سیاسی

کارآمدی نظام‌ها تابع عملکرد آن‌ها در جهت رسیدن به اهداف و عبـور از موانـع است.

پرسش:

امروز مأمور مالیاتی افشاگر فساد مالی هانتر بایدن پسر جوبایدن رئیس‌جمهوری فعلی آمریکا توسط کنگره آمریکا موردتقدیر قرار گرفت و برای نماینده افشاگر واگذاری خودروهای شاسی‌بلند به مجلس نیز حکم یک سال حبس بریده شد. آمریکای لیبرال باید برای ما الگو باشد یا جمهوری اسلامی برای دنیا؟

پاسخ:
مقدمه

در اخبار آمده است که یکی از متصدیان امور مالیاتی آمریکا که فساد مالی هانتر بایدن پسر جوبایدن رئیس‌جمهوری فعلی آمریکا مبنی بر فرار مالیاتی ایشان را افشا کرده بود، توسط کنگره آمریکا مورد تقدیر قرار گرفت؛ از طرفی در اخبار ایران نیز اعلام شد که افشاگر واگذاری خودروهای شاسی‌بلند به نمایندگان مجلس، به یک سال حبس محکوم شد. با مقایسه این دو کنش در مورد فساد مسئولان در دو کشور که یکی ادعای عدم دخالت دین در امور حکومتی دارد و دیگری که مدعی حکومت بر اساس دین الهی هست، این سؤال پیش می‌آید که آیا آمریکای لیبرال باید برای ما الگو باشد یا جمهوری اسلامی برای دنیا؟

برای پاسخ به این سؤال، ابتدا لازم هست هر دو گزاره خبری را بررسی کرده و سپس جنبه‌های دیگر قضیه را کنکاش کرد.

1- واگذاری خودروهای شاسی‌بلند

یکی از نمایندگان در صحن علنی مجلس مدعی شد در جریان استیضاح یکی از وزرا، 75 نماینده مجلس خودروی شاسی‌بلند رشوه گرفتند تا از استیضاح آن وزیر منصرف شوند. بعدازاین ادعا، هیئت نظارت بر رفتار نمایندگان مجلس به مسئله ورود کرده و مشخص شد که ادعای نماینده فاقد اسناد و مدارک بوده است. بر همین اساس، بعد از تفهیم اتهام و اخذ آخرین دفاعیات از وی و برگزاری دومین جلسه دادگاه، به اتهام نشر اکاذیب در دادگاه بدوی، حکم اولیه یک سال حبس برای او صادر شد.
سپس در پی دستور رئیس‌جمهور برای بررسی موضوع و پس از ارزیابی دقیق ابعاد موضوع و احراز تخلف، در گام اول از ادامه واگذاری خودروهای در قالب تفاهم‌نامه و... که خارج از روال فروش خودرو به عموم مردم بوده، جلوگیری شد و دستگاه‌ها و افراد متخلف معرفی و مدیرعامل ایران‌خودرو در همین رابطه برکنار شد و به خودروسازان مجدد ابلاغ گردید بر اساس ابلاغیه و دستور ریاست محترم جمهور از اسفندماه ۱۴۰۰، تحت هیچ شرایطی حق واگذاری بی‌ضابطه خودرو به مدیران و کارکنان دستگاه‌های اجرایی در سه قوه و یا سایر اشخاص حقیقی یا حقوقی خصوصی را مغایر با روال عادی فروش به آحاد مردم ندارند و از وزیر وقت صمت هم خواسته شد ضمن توقف تفاهم‌نامه‌های خودروسازان با دستگاه‌های اجرایی، نظارت مضاعف وجدی‌تری داشته باشند تا شاهد تکرار این مسئله‌ نبوده و مادامی‌که شرایط عرضه خودرو به این وضعیت باشد و نیاز مردم برطرف نشود این مطالبه نظارتی کماکان پابرجاست.
طبق مدارک به‌دست‌آمده، تفاهم‌نامه‌ای از تابستان ۱۴۰۰ و قبل از تشکیل کابینه دولت سیزدهم بین یک شرکت شبه کاغذی غیر مرتبط (رادین مبین غرب) با آن خودروساز منعقدشده است و این رویه تا اواسط ۱۴۰۱ ادامه یافته که طبق بررسی انجام‌شده، وزیر وقت صمت اطلاعی از وقوع و یا کم و کیف آن نداشته و ظاهراً تعدادی از نمایندگان هم از آن بی‌اطلاع بوده‌اند و حکم اولیه دادگاه علیه آن نماینده نیز ملغی گردید و در مجلس به کار خود ادامه دادند. (1)

2-تقدیر از افشاگر فساد مالی هانتر بایدن

هانتر بایدن، پسر جو بایدن، رئیس‌جمهور فعلی آمریکا، سابقه طولانی در انجام اقدامات مجرمانه و فرار مالیاتی دارد به‌طوری که حتی دونالد ترامپ در کارزار انتخابات ریاست جمهوری خود در سال ۲۰۲۰ حملات گسترده‌ای به جو بایدن به دلیل تخلفات پسرش داشت.

هانتر در ۲۰۱۴ و زمانی به کمپانی بوریسما ملحق شد که پدرش معاون باراک اوباما بود و به وی در رسیدگی به سیاست‌گذاری خارجی با اوکراین کمک می‌کرد. فعالیت هانتر در اوکراین بر سیاست‌گذاری‌های دولت اوباما در قبال این کشور شرق اروپا اثر گذاشته است. جمهوری‌خواهان سنا در گزارشی مربوط به اوایل سال 2023 گفته بودند که این همکاری با اوکراین مصداق تضاد با منافع ملی است. جمهوری خواهان سال‌ها بر این موضوع تأکید دارند که هانتر در حال استفاده از جایگاه پدر خود و انجام اقدامات مجرمانه متعدد در داخل و خارج از کشور است.

وزارت دادگستری آمریکا از پسر بایدن خواسته تا اطلاعاتی را که مربوط به چندین شرکت ازجمله یک کمپانی گاز اوکراینی ارائه کند. روابط هانتر با کمپانی گاز اوکراینی بوریسما به پدرش هم مربوط می‌شود. در این احضاریه علاوه بر درخواست برای شفاف‌سازی روابط بایدن جوان با کمپانی بوریسما،‌ از وی خواسته‌شده تا درباره روابط و معاملات تجاری‌اش با چین و سایر تبادلات مالی شفاف‌سازی کند. دادستان‌های فدرال همچنین به بررسی جرم احتمالی پول‌شویی پرداخته‌اند.

هانتر بایدن در این دادگاه به‌طور داوطلبانه به اتهام مربوط به فرار مالیاتی خود اعتراف می‌کند، البته او طبق توافق با دادگاه به دنبال آن است که با اعتراف در این موضوع، مانع از محکوم شدن در مورد اتهام مرتبط با اسلحه غیرقانونی خود شود. وی متهم است در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ علی‌رغم درآمد‌های بیش از ۱.۵ میلیون دلاری از دادن مالیات آن خودداری ورزیده است. در ضمن ماجرای تقدیر از افشاگر فرار مالیاتی و سایر فسادهای هانتر بایدن مربوط به قوانین وزارت دادگستری آمریکا درباره حمایت از افرادی که سوت‌زنی (افشاگری فساد) می‌کنند، است که طبق قانون، مبلغی به‌عنوان پاداش به شخص سوت‌زن پرداخت می‌شود. (2)

تا اینجا روشن شد که واقعیت با آنچه در قسمت اول سؤال مطرح شد، متفاوت است و فرضیات سؤال، مطابق با همه ماجرا نیست. در ادامه به این مطلب می‌پردازیم که کدام نظام باید الگو برای جهانیان باشد؟ ملاک الگو بودن چیست؟

3- الگوی بودن جمهوری اسلامی برای دیگران یا الگو شدن دیگران برای ما؟

برای اینکه یک نظام و سیستمی برای سایر ملت‌ها و نظام‌ها به‌عنوان الگو معرفی گردد، لازم است در مرتبه اول کارآمدی آن نظام بررسی گردد و در صورت کارآمد بودن به جهانیان معرفی گردد. برای تحلیل کارآمدی، باید اهداف نظام را بررسی و میزان دستیابی به اهداف توسط آن نظام را سنجید.
کارآمدی در علـم سیاست به معنی عملکرد نظام‌ها در جهت رسیدن به اهداف و عبـور از موانـع است؛ بنابراین منظور از کارآمدی این است که یک نظام سیاسی‌کار ویژه‌های اساسی خـود را در سه عرصه‌ی فرهنگ، اقتصاد و سیاست به نحو احسن انجام دهد، به‌گونه‌ای که بتوانـد در رسیدن به اهداف خود توفیق پیدا کند و مشکلات جامعه را حل کند.

در این راستا نگاه کلان و فراگیر به نظام‌ها برای فهم کارآمدی آن ضرورتی جدی دارد؛ زیرا نگاه‌های جزئی، نگاه به حوادث میانه‌ی راه و نگاه به افت‌وخیزها، خیلی گویا نیست؛ باید نگاه کلان و فراگیر به نظام‌ها در سطح افکار عمومی زنده بشود. این نگاه کلان موجب می‌شود که به مسائل جزئی و کوچک اهمیت بیش از حد داده نشود و به حرکت عمومی که در طول سال‌ها ادامه داشته، نگاه کرده و بتوان موانع و آسیب‌ها را به‌خوبی و بر اساس اولویت تحلیل کرد. حال با این نگاه کلان باید بررسی کرد که اهداف نظام اسلامی و نظام غرب چه بوده و به چه میزان بدان رسیده‌اند و علل عدم تحقق کامل اهداف هرکدام چه بوده است؟
البته باید توجه کرد که در نظام‌های سیاسی، اهداف متفـاوت بـوده و چه‌بسا شـیوه‌هـای رسیدن به آن نیز متفاوت باشد. به‌طور مثال در جوامعی با عنوان دموکراسی غربـی، بـه هـر شیوه ممکن باید به اهداف نائل آمد، لکن این مسئله در جوامع دینی صدق نداشـته و مبـانی دینی این اجازه را به مسئولین نمی‌دهد که از هر شـیوه ممکـن بـرای رسـیدن بـه اهـداف استفاده نمایند. بر این اساس کارآمدی در نظام مردم‌سالاری دینی دارای معنی متفاوت بـوده و مؤلفه‌های خاص خود را دارد و نظام دینی ضمن تلاش برای رسیدن بـه اهداف مشترک بایـد برنامه‌ریزی برای رسیدن به اهداف دینی کارآمدی را نیز مدنظر داشته باشد. در ایـن صـورت، دیـن مـی‌توانـد حداکثر میزان کارآمدی را به نمایش گذارد.
3.1- بررسی کارآمدی نظام غربی

نظام‌های سیاسی حاکم در غرب و آمریکا با شعار لیبرال دموکراسی و اقتصاد سرمایه محور شکل‌گرفته‌اند. با توجه به اندیشه‌های افرادی چون لاک، هابز، روسو و ... درصدد تأمین رضایت مردم، برآوردن رفاه حداکثری، تأمین و برقراری عدالت، قانون‌مداری، مشـارکت حـداکثری مردم در حکومت، دانش‌محوری، توسعه مندی و شایسته‌سالاری در قالب لیبرال دموکراسی می‌باشند. (3)

طبق بررسی‌ها و شواهد موجود، باید اعلام کنیم که نظام غربی باگذشت حدود 4 قرن از شکل‌گیری آن، در بعد اقتصادی اهدافی را که مدنظر داشت، تحقق بخشیده و اقتصاد سرمایه محور (هرچند موافق مبانی اسلامی نیست) را پی‌ریزی و به رشد کافی رسانده است. ولی در بعد لیبرال دموکراسی که پنج مؤلفه ضروری ۱. تأمین آزادی بیان ۲. تفکیک قوا و وجود پارلمان ۳. دولت حداقلی و استقلال حوزه خصوصی 4. تنها معیار منفعت عمومی، انتخاب آزادانه افراد باشد نه صلاحدید اهل‌فن یا دیگران را جز اهداف خود داشت کارآمدی مطلوبی نداشته است؛ زیرا هر یک از این مؤلفه‌ها به‌خصوص تأمین آزادی بیان، تشکیل دولت حداقلی، عدالت اجتماعی و امنیت محقق نشده و حتی عکس این اهداف عمل شده است.

3.2- بررسی کارآمدی نظام اسلامی

نظام اسلامی ایران بزرگ‌ترین تحول و تغییر قدرت در طول تاریخ بود و اساس سلطنت و حکومت فردی را به حکومت مردمی تبدیل کرد، باگذشت حدود 45 سال از انقلاب اسلامی لازم است این انقلاب از زمینه‌های مختلفی از قبیل کارآمدی موردبررسی قرار گیرد.

استقلال‌خواهی و قطع هر نوع وابستگی، حاکمیت اسلام بر جامعه و رواج ارزش‌های دینی در کشور، آزادی بیان و قلم، عدالت و رفع تبعیض‌ها، پیشرفت مادی و گسترش رفاه، احیای کرامت انسانی و نقش داشتن مردم در حاکمیت بر تعیین سرنوشت خود و ... از اهداف انقلاب بوده و در راستای رسیدن به این اهداف دستاوردهایی مثل استقلال، حفظ تمامیت ارضی و رساندن ایران به عزت و کرامت لایق خود، ارتقاء جایگاه ایران در جهان، صدور شعارهای انقلاب و الهام‌بخشی به حق‌طلبان عالم، گسترش آزادی‌های عمومی، گسترش برخورداری‌های عمومی و امکانات مادّی، پیشرفت در معنویات و امکان سیر تکاملی در فضای انقلاب، گسترش عدالت اجتماعی، توان ایستادگی در برابر سلطه‌طلبان جهانی، رشد علمی و صنعتی داشته است، ولی این دستاوردها بااینکه خیلی مهم و لازم هستند ولی تا رسیدن به اهداف تحقق حیات طیبه برای همه ملت ایران، تشکیل تمدن نوین اسلامی و زمینه‌سازی ظهور حضرت بقیه‌الله عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف جای کار زیادی هست. ازجمله عللی که

سبب عدم تحقق کامل اهداف انقلاب اسلامی بوده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

1. زمان‌بر بودن دست‌یابی به این اهداف بلند. 

2. تحمیل فشارهای خارجی (جنگ، تحریم و...) برای کند کردن حرکت نظام به سمت آرمان‌ها.

3. موانع درونی (ضعف‌های فکری، راحت‌طلبی، عادت‌های اجتماعی غلط).
4. عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمان‌های انقلاب. (4)

باید توجه کرد که فرایند تحقّق اهداف اسلامی، یک فرایند طولانی و دشواری است. به‌طور نسبی انسان به آن اهداف نزدیک می‌شود؛ اما تحقّق آن‌ها، بسیار طولانی است. قدم اوّل که پُرهیجان‌تر و پُرسروصداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامی است. قدم دوم، ترتّب نظام اسلامی بر انقلاب اسلامی است؛ یعنی ایجاد نظام اسلامی (اسلامی شدن هندسه‌ی عمومی جامعه) قدم سوم، ایجاد دولت اسلامی (دولت یعنی مجموعه‌ی کارگزاران حکومت) است. مسئولان باید به معنای واقعی کلمه، در درون این نظامِ اسلامی، اسلامی شوند. این مشکل‌تر از مراحل قبلی است و الآن ما در این مرحله هستیم. (5)

حال با توجه به این اهداف و مسیر طی شده و نقاط ضعف و قوت موجود در کشور، الگوی پیشرفت اسلامی طراحی و در حال اجرا است؛ زیرا اسلام الگوی مستقل خودش را دارد. الگوی اسلامی برای نظام سازی و جامعه‌سازی یک الگویی مرکّب از ایمان و علم و عدل است. ما البتّه در هر سه بخش عقبیم. تحرّک ما تحرّک مناسب و شایسته‌ای نبوده، امّا الگو این است که انسان این را در شعارها، در اظهارها، در جهت‌گیری‌ها، درحرکت‌هایی که در این 45 سال در جمهوری اسلامی صورت گرفته، در شخصیت‌سازی‌هایی که صورت گرفته (نمونه‌هایش شهدای بزرگ مثل شهید بهشتی، رجائی، باهنر، مطهّری و شهید قاسم سلیمانی است) می‌تواند مشاهده بکند. (6)

الگوی کشور اسلامی به معنای این نیست که در این کشور همه‌ی مردم فقط مشغول نماز و روزه و دعا و توسّل‌اند؛ نه این‌ها هست، این‌ها معنویت است امّا در کنار این معنویت، پیشرفت مادّی، رشد علمی، توسعه‌ی عدالت، کم شدن فاصله‌های طبقاتی و برداشته شدن قلّه‌های اشرافی‌گری هست...الگوهای رایج توسعه، ازلحاظ مبانی، غلط و بر پایه‌ی اومانیسم و اصول غیر الهی هستند و ازلحاظ آثار و نتایج نیز نتوانسته‌اند وعده‌هایی را که در خصوص ارزش‌هایی نظیر «آزادی» و «عدالت» داده بودند، محقق کنند. این جوامع اگرچه پیشرفت‌هایی نیز داشته‌اند اما پیشرفت‌ها تا اعماق آن جوامع نفوذ نکرده و به «اخلاق، عدالت، معنویت و امنیت» منتهی نشده است. (7)

نتیجه
برای معرفی یک نظام و سیستمی به‌عنوان الگو، لازم است کارآمدی آن نظام بررسی و برای تحلیل کارآمدی نیز لازم است اهداف و میزان تحقق آن اهداف ارزیابی شود. کارآمدی نظام‌ها تابع عملکرد آن‌ها در جهت رسیدن به اهداف و عبـور از موانـع است. داشتن نگاه کلان و فراگیر به نظام‌ها برای فهم کارآمدی آن‌ها ضروری هست. حال با این نگاه کلان، اهداف نظام اسلامی و غرب و میزان تحقق و علل عدم تحقق کامل اهداف هر نظام بررسی می‌شود.

در بررسی کارآمدی نظام غربی بیان شد که نظام‌های سیاسی حاکم در غرب با شعار لیبرال دموکراسی و اقتصاد سرمایه محور ایجادشده و طبق بررسی‌ها و شواهد، باید اعلام کرد که نظام غربی باگذشت حدود 4 قرن از شکل‌گیری آن، در بعد اقتصادی اهدافی را که مدنظر داشت، تحقق بخشیده و ولی در بعد لیبرال دموکراسی کارآمدی مطلوبی نداشته است؛ زیرا هر یک از مؤلفه‌های این نظام به‌خصوص تأمین آزادی بیان و تشکیل دولت حداقلی و عدالت اجتماعی و امنیت محقق نشده و حتی عکس این اهداف تحقق‌یافته است.

هم‌چنین در بررسی کارآمدی نظام اسلامی بیان شد که انقلاب اسلامی با اهداف متعالی از قبیل استقلال‌خواهی و قطع هر نوع وابستگی، حاکمیت اسلام بر جامعه و رواج ارزش‌های دینی در کشور، آزادی بیان و قلم، عدالت و رفع تبعیض‌ها، پیشرفت مادی و گسترش رفاه و ... شکل‌گرفته و در راستای رسیدن به این اهداف، دستاوردهایی مثل استقلال در تصمیم‌گیری، حفظ تمامیت ارضی کشور، گسترش برخورداری‌های عمومی و امکانات مادّی، توان ایستادگی در برابر سلطه‌طلبان جهانی، رشد علمی و صنعتی و ... داشته است.

زمان‌بر بودن دست‌یابی به این اهداف بلند، تحمیل فشارهای خارجی، موانع درونی (ضعف‌های فکری، راحت‌طلبی، عادت‌های اجتماعی غلط) و عدم اهتمام برخی از مسئولین به همه آرمان‌های انقلاب ازجمله عللی هستند که سبب عدم تحقق کامل اهداف انقلاب اسلامی بوده‌اند. بیان شد که فرایند تحقّق هدف‌های اسلامی، یک فرایند طولانی و دشواری است. قدم دشوار آن، ایجاد دولت اسلامی است؛ یعنی کارگزاران باید به معنای واقعی کلمه، در درون این نظامِ اسلامی، اسلامی شوند.

الگوی پیشرفت اسلامی، الگویی مرکّب از ایمان و علم و عدل برای نظام سازی و جامعه‌سازی طراحی و در حال اجرا است. طبق این الگو در کنار معنویت، پیشرفت مادّی، رشد علمی، توسعه‌ی عدالت، کم شدن فاصله‌های طبقاتی و برداشته شدن قلّه‌های اشرافی‌گری هست.

الگوهای رایج توسعه، ازلحاظ مبانی بر پایه‌ی اومانیسم و اصول غیر الهی هستند و ازلحاظ آثار و نتایج نیز نتوانسته‌اند وعده‌هایی را که در خصوص ارزش‌هایی نظیر آزادی و عدالت داده بودند، محقق کنند. این جوامع اگرچه پیشرفت‌هایی نیز داشته‌اند، اما پیشرفت‌ها تا اعماق آن جوامع نفوذ نکرده و به اخلاق، عدالت، معنویت و امنیت منتهی نشده است؛ بنابراین نمی‌تواند الگو واقع شوند و نظام اسلامی به علت جامع بودن در اهداف و تعریف نیازها و ارائه راهکارهای مناسب جهت نیل به آن‌ها، قابل‌عرضه به‌عنوان نظام الگو برای نظامات حکمرانی جهانی است. حال به یک نکته نیز باید توجه کرد و آن این است که عمل غیر از خود نظریه و نظام الگو هست. در مقام عمل ممکن است منافع شخصی، ضعف در شناخت و عمل و ... سبب شود که نظریه به‌صورت کامل محقق نشود و حتی در برخی موارد، ضد آن عمل شود که لازم است این موارد شناخته‌شده و در ارزیابی‌ها موردبررسی قرارگرفته و از خلط نظریه با مقام عمل اجتناب شود.
پی‌نوشت‌ها:
1. صادقی، سید مجتبی، گزارش محرمانه بازرس ویژه به رئیس‌جمهور/ متخلفانِ واگذاری رانتی خودرو معرفی شدند، خبرگزاری جمهوری اسلامی،  ۱۳/2/۱۴۰۲،85100230، https://irna.ir/xjMmGq

2.  مجموعه نویسندگان، آشکار شدن زوایایی جدید از فساد مالی بایدن در مافیای انرژی اوکراین، خبرگزاری فارس، 30/04/1402،

۱۴۰۲۰۴۳۰۰۰۰۶۸۸، http://fna.ir/3dmvf4

3. شفیعی، احمد؛ نیک‌بین، عبدالعزیز، مؤلفه‌های کارآمدی نظام دینی در اندیشه مقام معظم رهبری، جستارهای سیاسی معاصر، دوره 6، شماره 15، خرداد 1394، صفحه 75-97.

4. خامنه‌ای، سید علی، شش پرسش بنیادین درباره انقلاب کبیر اسلامی

ایران، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای،

۱۳۹۵/۱۱/۱۰،
25277،https://khl.ink/f/25277
5. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در دیدار کارگزاران نظام، پایگاه

اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳۸۰/۰۹/۲۱،

10881، https://khl.ink/f/10881

6. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت،

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳۹۹/۰۶/۰۲، 46303، https://khl.ink/f/46303

7. خامنه‌ای، سید علی، بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم، پایگاه

اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت‌الله خامنه‌ای، ۱۳۹۵/۰۵/۱۱،

33886، https://khl.ink/f/46303

حادثه متروپل از سوی یکی از نمایندگان سابق مجلس مطرح‌شده و برای این ادعا مستندی ارائه نشده است.

پرسش:

مملکت اسلامی تا کجا باید فساد را تحمل کند؟ چرا مسببین حادثه متروپل عفو شدند؟

پاسخ:

مقدمه
یکی از مهم‌ترین عوامل فروپاشی هر نظام سیاسی‌، رشد فساد در آن نظام است. مملکت اسلامی نیز به‌عنوان یک نظام سیاسی از این قاعده مستثنا نیست؛ بنابراین اگر گرفتار فساد شود که در زمینه‌هایی گرفتار آن است و چاره‌ای برای آن نیندیشد، سرنوشت تلخی در انتظارش خواهد بود.

آنچه سرنوشت دردناکی را برای عده‌ای از شهروندان آبادانی ما در ماجرای متروپل رقم زد، وجود همین فساد در درون مملکت اسلامی بود. اگر فساد و رشوه نبود و ناظران و دست‌اندرکاران این پروژه گرفتار فساد و رشوه دادن و رشوه گرفتن نبودند و به وظایف خود به‌درستی عمل می‌کردند، چنین اتفاق دردناکی رخ نمی‌داد. آنچه بر تلخی وجود فساد و رشوه در ماجرای متروپل می‌افزاید و آن را تلخ‌تر می‌کند، خبر عفو و بخشیده شدن بانیان حادثه متروپل است. مملکت اسلامی تا کجا باید فساد را تحمل کند و چرا مسببان این حادثه عفو شدند؟

در اینکه مبارزه با فساد تحت هر شرایط و به هر شکلی، امری ضروری برای هر نظام سیاسی است، شکی نیست و بعید به نظر می‌رسد کسی که نگران آینده کشور و مسائل آن باشد، در این موضوع تردیدی داشته باشد.

آنچه دغدغه پرسشگر محترم بوده است، مسئله عفو و بخشش مقصران حادثه متروپل است که به‌ خاطر فساد و سهل‌انگاری آن‌ها این حادثه رخ‌داده است. ابتدا باید دید منشأ به وجود آمدن این دغدغه چیست؟ به نظر می‌رسد منشأ این دغدغه و به‌تبع آن، طرح این پرسش، تنها و تنها توئیتی است که پس از حادثه فروریختن ساختمان در محله خلازیر تهران، از سوی یکی از نمایندگان دوره‌های پیشین مجلس منتشرشده است. ایشان در توئیتش نوشته است: «وقتی محکومان فاجعه متروپل آبادان، پس از آن بگیر و ببندهای پر سر و صدا مشمول عفو می‌شوند، نتیجه طبیعی آن تکرار آن فاجعه در محله خلازیر است». (1) و مستندی نیز برای طرح این ادعا ارائه نکرده‌اند. با توجه به اینکه احکام قوه قضائیه درباره محکومیت 21 متهم پرونده حادثه متروپل صادرشده و جزئیات آن نیز در رسانه‌ها منتشرشده است، (2) روشن است که قوه قضائیه در مسئله برخورد با فساد و مجازات عاملان این حادثه کوتاهی نکرده است.

از طرف دیگر، این ادعا در شرایطی مطرح می‌شود که نه شخص ایشان مستندی ارائه کرده‌اند و نه دیگر رسانه‌های همسو با ایشان به این ادعا پرداخته، پرونده‌ای بر آن بازکرده‌اند. حتی رسانه‌هایی همچون بی.‌ بی. سی؛ و اینترنشنال و درمجموع رسانه‌های معاند که مترصد هر فرصتی برای به چالش کشیدن جمهوری اسلامی و موج‌سواری بر روی حوادث و اخبار داخل ایران هستند و در حادثه دردناک متروپل نیز وظیفه خود (فضاسازی علیه جمهوری اسلامی) را به‌خوبی انجام داده‌اند، به این توئیت نپرداخته، از کنار آن گذشته‌اند. احکام صادرشده از سوی دستگاه قضایی، در کنار عبور رسانه‌های داخلی و خارجیِ معاند از این ادعای تویی‌تری و نپرداختن به آن، (3) افزون بر عدم ارائه مستندات این ادعا، همگی نشان‌دهنده معتبر نبودن این خبر و ادعاست. دست‌کم باید با دیده شک و تردید به این خبر نگریست و به‌راحتی آن را نپذیرفت.

نتیجه
با توجه به اینکه مسئله عفو مقصران حادثه متروپل از سوی یکی از نمایندگان سابق مجلس مطرح‌شده و برای این ادعا مستندی ارائه نشده است و با توجه به اینکه ادعای طرح‌شده توسط رسانه‌هایی محدود پوشش داده‌شده و مورد توجه بسیاری از رسانه‌های معتبر و رسانه‌های همسو با آن نماینده قرار نگرفته است و حتی رسانه‌های معاند که مترصد چنین فرصت‌هایی برای حمله به جمهوری اسلامی هستند، آن را نادیده گرفته، پوشش نداده‌ و بر مبنای آن برنامه نساخته‌اند، روشن می‌شود که ادعای مطرح‌شده از اعتبار کافی برخوردار نیست یا دست‌کم باید بدان به دیده تردید نگریست.

کلیدواژه

متروپل، جمهوری اسلامی، قوه قضائیه، عفو.

پی‌نوشت‌ها:

1.«واکنش نماینده سابق مجلس به حادثه ریزش ساختمان متروپل و خلازیر»، خبر آنلاین، کد خبر:

1799010، habaronline.ir/xkjhw.
2. «انفصال‌ازخدمت در احکام مقصران حادثه متروپل؛ جزئیات حکم اعلام شد»، خبر آنلاین، کد خبر:

1668664، khabaronline.ir/xjbZp.
3. تنها رسانه‌های بسیار محدود و غیر مشهور، این خبر را به نقل از خبر آنلاین پوشش داده‌اند و این خبر حتی در رسانه‌های مکتوب و غیر مکتوب داخلی نیز موردتوجه قرار نگرفته است.
 

مهم‌ترین هدفی که همه حامیان اوکراین در جنگ با روسیه دنبال می‌کنند، تحقق روسیه‌ای ضعیف و فروپاشیده است.

پرسش:

علت حمایت فراوان امریکا و کشورهای غربی از اوکراین در مقابل روسیه چیست؟ آیا مسئله فقط رقابت بین قدرت‌هاست یا فراتر از این مسائل است و پشت‌صحنه اتفاقات دیگری در حال رقم خوردن است؟

پاسخ:
آنچه این روزها در میان اخبار رسانه‌های جهان درباره جنگ روسیه و اوکراین می‌بینیم و می‌شنویم، اخبار حمایت غربی‌ها به‌خصوص امریکا از اوکراین در برابر روسیه و ارسال تسلیحات نظامی و کمک‌های مالی برای اوکراین است. سؤالی که با مشاهده این اخبار به  وجود می‌آید این است که باوجود بحران‌های مالی که کم‌وبیش در کشورهای غربی وجود دارد و تورمی که مردم کشورهای اروپایی و امریکا را آزار می‌دهد، علت حمایت امریکا و کشورهای غربی از اوکراین چیست؟ آیا مسئله تنها رقابت میان ابرقدرت‌هاست یا این حمایت‌ها پشت‌صحنه‌های دیگری نیز دارد؟

برای پاسخ به این پرسش، ابتدا لازم است، به‌طور مختصر، درباره عوامل آغاز این جنگ صبحت کنیم و سپس به علت حمایت‌های غربی از اوکراین بپردازیم. پرداختن به عوامل آغاز جنگ تا حدودی اتفاقات و ابهامات موجود را روشن می‌کند.

پس از فروپاشی نظام دوقطبی در دوره جنگ سرد و آغاز دوره گذار جهان، دو بلوک در پهنه قدرت جهانی هویدا شدند. کشورهای محوری مستقر در حاشیه شرقی، یعنی چین، روسیه و متحدان آن‌ها و کشورهای محوری مستقر در حاشیه غربی، یعنی ایالات‌متحده، اتحادیه اروپا و ناتو با اتخاذ دو راهبرد دریا‌ محور و زمین ‌محور در حال رقابت تنگاتنگ در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و نظامی هستند که هرکدام مصرانه در حال تلاش برای گسترش هژمونی و بسط و توسعه شرایط برای خود و ایجاد محدودیت و انقباض برای دیگری است تا رقیب را در شرایط ضعف ژئوپلیتیکی قرار دهد. ادراک و فهم ماهیت و منشأ بحران اوکراین در چارچوب و الگوی رقابت‌های ائتلاف‌های جهانی مذکور قابل‌درک است. (1)

تلاش برای دور ساختن اوکراین از مدار روسیه و ادغام اوکراین در دو بال نظامی و اقتصادی غرب ‌محور، واضح بود که واکنش‌های بسیار منفی در میان رهبران روسیه به وجود آورد. الزامات

ژئوپولیتیک که برای حاکمیت منطق زمینی قدرت میان

تصمیم‌گیرندگان روسی از اهمیت فراوان برخوردار است، به همراه گره‌های فراوان تاریخی و فرهنگی میان مسکو و کیف، حساسیت‌های فراوان روسیه در مقابل تلاش‌های امریکا و اتحادیه اروپا در رابطه با اوکراین را گریزناپذیر می‌سازد. برای ولادیمیر پوتین که در بیشتر مواقع، واقعیت‌های ژئوپولیتیک و الزامات ناشی از مسائل تاریخی و فرهنگی، متن اصلیِ شکل‌گیری سیاست‌هاست، تلاش امریکا برای به حاشیه راندن روسیه در اوکراین و سیاست‌های بروکسل به‌عنوان مقر اتحادیه اروپا، برای بسط یکپارچگی اقتصادی اروپا از طریق ادغام اوکراین، به‌عنوان خطری علیه منافع ملی روسیه دریافت شد. (2)

همچنین به اذعان برخی کارشناسان، تلاش ائتلاف غربی برای گسترش ناتو در اطراف روسیه و نزدیک شدن به حیات خلوت و مرزهای روسیه، این کشور را مجبور به واکنش کرده است. جان مرشایمر، نظریه‌پرداز آمریکایی در‌این‌باره می‌نویسد: «امریکا و شرکای اروپایی‌اش، مسئولان بزرگ این بحران به شمار می‌‌روند و اساس آن، از تفکر بسط ناتو به‌عنوان هسته اصلی استراتژی خارج کردن اوکراین از دایره حاکمیتی روسیه و ادغام آن در غرب نشئت می‌‌گیرد. ...مخالفت رهبران روسیه با گسترش ناتو از اواسط دهه 90 تاکنون تداوم دارد و آن‌ها به‌وضوح اعلام کرده‌اند که هرگز بدل شدن همسایگان مهم‌شان به سنگر غرب را تاب نخواهند آورد و درواقع الحاق کریمه نیز پس از برکناری دولت حامی روسیه از اوکراین، پاسخی بود که پوتین با نگرانی از بدل شدن این منطقه به پایگاه دریایی ناتو داده بود». (3)

بنا بر آنچه به‌اختصار بیان شد، مجموعه اقدامات امریکا و اتحادیه اروپا در راستای نفوذ در حیات خلوت روسیه و نزدیک شدن به مرزهای آن باوجود تعهد امریکا در زمینه نزدیک نشدن ناتو به مرزهای روسیه، (4) از نگاه رهبران روسیه تهدید منافع ملی روسیه تلقی شده و این کشور وارد جنگ با اوکراین شد؛ اوکراینی که با رئیس‌جمهور متمایل به غربش، از بازی کردن در زمین کشورهای غربی راضی به نظر می‌رسید.

پس از توضیح مسائل زمینه‌ساز آغاز جنگ، می‌توان به این پرسش پرداخت که هدف امریکا و کشورهای غربی در حمایت از اوکراین چیست؟ آنچه در پشت پرده این حمایت‌ها دنبال می‌شود، چه چیزی است؟
کارشناسان در جنگ اوکراین با روسیه برای امریکا منافعی برشمرده‌اند که برخی از آن‌ها بدین قرار است:

1. شرکت‌های انرژی امریکا بخش مهمی از بازار اروپا را که پیش از این در دست روسیه بود، در اختیار گرفتند. با توجه به بحران انرژی ناشی از جنگ تحریم‌ها، این موضوع، سودهای کلانی را برای آن‌ها به همراه داشت و برای سال‌های آینده نیز این سود را تضمین می‌کند.
2. شرکت‌های صنایع دفاعی امریکا از قِبَل سفارش‌های دولتی تسلیحات برای نیروهای مسلح اوکراین سود بسیاری می‌برند.
3. افزایش وابستگی اقتصادی و سیاسی اتحادیه اروپا به واشنگتن امتیاز دیگر این درگیری است. با ادامه درگیری نظامی در شرق اروپا، ایالات‌متحده صفوف متحدان خود در این قاره را در وضعیت خوبی نگه‌داشته و آن‌ها را به تبعیت از خود وادار کرده است.
4. تضعیف روسیه به‌عنوان قدرتی که جرئت به چالش کشیدن سلطه جهانی ایالات‌متحده را دارد. (5)

برای حضور پررنگ برخی کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا در حمایت از این مناقشه نیز می‌توان دلایلی را برشمرد. یکی از دلایل این همراهی، وابستگی اروپا به امریکا در حوزه اقتصادی و سیاسی است که آن‌ها را به همراهی باسیاست‌های امریکا وا‌داشته است. همچنین برخی کشورها همچون آلمان نیز به بهانه جنگ اوکراین در حال اختصاص بودجه کلان برای بالا بردن توان ارتش آلمان و خریدهای تسلیحاتی تازه از امریکاست؛ کشوری که به دلیل آغازگری جنگ‌های جهانی اول و دوم، همواره با محدودیت برخورداری از ارتش نیرومند مواجه بوده است. هدف دیگر اتحادیه اروپا به‌خصوص کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان، اضمحلال و فروپاشی روسیه و تبدیل آن به جمهوری کوچک روسیه است؛ به‌گونه‌ای که حتی برای فروش گاز خود، ملتمسانه به دولت‌های اروپایی رجوع کند. ازجمله اهداف اتحادیه اروپا که امریکا نیز در آن مشترک است، تعدیل سیاست‌های پوتین و رهبران روسیه با افزایش فشارهای بین‌المللی و داخلی است. (6) آن‌ها می‌دانند که شکست اوکراین که دست‌کم حمایت تمام‌عیار رسانه‌ای غرب را به دنبال خود دارد در مقابل روسیه، شکست دنیای غرب خواهد بود که فصل تازه‌ای پیش روی نظام بین‌الملل خواهد گشود که در آن، حامیان غربی اوکراین جایگاه فعلی خود در نظام بین‌الملل را نخواهند داشت.

درمجموع، آنچه می‌توان از آن به‌عنوان مهم‌ترین هدف امریکا و سایر کشورهای غربی برای حمایت از اوکراین در جنگ با روسیه نام برد، تضعیف، فروپاشی و تجزیه روسیه یا دست‌کم تعدیل سیاست‌های آن است. هدفی که در بُعد رسانه‌ای نیز به دنبال القای آن هستند و آن را برجسته می‌کنند. (7)

نتیجه
با توجه به آنچه در متن به‌طور مختصر بدان‌ها پرداخته شد، باید گفت، افزون بر منافعی اقتصادی‌ای که حمایت از اوکراین برای حامیانش به‌خصوص امریکا دارد، مهم‌ترین هدفی که همه حامیان اوکراین در جنگ با روسیه دنبال می‌کنند، تحقق روسیه‌ای ضعیف و فروپاشیده است که قدرت کنشگری فعال و گسترده در مقابل سیاست‌های غرب را نداشته باشد یا دست‌کم سیاست‌های فعلی رهبران روسیه را تعدیل کند. هدفی که سعی کردند با گسترش ناتو به سمت مرزهای روسیه آن را دنبال کنند، اما روسیه ازآنجایی‌که این سیاست را تهدیدی برای منافع ملی خود دانست، با آغاز جنگ اوکراین کوشید مانع تحقق آن شود.

کلیدواژگان

 روسیه، اوکراین، اتحادیه اروپا، غرب، جنگ اوکراین.

پی‌نوشت‌ها:
1. ر.ک: کریمی، غفور، «جنگ اوکراین، اهداف غرب و تهدیدهای روسیه»، دیپلماسی ایرانی، کد خبر: ۲۰۱۷۹۸۸،

آدرس: https://b2n.ir/d71840
2. ر.ک: دهشیار، حسین، «ریشه‌های رویارویی آمریکا و روسیه در بحران اوکراین»، فصلنامه سیاست جهانی، شماره دوم، 1393، ص 187.
3. مرشایمر، جان، «چرا غرب مقصر بحران اوکراین است؟»، ترجمه زهره صفاری، مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران،

آدرس: https://b2n.ir/t80408

4. ولادیمیر پوتین در سخنرانی‌اش پس از به رسمیت شناختن استقلال دو جمهوری لوهانسک و دونتسک: «در سال ۱۹۹۰، وقتی‌که مذاکرات اتحاد دو آلمان مطرح بود، ایالات‌متحده به سران شوروی قول داد که قلمرو ناتو یا حضور نظامی‌اش یک اینچ به سمت شرق حرکت نخواهد کرد و اتحاد دو آلمان به گسترش سازمان نظامی ناتو به سمت شرق منجر نخواهد شد. این عین حرف آن‌هاست. کلی تضمین‌های کلامی دادند که همه‌شان پوچ از آب درآمد»، «خلف وعده امریکا  درباره عدم گسترش ناتو؛ چرا و چگونه؟»، خبرگزاری فارس، آدرس: http://fna.ir/7634j
5. «اهداف پشت پرده امریکا از جنگ اوکراین و مقابله با روسیه»، خبرگزاری تسنیم، آدرس: https://tn.ai/2906012
6. ر.ک: «پشت پرده آتش‌افروزی تروئیکا در اوکراین»، خبر آنلاین، کد خبر: 1766524، آدرس:  khabaronline.ir/xk2Lx؛

کریمی، غفور، «جنگ اوکراین، اهداف غرب و تهدیدهای روسیه»، دیپلماسی ایرانی، کد خبر: ۲۰۱۷۹۸۸،

آدرس: https://b2n.ir/d71840؛ «پشت پرده آماده شدن غرب برای سقوط پوتین و فروپاشی روسیه»، فرارو، کد خبر:

۶۲۶۲۵۷، https://b2n.ir/w91814.

7. ر.ک: «پشت پرده آماده شدن غرب برای سقوط پوتین و فروپاشی روسیه»، فرارو، کد خبر: ۶۲۶۲۵۷، https://b2n.ir/w91814.

 

جمهوری اسلامی ایران مؤید و مولد چنین رخدادهایی است که علاوه بر احیای اخلاقی و مذهبی جامعه، هجوم مخرب رسانه‌ای و عملیاتی دشمنان جامعه مذهبی را خنثی می‌سازد.

پرسش:
آیا اربعین ابزار سیاسی نظام جمهوری اسلامی است؟ به‌عبارت‌دیگر، پیاده‌روی اربعین برای نظام جمهوری اسلامی یک مانور و پناهگاه سیاسی است؟
 

پاسخ:
پوشش و حمایت جدی نظام جمهوری اسلامی از مراسم عظیم پیاده‌روی اربعین، موجب طرح چنین اشکالی شده است که نظام جمهوری اسلامی با استفاده ابزاری از اعتقادات مردم، درصدد اثبات خود و سیاست‌های خویش است. اهمیت این موضوع با وجود اعتراضات و مسائل پرحاشیه سیاسی که در ایران به چشم می‌خورد و طرح چنین موضوعاتی به‌عنوان سرپوشی بر معضلات، دوچندان است. لذا این امر در یک بحث و اشکال سیاسی توقف نکرده و برخی از مردم را برای شرکت در این مراسم به تردید انداخته است. درواقع عزاداری و یک سنت دیرینه مذهبی، با یک دعوای سیاسی مخلوط شده است.
در این رابطه باید چند مسئله را به‌صورت دقیق‌تر تحلیل و بررسی کنیم:
1. ازآنجاکه نظام سیاسی ایران بر پایه مذهب بنا شده است، آیا هر رخداد مذهبی که موجب تقویت آن گردد، لزوماً باید با عبارت "استفاده ابزاری نظام" از آن رخداد تعریف شود؟ به‌عبارت‌دیگر چون یک رخداد عظیم مذهبی، منافع قابل‌توجهی برای نظام سیاسی مذهبی ایران دارد، لزوماً یک دست‌آویز سیاسی است؟ این ادعا نیاز به مستندات دارد. برای نمونه، کدام‌یک از رهبران نظام مدعی شده‌اند که نه‌فقط راهپیمایی اربعین، بلکه وجود اجتماعات مذهبی به معنای تأیید سیاست‌های کشور است؟ اربعین به‌مانند هر رویداد مذهبی دیگری نمایش و تجلی دین‌داری و محبت جامعه به اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام است. نظام سیاسی ایران هم مدعی است که این اتفاقات، نشان از حیات معنوی جامعه داشته و موجب آگاهی و احیای جامعه است. (1) تبیین این ادعا در جای خود مهم است.
2. وضعیت رسانه به‌خصوص در شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان و پیام‌رسان‌های متعدد فضای مجازی مانند اینستاگرام، تلگرام، توئیتر و ... به شکلی است که گویی مذهبیون و فعالان مذهبی و ارزشی در اقلیت محض و حتی رو به انقراض بوده و جامعه ایران در حال تبدیل شدن به یک جامعه غیرمذهبی و دین‌گریز است. دستگاه‌ها و مسئولین نظام جمهوری اسلامی ایران طبیعتاً از فرصت‌هایی مانند پیاده‌روی عظیم اربعین و اشتیاق میلیونی مردم ایران برای شکستن این انگاره‌ی مخرب استفاده می‌کنند و این با استفاده ابزاری از این ماجرا متفاوت است. این تصویرسازی مخرب (به قهقرا رفتن مذهب) نه‌فقط برای جامعه ایران، بلکه برای جامعه جهانی با شدت دنبال می‌شود.
3. از جمعیت چند ده‌میلیونی اربعین، حدوداً بین دو تا سه میلیون نفر از آن را ایرانیان تشکیل می‌دهند. (2) لذا بیش از آنکه رخداد جهانی اربعین مورداستفاده نظام سیاسی ایران و مسئله‌ای ایرانی باشد، یک مسئله جهانی است که ایران در بخشی از آن قرار گرفته است. این حماسه جهانی تبدیل به کابوسی برای دشمنان اسلام و تشیع شده است که با این گردهمایی عظیم مذهبی، تمام تصویرسازی‌ها و قدرت‌نمایی‌های آنان را مخدوش ساخته است. لذا با به حاشیه راندن این حماسه جهانی درصدد کاهش تأثیر مذهبی آن هستند.

4. نکته مهم‌تر اینکه آیا پیاده‌روی اربعین یک اجتماع ساختگی و حکومتی است که ازاین‌جهت به‌عنوان ابزار سیاسی نظام باشد؟ سختی سفر خارجی آن‌هم با هزینه بالا و محورهای زمینی شلوغ و پرترافیک و مشقت‌های بیابان‌نوردی بدون جاذبه‌های خاص مادی اتفاقی نیست که با اراده نظام ایران رقم بخورد. اربعین یک حقیقت مستقل است. اگرچه در سایه اعتلا و عظمت و بسترسازی پایگاه جهان تشیع یعنی ایران و قدرت نیروهای مقاومت در عراق و سایر کشورهای اسلامی، این واقعه سال‌به‌سال باعظمت و شکوه بیشتری رخ می‌دهد. (3)
نتیجه
ازآنجاکه نظام ایران مذهبی است، نمی‌توان هر رخداد مذهبی را دست‌آویز و مورداستفاده ابزاری نظام ایران دانست. مقامات نظام هم‌چنین ادعایی ندارند که حماسه جهانی اربعین به معنای تأیید سیاست‌های نظام یا ضمانتی برای بقای هرگونه نظام سیاسی است. اربعین یک رخداد احیاگر و در تقابل با تصویرسازی کاذب دشمنان در تحقیر کثرت جمعیت مذهبی و مذهب دوست ایران و جهان است. جمهوری اسلامی ایران مؤید و مولد چنین رخدادهایی است که علاوه بر احیای اخلاقی و مذهبی جامعه، هجوم مخرب رسانه‌ای و عملیاتی دشمنان جامعه مذهبی را خنثی می‌سازد.
کلمات کلیدی
نظام جمهوری اسلامی، پیاده‌روی اربعین، استفاده ابزاری، استفاده سیاسی، دیانت در خدمت سیاست.
پی‌نوشت:
1. رهبر انقلاب در این رابطه معتقد است:
«اساساً اهمیت اربعین در آن است که در این روز، باتدبیر الهی خاندان پیامبر صلی‌الله علیه و آله یاد نهضت حسینی برای همیشه جاودانه شد و این کار پایه‌گذاری گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلی، در حوادث گوناگون - از قبیل شهادت حسین بن علی علیه‌السلام در عاشورا - به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسل‌های بعد، از دستاورد شهادت استفاده‌ی زیادی نخواهند برد. درسی که اربعین به ما می‌دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره‌ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببینید از اول انقلاب تا امروز، تبلیغات علیه انقلاب و امام و اسلام و این ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبلیغات و طوفانی که علیه جنگ به راه نیفتاد جنگی که دفاع و حراست از اسلام و میهن و حیثیت و شرف مردم بود. ببینید دشمنان علیه شهدای عزیزی که جانشان - یعنی بزرگ‌ترین سرمایه‌شان - را برداشتند و رفتند درراه خدا نثار نمودند، چه کردند و مستقیم و غیرمستقیم، با رادیوها و روزنامه‌ها و مجله‌ها و کتاب‌هایی که منتشر می‌کردند، در ذهن آدم‌های ساده‌لوح در همه جای دنیا، چه تلقینی توانستند بکنند. ...
حتّی افراد معدودی از آدم‌های ساده‌دل و جاهل و نیز انسان‌های موجّه و غیر موجّهی در کشور خودمان هم، در آن فضای ملتهب جنگ، گاهی حرف‌هایی می‌زدند که ناشی از ندانستن و عدم احاطه به حقایق بود. همین چیزها بود که امام عزیز را برمی‌آشفت و وادار می‌کرد که با آن فریاد ملکوتی، حقایق را با صراحت بیان کند.
اگر در مقابل این تبلیغات، تبلیغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهی ملت ایران و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان، در خدمت حقیقتی که در این کشور وجود دارد، قرار نگیرد، دشمن در میدان تبلیغات غالب خواهد شد. میدان تبلیغات، میدان بسیار عظیم و خطرناکی است. البته، اکثریت قاطع ملت و آحاد مردم ما، به برکت آگاهی ناشی از انقلاب، در مقابل تبلیغات دشمن بیمه هستند و مصونیت پیداکرده‌اند. از بس دشمن دروغ گفت و چیزهایی را که در مقابل چشم مردم بود، به‌عکس و واژگون نشان داد و منعکس کرد، اطمینان مردم ما نسبت به گفته‌ها و بافته‌ها و یاوه‌گویی‌های تبلیغات جهانی، به‌کلی سلب شده است.» 29 شهریور 1368.
2. آمار رسمی تعداد زوار اربعین از سال ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۱، خبرگزاری برنا، 7 شهریور 1402، 
ttps://www.borna.news/fa/tiny/news-1516719.
3. قاضی طباطبایی در کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهدا علیه‌السلام می‌نویسد: 
حرکت به‌سوی کربلا در روز اربعین از زمان امامان معصوم علیهم‌السلام در بین شیعیان رایج بوده است و شیعیان حتی در زمان بنی‌امیه و بنی‌عباس نیز به این حرکت مقید بوده‌اند. توصیه به زیارت اربعین باعث شده است که شیعیان به‌ویژه ساکنان عراق، از نقاط مختلف این کشور به‌سوی کربلا حرکت کنند. این حرکت که غالباً به‌صورت پیاده صورت می‌گیرد یکی از پرجمعیت‌ترین راهپیمایی‌ها در جهان شمرده می‌شود. پس از سقوط حزب بعث عراق جمعیت این زائران چند برابر شده است، به‌طوری‌که گزارش‌ها از حضور ۱۵ میلیون زائر در سال ۱۳۹۲ ش، حدود ۲۰ میلیون در سال ۱۳۹۳ ش و ۲۷ میلیون در سال ۱۳۹۴ ش خبر داده‌اند. آمار رسمی تعداد زوار اربعین از سال ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۱، خبرگزاری برنا، 7 شهریور 1402،
https://www.borna.news/fa/tiny/news-1516719.
 

دولت طبق شرع، قانون اساسی و اقبال عمومی بخشی از بودجه کشور را به حماسه‌ای جهانی و بسیار مهم اختصاص داده است که در راستای مبارزه با بحران معنویت ستیزی است.

پرسش:
نظام جمهوری اسلامی از پول بیت‌المال هزینه‌های سنگینی را برای پیاده‌روی اربعین مصرف می‌کند، توجیه نظام برای چنین کاری بدون اجازه مردم چیست؟ آیا اگر از مردم ایران بپرسند که همین پول برای ساخت چند مدرسه بیشتر یا وام ازدواج خرج شود راضی‌تر هستند یا یک مسافرت زیارتی که باید با بانی مردمی و خرج خود زوار برگزار شود، مردم چه جوابی می‌دهند؟
 

پاسخ:

بخشی از تأمین برگزاری رویداد عظیم پیاده‌روی اربعین در عراق، توسط منابع عمومی صورت می‌گیرد. ارز اختصاصی زیارتی، ارسال غذا و دارو و سوخت به عراق، وام و مرخصی کارکنان، آمبولانس و تجهیزات متعدد، اینترنت رایگان و... عناوینی است که هزینه هنگفتی به خزانه و سازمان‌های کشور تحمیل می‌کند. (1) مثلاً مردادماه امسال (1402 ش) وزیر راه و ترابری اعلام کرده است که «برای اربعین ۳ هزار میلیارد تومان منابع در نظر گرفته شده است که بخشی از آن در ایلام هزینه می‌شود.»(2) همچنین استاندار ایلام اعلام کرده است که «مبلغ ۶ هزار و ۴۰۰ میلیارد تومان در کمتر از دو سال گذشته در جهت توسعه زیرساخت‌های اربعین هزینه شده است.»(3) آیا این هزینه‌ها مورد رضایت عموم مردم ایران است؟ آیا بهتر نیست به‌جای این هزینه‌ها اجازه دهیم که مراسم پیاده‌روی اربعین به‌صورت مردمی برگزار گردیده و این مبالغ صرف توسعه زیرساخت‌های کشور با این حجم از کمبود و نیاز گردد؟

1. هر وقت صحبت از هزینه‌های معنوی و مذهبی مانند سفره امام حسین علیه‌السلام، حج و اربعین می‌شود؛ برخی به یاد فقرا و توسعه کشور و کمبود مدارس و ... افتاده و این‌گونه هزینه‌ها را عبث و یا در اولویت چندم می‌پندارند. مهم‌تر از فقر مادی، فقر معنوی است وگرنه چه بسیار ثروتمندانی که در تاریکی محض اخلاقی و در یک جهنم جنگ روانی زندگی می‌کنند. چه بسیار افراد توانمند که هزاران نفر حسرت زندگی ظاهری آنان را دارند اما عدم رضایتمندی و انحراف اخلاقی آنان را به فکر پایان دادن به زندگی خود انداخته است. پس در کنار فقر مادی، مفهومی سیاه‌تر به نام فقر معنوی داریم که باید با شدت و جدیت مبارزه کرد.

2. یکی از وظایف مهم حکومت در سیاست متعالی و حکمرانی الهی(4) مبارزه با فقر معنوی است. حکومت باید بخشی از منابع خود را برای رشد اخلاقی و انسان‌ساز جامعه به کار ببندد. اتفاقاً فقر معنوی موجب کاهش ثروت و ظلم و فساد می‌گردد. وام ازدواج بسیار مهم است و با مبالغی بسیار بالاتر از هزینه دولتی اربعین در حال پرداخت است؛ (5) اما مهم‌تر از وام ازدواج، پایداری و سلامت ازدواج است. آیا امثال سفر اربعین موجب رشد سلامت اخلاقی و معنوی و پایبندی به همسر و خانواده می‌شود یا برعکس مروج عیاشی و هرزگی است؟ آیا مناسبات مذهبی که احیاگر معنویت و اخلاق جامعه هستند، موجب ترویج فرهنگ ایثار و رشد خیرین و نیروهای جهادی می‌گردد یا نه؟ در سال 1399 شمسی 1500 مدرسه توسط خیرین کشور ساخته شده است. همچنین در استان سیستان و بلوچستان حدود 700 پروژه آموزشی در حال ساخت است. (6) این بدان معنا است که نباید دین‌داری مردم و نظام سیاسی ایران را خرافاتی، بی‌ثمر و جاهلانه معرفی کرد. ای‌کاش جامعه آماری دقیقی وجود داشت که از میان خیرین ریزودرشت ایران، چند نفر اعتقادی به مراسمات مذهبی و پرداخت هزینه برای آن نداشته و بدون اینکه تحت تأثیر مراسمات مذهبی قرار گرفته باشند دارای روحیه فداکاری و انفاق هستند. آنچه با مشاهدات میدانی به دست می‌آید این است که بخش عظیمی از فعالان اجتماعی و خیرین اقتصادی را افراد مؤمن و معتقد تشکیل می‌دهند.

3. نکته بعدی مشخص کردن تکلیف استفاده از بیت‌المال برای این امور است.

از لحاظ فقهی و شرعی، در رأس تصمیمات کشور ولی‌فقیه جامع‌الشرایط قرار گرفته است و تصمیم فقیه در این موارد موضوعیت دارد. در واقع چنین هزینه‌هایی از سوی فقیه حاکم مجاز است.

ازلحاظ قانونی طبق اولین بند از اصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دولت وظیفه دارد «محیط مساعدی را برای رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا ایجاد کرده و با کلیۀ مظاهر فساد و تباهی مبارزه کند.»(7) پس طبق قانون اساسی کشور نیز هزینه کردن برای چنین رخدادی که زمینه‌ساز رشد فضایل اخلاقی بر اساس ایمان و تقوا است و در راستای مبارزه با مظاهر فساد و مقابله با ترویج تصویر حاکمیت دین‌گریزی و دین‌ستیزی در جامعه است، تصمیمی صحیح و از وظایف دولت است.

از لحاظ مردمی نیز استقبال میلیونی مردم از راهپیمایی اربعین نشان از تمایل بخش عظیمی از جامعه به این امر دارد. حکومت نمی‌تواند برای تمام تصمیمات مالی و اقتصادی خود از مردم امضا جمع کند و همین‌که بخش عظیمی از جامعه ایران در عمل با این مراسم همراهی می‌کنند و حتی نسبت به عملکرد دولت در تسهیل این سفر مانند وضعیت راه‌ها و مرزها انتقاد دارند و از طرف دیگر اعتراض جدی و علنی مردمی در زمینه این هزینه‌کردها نداریم، منع عمومی و مردمی در این رابطه مشاهده نمی‌شود.

نتیجه

حکومت اسلامی وظیفه دارد که بالاتر از فقر مادی، با فقر معنوی مبارزه کند. فقر معنوی فقر مادی را نیز در پی داشته و غنای معنوی در ایجاد ثروت عمومی مؤثر است. برای مثال بخش عظیمی از خیرات و دستگیری از مستمندان، توسط جامعه مذهبی و متأثر از مراسم مذهبی انجام می‌پذیرد. دولت طبق شرع، قانون اساسی و اقبال عمومی در کنار تلاش جدی خود برای امور مهمی مانند ازدواج جوانان و مدرسه‌سازی و محرومیت‌زدایی، بخشی از بودجه کشور را به حماسه‌ای جهانی و بسیار مهم اختصاص داده است که در راستای مبارزه با بحران معنویت ستیزی و زدودن هویت اخلاقی و دینی جامعه ما و جهان اسلام است.

کلمات کلیدی

اربعین، پیاده‌روی اربعین، بیت‌المال، نظام جمهوری اسلامی

پی‌نوشت:

1. مراسم اربعین برای دولت چقدر هزینه دارد؟، پایگاه خبری تحلیلی ایران جیب، 22 مرداد 1402،

https://www.iranjib.ir/shownews/111014.

2. مهرداد بذرپاش، مراسم اربعین 3 هزار میلیارد تومان هزینه دارد، روزنامه اقتصادی تعادل، 19 مرداد 1402،

https://www.taadolnewspaper.ir/fa/tiny/news-212675.

3. حسن بهرام‌نیا، بیش از ۶ هزار میلیارد تومان برای زیرساخت‌های اربعین هزینه شده است، خبرگزاری فارس، 27 مرداد 1402، http://fna.ir/3e7nsq.

4. چراکه حکمرانی یا شیطانی است، یا حیوانی (صرفاً تأمین نیازهای مادی جامعه) و یا متعالی و در خدمت رشد و تعالی جامعه و جوامع است.

5. مبلغ وام ازدواج در ۱۴۰۲ چقدر می‌شود؟، خبرگزاری خبر آنلاین، 25 بهمن 1401، khabaronline.ir/xjK6V.

6. سید محمدرضا جعفری، ساخت هر مترمربع مدرسه برای خیران ۶ تا ۷ میلیون تومان هزینه دارد، خبرگزاری ایرنا، 30 مهر 1400، https://irna.ir/xjGkrF.

7. بی‌نام، مجموعه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، معاونت حقوقی ریاست جمهوری، معاونت تدوین، تنقیح و انتشار قوانین و مقررات، چاپ چهارم، آذر 1395، ص 41.

برای دفاع از منافع ملی و پیشرفت همه‌جانبه کشور که هر دو اصولی عقلائی و دینی هستند، احتیاج به دانش و ابزار است. دانش موشکی و دانش هسته‌ای، دو حوزه‌ای هستند.

پرسش

فعالیت‌های هسته‌ای و موشکی نظام چه لزومی دارد؟

با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و حضور حماسی مردم، دشمنان خارجی و داخلی که می‌دیدند دستشان از منافع ملی این خاک و بوم کوتاه شده، همواره به دنبال آن بودند که با انواع توطئه‌ها این حرکت اسلامی و مردمی را به شکست کشانده و راه را برای تسلط دوباره خود بر جان و مال مردم این سرزمین باز کنند. یکی از نهادهایی که از روزهای اول انقلاب در مواجهه با دشمنان وظیفه حفظ و پاسداری از کشور را بر عهده داشته است، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. با هجمه تبلیغاتی دشمن علیه این نهاد مقدس، برخی سؤال می‌کنند که حیطه کار سپاه در کشور تا کجاست و چرا سپاه در همه امور کشور وارد می‌شود؟ 
متن اصلی پاسخ: 
سپاه پاسداران به صورت رسمی با فرمان حضرت امام خمینی (ره) در سال 1358 تأسیس گردید. تشکیل سپاه، هرچند در ابتدا بیشتر به خاطر نیازهای نظامی و امنیتی بود، اما بنا بر اصل 150 قانون اساسی (1)، مأموریت‌های آن محدود به حیطه نظامی نشده، بلکه «نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن» به‌عنوان وظیفه‌ای کلان و همه جانبه برای آن تعیین شده است. بر همین اساس، همان‌گونه که انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن شامل ابعاد مختلف فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی می‌شود، نگهبانی کامل از آن نیز تنها در صورتی ممکن خواهد بود که افراد و نهادهای عهده‌دار نگهبانی از آن، در این زمینه‌ها مهارت، تخصص و امکانات لازم سخت‌افزاری و نرم‌افزاری را دارا باشند تا بتوانند وظیفه‌ای را که قانون اساسی بر عهده آنان گذاشته، به خوبی به سرانجام برسانند.
علاوه بر قانون اساسی و بلکه پیش‌تر از آن، اساسنامه سپاه که سال 1358 توسط شورای انقلاب به تصویب رسیده، وظیفه سپاه را در زمان صلح، فراتر از اقدامات نظامی و امنیتی تعیین کرده است. در ماده 8 این اساسنامه چنین آمده است: «مشورت و استفاده از نیروهای انسانی و تخصصی سپاه به هنگام بروز بلایا و حوادث غیرمترقبه و کمک به پیشبرد طرح‌های عمرانی دولت جمهوری اسلامی ایران». شایان ذکر است که در همان سال‌های اولیه انقلاب، وظایف سپاه در راستای اصل 154 قانون اساسی (2) حتی فراتر از مرزهای کشور تعریف شده، به‌گونه‌ای که «حمایت از نهضت‌های رهایی‌بخش و حق‌طلبانه مستضعفین جهانی» یکی از مسئولیت‌های این نهاد انقلابی است.
همان‌گونه که در اصل 150 قانون اساسی بر تعیین چارچوب نقش و وظایف سپاه بر اساس قانون، تأکید شده است، مجلس شورای اسلامی در یکی از مصوبه‌های خود با عنوان «اساسنامه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» که در 15/06/1361 به تصویب رسیده، حیطه مأموریت های سپاه را با جزئیات بیشتری مشخص می‌نماید. طبق فصل دوم این مصوبه، سپاه پاسداران موظف است با همکاری نهادهای دیگر در راستای اموری همچون مبارزه با خرابکاران و براندازان، حفاظت از اماکن و شخصیت‌های سیاسی و مذهبی، برقراری نظم، امنیت و حاکمیت قانون در کشور و پاسداری از استقلال، تمامیت ارضی و نظام جمهوری اسلامی ایران تلاش نماید.
 ‌در ماده 10 این مصوبه، مأموریت دیگر سپاه چنین بیان شده است: «مشارکت در عملیات امدادی به هنگام بروز بلایا و حوادث و انجام خدمات امدادی، آموزشی، تولیدی و جهاد سازندگی به درخواست دولت و با رعایت کامل موازین عدل اسلامی در زمان صلح». (3)
قابل توجه آن‌که ورود نیروهای نظامی به حوزه‌های غیرنظامی و غیرامنیتی در دیگر کشورها نیز امری رایج است. به‌عنوان مثال ارتش آمریکا «بخشی به‌عنوان سپاه مهندسی (United States Army Corps of Engineers) را تشکیل داده» که کنترل و نظارت مستقیم بر ۷۵ نیروگاه برق‌آبی در آمریکا را بر عهده دارد. همچنین بر اساس اطلاعات رسمی، این نهاد «مالک و کاربر بیش از ۶۰۰ سد در آمریکا است». جالب‌تر از همه آنکه «طبق وب‌گاه‌های رسمی سپاه مهندسی ارتش آمریکا، این قرارگاه همچنان در بیش از ۹۰ کشور دنیا حضور فعال دارد».(4)
فعالیت نظامی‌ها در اقتصاد، محدود به ارتش آمریکا نیست. در کشورهای دیگر مثل چین، ترکیه و هند نیروی ارتش علاوه بر اقدامات نظامی، به فعالیت‌های عمرانی و اقتصادی نیز می‌پردازد. دلیل این اقدام روشن است؛ «ارتش‌ها همواره بهترین نیروهای مهندسی و فنی را در اختیار داشته‌اند و در ساخت استحکامات و در کارهای سخت متخصص هستند».(5)
نتیجه:
با استناد به اسناد بالادستی جمهوری اسلامی ایران همچون قانون اساسی و مصوبات مجلس شورای اسلامی می‌توان نتیجه گرفت که حیطه کار سپاه در کشور، محدود به بُعد نظامی و امنیتی نیست؛ بلکه این نهاد انقلابی موظف است طبق مأموریت‌های تعریف شده برای آن، در هر زمینه‌ای که کشور و نظام نیاز به حفاظت دارد و در هر بعدی اعم از اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی، امنیتی، سایبری و... که دشمنان به دنبال آسیب به این سرزمین هستند، وارد شده و وظیفه خود را به درستی انجام دهد. این ورود، همانند سایر کشورها، نه به خاطر انتفاع شخصی یا سازمانی، بلکه در راستای حفظ منافع ملی است و این ورود، نه حقی به نفع سپاه، بلکه وظیفه‌ای بر عهده آن است.
کلمات کلیدی:
سپاه پاسداران انقلاب، اساسنامه سپاه، قانون اساسی، مجلس شورای اسلامی، شورای انقلاب.
پی‌نوشت‌ها:
1. اصل 150 قانون اساسی ج.ا.ا: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در نخستین روزهای پیروزی این انقلاب تشکیل شد، برای ادامه نقش خود در نگهبانی از انقلاب و دستاوردهای آن پابرجا می‌ماند. حدود وظایف و قلمرو مسؤولیت این سپاه در رابطه با وظایف و قلمرو مسؤولیت نیروهای مسلح دیگر با تأکید بر همکاری و هماهنگی برادرانه میان آن‌ها به‌وسیله قانون تعیین می‌شود.
2. اصل 154 قانون اساسی ج.ا.ا: جمهوری اسلامی ایران سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند و استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان می‌شناسد؛ بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملت‌های دیگر، از مبارزه حق‏طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت می‌کند.
3.https://rc.majlis.ir/fa/law/show/90595 
4.https://www.mashreghnews.ir/news/746888 
5.https://www.farsnews.ir/news/14001125000022
 

کشورهای غربی با توجه با اصول بنیادینی که در دوران مدرن در نفی دین و خدا بنانهادند به اصولی همچون سکولاریسم معتقد شده‌اند که آنان رابه حذف دین از اجتماع می‌کشاند

پرسش

هدف از اقداماتی مانند آتش زدن قرآن که هر از چند گاهی در یکی از کشورهای اروپایی اتفاق می افتد چیست؟ اینکه گفته می شود در مقوله آزادی بیان تعریف می شود یعنی چه؟

مقدمه:

همان‌طور که روشن است در سال‌های اخیر موج هجمه به مقدسات اسلامی افزایش یافته است و هر از چند گاهی در یکی از کشور غربی جسارتی به قرآن کریم یا پیامبر اکرم صورت می‌گیرد و جالب‌توجه اینکه هر چه زمان می‌گذرد این جریان در اقدامات خود گستاخ‌تر می‌گردد؛ مسئله این است که هدف از چنین اقداماتی چیست و با جسارت به مقدسات اسلامی به دنبال چه هستند و آیا می‌شود این دست اقدامات را بر اساس آزادی بیانی که در غرب وجود دارد تحلیل کرد؟

پاسخ:

1-در ابتدا باید گفت که تمدن غرب در قرون گذشته با رخ دادن رنسانس (1) و پایان دادن به حاکمیت دین و کلیسا در جامعه، دوران مدرن خود را بر اساس اصول جدیدی بنا نهاد که در آنجایی برای دین و مقدسات (جز در امور شخصی فرد دین‌دار) نبود، اصولی همچون «اومانیسم» که اصالت انسان را در مقابل اصالت خدا و دین قائل است، یعنی اینکه اصالت بافهم و خواست و میل انسان است، از سوی دیگر بشر غربی در دوران مدرن قائل به اصل دیگری بنام «سکولاریسم» است، به این معنا که قائل به این است که در امور اجتماعی خود چه در قوانین و چه آموزش‌ها و هنجارها، دین زدایی صورت گیرد و یکی از مهم اصول آن تقدس زدایی است که دراین‌باره چنین معتقدند:

«سکولاریسم به معنای سلب تقدس از جهان است، جهان خصلت مقدس خود را از دست می‌دهد...و نیروهای فراطبیعی هیچ نقشی در این جهان ندارند، سرانجام دنیاگرایی به معنای حرکت از جامعه مقدس به جامعه دنیوی است به‌این‌ترتیب که جامعه هرگونه پایبندی به ارزش‌ها و عملکردهای سنتی را رها می‌کند...» (2)

بر اساس این مبانی است که می‌توان عزم دین‌ستیزی و بالأخص اسلام‌ستیزی را در غرب فهمید، یعنی اینکه هر چه انسان بفهمد و بخواهد اصالت دارد و هیچ مقوله قدسی مانع او نیست. بر این اساس اگر کسی خواست به امور مقدس ازجمله قرآن کریم و یا پیامبر اسلام به‌عنوان مقدسات بیش از یک و نیم میلیارد انسان مسلمان توهین و جسارت کند از دید آنان ایراد و اشکالی نداشته و آن را به‌عنوان آزادی بیان تلقی می‌نمایند.

2-البته علی‌رغم این مبانی و دفاع از آزادی بیان، در همین کشورهای غربی به‌صورت مزورانه‌ای برخی امور غیرقابل خدشه و مقدس شمرده می‌شود، ازجمله آن می‌توان به «جرم انگاری انکار هلوکاست» اشاره کرد که در 16 کشور اروپایی این قانون وجود داشته و رسانه‌های خارجی به آن اعتراف می‌کنند. (3) یعنی اینکه به خاطر انتفاع رژیم صهیونیستی اسرائیل، یک واقعه تاریخی تا آن حد مقدس شمرده می‌شود که انکارکنندگان آن مجرم شناخته می‌شوند؛ که دراین‌باره می‌توان به برخورد کشورهای غربی با فیلسوف فرانسوی «روژه گارودی» اشاره کرد که به جرم تحقیق درباره هلوکاست در مهد مدعی آزادی بیان غرب، محکوم گردید. (4)

از سوی دیگر در سال‌های اخیر نیز با ترویج جریان همجنسگرایی در غرب دوباره پرده‌ای دیگر از تزویر آزادی بیان غربی نمایان شده و در این کشورها علی‌رغم ترویج گسترده همجنسگرایی در آموزش‌ها و مدارس، با مخالفان آن برخورد قاطع صورت می‌گیرد و به‌عنوان‌مثال در آمریکا فردی که مدتی پیش پرچم همجنسگرایان را آتش زده بود به 16 سال زندان محکوم شده بود. (5)

 

به‌عنوان مضحک‌ترین مورد دراین‌باره می‌توان به سیاست آزادی بیان کشور سوئد اشاره کرد که در زمانه فعلی خط مقدم هجمه به قرآن و اسلام را در دست دارد. در سال گذشته وقتی یک دانشجوی ایرانی مقطع دکتری در دانشگاه استکهلم سوئد در پایان‌نامه خود از شهدای گران‌قدری چون سردار شهید قاسم سلیمانی تقدیر کرد، دانشگاه موردنظر برای این مسئله جلسه فوق‌العاده برگزار کرده و برنامه دفاع این دانشجو را از تقویم علمی خود حذف می‌کند (6) چگونه این کشور که تقدیرنامه یک دانشجو را برنمی‌تابد به بهانه آزادی بیان اجازه جسارت به کتاب مقدس مسلمانان را صادر می‌کند؟

این مسائل نشانگر این است که کشورهای غربی تا چه حد در شعار آزادی بیان خود صادق هستند و به اصول ادعایی خود پایبند است؛ و در آنجایی که منافعشان اقتضا نماید از شعار آزادی بیان خود هم عدول می‌نمایند.

3-از سوی دیگر فارغ از دین زدایی کلی در کشورهای غربی که حتی شامل دین مسیحیت به‌عنوان دین سنتی آنان نیز می‌شود؛ هجمه‌های کم‌سابقه کشورهای غربی به اصول اسلامی که در سال‌های اخیر افزایش کمی و کیفی یافته غیرقابل‌انکار است. (7) که این مسئله بی‌ارتباط به نفوذ و رشد چشم‌گیر اسلام در غرب نیست چراکه رشد اسلام در جهان آن‌قدر چشم‌گیر است که برخی از مؤسسات تحقیقاتی غربی دراین‌باره چنین اعتقاد دارند:

«طبق برآورد مرکز تحقیقاتی پیو تا سال 2015، 1.8 میلیارد مسلمان در جهان وجود داشته است - تقریباً 24 درصد از جمعیت جهان است، اما درحالی‌که اسلام در حال حاضر دومین دین بزرگ جهان (بعد از مسیحیت) است، اما سریع‌ترین دین بزرگ در حال رشد است. درواقع، اگر روندهای جمعیتی فعلی ادامه یابد، انتظار می‌رود که تعداد مسلمانان تا پایان قرن جاری از تعداد مسیحیان بیشتر شود.»(8)

 با توجه به این رشد اسلام جای تعجب نیست که تمدن غربی نسبت به این موضوع احساس خطر هویتی کرده و لذاست که در این کارزار علی‌رغم ادعای آزادی‌خواهی به نبرد به نفوذ اسلام برخاسته‌اند و موج هجمه‌های خود را گسترش داده‌اند، البته علی‌رغم این تلاش‌های اسلام ستیزانه به لطف الهی گرایش‌ها به اسلام بیشتر خواهد شد. (9)

نتیجه:

کشورهای غربی با توجه با اصول بنیادینی که در دوران مدرن در نفی دین و خدا بنا نهادند به اصولی همچون سکولاریسم معتقد شده‌اند که آنان را به حذف دین از ساختارهای اجتماعی می‌کشاند در این راستا هر امر قدسی را انکار کرده و هجمه به مقدسات ادیان را در قالب آزادی بیان تعریف می‌نمایند، البته عملکرد آنان نشانگر سیاست مزورانه آنان در آزادی بیان است به این صورت که در ادعای آزادی بیان منافع خود را در نظر می‌گیرند و بعضاً در مسائلی که علیه آنان است قائل به آزادی نبوده و حتی بیان نظر و اقدام علیه آن را جرم می‌دانند، مانند جرم انگاری نقد هلوکاست و هجمه به همجنسگرایی. ولی از سوی دیگر اهانت به قرآن و پیامبر اکرم را بر اساس آزادی بیان مجاز می‌دانند.

بااین‌همه بر اساس آمار فزاینده رشد و نفوذ اسلام در کشورهای غربی می‌توان این‌طور نتیجه گرفت که این دولت‌ها نسبت به گسترش اسلام در کشورهای خود احساس خطر جدی کرده‌اند و با این حملات و هجمه‌ها در پی این هستند که نور اسلام را کم‌فروغ نمایند.

پی‌نوشت:

(1)- جنبش فرهنگیِ مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد.

 

(2)- ربانی گلپایگانی، علی، نقد مبانی سکولاریسم، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1382 ش، ص 21.

(3)- «هولوکاست چیست و چرا در بعضی کشورها انکار آن جرم است؟»، بی‌بی‌سی فارسی، :(11/8/1399)

https://www.bbc.com/persian/world-features-54769364

(4)-«سالروز محکومیت روژه گارودی فیلسوف فرانسوی به‌جرم تحقیق درباره هولوکاست در فرانسه»، خبرگزاری تسنیم، (25/9/1392):https://tn.ai/223146)

 

(5)- «آزادی بیان به سبک آمریکا؛ ۱۶ سال حبس برای آتش زدن پرچم هم‌جنس‌گرایان!»، ستاد حقوق بشر جمهوری اسلامی ایران، (9/8/1399):https://b2n.ir/e46312

(6)- «من آقازاده نیستم؛ روستازاده‌ام! / پایان‌نامه‌ای که سوئدی‌ها را ترساند!»، خبرگزاری ایسنا،:7/12/1401)

isna.ir/xdNr2)

(7)-«روزشمار توهین به مقدسات اسلامی در غرب»، خبرگزاری فارس، (4/11/1401):http://fna.ir/1u3rfd

(8)- ترجمه از:«Muslims and Islam: Key findings in the U.S. and around the world»، Pew Research Center، :(9/8/2017)

https://www.pewresearch.org/short-reads/2017/08/09/muslims-and-islam-key...

(9)- «فروش قرآن و کتاب‌های اسلامی در اروپا رونق گرفت»، جوان آنلاین،

(24/12/1394):https://www.javann.ir/002yWF)

 

اخراج مهاجران افغان می‌تواند امنیت جان مهاجران افغان را دچار مخاطره کند و حتی به یک فاجعه انسانی و اخلاقی بدل گردد.

 پرسش:

با توجه سیاستی که حاکمان افغانستان در منع ورود حق آبه هیرمند به ایران در پیش گرفته‌اند یا حرکات ایذایی که در مرزها انجام میدن آیا وقت آن نشده که ایران میلیون‌ها افغانستانی مهاجر رو سرازیر کنه به افغانستان تا حواسشون را جمع‌تر کنند؟

پاسخ:
ایران سالانه در حال پذیرش مهاجران زیادی از افغانستان است. پس از غلبه طالبان بر افغانستان، تعداد مهاجران افزایش قابل‌توجهی داشته و موج مهاجر افغان به سوی ایران سرازیر شده است. ناامنی مرزهای شرقی کشور، ترانزیت مواد مخدر، گروه‌های مافیایی مستقر در مرزهای افغانستان در کنار مهاجران غیرقانونی از سوی افغانستان، نشان از مشکلات جدی این همسایه شرقی دارد. اخیراً به این چالش‌های جدی و بزرگ، مسئله حقابه هیرمند نیز افزوده شده است؛ علی‌رغم وجود آب در سد کجکی که سهم ایران از آب هیرمند است، دولت طالبان، مسیر آب را به روی ایران بسته است و منطقه سیستان و بلوچستان را دچار مشکلات جدی کرده است. آیا وقت آن نرسیده است که جمهوری اسلامی در یک حرکت قاطع، حدود 5000000 مهاجر افغان را از ایران اخراج کند تا طالبان طعم تلخ انتقام را احساس کند و تسلیم شود؟
1. قبل از پاسخ لازم است تا چند مفهوم را توضیح دهیم؛ الف: 
رودخانه هیرمند یا هلمند از کوه‌های مرکزی سرچشمه می‌گیرد، از مرکز این ناحیه می‌گذرد و از طریق هامون هیرمند که مجموعه‌ای از باتلاق‌ها و دریاچه‌های به هم پیوسته است، به آبگیر درون سوی سیستان می‌ریزد. این ناحیه به‌طور کلی، دشتی ته نشینی به ارتفاع حدود 500-600 متر است و از ویژگی‌های آن کویر شنی و صخره‌ای پیرامون آن است. طول رود هیرمند ۱٬۱۰۰ کیلومتر است و بلندترین رود واقع میان سند و فرات به شمار می‌آید. (1) ب: حقابه: «حقابه عبارت از حق مصرف آبی است که در دفاتر جزء جمع یا اسناد مالکیت یا حکم دادگاه یا مدارک قانونی دیگر قبل از تصویب این قانون به نفع مالک آن تعیین‌شده باشد». (2) ج: قرارداد هیرمند:  به معاهده راجع به آب رود هیرمند بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت افغانستان گفته می‌شود که در 22 اسفندماه  شمسی 1351، به امضای «امیرعباس هویدا»، نخست‌وزیر وقت ایران و «‌محمد موسی شفیع» صدراعظم وقت افغانستان رسید. این معاهده مشتمل بر یک مقدمه و دوازده ماده و دو پروتکل ضمیمه است. (3)
2. سیاست جمهوری اسلامی ایران درباره مهاجران افغان؛ آمار دقیقی از تعداد مهاجران افغان در ایران وجود ندارد. برخی گمانه‌زنی‌ها حاکی از وجود بین 4 تا 5 میلیون مهاجر افغان در کشور است که از سوی سفیر ایران در افغانستان اعلام شده و بیشتر آنان غیرقانونی هستند. (4) برخی کارشناسان حوزه مهاجرت معتقدند، طی 40 سال گذشته در ایران، سیاست مدون و مشخصی درباره مهاجران وجود نداشته است. در دوره‌ای، مرزهای کشور باز شد و مهاجران به‌صورت گروهی وارد کشور شدند و آسیب‌هایی ایجاد شد. از سوی دیگر، برخی مهاجران، آواره هستند و وارد کشور شده و در کل کشور پخش‌شده‌اند که باعث مشکلات زیادی می‌شود. اگر مهاجری بیش از 5 سال در کشور بماند به آن «مهاجرت مزمن» می‌گویند که باید خدمات مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ... به آن‌ها ارائه شود. نسل اول مهاجران افغان در 40 سال پیش، دغدغه امنیت داشتند، اما به‌تدریج دغدغه‌های اقتصادی و فرهنگی باعث مهاجرت به ایران شده است و سیاست ایران در برابر اقسام مختلف مهاجران، هوشمند و متناسب نبوده است. (5)  
به‌طور کلی در 4 دهه گذشته، سیاست جمهوری اسلامی ایران پذیرش مهاجران افغان و پذیرایی از آنان بدون شناسایی دقیق و آسیب‌شناسی آنان بوده است.
3. مسئله مهاجران و روش مقابله با طالبان؛ آیا می‌توان از طریق مهاجران افغان، طالبان را تحت فشار قرار داد تا حق آبه ایران از هیرمند را پرداخت کند؟ پاسخ قاطعی نمی‌توان به این پرسش داد، اما از ابعاد مختلف می‌توان به این پرسش نگاه کرد؛ اولاً بسیاری از مهاجران موجود در ایران، شیعه هستند و بازگرداندن آنان به دامن طالبان که به افراطی‌گری شهره هستند، به معنای به خطر انداختن جان مهاجران است. ممکن است در ظاهر، طالبان از بازگشت مهاجران استقبال کند، اما معلوم نیست در واقع چه بلایی سر آنان بیاید و در نهایت معلوم نیست این اقدام باعث فشار بر طالبان شود زیرا بعید به نظر می‌رسد که طالبان خود را مسئول جان مهاجران بداند. ثانیاً؛ بسیاری از مهاجران در ایران ازدواج کرده و صاحب فرزند هستند، امکان شناسایی این افراد در کوتاه مدت وجود ندارد و بازگشت اجباری آنان ممکن است باعث تضییع حقوق کودکان و زنان ایرانی شود و در نهایت یک فاجعه اخلاقی و انسانی رقم زند.
 ثالثاً؛ سیاست خارجی و مخصوصاً سیاست منطقه‌ای جمهوری اسلامی مبتنی بر اصول معین و مشخص است. (6) اقدامات خارجی باید معقول و سنجیده باشد نه بر اساس هیجان و احساس. روش‌های مختلفی برای تحت‌فشار گذاشتن طالبان وجود دارد، از اقدامات سیاسی و حقوقی مانند شکایت به سازمان‌ها و نهادهای جهانی تا اقدامات اقتصادی مانند قطع تجارت تولیدات ایرانی به افغانستان و اقدامات امنیتی مانند ناامن کردن فضای فعالیت باندهای مافیایی مواد مخدر که با طالبان همکاری می‌کنند و نیز ایجاد فشار از طریق همسایگان مانند پاکستان و قدرت‌های جهانی مانند چین؛ بنابراین بازگشت اجباری مهاجران افغان نه ممکن است و نه تغییری در رفتار طالبان ایجاد خواهد کرد.
نتیجه:
قرارداد هیرمند، معاهده‌ای است که بین دولت ایران و افغانستان در سال 1351 منعقد شده و به تصویب مراجع رسمی دو کشور رسیده است. بر اساس این معاهده، دولت افغانستان موظف است سهم آب ایران را که به آن «حقابه» گفته می‌شود، به ایران تحویل دهد. پس از تسلط طالبان بر افغانستان، رودخانه هیرمند به‌سوی ایران بسته شده و حقابه ایران مسدود شده است. برخی معتقدند ایران باید در یک اقدام تلافی‌جویانه، تمامی مهاجران افغان موجود در ایران را به افغانستان برگرداند تا طالبان تحت فشار قرار گرفته و حقابه ایران را رها کند، اما دقت در ابعاد موضوع نشان می‌دهد که این اقدام می‌تواند امنیت جان مهاجران افغان را دچار مخاطره کند و حتی به یک فاجعه انسانی و اخلاقی بدل گردد. نکته دیگر آنکه بعید است طالبان تحت تأثیر این اقدام واقع شود. توجه به این نکته مهم است که دست جمهوری اسلامی ایران در برابر اقدامات طالبان بسته نیست و مجموعه‌ای از اقدامات سیاسی، حقوقی، اقتصادی و امنیتی در اختیار جمهوری اسلامی ایران است که می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد و ضریب تأثیرگذاری آن بسیار بیشتر از بازگشت اجباری مهاجران است.
پی‌نوشت‌ها:
1. اعلم، هوشنگ، گروهی از پژوهشگران و ارباب شیرانی، سعید، افغانستان (مجموعه مقالات)، تهران، بنیاد دائره‌المعارف اسلامی، 1376، ص 6-9.
2. قانون آب و نحوه ملی شدن آن مصوب 1347، ماده 3. اگرچه این تعریف حق آبه در حقوق داخلی است، اما مفهوم مورد نظر ما را می‌رساند. مطابق این تعریف، مدرک قانونی تعیین‌کننده حق آبه ایران از رودخانه هیرمند، قرارداد هیرمند است که مورد قبول مراجع قانونی دو کشور قرار گرفته است.
3. قانون معاهده راجع به آب رود هیرمند بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت افغانستان، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، مصوب 10 مرداد 1352، 
https://rc.majlis.ir/fa/law/show/95041. 
4. روزنامه شرق، 31/1/1401.
5. دومین همایش ملی سیاست‌گذاری در ایران به نام سیاست‌های مهاجرتی، عطنا، رسانه تحلیلی دانشگاه علامه طباطبایی، سایت عطنا، 21 اردیبهشت ماه 1401، ۳۰۳۸۳۳، 
https://atna.atu.ac.ir/001H2X
6. مهم‌ترین این اصول، «عزت، حکمت و مصلحت» است که در آخرین دیدار مقام معظم رهبری با نمایندگان جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور مورد تأکید قرار گرفت.
 https://khl.ink/f/52860.

با فرزند آوری نباید صرفاً به‌عنوان یک مسئله مادی برخورد کرد. ضمن اینکه از دهه 70 تاکنون، رشد جمعیت در ایران روند کاهشی داشته است.

پرسش:

با این وضعیت اقتصادی شعار فرزند آوری چه معنی دارد؟

پاسخ:
در آسیب‌شناسی کاهش رشد جمعیت و سیاست‌های تشویقی فرزند آوری، مشکلات اقتصادی، از نقش و اهمیت بالایی برخوردار است. مخالفان فرزند آوری، مشکلات اقتصادی را مانع جدی رشد جمعیت و ترغیب به فرزند آوری تلقی می‌کنند و مدعی هستند که سیاست‌های تشویق فرزند آوری، به دلیل مشکلات اقتصادی راهگشا نیست.
متن پاسخ: 
در منابع دینی به مسئله اقتصاد خانواده و رابطه آن با رزق و روزی فرزندان، پرداخته شده است؛ و قرآن کریم از کشتن فرزندان به دلیل ترس از روزی آنان نهی فرموده است. (1) توجه قرآن به این مسئله نشانه ابتلا جامعه به این مشکل در صدر اسلام و نیز توجه خداوند به فرزندان و رزق و روزی آنان است. البته از منظر دینی و نیز برنامه‌ریزی جمعیت، نمی‌توان بدون تلاش، به کمک خداوند در وسعت‌بخشی به رزق و روزی دل بست. توجه قرآن کریم به این مسئله نشان می‌دهد که نباید از کمبودها نامید بود و تنها به محاسبات مادی بسنده کرد. لذا برنامه‌ریزی انسان در راستای تحقق رازقیت الهی امری ضروری است و توکل نیز در زندگی مادی و معنوی انسان تأثیرات عظیمی دارد؛ و این موارد در مسئله حاضر باید مورد دقت قرار گیرد. 
فقدان این نگاه، به‌عنوان مانع اصلی ترغیب و تشویق به فرزند آوری و عامل اصلی طرح چنین پرسشی است؛ که در پاسخ باید گفت:
اولاً در خصوص تأثیر عوامل اقتصادی در کاهش فرزند آوری، بزرگنمایی غیرواقعی صورت گرفته است. بیشتر مخالفان فرزند آوری، عوامل اقتصادی را عامل اصلی در کاهش رشد جمعیت می‌دانند؛ اما در یک نگاه علمی می‌توان خطا بودن این نگرش را نشان داد. طی دهه 70 تا پایان دهه 90 شمسی در برخی از سال‌ها ایران، رتبه اول کاهش جمعیت در جهان را به خود اختصاص داده است. (2) اگر علت اصلی این کاهش شدید جمعیت، عوامل اقتصادی باشد، باید در همین سال‌ها پایین‌ترین رتبه و نرخ رشد و توسعه اقتصادی در جهان نیز به ایران اختصاص پیدا کند در حالی که مطالعات معتبر داخلی و خارجی طی این سال‌ها نشان می‌دهد که ایران به نسبت بسیاری از کشورها، در وضعیت مناسب اقتصادی قرار داشته است. (3) 
دوما میان وضعیت اقتصادی خانواده و فرزند آوری، نسبت سنجی واقعی صورت نگرفته است. یکی از ادعاهای اصلی مخالفان فرزند آوری، مسئله مخارج سنگین فرزندان است. در حالی که نسبت سنجی اقتصادی میان خانوارهای دارای 2 تا 3 فرزند یا بیشتر و خانوارهای بی‌فرزند یا تک‌فرزند نشان می‌دهد که این خانوارها ازنظر اقتصادی در شرایط نسبتاً برابری قرار دارند. از منظر اقتصادی دوران زندگی کودک را می‌توان به چند مرحله تقسیم کرد: از تولد تا 3 سالگی، از 3 تا 7، از 7 تا 18. در هرکدام از این مراحل، تغییراتی در هزینه‌های فرزندان ایجاد می‌شود. این تغییرات البته هزینه‌هایی را بر اقتصاد خانواده تحمیل می‌کند؛ اما این هزینه‌ها، به‌طور معمول از توان یک خانواده سطح متوسط خارج نیست.
سوماً ادعای مخارج سنگین، جای بحث دارد. برخی از مخارج امروز جامعه ایرانی در حوزه فرزند آوری، مخارج خودساخته است (مانند لباس و اسباب‌بازی گران‌قیمت و ...). این هزینه‌ها می‌تواند با مدیریت فرهنگی و مالی اجتماع و خانواده کاهش یابد.
چهارماً ضروری است که در بحث رشد جمعیت، علاوه بر نگاه فردی و خانوادگی، در سطح ملی نیز به مسئله نگاه شود. ازنظر اقتصادی جمعیت بین 15 تا 64 سال، گروه میان‌سال و مولد هر جامعه محسوب می‌شوند. مطالعات آماری نشان می‌دهد که اکنون ایران یک کشور میان‌سال است، اما با روند کنونی کاهشی رشد جمعیت تا سال 1430، ایران به یک کشور سالخورده تبدیل خواهد شد. (4) معنای این سخن آن است که گروه مولد و میان‌سال جامعه ایرانی به‌شدت کاهش خواهد یافت که به معنای کاهش نیروهای مولد و اختلال در چرخه اقتصادی کشور است؛ بنابراین برخلاف تصور عمومی، مسئله جمعیت، یک مسئله شخصی نیست تا تصور شود کاهش فرزند آوری، تنها به والدین و خانواده مربوط است، بلکه کاهش جمیعت در بلندمدت پیامدهای نامطلوب اقتصادی در سطح ملی در بر خواهد داشت.
نتیجه: 
خداوند خود خالق و مالک هستی و انسان است، قرآن کریم وعده وسعت رزق و روزی را به والدین داده است. ازاین‌رو با فرزند آوری نباید صرفاً به‌عنوان یک مسئله مادی برخورد کرد. ضمن اینکه از دهه 70 تاکنون، رشد جمعیت در ایران روند کاهشی داشته است. اگر عوامل اقتصادی موجب این کاهش باشد، باید اقتصاد ایران در این سال‌ها دچار افت شدید و بحران بوده باشد در حالی که آمار معتبر بین‌المللی نشان می‌دهد وضعیت اقتصادی ایران، در طی این سال‌ها رشد مناسبی را تجربه کرده است. همچنین بسیاری از هزینه‌های کنونی در خانواده می‌تواند با مدیریت صحیح فرهنگی و اقتصادی کاهش‌یافته و بهینه‌سازی شود.
کلیدواژه‌ها: 
جمعیت، فرزند آوری، اقتصاد، معیشت. 
پی‌نوشت‌ها: 
1. «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْءًا کَبِیرًا» سوره انعام، آیه 31. 
2. خبرگزاری ایمنا، 8 خرداد 1400. 
3. پایگاه اینترنتی پرسمان، 31 فروردین 1395. 
4. خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، 31 شهریور 1399.
 

سنجش قدرت تحلیل و سواد سیاسی مردم در مراجعه به هر مسئله‌ای با رفراندوم، متفاوت از رأی مردم به یک قانون اساسی تأسیسی در سال 58 است.

پرسش:

رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی اخیر خود گفتند که همه مردم توانایی تحلیل مسائل برای رفراندوم را ندارند. مشکلی که وجود داره اینه که دقیقا برای انتخابات ریاست جمهوری هم همینه پس چرا اون زمان میزان رای ملت است؟! یا رفراندوم سال ۱۳۵۷ که توده مردم بی سوادتر از اکنون بودند؛ پس یعنی اون رفراندوم باطل است؟

پاسخ:
مقدمه
اخیراً در سخنرانی رهبر انقلاب (دیدار دانشجویی 29 فروردین 1401) مطرح شد که اگر برای تصمیم‌گیری در مورد مسائل مهم رفراندوم برگزار می‌شد اکنون روی رفراندوم حساسیت وجود نداشت و ایشان نیز واکنش نشان داد:
«حالا یکی از برادرها گفت رفراندوم؛ این‌جوری گفتند که اگر چنانچه شما از اوّل در همه‌ی مسائلی که پیش می‌آمد رفراندوم می¬کردید، حالا آن حسّاسیّت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را می‌کنند؟ مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همه‌ی مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت می‌کنند، امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟ چطور می‌شود رفراندوم کرد، در مسائلی که تبلیغات می‌شود کرد، از همه طرف حرف می‌شود زد؟ اصلاً یک کشور را شش ماه درگیر بحث‌وجدل و گفتگو و دو قطبی‌سازی می‌کنند برای اینکه یک مسئله‌ای رفراندوم بشود. در همه‌ی مسائل رفراندوم بکنیم؟ یعنی قضایا این‌جوری نیست که آدم این‌جور ساده از رویشان [عبور کند].»(1)
اما در اصل 59 قانون اساسی ج.ا.ا آمده است: «در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‌پرسی و مراجعه مستقیم به آرا مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دوسوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.»(2)
چرا رهبری به‌صورت توبیخی می‌گوید "این چه حرفی است؟" و "مگر همه مردم امکان تحلیل مسئله را دارند؟"
غیر از این، برخی با ردیف کردن مواردی که در دنیا مرتب و مکرر، همه‌پرسی برگزارشده است به این سخنان واکنش نشان داده‌ و به‌طور مثال مطرح کردند که حتی در سوئیس با امضای چند هزار نفر در مورد اجرای یک پروژه عمرانی هم همه‌پرسی برگزار می‌شود.(3)
در مجموع، آیا رهبری اصل 59 قانون اساسی را تعطیل اعلام کرده است و یا رأی مردم را بی‌اهمیت می‌داند؟
متن اصلی پاسخ
1.    توجه به این نکته ضروری است که:
اول؛ اصل 59 قانون اساسی از "امکان" سخن گفته است و نه از "باید". در واقع قرار نیست که لزوماً مسائل مهم کشور به‌جای مجلس و دولت، از طریق مراجعه به همه‌پرسی حل شود.
دوم؛ چرا قانون اساسی در اصل 59 گفته «"ممکن است" اعمال قوه مقننه از راه همه‌پرسی و مراجعه مستقیم به آرا مردم صورت گیرد»؟
به این دلیل که باید امکان چنین شرایطی پیدا شود. برای توضیح این امکان، باید بیان کنیم که اصولاً واقعیت‌ها گاهی متفاوت از آرمان‌ها است. بله. چقدر آرمانی است که به اکثریت احترام گذاشته شود و زمانی که هیلاری کلینتون، در 2016 از ملت آمریکا یک یا چند میلیون رأی بیشتر به دست آورده است به کاخ سفید برود، اما واقعیت‌ها، آرای الکترالی پیش‌بینی کرده است که شیرازه توازن ایالت‌ها از هم نپاشد. پس لزوماً این‌طور نیست که با رأی اکثریت همیشه راهگشا باشد. اکنون در فرانسه و بسیاری از ممالک دنیا شاهد تظاهرات، اغتشاشات و درگیری‌های فرسایشی سخت و طولانی داخلی هستیم. آیا چاره کار، برگزاری یک رفراندوم ساده برای تعیین تکلیف خواسته‌های معترضان نیست؟ پس چرا سراغ همه‌پرسی نرفته‌اند؟
در جنبش بزرگ وال‌استریت (4) در آمریکا بنیان‌های لیبرال دمکراسی به‌شدت مورد اعتراض جامعه قرار گرفت، اما از سوی حکومت، احتمال برپایی رفراندوم هم مطرح نشد.
 دمکراسی، رأی مردم، آزادی و... همه این‌ها مفاهیمی هستند برای اداره صحیح و اعتلای یک کشور. معمولاً آزادی، دمکراسی، مشروطه و گوش کردن به هر چه مردم می‌گویند، خیلی جذاب و روشنفکرانه و فصل‌الخطاب به نظر می‌رسد؛ اما وقتی شرایط مهیا نیست، مشروطه سر از استبداد رضاخانی و رفراندومِ همه‌پرسی انحلال مجلس هفدهم، پشیمانی و حسرتی 25 ساله به بار می‌آورد.
اهل تاریخ می‌دانند که رفراندوم بی‌موقع در مرداد 1332 که با مخالفت سفت و سخت آیت‌الله کاشانی و بسیاری از اعضای جبهه ملی و دلسوزان نهضت ملی شدن صنعت نفت روبه‌رو شد، فاتحه نهضت ملی خوانده شد و کمر دکتر مصدق شکست و مملکت به کمای 25 سال استبداد مطلق فرو رفت.
2. ما در کشوری واقع شدیم که در شرایط محاصره تبلیغاتی قرار دارد. کشوری در حال جنگ در تمام جبهه‌ها. در اقتصاد، در سیاست، در مسائل امنیتی، در مسائل فرهنگی و در هر چیزی کشور ما مورد تهاجم و مردم به شدت تحت فشارند. ابرقدرت‌ها می‌دانند که ایران، دیگر ایرانِ قبل از 57 نیست. یک کشور قدرتمند مستقل با موقعیتی تعیین‌کننده در خاورمیانه که مبانی خود را در تضاد با حاکمیت سلطه‌جویانه و مفسد ابرقدرت‌ها تعریف کرده است. لذا هرگز اجازه نمی‌دهند چنین الگویی به سایر کشورها به عنوان یک الگوی موفق معرفی شود. باید چنین کشوری که محور مقاومت را شکل داده است زمین بخورد و زمین‌گیر شود. بهترین و آخرین شیوه باقی‌مانده برای دشمنان ما این است که باید از هر راهی به مردم فشار آورد تا با حاکمیت درگیر شوند و با بلاهای اقتصادی و سیاسی که بر سر مردم آوار کرده‌اند، فشار عصبی سختی برای جامعه ایجاد کرده‌اند. در این شرایط، رفراندوم بیش از آنکه ایجابی و گره‌گشا برگزار شود، به نحوی می‌تواند میدان آزمون‌وخطا و بروز رویکردهای سلبی و پرخاشگرانه باشد. همان‌که رهبری به اشاره هشدار داد: تبلیغات و دوقطبی و شش ماه درگیری...
در چنین شرایطی تعادل سیاسی به هم می‌خورد، خود ملت مکرر خواهان رفراندوم‌های مجدد برای اصلاح شرایط قبلی است. درحالی‌که کشورها همیشه در کنار مفاهیم جذاب دمکراسی و ... مراقب مفهوم ثبات و توازن نیز هستند.
اگر زمانی رسانه‌های ما به این بلوغ و توانمندی برسند که بتوانند در مقابل موج تبلیغاتی سنگین سرویس‌های شیطان و پیچیدۀ خارجی مردم را به‌درستی آگاه کنند و شرایط کشور از فشارهای سنگین، قدری آسوده شود؛ می‌توان میدان مسائل مهم کشور را به همه‌پرسی واگذار کرد؛ اما تا این شرایط فراهم نشود این مفاهیم، مانند مشروطه دیگ پلوی سفارت انگلیس است که ابتدا هرج‌ومرج و سپس اختناق برای رفع هرج‌ومرج ایجاد کند.
3. مقایسه رأی مردم در سال 58 با رفراندوم برگزار کردن برای هر مسئله‌ای متفاوت است. آن رأی‌گیری، ناظر به نهضتی 15‌ساله به رهبری بزرگان حوزه و دانشگاه برای تأسیس نظام سیاسی جدید بود. در آن رأی‌گیری هم مردم به‌صورت جزئی و مستقیم شیوه برپایی نظام سیاسی و مدیریت آن را وارد نشدند و به خبرگان منتخب خود اعتماد کردند.
4. نظام جمهوری اسلامی مردم را در انتخاب مسئولان کشور صاحب حق می‌داند و بارها و با برگزاری انتخابات متعدد این را اثبات کرده است. اگر رهبری رأی مردم را به هیچ و آنان را در اصل جمهوریت، فاقد قدرت فهم و تحلیل می‌دانست، برخی از دولت‌ها که رؤسای آن خلاف نظر و اراده نظام و رهبری تعریف می‌شدند، به احترام رأی مردم تا آخر تحمل و حتی به جد مورد حمایت نظام و رهبری واقع نمی‌شدند. یا آقایان محمدتقی مصباح و محمد یزدی برای مجلس خبرگان در دوره پنجم رأی نیاورند و رهبری گلایه صریح هم بکند (5) اما رأی مردم تعیین‌کننده بوده و اینان به مجلس خبرگان راه نیابند. مسئله ایشان، در نظر گرفتن متغیرهای متعددی است که باید امکان این رفراندوم ایجاد شود، نه اینکه در هر مسئله‌ای رفراندوم برگزار و کشور را به سمت هرج‌ومرج ببریم تا شاید روی رفراندوم و مراجعه به آرای مردم در موارد تقنینی حساسیت نباشد.
نتیجه
طبق اصل 59، امکان مراجعه به مردم در تصمیمات مهم کشور وجود دارد. این امکان، به حاکمیت اجازه داده است که با توجه به فراهم بودن شرایط کشور، پا به چنین میدانی بگذارد. شرایط کشور با توجه به قدرت تبلیغاتی قوی دشمنان و بحران‌هایی که آن‌ها در کشور ما ساخته‌اند و ضعف ما در رسانه و... به نحوی است که برپایی رفراندوم، بیش از اینکه برای مردم سازنده باشد، امکان هرج‌ومرج سیاسی را دارد پس مسئله نادیده گرفتن خواست ملت نیست؛ بلکه باید کنار آرمان‌ها به واقعیت‌ها نگریست. چنانکه در کشورهایی که قدرت بین‌المللی و مدعی سرآمدی دمکراسی شناخته می‌شوند، ماه‌ها و سال‌ها اعتراض سریالی مردم بدون برگزاری یک رفراندوم سرکوب می‌شود و غائله با برگزاری یک رفراندوم ختم نمی‌شود.
سنجش قدرت تحلیل و سواد سیاسی مردم در مراجعه به هر مسئله‌ای با رفراندوم، متفاوت از رأی مردم به یک قانون اساسی تأسیسی در سال 58 است که با پشتوانه 15 سال نهضت مردمی و به‌صورت غیر مستقیم توسط نمایندگان و خبرگان ملت تدوین شده بود.
کلمات کلیدی
رهبری، رفراندوم، حق حاکمیت ملی
پی‌نوشت:
 . (آیت‎الله)خامنه‌ای، سید علی، بیانات در دیدار رمضانی دانشجویان، 29/1/1402، خامنه‌ای دات آی آر، https://khl.ink/f/52554.
2. بی‌نام، مجموعه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، معاونت حقوقی ریاست جمهوری، چاپ چهارم، آذرماه 1395، ص 61.
3. جایگاه همه‌پرسی در نظام سیاسی کشورها؛ سوئیس سال گذشته ۱۰ رفراندوم برگزار کرد، یورونیوز، 20/4/2003، https://parsi.euronews.com/2023/04/20/role-of-referendums-in-political-s....
4.  جنبش اشغال وال‌استریت از 26 شهریور 1390/ 17 سپتامبر 2011 در نیویورک آغاز شد. وال‌استریت قلب تپنده اقتصاد آمریکا محسوب می‌شود. ساختمان بازار بورس نیویورک که بزرگ‌ترین بورس جهان از نظر میزان معاملات و حجم مالی است، در خیابان وال‌استریت قرار دارد. همچنین مرکز بزرگ‌ترین مراکز اقتصادی ایالات متحده آمریکا و چند بورس مهم اقتصادی این کشور از جمله بازار بورس نیویورک (NYSE)، بازار بورس نزدَک (NASDAQ)، بازار بورس آمریکا (AMEX)، بازار بورس تجاری نیویورک (NYMEX) و میز بازرگانی نیویورک (NYBOT) در این منطقه قرار دارد.
جمعیت عظیمی به قصد اشغال منطقه وال‌استریت گرد هم آمدند به تبعیض سخت اقتصادی و فاصله شدید طبقاتی و 99 درصد محروم و 1 درصد سرمایه‌دار اعتراض کردند که ماه‌ها به طول انجامید و با سرکوب رسانه‌ها و پلیس آمریکا مواجه شد.

5. «امثال جناب آقای یزدی یا جناب آقای مصباح، کسانی هستند که وقتی در مجلس خبرگان حضور داشته باشند، مجلس وزانت بیشتری پیدا می‌کند. نبودن این‌ها در مجلس خبرگان، به این‌ها هیچ‌گونه ضرری نمی‌زند. بله برای مجلس خبرگان نبودن این‌ها خسارت است.» خامنه‌ای، علی، بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، خامنه‌ای دات آی آر، 20 اسفند 1394، https://khl.ink/f/32587.
 

صفحه‌ها