قرآن

وسارعوا الی مغفرة من ربکم وجنة عرضها اسماوات و الارض اعدت للمتقین کلمه ی سماوات و الارض در قرآن بسیار تکرار شدهمی خواهم بدانم که چرا لفظ سماء جمع آمده ولی ارض مفرد.آیا به خاطر تعدد سماوات است ؛ چه بسا در کهکشان های دیگر کواکب بسیاری مانند زمین هست!

پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
بنا برآيات قرآن، آسمان ها هفت تا هستند (السموات السبع ؛سبع سماوات)(1). البته بعضي منظور از هفت آسمان را لايه هاي هفت گانه آسمان دانسته اند، ولي اين نظر از جانب غالب مفسران رد شده ،زيرا به بيان قرآن آسمان دنيا که پايين ترين و پست مرتبه ترين آسمان ها است، با ستارگان زينت داده شده . از اين رو گفته اند: آنچه شناخته ايم، آسمان دنيا است و آسمان هاي ديگر نا شناخته اند(2) اما زمين در قرآن مفرد آمده ،چون منظور همين کره اي است که بر آن زندگي مي کنيم . البته در روايات به زمين هاي هفت گانه اشاره شده(3) که نمي دانيم منظور چيست .
پس اين که زمين مفرد آمده ،چون به زمين و کره اي که ما بر آن زندگي مي کنيم، نظر دارد اما اين که کرات ديگري شبيه به زمين در فضاي بي انتهاي آسمان باشد که موجوداتي بشر مانند بر آن زندگي کنند، اين آيات نه اثبات مي کند و نه نفي و راجع به آن ساکت است.
پي نوشت ها:
1.بقره(2)،آيه 29؛اسراء(17)،آيه 44.
2.تفسير نمونه،ج1،ص117،168.
3. مصباح المتهجد،ص346

سلام خسته نباشید سوالم درباره ایه 40 سوره حج است . چرا خداوند در این ایه از لفظ ینصره استفاده کرده؟مثلا چرا نگفته هر که از خدا پیروی کند خداوند او را یاری می کند؟

پاسخ:
پرسشگر گرامي با سلام و سپاس از ارتباطتان با اين مرکز
گرچه علت حقيقي اينكه چرا خداوند متعال به جاي لفظ پيروي از لفظ نصرت استفاده نموده ، خداوند متعال مي داند اما مي توان گفت وقتي خداوند مي خواهد وعده حتمي بر ياري و نصرت دهد، تناسب لفظي و معنوي اقتضا مي كند كه نصرت در مقابل نصرت باشد.
تناسب لفظي بين «لينصرن» و «ينصره» كه روشن است، زيرا هر دو داراي هيئت فعل مضارع (ينصر) و از ماده نصر هستند.
اما درباره تناسب معنوي بايد بگوييم كه وقتي خداوند متعال در مقام وعده ياري و نصرت است و اين وعده هم به صورت گزافي صورت نمي گيرد، بلكه در مقابل عمل فرد مقابل است، اگر نصرت خود را در مقابل نصرت فرد مقابل قرار دهد ،متناسب تر مي باشد.
از سوي ديگر لفظ نصرت در اين جا علاوه بر اينكه علامت تبعيت و پيروي از خداست ،بر مطلب بالاتري هم دلالت دارد و آن اين است كه خداوند متعال دفاع از دين خود را همانند نصرت خود دانسته ، اين تعبير شوق مضاعفي را در مكلفان ايجاد مي كند ، زيرا اگر چه دفاع از دين از يك جنبه وظيفه مكلف است و بايد آن را انجام دهد اما وقتي مكلف به اين جنبه توجه داشته باشد كه خداوند متعال اين عمل وي را نصرت خود دانسته، شوق وي براي انجام عمل مضاعف مي گردد.

تناقض ظاهری بین آیه 59 سوره احزاب و آیه 31 سوره نور با توجه به معانی جلباب وخِمار چیست؟

هيچ گونه تناقضي ميان اين دو آيه ديده نمي شود. براي روشن شدن اين مطلب بهتر است به ترجمه اين دو آيه دقت کنيم.
خدا در در سوره نور، فرمود:
" به مردان مؤمن بگو كه چشم هاي خود را فرو پوشند. نيز دامان خويش را، كه براي ايشان پاكيزه تراست. همانا خداوند به آنچه انجام مي دهند، آگاه است. به بانوان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو پوشند. عورت هاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند. زينت هاي خود را جز آن مقداري كه ظاهر است، ننمايند. زينت هاي خود را آشكار نسازند، مگر براي شوهران شان، پدران شان، پدر شوهران شان، پسران همسران شان، برادران شان، پسر برادران شان، زنان هم كيش شان، كنيزان شان، مردان سفيهي كه تمايلي به زنان ندارند، يا كودكاني كه از امور جنسي بي اطلاع اند (غيرمميز). و پاهاي خود را بر زمين نكوبند تا زينت هاي پنهان شان آشكار شود. همگي به سوي خداوند باز گرديد، اي مؤمنان! باشد كه رستگار شويد" (1)
در سوره احزاب فرمود:
"اي پيامبر! به همسران و دختران خويش و بانوان با ايمان بگو كه روپوش خود را برگيرند تا به عفاف و حريت شناخته شوند. مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگيرند. خداوند، آمرزنده و مهربان است" (2)
حکم پوشش در سوره نور به طور کلي و به عنوان يک حکم ثابت و واجب براي زنان وضع شده است.
اما آيه 59 سوره احزاب از فلسفه و فوايد حجاب بعد از وجوب آن مي گويد، يعني از فوايد حجاب اين است که شخص به عفاف و حّرّيت شناخته شده؛ علاوه بر آن، در مقابل نامحرم مصونيت پيدا مي کند. پس آيه شريفه ناظر به اصل حجاب و بيان حکم آن نيست، تا با آيه 31 سوره نور که بحث وجوب را مطرح مي کند، تناقض داشته باشد.
در نتيجه بين حکم حجاب که در سوره نور آمده و فلسفه آن که در سوره احزاب آمده، تناقضي ديده نمي شود.
حتي اگر چنين سخني صحيح باشد، باز دليل بر تناقض نيست. تناقض در جايي است كه يكي واجب باشد و ديگري حرام. يا يكي جايز باشد و ديگري حرام.
در آيات قرآن موضوعاتي مانند حرمت شراب وجود دارد كه ابتدا منع در موارد خاص وارد شده، يا بهتر بودن ترك شراب خوري آمده، اما در ادامه آيه اي با صراحت و به طور كل حكم به حرمت آن نازل شده است.

پي نوشت ها:
1. نور(24) آيه 31.
2. احزاب (33) آيه 59.

حجاب - پوشش - قرآن

امام على عليه السلام:
بينديش سپس سخن بگو. عيون الحكم والمواعظ ، ح 6084.

پرسش 1:
حجاب زنان شرح لطفا راجع به حجاب زنان در زمان حضرت رسول (ص) و علي (ع) توضيح فرماييد؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
در عصر پيامبر (ص) و حکومت امام علي(ع) حدود و احکام الهي در جامعه رعايت مي‌شد . مسائلي که جزو محرمات و منکرات به حساب مي‌آمد، از آنها جلوگيري به عمل مي‌آمد.
در قرآن كريم، آياتي چند به طور صريح، در مورد وجوب حجاب و حد و كيفيت آن نازل شده است. در سوره نور، طي آيه مفصلي آمده است:
« ... و به مردان مؤمن بگو كه چشم هاي خود را فرو پوشند و نيز دامان خويش را، كه براي ايشان پاكيزه تراست. همانا خداوند به آنچه انجام مي دهند، آگاه است. و به بانوان با ايمان بگو چشم هاي خود را فرو پوشند و عورت هاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند و زينت هاي خود را جز آن مقداري كه ظاهر است، ننمايند و زينت هاي خود را آشكار نسازند، مگر براي شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، زنان هم كيششان، كنيزانشان، مردان سفيهي كه تمايلي به زنان ندارند، و يا كودكاني كه از امور جنسي بي اطلاع اند (غيرمميز). و پاهاي خود را بر زمين نكوبند تا زينت هاي پنهان شان آشكار شود. همگي به سوي خداوند باز گرديد، اي مؤمنان! باشد كه رستگار شويد» (1)
همچنين در سوره احزاب آمده است:
«اي پيامبر! به همسران و دختران خويش و بانوان با ايمان بگو كه روپوش خود را برگيرند تا به عفاف و حريت شناخته شوند و مورد آزار و تعرض هوسرانان قرار نگيرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است» (2)
«اي زنان پيامبر! شما اگر تقوا داشته باشيد، همانند ديگران نيستيد. بنابراين، هرگز نرم و نازك با مردان، سخن مگوييد تا آن كه دلش بيمار است، به طمع افتد. بلكه متين و نيكو سخن بگوييد و خانه را منزلگاه خويش قرار دهيد و هرگز مانند دوره جاهليت نخستين، [براي نامحرمان] آرايش و خود آرايي نكنيد و نماز را برپا داريد زكات را بپردازيد و از خدا و رسولش اطاعت نماييد (3)
حجاب در روايات:
پيامبر و معصومين (عليهم السلام) علاوه بر تاكيداتي كه بر رعايت حجاب داشته اند، با ارائه دستورعمل هايي، جامعه اسلامي را به سوي تهذيب و پاكي، رهنمون گشته اند.
روزي اسماء - كه خواهر زن پيامبربود-، با جامه بدن نما و نازكي به خانه پيامبر آمد. پيامبر، روي خود را از او برگرداند و فرمود: «اي اسماء، زن به حد بلوغ رسيد، نبايد جايي از بدن و اندامش ديده شود، مگر صورت و دست ها (4)
امام علي(ع) نيز همانند پيامبر بر زنده نگهداشتن احكام و دستور الهي و سنت‌ها تأکيد دارد. ايشان مي‌فرمايد:
«ليس على الامام إلاّ ما حُمّلَ من أمر ربّه... والاحياء للسنّة؛(5) بر امام نيست جز آن چه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده است... و زنده کردن سنت‌ها».
در جاي ديگر، يکي از وظايف مهم حاکم و رهبر را امر به معروف و نهي از منکر و اقامه حدود الهي مي‌شمارد: «لابدّ للأمّة من إمام... فيأمرهم وينهاهم ويقيم فيهم الحدود».(6)
روشن است که بي حجابي، از منکرات اسلام است که بايد از آن نهي شود و علي(ع) که اين وظيفه را براي حاکم معين مي‌کند، اولين فردي است به آن عمل مي‌کند.
در دوران صدر اسلام رعايت پوشش و حجاب مورد توجه توده مردم(اعم از مسلمان و غير مسلمان) بود و مانند اين عصر بي حجابي و بدحجابي رايج نبود. بنابر اين به نظر مي‌رسد در باره رعايت حجاب و پوشش اسلامي، در آن عصر مشکلي که امروزه وجود دارد، وجود نداشت.
ضرورت پوشش اسلامي و اجبار به حجاب در عصر ما گرچه عواقب و پيامدهاي سويي در پي دارد ، ولي آزاد گذاشتن بانوان در پوشش كه غالباً به صورت استفاده ابزاري در مي آيد ، عوارض و مفاسد بيشتري در پي خواهد داشت و زمينه فساد و فحشا در جامعه گسترش مي‌يابد.
بنابراين با تمام عوارضي که اجبار حجاب ممکن است به دنبال داشته باشد، چون رعايت حجاب و حفظ عفت عمومي جامعه حکم قطعي اسلامي است و قرآن به صراحت آن را بيان مي‌کند ، همچنين مفاسدي در پي بي حجابي به وجود مي آيد، منطق و عقل حکم مي‌کند که بايد با بي حجابي به صورت مناسب و مدبرانه و عاقلانه برخورد شود.
پي‌نوشت‌ها:
1. نور، آيه 31.
2. احزاب ، آيه 59.
3. همان، آيه ،32.
4. سنن ابي داود، ج2، ص383،
5. نهج البلاغه، خطبه 105.
6. بحار الانوار، ج 93، ص 41.

 

پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله و سلم: هر كار مهمّى كه در آن «بسم اللّه » گفته نشود به انجام نمى رسد . بحارالأنوار ، ج 73 ، ص 205.

 

پرسش 1:
چند آيه در قرآن در خصوص اهميت توبه وارد شده است شرح

پاسخ:
ده ها آيه در قرآن كريم وجود دارد كه تصريحا و تلويحا دلالت بر لزوم و اهميت توبه و استغفار دارد. واژه توبه و مشتقات كلمه «توب»، 87 مرتبه در 69 آيه قرآن و واژه استغفار و مشتقات كلمه« غفر» نيز234 مرتبه در 202 آيه قرآن به كار برده شده ، در آيات متعددي خداوند متعال، خود را خدايي توّاب و رحيم و ودود و غفور و غافر و غفّار و ... ‏ معرفي كرده است.
ما به عنوان نمونه به برخي از آيات كه تصريح به لزوم توبه دارند اشاره مي‌كنيم.
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ يُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار(1)؛اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به درگاه خدا توبه‏اى راستين كنيد، اميد است كه پروردگارتان بدي‌هايتان را از شما بزدايد و شما را به باغ هايى كه از زير [درختان‏] آن جويبارها روان است درآورد»
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيما(2) ؛اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند، پيش تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پيامبر [نيز] براى آنان طلب آمرزش مى‏كرد، قطعاً خدا را توبه‏پذيرِ مهربان مى‏يافتند»
«أَ فَلا يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَهُ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيم‏؛(3) چرا به درگاه خدا توبه نمى‏كنند، و از وى آمرزش نمى‏خواهند؟ در حالى كه‏ خدا آمرزنده مهربان است.»
«وَ يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلى‏ قُوَّتِكُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمين‏(4) ؛ اى قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد، سپس به سوى او بازگرديد، تا (باران) آسمان را پى در پى بر شما بفرستد و نيرويى بر نيرويتان بيفزايد! و گنهكارانه، روى (از حق) بر نتابيد!»
«أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ(5) ؛آيا ندانسته‏اند كه تنها خداست كه از بندگانش توبه را مى‏پذيرد و صدقات را مى‏گيرد، و خداست كه خود توبه‏پذير مهربان است؟»
«ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذينَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحيم‏(6) ؛ [با اين همه‏] پروردگار تو نسبت به كسانى كه به نادانى مرتكب گناه شده، سپس توبه كرده و به صلاح آمده‏اند، البته پروردگارت پس از آن آمرزنده مهربان است‏»
«وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏(7) ؛ اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن‏] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد»
اين ‌ها نمونه‌اي از آياتي است دلالت بر اهميت و لزوم توبه و استغفار دارد.
پي‌نوشت‌ها:
1. سوره تحريم، آيه 8
2. سوره نساء، آيه 64
3. سوره مائده، آيه 74
4. سوره هود، آيه 52
5. سوره توبه، آيه 104
6. سوره نحل، آيه 119
7. سوره نور، آيه 31

وجود آیات ناسخ در قرآن چه فایده ای دارد؟

 

امام على عليه السلام: گوهر مردان ، در دگرگونيهاى روزگار شناخته مى شود. تحف العقول، ص 97.

 

پرسش 1:
بله عنوان آيا تمام قرآن براي امروز ما به کاربرد دارد؟(3) شرح وجود منسوخات در قرآن، براي ما که امروز هستيم، چه سودي دارد؟
پاسخ:
با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما ؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
اکر منسوخ ها نباشند، آيه ناسخ مفهوم روشني نخواهد داشت، مثلا توجه کنيد که آيه 12 و 13 سوره مجادله منسوخ و ناسخ هستند . اگر آيه 12 که منسوخ است ، در قرآن نباشد ، آيه 13 مفهوم روشني نخواهد داشت، ولي وقتي در کنار آيه 13 ، موجود باشد ، مفهوم آيه 13 هم کاملا واضح و روشن خواهد بود :
«يا ايها الذين آمنوا اذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدي نجواکم صدقه ذلک خير لکم و اطهر فان لم تجدوا فان الله غفور رحيم »
علاوه اين که معلوم مي شود امر واجب از جانب خدا صادر شده که هنگام نجوا با پيامبر صدقه بدهند،با وجود اين آيه کسي نمي تواند بگويد پرداخت صدقه براي نجوا اصلا امر نشده يا واجب نبوده بلکه مستحب بوده است ،در حالي که اگر اين آيه نبود ، اين ادعاها جا داشت و چه بسا افرادي براي انکار و کتمان فضيلت امام علي، اصل امر به پرداخت صدقه يا وجوب آن را انکار مي کردند.
بعد در آيه بعد آمده:
«ءاشفقتم ان تقدموا بين يدي نجواکم صدقات فاذ لم تفعلوا و تاب الله عليکم فاقيموا الصلاة و آتوا الزکوة و اطيعوا الله و رسوله والله خبير بما تعملون»
بنا بر اين گر چه منسوخ ها الان مورد عمل نيستند اما بدون پيام هدايتي نمي باشند که وجود فعلي آنها را در قرآن لغو و بيهوده کند ، بلکه روشن کننده بسياري از حقايق بوده و سير هدايتي را نشان داده و پيام هاي هدايتي براي ما دارند.
آنها نيز آيات وحي الهي هستند و در آيات قرآن نبايد چيزي از پيام وحي حذف شود.
هم چنين در مورد تعداد آيات منسوخ و حتي اصل وجود آنها در قرآن نيز اتفاق نظر ميان مفسران و قرآن پژوهان وجود ندارد ، تا به طور قاطع از يك سري آيات مشخص در قرآن به عنوان‌ آيات منسوخ سخن بگوييم تا چه رسد به اينكه از حذف آنها سخن گوييم.

معنی حجاب در قرآن

با سلام و تشکر به خاطر ارتباط تان با اين مرکز
امروزه واژه "حجاب" به معناي پوشش زن است اما اين واژه در لغت به معناي "پرده و حائل" است. در قرآن 7 مورد اين واژه استفاده شده(1) و در همه موارد به معناي حائل و مانعي که بين دو نفر يا دو چيز فاصله مي اندازد و مانع رويت مي شود.
شايد پوشش زن نيز از آن جهت "حجاب" نام گرفته که مانع ديدن زينت هاي او توسط نامحرم مي شود، زيرا پوشاندن زينت هاي طبيعي و عاريتي جز آنچه به اجبار ظاهر است و جز گردي صورت و دست ها تا مچ ، بر زن لازم است .پوششي که آن ها را مي پوشاند، حجاب و مانع ديده شدن آن ها توسط نامحرم مي گردد.
اما در آياتي که به پوشش امر شده، از اين واژه استفاده نشده و نفرموده زنان در پس حجاب واقع شوند، بلکه فرموده زينت هاي خود را براي نامحرم ظاهر و آشکار نکنند:
و لا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها (2)
يا فرموده با خمار و جلباب خود را بپوشانند و خمار و جلباب را بر زينت خود بيندازند:
و ليضربن بخمرهن علي جيوبهن(3)
يدنين عليهن من جلابيبهن(4)
فقط در مورد زنان پيامبر به مردان دستور داده که وقتي خواستيد از زنان پيامبر چيزي طلب کنيد، از پس پرده از آنان تقاضا کنيد . حائلي بين شما و آنان باشد:
فاسئلوهن من وراء حجاب.(5)
پي نوشت ها:
1.احزاب(33)آيه53؛شورا(42)آيه51؛اعراف(7)آيه46؛فصلت(41)آيه5؛اسراء(17)آيه45؛مريم(19)آيه17؛ص(38)آيه32.
2. نور(24)آيه 31.
3. همان.
4.احزاب(33)آيه59.
5. احزاب (33)آيه53.

آيه2و3 سوره مجادله درمورد ظهار است. بيشتر توضيح دهيد؟

آيه2و3 سوره مجادله درمورد ظهار است. بيشتر توضيح دهيد؟

پاسخ: با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛ در عرب جاهلي عملي بود که به منزله طلاق به شمار مي رفت و با وقوع آن زن بر فرد حرام مي شد و مانند مطلقه از شوهرش جدا مي گشت و آن "ظهار" بود. هرگاه مردي به زنش مي گفت :"ظهرک کظهر أمّي " ( مانند مادرم هستي و سوار شدن و عمل جنسي با تو مانند سوار شدن بر مادرم مي باشد ) جدايي زن را از مرد باعث مي شد و حکم طلاق داشت. اسلام با اين قانون جاهلي مبارزه کرد و آن را بي اعتبار شمرد و مرتکبان را اختيار داد که يا همسر خود را طلاق دهند يا کفاره داده و او را به همسري برگردانند.

آيه اي از قرآن كه انسان را دعوت به انديشيدن درباره  محيط پيرامون خود مي كند بيان كنيد.

آيات متعددي از قرآن كريم انسان ها را به تفكر در خلقت آسمان ها و زمين و محيط پيرامون خود دعوت مي نمايد. تفكر در برخي از موارد آثار اعتقادي و در برخي از موارد آثار اخلاقي دارد.
در بُعد اعتقادي، تفكر و سير در خلقت، همانند نگاه كردن به آينه اي است كه انسان را به امر ديگري رهنمون مي سازد؛ يعني مخلوقات، آيه و نشانه اي از حقانيت وجود خدا هستند :
« سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‏؛(1)
به زودى نشانه‏هاى خود را در اطراف جهان و در درون جان شان به آن ها نشان مى‏دهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حق است‏».
خداوند از راه هاي گوناگوني انسان ها را به اهميت تفكر در خلقت خود و محيط پيرامون خود دعوت مي نمايد؛ در برخي از موارد در وصف انسان هاي عاقل مي فرمايد:
« الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاما وَ قُعُودا وَ عَلىَ‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛(2)
همان ها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، آن گاه كه بر پهلو خوابيده‏اند، ياد مى‏كنند . در اسرار آفرينش آسمان ها و زمين مى‏انديشند (و مى‏گويند:) بار الها! اين ها را بيهوده نيافريده‏اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!»
در برخي از موارد انسان هاي غافل را سرزنش مي نمايد و مي فرمايد:
« أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُون‏؛ (3)
آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمان ها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز به حق و براى زمان معيّنى نيافريده است؟! ولى بسيارى از مردم (رستاخيز و) لقاى پروردگارشان را منكرند!»
اما آثار ديگري كه در تفكر پيرامون محيط خود وجود دارد، مربوط به بُعد اخلاق است . اثر آن بدين گونه است كه تفكر در احوال گذشتگان و آثار و بناهايي كه از آن ها به جا مانده، باعث عبرت گرفتن انسان هاي عاقل مي گردد . خداوند متعال انسان هاي غافل را سرزنش نموده و مي فرمايد:
« أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ؛(4)
روى زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آن ها بودند چه شد؟! همان ها كه نفرات شان از اين ها بيش تر، نيرو و آثارشان در زمين فزون تر بود امّا هرگز آنچه را به دست مى‏آوردند نتوانست آن ها را بى‏نياز سازد [و عذاب الهى را از آنان دور كند]».
پي نوشت ها:
1. فصلت(41) آيه 53.
2. آل عمران(3) آيه 191.
3. روم(30) آيه 8.
4. غافر(40) آيه 82.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها