پرسش وپاسخ

با سلام بنده محمود 24 ساله با محمد 20 سال به مدت 6 سال دوست بودیم هر کاری که داشت براش انجام می دادم تا ازم ناراحتیی نداشته باشه همه جیزمون رو به هم می گفتیم یه بار تو اس ام اس بازی یه چیزی بش گفتم بدش اومد بعد با من قهر کرد این موضوع مربوط به ماه فروردین امسال است . من نمی ذونستم بدش آومده من رافتم پیشش معذرت خواهی کردم اما گقت قبول ندارم دیگه با من حرف نزن تا تو این چیزاها رو سرم هستن باهات کاری ندارم بعد از گذشت چند ماه از معذرات خواهی کردم و قبول کرد.اما چه دوستی تو جمع که بودیم اصلا باهام حرف نمیزد . باهاش حرف می زنم بله خیر و یا نمیدونم جواب میده اونم با حرکات سر پایین و سر بالا. یه بار جدا بودیم گفتم چرا با من حرف نمی زنی گفت کارت ندارم کفتم پس چرا من حرف می زنم جواب نمیدی گفت تو می بینی این طوریه تو جمع باهام حرف نزن تا باهات حرف نزنم. یه چیزی هم گفت فرض کن گفتند نباید همراه تو باشم.دوباره شده روز از نو و روزی از نو. فردای اون روز مثل قبل دیگه نه باهاش حرف می زنم نه باهام حرف می زنه . تا الان هم قهریم. من فقط در تعحبم تو زمان دوستیمون این قدر به هم نزدیک بود که بالاتر از دو برادر به هم قبول داشتیم. مگه امکان داره که هیچ خاطراتی و کار که براش انجام دادمجلو چماش نمی اد؟ یعنی من این قدر خر بودم و خبر نداشتم . نمی دونم دیگه چکار کنم که رابطمون دست بشه نزدیک 9 ماه است با من این جوره تو رو قران هر راهکاری هست بگید تا پیاده کنم . از طریق تمام احادیث استفاده کردم ولی اون با من راه نمیاد.قبلا بهش گفتم دلیل قهرت برا اس ام اسه گفت نه یه چیز دیگه است خودت باید بفهمی منم هر چقدر فکر می کنم به خاطرم نمیاد تو رو قرآن اگه میشه یه راهنمایی کننید تمام درسم فکر این قضیه است؟ ممنون متشکر

اگرچه آدمى موجود اجتماعى است و به ارتباطات اجتماعى سخت نيازمند است از اين روي، انتخاب دوست و ارتباط با ديگران پاسخ آن نياز درونى انسان به شمار مى‏آيد. انتخاب همسالان و همكلاسى‏ها به عنوان دوست، مى‏تواند نشان دهنده درايت و تعقل فرد باشد و زمينه رشد فكرى و اجتماعى و علمى‏اش را فراهم آورد؛ به عبارت ديگر، ما از طريق ارتباط با ديگران و انتخاب دوست كه به شكل‏گيرى شخصيت انسان مى‏انجامد، يكى از نيازهاى مهم زندگى خود را برآورده مى‏سازيم و به رشد و تعالي خود در جنبه هاي مختلف مي پردازيم اما، اين را بدانيد كه رابطه دوستانه با ديگران، بايد يك رابطه دو طرفه و از روي اختيار و علاقه طرفيني صورت گيرد به همين خاطر، اگر دوست تان ديگر علاقه اي به ادامه رابطه دوستانه با شما ندارد و علي رغم اين كه شما از وي به خاطر اشتباهي كه مرتكب شده ايد، پوزش و بخشش طلبيده ايد. ولي او همچنان با شما سرد برخورد مي كند و رفتار قهر آميز دارد در اين صورت، دليلي بر ادامه رابطه دوستانه آن هم به شيوه يك طرفه وجود ندارد بنابراين، شما هم نبايد اصراري به ادامه رابطه دوستي داشته باشيد، بلكه مي توانيد به جاي وي، افراد ديگري كه معيارهاي دوستي با شما را دارند و شايسته دوستي و رفاقت هستند و به اصول و مباني دوستي آشنا هستند برگزينيد و با آنها رابطه دوستانه صميمانه اي داشته باشيد. همان طور كه گفتيم بهترين دوست كسي است كه زمينه رشد و ارتقاي فكرى، اجتماعى و علمى انسان را فراهم آورد و برطبق آموزه هاي ديني انسان را به ياد خدا بيندازد نه اين كه فكر و ذهن انسان را به خود مشغول كند و باعث افت تحصيلي، دلي مشغولي و مشغوليت ذهني فراوان، وابستگي رواني و برخي ديگر از آسيب ها و مشكلات ديگر گردد.
اين را بدانيد كه آنچه بايد بيش از لزوم داشتن ارتباط با ديگران و انتخاب دوست مورد توجه و حساسيت معقول قرار گيرد، ميزان و چگونگى ارتباط با همسالان، همكلاسى‏ها، هم محله‌اي‌ها، هم‌شهري‌ها و در نهايت انتخاب دوست است. اگرچه داشتن دوست و روابط دوستانه ضرورت دارد؛ ولى چگونگى آن از اهميت بيش‏ترى برخوردار است به گونه‏اى كه وقتى نحوه ارتباط به اصل مسأله آسيب رساند، براى حفظ امور مهم‏تر و حياتى‏تر، بايد از اصل ارتباط چشم پوشيد. پس بايد در ارتباط با ديگران، به ويژه انتخاب دوست و استحكام بخشيدن به روابط دوستانه، دقت و اهتمام جدى داشت تا به اصل زندگي شما آسيب وارد نكند و آن را مختل نكند.
اگرچه انگيزه و هدف ارتباط دوستانه شما با فردي كه چهار سال از شما كوچكتر است براي ما روشن نيست و شما نيز در نامه خود به آن اشاره نموده ايد ولي، ظواهر حاكي از اين دارد كه شما او را به خاطر انگيزه هاي متعالي و بر اساس معيارهاي واقعي دوستي به دوستي با خود انتخاب ننموده ايد. حتي اگر اين گونه بوده باشد با رفتارهايي كه دوست تان در قبال رفتار اشتباه شما داشته است مي توان فهميد كه او ديگر شايستگي ادامه دوستي را ندارد و اصرار بر ادامه رابطه دوستانه و هزينه كردن براي آن اشتباه محض است. به همين خاطر، به شما توصيه مي كنيم پيش از اين كه در صدد يافتن راهي باشيد كه به رابطه دوستانه خود ادامه دهيد ابتدا در معيارها و انگيزه دوست تان تأمل كنيد و خوب بنگريد كه آن پسر چه خصلت و صفت نيكويي دارد كه شما را شيفته خود كرده است و يا اصلاً چه كمك به رشد و تعالي شما در مسير زندگي مي كند. اگر پاسخ قانع كننده اي براي اين مطلب يافتيد آنگاه مي توانيد عزم خود را جزم كنيد و با اتخاذ برخي راهكارهاي آشتي كردن و به طرق مختلف و با واسطه قرار دادن برخي از افراد صاحب نفوذ و رفع سوء تفاهمات گذشته، به ادامه ارتباط دوستانه خود اميدوار گرديد اما، اگر دليل قانع كننده اي براي ادامه دوستي نداريد و يا اساساً آن پسر هيچ كمكي به رشد و تعالي شما نمي كند و ارتباط شما بيش از آن كه جنبه عقلاني داشته باشد از احساست زودگذر و معيارهاي خودساخته حكايت دارد در اين صورت، توصيه مي شود از ادامه ارتباط دوستانه و تلاش براي برگرداندن آن به حالت سابق منصرف گرديد و فكر و ذهن خود را بي جهت مشغول نسازيد. بلكه به جاي او، دوستان ديگري انتخاب كنيد و با آنها طرح دوستي بريزيد كه هم‌سن شما باشند و در اخلاق و رفتار نمونه بوده و باعث ارتقاي سطح فكري، اجتماعي و علمي شما گردند و در مسير بندگي پروردگار و دوري از گناهان شما را ياري كنند. يقيناً اين دوستان خوب و مناسب مي توانند براي شما مثمر ثمر باشند و در شيريني و تلخي روزگار ياري تان رسانند و كمك‌كارتان گردند. بقيه دوستان مي تواند مصداق دوستان ناباب بوده و سبب خسران و جهنمي شدن انسان گردد كه قرآن كريم در سوره مدثر و آيات ديگر و روايات اهلبيت(ع) به شدت دوستي با آنان را برحذر نموده است.
موفق باشید.

من مدتی با پسری دوست بودم وبرای ازدواج با او بودم و باهم رابطه جنسی داشتیم.تا اینکه متوجه شم قصد او سواستفادس.ازش جدا شدم وتوبه کردم.الانم با مردی دوست هستم که قراره چندماه دیگر ازدواج کنیم.ایا توبه من قبوله؟خیلی نگران این مساله هستم...

خواهر گرامي؛ وظيفه ما بيان نكات مشاوره اي در زمينه هاي مرتبط با مشكل شماست.
اولا كه رابطه اوليه شما با آن شخص كه رابطه جنسي نيز داشته ايد حرام و اشتباه بزرگي بوده كه در بسياري از موارد اثراتش تا مدتها باقي خواهد ماند. شما يك زن هستيد و بيشتر بايد مراقب اعمال و سوء استفاده هاي جنس مخالف خود باشيد. بسيار از پسرها و مردان فقط به قصد اطفاء غريزه خود دست به روابط نامشروع مي زنند و نام آن را عشق مي گذارند. اما وقتي كه نيازشان برطرف شد ديگر حاضر به ادامه ارتباط با طرف مقابل را ندارند.
اكنون نيز بايد ارتباط خود با اين آقا را در چارچوب آنچه شرع و عرف اجازه ميدهد ادامه دهيد. و حتما از مشورت بزرگترها خصوصا پدر و مادر بهره ببريد. چون به لحاظ شرعي نيز ازدواج شما بايد با اجازه ولي و سرپرست تان باشد. اما براي اينكه ديگر فريب افراد را نخوريد و بتوانيد معقول تر تصميم گيري كنيد نكاتي را ياد اوري مي كنيم.
1. هرگونه خيال پردازي افراطي در مورد جنس مخالف، به واقع بيني ما لطمه مي زند. تصور يك موجود ماورايي، مانند فرشته، در مورد جنس مخالف نشانگر ضعف بينش واقع بينانه ماست. همچنين تصور رابطه با جنس مخالف مي تواند روح و روان هر انسان سالمي را آلوده كند. همانگونه كه بخوبي متوجه شده ايد، خيال پردازي هايتان، شما را تا بدينجا كشانده كه مرحله به مرحله از ارتباطي به ارتباط ديگر كشانده شده ايد.
2. نيازهاي عاطفي و غرايز در ايام جواني، آدمي را به سوي دوست داشتن و عشق ورزيدن سوق مي دهد. اين يك پديده طبيعي و غريزي است كه كمتر مي توان راهي براي گريز از آن پيدا كرد. آنچه در ارتباط با جنس مخالف مبادله مي شود، محبت و عشق ويژه اي است؛ محبتي كه يك همجنس از ارائه آن ناتوان است. از اين رو سراغ جنس مخالف مي رود! پس محبت از نوع جنسيتي است و اگر پيام آرامش و سكون و ... نيز مبادله مي گردد، رنگ جنسيتي مي پذيرد. در اين نوع ارتباط، چون قواعد، شرايط و تعهدات طرفين تعريف نشده با پيامد منفي فراواني همراه است. براي مثال چون سطح دوستي تعريف نشده، دوستان در برابر همديگر احساس تعهد نمي كنند كه معمولا با خيانت، بي وفايي، شكست و ... همراه است.
3. در ارتباط دوستي با جنس مخالف، آنچه در معرض خسارت و ضرر يا بهتر است بگوييم تهديد، قرار مي گيرد، مال و سرمايه و تحصيل دانش نيست؛ بلكه آبرو و پاكي است كه اگر از كف برود، به سختي جبران مي شود.
4. بنابراين از ديدگاه دين و روانشناختي، چون ارتباط دوستي با جنس مخالف فاقد شرايط يك ارتباط سالم است و ويژگي هاي لازم در مؤلفه هاي آن رعايت نشده، يك ارتباط شكست خورده و مقرون به آسيب است و تا زماني كه به يك تعهد طرفيني همراه با رعايت آداب و شرايط منتهي نشود، بايد از آن سخت پرهيز كرد. البته اين بدين معنا نيست كه دختر يا پسر بطور كلي از روابط اجتماعي پرهيز كند. بلكه بايد بداند چگونه با جنس مخالف خود برخوردي مناسب داشته باشد.
5. برخورد مناسب و مطلوب با جنس مخالف، داراي اين خصوصيت است كه فرد با خونسردي تمام و نيز حفظ ارزش شخصيت خويش، بدون خورد كردن شخصيت خود و يا ديگران، با جنس مخالف برخورد كند. دختر يا پسري كه هنگام برخورد با ديگران هيجان زده شده و به گونه اي رفتار مي كند كه موجب تحقير خود و گاه دوستان خود مي شود، الگويي نامناسب در اين زمينه است. همچنين فرد هنگام برخورد با جنس مخالف بايد، بدون اينكه دچار خودپسندي و يا غرور شود، نسبت به خودش ارزش قائل شود و خودش را محترم بداند. متاسفانه بسياري از ارتباطات ناپسند ريشه در اين دارد كه فرد شخصيت خودش را غير محترم مي داند و به همين دليل حاضر مي شود پست ترين كارها را در قبال راضي نگه داشتن طرف مقابل انجام دهد. حتي اگر بداند عزيزان او (والدين، خواهر و برادرها) از اين خاري و خفت، ناراضي اند.
6. بر همين اساس ازدواج هايي كه بر پايه برقراري رابطه پنهاني بين دو جنس صورت گرفته، در اكثر موارد منجر به شكست واقعي در زندگي شده است. علاوه بر اينكه اين گونه روابط، اعتماد طرفين را تا حد زيادي خدشه دار مي كند.
اما بدانيد كه تمام دستورات اسلام براي انسانها مفيد است اگر چه علت آن را ندانند. كه يكي از اين دستورات نيز حفظ حدود و حريم ها در مورد ارتباط با نا محرم است. در هر صورت اگر شما از اعمال گذشته خود توبه كنيد و واقعا گناه را ترك كنيد خداوند حتما گناهتان را خواهد بخشيد. و حتي مورد محبت خدا نيز قرار خواهيد گرفت. إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابين‏(1): خداوند، توبه‏كنندگان را دوست دارد.
پي نوشت ها:
1. بقره (2) آيه 222.
موفق باشید.

با سلام و سپاس فراوان از پاسخگویی این مرکز منظورم در صورتی که سعی کنه به پیروی از آنها و عمل به واجبات و دوری از گناهان و دوستی خدا پیامبر و امامان را در قلب احساس کنه علاوه بر این که ولایت امامان را پذیرفته و راضی هست به چیزهای خوبی که در رابطه با آنهاست آیا امکان وجود داره با این شرایط کسی آنها را دوست داشته باشه و آنها هم اونو دوست داشته باشند?بعلاوه دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان آنها کسی که عاشق عبادته و راضی هست به نعمتها و فضائل آنها چنانچه کسی راضی هست به آنها برای خودش آیا امکان داره خدا ,پیامبر و اهلبیت اونو دوست نداشته باشن? از پاسخ شما بی نهایت ممنون و سپاسگذارم

پرسشگر گرامي! لازم است اين مطالب را براي بدست آوردن جواب خود بدانيد و از انها استفاده كنيد.
اعتقاد و ايمان حقيقي به ولايت اهل بيت عليهم السلام، ثمرات و نتايج و بركات مشخص و معين و غير قابل انكاري در رفتار و سكنات و هدايت انسان دارد كه قطعا فردي كه چنين باور و اعتقادي ندارد از آن محروم خواهد بود. البته بايد گفت كه به صرف ادعاي محبت نمي توان كسي را دوستدار، معرفي كرد.
فردي از اميرالمومنين درباره حداقل ايمان و كفر و گمراهي پرسيد، امام فرمود:«حداقل ايمان آن است كه خداي بزرگ، خود را به انسان بشناساند، پس انسان به اطاعت خدا اقرار كند، سپس خدا پيغمبرش را بشناساند و انسان به نبوت و دريافت تعاليم دين اقرار كند. (آن گاه خدا) حجت خود بر خلق و گواه بر خلق را به انسان معرفي نمايد و انسان به فرمانبرداري او اقرار نمايد... حد اقل گمراهي آن است كه انسان حجت خدا در زمين و گواه خدا بر خلق را كه خداوند به اطاعت اوامر نموده و ولايت او را واجب كرده است نشناسد.»(1) پس فرمان بري از حجت خدا و معصومين از لوازم ضروري اعتقاد است. و اعتقاد بدون عمل صحيح نيست. و عمل بدون اعتقاد نيز ثمر ندارد.
حتي بر اساس معارف ديني بسياري از اهل سنت نيز متناسب با تقيد و پايبندي آنها به همان ميزان از حقيقت كه شناخته اند اهل نجات و سعادت خواهند بود. البته اين بحث اختصاصي به اهل سنت هم ندارد. بلكه در مورد همه انسانهاي حق طلبي كه از شناخت حق محروم مانده اند مطرح مي باشد. (2)
ما را شيعه مي خوانند و شيعه به معناي پيرو است. مشخصه اصلي تشيع واقعي را در يك تابلوي كلي مي توان چنين بيان كرد. « تسليم و اطاعت محض خدا، و پرستش و ستايش او در هر وضعيت، با امامت قرآن و چهارده معصوم است.»
ولايت پذيري از آن مواردي است كه كسي كه خودش را محب و دوستدار اهلبيت معرفي مي كند بايد رعايت كند. امام صادق (ع) در مورد ميزان ولايت پذيري شيعيان فرمود: خدا رحمت كند شيعيان ما را كه از سرشت ما و زيادى گل ما بوجود آمده، و با آب محبّت ما خميرمايه ي وجودشان سرشته شده‏است، از اين رو در غم ما غمگين، و در شادى ما شاد مانند.(3)
دوستي و محبت نسبت به ائمه هدي در رفتارهاي اجتماعي انسان نيز اثر مي گذارد و عزت نفس او را تقويت مي كند. انسان به عزت نفس و تكريم شخصيت از همه چيز، حتي گاهي از آب و غذا بيشتر نياز دارد. زيرا رنج گرسنگي و تشنگي موقتي است، ولي تحقير شخصيت و آزردگي روح و روان به زودي و سادگي رفع نمي شود، بلكه ممكن است تا آخر عمر همراه انسان بماند. براين پايه است كه رئيس مذهب شيعه يعني حضرت امام صادق(ع) پيروان خود را از هر عملي و گفتاري، و قرار گرفتن در هر موقعيتي كه سبب ذلت نفس و تحقير شخصيت گردد، نهي نموده است. آن حضرت در اين مقام مي فرمايد: شِيعَتُنَا مَنْ لَا يَهِرُّ هَرِيرَ الْكَلْبِ يَطْمَعُ طَمَعَ الْغُرَابِ وَ لَا يَسْأَلُ عَدُوَّنَا وَ إِنْ مَاتَ جُوعا (4)، شيعيان ما [از فرط ذلت نفس، براي امورمادي و دنيايي] همانند سگ زوزه نمي كشند، و مانند كلاغ طمع نمي ورزند، اگر از گرسنگي هم بميرند دست نياز و ذلت به سوي دشمنان ما دراز نمي كنند.
رفتار فردي كسي كه محب اهلبيت است نيز بايد رنگ و بوي معنويت داشته باشد. قرآن كريم مكررا در مورد مجهز شدن به سلاح صبر و تقوا با بيان هاي مختلف از جمله «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور » (5) اگر [در جهاد مالي و جاني و در برابر تبليغات زهر آگين و آزار و اذيت هايي كه از يهودي ها و مسيحي ها و ساير كفار به شما مي رسد،]استقامت كنيد و تقوا و پرهيزگاري پيشه كنيد،[راه درستي را براي پيروزي و بي اثر كردن نقشه هاي دشمنان به كار گرفته ايد، زيرا] اين[صبر و تقوا] از كارهاي مهم و مطمئن است. بر اين اساس امام صادق (ع) يكي از مهم ترين ويژگي هاي شيعيان را تقوا و صبر در برابر سختي ها و حوادث گوناگون زندگي معرفي فرموده است. آن حضرت در گفتگويي با يكي از اصحاب خود فرمود: يَا ابْنَ جُنْدَبٍ لَوْ أَنَّ شِيعَتَنَا اسْتَقَامُوا لَصَافَحَتْهُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ لَأَظَلَّهُمُ الْغَمَامُ وَ لَأَشْرَقُوا نَهَاراً وَ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَ لَمَا سَأَلُوا اللَّهَ شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُمْ (6) اگر شيعيان ما استقامت بورزند ملائكه با آنها مصافحه خواهند نمود و ابر بر سرشان سايه مي افكند و روزهاى روشن و تابان دارند و از بالا و پائين نعمت بر آنها فرو مي ريزد و هر چه از خدا بخواهند بايشان مى‏بخشد.
پايبندي به نماز اول وقت نيز از شاخصه هاي محب اهل بيت است. امام جعفر صادق (ع) فرمود: شيعيان ما را در سه مورد آزمايش كنيد: هنگام فرا رسيدن اوقات نماز كه چگونه مراقب آن هستند، و در مورد اسرارى كه نزد آنان هست كه چگونه آن را از دشمنان ما حفظ مى‏كنند، و در زمينه اموالشان كه چگونه بوسيله آن به برادرانشان يارى مى‏دهند.(7)
و شاخص هاي ديگري همانند: بسيار تلاوت كردن قرآن و تدبر در آن ، زهد و ساده زيستي، تلاش براي اصلاح خود و جامعه، امانت داري و صداقت، رسيدگي به امور خانواده و محبت به آنان، رعايت ادب در معاشرت با ديگران ... پس اگر اين امور را رعايت مي كنيم مي توانيم در محضر ائمه سربلند باشيم و خود را رهرو و دوستدار آنها معرفي كنيم. در غير اين صورت محبت آنها چيزي جز ادعا براي ما نيست. هر كسي بايد دوستي و ارادت خود را به طريقي نشان بدهد و نحوه اظهار ارادت ما شيعيان نيز دوري از گناه و عمل به واجبات است. البته اگر غفلتي از ما صورت بگيرد و گناهي انجام دهيم و يا واجبي را ترك كنيم محبت اهل بيت به فريادمان خواهد رسيد و مارا از عذاب الهي نجات خواهد داد. در چنين مواردي است كه اهلبيت نيز دوستدار شخص خواهند بود و شفاعتشان را شامل حال ما خواهند كرد.
پي نوشت ها
1. كليني، كافي، دارالكتب الاسلاميه، 1374ش، ج 2، ص 415.
2. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، نشر صدرا ،1375ش،ج 1، ص 320 به بعد.
3. الحكم الزاهره، عليرضا صابري يزدي، ترجمه محمد رضا انصاري، ص 468، ناشر سازمان تبليغات اسلامي - قم.
4. كليني، الكافي، دارالكتب، چاپ1365، ج2، ص238.
5. آل عمران (3)، آيه 186و در آيات 125 و 120همين سوره.
6. همان، ج 75، ص 280.
7. همان، ج 83، ص 22.
موفق باشید.

با سلام، در زیارت عاشورا هنگامی که می فرمایید « اَللَّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثَّانِىَ وَالثَّالِثَ والرَّابِعَ » منظور از اولی و دومی و سومی و چهارمی چیست؟ با تشکر

پاسخ:
در بعضي از كتب معتبر كه اين زيارت را نقل كرده اند، اين فصل بدين صورت نيست مثلا در كامل الزياره ابن قولويه اين فصل به اين عبارت آمده:
«اللهم خص انت اول ظالم ظلم آل نبيك باللعن ثم العن اعداء آل محمد من الاولين و الآخرين الهم العن يزيد و...».(1)
سيد ابن طاووس هم بعد از ذكر اين زيارت مي نويسد: در مصباح الكبير دو فصل آخر كه صد بار تكرار مي شوند، وجود ندارد. (2)
اگر معصوم مي خواست اين افراد را به نام بشناسيم و به نام لعنت كنيم، نام آنان را مي برد.
ما هم مثل معصوم مي گوييم:
خدايا! اولين و دومين و سومين و چهارمين ظالم بر خاندان پيامبر را لعن كن و يزيد را به عنوان نفر پنجم و بقيه ظالمان كربلا (و غير كربلا را).
در تاريخ آمده است كه:
وقتي دشمنان شيخ طوسي سعايت او را نزد خليفه عباسي كردند و خليفه منظور از اين افراد را كه در زيارت نقل شده در مصباح آمده، از شيخ پرسيد، شيخ جواب داد: اولي هابيل است كه قابيل را به ناحق كشت. دوم قيدار پي كننده شتر صالح است. سوم قاتل يحيي بن زكريا است. چهارم ابن ملجم قاتل علي بن ابي طالب است. افراد نامبرده هم قاتلان امام حسين هستند.(3)
گرچه توجيه شيخ (قدس سره) توجيه خوبي است، ولي اگر اين عبارت از معصوم (عليه السلام) صادر شده باشد، منظورش را به ابهام فرموده است و كسي هم نمي تواند به يقين بگويد منظور معصوم چيست.

پي نوشت ها:
1. ابن قولويه، كامل الزيارات، اول، نجف، مرتضوي، 1356 ق، ص 332.
2. ابن مشهدي، مزار، ص 485 پاورقي.
3. شيخ طوسي، استبصار، چهارم، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1362ش، ج1، ص16 (مقدمه در ترجمه و زندگي نامه شيخ).
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام،

1- درسته که حضرت مهدی موعود بعد از ظهور برای مسیح زن اختیار می کنه؟ آیا این زن، زن خاصی هست...؟

2- چرا رجعت از امام حسین (علیه السلام) شروع میشه نه حضرت علی (ع)...؟

3- درسته امام زمان بعد از ظهور در مسجد حنانه زندگی می کنه...؟

4- درسته مسیح در مسجد براثا با زنش زندگی می کنه و ملکیت این مسجد واقعا برای مریم مقدس بوده و ارث مسیح است و علت اکرام این مسجد چیه...؟

باتشکر

پاسخ1:
چنين مطلبي در منابع معتبر يافت نشد.
--------------------------

پاسخ2:
علت اينكه امام حسين (علیه السلام) اولين كسي است كه رجعت مي كند، معلوم نيست، در روايات نيز به علت اين امر اشاره نشده. آنچه در برخي روايات آمده، اين است: اولين كسي كه در جريان رجعت به دنيا برمي گردد، امام حسين (ع) است. امام صادق(ع) فرمود: نخستين كسي كه زمين براي او شكافته مي‌شود و به زمين باز مي گردد،‌ حسين بن علي(ع) است».(1) در روايت ديگر آمده «نخستين كسي كه به دنيا رجعت مي‌كند، حسين بن علي(ع) است. به قدري حكومت مي‌كند كه از كثرت سنّ ابروهايش ، روي ديدگانش مي‌ريزد».(2)
شايد ويژگي هايي كه امام حسين دارد آن حضرت را در اين موضوع متمايز نموده است و اين امتياز (رجعت) نصيب ايشان گرديده است.
1) فداكاري‏هاي امام حسين (عليه‏ السلام)، دين را زنده كرد و نقش او در زنده نگه داشتن دين اسلام، ويژه و حائز اهميت است.
2) مصيبت حضرت امام حسين (عليه‏ السلام)، براي هيچ امام و پيامبري پيش نيامده است. مصيبت امام حسين (عليه‏ السلام)، از همه مصيبت‏ ها بزرگ‏ تر و سخت‏ تر بود. اگر عامل ديگري هم در كار نبود، همين عامل كافي است كه نشان بدهد چرا براي امام حسين (عليه‏ السلام) اين ويژگي وجود دارد.
3) دشمنان اسلام با به شهادت رساندن امام حسين (عليه‏ السلام)، قصد نابود كردن دين اسلام را داشتند. دشمنان امام حسين (عليه‏ السلام) كه اين ستم ها را برخاندان پاك رسول خدا روا داشتند و تلاش كردند حتي حادثه كربلا، به كلي فراموش شود. نيز بايد دوباره به دنيا رجعت نموده و تقاص بخشي از ستم ها را بپردازند.
رجعت اختصاص به بهترين انسان ها و پليدترين انسانها دارد. كساني كه مصائب مذكور را بر اهل بيت روا داشتند پليد ترين انسانها هستند و بايد رجعت نموده و در برابر ستم ديدگان قرار گيرند تقاص دنيايي را نيز پس دهند.
در اين باره به كتاب هاي زير مراجعه فرماييد:
-مجتبي تونه اي، موعود نامه (رجعت امامان)
- محمدكاظم قزويني، امام مهدي (ع) از ولادت تا ظهور.

پي‌نوشت‌ها:
1.علامة مجلسي ، بحار الأنوار، بيروت – لبنان،، ناشر : دار إحياء التراث العربي سال چاپ : 1403 - 1983 م ، ج 53، ص 63 .
2 .همان ، ص46.
-----------------------------------

پاسخ3:
چنين مطلبي در منابع معتبر يافت نشد.
-----------------------------------

پاسخ4:
چنين مطالبي در منابع معتبر يافت نشد.
اما علت اكرام اين مسجد:
در غرب بغداد، روستايي به نام براثا وجود داشت كه اكنون محلّه اي از شهر محسوب مي شود و پيشينه آن به قبل از اسلام باز مي گردد. براثا از كلمه «برثيا»، به معناي «بيرون» گرفته شده است .
ويژگي هاي مسجد براثا كه به آن فضيلت و برتري داده، چنين است:
1. امام علي(ع) در سرزمين براثا چند روزاقامت كرد. در سال (37هـ .ق.) هنگامي كه در جنگ خوارج، از منطقه نهروان به كوفه باز مي گشت، در راه، به سرزميني در نزديكي براثا رسيد و پرسيد: نام اين سرزمين چيست؟ گفتند: زوراء.
فرمود: از اين سرزمين دوري كنيد؛ زيرا ممكن است فرو رود. راه خود را ادامه دادند و به سرزمين ديگري رسيدند، فرمود: اين سرزمين چه نام دارد؟ گفتند: بحرا. در آنجا هم توقف نكرد و به راه خود ادامه داد. پس از اندكي، از دور شبحي ديده شد، نزديكتر كه آمدند، ديدند آن سياهي، صومعه راهبي (مسيحي)، به نام حباب است. راهب كه سر و صداي لشكريان را شنيد، از صومعه بيرون آمد. امام علي(علیه السلام) به راهب گفت: «مي خواهيم در اين مكان پياده شويم». راهب گفت: «خير، شما و لشكرتان، اين سرزمين را ترك كنيد.»
حضرت علّت را پرسيد. راهب پاسخ داد: «در كتاب ما آمده است: در اين سرزمين هيچ كس توقف نمي كند، مگر اينكه پيامبر يا وصي او باشد و بخواهد با لشكر خود در راه خدا بجنگد.»
حضرت در جواب سخنان راهب فرمود: «من وصيّ سيّد الانبيا هستم و نيز سيد اوصيايم.»
راهب با تعجب پرسيد: «شما از بزرگان قريش و وصي محمدبن عبدالله هستيد؟»
امام جواب داد: «آري، من همان شخص هستم.»
راهب گفت: «خبر شما را در انجيل ديده ام كه در اين سرزمين پياده خواهي شد. اكنون شما در سرزمين براثا هستيد؛ جايي كه روزگاري خانه مريم و عيسي بوده است.
امام در جواب فرمود: «صبر كن اي راهب و ديگر سخن نگو»، سپس حضرت نزديك محلي رفت و با پاي خود خاك را كنار زد و گفت: «اين چشمه حضرت مريم است» و آنگاه به لشكريان دستور داد 17 ذراع خاك را كنار زدند، ناگهان سنگ سفيدي ظاهر شد، امام فرمود: «مريم، عيسي را بر روي اين سنگ نهاد». سپس امام روي همان سنگ نماز خواند و خيمه اش را روي آن نصب كرد و چهار روز در آنجا اقامت فرمود و در اين مدت روي همان سنگ مشغول عبادت بود. راهب با همين ملاقات، اسلام آورد و گفت: «أشهد أن لا إله إلاّ الله و أنّ محمّداً رسول الله و أنّك عليّ بن أبي طالب وصيّه». پس از آنكه حباب، مسلمان شد، حضرت دستور داد، صومعه را به مسجد تبديل كند.
2. سرزمين مقدسي است كه انبياي بزرگ الهي، چون عيسي و ابراهيم(ع) در آنجا نماز خوانده اند.
3. خانه حضرت مريم و عيسي(ع) در اين سرزمين بوده است.
4. به جز اميرالمؤمنين علي(ع) امام حسن و حسين(ع) هم در آن سرزمين نماز خوانده اند.
5. محلّ دفن يكي از پيامبران الهي احتمالاً حضرت يوشع(ع) است.
6. امام صادق(عليه السلام) فرمود: در كنار شما قبرستاني است كه آن را براثا مي گويند، از آن گورستان 120 شهيد، كه در رتبه شهداي بدر مي باشند، محشور خواهند شد.
به دليل اين قداستِ تاريخي، به خصوص اقامت چند روزه امام علي(ع) در سرزمين براثا، شيعيان در آن محل مسجدي ساختند و اين مكان را مقدس مي شمردند. در طول سالهاي فرمانروايي بني اميه و بني عباس، مسجد براثا از مهمترين پايگاههاي تجمع شيعيان بود. (1)

پي نوشت:
1. ره توشه عتبات عاليات، جمعي از نويسندگان، نشر مشعر،پنجم1388،تهران ،ص398-402.

موفق باشید.

باسلام، لطفا بفرمایید که حالا که خداوند از بدو تولد تا روز مرگ انسان را می داند که چه سرنوشتی در انتظار اوست، پس اراده انسان در اینجا چه نقشی دارد؟ برای مثال حالا که خداوند (عزوجل) و امام حسین (علیه السلام) می دانستند که این راه، راه شهادت است، آیا امام حسین (ع) که این راه را انتخاب کرد یک نوع خودکشی محسوب نمی شود؟ لطفا بطور کامل پاسخ دهید.

پاسخ:
گفتني است كه علم پيشين الهي به سرنوشت انسان منافاتي با اراده و اختيار انسان ندارد. زيرا قضا و قدر علمي خداوند به افعال آدمي به صورت مطلق تعلق نمي گيرد، بلكه متعلق قضا و قدر، عمل انسان با تمام خصوصيات آن است كه از جمله مي توان به اختياري بودن آن و تأثير اراده و قدرت انسان در وقوع آن اشاره كرد بنابراين علم خداوند به صدور فعل از فاعل آن با حفظ تمام خصوصيات موجود در فاعل تعلق مي پذيرد. مثلاً اگر فاعلي فاقد شعور و اختيار باشد، مانند آتش كه منشأ حرارت مي شود، علم الهي به صدور فعل از آن به نحو غيراختياري تعلق مي گيرد، يعني خداوند از ازل مي داند كه فلان آتش در زمان و مكان خاصي به صورت غير اختياري منشأ ايجاد حرارت مي شود، يا فعل حرارت از او صادر مي شود. اما اگر فاعلي داراي شعور و اختيار باشد مانند انسان در افعال اختياري خويش، آنچه از سوي خدا مقدر شد و قضاي الهي به وقوع آن تعلق پذيرفته، آن است كه فاعل مذكور با اختيار و گزينش آزاد خويش افعال خود را انجام دهد.(1)
شهيد مطهرى درباره منافات نداشتن علم الهي با اختيار و آزادي مى گويد: «خداوند از ازل مى داند كه چه كسى به موجب اختيار و آزادى خود طاعت مى كند و چه كسى معصيت. و آنچه كه آن علم ايجاب مى كند اين است كه آن كه اطاعت مى كند به اراده و اختيار خود اطاعت كند و آن كه معصيت مى كند به اراده و اختيار خود معصيت كند.» (2) پس علم پيشين الهي نه تنها با اختيار انسان منافات ندارد، بلكه تأكيد كننده اختيار است. چرا كه اراده و اختيار انسان جزئي از سرنوشت و تقدير او محسوب مي شود و ناگفته نماند همانگونه كه علم پيشين الهي منافاتي با اراده و اختيار انسان ندارد علم پيامبر و امامان و اِخبار آنها از واقعه كربلا و شهادت امام حسين(علیه السلام) نيز منافاتي با ارادي و اختياري بودن حادثه كربلا ندارد. چرا كه اين آگاهي و خبر دادن آنها از طريق دست يابي به لوح محفوظ الهي و يا بر اساس علمي است كه خداوند در اختيار آنها قرار داده است در نتيجه علم آنها نيز درجه اي از علم الهي است كه متصف به وصف اختياريت است به عبارت ديگر پيامبر و يا ائمه (علیهم السلام) خبر مي دادند كه افراد جنايتكار با اختيار خود دست به جنايت مي زنند و امام حسين (علیه السلام) نيز با اختيار خود شهادت را مي پذيرد تا اسلام محفوظ بماند.
با توجه به مطالب مذكور در پاسخ اين سوال كه آيا علم امام حسين (ع) به شهادت خود باعث خودكشي نمي شود؟ مي گوييم كه اولا؛ هر چند ائمه (ع) از علم غيب برخوردارند و به وقايع گذشته و حوادث حال و آينده آگاهي دارند. اما تكليف آنان مانند ساير افراد بشر بر اساس علم عادي است و الا عمل بر اساس علم غير عادي موجب اختلال در نظام عالم هستي مي شود. (3) بنابراين علم غيب براي آنان تكليفي به دنبال نمي‏ آورد.
ثانيا؛ از ديدگاه قرآن و روايات هر نوع به خطر انداختن جان خود، هلاكت و خودكشي محسوب نمي شود. زيرا خود خداوند در جاي جاي قرآن مومنان را دستور به مجاهدت و بذل جان خود در راه اهداف بالاتر مي دهد و كشتن يا كشته شدن را يكي از دو نيكويي قلمداد مي نمايد.(4) بنابراين اگر فداكاري و از خود گذشتگي در راه و هدفي باشد كه عقلاي عالم آن را مي‌پسندند و آنچه در راه او هديه مي‌شود از نظر ارزش، از خود هديه، داراي برتري و فضيلت باشد؛ اين گونه فداكاري ها، نه تنها القاى نفس در خطر و هلاكت و خودكشي محسوب نمي شود، بلكه از نظر ديني يك دستوري الهي و كاري خداپسندانه محسوب مي شود در نتيجه اين فداكاري و ايثار امام حسين (ع) نه تنها خودكشي نيست، بلكه مصداق كامل عمل به دستور الهي و كاري خداپسندانه است.

پي نوشت ها:
1. آموزش كلام اسلامي، نشر طه، قم،1377ش، ج 1، ص 329.
2. مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران،1374ش، ج 1، ص 435؛ جعفر سبحاني، منشور جاويد، ج 4، ص 336.
3. آيت الله لطف الله صافي، معارف دين،نشر آستان مقدسه معصومه قم 1382ش، ج 1، ص 121.(با تلخيص)
4. توبه ( 9) آيه 52 ، نساء (4) آيه 74.
موفق باشید.

 با سلام، متن یا نوشته ی پرچم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) در روز عاشورا چه بود؟ با توجه به اینکه این موضوع مورد بحث بین جوانان هیئت قرار گرفته، خواهشمندم در صورت امکان در اسرع وقت پاسخ داده شود البته با ذکر منبع

پاسخ:
در اين باره با وجود جستجوي فراوان، چيزي نيافتيم.
روشن است كه در گذشته پرچم ها مانند اين عصر داراي مشخصات روشن يا نوشته مخصوص نبوده و اگر به صورت محدوه چنين چيزي وجود داشته، انگيزه اي براي ثبت آن وجود نداشته است. چون در ان عصراين گونه مسائل مورد توجه ومهم تلقي نمي شد.
موفق باشید.

صفحه‌ها