سیاسی

تعطیلی مراسمات مذهبی سیاسی به‌صرف احتمال انتقام تروریست‌ها از ملت ایران دقیقاً هدف تروریست‌ها است و راهکار صحیح درمقابله با این امر،افزایش توانمندی اطلاعاتی است
سلیمانی_ تروریست_ انفجار_امنیت ایران_ مراسم

پرسش:

با توجه به حادثه خونی کرمان، چرا وقتی احتمال حادثه‌ی تروریستی هست مراسم می‌گیرند؟

پاسخ:
مقدمه
در فاجعه تروریستی و خونین کرمان در 13 دی‌ماه 1402 (سوم ژانویه 2024) که بزرگ‌ترین حادثه تروریستی ایران خوانده شده است، طبق آخرین آمار، 84 نفر به شهادت رسیده و حدود 200 نفر مجروح شدند. (1) در رابطه با این حادثه هولناک این پرسش مطرح است که وقتی ایران در شرایط امنیتی و خطرناک به سر می‌برد و طبق رخدادهای قبلی، احتمال وقوع حوادث تروریستی وجود دارد چرا باید مراسمی با این حجم از جمعیت برگزار شود. همچنین مطرح‌شده است که قبلاً خبرهایی مبنی بر احتمال وقوع حادثه تروریستی و یا تهدید در این زمینه منتشرشده است، اما مسئولین به آن توجه نکرده‌اند، درحالی‌که در دنیا با کوچک‌ترین احتمالی در وقوع حمله تروریستی و یا یک تماس ناشناس، حتی یک ورزشگاه را به‌سرعت از جمعیت خالی می‌کنند. (2)
وجود احتمال در وقوع حوادث تروریستی و مقابله با آن با چند فرض قابل‌بررسی است:
1. اینکه احتمال بدهیم با توجه به کینه و بغض شدید گروه‌های تروریستی و تکفیری از سردار شهید قاسم سلیمانی و علاقه شدید آنان به انتقام از ملت ایران و اجرای عملیات تروریستی، برگزاری هرگونه اجتماع و مراسمی در این رابطه تعطیل شود، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. جمهوری اسلامی ایران از بدو تشکیل نظام سیاسی خود همواره با تهدیدهای امنیتی روبه‌رو بوده و بارها با جنایات تروریستی روبه‌رو شده است. این جنایت‌ها بعضاً با حمایت‌های سرویس‌های بیگانه باهدف ترساندن و دلسرد کردن مردم صورت می‌پذیرد. راهکار چنین مشکلی، تقویت و شدت بخشیدن به عملیات‌های اطلاعاتی و امنیتی است، نه تعطیلی مراسمات سیاسی- مذهبی در کشور. این به معنای بی‌ارزش دانستن جان شهروندان نیست، چنانچه برای نمونه در طول برگزاری نمازهای جمعه و جماعت، ائمه جمعه و مجتهدان بزرگی مانند آیات: مدنی، (3) قاضی طباطبائی، (4) صدوقی، (5) دستغیب (6) و اشرفی اصفهانی (7) توسط تروریست‌ها به شهادت رسیده‌اند اما برگزاری نمازهای جمعه و جماعت در ایران تعطیل نشده، بلکه مراقبت‌های امنیتی و اطلاعاتی بیشتر شده است.
2. اگر اخطار یا خبر قابل اتکایی مبنی بر وقوع چنین حادثه‌ای از قبل وجود داشته و به آن بی‌توجهی شده باشد، قطعاً مسئولین ذی‌ربط به وظیفه خود عمل‌نکرده و باید مورد محاکمه قرار گیرند؛ اما تاکنون خبر دقیق و موثقی در این رابطه شنیده نشده است و تنها شایعات و گمانه‌زنی‌هایی در فضای سایبری کشور راجع به تهدیدات پیش از برگزاری مراسم نقل‌شده است. درحالی‌که گیت‌های بازرسی در محل برگزاری این مراسم وجود داشته است که حادثه بیرون گیت‌های بازرسی رخ‌داده است. (8) البته مسئولان امنیتی در تمامی نقاط برگزاری مراسم، مسئول جان شهروندان هستند، اما کنترل چنین فضای وسیعی کاری بسیار دشوار و سخت است.
نتیجه:
احتمال قابل‌اعتنایی برای اجرای یک عملیات تروریستی پیش از برگزاری مراسم سالگرد سردار شهید سلیمانی وجود نداشته و صرفاً شایعات و گمانه‌زنی‌هایی در این رابطه موجود است. همچنین تعطیلی مراسمات مذهبی سیاسی به‌صرف احتمال انتقام تروریست‌ها از ملت ایران دقیقاً هدف تروریست‌ها است و راهکار صحیح در مقابله با این امر، افزایش توانمندی اطلاعاتی و امنیتی است.

کلمات کلیدی:
سردار شهید قاسم سلیمانی، تروریسم، حادثه خونین کرمان، امنیت 
کشور. 
پی‌نوشت‌ها:
1. علت تغییر آمار شهدای حادثه تروریستی کرمان/ ۸۴ نفر آخرین آمار شهدا، خبرگزاری ایسنا، 14 دی 1402، isna.ir/xdQjkk.
2. هشدار بمب‌گذاری در ورزشگاه خانگی بوکاجونیورز، خبرگزاری ایرنا، 14 آذر 1397، https://irna.ir/xjryfR
3. آیت‌الله سید اسدالله مدنی بعدازظهر روز جمعه، بیستم شهریور سال 1360 ش پس‌ازآنکه خطبه‌های نماز جمعه به پایان رسید در سن 67 سالگی توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید.
4. آیت‌الله محمدعلی قاضی طباطبائی در شامگاه عید قربان و پس از اقامه آخرین نماز مغرب و عشاء در مسجد شعبان، در تاریخ 10/8/58 به شهادت رسید.
5. آیت‌الله محمد صدوقی در دهم ماه مبارک رمضان مطابق با یازدهم تیرماه 1361 پس از ادای نماز جمعه به دست اعضای سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید.
6. آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب در روز بیستم آذرماه سال 1360 هنگام رفتن به نماز جمعه به شهادت رسید.
7. آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی در سال 1360 روز 22 ماه مبارک رمضان در حال رفتن به مسجد جهت اقامه نماز ظهر توسط منافقین به شهادت رسید.
8. انفجارها خارج از محدوده گیت‌های بازرسی رخ‌داده است، باشگاه خبرنگاران جوان، 13 دی 1402، http://www.yjc.ir/00aEl1
 

اینکه ایران بدنبال ماجراجویی ودرگیری با ابرقدرت‌ها است، خلاف واقعیت جهانی است و خنثی‌سازی عملیات‌های متعدد نشان می‌دهدکه ایران توان امنیتی واطلاعاتی بالایی دارد
تروریست انفجار کرمان

پرسش
ایران چون با ابرقدرت‌ها درافتاده، حواسش به امنیت داخل کشورش نیست و شاهد حوادثی مانند حمله تروریستی در کرمان هستیم؟
 

پاسخ:

مقدمه
در پی فاجعه تروریستی و خونین کرمان در 13 دی‌ماه 1402 (سوم ژانویه 2024) که بزرگ‌ترین حادثه تروریستی ایران خوانده‌شده است، طبق آخرین آمار، 84 نفر به شهادت رسیده و حدود 200 نفر مجروح شدند. (1) برخی بر این باورند که خطای راهبردی ایران در مقابله و درگیری با قدرت‌های جهانی، توان امنیتی ایران را کاهش داده و موجب تقلیل امنیت داخلی کشور شده است.

در رابطه با این مسئله، ملاحظات زیر قابل‌تحلیل و بررسی است:

1. باید مشخص شود که دقیقاً ایران چگونه با ابرقدرت‌ها درافتاده است؟

اول اینکه پیش از آنکه ایران با ابرقدرت‌ها درافتاده باشد، این ابرقدرت‌ها هستند که با ایران و سایر کشورهای منطقه و جهان درافتاده‌اند.

ایالات‌متحده آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، حدوداً 800 پایگاه نظامی در 80 کشور دنیا مستقر کرده است که بخش بزرگی از این پایگاه‌ها اطراف ایران است. آمریکا از عمر سیاسی 246 ساله خود، 230 سال را در جنگ با سایر کشورهای جهان سپری کرده است. حدود 173 هزار سرباز آمریکایی در 159 کشور جهان مستقر هستند. تنها در کشورهای همسایه ایران مانند کویت، بحرین، عربستان، ترکیه بیش از سی هزار نیروی نظامی آمریکایی در پایگاه‌های نظامی خود مستقر هستند. افغانستان تا همین چند وقت پیش و عراق تا همین‌الان تحت اشغال نظامی نیروهای ایالات‌متحده آمریکا بوده‌اند. بعد از جنگ جهانی اول و دوم، توسط ابرقدرت‌ها کشوری جعلی، متجاوز و نژادپرست به نام اسرائیل در منطقه خاورمیانه ایجاد شد که مبنای شکل‌گیری آن توسعه تجاوزکارانه و حفظ قدرتمندتر منافع ایالات‌متحده آمریکا در عمق خاورمیانه است. (2)

با این اوصاف، ما با ابرقدرت‌ها درافتاده‌ایم یا این ابرقدرت‌ها هستند که عادت دارند با زبان زور و سلاح با سایر کشورها سخن بگویند و مرتب در دنیا دخالت کنند.

دوم. اینکه اگر منظور از درافتادن با ابرقدرت‌ها، عملیات طوفان الاقصی در سرزمین‌های اشغالی است که این اتفاقات توسط گروه‌های مقاومت فلسطینی و حماس رخ‌داده است و نه ایران. (3)

سوم. اگر منظور از این امر، حضور منطقه‌ای ایران است. تعداد نیروهای ایران در خارج از مرزها قابل‌مقایسه با نیروهای مسلح داخلی نیست یعنی درصد بسیار کمتری از نیروهای مسلح در خارج از مرزها به ضرورت امتداد عمق راهبردی مستقر هستند.

2. اگر این پیش‌فرض صحیح بود که ایران از امنیت داخلی خود غافل شده است، باوجود شرایط منطقه‌ای ایران و سرویس‌های قدرتمند خارجی باید به‌صورت مکرر و مرتب با فجایع تروریستی مواجه می‌شدیم. کما اینکه در برخی از کشورهای همسایه مشاهده می‌کنیم که دیگر شنیدن حملات تروریستی و مرگ شهروندان به امری عادی بدل شده است؛ اما به گفته وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران صرفاً در سال گذشته 400 مورد بمب‌گذاری کشف و خنثی‌شده و 190 تروریست دستگیرشده‌اند که از این تعداد 20 درصد مربوط به استان تهران بوده است. (4) در سال جاری نیز بارها خبر دستگیری و انهدام باندهای تروریستی از سوی دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی کشور اعلام شده است.(5)
نتیجه:
اینکه تصور شده است که ایران به دنبال ماجراجویی و درگیری با ابرقدرت‌ها است، خلاف واقعیت جهانی است و این دنیا است که مجبور و محکوم است تحمیل و تحکم نظامی و سیاسی ابرقدرت‌ها را تحمل کند. همچنین کشف و خنثی‌سازی عملیات‌های متعدد نشان می‌دهد که ایران توان امنیتی و اطلاعاتی بالایی دارد و نمی‌توان با چند حادثه، توان و زحمات گسترده نیروهای امنیتی کشور  در ایجاد امنیت و کشف و خنثی‌سازی صدها عملیات تروریستی را زیر سؤال برد.

کلمات کلیدی:

شهید قاسم سلیمانی، حادثه تروریستی کرمان، داعش، تروریسم.

پی‌نوشت‌ها:
1. علت تغییر آمار شهدای حادثه تروریستی کرمان/ ۸۴ نفر آخرین آمار شهدا، خبرگزاری ایسنا، 14 دی 1402، isna.ir/xdQjkk.

2. آرْتور جِیمز بالفور به‌عنوان وزیر امور خارجه بریتانیا، در نوامبر ۱۹۱۷ م نامه‌ای نوشت و در آن وعده برپایی یک وطن قومی برای یهودیان در فلسطین را اعلام کرد. این نامه خطاب به ادموند روچیلد نوشته شده بود.

انگلستان بر اساس بیانیه بالفور موافقت خود را بر تأسیس یک حکومت مستقل یهودی در خاک فلسطین اعلام نمود. این اعلامیه اولین گام عملی برای تشکیل رژیم صهیونیستی بود. در تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ م گروه‌های صهیونیستی طرح تقسیم فلسطین را در سازمان ملل به تصویب رساندند.

در سال بعد، ۱۹۴۸ م برابر با ۱۳۲۷ ش، دولت اسرائیل اعلام موجودیت کرد. یهودیان درحالی‌که تنها حدود پنج درصد از زمین‌های فلسطین را خریداری کرده بودند، در زمان اعلام موجودیت ۷۷ درصد از سرزمین‌های فلسطینی را به اشغال خود درآوردند.

3. رهبر انقلاب: «حامیان رژیم و بعضی از افرادِ خودِ رژیمِ غاصب، یاوه‌گویی‌هایی در این دو سه روز کرده‌اند و ادامه دارد، ازجمله اینکه ایران اسلامی را پشت این حرکت معرفی می‌کنند؛ اشتباه می‌کنند. البتّه ما از فلسطین دفاع می‌کنیم، ما از مبارزات دفاع می‌کنیم، ما پیشانی و بازوی طرّاحان مدبّر و هوشمند و جوانان شجاع فلسطینی را می‌بوسیم، ما به آن‌ها افتخار می‌کنیم؛ این هست، امّا آن‌هایی که می‌گویند «کار فلسطینی‌ها ناشی از غیرفلسطینی‌ها است» ملّت فلسطین را نشناخته‌اند، ملّت فلسطین را دست‌کم گرفته‌اند؛ اشتباهشان در همین است؛ اینجا هم محاسبه‌ی غلط می‌کنند. البتّه همه‌ی دنیای اسلام موظّف است که از فلسطینی‌ها حمایت کند و باذن‌الله حمایت هم خواهد کرد، امّا این کار، کار خود فلسطینی‌ها است؛ طرّاحان هوشمند، جوانان شجاع، فعّالان ازجان‌گذشته توانسته‌اند این حماسه را به وجود بیاورند و این حماسه ان‌شاءالله گام بزرگی برای نجات فلسطین خواهد بود.» خامنه‌ای، سید علی، بیانات در مراسم مشترک دانش‌آموختگی دانشجویان دانشگاه‌های افسری نیروهای مسلح، 18 مهر 1402، https://khl.ink/f/54056

4. وزیر اطلاعات: ۴۰۰ مورد بمب‌گذاری در کشور در سال گذشته کشف و خنثی‌سازی شد/ دستگیری ۱۹۰ تروریست، خبرگزاری میزان، 20 شهریور 1402، https://www.mizanonline.ir/00JrUi

5. ضربه سنگین سپاه به گروهک تروریستی/ سلاح‌های جنگی کشف شد! پایگاه خبری خبر آنلاین، 15 مرداد 1402،

khabaronline.ir/xkhYc.

ملت ایران از هر طیف سیاسی با حضور پررنگ خود، ایستادگی پای کشور، جمهوریت و ارزش‌های دینی را به رخ کشید.
گرامیداشت ۹ دی

پرسش
چرا باید 9 دی را گرامی داشت؟

پاسخ:
مقدمه
برخی روز‌ها در نظام‌های سیاسی به خاطر اتفاقاتی که در آن روز رخ داده است، از جایگاه ویژه‌ای در تاریخ آن سرزمین برخوردار است. ازاین‌رو، آن ایام با برگزاری مراسم‌های ویژه‌ای گرامی داشته می‌شود. سؤال این است که در روز 9 دی چه رخ‌داده است که باید آن را گرامی داشت؟
در ابتدا لازم است بابیان مقدمه‌ای اجمالی، مروری بر آنچه پیش از نهم دی‌ماه 1388 گذشت داشته باشیم تا بتوانیم عوامل زمینه‌ساز حادثه 9 دی سال 1388 را بررسی کنیم.
همه‌چیز از یک اعتراض آغاز شد؛ اعتراض به نتیجه دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری در سال 1388؛ 
انتخاباتی که سه معترض داشت و از چهار کاندیدای حاضر در آن، سه نفر، یعنی آقایان میرحسین موسوی، محسن رضایی و مهدی کروبی نتیجه اعلام‌شده و پیروزی آقای محمود احمدی‌نژاد را نپذیرفتند.  آقای میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای حاضر در انتخابات ریاست جمهوری، پیش از آغاز شمارش آرا، در مصاحبه‌ای خود را پیروز انتخابات با رأی بسیار بالا معرفی کرد و پس از اعلام نتایج، از پذیرش آن سرباز زد و در 23 خرداد 1388 بیانیه‌ای مبنی بر عدم پذیرش نتیجه انتخابات منتشر کرد (1) و در نامه 27 خرداد 1388 خطاب به شورای نگهبان بابیان ادله خود، خواهان ابطال انتخابات  شد. مهدی  کروبی، دیگر کاندیدای حاضر در این انتخابات نیز برخلاف مصاحبه‌اش در روز رأی‌گیری، پس از موسوی، با صدور بیانیه‌ای، نتیجه انتخابات را زیر سؤال برد. (2) محسن رضایی دیگر کاندیدای معترض در این انتخابات نیز با نامه‌ای خطاب به دبیر شورای نگهبان، با این ادعا که بین سه میلیون و پانصد هزار تا هفت میلیون رأی داشته است، خواستار رسیدگی به این مسئله شد (3) و بعدها پس از بازشماری برخی صندوق‌ها از پیگیری شکایت خود منصرف شد و به گفته مرحوم آیت‌الله یزدی قانع شد. (4)
با توجه به وجود فضای پر تنش سیاسی ایام انتخابات و به دنبال عدم تمکین کاندیداهای معترض به نتیجه انتخابات، از حدود ساعت 4 بعدازظهر روز 23 خرداد 1388، گزارش‌هایی از ناآرامی‌ها در مناطق مرکزی تهران منتشر شد و دسته‌ای از جوانان با شعار «موسوی، موسوی، رأی ما رو پس بگیر» به سمت میدان‌های اصلی تهران حرکت کردند و تا غروب آن روز تقریباً در همه خیابان‌های اصلی تهران، سطل‌های زباله پلاستیکی شهرداری به وسط خیابان آورده و به آتش کشیده شده بود. از تبریز، اصفهان و شیراز نیز گزارش‌های مشابه، اما ملایم‌تری به گوش می‌رسید. عصر روز یکشنبه 24 خرداد 1388 به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها تجمعی با حضور هواداران احمدی‌نژاد در میدان ولی‌عصر باهدف اعتراض به ناآرامی‌های روز گذشته تهران و جشن پیروزی شکل گرفت. سخنرانی احمدی‌نژاد در این روز نیز بر حساسیت‌ها افزود و طرفداران کاندیداهای معترض، به‌خصوص میرحسین موسوی را به‌شدت عصبانی و تحریک کرد. (5)  روز 25 خرداد 1388 تجمع و راهپیمایی‌ای برپا شد که از سوی برخی سایت‌های حامی موسوی حماسه «خس و  خاشاک» و راهپیمایی «سکوت» نام گرفت؛ تجمعی که به ادعای رسانه‌های حامی میرحسین موسوی میلیون‌ها نفر در آن شرکت کردند؛ اما تعداد واقعی تجمع‌کنندگان در خیابان آزادی حدود پانصدتا ششصدهزار نفر برآورد شده بود که جمعیت قابل‌توجهی بود. این راهپیمایی نقطه ‌عطفی در تحولات پس از انتخابات بود، هم از این بابت که موسوی و کروبی را به ادامه اعتراض از مسیر کشیدن هواداران به کف خیابان امیدوار کرد و هم از این بابت که برای اولین بار یک تجمع اعتراضی با شلیک گلوله به کشته شدن برخی معترضان و عابران انجامید. (6)
روز سه‌شنبه 26 خرداد 1388 نمایندگان سه نامزد معترض در شورای نگهبان حاضر شدند و گزارشی از انتخابات ارائه و از آن‌ها خواسته شد که مصادیق و مستندات شکایات خود را با ذکر شماره و محل صندوق و نوع تخلف تصریح‌شده در متن قانون به شورای نگهبان ارائه کنند. (7) در همان روز خبر مهم دیگری که منتشر شد، دعوت رهبر انقلاب از مسئولان ستاد انتخاباتی هر چهار کاندیدا بود تا در کنار نمایندگان شورای نگهبان و وزارت کشور رو در روی هم و در حضور رهبری باهم صحبت کنند. در این جلسه، رهبر انقلاب ضمن دعوت نامزدهای معترض به پیگیری شکایتشان از مسیر قانونی تأکید کردند: «مسیر اعتراض روشن است. من به شورای نگهبان می‌گویم با دقت به شکایت‌های شما رسیدگی کند. صندوق‌هایی که به آن‌ها اعتراض دارید را هم به‌طور تصادفی بازشماری کنید. اگر نتایج بازشماری با آنچه اعلام‌شده مغایر بود، صندوق‌های بیشتری را بازشماری کنید تا به نتیجه روشنی برسید. مسیر اعتراض قانونی حتی تا ابطال نتیجه انتخابات مشخص است، اما درخواست ابطال نتایج، خارج‌ازمسیر قانونی را به‌هیچ‌وجه نخواهم پذیرفت»؛ (8) سخنانی که سه روز بعد در خطبه‌های نماز جمعه 29 خرداد 1388 آن‌ها را به‌نوعی تکرار کردند و از طرفداران دو طرف خصوصاً حامیان کاندیدای شکست‌خورده خواسته شد که از طریق زورآزمایی خیابانی، انتخابات و اصل مردم‌سالاری را به چالش نکشند. (9)
موج اعتراضات با حمایت رسانه‌های بیگانه از سوی جنبش موسوم به جنبش سبز همچنان ادامه یافت و با کشته‌سازی‌ها و اقدامات نادرست برخی افراد مسئول که منجر به فوت سه نفر از بازداشت‌شدگان در بازداشتگاه کهریزک شد، آتش اعتراضات که دیگر به اغتشاشات تبدیل‌شده بود، بیش‌ازپیش شعله‌ورتر شد تا به محرم سال 1388 که از آذرماه آن سال آغازشده بود، رسید. در این زمان که اکثر چهره‌های سیاسی از بازگرداندن موسوی و کروبی به مسیر قانونی اعتراضات ناامید شده بودند، با این حال، در 26 آذر، باهنر از رایزنی در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای وحدت خبر داد. این آخرین تلاش‌ها برای بازگرداندن آقایان موسوی و کروبی به  ساز و کار درون حاکمیتی بود که این تلاش‌ها هم به نتیجه‌ای نرسید.
جنبش سبز که در این مدت، اعتراضات در کشور را مدیریت می‌کرد، با فراخوان ماهواره‌ای و اینترنتی و شعارنویسی، درباره «عاشورای سبز» سخن می‌گفت. در ساعات اولیه روز جمعه 6 دی‌ماه 1388 (روز عاشورا) در حالی که بیشتر مردم در تکایا و مساجد مشغول عزاداری بودند، مدعیان حمایت از موسوی ابتدا در خیابان آزادی تجمع و سپس به سمت میدان انقلاب، میدان ولی‌عصر و چهار راه کالج حرکت کردند. حاضران در تجمع و راهپیمایی، ویژگی‌های متفاوتی داشتند؛ عده‌ای تماشاچی و عده‌ای اعتقادات مذهبی داشتند و متناسب با روز عاشورا شعار «هیهات من الذله» سر داده بودند. عده‌ای دیگر با شعارهای تندی مثل «مرگ بر اصل ولایت‌فقیه» به اماکن دولتی و موکب‌های عزاداری حمله کرده و با آتش زدن آن‌ها و سوت و کف زدن به اهانت به عزاداران عاشورای حسینی مشغول شدند.
خبر این اتفاقات به هیئت‌ها و دسته‌های عزاداری در نقاط مختلف تهران رسید و مردم با دست کشیدن از عزاداری به سمت مرکز تهران برای مقابله با هتک حرمت کنندگان حرکت کردند. یکی از اولین هیئت‌هایی که برای مقابله وارد خیابان‌های تهران شد، هیئت عزاداری دانشجویان و اساتید دانشگاه تهران بود که به روایت شاهدان عینی، دکتر عبدالحسین روح‌الامینی، پدر مرحوم محسن روح‌الامینی (10)  نیز در میان آن‌ها حضور داشت. پخش گوشه‌هایی از اقدامات مدعیان حمایت از موسوی که با کف و سوت حاضران حمایت می‌شد از سوی صداوسیما با فیلمی که پیش‌ازاین، از تصویر پاره‌ شده امام خمینی در روز 16 آذر پخش‌شده بود، خشم مردم را برانگیخت. 
حوادث روز عاشورا صدای اعتراض علما و مراجع، شخصیت‌ها و تشکل‌های سیاسی اجتماعی را نیز با شدت هرچه ‌تمام‌تر بلند کرد. روزهای هفتم و هشتم دی‌ماه 1388 شهرهای سراسر کشور شاهد تجمعات و تظاهرات مردم بسیار عصبانی بود. صداوسیما نیز با پخش مکرر صحنه‌های توهین آشوبگران به نمادهای عاشورا و سوت و کف زدنشان، حساسیت مردم را بیشتر برمی‌انگیخت. در تهران، زمان تجمع در اعتراض به اقدامات صورت گرفته در حادثه روز عاشورا، روز چهارشنبه 9 دی‌ماه در میدان انقلاب اعلام شد. از ظهر آن روز مرکز تهران به‌صورت نیمه تعطیل درآمد و جمعیت بی‌سابقه‌ای از چهار طرف تهران راهی میدان انقلاب شد. راهپیمایی 9 دی 1388 که با شعارهایی علیه مسببین  حادثه روز عاشورا همراه بود چنان وسیع و گسترده بود که هیچ‌کس حتی رسانه‌های حامی موسوی هم نتوانستند عظمت و انبوه آن را انکار کنند و ازاین‌رو سعی کردند جمعیت عظیم راهپیمایی را به شکل‌های مختلف توجیه کنند. (11)  شعارها در این راهپیمایی به‌قدری تند بود که انتقاد برخی نیروهای انقلابی همچون مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی را برانگیخت. (12) نکته قابل‌توجه در این راهپیمایی حضور افراد از طیف‌های مختلف فکری و سیاسی است و در میان راهپیمایان، افرادی که مدعی بودند در انتخابات به میرحسین موسوی رأی داده‌اند نیز مشارکت داشتند. هرچند پس از راهپیمایی نهم دی‌ماه 1388 کشور حوادث دیگری را نیز پشت سر گذاشت (13) اما پس‌از این حماسه، تلاش‌های جدی جنبش سبز  برای بسیج نیروهایش در راهپیمایی روز 22 بهمن، نتیجه‌ای به دنبال نداشت و  این‌گونه، جنبش سبز به ایستگاه پایانی خود نزدیک شد و فتنه سال 1388 به خاموشی گرایید.

پس از شرح مختصری ازآنچه ایران اسلامی در این روزها پشت سر گذاشت، می‌توان عوامل زیر را از مهم‌ترین عوامل زمینه‌ساز شکل‌گیری حادثه 9 دی دانست:
1. اهانت به ارزش‌های مذهبی ملت ایران به‌خصوص اهانت به عاشورای حسینی؛
2. بی‌اهمیت نشان دادن نقش مردم در عرصه‌های مختلف اجتماعی ازجمله انتخابات با شورش علیه جمهوریت؛
3. هدف قرار دادن ستون اصلی انقلاب، یعنی مسئله «ولایت‌فقیه» و نادیده گرفتن مسئله ولایتمداری مردم ایران؛
4. حمایت‌های دشمنان مردم و نظام از فتنه‌گران؛
5. ادامه‌دار کردن مسائل مربوط به انتخابات باوجود اینکه مسئله برای عموم مردم واضح و روشن‌شده بود. (14)
نتیجه:
با توجه به آنچه نگاشته شد، روشن می‌شود که حادثه 9 دی ازآن‌جهت باید گرامی داشت که عموم ملت ایران از هر طیف سیاسی با حضور پررنگ خود، ایستادگی پای کشور، جمهوریت و ارزش‌های دینی را به رخ کشید و نقشه‌های دشمنان نظام را که به بهانه اعتراض به انتخابات به دنبال هرج‌ومرج، سرنگونی نظام و عبور از اصل ولایت‌فقیه بود، نقشه بر آب کرد.
پی نوشت ها:
1. او در بخشی از بیانیه‌اش آورد: «این‌جانب ضمن اعتراض شدید به روند موجود و تخلفات آشکار و فراوان روز انتخابات هشدار می‌دهم که تسلیم این صحنه‌آرایی خطرناک نخواهم شد... خائنین به آرای مردم ابایی از آن ندارند که این خانه پارسایان به آتش کشیده شود... ما موج عقلانیت سبز خود را که برگرفته از تعالیم دینی و علایق ملت به اهل‌بیت پیامبر صلی‌الله علیه و آله است با تمامی شور ادامه می‌دهیم... و اجازه نخواهیم داد که حرکات ما شکل کور به خود بگیرد». برای مطالعه متن کامل بیانیه، ر.ک: سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 436-437.
2. در بخشی از بیانیه مهدی کروبی آمده است: نتایج اعلام‌شده برای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری چنان مضحک و شگفت است که در بیان و بیانیه نمی‌آید... حتماً در مقابل این مهندسی و تنظیم ناشیانه رأی ملت سکوت نخواهم کرد... این تازه اول داستان است (سایت آفتاب امروز، 23/03/1388، 
آدرس: https://aftabnews.ir/000NbD).
3. سایت تابناک، 24/3/1388، آدرس: tabnak.ir/000DUw.
4. سایت شورای نگهبان، 26/06/1398، آدرس:  https://www.shora-gc.ir/0001ZK.
5. احمدی‌نژاد در بخشی از سخنان خود گفت: ملت ایران یک ملت متحد است؛ امروز خبرنگاری سؤال کرد گفت: 
بعضی‌ها گوشه و کنار بعضی از کارها را انجام می‌دهند اغتشاش است، شورش است، اعتراض است و واژه‌های تندی را به کار برد. من یک مثال زدم و نتیجه‌گیری کردم. برای شما عرض می‌کنم. گفتم شما اشتباه می‌کنید.  ملت ایران یکپارچه است در یک مسابقه فوتبال ۵۰ هزار، ۷۰ هزار تماشاچی می‌روند آن‌کسی که تیمش باخته وقتی بیرون می‌آید عصبانی است و به هر دری می‌زند، در ایران در انتخابات ۴۰ میلیون نفر خودشان بازیگر اصلی و تعیین‌کننده اصلی بودند. حالا ۴ تا خس و خاشاک این گوشه‌ها یک کاری می‌کنند. بدانید این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آن‌ها نخواهد گذاشت (پایگاه اطلاع‌رسانی دولت، 24/03/1388، آدرس:
 https://dolat.ir/detail/178361).
6. برای مطالعه شرح ماجرا،  ر.ک: سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 142-147.
7. سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 153.
8. سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 155 ـ 156.
9. «... باید در صندوق‌های رأی معلوم بشود که مردم چی می‌خواهند، چی نمی‌خواهند؛ نه در کف خیابان‌ها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتی آن‌هایی که رأی نیاوردند، اردوکشی خیابانی بکنند، طرفدارانشان را بکشند به خیابان؛ بعد آن‌هایی که رأی آورده‌اند هم در جواب آن‌ها، اردوکشی کنند، بکشند به خیابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ ... زورآزمائی خیابانی بعد از انتخابات کار درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردم‌سالاری است». مقام معظم رهبری، خطبه‌های نماز جمعه تهران، خامنه‌ای دات آی آر، 29/3/1388 ش، https://khl.ink/f/7190.
10. یکی از سه‌نفری که در حادثه بازداشتگاه کهریزک جان خود را از دست داد.
11. این رسانه‌ها علت انبوه جمعیت در این راهپیمایی را آورده شدن مردم از شهرهای اطراف و شهرستان‌های دور با اتوبوس و وعده چلوکباب و کیک و ساندیس اعلام کرده بودند.
12. شعارهایی مثل «لعن علی عدوک یا حسین... خاتمی و کروبی و میرحسین، نخبه بی‌بصیرت مایه ننگ ملت، موسوی بی‌بی‌سی... عامل انگلیسی، تاجر ورشکسته برگرد به باغ پسته و...» از این دست شعارهاست که برخی از آن‌ها مسئول پخش زنده را مجبور به قطع صدای مراسم می‌کرد.
 مرحوم عسگراولادی پس از مراسم نه دی از برخی شعارهای تند انتقاد کرد و گفت: «برخی شعارها علیه شخصیت‌های نظام انحرافی است». (خبرگزاری ایسنا، 11/10/1388، آدرس: isna.ir/xgthF).
13. قرائت گزارش هیئت ویژه تحقیق مجلس از حوادث انتخابات در صحن علنی و تکذیب ادعای کروبی درباره تجاوز به بازداشت‌شدگان و مقصر شناخته شدن سعید مرتضوی (دادستان وقت تهران) به خاطر دستور اعزام بازداشت شدگان به محلی غیراستاندارد (بازداشتگاه کهریزک)، اعتراض برخی دانشجویان  در دانشگاه آزاد به خاطر وقف اموال دانشگاه آزاد از سوی هیئت‌امنا، ترور شهید علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه  تهران در 22 دی‌ماه و... از این موارد است.
14. ر.ک: علل و زمینه وقوع حماسه 9 دی، سایت پایداری ملی (رسانه پدافند غیرعامل)، 7/10/1395، کد خبر: 
۲۵۱۳۳، آدرس: https://paydarymelli.ir/0006XN.

حضورِ همراه بافهم و شعور نوجوانان سرزمینش در میدان نبرد علیه دشمن است، نه‌فقط به خاطر حضور همراه با شور آن‌ها.

پرسش

نوجوانی که به سادگی می تواند تحت تأثیر احساسات تصمیم بگیرد و حتی توسط حکومت اجازه داشتن گواهینامه ندارد، می تواند مجاز به شرکت در جنگ نظامی با احتمال بالای مرگ و نقص عضو باشد؟ آیا استفاده حکومت ایران از نوجوانان 13 و 15 ساله در جبهه ها جنایت جنگی نبود؟

پاسخ:
مقدمه
یکی از مسائلی که جمهوری اسلامی در تاریخ جنگ خود بدان افتخار می‌کند، مسئله حضور نوجوانان در جنگ است. درحالی‌که نوجوان به‌راحتی تحت تأثیر احساسات قرار می‌گیرد و احتمال مرگ و نقص عضو آن‌ها بالاست. آیا چنین فردی که حتی مجاز به داشتن گواهینامه رانندگی نیست و بر سرمایه‌اش ولایت ندارد، می‌تواند مجاز به شرکت در جنگ نظامی باشد؟ استفاده از نوجوانان کم سن و سال 13 و 15 ساله در جبهه‌های جنگ از سوی حکومت ایران جنایت جنگی محسوب نمی‌شود؟
برای پاسخ به این پرسش، توضیح چند نکته ضروری است.
1. افتخار جمهوری اسلامی به حضور نوجوانان در جنگ تحمیلی

در توضیح این نکته باید گفت، آنچه جمهوری اسلامی ایران بدان افتخار می‌کند، صرف حضور نوجوانان در جنگ و دفاع از خاک و اسلام نیست، بلکه افتخار جمهوری اسلامی به روحیه ایثارگری و سطح درک، فهم و تحلیل این گروه هنگام حضور در میدان نبرد است که وقتی مصاحبه‌ها یا وصیت‌نامه‌های برخی از همین نوجوانانِ به‌اصطلاح تابع احساس را می‌بینیم، از عمق درک و فهم آن‌ها نسبت به مسائل حیرت می‌کنیم. اشک‌ها و التماس‌های این نوجوانان برای حضور در میدان نبرد علیه دشمن در مقابل ممانعت فرماندهان را نمی‌توان صرفاً متأثر از احساس دانست. افتخار جمهوری اسلامی به حضور باشعور و درک این نوجوانان در جنگ تحمیلی است نه صرف حضورشان. (1)
2. استفاده حکومت ایران از نوجوانان در جنگ
در تبیین این نکته نیز لازم است بیان کنیم برخلاف آنچه گونه طرح پرسش القا می‌کند، جمهوری اسلامی نه‌تنها اصراری بر حضور این گروه سنی در میدان جنگ نداشته است، بلکه بر اساس برخی مستندات موجود، در صورت شناسایی از حضور آن‌ها در میدان ممانعت نیز می‌کرده است (2) که دست‌کاری شناسنامه‌ها از سوی نوجوانان برای حضور در میدان جنگ، مؤید این مسئله است؛ مسئله‌ای که به معضل دادگاه‌های ثبت‌احوال در پس از جنگ تبدیل شد. (3) امام خمینی نیز در واکنش به ادعای دشمنان مبنی بر فرستادن کودکان، به‌زور، به میدان جنگ می‌گوید: «اجانب تبلیغ می‌کنند که در ایران بچه‌های کوچک را با زور به جبهه‏‎ ‎‏می‌فرستند، درحالی‌که چنین نیست. مردم می‌خواهند جلوی این‏‎ ‎‏جوان‌های چهارده پانزده‌ساله را بگیرند که به جبهه نروند، ولی آن‌ها از‏‎ ‎‏دست پدر و مادرها فرار می‌کنند و به جبهه می‌روند. مسلماً فردی را‏‎ ‎‏که بالغ نیست، نه کسی می‌گوید به جبهه برو و نه کسی چنین حقی دارد‏‎ ‎‏که بگوید. مردم ما بحمدالله، خودشان از رفتن به جبهه‌ها استقبال‏‎ ‎‏می‌کنند و جبهه‌ها را پر می‌کنند». (4) بنابراین آنچه موجب حضور نوجوانان در میدان جنگ ایران و عراق می‌شد، شور و شعور خودشان بود، نه اهتمام جمهوری اسلامی برای حضور آن‌ها در میدان نبرد؛ شور و شعوری که در فرزندان نوجوان رئیس‌جمهور و رئیس مجلس وقت نیز وجود داشت و آن‌ها را به میدان نبرد کشانده بود. (5)
افزون بر اینکه باید توجه نمود بر اساس احکام اسلام میان جهاد ابتدایی و دفاعی تفاوت وجود دارد. بر اساس فتوای مشهور، دفاع بر همگان واجب است و شروط جهاد ابتدایی در جهاد دفاعی وجود ندارد؛ البته شرط بلوغ و عقل که شرط عموم تکالیف است منتفی نیست. ازاین‌رو، مشهور فقها جهاد دفاعی را بر کودک و مجنون واجب نمی‌دانند. روشن است که مشهور، قائل به حرمت حضور این افراد در میدان جنگ نشده و تنها بار این تکلیف را از دوش آن‌ها برداشته است و این به معنای ممانعت از حضور آن‌ها در میدان جهاد دفاعی نیست. (6) برای مثال، امام خمینی درباره حضور غیر بالغین در جبهه گفته‌اند: «بر غیر بالغین شرکت در جبهه واجب نیست» (7) و واضح است که کلام ایشان بدین معناست که حکومت نمی‌تواند آن‌ها را به دلیل همین عدم وجوب، ملزم به حضور در جبهه کند، اما بدین معنا نیست که اگر نوجوان خودش مایل به حضور در میدان دفاع از کشور بود، حکومت باید مانع او شود. باوجود این، فرماندهان جنگ، در حد امکان، مانع حضور نوجوانان در میدان نبرد می‌شدند و حتی گاهی اگر شرایط مهیا بود، از خط مقدم جبهه آن‌ها را یه پشت جبهه برمی‌گرداندند.
3. جنایت جنگی بودن به‌کارگیری نوجوانان در جنگ
دراین‌باره نیز گفتنی است که ارائه تعریفی جامع‌ومانع از جنایت جنگی که مورد توافق  همه کشورها باشد غیرممکن به نظر می‌رسد، اما بر اساس آنچه در اساسنامه دیوان کیفری بین‌المللی آمده است، سربازگیری کودکان زیر پانزده سال، با این هدف که آن‌ها فعالانه در جنگ شرکت کنند، جزو مصادیق جرائم جنگی است، (8) منتها نکته‌ای که درباره ایران از سوی مدعیان وقوع جنایت جنگی عمداً مورد توجه قرار نمی‌گیرد، این است که جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس، نه‌تنها از این گروه سنی، سربازگیری نکرده است، بلکه با وضع قانون و ایجاد مانع برای حضور افراد زیر 15 سال که با تمام وجود، با اصرار و خودخواسته در میدان نبرد حاضر می‌شدند، در صورت شناسایی و امکان بازگشت به پشت جبهه، آن‌ها را به مبدأ بازمی‌گردانده است. افزون بر اینکه همین مدعیان که حضور خودخواسته نوجوانان ایرانی در میدان نبرد را آن‌هم با لطائف الحیل و دست‌کاری شناسنامه و... مصداق جنایت جنگی معرفی می‌کنند، وقتی با آموزش نظامی کودکان اوکراینی توسط ارتش اوکراین مواجه می‌شوند، سکوت کرده، نه‌تنها سخنی از وقوع جنایت جنگی به میان نمی‌آورند، بلکه برخی از آن‌ها تمجید گونه خبر کودک سربازان اوکراینی را پوشش می‌دهند. (9) برخی کشورهای اروپایی مثل آلمان نیز از قوانین استثنایی‌ای‌ که وجود دارد و طبق آن می‌توان داوطلبان را به‌عنوان سرباز پذیرفت، 1515 کودک سرباز را به وزارت دفاع معرفی می‌کنند. (10)
نتیجه:
بنا بر آنچه نگاشته شد، روشن می‌شود که جمهوری اسلامی هیچ‌گاه به دنبال سربازگیری از نوجوانان برای حضور در میدان جنگ نبوده است و با وضع قانون از حضور آن‌ها در میدان نبرد نیز در صورت شناسایی ممانعت کرده است. اینکه امروز جمهوری اسلامی به حضور نوجوانان سرزمینش در میدان دفاع مقدس افتخار می‌کند، به خاطر حضورِ همراه بافهم و شعور نوجوانان سرزمینش در میدان نبرد علیه دشمن است، نه‌فقط به خاطر حضور همراه با شور آن‌ها.
کلیدواژه:
جنگ، دفاع مقدس، نوجوان، جنایت جنگی، جمهوری اسلامی.
پی‌نوشت‌ها:
برای نمونه، ر.ک: «مصاحبه دیدنی نوجوان بسیجی در خط مقدم جبهه»، https://www.aparat.com/v/oXrPf؛ همچنین ر.ک: «مصاحبه دیدنی با نوجوان ۱۵ ساله بسیجی در جبهه»، B2n.ir/j05913؛ همچنین ر.ک: «نوجوانی که غیرتش، زن خبرنگار را مجبور به حفظ حجاب کرد»، B2n.ir/d46060.
2. ر.ک: «سندی که نوجوانان را از حضور در جنگ منع می‌کرد»، خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کد خبر: 1401081107180، isna.ir/xdMDqt.
3. ر.ک: «سندی که نوجوانان را از حضور در جنگ منع می‌کرد»، خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کد خبر: 1401081107180، isna.ir/xdMDqt.
4. مرندی، مهدی، داود سلیمانی، دفاع مقدس (جنگ تحمیلی)‏ ‏در اندیشه ‏‏امام خمینی‏‏(س)، تهران، چاپ و نشر عروج، 1392، ص 181.
5. ر.ک: «عکس کمتر دیده ‌شده از مجتبی خامنه‌ای در جبهه»، افکارنیوز، B2n.ir/j67666؛ «فرار یاسر هاشمی از بیمارستان»، کد خبر: 520423، khabaronline.ir/x6rLT.
6. ر.ک: حیدری، محمد محسن، «جهاد دفاعی از منظر فقهای امامیه با تأکید بر آراء امام خمینی در دفاع مقدس»، اندیش نامه ولایت، شماره 6، 1396، ص 116 ـ 118.
7. حیدری، محمد محسن، «جهاد دفاعی از منظر فقهای امامیه با تأکید بر آراء امام خمینی در دفاع مقدس»، اندیش نامه ولایت، شماره 6، 1396، ص 118.
8. سوادکوهی فر، ضحی، «جنایات جنگی»، پژوهه، B2n.ir/d72589.
9. ر.ک: «کودک سربازان در اوکراین؛ نقض حقوق بشر با چاشنی قهرمان سازی رسانه‌ای»، باشگاه خبرنگاران جوان، B2n.ir/y48975.
10. ر.ک: اسماعیلی، عادله، «ممنوعیت استفاده از کودکان در جنگ»، روزنامه قانون، 25/11/1394.

بخشی از منافع کشور و همچنین وظایف تمدنی و دینی ما در کمک‌های بشردوستانه رقم می‌خورد و کمک‌ها در حد ایجاد معضل برای کشور نیست.

پرسش:

من سؤالم اینه که زمانی که کشور خودمون آن‌قدر مشکلات و فقر داره چرا باید به کشورهای دیگه مثل فلسطین و زلزله‌زده‌های افغانستان کمک کنیم درحالی‌که مطمئنم اگر این اتفاق برای ایران بیفتد هیچ کشوری برای ما تره هم خورد نمی کنه؟

پاسخ:

از قدیم گفتن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. آیا نباید تا زمانی که بسیاری از جوانان ما به دلیل نداشتن یک وام ساده، توان ازدواج کردن ندارند یا بسیاری با هزینه‌های غیرقابل‌تحمل درمانی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و در کل مشکلات معیشتی و اقتصادی فراوانی وجود دارد، کمک‌های ریزودرشت مالی به سایر کشورها را کنار بگذاریم؟ نیازمند خارجی در اولویت است یا نیازمند داخلی؟

دلایل ارسال کمک‌های بشردوستانه به خارج از کشور در حالی که هنوز نیازهای داخلی بیداد می‌کند از چند جهت قابل‌بررسی است.

1. اگر کمک به دیگری، منوط و مشروط به رفع تمامی نیازهای خود شود، مفهوم انسانی و اسلامیِ ایثار به‌کلی می‌میرد. اصولاً مشکلات و نیاز کشورها پایان‌پذیر نیست، لذا با این استدلال، کمک کردن هم هیچ زمانی معنا نخواهد داشت. به همین دلیل، این قاعده در جامعه جهانی و انسانی نیز حاکم است؛ یعنی هیچ کشور متمدنی پیدا نمی‌شود که درصورتی‌که سایر کشورها، خصوصاً کشورهای منطقه و همسایه، دچار بحرانی مانند بلایای طبیعی، جنگ و فقر و قحطی شوند، بگوید من اول مشکلات خودم را حل می‌کنم و سپس سراغ تو خواهم آمد. برای نمونه حتی کشور آفریقای فقیری مانند «بروندی» مبتلا به جنگ قبیله‌ای و مهاجرت اجباری شدند، کشورهای فقیر اطراف مانند «روآندا» مهاجران آن‌ها را پذیرفتند و پناه دادند و تاکنون بیش از 218 هزار بروندیایی از بیم خشونت‌ها، به کشورهای همسایه در محدوده شرق آفریقا پناه برده‌اند. (1)

حکومت باید به فکر فقرزدایی و توسعه کشور باشد، که با قوت و قدرت این محرومیت‌زدایی در جریان بوده و هست، اما وقتی دیگری دچار بحران می‌شود؛ از شرافت و اصول اولیه تمدن و تمایز انسان با حیوانات وحشی است که به کمک بحران‌زده بشتابد. وقتی کودک یمنی از گرسنگی در حال جان دادن است، وقتی کودک فلسطینی برای یک داروی ساده در آغوش مادرش ناله می‌کند و جان می‌سپارد، آیا یک انسان باشرافت منتظر می‌شود تا مثلاً تمام مدارس کشور نوسازی شود و بعد یک محموله دارو به فلسطین ارسال کند؟!

نکته مهم‌تر اینکه مگر ما مسلمان و یک امت واحده نیستیم؟

2. برخلاف تصور پرسشگر محترم، در مقاطع متعددی که کشور ما نیز دچار بحران‌هایی مانند جنگ و بلایای طبیعی شده است، سایر کشورها کمک‌های قابل‌توجهی برای ایران ارسال کرده‌اند. برای نمونه در زلزله ویران‌کننده بم، کشورهای لهستان، ژاپن، آلبانی، الجزایر، پاکستان، استرالیا، نیوزلند، پرتقال، مکزیک، ایسلند، فنلاند، فرانسه و بوسنی و هرزه گوین مقادیر زیادی کمک مالی، تیم پزشکی و امدادی، سگ‌های زنده‌یاب، تجهیزات پزشکی و بیمارستانی، دارو، محموله‌های امدادی و پشتیبانی و ... به ایران فرستادند. (2) سال 1398 عمان به‌اندازه چهار هواپیما محموله کمک‌های بشردوستانه برای سیل‌زدگان ایران ارسال کرد. (3) در همان سال، یک خَیّر پاکستانی کمک‌های قابل‌توجهی را برای سیل‌زدگان خوزستان ارسال کرد. (4)

3. برخی تصوری ساخته‌اند که گویی اگر کمک‌های ایران به سایر کشورها قطع شود، بخش عظیمی از مشکلات و معضلات کشور حل خواهد شد؛ اما برخلاف تبلیغات گسترده، این کمک‌ها متعادل است؛ یعنی رقم آن به نحوی نیست که کشور را دچار بحران مالی یا کسری بودجه کند یا حرکت عمرانی کشور را با کندی مواجه کند. فقط برای نمونه کل بودجه حزب‌الله لبنان در سال، معادل هفت‌هزارم درصد بودجه سالانه دولت ایران است. (6) که چند برابر این آمار از سایر کشورها به لبنان تزریق می‌شود که دلیل آن را بیان خواهیم کرد.

برای این کمک‌ها گاهی نیازها در اولویت قرار می‌گیرد. اگر من مشکل لباس نو داشته باشم و دیگری سقف خانه‌اش فروریخته، کدام نیاز در اولویت است؟

4. باید وسعت دیدمان را گسترش دهیم. خیلی از کمک‌ها، بیش از آنکه هزینه باشد، سرمایه‌گذاری است. بخش بزرگی از منافع یک کشور در تعاملات بین‌المللی و توان اثرگذاری او بر منطقه و معادلات بین‌الملل رقم می‌خورد و بخش بزرگی از امنیت یک کشور، خارج از مرزهای آن رقم می‌خورد. بسیاری از اوقات، کمک کردن به حل بحران کشورها موجب جلوگیری از تبعات آن بحران برای کشور خود است. خصوصاً اینکه در همسایگی ما این اتفاق بیفتد. بسیاری از اوقات باید مرزهای نبرد را از سرزمین خود دور کرد و دشمنِ دشمن خود را قوی نگه داشت. بسیاری از اوقات باید در بحران به دیگران کمک کرد تا در مواقع بحران خود کمک ببینی. بسیاری از اوقات باید سایر دولت‌ها را به خود وابسته نگه‌داشت تا منافع تو را تا جای ممکن تأمین کنند. به همین دلایل کشورهای مخالف ما بااینکه در کشورهای خود بحران‌های مالی فراوانی دارند، چند برابر این ارقام را در منطقه و سایر مناطق جهان علیه ما خرج می‌کنند. مثلاً می‌دانیم که چند میلیون خیابان‌خواب در آمریکا، انگلیس و فرانسه وجود دارد؛ درعین‌حال چه ارقام سرسام‌آوری از مالیات و منابع عمومی، خرج دخالت‌های بین‌المللی این کشورها می‌شود؟ (6) 

آمریکایی‌ها در نیمکره غربی هستند؛ ولی ناوگان خود را به نیمکره شرقی فرستاده‌اند. ناوگان ششم آن‌ها در مدیترانه، ناوگان هفتم آن‌ها در اقیانوس هند و ناوگان پنجم آنان، در خلیج‌فارس مستقر است. آن‌ها همه‌جا پایگاه نظامی دارند. چیزی به نام من و کشور خودم در دنیای امروز معنا ندارد.

5. در روایات متعددی نیز مسئله حمایت از مظلوم و مبارزه با ظلم مورد توجه قرارگرفته است. پیامبر خدا صلی‌الله علیه و آله  دستور داده است که: «...و مَن سَمِعَ رَجلاً یُنادِی: یا لَلمسلمینَ! فَلَم یُجِبهُ فلَیسَ بمُسلِمٍ»؛ هر که فریاد کمک خواهىِ مردى را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست. (7) و همچنین روایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام که می‌فرماید: «کونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا»؛ پیوسته دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. (8) نمونه‌هایی از این دست روایت‌هاست.

نتیجه:
بخشی از منافع کشور و همچنین وظایف تمدنی و دینی ما در کمک‌های بشردوستانه رقم می‌خورد و کمک‌ها در حد ایجاد معظل برای کشور نیست، اما نادیده گرفتن اثرگذاری بر کشورهای منطقه حتماً معضلات جدی‌ای برای ما فراهم می‌کند. بنابر این، کمک به مظلومان در هرکجای دنیا که باشد به‌اندازه توانمان یک مسئولیت و وظیفه دینی است.

کلمات کلیدی:

ایران، اقتصاد، فلسطین، کمک‌های بشردوستانه، بیت‌المال، فقر اقتصادی، طوفان الاقصی.

پی‌نوشت‌ها:
1. روآندا پناه‌جویان بروندیایی را به کشورهای دیگر می‌فرستد،

خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، 24 بهمن

1394، https://irna.ir/xjdGrD

2. از سوی وزارت امور خارجه فهرست کمک‌های انسان‌دوستانه کشورهای خارجی به زلزله‌زدگان بم اعلام شد، خبرگزاری مهر، 8 دی 1382، mehrnews.com/xr4Q.

3. سفیر ایران در مسقط اعلام کرد؛ کمک‌های بشردوستانه عمان به ایران ارسال شد، ایسکا نیوز، 23 فروردین 1398، iscanews.ir/xbxhd.
4. خیر پاکستانی کمک‌هایش را از راه‌آهن خرمشهر برای سیل‌زدگان فرستاد، آبادان نیوز، 24 فروردین

1398، http://www.abadannews.com/index.aspx?fkeyid=&siteid=1&pageid=127&newsvie...
5. حقایقی درباره کمک‌های مالی ایران به جریان مقاومت/ چگونه ایران با ۱۶ میلیارد دلار، آمریکا را با ۷ تریلیون دلار در منطقه شکست داد؟

رجا نیوز، 25 آذر 1397، http://rajanews.com/node/301668.

6. ر. ک: بی‌بی‌سی فارسی، افزایش آمار خیابان ‌خواب‌های انگلستان برای هفتمین سال، 

https://www.bbc.com/persian/world-42819935.
7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، قم، انتشارات دارالحدیث، 1429 ق، ص 419.

8. نهج‌البلاغه، نامه 47، چ 2، قم، شهاب‌الدین، 1384 ش، ص 398.

 

تاریخچه این جایزه و رویکرد متولیان آن در خدمت هژمونی غربی و صهیونیستی نشان می‌دهد این جایزه موجب شرم و تخفیف بود، نه افتخار.

پرسش:

آیا جایزه صلح نوبل خانم نرگس محمدی یک افتخار است؟ چرا برخی برای آن تبریک می‌گویند و برخی به آن حمله می‌کنند؟ آیا این جایزه، ملت ایران را صلح‌طلب معرفی نمی‌کند؟

پاسخ:

جایزه صلح نوبل (1) یکی از شش جایزه مشهور و جهانی نوبل، به‌مانند نوبل فیزیک، شیمی، ادبیات، پزشکی و اقتصاد است که هرساله به افرادی که در این رشته‌ها پیشتاز هستند اعطا می‌شود. امسال جایزه صلح نوبل به خانم نرگس محمدی، زندانی سیاسی و معترض به سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران اعطاشده است. خانم محمدی به همراه خانم شیرین عبادی تنها ایرانیانی هستند که مفتخر به دریافت جایزه نوبل شده‌اند. در این میان بسیاری کسب این جایزه را شایسته تقدیر و موجب افتخار و بسیاری آن را موجب وهن و ضد ارزش می‌دانند. حقیقت امر چیست؟
پاسخ را با توجه به این پرسش آغاز می‌کنیم که اساساً این جایزه در خدمت چه هدفی است؟

ظاهر امر این‌گونه است که این جایزه طبق وصیت آلفرد نوبل (2) به کسی تعلق خواهد گرفت که «بیشترین یا بهترین کار را برای دوستی بین ملت‌ها، لغو یا کاهش رویارویی‌های نظامی یا تشکیل و ترغیب همایش‌های صلح انجام داده باشد». (3)  اما نیم‌نگاهی به برخی از برندگان جایزه صلح نوبل نشان می‌دهد که جنجال‌برانگیزترین جایزه نوبل، همین جایزه صلح است. در واقع تعلق گرفتن و تعلق نگرفتن این جایزه به افراد بارها موجب حیرت ناظرانی شده است که ساده‌اندیشانه انتظار واقعی بودن این جایزه را داشته‌اند. برای نمونه مهاتما (مهانداس کارامچاند) گاندی، رهبر استقلال هند که با مبارزه و مقاومت بدون خشونت، استقلال هند از دولت انگلستان را رقم زد و الهام‌بخش جنبش‌های اثربخش مدنی در جهان شد، پنج بار نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد و هرگز این جایزه را دریافت نکرد. وقتی گاندی ترور شد. فشار افکار عمومی موجب شد که ابتدا کمیته نوبل تصمیم بگیرد که جایزه را به وی تقدیم کند، اما تغییر نظر داد و ترجیح داد که اعلام کند که هیچ انسان زنده‌ای شایسته‌ دریافت جایزه نیست و در آن سال کسی جایزه صلح نوبل را دریافت نکرد؛ اما چه کسانی جایزه صلح نوبل دریافت کرده‌اند؟

افرادی همانند مناخیم بگین اولین نخست‌وزیر اسرائیل که بعد از ایجاد بدترین جنایت و کشتار در سرزمین‌های اشغالی مانند کشتار دیر یاسین (4)   به دنبال عادی‌سازی روابط در دنیا و به رسمیت شناخته شدن سرزمین اسرائیل بودند و بعد از خیانت انورسادات به جهان اسلام و جهان عرب در کمپ‌دیوید، (5) موفق به تثبیت کشور جعلی اسرائیل شدند، جایزه صلح نوبل را به قیمت سقوط سرزمین فلسطینیان و رسمیت دادن به یک رژیم سفاک متجاوز به دست آوردند. در کنار بگین، شیمون پرز و بنیامین نتانیاهو دو نخست‌وزیر جنگ‌طلب و خون‌ریز اسرائیل نیز این جایزه را به دست آورده‌اند.

یا هنر کیسینجر، وزیر خارجه ایالات‌متحده آمریکا و نظریه‌پرداز و چهره جنگ‌طلب کاخ سفید، به این دلیل در سال 1973 برنده جایزه صلح نوبل شد که طی توافق پاریس مأمور بود تا بعد از سال‌ها به جنگ فرسایشی و منفور بین کشور خود و ویتنام را پایان دهد و پس از مرگ صدها هزار انسان بی‌گناه آمریکا را از باتلاقی که خود متجاوزانه در آن گرفتار شده بود نجات دهد که بعد از این توافق، جنگ دو سال دیگر ادامه داشت. سران آمریکا بابت کشتار ملت ویتنام آن‌هم به دلیل رواج کمونیسم باید محاکمه می‌شدند یا جایزه می‌گرفتند؟ آیا به متجاوز بابت پایان دادن به تجاوز خود جایزه می‌دهند؟

یکی از این جایزه‌ها که بعداً هم توسط کمیته اصلاح نشد، به خانم آنگ سان سوچی رهبر مخلوع و غرب‌گرای میانمار و عامل کشتار و آوراگی مسلمان روهینگا اعطا شد.

در واقع این جایزه بیشتر در خدمت هژمونی غربی و صهیونیستی بر عالم و تحقیر مستضعفین و تکریم مستکبرین بوده است. چنانچه سال ۲۰۱۸ میلادی نیز صدها نویسنده و استاد دانشگاه سوئدی دو نامه جداگانه در انتقاد از آکادمی نوبل نوشتند و به دلیل فساد مالی و پارتی‌بازی خواستار سلب صلاحیت از این آکادمی شدند. (6) 

نکته دیگر، اهمیت تحلیل واکنش‌ها به این جایزه است. یورنیوز (رسانه خبری اتحادیه اروپا) در این رابطه چنین گزارش داده است:

جو بایدن رئیس‌جمهور آمریکا: «این جایزه به‌عنوان یک قدردانی است که حتی باوجوداینکه او اکنون و به‌ناحق در زندان اوین بسر می‌برد، هنوز هم جهان صدای زلال نرگس محمدی را می‌شنود که خواهان آزادی و برابری است». گیلا گاملیل، وزیر اطلاعات اسرائیل به زبان عبری و فارسی در توییتر (ایکس) گفت: «امروز از شنیدن برنده شدن جایزه صلح نوبل نرگس محمدی خرسند شدم. نرگس سمبل نبرد بی‌وقفه مردم ایران علیه رژیم خون‌خوار که دشمن کشور اسراییل، مردم خودش و همه جهان نیز است، است. باهم پیروزیم، زن، زندگی، آزادی.» امانوئل مکرون رئیس‌جمهور فرانسه نیز گفت: «فرانسه از این انتخاب بسیار قوی برای یک مبارز آزادی استقبال می‌کند.» رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران گفت: «اعطای جایزه صلح نوبل امسال به نرگس محمدی قدردانی از جنبش زن، زندگی، آزادی و این مبارزه ملی برای آزادی است. این رژیم از همان روز اول تلاش کرده است زنان ایرانی را تحت سلطه، کنترل و تحقیر قرار دهد». (7) 

نگاهی به ترکیب تمجید کنندگان این جایزه مؤید این نظر است که این جایزه در راستای اهداف غربی_صهیونیستی است. درواقع غرب از ظرفیت‌های سیاسی و رسانه‌ای خود برای تقابل با جمهوری اسلامی، استفاده ابزاری می‌کند.

اما نکته آخر توجه به این مسئله است که اگر فردی با نظام سیاسی کشور خود مخالف است و با احکام و واجبات الهی مورد قبول میلیون‌ها ایرانی به جنگ و پرده‌دری و تهییج و تحریک مردم به شورش و اغتشاش مشغول شده است، چه قدمی برای صلح و کاهش جنگ در جهان برداشته است؟ آیا جز این نیست که رفتارهای سیاسی حامیان این افراد، همواره غرب را به تحت‌فشار قرار دادن ملت ایران و وادار کردن آنان به فروپاشی اجتماعی تشویق کرده است؟

نتیجه:
تاریخچه این جایزه و رویکرد متولیان آن  در خدمت هژمونی غربی و صهیونیستی نشان می‌دهد که حتی اگر خانم‌ها محمدی و عبادی، اعتراضات و مبارزاتی را به‌حق انجام داده بودند که نداده‌اند، این جایزه موجب شرم و تخفیف بود و نه افتخار. این جایزه از سوی کسانی که عمری در چپاول و غارت اقتصاد و فرهنگ و امنیت ملت ما و سایر ملل جهان بوده و هستند، موجب ابتذال است. غرب از ظرفیت‌های سیاسی و رسانه‌ای خود برای تقابل با جمهوری اسلامی، استفاده ابزاری می‌کند نه اینکه بخواهد به ملت ایران افتخاری برساند.

کلمات کلیدی:

حکومت اسلامی، مسائل بین‌المللی، جایزه صلح نوبل، نرگس محمدی، شیرین عبادی، شیمون پرز.

پی‌نوشت‌ها:

1. Nobel Prize

2. آلفرد نوبل، صنعت‌گر و مخترع سوئدی است. نوبل را بیش از هر چیزی مخترع دینامیت و بنیان‌گذار جایزه نوبل می‌شناسند. آلفرد نوبل در سال ۱۸۳۳ م در کشور سوئد مـتولد شد که یک پارادوکس علمی را از خود به‌جای گذاشت. این دانشمند دینامیت را اختراع کرد، ولی از این مسئله پشیمان شد و تصمیم گرفت که سرمایه‌اش را صرف بنیان‌گذاری مهم‌ترین جایزه جهانی در حوزه‌های صلح، ادبیات، شیمی، فیزیک و اقتصاد کند. او از مشهورترین دانشمندان حامی صلح بود. او صاحب شرکت تولید تجهیزات نظامی Bofors بود. در کارنامه اختراعات او به غیر از اختراع دینامیت، ۳۵۴ پتنت ثبت‌شده‌ی دیگر نیز به ثبت رسیده بود. عنصر نوبلیم را به‌پاس قدردانی از تحقیقات این شیمی‌دان ثبت‌شده است. نوبل در 1896 در ایتالیا درگذشت.

3.https://www.nobelprize.org/prizes/lists/all-nobel-prizes/
4. کشتار دیر یاسین در ۹ آوریل ۱۹۴۸ و در آغاز اشغال سرزمین فلسطینیان اتفاق افتاد که طی آن ۱۲۰ تروریست صهیونیست به روستای فلسطینی دیر یاسین (در پنج کیلومتری غرب اورشلیم) حمله کردند، طی این درگیری و کشتار ۲۵۰ روستایی که بسیاری از آنان زن و کودک بودند کشته شدند و به افراد زیادی تجاوز شد. بازتاب خبر این کشتار، آن‌چنان موجب رعب و وحشت فلسطینی‌ها شد که بخش بزرگی از مهاجرت دسته‌جمعی و در واقع فرار مردم فلسطین از خانه و سرزمینشان به‌واسطه ترس از تکرار چنین اتفاقی رقم خورد.

5. پیمان کمپ دیوید (Camp David Accords) نام پیمانی است که به‌وسیله انور سادات رئیس‌جمهور مصر و مناخیم بگین، نخست‌وزیر وقت اسرائیل در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ به امضا رسید. پیمان کمپ دیوید پس از دوازده روز مذاکرات مخفی و با میانجی‌گری ایالات‌متحده آمریکا در کمپ دیوید که یکی از استراحتگاه‌های مقام ریاست جمهوری در ایالات‌متحده آمریکا است نهایی شد و در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ با حضور جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ایالات‌متحده آمریکا در کاخ سفید به امضای نهایی رسید. پیمان کمپ دیوید اولین پیمان صلح میان طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح میان مصر و اسرائیل و به رسمیت شناخته شدن اسرائیل انجامید. انور سادات اولین رئیس وقت یک کشور عربی از طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن این کشور اقدام کرد. وی حدود ٣ سال بعد در هنگام یک رژه نظامی توسط افراد گروه جهاد اسلامی مصر ترور شد و به قتل رسید.

6. جایزه‌هایی که به آدم‌های اشتباهی اهدا شد! خبرگزاری فارس، 30 مهر 1399، http://fna.ir/f06l7

7. واکنش‌ها به جایزه صلح نوبل نرگس محمدی؛ رئیس کمیسیون اروپا: زنان ایرانی الهام‌بخش زنان در جهان هستند، یورونیوز، 6/10/2023 م، 

https://parsi.euronews.com/2023/10/06/reactions-to-nobel-peace-prize-202...

 

در صورت فوت والدین کار بسیار سخت‌تر خواهد شد در این حالت باید نمونه‌گیری از خواهر و برادر و یا همسر و فرزند شهید انجام می شود.

پرسش:

در مورد تشییع شهدای گمنام ابهامات جدی وجود دارد، کلا در جنگ ایران و عراق، توسط کمیته تفحص شهدای جنگ، نزدیک پنجاه هزار جنازه پیدا شده است که سه هزار نفر آنها پلاک و یا اوراق هویتی همراه نداشته اند و کلا هم هفت هزار خانواده هستند که شهدای آنها مفقودالاثر بوده اند. پس به راحتی می شود از این هفت هزار نفر، بانک ژنتیک تهیه کرد و هر جنازه ای که پیدا می شود خانواده اش را با تست ژنتیک پیدا کرد. اینطوری دیگر هیچ شهیدی گمنام نیست. اما ظاهرا تشییع شهدای گمنام برای جمهوری اسلامی و تحریک احساسات عوام مذهبی نان و آب دارد. تا امروز در ایران سه برابر تمام آمار مفقودالاثرهای جنگ، یعنی 21 هزار شهید گمنام دفن شده است. احتمالا تا زمانی که جمهوری اسلامی باقی باشد، یک میلیون شهید گمنام داشته باشیم! چون خرجی ندارد. یک تابوت چوبی می خواهد با چند خوش باور مذهبی.

مقدمه

دو سه دهه است که هر از گاهی اخبار تشییع پیکر شهدای جنگ تحمیلی که تشخیص هویت آنان میسر نبوده است دیده و شنیده می‌شود و پیرامون آن مسائل متعددی مطرح می‌گردد. راجع به تعداد شهدای گمنام و تشخیص هویت شهدای بی‌نام و نشان جنگ تحمیلی ابهامات زیادی وجود دارد. به‌طور مثال، چرا با پیشرفت‌های علمی در تشخیص هویت، به‌وسیله نمونه‌برداری و تطبیق DNA بقایای اجساد مطهر شهدا با بازماندگان آن‌ها باید شهید گمنام داشته باشیم و یا اینکه این حجم از شهدای گمنام واقعیت دارد یا خیر؟

1. ثابت‌شده است که بخشی از مخالفین نظام جمهوری اسلامی و بالاتر از آن مخالفین گسترش و توسعه تفکر سیاسی شیعی، هرآن چه که در راستای تقویت ایمان و استحکام باورهای مذهبی مردم و نمایش شکوه و عظمت و موجب همبستگی جامعه‌ی مذهبی باشد را به نحوی زیر سؤال برده و در پوشش مبارزه با خرافات و فریب، با برچسب‌های گوناگون تخریب می‌کنند.(1) پیاده‌روی اربعین، تشییع شهدای گمنام، مراسم اعتکاف، راهپیمایی‌های سیاسی-مذهبی و حتی عزاداری برای سیدالشهدا علیه‌السلام از نمونه‌های عینی قابل‌ذکر در این زمینه است.

2. به نحوی در این مطلب و سؤال، مطرح‌شده است که طبق آمارهای رسمی، تناقض بزرگی در واقعیت تشییع و دفن پیکرهای مطهر شهدای گمنام وجود دارد. درحالی‌که آمارهای ادعاشده در متن سؤال، خلاف آمارهای رسمی است. در این مطلب ادعاشده است که تعداد شهدای مفقودالاثر هفت هزار و تعداد شهدای دفن‌ شده در ایران تاکنون 21 هزار شهید است.

طبق آمار رسمی کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح ج.ا.ا، آمار کل شهدای مفقود‌الاثر (2) حدود 25 درصد شهدای جنگ تحمیلی و حدوداً 45 هزار نفر بوده است که از این تعداد، شهدایی که گمنام بوده یا هنوز تفحص نشده‌اند، 13 هزار شهید است. از این تعداد، تاکنون حدود 10 هزار شهید گمنام، تفحص و شناسایی و در سراسر کشور دفن شده و با تفحص و شناسایی حدود سه هزار شهید دیگر، کار تفحص شهدای گمنام و مفقودالاثر پایان می‌یابد. (3)

 

البته در فروردین‌ماه سال ۹۷، سردار سید محمدباقر زاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح با اشاره به تعداد شهدایی که هنوز پیدا نشده‌اند گفت: «بعد از پیدا شدن بیش از ۴۰ هزار شهید در طول عملیات‌های تفحص پیکرهای مطهر شهدا، با کاوش حدود ۴۲۰۰ شهید دیگر کار تفحص پیکر شهدای دفاع مقدس به اتمام خواهد رسید». (4)

وی پیش از این نیز در سال 93 اعلام کرده بود:

 «45 هزار شهید مفقودالاثر را شناسایی کرده‌ایم که تاکنون 40 هزار خانواده مشخص شده و اجساد مطهر شهدا دفن شده و شش هزار شهید گمنام هم هنوز در خاک عراق است که با تفحص و جستجو شناسایی خواهد شد». (5)

پیس از این تاریخ نیز در سال 1390، سرهنگ غلامی مسئول عملیات کمیته جستجوی مفقودان ستاد کل نیروهای مسلح اعلام کرده بود: «حدود چهارتا پنج هزار نفر آنان بانام شهید گمنام دفن شده‌اند و در حدود هفت‌تا هشت هزار نفر در خاک عراق جامانده‌اند». (6)

سردار بهمن کارگر، رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس هم در رابطه با آمار شهدای گمنام تدفین‌شده در سطح کشور اعلام کرده است که: «بر اساس آمار اخذشده تعداد شهدای گمنام [تفحص‌شده]، 10 هزار و 422 شهید گمنام در سراسر کشور هستند که 2 هزار و 306 یادمان در سراسر کشور برای این عزیزان بناشده است». (7)

پس در فواصل زمانی، آمار شهدای مفقودالاثر، گمنام، تفحص‌شده و باقی‌مانده به مردم اعلام‌شده است.

 2. آمار تدفین شهدای گمنام به‌صورت دقیق بارها اعلام‌شده است. به‌طور مثال، کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح برای گزارش ۲۲ ساله تشییع شهدای گمنام، اطلاعیه‌ای در سال 1396 شمسی صادر و تعداد شهدای مدفون در سراسر کشور را با عدد و جغرافیای آن به‌صورت دقیق اعلام کرد: «تا پایان سال ۹۶ پیکر مطهر ۹۲۱۰ شهید گمنام در ۱۹۱۴ نقطه از کشور با حضور حماسی مردم و آحاد جامعه تشییع و به خاک سپرده‌شده است این شهدا در نقاط زیر تدفین شده‌اند:

 

۹۱۸ نقطه در بوستان‌های شهری، شهرک‌ها، ارتفاعات و تپه‌های مشرف بر شهر، ۲۷۹ نهاد نظامی و امنیتی کشور، ۲۹۳ نقطه در دانشگاه‌های کشور، ۳۱ نقطه در حوزه علمیه، ۱۶ نقطه در مراکز مهم صنعتی و تحقیقاتی، ۴ نقطه در نهادهای مهم ورزشی و هنری، ۱۹ نقطه در یادمان‌های مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور، ۳۵۴ نقطه در گلزارها، امامزاده‌ها، روستاها و اماکن متبرکه کشور قرار دارند که برخی از آن‌ها مربوط به زمان جنگ تحمیلی و یا در اوایل کار این کمیته انجام‌گرفته است. از مجموع ۹۲۱۰ شهید گمنام، ۴۰۰۰ شهید گمنام در گلزار شهدای بهشت‌زهرا آرمیده‌اند». (8)

3. اجرای عملیات شناسایی پیکرهای شهدا به‌وسیله نمونه‌برداری DNA و تطبیق آن با بازماندگان هم به این سادگی که در متن سؤال آمده است نیست که بتوان در کسری از دقیقه، پرونده گمنام بودن یک شهید را برای همیشه بست.

در بهمن‌ماه سال 1393، سردار سید محمدباقر زاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح سردار باقر زاده در رابطه با نحوه شناسایی شهدای تفحص شده گفته است:

«وقتی موضوع شناسایی افراد از راه ژنتیک مطرح شد از سال 70 تلاش کردیم تا با استفاده از جمعی از پزشکان نسبت به این کار اقدام شود که 70 تن از پزشکان دعوت به همکاری شدند و اعلام کردند این کار نشدنی است و هزینه سنگین و تجهیزات خاصی لازم دارد و کار نتیجه نداد. در آن زمان شناسایی اجساد 1000 دلار در خارج از کشور هزینه داشت که پیگیری خود را ادامه دادیم و با اعزام یکی از پزشکان حاذق به خارج از کشور برای بررسی موضوع مقدمات دستیابی به تخصص لازم فراهم شد، اما تحریم‌ها در خرید تجهیزات فنی ما را دچار مشکل کرد. نمونه‌برداری DNA از جسم بافت نرم، خون و پوست و گوشت آسان و از استخوان بسیار سخت است که پزشکان ما توانستند در این مسیر به موفقیت‌هایی دست یابند که کارها همچنان ادامه دارد.

یک هزار نمونه DNA به مرکز تحقیقات پزشکی کوثر داده‌شده که امیدواریم به نتایج خوبی برسیم و در قزوین نیز از 90 درصد خانواده شهدا نمونه‌گیری شده که هنوز پاسخ آن آماده نشده است که بتوانیم تعداد دیگری از مفقودان را شناسایی کنیم». (9)

تا امروز شهدای گمنام زیادی شناسایی‌شده‌اند و بعضاً طی مراسمی خانواده و بازماندگان آنان بر سر مزار شهید شناسایی‌شده حاضرشده‌اند (10) و این روند به‌سختی و باوجود موانع آن ادامه دارد. دکتر محمود تولایی رئیس مرکز تحقیقات ژنتیکی نور وابسته به دانشگاه علوم پزشکی بقیه‌الله عجل الله تعالی فرجه الشریف (11) در سال 97 و در این رابطه چنین گزارش داده است:

«... یکی از موانعی که در مسیر پیشبرد شناسایی شهدای گمنام وجود دارد، این است که ما پروفایل ژنتیکی شهدای تفحص‌ شده را استخراج کرده‌ایم، اما بانک اطلاعات خانواده‌های شهدا کامل نیست و بنابراین نمی‌توانیم خانواده منتسب به آن‌ها را پیدا کنیم. بانک اطلاعات خانواده‌های شهدا شامل یک نمونه خون به مقدار 2 سی‌سی است که ما هنوز از همه خانواده‌های شهدا در اختیار نداریم. در تهران، نمونه خون حدود 70 درصد خانواده‌های شهدای مفقود و گمنام را در اختیار نداریم و این‌یک اشکال مهم است. در سراسر کشور، به‌طور میانگین تقریباً 65 تا 70 درصد، نمونه خون خانواده‌ها موجود است اما این میانگین در تهران، حدود 30 درصد و یا کمتر است. دلیل این امر به محدود بودن جمعیت در سایر شهرها بازمی‌گردد و همچنین نهادهایی که ارتباط بین ما و خانواده‌های شهدای گمنام را برقرار کردند، تعامل بیشتری داشتند. درنتیجه نمونه‌گیری بیشتری از خانواده‌های شهدا در شهرستان‌ها انجام‌شده است. متأسفانه در تهران، به دلیل گستردگی و جمعیت بیشتر، نمونه خون کمتری از خانواده‌های شهدا گرفته‌شده است... . شهدای زیادی هم هستند که قبلاً گمنام دفن شده‌اند و فعلاً در دسترس نیستند. ممکن است پیکر تعدادی از شهدا نیز در حادثه انفجاری پودر شده باشند و یا از طریق آب رودخانه اروند کلاً ناپدیدشده باشند. پیکر بسیاری از شهدا در مناطق مختلف، ازجمله شهدای به‌دست‌آمده در جزیره بوارین، به دلیل شرایط سرزمینی و باتلاقی منطقه و استفاده از ماشین‌آلات و تجهیزات مکانیکی خارج‌شده‌اند و به همین خاطر عمدتاً به‌صورت مخلوط به دست می‌آیند. علاوه بر دقت نیروهای تفحص، همکاران متخصص آناتومی و پیکر شناس ما، پیکرها و استخوان‌های یافت شده را تفکیک می‌کنند. برای استخوان پیداشده، پرونده‌ای ترتیب داده و کدگذاری می‌شود و در فرآیندهای آزمایشگاهی، ماده اصلی DNA جداسازی و با طی فرایندهای تخصصی و پی‌درپی بعدی، پروفایل یا طرح‌واره ژنتیکی اختصاصی هر یک از بقایای شهدا به دست می‌آید.

... بر این اساس، سه جمعیت از شهدای گمنام (دفن شده، تفحص نشده و کاملاً از بین رفته) وجود دارد که نمونه‌ای از آن‌ها در اختیار ما نیست.

... در صورت فوت والدین، مسیر کار بسته نمی‌شود، اما بسیار سخت‌تر خواهد شد و حجم کار، هزینه آزمایشات و زمان حصول نتیجه را بیشتر خواهد کرد. در این حالت باید نمونه‌گیری از خواهر و برادر و یا همسر و فرزند شهید انجام شود.

هرسال شناسایی شهدای گمنام، حداقل 50 تا 80 درصد نسبت به سال قبل افزایش داشته است. در سال گذشته، حجم بسیار زیادی از این شهدا از عملیات‌های مختلف سومار، حاج عمران، شرهانی، زبیدات، ابوفلوس، ام الرصاص، العماره به شناسایی و احراز هویت رسیده‌اند». (12)

نتیجه:

غیر از آمار شهدای تفحص‌شده مفقودالاثر در جنگ ایران و عراق، آمارهای ادعاشده در متن صحیح نیست و طبق آمارهای رسمی حدود 25 درصد شهدای جنگ تحمیلی (حدود 45 هزار شهید) مفقودالاثر بودند که از این میان، هویت ده هزار شهید تفحص‌شده کشف نشده است که به‌عنوان شهید گمنام شناخته می‌شوند. این ده هزار شهید در سراسر کشور و با آمارهای دقیق دفن شده است. تنها سه هزار شهید مفقودالاثر باقی است که هنوز پیکر آنان شناسایی و کشف نشده است که با تفحص این تعداد شهید، کار تفحص و جستجوی پیکر شهدا پایان می‌یابد. پس ادعای دفن 21 هزار شهید گمنام و نامعلوم بودن تعداد شهدای گمنام دیگر و کش دادن این ماجرا حتی تا یک‌میلیون شهید گمنام دیگر، بی‌اساس است.

تعیین هویت شهدا با تکنولوژی روز نیز بسیار پرهزینه، پیچیده و زمان‌بر است که مسئولین و متصدیان مربوطه با موانع بسیاری ازجمله تکمیل نبودن بانک خونی خانواده‌های شهدا مواجه هستند.

کلمات کلیدی:

جنگ تحمیلی، شهید گمنام، دفاع مقدس، تفحص شهدا.

پی‌نوشت‌ها:

1. برای نمونه، نشریه ضد جمهوری اسلامی کیهان لندن در رابطه با مراسم تشییع شهدای گمنام آورده است: «... جمهوری اسلامی با تابوت‌هایی که معلوم نیست خالی‌ هستند یا محتوای آن چیست هوادارانش را به اسم عزاداری و تشییع‌جنازه به خیابان می‌کشاند. سناریویی که درگذشته هم تکرار شده است. دفن این تابوت‌ها در دانشگاه‌ها و نهادهای دولتی و پارک‌ها نیز زمینه‌ساز حضور بیشتر نیروهای بسیج و سپاه پاسداران در این نهادهاست». کیهان لندن، گزارش ویژه؛ نمایش تابوت‌های مشکوک به اسم «تشییع ۴۰۰ شهید گمنام»؛ چرا آمار «شهدای مفقودالاثر» بیشتر می‌شود؟! سه‌شنبه ۶ دی ۱۴۰۱/۲۷ دسامبر ۲۰۲۲، https://kayhan.london/1401/10/06/308692/.

2. در هنگام جنگ تحمیلی ۸ ساله، تعدادی از رزمندگان ایرانی به دلایل گوناگون ازجمله به اسارت درآمدن رزمندگان و عدم امکان جابه‌جایی و انتقال ابدان شریف شهدا (به دلیل نامساعد بودن وضعیت جغرافیایی مناطق عملیاتی، حجم آتش دشمن و...)، هویتشان نامعلوم و به‌اصطلاح «مفقودالاثر» ماندند. در همان سال‌ها و پس از آن، تلاش‌های فراوانی برای شناسایی و کشف بازماندگان جنگ صورت گرفت، اما تعدادی از آنان در جریان تبادل اسرا و شهدا و طی «عملیات تفحص» شناسایی و برخی همچنان مفقودالاثر تلقی شدند. با اتمام بحث تبادل اسرا و بازگشت آزادگان به میهن اسلامی و بررسی‌های به وجود آمده، در سال ۱۳۸۴ با اعلام رسمی بنیاد شهید، رزمندگان عزیزی که ابدان شریفشان کشف و شناسایی نشد به‌عنوان «شهید» و «مفقود‌الجسد» معرفی گردیدند. واژه «مفقود» در ادبیات دفاع مقدس به شهیدان عزیزی اطلاق می‌گردد که پیکرهای مطهرشان در مناطق عملیاتی و معرکه جنگ باقی‌مانده و به مواضع نیروهای خودی برنگشته است.

3. به نقل از امیر سرتیپ ناصر سعیدی جانشین فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، (سعیدی، ناصر، آمار شهدا پس از انقلاب: ۳۲۳ هزار نفر/ ۳ هزار شهید دفاع مقدس هنوز مفقودالاثرند، سایت تاریخ ایرانی، 14 بهمن 1399، کد خبر: 8595، http://tarikhirani.ir/fa/news/8595).

4. ملاحظاتی در باب آمار تشییع شهدا و موزه‌های دفاع مقدس/ آمار صحیح تشییع شهدای گمنام در ۲۲ سال گذشته چیست؟ خبرگزاری مهر، 23 مهر 1397، کد خبر 4430505، mehrnews.com/xMGhv.

5. روایت سردار باقر زاده از نحوه شناسایی شهدای گمنام، خبرگزاری تسنیم، 12 بهمن 1393، https://tn.ai/639340.

6. چگونگی تشکیل و انجام عملیات تفحص به روایت سرهنگ غلامی، پایگاه اطلاع‌رسانی و فرهنگی مفقودین و شهدای گمنام، 12 شهریور 1390، http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/534.

 

7. کارگر، بهمن، ۲۳۰۶ یادمان برای شهدای گمنام در کشور بناشده است، خبرگزاری تسنیم، 20 شهریور 1401، https://tn.ai/2772651.

8. ملاحظاتی در باب آمار تشییع شهدا و موزه‌های دفاع مقدس/ آمار صحیح تشییع شهدای گمنام در ۲۲ سال گذشته چیست؟ خبرگزاری مهر، 23 مهر 1397، کد خبر 4430505، mehrnews.com/xMGhv.

9. روایت سردار باقر زاده از نحوه شناسایی شهدای گمنام، خبرگزاری تسنیم، 12 بهمن 1393، https://tn.ai/639340.

10. هویت شهید گمنام دانشگاه شهید بهشتی شناسایی شد، پایگاه خبری دانشگاه شهید بهشتی، 16 آذر

1400، https://www.sbu.ac.ir/fa/web/news/w/shahid. واکنش به خبر شناسایی یکی از ۱۵ شهید گمنام در یزد، پایگاه خبری تحلیلی الف، 6 دی 1401، https://www.alef.ir/news/4011006007.html. شناسایی شهید گمنام تدفین شده در اهواز پس از ۳۴ سال / شهید «پرویز پوردل» اعزامی از تهران بود، خبرگزاری برنا، 13 مرداد 1401، کد خبر: ۱۳۵۹۸۹۶، https://www.borna.news/fa/tiny/news-1359896. شناسایی هویت شهید

گمنام آرمیده در دانشگاه علامه طباطبایی پس از ۳۹ سال، خبرگزاری ایرنا، 10 آذر 1400، کد خبر:

84562241، https://irna.ir/xjGMC3.

11. این مرکز، به‌عنوان متولی تشخیص هویت شهدای گمنام مشغول به کار است.

12. در گفتگویی با رئیس مرکز تحقیقات ژنتیکی نور مطرح شد؛10 هزار شهید گمنام داریم/ 70 درصد نمونه خون خانواده‌ شهدای تهرانی را نداریم، پایگاه جامع ترویج فرهنگ ایثار و شهادت بنیاد شهید، ۱۷ مرداد

۱۳۹۷، https://navideshahed.com/fa/news/435030/10.

در بررسی علت تهاجم و تجاوز رژیم بعث به ایران، خلاصه کردن آن به مسئلۀ «تحریک»، تقلیل مسئله است.

پرسش

ایران اقداماتی داشت که صدام را به واکنش و جنگ، وادار کرد. مثلا شعار صدور انقلاب یا دخالت امام‌خمینی در مسائل عراق. اخیراً هم مطلبی از آقای دعایی منتشر شده که در همان ایام به صورت واضح هشدار داده و پیش‌بینی کرده است که ایران دست به بازی خطرناکی زده است. آیا ما آغازگر جنگ نیستیم؟

در رابطه با تحریک صدام به جنگ دو مسئله مهم مطرح است. یکی شعار صدور انقلاب و دیگری دخالت امام خمینی ره در عراق.
امام در ابتدای پیروزی انقلاب با قاطعیت بیان داشت که «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم». (1) این سخنی بود که سایر کشورها را به وحشت وا‌می‌داشت و آن‌ها انقلاب ایران را دومینویی برای فروپاشی و اخلال در نظام‌های سیاسی خود می‌دیدند.

همچنین عبدالعلی بازرگان فرزند مهندس مهدی بازرگان در مصاحبه‌ای که با یکی از سایت‌های خبری داشت به نقل خاطره‌ای پیش از آغاز جنگ پرداخته و بیان داشته است که در سال 59 سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق توسط صدام حسین احضار شده و پس از اعتراض شدید نسبت به دخالت‌های جمهوری اسلامی در عراق تأکید کرده که من حاضرم شخصاً به ایران بیایم و اختلافات خود با ایران را حل کنم وگرنه به حمله نظامی متوسل خواهم شد؛ اما علی‌رغم اصرار دعایی و اعضای برجسته شورای انقلاب، امام خمینی هیچ اعتنایی به این موضوع نکرد و ماجرا را نادیده گرفت. (2)

همچنین جمله‌ای معروف از امام خمینی خطاب به ملت عراق با این محتوا منتشرشده است که:

«شما از پشت، خنجر به او (صدام) ‎‏بزنید. قیام کنید. اعتصاب کنید. راهپیمایی کنید بر خلافش. اقتصادش را فلج کنید. ندهید‏‎ ‎‏مالیات به او؛ و پول‏‎ ‎‏آب و برق را ندهید. چیزهای دیگر را که می‌خواهند، ندهید. زیر بار‏‎ ‎‏نروید و تظاهرات بکنید و راهپیمایی بکنید. منفجر کنید جاهایی را که مال دولت است». (3)

این صحیح است که صدام تجاوز نظامی به ایران را آغاز کرد اما با این اوصاف، دلیل تجاوز نظامی عراق، تحریک دولت عراق توسط امام خمینی و رفتارهای نظام جمهوری اسلامی نبود؟

1. خاطره آقای عبدالعلی بازرگان مخدوش و تحریف‌شده است.

مأموریت آقای سید محمود دعایی در عراق، پیش‌ازتاریخ مذکور (1359) یعنی در اسفند 1358 به پایان رسیده و ایشان پس از بازگشت به‌عنوان مسئول، در روزنامه اطلاعات مشغول به کار شده است. (4)

سید محمود دعایی بعد از انتشار این ادعا، به‌صراحت اعلام کرد که در طول مأموریت خود در عراق (15 خرداد 58 تا اسفند 58)، تنها دو بار به‌صورت تشریفاتی و در مراسم رسمی و عمومی به‌عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران، صدام حسین را به‌صورت طبیعی ملاقات کرده است (5) و ماجرای احضار و توبیخ و تهدید صدام، کاملاً جعلی است؛ اما آقای دعایی دقیقاً در خاطرات خود که بیش از ده سال پیش منتشر کرده است راجع به این ماجرا این‌چنین آورده است که در طول دوران سفارت خود طی چند ملاقات به امام راجع به وضعیت عراق و اصرار آنان به مذاکره سخن گفتم که امام پس از بررسی و تأمل بیان داشت که فرستادن شخصی از طرف من مصلحت نیست چراکه عراقی‌ها بعید است حسن نیت داشته باشند و بهتر است این کار بعد از تشکیل دولت و مجلس در کشور انجام شود. عراق نیز در حال توطئه در ایران بود.‏(6) دعایی با ذکر کارشکنی‌های عراق روایت خود از آغاز جنگ را این‌گونه ادامه داده است که عراقی‌ها برای جنگ، ‎‏برنامه‏‏‏‏های مدون از پیش تعیین‌شده داشتند. آن‌ها‏‎ ‎‏حتی‏‎ ‎‏قبل از پیروزی انقلاب درصدد بهره‏‏‌‏‏گیری از اوضاع داخلی ایران و حل ‏‎ ‎‏مسائل و مشکلات خود بودند. وی معتقد بود که عراق به دنبال زمینه‌چینی در منطقه بود و بخشی از مسیر ابرقدرت‌ها علیه ایران را طی می‌کرد. (7)

پس از یک دهه و با مطرح‌شدن این ماجرا (گریه ایشان و بی‌اعتنایی امام)، ایشان به‌صراحت مواردی که پیش از این بیان کردیم را در رد این ادعا توضیح داد و در پاسخ به این سؤال که «‌کلاً فکر می‌کنید که امکان این وجود داشت که با همه تحریکاتی که صورت گرفته بود، از وقوع جنگ جلوگیری شود»؟ تأکید کرد:

«زمانی می‌توانست از جنگ پیشگیری شود که ما تسلیم خواسته‌های عراق شویم و از حاکمیت ملی خود صرف‌نظر کنیم. هیچ انقلابی تن به این کار نمی‌دهد. آن‌ها می‌خواستند که مسئله اروندرود را برخلاف قرارداد الجزایر کأن‌‌ لم یکن (8) تلقی کنند و مدعی شوند که شط‌العرب  (9)  برای آن‌هاست. آن‌ها سر مسائل جزایر سه‌گانه (10)  مدعی بودند که این جزایر برای ایران نیست و باید به صاحبان عربی آن‌ها بازگردد. همچنین نسبت به هم‌وطنان عرب‌زبان و کُردزبان خود تنازلاتی داشته باشیم. در حقیقت عراقی‌ها می‌خواستند که در شرایط اول انقلاب که ما ارتش مناسبی نداشتیم، از آن موقعیت سوءاستفاده کنند و ما را تسلیم شرایط خود کنند». (11)

حتی اگر حجت‌الاسلام سید محمود دعایی این خاطره را تکذیب نکرده بود دلایل متعددی وجود داشت که اطمینان حاصل کنیم که دلیل آغاز جنگ، تحریک ایران نبوده است که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهد شد. 
2. اگر تصور کنیم که صرف تهدید صدور انقلاب یا سخنرانی‌ها و دخالت‌های امام در عراق، موجب تهاجم نظامی یک کشور به کشوری دیگر است، در تحلیل چرایی وقوع جنگ، مسامحه کرده‌ایم. اساساً جنگ‌ها صرفاً بنا بر تهدید و تحریک رخ نمی‌دهد، بلکه پایه اصلی جنگ‌ها تضاد منافع و اطمینان از پیروزی است. اگر به مناسبات بین‌المللی بنگریم متوجه خواهیم شد که بخش بزرگی از کشورهای جهان به‌صورت مداوم در حال تحریک و تهدید کشورهای همسایه و غیر همسایه خود بوده و دلایل زیادی وجود دارد که هر آنچه ما تهدید و تحریک می‌شمریم ابداً به جنگ منجر نشود؛ اما وقتی کشوری برای به دست آوردن منافعی مُصر بوده و منافع جنگیدن را به هزینه‌اش ترجیح بدهد وارد جنگ خواهد شد.

3. معنای صدور انقلاب، صدور نظامی نبود. امام خمینی ره به‌صراحت بیان کرده بود:

«ما که می‌گوییم اسلام را ما می‌خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزی نه ما گفتیم و نه ما می‌توانیم؛ اما آنکه ما می‌توانیم این است که به‌وسیله دستگاه‌هایی که داریم، به‌وسیله همین صداوسیما، به‌وسیله مطبوعات، به‌وسیله گروه‌هایی که در خارج می‌روند، اسلام را آن طوری که هست معرفی کنیم. اگر آن طوری که هست معرفی بشود، مورد قبول همه خواهد شد. بشر به فطرتش یک فطرت سالم است، اگر یک‌چیزی را القا بکنند، روی فطرت سالم خودش قبول می‌کند و قدرتمندها از همین معنا می‌ترسند؛ بنابراین ما یک وظیفه بسیار بزرگ بر عهده‌داریم. نه ما تنها، همه مسلمان‌ها و نه شما تنها، همه قشرهایی که در ایران و در خارج ایران هستند و متعهد به اسلام هستند، وظیفه بزرگی داریم و آن اینکه اسلام را آن طوری که هست، آن طوری که خدای تبارک‌وتعالی فرموده است، آن طوری که در روایات و در قرآن ما هست، آن‌طور به مردم ارائه بدهیم و به دنیا ارائه بدهیم و همین خودش از هزارها توپ و تانک بیشتر می‌تواند مؤثر باشد. آن چیزی که با ارشاد حاصل بشود، قلب مردم را برمی‌گرداند؛ و این کار، این هنر از اسلام می‌آید و این هنر از احکام اسلام می‌آید، نه با یک توپ و تانک بخواهد کار بکند». (12)
نکته قابل‌توجه پاسخ به این پرسش است که کدام کشور صاحب نفوذی است که به دنبال جهانی کردن ایده‌های حکمرانی و سبک زندگی خود نیست؟ غرب و شرق عالم چندین دهه برای صدور تفکر لیبرالیستی از یک‌سو و مارکسیستی از سوی دیگر منازعات پرهزینه و خانمان‌سوز غیرقابل‌شمارش و جنگ‌های خونین متعددی به راه انداختند و امروز برای گسترش افکار و منافع خود به همه جای عالم لشکرکشی می‌کنند. آنگاه امام خمینی ره که صدور مکتب اسلام و بیداری اسلامی و قیام مستضعفین عالم علیه مستکبرین را به‌عنوان یک واقعیت مطرح کرد، متهم به تحریک است! چرا بعد از آن تا به امروز که هزاران بار سخنان تهدیدآمیز و تندتری از سوی مسئولین نظام به ابرقدرت‌ها اعلام‌شده است، کسی به ایران حمله نکرده است!
4. سخنانی که از امام خمینی ره مبنی بر آتش زدن و راهپیمایی در عراق منتشرشده است تحریک به آغاز جنگ نیست، بلکه این سخنان، چند روز بعد از آغاز جنگ تحمیلی و در واکنش به جنایات داخلی و خارجی صدام حسین و رژیم بعثی عراق ایراد شده است. این سخنان مربوط به تاریخ چهارم مهرماه 1359 است. (13) جنگ ایران و عراق  26 و یا 31 شهریور 1359 آغاز شد. برخلاف ادعاهای مطرح‌شده، این صدام بود که به دخالت مستقیم و توطئه عملیاتی در ایران مشغول بود. اخراج هزاران ایرانی از عراق در نیمه دوم 1358 ش؛ توزیع اسلحه بین عوامل ضدانقلاب، حمایت از بمب‌گذاران و طراحی انفجارهای مکرر در خطوط راه‌آهن و تأسیسات نفتی؛ پناه دادن به ژنرال‌های فراری حکومت پهلوی؛ انتخاب اسامی مجعول برای شهرهای ایران در نقشه‌ها و کتاب‌های درسی (عراق اهواز را «الاحواز»، خرمشهر را «محمره»، آبادان را «عبادان»، سوسنگرد را «خفاجیه» و بالاخره خوزستان را «عربستان» نامید.) و الحاق خیالی این شهر‌ها به قلمرو جغرافیائی عراق؛‌ تحریکات و تجاوزات مکرر مرزی (ده‌ها مورد یادداشت رسمی اعتراض از سوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به سفارت رژیم عراق در تهران ارسال شده است)؛ (14)انعقاد قراردادهای خرید هواپیماهای میراژ، میگ وتوپولف (این قراردادها پس از پیروزی انقلاب و قبل از جنگ منعقدشده است)؛ تقویت بدون دلیل نیروهای عراقی در مرز مشترک دو کشور و ایجاد موانع از قبیل سنگرهای بتونی، سیم‌های خاردار و ... صدها نمونه دیگر از اقدامات مقدماتی صدام برای فراهم آوردن زمینه یک تهاجم گسترده نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران است.

صدام در 23 اسفند 1359، آشکارا از عناصر مخالف انقلاب اسلامی پشتیبانی و اعلام کرد: «ما به کلیه ملت‌های ایران، به‌ویژه به ملت کرد ایران و ملت بلوچستان و آذربایجانی‌ها و تمامی وطن‌دوستان واقعی و شریف، غیر از نادانان و آنان که با استعمار رابطه دارند، اعلام می‌کنیم که برای ایجاد روابطی استوار با آنان، به‌قصد دستیابی به حقوق ملی و میهنی خود آمادگی داریم ... ما آمادگی هرگونه کمکی را اعم از سلاح و مسائل دیگر که در راه ایجاد این روابط بدان نیاز دارند، تقدیم کرده، در اختیارشان بگذاریم ...». (15)

5. عدم مذاکره دولت ایران با صدام هم یک دروغ بزرگ و تحریف تاریخ است. از همان ابتدا دولت ایران به دنبال حل مسائل از طریق مذاکرات و صدام حریص به جنگ و طمع‌کار در ایران انقلابی و آشفته بود. (16) در یک فایل ویدئویی صلاح عمر علی - سفیر عراق در سازمان ملل (1978 تا 1981) در رابطه با ملاقات خود با صدام در سال ۱۳۵۸ ش یک سال پیش از حمله به ایران بیان کرده است که دکتر ابراهیم یزدی (وزیر خارجه وقت ایران) مایل به ملاقات و مذاکره با عراق بود که سعدون حمداوی (وزیر خارجه وقت عراق) نپذیرفت که در این مورد با صدام صحبت کند، پس از امتناع سعدون شخصاً صدام را راضی به این ملاقات کرده است و پس از ملاقاتی که ظاهراً بسیار عالی پیش رفته است، صدام به صلاح عمر علی گفته است که این فرصتی است که شاید در طول هر قرن بیشتر از یک‌بار اتفاق نیفتد.

این‌ها اهواز را از ما گرفتند. شط‌العرب را از ما گرفتند، ما را تهدید کردند. می‌خواهند انقلابشان را برای ما صادر کنند. الآن که دچار از هم گسیختگی هستند، دچار تفرقه هستند و بینشان درگیری است، این‌یک فرصت تاریخی است که ما تمامی حقوق‌مان را از آن‌ها پس بگیریم.(17) 
6. غیر از تمام این مباحث، صدام به‌صراحت دلیل حمله به ایران را در سخنرانی مهم خود در شامگاه هفده سپتامبر ۱۹۸۰ (بیست‌ و ششم شهریور ۱۳۵۹)، درست پنج روز پیش از آنکه جنگ تمام عیار عراق علیه ایران آغاز شود، در جمع نمایندگان مجمع ملی عراق که از رسانه‌ها پخش شد ایرانیان را تهدید کرد که یا اراضی تصاحب‌شده که متعلق به عراق و ملت عرب است یا پس بدهند وگرنه، ثابت کرده‌اند که عامل نیروهای امپریالیست و صهیونیست و نژادپرستان ارتجاعی هستند که نسبت به ملت عرب، نفرت و خصومت دارند. وی قرارداد الجزایر را بی‌ارزش خواند و رسماً ایران به را تهدید به حمله سخت نظامی کرد. (18)   در همین نطق تاریخی بود که صدام در مقابل دوربین‌ها قرارداد الجزایر را پاره کرد.

7. رژیم بعث عراق و صدام، متجاوز، تندرو و به‌شدت خون‌ریز بودند و منتظر تحریک ایران نبودند و برای این ادعا دو شاهد واضح وجود دارد. یکی همان‌طور که پیش از این بیان گردید حمله پیش از انقلاب عراق به ایران که قدرت اصلی در آن دوران هم صدام بود و حتی وی به‌عنوان معاون رئیس‌جمهور عراق به همراه شاه قرارداد الجزایر را امضا کرد. دیگری حمله سریع و متجاوزانه صدام به کشورهای متحد خود بعد از اتمام جنگ ایران و عراق. دقیقاً اینجا متوجه می‌شویم که چرا امام خمینی ره، اعلام حسن نیت وی را جدی نمی‌گرفت و او را در آن زمان فردی توطئه‌گر و غیرقابل‌مذاکره می‌دانست. امام خمینی ره در سال 1361 ش به کشورهای اسلامی هشدار داد:

«بدانید که اگر صدام نجات پیدا کند و قدرت را به دست بگیرد، آدمی نیست که قدرشناسی از امثال شما بکند. آدمی است که جنون بزرگ‌بینی دارد و با این جنون، با شما هم که با او همراهی کردید به جنگ برمی‌خیزد اگر قدرت داشته باشد، شما را تباه خواهد کرد».(19)

نتیجه:
اینکه ایران به دنبال این نبود که از طریق مذاکره با صدام مسائل خود را حل کند واقعیت نداشته و برای نشان دادن چهره‌ای متعصب و نادان از مقامات ایرانی است. بعد از مذاکرات بی‌حاصل و شیطنت‌های صدام، امام مذاکره با وی را صلاح ندانست چراکه صدام بارها اثبات کرد که به دنبال راه‌حل نیست و فقط زبان زور را متوجه می‌شود. خاطره منتسب به آقای دعایی تحریف‌شده است و پیام امام به ملت عراق نیز برای بعد از آغاز جنگ است. اگر قرار بودن صرف تهدید و تحریک عامل جنگ و دلیل تقصیر باشد، عالم همواره شاهد جنگ‌های بی‌پایان جهانی بود.

معنای صدور انقلاب هم صدور فکری و مکتبی بود و نه حمله نظامی ایران به سایر کشورها، ضمن اینکه کدام کشور صاحب‌فکری، در پی جهانی کردن افکار خود نیست.

کلمات کلیدی:

جنگ تحمیلی، دفاع مقدس، امام خمینی، صدام حسین، تحریک صدام، صدور انقلاب، محمود دعایی.

پی‌نوشت‌ها:
1. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 12، ص 148.

2. روزی در سال ١٣٥٩ از شورای انقلاب از من خواستند برای مشورت در مسئله مهمی در جلسه شورا شرکت ‏کنم. وقتی به جلسه رفتم دیدم آقای دعایی سفیر ایران در عراق نیز در جلسه حضور دارد. گفتند آقای دعایی ‏گزارشی دارند. آقای دعایی بیان کرد که... هفته گذشته صدام حسین مرا احضار کرد و پس از ‏بیان اعتراض شدید به دخالت‌ها و اخلال‌ها، گفت این وضع برای من قابل‌تحمل نیست. شما بروید تهران و به آقای ‏خمینی بگویید من اولین دولتی بودم که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختم و اگر اجازه بدهند من (صدام) ‏خودم شخصاً به ایران می‌آیم تا با مذاکره اختلافاتمان را حل کنیم اگر مایل نیستند با من مذاکره کنند، من یک هیئت ‏عالی‌رتبه به ایران می‌فرستم و یا دولت ایران یک هیئت عالی برای مذاکره به عراق بفرستد تا اختلافات فی‌مابین حل ‏شود زیرا ادامه این وضع برای من قابل‌تحمل نیست و من برای خاتمه دادن به این وضع به ایران حمله نظامی ‏خواهم کرد. سپس آقای دعایی تأکید کرد این آدمی است که حمله خواهد کرد.‏ شورای انقلاب تصمیم می‌گیرد که آقای دعایی به‌اتفاق آقای مهندس بازرگان و آقای دکتر بهشتی برای بیان ماجرا ‏و تعیین تکلیف به دیدار رهبر انقلاب بروند. در این دیدار ابتدا آقای دعایی شرح کامل ماجرا و نهایتاً تهدید صدام را ‏بیان می‌کند. رهبر انقلاب در پاسخ به او می‌گویند محلش نگذارید. سپس آقای مهندس بازرگان به استدلال می‌پردازد ‏که... رهبر انقلاب در ‏پاسخ می‌گویند گفتم محلش نگذارید. مجدداً آقای دکتر بهشتی شروع به استدلال می‌کند اما آیت‌الله خمینی تا سخن او ‏پایان گیرد تحمل نمی‌کنند و از جایشان برمی‌خیزند و برای بار سوم تکرار می‌کنند که گفتم محلش نگذارید و به‌طرف ‏در اندرونی حرکت می‌کنند. آقای دعایی که بسیار ناراحت‌ شده بود می‌گوید آقا من به بغداد نخواهم رفت. آقای ‏خمینی که نزدیک درِ اندرونی رسیده بودند، پس از تأمل کوتاهی رویشان را به‌طرف دعایی برگردانده و می‌گویند ‏وظیفه شرعی‌ات است که بروی و بدون اینکه منتظر پاسخ شوند، به قسمت اندرونی وارد می‌شوند. آقایان به شورای ‏انقلاب برمی‌گردند و آقای دعایی بسیار ناراحت بوده درحالی‌که گریه می‌کرده است می‌گوید به خدا قسم او (صدام) ‏حمله خواهد کرد. هیچ‌کس کاری نمی‌تواند بکند و مدتی بعد عراق به ایران غافلگیرانه حمله می‌کند. 

 روایت دعایی از دیدار با صدام، روزنامه شرق، 14 آذر 1394، https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-80244
3. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 13 ص 238 و 239.

4. دعایی، سید محمود، گوشه‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمود دعایی، ‏‏چاپ و نشر عروج‏‏ ‏‏(وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏‏(س)‏‏)، چاپ دوم، 1387 ش، ص 174.

 روایت دعایی از دیدار با صدام، روزنامه شرق، 14 آذر  1394، https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-80244
6. در رابطه با‏‎ ‎‏پیش‏‏‌بینی ‏‏جنگ و کلاً‏‎ ‎‏در رابطه با‏‎ ‎‏عراق من چند ‏‎ ‎‏ملاقات با‏‎ ‎‏حضرت امام داشتم و به ایشان عرض کردم که عراقی‏‏ها‏‎ ‎‏اهداف و برنامه‏‏‌هایی دارند و در شرایط کنونی‏‏، تاکتیکِ اصرار بر مذاکره ‏‎ ‎‏و نشست را‏‎ ‎‏تعقیب می‌کنند. من در یک ملاقات دوساعته در قم به ‏‎ ‎‏ایشان وضعیت مبارزین عراقی را گفتم و از اهمیت مبارزاتشان صحبت ‏‎ ‎‏کردم. همچنین درباره شیوه‏‏‌‏‏هایی که می‏‏‌‏‌تواند کاربرد بهتری داشته باشد ‏‎‎‏سخن گفتم و بیان کردم که عراقی‏‏ها‏‎ ‎‏اصرار دارند یک شخصیت رسمی‏‎ ‎‏خارج از دولت موقت و مرتبط با‏‎ ‎‏شخص حضرت‌عالی با‏‎ ‎‏آن‌ها‏‎ ‎‏مذاکره ‏‎‎‏کند. شخصی که قرار بود با‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏مستقیماً‏‎ ‎‏مذاکره کند خود صدام بود.‏

امام فرمودند: من باید فکر کنم و بعد بگویم. روز بعد که به خدمت ‏‎ ‎‏ایشان رسیدم امام فرمودند: من تصور می‏‏کنم که عراقی‏‏ها‏‎ ‎‏حُسن نیت ندارند و قصد فریب ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏دارند و من مصلحت نمی‏‏‌‏‏دانم در این شرایط ‏‎ ‎‏شخصی را‏‎ ‎‏از طرف خودم بفرستم. این مسئله باشد تا‏‎ ‎‏انتخابات انجام ‏‎ ‎‏شود و کشور نظم خود را‏‎ ‎‏بیابد؛ یعنی رئیس‌جمهور، مجلس و دولت ‏‎ ‎‏منتخب مجلس داشته باشیم.‏

در مناسبتی که دریکی از جلسات شورای انقلاب شرکت کردم تأکید‏‎ ‎‏کردم که اگر بنا بر حفظ روابط در سطح عالی است در برخوردها‏‎ ‎‏و ‏‎ ‎‏شیوه‏‏‏‏های ارتباطی تجدیدنظر کنید.‏ در آن روزگار هر یک از روزنامه‏‏‌‏‏ها، رسانه‏‏ها‏‎ ‎‏و بخش‏‏های مختلف‏‎ ‎‏رادیو و تلویزیون، سازی جداگانه می‏‏‏‏زدند. مثلاً‏‎ ‎‏رادیو اهواز که برنامه ‎‏عربی داشت توسط مخالفین رژیم عراق اداره می‏شد و آنچه احزاب و ‏‎ ‎‏سازمان‌های مبارز عراقی می‌خواستند، پخش می‌شد‏‏. بدیهی است که این ‏‎ ‎‏سخنان در ارتباط ما و عراق و تلقی‏‎ ‎‏آن‌ها‏‎ ‎‏از انقلاب اسلامی تأثیر‏‎ ‎‏می‏‏‏‏گذاشت. شورای انقلاب نسبت به فرستادن فردی که به‌طور رسمی با‏‎ ‎‏عراق مذاکره کند تردید داشت.‏ امام معتقد بودند مذاکره فایده‏‏‏‏ای ندارد؛ زیرا‏‎ ‎‏عراق قصد فریب ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏دارد و نمی‏‏خواهد با‏‎ ‎‏ما‏‎ ‎‏و انقلاب اسلامی ما‏‎ ‎‏کنار بیاید. عراق از بهترین ‏‎ ‎‏فرصت ممکن یعنی از زمانی که ما‏‎ ‎‏درگیر مسائل داخلی و بحران‌های بعد‏‎ ‎‏از انقلاب بودیم استفاده کرد و سعی نمود تا‏‎ ‎‏در درون کشور اختلاف و ‎‏دو دستگی ایجاد کند؛ بنابراین با‏‎ ‎‏استفاده از

گروهک‌های سیاسی تحت ‏‎ ‎‏نفوذ خود بعضی از استان‌های مرزی ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏به جدایی‌طلبی و استقلال ‏‎ ‎‏تحریک کرد تا‏‎ ‎‏از طریق ایجاد درگیری‌های داخلی و قومی‏‎ ‎‏یعنی داشتن‏‎ ‎‏داعیه استقلال در استان‌های مرزی، ما‏‎ ‎‏را‏‎ ‎‏وادار به سازش و تسلیم نماید و به‌نوعی به خواسته‌های خود برسد.
دعایی، سید محمود، گوشه‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمود دعایی، ‏‏چاپ و نشر عروج‏‏ ‏‏(وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏‏(س)‏‏)، چاپ دوم، 1387 ش، ص 174 و 175 ش.

7. البته عراقی‏‏ها‏‎ ‎‏برنامه‏‏‏‏های مدون از پیش تعیین‌شده داشتند. آن‌ها‏‎ ‎‏حتی‏‎ ‎‏قبل از پیروزی انقلاب درصدد بهره‏‏‌‏‏گیری از اوضاع داخلی ایران و حل ‏‎ ‎‏مسائل و مشکلات خود بودند و اصولاً‏‎ ‎‏بعد از تسلیم شدن به ‏‎ ‎‏خواسته‏‏‌های رژیم شاه و بالاخره توافق ‏‏الجزایر، همیشه درصدد انتقام و‏‎ ‎‏جبران شکست بودند و نسبت به استان زرخیز خوزستان طمع داشتند.‏ آن‌ها‏‎ ‎‏با‏‎ ‎‏سقوط شاه داعیه قدرت برتر منطقه و ژاندارمی خاورمیانه را‏‎ ‎‏پیدا‏‎ ‎‏کردند و بدیهی است که از بروز یک قدرت مستقل در مقابل شرق و ‏‎ ‎‏غرب در منطقه هراس داشتند و طبیعتاً‏‎ ‎‏برای ضربه زدن به این دولت‏‎ ‎‏مستقل از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نمی‏‏‌‏‏کردند و از هر توانی برای‏‎ ‎‏ضربه زدن استفاده می‏‏نمودند.‏ به‌عبارت‌دیگر باید به این نکته توجه داشت که صدام در حقیقت‏‎ ‎‏مقدمات جنگ علیه ایران را‏‎ ‎‏از آبان 57 (سه ماه قبل از پیروزی انقلاب) آغاز کرد و اولین قرارگاه اطلاعاتی و عملیاتی جنگ را از همان موقع در ‏‎ ‎‏بصره تأسیس کرد و برادرش برزان تکریتی را مسئول قرارگاه کرد؛ یعنی ‎‏با اعلام انحلال ساواک و مراکز قدرت امنیتی و سیاسی رژیم شاه و با‏‎ ‎‏فروپاشی نظم سابق و از هم گسستنِ بدنه ارتش که در واقع پس از فرار‏‎ ‎‏سربازان از پادگان‌های ایران آغاز شده بود، صدام به فکر انتقام از ایرانی‌ها‏‎ ‎‏افتاد و درصدد برآمد تا حقارتی را که در درون از زمان امضای قرارداد ‏ ‎‏الجزایر به دست خودش به دلیل تسلیم در برابر شاه احساس می‌کرد، ‎‏جبران کند.

علاوه بر این انگیزه مؤثر، او به‌درستی درک کرده بود که با‏‎ ‎‏فروپاشی نظام دیکتاتوری شاه و تشکیل حکومتی مردمی و اسلامی در‏‎ ‎‏کنار مرزهایش پایه‌های دیکتاتوری حزب بعث عراق هم متزلزل می‌شود. ‏‎ ‎‏پس باید در جهت تضعیف و صدمه زدن به این نظام نوپا از هیچ ‏‎ ‎‏کوششی دریغ نکند. به‌اضافه، ماهیت و طبیعتِ وابستگی صدام به‏‎ ‎‏بیگانگان، زمینه تحریک‌پذیری و تشویق وی را به جنایت فراهم می‌کرد. ‏‎‎‏او برای این‌همه، نیاز به زمینه‌چینی داخلی و منطقه‌ای و برداشتن موانع از ‏‎ ‎‏سر راه داشت. البته «حسن البکر» رئیس‌جمهور عراق به دلیل پختگی و ‏‎ ‎‏درک روشن از تجارب جهانی، مانع جدی به‌حساب می‌آمد. لذا با‏‎ ‎‏کودتای درون‌حزبی، وی را وادار به استعفا کرد و بعد هم از میان ‏‎ ‎‏برداشت و با به دست گرفتن قدرت تام، اهداف خود را دنبال کرد. ابتدا‏‎ ‎‏برخی از حکام دیکتاتور منطقه را از حضور حکومتی مردمی و انقلابی ‏‎ ‎‏در ایران به هراس انداخت و خود را حامی آنان در قبال موج مردمی ‏‎‎‏آزادیخواهی منطقه‌ای معرفی کرد و سپس به ضدانقلاب فراری و ‏‎ ‎‏موجود در میهن ما هم امید و امکان ضربه زدن داد.

دعایی، سید محمود، گوشه‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید محمود دعایی، ‏‏چاپ و نشر عروج‏‏ ‏‏(وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی‏‏(س)‏‏)، چاپ دوم، 1387 ش،  ص 176 و 177.

8. گویی که از اول نبوده است.

9. اروندرود

10. ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک.

11. روایت دعایی از دیدار با صدام، روزنامه شرق، 14 آذر

1394، https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-80244.
12. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 18، ص 364.

13. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 13، ص 238 و 239.

14. ر.ک: تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، وزارت ‌امور خارجه اداره‌ کل ‌امور حقوقی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، 1367 ش.
15. ستیز با صلح، تهران، انتشارات ستاد تبلیغات جنگ، 1366 ش، ص 51.
16. متن کامل مذاکرات ابراهیم یزدی با صدام حسین در هاوانا (10 شهریور 1358)، تاریخ ایرانی، 2 مهر 1393، http://tarikhirani.ir/fa/news/7832
17. صلاح عمر علی: «دکتر ابراهیم یزدی (وزیر خارجه وقت ایران) مایل به ملاقات و مذاکره با عراق بود که سعدون حمداوی (وزیر خارجه وقت عراق) نپذیرفت که در این مورد با صدام صحبت کند، ... خودم رفتم پیش صدام حسین و موضوع را به او گفتم. او قبل از پذیرفتن گفت نظر تو چیست؟ به او گفتم این فرصت بسیار مهمی است، این پیشنهاد از طرف ایرانی‌ها آمده، ما دو کشور همسایه هستیم و بی‌نیاز هستیم از اینکه بین ایران و عراق مشکلی ایجاد شود. ایران هم مشکلاتی دارد اما نباید مشکلاتی بین ما باشد. صدام گفت فردا بعد از اجلاس عدم تعهد در خانه‌ای که سکونت دارم بگو که با وزیر خارجه ایران دیدار خواهم کرد. بعد دکتر یزدی آمد، از او استقبال کردم و صدام هم از او استقبال کرد. ما نشستیم و گفتگو در مورد مشکلات دو کشور شروع شد. گفتگوها بسیار مثبت بود و برای دکتر ابراهیم یزدی بسیار اهمیت داشت و بیشترین تلاش را کرد که مشکل دو کشور را بتواند حل کند. صدام هم به همین شکل و بسیار مثبت و دیپلماتیک در گفتگو مشارکت می‌کرد. قرار شد گروه‌هایی از دو طرف برای ادامه مذاکرات و جلوگیری از اختلافات معرفی کنیم. من یزدی را تا در بدرقه کردم و او خیلی از من ممنون شده بود. مرا بوسید و به گرمی خداحافظی کرد و رفت. برگشتم به سمت صدام، او منتظر من بود. من را به بیرون تالار برد؛ گفت به چی فکر می‌کنی صلاح؟ گفتم و الله من در حقیقت در حس آن دیدار هستم و خیلی خوشحالم و خوش‌بین شدم و ان‌شاءالله این مشکل به‌زودی حل خواهد شد. چون در دستان شما است نه وزیر و کارمند و ... من به‌عنوان یک عراقی خوشحال بودم.
صدام به من گفت: صلاح چند سال است در زمینه دیپلماسی کار می‌کنی؟ گفتم حدود ده سال. من را غافلگیر کرد و گفت صلاح می‌دانی این دیپلماسی چقدر تو را خراب کرده؟! ... چه حل مشکلی؟

این فرصتی است که شاید در طول هر قرن بیشتر از یک‌بار اتفاق نیفتد. این‌ها اهواز را از ما گرفتند. شط‌العرب را از ما گرفتند، ما را تهدید کردند. می‌خواهند انقلابشان را برای ما صادر کنند. الآن که دچار ازهم‌گسیختگی هستند، دچار تفرقه هستند و بینشان درگیری است، این‌یک فرصت تاریخی است که ما تمامی حقوق‌مان را از آن‌ها پس بگیریم.
صدام یک سال قبل از آغاز جنگ به فکر حمله به ایران بود! - سخنان اولین کسی که از تصمیم صدام آگاه شد، پایگاه خبری تحلیلی جماران، + فیلم، 14 اسفند 1401، https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1587199
18. ما از ایرانیان می‌خواهیم که به صدای حق و منطق پاسخ دهند، صدایی که از آن‌ها می‌خواهد روابط حسن هم‌جواری را با عراق و ملت عرب حفظ کنند و هر وجب از اراضی را که از عراق و ملت عرب به‌زور تصاحب کرده‌اند، پس بدهند و اگر پاسخ ندهند، ثابت کرده‌اند که عامل نیروهای امپریالیست و صهیونیست و نژادپرستان ارتجاعی هستند که نسبت به ملت عرب، نفرت و خصومت دارند. ... بنابراین روابط حقوقی در شط‌العرب باید به آنچه قبل از ۶ مارس ۱۹۷۵ [قرارداد الجزایر]  بوده، بازگردد. این رود باید با تمام حقوقِ مقرری که ناشی از حاکمیتِ کامل عراق بر آن باشد، هویت عربی و عراقی خود را بازیابد. ... مردم عراق و ارتش آن آماده هستند که در اجرای این تصمیم تاریخی سرسختانه بجنگند. ...  این دار و دسته [(اشاره به حاکمان جدید ایران)] به نحو دروغینی و به‌منظور توسعه اراضی خود و به زیان حاکمیت و منافع ملی اعراب از مذهب استفاده کرده‌اند. نقاب دروغینِ مذهب تنها پوششی است برای مخفی نگه‌داشتن روحیه نژادپرستانه ایرانیان و نفرت عمیق و ریشه‌داری که نسبت به اعراب‌دارند... ایرانی‌ها برخلاف حقشان، تمام سرزمین‌هایی را که محمدرضا شاه از عراق گرفته بود و جزایر متعلق به اعراب یعنی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را که شاه اشغال کرده بود، در تصرف خود نگه‌داشته‌اند... .( پارسا دوست، منوچهر، زمینه‌های تاریخی اختلافات ایران و اعراب، تهران: شرکت سهامی انتشار، چاپ دوم، 1365 ش، ص 200.)

19. امام خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج 16، ص 252.

بررای آشنایی با سوالات مرتبط به لینک https://mmps.ir/rPPWp مراجعه فرمایید.

 

انتخابات در ایران با سه مؤلفه قابل ارزیابی است: 1. میزان مشارکت و اقبال جامعه، 2. نسبت منتخبین با ارکان حاکمیت قبلی 3.نسبت منتخبین با اراده ملت

سؤالات و ادعاهایی در رابطه با فرمایشی بودن، شیوه نظارت و امکان تقلب در انتخابات در ایران وجود دارد. آیا در ایران انتخابات فرمایشی و نتایج اعلام‌شده مخدوش و نظارت‌ها ناکارآمد است؟

 

مقدمه

اصل جمهوریت، یکی از دو رکن غیرقابل تغییر و اساسی در نظام سیاسی جمهوری اسلامی است. برخی بر این باورند که این اصل، به دلایل متعدد امری جدی نیست و اصلی‌ترین مظهر آن یعنی انتخابات و حق اعمال اراده ملی در ایران چندان واقعی نیست. خصوصاً اینکه اینک نهادهای نظارتی و اجرایی در انتخابات کاملاً همسو با یکدیگر تعریف می‌شوند و حتی در ظاهر هم تفاوتی در آن‌ها دیده نمی‌شود. مردم به چه امیدی در یک انتخابات مهندسی‌شده بایستی شرکت کنند؟

پرسش فوق مبتنی بر دو بخش است، یکی اصل انتخابات در ایران چقدر جدی است. دوم اینکه آیا نظارت‌های نهادی و مدنی، سلامت انتخابات را تضمین می‌کند یا نه.

1. جدی بودن و یا فرمایشی بودن انتخابات در سه حالت قابل ‌فهم است. یکی در میزان مشارکت و اقبال جامعه، دوم در همسویی منتخبین با ارکان حاکمیت قبلی و دیگری نسبت منتخبین با اراده ملت که هر یک از این مؤلفه‌ها در ادامه توضیح داده شده است. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که میزان واقعی بودن یا نبودن جمهوریت، امری صفر و یکی نیست و شدت و ضعف دارد.

الف. بررسی میزان مشارکت:

در ایران تا سال 1400 شمسی، 39 انتخابات برگزار شده است که شدت مشارکت عمومی در آن گاهی به مرز ناباوری رسیده است. مثلاً حضور مردم در دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388، بیش از 85 درصد از واجدین شرایط بود که یعنی حدود چهل میلیون نفر در انتخابات برگزارشده توسط نظام جمهوری اسلامی ایران شرکت کردند. همچنین پیش از آن در هفتمین انتخابات ریاست جمهوری در سال 1376، حدود 80 درصد از واجدین شرایط در این انتخابات شرکت کردند. آیا این حجم از اقبال عمومی به انتخابات در ایران ناشی از تلقی فرمایشی بودن انتخابات توسط مردم است؟ آیا مردم علی‌رغم بمباران شبانه‌روزی رسانه‌های فارسی‌زبان علیه نظام جمهوری اسلامی در این حد بی‌خبر و بی‌اطلاع از وضعیت انتخابات در ایران هستند؟

ب: بررسی همسویی منتخبین با ارکان حاکمیت قبلی

زمانی که بسیاری از منتخبین مردم در انتخابات مختلف چه در مجلس و چه در ریاست جمهوری، افرادی را انتخاب می‌کنند که به‌صورت واضح، خلاف سیاست‌های دولت مستقر عمل می‌کنند و حتی بالاتر از آن با بخش‌های انتصابی حاکمیت وارد چالش جدی می‌شوند، این امر نشان از جدی بودن انتخابات دارد. برای مثال در انتخابات ریاست جمهوری سال‌های 1358، 1376 و 1392، منتخبین ملت، همسویی سیاسی و مورد طبع حاکمیت قبلی را نداشتند و بااین‌حال دو دولت اصلاحات و تدبیر و امید، 16 سال و تا روز آخر بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زدند. همین‌طور در انتخابات مجلس خبرگان اخیر (1394) آقایان مرحومین مصباح یزدی و محمد یزدی نتوانستند از تهران وارد مجلس خبرگان شوند درحالی‌که به‌شدت موردحمایت حاکمیت بودند و رهبر انقلاب در نکوهش عدم انتخاب آنان بیان داشت: «البته برخی بزرگان هم هستند که رأی آوردن و یا رأی نیاوردن، هیچ خللی در شخصیت آن‌ها ایجاد نمی‌کند و آقایان یزدی و مصباح ازجمله این افراد هستند که حضور آنان در خبرگان باعث افزایش وزانت این مجلس می‌شود و نبود آن‌ها نیز برای مجلس خبرگان خسارت است.»(1) پس این‌گونه نیست که منتخبین، لزوماً همسو با اراده حاکمیت باشند و این نشان از احترام و اهتمام به رأی مردم دارد.

ج: بررسی نسبت منتخبین با اراده ملت:

مردم برای رسیدن به نتیجه در انتخابات شرکت می‌کنند، آن‌ها یا خواهان تغییر سیاست‌های موجودند و یا برای حفظ سیاست‌های قبلی به پای صندوق‌های رأی می‌روند. یکی از دلایل بالا بودن میزان مشارکت مردم در انتخابات مختلف در جمهوری اسلامی ایران، اهمیت دادن جامعه به نتیجه این تغییر و یا تداوم سیاست‌ها است. دولت‌ها و مجالس مختلف، نشان داده‌اند که توانسته‌اند این تلقی را در جامعه ایجاد کنند و لذا بارها شاهد انتخابات گرم و رقابتی بوده‌ایم که حتی پس از اعلام نتایج، موجب تنش و تندی در جامعه شده است. باید به این پرسش پاسخ داد که اگر تلقی واقعی جامعه، ناهماهنگی منتخبین با رأی‌دهندگان است، جدای از مشارکت وسیع و چند ده‌میلیونی مردم در انتخابات، چرا پس از اعلام نتایج انتخاباتی سال 88، کشور هشت ماه درگیر اعتراض و آشوب جدی بود؟ آیا این حجم از خشم و اعتراض، نتیجه بی‌اهمیتی و فرمایشی بودن انتخابات در ایران است؟

2. سازوکار و فرایند سلامت و نظارت‌های انتخاباتی در ایران چگونه است و امکان تقلب گسترده وجود دارد؟

الف. جمهوری اسلامی ایران دارای مراجع قانونی قدرتمند، دادگستری گسترده، قوانین مدون و نهادهای نظارتی مختلف است (هیئت اجرایی مرکزی، شورای نگهبان، بازرسی وزارت کشور، ناظران مردمی و...) و طی چهار دهه، ده‌ها انتخابات را با قدرت و پرشور برگزار کرده است. (2) علاوه بر نهادهای نظارتی متکثر، تمامی نامزدها هم در انتخابات حق معرفی ناظر دارند؛ یعنی ناظرها می‌توانند در کل فرایند رأی‌گیری، باز کردن صندوق و شمارش آرا، اعلام نتیجه و صورت‌جلسه کردن نتیجه صندوق حضور و نظارت داشته باشند. معمولاً از معدل‌گیری در صندوق‌های مختلف در سراسر کشور، ستاد انتخاباتی مرکزی نامزد را پیش از اعلام نتایج نهایی متوجه واقعیت انتخابات می‌کند و به همین دلیل است که غالب انتخابات مختلف در ایران با مشکل اعتراض نامزدهای انتخاباتی مواجه نشده است. البته اخلاق نپذیرفتن شکست و رفتار نامتعادل در برخی همیشه وجود دارد و این اختصاص به ایران و سازوکار انتخاباتی آن ندارد. کما اینکه در انتخابات ریاست جمهوری 2020 ایالات‌متحده آمریکا، درحالی‌که مجری انتخابات دولت مستقر دونالد ترامپ بود، وی نتیجه انتخابات را نپذیرفت و خلاف روسای جمهور پیشین آمریکا به‌جای تبریک به رئیس‌جمهور منتخب، کشور را به آشوب کشید به‌نحوی‌که توسط معترضین، کنگره آمریکا برای ساعاتی اشغال گردید. (3)

ب. تجربه سیاسی ملت نیز مسئله مهمی است. مردم از شواهد گوناگون و ارزیابی میدانی، صحت و سلامت انتخابات را رصد می‌کنند و همان‌گونه که در بخش اول بیان شد، بارها افرادی از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان پیروز انتخابات معرفی‌شده‌اند که به دلیل تبلیغات مسموم قبلی خودشان نیز از پیروزی در انتخابات ناامید بودند اما دیدند که رأی مردم با دقت و امانت‌داری اعلام گردید. جامعه به‌سادگی متوجه می‌شود که مسیر انتخابات با مسیر جامعه همسو است یا تفاوت معناداری دارد. لذا مشارکت بالای مردم در انتخابات مختلف نشان می‌دهد که جامعه تا حد قابل قبولی به‌سلامت انتخابات ایمان دارد.

ج: لزوماً همسو بودن طیف‌های سیاسی حاکمیتی دلیل بر خیانت‌درامانت و تقلب در آرای مردم نیست. حسن شهرت و سلامت اخلاقی مسئولان کشور در این رابطه، مسئله قابل‌توجه و قابل اهمیتی است. آیا در سایر کشورها نهادهای برگزارکننده انتخابات، متشکل از افرادی است که با یکدیگر دشمنی و خصومت داشته و با نظام سیاسی خود به‌صورت براندازانه مواجه هستند تا مردم نتیجه انتخابات را باور کنند. مشاهده می‌گردد که برخی حتی حضور ناظران خارجی و بین‌المللی را برای اطمینان از نتایج انتخابات پیشنهاد می‌دهند که باید دید همان ناظران اروپایی و خارجی، در انتخابات خود از ناظران سایر کشورها استفاده می‌کنند؟ یا اینکه با ایجاد یک سازوکار پایدار و قدرتمند، به‌صورت کاملاً ملی و داخلی مسائل خود را اداره می‌کنند؟

نتیجه:

جدی بودن و واقعی و سالم بودن انتخابات در ایران با سه مؤلفه قابل ارزیابی است: یکی در میزان مشارکت و اقبال جامعه، دوم در همسویی منتخبین با ارکان حاکمیت قبلی و دیگری نسبت منتخبین با اراده ملت که هر یک از این مؤلفه‌ها نشان از جدی بودن انتخابات در ایران دارد. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که میزان واقعی بودن یا نبودن جمهوریت، امری صفر و یکی نیست و شدت و ضعف دارد. همچنین سازوکار و فرایند سلامت و نظارت‌های انتخاباتی در ایران با توجه به نهادهای قوی و متکثر حکومتی و نظارت‌های مردمی از چنان استحکامی برخوردار است که تجربه برگزاری موفق و پرشور ده‌ها انتخابات مهم در طول چهار دهه، مؤید این استحکام است.

کلیدواژه:

انتخابات، مشارکت، شورای نگهبان، تقلب در انتخابات، فرمایشی بودن انتخابات.

 پی‌نوشت ها:

1. خامنه‌ای علی، بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، خامنه‌ای دات آی آر، 20 اسفند 1394،

 https://khl.ink/f/32587.

2. ر.ک: فتاحی زفرقندی، شورای نگهبان، نظارت بر انتخابات، تبیین و تحلیل صلاحیت شورای نگهبان در نظارت بر انتخابات و بررسی شبهات پیرامون آن، تهران، انتشارات پژوهشکده شورای نگهبان، 1397 ش.

3. مقامات آمریکا: اشغال کنگره پس از ۴ ساعت پایان یافت، ساختمان «امن» است، یورو نیوز فارسی (parsi.euronews)،6/1/2021، https://parsi.euronews.com/2021/01/06/us-vice-president-pence-reject-president-trump-call-to-override-election-results.

مجموعه‌های فعّال در «زمینه‌های فرهنگی» که می‌توانند تأثیرگذاری عمیقی داشته باشند آتش به اختیار گویند.

فرق نیروهای خودسر با نیروهای آتش به اختیار چیست؟

پاسخ:

مقدمه
از سوی رهبر انقلاب، تعبیری با عنوان آتش به اختیار به جامعه سیاسی ایران ارائه شد که موجب تفاسیر و تبعات مختلفی بود:

«البتّه خطاب بنده در غیر از این جلسه به همه است؛ من به همه‌ی آن هسته‌های فکری و عملیِ جهادی، فکری، فرهنگی در سرتاسر کشور مرتباً می‌گویم: هرکدام کار کنید؛ مستقل و به قول میدان جنگ، آتش به اختیار. البتّه در جنگ، قرارگاه مرکزی وجود دارد که دستور می‌دهد، امّا اگر چنانچه رابطه‌ی قرارگاه ‌قطع شد یا قرارگاه عیبی پیدا کرد، اینجا فرمانده دستورِ آتش به اختیار می‌دهد. خب شما افسرهای جنگ نرمید -قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید- آنجایی که احساس می‌کنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمی‌تواند درست مدیریت کند، آنجا آتش به اختیارید؛ یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید». (1) این اظهارات و بکار بردن این اصطلاح نظامی، کلیدواژه جدیدی را در فضای میدانی ایران ایجاد کرد که برای برخی تداعی‌کننده رویکرد خودمحور، خودسر و فارق از ضوابط و قوانین مرسوم بود. برخی با این دلیل که عدم مدیریت صحیح مسئولین مرتبط و اختلال در دستگاه مرکزی، موجب شده است که ما خود به طراحی و اجرای میدانی بپردازیم، گرفتار اعمالی شدند که خلاف قانون و شرع به نظر می‌رسد. برخی دیگر انگشت اتهام را به‌سوی این و آن نشانه رفتند که آتش به اختیار به معنای خودسر بودن و تنها معیار خود را دفاع از حکومت دیدن است و آتش به اختیار فرقی با خودسری ندارد و به این شکل همه را متهم ساختند. تفاوت دقیق آتش به اختیار بودن با خودسری چیست؟

در رابطه با تعریف آتش به اختیاری و تفاوت آن با خودسری نکات ذیل قابل‌ملاحظه و تأمل است:

1. چون عبارت رهبری اصطلاحی نظامی است دلیل نمی‌شود که عنوان «آتش به اختیار» به‌عنوان یک حرکت خشن و پرخاشگرانه خیابانی و میدانیِ خودسر تفسیر شود. به‌صراحت، مخاطب و موضوع سخنان رهبر انقلاب در رابطه با آتش به اختیار بودن، نیروها و مسائل فرهنگی است:

این «آتش به اختیار» که من چندی پیش گفتم، مربوط به این مجموعه است، [یعنی] مجموعه‌های فعّال در «زمینه‌های فرهنگی» که این‌ها می‌توانند تأثیرگذاری عمیقی داشته باشند. از اوّل انقلاب هم همین‌جور بوده، الآن هم همین‌جور است. الآن هرجایی که شما یک گروه جوان را پیدا کنید -جوان متشکّل و بافکر و صاحب ذهن فعّال- که دست‌به‌کار فرهنگی می‌زنند مثلاً در یک مسجدی، در یک هیئتِ عزاداری‌ای -همین‌طور که دوستان بیان کردند-این ها می‌توانند روی جوان‌ها تأثیر بگذارند، روی محلّه تأثیر بگذارند، روی خویشاوندان تأثیر بگذارند، روی مجموعه‌های دانشجویی تأثیر بگذارند، یک حرکتی، یک عزمی، یک بینش و بینایی‌ای را در یک مجموعه‌ای به وجود بیاورند. (2) همچنین ایشان در جای دیگر تأکید کرده است:

«آتش به اختیار» به معنی کار فرهنگی خودجوش و تمیز است؛ آنچه ما گفتیم معنایش این است که در تمام کشور، جوان‌ها و صاحبان اندیشه و فکر، صاحبان همت، خودشان با ابتکار خودشان، کار را -کارهای فرهنگی را- پیش ببرند، منافذ فرهنگی را بشناسند و در مقابل آن‌ها، کار انجام بدهند. (3)

2. آتش به اختیار ابداً به معنای قانون‌شکنی و هرج‌ومرج و نادیده گرفتن ضوابط نیست. رهبر انقلاب در این رابطه تأکید کرده است:

«آتش به اختیار، به معنای بی‌قانونی و فحّاشی و طلبکار کردن مدّعیانِ‌ پوچ‌اندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست. نیروهای انقلابی بیش از همه باید مراقب نظم کشور، مراقب آرامش کشور، مراقب عدم سوءاستفاده‌ی دشمنان از وضعیت کشور و مراقب حفظ قوانین [باشند]؛ این مراقبت‌ها در درجه‌ی اوّل متوجّه به نیروهای انقلاب است که دلسوزند، علاقه‌مندند و مایل‌اند که کشور به سمت هدف‌های خود حرکت بکند». (4)

طبق این تفاسیر، فردی که خودسرانه ضوابط و معیارها را نادیده می‌گیرد، دارای یک رویکرد انحرافی و آسیب‌زننده است نه اینکه در میدان جهاد فرهنگی در حال انجام حرکتی انقلابی و شامل عبارت «آتش به اختیار» باشد. همان‌گونه که ایشان با قاطعیت انذار داده است که قرار نیست هر کس هر طور تشخیص می‌دهد و با هر شیوه‌ای، بخواهد عقلانیت، شرع، قانون و موازین را زیر پا بگذارد:

«این حرفی که من امروز زدم و از بعضی از مسئولان و سران کشور گله‌گزاری کردم، موجب نشود که حالا یک عده‌ای راه بیفتند، بنا کنند علیه این و آن شعار دادن؛ نه بنده با این کار هم مخالفم. اینکه شما یک نفر را به‌عنوان ضد ولایت، ضد بصیرت، ضد چه، مشخص کنید، بعد یک عده‌ای راه بیفتند علیه او  شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با این کارها هم مخالفم؛ این را من صریح بگویم. این کارهائی که در قم اتفاق افتاد، بنده با این‌جور کارها مخالفم. آن کارهائی که در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با این‌جور کارها مخالفم. بارها به مسئولین و کسانی که می‌توانند جلوی این چیزها را بگیرند، تذکر داده‌ام. آن‌کسانی که این کارها را می‌کنند، اگر واقعاً حزب‌اللهی و مؤمن‌اند، خب نکنند. می‌بینید که تشخیص ما این است که این کارها به ضرر کشور است، این کارها به نفع نیست. با احساسات‌شان راه بیفتند اینجا، آنجا، علیه این شعار بدهند، علیه آن شعار بدهند؛ این شعار دادن‌ها کاری از پیش نمی‌برد. این خشم‌ها را، این احساسات را برای جای لازم نگه‌دارید. در دوران دفاع مقدس اگر بسیجی‌ها می‌خواستند همین‌طور بروند یک جایی، طبق میل خودشان حمله کنند که خب پدر کشور درمی‌آمد. نظمی لازم است، انضباطی لازم است، مراعاتی لازم است. اگر چنانچه به این حرف‌ها اعتنائی ندارند، آن‌ها که خب حسابشان جداست؛ اما آن‌کسانی که به این حرف‌ها اعتناء دارند و مقیدند که برخلاف موازین شرع حرکت نکنند، باید مراقبت کنند، از این کارها نکنند». (5)

3. معنای دقیق آتش به اختیار چیست؟

همان‌طور که در تبیین و توضیح صریح رهبری بیان گردید، مغز تعریف آتش به اختیار این است که برای کار فرهنگی منتظر و معطل دستگاه‌های کشور نباشیم. دستگاه‌های کشور یا اولویت‌ها را متوجه نشده، یا به هر دلیلی ارتباط خود را با داوطلبان و فعالان عرصه فرهنگی از دست داده است، لذا اگر در محیط مدرسه، دانشگاه و محل کار، مسجد و محله و هر محیط دیگری در جامعه، زمینه کار فرهنگی و جامعه‌ساز وجود دارد، باید به میدان رفت. این مسئله هم اتفاق جدیدی نیست، بلکه بر آن تأکید شده است. برای نمونه بخش بزرگی از رشد و تدوین مناسبات فرهنگی تشیع، خارج از نهادها و سازمان‌های سیاسی و حکومتی ریشه گرفته و پیشرفت داشته است. مگر برپایی مجالس تحول بخش و مؤثر دهه محرم و ... منتظر حکومت و نهادها و سازمان‌ها مانده است؟ مگر بانیان عظیم‌ترین هیئات و مساجد و مدرسه‌سازان و ... منتظر دستور و تصمیم و حرکت ادارات و سازمان‌ها شده بودند؟ بخش بزرگی از رویدادهای فرهنگی توسط نیروهایی شکل‌گرفته و بنیان‌گذاری شده است که کاملاً خودجوش و آتش به اختیار عمل کرده‌اند.

نتیجه
اساساً با تعریف دقیق آتش به اختیاری، تفاوت آن با خودسری مشخص می‌شود. بهترین تعریف هم تعریف مبدع این اصطلاح سیاسی یعنی رهبر انقلاب است که ایشان به‌صراحت، موضوع این عنوان را کار فرهنگی دانسته و چنین رویکردی را فارغ از شرایط و ضوابط که مهم‌ترین آن قانون و شرع است نمی‌پذیرد. نیروی خودسر، کاری به معیارهای عقلی و شرعی و قانونی ندارد و فارغ از موازین، هرگونه که دوست دارد عمل می‌کند اما این عنوان به معنای فعالیت خودجوش و معطل دستگاه‌ها نماندن اما بر طبق موازین است.

کلمات کلیدی

آتش به اختیار، مقام معظم رهبری، کار فرهنگی، نیروهای خودسر. 

پی‌نوشت‌ها:
1. خامنه‌ای علی، بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، خامنه‌ای دات آی آر، 17 خرداد 1396، https://khl.ink/f/36775.

2. خامنه‌ای علی، بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان، خامنه‌ای دات آی آر، 1 خرداد 1398، https://khl.ink/f/42633.

3. خامنه‌ای علی، خطبه‌های نماز عید فطر، خامنه‌ای دات آی آر، 5 خرداد 1396، https://khl.ink/f/37002.

4. خامنه‌ای علی، خطبه‌های نماز عید فطر، خامنه‌ای دات آی آر، 5 خرداد 1396، https://khl.ink/f/37002.

5. خامنه‌ای، علی، بیانات در دیدار مردم آذربایجان‌ شرقی، خامنه‌ای دات

آی آر، 28 بهمن 1391، https://khl.ink/f/22042.

صفحه‌ها