ابتدا بايد بگوييم كه معناي نفخ روح و دميدن روح، دميدن محسوس و مادي نيست بدين معنا كه از خدا چيزي جدا شده و به انسان دميده شود؛ اگر در اينجا روح به خدا نسبت داده شده براي دلالت بر عُلّو و شرافت اين روح و تقدس آن است يعني خداوند متعال در روند خلقت انسان علاوه بر جسم مادي بشري، شئ ارزشمند ديگري نيز خلق نموده است كه ما همان تعبير روح يا نفس را درباره آن بكار مي بريم چنانكه خداوند متعال فرموده:« ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقين» (3)« سپس نطفه را بصورت علقه [خون بسته]، و علقه را بصورت مضغه [چيزي شبيه گوشت جويده شده]، و مضغه را بصورت استخوانهايي درآورديم و بر استخوانها گوشت پوشانديم سپس آن را آفرينش تازهاي داديم پس بزرگ است خدايي كه بهترين آفرينندگان است»
بعد از اينكه حقيقت انتساب روح به خدا روشن شد و فهميديم كه معناي نفخ روح اين نيست كه روحي و شيئي از خدا جدا شده و به إنسان ملحق شده پاسخ سؤال شما نيز روشن مي شود يعني همانطور كه نفس مطمئنه چيزي نيست كه از خدا جدا شده و به انسان ملحق گشته نفس اماره هم چيزي نيست كه از دم خداوند بر انسان وارد شده باشد چرا كه اساسا دم و بازدمي در كار نيست. بلكه خداوند متعال روح شريفي را براي انسان خلق نموده كه اين روح و نفس به سبب تعلق گرفتن به بدن مادي داراي شئون و مراتبي است كه علماي أخلاق طبق برداشتي كه از آيات قرآن داشته اند نام اين مراتب را نفس اماره (4) و لوّامه (5) و مطمئنه (6)گذاشته اند.
پي نوشت ها:
1. شيخ انصاري، فرائدالأصول، قم، دفتر انتشارات اسلامي، بي تا، ج 1، صفحه 137.
2. علامه مظفر، أصولالفقه، قم، اسماعيليان، بي تا، ج 2، صفحه 82
3. مؤمنون(23) آيه 14.
4. « وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي...». (يوسف(12) آيه 53) « من هرگز خودم را تبرئه نميكنم، كه نفس (سركش) بسيار به بديها امر ميكند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند...».
5. « وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ (قيامت(75) آيه2) « و سوگند به (نفس لوّامه و) و جدان بيدار و ملامتگر (كه رستاخيز حقّ است)».
6. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ »(فجر(89) آيه27 ) « تو اي روح آراميافته».