۱۴۰۳/۰۴/۲۴ ۱۴:۵۰ شناسه مطلب: 99425
پرسش:
چرا در یک نظام دینی، هیجان برای جوانان کم است؟
پاسخ:
از آنجا که انسان، علاوه بر جسم، روح نیز دارد، در ذات وی حالات روحانی نظیر شورونشاط و هیجان و شادی و غم و ... نهاده شده که بهنوعی در دایره نیازهای انسان جای میگیرد و باید پاسخ داده شود و رها کردن یا سرکوب آن، اختلالات جدی در حیات انسان به وجود میآورد. لذا یکی از کار ویژههایی که تمام مکاتب بشری و الهی برای خودشان تعریف میکنند، پاسخ به این نیازهاست.
اما برای پاسخ به این پرسش باید چند نکته را توجه کنیم:
1. اینکه نوع این نیازها و وزن آنها در همه انسانها در هر جامعه و نظام هنجاری و تربیتی، یکسان است و میتوان آنها را با عوامل یکسان پاسخ داد و ارزیابی نمود، محل بحث جدی انسان شناسان، روان شناسان و جامعه شناسان است. چیزی که مسلم است این است که نمیتوان انسان دینی و غیردینی، جامعه دینی و غیردینی یا حتی دو جامعه غیردینی با مختصات متفاوت را با یک سنجه واحد، ارزیابی و قضاوت کرد. بلکه تفاوت جغرافیا و اقلیم، نظام آموزشی و تربیتی، محیط زندگی و جامعه پیرامونی، فرهنگ، ارزشها و هنجارهای اجتماعی، قوانین مدنی، عرفیات و ده ها عامل دیگر سبب تفاوت در جهتدهی به روحیات، علایق و نیازهای مادی و غیرمادی انسان میشود؛ یعنی این «ظرف هیجان، نشاط و ...» در همه انسان وجود دارد، ولی محتوای درونش بنا بر عوامل متعدد، تفاوت مییابد.
2. هدف زندگی انسان، نیازهای وی را معنا میبخشد و جهت میدهد. در جامعه و فرهنگ غیردینی، هدف، تأمین لذات و خواست انسان است؛ لذا گاهی شخص هیجان و نشاط را در جنایت و حتی خلاف حداقلهای انسانی دنبال میکند؛ شاهدش آمارهای بالای تحقیر، خشونت، جرم و جنایت، دزدی، تجاوز، لهو و لعب، هرزگی، خودزنی و خودکشی، کشتن دیگران و ... است. (1) در واقع این نیازها در جامعه غیردینی یا دچار رهاشدگی میشوند یا توسط حکومت پاسخهای کاذب داده شده تا مزاحمتی برای حکومت نباشد.
3. در مقابل، در منطق دین و نظام دینی، این نیازهای انسان متناسب باهدف خلقت انسان و جهان، تأمین میگردد؛ لذا هیجان و نشاط و سرزندگی در جامعه دینی نهتنها کم نیست و سرکوب نمیشود، بلکه در بالاترین و بهترین سطح به آن پاسخ داده میشود، اما نوع آن متفاوت است. اولاً انسان آزاد است تا تفریحات و هیجانات سالم، متناسب با انسانیت وی و غیر مضر برای دیگران داشته باشد، ثانیاً، در بسیاری از آموزههای دینی سفارش به تفریح و ورزش روزانه شده است. (2) حتی جالبتر اینکه کار و خدمت به دیگران نیز، تفریح و نشاط شمرده شده است (3) و بسیاری از جوانان متدین، پاسخ به نیازهای روحی خودشان را در کمک به تأمین نیازهای دیگران (اردوهای جهادی و خدمت به محرومین) میبینند.
4. بعلاوه بخش زیادی از هیجان و نشاط انسان با مناسک و امورات معنوی تأمین میشود. اوج این هیجان قدسی را در محرم، پیادهروی اربعین، نیمه شعبان و ... مشاهده میکنیم. لذا این انگاره که هیجان در نظام دینی کم است، پیشفرضهایی دارد ازجمله اینکه هیجان حتماً باید جسمی و فیزیکی باشد، حتماً باید اثر بیرونی داشته باشد یا حتماً باید از جنس هیجانات جامعه غیردینی، نظیر شرب خمر، لهو و لعب، سرکشی، قدرتنمایی یا حتی کشتن دیگری باشد.
5. جامعه امروز ایرانی شاهد بسیاری از تفریحات سالم موجود در بیشتر کشورهای دنیاست. آمار مسافرت در کشور ما آمار جالبتوجه و قابل قبولی است. عمده تفریحات ورزشی در کشور ما کاملاً آزاد و قانونی است. استقبال جوانان و نوجوانان از بازی¬هایی مانند فوتبال در کشور ما بسیار بالاست و در نوع خود بی¬نظیر است. کافی است تعداد تماشاگران مسابقات فوتبال در ایران را با کشورهای منطقه مقایسه کنیم تا به تفاوت میان جامعه ایرانی و غیر ایرانی پی ببریم. به نظر می¬رسد مسئله عدم وجود تفریحات کافی در جامعه ایرانی، بیشتر مسئله ذهنی و قضاوت روانشناختی باشد که متأثر از جوسازی رسانه¬ای است تا واقعیت موجود در جامعه.
نتیجه:
پس با نگاه انسانشناختی و هستی شناختی اسلامی، نوع ظهور و بروز نیازهای روحی انسان متفاوت است و پاسخی متناسب میطلبد. بخشی از این نیازها، با فعالیتهای جسمانی (سفارشات دینی)، تأمین میشود و بخشی با فعالیتهای روحانی و معنوی. بعلاوه انسان با آزادی و اختیار خویش این نیازها را تأمین مینماید.
پینوشتها:
1. ر.ک؛
https://irna.ir/xjDyfz/ https://ensani.ir/fa/article
مقاله غرب و گرداب بحران اخلاقی
/ https://www.theguardian.com/global-development/2021/mar/09/quarter-of-wo... روزنامه گاردین، همچنین برای مطالعه بیشتر به آمارهای جهانی مراجعه شود.
2. در آن بکوشید که اوقاتتان، چهار بخش باشد: بخشى براى راز و نیاز با خداوند؛ بخشى براى کار معاش؛ بخشى براى معاشرت با برادران و دوستان مورد اعتماد، آنان که عیبهایتان را به شما گوشزد مىکنند و با شما خالص و یکرنگاند؛ و بخشى براى بهرهبردارى از لذّتهاى حلالتان. ابومحمدحرانی، تحف العقول، ص 409.
3. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 77، ص 72.