی(مقام معظم رهبری)، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از خانواده‌‌های ایثارگران، خامنه‌ای دات آی آر، 31 اردیبهشت 1376،  https://khl.ink/f/2839
3. خامنه‌ای، سیدعلی(مقام معظم رهبری)، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از روحانیون، خامنه‌ای دات آی آر، 13 اردیبهشت 1376:  https://khl.ink/f/2836
4. خامنه‌ای، سیدعلی(مقام معظم رهبری)، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان‌، خامنه‌ای دات آی آر، 6 مرداد 1392:  https://khl.ink/f/23346
5. پاسخ جبهه پایداری به اظهارات باهنر: معرفی نامزد اصلحی که رأی نمی‌آورد بیهوده است، خبرگزاری ایرنا، 18 تیر 1398، کد خبر: 83387838، https://irna.ir/xjtNtD
6. مکارم شیرازی، ناصر، جواز رأی دادن به دیگری باوجود کاندیدای اصلح، حوزه دات نت، 20 بهمن 1394: https://hawzah.net/fa/Entekhabat/View/7414
7. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، دار إحیاء التراث العربی‏، ج 75، ص 6، حدیث 58.
 

برخلاف آنچه علیه جمهوری اسلامی تبلیغ می شود واقعیت این است که منتقدین، بسیار راحت تر از دوران قبل از انقلاب، اظهار نظر کرده و حاکمیت را به چالش می کشند.
برخورد انقلاب با منتقدان

پرسش:
 فرق جمهوری اسلامی با نظام پهلوی چیست؟ وقتی‌که ساواک هم همه منتقدان رو دستگیر می‌کرد (شعرا هنرمندان روشنفکران) جمهوری اسلامی هم همون کار و می کنه؟
 

پاسخ:
رابطه نظام جمهوری اسلامی و دوران پیش از انقلاب ملت ایران، در قبال منتقدان و معترضان چیست؟ آیا با یک تساوی در سرکوب مواجه نیستیم؟ مرتب اخباری مبنی بر دستگیری‌های گسترده افراد و فعالان مختلف سیاسی به گوش می‌رسد. برخی از بازداشت‌شدگان به‌ دلیل شرکت در امضای یک نامه بازد داشت شده‌اند. کارنامه و عملکرد نظام جمهوری اسلامی در رابطه با نقد و اعتراض، قابل دفاع است؟ مردم برای این انقلاب نکردند که به‌صرف داشتن اعتراض کسی دستگیر نشود؟ 
متأسفانه باید این واقعیت را بپذیریم که برخی از برخوردهای انتظامی و امنیتی برخلاف قانون و با اعمال سلیقه صورت می‌پذیرد. دستگیری افراد، به‌صرف داشتن نقد و اعتراض، خلاف آرمان‌های انقلابی ملت مسلمان ایران و امام و رهبری است؛ اما باید این نکته را در نظر بگیریم که میزان تحمل اعتراضات و پذیرش انتقادات، امری صفر و یکی نیست.
از ابتدای انقلاب در بسیاری از موارد، جمهوری اسلامی در قبال مخالفان و منتقدان آن‌چنان سعه‌صدری از خود نشان داده بود که گروهک‌های مسلح و مخالف (مانند سازمان مجاهدین خلق)، بعد از اینکه در انتخابات قانونی از اقبال مردم به خود ناامید گشتند، طلبکارانه نظام را به استبداد و تمامیت‌خواهی متهم کردند و به مبارزه مسلحانه مشغول شدند. نگاهی به نشریات مجاهد، آیندگان، انقلاب اسلامی و... که به‌صورت رسمی در کشور منتشر و توزیع می‌شد، انسان را به شگفتی وادار می‌کند که این ادبیات تند و تیز علیه نظام و امام، در یک روزنامه رسمی در داخل نظام اجازه چنین تهمت‌ها، اهانت‌ها و تهدیدها و تحریک‌هایی یافته است؟ 
بااینکه امام خمینی از همان دوران تبعید در پاریس بارها به خبرنگاران خارجی و ملت ایران اعلام کرده بود که اجازه توطئه و اعمال خلاف مصلحت کشور داده نمی‌شود.(1) گروه‌های زیادی در کشور در دانشگاه‌ها، ادارات و ... مشغول توطئه و آسیب به کشور بودند که خروجی آن غائله‌های خونین و مکرر داخلی بود.
سال 60 و در حالی که بسیاری مخالف تریبون دادن به مارکسیست‌ها و حتی قلع و قمع آنان بودند، نظام جمهوری اسلامی نه‌تنها مارکسیست‌ها را آزاد گذاشت، بلکه به سران آنان مانند نورالدین کیانوری (دبیر کل حزب توده)، احسان طبری (از اعضای ارشد و تئوریسین حزب توده)، بابک زهرایی (حزب کارگران سوسیالیست)، فرخ نگدار (سازمان فدائی خلق اکثریت) و... تریبون تلویزیون را تقدیم کرد تا در مناظرات جدی و چالشی با آقایان آیت‌الله دکتر بهشتی، آیت‌الله مصباح یزدی و دکتر عبدالکریم سروش به بیان و دفاع از عقاید خود بپردازند.(2) در آن زمان هم هیچ خبری از تلویزیون ماهواره‌ای و فضای مجازی و... نبود؛ اما نظام جمهوری اسلامی، به دنبال ایجاد یک فضای گفتگو و ترویج نقد بود. پس اینکه قائل شویم که بنای نظام منبعث از انقلاب اسلامی، همانند دوران پهلوی به دنبال سرکوب بود، امری باطل و خلاف مشی و سیاست جمهوری اسلامی بوده است.
پس چرا فضایی این‌چنینی، آسیب‌های فراوانی دید؟ 
برای به وجود آمدن یک پدیده، عوامل متعددی دخیل و قابل‌بررسی است و بررسی تک علتی پدیده‌ها، توان ما در شناخت و ارائه راه حل را تقلیل می‌دهد. در رابطه با دلیل برخورد با معترضین و اصولاً آسیب‌های متوجه مفهوم آزادی هم عوامل متعددی بایستی بررسی شود. این دلایل چه بود؟ 
از یک‌طرف، پیش و پس از آن ایام مطلوب، اتفاقات هولناکی مانند غائله‌های داخلی، ترورهای گسترده و جنگ تحمیلی، با امنیتی کردن فضای کشور، ضربات سختی را به فضای مطلوب سیاسی پس از انقلاب زد که ریشه‌های این آسیب، هنوز برطرف نشده است. وقتی در فاصله چند هفته، رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر، رئیس دیوان عالی کشور (قوه قضائیه وقت)، ده‌ها وزیر و مسئول و نماینده مجلس و صدها نفر از مردم عادی توسط سازمان مجاهدین خلق و حامیان آنان به قتل می‌رسند، چه بلایی بر سرفضای سیاسی مطلوب پیشین خواهد آمد؟ وقتی هشت سال جنگی خانمان سوز بر ملت ایران تحمیل می‌شود که تمام ظرفیت‌های جهادی، اقتصادی، سیاسی و ... این انقلاب را تحت‌الشعاع بحران‌های سنگین قرار می‌دهد و زمانی که دشمنان قدرتمند منطقه‌ای و بین‌المللی ما همواره در صدد ایجاد غائله و بحران سیاسی و اقتصادی در کشور هستند، چگونه می‌توان انتظار داشت که به آن برخورد مطلوب و آرمانی که محتاج ثبات و آرامش نسبی است رسید؟
 از طرف دیگر باید دانست که بسیاری از محدودیت‌های سیاسی ناشی از حاکمیت یک فرهنگ عمومی است. وقتی در جامعه‌ای روحیه نقد و نقدپذیری نیست و حتی درون خانواده‌ها شروع نقد به معنای شروع تنش و بحران است، در عرصه اجتماعی هم ما دچار اضطراب و بی‌تعادلی در عرصه اعتراضات از سوی بخشی از مسئولین، مأمورین و مردم خواهیم بود. وقتی حتی معترضین و خط دهندگان خارجی آنان از قتل و غارت و آتش‌سوزی به جد حمایت می‌کنند، ما از کدام گروه انتظار داریم که درصورتی‌که حاکمیت یافت، آزادی‌های مدنی را پاسداری کند؟ 
بله می‌توان با بسترسازی‌های عاقلانه و عالمانه و تدریجی آسیب‌های متوجه آزادی را حل کرد؟ 
اما تمام این مسائل به این معنا است که نظام جمهوری اسلامی با دوران شاهنشاهی مقایسه گردد؟ 
درست است که ما آسیب‌ها و چالش‌های فراوانی در راه تحقق آرمان‌های انقلاب داریم، اما می‌شود نظام جمهوری اسلامی را با دورانی مقایسه کرد که به‌صرف داشتن یک اعلامیه از سوی یک مرجع تقلید افراد را وارد شکنجه‌گاه‌های مخوف می‌کردند، درحالی‌که استاد مشهور علوم سیاسی دانشگاه تهران در ستایش از خاندان پهلوی هر روز با تندی تمام به سیاست‌های نظام حمله کرده و ما را با نظام‌های فاشیستی مقایسه می‌کند و برای تعلیم جوانان ما از نظام، حقوق هم دریافت می‌کند؟ از این دست اساتید در دانشگاه‌های ما کم هستند؟ می‌شود نظام جمهوری اسلامی را با دورانی مقایسه کرد که نظام تک‌حزبی رستاخیز اعلام شد و حتی برای کنش سیاسی عادی هم یا بایستی در حزب فرمایشی حکومت عضو می‌شدی و یا به قول شاه از کشور اخراج شوی چون بی‌وطن هستی؟(3) درحالی که در کشور ما نه برای کنش سیاسی، بلکه برای ریاست جمهوری افرادی تحمل شده‌اند که نه منتقد، بلکه مخالف رهبری و سیاست‌های وی تعریف می‌شدند و تا آخر و برای هشت سال هم سکان‌دار مسئولیت بوده‌اند. نامزدهای انتخاباتی در مناظرات ریاست جمهوری بارها از صدر تا ذیل نظام را مورد نقد و حمله قرار دادند و هنوز در مسئولیت‌های مختلف باقی‌مانده‌اند. دو نائب رئیس این مجلس (دوره دهم) رسماً حصر آقایان میرحسین موسوی و کروبی را خلاف شرع و عقل اعلام کردند و قبلاً هم اعلام و اعتراض کرده بودند(4) در حالی که این حرف، خطاب و حمله‌ی مستقیم به ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران و تصمیمات آنان بود، اما آن‌ها بعداً و تا آخر نائب رئیس مجلس باقی ماندند.
نکته دیگر این است که اگر قرار بود نظام جمهوری اسلامی به‌صرف انتقاد و اعتراض، روشنفکران و هنرمندان و ورزشکاران را بازداشت کند، کمتر کسی از این صنف آزاد بود چون حتی حامیان نظام جمهوری اسلامی بارها و بارها به ایرادات نظام انتقادهای جدی داشته‌اند. هنرمندان عزیز و نویسندگان ما به‌صورت مکرر حتی هنگامی‌که در حال دریافت جایزه از دولت و سایر نهادهای جمهوری اسلامی بوده‌اند، روی سن و پشت تریبون اعتراضات ریز و درشتی را متوجه نظام ساخته‌اند. نه انتقاد و اعتراض، بلکه بارها در فضای مجازی شاهد حملات تند و تیز بسیاری از چهره‌های معروف بوده‌ایم که با پول بیت‌المال به فعالیت و تدریس و ... خود مشغول بوده و هستند.
پس این‌گونه نیست که هر نقد و اعتراضی با برخورد قهری مواجه شود؛ اما اینکه فرد، آزادی بیان را با تهمت، اهانت و دعوت مردم به ایجاد غائله در کشور اشتباه بگیرد، خطای بزرگی است. آزادی، مطلوب بزرگی است که بسیاری از اوقات به دست آزادی‌خواهان بیشترین آسیب را دیده است. مگر در دوران اصلاحات، آن‌قدر آزادی نبود که اصول و ارزش‌ها آن‌چنان بمباران گردید که اصلاً جریان اصولگرایی به همین دلیل شکل گرفت و پیش از آن چنین عنوانی مسبوق به سابقه نبود؟ مگر در همان ایام حتی در مطبوعات به مهم‌ترین مقدسات کشور اهانت نشد؟ 
مگر کتاب منتشر نشد و حوزه علمیه و ولایت‌فقیه با جدی‌ترین نقدها کوبیده شد؟(5) مگر در انجمن‌های مختلف ادبی نقدهای تند و تیزی در قالب شعر و ... به‌نظام بیان نشد؟ 

نتیجه: 
قطعاً مسئله شیوه‌ی برخورد با معترضین، آسیب‌های قابل‌توجهی دارد که ناشی از دلایل متعدد است و با رفع موانع و ... بایستی درصدد رفع این آسیب‌ها باشیم؛ اما این صحیح نیست که سیاست و کارنامه جمهوری اسلامی را با دوران سیاه ستم‌شاهی مقایسه کنیم.

پی نوشت:
1. امام در پاسخ به این سؤال نماینده سازمان عفو بین‌الملل (الف) آیا در حکومت اسلامی، مارکسیست‌ها آزادی عقیده و آزادی بیان عقیده دارند؟ ب) آیا در‏‎ ‎‏حکومت اسلامی مارکسیست‌ها آزادی انتخاب شغل دارند؟‏ به‌صراحت بیان داشت: «در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هرگونه عقیده‌ای هستند، ولیکن «‎آزادی خرابکاری» را ندارند. ب) در اسلام آزادی انتخاب شغل بر هر فردی برحسب‏‎ ‎‏ضوابط قانونی محفوظ است».‏ فرانسه، 19 آبان 1357؛ خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 4، ص 435 و 436. ایشان در باب آزادی قاطعانه تأکید کرد که «همه مطبوعات آزادند مگر اینکه مقالات مضر به حال‏‎ ‎‏کشور باشد». فرانسه، 20/10/1357؛ خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 5، ص 416. ایشان در ادامه بیان می‌کند: «دولت اسلامی قهقرا گرا نیست و با همه مظاهر تمدن موافق است مگر آنچه به‏‎ ‎‏آسایش ملت لطمه وارد آورد و با عفت عمومی ملت منافات داشته باشد». فرانسه، 20/10/1357؛ خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 5، ص 417.
2. روزنامه شرق، پشت پرده مناظرات دهه ۶۰، گفتگو با مهدی فتاپور، یکی از شرکت‌کنندگان مناظرات بهار 1360، دوشنبه 20 اردیبهشت 1400، سال هجدهم، شماره 3998، ص 2.
3. شاه در کنفرانس بزرگ مطبوعاتی اعلام موجودیت حزب رستاخیز، مردم ایران را چنین خطاب کرد:
«به هر حال کسی که وارد این تشکیلات سیاسی (حزب رستاخیز) نشود، دو راه در پیش دارد یا فردی است متعلق به یک تشکیلات غیر‌قانونی یعنی به‌اصطلاح خودمان توده‌ای و یک فرد بی‌وطن است. چنین فردی یا جایش در زندان‌های ایران است، یا اگر بخواهد، فردا باکمال میل، بدون اخذ عوارض، گذرنامه‌اش را در دستش می‌گذاریم و به هرجایی که دلش خواست، می‌تواند برود؛ چون ایرانی نیست. وطن ندارد»! (روزنامه کیهان، ش 9506، (12/12/1353) و کیهان بین‌المللی 3 مارس 1975، ص 2). 
4. خبرگزاری ایسنا(isna.ir)، مطهری به جنتی نامه نوشت، 26 مهر 1393، کد خبر: 93072614099؛ و پایگاه خبری تحلیلی انصاف ‌نیوز(ensafnews.com)، گزارشی از طرح سؤال مطهری از وزیر دادگستری درباره‌ی حصر [+توضیح پزشکیان]، 16 مرداد 1397.
5. به‌طور مثال کتاب، از شاهد قدسی تا شاهد بازاری (عرفی شدن دین در سپهر سیاست)، توسط آقای سعید حجاریان از انتشارات طرح نو بارها حتی در سال 89 و بعد از قضایای سال 88 تجدید چاپ شد.
 

نسلی که آن رشادت ها را در دوران انقلاب، دفاع مقدس و بعد از آن آفریدند هر چند برخی از آن ها در دوران شاه می زیستند ولی تربیت شده مکتب امام خمینی بودند.
معنویت قبل و بعد از انقلاب

پرسش:
چگونه بود این نسل (پهلوی) نسلی که نه ستاد نماز. نه ستاد امر به معروف و نه بر در و دیوار آیه و حدیث و روایت. نه نماز جمعه نه هرروز در رادیو و تلویزیون اش روایت اخلاق دین‌داری درس انسانیت خبری بود آن نسل سینمای فارسی را داشت. عرق فروشی سر خیابان رو داشت اما برای رفتن یا نرفتن مختار بود. این نسل دمار از روزگار لشکر عراق در آورد. فقط این‌ گونه آزادی و این طرز تفکر می‌تواند برخورد با زیردست باید چگونه باشد نسل گذشته به ‌راستی و به دور از ریا و نفاق اخلاق‌گرا و آزاده بودند که امتداد راه پوریای ولی تختی در مسیری سبز تا نپال هم کشیده می‌شود... اخلاق و جوانمردی را با بخشنامه و دستور نمی‌توان در جامعه جاری کرد...
 

پاسخ:

در خصوص این سؤال باید توجه داشت که بخش بزرگی از نسل تربیت‌شده‌ی دوران طاغوت، اهل حماسه و ایثار نبودند و نیستند. آنان که ایثار و حماسه آفریدند، تربیت‌شده و تحول ‌یافته‌ی مکتب انقلاب اسلامی و امام خمینی بودند نه کاباره‌ها و مراکز فحشا. ایجاد مراکز فحشا و آزادی‌های مخرب و فراهم کردن بسترهای فسادزا، موجب انتخاب آگاهانه افراد نمی‌گردد، بلکه موجب رشد و تکثیر افراد فاسد است و اگر نظام تربیتی تغییر نمی‌کرد و بسترهای فسادزا محدود نمی‌شد، تخریب و افساد جامعه فراگیرتر و عمیق‌تر می‌شد. البته این‌گونه هم نیست که دیروز آزادی انتخاب بود و امروز صرفاً تربیت اخلاقی نظام جمهوری اسلامی حاکم باشد. انضباط اخلاقی در امور اجتماعی - که در همه جهان با تعاریف دولت‌ها حاکم است- متفاوت از تحمیل مطلق اعتقادات است.

در رابطه با این موضوع چند نکته قابل توجه است:

اول اینکه، همه افراد نسل دوران پهلوی، در دوران دفاع مقدس حضور نداشتند و بالطبع حماسه و ایثار خلق نکردند. بلکه بار این هزینه سنگین، بر دوش اقلیتی مؤمن و فداکار بود. «در این جنگ ۲۱۷ هزار ارتشی، ۲ میلیون و ۱۳۰ هزار نیروی بسیجی به همراه ۲۰۰ هزار نیروی سپاه، شهربانی و ژاندارمری در مقابل تجاوز دشمن ایستادند».(1) در حالی ‌که ایران جمعیتی 40 میلیونی داشت و امام خمینی (ره) ارتش بیست ‌میلیونی را مطالبه کرد. عده زیادی در پی همان خسارت‌های معنوی دوران طاغوت، در لاقیدی و فرهنگ عافیت‌طلبی و عیاشی غرق شده بودند و هرگز نجات نیافتند و صرفاً طلبکارانه با بقیه برخورد کردند و اکثریتی در جبهه‌های جنگ هشت‌ساله حتی برای یک روز شرکت نکردند.(2)

دوم اینکه؛ نسلی که به جبهه‌ها شتافت و حماسه و ایثاری بی‌نظیر از خود نشان داد، تربیت‌شده شاه بودند یا تربیت‌شده مکتب امام خمینی (ره)، علما و حوزه‌های علمیه؟! حضور در مساجد و هیئت و حسینیه‌ها آنان را بیدار و متحول کرد یا کاباره و عرق‌خوری و فیلم‌‌های مبتذل و مخرب فارسی؟! چطور همین نسل‌های تربیت ‌شده شاهنشاهی، دویست سال در مقابل تجاوزهای خارجی موفق نشد؛ اما پس از انقلاب امام خمینی (ره)، در هشت سال دفاع مقدس، حتی یک وجب از خاک کشور را از دست نداد؟! دفاع مقدس و مقاومت مردم، محصول تحول انقلابی است یا تربیت مبتذل و خودکامه شاهنشاهی؟!

با اندکی تأمل می‌توان پی برد که ریشه‌های ایمانی مردم، آنان را به نظام سیاسی و اسلامی خود مؤمن کرده بود؛ وگرنه همین مردمِ آزاد در انتخاب، در زمان تحقیر رضاخان در برابر ارتش متفقین از ارتش بی‌ریشه رضاخانی حمایت نکردند و پس از آن از پسرش نیز همین‌طور.

در زمان شاه با تمام محدودیت‌ها و برخوردها تربیت دینی گسترده و عمیقی وجود داشت که البته توسط حوزه‌های علمیه و دلسوزان مذهبی به وسیله منابر، نشریات و مکتوبات و نوارهای صوتی از طریق دانشگاه و مسجد و حسینیه، آن نسل فداکار را تربیت می‌کرد.(3) و این ثمره آزادی انتخاب نبود.

سوم: آیا امروز که با توسعه تکنولوژی و از طریق ماهواره و کامپیوتر و گوشی‌های هوشمند و فضای مجازی، تخریب اعتقادات و اخلاق مردم به شدت تسهیل شده است و فعالیت و مقاومت جدی امثال ستاد اقامه نماز و دفتر تبلیغات اسلامی و سایر نهادهای مذهبی در مقابل تخریب اعتقادات و اخلاق مردم را شاهد هستیم، نسل حماسی و ایثارگر کمتری داریم؟

سؤال اینجا است که اگر این حجم از فعالیت نیروهای مؤمن و انقلابی نبود و سبک فاسد کننده دوران طاغوت کماکان حاکم بود، وضعیت اعتقادی و اخلاقی جامعه سالم‌تر بود یا اینکه مانند بسیاری از کشورهای اسلامی، چیزی از مظاهر و بواطن اسلام باقی نمانده بود؟ همان کشورهایی که عده‌ای نماز هم می‌خوانند اما ایثار و حماسه که به جای خود، حتی رژیم غاصب اسرائیل و دشمن شماره یک جوامع اسلامی را به رسمیت می‌شناسند و از ظلم ابرقدرت‌ها علیه کشورهای اسلامی حمایت می‌کنند و تابع محض آنان هستند. پس مدل فضای تربیتی حاکم می‌تواند جمعیت مصلحین نسبت به مفسدین را متحول سازد.

چهارم: نکته دیگر اینکه وجود هر مدل آزادی انتخاب در نظام اجتماعی، سازنده نیست، بلکه بعضاً بسیار مخرب و ویرانگر است و ما هنوز تاوان ابتذال بجا مانده از فرهنگ‌سازی و تغییر سبک زندگی بخش عظیمی از جامعه ایرانِ دوران پهلوی را پرداخت می‌کنیم.

اینکه مراکز فساد و فحشا دایر باشد و از رسانه‌های حکومتی ترویج شود و رسمیت یابد، به تکثیر بیش از پیش فساد کمک می‌کند و نه انتخاب آگاهانه؛ چراکه همیشه و در طول تاریخ بشریت، تخریب و افساد از ساختن و حفظ راحت‌تر بوده است. پس ایجاد بسترهای فسادزا و مبتذل، نسل فاسدتری تربیت می‌کند؛ به عبارت دیگر در واقع با ایجاد بسترهای فساد، انتخاب آگاهانه از بین می‌رود و اسارات فکری توسط جاذبه‌های افسارگسیخته شهوانی و نفسانی رخ می‌دهد.

و نکته آخر اینکه این تصور که در گذشته آزادی انتخاب بود و امروز همه صرفاً در خدمت برنامه‌های مذهبی نظام جمهوری اسلامی هستند صحیح نیست. امروز نیز آزادی انتخاب به مراتب بیشتر از دوران طاغوت وجود دارد و حتی نظام جمهوری اسلامی در محدود کردن آن به دلیل توسعه تکنولوژی قدرتی ندارد. بخش قابل توجهی از همین فساد رایجِ امروز، محصول آزادی بی‌قید و شرط محصولات سیاسی و فرهنگی رسانه‌های خارجی است که به مردم این انتخاب را داده است که به ‌صورت خانوادگی تماشاگر آثار مبتذل و مخرب آنان باشند.

البته انضباط اخلاقی در امور اجتماعی متفاوت از تحمیل مطلق اعتقادات است که اولی در تمام جوامع با تعریف خودشان حاکم و جاری است. قطعاً صرف رویکرد دستوری موجب تحول و اصلاح اجتماعی نمی‌شود، اما قطعاً ولنگاری اجتماعی و ایجاد بسترهای فسادزا، موجب سرعت سقوط اخلاقی اجتماعی است. به همین دلیل است که هیچ کشوری در مورد تولید، توزیع و مصرف مواد مخدر چنین روشی را انتخاب نمی‌کند.

 

نتیجه:

بخش کثیری از جامعه ایران، حماسه ‌آفرین نبودند؛ حماسه‌آفرینان دفاع مقدس، ذیل تربیت دوران شاهنشاهی نمی‌گنجند، بلکه عموماً مجاهدان صف اول نهضت امام خمینی (ره) و تحت تربیت علما و دلسوزان اسلام بودند. انتخاب آگاهانه ارزشمند است، اما فراهم کردن بستر فساد و انحراف، عملی خلاف عقل و خلاف شرع است.

 

پی نوشت:

1. آمار بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس. ر.ک: کتابک مقاومت؛ به کوشش محمدحسین قاسمی و همکاری اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان قم.

2.آن روز هم شما خیال نکنید همه‌ جوان‌ها می‌رفتند جبهه؛ نه در دوره‌ی جنگ هم یک عدّه‌ای جبهه می‌رفتند و مجاهدت می‌کردند و خود را در معرض انواع و اقسام مشکلات قرار می‌دادند، یک عدّه‌ای هم اینجا مشغول بی‌عاری و الواتی و کارهای گوناگون بودند؛ یعنی خیلی از جوان‌ها هم این‌جوری بودند.

همه‌ شهدای ما در دوره‌ هشت سال جنگ تحمیلی در حدود مثلاً سیصد هزار یا سیصد و خرده‌ای هزار است. خب، آن‌وقت چهل میلیون جمعیّت ایران بود؛ در جمعیّت چهل‌ میلیونی، فرض کنید دو میلیون، سه میلیون، چهار میلیون جبهه رفتند، حدود سیصد هزار نفر هم به شهادت رسیدند. این در قبال آن چهل میلیون جمعیّت ایران چیز زیادی نبود؛ یعنی همان زمان هم این‌جور نبود که همه‌ی جوان‌ها انقلابی باشند. khamenei.ir، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار خانواده شهید محسن حججی – 11/7/1396.

3. ر.ک: جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی-سیاسی ایران؛ منیژه، صدری، نقش مساجد و دانشگاه‌ها در پیروزی انقلاب اسلامی، میزبانی، مهناز وحشمت‌الله سلیمی، کتاب‌های پایگاه‌های انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک.

درتحلیل شرایط یک جامعه، مهم، نگاه واقع بینانه و درست به مؤلفه های تحلیلی است چراکه نگاه های جانبدارانه و با اطلاعات ناکافی، موجب بروز تحلیل های اشتباه می شود.
کارآمدی انقلاب

پرسش:
این انقلاب چه دست آوردی برای مردم داشته است؟ جز 8 سال جنگ و 40 سال تحریم و ...و جالب اینکه به گفته خود آقایان غیر رهبری که انصافاً انسان پاکی هستند تمام مسؤولین دزدی کردند و اختلاس و فرزندانشان به لندن و لس‌آنجلس رفتند؟
 

پاسخ:
بسیاری از مردم، خصوصاً نسل‌های جدید، به این می‌اندیشند که تحول بنیادینی که در سال 57 در ایران رخ داد، چه فایده‌ قابل توجهی در قبال هزینه‌های هنگفت آن داشت؟ اداره کشور چه تغییری کرد؟ آیا فساد برچیده شد و یا گسترده‌تر شد؟ شاید اگر انقلاب نمی‌شد، نه جنگی بود و نه تحریمی و مردم رفاه و حتی معنویت بیشتری داشتند. با این تفاسیر اگر انقلاب نمی‌شد بهتر نبود؟
گاهی یک مطلب غیر واقعی بر اثر تبلیغات فراوان و تکرار، آن‌ چنان واقعی و بدیهی جلوه می‌کند که برخی از نخبگان را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ مانند همین مطلب که پیشاپیش مفروض بگیریم که دست آورد انقلاب 57 برای ملت ایران، فقر و فساد بوده است و حالا به دنبال مقصران بگردیم.
ابتدا به بخش دوم سؤال می‌پردازیم. نه‌تنها تمام مسئولین دزد و اختلاس‌گر و فرزندانشان ساکن اروپا و آمریکا نبودند. بلکه اکثر مسئولین جمهوری اسلامی پاکدست هستند و فرزندانشان هم در کشور ایران زندگی می‌کنند. با آن میزان هم که فساد باشد، برخورد قضایی می‌شود و علت اینکه برخی در آتش فساد مسئولین می‌دمند، آماری است که منشأ آن، برخوردهای علنی خود دستگاه قضائی جمهوری اسلامی است. به طور مثال، اگر ماجرای 3000 میلیارد تومان اختلاس در دهان‌ها می‌چرخد، منشأ خبرش برخورد و افشای دستگاه قضایی است. البته هیچ‌کس مدعی نیست که در مورد مبارزه با فساد خطا و نقایص جدی وجود نداشته باشد.
مقام معظم رهبری در این رابطه تأکید کرده است که: «اینکه بعضی تبلیغ می‌کنند که «حالا همه ‌جا را فساد گرفته»، نه خیر، به‌ هیچ ‌وجه این‌جوری نیست. آدم‌های صالح، آدم‌های مؤمن، آدم‌های درستکار، آدم‌های پاکدست در مجموعه‌ی مدیریت‌های کشور کم نیستند، زیادند؛ اکثر آن‌ها هستند؛ حالا یک تعدادی هم البتّه فاسدند. البتّه با این فاسدها باید مبارزه‌ی جدی کرد، باید مبارزه‌ی پیگیر کرد؛ اینکه ما بگوییم، یک سروصدایی راه بیفتد و بعد از چند وقتی هم خاموش بشود، این آن کاری نیست که برای کشور، در نهایت مفید باشد. پس یکی از مشکلات، عدم مبارزه‌ی جدی با فساد است».(1)
اما نسبت به بخش اول سؤال، یعنی دست ‌آوردهای انقلاب، سخن بسیار است.
بیان دست ‌آوردهای انقلاب و اینکه انقلاب چه فایده‌ای داشته، محتاج طرح مباحث گسترده و مقایسه روند توسعه و پیشرفت پیش و پس از انقلاب با توجه به امکانات و موانع است؛ اما به صورت مختصر می‌توان به چند مورد از آن اشاره کرد.
انقلاب ملت ایران، یک انقلاب اقتصادی یا مارکسیستی یا لیبرال ‌مسلک نبود. انقلاب ایران یک انقلاب منحصر به فرد بود که به دنبال تحقق نظام اسلامی، برپایی عدالت اسلامی، مردم‌سالاری و اعاده حیثیت چند صدساله خود در مقابل غارت و تحقیر ابرقدرت‌ها بود. ابرقدرت‌هایی که شاه کشور (رضاخان) را تبعید می‌کردند. کشور را به سادگی اشغال می‌کردند و ده‌ها هزار مستشار کم خاصیت و بعضاً شرور آمریکایی را مسلط بر امور حساس کشور داشتند.
رژیم طاغوتی شاهنشاهی به ‌نحوی در فساد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و ظلم و وابستگی غرق بود که تمام طبقات اجتماعی ایران را به مبارزه با خود وادار کرده بود. روشنفکر و کارگر و مارکسیست و مذهبی و ملی‌گرا، همه و همه با رژیم شاه به مبارزه می‌پرداختند.
اما پس از انقلاب اسلامی، استقلال در تصمیم‌گیری، اتفاق افتاد. امری که مردم و سیاستمداران ایران آن را فراموش کرده بودند. پس از دویست سال، تمامیت ارضی کشور حفظ شد و جنگ هشت ساله ایران و عراق اولین جنگی در تاریخ معاصر بود که بخشی از ایران از آن جدا نگردید.
جایگاه ایران در جهان ارتقا پیدا کرد و ایرانی که روزی ژاندارم آمریکایی‌ها در منطقه بود، به‌عنوان یک کشور قدرتمند و اثرگذار در منطقه پنجه در پنجه ابرقدرت‌ها انداخت و الگوی مبارزاتی و مقاومت کشورهای منطقه در برابر زورگویان قدرتمندی شد که امیدی به مقابله با اراده آنان نبود.
ملت ایران نسبت به پیش از انقلاب از توسعه متوازن و گسترش عدالت اجتماعی بهره برد و امکانات رفاهی تا حد زیادی در سراسر کشور توزیع شد به نحوی که مثلاً اکنون 99 درصد روستاها (100 درصد روستاهای بالای 20 خانوار و 3 / 99 درصد روستاهای زیر 20 خانوار) از موهبت بسیار تأثیرگذار برق بهره‌مند هستند.
وابستگی به نفت کاهش چشمگیری و تکیه به توان داخلی رشد فزاینده‌ای یافت، به‌ نحوی که ایران اکنون تاب ‌آورترین کشور در مقابل تحریم‌های همه‌جانبه جهانی است؛ و در واقع ایران پس از انقلاب، در توسعه مستقل بسیار قوی و قدرتمند شد.
تربیت مردم و جوانان کشور به سمت اسلامی شدن حرکت نمود درحالی که با تربیت غربی و فاسد دوران شاهنشاهی جوانان کشور به سمت فساد و فحشا سوق داده می‌شدند.
ایران با اینکه در یکی از بی‌ثبات‌ترین و پرتنش‌ترین نقاط جهان یعنی خاورمیانه واقع شده و هدف گروه‌های تکفیری و سرویس‌های جاسوسی قدرتمند بیگانه است، از امن‌ترین و مقتدرترین کشورهای منطقه است.
رهبر انقلاب در رابطه با دست ‌آوردهای انقلاب بیان کرده است: «امّا در مورد کارکردهای مسئولان کشور؛ کارنامه در باب عملکرد اجرائی مسئولان. در باب امنیت و ثبات، کارکرد، کارکرد بسیار خوبی است؛ در باب علم و فنّاوری، کارکردها بسیار خوب است؛ در باب زیرساخت‌های کشور -یعنی راه‌های ارتباطی، سدها، نیروگاه‌ها، بنادر و امثال این‌ها- کارکرد، بسیار کارکرد خوبی است؛ در باب صادرات غیرنفتی، در باب سرانه‌ی ناخالص ملّی، سرانه‌ی ناخالص ملّی نسبت به دوران قبل از انقلاب، تقریباً به دو برابر رسیده است، یک کارنامه‌ی مطلوبی در این زمینه‌ها وجود دارد؛ در باب توسعه‌ی اجتماعی همین ‌جور؛ یعنی در عملکردها، در بخش‌های مختلف، آمارهای خرسند کننده‌ای وجود دارد. البتّه‌ تبلیغات، غیر از این را نشان می‌دهد؛ در تبلیغات، دشمنان سعی می‌کنند مردم را از واقعیت‌های مثبت دور کنند، برای اینکه دل‌های آن‌ها را نسبت به انقلاب اسلامی و نسبت به نظام و نسبت به اسلام چرکین کنند؛ واقعیت این است که عرض کردیم».(2)

نتیجه:
در مجموع، اکثر مسئولین نظام پاکدست و سالم هستند و فرزندان اکثر مسئولین، در کشور زندگی می‌کنند نه در اروپا و آمریکا. از طرفی با توجه به موانع بزرگی که ابرقدرت‌ها در مقابل انقلاب اسلامی و ضد استثماری ملت ایران ایجاد کردند تا دچار شکست و فروپاشی شود، ملت ایران علی‌رغم تمام مشکلات و کاستی‌ها روز به روز قوی‌تر و مقتدرتر جهانیان را به کرنش در مقابل خود وادار می‌کند.

منابع بیشتر جهت مطالعه:
1. یعقوب توکلی، راز درخت سیب، تهران: دفتر نشر معارف.
2. جلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دو جلد، قم: انتشارات جامعه مدرسین.

پی نوشت:
1. بیانات مقام معظم رهبری،  1 فروردین 1397، khamenei.ir.
2. بیانات مقام معظم رهبری،  1 فروردین 1397، khamenei.ir.
 

دیدگاه رهبر انقلاب درباره مذاکره با آمریکا
رهبر انقلاب بر تجربه تاریخی مذاکرات ملت ایران با دولت آمریکا تأکید دارند که تقریباً هیچ مذاکره‌ای به نتایج ملموس نرسیده، بلکه ضد منافع ما عمل کرده است.

پرسش:

آیا دیدگاه رهبر انقلاب درباره مذاکره با آمریکا تغییر کرده است؟

پاسخ:

رهبر انقلاب بارها و بارها بر عدم مذاکره تأکید داشته و دارند، اما طی روزهای اخیر شاهد بازگشایی مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا درباره مسئله هسته‌ای ایران هستیم. آغاز مذاکرات دوباره ایران و آمریکا این موضوع را برای مردم مطرح کرده است که دیدگاه رهبر انقلاب درباره مذاکره تغییر کرده است؛ آیا به‌راستی چنین است؟

 در پاسخ به این پرسش، مباحثی مانند مفهوم مذاکره، نسبت ظرفیت و توان داخلی با مذاکره، تبیین دیدگاه رهبر انقلاب درباره مذاکره و اهمیت تاریخی دیدگاه رهبر انقلاب را مورد بحث قرار خواهیم داد.

1. مفهوم‌شناسی مذاکره؛

مذاکره در لغت به معنای گفتگوست. (1) در اصطلاح سیاسی، مذاکره، ابزاری برای حل منازعات میان کشورها یا پیشبرد اهداف مشترک و یا چاره‌اندیشی برای معضلات منطقه‌ای و جهانی است. مذاکره ارکانی دارد مانند طرفین مذاکره، دستورالعمل و موضوعات موردبحث. ازنظر دانش روابط بین‌الملل، مذاکره به‌خودی‌خود، هیچ امتیازی نیست. صرفاً یک ابزار است. ممکن است به نتیجه برسد یا نرسد. برای آنکه بدانیم مذاکره نتیجه می‌دهد یا نمی‌دهد، باید به تاریخ کشورمان مراجعه کنیم. مذاکرات برجام، نتیجه داد؟ قبل و بعدازآن چه؟ اگر گروهی از مردم و بخشی از مسئولان کشور، تمایل دارند امر آزموده را چندین نوبت دیگر بیازمایند، روشی برخلاف عقل و تجربه برگزیده‌اند! برخی از حامیان مذاکره، چنان سخن می‌گویند (2) که گویا قرار است با مذاکره، بدهی‌های تمامی ایرانیان از گذشته تاکنون، پرداخت شود و بدهکاران بانکی و غیربانکی به یک‌باره از زندان آزاد شوند و فقرا یک‌شبه، جمله اغنیا شوند و قدر بینند و بر صدر نشینند! درحالی‌که در واقعیت چنین نیست. ناکارآمدی برخی از مدیران داخلی و نیز نگرش غلط به روابط بین‌المللی را با مذاکره نمی‌توان حل‌وفصل کرد.

 

2. تأکید رهبر انقلاب بر فعلیت‌بخشی به توان و ظرفیت داخلی؛

این روزها هرکسی یک گوشی در دست دارد و یا تریبونی در گوشه و کنار، رهبر انقلاب را هدف گرفته که ایشان با مذاکره مخالف است. بله رهبر انقلاب با مذاکره مخالف بوده و هستند، نه به دلیل نفس مذاکره، بلکه به دلیل نگرش غلط برخی از حامیان مذاکره. همه حرف رهبر انقلاب آن است که از تمامی توان داخلی استفاده کنیم، (3) ظرفیت‌ها را حد‌‌الامکان به کار اندازیم و آنگاه از ظرفیت خارجی هم برای تکمیل این پیشرفت‌ها مدد بگیریم. رشد اقتصادی کشور در سه سال آخر ریاست جمهوری آقای روحانی، صفر یا زیر صفر بوده است. در سال 401 و 402، متوسط رشد اقتصادی کشور، به حدود 4 و نیم درصد افزایش یافته است. (4) آیا شهید رئیسی با مذاکره این رشد را محقق کرد یا بر اساس تحقق ظرفیت‌های داخلی اقدام نمود؟ مگر مذاکرات برجام و قبل از آن و بعدازآن با موافقت رهبر انقلاب انجام نشد؟ رهبر انقلاب، علی‌رغم مخالفت با نگرش غلط درباره مذاکره، چندین بار با مذاکره موافقت کرده و شروطی هم برای آن در نظر گرفته (5) که متأسفانه دوستان مذاکره‌کننده، چندان توجهی به آن نکرده‌اند. معطل گذاشتن امور مردم، به مذاکره، غلط است و مذاکره برای حل مشکلات مردم، غلط اندر غلط. تا زمانی که نگرش برخی از مسئولان ما به مذاکره و روابط بین‌الملل، اصلاح نشود، مذاکره هیچ نتیجه‌ای نخواهد داشت؛ چون طرف مقابل ما می‌داند که چشم‌انداز ما به مذاکره چیست و ازاین‌رو با ما بازی می‌کند و ما را تشنه از چشمه بازمی‌گرداند. مذاکرات جاری ما با آمریکا نیز از این قاعده، مستنثی نیست.

 

3. تبیین دیدگاه رهبر انقلاب درباره مذاکره؛

چنانکه اشاره شد، نظر رهبر انقلاب درباره مذاکره، تغییری نکرده است، در گذشته نیز، نظر ایشان، عدم مذاکره با آمریکا بود؛ چراکه آمریکا طرف مذاکره خود را، به‌صورت مساوی نمی‌نگرد، بلکه تمایل آمریکا به آن است که از بالا به دیگران نگاه کند، دستور دهد و دیگران نیز آن را بپذیرند. (6) اصرارهای داخلی برخی از دولتمردان و رسانه‌ها، باعث شده تا رهبر انقلاب، علی‌رغم، نظر خویش که با مذاکره مخالف‌اند، با انجام مذاکرات مشروط و غیرمستقیم، موافقت کنند. طبعاً رهبر انقلاب، مانند گذشته، شروطی را برای مذاکره با آمریکا، قرار داده‌اند تا حقوق مردم ایران، تأمین شود. بر دولتمردان لازم است تا با درس گرفتن از ماجرای برجام، به تک‌تک این شروط، عمل نمایند تا قضیه تلخ برجام نافرجام دوباره تکرار نشود. پس از اعلام رسمی انجام مذاکرات ایران و آمریکا در دور جدید، رهبر انقلاب با تأکید بر رهنمودهای گذشته خود، تصریح کردند که نباید امور کشور را به مذاکرات در حال انجام، گره زد. همچنین گوشزد کردند که وزارت امور خارجه، ده‌ها وظیفه دارد، (7) مذاکرات غیرمستقیم با آمریکایی‌ها نیز در راستای اهداف ملی و برای مقابله با مشکلات است. مذاکره، هدف نیست و نباید امید ملت را به دشمن وابسته کرد.

 

4. اهمیت ثبت تاریخی دیدگاه رهبر انقلاب درباره مذاکره؛

لازم است توجه کنیم که رهبر انقلاب، یک شخصیت بزرگ سیاسی، ملی و تاریخی در ایران است. برخی از مواضع ایشان، حتی اگر توسط برخی دولتمردان، انجام نشود، باید در تاریخ ثبت شود تا آیندگان بدانند و درس عبرت بگیرند. مرور یک واقعه تاریخی می‌تواند به تبیین این امر کمک کند. امروز برای همه ما روشن شده که اطمینان دکتر مصدق به آمریکایی‌ها اشتباه بود. خیلی‌ها به او انتقاد می‌کنند که اگر به آمریکا اعتماد نکرده بود، دولت او ساقط نمی‌شد و اساساً تاریخ ملت ایران به‌سوی استقلال می‌رفت و استبداد پهلوی دوم و هزاران مشکل دیگری که در اثر آن برای ملت ما به‌وجود آمد، بر ملت ما تحمیل نمی‌شد. موضع دکتر مصدق در برابر آمریکا، صرفاً یک عمل ساده از سوی یک سیاستمدار نبود، بلکه تاریخ یک ملت را تغییر داد. امروز وقت آن است که ما از این تاریخ، درس بگیریم و آیندگان نیز باید از تاریخ ما درس بگیرند؛ بنابراین رهبر انقلاب، به‌صورت صریح و رسمی، مواضع خود در برابر مذاکره با آمریکا را مطرح می‌کنند تا علاوه بر اینکه ملت و دولت خود را با آن هماهنگ کنند، موضع ایشان در تاریخ برای آیندگان نیز ثبت شود.

نتیجه‌گیری:

موضع رهبر انقلاب درباره مذاکره با آمریکا، مبتنی بر اصولی است که خدشه‌ناپذیر است و تجربه تاریخی ملت ایران نیز این اصول را تأیید می‌کند. ازجمله مهم‌ترین اصول موردنظر رهبر انقلاب، تمرکز بر ظرفیت و توان داخلی در حل مشکلات کشور و رعایت حقوق ملت ایران در هر مذاکره‎ای ازجمله مذاکره با دولت استکباری آمریکاست. رهبر انقلاب در مقاطع مختلف تاریخی، اجازه مذاکره با آمریکا را صادر کرده و دائماً بر رعایت حقوق مردم ایران، تأکید ورزیده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1. دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه، مفهوم مذاکره، https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary.

2. دیدگاه حجت الإسلام دکتر حسن روحانی درباره مذاکره این است که تمامی مشکلات کشور را می‌توان از طریق مذاکره حل‌وفصل کرد. نتیجه این دیدگاه تحمیل برجام به کشور بود که خسارت‌های آن تا سالیان سال تداوم خواهد داشت.

3. مقام معظم رهبری، مهم‌ترین توصیه رهبری به دولت یازدهم چیست؟ تاریخ 1393.12.4، https://khl.ink/f/28976.

4. خبرگزاری جمهوری اسلامی، برآورد بانک جهانی از رشد 4.2 درصدی از رشد اقتصادی ایران در سال 2023، تاریخ 1402.10.20، کد خبر 85349942، https://irna.ir/xjPtGz.

5. مقام معظم رهبری، روابط ایران و آمریکا، https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1045.

6. مؤذن، منیژه، نگاه ترامپ به جهان؛ تهدید، نه دیپلماسی، سایت اکو ایران، کد خبر ۸۳۴۳۰، تاریخ 1403.11.15، https://ecoiran.com/fa/tiny/news-83430.

7. مقام معظم رهبری، دیدار جمعی از مسئولان ارشد سه قوه با رهبر انقلاب، تاریخ 1404.1.26، https://khl.ink/f/59993.

ماهیت فساد موجود در زمان حکومت پهلوی با فساد موجود در حکومت جمهوری اسلامی متفاوت است. فساد زمان شاه، سیستمی بود و ارکان حکومت در آن دخیل بودند بخلاف زمان حال.
فساد در قبل و بعد انقلاب

پرسش:
فرق حکومت جمهوری اسلامی با حکومت شاه در فساد چیست؟ هر دو، فساد سراسر حکومتشان را فراگرفته است.
 

پاسخ:
برخی بر این باوراند که با مقایسه دو حکومت جمهوری اسلامی و حکومت پهلوی به این نتیجه خواهیم رسید که در هر دو حکومت فساد در سرتاسر ارکان آن وجود دارد و مشاهده می‌شود که در موارد خرد و کلان در این دو حکومت اختلاس و فساد مالی وجود دارد، با توجه به این مسئله این سؤال مطرح است آیا این دو حکومت در فساد تفاوتی دارند یا نه؟

1- در جواب به این سؤال می‌توان از دو حیث پاسخ را بیان کرد چراکه فساد در حکومت از دو منشأ متفاوت است، گاهی فساد از سوی دولت‌ها و شخصیت‌های خارجی در کشور و حاکمیت صورت می‌گیرد و گاهی از سوی عوامل ذی‌نفوذ داخلی. اولین تفاوت عمده حکومت جمهوری اسلامی و حکومت پهلوی در این است که نظام جمهوری اسلامی به خاطر پایبندی به اصل استقلال و عدم وابستگی (نه شرقی و غربی بودن) از وجود فساد توسط عوامل خارجی که به خاطر وابستگی به دول خارجی در مملکت به وجود می‌آید مبرا است و از این حیث با حکومت پهلوی غیرقابل قیاس است ولی در حکومت شاهنشاهی سابق به خاطر وابستگی شدید به دولت‌های آمریکا و انگلیس و به‌اصطلاح بلوک غرب، در ضمن عناوین مختلف همچون قراردادهای اقتصادی و حضور مستشاران خارجی این فساد به‌طور جدی صورت می‌پذیرفت.
قرارداد کنسرسیوم نفتی که توسط حکومت شاه با طرف آمریکایی و انگلیسی پس از سقوط دولت مصدق در سال 1332 امضا شد نمونه‌ای مهم از همین فسادهاست که توسط طرف خارجی به کشور تحمیل شد.(1)  این نوع قراردادها که حکومت شاه یا به خاطر وابستگی‌اش به دول خارجی و یا به خاطر فشار این دولت‌ها، می‌بست، یکی از مهم‌ترین مظاهر فساد در حکومت بود، به‌طور مثال اسدالله علم وزیر دربار شاه درباره یک قرارداد برای ساخت تعدادی ساختمان مسکونی نظامی با یک شرکت انگلیسی تعبیر «دزدی سرگردنه» را بکار می‌برد آن‌هم به این خاطر که در ازای ساختمان‌سازی‌شان 600 میلیون دلار از رقم دیگر رقبایشان بیشتر می‌خواستند که مورد قبول محمدرضا شاه هم واقع می‌شود.(2)  همه این‌ها دلیل بر این است که در حکومت پهلوی باج‌دهی به بیگانگان امری رایج بوده که در حکومت جمهوری اسلامی به خاطر اصل استقلال کشور، منتفی شده است.

2- از حیث فساد عوامل داخلی هرچند حکومت جمهوری اسلامی از این مسئله مبرا نبوده و هر از چند گاهی خبر فساد و یا اختلاسی هرچند کلان منتشر می‌شود، ولی نکته اساسی در این باره این است که پرونده‌های فساد در جمهوری اسلامی از ابتدا تاکنون هیچ‌کدام مصداق فساد سیستمی (نظام فساد پرور و فسادپذیر) نبوده است به این معنا که کل سیستم به فساد آلوده شده باشد و در این راستا به خاطر حجم گستردگی فساد نهاد های نظارت‌کننده قدرتی برای کشف آن و نهاد قضایی قدرت و اختیاری برای برخورد با آن نداشته باشند، هرچند که مواردی از فساد سیستماتیک به معنای فساد شبکه‌ای وجود داشته باشد که عمده آنان به خاطر نقص قوانین و عدم نظارت دقیق بر اجرای قوانین است، ولی قطعاً هم کشف آن و هم برخورد با آن توسط نهاد های قانونی نظام صورت می‌گیرد و در برخی از موارد شامل مسئولان عالی‌رتبه نظام هم شده است همچون برخورد با معاون اول رئیس‌جمهور سابق و یا معاون اجرایی رئیس قوه قضائیه سابق که پرونده آن‌ها توسط نهاد های نظارتی و قضایی نظام کشف و رسیدگی شد، البته این نکته حائز اهمیت است که با این‌همه وضعیت مقابله با فساد گرچه قابل دفاع باشد، ولی به حد مطلوب نرسید و جا دارد که حکومت با استفاده از تمامی ظرفیت‌های خود اصل مبارزه با فساد را دنبال کند تا موارد فساد به حداقلی‌ترین حد ممکن برسد؛ ولی در آن‌سو و بر اساس گزارش‌های تاریخی موجود از مسئولان حکومت پهلوی روشن می‌شود که در آن زمان کشور دچار یک نوع فساد سیستمی است که از عالی‌ترین نهاد کشور یعنی شاه و دربار تا سازمان‌ها و نهاد های خرد و کلان و کشور درگیر آن بوده است. 
برای نمونه خانم مینو صمیمی (سرپرست روابط عمومی دفتر فرح پهلوی) درباره وجود این فساد سیستمی در حکومت پهلوی چنین می‌گوید: «نکته حائز اهمیت در جریان سفرهای شاه به سوئیس این بود که اکثر تصمیم‌های مهم سیاسی ایران در سن موریتس گرفته می‌شد؛ زیرا اکثر وزرا دست شاه را خوانده بودند و با اطمینان به اینکه «ارباب بزرگ» در سوئیس معمولاً وضعیتی شاداب و سرحال دارد، سعی می‌کردند هر چه طرح و برنامه جیب پرکن دارند (بجای تهران) در سوئیس به اطلاع شاه برساندد تا با استفاده از روحیه مساعد او به‌سرعت برای طرح مورد نظر خود تاییدیه بگیرند، چنین حالتی باعث شده بود سن موریتس به‌صورت میعادگاه سران کشور (اعم از لشگری و کشوری) درآید، در حقیقت به گون‌های حالت «پایتخت زمستانی ایران» را به خود بگیرد».(3) 

نتیجه:
درنتیجه باید گفت که تفاوت وجود فساد در حکومت جمهوری اسلامی و پهلوی در این است که از حیث قدرت‌های خارجی حکومت پهلوی به خاطر وابستگی‌اش به خارج از کشور دارای سطح بالایی از فساد بود که شامل قراردادها و باج‌های شاه و دربار به شخصیت‌ها و دول خارجی بود که در این زمینه حکومت جمهوری اسلامی به هیچ‌وجه قابل قیاس با آن نیست، ولی از حیث فساد داخلی هرچند در دو حکومت مصادیق فساد دیده می‌شود، ولی نکته مهم این است که در جمهوری اسلامی این فساد به‌صورت سیستمی صورت نمی‌گیرد و به‌نوعی در حاکمیت نهادینه نشده است و به‌صورت موردی صورت گرفته که در بسیاری از موارد با آن برخورد شده است، ولی برخلاف آن در حکومت پهلوی به‌طور سیستمی این فساد از دربار تا وزارتخانه‌ها و نهادهای خرد کشور جریان داشته است.

پی نوشت:
1. قراردادهای قبل انقلاب - قراردادهای رژیم پهلوی، 25/4/1400: https://psri.ir/?id=6olxxhtv
2. فقیه حقانی، موسی، آخرین شاه آخرین دربار، ص 327.
3. صمیمی، مینو، پشت پرده تخت طاووس، ص 111.
 

اصل این عبارت صحیح است و امام خمینی (ره) آن را سه بار در اسفندماه سال 57 بیان کرده است اما با اصرار و تأکید بر دو قید «فعلاً» و برای «مستضعفان»
وعده رایگان شده خدمات عمومی

پرسش:
آیا حقیقت دارد که امام خمینی به مردم گفتند آب و برق رو برای شما مجانی می‌کنیم؟
 

پاسخ:
اولاً امام خمینی (ره) با تأکید بر دو قید این وعده را مطرح و به دولت موقت در اجرای آن تأکید کردند. یکی با تأکید بر قید «برای مستضعفین» (نه تمام ملت) و دوم قید «فعلاً» (یک امر موقتی). ثانیاً این وعده پس از پیروزی انقلاب مطرح شده بود؛ لذا امام با این وعده مردم را با خود همراه نساخته بودند؛ و ثالثاً با توجه به حوادث بعد از انقلاب نظیر تحریم‌های گسترده و جنگ خانمان‌سوز، حمایت از مستضعفین در صدر برنامه‌های نیروهای انقلاب بود و در مورد آب و برق مورد نظر هم تا حدی از مصرف حامل‌های انرژی، هزینه آن، صفر یا بسیار ناچیز بود و یارانه سنگینی برای کاهش قیمت حامل‌های انرژی برای عموم ملت از طرف دولت‌ها پرداخت می‌شد و می‌شود.
در رابطه با این بحث و روشن شدن این موضوع باید به سؤالات ذیل پاسخ داده شود. اول اینکه آیا این وعده از طرف امام خمینی (ره) مطرح شد؟ و دوم اینکه ایشان با این وعده، مردم ایران را با خود همراه ساخت؟ سؤال بعدی اینکه طرح چنین وعده‌ای آن هم با وجود الگوی مصرف اشتباه در جامعه ما و وجود بحران منابع انرژی اشتباه نیست؟
با نگاهی به بیانات امام خمینی (ره) می‌توان دریافت که این عبارت، از سوی ایشان مطرح گردیده اما برداشتی که از بیان ایشان می‌شود، صحیح نیست. ایشان سه بار این وعده را مطرح کردند. بار اول در پیام 14 ماده‌ایِ نهم اسفند سال 57، قبل از ترک تهران به مقصد قم با توجه به وضعیت بسیار بد حاکم بر کشور، فردای اعلام آب و برق مجانی توسط سخنگوی دولت موقت عباس امیر انتظام (برای کم‌درآمدها آب و برق مجانی می‌شود)، امام (ره) خطاب به ملت ایران: «من به دولت راجع به مجانی کردن آب و برق و بعضی چیزهای دیگر «فعلاً برای طبقات کم ‌بضاعتی» که در اثر تبعیضات خانمان‌ برانداز رژیم شاهنشاهی دچار محرومیت شده‌اند و با برپایی حکومت اسلامی به امید خدا این محرومیت‌ها برطرف خواهد شد، سفارش اکید نمودم که عمل خواهد شد.»(1)  
پس اولاً از این سخن مشخص می‌شود که سخنگوی دولت هم در پاسخ به فرمان امام (ره) در روزهای قبل، این مطلب را اعلام می‌کند؛ و ثانیاً امام (ره) با قید «فعلاً» نشان می‌دهد که موافق امر غیر کارشناسی مجانی بودن دائم حامل‌های انرژی نیست؛ و نکته دیگر اینکه امام (ره) بعد از پیروزی انقلاب، این سخنان را بیان کرده‌اند و با این وعده‌ها مردم را برای حضور در حرکت‌های انقلابی پیش از انقلاب، با خود همراه نساخته‌اند.
بار دوم، با فاصله یک روز از پیام قبلی، در بدو ورود به قم (10 اسفند 57) در سخنرانی مدرسه فیضیه: «ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را می‌خواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم می‌خواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند این‌ها. دل‌خوش نباشید که مسکن فقط می‌سازیم، آب و برق را مجانی می‌کنیم «برای طبقه مستمند»، اتوبوس را مجانی می‌کنیم برای «طبقه مستمند»، دل‌خوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت می‌دهیم؛ شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم.»(2)   که این محتوای همان فایل صوتی تقطیع ‌شده معروف است که در آن تأکید امام بر «عدم دل‌ خوشی بر رفاه مادی و هدف‌گذاری اصلی انقلاب برای رشد معنویت و مقام انسانیت»، تقطیع شده است.
مجدداً روز بعد (روز جمعه 11 اسفند 57) در کتابخانه مدرسه فیضیه (خطاب به خبرنگار روزنامه اطلاعات): «هر چه زودتر باید مشکل مسکن برای «بی‌خانمان‌ها و فقرای ایران» حل گردد و برای هر خانواده، مسکن مورد نیازشان تأمین شود، آب و برق «برای فقرا و بی‌بضاعت‌ها» باید مجانی گردد».(3) 
با دقت در این سه عبارت می‌توان فهمید که در هر سه مورد، وعده آب و برق مجانی، با اصرار به قید «برای مستمندان» بیان شده است نه عموم مردم که آن‌هم تحقق یافت، یعنی تا میزان مشخصی از مصرف تا مدت‌ها بعد از انقلاب رایگان بود و افزایش مصرف نسبت به آن میزان معین، هزینه داشت و تا امروز توسط دولت‌ها مبالغ هنگفتی به حامل‌های انرژی تعلق گرفته و می‌گیرد. ضمن اینکه برای تحقق وعده‌های اقتصادی امام (ره)، حساب صد امام، کمیته امداد امام خمینی (ره)، بنیاد مسکن، بنیاد مستضعفان، جهاد سازندگی و... راه‌اندازی گردید و با بضاعت خود به سرعت به سامان دادن وضعیت معیشتی، بهداشت و بی‌سرپناهی فقرا در سراسر کشور و روستاها پرداخته شد.
این فقرزدایی‌های وسیع اما «ناکامل»، همه با توجه به این نکته است که دشمنان داخلی و خارجی هرگز نگذاشتند امام (ره) و دستگاه‌های زمان ایشان، حتی یک روز را با آرامش و بدون ویرانی به رهبری دینی و معیشتی مردم بپردازند.
عمر رهبری امام (ره)، مسئولین و یارانش، علاوه بر غائله‌های مسلحانه داخلی سیاسی، با توطئه‌هایی مانند ترورهای وسیع، کودتای نوژه و امثال غائله‌های کردستان، خلق عرب، ترکمن‌صحرا، دمکرات آذربایجان، هشت سال جنگ ویرانگر و تحریم‌های گسترده کمرشکن، به روزهای بسیار سختی گذشت تا آنجا که دشمن هر روز منتظر سقوط اصل این انقلاب و نظام بود، چه رسد به رشد و توسعه، با این حال، امام (ره) و مسئولین هرگز از محرومین غافل نبودند.

نتیجه:
اصل این عبارت صحیح است و امام خمینی (ره) آن را سه بار در اسفندماه سال 57 بیان کرده است اما با اصرار و تأکید بر دو قید «فعلاً» و برای «مستضعفان» نه اینکه امام خمینی (ره) وعده غیرمنطقی رایگان شدن حامل‌های پرارزش و محدود انرژی را برای همه طبقات جامعه و الی‌الابد داده باشد. دوم اینکه امام (ره) این جملات را بعد از پیروزی گفته است و مردم با این وعده، در پیروزی انقلاب مشارکت نکردند. بخشی از این وعده با نادیده گرفتن مصارف پایین محقق شد، امام خمینی (ره) با وجود مشکلات متعدد تحمیلی در جهت شکست انقلاب مانند تحریم‌های فلج ‌کننده و هشت سال جنگ خانمان ‌سوز، با همه وجود در صدد محرومیت‌زدایی از چهره کشور بر آمد.

پی نوشت:
1.  خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج 6، ص 262.
2. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج 6، ص 273.
3. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج 6، ص 297.

 

از مباحثی که گاهی با وقوع برخی وقایع، مطرح می شود بحث تطبیق یا عدم آن واقعه با شرایط ظهور و دوران آخر الزمان است که در رابطه با انقلاب ایران نیز مطرح شده است.
انقلاب اسلامی در روایات

پرسش:
آیا منظور از حدیثی که در آن گفته شده مردی از قم قیام خواهد کرد امام خمینی بوده است؟

پاسخ:
یکی از مباحثی که در مورد مهدویت و ظهور حضرت ولی‌عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف همواره در طول عصر غیبت مطرح بوده، تطبیق زمان‌های مختلف با شرایط ظهور امام زمان و دوران آخرالزمان هست؛ که این موضوع با نهضت امام خمینی (ره) و پیروزی انقلاب و تشکیل نخستین حکومت اسلامی در عصر غیبت، دوباره جاری شد و برخی به تطبیق زمان و شخصیت‌هایی نظیر امام راحل و مقام معظم رهبری و مستندسازی آن بر اساس روایات معصومین علیه‌السلام پرداخته‌اند.
روایتی به این مضمون از امام موسی کاظم علیه‌السلام در منابع روایی آمده است: «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ‏؛(1)  مردی از اهالی قم، مردم را به سوی حق دعوت می‌کند. گروهی با او هم‌پیمان می‌شوند که مانند پاره‌های آهن هستند، بادهای تند قدم هایشان را نمی‌لغزاند، از نبرد و دفاع ترسی ندارند و از آن خسته نمی‌شوند و توکلشان بر خدا است». 
به نظر می‌رسد محتوای این حدیث، بر اساس ملاحظات و دلایل و شواهدی که در پی می‌آید، با نهضت امام خمینی (ره) ارتباط دارد. بی‌تردید سید روح‌الله موسوی خمینی، مردی از اهل قم است. بر این اساس، همه مطالب و پیام‌ها و نکته‌های این حدیث، بر نهضت امام خمینی (ره) جاری است. در تبیین و تحلیل فرضیه تطبیق، راه‌های متعدی وجود دارد: سه دسته از احادیث در فهم این تطبیق کمک می‌کند.

الف. آیات قرآنی و احادیث پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله و اهل‌بیت علیه‌السلام که اسلام و ایمان و دانش و امتیازات بی‌نظیر ایرانیان و نقش بزرگ آنان را در پیشرفت و گسترش اسلام و تمدن اسلامی در جهان گزارش کرده است.
 در سوره مائده، خطاب به مؤمنان در عصر حیات رسول خدا صلی‌الله علیه و آله چنین آمده است: ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یرْتَدَّ مِنْکمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَ یحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَی الْکافرِینَ یجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یخافُونَ لَوْمهَ لائِم ذلِک فَضْلُ اللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ﴾؛(2)
 این آیه از اسلام قومی خبر داده است که در زمان نزول آیه، مسلمان نبوده‌اند و شش امتیاز نیز برای آنان بیان کرده است. اصحاب پیامبر در صدد شناسایی این قوم بودند و پیوسته از ایشان می‌پرسیدند. مفسران در گزارش پاسخ پیامبر خدا نوشته‌اند: «فضرب بیده علی عاتق سلمان فقال: هذا و ذووه ثم قال: لوکان الدین معّلقا بالثریا لتناوله رجال من ابناء فارس؛ (3) پیامبر با دست خویش بر دوش و کتف سلمان زده و سپس فرمود: این و بستگان اصحابش. سپس فرمود: اگر دین به ثریا آویزان باشد مردانی از فرزندان فارس به آن می‌رسند.»

ب. همچنین احادیثی که قیام حق‌طلبانه و انقلاب اسلامی زمینه‌ساز ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از مشرق را در عصر غیبت گزارش کرده است، گواه دیگری برای فرضیه تطبیقی هست. پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله فرمودند: «یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی سلطانه؛(4) مردمی از مشرق قیام می‌کنند و برای سلطنت الهی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف زمینه‌سازی می‌کنند.»
 انقلاب خیرطلبانه در مشرق نیز در حدیث نبوی دیگر پیش ‌بینی شده است؛ انقلابی که در عصر غیبت روی می‌دهد و حکومت تشکیل می‌دهد و حکومت را به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌رسانند.
احادیثی که در فضیلت قم و نقش آن در انقلاب جهانی مهدوی وارد شده است، دلیل دیگر فرضیه تطبیق هست. امام صادق علیه‌السلام قم را معدن شیعه دانسته‌اند: «کِتَابُ تَارِیخِ قُمَ‏ تَأْلِیفِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقُمِّیِّ، قَالَ رَوَى سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعْدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْخُزَاعِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ‏ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام أَیْنَ بِلَادُ الْجَبَلِ فَإِنَّا قَدْ رُوِّینَا أَنَّهُ إِذَا رُدَّ إِلَیْکُمُ الْأَمْرُ یُخْسَفُ بِبَعْضِهَا فَقَالَ إِنَّ فِیهَا مَوْضِعاً یُقَالُ لَهُ بَحْرٌ وَ یُسَمَّى بِقُمَّ وَ هُوَ مَعْدِنُ‏ شِیعَتِنَا فَأَمَّا الرَّیُّ فَوَیْلٌ لَهُ مِنْ جَنَاحَیْهِ وَ إِنَّ الْأَمْنَ فِیهِ مِنْ جِهَهِ قُمَّ وَ أَهْلِهِ قِیلَ وَ مَا جَنَاحَاهُ قَالَ علیه‌السلام أَحَدُهُمَا بَغْدَادُ وَ الْآخَرُ خُرَاسَانُ فَإِنَّهُ تَلْتَقِی فِیهِ سُیُوفُ الْخُرَاسَانِیِّینَ وَ سُیُوفُ الْبَغْدَادِیِّینَ فَیُعَجِّلُ اللَّهُ عُقُوبَتَهُمْ وَ یُهْلِکُهُمْ فَیَأْوِی أَهْلُ الرَّیِّ إِلَى قُمَّ فَیُؤْوِیهِمْ أَهْلُهُ ثُمَّ یَنْتَقِلُونَ مِنْهُ إِلَى مَوْضِعٍ یُقَالُ لَهُ أَرْدِسْتَانُ».(5) 
و همچنین در احادیث دیگر اهل قم را اخوان و برادران امامان علیه‌السلام دانسته شده است: «وَ رُوِیَ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَهْلِ الرَّیِ‏ أَنَّهُمْ دَخَلُوا عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام وَ قَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ فَقَالَ مَرْحَباً بِإِخْوَانِنَا مِنْ أَهْلِ قُمَ‏ فَقَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ فَأَعَادَ الْکَلَامَ قَالُوا ذَلِکَ مِرَاراً وَ أَجَابَهُمْ بِمِثْلِ مَا أَجَابَ بِهِ أَوَّلًا فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّهُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ‏ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَهُ وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَهُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَهُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا امْرَأَهٌ مِنْ أَوْلَادِی تُسَمَّى فَاطِمَه».(6) 

اما شواهد و مدارک ارتباط حدیث مورد سؤال با امام خمینی (ره):
سید روح‌الله موسوی خمینی، در شهر خمین به دنیا آمد. به همین دلیل «خمینی» نامیده شد. احتمال دارد توجه به زادگاه امام خمینی (ره)، ذهن پژوهشگران را از درک سریع ارتباط و پیوند حدیث امام کاظم علیه‌السلام با امام خمینی باز دارد. برای فهم «قمی» بودن امام و انطباق جمله «رجل من اهل قم» به امام خمینی، دقت در شواهد نه گانه ای که در اینجا بیان می‌شود راهگشا خواهد بود.

الف. گرچه امام خمینی در بیستم جمادی‌الثانی 1320 ق برابر با 30 شهریور 1281 شمسی و در شهرستان خمین به دنیا آمدند، ولی در ماه رجب 1340 ق برابر با نوروز 1300 شمسی به قم هجرت کرده (7) و تا دستگیری و تبعید به خارج از کشور، در 13 آبان 1343 در قم اقامت داشتند. در 12 آبان 1357 از پاریس به تهران آمدند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در 10 اسفند 1357 به قم بازگشتند و تصمیم بر ماندن در قم داشتند. در دوم بهمن 1358 برای درمان به بیمارستان قلب تهران منتقل شدند و پس از مرخصی از بیمارستان، به توصیه پزشکان در تهران ماندگار شدند. (8) بنابراین امام خمینی (ره) حدود نیم‌قرن در شهر قم ساکن بودند. این حضور طولانی در قم، برای قرار گرفتن «امام خمینی» در شمار «اهل قم» کافی است. قطعاً ازنظر عرف و شرع و فقه، امام خمینی با پنج دهه اقامت در قم، اهل قم شناخته می‌شوند. امام خود در سخنرانی خویش در 10 اسفند 1357، هم‌زمان با ورود به قم، خودشان را قمی دانسته و به قمی بودن خویش افتخار کرده، فرمودند: «من از عواطف ملت ایران و از عواطف «هم‌ وطنی‌های» خودم «قمی‌ها» که من قبلاً گفته بودم از قم علم منتشر می‌شود، از قم قدرت منتشر شد، قم نمونه بود و من مفتخرم که در قم هستم! من 15 سال یا قدری بیشتر از شما دور بودم لکن دلم اینجا بود، با شما بودم. شما غیرتمندان، شما پاک جوانان سرمشق همه شدید و الحمدالله تمام ملت ایران در سراسر ایران باهم هم‌صدا شدند و این قدرت الهی بود که طاغوت را شکست».(9) 
ایشان در فروردین 1358 نیز در سخنرانی دیگر خود، قم را «وطن» خویش نامیده، فرمودند: من خوشحالم که بعد از سال‌های طولانی در میان شما رفقا، جوانان هستم. من همیشه در فکر ایران و در فکر «وطن خودم» «قم» بودم و هستم و دعاگویم. شما می‌دانید که قم مرکز تشیع از زمان حضرت صادق علیه‌السلام، حدود آن زمان مرکز تشیع بوده است و از قم تشیع به سایر جاها رفته است. هم علم از قم به جاهای دیگر منتشرشده است و بحمدالله شجاعت و زحمت در راه اسلام و فداکاری هم از قم منتشر شد. قم مرکز همه برکات است، خدا شما قمی‌ها را برای ما حفظ کند و همه ایران را برای همه.(10) 
حضور و اقامت طولانی مدت امام در قم و نظر و اظهارات عرف مردم و افتخار و تصریح امام بر اینکه وطن شان قم است، همه شواهد منطقی و عقلی برای انطباق جمله ابتدای حدیث امام کاظم علیه‌السلام، بر امام خمینی است.

ب. منظور از «اهل قم» در حدیث، منطقه جغرافیایی قم در عصر حیات امام کاظم علیه‌السلام است که شامل شهر خمین هم شده است. حسن بن محمد بن حسن قمی، در قرن چهاردهم هجری قمری در بیان حدود قم می‌نویسد: از برقی روایت است که او گفت که قم چهل فرسخ در چهل فرسخ است زیرا که حدود آن به غایت از یکدیگر دورند و اقطار آن متفاوت‌اند و از دیگر شهرها باحوز آن گرفته‌اند و جمع کرده‌اند. برقی چنین گوید که حد اول قم از ناحیت همدان است تا میلاذجرد که آن ساوه است و حد دوم آن از ناحیت ری تا جوسق داود بن عمران اشعری بدو فرسخ از دیر جص که فرا پیش قم است... حد سیم از ناحیت فراهان است آنجا که ناحیت کرج است و گویند ازآنجاکه جوسق دیزوآباد است از همدان و حد چهارم از ناحیت اصفهان تا وادی که میان قریه درام و جرقام و میان قریه راوندست.(11) 
روشن است که قم با این گستردگی جغرافیایی، چهل در چهل فرسخ خمین را فرا می‌گرفته است، بنابراین زادگاه امام خمینی نیز منطقه قم خواهد بود. ازاین رو، هیچ تردیدی وجود ندارد.
شاهد دیگر این مدعا حدیثی است که می‌فرماید عده‌ای از اهل ری بر محضر امام صادق علیه‌السلام رسیدند و گفتند ما از اهل ری هستیم و امام در پاسخ فرمودند درود بر برادران قمی‌مان، دوباره گفتند ما از ری هستیم و حضرت همان درود قبلی را تکرار فرمودند: «وَ رُوِیَ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَهْلِ الرَّیِ‏ أَنَّهُمْ دَخَلُوا عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام وَ قَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ فَقَالَ مَرْحَباً بِإِخْوَانِنَا مِنْ أَهْلِ قُمَ‏ فَقَالُوا نَحْنُ مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ فَأَعَادَ الْکَلَامَ قَالُوا ذَلِکَ مِرَاراً وَ أَجَابَهُمْ بِمِثْلِ مَا أَجَابَ بِهِ أَوَّلًا فَقَالَ إِنَّ لِلَّهِ حَرَماً وَ هُوَ مَکَّهُ وَ إِنَّ لِلرَّسُولِ‏ حَرَماً وَ هُوَ الْمَدِینَهُ وَ إِنَّ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَرَماً وَ هُوَ الْکُوفَهُ وَ إِنَّ لَنَا حَرَماً وَ هُوَ بَلْدَهُ قُمَّ وَ سَتُدْفَنُ فِیهَا امْرَأَهٌ مِنْ أَوْلَادِی تُسَمَّى فَاطِمَه؛(12) 

ج. روشن است مرد قمی که در حدیث از وی یاد شده است، با توجه به ویژگی‌های کار و پیروانش، یکی از افراد عادی، بی‌سواد و درس ناخوانده نیست، قطعاً «اهل علم قم» مقصود است. امام خمینی، بزرگ ترین شخصیت حوزه علمیه قم از زمان تأسیس تا امروز هست. امام خمینی (ره)، در 29 اسفند 1301 که حوزه علمیه قم توسط آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی تأسیس شد در قم بودند و از آغاز تأسیس حوزه علمیه قم در این شهر اقامت داشتند. در همین حوزه درس‌ خوانده، تربیت شده و تدریس می‌نمودند تا آنگاه که در جایگاه مرجعیت و رهبری دینی انقلاب قرار گرفتند. امام خمینی، به لحاظ آثار وجودی، جامعیت، شاگردان ممتاز فراوان، تألیفات و رهبری انقلاب، تنها شخصیت علمی مشهور، برجسته و جهانی حوزه علمیه قم می‌باشند. ازاین رو، منظور ازجمله «رجل من اهل قم» در واقع «رجل من اهل علم قم» است و مصداق آن، امام خمینی است.

د. گرچه قم از زمان صدور حدیث تا امروز، پایگاه بزرگ و تاریخی شیعه و پیروان اهل بیت بوده است، اما بررسی تاریخ سیاسی قم و رویدادهای آن، بیانگر این است که تا انقلاب اسلامی ایران، در قم انقلابی با ماهیت، گستردگی، ویژگی‌ها و سرنوشت انقلابی که امام هفتم علیه‌السلام در این حدیث پیش‌بینی نموده‌اند، پدید نیامده است.

ه‍. امام خمینی (ره) در قم ازدواج کرده و پنج فرزند ایشان، سه دختر و دو پسر در قم به دنیا آمده‌اند.

و. امام خمینی (ره) در حوزه علمیه قم، شاگردان بسیاری تربیت نمودند. شاگردان سخت‌کوش، پرتوان، هوشیار و مبارزی که در مکتب سیاسی امام خمینی آموزش دیدند و یاران وفادار ایشان در انقلاب اسلامی شدند. استعدادهای طلاب با شاگردی و تحصیل در حوزه درس امام شکوفا شد. همین نخبگان سیاسی حوزوی که در پیشرفت، پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی ایران نقش چشم‌گیری داشته و دارند. امام خمینی، در حوزه علمیه قم مجتهدان بزرگی را تربیت نمود. برخی از ایشان در جایگاه مرجعیت تقلید قرار گرفتند. در برخی دوره‌ها، در درس امام خمینی تا 1200 تن حضور داشته‌اند، شهید آیت‌الله سعیدی و غفاری و شهید بهشتی، باهنر، مفتح، مطهری، محلاتی و مراجع تقلید آیات عظام فاضل لنکرانی، ناصر مکارم شیرازی، حسین نوری همدانی، لطف‌الله صافی گلپایگانی، جعفر سبحانی و عبدالله جوادی آملی، عبدالکریم موسوی اردبیلی و رهبر معظم انقلاب آیت‌الله خامنه‌ای از شاگردان امام خمینی بوده‌اند.(13)  

ز. بسیاری از کتاب‌ها و تألیفات امام خمینی در دوران تحصیل و تدریس ایشان در حوزه علمیه قم نوشته شده و برخی هم در قم به چاپ رسیده‌اند.

ح. مبارزات امام خمینی با رژیم سلطنتی پهلوی و مخالفت ایشان با «رفرم آمریکایی شاه و انقلاب سفید» و «لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی» و «لایحه کاپیتولاسیون» و سخنرانی‌های پرشور و تحول‌آفرین ایشان در قم صورت گرفته است. مأموران رژیم پهلوی، دو بار امام خمینی را از قم دستگیر و به تهران برده‌اند. قم پایگاه و سنگر مبارزه، قیام و انقلاب امام خمینی است. پایتخت اندیشه سیاسی دینی امام خمینی و تفکرات انقلابی اسلامی قرارگرفته و از آنجا به سراسر ایران گسترش یافته است. همه درگیری‌های امام خمینی با شاه و رژیم سلطنتی از 1340 تا تبعید امام به بورسای ترکیه در 13 آبان 1343 در قم روی داده است. دعوت مردم از سوی امام خمینی به سوی نبرد و جهاد با طاغوت زمان شاه و رژیم شاهنشاهی ضد اسلامی پهلوی از قم آغاز شد و ادامه یافت تا به پیروزی رسید.

ط. در این حدیث شریف «اهل قم» به کار رفته است. در لغت عرب، هر جا اهل به مکان اضافه شود، به معنای «ساکنان» آن مکان هست و هرگز به معنای زادگاه و محل ولادت استعمال نشده است. درباره مفهوم «اهل‌بیت» نوشته‌اند: «اهل‌البیت سکانه»(14) «اهل‌بیت» ساکنان آن هستند. اهل مکه، ساکنان بیت‌الله الحرام و شهر مکه هستند.(15)  در معنای «اهل بلد» گفته‌اند: اهل البلد سکانه (16) اهل شهر ساکنان شهرند، کسانی که در شهر زندگی می‌کنند. «اهل قم» به معنای «ساکنان شهر قم» است، نه کسانی که الزاماً زادگاهشان قم باشد و یا در این شهر به دنیا آمده باشند؛ بنابراین اهل قم در حدیث مزبور، تمام کسانی را که ساکن قم‌اند دربر می‌گیرد؛ چه در قم به دنیا آمده باشند و یا در جای دیگری به دنیا آمده و به قم رفته و ساکن این شهر شده باشند. گرچه ممکن است گفته شود اهل قم، اختصاص به کسانی دارد که زادگاهشان قم است، ولی این برداشت ازنظر لغت نادرست است. در لغت، «اهل قم» عام است و شامل هر فردی که ازنظر عرف ساکن قم باشد، می‌گردد. امام خمینی (ره) از هجرت به قم تا تبعید به خارج از ایران، در حدود نیم قرن، در قم سکونت داشتند. (17) با یک عمر سکونت امام خمینی در شهر قم، جای تردیدی نمی‌ماند که ایشان اهل قم هستند و قطعاً اهل قم در حدیث امام کاظم علیه‌السلام، می‌تواند شامل امام خمینی شود.
این پاسخ اقتباس شده از مقاله موجود در پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه با همین موضوع هست.(18) 

 

پی نوشت:
1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 216.
2. مائده، آیه 54.
3. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ج 2، ص 308.
4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 87.
5. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏57، ص 213.
6. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏57، ص 216.
7. انصاری، حمید، حدیث بیداری، ص 14.
8. انصاری، حمید، حدیث بیداری، ص 106 و 118.
9. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج 5، ص 130.
10. خمینی، سید روح‌الله، صحیفه امام، ج 5، ص 209.
11. قمی، حسن بن محمد بن حسن، تاریخ قم، ص 26، ص 5558.
12. محمدباقر، مجلسی، بحارالانوار، ج‏57، ص 216.
13. روحانی، حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (ره)، ج 1، ص 41.
14. احمد بن فارس، ابوالحسن، ترتیب مقاییس اللغه، ص 54.
15. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 11، ص 2829.
16. خوری شرتونی لبنانی، سعید، اقرب الموارد فی فصح العربیه والشوارد، ج 1، ص 23.
17. رحیمیان، محمدحسن، در سایه آفتاب (یادها و یاد داشت‌هایی از زندگانی امام خمینی)، ص 17 و 23. 
18. بررسی میزان تطبیق نهضت امام خمینی با حدیث امام کاظم علیه‌السلام، لینک: https://hawzah.net/fa/Article

مذاکره با آمریکا و جدا شدن جمهوری اسلامی ایران، از محور مقاومت
هویت نظام جمهوری اسلامی ایران با مقاومت و دفاع از مظلومان، گره، خورده است. تن دادن آمریکا به مذاکره، نتیجه جان‌فشانی نیروها و سرداران مقاومت است.

پرسش:

آیا مذاکره با آمریکا به معنای جدا شدن جمهوری اسلامی ایران، از محور مقاومت و بی‌توجهی به خون شهدای مقاومت نیست؟

پاسخ:

مقدمه

مذاکره در لغت به معنای «گفتگو» بوده(1) و در اصطلاح سیاسی به‌عنوان یکی از ابزارهای مهم در سیاست خارجی شناخته می‌شود. هدف از مذاکره، حل منازعات بین کشورها، پیشبرد اهداف مشترک، یا ارائه راهکارهایی برای معضلات منطقه‌ای و جهانی است. برخلاف تصور رایج، مذاکره به‌خودی‌خود یک دستاورد یا امتیاز سیاسی تلقی نمی‌شود؛ بلکه ابزاری است که ممکن است به موفقیت منجر شود یا با شکست مواجه گردد. اکنون باید به این پرسش پاسخ داد که آیا انجام مذاکره با دشمن به معنای برگشت از مواضع و اصول اساسی است؟

 

1. ارکان مذاکره و جایگاه آن در روابط بین‌الملل؛

مذاکره دارای ارکان مشخصی است که شامل موارد زیر می‌شود:

 طرفین مذاکره:

 نمایندگان یا بازیگران اصلی (کشورها، سازمان‌ها یا گروه‌ها) که در فرآیند مذاکره مشارکت دارند.

 دستورالعمل مذاکره:

 چارچوب و قواعد توافق‌شده‌ای که مسیر مذاکره را مشخص می‌کند. موضوعات موردبحث:

 محورهایی که طرفین روی آن تمرکز کرده و گفتگو می‌کنند، شامل موضوعات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی یا امنیتی، جایگاه مذاکره در دانش روابط بین‌الملل؛ مطابق با تحلیل‌های دانش روابط بین‌الملل، مذاکره صرفاً یکی از ابزارهای سیاست خارجی است و ارزش آن وابسته به نتیجه‌گیری مؤثر از این فرآیند است. انجام مذاکره لزوماً به معنای موفقیت سیاسی نیست و تنها زمانی می‌توان از موفقیت سخن گفت که خروجی مذاکره، منافع مدنظر طرفین را تأمین نماید. از سوی دیگر، شکست در مذاکره نیز بخشی از دیپلماسی است که ممکن است با توجه به اهداف راهبردی مدنظر، اثر کوتاه‌مدت یا بلندمدت داشته باشد. به‌این‌ترتیب، مذاکره نه‌تنها برای مدیریت چالش‌ها و کاهش تنش‌ها کاربرد دارد، بلکه در برخی موارد به‌عنوان راهی برای تقویت روابط و همکاری‌های بین‌المللی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

2. پیشنهاد مذاکره به ایران از سوی آمریکا، نتیجه قدرت‌نمایی محور مقاومت،

مذاکرات ایران و آمریکا، خود نتیجه قدرت محور مقاومت و در رأس آن جمهوری اسلامی ایران است. الگوی رفتاری دولت آمریکا در سالیان اخیر را نگاه کنید، عموماً به کشورهای ضعیف ازجمله عراق، افغانستان و سوریه، حمله کرده و هیچ درخواست مذاکره‌ای هم نداشته است. آمریکا در سال 2003، در حالی به عراق حمله کرد که سازمان ملل و شورای امنیت، مخالف تجاوز به عراق بودند و هیچ شاهد روشن و دلیل محکمی بر وجود سلاح‌های کشتارجمعی در عراق، وجود نداشت، اما دولت آمریکا، مدعی بود که پس از حمله می‌تواند، شواهد سلاح کشتارجمعی را در عراق پیدا کند. این شواهد هرگز پیدا نشد، اما دولت آمریکا، به دلیل اطلاع از ضعف دولت عراق و فقدان پشتوانه مردمی آن، به این تجاوز گسترده به عراق دست زد. در نقطه مقابل، آمریکا در برابر روسیه، تن به مذاکره داده است؛ چراکه روسیه در نبرد اوکراین ثابت کرد که اهل مقاومت است نه تسلیم. دونالد ترامپ، با شعار توقف جنگ اوکراین در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی رسید. تصور ترامپ آن بود که دستیابی به صلح در مناقشه اوکراین به‌راحتی امکان‌پذیر است، اما تاکنون که نزدیک به 6 ماه از ریاست جمهوری وی می‌گذرد، این صلح، محقق نشده؛ چراکه روسیه سرسختانه بر مواضع خود پافشاری می‌کند و به نوشته نیویورک‌تایمز، ترامپ، دست به دامان اروپا شده تا بتواند صلح در اوکراین را محقق سازد(2). قدرت و مقاومت، تنها الگویی است که در برابر آمریکا جواب می‌دهد و ازاین‌رو، الگوی رفتاری دولت آمریکا در برابر جمهوری اسلامی ایران، مذاکره است، نه حمله؛ چراکه توان حمله به ما را ندارد. تن دادن آمریکا به مذاکره با جمهوری اسلامی ایران، خود نشانه قدرت محور مقاومت است. اگر مقاومت نیروهای جان‌برکف مقاومت در سوریه، عراق، لبنان، فلسطین و یمن نبود، مطمئناً آمریکا تن به مذاکره نمی‌داد و از الگوی رفتاری خود در برابر دولت‌های ضعیف استفاده می‌کرد.

 

3. مذاکره در امتداد مقاومت است نه در برابر آن.

باید توجه داشت که روش مقاومت، همیشه جنگیدن در میدان سخت نیست. گاهی لازم است تا در میدان جنگ نرم با دشمن مقابله کنیم. رسانه‌های استکباری و برخی رسانه‌های داخلی، چنین القا می‌کنند که جمهوری اسلامی ایران، به دنبال جنگ است. افکار عمومی مردم جهان و مخصوصاً مردم ایران نیز ممکن است از این تبلیغات، متأثر شوند. حضور در میدان دیپلماسی، برای مقابله با این تبلیغات مسموم و اتمام‌حجت به دوستان و دشمنان است. این اولین بار نیست که مذاکره می‌کنیم و طبعاً آخرین بار هم نخواهد بود. رهبر انقلاب با اشاره به مذاکرات جاری ایران و آمریکا تأکید کرده‌اند «این گفتگوها، یکی از ده‌ها کار وزارت خارجه است؛ یعنی وزارت خارجه ده‌ها کار دارد که یکی‌اش هم این گفتگوهای عمان و این مسائلی است که حالا اخیراً مطرح شده. سعی کنید مسائل کشور را به این گفتگوها گره نزنید؛ این تأکید من است. اشتباهی که در برجام کردیم، اینجا تکرار نشود. آنجا ما همه‌چیزمان را منوط کردیم به پیشرفت مذاکرات؛ یعنی کشور را شرطی کردیم. خب سرمایه‌گذار وقتی‌که کار کشور منوط به مذاکره باشد، سرمایه‌گذاری نمی‌کند دیگر؛ معلوم است؛ می‌گوید ببینیم عاقبت مذاکرات به کجا می‌رسد. این مذاکرات هم یک کاری است، یک‌حرفی است، یکی از کارهای چندین‌گانه‌ی وزارت خارجه است که دارد انجام می‌دهد. کشور هم کار خودش را در بخش‌های مختلف باید بکند»(3) همان‌گونه که رهبر انقلاب تصریح کرده‌اند، مذاکرات باید با رعایت خطوط قرمز کشور باشد. درباره مذاکرات، نباید خوش‌بینی زیاده داشت و نه بدبینی افراطی. باید شرایط و خطوط قرمز کشور در مذاکرات رعایت شود و از تیم مذاکره‌کننده نیز تا پایان مذاکرات باید حمایت کنیم تا آنان با قدرت در برابر دشمن ظاهر شوند.

 

4. ماهیت استکبارستیز و ظلم‌ستیز نظام جمهوری اسلامی ایران؛

هویت استکبارستیز جمهوری اسلامی ایران، با انجام یک مذاکره، متحول و متغیر نمی‌شود. حمایت جمهوری اسلامی ایران از مستضعفان عالم به هویت آن گره خورده و در قانون اساسی بازتاب یافته است.(4) مقاومت زنده است تا زمانی که ظلمی در این عالم وجود دارد و نابودی جبهه ظلم، هدف اصلی محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی است. مقاومت یک عمل دفعی و آنی نیست، بلکه یک فرایند است که در آن مجموعه‌ای از رفتارها و عملکردها، دست‌به‌دست هم می‌دهد تا هدف اصلی که همان ظلم‌ستیزی و عدالت‌گستری است، محقق شود. نباید پنداشت که مقاومت تنها یک‌سویه دارد و آن‌هم نبرد سخت در جنگ فیزیکی با دشمن است که به‌سرعت به سرانجام خواهد رسید. این نگرش به مقاومت، رهزن است. مقاومت یک مسیر طولانی و دشوار تاریخی است. گاهی شکست دارد، شهید دارد، گرسنگی دارد. تاریخ پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، سرمشق ماست. در این سرمشق، الگوهای رفتاری پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در شعب ابیطالب، جنگ بدر، جنگ احد، معاهده حدیبیه و فتح مکه پیش روی ماست که شامل یک فرایند طولانی و چند سویه است. هدف نهایی جبهه مقاومت، غلبه حق بر باطل است. هدف شهدای مقاومت نیز همین بوده و بهترین انتقام خون آنان، پیروزی نهایی جبهه مقاومت است. البته انتقام از قاتلان شهیدان مقاومت نیز در دستور کار قرار داد و در موقعیت مقتضی انجام خواهد شد. صبر، بخشی از هویت مقاومت است.

نتیجه‌گیری:

جمهوری اسلامی ایران در راستای حفظ منافع ملی و منطقه‌ای خود، با مذاکرات هسته‌ای غیرمستقیم با آمریکا، موافقت کرده است. این مذاکرات در جهت حفظ منافع جبهه مقاومت و نتیجه مقاومت شجاعانه سرداران و مردان مقاومت است. مقاومت یک پدیده آنی نیست؛ بلکه یک فرایند طولانی است که فراز و نشیب‌های زیادی دارد. گاهی مذاکره، خود بخشی از فرایند مقاومت است.

پی‌نوشت‌ها:

1. دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه، مفهوم مذاکره، https://dehkhoda.ut.ac.ir/fa/dictionary.

2. روزنامه کیهان، شکست طرح ساده‌لوحانه ترامپ در اوکراین به روایت نیویورک‌تایمز، 1404/1/30، ۳۰۹۱۰۸، https://kayhan.ir/001IPc.

3. مقام معظم رهبری، بیانات در دیدار جمعی از مسئولان ارشد سه قوه، 26/1/1404، https://khl.ink/f/60000.

4. بند 16 اصل سوم قانون اساسی چنین بیان می‌دارد: «تنظیم سیاست خارجی کشور بر اساس معیارهای اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمان و حمایت بی‏‌دریغ از مستضعفان جهان.»

صفحه‌ها