پرسش:
اگر آیات قرآن بر اساس نگاه زمین مرکزی باشد، آیا با الهیبودن قرآن منافات دارد؟ آیات قرآن بر اساس نظریۀ زمینمرکزی است یا خورشیدمحوری؟
پاسخ:
نظریۀ غالب در روزگاران گذشته، «زمینمرکزی» بود. بر اساس این دیدگاه، زمین در مرکز جهان به شکل ثابت قرار داشت و اجرام آسمانی گرد زمین میچرخیدند. در آن زمان گمان میشد دلیل پدیدآمدن شبوروز، حرکت خورشید گرد زمین است؛ اما از قرن شانزدهم میلادی به بعد، نظریۀ «خورشیدمرکزی» غالب شد. بر اساس این دیدگاه، حرکت زمین به دور خودش سبب پدیدآمدن شبوروز میشود. برخی در مقام نقد قرآن گفتهاند قرآن به حرکت خورشید و ماه اشاره میکند، اما هیچ سخنی از حرکت زمین به میان نیاورده است و این یعنی نگاه آورندۀ قرآن مطابق نظریۀ «زمینمرکزی» بوده است که امروزه نادرستی آن ثابت شده است. چنانکه قرآن حرکت روزانۀ خورشید را به گونهای توصیف میکند که انگار خورشید خودش به محلی برای استراحت میرود و دوباره بازمیگردد که این مسئله نیز با ثابتبودن زمین سازگار است: «لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا». در نوشتار پیشرو، این مدعا بررسی و نقد خواهد شد.
چرایی لزوم مخالفتنکردن قرآن با نظریۀ صحیح علمی
«قرآن» کتاب هدایت است؛ بنابراین کتابی علمی نیست که هدفش بیان نظریههای علمی باشد؛ اما هنگامی که در راستای راهنمایی بشر به پدیدههای طبیعی اشاره میکند، اشارات آن نباید با یافتههای قطعی علوم در تضاد باشند؛ زیرا قرآن و جهان هستی هر دو مخلوق خداوند هستند و نباید هیچ تضادی میان کلام خالق و خلقت او وجود داشته باشد؛ چراکه هیچکس همچون خالق از مخلوق خود باخبر نیست.
چرا قرآن مطابق نظریه زمین مرکزی نیست؟
«قرآن» اساساً کتابی برای هدایت بشر و تبیین اصول بنیادین هدایت و سعادت اوست، نه کتابی علمی؛ ازاینرو نباید انتظار داشته باشیم در مسائل علمی صریح و جزئی اظهارنظر کند. با وجود این، ازآنجاکه گاهی قرآن برای اثبات عظمت و قدرت بیانتهای الهی و دعوت انسانها به پرستش او، به پدیدههای طبیعی و کیهانی اشاره میکند، همین اشارات موجز و بلیغ، نهتنها با حقایق علمی سازگارند، بلکه گاه دربردارنده اشاراتی دقیق و شگرف به واقعیتهایی هستند که در زمان نزول ناشناخته بودهاند. در این بخش برخی از اشارات دقیق قرآنی که نشان میدهند این کتاب مطابق نظریه منسوخ زمینمرکزی نیست، بیان میشود.
الف) بر اساس نظریۀ زمینمرکزی، زمین در مرکز عالم در جای خود ثابت و ساکن است؛ اما بر پایۀ دیدگاه قرآن، زمین متحرک است. خداوند در آیۀ 88 سورۀ «نمل» بیان میکند کوهها هرچند بیحرکت به نظر میرسند، در حقیقت همانند ابر در حال حرکتاند: ﴿وَ تَرَى اَلْجِبٰالَ تَحْسَبُهٰا جٰامِدَهً وَ هِیَ تَمُرُّ مَرَّ اَلسَّحٰابِ﴾؛ یعنی حرکت کوهها، حرکت زمین است که آنها را حمل میکند. آیۀ 10 سورۀ «زخرف» نیز از «مَهد: گهواره»بودن زمین خبر داده است: ﴿اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَلْأَرْضَ مَهْداً﴾؛ یعنی گهواره با اینکه محل آرامش و آسایش کودک است، متحرک است و تکان میخورد. در آیۀ 15 سورۀ «مُلک» از زمین با عنوان «ذَلُول: رام و مطیع» یاد شده است: ﴿هُوَ اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ اَلْأَرْضَ ذَلُولاً﴾؛ توصیف زمین در جایگاه موجودی رام، با حرکت آن سازگار است و درباره موجود ساکن و ثابت این تعبیر به کار نمیرود.
ب) در نظریۀ زمینمرکزی، جهان نُه فلک دارد که همانند لایههای پیاز بر روی هم تکیه دارند؛ اما قرآن از هفت آسمان خبر میدهد. جالب آنکه مفسران قدیم برای تطبیق و هماهنگسازی قرآن با نظریه زمینمرکزی رایج در زمان خود، عرش و کرسی را در جایگاه فلکهای هشتم و نهم مطرح میکردند.
ج) بر اساس نظریۀ زمینمرکزی، هر کدام از اجرام آسمانی خورشید، ماه، عطارد، زهره، مریخ، مشتری و زحل که تا آن زمان کشف شده بودند، به دلیل اتصال به فلک خود بر روی زمین سقوط نمیکردند؛ اما قرآن دلیل نیفتادن آسمانها بر روی زمین را نیروهایی نامرئی دانسته است: ﴿خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهٰا﴾ (1).
د) در نظریۀ زمینمرکزی، افلاک چون حرکت دارند، اجرام آسمانی متصل به آنها نیز حرکت میکنند؛ اما بر اساس دیدگاه قرآن، اجرام آسمانی در مدارهای خود حرکت میکنند: ﴿وَ هُوَ اَلَّذِی خَلَقَ اَللَّیْلَ وَ اَلنَّهٰارَ وَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ﴾ (2).
هـ) قائلان به نظریۀ زمینمرکزی گمان میکردند حرکت از فلکی به فلک دیگر ممکن نیست؛ اما بر اساس دیدگاه قرآن، حرکت از آسمانی به آسمان دیگر امکانپذیر است: ﴿یٰا مَعْشَرَ اَلْجِنِّ وَ اَلْإِنْسِ إِنِ اِسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَنْفُذُوا مِنْ أَقْطٰارِ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ فَانْفُذُوا لاٰ تَنْفُذُونَ إِلاّٰ بِسُلْطٰانٍ﴾ (3) و (4).
معنای آیۀ ﴿وَ اَلشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهٰا﴾
آیۀ 38 سورۀ «یس» را دوگونه میتوان معنا کرد:
1. مطابق قرآن، حرکت خورشید و ماه همیشگی نیست و تنها تا قیامت ادامه دارد: ﴿کُلٌّ یَجْرِی إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى﴾ (5)؛ ازاینرو آیۀ 38 در مقام بیان این نکته است که خورشید تا زمانی که در قیامت به «مستقرّ» و محل توقف خود برسد، حرکت میکند و سپس از حرکت میافتد. این معنا اولاً ارتباطی با زمینمرکزی ندارد؛ ثانیاً موافق با علم نیز است؛ چراکه مطابق یافتههای علمی، عمر خورشید روزی به پایان خواهد رسید.
2. حرف جر «لام» در این آیه به معنای «فی» و منظور از «مستقرّ»، مدار دایرهواری است که خورشید در آن استقرار دارد و از آن خارج نمیشود؛ بنابراین منظور آیه این است که خورشید همواره در مدار خود در حال جریان و حرکت است. این معنا نیز اولاً موافق با علم است؛ ثانیاً نهتنها ارتباطی با زمینمرکزی ندارد، بلکه مخالف آن است؛ چراکه بر اساس دیدگاه زمینمرکزی، افلاک حرکت میکنند، نه اجرام آسمانی متصل به آنها (6).
نتیجه:
قرآن بر اساس نظریۀ نسخشدۀ زمینمرکزی نیست و بارها با آن مخالفت کرده است. نمونههایی از مخالفت قرآن با نظریۀ زمینمرکزی عبارتاند از:
الف) بر اساس نظریۀ زمینمرکزی، زمین در مرکز عالم در جای خود ساکن است؛ اما قرآن، زمین را متحرک میداند.
ب) در نظریۀ زمینمرکزی، جهان نُه فلک دارد؛ اما قرآن از هفت آسمان خبر میدهد.
ج) بر اساس نظریۀ زمینمرکزی، اجرام آسمانی به دلیل اتصال به فلک خود بر روی زمین سقوط نمیکنند؛ اما قرآن، دلیل این امر را نیروهایی نامرئی میداند.
د) در نظریۀ زمینمرکزی، حرکت اجرام بر اثر حرکت افلاک است؛ اما مطابق قرآن، اجرام آسمانی در مدارهای خود حرکت میکنند.
هـ) در نظریۀ زمینمرکزی، حرکت از یک فلک به فلک دیگر ممکن نیست؛ اما بر اساس دیدگاه قرآن ممکن است. آیۀ ﴿کُلٌّ یَجْرِی إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى﴾ به معنای حرکت خورشید تا زمان قیامت باشد یا حرکت خورشید در مدار خود، ارتباطی با نظریۀ زمینمرکزی ندارد.
پینوشتها:
1. لقمان: 10.
2. انبیاء: 33.
3. الرحمن: 33.
4. سیدعیسی مسترحمی؛ نجومشناسی در قرآن؛ قم: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات، 1395 ش، ص 46 ـ 53.
5. لقمان: 29.
6. حسین رضایی؛ عرصه سیمرغ (پاسخی قاطع به شبهات کتاب «نقد قرآن سُها»)؛ قم: پژوهشگاه فرهنگ و معارف قرآن، 1398 ش، ص 123 ـ 124.