سوره شمس

اين بيان كلي براي همه انسان ها است كه بدانيم اين نوع در عالم خلقت تربيت پذير است

اين بيان كلي براي همه انسان ها است كه بدانيم اين نوع در عالم خلقت تربيت پذير است و در مكتبي خاص به اشاره و رمز همه آن چيزي كه محتاج به آن است را خواهد يافت.اين نوع، تحمل آن را دارد كه به او الهام شود كه خوبي يا بدي چيست، زيرا آيه قبل محمل استشهاد اين آيه و معرف آن است"وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها"(2) قسم به جان آدمي و آن كس كه آن را (آفريد و) و منظّم كرد،اين يك نظم معمولي نيست! اين يك نظم در بهترين شكل و قواره است كه بدون هيچ سابقه و مقدمه اي، فطرتا تعليم پذير است.
خداي متعال وقتي از روح خود در اين پيكره دميد،"فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي‏ فَقَعُوا لَهُ ساجِدين(3) هنگامي كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگي براي او سجده كنيد! از همان ابتدا؛ هر آن چه لازم داشت (از فهم خير و شرّ) به دست آورد.
مفسرين در تفسير اين آيه نوشته اند:
1.و اما(خداي متعال) در خصوص هدايت انسان فرمود" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها،فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" كه به حكم اين آيه فجور و تقواي انسان ها براي آن ها معلوم و به الهامي فطري و خدايي مشخص شده است، هر كسي مي‏داند چه كارهايي سزاوار است انجام دهد،تا رعايتش كند، و چه كارهايي سزاوار انجام نيست، ... و شايد به همين جهت فجور و تقوا را به نفس نسبت داد.(4)
2.اين آيه به يكي از مهم ترين مسائل مربوط به آفرينش انسان پرداخته مي‏افزايد:" پس از تنظيم قوي و جسم و جان آدمي،" فجور" و" تقوي" را به او الهام كرد" "فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها".
آري هنگامي كه خلقتش تكميل شد، و" هستي" او تحقق يافت، خداوند" بايدها و نبايدها" را به او تعليم داد، و به اين ترتيب وجودي شد از نظر آفرينش مجموعه‏اي از" گل بد بو" و" روح الهي" و از نظر تعليمات" آگاه بر فجور و تقوي" و در نتيجه وجودي است كه مي‏تواند در قوس صعودي(وقتي كه خدا شناس مي شود) برتر از فرشتگان گردد ... و در قوس نزولي(وقتي كه دنيا آرزو و آمالش مي شود) از حيوانات درنده نيز پست مي گردد گردد و به مرحله" بَلْ هُمْ أَضَلُّ" برسد و اين منوط به آن است كه با اراده و انتخاب گري خويش، كدام مسير را برگزيند.(5)
3.لازم به يادآوري است كه معني اين آيه "فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" اين نيست كه خداي متعال عوامل فجور و تقوي را در درون جان آدمي ايجاد كرد، عواملي كه او را به فجور و آلودگي و دريدن پرده‏هاي حيا دعوت مي‏كند، و عواملي كه او را به خيرات و نيكي ها مي ‏كشاند، آن چنان كه بعضي پنداشته، و آيه را دليلي بر وجود تضاد در درون وجود انسان دانسته ‏اند، بلكه مي ‏گويد اين دو حقيقت را به او الهام و تعليم كرد، يا به تعبير ساده- تر راه و چاه را به او نشان داد، همان گونه كه در آيه 10 سوره بلد آمده است.
... به تعبير ديگر: خداوند آن چنان قدرت تشخيص و عقل و و جدان بيدار، به او داده كه" فجور" و" تقوي" را از طريق" عقل" و" فطرت" در مي‏يابد.
بنا بر اين، بعضي از مفسران گفته‏اند اين آيه در حقيقت اشاره به مساله" حسن و قبح عقلي" است كه خداوند توانايي درك آن را به انسانها داده است.(6)
قابل توجه اينكه خداوند نعمت هاي فراواني در اختيار بشر گذارده، ولي از ميان تمام اين نعمت ها در اينجا روي مساله الهام" فجور" و" تقوي" و درك حسن و قبح تكيه كرده، چرا كه اين مساله سرنوشت ‏سازترين مسائل زندگي بشر است.(7)
تفسير آيه شريفه در روايات:
في تفسير علي بن إبراهيم قال: أخبرني ابي عن سليمان الديلمي عن أبي بصير عن ابي عبد الله عليه السلام قال: سألته عن قول الله عز و جل: ... "فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها" قال: بين لها ما تأتي و ما تترك.(8)
نتيجه:
خداي متعال هرگز گناه را به انسان الهام نمي كند،او راه خوب و بد و تشخيص آن را به انسان مي آموزد. اين آموزش فطري همراه با اراده در اختيار انسان قرار مي گيرد، پس در مسيري گام بر مي دارد كه خوب و بدش به او الهام شده با اختيار تن به قبيح (فجور) يا حسن(تقوا) مي دهد.
پي نوشت ها:
1.سوره مومنون،آيه 24.
2.سوره شمس، آيه 7.
3. سوره حجر،آيه 29.
4.طباطبايي محمد حسين،تفسير الميزان،ترجمه موسوي همداني محمد باقر،قم،انتشارات اسلامي،سال 1374 ه ش،چاپ پنجم، ج‏2، ص 175.
5.مكارم شيرازي ناصر،تفسير نمونه،تهران،انتشارات دار الكتب الاسلاميه،سال 1374 ه ش،چاپ اول، ج‏27، ص 46.
6.همان.
7.همان،صفحه 47.
8.عروسي حويزي عبد علي بن جمعه،تفسير نور الثقلين،قم،انتشارات اسماعيليان،سال 1415ه ق،چاپ چهارم، ج‏5، ص 586.