سیاسی

سرزمین فلسطین از دیرباز متعلق به فلسطینیان و اجداد آن ها در طول حدود پنج هزار سال گذشته بوده است و دیگر ادعاها در این باره هیچ سندی ندارد.
صاحبان اصلی بیت‌المقدس

پرسش:
برای ما هنوز ثابت نشده است که حق با فلسطینیان است یا با اسرائیلیان. چون عده‌ای می‌گویند این سرزمین فلسطین در اول دست اسرائیلیان بوده است و فلسطینیان اسرائیلیان را بیرون کرده‌اند و عده‌ای می‌گویند در اول دست فلسطینیان بوده است و اسرائیلیان فلسطینیان را بیرون کرده‌اند ما نمی‌دانیم چرا هیچ‌وقت این کارشناسان در این مورد توضیح نمی‌دهند؟
 

پاسخ:
مسئله فلسطین و حضور صهیونیست‌ها در آن ازنظر تاریخی از سوی برخی مورد تردید و ابهام قرارگرفته است. برخی مدعی‌اند این سرزمین متعلق به یهودیان بوده و آن‌ها به سرزمین آبا و اجدادی خود بازگشته‌اند و به دنبال بازپس‌گیری سرزمین خودشان هستند؛ بنابراین حضور آن‌ها در سرزمین فلسطین مشروع است و اشکالی به آن‌ها از این نظر وارد نیست. برخی دیگر از آن‌سو معتقدند که فلسطین متعلق به فلسطینیان است و حضور یهودیان در آن با فریب و زور بوده و فلسطین از سوی آن اشغال‌شده است. به‌راستی واقعیت در این مسئله چیست و حق با کدام‌یک از دو طرف است؟
آنچه برای برطرف ساختن ابهام پیش‌آمده در ذهن پرسشگر محترم، لازم و حائز اهمیت است، توجه به چند مسئله است که توضیح و تبیین آن‌ها به حل ابهام موجود کمک شایانی خواهد نمود.

1. بررسی تاریخی ادعای صهیونیست‌ها
در سال 1897 میلادی، دویست و چهل نفر از سران یهود، از کشورهای مختلف، در شهر بال (بازل) سوئیس گرد هم آمدند و اولین کنفرانس بین‌المللی سازمان جهانی صهیونیسم را به رهبری تئودور هرتسل (هرتزل)(1)  تشکیل دادند. در این کنفرانس، با موافقت اعضا، تصمیم گرفته شد یهودیان که به دلایل مختلف در سرتاسر جهان پراکنده شده بودند، اولین دولت متمرکز یهودی را ایجاد کنند و برای همیشه از فشار و تحقیر، به‌خصوص در اروپا و به‌طورکلی از وضعیت موجود رهایی یابند. از میان سرزمین‌های مختلف،(2)  درنهایت سرزمین فلسطین که در آن زمان، به دلیل شکست امپراتوری عثمانی از انگلیسی‌ها در جنگ جهانی اول، مستعمره انگلیس شده بود انتخاب شد و در ادامه در سال 1917 میلادی، با صدور اعلامیه بالفور(3)  حمایت رسمی دولت انگلیس از تشکیل دولت یهودی در فلسطین اعلام شد. از آن زمان تمام تلاش‌ها برای مهاجرت یهودیان به فلسطین آغاز شد که خود فرصت و مجالی مجزا برای پرداختن می‌طلبد.
ادعای تعلق سرزمین فلسطین به یهودیان به‌عنوان سرزمین آبا و اجدادی و ملی، اولین بار در سال 1919 میلادی از سوی سازمان جهانی صهیونیسم به شورای عالی نیروهای متفقین در کنفرانس پاریس در همین سال تسلیم شد. در این یادداشت پیشنهادشده بود که نیروهای متفق، حاکمیت تاریخی یهود را بر سرزمین فلسطین و حق آن‌ها را برای بازسازی آن کشور به‌عنوان وطن ملی به رسمیت بشناسند.(4)  اما ادعای صهیونیست‌ها مبنی بر حاکمیت تاریخی آن‌ها بر سرزمین فلسطین کاملاً ‌بی‌اساس به نظر می‌رسد. پیش از قوم بنی‌اسرائیل، اقوام دیگری مانند کنعانیان، حتیان، عموئیان، موآبیان و ادومیان در این منطقه می‌زیستند. هم‌زمان با ورود عبرانی‌ها، فلسطینیان نیز از سوی دریای اژه وارد این سرزمین شدند و میان منطقه کارمل و صحرا ساکن شدند. افرادی که امروز به‌عنوان فلسطینی شناخته می‌شوند، فقط از نسل اعراب نیستند، بلکه از نسل کنعانیان هستند که از 5000 سال پیش در این منطقه زندگی می‌کردند. این ادعا نیز پذیرفته نیست که فلسطینیان امروز، از نسل اعراب مسلمانی هستند که در سال 637 میلادی فلسطین را فتح کردند، پس آن‌ها مهاجران مهاجمی هستند که به سرزمین آبا و اجدادی یهودیان هجوم آورده‌اند؛ زیرا اعراب جزو اقوامی هستند که پیش از اسلام در این سرزمین می‌زیستند و اعراب مسلمانی که فلسطین را فتح کردند، بسیار کم بودند و در مردمان بومی حل شدند.(5)  بنابراین نمی‌توان حاکمیت تاریخی یهودیان در این سرزمین را پذیرفت و به آن‌ها حق حاکمیت تاریخی داد و اگر بنا بر اعطای حق حاکمیت تاریخی بر سرزمین فلسطین به کسی باشد، این حق برای کنعانیان (که بخش اعظم فلسطینیان امروز از همین نسل هستند) و سایر اقوام که پیش از عبرانی‌ها در این سرزمین ساکن بودند، ثابت است.

2. بررسی پیامد ادعای صهیونیست‌ها
مسئله‌ای که به نظر نگارنده، اهمیت آن از مسئله اعطا یا عدم اعطای حق حاکمیت تاریخی بیشتر است، این است که برفرض پذیرش این ادعا،(6)  نمی‌توان تبعات آن را پذیرفت؛ زیرا اگر این ادعا را بپذیریم که فلسطینیانِ امروز اشغالگران دیروزند باید بپذیریم که انگلیسیان امروز، اشغالگران دیروزی هستند که سرزمین بومیانی چون ایرلندی‌ها، ولزی‌ها و بوتونی‌ها را اشغال کرده‌اند و باید بپذیریم که مردم این مناطق نسبت به انگلیس حق بیشتری دارند و حاکمیت تاریخی از آن‌هاست. یا باید بپذیریم که چون بحرین، آذربایجان، افغانستان و... روزگاری بخشی از حاکمیت ایران بوده‌اند و به شکل‌های مختلف از آن جداشده‌اند، حق حاکمیت تاریخی برای ایران محفوظ است و ایران حق دارد حاکمیت خود را بر این سرزمین‌ها دوباره احیا کند. به همان اندازه که نمی‌توان با این ادعاها برای ایران و بومیان انگلیس حق حاکمیت قائل شد، نمی‌توان ادعای صهیونیست‌ها مبنی بر حق حاکمیت تاریخی یهودیان بر فلسطین را پذیرفت؛ درحالی‌که این حاکمیت از بیست قرن پیش به این‌طرف، متعلق به آن‌ها نبوده است،(7)  و به ادعای پروفسور رودنسون، آخرین دولت واقعاً مستقل یهود در فلسطین، در سال 63 پیش از میلاد، وقتی‌که پمپه اورشلیم را گرفت، از بین رفت.(8) 
ممکن است ادعا شود که یهودیان زمین‌های فلسطینیان را از آن‌ها خریده‌اند؛ بنابراین، مالک چیزی هستند که از فلسطینیان خریده‌اند و حق‌دارند که ساکن آن شوند و برای آن تصمیم بگیرند. درباره این ادعا نیز توضیحی مختصر آنچه درواقع رخ‌داده است را روشن خواهد کرد. مجموع زمین‌های سرزمین فلسطین، 2.700.000 هکتار بیان‌شده است که صهیونیست‌ها به‌خصوص پس از صدور اعلامیه بالفور از طرق مختلف اقدام به تصرف این زمین‌ها نموده‌اند:

الف) خریداری زمین
در این روش به شکل‌های مختلف، اقدام به خریداری زمین‌ها کردند که به‌طور مختصر به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1. خرید از طریق واسطه‌ها: در این روش واسطه‌ها زمین‌ها را از فلسطینیان حتی یهودیان ساکن فلسطین می‌خریدند و سپس به صهیونیست‌ها منتقل می‌کردند.
2. خرید از  دولت قیمومت انگلستان:(9)  دولتی که انگلستان در فلسطین مستقر کرد 66.500 هکتار زمین را در اختیار صهیونیست‌ها قرار داد؛ زمین‌ها و ساختمان‌هایی که در دوره عثمانی جزو اماکن دولتی و حاکمیتی محسوب می‌شد.
3. خرید از فئودال‌ها و ملّاکان لبنانی و سوری: این گروه افرادی بودند که در دوره حاکمیت دولت عثمانی به بهانه کسب ثروت در هرجایی از محدوده حاکمیت عثمانی ساکن می‌شدند و عِرق ملی در آن‌ها وجود نداشت.
4. خرید از خود فلسطینیان: برخی از فلسطینیان نیز زمین‌های خود را به انگیزه‌های مختلف به صهیونیست‌ها فروختند که این افراد از سوی فلسطینیان خائن قلمداد می‌شدند. صهیونیست‌ها از این طریق 30.000 هکتار زمین خریداری کردند که معادل 1.8% از کل زمین‌های سرزمین فلسطین محسوب می‌شود.
درمجموع، صهیونیست‌ها توانستند از چهار روش بیان‌شده حدود 220.000 هکتار از زمین‌های فلسطین را تصاحب  کنند که حدود 8% کل فلسطین است.(10) 

ب) تجاوز و زور
آنچه در ادامه از خاک فلسطین به تصرف صهیونیست‌ها درآمد، از طریق «کشتار و سرکوب فلسطینیان»، «تخریب روستاهای فلسطینی» و «اجرای سیاست کار عبری»(11)  بود.(12) 
درمجموع همه این سیاست‌ها و فریب‌ها برای تصرف زمین‌های سرزمین فلسطین برای رسیدن به یک هدف مشخص بود که یوسف وایتس(13)  به آن اذعان می‌کند:
«باید برای خود ما این معنا آشکار باشد که در این سرزمین برای دو ملت در کنار هم‌جایی نیست… ما نمی‏توانیم باوجود عرب‏ها در این سرزمین، هدف خود را مبنی بر آنکه ملتی مستقل باشیم، تحقق‌بخشیم. تنها راه‌حل آن است که سرزمین اسرائیل، یا لااقل سرزمین غربی اسرائیل، بدون وجود عرب باشد… هیچ راه دیگری برای دستیابی به این هدف نیست، مگر انتقال دسته‏جمعی عرب‏ها از این سرزمین به کشورهای همسایه، به‌نحوی‌که یک روستای عرب¬نشین هم برجای نماند. این عرب‏ها می‏باید به عراق و سوریه و حتی شرق اردن منتقل شوند. اعتبار مالی زیادی برای این کار اختصاص خواهد یافت. تنها با انتقال و بیرون راندن عرب‏هاست که این سرزمین می‏تواند میلیون‏ها تن از برادران ما را در خود جای دهد».(14) 

نتیجه:
بنا بر آنچه نگاشته شد، به‌خوبی روشن می‌شود که سرزمین فلسطین از دیرباز متعلق به فلسطینیان (تمام اقوام ساکن) بوده است و فلسطینیان امروز، فرزندان همان فلسطینیان و کنعانیان و سایر قبایل اولیه هستند که در این کشور ساکن شده بودند و استقرار آن‌ها در این سرزمین به حدود پنج هزار سال قبل می‌رسد. همچنین روشن شد، آنچه از زمین‌های سرزمین فلسطین توسط صهیونیست‌ها به‌طور مستقیم از فلسطینیان خریده شده است، تنها 1.8 درصد از کل سرزمین فلسطین است و مابقی با فریب، تهدید، تطمیع و با تجاوز، سرکوب و زور به دست آمده است.

پی نوشت:
1. روزنامه‌نگار، فعال سیاسی و نویسنده یهودی‌الاصل اتریشی که جنبش سیاسی صهیونیسم را بنا گذاشت.
2. کشور اوگاندا و شهر طرابلس پایتخت لیبی گزینه‌های دیگری بودند که کنار گذاشته شدند ر.ک: خامنه‌ای، سید علی، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه، 10/10/1378، https://khl.ink/f/2986.
3. برای مشاهده اطلاعاتی درباره اعلامیه بالفور و متن کامل آن به فارسی، ر.ک: https://b2n.ir/y96625.
4. ر.ک: صفا تاج، مجید، «آیا یهودیان در فلسطین حق تقدم ندارند؟».  http://pasdareeslam.com/36721/.
5. ر.ک: صفا تاج، مجید، «آیا یهودیان در فلسطین حق تقدم ندارند؟». http://pasdareeslam.com/36721/.
6. این ادعا که کهن‌ترین ساکنان تاریخی سرزمین فلسطین، یهودیان بوده‌اند و فلسطینیان امروز اشغالگرانی هستند که در قرن هفتم این سرزمین را تصرف کرده‌اند، بنابراین یهودیان حق‌دارند که حاکمیت مجدد خود را در این سرزمین برپا کنند.
7. ر.ک: «آیا بومیان فلسطین به یهودیان زمین فروخته بودند؟»، سایت مشرق، 20/01/1401، کد خبر:1360464:  mshrgh.ir/1360464.
8. صفا تاج، مجید، «آیا یهودیان در فلسطین حق تقدم ندارند؟».  http://pasdareeslam.com/36721/.
9. قیمومت به معنای سرپرستی و قیم بودن است. فلسطین که بخشی از امپراتوری عثمانی بود، پس از جنگ جهانی اول و شکست عثمانی، تحت قیمومت، یعنی سرپرستی انگلیسی‌ها قرار گرفت و دولت قیمومت انگلیس فلسطین را اداره می‌کرد.
10. «آیا فلسطینیان زمین‌های خود را فروختند»؟ خبرگزاری تسنیم 07/03/1398: https://tn.ai/2020460.
11. یعنی استخدام نکردن نیروی کار غیریهودی.
12. برای مطالعه بیشتر در این زمینه، ر.ک: صفا تاج، مجید، «فلسطینیان چرا و چگونه سرزمین خود را ترک کردند؟».  http://pasdareeslam.com/40048/.
13. وی مدتی طولانی مدیر صندوق ملی یهود و مشاور بخش امور عربی رژیم صهیونیستی بود.
14. صفا تاج، مجید، «فلسطینیان چرا و چگونه سرزمین خود را ترک کردند؟». http://pasdareeslam.com/40048
 

دفاع ترامپ از دلار و چالش اعضای بریکس
دونالد ترامپ با تهدید به اعمال تعرفه‌های 100%علیه اعضای بریکس، به دنبال حفظ حاکمیت دلار و مقابله با تلاش‌های این گروه برای کاهش نفوذ دلار در نظام مالی جهانی است

پرسش:

ترامپ مصمم است تا به هر قیمتی از حاکمیت دلار دفاع کند؛ ازاین‌رو اعضای بریکس را به مجازات‌های سنگین، ازجمله تعرفه‌های چند برابر، تهدید کرده است؛ آینده بریکس با این سیاست دولت ترامپ، دچار چه چالش‌هایی خواهد شد و آیا امکان فروپاشی بریکس یا ناکارآمدی جدی آن وجود دارد؟

پاسخ:

مقدمه

گروه بریکس که شامل کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی و اخیراً ایران و چند کشور دیگر است، به‌عنوان یک بلوک اقتصادی و سیاسی در حال گسترش، به دنبال کاهش سلطه دلار آمریکا در تجارت جهانی و ایجاد سازوکارهای مالی جایگزین است. این رویکرد که مورد نگرانی جدی آمریکا قرار گرفته، به‌خصوص در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ با واکنش سخت و تهدیدهای تعرفه‌ای مواجه شده است

پاسخ تفصیلی:

۱. اقدامات ترامپ علیه بریکس؛

ترامپ به‌طور علنی اعلام کرده است که در صورت تلاش بریکس برای تضعیف دلار یا ایجاد ارز جایگزین، تعرفه‌های ۱۰۰ درصدی بر کالاهای وارداتی از این کشورها اعمال خواهد کرد. (1) این اقدام نوعی جنگ تجاری و فشار اقتصادی است که هدف آن حفظ برتری دلار و جلوگیری از کاهش نفوذ آمریکا در نظام مالی جهانی است. وی همچنین شرکت‌های کشتیرانی و بیمه‌ای را که با بریکس همکاری کنند هدف تحریم قرار داده و تلاش می‌کند اتحادیه اروپا را از همکاری با بریکس منصرف کند. (2)

۲. چالش‌های پیش روی بریکس؛

- فشارهای اقتصادی و تعرفه‌ای:

 تعرفه‌های سنگین می‌تواند تجارت میان اعضای بریکس و با سایر کشورها را کاهش دهد و به اقتصادهای عضو آسیب برساند.

- نبود یکپارچگی مالی در میان اعضای بریکس:

 بریکس هنوز فاقد یک ارز مشترک قدرتمند و سازوکار مالی یکپارچه است که بتواند به‌طور مؤثر جایگزین دلار شود. این موضوع، نقطه‌ضعف آن در برابر فشارهای آمریکا محسوب می‌شود.(3)

- تلاش برای ایجاد سازوکارهای جایگزین:

 تهدیدهای ترامپ، بریکس را به سمت توسعه ابزارهای جایگزین مانند ارز مشترک، سوئیفت جایگزین و همکاری‌های مالی بیشتر سوق داده است، اما این فرایند زمان‌بر و پیچیده است.(4)

- چالش‌های سیاسی و اتحاد شکننده:

 اعضای بریکس دارای منافع و سیاست‌های متفاوتی هستند که می‌تواند انسجام بلوک را تحت تأثیر قرار دهد، به‌ویژه در مواجهه با فشارهای خارجی.(5)

۳. امکان فروپاشی یا ناکارآمدی بریکس؛

ترامپ با ادعای «فروپاشی سریع» بریکس، تلاش می‌کند این بلوک را تضعیف کند، اما واقعیت این است که بریکس به دلیل ظرفیت‌های اقتصادی و سیاسی اعضا و روند گسترش آن، در کوتاه‌مدت فرو نخواهد پاشید. بااین‌حال، فشارهای اقتصادی، تحریم‌ها و تهدیدهای تعرفه‌ای می‌تواند کارآمدی بریکس را در تحقق اهدافش کاهش دهد و روند همکاری و توسعه آن را کند نماید. همچنین، نبود هماهنگی کامل در میان اعضا و چالش‌های ساختاری، احتمال ناکارآمدی را افزایش می‌دهد.(6)

نتیجه‌گیری:

سیاست‌های سخت‌گیرانه ترامپ علیه بریکس، ازجمله تهدید به تعرفه‌های ۱۰۰ درصدی، چالش‌های جدی برای این بلوک اقتصادی و سیاسی ایجاد کرده است. اگرچه احتمال فروپاشی کامل بریکس در کوتاه‌مدت کم یا بعید است، اما فشارهای اقتصادی و سیاسی می‌تواند موجب ناکارآمدی و کندی در تحقق اهداف بریکس شود. در مقابل، این تهدیدها بریکس را به توسعه سازوکارهای مالی جایگزین و تقویت همکاری‌های داخلی سوق داده است که می‌تواند در بلندمدت بر نفوذ دلار و نظام مالی جهانی تأثیرگذار باشد؛ بنابراین، در آینده، بریکس باوجود چالش‌ها، همچنان به تلاش برای کاهش سلطه دلار و ایجاد نظم مالی چندقطبی ادامه خواهد داد.

پی‌نوشت‌ها:

1. گروه نویسندگان، ترامپ: ممکن است تعرفه ۱۰۰ درصدی بر اعضای بریکس اعمال کنم، خبرگزاری مهر، کد خبر 6378242، ۲۵ بهمن ۱۴۰۳، mehrnews.com/x37dwd.

2. گروه نویسندگان، تیر خلاص ترامپ به پول آمریکا با تهدید ارز بریکس، کیهان، کد خبر: ۳۰۰۸۷۶، ۱۱ آذر ۱۴۰۳، https://kayhan.ir/001GGq.

3. سلیمی، رسول، اتحاد شکننده یا همبستگی استراتژیک؟ ترامپ در برابر بریکس؛ استراتژی مهار دلار و مقابله با دورزدن تحریم‌های ایران و روسیه، خبرانلاین، کد خبر 2021164، ۲۰ بهمن ۱۴۰۳، khabaronline.ir/xnbPg.

4. گروه نویسندگان، تیر خلاص ترامپ به پول آمریکا با تهدید ارز بریکس، کیهان، کد خبر: ۳۰۰۸۷۶، ۱۱ آذر ۱۴۰۳، https://kayhan.ir/001GGq.

5. گروه نویسندگان، ترامپ با این اقدام عجیب بریکس را تهدید کرد، خبرگزاری تابناک، کد خبر: ۱۲۸۸۸۴۱، ۲۷ بهمن ۱۴۰۳، https://www.tabnak.ir/005PHl.

6. گروه نویسندگان، دونالد ترامپ شرکای تجاری خود را از تعرفه‌ها معاف می‌کند؟ آغاز جنگ تعرفه‌ای ترامپ به سود بریکس، دنیای اقتصاد، کدخبر: ۴۱۵۳۰۵۴، ۱۴۰۳/۱۱/۲۲، https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4153054.

تجربه تاریخی نشان می‌دهد که نمی‌توان آینده وسرنوشت دو کشور را حتی باوجود مؤلفه‌های مشترک ومشابه یکسان دانست درحالی‌که شرایط ایران با سوریه بسیار متفاوت بوده است

پرسش:

پس از ماجرای فروپاشی دولت بشار اسد، برخی از رسانه‌ها و حتی کارشناسان، وضعیتی شبیه به سوریه را برای ایران نیز، تصویرسازی کردند. آشوب‌ها و اعتراضات سالیان اخیر در ایران، موجب شده که عده‌ای، از شکاف عمیق میان دولت و ملت در ایران سخن بگویند و نوعی ازهم‌گسیختگی اجتماعی و سیاسی را درباره ایران مطرح نمایند. کاهش مشارکت در انتخابات اخیر در ایران نیز، به‌عنوان شاهد این ادعا تبیین می‌شود. آیا حقیقتاً وضعیت سوریه در ایران قابل تکرار است؟ تحلیل شما چیست؟

پاسخ:

مقدمه

در ۸ دسامبر ۲۰۲۴ مصادف با اواسط آذرماه 1403، جمهوری عربی سوریه تحت رهبری بشار اسد و تحت حمایت مستقیم و جدی جمهوری اسلامی ایران، در میان حملات گسترده مخالفان سوری به رهبری هیئت تحریر شام، به‌عنوان بخشی از جنگ داخلی سوریه که در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، فروپاشید و بشار اسد به روسیه پناهنده شد. در رسانه‌های فارسی‌زبان و فضای سایبری این امر به‌شدت تبلیغ می‌شود که علت اصلی فروپاشی سوریه علی‌رغم حمایت‌های جمهوری اسلامی ایران، شکاف میان حکومت و مردم بود و همان الگوها در ایران نیز قابل‌مشاهده است! پس ایران نیز به یک وضعیت شکننده مانند سوریه رسیده است و در یک رویکرد دومینووار و با توجه به نارضایتی داخلی و فشارهای بین‌المللی بایستی دیر یا زود، در انتظار سرنوشت سوریه‌ای شدن باشد. شبیه‌سازی شرایط سوریه با ایران و تبیین متغیرها و مؤلفه‌های دخیل در این زمینه با توجه به رویکرد پرسشگر محترم، نیازمند تأمل در چند نکته است.

متن پاسخ اصلی:

 

1. ارزیابی انگاره تکرار سرنوشت یک کشور در کشورهای دیگر؛

ابتدا باید متوجه این تجربه تاریخی بود که نمی‌توان آینده و سرنوشت دو کشور را حتی با وجود مؤلفه‌های مشترک، یکسان دانست. برای مثال، چه‌بسا یک بیمار با وضعیت جسمانی بهتر فوت کند و یک بیمار با وضعیت و علائم بدتر، از بیماری خود جان سالم به در برد. در عالم سیاست هم همین‌گونه است؛ اما می‌توان علائم را فهمید و برخی مسائل را قابل پیش‌بینی‌تر کرد. چنانچه بسیاری از اندیشمندان مانند کرین برینتون(1) به مطالعه انقلاب‌ها و سرنگونی و زوال حکومت‌ها پرداخته‌اند و از طریق آن به الگوهای ثابتی پیرامون دلایل فروپاشی یک حکومت دست‌یافته‌اند. اگرچه ازآنجاکه این الگوها دارای متغیرهای فراوان و به‌مانند یک معادله چندمجهولی است، بازهم هیچ تضمینی در پیش‌بینی وجود ندارد.

2. بررسی اشتراکات و افتراقات ایران و سوریه؛

ایران و سوریه تفاوت‌های بسیار زیادی با یکدیگر دارند. دولت بشار اسد درزمانی روی کار بود که کشورش سال‌های متمادی اسیر یک جنگ داخلی طولانی و فرسایشی در چند جبهه بود (الحرب الأهلیه السوریه)، گروه‌های مختلف داخلی مانند ارتش آزاد سوریه، جبهه النصره، هیئت تحریر شام و چند گروه جهادگرای سلفی دیگر، به پشتیبانی ترکیه، نیروهای دموکراتیک سوریه به پشتیبانی ایالات متحده آمریکا سال‌ها با ارتش سوریه در جنگ مسلحانه بودند. داعش از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ بر بخش‌های شرقی سوریه حکومت می‌کرد و حدود نیمی از خاک این کشور را در کنترل داشت. سوریه در حالی توسط نیروهای تحریرالشام اشغال شد که بخشی از سرزمین آن از سوی آمریکا، ترکیه و اسرائیل اشغال شده بود و نه‌تنها توان بازپس‌گیری سرزمین‌های خود را نداشت، بلکه منابع نفتی آن ‌هم توسط آمریکا به غارت می‌رفت. این وضعیت، هر حکومتی را به اعلی درجه شکنندگی می‌رساند. وضعیت فوق با وضعیت جمهوری اسلامی ایران که صرفاً چند اغتشاش چند هزار نفری بدون پیوست جامعه ایران را تجربه کرده است قابل مقایسه نیست. هیچ جنگ داخلی در ایران در جریان نبوده و ایران نه‌تنها سرزمینی در دست دشمن نداشته و ندارد، بلکه در سطحی از اقتدار است که با ورود یک پهباد فوق مدرن آمریکایی به آب‌های سرزمینی ایران به‌شدت برخورد و آن را سرنگون می‌سازد(2) و قایق گشت‌زنی نیروهای آمریکایی را به دلیل تجاوز به حریم دریایی ایران توقیف و نیروهای آن را به اسارت در می‌آورد.(3)

3. وابستگی امنیتی دولت بشار اسد و استقلال جمهوری اسلامی ایران؛

دولت سوریه و بشار اسد برای بقا، به‌شدت نیازمند حضور منطقه‌ای ایران و متحدانش و کمک‌های روسیه بود. درحالی‌که ایران نه‌تنها در حفظ تمامیت ارضی خود متکی به هیچ کشوری نیست، بلکه مشهور به توسعه قدرت خود در ماورای مرزها و سطح منطقه است. بسیاری از تحلیلگران به این امر اذعان دارند که امروز بدون دخالت ایران، نمی‌توان چشم‌انداز روشنی از آینده منطقه و خاورمیانه داشت. کما این‌که ائتلاف ضد بشار اسد توسط آمریکا، اسرائیل، اروپا و کشورهای حاشیه خلیج‌فارس ده سال پیش خط قرمز خود را سقوط بشار اسد اعلام کردند، اما این ایران بود که معادلات آنان را به هم زد.

4. فاصله گرفتن از محور مقاومت، عامل سقوط بشار اسد؛

بشار اسد زمانی در سراشیبی سقوط قرار گرفت که از ایران و محور مقاومت فاصله گرفت و دست دوستی به سمت کشورهای نامطمئن و وابسته دراز کرد. درواقع اسد با فاصله گرفتن از محور مقاومت و در جهت رسیدن به رویای بهبود جایگاه خود در میان متحدان عرب آمریکا، خود را به ورطه سقوط کشاند.(4) درواقع برخلاف تبلیغات هدفمند مخالفان جمهوری اسلامی، نزدیکی به ایران مانع سقوط بشار اسد و فاصله گرفتن او از ایران و اعتماد بیجا به دولت‌های وابسته، موجب سقوط وی گردید. درحالی‌که ایران باقدرت به‌عنوان عمود خیمه مقاومت در منطقه به فعالیت خود ادامه می‌دهد.

5. افکار عمومی ایرانیان درباره نظام سیاسی و آینده کشور؛

غیر از میلیون‌ها حامی جدی و هسته سخت طرفداران نظام جمهوری اسلامی ایران، کسر قابل‌توجهی از مردم ایران علی‌رغم نارضایتی‌های ریزودرشت خود، نه موافق سوریه‌ای شدن ایران هستند و نه الگوی جایگزین مناسبی برای نظام فعلی را دارای پذیرش دانسته و به آن قائل هستند. مردم ایران، مردمی تحصیل‌کرده و مطلع‌ و دارای یک هویت ملی هستند و به این سادگی تن به بازی‌های خطرناک سیاسی خصوصاً بازی‌های طراحی‌شده توسط کشورهای سلطه‌گر نمی‌دهند.

نتیجه‌گیری:

شرایط ایران ازلحاظ اقتدار، پیشینه سیاسی و امنیتی، میزان وابستگی خارجی و هویت ملی، با شرایط رژیم اسد در سوریه بسیار متفاوت بوده و نمی‌توان با چند مسئله و بحران قابل‌مهار، عاقبت این دو را یکسان پنداشت.

پی‌نوشت‌ها:

1. کرین برینتون محقق و مورخ مشهور آمریکایی، کتاب کالبدشکافی چهار انقلاب را در سال 1938 منتشر کرد. او در این کتاب به تشریح یکنواختی‌های چهار انقلاب سیاسی بزرگ یعنی انقلاب انگلستان، آمریکا، فرانسه و روسیه پرداخته است. ر.ک: برینتون، کرین، کالبدشکافی چهار انقلاب، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر تمدن علمی، 1397 ش.

2. جزئیاتی کامل از انهدام پهباد آمریکایی در خلیج‌فارس، خبرگزاری مهر، 5 تیر 1398، کد خبر 4652099، mehrnews.com/xPyzP.

3. ماجرای توقیف قایق‌های آمریکایی چه بود؟ خبرگزاری مهر، 3 آبان 1401، mehrnews.com/xYLbr.

4. برای مطالعه بیشتر ر.ک: چرا اسد پیش از سقوط از تهران و حزب‌الله فاصله گرفت؟ اکو ایران، 20 آذر 1403، https://ecoiran.com/fa/tiny/news-78280.

مصلحت بر پایه فقه شیعه و با هدف حفظ منافع عمومی وپایداری نظام اسلامی عمل می‌کند.ادعای برخی تحلیلگران، مبنی برحرکت نظام به سمت سکولاریسم از طریق مصلحت نادرست است

پرسش:

نقش مصلحت در جمهوری اسلامی چیست؟ برخی همچون سعید حجاریان ادعا می‌کنند که جمهوری اسلامی ایران در حال طی کردن مسیر عرفی‌شدن (سکولاریسم) است و عنصر مصلحت در این فرایند، نقش مهمی ایفا می‌کند. این انگاره تا چه حدی صحیح است؟

پاسخ:

مقدمه

مصلحت به‌عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در فقه شیعه و نظام جمهوری اسلامی ایران، همواره مورد توجه فقها و سیاست‌گذاران بوده است. مصلحت در فقه اسلامی به معنای رعایت منافع عمومی و جلوگیری از ضررهای احتمالی است که می‌تواند در چارچوب شرع و قوانین اسلامی تعریف شود. در نظام جمهوری اسلامی، مصلحت به‌ویژه در قالب «مصلحت نظام» به‌عنوان یک اصل مهم در تصمیم‌گیری‌های کلان مطرح شده است. بااین‌حال، برخی تحلیل‌گران مانند سعید حجاریان، معتقدند که استفاده از مصلحت در جمهوری اسلامی، به‌نوعی به سمت عرفی‌شدن و سکولاریسم پیش می‌رود. این ادعا نیاز به بررسی دقیق‌تری دارد تا مشخص شود که آیا مصلحت در جمهوری اسلامی واقعاً به سمت سکولاریسم حرکت می‌کند یا خیر.

پاسخ تفصیلی

1. مفهوم مصلحت در جمهوری اسلامی

مصلحت در فقه شیعه به معنای رعایت منافع عمومی و پرهیز از ضررهای احتمالی، در چهارچوب شریعت است. در نظام جمهوری اسلامی، مصلحت به‌ویژه در قالب «مصلحت نظام»، به‌عنوان یک اصل مهم در تصمیم‌گیری‌های کلان مطرح شده است.(1) این اصل به‌عنوان مکانیسمی برای حل تعارضات بین احکام شرعی، قانون اساسی و نیازهای روز جامعه به‌کار می‌رود. بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی، نهادهایی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام، با حفظ چارچوب اسلامی، اختیار تعدیل قوانین را دارند. امام خمینی (ره) نیز بر ضرورت توجه به عنصر زمان و مکان در اجتهاد تأکید می‌کردند تا مصلحت به ابزاری برای کارآمدی حکومت تبدیل شود. در حقیقت بدون جریان این دو عنصر در اجتهاد، نه‌تنها خلاف مصلحت نظام عمل خواهد شد، بلکه حکومت با بن‌بست‌های فراوان مواجه خواهد گردید.

2. نقش مصلحت در تصمیم‌گیری‌های کلان

در نظام جمهوری اسلامی، مصلحت به‌ویژه در مواردی که قوانین شرعی یا قوانین عادی نتوانند پاسخگوی نیازهای جامعه باشند، نقش مهمی ایفا می‌کند.(2) برای مثال، در مواردی مانند سیاست‌های اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاست‌های خارجی، مصلحت نظام به‌عنوان یک اصل مهم در تصمیم‌گیری‌ها مطرح می‌شود. این امر نشان می‌دهد که مصلحت در جمهوری اسلامی نه‌تنها به‌عنوان یک ابزار برای تطبیق قوانین با نیازهای روز جامعه، بلکه به‌عنوان یک اصل اساسی در حفظ نظام و منافع عمومی مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ بنابراین می‌توان گفت مصالح باید در اهداف و انگیزه‏های عام و فراگیر اسلام برای اداره و هدایت جامعه داخل باشد؛ به‌عبارت‌دیگر، مصالح باید جهت‏دار و به سمت تحقّق هر چه بهتر و بیشتر اهداف متعالی اسلام در جهت سعادت جامعه انسانی ‏تنظیم شود.

3. تعریف عرفی‌شدن (سکولاریسم) و تفاوت آن با مصلحت

سکولاریسم به معنای حذف دین از عرصه حکومت (سیاست) و اتکای کامل به قوانین عُرفی است؛ درحالی‌که مصلحت در جمهوری اسلامی در چهارچوب شرعی و با نظارت افراد ذی‌صلاح، مانند فقها، اعمال می‌شود. عرفی‌شدن، دین را به حوزه خصوصی محدود می‌کند؛ اما مصلحت با حفظ حاکمیت دین، انعطاف در اجرای احکام را برای پاسخگویی به نیازهای جامعه فراهم می‌سازد؛ به‌عبارت‌دیگر، مصلحت نه‌تنها دین را تضعیف نمی‌کند، بلکه آن را در مواجهه با واقعیات اجتماعی تقویت می‌کند؛ بنابراین، ادعای عرفی‌شدن و سکولاریسم، به این معنا که مصلحت باعث دور شدن از اصول اسلامی می‌شود، چندان صحیح به نظر نمی‌رسد. در اسلام اگر مصلحت‏اندیشی هست، هدف آن هم معیّن شده و مصلحت‏اندیشی خارج از اهداف معیّن ‏اسلامی، مشروعیت ندارد.

4. بررسی ادعای عرفی‌شدن نظام جمهوری اسلامی ایران

برای بررسی این ادعا، باید به چند نکته توجه کرد:

الف. مصلحت در چارچوب شرع

مصلحت در نظام جمهوری اسلامی همواره در چارچوب شرع و قوانین اسلامی تعریف شده است. این بدان معناست که مصلحت نمی‌تواند خارج از چارچوب شرع و اصول اسلامی مورد استفاده قرار گیرد.(3) بنابراین، ادعای عرفی‌شدن و سکولاریسم، به این معنا که مصلحت باعث دور شدن از اصول اسلامی می‌شود، چندان صحیح به نظر نمی‌رسد.

ب. مصلحت به‌عنوان ابزار تطبیق

مصلحت در نظام جمهوری اسلامی به‌عنوان یک ابزار برای تطبیق قوانین شرعی با نیازهای روز جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرد. این امر نشان می‌دهد که مصلحت نه‌تنها عامل سکولاریزاسیون و عرفی‌سازی نیست، بلکه به‌عنوان یک ابزار برای حفظ و تقویت نظام اسلامی عمل می‌کند. ازاین‌رو، یک ضابطه مهم در اعمال مصلحت، عدم مخالفت مصالح تشخیص داده شده با احکام کلّی شرعی است که به‏صورت احکام اجتماعی اسلام استنباط می‏شود.

ج. هدفمندی مصلحت

مصلحت در راستای تحقق اهداف متعالی اسلام (مانند عدالت یا حفظ نظام اسلامی) تعریف می‌شود؛ درحالی‌که سکولاریسم فاقد چنین جهت‌گیری دینی است.

نتیجهگیری

مصلحت در نظام جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان یک اصل کلیدی در فرآیند تصمیم‌گیری‌های کلان شناخته می‌شود و همواره در چارچوب اصول شرعی و قوانین اسلامی تعریف شده است. مصلحت در جمهوری اسلامی، نه‌تنها نشانگر عرفی‌شدن نیست، بلکه سازوکاری ضروری برای حفظ کارآمدی نظام در چارچوب اسلامی است. این مفهوم با سکولاریسم که مبتنی بر حذف دین از حکومت است، در ماهیت متفاوت بوده و در عمل به تقویت جایگاه شریعت در مدیریت جامعه کمک می‌کند. ادعای شباهت نتایج مصلحت با سکولاریسم، ناشی از خلط بین «انعطاف‌پذیری دینی» و «عرفی‌سازی» است که با توجه به مبانی فقهی و نهادهای نظارتی دینی در ایران، رد می‌گردد.

پی‌نوشتها:

1. اصل 110 قانون اساسی (وظایف رهبری)؛ ادیانی، سید علیرضا، «کاربست مصلحت در نظام جمهوری اسلامی ایران، اعمال مصلحت در دوران امام خمینی»، پرتال امام خمینی (ره)، کد مطلب: ۱۸۹۹۲۵، ۱۴۰۲/۰۷/۰۴، https://B2n.ir/k42883.

2. امام خمینی، سید روح‌الله، کتاب البیع، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ۱۳۸۱ ه‍. ش، ج ۲، ص ۴۶۱؛ هم‌چنین بنگرید: حیدرزاده، علیرضا، «نقش و جایگاه مصلحت در تحول فقه سیاسی شیعه با تأکید بر اندیشه سیاسی امام خمینی (ره)»، مطالعات معرفتی در دانشگاه اسلامی، 1393 ش، شماره 3، صص 407 -422.

3. ر.ک به: صرافی، سیف‌الله، درآمدی بر جایگاه مصلحت در فقه، قبسات، 1383 ش، شماره 32، صص 81-100.

مکانیسم ماشه و راه فعال شدنش و پیامدهای آن
مکانیسم ماشه بخشی از برجام است که برای ضمانت اجرای برجام در آن گنجانده شده است و تروئیکای اروپایی به‌عنوان عضوی از برجام، قابلیت فعال‌کردن آن را دارد.

پرسش:

مکانیسم ماشه چیست؟ چگونه فعال می‌شود، فعال شدن آن چه پیامدهایی دارد و آیا دولت‌های اروپایی بدون آمریکا می‌توانند آن را فعال کنند؟

پاسخ:

مقدمه

در محافل متعدد سیاسی یکی از موضوعاتی که در سیاست خارجی ایران همواره مورد بحث و توجه است، مسئله بحران هسته‌ای ایران در عرصه بین‌المللی و فشارهای سنگین نظام سلطه بر ایران در پی توافق مشترک معروف به برجام پیرامون اصطلاحی به نام مکانیسم ماشه و اسنپ‌بک است. اکنون‌که طرف‌های اروپایی به‌صورت مکرر ایران را به نقض توافق برجام متهم می‌سازند، بحث این مکانیسم دوباره داغ شده است و از شیوه و تبعات فعال شدن آن مباحث متعددی مطرح می‌گردد. حال باید دید که کم و کیف این مکانیسم و فعال شدن آن به چه صورت است.

پاسخ اجمالی:

یکی از موضوعاتی که در سیاست خارجی ایران همواره مورد بحث و توجه است، مسئله بحران هسته‌ای ایران در عرصه بین‌المللی و فشارهای سنگین نظام سلطه بر ایران در پی توافق مشترک معروف به برجام پیرامون اصطلاحی به نام مکانیسم ماشه و اسنپ‌بک است. مکانیسم ماشه بخشی از برجام است که برای ضمانت اجرای برجام در آن گنجانده شده و بر اساس آن اگر یکی از طرف‌های برجام به این جمع‌بندی برسد که طرف دیگر به تعهدات ذکر شده در این توافق پایبند نیست، می‌تواند به کمیسیون مشترک شکایت کند. سازوکار ماشه یا سازوکار رسیدگی به اختلاف در برجام با اصرار آمریکایی‌ها در این توافق‌نامه گنجانده شده تا به ادعای آن‌ها، اگر ایران از برجام سرپیچی کرد، تحریم‌هایی بین‌المللی که با برجام، برچیده شده، دوباره بتوان بازگرداند یا بازگشت خودکار سریع اسنپ‌بک (Snapback) اتفاق می‌افتد. تروئیکای اروپایی (انگلیس، فرانسه و آلمان) برخلاف آمریکا، به‌عنوان عضوی از برجام، قابلیت فعال‌کردن آن را دارند.

پاسخ تفصیلی:

پاسخ به پرسش پرسشگر محترم پیرامون مکانیسم ماشه و تبعات فعال شدن آن و چگونگی فعال‌سازی آن، مستلزم توجه به فرایند ذیل است:

1. تبیین مفهومی مکانیسم ماشه (Trigger mechanism

مکانیسم ماشه، در راستای حل‌اختلاف پیش‌بینی‌شده در برجام، فرآیندی است که اگر یکی از طرف‌های برجام به این جمع‌بندی برسد که طرف دیگر به تعهدات ذکر شده در این توافق پایبند نیست، می‌تواند به کمیسیون مشترک شکایت کند. سازوکار ماشه یا سازوکار رسیدگی به اختلاف در برجام با اصرار آمریکایی‌ها در این توافق‌نامه گنجانده شده تا به ادعای آن‌ها، اگر ایران از برجام سرپیچی کرد، تحریم‌هایی بین‌المللی که با برجام، برچیده شده، دوباره بتوان بازگرداند یا بازگشت خودکار سریع اسنپ‌بک (Snapback) اتفاق می‌افتد. سازوکار ماشه که در بند‌های ۳۶ و ۳۷ برجام پیش‌بینی‌شده، هنگامی فعال می‌شود که یکی از طرف‌های برجام، اعتراض کند که طرف مقابل، به برجام متعهد نمانده است و باید این شکایت در کمیسیونی که در چارچوب برجام و با هدف نظارت بر اجرای آن تأسیس شده است بررسی شود. اگر در بازه زمانی ۳۵ روزه، موضوع شکایت آن‌گونه که شاکی می‌خواهد حل و بررسی نشود، شاکی می‌تواند موضوع حل‌نشده را به‌عنوان دلیلی برای توقف اجرای تعهدات برجام در نظر بگیرد. همچنین شاکی می‌تواند با آگاه‌سازی شورای امنیت سازمان ملل درباره حل نشدن موضوع شکایت، عدم اجرای چشمگیر آن را متضمن شود. پس‌ازآن، شورای امنیت نیز ۳۰ روز فرصت دارد تا درباره استمرار تعلیق تحریم‌ها یا بازگرداندن آن‌ها قطعنامه صادر کند. اگر در این مدت، شورای امنیت نتواند در این زمینه قطعنامه صادر کند، تمام تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل که قبل از برجام برقرار شده بودند، به‌طور خودکار بازمی‌گردند. به این سازوکار، مکانیسم ماشه یا بازگشت سریع تحریم‌ها هم می‌گویند. نکته مهم این سازوکار، این است که بازگشت تحریم‌ها، قابل وتو نیست بلکه «عدم بازگشت تحریم‌ها» قابلیت وتو دارد؛ یعنی رأی‌گیری برای «بازگشت تحریم‌ها» انجام نمی‌شود بلکه برای «ادامه تعلیق تحریم‌ها» انجام می‌شود که حتی اگر شورا به آن رأی ندهد، یک عضو دارای حق وتو می‌تواند رأی را وتو کرده و عملاً تحریم‌ها بازگردند. به کار افتادن سازوکار حل اختلاف، یا مکانیسم ماشه، می‌تواند تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران را بازگرداند و همه قطعنامه‌های تحریمی شورای امنیت بار دیگر برای همه کشور‌های عضو سازمان لازم‌الاجرا شود.(1)

2. بررسی سابقه تلاش برای فعال‌کردن مکانیسم ماشه؛

در سال ۲۰۲۰ ایالات‌متحده تلاش کرده بود تا با استناد به یک‌بند قطعنامه ۲۲۳۱، تمامی تحریم‌های تعلیق‌شده علیه ایران را بازگرداند اما با توجه به این‌که آمریکا در سال ۲۰۱۸ با تصمیم دونالد ترامپ از برجام خارج شده بود و دیگر «عضوی از توافق» نبود نتوانست به هدف خود برسد و در این مسیر شکست خورد. در متن قطعنامه ۲۲۳۱ آمده است که هر کشور «شرکت‌کننده» در توافق هسته‌ای می‌تواند درصورتی‌که کشور دیگر را ناقض تعهد تشخیص دهد، درخواست فعال شدن این مکانیسم را ارائه دهد؛ اما ازآنجایی‌که ایالات‌متحده در سال ۲۰۱۸ از این توافق خارج شده بود، اروپا استدلال آمریکا را نپذیرفت و این کشور را به لحاظ قانونی عضوی از برجام به‌شمار نیاورد. این درحالی است که ایالات‌متحده مدعی بود که از برجام خارج شده و نه از قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت و درنتیجه می‌تواند همچنان یکی از اعضای آن به‌شمار رود و درنتیجه خواهد توانست مکانیسم ماشه را فعال کند. در اوت سال ۲۰۲۰ مایک پمپئو، وزیر خارجه وقت درخواست برای فعال‌سازی این مکانیسم را به شورای امنیت سازمان ملل ارائه کرد اما درنهایت از ۱۵ عضو، ۱۳ کشور با آن مخالفت کردند تا درخواست آمریکا با قاطعیت رد شود.(2)

3. امکان فعال‌سازی مکانیسم ماشه توسط کشورهای اروپایی عضو برجام؛

بر اساس توضیحات بالا، اعضای اروپایی برجام یعنی فرانسه و انگلیس و آلمان می‌توانند موضوع عدم پایبندی ایران به برجام را به کمیسیون مشترک برجام ارجاع دهند و مسیر فعال‌سازی مکانیسم ماشه را به جریان بیندازند. این مکانیزم در 18 اکتبرماه 2025 یعنی تنها چند ماه دیگر منقضی خواهد شد و طبیعتاً طرف‌های غربی برجام، در این چند ماه خواهان استفاده از این فرصت برای وادار‌کردن ایران به انجام یک‌طرفه تعهدات و یا نشستن مجدد پای میز مذاکره خواهند شد. نمایندگان سه کشور اروپایی طرف برجام (انگلیس، فرانسه و آلمان) اواخر آذرماه 1403، در نامه خود به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کرده‌اند که: «ما بر عزم خود برای استفاده از همه ابزارهای دیپلماتیک برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، ازجمله استفاده از مکانیسم ماشه (اسنپ بک) در صورت لزوم، تأکید می‌کنیم».(3)

4. ادعاهای نمایندگان اروپایی درحالی است که ایران بعد از 13 بار راستی آزمایی طبق گزارش آژانس به تمام تعهدات برجامی خود عمل کرده بود اما ابتدا طرف اصلی برجام یعنی ایالات‌متحده آمریکا از آن خارج شد و تحریم‌های سنگین‌تری نسبت به قبل از برجام بر دوش ایران انداخت و سپس طرف اروپایی که وعده جبران بخشی از خسارات بین‌المللی را داده بود، به هیچ‌کدام از وعده‌های خود عمل نکرد. درواقع طرف غربی خواهان این است که ایران به‌صورت یک‌طرفه به برجام پایبند بماند. رهبر انقلاب در دیدار اخیر خود با کارگزاران نظام در این رابطه فرمودند: «حالا آن سه کشور اروپایی هم اعلامیّه می‌دهند، اعلام می‌کنند که ایران به تعهّدات هسته‌ای خودش در برجام عمل نکرده! از این طرف یکی از آن‌ها سؤال کند (مگر) شما عمل کردید؟ شما میگویید ایران به تعهّدات خودش در برجام عمل نکرده؛ خیلی خب، شما به تعهّدات خودتان در برجام عمل کردید؟ شما از روز اوّل عمل نکردید؛ بعد که آمریکا خارج شد، قول دادید که یک‌جوری جبران کنید، زیر قولتان زدید؛ باز یک‌چیز دیگر گفتید، زیر آن قول دوّم هم زدید. بالاخره بی‌چشم‌و‌رویی هم یک حدّی دارد؛ آدم خودش به تعهّدش عمل نکند، بعد به‌طرف (مقابل) بگوید: چرا به تعهّدت عمل نمی‌کنی!»(4)

نتیجه‌گیری:

مکانیسم ماشه بخشی از برجام است که برای ضمانت اجرای برجام در آن گنجانده شده است و تروئیکای اروپایی به‌عنوان عضوی از برجام، قابلیت فعال‌کردن آن را دارد.

پی‌نوشت‌ها:

1. مکانیسم ماشه چیست و چطور فعال می‌شود؟ پایگاه خبری تحلیلی فرارو، 29 آبان 1403، https://fararu.com/fa/news/800500.

2. مکانیسم ماشه چیست و کشورهای اروپایی چطور می‌توانند آن را فعال کنند؟ یورونیوز، 6/1/2025، https://parsi.euronews.com/2025/01/06/how-european-powers-can-active-trigger-dispute-mechanism.

3. تروئیکای اروپا آماده فعال‌سازی مکانیسم ماشه علیه ایران، خبرگزاری ایسنا، 22 آذر 1403، isna.ir/xdSsSR.

4. رهبر معظم انقلاب، بیانات در دیدار مسئولان نظام، خامنه‌ای دات آی آر، 18 اسفند 1403، https://khl.ink/f/59631.

اتحادیه اروپا در پی جنگ اوکراین نتوانست به عنوان یک قدرت مستقل، متحد و کارآمد، به ایفای نقش مورد انتظار بپردازد،اما چیزی به عنوان فروپاشی این اتحادیه مطرح نیست.

پرسش:

عملکرد اتحادیه اروپایی در قضیه جنگ اوکراین چگونه ارزیابی می‌شود؟ آیا اتحادیه اروپا در خطر فروپاشی قرار دارد؟

پاسخ:

مقدمه

پس از تهاجم گسترده روسیه به اوکراین در 24 فوریه 2022، برابر با 5 اسفند 1400، نقش اروپا و مجموعه کشورهای بلوک غرب در حمایت از اوکراین به دلایل متعدد حائز اهمیت بود. یکی این‌که این تهاجم، بزرگ‌ترین حمله نظامی متعارف به خاک اروپا از زمان جنگ جهانی دوم است. این جنگ تمام حوزه‌ها و بخش‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی اتحادیه اروپا را تحت تأثیر قرار داده است.(1) دلیل دیگر این‌که یکی از بهانه‌ها و دلایل تهاجم روسیه به اوکراین، پیوستن اوکراین به پیمان و ائتلاف نظامی ناتو بود که گسترش آن را از سال 1977 میلادی، یک تهدید جدی برای امنیت روسیه می‌دانست و اروپا و غرب بایستی از حیثیت هم‌پیمان خود دفاع کنند. اما اکنون شاهد یک رویکرد دوگانه میان آمریکا به عنوان قدرت اصلی ناتو و اروپا در قبال برخورد با روسیه و صلح اوکراین هستیم. دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، رسماً زلنسکی را در کاخ سفید و در مقابل دوربین خبرنگاران تحت فشار قرار داد که باید تابع آمریکا باشد و به سمت صلح با روسیه برود و توسط وی، کمک‌های مؤثر و تعیین‌کننده مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی مسدود شود. امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه به عنوان مهم‌ترین عضو اتحادیه اروپا (چراکه بریتانیا دیگر عضو اتحادیه اروپا نیست) با واکنش به این اتفاق، از اوکراین حمایت کرد؛ اما شرایط اتحادیه اروپا شکننده به نظر می‌رسد. آیا اتحادیه اروپا هیمنه و توان خود را از دست داده است و قادر به حمایت از اعضای خود نیست؟

پاسخ اجمالی

پس از تهاجم گسترده روسیه به اوکراین در 24 فوریه 2022، برابر با 5 اسفند 1400، نقش اروپا و مجموعه کشورهای بلوک غرب در حمایت از اوکراین به دلایل متعدد حائز اهمیت بود. جنگ اوکراین پیامدهای زیادی برای اتحادیه اروپا دربرداشته است که به دلیل محدودیت‌هایی، به واگرایی این نهاد و به‌دنبال آن، کاهش قدرت آن در نظام بین‌الملل انجامیده است. این مسئله ناشی از پررنگ‌شدن شکاف‌های درون این اتحادیه، خلأ رهبری قدرتمند و موضع‌گیری‌های متفاوت اعضا در پی بروز این جنگ بوده ‌است. اتحادیه اروپا در پی جنگ اوکراین تلاش کرد تا با سیاست‌های تحریمی و کمک‌های گسترده مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی به اوکراین، به عنوان یک متحد اروپایی، قدرت حمایتی خود و اتحاد در سیاست خارجی را به نمایش بگذارد. اما این اتحادیه نتوانست به عنوان یک قدرت مستقل، متحد و کارآمد، به ایفای نقش مورد انتظار در این زمینه بپردازد؛ با این حال، با توجه به شرایط موجود، در میان تحلیل‌گران چیزی به عنوان فروپاشی این اتحادیه مطرح نیست.

 پاسخ تفصیلی:

در رابطه با عملکرد اتحادیه اروپا (2) در جنگ اوکراین و آینده سیاسی این اتحادیه، نکات زیر قابل بیان است.

1. پیامدهای جنگ اوکراین برای اتحادیه اروپا:

جنگ اوکراین پیامدهای زیادی برای اتحادیه اروپا در بر داشته است که به دلیل محدودیت‌هایی که ذکر خواهد شد، به واگرایی این نهاد و به‌دنبال آن، کاهش قدرت آن در نظام بین‌الملل انجامیده است. این مسئله ناشی از پررنگ‌شدن شکاف‌های درون این اتحادیه، خلأ رهبری قدرتمند و موضع‌گیری‌های متفاوت اعضا در پی بروز این جنگ بوده ‌است.

 جنگ اوکراین چند ویژگی مهم و بحران‌زا را برای اتحادیه اروپا دربرداشته است.

اول. بحران امنیت اقتصادی و اجتماعی:

زنجیره امنیت غذایی و انرژی اتحادیه اروپا به این دلیل که بخش بزرگی از غلات و گاز طبیعی، زغال ‌سنگ و نفت اتحادیه اروپا، از روسیه و بخشی نیز از اوکراین تأمین می‌شود. استفاده از منابع جایگزین، هزینه هنگفتی را به اتحادیه اروپا تحمیل کرده است. همچنین جنگ روسیه و اوکراین سبب شده است که 8 میلیون پناه‌جوی اوکراینی وارد کشورهای عضو اتحادیه اروپا شوند که نگهداری آنها هزینه هنگفتی برای کشورهای اروپایی خواهد داشت که برخی از آنان پیش از جنگ اوکراین، درگیر بحران مهاجرت بوده‌اند. بحران غذایی و انرژی، خودبه‌خود موجب ناترازی و تورم و کاهش شدید اشتغال شده است و افزایش سیل مهاجران و تلاش آنان برای ورود به بازار کارِ آسیب‌دیدة کشورهای اروپایی، موجب تشدید بحران است.

دوم. بحران سیاسی در سطح اتحادیه اروپا:

جنگ اوکراین و تبعات آن، موجب تعمیق شکاف و اختلاف میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا شده است. بر سر اتحادیه اروپا دست‌کم سه نظر سایه انداخته است. کشورهای شمالی مانند استونی، لهستان و دانمارک با قاطعیت از اهداف اوکراین حمایت می‌کنند. کشورهای غربی اتحادیه و البته قوی‌تر مانند فرانسه، آلمان، اسپانیا و پرتغال پیرامون پایان دادن به جنگ مبهم و متفاوت نظر می‌دهند و در نهایت، حلقه‌های جنوبی ضعیف‌تری مانند ایتالیا و رومانی معتقد به اتمام هر چه سریع‌تر جنگ، حتی به شرط از دست رفتن بخشی از اوکراین به دست روسیه هستند. همچنین بحران جنگی، ایده‌های قدرت نرم و غیرمسلحانه و غیرامنیتی اتحادیه اروپا را زیر سؤال برده و طرفداران ایده‌های اروپای واحد و مبتنی بر نهادهای مشترک و همگرایانه را تضعیف کرده است. جنگ اوکراین موجب گسترش افراط‌گرایی و تقویت جناح‌های راست در این اتحادیه شده است.

سوم. افول صلاحیت اتحادیه اروپا:

نهادهای فراملی در اتحادیه اروپا که بایستی توان بسیج منابع را برای حل مشکلات داشته باشند، در مدیرت بحران، نمایش قدرتمندانه‌ای را اجرا نکردند و همچنین ابتکارهای فراملی کارساز و متحدی نشان ندادند. اتحادیه اروپا در عمل، از سطح همگرایی به سطح همکاری افول کرده است.(3)

2. اقدامات اتحادیه اروپا علیه روسیه در جنگ اوکراین:

اتحادیه اروپا غیر از کمک‌های گسترده مالی و لجستیکی به اوکراین در تقابل با روسیه، با انجام برخوردهایی مانند توقف طرح‌های مشترک مانند نورد استریم2،(4) بلوکه کردن دارایی‌های بانک مرکزی روسیه، قطع دسترسی روسیه به سوئیفت، مسدود کردن واردات زغال سنگ، محدود کردن صادرات فناوری‌های مهم به روسیه و تحریم پوتین و نزدیکانش، تلاش کرد تا یک رویکرد مشترک در اتحادیه را در ظاهر به نمایش بگذارد. اما در همان حال در این اتحادیه، کشورها به صورت مستقل به دنبال هدف‌ها و اولویت‌های اقتصادی و سیاسی خود بودند و این مسئله موجب ناکارآیی سیاست واحد تحریمی گردید. برای نمونه مجارستان نه‌تنها از شرکت در تحریم تدریجی منابع انرژی روسیه خودداری کرد، بلکه دور ششم تحریم‌ها را نیز متوقف کرد.(5) «ویکتور اوربان» نخست‌وزیر مجارستان، با ارسال نامه‌ای به رئیس شورای اروپا و هشدار درباره صدور بیانیه مشترک در حمایت از اوکراین، شکاف‌های عمیق در رویکرد رهبران اروپایی نسبت به جنگ اوکراین را بیش از پیش آشکار کرد.(6)

3. نقش آمریکا در تحقیر اتحادیه اروپا

تحولات جدید، مخصوصاً جنگ اوکراین، ثابت کرد که قدرت ایالات متحده آمریکا بر سر اتحادیه اروپا کاملاً سایه انداخته است. بعد از آنکه دونالد ترامپ با قطع کمک‌های خود به اوکراین و نزدیکی واضح به چین و روسیه، آب پاکی را بر دست اتحادیه اروپا ریخت، سران اتحادیه نیز پس از اقداماتی نمایشی در حمایت از اوکراین، به سمت اجرای سیاست‌های آمریکا و ایجاد یک آتش‌بس برای رسیدن به توافق صلح رفتند.(7) اتحادیه اروپا کج‌دار و مریز به نقش خود پیرامون جنگ اوکراین ادامه می‌دهد و در میان تحلیل‌گران و ناظران، اگرچه تنزل و تخفیف جدی قدرت اتحادیه و ضرورت بازسازی آن مطرح است؛ اما چیزی به عنوان فروپاشی اتحادیه طرفدار چندانی ندارد.

نتیجهگیری:

اتحادیه اروپا در پی جنگ اوکراین نتوانست به عنوان یک قدرت مستقل، متحد و کارآمد، به ایفای نقش مورد انتظار بپردازد، اما با توجه به شرایط موجود، در میان تحلیل‌گران چیزی به عنوان فروپاشی این اتحادیه مطرح نیست.

پی‌نوشتها:

1. ر.ک: فتاحی اردکانی، حسین و سید محمود حسینی، جنگ اوکراین و پیامدهای آن بر اتحادیه اروپا، مجله مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران، دوره 16، شماره 2، پاییز و زمستان 1402، صفحه 223-246.

2. اتحادیه اروپا (EU) (به انگلیسی: European Union)، یک اتحادیه اقتصادی-سیاسی تشکیل شده از ۲۷ کشور اروپایی است. منشأ اتحادیه اروپا به اتحادیه اقتصادی اروپا که در سال ۱۹۵۷م با توافق‌نامه رم میان ۶ کشور اروپایی شکل گرفت و صرفاً یک اتحادیه اقتصادی بود، بازمی‌گردد. از آن تاریخ با اضافه‌شدن اعضای نو، اتحادیه اروپا بزرگ‌تر شد. اتحادیه اروپا در سال ۱۹۹۹م، یکای پول مشترکی به نام یورو را معرفی کرد که تاکنون در ۲۰ کشور، جایگزین پول‌های ملی شده است.

3. ر.ک: فتاحی اردکانی، حسین و سید محمود حسینی، جنگ اوکراین و پیامدهای آن بر اتحادیه اروپا، مجله مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران، دوره 16، شماره 2، پاییز و زمستان 1402، صفحه 223-246.

4. نورد استریم۲ یک خط لوله انتقال گاز طبیعی به طول ۱۲۳۴ کیلومتر از روسیه به آلمان است که از طریق دریای بالتیک می‌گذرد و توسط گازپروم و چندین شرکت انرژی اروپایی تأمین مالی می‌شود. اولاف شولز، صدراعظم آلمان، صدور گواهینامه نورد استریم۲ را در ۲۲ فوریه ۲۰۲۲ به حالت تعلیق درآورد، علت این امر اقدام ولادیمیر پوتین؛ رهبری روسیه، در به رسمیت شناختن دو منطقه خودمختار دونتسک و لوهانسک واقع در خاک اوکراین بود.

5. فتاحی اردکانی، حسین و سید محمود حسینی، جنگ اوکراین و پیامدهای آن بر اتحادیه اروپا، مجله مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی دانشگاه تهران، دوره 16، شماره 2، پاییز و زمستان 1402، صفحه 232.

6. آیا اتحادیه اروپا در حمایت از اوکراین متحد است؟، خبرگزاری ایرنا، 11 اسفند 1403، https://irna.ir/xjSZZv.

7. ر.ک: اوکراین با طرح آمریکا برای برقراری آتش‌بس فوری یک‌ماهه موافقت کرد، یورونیوز، 11/3/2025،        https://parsi.euronews.com/2025/03/11/ukraine-agrees-to-us-plan-for-immediate-one-month-ceasefire

روابط ایران وآمریکا در دوران ترامپ، به‌وضوح بر پیچیدگی و چالش‌های جدی آن تأکید دارد. سیاست ایران باید براساس یک استراتژی دوگانه شامل مذاکره وتوان نظامی شکل گیرد

پرسش:

امکان افزایش تنش بین ایران و آمریکا در دوران ترامپ وجود دارد یا خیر؟ سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال دولت ترامپ چگونه باید باشد؟ آیا راهبرد و تدبیر مشخصی دراین‌باره اندیشیده شده است؟

پاسخ:

مقدمه

فضای سیاسی و روابط بین‌الملل همواره تحت تأثیر تصمیمات و اقدامات مقامات دولتی قرار دارد. در این میان، روابط ایران و آمریکا به‌عنوان دو کشور تأثیرگذار در سطح منطقه‌ای و جهانی، همواره در کانون توجه سیاست‌گذاران و تحلیل‌گران بوده است. با بازگشت دوباره دونالد ترامپ به کاخ سفید و اعلام موضع‌گیری‌های جدید او در حوزه سیاست خارجی، این روابط به‌شدت تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. سؤالاتی در این زمینه مطرح می‌شود که درک عمیقی از تحولات آینده را ضروری می‌سازد. آیا با توجه به سوابق و تصمیمات ترامپ در دوره قبلی ریاست‌جمهوری، احتمال افزایش تنش‌های بین دو کشور وجود دارد؟ باید به این نکته توجه کرد که طرفین به دلیل وجود چالش‌های عمیق و بی‌اعتمادی، با دقت و احتیاط بیشتری به رفتارهای یکدیگر پاسخ خواهند داد. در این میان، سیاست جمهوری اسلامی ایران نسبت به دولت جدید آمریکا چگونه باید طراحی شود؟ تحلیل دقیق و جامع از وضعیت کنونی و برنامه‌های آتی ایران می‌تواند به این سؤال پاسخ دهد. همچنین، آیا راهبرد و تدبیری مشخص برای مواجهه با چالش‌های جدید اندیشیده شده است؟ پاسخ به این سؤالات نه‌تنها به درک دقیق‌تر از روابط ایران و آمریکا، بلکه به طراحی آینده استراتژی‌های ملی ایران کمک خواهد کرد و می‌تواند مسیرهای مختلفی را درزمینه دیپلماسی، امنیت و توسعه اقتصادی مشخص کند.

 

متن پاسخ

۱. بررسی امکان افزایش تنش بین ایران و آمریکا در دوره ریاست جمهوری ترامپ

با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، امکان افزایش تنش در روابط ایران و آمریکا به طرز قابل‌توجهی بالا رفته است. ترامپ که در انتخابات 2024 به پیروزی رسیده، رویکردهای پیشین خود را که شامل سیاست‌های فشار حداکثری علیه ایران می‌شود، دوباره به کار خواهد گرفت. همچنین بررسی‌های صورت‌گرفته نشان می‌دهد که پیشرفت‌های اخیر ایران، به‌ویژه درزمینه برنامه هسته‌ای، حساسیت دولت‌های غربی را دوچندان کرده و احتمال درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل با مداخله آمریکا را افزایش داده است.(1)

 تحلیل‌های دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد دیپلماسی همچنان به‌عنوان یک گزینه قابل‌اجرا مطرح است و این فرصت می‌تواند به تعامل مجدد با ایران بینجامد.(2) درنتیجه، شکاف‌های عمیق و بی‌اعتمادی میان دو کشور و همچنین اقداماتی که ترامپ در راستای افزایش فشار نظامی اتخاذ خواهد کرد، طبعاً نگرانی‌هایی را برای ایران به همراه دارد.(3)

 

۲. سناریوهای جمهوری اسلامی ایران در قبال اقدامات و خیالات ترامپ

سیاست جمهوری اسلامی ایران باید به سمت یک رویکرد متوازن و فعال حرکت کند. ایران باید خود را برای سناریوهای چندگانه آماده کند تا بتواند در برابر سیاست‌های ترامپ مقاومت کند. کارشناسان بر این باورند که «هم مذاکره و هم جنگ» باید راهبرد اصلی ایران باشد(4) این رویکرد بر این اساس است که جمهوری اسلامی باید از یک‌سو برای رسیدن به توافقات عزتمندانه و کاهش تنش‌ها اقدام کند و از سوی دیگر برای هرگونه جنگ یا درگیری نظامی آماده باشد. توافق عزتمندانه با آمریکا، همچنین می‌تواند هزینه‌های ناشی از تحریم‌های جدید را کاهش دهد و به دولت ترامپ اجازه دهد که با دستاوردی در میدان دیپلماسی به خود افتخار کند. از طرف دیگر، عدم اقدام برای مذاکره و تنها تکیه‌بر گزینه نظامی ممکن است به تشدید تحریم‌ها و احتمال وقوع جنگ منجر شود که برای هر دو طرف هزینه‌زاست.(5)

 

۳. راهبرد سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با اقدامات ترامپ

تدابیر و راهبردهای مشخصی در این زمینه ارزیابی شده است. ایران باید بر روی تقویت پایه‌های اقتصادی و نظامی خود تمرکز کند تا بتواند از خود در برابر فشارهای آینده دفاع کند. همچنین، مقامات ایرانی باید بر تقویت اجماع داخلی و شفاف‌سازی مواضع خود در برابر دولت ترامپ تمرکز کنند.(6) این کار می‌تواند علاوه بر جلوگیری از افزایش تنش‌ها، شرایط را برای مذاکره و تعامل مثبت آماده کند. روندهای موجود نشان می‌دهد که دبیران وظیفه دارند از فرصتی که پیش روی آن‌ها است به‌خوبی استفاده کنند؛ بنابراین، اتخاذ رویکرد فعال در دیپلماسی و بهبود شرایط اقتصادی به شکل‌گیری یک محیط امن و پایدارتر منجر خواهد شد.(7) به‌علاوه، ازنظر اقتصادی، ایجاد تعاملی مثبت با دیگر کشورها نیز می‌تواند به کاهش هزینه‌های تنش‌ها کمک کند و به ایران این امکان را بدهد که در صحنه جهانی نقشی مؤثرتر ایفا کند.

نتیجه‌گیری:

تحلیل روابط ایران و آمریکا در دوران ترامپ، به‌وضوح بر پیچیدگی و چالش‌های جدی آن تأکید دارد. با بازگشت دوباره ترامپ به قدرت، احتمال افزایش تنش‌ها در روابط دو کشور به شکلی چشم‌گیر افزایش یافته است. رویکردهای خصمانه و فشار حداکثری که به‌صورت عمده در سیاست خارجی او به چشم می‌خورد، می‌تواند به تحولات نگران‌کننده‌ای منجر شود. در این شرایط، ایران باید با دقت بر سیاست‌های خود تمرکز کرده و آماده مواجهه با سناریوهای مختلفی باشد که می‌تواند شامل گزینه‌های نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی باشد. سیاست جمهوری اسلامی باید بر اساس یک استراتژی دوگانه شامل مذاکره و توان نظامی شکل گیرد. این استراتژی نه‌تنها ایران را در برابر فشارها مقاوم‌تر خواهد کرد، بلکه امکان کاهش تنش‌ها و دستیابی به توافقات عزتمندانه را نیز فراهم می‌آورد. درنهایت، ایجاد اجماع داخلی و شفاف‌سازی مواضع از سوی ایران می‌تواند به تقویت موقعیت کشور در مذاکرات و کاهش تنش‌ها منجر شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. بهرامی راد، پرستو، «فرصت‌های محدود ایران برای مذاکره مستقیم با دولت ترامپ»، اکوایران، ۷ بهمن ۱۴۰۳، کدخبر: ۸۲۶۶۶، https://ecoiran.com/fa/tiny/news-82666.

2. هافمن، جان، از فشار حداکثری تا مذاکره، راهبرد ترامپ در برابر ایران چیست؟»، فرارو، 14 دی 1403، کد خبر: ۸۱۵۷۰۰، https://b2n.ir/r77828.

3. گروه نویسندگان، «استراتژی مواجهه با ترامپ»، دنیای اقتصاد، ۱۴۰۳/۱۱/۲، شماره خبر: ۴۱۴۶۴۶۶، https://donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-4146466.

4. حسینی، سید محمد، «آیا می‌توان توافق ایران با آمریکا در دولت دوم ترامپ را پیش‌بینی کرد؟»، دیپلماسی ایرانی، ۱۳ دی ۱۴۰۳، کد خبر: ۲۰۳۰۳۳۵، https://B2n.ir/h53114.

5. ابوالفتح، امیرعلی، «موضع ترامپ در قبال ایران چگونه است؟»، خبر آنلاین، ۱۴۰۳/۰۸/۲۲، شناسه خبر: ۱۲۷۷۴۲۴، https://www.afkarnews.com/fa/tiny/news-1277424

6. فرجی راد، عبدالرضا، «ترامپ قصد دارد برای چند ماه ایران را آزمایش کند تا ببیند آیا می‌تواند از طریق گفت‌وگو به نتیجه برسد یا خیر»، اعتماد آنلاین، ۱۴۰۳/۱۱/۰۷، کد خبر: 696653، https://www.etemadonline.com/tiny/news-696653.

7. گروه نویسندگان، «نشست بررسی راهبردهای ایران در قبال دولت جدید آمریکا»، خبرگزاری میزان، 2 بهمن 1403، کد خبر: ۴۸۱۶۰۰۴، https://www.mizanonline.ir/00KCrU.

سقوط حکومت بشار اسد، نتیجه تضادهای عمیق اجتماعی، ناکارآمدی اقتصادی، عدم چرخش قدرت، و کاهش حمایت‌های بین‌المللی، همگی به تضعیف موقعیت بشار اسد منجر شدند.

پرسش:

عوامل فروپاشی حکومت بشار اسد چه بود؟

پاسخ:

مقدمه

حکومت بشار اسد در سوریه، که از سال 2000 میلادی و پس از انتقال قدرت از پدرش حافظ اسد آغاز شد، در دهة اخیر با بحران‌های عمیق و پیچیده‌ای مواجه بود که به‌تدریج به فروپاشی آن انجامید. این کشور بحران‌های بزرگی را تجربه کرد؛ فتنه داعش، فعالیت بیش از 40 گروه‌ تروریستی در این کشور، اشغال کشور توسط آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای آن، تحریم‌های بین‌المللی، تجاوزات مستمر رژیم صهیونیستی، نارضایتی‌های عمومی نسبتاً گسترده، دخالت‌های خارجی و...، از جملة این بحران‌هاست. در نهایت، ارتش این کشور، علی‌رغم حمایت نسبی جبهه مقاومت و روسیه از آن، نتوانست بیش از 11 روز در برابر تهاجم نظامی شورشیان موسوم به «جبهه تحریرالشام» ایستادگی کند و سقوط کرد. در ادامه به مهم‌ترین دلایل سقوط حکومت بشار اسد اشاره خواهیم کرد.

 

متن پاسخ

عوامل داخلی فروپاشی حکومت بشار اسد

الف. عوامل سیاسی

1. تضاد دولت و ملت

تضاد عمیق بین دولت و ملت در سوریه، به‌ویژه با توجه به ساختار قومی و مذهبی کشور، یکی از عوامل کلیدی در سقوط حکومت بشار اسد بود. اقلیت علوی که بر اکثریت سنی حکومت می‌کرد، به مرور زمان نارضایتی‌های گسترده‌ای را ایجاد کرد. این تضاد در دوران جنگ داخلی به اوج خود رسید و در بسیاری از خانواده‌ها، اعضای خانواده در دو طرف درگیری، یعنی ارتش سوریه و گروه‌های معارض مانند داعش، قرار گرفتند. این وضعیت نشان‌دهنده عمق شکاف‌های اجتماعی و سیاسی در کشور بود.

2. عدم چرخش قدرت

حکومت بشار اسد با عدم وجود چرخش قدرت و دموکراسی، نارضایتی‌های سیاسی را تشدید کرد. اسد از سال 2000 در قدرت بود و هیچ‌گونه مشارکتی برای نخبگان سیاسی فراهم نکرد. این تمرکز قدرت در دستان اقلیت علوی، موجب افزایش نارضایتی و احساس بی‌عدالتی در میان دیگر گروه‌ها شد.

3. رنگ‌باختن ایدئولوژی حزب بعث

ایدئولوژی حزب بعث که در زمان حافظ اسد محبوبیت داشت، به مرور زمان رنگ باخته و نتوانسته است به عنوان یک عامل وحدت‌بخش عمل کند. این کاهش اعتبار ایدئولوژیک، به همراه تضاد دولت و ملت، به تضعیف حکومت بشار اسد کمک کرد.(1)

ب) عوامل اقتصادی فروپاشی حکومت بشار اسد

1. ناکارآمدی اقتصادی دولت بشار اسد

اقتصاد سوریه به شدت تحت‌تأثیر جنگ داخلی و تحریم‌های بین‌المللی قرار گرفت. تولید ناخالص داخلی کشور از حدود 50 میلیارد دلار به 8 میلیارد دلار کاهش یافت که این کاهش شدید، نارضایتی‌های اقتصادی را به همراه داشت. نابودی صنعت گردشگری و کنترل منابع انرژی توسط نیروهای خارجی، به‌ویژه کردها و آمریکایی‌ها، باعث فلج شدن اقتصاد سوریه شد. این وضعیت به نارضایتی عمومی و کاهش حمایت از حکومت انجامید.

2. فساد اقتصادی در دولت بشار اسد

فساد سیستماتیک اقتصادی در سوریه، حتی قبل از آغاز جنگ داخلی، یکی از مشکلات بزرگ کشور بود. این فساد باعث سوءمدیریت و نابرابری‌های اجتماعی شد و نارضایتی‌های عمومی را افزایش داد. جنگ و تحریم‌ها تنها بر این فساد افزودند و شرایط را برای مردم سخت‌تر کردند.

3. عدم بازسازی ارتش سوریه پس از فتنه داعش و جنگ داخلی

ارتش سوریه پس از جنگ داخلی به شدت تضعیف شده و نتوانسته بود به‌طور مؤثر بازسازی شود. تحریم‌ها و مشکلات اقتصادی، توانایی ارتش برای بازسازی و تقویت خود را کاهش داد و نارضایتی در میان نیروهای نظامی نیز به پیشروی آسان نیروهای معارض کمک کرد.(2)

ج. عوامل امنیتی و نظامی فروپاشی حکومت بشار اسد

1. تضعیف سوریه به واسطه جنگ داخلی

جنگ داخلی به شدت زیرساخت‌ها و اقتصاد سوریه را تضعیف کرد و کشور را به یک میدان جنگ تبدیل کرد. این وضعیت، قدرت حکومت را به شدت کاهش داد و به گروه‌های معارض اجازه داد تا در برابر حکومت مقاومت کنند.

2. عدم پاکسازی کامل مناطق تحت‌اشغال گروه‌های تکفیری

پس از جنگ داخلی، سوریه به‌طور کامل پاکسازی نشده بود و مناطقی مانند ادلب تحت‌کنترل گروه‌های معارض باقی مانده بودند. این عدم پاکسازی باعث افزایش ناامنی و تضعیف قدرت حکومت مرکزی شد.(3)

عوامل خارجی فروپاشی حکومت بشار اسد

الف. عوامل بین‌المللی

1. جنگ اوکراین

جنگ اوکراین باعث کاهش تمرکز روسیه بر سوریه شد. این تغییر در اولویت‌ها می‌تواند به تضعیف حمایت نظامی و سیاسی روسیه از بشار اسد منجر شود. با توجه به وابستگی اسد به حمایت‌های روسیه، این کاهش تمرکز می‌تواند یکی از عوامل مؤثر در سقوط حکومت او باشد.

2. کاهش تمرکز ایران بر سوریه

ایران نیز به‌عنوان یکی از حامیان اصلی بشار اسد، در سال‌های اخیر تمرکز خود را بر سوریه کاهش داده است. این کاهش حمایت، به‌ویژه پس از تلاش‌های اسد برای نزدیکی به کشورهای عربی و غربی، باعث تضعیف موقعیت اسد شد. همچنین، اقدامات اسد که به‌نظر می‌رسید با منافع ایران در تضاد است، به قطع یا کاهش حمایت‌های مالی و نظامی ایران منجر شد.

ب. عوامل امنیتی و رقابت‌های منطقه‌ای

1. رخدادهای امنیتی غرب آسیا

تحولات امنیتی در غرب آسیا، به‌ویژه درگیری‌های حزب‌الله لبنان و تضعیف این گروه، بر وضعیت سوریه تأثیرگذار بود. این تحولات می‌تواند به عنوان بخشی از یک پروژه بزرگ‌تر در نظر گرفته شود که به تضعیف حکومت بشار اسد کمک کرد.

2. دخالت فعال ترکیه در سوریه و اشغال بخشی از خاک این کشور

ترکیه به‌دلیل مرز مشترک طولانی با سوریه، توانسته است بر تحولات این کشور تأثیر بگذارد. حمایت ترکیه از گروه‌های معارض و تلاش برای سرنگونی حکومت بشار اسد، به تضعیف موقعیت او کمک کرد. ترکیه به‌دنبال ایجاد یک سوریه تحت‌نفوذ خود، همواره در تلاش برای کاهش قدرت اسد بوده است.

3. رقابت‌های منطقه‌ای

خاک سوریه به صحنه‌ای برای رقابت‌های منطقه‌ای تبدیل شده بود. کشورهای مختلف، از جمله ایران، ترکیه، قطر و عربستان سعودی، هر یک سعی در نفوذ بر تحولات سوریه داشتند. این رقابت‌ها نه‌تنها به ناامنی در کشور دامن زد، بلکه به تضعیف حکومت بشار اسد نیز کمک کرد.(4)

ج. عوامل سیاسی و دیپلماتیک

1. عدم توانایی برقراری روابط با جهان

سوریه پس از جنگ داخلی به یک کشور منزوی تبدیل شد و نتوانست روابط دیپلماتیک و اقتصادی مؤثری با دیگر کشورها برقرار کند. این انزوا به تضعیف موقعیت حکومت بشار اسد در عرصه بین‌المللی منجر شد و فشارهای دیپلماتیک بر او را افزایش داد.(5)

نتیجه‌گیری

سقوط حکومت بشار اسد در سوریه، نتیجه ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی است که به تدریج بر ساختار سیاسی و اجتماعی کشور تأثیر گذاشتند. تضادهای عمیق اجتماعی، ناکارآمدی اقتصادی، عدم چرخش قدرت، و کاهش حمایت‌های بین‌المللی، همگی به تضعیف موقعیت بشار اسد منجر شدند. در نهایت، این عوامل به ایجاد یک فضای ناامن و بی‌ثباتی در سوریه انجامید که زمینه‌ساز سقوط حکومت او شد.

پی‌نوشتها:

1. فخاری، رامین، «۱۴دلیل مهم سقوط دولت بشار اسد در سوریه»، پایگاه خبری اعتماد آنلاین، ۱۴۰۳/۰۹/۲۲، کدخبر:۶۸۹۵۶۶، https://www.etemadonline.com/tiny/news-689566.

2. مجیدی، علیرضا، «علل و ریشه‌های شکست یازده روزه بشار اسد چه بود؟»، خبرگزاری تسنیم، ۱۴۰۳/۰۹/۲۱، https://tn.ai/3217682.

3. علایی، حسین، «چرایی و چگونگی سقوط بشار اسد»، نور نیوز، ۱۴۰۳/۰۹/۲۱، شناسه خبر ۲۰۳۴۸۱، https://nournews.ir/n/203481.

4. مجموعه نویسندگان، «۷ دلیل خبرگزاری فارس برای سقوط اسد»، خبرگزاری خبرآنلاین، ۱۴۰۳/۰۹/۲۲، کدخبر: ۱۹۹۶۰۷۰، khabaronline.ir/xmYn8.

5. کریمی، سهیل، «دلیل اصلی سقوط بشاراسد جدایی ارتش و مردم بود/...»، خبرگزاری تابناک، ۱۴۰۳/۰۹/۲۴، کدخبر: ۱۲۷۶۵۷، https://www.tabnak.ir/005MNN.

با توجه به عقبه تاریخی و مذهبی سوریه، امکان تبدیل این کشور به یک نظام سکولار بعید به نظر می‌رسد اما تنزل تدریجی جایگاه دین به سطح اسلام اجتماعی، محتمل است.

پرسش:

اسلام اجتماعی چیست و آیا در آینده سوریه، امکان رشد سویه‌هایی از اسلام اجتماعی وجود دارد؟

پاسخ:

مقدمه

قلمرو دین، همواره یکی از اصلی‌ترین بحث‌های پیش روی ادیان بوده است. این مسئله نه‌تنها محدوده عملکرد و نفوذ دین را در حوزه‌های فردی، اجتماعی و سیاسی تعریف می‌کند، بلکه بر تفسیرهای متنوعی که از آموزه‌های دینی ارائه می‌شود نیز تأثیرگذار است. تفاوت در برداشت از ماهیت دین، اهداف آن و حدود ارتباط آن با زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، منجر به شکل‌گیری طیف گسترده‌ای از قرائت‌ها و خوانش‌های دینی شده؛ تا جایی که از دل این تفاوت‌ها، جریان‌ها، نحله‌ها و رویکردهای مذهبی و سیاسی بسیاری متولد گردیده است. دین اسلام به‌عنوان آخرین و کامل‌ترین دین نیز، قرائت‌های بسیاری از اسلام فردی، اجتماعی تا سیاسی را به خود دیده است. این پژوهش با عبور از رویکرد فردی، درصدد تفصیل اسلام اجتماعی و بررسی امکان‌های آن در آینده سوریه است و طبیعتاً برای ترسیم دقیق بحث، باید اسلام سیاسی نیز تبیین شود.

متن پاسخ

1. چیستی اسلام اجتماعی و سیاسی

اسلام اجتماعی، یک خوانش از اسلام است که یک درجه از سکولاریسم فردی فراتر رفته و اسلام را منحصر به تنظیم روابط فردی و رابطه بین انسان با خدا نمی‌کند، بلکه برای اسلام مرزهای اجتماعی قائل است؛ بدین معنا که ارزش‌های اسلام را اجتماعی می‌داند، اما تحقق آن‌ها را نه در نهاد سیاست و حکومت بلکه در درون نهادهای اجتماعی و مدنی تعریف می‌کند. درواقع، یک دیوار بزرگ بین نهاد دین و سیاست وجود دارد و حکومت نباید در تحقق دین هیچ دخالتی انجام دهد. درواقع، قلمرو دین، مسائل اجتماعی و نهاد اجتماع است و حکومت هیچ وظیفه‌ای ندارد. به‌عنوان‌مثال اسلام اجتماعی می‌خواهد حجاب در جامعه باشد، اما می‌گوید نهادهای مدنی آن را ترویج کنند. این خوانش از اسلام، از دهه 1990 پس از برکناری اربکان در ترکیه شکل گرفت و به (اسلام ترکی) معروف است. ازآنجاکه هویت فرهنگی و تمدنی ترکیه، اسلامی است و امکان حذف یک‌باره و یکپارچه اسلام نبود، ارتش لائیک ترکیه با کمک روشنفکران غرب‌زده، با بازخوانی ظرفیت‌های تمدنی و فرهنگی ترکیه، اسلام سکولار را حاکم کردند؛ اسلامی که از یک‌سو ریشه در سکولاریسم دارد و از سوی دیگر با ناسیونالیسم ترکی و گرایش‌های قومی پیوند خورده است.(1) این خوانش از اسلام، به رهبری عبدالله گولن در تقابل با اسلام سیاسی شکل گرفت و موجب پیدایش نگاه‌های منفی نسبت به اسلام سیاسی شد.(2) آبشخور فکری گولن، ریشه در افکار سعید نوروسی (فقیه شافعی و فیلسوف روشنفکر ترکی) دارد.(3)

 

2. بررسی پیدایش سویه‌های اسلام اجتماعی در آینده سوریه

واکاوی جریان ظهور اسلام اجتماعی در ترکیه و بررسی زمینه‌ها و شاخص‌های آن و تطبیق آن بر جامعه سوریه، زمینه‌های رشد و غلبه این خوانش از اسلام را در سوریه نیز محتمل می‌سازد. اینجا شواهد متعددی وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها عبارتنداز:

الف. عقبه تاریخی و فرهنگی سوریه؛

عقبه تاریخی و فرهنگی سوریه، ریشه در اسلام اموی دارد. معاویه و خاندان اموی در این منطقه احترام ویژه‌ای دارند. در دوران خلافت بنی‌امیه، دمشق به‌عنوان پایتخت خلافت انتخاب شد و این شهر به مرکز سیاسی، فرهنگی و مذهبی جهان اسلام تبدیل گردید. معاویه بن ابی‌سفیان، نخستین خلیفه اموی، نه‌تنها بنیان‌گذار این خلافت بود، بلکه با تأسیس نظامی سیاسی مبتنی بر عرب‌گرایی و اشرافیت قریشی، هویت متمایزی برای این منطقه‌ایجاد کرد. خاندان اموی و میراث آن‌ها در سوریه از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، به‌گونه‌ای که این احترام حتی پس از سقوط خلافت اموی در میان برخی جریان‌های سیاسی و اجتماعی منطقه باقی مانده است. در دوران معاصر، ظهور ناسیونالیسم عربی به رهبری افرادی مانند جمال عبدالناصر، حافظ اسد و رهبران حزب بعث، این ارتباط تاریخی را دوباره زنده کرد. ناسیونالیسم عربی که عمدتاً بر اتحاد اعراب و میراث فرهنگی و تاریخی آنان تأکید دارد، از دوره بنی‌امیه به‌عنوان نمادی از قدرت و شکوه عربی یاد کرده است. این نگاه به‌ویژه در حزب بعث سوریه که ایدئولوژی آن ترکیبی از سکولاریسم قومی و ناسیونالیسم عربی بود، برجسته شد.(4)

ب. طایفه‌گرایی و تأثیر آن بر سیاست در سوریه؛

در سوریه، طایفه‌گرایی (Sectarianism) به معنای ترکیب مذهب یا دین خاص با یک قومیت مشخص، به‌طور قابل‌توجهی مشهود و مؤثر است. این پدیده که ریشه در تاریخ پیچیده و متنوع سوریه دارد، نه‌تنها در شکل‌دهی به هویت‌های جمعی و رفتارهای طائفه‌ها، بلکه در نحوه تعامل آن‌ها با دیگر گروه‌ها و حتی در تلقی جامعه از هر طائفه اثرگذار بوده است. ترکیب مذهب، قومیت و گاه زبان در سوریه منجر به شکل‌گیری هویت‌های چندلایه و گاه متضاد شده که به اختلافات اجتماعی و سیاسی دامن زده است.

ج. مداخله دولت‌های سکولار در سوریه؛

فشارهای اقتصادی و سیاسی واردشده بر سوریه، به‌ویژه پس از جنگ داخلی و تحریم‌های بین‌المللی، زمینه‌های جدیدی را برای تغییر در ساختارهای اجتماعی و دینی این کشور فراهم کرده است. تحریم‌های شدید اقتصادی و تسلط کردهای سوریه بر منابع نفتی، باعث کاهش توان اقتصادی دولت مرکزی و ضعف در ارائه خدمات عمومی شد. این وضعیت باعث شده که بخش‌های گسترده‌ای از جامعه سوریه، به‌جای تکیه بر دولت، به‌دنبال راه‌حل‌های جایگزین در نهادهای مدنی و اجتماعی باشند. در این شرایط، ظهور و بروز رویکردهای سکولار و تساهل‌گرایانه در دولت اسد، ناشی از تلاش برای جلب حمایت‌های بین‌المللی و کاهش تنش‌های داخلی است. این تغییرات که بیشتر از روی ضرورت و ضعف اقتصادی و سیاسی رخ داده‌اند، فضای اجتماعی را برای نوع جدیدی از رویکردهای دینی باز کرده‌اند. با کاهش قدرت دولت مرکزی در اجرای ایدئولوژی‌های رسمی و ظهور جریان‌های سکولارتر، اسلام اجتماعی می‌تواند به‌عنوان یک خوانش میانه‌رو از دین که بر تعامل نهادهای مدنی، اجتماعی و فرهنگی با آموزه‌های اسلامی تأکید دارد، رشد کند. با توجه به اینکه بخش بزرگی از مردم سوریه از پیامدهای اسلام سیاسی افراطی، به‌ویژه گروه‌های تکفیری و خشونت‌طلب مانند داعش، خسته شده‌اند، خوانش‌های میانه‌روتر مانند اسلام اجتماعی می‌توانند مقبولیت بیشتری پیدا کنند. لذا این مدعیان جدید قدرت، برای جذب مردم سوریه و جلب افکار عمومی جهانی با یک تغییر رویکرد جدی، جلوه‌هایی از سکولاریسم را به نمایش گذاشته‌اند.(5)

 

نتیجه‌گیری

با توجه به عقبه تاریخی و مذهبی سوریه، امکان تبدیل این کشور به یک نظام کاملاً لائیک یا سکولار به معنای اسلام فردی بعید به نظر می‌رسد؛ اما تنزل تدریجی جایگاه دین به سطح اسلام اجتماعی، به‌ویژه در سایه تحولات اخیر، بسیار محتمل است؛ چراکه اولاً اسلام اموی که بخش عمده‌ای از هویت تاریخی مذهبی سوریه را شکل داده، خوانشی سکولار و آمیخته با بدعت‌های تاریخی است و زمینه رشد اسلام اجتماعی را دارد. ثانیاً رشد قومیت‌گرایی و ناسیونالیسم افراطی عربی توسط روشنفکران سکولار در سوریه، عامل دیگری در تضعیف نقش دین در عرصه‌های سیاسی است. این جریان‌ها، با تأکید بر هویت قومی و ملی، تلاش کرده‌اند تا دین را به حوزه‌های فردی یا نهایتاً اجتماعی محدود کنند و از حضور آن در قدرت جلوگیری کنند. ثالثاً، گروه‌های مدعی قدرت مانند تحریر الشام که عامل ایالات‌متحده هستند، با تثبیت در قدرت، سعی خواهند کرد، اسلام سیاسی که با منافع استعمارگران و سلطه گران در تعارض است و در دل خودش انقلابی‌گری را بازتولید می‌کند، حذف کنند. لذا با تأکید بر سکولاریسم و نمایش نمادهای سکولار، تلاش می‌کنند خود را به‌عنوان گزینه‌ای مدرن و غیرمذهبی برای آینده سوریه معرفی کنند.

پی‌نوشت‌ها

1. نوروزی فیروز، رسول، اسلام ترکی تقابل با اسلام انقلابی؛ مروری بر اندیشه‌های عبدالله گولن، رهیافت انقلاب اسلامی، 1391، ش 19، ص 21.

2. متولی امامی، سید محمدحسین و میرعلی، محمدعلی، بازخوانی دو الگوی تمدنی اسلام اجتماعی و اسلام سیاسی در ترکیه معاصر؛ کاربست الگوی تمدنی اسلام اجتماعی در ترکیه معاصر، فصلنامه معرفت فرهنگی اجتماعی، سال نهم، شماره سوم، تابستان 1397، ص 78.

3. محمد، نورالدین، اسلام سیاسی و اسلام اجتماعی در ترکیه، ترجمه غلامرضا مرادی، مجله پگاه حوزه، ش 18، 1380، ص 91.

4. Hourani, Albert. A History of the Arab Peoples. Harvard University Press, 1991.

5. خادم شیرازی، فاطمه، تغییر توازن قدرت و ابهام در آینده دولت سوریه، مرکز مطالعات بین‌المللی صلح- IPSC، 1403، https://peace-ipsc.org

روابط ایران و چین در طول سال‌های گذشته رشد قابل توجهی داشته است. همکاری بین دو کشور می‌تواند مانع نفوذ و سلطه آمریکا و قدرت‌های غربی شود.

پرسش:

آیا چین شریک استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است؟ نقش روابط ایران و چین در مقابله با بحران‌های پیش‌روی دو کشور چیست؟

پاسخ:

مقدمه

ایران و چین دو کشور مهم قاره آسیا هستند. روابط این دو کشور در طول سال‌های گذشته رشد قابل توجهی داشته است. چین با جمعیت بیش از یک میلیارد نفری و بهره‌مندی از علم و فناوری روز دنیا در حال تبدیل شدن به اقتصاد اول دنیاست. جمهوری اسلامی ایران نیز با داشتن منابع غنی زیرزمینی، موقعیت راهبردی، پیشرفت‌های علمی، توانمندهایی نظامی، نفوذ منطقه‌ای و سایر امتیازات خود، همواره مورد توجه سایر کشورها، ازجمله چین، بوده است.

پاسخ اجمالی

ایران و چین به عنوان دو کشور مهم در عرصه بین‌الملل دارای روابط گسترده‌ای در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی با یکدیگر هستند. این دو کشور، در سال 1400 شمسی، توافقنامه همکاری راهبردی 25 ساله‌ای را امضا کردند. به موجب این روابط دوجانبه، ایران و چین توانسته‌اند از یک سو با بحران‌های مشترکی که پیش‌روی هر دو کشور قرار دارد، همچون نفوذ و یک‌جانبه‌گرایی آمریکا و سیاست‌های سلطه‌طلبانه کشورهای غربی در منطقه، مقابله کنند و از سوی دیگر این همکاری‌ها باعث کاهش مشکلات خاص هر دو کشور شده است. ایران با فروش نفت و مبادلات اقتصادی با چین، تحریم‌های آمریکایی و غربی را دور زده و چین نیز از این طریق توانسته به حل بحران انرژی خود مبادرت نماید. روابط متقابل ایران و چین کاملاً در راستای سیاستِ «نه غربی و نه شرقی» جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.

پاسخ تفصیلی

1. ابعاد گسترده روابط ایران و چین

ایران و چین دارای روابط نزدیک، منافع راهبردی مشترک و همکاری‌های گسترده در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی هستند. «چین به عنوان بزرگ‌ترین شریک تجاری، بزرگ‌ترین خریدار نفت و بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار خارجی در ایران است و تهران یکی از مهم‌ترین شرکای سیاسی، اقتصادی و تجاری پکن در خاورمیانه» می‌باشد.(1) ایران و چین در فروردین سال 1400، توافقنامه همکاری راهبردی 25 ساله‌ای امضا کردند. پیش از آن نیز همکاری‌های مختلفی بین دو کشور جریان داشته است. به همین دلیل، می‌توان دو کشور ایران و چین را به عنوان دو شریک راهبردی در نظر گرفت. علاوه بر ایران، کشورهای دیگری همچون عربستان، عراق، امارات، اتحادیه اروپا، استرالیا، آمریکا و... روابط اقتصادی گسترده‌ای با چین دارند. اگر «دو دهه پیش، شریک اول تجاری بیشتر کشور‌های جهان آمریکا بود؛ اما حالا با گذشت بیست سال، چین شریک اول اقتصادی بیشتر کشورهای حاضر در آسیا، اروپا، اقیانوسیه، آفریقا و آمریکای جنوبی است.»(2)

2. نقش روابط ایران و چین در مقابله با بحران‌های پیش‌روی دو کشور

روابط ایران و چین می‌تواند نقش مهمی در مقابله با بحران‌های پیش روی دو کشور داشته باشد که به برخی از مهم‌ترین آنها اشاره می‌شود.

الف. مقابله با یکجانبه‌گرایی آمریکا

ایران و چین هر دو با رویکرد یک‌جانبه‌گرایانه ایالات متحده مخالف هستند و خواستار یک نظام عادلانه بین‌المللی و چندقطبی می‌باشند. همکاری بین دو کشور می‌تواند از یک سو، باعث تقویت قدرت‌های شرقی و از سوی دیگر، مانع نفوذ و سلطه آمریکا و قدرت‌های غربی بشود. به عنوان مثال، یکی از اقدامات هر دو کشور در این راستا حذف دلار آمریکا از مبادلات بین‌المللی اقتصادی و جایگزین کردن ارزهای ملی به جای آن بوده است.

ب. مقابله با تحریم ایران

چین مخالف تحریم‌ها علیه ایران بوده و بارها خواستار لغو آنها شده است. حمایت چین می‌تواند به کاهش تأثیر تحریم‌ها بر اقتصاد ایران کمک کند. به عنوان نمونه، خرید نفت ایران توسط چین در کاهش تأثیر تحریم‌های نفتی و جنگ ارزی علیه ایران مؤثر بوده است. همچنین سرمایه‌گذاری چین در بخش زیرساخت و فناوری باعث ارزآوری و رشد این بخش از اقتصاد کشور شده است.

ج. حل بحران انرژی چین

چین یک مصرف‌کننده بزرگ انرژی است و ایران یک تولیدکننده عمده نفت و گاز می‌باشد. همکاری در این راستا می‌تواند به چین در زمینه تأمین امنیت انرژی، کمک شایانی نماید.

د. چالش‌های امنیتی

ایران و چین با چالش‌های امنیتی مشترکی در منطقه ازجمله تروریسم و افراط‌گرایی روبرو هستند. همکاری بین دو کشور می‌تواند به تقویت امنیت منطقه‌ای و جهانی کمک کند.

3. سیاستِ «نه شرقی و نه غربی»

ناگفته نماند که همکاری سیاسی و مبادلات اقتصادی جمهوری اسلامی ایران با همه کشورها مبتنی بر سیاست «نه شرقی و نه غربی» است. این سیاست به معنای حفظ استقلال کشور در عین بهره‌مندی از روابط سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی با دیگر کشورهاست. پایبندی جمهوری اسلامی به این سیاستِ مورد تأیید عقل و دین، به معنای قطع ارتباط با سایر کشورها نیست؛ بلکه به معنای نفی وابستگی و جلوگیری از نقض استقلال کشور است. با توجه به این نکته، همکاری راهبردی با چین در سال‌های اخیر، هیچ تضادی با سیاست «نه شرقی و نه غربی» ندارد. همان‌گونه که ایران در سال‌های متمادی با کشورهای اروپایی دارای ارتباطات گسترده بوده و آن را در تضاد با این سیاست نمی‌دانست. اما هر زمان که کشورهای اروپایی خواهان آن بوده‌اند که به بهانه روابط تجاری با ایران، استقلال کشور را خدشه‌دار کنند، جمهوری اسلامی ایران محکم جلوی زیاده‌خواهی آنها ایستاده است. داشتن ارتباط با کشورهای مختلف، ازجمله چین، روسیه، هند و...، در کنار ارتباط باکشورهای اروپایی باعث شده ایران بتواند روابط متعادلی در عرصه خارجی داشته باشد و دچار وابستگی به یک یا چند کشور اروپایی نشود. به تعبیر رایج، ایران همه تخم مرغ‌های خود را در یک سبد نگذاشته است.

نتیجهگیری

با توجه به آنچه گفته شد، مشخص می‌شود که چین شریک راهبردی جمهوری اسلامی ایران است. روابط این دو کشور می‌تواند نقش مهمی در مقابله با بحران‌های پیش‌روی آنها، ازجمله یک‌جانبه‌گرایی آمریکا، تحریم‌های ظالمانه علیه ایران و بحران انرژی چین، داشته باشد.

پی‌نوشتها

1. بررسی همکاری‌های راهبردی چین با سایر کشورها، سایت مرکز همکاری‌های تحول و پیشرفت ریاست جمهوری، بهار 1400، https://B2n.ir/z60401.

2. استراتژی قراردادهای چینی، خراسان نیوز، 19 فروردین 1400، http://www.khorasannews.com/newspaper/page/20630/4/722526/0.

صفحه‌ها