ويژگي هاي قرآن

ختم سوره مبارکه یس به شکلی که رایج شده مجاز است یا بدعت محسوب می شود؟
در تفاسير و روايات اهل‌بیت (ع) دستوري براي ختم سوره يس ذكر نشده، بلكه فضائل اين سوره و اهميت آن در بعضي روايات بیان‌شده است ...

پاسخ:
در تفاسير و روايات اهل‌بیت (ع) دستوري براي ختم سوره يس ذكر نشده، بلكه فضائل اين سوره و اهميت آن در بعضي روايات بیان‌شده است. بله در بعضي سایت‌ها و بعضي كتبي كه به نام ختومات سور و... نوشته‌شده، چنين مطالبي آمده است كه مستند روايي ندارد. نوشتن اين دستورات با توجه به اينكه از شارع مقدس و معصومين (ع) نرسيده و جزء دين نيست، مخصوصاً با غرض دكان باز كردن و قصد مادي داشتن، نوعي بدعت به‌حساب می‌آید.
اما درباره خواص و فضائل سوره مباركه «يس» رواياتي از معصومين (ع) نقل‌شده كه بعضي از آن‌ها را در ذيل می‌آوریم:
1-عن النبي (ص) أنه قال سورة يس تدعى في التوراة المعمة قيل و ما المعمة قال تعم صاحبها خير الدنيا و الآخرة... و تدعى المدافعة القاضية تدفع عن صاحب‌ها كل شر و تقضي له كل حاجة«(1)
پيامبر (ص) فرمودند: سوره يس در تورات به‌عنوان «عموميت آفرين» ناميده شده، سؤال شد ازچه‌رو به آن عموميت آفرين گفته مى‏شود؟ فرمود: به خاطر اينكه كسى كه همدم و هم‌نشین اين سوره باشد او را مشمول تمام خير دنيا و آخرت مى‏كند و اين سوره مدافعه و قاضيه ناميده شده، زيرا هر شري را از صاحب آن دفع می‌کند و هر حاجتي را براي او برآورده می‌کند.
2-وَ عَنْ عَطَاءِ بْنِ أَبِي رَبَاحٍ قَالَ بَلَغَنِي أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَالَ مَنْ قَرَأَ يس فِي صَدْرِ النَّهَارِ قُضِيَتْ حَوَائِجُهُ»(2) عطاء بن رباح گفت به من رسيده كه پيامبر (ص) فرمود كسي كه سوره يس را در وسط ظهر بخواند حاجت‌هایش برآورده می‌شود.
3 -و ينبغي قراءة سورة يس بعد التعقيب فإن قارئها في الصباح لا يزال محفوظا مرزوقا حتى يمسي و تسمى الدافعة لأنها تدفع عن قارئها كل شر و القاضية لأنها تقضي له كل حاجة.(3)
سزاوار است بعد از تعقيب نماز صبح سوره يس خوانده شود. زيرا قرائت كننده آن در صبح پيوسته محفوظ است و روزي داده‌شده تا شب و اين سوره دافعه ناميده شده، چون از قرائت كننده آن هر شري را دفع می‌کند و قاضيه ناميده شده، چون هر حاجتي را براي او برآورده می‌کند.
4- از ابو بصير نقل‌شده است كه امام صادق (ع) فرمود: براى هر چيزى قلبى است و قلب قرآن سوره ياسين است، هر كس آن را پيش از خواب يا در روز پيش از شام بخواند در آن روز تا شامگاهان از كسانى خواهد بود كه محفوظ مى‏مانند و از رزق خدا بهره مى‏برند و هر كس آن را شب‌هنگام پيش از خواب بخواند، خداوند هزار فرشته بر او مى‏گمارد تا او را از شرّ هر شيطان رانده‌شده و از هر آسيبى حفظ كنند و اگر در روز آن شب بميرد خدا او را وارد بهشت مى‏كند و سى هزار فرشته هنگام غسل او حاضر مى‏شوند و همه براى او طلب آمرزش مى‏كنند و با استغفار او را تا قبرش مشايعت مى‏نمايند...(4)
5 -از جابر جعفى نقل‌شده است كه امام باقر (ع) فرمود: هر كس سوره ياسين را در عمر خود یک‌بار تلاوت كند، خداوند به شمار تمام آفريدگان دنيا و تمام آفريدگان آخرت و آنچه در آسمان است، به شمار هر یک‌دو هزار هزار حسنه براى او مى‏نويسد و به همين اندازه گناهانش را محو مى‏كند و دچار تنگدستى، بدهكارى، ويرانى خانه، سختى، ديوانگى، جذام، وسوسه و بیماری‌های زیان‌بار نمى‏شود،...(5)
پی‌نوشت‌ها:
1. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع‌البیان فى تفسير القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج 8، ص 646.
2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ بيروت، ج 89، ص 292.
3. شيخ بهايي، مفتاح الفلاح في عمل اليوم و الليلة، انتشارات دار الاضواء، ص 118.
4. عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَلْباً وَ إِنَّ قَلْبَ الْقُرْآنِ يس وَ مَنْ قَرَأَهَا قَبْلَ أَنْ يَنَامَ أَوْ فِي نَهَارِه‏...) شيخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، انتشارات دار الرضي، ص 111.
5. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (ع) قَالَ مَنْ قَرَأَ يس فِي عُمُرِهِ مَرَّةً وَاحِدَةً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ خَلْقٍ فِي الدُّنْيَا... همان.

شان يعني منزلت ، حقيقت ، واقع ،آنچه هست

شان يعني  منزلت ، حقيقت ، واقع ،آنچه هست. هرگاه به مناسبت جرياني در باره شخص يا حادثه اي خواه در گذشته يا حال يا آينده و يا درباره وجوب احكام آيه يا آياتي نازل شود ، همه اين موارد را شان نزول آن آيات مي گويند ،مثلا مي گويند فلان آيه در باره عصمت پيامبران يا عصمت فرشتگان يا حضرت ابراهيم يا نوح يا آدم عليهم السلام  نازل شده است . تمامي اين ها را شان نزول مي نامند.  (1)

پي نوشت:

1. آية الله معرفت ،علوم قرآن، ص 87 ؛

 معارف و معاريف، ج 6،ص 428.

در تفسير عياشي، از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود:

در تفسير عياشي، از امام صادق (ع) نقل شده كه فرمود:  أبوذر پرسيد: يا رسول الله ما أفضل ما أنزل عليك؟ قال: آية الكرسي، ما السماوات السبع و الأرضون السبع في الكرسي إلا كحلقة ملقاة بأرض فلاة ثم قال: و إن فضل العرش علي الكرسي كفضل الفلاة علي الحلقة (1):يا رسول اللَّه، مهم‏ترين و پر فضيلت‏ترين آيه‏ اي كه بر تو نازل شده كدام است؟ فرمود: آيت الكرسي، و آسمانهاي هفتگانه در مقابل كرسي، در مقام مقايسه بيش از حلقه ‏اي نيست كه در سرزميني افتاده باشد، آن گاه فرمود: و برتري عرش بر كرسي مانند برتري بياباني است بر همان حلقه‏اي كه در گوشه ‏اي از آن افتاده است.

1. علامه طباطبائي، سيد محمد حسين ،الميزان في تفسير القرآن، انتشارات اسلامي، ج‏2، ص 337.

در مورد بعضي سوره ها و آيه ها ادعاي نزول دو بار شده است

در مورد بعضي سوره ها و آيه ها ادعاي نزول دو بار شده است از جمله:

1. سوره حمد كه مشهور است دو بار نازل شده است. در غالب تفاسير به اين دو بار نازل شدن اشاره شده است.

2. سوره كوثر ؛(1)

3. توبه آيه 113 (ما كانَ لِلنَّبِيِّ وَ الَّذينَ آمَنُوا أَنْ يَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِكينَ وَ لَوْ كانُوا أُولي‏ قُرْبي‏ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُمْ أَصْحابُ الْجَحيمِ )؛ (2)

4. آل عمران آيه 64 (قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلي‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ و ...)؛ (3)

5. اسراء آيه 85 ( وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلا)؛ (4)

ولي هيچ كدام اين موارد دليل قطعي بر دو بار نزول ندارند. آيت الله خويي در مورد دوبار نازل شدن سوره حمد كه مشهورترين مورد است، مي نويسد:

"و هذا القول محتمل في نفسه و إن لم يثبت بدليل‏ = دو بار نازل شدن اين سوره گر چه به خودي خود ممكن است ولي با دليل ثابت نشده است." (5)

اما آيه در يك حادثه نازل مي شد؛ ولي چون حوادث مشابهي پيش مي آمد و رسول خدا آن آيه را تلاوت مي كرد ، شنوندگان كه از نزول آن در واقعه مشابه قبل با خبر نبودند ، گمان مي كردند آيه تازه نازل شده است؛ از اين رو براي بعض  آيات چند شآن نزول نوشته شده است.

 

براي تكميل بحث مطلب ذيل را اضافه مي كنيم:

 [اسباب نزول متعدد، و نازل واحد، و بعكس‏]

اوّل- اسباب نزول متعدد و نازل واحد:

در باب معني سبب نزول گفتيم كه: گاه جرياني پيش مي‏آمد كه سبب نزول يك يا چند آيه مي‏شد. و گاهي هم خود اين سبب در بيشتر مكانها يا در مورد بيشتر افراد و موارد تكرار مي‏گشت، و آن سبب وحي را بصورت جواب ايجاب مي‏كرد ... اين وضع را تعدّد اسباب وحي و نازل واحد مي‏نامند. [گاه نزول مطلبي بيش از يك مرتبه براي بزرگداشت شأن و منزلت موضوع مورد بحث است، و گاه يادآوري مجدّدي است در هنگام وقوع سبب، كه مبادا فراموش گردد]  بنا براين گاهي ممكن است تعدّد اسباب نزول اقتضاي تعدد نزول را نمايد اگر چه آيه يا آيات نازلشده واحد باشد. چنانكه سوره اخلاص عينا در دو نوبت نازل شد : يك بار در مكّه به عنوان جواب به مشركان اهل مكّه و بار ديگر در مدينه به عنوان جواب به اهل كتاب در آن شهر، و اين پس از هجرت مبارك به مدينه بود. لذا مي‏بينيم كه در اين مورد تعدد اسباب و تعدد نزول وجود داشته ولي نازل واحد بوده است .

دوّم- سبب نزول واحد و نازل متعدّد ممكن است نازل متعدد باشد و سبب نزول واحد. چنانكه ام سلمه به پيامبر عرض كرد: اي رسول خدا نمي‏شنوم كه خدا در خصوص هجرت يادي از زنان كرده باشد؟! خداي تعالي اين آيه را نازل فرمود: فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي‏ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ. فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ. وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي، وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا، لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ، وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ. وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوابِ ، خداي سبحان در اين معني آيه ديگري نيز نازل فرموده است: إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِماتِ. وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً.

به اين ترتيب سبب نزول كه همان سؤال ام سلمه است واحد است و نزول بصورت متعدد يعني دو آيه فوق از دو سوره آل عمران و احزاب مي‏باشد.

نتيجه: بر اساس مطالبي كه ذكر نموديم اگر رواياتي نقل شود كه مثلا بگويد آيه: سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ، به اين سبب نازل شده، و روايات ديگري نقل شود كه بگويد آيه مذكور به سبب ديگري نازل گرديده است نبايد بگوئيم تعارضي در كار است. زيرا ممكن است نزول اين آيه در مورد زيادتر از يك سبب بوده است.(6)

 

پي نوشت ها :

1. مكارم شيرازي ، تفسير نمونه ، اول ، تهران ، دار الكتب الاسلاميه ، 1374 ش،  ج 27 ، ص 368.

2. همان ، ج8 ، ص 158 .

3. ابن كثير دمشقي ، تفسير القرآن العظيم ، اول ، بيروت ، دار الكتب العلميه ، 1419 ق ، ج2 ، ص 48.

4. آلوسي بغدادي ، روح المعاني ، اول ، بيروت ، دار الكتب العلميه ، 1415 ق ، ج‏8، ص 145.

5. خويي ابوالقاسم ، البيان ، ص 421.

6.رادمنش سيد محمد، آشنايي با علوم قرآني، ص 119-120.

قرأن کريم در مدت بيست و سه يا بيست سال به صورت تدريجي ...

قرأن کريم در مدت بيست و سه يا بيست سال به صورت تدريجي و در مناسبت هاي مختلف بر پيامبر اسلام نازل شده است و اين نزول تدريجي باعث شده آياتي که مربوط به موضوع هاي واحد هستند، در جاهاي مختلف و سوره هاي مختلف قرآن بيايند و به صورت موضوعي در يکجا نيامده اند.

يکي از جنبه هاي اعجاز قرآن، همين مسئله است که قرآن يک کتاب تاريخي، علمي يا فلسفي نيست که تنها در يک موضوع سخن گفته باشد.

بلکه در تمام علوم و دانش هايي که در جهت سعادت و کمال انسان است‌، سخن گفته است. اگر غير از اين بود، کتاب کاملي نبود. در قرآن از انسان شناسي سخن گفته، از اخلاق، از تاريخ گذشتگان و حتي در حقايقي علمي و...؛ زيرا همه آن ها در راستاي سعادت و کمال بشري نياز هستند.

اگر چه قرآن در يک رشته و موضوع علمي خاصي سخن نگفته‌، اما مي تواند در آن يک موضوع ويژه را مورد توجه قرار داد و آن موضوع هدايت انسان است؛ همان گونه که خود را در ابتداي سوره بقره به عنوان کتاب هدايت پرهيزگاران معرفي مي کند.

بنابراين، از يک طرف موضوع خاص علمي مانند موضوع: شيمي، فيزيک، فلسفه‌، اخلاق، روان شناسي، جامعه شناسي، احکام ديني و... را موضوع خود قرار نداده است. از طرف ديگر، در يک موضوع که مشترک همه مسائل آن باشد، سخن گفته و آن موضوع انسان و هدايت انسان براي رسيدن به خدا است.

در قرآن يک حقيقت به طور کامل مورد توجه قرار گرفته و آن حقيقت توحيد خداوندگار است که همه آيات به نوعي با اين حقيقت پيوند دارند. اين از جنبه هاي اعجاز قرآن است که با وجود پراکندگي و داشتن مسائل مختلف در علوم بشري، همه ‌آن ها در راستاي يک موضوع مشترک و يک هدف مشترک کنار هم قرار گرفته اند.

بنابراين، قرآن کتاب آموزش علمي نيست که مطالبش را باب باب کرده و هر موضوعي را در بابي مطرح کرده باشد. همچنين کتاب صرفاً اخلاقي نيست تا فقط به اندرز و نصيحت و توصيه اکتفا کند. کتاب فقهي و اصولي هم نيست تا به ذکر احکام اصلي و فرعي و مباني و ادله آن ها بپردازد؛ بلکه کتاب هدايت و نور است که روش آن آميزه اي منحصر به فرد از همه اين ها است.

قرآن، آميزه اي از "معارف و احکام" با "موعظه و اخلاق" و "تعليم کتاب و حکمت" با "تربيت و تزکيه نفوس"و پيوند زدن مسائل نظري با عملي و مسائل اجرايي با ضامن اجراي آن است. اين آميزه بديع، در کتب مرسوم يافت نمي شود.

اگر قرآن فقط کتاب تعليمي بود، بايد نظم و ترتيب کتاب هاي آموزشي در آن ديده مي شد. اگر کتاب تاريخ بود، بايد به بيان نام ها و مکان ها و اشخاص  و زمان ها و ...همت مي گمارد و ترتيب تاريخي وقايع را حفظ مي کرد و... .

اگر کتاب قصه بود، بايد آداب و روش قصه نگاري در آن رعايت مي گرديد؛ ولي قرآن نه کتاب تعليم و آموزش است و نه کتاب موعظه صرف و نه کتاب تاريخ و نه رمان و قصه؛ بلکه کتاب هدايت است. از همه موارد نامبرده در آن استفاده شده؛ ولي روشي خاص و بديع در پيش گرفته است.

قرآن، کتاب هدايت و يادآوري و تکرار غير مخل و هشدار و نور و برهان و عقل و فطرت است. براي به راه بردن انسان ها از همه اين زبان ها بهره گرفته است. اين کتاب در ضمن برهان، موعظه هم مي کند و مثال هم مي زند و هشدار هم مي دهد و از عبرت ها هم ياد مي کند. اين آميزه است که آن را اثرگذار کرده و همه را جذب آن نموده است.

قرآن، چون کتاب نور و هدايت است، لازم ديده مطلب واحدي را در مناسبت هاي مختلف از زاويه هاي متفاوت و به بيان هاي متمايز مطرح کند تا اثرگذاري بيش تري داشته و خسته کننده نباشد.

حتي در قرآن سياق و خطاب را يکسان نمي گذارد که شنونده گرفتار يکساني و خستگي شود؛ بلکه به ناگاه از خطاب به غيبت يا  از غيبت به خطاب متوجه مي شود. ضماير را يا حتي اعراب و لحن کلام را تغيير مي دهد تا خواننده متوقف شده و به تأمل بگرايد و نتيجه بگيرد و هدايت بپذيرد. (1)

پس خاصيت نزول تدريجي قرآن در طول مدت رسالت پيامبر اسلام اين است که آيات آن به مناسبت هايي که نازل مي شود، حفظ و جمع آوري شود و موضوعي نباشد. در پايان، فوايد نزول تدريجي قرآن را که باعث شده قرآن به صورت موضوعي نباشد، مي آوريم:

آثار عميق نزول تدريجى قرآن:

1. بدون شك هم از نظر" تلقى وحى" و هم از نظر" ابلاغ به مردم"، اگر مطالب به طور تدريجى و طبق نيازها پياده شود و براى هر مطلبى شاهد و مصداق عينى وجود داشته باشد، بسيار مؤثرتر خواهد بود.

اصول تربيتى ايجاب مى‏كند كه شخص يا اشخاص تربيت شونده قدم به قدم اين راه را بپيمايند و براى هر روز آن ها برنامه‏اى تنظيم شود تا از مرحله پايين شروع كرده، به مراحل عالى برسند. برنامه‏هايى كه اين گونه پياده مى‏شود، هم براى گوينده و هم براى شنونده دلچسب تر و عميق تر است.

2. اصولاً آن ها كه چنين ايرادهايى را به قرآن مى‏كردند، به اين حقيقت توجه نداشتند كه قرآن يك كتاب كلاسيك نيست كه درباره موضوع يا علم معينى صحبت كند؛ بلكه يك برنامه زندگى است براى ملتى كه انقلاب كرده و در تمام ابعاد زندگى از آن الهام مى‏گيرد.

بسيارى از آيات قرآن به مناسبت هاى تاريخى مانند جنگ: "بدر"، "احد"، "احزاب" و "حنين" نازل شده و دستور عمل‏ها يا نتيجه‏گيري هايى از اين حوادث بوده است. آيا معنا دارد كه اين ها يك جا نوشته شود و به مردم عرضه گردد.

به تعبير ديگر، قرآن مجموعه‏اى است از اوامر و نواهى، احكام و قوانين، تاريخ و موعظه، و مجموعه‏اى از استراتژى و تاكتيك هاى مختلف در برخورد با حوادثى كه در مسير امت اسلامى به سوى جلو پيش مى‏آمده است.

چنين كتابى كه همه برنامه‏هاى خود را، حتى قوانين كلي اش را از طريق حضور در صحنه‏هاى زندگى مردم تبيين و اجرا مى‏كند، امكان ندارد موضوعي باشد. اين بدان مي ماند كه رهبر بزرگى براى پياده كردن انقلاب تمام اعلاميه‏ها و بيانيه‏ها و امر و نهى‏هايش را كه به مناسبت هاى مختلف ايراد مى‏شود، يك جا بنويسد و نشر دهد. آيا هيچ كس مى‏تواند چنين سخنى را عاقلانه بداند؟!                    

3. نزول تدريجى قرآن، سبب ارتباط دائم و مستمر پيامبر ص به مبدأ وحى بود. اين ارتباط دائمى، قلب او را قوي تر و اراده او را نيرومندتر مى‏ساخت و تأثيرش در برنامه‏هاى تربيتى او انكارناپذير بود.

4. از سويى ديگر، ادامه وحى بيانگر ادامه رسالت و سفارت پيامبر (ص) است و جايى براى وسوسه دشمنان نخواهد گذاشت كه بگويند اين يك روز از سوى خدا مبعوث شد. سپس خدايش او را ترك گفت! همان گونه كه در تاريخ اسلام مى‏خوانيم كه به هنگام تأخير وحى، در آغاز نبوت پيامبر اين زمزمه پيدا شد و سوره "و الضحى" براى نفى آن نازل گرديد.

5. يكى ديگر از آثار اين نزول تدريجى، روشن شدن عظمت و اعجاز قرآن است؛ چرا كه در هر واقعه آياتى نازل مى‏گردد که به تنهايى خود دليل بر عظمت و اعجاز است و هر قدر تكرار مى‏شود، اين عظمت و اعجاز روشن تر مى‏گردد و در اعماق قلوب مردم نفوذ مى‏كند. (2)

پي نوشت ها:

1. آيت الله جوادي آملي، مقدمه تفسير تسنيم، انتشارات اسراء، ج 1، ص 31-52.

2. آيت الله مکارم، تفسير نمونه، انتشارات دارالکتب الاسلاميه، ج 15، ص 83.

نزول قرآن به زبان عربي با توجه به مخاطبان نخستين و پيامبر (كه عرب زبانند) يك جريان طبيعي است.

هر سخنور و دانشمندي مطالب خويش را با زبان مخاطبان خود بيان مي‏كند يا مي‏نويسد، مگر آن كه پيمودن چنين مسير طبيعي به دلايلي، غير ممكن باشد يا در پيش گرفتن رويه ‏اي ديگر ضروري به نظر برسد.

خداوند در ارسال پيامبران و ابلاغ پيام‏هاي خويش همين رويه را تأييد كرده و به كار گرفته:

و ما أرسلنا مِن رسول إلاّ بلسان قومه ليبين لهم فيضلّ اللَّه مَن يشاء و يهدي مَن يشاء و هو العزيز الحكيم (1)

ما هر فرستاده اي را با زبان مردمش فرستاديم تا بتواند حقايق را براي آنان به روشني بيان كند. پس خداوند هر كس را بخواهد، گمراه و هر كس را بخواهد، هدايت مي‏كند و او شكست‏ ناپذير و حكيم است".

رسولان الهي هم پيام را با زبان قوم و مخاطبان خويش مي‏ آورند و هم معارف را متناسب با سطح فرهنگي و علمي آنان بيان مي‏كنند. بنابراين اگر قرآن به زباني غير از زبان عربي بود، جاي آن داشت كه از حكمت نزول قرآن به آن زبان سؤال شود كه چرا با اين كه مخاطبان عرب بودند، قرآن به زبان ديگري كه مردم آن زمان نمي‏فهميدند، نازل شد. پس نزول قرآن به زبان عربي در درجه اوّل امري طبيعي است.

اما نازل شدن قرآن به زبان عربي به معناي اختصاص آن به ملت عرب زبان نيست، بلكه، چون روح و محتوا و پيام قرآن همگاني و جهاني است، اين كتاب آسماني براي همه انسان‌ها است و در آيات قرآن نيز اين معنا تأكيد شده است.

از طرف ديگر براي جهاني بودن قرآن، لازم نيست حتما قرآن به زبان ما باشد، بلكه همين كه قرآن و مفاهيم و پيام هاي آن به زبان ما ترجمه شود، حجت بر ما تمام مي گردد و بهانه اي براي ايمان نياوردن نخواهيم داشت.

براي اطلاع بيشتر به تفاسير مراجعه كنيد.

پي‏نوشت :

1. ابراهيم (14) آيه 4.

 

با سلام و خسته نباشید من همیشه در طول ماه رمضان یکبار کل قرآن را میخوانم. ولی وقت نمیکنم که معنی آنرا بخوانم و متوجه بشوم. آیا این طرز خواندن فقط عربی قرآن صحیح است و مورد قبول خداوند قرار میگیرد یا نه ؟ با تشکر

با سلام و تشکر از ارتباطتان با این مرکز؛
يکي از اعمال صالح که ما بدان دعوت شده ايم، تلاوت قرآن است. قرآن کتاب خداست .نگاه کردن بدان، بوسيدن و بر چشم نهادن آن ، احترام آن، فهميدن و عمل کردن بدان و... عبادت و عمل صالح است و براي آن ها پاداش بسيار وعده داده شده است.
گاهي بعضي انسان ها يا از سر جهالت يا از غرض و مرض مي گويند که خواندن قرآن بدون فهميدن آن چه فايده اي دارد؟ آن ها مي خواهند با اين سوال بي جا اين شبهه را القا کنند که فايده ندارد تا افراد از تلاوت قرآن چشم بپوشند. البته خواندن و فهميدن و عمل کردن به قرآن غايت نهايي است . ارزش بي نهايت دارد، ولي خواندن و فهميدن هم چون مقدمه هستند و ما را بالاخره بدان جا مي رسانند، نيز ارزش والايي دارد. به بيان ارزشمند امام خميني خطاب به فرزندش در اين زمينه توجه کنيد:
"فرزندم! با قرآن اين بزرگ كتاب معرفت آشنا شو. اگر چه با قرائت آن؛ راهى از آن به سوى محبوب باز كن . تصوّر نكن كه قرائت بدون معرفت اثرى ندارد كه اين وسوسه شيطان است. آخر، اين كتاب از طرف محبوب است براى تو و براى همه كس، نامه محبوبْ محبوب است. اگر چه عاشق و محبّ مفاد آن را نداند . با اين انگيزه حبّ محبوب كه كمال مطلوب است به سراغت آيد . شايد دستت گيرد. ما اگر در تمام لحظات عمر به شكرانه اين كه قرآن كتاب ما است، به سجده رويم، از عهده برنيامده ‏ايم."
پي نوشت :
1. صحيفه امام،ج16،ص211.

آيا در قران تمام مسايل احكام وجود دارد؟ اگر ندارد چرا؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
قرآن کتاب خدا براي هدايت بندگان به باورهاي حق و اخلاق طيب و احکام حياتبخش است و به مثابه قانون اساسي مي باشد که امهات مطالب در آن بيان شده و بيان جزئيات به پيامبر واگذار گرديده است.
«ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا (1) آنچه را که پيامبر براي شما آورد بگيريد و از آنچه نهي کرده پرهيز کنيد .
«اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منکم ؛(2) از خدا و از پيامبر و از اولي الامر اطاعت کنيد »
و آيات فراوان ديگر که همه بيان مي کنند که سنت پيامبر و اهل بيت (ع) به عنوان حجت الهي براي بيان احکام مي باشد .
اگر قرار بود همه جزئيات احکام در قرآن همه بيايد، بايد قرآن حدودا 20 تا 30 جلد کتاب قطور مي شد .
اما خدا که عالم و حکيم مطلق است. خود بهتر مي داند. کدام مطالب را در قرآن بفرمايد. و کدام مطالب را به بيان پيامبر واگذارد. مهم اين است که آنچه براي هدايت بشر لازم است. در قرآن و سنت باشد و هيچ نقص و کمبودي نمود نکند.
پي نوشت ها :
1 . حشر (59)آيه 7 .
2 . نساء (4)آيه 59 .

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام ممنون از لطفتون نماز روزتون ان شا الله مورد قبول درگاه حق قرار بگیره سوالم این بود: دلیل تکرار بعضی آیات قرآن در سوره های مختلف چیست؟ آیا دلالت بر توجه بیشتر نسبت به آن آیه است یا بدلیل خیلی مهم بودن آن آیات لطفا توضیح کاملی دهید 

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
قرآن کتاب تربيت است و تربيت بر ذکر و يادآوري و تکرار است.
اما در قرآن تکرار به معنايي که در ذهن ما است، وجود ندارد زيرا در هر موردي که مثلا داستان موسي بيان شده، گوشه اي از آن براي بيان پيامي خاص بيان شده و در جاهاي ديگر از زاويه هاي ديگر براي رساندن پيام هاي ديگر؛ و چون تکرار معهود و متعارف، در قرآن نيست و هر موردي پيام و نکته خاص خود را دارد و در هر بار با تامل خواندن هم ، تلاوت کننده به نکته هاي جديدي دست مي يابد، به همين جهت تلاوت کننده از تلاوت هاي پي در پي خسته نمي شود بلکه قرآن هميشه براي او جديد و داراي پيام هاي جديد است.
اگر در داستان حضرت موسي در مواضع مختلف دقت کنيد، مي بينيد در هر موردي يک زاويه روشن و بيان شده و از آن درس هايي ارائه شده که در موارد ديگر، آن زاويه مدنظر نبوده و زاويه ديگري مورد نظر واقع شده است.
اگر با تامل به اين نکته به قرآن مراجعه کنيد ، تکرار نمي يابيد و اگر تکرار يافتيد، با ما هم در ميان بگذاريد.
البته جمله هاي تکراري در قرآن هست ، ولي همين جمله ها، مفهوم ها و مفاد مختلف دارند . در مواردي هم تاکيد است که تکرار را لازم مي سازد.
بعضى از مفسران بر اين اعتقادند كه يك آيه در هر بار تكرار ، معناى ويژه اى را القا مى كند .(1)
در پايان به برخي از حكمت هاي تكرار توجه شما را جلب مي كنيم
1.آياتى كه تكرار شده اند ، هر كدام اهداف خاصى را تعقيب مى كنند . اين گونه نيست كه آيات تكرارى ، همه يك مسأله را مورد بررسى قرار دهند ; بلكه آيات قرآن كريم به مناسبت هاى مختلف مكرر شده است .
2 . تكرار در ارائه انديشه ها و آراى مشخص به مردم ، به استقرار و تثبيت آن ها در ذهن ها مى انجامد .
3 . «تكرار» ، يادگيرى را ـ اعم از اين كه آموخته انسان يك عادت نيك باشد يا زشت ـ آسان تر مى كند . گاهى متكلم ناچار مى شود كه عين لفظ يا جمله را به خاطر اهميت يادگيرى تكرار كند .
4 . در تكرار يك جمله در طول سخن ، نوعى تأثير خطابى وجود دارد كه عرب ها بيش تر با آن آشنا هستند و اين كار ، در جريان ايراد خطبه و سرودن شعر در ميان عرب ها مرسوم بوده است و اين مسأله در آيات قرآن ، به فصاحت و بلاغت قرآن كريم ـ كه در محل خود ثابت شده ـ بازگشت مى كند .
5 . ارائه برخى حوادث يا انديشه ها به شكل هاى گوناگون و عبارت هاى مختلف ، باعث جلب توجه و تنوع مى شود و از خسته شدن شنونده و يكنواختى كلام جلوگيرى مى كند .
6 . قرآن كريم ، مسايل مورد ابتلاى مردم و جريان هاى عبرت انگيز را زياد تكرار كرده ; به طور مثال : داستان حضرت موسى(عليه السلام) و قومش را در آيات زيادى يادآور شده است . خداوند مى فرمايد: «و لقد صرّفنا فى هذا القرءَان ليذّكّروا و ما يزيدُهُم إلاّ نُفُورا ; به راستى ، ما در اين قرآن حقايق را گوناگون بيان كرديم تا پند گيرند ; ولى ، آنان جز نفرت نمى افزايد .»
7 . با توجه به اين كه در بعضى موارد ، بين آيات و سوره ها فاصله وجود دارد ، تكرار ، نقش مهمى در ايجاد ارتباط با طرح مسايل به وسيله قرآن داشته و براى ناقص نماندن مفهوم بحث ، تكرار لازم و ضرورى مى شود .(2)
پي نوشت ها:
1 . تفسير نمونه،آيت الله مكارم شيرازي و ديگران ، ج 25 ، ص 431
2 . قرآن و تبليغ ، محسن قرائتى ، ص 192 و 194 ، مركز فرهنگى درس هايى از قرآن.

صفحه‌ها