نبوّأ

نبوئنهم(41- نحل): این کلمه در دستور زبان عربی چیه (اسمه ؟یا فعله؟ ) ریشه اش چیست معنای آن چیست تفیئوا(48- نحل): این کلمه در دستور زبان عربی چیه (اسمه ؟یا فعله؟ ) ریشه اش چیست معنای آن چیست ظلال(48- نحل): این کلمه در دستور زبان عربی چیه (اسمه ؟یا فعله؟ ) ریشه اش چیست معنای آن چیست دخرون(48- نحل): این کلمه در دستور زبان عربی چیه (اسمه ؟یا فعله؟ ) ریشه اش چیست معنای آن چیست واصبا(52- نحل): این کلمه در دستور زبان عربی چیه (اسمه ؟یا فعله؟ ) ریشه اش چیست معنای آن چیست هون(59- نحل): این کلمه در دستور زبان عربی چیه (اسمه ؟یا فعله؟ ) ریشه اش چیست معنای آن چیست اکنانا(81- نحل): این کلمه در دستور زبان عربی چیه (اسمه ؟یا فعله؟ ) ریشه اش چیست معنای آن چیست سرابیل(81- نحل): این کلمه در دستور زبان عربی چیه (اسمه ؟یا فعله؟ ) ریشه اش چیست معنای آن چیست تقیکم(81- نحل): این کلمه در دستور زبان عربی چیه (اسمه ؟یا فعله؟ ) ریشه اش چیست معنای آن چیست باسکم(81- نحل): این کلمه در دستور زبان عربی چیه (اسمه ؟یا فعله؟ ) ریشه اش چیست معنای آن چیست

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما در اين ماه عزيز؛ و تشكر به خاطر ارتباطتان با اين مركز؛
"حاق" فعل از وزن:"حاق - يحيق" به معناي نازل شدن و فرود آمدن و وارد شدن است.
"نبوئنهم" فعل و فاعل و مفعول است . "نبوّء" فعل است که با نون تاکيد ثقيله آمده و لام جواب قسم هم اولش قرار گرفته و فاعل آن ضمير مستتر "نحن" و مفعول آن ضمير"هم" است. "نبوّأ" مضارع متکلم مع الغير از ريشه"باء- يبوء" به معناي فرود آمدن و ساکن شدن است. "لنبوئنهم" يعني به حتم آنان را ساکن مي گردانيم.
"تفيوء" مصدر باب تفعل از ريشه "فاء - يفوء- فيئاً" به معناي بازگشت، انعطاف، خاضع و تسليم شدن است. ."يتفيئوا" فعل از مصدر "تفيوء" مي باشد.
"ضلال" اسم و جمع و مفرد آن"ظل" است که معناي سايه مي دهد.
"داخرون" اسم فاعل و جمع که مفرد آن "داخر" مي باشد، در معناي صفت و از ريشه " دخر- يدخر- دخوراً" است و معنايش خاکساري و انقياد و تواضع و تسليم مي باشد.
"واصبا" اسم و صفت از ريشه "وصب، يوصب، وصباً" به معناي ملازمت و خضوع و تسليم دائمي و پيوسته مي باشد.
"هون" اسم و مصدر "هان - يهون" به معناي خاکساري، تواضع، خود را کوچک شمردن و تواضع را کنار نهادن و خفت و خواري مي باشد.
"اکنان" و "اکنّه" اسم و جمع است که مفرد آن "کنّ" به معناي ساتر و حافظ مي باشد و به غار هم به جهت همين پوشانندگي و حافظ بودن، "کنّ" مي گويند.
"سرابيل" اسم و جمع از مفرد"سربال" لباسي بوده که با آن نيم تنه بالا را مي پوشاندند مثل پيراهن بلند يا شمله اي که بر دوش مي اندازند و با گره زدن از جلو، بالاتنه را با آن مي پوشانند.
"تقيکم" فعل و فاعل و مفعول است. "تقي" فعل از مصدر"وقي(وقا) يقي، وقايه" به معناي حفظ و نگهداري است. فاعل ضمير مستتر و مفعول ضمير"کم" است.
در اينجا چون فاء الفعل "واو" است، در مضارع حذف شده همچنان که ضمه حرف آخر نيز مي افتد.
"بأس" و "بؤس" و "بأساء" اسم و از يک ريشه و به معناي شدت و سختي و امر ناخوشايند است خواه در صحنه اقتصادي و فقر يا در جنگ و کشتار يا در مصيبت و گرفتاري.
موارد فوق و موارد ديگر را در کتاب مفردات راغب اصفهاني يا مجمع البحرين طريحي مي توانيد به تفصيل ببينيد.