۱۴۰۱/۰۸/۱۵ ۱۱:۳۵ شناسه مطلب: 98798
پرسش:
چرا امام خمینی نظریه ولایت فقیه را ابداع کرد و به پشتوانه آن، حکومت اسلامی تشکیل داد؟ در حالی بیان میشود که هیچ یک از علمای گذشته در خصوص ولایت داشتن فقیه سخنی نگفتهاند و این موضوع فاقد پیشینه نظری است؟
پاسخ:
مقدمه:
ولایت فقیه هدیهای الهی است که به پاس مجاهدتهای علما و شهدای تاریخ اسلام، به صورت کامل و نهادینه شده در کشور عزیز ما به ودیعه نهاده شده است. در تحقق این امر، هم از لحاظ تبیین علمی و هم از لحاظ مجاهدتهای عملی، حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی رِضْوانُالله عَلَیْهِ سرآمد دیگران بود و نظام جمهوری اسلامی وامدار مجاهدتهای ایشان است که با تلاش خود به مهمترین اصل اسلام که استمرار حرکت انبیا بود، تجلّی خارجی بخشید و حکومت اسلامی را احیا نمود. البته متأسفانه برخی ولایت فقیه را محصول فکر حضرت امام رِضْوانُالله عَلَیْهِ و یا مرحوم نراقی یا نائینی میدانند تا اثبات کنند که این امر، ریشه در اسلام و دین نداشته و علمای سابق اصلاً به آن اشارهای نداشتهاند.
اصل ولایت فقیه و رهبرى جامعه و اداره کردن شئون اجتماعى در هر عصر و زمان، از ارکان مذهب حقّه اثنى-عشرى است و ریشه در اصل امامت دارد. (1) و هر کس عقاید و احکام اسلام را حتى اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصوّر درآورد بىدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضرورى و بدیهى خواهد شناخت (2) و کسى که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین علیهمالسلام را نفهمیده است. (3)
به خلاف تصور برخی افراد که آن را محصول تفکّر حضرت امام رِضْوانُالله عَلَیْهِ یا حاصل نظریهپردازی فقهای مجلس خبرگان میدانند، برخی علمای سلف مثل مرحوم نراقى از علماى قرن (1245 ه) ولایت فقیه را بین فقهای شیعه اجماعى میداند. (4) و حضرت امام رِضْوانُالله عَلَیْهِ در این مورد میفرمایند: «قضیه ولایت فقیه یک چیزى نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد، ولایت فقیه یک چیزى است که خداى تبارک و تعالى درست کرده است، همان ولایت رسولالله صلیالله عَلَیْهِ وَآلِهِ هست».
حضرت امام رِضْوانُالله عَلَیْهِ در جواب انتساب تأسیس ولایت فقیه به ایشان فرمودهاند: «موضوع ولایت فقیه، چیز تازهاى نیست که ما آورده باشیم؛ بلکه این مسئله از اول مورد بحث بوده است. حکم میرزاى شیرازى در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتى بود... همه علما تبعیت کردند... مرحوم کاشف الغطاء، بسیارى از این مطالب را فرمودهاند... مرحوم نراقى همه شئون رسولالله صلیالله عَلَیْهِ وَآلِهِ را براى فقها ثابت مىدانند. مرحوم نائینى نیز مىفرمایند: این مطلب از مقبوله عمر بن حنظله استفاده مىشود... این مسئله تازگى ندارد...»؛ (5) و در جایی دیگر «ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان درست کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است، همان ولایت رسولالله است». (6) بنابراین اصل ولی فقیه که همان تأیید الهی و منصوب بودن از طرف ائمه معصومین علیهمالسلام است به هیچ وجه مورد اختلاف فقها نیست.
برای کسی که با فقه اسلامی آشناست، ولایت داشتنِ فقیه، امری روشن است و نیازی به اثبات ندارد، امام خمینى رِضْوانُالله عَلَیْهِ در این رابطه میفرماید: «هر کس عقاید و احکام اسلام را حتى اجمالاً دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصوّر درآورد، بىدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضرورى و بدیهى خواهد شناخت». (7) و به تعبیر مقام معظم رهبری مُدَّ ظِلُّهُ الْعالی: «ولایه الفقیه فى قیاده المجتمع و اداره المسائل الاجتماعیه فى کل عصر و زمان، من ارکان المذهب الحق الاثنى عشرى و لها جذور فى اصل الامامه...؛ ولایت فقیه و رهبرى جامعه و اداره کردن شئون اجتماعى در هر عصر و زمان از ارکان مذهب حقه اثنى عشرى است و ریشه در اصل امامت دارد. پس اگر کسى از راه دلیل خلاف آن را معتقد شود، معذور است؛ ولى در عین حال براى او جایز نیست که تفرقه و اختلاف ایجاد کند». (8)
اسامی علما و فقهایی که در گذشته به مسئله ولایت فقیه پرداختهاند، عبارتاند از:
-قرن چهارم: شیخ کلینی؛ ابن جنید اسکافی؛ حسن بن ابی عقیل؛ شیخ صدوق؛
-قرن پنجم: شیخ مفید؛ سید مرتضی؛ شیخ طوسی؛
-قرن ششم: ابن ادریس حلی؛
-قرن هفتم: محقق حلی (محقق اول)؛ محقق کرکی؛
-قرن هشتم: علامه حلی؛ فخرالمحققین؛ شهید اول؛
-قرن نهم: ابن فهد حلی؛
-قرن دهم: محقق کرکی (محقق ثانی)؛ شهید ثانی؛ محقق اردبیلی؛
-قرن یازدهم: علامه مجلسی؛
-قرن دوازدهم: محقق بحرانی؛
-قرن سیزدهم: نراقی؛ صاحب جواهر؛ شیخ انصاری؛ میرزای قمی؛ صاحب مفتاح الکرامه؛
-قرن چهاردهم: نائینی، آخوند خراسانی؛
-عصر حاضر: آیتالله بروجردی؛ امام خمینی؛ آیتالله خویی؛
در ادامه به برخی از عبارات علما در خصوص ولایت داشتن فقیه اشاره میگردد:
-ابن ادریس حلی: «احکامی که خداوند مقرر فرموده، اگر اجرا نشود، لغو است؛ پس مسئولی باید اجرای احکام را بر عهده بگیرد. البته هرکسی صلاحیت ندارد؛ مگر امام معصوم علیهالسلام یا شیعهای که از جانب آن حضرت منصوب شده؛ شیعهای که جامع شرایط نهگانه علم، عقل، رأی، جزم، تحصیل، بردباری وسیع، بصیرت، امکان قیام به احکام و عدالت باشد». (9)
-شیخ مفید: «پس فقیه، در حقیقت امیر است از طرف حضرت صاحبالامر؛ همان کسی که او را به این مقام منصوب فرموده و اذن داده به او در امارت». (10)
-علامه حلی: «مقبوله عمر بن حنظله و دیگر روایات در این زمینه، بر اطلاق و عموم ولایت فقیهان دلالت داشته، به ولایت در قضاوت و اقامه حدود، محدود نمیشود». (11)
-ملا احمد نراقی: «هرآن چه که پیامبر و امام- که حاکمان و حافظان اسلام میباشند- بر آن ولایت و اختیار دارند فقیه نیز همان ولایت و اختیار را دارد، مگر جایی که دلیلی برخلاف آن وجود داشته باشد». (عوائدالایام ص 178) وی همچنین در این باره معتقداست: «ولایت فقیه فى الجمله بین شیعیان اجماعى است و هیچ یک از فقها فى الجمله در ولایت فقیه اشکال نکرده است». (12)
-میرزای قمی: «چون ولایت در جهات عامه برای امام است پس باید برای مجتهد که نائب الامام است نیز ثابت باشد». (13)
-ابن ادریس از فقهاى قرن ششم هجرى در تعبیر بلندی مىنویسد: «ائمه علیهمالسلام همه اختیارات خود را به فقهاى شیعه واگذار کردهاند». (14)
-آیتالله محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر که از بنامترین فقهای شیعه است، در این مورد فرموده: «کسى که در ولایت فقیه وسوسه کند، طعم فقه را نچشیده است و معنا و رمز کلمات معصومین علیهمالسلام را نفهمیده است». (15)
-آیتالله نائینی نیز مینویسد: «از قطعیات مذهب امامیه است که در عصر غیبت، ولایت نوعیه ای که شارع رضا به اهمال آن ندارد، به نیابت در اختیار فقهاست». (16)
حال سؤالی که این جا مطرح میگردد، این است که با توجه به اتفاق نظر فقها در خصوص ولایت داشتن فقیه، اختلافات آنها به چه دلیل است؟
در پاسخ باید گفت در نگاه فقهای شیعه، ولایت داشتن فقیه، امری اجماعی است و عمده اختلاف بر ولایت غیر فقیه بر جامعه اسلامی است که برخی معتقدند: در زمان غیبت، کسى جز فقیه ولایت ندارد و اصل ولایت داشتن فقیه، مورد قبول همه علما و دانشمندان شیعه است. (17)
وجود برخی مخالفتها در میان فقها را باید در جزئیات ولایت فقیه، همانند نوع مشروعیت ولیّ فقیه، دامنه اختیارات وی و...، جستجو کرد و الّا، اصل ولایت فقیه مورد اتفاق تمامی فقها است و هیچگونه اختلافی از این لحاظ وجود ندارد و حتی برخی ادعای اجماع بر آن نمودهاند: «در زمان غیبت کسى جز فقیه ولایت ندارد و اصل ولایت داشتن فقیه، مورد قبول همه علما و دانشمندان شیعه است». (18)
سؤال دیگری که مطرح میگردد، این است که با توجه به پیشینه ولایت فقیه، چرا در باب مستقلی از فقه به این موضوع پرداخته نشده و تحت ابوابی نظیر جهاد، قضاوت و یا امربه معروف و نهی از منکر به آن پرداخته شده است؟
در پاسخ باید گفت: مسئله ولایت فقیه در کتب فقها به دو گونه مطرح شده است:
1- بسیاری از علما بحث ولایت فقیه را تحت ابواب مختلف فقهی بیان نمودهاند.
2- برخی ازجمله فقهای معاصر، این مسئله را در باب مستقلی بیان نمودهاند.
لذا علیرغم پیشینه بحث ولایت فقیه که همواره مورد توجه فقها بوده، باب جداگانهای در کتابهای فقهی علما با این عنوان پیش بینی نشده و در خلال ابواب مختلف فقهی به این بحث پرداختهاند که دلایل مختلفی دارد ازجمله:
-وضوح و روشنی بحث ولایت فقیه
-شبهات و تشکیکات در بحث ولایت فقیه، صرفاً در دو قرن اخیر مطرح شده و باعث مطرح شدن مجدد آن در کتب مستقل شده است.
-با توجه به عدم تصور تشکیل حکومت دینی در عصر غیبت، بحث آن را بیفایده میدانستند؛ و به ولایت در امور حسبه بسنده میکردند.
-در انزوا قرار داشتن تشیع در طول تاریخ: حکومتهای جور، مانع نشر معارف دینی میشدند.
سؤال دیگری که در این جا مطرح میگردد این است که چرا با وجود ولایت داشتن فقها و اجماعی بودن این مسئله در بین علما، هیچ یک از علمای سابق اقدام به تشکیل حکومت اسلامی نکردهاند؟
متأسفانه به خاطر شرایط سخت حاکم بر مسلمین و مخصوصاً شیعه که در انزوای کامل نگه داشته شده و فرصت ورود به مدیریت جامعه به آن داده نشده، مسائل فقه کلان و از جمله نظام سیاسی اسلام و موضوع ولایت فقیه در قبل از انقلاب، آنگونه که باید، نهادینه و روشن نشده بود. به تعبیر حضرت امام رِضْوانُالله عَلَیْهِ؛ «اینکه امروز به «ولایت فقیه» چندان توجهی نمیشود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموماً و حوزههای علمیه خصوصاً هست». (19) و امروزه نیز که دشمن هم در برآورد علت شکست خود، هم در جنگ سخت (دفاع مقدس) و هم در جنگ نرم به این نتیجه رسیده که عامل اصلی شکستش در هر دو جنگ، وجود اصل مترقی ولایت فقیه در قانون اساسی و رهبری حکیمانه ولی فقیه طی سالیان بعد از پیروزی انقلاب بوده، دائماً علیه اصل و شخص ولایت فقیه، ایجاد شبهه میکنند.
البته علیرغم عدم تشکیل حکومت مستقل، علما به برخی از مسائل حکومتی ورود پیدا میکردند که مواردی از آن عبارتاند از:
-ورود فقها در حکومت صفوی.
-ورود محقق کرکی در دربار شاهطهماسب و إذن به او.
-ورود فرزند محقق کرکی در دربار شاه اسماعیل دوم.
-حکومت سید شفتی در اصفهان.
-ورود علما در صدور احکام حکومتی نظیر فتوای تنباکو از سوی میرزای شیرازی و یا حکم جهاد از سوی میرزا محمدتقی شیرازی و تحریم تقیه از سوی امام خمینی.
نتیجه:
با بررسی پیشینه ولایت فقیه، نتایج زیر ثابت میگردد:
1- اصل ولایت فقیه، اصلی تردید ناپذیر در فقه شیعه بوده و مورد اجماع فقها و علما است.
2- مسئله ولایت فقیه در نزد فقهای شیعه در ازمنه گذشته کاملاً بدیهی بوده و کمتر کسی در مورد آن تردید دارد.
3- ولایت فقیه، امر مستحدثه و جدیدی نیست که از سوی علمای معاصر مطرح شده باشد.
4- ولایت فقیه، استمرار ولایت انبیا و ائمه است.
5- انحصار ولایت اجتماعی-سیاسی برای فقیه در آثار فقهای شیعه.
6- بداهت مسئله ولایت فقیه در نزد فقهای شیعه.
7- عدم واگذاری اختیارات امام معصوم برای تدبیر امور مردم به غیر فقیه.
8- تناسب ذکر اختیارات حکومتی فقیه با شرایط حاکم بر هر دوره تاریخی.
کلید واژه:
ولایت، ولایت فقیه، علما، پیشینه، امام خمینی.
منبع برای مطالعه:
«فقیهان امامی و عرصههای ولایت فقیه (از قرن چهارم تا سیزدهم ه. ق)، محمدعلی قاسمی و همکاران؛ زیر نظر صادق لاریجانی، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۸۴» انجام شود.
پینوشتها:
1. حضرت آیتاللهالعظمی امام خامنهاى مُدَّ ظِلُّهُ الْعالی: «ولایه الفقیه فى قیاده المجتمع و اداره المسائل الاجتماعیه فى کل عصر و زمان، من ارکان المذهب الحق الاثنى عشرى و لها جذور فى اصل الامامه...». اجوبه الاستفتائات، الجزء الاول، ص 18، دارالوسیله، 1416 ه.
2. امام خمینى رِضْوانُالله عَلَیْهِ، ولایت فقیه، انتشارات آزادى، قم، ص 5.
3. صاحب جواهر، جواهرالکلام، ج 2، ص 398.
4. نراقى، احمد، عوائد الایام، ص 186.
5. امام خمینى رِضْوانُالله عَلَیْهِ، ولایت فقیه، صص 113 - 112
6. سخنرانی 30/7/58، صحیفه نور، ج 6، ص 95.
7. امام خمینى رِضْوانُالله عَلَیْهِ، ولایت فقیه، انتشارات آزادى، قم، ص 5.
8. اجوبه الاستفتائات، الجزء الاول، ص 18، دارالوسیله، 1416 ه.
9. السرائر، ج 3، ص 537.
10. المقنعه، ص 810-812.
11. مختلف الشیعه، الجزء الرابع، ص 464.
12. نراقى، احمد، عوائد الایام، ص 186.
13. جامع الشتات، ج 1، ص 208.
14. ابن ادریس، سرائر، ج 2، ص 25.
15. جواهرالکلام، ج 2، ص 398.
16. تنبیه الامه و تنزیه المله، محمدحسین نائینی، ص 46.
17. محمدهادی معرفت، ولایت فقیه، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى «التمهید»، قم، چاپ اول، 1377، ص 1؛ احمد فرزانه، ولایت فقیه (تقریرات درس خارج مکاسب سید ابوالفضل موسوى تبریزى)، انتشارات حر، قم، چاپ اول، 1376، ص 40.
18. ر.ک: محمدهادی معرفت، ولایت فقیه، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى «التمهید»، قم، چاپ اول، 1377، ص 1؛ احمد فرزانه، ولایت فقیه (تقریرات درس خارج مکاسب سید ابوالفضل موسوى تبریزى)، انتشارات حر، قم، چاپ اول، 1376، ص 40.
19. امامخمینی، ولایت فقیه، ص 6.