سیاسی
۱۴۰۲/۱۲/۰۸ ۱۴:۳۴ شناسه مطلب: 99134
پرسش:
مشارکت حداکثری مهمتر است یا انتخاب اصلح؟ یعنی اگر بالا رفتن مشارکت موجب شکست نامزد اصلح بشود، آیا بهتر نیست که به نحوی مشارکت و اقبال عمومی را پایین آورد؟
پاسخ:
یکی از مسائل بسیار جدی در عرصه انتخابات ایران، نحوه مواجهه با تضاد احتمالی میان انتخاب اصلح و مشارکت حداکثری است.
به این معنا که گاهی شرایط به این صورت است که اگر انتخابات خیلی گرم و داغ نشود، بیشتر کسانی که در انتخابات شرکت خواهند کرد، علاقهمندان جدیتر انقلاب و نظام اسلامی بوده و طبیعتاً شانس پیروزی نامزد اصلح بالاتر است؛ اما وقتی انتخابات، زیادی گرم شود و مشارکت بالاتر برود، افراد دیگر که در شرایط عادی اهمیت چندانی به تکلیف سیاسی و شرعی و شرکت در انتخابات نمیدهند به میدان آمده و با رأی خود که گاهی از سر لجبازیهای سیاسی است در نتیجۀ انتخابات اثر منفی میگذارند. با این اوصاف، آیا بهتر نیست که از خیر مثلاً ده میلیون رأی بیشتر بگذریم و به اهمیت انتخاب اصلح بیشتر توجه کنیم. انتخاب اصلح یعنی مدیریت بهتر سرنوشت دهها میلیون ایرانی.
1. در فرض سؤال، با یک مقایسه مواجهیم. در یک مقایسه هم هزینه و فایده هر طرف را بهدقت مورد سنجش و ارزیابی قرار میدهند تا به نتیجۀ احسن و انتخاب برتر برسند. پس باید ببینیم که فواید مشارکت حداکثری و معایب مشارکت پایین در مقایسه با فواید انتخاب اصلح و معایب انتخاب فرد غیر اصلح چیست.
2. مشارکت مردم در انتخابات، نشاندهنده تعلق نسبی آنان بهنظام سیاسی کشور و کار کردن و زندهبودن قانون اساسی آن کشور است. به هر میزان این مشارکت بالا باشد، نشاندهنده آن است که مردم، انتخابات و سازوکار و ساختار سیاسی کشور و اهمیت اعمال اراده خود در آن را جدی گرفتهاند. دشمنان خارجی نیز متوجه میشوند که طرحها و نقشههای پرهزینه آنان به طمع سقوط سیاسی کشور چندان مؤثر نیست؛ اما در طرف مقابل، اگر مشارکت در کشور کاهشی شود، نشاندهنده آن است که به هر دلیلی مردم نتیجه انتخابات و تأثیر آن در زندگی خود را باور ندارند و به شرکت در آن اهمیتی نمیدهند و از همه مهمتر اینکه، نشاط سیاسی در کشور وجود ندارد. اینجا است که کشور دچار بحران مشروعیت خواهد شد و برای اثبات حق حاکمیت خود بهزحمت خواهد افتاد. در چنین شرایطی اگر بهترین فرد هم انتخاب شود، اکثریت جامعه به او و دولت وی احساس تعلق نمیکنند و بخش بزرگی از جامعه از حاکمیت فاصله گرفته و خود را در امر اداره کشور سهیم ندانسته و با آن احساس بیگانگی میکنند؛ لذا صرفاً نقش مطالبه گر داشته و در بحرانها همراهی کمتری با نظام سیاسی نشان خواهند داد. این امر یعنی کاهش جدی سرمایه اجتماعی.
3. اگرچه انتخاب اصلح قطعاً تأثیر جدی و مهمی در مدیریت کشور در کوتاهمدت و درازمدت دارد و در اولویت است، اما طبیعتاً نامزدهای معرفیشده توسط شورای نگهبان، همگی صلاحیت حداقلی برای تصدی پست ریاست جمهوری و مجلس شورای ملی را دارا هستند: «کسانی که وارد صحنه انتخابات میشوند، اشخاصی هستند که شورای نگهبان - که امین مردم در این قضیه است - پای اسم آنها را امضا کرده و اعلام صلاحیت نموده است؛ بنابراین، همه صلاحیت دارند».(1) لذا انتخاب نکردن اصلح، در مقابل متزلزل شدن پایههای جمهوریت، مشروعیت و امنیت نظام و کشور اهمیت کمتری دارد.
4. اهمیت و ترجیح مشارکت حداکثری در کلام امام و مقام معظم رهبری کاملاً مشخص است. امام خمینی (ره) همواره در پیامها و سخنرانیهای خویش، بر اهمیت انتخابات و ضرورت مشارکت حداکثری مردم در انتخابات تأکید داشتند: «این وظیفهای است الهی، وظیفهای است ملی، وظیفهای است انسانی... همۀ ما باید در انتخابات شرکت بکنیم».(2)
مقام معظم رهبری در این زمینه معتقد است: «درست در نقطه مقابل خواست دشمنان، همۀ ما باید در انتخابات حضور فعالی داشته باشیم. انتخابات، آبروی ملی ماست. انتخابات، یکی از شاخصهای رشد ملی ماست. انتخابات، وسیلهای برای عزت ملی است... . حضور شماست که نظام را تحکیم میکند، پایههای آن را مستحکم مینماید، آبروی ملت ایران را زیاد میکند، استقامت کشور را در مقابل دشمنیها زیاد میکند و دشمن را از طمع ورزیدن به کشور و از فکر ضربه زدن و توسعه (برنامهاش) و فساد و فتنه منصرف میکند. اینیک مسئله بسیار مهم است؛ پس مسئلهی اول، شرکت در انتخابات است».(3)
ایشان مشارکت حداکثری را تا این حد ضروری میداند که: «مسلماً امنیت کشور، مصونیت کشور، پیشرفت کشور، با حضور همگانی و حداکثری مردم افزایش پیدا خواهد کرد».(4)
رهبر انقلاب حضور حداکثری را به حدی ضروری میداند که به مردم اعلام کرده است: «عرض من به مردم این است. من به مردم نمیگویم فلان کس را انتخاب بکنید، فلان کس را انتخاب نکنید؛ این را هرگز به مردم نخواهم گفت، امّا به مردم عرض میکنم و اصرار میکنم که حتماً در پای صندوق رأی حاضر بشوید و رأی بدهید، به هرکسی که تشخیص میدهید؛ این باید اتّفاق بیفتد. هر کس کشور را دوست دارد، هر کس نظام را دوست دارد، هر کس امنیت را دوست دارد -از آحاد مردم- باید بیاید وارد میدان انتخابات بشود، بیاید پای صندوق؛ شرّ دشمن را این کم میکند».(5)
این ضرورت تا جایی است که ایشان بهصراحت بیان کرده که حتی کسانی که نظام را قبول ندارند در انتخابات شرکت کنند: «حضور مردم یکی از آن عناصری است که دشمن را ناکام میکند. اینکه ما تکیه میکنیم، تأکید میکنیم، اصرار میورزیم بر اینکه مردم همه شرکت کنند در انتخابات و من بارها این را قبلاً گفتهام -حالا چند بار یادم نیست- که حتّی آنکسانی که نظام را قبول ندارند، برای حفظ کشور، برای اعتبار کشور بیایند در انتخابات شرکت کنند. ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، عیبی ندارد، امّا انتخابات مال رهبری نیست، مال ایران اسلامی است، مال نظام جمهوری اسلامی است. همه باید بیایند در انتخابات شرکت کنند؛ این موجب میشود که نظام جمهوری اسلامی تقویت بشود، پایداری آن و ماندگاری آن تأمین بشود، کشور در حصار امنیت کامل باقی بماند».(6)
5. بعد از این مطالب باید ببینیم که اصلاً در مقابل مشارکت حداکثری چه گزینهای داریم. مشارکت حداقلی؟ اینکه خلاف مصلحت کشور و جمهوریت نظام است. پس با مفهوم مشارکت نسبی مواجه هستیم؛ یعنی به میزانی انتخابات پرشور شود که احتمال برد نامزد رقیب زیاد نشود. چراکه بخشی از جامعه اگر به حرکت دربیایند، حتماً به نامزدی رأی خواهند داد که همسویی کمتری داشته باشد.
باید بدانیم چنین اصل و قاعدۀ ثابتی وجود ندارد که اگر سیاستگزاری نظام و فعالان سیاسی به سمت مشارکت حداکثری نرود، در درازمدت، در حد معقول بتوان مشارکت نسبی را نیز حفظ کرد. چراکه وقتی انتخابات گرم و مؤثر و رقابتی دیده نمیشود، آمار مشارکت نسبی نیز بهسرعت ریزشی میشود.
معمولاً این تضاد و تضارب آرا و هیجانهای جدی رقابتی است که افراد را به حرکت وادار میکند.
6. اگر به دنبال مشارکت حداکثری نباشیم و صرفاً انتخاب اصلح را در نظر بگیریم، از یک زمانی به بعد، موضوع عوض خواهد شد؛ یعنی موضوع در «مقایسه میان مشارکت حداکثری و انتخاب غیر اصلح» باقی نمیماند، بلکه اساس انتخابات کشور به امری تشریفاتی و نتایجی از پیش تعیینشده تفسیر خواهد شد. این امر نظام سیاسی کشور را با چالش جدی مواجه خواهد ساخت.
نتیجه:
در مقایسه هزینه و فایدۀ انتخاب اصلح و عدم تحقق مشارکت حداکثری، آسیب مشارکت نسبی یا حداقلی و عدم تحقق مشارکت حداکثری بهمراتب برای استحکام نظام و مشروعیت آن بیشتر از عدم راهیابی فرد اصلح به کرسی ریاست و نمایندگی است.
پینوشت:
1. حسینی خامنهای، سیدعلی، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از روحانیون، خامنهای دات آی آر، 13 اردیبهشت:
1376، https://khl.ink/f/2836
2. موسوی خمینی، سید روحالله (امام خمینی)، صحیفه امام، ج 18، ص 381.
3. حسینی خامنهای، سیدعلی، بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم استان کردستان در میدان آزادی سنندج، خامنهای دات آی آر، 22 اردیبهشت1388:
https://khl.ink/f/6642
4. حسینی خامنهای، سیدعلی، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دستاندرکاران برگزاری انتخابات، خامنهای دات آی آر، 16 اردیبهشت 1392:
https://khl.ink/f/22494
5. حسینی خامنهای، سیدعلی، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار کارگران، خامنهای دات آی آر، 10 اردیبهشت 1396:
https://khl.ink/f/36366
6. حسینی خامنهای، سیدعلی، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم قم، خامنهای دات آی آر، 19 دی 1394:
https://khl.ink/f/46976
۱۴۰۲/۱۲/۰۷ ۰۹:۴۲ شناسه مطلب: 99127
پرسش:
مردم 12 فروردین 1358 با غلبه احساسات و جو انقلاب به قانون اساسی رأی مثبت دادند آیا آن رأی احساسی، ملاک تصمیمگیری برای حال حاضر کشور میشود؟
پاسخ:
فضای انقلاب، فضایی تابع از موجی فراگیر و سراسری است. در واقع بخش بزرگی از جامعه به تبع بخشی دیگر، خود را با سیل خروشان ملت همراه میکنند. لذا تصمیمات سیاسی آنان نیز تابع چنین موجی است.
نکته دیگر اینکه فضای انقلابی متأثر از یک رویکرد سلبی و تقابلی است و بیش از آنکه متوجه اثبات باشد، تخریب را میفهمد و لزوماً برای الگوی جایگزین برنامهای ندارد.
با توجه به این مقدمات، آیا مشارکت بینظیر و رأی حداکثری ملت ایران به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در سال 1358، ناشی از یک جو و ناآگاهی عمومی نبوده است؟
در این رابطه به چند مسئله علمی و رویداد تاریخی باید توجه کرد:
1. انقلاب (1) با شورش (2) متفاوت است. شورش معمولاً ناشی از خصومتهای شخصی و گروهی است و سازماندهی و رهبری مشخصی و خصوصاً ایدئولوژی جدید جایگزین مقبول ندارد. شورشها معمولاً منفعلانه و تحت تأثیر جو هستند؛ اما انقلابها تابع جنبشها (3) و نهضت (4) هستند. در واقع وقتی یک تحول بنیانی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی رخ میدهد، این امر مستلزم یک پشتوانه فکری طولانیمدت است که توانسته است در بخش بزرگی از جامعه، مورد قبول و پذیرش قرار بگیرد.
انقلاب اسلامی ایران، یکشبه رخ نداد و ثمره دو دهه نهضت امام خمینی و تلاش یارانش در سراسر کشور در تحول اعتقادی و رفتاری جامعه بود. جامعه ایران شاید ریزبهریز قانون اساسی را نمیشناخت، اما روح قانون اساسی که حق حاکمیت ملی در راستای تحقق اسلام سیاسی و حکومت اسلامی بود را فهم کرده بود و به آن تا پای جان اعتقاد داشت.
اسلامی بودن قانون اساسی و حکومت فقه چیزی نبود که جوگیرانه بر ملت ایران تحمیل شود و ملت ایران اسلام و اعتقادات سیاسی-اسلامی خود را چندساعته به دست نیاورده بود.
2. سابقه ریشههای اندیشهای قانون اساسی حتی پیش از نهضت امام خمینی و در نهضتهای متعدد ایرانیان از تنباکو تا مشروطه و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران هم قابل مشاهده است. در تمامی این خیزشهای اجتماعی، مردم به روح متبلور در قانون اساسی جمهوری اسلامی باور و ایمان داشتند اما در هر نوبت به دلایل متعدد با شکست و نقص در اجرا مواجه میشدند و این بار با یک سابقه تاریخی، آن را در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تکمیل کردند.
3. رأی به قانون اساسی نیز یکشبه اتفاق نیفتاد و در چند مرحله، قانون اساسی مورد تصویب و انتخاب ملت ایران قرار گرفت. از مدتها قبل، بحث بر سر مدل حکومتی جایگزین حکومت شاهنشاهی و پهلوی در جریان بود. ابتدا الگو و مدل حکومتی جمهوری اسلامی در یک رفراندوم سراسری مورد تصویب ملت قرار گرفت. این الگو، واضح بود و نیازی به جو نداشت. سپس مردم ایران در یک انتخابات آزاد، نمایندگان و خبرگان منتخب خود را برای نگارش و تصویب قانون اساسی به مجلس خبرگان قانون اساسی فرستادند.
سپس در طول چندین ماه کار این مجلس، مشروح مذاکرات در رسانهها انعکاس یافته و نخبگان به تحلیل و تبیین و نقد و نظر پیرامون آن میپرداختند. بعد از آن قانون اساسی نوشتهشده توسط منتخبان ملت، بار دیگر پس از توضیحات شهید بهشتی به ملت در حسینیه ارشاد و پخش آن از رادیو و تلویزیون، به رأی عمومی گذاشته شد و مردم به آن رأی دادند.
4. در انقلاب ایران، گروههای متعددی مانند چپگراها اعم از حزب توده، چریکهای فدایی خلق، حزب کارگران سوسیالیست و... و همچنین گروهای ملی با شدت و جدیت و با داشتن حزب و تشکل و رسانه و نشریه به یارگیری و تبلیغ الگوی خود مشغول بودند.
گروههای رقیب اجازه جوگیری و تفکر یکسویه را نمیدادند و فضای جامعه ایران بهتبع وقوع یک تحول تاریخی و انقلابی، بهشدت سیاسی و پیگیر نظرات متعدد بود. در میان این گروهها نیروهای مذهبی به رهبری امام خمینی دست برتر و توفیق بینظیری در همراه کردن افکار عمومی با خود را داشته و وقتی امام خمینی از الگوی خود با عنوان «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» نام برد مردم با اکثریت قاطع از این الگو تبعیت کردند.
5. اگر در سال 1358 مردم ناآگاه و جوگیر بودند. چرا در سال 1368 و بعد از آزمودن دهساله قانون اساسی، مجدداً به آن رأی مثبت دادند؟
6. در همه جای دنیا هیجان و موج جو و احساسات در رأی دادن مردم تأثیر دارد و نمیتوان این امر را انکار، و مدعی شد که تمام ملت ایران، عالمانه و آگاهانه به قانون اساسی رأی دادهاند؛ اما معمولاً مردم با مراجعه به نخبگان به تصمیمی در رابطه با انتخاب خود میرسند.
نتیجه:
انقلاب ایران پشتوانه یک نهضت و جنبش فکری و اعتقادی و یک تاریخ کهن مبارزاتی داشت که با روح متبلور در قانون اساسی اجین شده بود. مردم نیز در مراحل متعدد و با دقت نظر فراوان به قانون اساسی رأی دادند. وجود گروههای متعدد و رأی مجدد مردم در یک دهه بعد و مراجعه به نخبگان، جایی برای غلبه جو و احساسات باقی نمیگذارد.
پینوشتها:
1. انقلاب یا REVOLUTION، تحولات خشن و سریع و بنیادی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی است. به نظر هانتینگتون یک انقلاب تمام عیار دارای ترتیب و روابط سه عنصری است. اول نابودی سریع و خشونتآمیز نهادهای سیاسی موجود، دوم بسیج گروههای جدید در عرصه سیاست و سوم تأسیس نهادهای سیاسی نوین. ر.ک: تیلور، استن، علوم اجتماعی و انقلابها، ترجمه علی مرشدی زاد، تهران، نشر دانشگاه شاهد، ۱۳۸۸ ش.
2. اقدام (گاهی با خشونت) دستهای از افراد که در مقابله با نظام حاکم بر هر مجموعهای اتفاق میافتد و معمولاً بینظمی و ناامنی با خود به همراه دارد. شورشها واکنشی است و شورشیان معمولاً از برنامه جایگزین مقبول و همراهی تودهها برخوردار نیستند. ر.ک: فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان، 1376 تا 1385: گروه واژهگزینی، تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، آثار، 1387 ش.
3. معنای نزدیکی با نهضت دارد و عبارت است از رفتار گروهی نسبتاً منظم و بادوام برای نیل به هدف اجتماعی کموبیش معین و بر طبق طرحهای قبلی که میتواند اصلاحی و یا انقلابی باشد.
4. حرکتی معمولاً درازمدت است که ممکن است انقلاب فقط بخشی از آن به شمار آید؛ مانند نهضت اسلامی ایران که دستکم از اوایل دههی 1340 قابلردیابی است. نهضت ممکن است به شکل تلاشهای فکری و فرهنگی آغازشده، سپس در اثر گسترش افکار جدید، رنگ سیاسی و انقلابی به خود گیرد و یا حتی به انقلاب منجر نگردد.
۱۴۰۲/۱۱/۲۳ ۱۲:۲۴ شناسه مطلب: 99089
پرسش:
حاصل 43 سال انقلاب در عدالت اجتماعی چیست؟
پاسخ:
مقدمه
عدالت اجتماعی به معنای رفع تبعیض در میان جامعه است؛ اما به معنای دقیقتر عدالت اجتماعی به این معنا است که حق و حقوق مردم بهصورت عادلانه و غیر ظالمانه رعایت و ادا شود. مثلاً مؤلفههای فرصتهای برابر، توزیع عادلانه منابع کشور، رعایت استحقاقها و ... در تحقق عدالت، عدالت اجتماعی نقش فوقالعاده مهمی ایفا میکنند. (1) یکی از آرمانهای اساسی انقلاب ملت ایران در سال 57 نیز تحقق عدالت اجتماعی و رفع تبعیضها و بیعدالتیها در همه حوزهها منجمله عدالت اقتصادی بود. چنانکه شهید مطهری در این رابطه معتقد است که عدالت اجتماعی، هم علت حدوث و هم علت بقاء انقلاب اسلامی است. (2)
برخی معتقدند که جمهوری اسلامی ایران در این رابطه هیچ دستاورد قابل توجهی نداشته و حتی نسبت به پیش از انقلاب سقوط کرده است. اکنون پس از گذشت 43 سال از انقلاب اسلامی، کارنامه جمهوری اسلامی ایران در برپایی عدالت اجتماعی چیست؟
1. ابتدا باید به این سؤال پاسخ دهیم که در حوزه میزان تحقق عدالت اجتماعی، جمهوری اسلامی در چه نقطهای ایستاده است؟
از یکسو اراده نظام و رهبران و سران آن بر اهتمام به این حوزه بوده است و قدمهای فراوانی برداشته شده است، اما از طرف دیگر این اقدامات، ابداً کافی نیست و در این حوزه، ضعفهای زیادی دیده میشود. رهبر انقلاب در این رابطه معتقد است که: «... در زمینهی عدالت اجتماعی، در زمینهی توزیع عادلانهی ثروت، در زمینهی نا برخورداری طبقات ضعیف و امثال اینها، بنده در گفتارهای گوناگون انتقاد دارم؛ لکن در همین مقولهی اقتصاد هم قضاوت مراکز اقتصادی معروف دنیا این است که ایران در شاخصهای مهمی از شاخصهای اقتصاد، نسبت به قبل پیشرفتهای مهمی کرده، گامهای بزرگی را برداشته و حرکات بزرگی انجام گرفته است». (3)
2. چگونه میفهمیم که جمهوری اسلامی پس از 43 سال، در زمینه عدالت اجتماعی گامهای مهمی برداشته است؟
اگر در این زمینه به شاخصههای گوناگون بنگریم، بنای نظامِ بعد از انقلاب این بوده است که توسعه کشور در همه زمینهها متوازن باشد و تمام مردم این سرزمین بهصورت عادلانه از ثروت و مزایای رشد این کشور بهره ببرند؛ به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی میتوانست برای گزارش کار و نمایش پیشرفت، بجای اینکه بر خدمترسانی به دورافتادهترین روستاها بکوشد و ارقام نجومی را بابت این امر صرف کند، ثروت کشور را بر مدرن سازی و تجمل پر سر و صدای چند کلانشهر متمرکز کند و منابع و ثروت ملی را بهصورت نامتوازن و نمایشی مصرف کند. این غیرقابل انکار است که در سالهای پس از انقلاب آمار توسعه برقرسانی، بهداشت و درمان، مخابرات، توسعه دانشگاهها، مدارس، گازرسانی، راهسازی و... به دورافتادهترین نقاط کشور با توجه به موانع داخلی و خارجی، خیرهکننده بوده است.
بهطور مثال طبق آمارهای بانک جهانی، در دوران پهلوی فقط 16 درصد روستائیان ایران به برق دسترسی داشتند، اما طبق آمار همین بانک در سال 1990 میلادی یعنی در 30 سالگی انقلاب، حدوداً 100 درصد روستائیان ایران به برق دسترسی دارند. (4) یا طبق آمارهای مؤسسات بینالمللی در دوران پهلوی 51 درصد از کل مردم و 30 درصد از روستائیان کشور به آب سالم آشامیدنی دسترسی نداشتند؛ اما طبق آمارهای بانک جهانی نهتنها بخش اعظم روستائیان کشور به آب سالم دسترسی دارند، بلکه ایران علیرغم پهناوری و مشکلات خشکسالی، جایگاه هفتم در ارزانی آب آشامیدنی را دارا است. (5) همچنین در آموزش و پروش و توسعه مدارس و امکان تحصیل در سطوح عالی برای پسران و دختران در دورافتادهترین نقاط کشور، آمار رشد و تلاش مسئولین نظام قابل تأمل و توجه است.
درمجموع یکی از متر و معیارهای سنجش رشد و توسعه جامعه، شاخص توسعه انسانی (6) است. برخلاف تبلیغات و جنگ روانی گستردهای که دشمنان این انقلاب و همراهان کمدقت آنان به راه انداختهاند، طبق آمار دفتر برنامه توسعه سازمان ملل در سال 1980 میلادی یعنی حدوداً زمانی که انقلاب پیروز شد، ایران در رده کشورهای با توسعه انسانی پایین معرفیشده است و پس از 40 سال، صعودی 60 پلهای داشته و در میان کشورهای با توسعه انسانی بالا، رتبه اول را کسب کرده است. (7)
اما یکی از مهمترین معیار و مترهای عدالت اجتماعی، توزیع عادلانه ثروت و درآمد ملی در میان افراد جامعه است؛ یعنی کنار کاهش فقر، باید به کاهش نابرابری هم توجه کرد. برای تشخیص میزان کاهش نابرابری در توزیع درآمد و توزیع مناسب ثروت در یک جامعه، از شاخص «ضریب جینی» استفاده میشود. این ضریب یک واحد اندازهگیری است که برای سنجش میزان نابرابری در توزیع درآمد یا ثروت در یک جامعه آماری استفاده میشود. ضریب جینی بین صفر و یک و یا صفر و صد تعریف میشود. اگر ضریب جینی برابر صفر باشد، یعنی درآمد کشور بین همه افراد جامعه بهصورت یکسان تقسیم میشود. اگر ضریب جینی برابر صد باشد، یعنی درآمد کشور فقط به یک نفر رسیده و باقیِ افراد هیچ سهمی از آن ندارند؛ بنابراین اگر ضریب جینیِ کشوری در طول بازه زمانیِ مشخصی کاهش پیدا کند، نشان دهنده افزایش عدالت اجتماعی و کاهش فاصله طبقاتی در آن کشور خواهد بود. مقایسه و بررسی تغییرات این معیار در یک دوره زمانی برای هر کشور، ملاکی مناسب برای تشخیص فاصله طبقاتی و موفقیت آن کشور در زمینه عدالت اجتماعی خواهد بود.
طبق گزارش دفتر برنامه توسعه سازمان ملل متحد UNDP، در سال 2013، اکثر کشورهای دنیا، خصوصاً کشورهای در حال توسعه، رشد قابل توجهی در ضریب جینی داشتهاند، در واقع برای بسیاری از کشورها مهم بوده است که توسعه و اقتصاد قدرتمندی داشته باشند و اینکه بخش بزرگی از جامعه دچار فاصله طبقاتی قابل توجهی شود برایشان مهم نبوده است. درحالی که پس از انقلاب، ضریب جینی در ایران کاهش قابل توجهی داشته است و این نشان از اهتمام مسئولین کشور به نزدیک شدن بهرهمندی افراد از امکانات کشور است.
در ایران، تغییرات نرخ ضریب جینی از سال 1365 تا 1393 ش، 8.6 درصد کاهش داشته است. این در حالی است که بنا بر مقالهای از بانک جهانی، در سالهای آخر رژیم پهلوی، تغییرات ضریب جینی روندی افزایشی داشته است. (8) اگر تمام آمارها را کنار بگذاریم به وضوح مشهود است که بسیاری از مردم زندگی و سطح رفاهی نزدیک به یکدیگری دارند در حالی که در دهه پنجاه و شصت، بخش بزرگی از مردم بسیاری از امکانات عادی سایر مردم مانند خودرو، تلفن و ... را برای خود دست نیافتنی میدانستند.
3. در نظر نگرفتن موانع در رسیدن به آرمانها، عملی غیرمنصفانه و گمراهکننده است. جمهوری اسلامی در حالی توانسته است به این آمارها دست یابد که همیشه از سوی ابرقدرتها و همپیمانانشان مورد هجمه و حملات گسترده بوده است. جنگ گسترده نظامی و اقتصادی و انواع توطئههای تمام ناشدنی به قدری شدت داشته و دارد که بسیاری از ناظران خارجی همواره منتظر سقوط اقتصادی و سیاسی کشور بودهاند، اما کشور باهمت مردم با تمام قوا در حال پیشرفت و سازندگی است.
4. این نکته را نیز باید در نظر داشت که یکی از عوامل رشد عدالت اجتماعی، تصمیمات حاکمیتی است. عوامل دیگر مانند ظرف فرهنگی در این زمینه بسیار تعیینکننده است؛ به عبارت دیگر، وقتی فرهنگ جامعه، عملاً رویکردهای تبعیضآمیز را تشویق و تقویت کند، عدالت آسیب جدی خواهد دید. وقتی جامعهای میل زیادی به پارتیبازی، رویکردهای قومیتی، دور زدن قانون و ... داشته باشد، تحقق عدالت اجتماعی به شدت سخت خواهد شد. باید این فرهنگ و اخلاق را نیز عوض کنیم که گویا انقلاب، تعدادی فرد و یا طیف محدودی خاص بوده و باید دست روی دست گذاشت و به رشد و رفاه و پیشرفت و عدالت رسید. انقلاب یعنی تحولی بنیادی که توسط ملت رخ میدهد. همه به اندازه توان خود باید با یکدیگر در رشد کشور تلاش کنند.
نتیجه
اگرچه نظام سیاسی و ملت ایران، پس از انقلاب دستآوردهای مهم و غیرقابل انکاری در حوزه عدالت اجتماعی داشتهاند، اما این دستآوردها کافی نیست و باید معایب ریز و درشت آن برطرف شود. این دستآوردها طبق آمارهای بینالمللی با شرایط عدالت اجتماعی در دوران پیش از انقلاب قابل مقایسه نیست. ضمن اینکه نباید موانع رسیدن به این دستآوردها و ارتقای آن را نادیده گرفت.
همچنین باید بدانیم که یکی از اضلاع رسیدن به توسعه پایدار و رشد شاخصههای عدالت، مسئولین کشور هستند و ظرف فرهنگی نقشی قابل توجه در این زمینه دارد.
کلمات کلیدی
عدالت اجتماعی، انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران، حکومت پهلوی.
منابع بیشتر برای مطالعه
راجی، محمدحسین و محمدرضا خاتمی، صعود چهلساله، مروری بر دستاوردهای ۴۰ ساله انقلاب اسلامی بر اساس آمارهای بینالمللی، مشهد، انتشارات معاونت تبلیغ آستان قدس رضوی، 1397 ش.
پینوشتها:
1. ر.ک: سید رضا حسینی، مفهوم و ماهیت عدالت اجتماعی با رویکرد اسلامی، کمیسیون مطالعات اسلامی مجمع تشخیص مصلحت نظام، https://www.olgou.ir/downloads/Docs/9209/Edalat8.pdf
2. ر.ک: مطهری، مرتضی، آینده انقلاب اسلامی ایران، تهران،
انتشارات صدرا، 1387 ش، ص 59 تا 63.
3. خامنهای، سید علی، بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی، خامنهای دات آی آر، 8/11/1400
ش، https://khl.ink/f/49633.
4. راجی، محمدحسین و محمدرضا خاتمی، صعود چهلساله، مروری بر دستاوردهای ۴۰ ساله انقلاب اسلامی بر اساس آمارهای بینالمللی، مشهد، انتشارات معاونت تبلیغ آستان قدس رضوی، 1397 ش، ص 103.
5. راجی، محمدحسین و محمدرضا خاتمی، صعود چهلساله، مروری بر دستاوردهای ۴۰ ساله انقلاب اسلامی بر اساس آمارهای بینالمللی، مشهد، انتشارات معاونت تبلیغ آستان قدس رضوی، 1397 ش، ص 100.
6. «شاخص توسعه انسانی» Human Development Index | HDI یک ابزار آماری است که برای اندازهگیری دستاوردهای کلی یک کشور در ابعاد اجتماعی و اقتصادی به کار میرود. طبق این شاخص، ابعاد اجتماعی و اقتصادی یک کشور بر اساس سلامت، سطح تحصیلات و سطح زندگی افراد ارزیابی میشود.
سازمان ملل هرساله در گزارشی شاخص HDI را برای کشورهای عضو سازمان ملل متحد اندازهگیری میکند و کشورهای مختلف را بر اساس آن رتبهبندی میکند.
7. راجی، محمدحسین و محمدرضا خاتمی، صعود چهلساله، مروری بر دستاوردهای ۴۰ ساله انقلاب اسلامی بر اساس آمارهای بینالمللی، مشهد، انتشارات معاونت تبلیغ آستان قدس رضوی، 1397 ش، ص 114.
8. راجی، محمدحسین و محمدرضا خاتمی، صعود چهلساله، مروری بر دستاوردهای ۴۰ ساله انقلاب اسلامی بر اساس آمارهای بینالمللی، مشهد، انتشارات معاونت تبلیغ آستان قدس رضوی، 1397 ش، ص 152.
۱۴۰۲/۱۰/۲۰ ۱۴:۳۵ شناسه مطلب: 99074
پرسش:
با توجه به حادثه خونی کرمان، چرا وقتی احتمال حادثهی تروریستی هست مراسم میگیرند؟
پاسخ:
مقدمه
در فاجعه تروریستی و خونین کرمان در 13 دیماه 1402 (سوم ژانویه 2024) که بزرگترین حادثه تروریستی ایران خوانده شده است، طبق آخرین آمار، 84 نفر به شهادت رسیده و حدود 200 نفر مجروح شدند. (1) در رابطه با این حادثه هولناک این پرسش مطرح است که وقتی ایران در شرایط امنیتی و خطرناک به سر میبرد و طبق رخدادهای قبلی، احتمال وقوع حوادث تروریستی وجود دارد چرا باید مراسمی با این حجم از جمعیت برگزار شود. همچنین مطرحشده است که قبلاً خبرهایی مبنی بر احتمال وقوع حادثه تروریستی و یا تهدید در این زمینه منتشرشده است، اما مسئولین به آن توجه نکردهاند، درحالیکه در دنیا با کوچکترین احتمالی در وقوع حمله تروریستی و یا یک تماس ناشناس، حتی یک ورزشگاه را بهسرعت از جمعیت خالی میکنند. (2)
وجود احتمال در وقوع حوادث تروریستی و مقابله با آن با چند فرض قابلبررسی است:
1. اینکه احتمال بدهیم با توجه به کینه و بغض شدید گروههای تروریستی و تکفیری از سردار شهید قاسم سلیمانی و علاقه شدید آنان به انتقام از ملت ایران و اجرای عملیات تروریستی، برگزاری هرگونه اجتماع و مراسمی در این رابطه تعطیل شود، چندان منطقی به نظر نمیرسد. جمهوری اسلامی ایران از بدو تشکیل نظام سیاسی خود همواره با تهدیدهای امنیتی روبهرو بوده و بارها با جنایات تروریستی روبهرو شده است. این جنایتها بعضاً با حمایتهای سرویسهای بیگانه باهدف ترساندن و دلسرد کردن مردم صورت میپذیرد. راهکار چنین مشکلی، تقویت و شدت بخشیدن به عملیاتهای اطلاعاتی و امنیتی است، نه تعطیلی مراسمات سیاسی- مذهبی در کشور. این به معنای بیارزش دانستن جان شهروندان نیست، چنانچه برای نمونه در طول برگزاری نمازهای جمعه و جماعت، ائمه جمعه و مجتهدان بزرگی مانند آیات: مدنی، (3) قاضی طباطبائی، (4) صدوقی، (5) دستغیب (6) و اشرفی اصفهانی (7) توسط تروریستها به شهادت رسیدهاند اما برگزاری نمازهای جمعه و جماعت در ایران تعطیل نشده، بلکه مراقبتهای امنیتی و اطلاعاتی بیشتر شده است.
2. اگر اخطار یا خبر قابل اتکایی مبنی بر وقوع چنین حادثهای از قبل وجود داشته و به آن بیتوجهی شده باشد، قطعاً مسئولین ذیربط به وظیفه خود عملنکرده و باید مورد محاکمه قرار گیرند؛ اما تاکنون خبر دقیق و موثقی در این رابطه شنیده نشده است و تنها شایعات و گمانهزنیهایی در فضای سایبری کشور راجع به تهدیدات پیش از برگزاری مراسم نقلشده است. درحالیکه گیتهای بازرسی در محل برگزاری این مراسم وجود داشته است که حادثه بیرون گیتهای بازرسی رخداده است. (8) البته مسئولان امنیتی در تمامی نقاط برگزاری مراسم، مسئول جان شهروندان هستند، اما کنترل چنین فضای وسیعی کاری بسیار دشوار و سخت است.
نتیجه:
احتمال قابلاعتنایی برای اجرای یک عملیات تروریستی پیش از برگزاری مراسم سالگرد سردار شهید سلیمانی وجود نداشته و صرفاً شایعات و گمانهزنیهایی در این رابطه موجود است. همچنین تعطیلی مراسمات مذهبی سیاسی بهصرف احتمال انتقام تروریستها از ملت ایران دقیقاً هدف تروریستها است و راهکار صحیح در مقابله با این امر، افزایش توانمندی اطلاعاتی و امنیتی است.
کلمات کلیدی:
سردار شهید قاسم سلیمانی، تروریسم، حادثه خونین کرمان، امنیت
کشور.
پینوشتها:
1. علت تغییر آمار شهدای حادثه تروریستی کرمان/ ۸۴ نفر آخرین آمار شهدا، خبرگزاری ایسنا، 14 دی 1402، isna.ir/xdQjkk.
2. هشدار بمبگذاری در ورزشگاه خانگی بوکاجونیورز، خبرگزاری ایرنا، 14 آذر 1397، https://irna.ir/xjryfR
3. آیتالله سید اسدالله مدنی بعدازظهر روز جمعه، بیستم شهریور سال 1360 ش پسازآنکه خطبههای نماز جمعه به پایان رسید در سن 67 سالگی توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید.
4. آیتالله محمدعلی قاضی طباطبائی در شامگاه عید قربان و پس از اقامه آخرین نماز مغرب و عشاء در مسجد شعبان، در تاریخ 10/8/58 به شهادت رسید.
5. آیتالله محمد صدوقی در دهم ماه مبارک رمضان مطابق با یازدهم تیرماه 1361 پس از ادای نماز جمعه به دست اعضای سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید.
6. آیتالله سید عبدالحسین دستغیب در روز بیستم آذرماه سال 1360 هنگام رفتن به نماز جمعه به شهادت رسید.
7. آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی در سال 1360 روز 22 ماه مبارک رمضان در حال رفتن به مسجد جهت اقامه نماز ظهر توسط منافقین به شهادت رسید.
8. انفجارها خارج از محدوده گیتهای بازرسی رخداده است، باشگاه خبرنگاران جوان، 13 دی 1402، http://www.yjc.ir/00aEl1
۱۴۰۲/۱۰/۱۹ ۱۴:۴۶ شناسه مطلب: 99072
پرسش
ایران چون با ابرقدرتها درافتاده، حواسش به امنیت داخل کشورش نیست و شاهد حوادثی مانند حمله تروریستی در کرمان هستیم؟
پاسخ:
مقدمه
در پی فاجعه تروریستی و خونین کرمان در 13 دیماه 1402 (سوم ژانویه 2024) که بزرگترین حادثه تروریستی ایران خواندهشده است، طبق آخرین آمار، 84 نفر به شهادت رسیده و حدود 200 نفر مجروح شدند. (1) برخی بر این باورند که خطای راهبردی ایران در مقابله و درگیری با قدرتهای جهانی، توان امنیتی ایران را کاهش داده و موجب تقلیل امنیت داخلی کشور شده است.
در رابطه با این مسئله، ملاحظات زیر قابلتحلیل و بررسی است:
1. باید مشخص شود که دقیقاً ایران چگونه با ابرقدرتها درافتاده است؟
اول اینکه پیش از آنکه ایران با ابرقدرتها درافتاده باشد، این ابرقدرتها هستند که با ایران و سایر کشورهای منطقه و جهان درافتادهاند.
ایالاتمتحده آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، حدوداً 800 پایگاه نظامی در 80 کشور دنیا مستقر کرده است که بخش بزرگی از این پایگاهها اطراف ایران است. آمریکا از عمر سیاسی 246 ساله خود، 230 سال را در جنگ با سایر کشورهای جهان سپری کرده است. حدود 173 هزار سرباز آمریکایی در 159 کشور جهان مستقر هستند. تنها در کشورهای همسایه ایران مانند کویت، بحرین، عربستان، ترکیه بیش از سی هزار نیروی نظامی آمریکایی در پایگاههای نظامی خود مستقر هستند. افغانستان تا همین چند وقت پیش و عراق تا همینالان تحت اشغال نظامی نیروهای ایالاتمتحده آمریکا بودهاند. بعد از جنگ جهانی اول و دوم، توسط ابرقدرتها کشوری جعلی، متجاوز و نژادپرست به نام اسرائیل در منطقه خاورمیانه ایجاد شد که مبنای شکلگیری آن توسعه تجاوزکارانه و حفظ قدرتمندتر منافع ایالاتمتحده آمریکا در عمق خاورمیانه است. (2)
با این اوصاف، ما با ابرقدرتها درافتادهایم یا این ابرقدرتها هستند که عادت دارند با زبان زور و سلاح با سایر کشورها سخن بگویند و مرتب در دنیا دخالت کنند.
دوم. اینکه اگر منظور از درافتادن با ابرقدرتها، عملیات طوفان الاقصی در سرزمینهای اشغالی است که این اتفاقات توسط گروههای مقاومت فلسطینی و حماس رخداده است و نه ایران. (3)
سوم. اگر منظور از این امر، حضور منطقهای ایران است. تعداد نیروهای ایران در خارج از مرزها قابلمقایسه با نیروهای مسلح داخلی نیست یعنی درصد بسیار کمتری از نیروهای مسلح در خارج از مرزها به ضرورت امتداد عمق راهبردی مستقر هستند.
2. اگر این پیشفرض صحیح بود که ایران از امنیت داخلی خود غافل شده است، باوجود شرایط منطقهای ایران و سرویسهای قدرتمند خارجی باید بهصورت مکرر و مرتب با فجایع تروریستی مواجه میشدیم. کما اینکه در برخی از کشورهای همسایه مشاهده میکنیم که دیگر شنیدن حملات تروریستی و مرگ شهروندان به امری عادی بدل شده است؛ اما به گفته وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران صرفاً در سال گذشته 400 مورد بمبگذاری کشف و خنثیشده و 190 تروریست دستگیرشدهاند که از این تعداد 20 درصد مربوط به استان تهران بوده است. (4) در سال جاری نیز بارها خبر دستگیری و انهدام باندهای تروریستی از سوی دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور اعلام شده است.(5)
نتیجه:
اینکه تصور شده است که ایران به دنبال ماجراجویی و درگیری با ابرقدرتها است، خلاف واقعیت جهانی است و این دنیا است که مجبور و محکوم است تحمیل و تحکم نظامی و سیاسی ابرقدرتها را تحمل کند. همچنین کشف و خنثیسازی عملیاتهای متعدد نشان میدهد که ایران توان امنیتی و اطلاعاتی بالایی دارد و نمیتوان با چند حادثه، توان و زحمات گسترده نیروهای امنیتی کشور در ایجاد امنیت و کشف و خنثیسازی صدها عملیات تروریستی را زیر سؤال برد.
کلمات کلیدی:
شهید قاسم سلیمانی، حادثه تروریستی کرمان، داعش، تروریسم.
پینوشتها:
1. علت تغییر آمار شهدای حادثه تروریستی کرمان/ ۸۴ نفر آخرین آمار شهدا، خبرگزاری ایسنا، 14 دی 1402، isna.ir/xdQjkk.
2. آرْتور جِیمز بالفور بهعنوان وزیر امور خارجه بریتانیا، در نوامبر ۱۹۱۷ م نامهای نوشت و در آن وعده برپایی یک وطن قومی برای یهودیان در فلسطین را اعلام کرد. این نامه خطاب به ادموند روچیلد نوشته شده بود.
انگلستان بر اساس بیانیه بالفور موافقت خود را بر تأسیس یک حکومت مستقل یهودی در خاک فلسطین اعلام نمود. این اعلامیه اولین گام عملی برای تشکیل رژیم صهیونیستی بود. در تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ م گروههای صهیونیستی طرح تقسیم فلسطین را در سازمان ملل به تصویب رساندند.
در سال بعد، ۱۹۴۸ م برابر با ۱۳۲۷ ش، دولت اسرائیل اعلام موجودیت کرد. یهودیان درحالیکه تنها حدود پنج درصد از زمینهای فلسطین را خریداری کرده بودند، در زمان اعلام موجودیت ۷۷ درصد از سرزمینهای فلسطینی را به اشغال خود درآوردند.
3. رهبر انقلاب: «حامیان رژیم و بعضی از افرادِ خودِ رژیمِ غاصب، یاوهگوییهایی در این دو سه روز کردهاند و ادامه دارد، ازجمله اینکه ایران اسلامی را پشت این حرکت معرفی میکنند؛ اشتباه میکنند. البتّه ما از فلسطین دفاع میکنیم، ما از مبارزات دفاع میکنیم، ما پیشانی و بازوی طرّاحان مدبّر و هوشمند و جوانان شجاع فلسطینی را میبوسیم، ما به آنها افتخار میکنیم؛ این هست، امّا آنهایی که میگویند «کار فلسطینیها ناشی از غیرفلسطینیها است» ملّت فلسطین را نشناختهاند، ملّت فلسطین را دستکم گرفتهاند؛ اشتباهشان در همین است؛ اینجا هم محاسبهی غلط میکنند. البتّه همهی دنیای اسلام موظّف است که از فلسطینیها حمایت کند و باذنالله حمایت هم خواهد کرد، امّا این کار، کار خود فلسطینیها است؛ طرّاحان هوشمند، جوانان شجاع، فعّالان ازجانگذشته توانستهاند این حماسه را به وجود بیاورند و این حماسه انشاءالله گام بزرگی برای نجات فلسطین خواهد بود.» خامنهای، سید علی، بیانات در مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح، 18 مهر 1402، https://khl.ink/f/54056
4. وزیر اطلاعات: ۴۰۰ مورد بمبگذاری در کشور در سال گذشته کشف و خنثیسازی شد/ دستگیری ۱۹۰ تروریست، خبرگزاری میزان، 20 شهریور 1402، https://www.mizanonline.ir/00JrUi
5. ضربه سنگین سپاه به گروهک تروریستی/ سلاحهای جنگی کشف شد! پایگاه خبری خبر آنلاین، 15 مرداد 1402،
khabaronline.ir/xkhYc.
۱۴۰۲/۱۰/۰۹ ۱۹:۰۸ شناسه مطلب: 99069
پرسش
چرا باید 9 دی را گرامی داشت؟
پاسخ:
مقدمه
برخی روزها در نظامهای سیاسی به خاطر اتفاقاتی که در آن روز رخ داده است، از جایگاه ویژهای در تاریخ آن سرزمین برخوردار است. ازاینرو، آن ایام با برگزاری مراسمهای ویژهای گرامی داشته میشود. سؤال این است که در روز 9 دی چه رخداده است که باید آن را گرامی داشت؟
در ابتدا لازم است بابیان مقدمهای اجمالی، مروری بر آنچه پیش از نهم دیماه 1388 گذشت داشته باشیم تا بتوانیم عوامل زمینهساز حادثه 9 دی سال 1388 را بررسی کنیم.
همهچیز از یک اعتراض آغاز شد؛ اعتراض به نتیجه دهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در سال 1388؛
انتخاباتی که سه معترض داشت و از چهار کاندیدای حاضر در آن، سه نفر، یعنی آقایان میرحسین موسوی، محسن رضایی و مهدی کروبی نتیجه اعلامشده و پیروزی آقای محمود احمدینژاد را نپذیرفتند. آقای میرحسین موسوی یکی از کاندیداهای حاضر در انتخابات ریاست جمهوری، پیش از آغاز شمارش آرا، در مصاحبهای خود را پیروز انتخابات با رأی بسیار بالا معرفی کرد و پس از اعلام نتایج، از پذیرش آن سرباز زد و در 23 خرداد 1388 بیانیهای مبنی بر عدم پذیرش نتیجه انتخابات منتشر کرد (1) و در نامه 27 خرداد 1388 خطاب به شورای نگهبان بابیان ادله خود، خواهان ابطال انتخابات شد. مهدی کروبی، دیگر کاندیدای حاضر در این انتخابات نیز برخلاف مصاحبهاش در روز رأیگیری، پس از موسوی، با صدور بیانیهای، نتیجه انتخابات را زیر سؤال برد. (2) محسن رضایی دیگر کاندیدای معترض در این انتخابات نیز با نامهای خطاب به دبیر شورای نگهبان، با این ادعا که بین سه میلیون و پانصد هزار تا هفت میلیون رأی داشته است، خواستار رسیدگی به این مسئله شد (3) و بعدها پس از بازشماری برخی صندوقها از پیگیری شکایت خود منصرف شد و به گفته مرحوم آیتالله یزدی قانع شد. (4)
با توجه به وجود فضای پر تنش سیاسی ایام انتخابات و به دنبال عدم تمکین کاندیداهای معترض به نتیجه انتخابات، از حدود ساعت 4 بعدازظهر روز 23 خرداد 1388، گزارشهایی از ناآرامیها در مناطق مرکزی تهران منتشر شد و دستهای از جوانان با شعار «موسوی، موسوی، رأی ما رو پس بگیر» به سمت میدانهای اصلی تهران حرکت کردند و تا غروب آن روز تقریباً در همه خیابانهای اصلی تهران، سطلهای زباله پلاستیکی شهرداری به وسط خیابان آورده و به آتش کشیده شده بود. از تبریز، اصفهان و شیراز نیز گزارشهای مشابه، اما ملایمتری به گوش میرسید. عصر روز یکشنبه 24 خرداد 1388 به مناسبت ولادت حضرت زهرا سلامالله علیها تجمعی با حضور هواداران احمدینژاد در میدان ولیعصر باهدف اعتراض به ناآرامیهای روز گذشته تهران و جشن پیروزی شکل گرفت. سخنرانی احمدینژاد در این روز نیز بر حساسیتها افزود و طرفداران کاندیداهای معترض، بهخصوص میرحسین موسوی را بهشدت عصبانی و تحریک کرد. (5) روز 25 خرداد 1388 تجمع و راهپیماییای برپا شد که از سوی برخی سایتهای حامی موسوی حماسه «خس و خاشاک» و راهپیمایی «سکوت» نام گرفت؛ تجمعی که به ادعای رسانههای حامی میرحسین موسوی میلیونها نفر در آن شرکت کردند؛ اما تعداد واقعی تجمعکنندگان در خیابان آزادی حدود پانصدتا ششصدهزار نفر برآورد شده بود که جمعیت قابلتوجهی بود. این راهپیمایی نقطه عطفی در تحولات پس از انتخابات بود، هم از این بابت که موسوی و کروبی را به ادامه اعتراض از مسیر کشیدن هواداران به کف خیابان امیدوار کرد و هم از این بابت که برای اولین بار یک تجمع اعتراضی با شلیک گلوله به کشته شدن برخی معترضان و عابران انجامید. (6)
روز سهشنبه 26 خرداد 1388 نمایندگان سه نامزد معترض در شورای نگهبان حاضر شدند و گزارشی از انتخابات ارائه و از آنها خواسته شد که مصادیق و مستندات شکایات خود را با ذکر شماره و محل صندوق و نوع تخلف تصریحشده در متن قانون به شورای نگهبان ارائه کنند. (7) در همان روز خبر مهم دیگری که منتشر شد، دعوت رهبر انقلاب از مسئولان ستاد انتخاباتی هر چهار کاندیدا بود تا در کنار نمایندگان شورای نگهبان و وزارت کشور رو در روی هم و در حضور رهبری باهم صحبت کنند. در این جلسه، رهبر انقلاب ضمن دعوت نامزدهای معترض به پیگیری شکایتشان از مسیر قانونی تأکید کردند: «مسیر اعتراض روشن است. من به شورای نگهبان میگویم با دقت به شکایتهای شما رسیدگی کند. صندوقهایی که به آنها اعتراض دارید را هم بهطور تصادفی بازشماری کنید. اگر نتایج بازشماری با آنچه اعلامشده مغایر بود، صندوقهای بیشتری را بازشماری کنید تا به نتیجه روشنی برسید. مسیر اعتراض قانونی حتی تا ابطال نتیجه انتخابات مشخص است، اما درخواست ابطال نتایج، خارجازمسیر قانونی را بههیچوجه نخواهم پذیرفت»؛ (8) سخنانی که سه روز بعد در خطبههای نماز جمعه 29 خرداد 1388 آنها را بهنوعی تکرار کردند و از طرفداران دو طرف خصوصاً حامیان کاندیدای شکستخورده خواسته شد که از طریق زورآزمایی خیابانی، انتخابات و اصل مردمسالاری را به چالش نکشند. (9)
موج اعتراضات با حمایت رسانههای بیگانه از سوی جنبش موسوم به جنبش سبز همچنان ادامه یافت و با کشتهسازیها و اقدامات نادرست برخی افراد مسئول که منجر به فوت سه نفر از بازداشتشدگان در بازداشتگاه کهریزک شد، آتش اعتراضات که دیگر به اغتشاشات تبدیلشده بود، بیشازپیش شعلهورتر شد تا به محرم سال 1388 که از آذرماه آن سال آغازشده بود، رسید. در این زمان که اکثر چهرههای سیاسی از بازگرداندن موسوی و کروبی به مسیر قانونی اعتراضات ناامید شده بودند، با این حال، در 26 آذر، باهنر از رایزنی در مجمع تشخیص مصلحت نظام برای وحدت خبر داد. این آخرین تلاشها برای بازگرداندن آقایان موسوی و کروبی به ساز و کار درون حاکمیتی بود که این تلاشها هم به نتیجهای نرسید.
جنبش سبز که در این مدت، اعتراضات در کشور را مدیریت میکرد، با فراخوان ماهوارهای و اینترنتی و شعارنویسی، درباره «عاشورای سبز» سخن میگفت. در ساعات اولیه روز جمعه 6 دیماه 1388 (روز عاشورا) در حالی که بیشتر مردم در تکایا و مساجد مشغول عزاداری بودند، مدعیان حمایت از موسوی ابتدا در خیابان آزادی تجمع و سپس به سمت میدان انقلاب، میدان ولیعصر و چهار راه کالج حرکت کردند. حاضران در تجمع و راهپیمایی، ویژگیهای متفاوتی داشتند؛ عدهای تماشاچی و عدهای اعتقادات مذهبی داشتند و متناسب با روز عاشورا شعار «هیهات من الذله» سر داده بودند. عدهای دیگر با شعارهای تندی مثل «مرگ بر اصل ولایتفقیه» به اماکن دولتی و موکبهای عزاداری حمله کرده و با آتش زدن آنها و سوت و کف زدن به اهانت به عزاداران عاشورای حسینی مشغول شدند.
خبر این اتفاقات به هیئتها و دستههای عزاداری در نقاط مختلف تهران رسید و مردم با دست کشیدن از عزاداری به سمت مرکز تهران برای مقابله با هتک حرمت کنندگان حرکت کردند. یکی از اولین هیئتهایی که برای مقابله وارد خیابانهای تهران شد، هیئت عزاداری دانشجویان و اساتید دانشگاه تهران بود که به روایت شاهدان عینی، دکتر عبدالحسین روحالامینی، پدر مرحوم محسن روحالامینی (10) نیز در میان آنها حضور داشت. پخش گوشههایی از اقدامات مدعیان حمایت از موسوی که با کف و سوت حاضران حمایت میشد از سوی صداوسیما با فیلمی که پیشازاین، از تصویر پاره شده امام خمینی در روز 16 آذر پخششده بود، خشم مردم را برانگیخت.
حوادث روز عاشورا صدای اعتراض علما و مراجع، شخصیتها و تشکلهای سیاسی اجتماعی را نیز با شدت هرچه تمامتر بلند کرد. روزهای هفتم و هشتم دیماه 1388 شهرهای سراسر کشور شاهد تجمعات و تظاهرات مردم بسیار عصبانی بود. صداوسیما نیز با پخش مکرر صحنههای توهین آشوبگران به نمادهای عاشورا و سوت و کف زدنشان، حساسیت مردم را بیشتر برمیانگیخت. در تهران، زمان تجمع در اعتراض به اقدامات صورت گرفته در حادثه روز عاشورا، روز چهارشنبه 9 دیماه در میدان انقلاب اعلام شد. از ظهر آن روز مرکز تهران بهصورت نیمه تعطیل درآمد و جمعیت بیسابقهای از چهار طرف تهران راهی میدان انقلاب شد. راهپیمایی 9 دی 1388 که با شعارهایی علیه مسببین حادثه روز عاشورا همراه بود چنان وسیع و گسترده بود که هیچکس حتی رسانههای حامی موسوی هم نتوانستند عظمت و انبوه آن را انکار کنند و ازاینرو سعی کردند جمعیت عظیم راهپیمایی را به شکلهای مختلف توجیه کنند. (11) شعارها در این راهپیمایی بهقدری تند بود که انتقاد برخی نیروهای انقلابی همچون مرحوم حبیبالله عسگراولادی را برانگیخت. (12) نکته قابلتوجه در این راهپیمایی حضور افراد از طیفهای مختلف فکری و سیاسی است و در میان راهپیمایان، افرادی که مدعی بودند در انتخابات به میرحسین موسوی رأی دادهاند نیز مشارکت داشتند. هرچند پس از راهپیمایی نهم دیماه 1388 کشور حوادث دیگری را نیز پشت سر گذاشت (13) اما پساز این حماسه، تلاشهای جدی جنبش سبز برای بسیج نیروهایش در راهپیمایی روز 22 بهمن، نتیجهای به دنبال نداشت و اینگونه، جنبش سبز به ایستگاه پایانی خود نزدیک شد و فتنه سال 1388 به خاموشی گرایید.
پس از شرح مختصری ازآنچه ایران اسلامی در این روزها پشت سر گذاشت، میتوان عوامل زیر را از مهمترین عوامل زمینهساز شکلگیری حادثه 9 دی دانست:
1. اهانت به ارزشهای مذهبی ملت ایران بهخصوص اهانت به عاشورای حسینی؛
2. بیاهمیت نشان دادن نقش مردم در عرصههای مختلف اجتماعی ازجمله انتخابات با شورش علیه جمهوریت؛
3. هدف قرار دادن ستون اصلی انقلاب، یعنی مسئله «ولایتفقیه» و نادیده گرفتن مسئله ولایتمداری مردم ایران؛
4. حمایتهای دشمنان مردم و نظام از فتنهگران؛
5. ادامهدار کردن مسائل مربوط به انتخابات باوجود اینکه مسئله برای عموم مردم واضح و روشنشده بود. (14)
نتیجه:
با توجه به آنچه نگاشته شد، روشن میشود که حادثه 9 دی ازآنجهت باید گرامی داشت که عموم ملت ایران از هر طیف سیاسی با حضور پررنگ خود، ایستادگی پای کشور، جمهوریت و ارزشهای دینی را به رخ کشید و نقشههای دشمنان نظام را که به بهانه اعتراض به انتخابات به دنبال هرجومرج، سرنگونی نظام و عبور از اصل ولایتفقیه بود، نقشه بر آب کرد.
پی نوشت ها:
1. او در بخشی از بیانیهاش آورد: «اینجانب ضمن اعتراض شدید به روند موجود و تخلفات آشکار و فراوان روز انتخابات هشدار میدهم که تسلیم این صحنهآرایی خطرناک نخواهم شد... خائنین به آرای مردم ابایی از آن ندارند که این خانه پارسایان به آتش کشیده شود... ما موج عقلانیت سبز خود را که برگرفته از تعالیم دینی و علایق ملت به اهلبیت پیامبر صلیالله علیه و آله است با تمامی شور ادامه میدهیم... و اجازه نخواهیم داد که حرکات ما شکل کور به خود بگیرد». برای مطالعه متن کامل بیانیه، ر.ک: سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 436-437.
2. در بخشی از بیانیه مهدی کروبی آمده است: نتایج اعلامشده برای انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری چنان مضحک و شگفت است که در بیان و بیانیه نمیآید... حتماً در مقابل این مهندسی و تنظیم ناشیانه رأی ملت سکوت نخواهم کرد... این تازه اول داستان است (سایت آفتاب امروز، 23/03/1388،
آدرس: https://aftabnews.ir/000NbD).
3. سایت تابناک، 24/3/1388، آدرس: tabnak.ir/000DUw.
4. سایت شورای نگهبان، 26/06/1398، آدرس: https://www.shora-gc.ir/0001ZK.
5. احمدینژاد در بخشی از سخنان خود گفت: ملت ایران یک ملت متحد است؛ امروز خبرنگاری سؤال کرد گفت:
بعضیها گوشه و کنار بعضی از کارها را انجام میدهند اغتشاش است، شورش است، اعتراض است و واژههای تندی را به کار برد. من یک مثال زدم و نتیجهگیری کردم. برای شما عرض میکنم. گفتم شما اشتباه میکنید. ملت ایران یکپارچه است در یک مسابقه فوتبال ۵۰ هزار، ۷۰ هزار تماشاچی میروند آنکسی که تیمش باخته وقتی بیرون میآید عصبانی است و به هر دری میزند، در ایران در انتخابات ۴۰ میلیون نفر خودشان بازیگر اصلی و تعیینکننده اصلی بودند. حالا ۴ تا خس و خاشاک این گوشهها یک کاری میکنند. بدانید این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آنها نخواهد گذاشت (پایگاه اطلاعرسانی دولت، 24/03/1388، آدرس:
https://dolat.ir/detail/178361).
6. برای مطالعه شرح ماجرا، ر.ک: سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 142-147.
7. سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 153.
8. سیاح، سید امیر، حماسه تلخ، تهران، انتشارات جام جم، 1389 ش، ص 155 ـ 156.
9. «... باید در صندوقهای رأی معلوم بشود که مردم چی میخواهند، چی نمیخواهند؛ نه در کف خیابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتی آنهایی که رأی نیاوردند، اردوکشی خیابانی بکنند، طرفدارانشان را بکشند به خیابان؛ بعد آنهایی که رأی آوردهاند هم در جواب آنها، اردوکشی کنند، بکشند به خیابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ ... زورآزمائی خیابانی بعد از انتخابات کار درستی نیست، بلکه به چالش کشیدن اصل انتخابات و اصل مردمسالاری است». مقام معظم رهبری، خطبههای نماز جمعه تهران، خامنهای دات آی آر، 29/3/1388 ش، https://khl.ink/f/7190.
10. یکی از سهنفری که در حادثه بازداشتگاه کهریزک جان خود را از دست داد.
11. این رسانهها علت انبوه جمعیت در این راهپیمایی را آورده شدن مردم از شهرهای اطراف و شهرستانهای دور با اتوبوس و وعده چلوکباب و کیک و ساندیس اعلام کرده بودند.
12. شعارهایی مثل «لعن علی عدوک یا حسین... خاتمی و کروبی و میرحسین، نخبه بیبصیرت مایه ننگ ملت، موسوی بیبیسی... عامل انگلیسی، تاجر ورشکسته برگرد به باغ پسته و...» از این دست شعارهاست که برخی از آنها مسئول پخش زنده را مجبور به قطع صدای مراسم میکرد.
مرحوم عسگراولادی پس از مراسم نه دی از برخی شعارهای تند انتقاد کرد و گفت: «برخی شعارها علیه شخصیتهای نظام انحرافی است». (خبرگزاری ایسنا، 11/10/1388، آدرس: isna.ir/xgthF).
13. قرائت گزارش هیئت ویژه تحقیق مجلس از حوادث انتخابات در صحن علنی و تکذیب ادعای کروبی درباره تجاوز به بازداشتشدگان و مقصر شناخته شدن سعید مرتضوی (دادستان وقت تهران) به خاطر دستور اعزام بازداشت شدگان به محلی غیراستاندارد (بازداشتگاه کهریزک)، اعتراض برخی دانشجویان در دانشگاه آزاد به خاطر وقف اموال دانشگاه آزاد از سوی هیئتامنا، ترور شهید علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران در 22 دیماه و... از این موارد است.
14. ر.ک: علل و زمینه وقوع حماسه 9 دی، سایت پایداری ملی (رسانه پدافند غیرعامل)، 7/10/1395، کد خبر:
۲۵۱۳۳، آدرس: https://paydarymelli.ir/0006XN.
۱۴۰۲/۰۸/۰۸ ۱۵:۰۳ شناسه مطلب: 99047
پرسش
نوجوانی که به سادگی می تواند تحت تأثیر احساسات تصمیم بگیرد و حتی توسط حکومت اجازه داشتن گواهینامه ندارد، می تواند مجاز به شرکت در جنگ نظامی با احتمال بالای مرگ و نقص عضو باشد؟ آیا استفاده حکومت ایران از نوجوانان 13 و 15 ساله در جبهه ها جنایت جنگی نبود؟
پاسخ:
مقدمه
یکی از مسائلی که جمهوری اسلامی در تاریخ جنگ خود بدان افتخار میکند، مسئله حضور نوجوانان در جنگ است. درحالیکه نوجوان بهراحتی تحت تأثیر احساسات قرار میگیرد و احتمال مرگ و نقص عضو آنها بالاست. آیا چنین فردی که حتی مجاز به داشتن گواهینامه رانندگی نیست و بر سرمایهاش ولایت ندارد، میتواند مجاز به شرکت در جنگ نظامی باشد؟ استفاده از نوجوانان کم سن و سال 13 و 15 ساله در جبهههای جنگ از سوی حکومت ایران جنایت جنگی محسوب نمیشود؟
برای پاسخ به این پرسش، توضیح چند نکته ضروری است.
1. افتخار جمهوری اسلامی به حضور نوجوانان در جنگ تحمیلی
در توضیح این نکته باید گفت، آنچه جمهوری اسلامی ایران بدان افتخار میکند، صرف حضور نوجوانان در جنگ و دفاع از خاک و اسلام نیست، بلکه افتخار جمهوری اسلامی به روحیه ایثارگری و سطح درک، فهم و تحلیل این گروه هنگام حضور در میدان نبرد است که وقتی مصاحبهها یا وصیتنامههای برخی از همین نوجوانانِ بهاصطلاح تابع احساس را میبینیم، از عمق درک و فهم آنها نسبت به مسائل حیرت میکنیم. اشکها و التماسهای این نوجوانان برای حضور در میدان نبرد علیه دشمن در مقابل ممانعت فرماندهان را نمیتوان صرفاً متأثر از احساس دانست. افتخار جمهوری اسلامی به حضور باشعور و درک این نوجوانان در جنگ تحمیلی است نه صرف حضورشان. (1)
2. استفاده حکومت ایران از نوجوانان در جنگ
در تبیین این نکته نیز لازم است بیان کنیم برخلاف آنچه گونه طرح پرسش القا میکند، جمهوری اسلامی نهتنها اصراری بر حضور این گروه سنی در میدان جنگ نداشته است، بلکه بر اساس برخی مستندات موجود، در صورت شناسایی از حضور آنها در میدان ممانعت نیز میکرده است (2) که دستکاری شناسنامهها از سوی نوجوانان برای حضور در میدان جنگ، مؤید این مسئله است؛ مسئلهای که به معضل دادگاههای ثبتاحوال در پس از جنگ تبدیل شد. (3) امام خمینی نیز در واکنش به ادعای دشمنان مبنی بر فرستادن کودکان، بهزور، به میدان جنگ میگوید: «اجانب تبلیغ میکنند که در ایران بچههای کوچک را با زور به جبهه میفرستند، درحالیکه چنین نیست. مردم میخواهند جلوی این جوانهای چهارده پانزدهساله را بگیرند که به جبهه نروند، ولی آنها از دست پدر و مادرها فرار میکنند و به جبهه میروند. مسلماً فردی را که بالغ نیست، نه کسی میگوید به جبهه برو و نه کسی چنین حقی دارد که بگوید. مردم ما بحمدالله، خودشان از رفتن به جبههها استقبال میکنند و جبههها را پر میکنند». (4) بنابراین آنچه موجب حضور نوجوانان در میدان جنگ ایران و عراق میشد، شور و شعور خودشان بود، نه اهتمام جمهوری اسلامی برای حضور آنها در میدان نبرد؛ شور و شعوری که در فرزندان نوجوان رئیسجمهور و رئیس مجلس وقت نیز وجود داشت و آنها را به میدان نبرد کشانده بود. (5)
افزون بر اینکه باید توجه نمود بر اساس احکام اسلام میان جهاد ابتدایی و دفاعی تفاوت وجود دارد. بر اساس فتوای مشهور، دفاع بر همگان واجب است و شروط جهاد ابتدایی در جهاد دفاعی وجود ندارد؛ البته شرط بلوغ و عقل که شرط عموم تکالیف است منتفی نیست. ازاینرو، مشهور فقها جهاد دفاعی را بر کودک و مجنون واجب نمیدانند. روشن است که مشهور، قائل به حرمت حضور این افراد در میدان جنگ نشده و تنها بار این تکلیف را از دوش آنها برداشته است و این به معنای ممانعت از حضور آنها در میدان جهاد دفاعی نیست. (6) برای مثال، امام خمینی درباره حضور غیر بالغین در جبهه گفتهاند: «بر غیر بالغین شرکت در جبهه واجب نیست» (7) و واضح است که کلام ایشان بدین معناست که حکومت نمیتواند آنها را به دلیل همین عدم وجوب، ملزم به حضور در جبهه کند، اما بدین معنا نیست که اگر نوجوان خودش مایل به حضور در میدان دفاع از کشور بود، حکومت باید مانع او شود. باوجود این، فرماندهان جنگ، در حد امکان، مانع حضور نوجوانان در میدان نبرد میشدند و حتی گاهی اگر شرایط مهیا بود، از خط مقدم جبهه آنها را یه پشت جبهه برمیگرداندند.
3. جنایت جنگی بودن بهکارگیری نوجوانان در جنگ
دراینباره نیز گفتنی است که ارائه تعریفی جامعومانع از جنایت جنگی که مورد توافق همه کشورها باشد غیرممکن به نظر میرسد، اما بر اساس آنچه در اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی آمده است، سربازگیری کودکان زیر پانزده سال، با این هدف که آنها فعالانه در جنگ شرکت کنند، جزو مصادیق جرائم جنگی است، (8) منتها نکتهای که درباره ایران از سوی مدعیان وقوع جنایت جنگی عمداً مورد توجه قرار نمیگیرد، این است که جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس، نهتنها از این گروه سنی، سربازگیری نکرده است، بلکه با وضع قانون و ایجاد مانع برای حضور افراد زیر 15 سال که با تمام وجود، با اصرار و خودخواسته در میدان نبرد حاضر میشدند، در صورت شناسایی و امکان بازگشت به پشت جبهه، آنها را به مبدأ بازمیگردانده است. افزون بر اینکه همین مدعیان که حضور خودخواسته نوجوانان ایرانی در میدان نبرد را آنهم با لطائف الحیل و دستکاری شناسنامه و... مصداق جنایت جنگی معرفی میکنند، وقتی با آموزش نظامی کودکان اوکراینی توسط ارتش اوکراین مواجه میشوند، سکوت کرده، نهتنها سخنی از وقوع جنایت جنگی به میان نمیآورند، بلکه برخی از آنها تمجید گونه خبر کودک سربازان اوکراینی را پوشش میدهند. (9) برخی کشورهای اروپایی مثل آلمان نیز از قوانین استثناییای که وجود دارد و طبق آن میتوان داوطلبان را بهعنوان سرباز پذیرفت، 1515 کودک سرباز را به وزارت دفاع معرفی میکنند. (10)
نتیجه:
بنا بر آنچه نگاشته شد، روشن میشود که جمهوری اسلامی هیچگاه به دنبال سربازگیری از نوجوانان برای حضور در میدان جنگ نبوده است و با وضع قانون از حضور آنها در میدان نبرد نیز در صورت شناسایی ممانعت کرده است. اینکه امروز جمهوری اسلامی به حضور نوجوانان سرزمینش در میدان دفاع مقدس افتخار میکند، به خاطر حضورِ همراه بافهم و شعور نوجوانان سرزمینش در میدان نبرد علیه دشمن است، نهفقط به خاطر حضور همراه با شور آنها.
کلیدواژه:
جنگ، دفاع مقدس، نوجوان، جنایت جنگی، جمهوری اسلامی.
پینوشتها:
برای نمونه، ر.ک: «مصاحبه دیدنی نوجوان بسیجی در خط مقدم جبهه»، https://www.aparat.com/v/oXrPf؛ همچنین ر.ک: «مصاحبه دیدنی با نوجوان ۱۵ ساله بسیجی در جبهه»، B2n.ir/j05913؛ همچنین ر.ک: «نوجوانی که غیرتش، زن خبرنگار را مجبور به حفظ حجاب کرد»، B2n.ir/d46060.
2. ر.ک: «سندی که نوجوانان را از حضور در جنگ منع میکرد»، خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کد خبر: 1401081107180، isna.ir/xdMDqt.
3. ر.ک: «سندی که نوجوانان را از حضور در جنگ منع میکرد»، خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، کد خبر: 1401081107180، isna.ir/xdMDqt.
4. مرندی، مهدی، داود سلیمانی، دفاع مقدس (جنگ تحمیلی) در اندیشه امام خمینی(س)، تهران، چاپ و نشر عروج، 1392، ص 181.
5. ر.ک: «عکس کمتر دیده شده از مجتبی خامنهای در جبهه»، افکارنیوز، B2n.ir/j67666؛ «فرار یاسر هاشمی از بیمارستان»، کد خبر: 520423، khabaronline.ir/x6rLT.
6. ر.ک: حیدری، محمد محسن، «جهاد دفاعی از منظر فقهای امامیه با تأکید بر آراء امام خمینی در دفاع مقدس»، اندیش نامه ولایت، شماره 6، 1396، ص 116 ـ 118.
7. حیدری، محمد محسن، «جهاد دفاعی از منظر فقهای امامیه با تأکید بر آراء امام خمینی در دفاع مقدس»، اندیش نامه ولایت، شماره 6، 1396، ص 118.
8. سوادکوهی فر، ضحی، «جنایات جنگی»، پژوهه، B2n.ir/d72589.
9. ر.ک: «کودک سربازان در اوکراین؛ نقض حقوق بشر با چاشنی قهرمان سازی رسانهای»، باشگاه خبرنگاران جوان، B2n.ir/y48975.
10. ر.ک: اسماعیلی، عادله، «ممنوعیت استفاده از کودکان در جنگ»، روزنامه قانون، 25/11/1394.
۱۴۰۲/۰۷/۲۱ ۱۴:۳۲ شناسه مطلب: 99030
پرسش:
من سؤالم اینه که زمانی که کشور خودمون آنقدر مشکلات و فقر داره چرا باید به کشورهای دیگه مثل فلسطین و زلزلهزدههای افغانستان کمک کنیم درحالیکه مطمئنم اگر این اتفاق برای ایران بیفتد هیچ کشوری برای ما تره هم خورد نمی کنه؟
پاسخ:
از قدیم گفتن چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. آیا نباید تا زمانی که بسیاری از جوانان ما به دلیل نداشتن یک وام ساده، توان ازدواج کردن ندارند یا بسیاری با هزینههای غیرقابلتحمل درمانی دستوپنجه نرم میکنند و در کل مشکلات معیشتی و اقتصادی فراوانی وجود دارد، کمکهای ریزودرشت مالی به سایر کشورها را کنار بگذاریم؟ نیازمند خارجی در اولویت است یا نیازمند داخلی؟
دلایل ارسال کمکهای بشردوستانه به خارج از کشور در حالی که هنوز نیازهای داخلی بیداد میکند از چند جهت قابلبررسی است.
1. اگر کمک به دیگری، منوط و مشروط به رفع تمامی نیازهای خود شود، مفهوم انسانی و اسلامیِ ایثار بهکلی میمیرد. اصولاً مشکلات و نیاز کشورها پایانپذیر نیست، لذا با این استدلال، کمک کردن هم هیچ زمانی معنا نخواهد داشت. به همین دلیل، این قاعده در جامعه جهانی و انسانی نیز حاکم است؛ یعنی هیچ کشور متمدنی پیدا نمیشود که درصورتیکه سایر کشورها، خصوصاً کشورهای منطقه و همسایه، دچار بحرانی مانند بلایای طبیعی، جنگ و فقر و قحطی شوند، بگوید من اول مشکلات خودم را حل میکنم و سپس سراغ تو خواهم آمد. برای نمونه حتی کشور آفریقای فقیری مانند «بروندی» مبتلا به جنگ قبیلهای و مهاجرت اجباری شدند، کشورهای فقیر اطراف مانند «روآندا» مهاجران آنها را پذیرفتند و پناه دادند و تاکنون بیش از 218 هزار بروندیایی از بیم خشونتها، به کشورهای همسایه در محدوده شرق آفریقا پناه بردهاند. (1)
حکومت باید به فکر فقرزدایی و توسعه کشور باشد، که با قوت و قدرت این محرومیتزدایی در جریان بوده و هست، اما وقتی دیگری دچار بحران میشود؛ از شرافت و اصول اولیه تمدن و تمایز انسان با حیوانات وحشی است که به کمک بحرانزده بشتابد. وقتی کودک یمنی از گرسنگی در حال جان دادن است، وقتی کودک فلسطینی برای یک داروی ساده در آغوش مادرش ناله میکند و جان میسپارد، آیا یک انسان باشرافت منتظر میشود تا مثلاً تمام مدارس کشور نوسازی شود و بعد یک محموله دارو به فلسطین ارسال کند؟!
نکته مهمتر اینکه مگر ما مسلمان و یک امت واحده نیستیم؟
2. برخلاف تصور پرسشگر محترم، در مقاطع متعددی که کشور ما نیز دچار بحرانهایی مانند جنگ و بلایای طبیعی شده است، سایر کشورها کمکهای قابلتوجهی برای ایران ارسال کردهاند. برای نمونه در زلزله ویرانکننده بم، کشورهای لهستان، ژاپن، آلبانی، الجزایر، پاکستان، استرالیا، نیوزلند، پرتقال، مکزیک، ایسلند، فنلاند، فرانسه و بوسنی و هرزه گوین مقادیر زیادی کمک مالی، تیم پزشکی و امدادی، سگهای زندهیاب، تجهیزات پزشکی و بیمارستانی، دارو، محمولههای امدادی و پشتیبانی و ... به ایران فرستادند. (2) سال 1398 عمان بهاندازه چهار هواپیما محموله کمکهای بشردوستانه برای سیلزدگان ایران ارسال کرد. (3) در همان سال، یک خَیّر پاکستانی کمکهای قابلتوجهی را برای سیلزدگان خوزستان ارسال کرد. (4)
3. برخی تصوری ساختهاند که گویی اگر کمکهای ایران به سایر کشورها قطع شود، بخش عظیمی از مشکلات و معضلات کشور حل خواهد شد؛ اما برخلاف تبلیغات گسترده، این کمکها متعادل است؛ یعنی رقم آن به نحوی نیست که کشور را دچار بحران مالی یا کسری بودجه کند یا حرکت عمرانی کشور را با کندی مواجه کند. فقط برای نمونه کل بودجه حزبالله لبنان در سال، معادل هفتهزارم درصد بودجه سالانه دولت ایران است. (6) که چند برابر این آمار از سایر کشورها به لبنان تزریق میشود که دلیل آن را بیان خواهیم کرد.
برای این کمکها گاهی نیازها در اولویت قرار میگیرد. اگر من مشکل لباس نو داشته باشم و دیگری سقف خانهاش فروریخته، کدام نیاز در اولویت است؟
4. باید وسعت دیدمان را گسترش دهیم. خیلی از کمکها، بیش از آنکه هزینه باشد، سرمایهگذاری است. بخش بزرگی از منافع یک کشور در تعاملات بینالمللی و توان اثرگذاری او بر منطقه و معادلات بینالملل رقم میخورد و بخش بزرگی از امنیت یک کشور، خارج از مرزهای آن رقم میخورد. بسیاری از اوقات، کمک کردن به حل بحران کشورها موجب جلوگیری از تبعات آن بحران برای کشور خود است. خصوصاً اینکه در همسایگی ما این اتفاق بیفتد. بسیاری از اوقات باید مرزهای نبرد را از سرزمین خود دور کرد و دشمنِ دشمن خود را قوی نگه داشت. بسیاری از اوقات باید در بحران به دیگران کمک کرد تا در مواقع بحران خود کمک ببینی. بسیاری از اوقات باید سایر دولتها را به خود وابسته نگهداشت تا منافع تو را تا جای ممکن تأمین کنند. به همین دلایل کشورهای مخالف ما بااینکه در کشورهای خود بحرانهای مالی فراوانی دارند، چند برابر این ارقام را در منطقه و سایر مناطق جهان علیه ما خرج میکنند. مثلاً میدانیم که چند میلیون خیابانخواب در آمریکا، انگلیس و فرانسه وجود دارد؛ درعینحال چه ارقام سرسامآوری از مالیات و منابع عمومی، خرج دخالتهای بینالمللی این کشورها میشود؟ (6)
آمریکاییها در نیمکره غربی هستند؛ ولی ناوگان خود را به نیمکره شرقی فرستادهاند. ناوگان ششم آنها در مدیترانه، ناوگان هفتم آنها در اقیانوس هند و ناوگان پنجم آنان، در خلیجفارس مستقر است. آنها همهجا پایگاه نظامی دارند. چیزی به نام من و کشور خودم در دنیای امروز معنا ندارد.
5. در روایات متعددی نیز مسئله حمایت از مظلوم و مبارزه با ظلم مورد توجه قرارگرفته است. پیامبر خدا صلیالله علیه و آله دستور داده است که: «...و مَن سَمِعَ رَجلاً یُنادِی: یا لَلمسلمینَ! فَلَم یُجِبهُ فلَیسَ بمُسلِمٍ»؛ هر که فریاد کمک خواهىِ مردى را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست. (7) و همچنین روایت امیرالمؤمنین علیهالسلام که میفرماید: «کونا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا»؛ پیوسته دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. (8) نمونههایی از این دست روایتهاست.
نتیجه:
بخشی از منافع کشور و همچنین وظایف تمدنی و دینی ما در کمکهای بشردوستانه رقم میخورد و کمکها در حد ایجاد معظل برای کشور نیست، اما نادیده گرفتن اثرگذاری بر کشورهای منطقه حتماً معضلات جدیای برای ما فراهم میکند. بنابر این، کمک به مظلومان در هرکجای دنیا که باشد بهاندازه توانمان یک مسئولیت و وظیفه دینی است.
کلمات کلیدی:
ایران، اقتصاد، فلسطین، کمکهای بشردوستانه، بیتالمال، فقر اقتصادی، طوفان الاقصی.
پینوشتها:
1. روآندا پناهجویان بروندیایی را به کشورهای دیگر میفرستد،
خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا)، 24 بهمن
1394، https://irna.ir/xjdGrD
2. از سوی وزارت امور خارجه فهرست کمکهای انساندوستانه کشورهای خارجی به زلزلهزدگان بم اعلام شد، خبرگزاری مهر، 8 دی 1382، mehrnews.com/xr4Q.
3. سفیر ایران در مسقط اعلام کرد؛ کمکهای بشردوستانه عمان به ایران ارسال شد، ایسکا نیوز، 23 فروردین 1398، iscanews.ir/xbxhd.
4. خیر پاکستانی کمکهایش را از راهآهن خرمشهر برای سیلزدگان فرستاد، آبادان نیوز، 24 فروردین
1398، http://www.abadannews.com/index.aspx?fkeyid=&siteid=1&pageid=127&newsvie...
5. حقایقی درباره کمکهای مالی ایران به جریان مقاومت/ چگونه ایران با ۱۶ میلیارد دلار، آمریکا را با ۷ تریلیون دلار در منطقه شکست داد؟
رجا نیوز، 25 آذر 1397، http://rajanews.com/node/301668.
6. ر. ک: بیبیسی فارسی، افزایش آمار خیابان خوابهای انگلستان برای هفتمین سال،
https://www.bbc.com/persian/world-42819935.
7. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 3، قم، انتشارات دارالحدیث، 1429 ق، ص 419.
8. نهجالبلاغه، نامه 47، چ 2، قم، شهابالدین، 1384 ش، ص 398.
۱۴۰۲/۰۷/۱۷ ۱۵:۴۱ شناسه مطلب: 99028
پرسش:
آیا جایزه صلح نوبل خانم نرگس محمدی یک افتخار است؟ چرا برخی برای آن تبریک میگویند و برخی به آن حمله میکنند؟ آیا این جایزه، ملت ایران را صلحطلب معرفی نمیکند؟
پاسخ:
جایزه صلح نوبل (1) یکی از شش جایزه مشهور و جهانی نوبل، بهمانند نوبل فیزیک، شیمی، ادبیات، پزشکی و اقتصاد است که هرساله به افرادی که در این رشتهها پیشتاز هستند اعطا میشود. امسال جایزه صلح نوبل به خانم نرگس محمدی، زندانی سیاسی و معترض به سیاستهای جمهوری اسلامی ایران اعطاشده است. خانم محمدی به همراه خانم شیرین عبادی تنها ایرانیانی هستند که مفتخر به دریافت جایزه نوبل شدهاند. در این میان بسیاری کسب این جایزه را شایسته تقدیر و موجب افتخار و بسیاری آن را موجب وهن و ضد ارزش میدانند. حقیقت امر چیست؟
پاسخ را با توجه به این پرسش آغاز میکنیم که اساساً این جایزه در خدمت چه هدفی است؟
ظاهر امر اینگونه است که این جایزه طبق وصیت آلفرد نوبل (2) به کسی تعلق خواهد گرفت که «بیشترین یا بهترین کار را برای دوستی بین ملتها، لغو یا کاهش رویاروییهای نظامی یا تشکیل و ترغیب همایشهای صلح انجام داده باشد». (3) اما نیمنگاهی به برخی از برندگان جایزه صلح نوبل نشان میدهد که جنجالبرانگیزترین جایزه نوبل، همین جایزه صلح است. در واقع تعلق گرفتن و تعلق نگرفتن این جایزه به افراد بارها موجب حیرت ناظرانی شده است که سادهاندیشانه انتظار واقعی بودن این جایزه را داشتهاند. برای نمونه مهاتما (مهانداس کارامچاند) گاندی، رهبر استقلال هند که با مبارزه و مقاومت بدون خشونت، استقلال هند از دولت انگلستان را رقم زد و الهامبخش جنبشهای اثربخش مدنی در جهان شد، پنج بار نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد و هرگز این جایزه را دریافت نکرد. وقتی گاندی ترور شد. فشار افکار عمومی موجب شد که ابتدا کمیته نوبل تصمیم بگیرد که جایزه را به وی تقدیم کند، اما تغییر نظر داد و ترجیح داد که اعلام کند که هیچ انسان زندهای شایسته دریافت جایزه نیست و در آن سال کسی جایزه صلح نوبل را دریافت نکرد؛ اما چه کسانی جایزه صلح نوبل دریافت کردهاند؟
افرادی همانند مناخیم بگین اولین نخستوزیر اسرائیل که بعد از ایجاد بدترین جنایت و کشتار در سرزمینهای اشغالی مانند کشتار دیر یاسین (4) به دنبال عادیسازی روابط در دنیا و به رسمیت شناخته شدن سرزمین اسرائیل بودند و بعد از خیانت انورسادات به جهان اسلام و جهان عرب در کمپدیوید، (5) موفق به تثبیت کشور جعلی اسرائیل شدند، جایزه صلح نوبل را به قیمت سقوط سرزمین فلسطینیان و رسمیت دادن به یک رژیم سفاک متجاوز به دست آوردند. در کنار بگین، شیمون پرز و بنیامین نتانیاهو دو نخستوزیر جنگطلب و خونریز اسرائیل نیز این جایزه را به دست آوردهاند.
یا هنر کیسینجر، وزیر خارجه ایالاتمتحده آمریکا و نظریهپرداز و چهره جنگطلب کاخ سفید، به این دلیل در سال 1973 برنده جایزه صلح نوبل شد که طی توافق پاریس مأمور بود تا بعد از سالها به جنگ فرسایشی و منفور بین کشور خود و ویتنام را پایان دهد و پس از مرگ صدها هزار انسان بیگناه آمریکا را از باتلاقی که خود متجاوزانه در آن گرفتار شده بود نجات دهد که بعد از این توافق، جنگ دو سال دیگر ادامه داشت. سران آمریکا بابت کشتار ملت ویتنام آنهم به دلیل رواج کمونیسم باید محاکمه میشدند یا جایزه میگرفتند؟ آیا به متجاوز بابت پایان دادن به تجاوز خود جایزه میدهند؟
یکی از این جایزهها که بعداً هم توسط کمیته اصلاح نشد، به خانم آنگ سان سوچی رهبر مخلوع و غربگرای میانمار و عامل کشتار و آوراگی مسلمان روهینگا اعطا شد.
در واقع این جایزه بیشتر در خدمت هژمونی غربی و صهیونیستی بر عالم و تحقیر مستضعفین و تکریم مستکبرین بوده است. چنانچه سال ۲۰۱۸ میلادی نیز صدها نویسنده و استاد دانشگاه سوئدی دو نامه جداگانه در انتقاد از آکادمی نوبل نوشتند و به دلیل فساد مالی و پارتیبازی خواستار سلب صلاحیت از این آکادمی شدند. (6)
نکته دیگر، اهمیت تحلیل واکنشها به این جایزه است. یورنیوز (رسانه خبری اتحادیه اروپا) در این رابطه چنین گزارش داده است:
جو بایدن رئیسجمهور آمریکا: «این جایزه بهعنوان یک قدردانی است که حتی باوجوداینکه او اکنون و بهناحق در زندان اوین بسر میبرد، هنوز هم جهان صدای زلال نرگس محمدی را میشنود که خواهان آزادی و برابری است». گیلا گاملیل، وزیر اطلاعات اسرائیل به زبان عبری و فارسی در توییتر (ایکس) گفت: «امروز از شنیدن برنده شدن جایزه صلح نوبل نرگس محمدی خرسند شدم. نرگس سمبل نبرد بیوقفه مردم ایران علیه رژیم خونخوار که دشمن کشور اسراییل، مردم خودش و همه جهان نیز است، است. باهم پیروزیم، زن، زندگی، آزادی.» امانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه نیز گفت: «فرانسه از این انتخاب بسیار قوی برای یک مبارز آزادی استقبال میکند.» رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران گفت: «اعطای جایزه صلح نوبل امسال به نرگس محمدی قدردانی از جنبش زن، زندگی، آزادی و این مبارزه ملی برای آزادی است. این رژیم از همان روز اول تلاش کرده است زنان ایرانی را تحت سلطه، کنترل و تحقیر قرار دهد». (7)
نگاهی به ترکیب تمجید کنندگان این جایزه مؤید این نظر است که این جایزه در راستای اهداف غربی_صهیونیستی است. درواقع غرب از ظرفیتهای سیاسی و رسانهای خود برای تقابل با جمهوری اسلامی، استفاده ابزاری میکند.
اما نکته آخر توجه به این مسئله است که اگر فردی با نظام سیاسی کشور خود مخالف است و با احکام و واجبات الهی مورد قبول میلیونها ایرانی به جنگ و پردهدری و تهییج و تحریک مردم به شورش و اغتشاش مشغول شده است، چه قدمی برای صلح و کاهش جنگ در جهان برداشته است؟ آیا جز این نیست که رفتارهای سیاسی حامیان این افراد، همواره غرب را به تحتفشار قرار دادن ملت ایران و وادار کردن آنان به فروپاشی اجتماعی تشویق کرده است؟
نتیجه:
تاریخچه این جایزه و رویکرد متولیان آن در خدمت هژمونی غربی و صهیونیستی نشان میدهد که حتی اگر خانمها محمدی و عبادی، اعتراضات و مبارزاتی را بهحق انجام داده بودند که ندادهاند، این جایزه موجب شرم و تخفیف بود و نه افتخار. این جایزه از سوی کسانی که عمری در چپاول و غارت اقتصاد و فرهنگ و امنیت ملت ما و سایر ملل جهان بوده و هستند، موجب ابتذال است. غرب از ظرفیتهای سیاسی و رسانهای خود برای تقابل با جمهوری اسلامی، استفاده ابزاری میکند نه اینکه بخواهد به ملت ایران افتخاری برساند.
کلمات کلیدی:
حکومت اسلامی، مسائل بینالمللی، جایزه صلح نوبل، نرگس محمدی، شیرین عبادی، شیمون پرز.
پینوشتها:
1. Nobel Prize
2. آلفرد نوبل، صنعتگر و مخترع سوئدی است. نوبل را بیش از هر چیزی مخترع دینامیت و بنیانگذار جایزه نوبل میشناسند. آلفرد نوبل در سال ۱۸۳۳ م در کشور سوئد مـتولد شد که یک پارادوکس علمی را از خود بهجای گذاشت. این دانشمند دینامیت را اختراع کرد، ولی از این مسئله پشیمان شد و تصمیم گرفت که سرمایهاش را صرف بنیانگذاری مهمترین جایزه جهانی در حوزههای صلح، ادبیات، شیمی، فیزیک و اقتصاد کند. او از مشهورترین دانشمندان حامی صلح بود. او صاحب شرکت تولید تجهیزات نظامی Bofors بود. در کارنامه اختراعات او به غیر از اختراع دینامیت، ۳۵۴ پتنت ثبتشدهی دیگر نیز به ثبت رسیده بود. عنصر نوبلیم را بهپاس قدردانی از تحقیقات این شیمیدان ثبتشده است. نوبل در 1896 در ایتالیا درگذشت.
3.https://www.nobelprize.org/prizes/lists/all-nobel-prizes/
4. کشتار دیر یاسین در ۹ آوریل ۱۹۴۸ و در آغاز اشغال سرزمین فلسطینیان اتفاق افتاد که طی آن ۱۲۰ تروریست صهیونیست به روستای فلسطینی دیر یاسین (در پنج کیلومتری غرب اورشلیم) حمله کردند، طی این درگیری و کشتار ۲۵۰ روستایی که بسیاری از آنان زن و کودک بودند کشته شدند و به افراد زیادی تجاوز شد. بازتاب خبر این کشتار، آنچنان موجب رعب و وحشت فلسطینیها شد که بخش بزرگی از مهاجرت دستهجمعی و در واقع فرار مردم فلسطین از خانه و سرزمینشان بهواسطه ترس از تکرار چنین اتفاقی رقم خورد.
5. پیمان کمپ دیوید (Camp David Accords) نام پیمانی است که بهوسیله انور سادات رئیسجمهور مصر و مناخیم بگین، نخستوزیر وقت اسرائیل در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ به امضا رسید. پیمان کمپ دیوید پس از دوازده روز مذاکرات مخفی و با میانجیگری ایالاتمتحده آمریکا در کمپ دیوید که یکی از استراحتگاههای مقام ریاست جمهوری در ایالاتمتحده آمریکا است نهایی شد و در تاریخ ۱۷ سپتامبر ۱۹۷۸ با حضور جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت ایالاتمتحده آمریکا در کاخ سفید به امضای نهایی رسید. پیمان کمپ دیوید اولین پیمان صلح میان طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح میان مصر و اسرائیل و به رسمیت شناخته شدن اسرائیل انجامید. انور سادات اولین رئیس وقت یک کشور عربی از طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن این کشور اقدام کرد. وی حدود ٣ سال بعد در هنگام یک رژه نظامی توسط افراد گروه جهاد اسلامی مصر ترور شد و به قتل رسید.
6. جایزههایی که به آدمهای اشتباهی اهدا شد! خبرگزاری فارس، 30 مهر 1399، http://fna.ir/f06l7
7. واکنشها به جایزه صلح نوبل نرگس محمدی؛ رئیس کمیسیون اروپا: زنان ایرانی الهامبخش زنان در جهان هستند، یورونیوز، 6/10/2023 م،
https://parsi.euronews.com/2023/10/06/reactions-to-nobel-peace-prize-202...