پرسش:
ماجرای جنگ 1967 بین اسرائیل و دولتهای عربی چه بود؟ عوامل شکست کشورهای عربی و پیامدهای این شکست چیست؟
پاسخ:
نگرش فرایندی به دوران تأسیس و تثبیت رژیم غاصب صهیونیستی از 1948 تاکنون نشان میدهد که چند اتفاق مهم، نقطه عطف قدرتمندی و تثبیت هویت اسطورهای اسرائیل میباشد؛ از جمله مهمترین این رخدادها، جنگهای اعراب و اسرائیل و بهویژه جنگ دوره سوم در 5 ژوئن سال 1967 میلادی است که به جنگ 6 روزه معروف شده است. برای بازنمایی دقیق این مسئله باید ماهیت و روند این درگیری بررسی شود و علل شکست اعراب و پیامدهای این درگیری مورد واکاوی قرار گیرد.
چیستی و چگونگی جنگ اعراب و اسرائیل
جنگ اعراب و اسرائیل در سه دوره انجام گرفت؛ دوره اول که معروف به «جنگ استقلال» است در سال 1947 بین اعراب و اسرائیل انجام گرفت و اسرائیل بدون این¬که سازمان و دولتی داشته باشد، پیروز شد که سبب اعجاب دنیا گردید. به دنبال آن، در 14 مه 1948م، همزمان با پایان قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، با حمایت و پشتیبانی بریتانیا و آمریکا، رسماً کشور اسرائیل تأسیس شد. طرح کلان صهیونیستها برای حاکمیت «از نیل تا فرات یا از نهر تا بحر» آنها را به توسعه ژئوپلیتیک واداشته (1) و هر چند وقت، یک درگیری بین اشغالگران و کشورهای همجوار عربی رخ میداد. هنوز 8 سال از تشکیل اسرائیل نگذشته بود که در اکتبر 1956م، جنگ دوره دوم که معروف به «بحران کانال سوئز1956» است، صورت گرفت و طی سه روز، ارتش اسرائیل، کل صحرای سینا را اشغال کرد و به کانال سوئز رسید؛ اما در نهایت به دلیل فشارهای سیاسی مجبور به تخلیه آن گردید و پس از آن، دائماً زد و خوردهای پراکنده بهویژه در سال 1966 با مصر و سوریه رخ میداد. تا این که سرانجام جنگ دوره سوم در 5 ژوئن 1967م، بین اسرائیل و اعراب در گرفت و اسرائیل در صدد حمله به مصر، اردن و سوریه برآمد. این جنگ که در تاریخ به جنگ 6 روزه یا جنگ ماه ژوئن معروف شد، از روز 5 ژوئن تا 10 ژوئن 1967م ادامه یافت.
اسرائیل در جنگ 1967 چند مرحله را به سرعت اجرا کرد و سرانجام پیروز میدان شد؛ در مرحله اول، دولت اسرائیل در ساعات اولیه جنگ، با حمله غافلگیرکننده هوایی و حرکت در ارتفاع بسیار پایین در سطح دریا و به دور از چشم رادار دشمن، حاکمیت و تفوق هوایی را به دست گرفت و تمام هواپیماهای مصر را در آشیانه آنها به آتش کشید. این تاکتیک همزمان در سوریه و اردن نیز به اجرا درآمد و به طور کلی ابتکار عمل نظامی به دست رژیم اسرائیل افتاد. در مرحله دوم، نیروی زمینی اسرائیل با سرعت سرسام¬آوری در خاک کشورهای عربی پیش¬روی کرد. این برتری با تفوق دریایی اسرائیل تکمیل شد؛ بدین صورت که نیروی دریایی اسرائیل با ورود به پایگاه رأس¬الدین در اسکندریه، چندین کشتی جنگی و زیردریایی موشکاندازِ ساخت شوروی را غرق کرد، به موازات آن، زیردریاییهای اعراب که برای حمله به تلاویو، به سواحل مدیترانه نزدیک شده بودند، توسط نیروی دریایی اسرائیل مورد هجوم قرار گرفته و فرار کردند. سرانجام، جنگ سوم نیز همانند دوره اول و دوم به نفع اسرائیل خاتمه یافت.(2) جنگ 6 روزه از نقاط عطف سیاسی و ژئوپلیتیک برای اسرائیل و منطقه است و تأثیرش بر شکلدهی نقشه جدید سیاسی-جغرافیایی خاورمیانه غیر قابل انکار میباشد، چیزی که مایه اعجاب است این است که چرا کشورهای عربی با داشتن صد میلیون جمعیت و دارا بودن منابع مهم نفتی و موقعیت ممتاز نظامی، در جنگهای متوالی شکست خوردند و رژیم اشغالگر قدس، با جمعیت یک میلیونی پیروز شد؟
علل شکست کشورهای عربی و پیروزی رژیم صهیونیستی
مهمترین علل شکست ارتشهای عربی و پیروزی اسرائیل در جنگ 6 روزه عبارتند از:
1. نداشتن ستاد و فرماندهی مشترک
ملل عرب که در مقابل دشمن مشترکی قرار گرفته بود، نیازمند یک فرماندهی واحد و ستاد مشترک بودند. گرچه جمال عبدالناصر در موقع تنظیم قرارداد با سوریه و اردن، رئیس ارتش مصر را به سمت فرماندهی ستاد مشترک معرفی کرد، اما در عمل، نه چنین فرماندهی تشکیل شد و نه دارای نقشه صحیح و اساسی بود. ازاینرو اسرائیل، ارتش هر یک از کشورها را به تنهایی متلاشی کرد در حالی که اگر طرح مشترکی داشتند، مانع میشدند. ازاینرو هم کشورهای خط مقدم (سوریه، مصر و اردن) غافلگیر شدند و هم کشورهای خط دوم (عراق، عربستان، کویت، الجزایر، تونس، لیبی و مراکش) هیچ پشتیبانی نکردند.
2. نبودن روحیه در کادر ارتش اعراب
یکی از علل اصلی شکست، عدم ایمان به اهداف و رهبران است، ایمانی که حاضر باشند جان خویش را به خطر اندازند و فدا کنند. یکی از مهمترین عوامل بازتولید مقاومت در میدان نبرد، پیشرو بودن فرماندهان است. در طول تاریخ، فرماندهانی همچون سزار، نادر، ناپلئون و در زمانه و فرهنگ ما، فرماندهان بزرگ جنگ تحمیلی و امثال حاج قاسم سلیمانی که در خط مقدم مبارزه بودند، سبب تقویت انگیزه و ایمان سربازان میشدند؛ اما دیکتاتورهایی که خودشان را نابغه نظامی میدانستند و جنگ را از ستادها اداره میکردند، مانند هیتلر، موسولینی و جمال عبدالناصر، چیزی جز شکست نصیبشان نشد. بسیاری از ژنرالها و مقامهای عالی نظامی مصر که در زمان صلح به مقام رسیده بودند و خودشان و خانوادههایشان در رفاه بودند، در شرایط سخت نبرد، پشت کرده و فرار کردند. به علاوه تمرکز دولتهای عربی، بهویژه مصر بر تجهیز لجستیک ارتش بود و از تقویت ایمان و اراده سربازانشان، غافل شدند. در نتیجه دولت مصر با صرف میلیونها دلار و استقراض از دولتهای غربی با هفت لشکر زرهی، در مقابل سه لشکر اسرائیل شکست خورد. برخلاف ارتش اسرائیل که فرماندهانی همچون دایان و رابین را در رهبری جنگ داشت، فرماندهان مصری براساس روابطشان و وفاداری به جمال عبدالناصر تعیین میشدند.
3. نداشتن آموزش و آمادگی نظامی و اطلاعات استراتژیک
از دیگر علل شکست اعراب، عدم آموزش نیروهای نظامی در میادین واقعی و آموزش آنها در مکانهای ساختگی بود. ارتش مصر سالیانه 2500 میلیون تومان بودجه اطلاعاتی داشت؛ اما اینها صرف نگه داشتن و صیانت از رژیم جمال عبدالناصر و توازن دستهبندی ژنرالها میشد و از وضع ارتشها و ترتیب نیروهای دشمن، اطلاع درستی نمیرسید. فقدان اطلاعات دقیق از قدرت دشمن و عدم آمادگی ارتشهای عرب در وضعیت جنگی، سبب شد تا در یک حمله غافلگیر کننده، تمام هواپیماها در آشیانه خودشان نابود شوند و عملاً ابتکار عمل را از دست بدهند.(3)
پیامدها و نتایج
اعراب با وجود برتری جمعیتی و مجموع تجهیزات نظامی، به دلیل پارهای از اشتباهات در ارزیابی قدرت اسرائیل و موقعیت خویش و معادلات و معاملات سیاسی دو ابرقدرت غرب و شرق و نیز اختلاف و رقابت میان سران عرب و تکیه بر شعارهای ناسیونالیستی شکست خوردند. در پایان این جنگ نوار غزه، صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن، بیت المقدس شرقی و بلندیهای جولان به اشغال نیروهای اسرائیلی درآمد. جنگ شش روزه نقطهعطف بسیار راهبردی برای اسرائیل بود و تأثیر آن بر شکلدهی نقشه جدید سیاسی-جغرافیایی خاورمیانه غیر قابل انکار است. در واقع اسرائیل به عنوان یک دولت رسمی توسط اعراب پذیرفته شد و با ارائه چهره اسطورهای از خودش، بسیاری از کشورها در صدد تکیه بر اسرائیل و تعامل با آن به عنوان پایگاه قدرت برآمدند.
سازمان ملل بعداز جنگ 1967 طی قطعنامه 242 خواستار خروج اسرائیل از صحرای سینا شد، ولی این دفعه اسرائیل، همچون سال 56، صحرای سینا و بلندیهای جولان را خالی نکرد؛ چرا که در طی 6 روز با افزوردن سرزمینهای اعراب به خودش، سه برابر شده بود و یک میلیون جمعیت عرب به آنها اضافه شد. گسترش ژئوپلیتیک در این جنگ، در واقع سبب ایجاد یک منطقه حائل بین اسرائیل و کشورهای عربی شد و تا 300 کیلومتر در جنوب، 60 کیلومتر در شرق و 20 کیلومتر در شمال شرق از دشمن دور شده بودند.(4) علاوه بر این¬که مناطق اشغال شده، یک مانع خوب برای جلوگیری از حمله به اسرائیل به شمار میرفت، از نظر ژئوپلیتیک نیز بسیار راهبردی و تعیینکننده بودند و تاکنون همواره، اسرائیل از این ظرفیتها برای برتری خودش بهره برده است.
نتیجه گیری
تأسیس کشور جعلی اسرائیل در غرب آسیا، آتش نزاع دائمی را برافروخت و توسعه طلبی اسرائیل برای حاکمیت «از نیل تا فرات و از نهر تا بحر» در همان سالهای اولیه منجر به 3 دوره جنگ بین اسرائیل و کشورهای همجوار عربی گردید. اما مهمتر از جنگ استقلال در 1947 و بحران کانال سوئز در 1956، جنگ 6 روزه در 5 ژوئن 1967م میباشد که نقطه عطفی در توسعه ژئوپلتیک و افزایش قدرت اسرائیل گردید. ارتشهای عربی با وجود برتری جمعیتی و مجموع تجهیزات نظامی، به دلیل نداشتن ستاد و فرماندهی مشترک، نبودن روحیه در کادر ارتش اعراب و نداشتن آمادگی نظامی و اطلاعات استراتژیک، در 6 روز شکست سختی خورد و در پایان این جنگ نوار غزه، صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن، بیت المقدس شرقی و بلندیهای جولان به اشغال نیروهای اسرائیلی درآمد و به عنوان قدرت منطقهای تثبیت گردید.
پینوشتها
1. ایوانف، یوری، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، تهران، نشر امیرکبیر، چاپ سوم، 1356ش، ص14.
2. اسکوئی، ناصر، جنگ اعراب و اسرائیل، شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران، تهران، 1347ش، ص103- 124.
3. اسکوئی، ناصر، جنگ اعراب و اسرائیل، شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران، تهران، 1347ش، ص141-148.
4. ج. بایربل، جنگ طولانی: اعراب و اسرائیل، ترجمه ابوطالب صارمی، تهران، موسسه انتشارات امیرکبیر، 1349ش، صص 215-230.