قرآن

آيه اي از قرآن كه انسان را دعوت به انديشيدن درباره  محيط پيرامون خود مي كند بيان كنيد.

آيات متعددي از قرآن كريم انسان ها را به تفكر در خلقت آسمان ها و زمين و محيط پيرامون خود دعوت مي نمايد. تفكر در برخي از موارد آثار اعتقادي و در برخي از موارد آثار اخلاقي دارد.
در بُعد اعتقادي، تفكر و سير در خلقت، همانند نگاه كردن به آينه اي است كه انسان را به امر ديگري رهنمون مي سازد؛ يعني مخلوقات، آيه و نشانه اي از حقانيت وجود خدا هستند :
« سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَق‏؛(1)
به زودى نشانه‏هاى خود را در اطراف جهان و در درون جان شان به آن ها نشان مى‏دهيم تا براى آنان آشكار گردد كه او حق است‏».
خداوند از راه هاي گوناگوني انسان ها را به اهميت تفكر در خلقت خود و محيط پيرامون خود دعوت مي نمايد؛ در برخي از موارد در وصف انسان هاي عاقل مي فرمايد:
« الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاما وَ قُعُودا وَ عَلىَ‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ؛(2)
همان ها كه خدا را در حال ايستاده و نشسته، آن گاه كه بر پهلو خوابيده‏اند، ياد مى‏كنند . در اسرار آفرينش آسمان ها و زمين مى‏انديشند (و مى‏گويند:) بار الها! اين ها را بيهوده نيافريده‏اى! منزهى تو! ما را از عذاب آتش، نگاه دار!»
در برخي از موارد انسان هاي غافل را سرزنش مي نمايد و مي فرمايد:
« أَ وَ لَمْ يَتَفَكَّرُوا في‏ أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُون‏؛ (3)
آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمان ها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز به حق و براى زمان معيّنى نيافريده است؟! ولى بسيارى از مردم (رستاخيز و) لقاى پروردگارشان را منكرند!»
اما آثار ديگري كه در تفكر پيرامون محيط خود وجود دارد، مربوط به بُعد اخلاق است . اثر آن بدين گونه است كه تفكر در احوال گذشتگان و آثار و بناهايي كه از آن ها به جا مانده، باعث عبرت گرفتن انسان هاي عاقل مي گردد . خداوند متعال انسان هاي غافل را سرزنش نموده و مي فرمايد:
« أَ فَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ؛(4)
روى زمين سير نكردند تا ببينند عاقبت كسانى كه پيش از آن ها بودند چه شد؟! همان ها كه نفرات شان از اين ها بيش تر، نيرو و آثارشان در زمين فزون تر بود امّا هرگز آنچه را به دست مى‏آوردند نتوانست آن ها را بى‏نياز سازد [و عذاب الهى را از آنان دور كند]».
پي نوشت ها:
1. فصلت(41) آيه 53.
2. آل عمران(3) آيه 191.
3. روم(30) آيه 8.
4. غافر(40) آيه 82.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام. در جریان داستان حضرت یوسف (سلام الله علیه) دو سؤال دارم:

1- آن برادر خیرخواه حضرت چرا پدر را از نقشه شوم برادران باخبر نكرد؟

2- چرا حضرت در دوران حكومت یا اساسا پس از نجات با پدر ارتباطی برقرار ننمود و پیغامی نفرستاد؟

شرح: سلام، در جريان داستان حضرت يوسف (سلام الله عليه) دو سوال دارم:
1- آن برادر خيرخواه حضرت چرا پدر را از نقشه شوم برادران با خبر نكرد؟
پاسخ:
ظاهراً بر طبق فيلمي که نمايش داده مي شود ، برادر خير خواه ، در جمع همان براداران بوده و غير از بنيامين است. نامش در فيلم آمده.
اين موضوع از نظر تاريخي تا چه حد صحيح است.
بر اساس فيلم.
*****************
در آغاز برادران حضرت يوسف(ع) تصميم داشتند که او را بکشند، برادر بزرگشان به نام يهودا، گفت: اگر منظور شما اين است که او را از پدر دور کنيد که پدرمان يعقوب او را نبيند، و تدريجاً مهر او از دلش بيرون رود و به جاي او، پدرمان شما را دوست داشته باشد، او را در چاه بيندازيم تا رهگذران او را بيابند و به همراه خود به شهر ديگري ببرند. با اين کار، شما به هدف خود مي رسيد.
اما چرا پدر را در جريان نقشه آنان قرار نداد،(1) تاريخ شفاف نيست شايد، از آنان که تعدادشان زياد بود مي ترسيد و جرأت مخالفت يا فاش کردن توطئه آنان را نداشت، لذا موضوعي را مطرح کرد که جان يوسف را نجات دهد و اين خود، در آن شرايط کار مهمي بود که توسط وي انجام گرفت.
پي نوشت ها:
1. تاريخ انبيا، ج 1، ص 339، از رسولي محلاتي.

پرسش: 2- چرا حضرت در دوران حكومت يا اساسا پس از نجات با پدر ارتباطي برقرار ننمود و پيغامي نفرستاد؟
پاسخ:
قبل از به قدرت رسيدن حضرت يوسف(ع) وي در زندان بو دو شرايط فراهم نبود که با پدر خود ارتباط برقرار نمايد؛ زيرا وي چنين اجازه اي نداشت. از سوي ديگر در آن زمان ابزارهاي ارتباطي که امروزه وجود دارد، وجود نداشت که وي با پدر خود ارتباط برقرار نمايد. بي ترديد اگر شرايط فراهم بود و او اجازه برقراري ارتباط را داشت، قطعاً با پدر خود ارتباط مي نمود، زيرا هر دو يعني هم پدر و هم پسر از فراق يکديگر رنج مي برند. از همه مهم تر حضرت يوسف پيامبر بود. پيامبر الهي تابع دستور خداوند مي باشد. شايد وي اذن الهي نداشت که با پدر خود ارتباط قرار نمايد. بعد از به قدرت رسيدن گرچه ممکن بود با پدر ارتباط برقرار نمايد، ولي از سوي خداوند اجازه برقراري چنين ارتباط را نداشت ، به دليل همان آزمون الهي و مصلحتي که مقرر شد يوسف از پدر جدا شود ، يا يوسف سال هاي بيشتري در زندان بماند.
انسان هايي مانند حضرت يوسف(ع) که تکليف گراترين انسانها بودند در همه عرصه ها اطاعت از خداوند براي آنان محوريت دارد. اگر خداوند اجازه مي داد قطعاً وي با پدر خود ارتباط برقرار مي کرد. شايد اين يک امتحان الهي بود و شايد در اين عدم ارتباط مصلحتي بود که خداوند مي دانست و ديگران از آن آگاهي نداشتند. ما شيعيان باور داريم که انبياي عظام معصوم بوده و حتى در رفتارهاي فردي خود نيز دچار مشکل نمي شوند. حضرت يوسف(ع) وظيفه اش آن بوده است تا زماني که خداوند نخواهد با پدر ارتباط برقرار نمايد، و هر گاه خداوند خواست با پدر خود ارتباط برقرار کند. از اين رو است که وي بعد از مدت ها به ديدار پدر مي شتابد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

صفحه‌ها