پرسش وپاسخ

برخی از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان نموده‏‌اند
یورش به خانه وحی

برخی از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان نموده‏‌اند که به نمونه‌هایی اشاره می‌‏شود:
مصادر اول: طبری: او که نسبت ‏به خلفا تعصب خاصی دارد، به این مقدار اعتراف می‏‌کند: « اتی عمر بن خطاب منزل علی فقال: لاحر قن علیکم او لتخرجن الی البیعة» «عمر بن خطاب در برابر خانه علی علیه السلام قرار گرفت و گفت: براستی [خانه را] بر روی شما به آتش می‏کشم و یا اینکه شما برای بیعت خانه را ترک گویید»
ابن قتیبه دینوری: این نویسنده گامی فراتر رفته، می‏‌گوید: خلیفه نه تنها تهدید کرد، بلکه دستور داد که در اطراف خانه هیزم جمع کنند و افزود: «به خدایی که جان عمر در دست اوست! یا باید خانه را ترک کنید و یا اینکه خانه را آتش زده و می‏سوزانم» «وقتی به او گفته شد که دختر گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، فاطمه در خانه است، گفت: «هر چند فاطمه در آن باشد»(1)
ابن عبد ربه اندلسی می‏گوید: خلیفه به عمر ماموریت داد که متحصنان را از خانه بیرون کشد و اگر مقاومت کردند با آنان نبرد نماید، از اینرو عمر آتشی آورد که خانه را بسوزاند «فاقبل بقبس من النار علی ان یضرم علیهم الدار» در این موقع با فاطمه علیها السلام روبرو گردید، آن حضرت فرمود: فرزند خطاب! آمده‏ای خانه ما را به آتش بکشی؟ وی گفت: آری، مگر اینکه بسان دیگران با خلیفه بیعت نمایید.(2)
شبیه اعترافات فوق را ابوالولید محب الدین محمد بن شخته الحنفی قاضی حنفیها در حلب متوفای سال 815 دارد.(3)
ابی خیزرانه در کتاب غرر نیز چنین مطالبی دارند.(4) و همچنین ابن واضح یعقوبی (5)، عمر رضا کحاله در کتاب «اعلام النساء» و ابراهیم بن عبدالله یمنی در کتاب «الاکتفاء» و ... این امور را ذکر کرده‏‌اند.
مصادر دوم: گروهی از تاریخ نویسان اهل سنت ‏به آخرین مرحله از جسارت به خانه زهرا علیها السلام نیز اعتراف نموده‌‏اند، و صریحا گفته‏‌اند که عمر خانه علی علیه السلام و زهرا علیها السلام را آتش زد. از جمله:
محمد بن عبدالکریم بن احمد شافعی، معروف به شهرستانی (579 – 548)، از ابراهیم بن سیار بن هانی، معروف به نظام، متوفای سال 231 - که از اعاظم شیوخ معتزله و استاد جاحظ بوده است - نقل کرده است که گفت: «... وکان عمر یصبح احرقوها بمن فیها وما کان فی الدار غیر علی وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام، و عمر بود که فرمان داد خانه را با کسانی که در آن قرار دارند بسوزانند، در حالی که در خانه جز علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام کسی نبود»
مصادر سوم: مسعودی گفته است: «فَوَجَّهُوا اِلی مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیِّدَةَ النِّساءِ بِالْبابِ حَتّی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛ پس [عمر و همراهان] به خانه علی علیه‏‌السلام رو کردند و هجوم برده، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان که محسن را سقط نمود»
نظّام، طبق نقل عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) می‏گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها(6) به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود»
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق.)، به نظّام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَنَّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ؛ عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت علیهم‏السلام جلوگیری کرد»(7)
صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنّت می‏گوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها(8) ؛ به راستی عمر آنچنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سِقط نمود»
مقاتل بن عطیّه می‏گوید: «ابابکر بعد از آنکه با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش کشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آنچنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت [و بر اثر آن صدمات] حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آنکه از دنیا رفت»(«اَرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذا وَ جَماعَةً اِلی دارِ عَلیٍّ وَ فاطِمَةَ علیهماالسلام وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلی دارِ فاطِمَةَ وَ اَحْرَقَ بابَ الدّارِ وَ لمّا جائَتْ فاطِمَةُ خَلْفَ الْباب تَعَدَّدَ عَمَرُ وَ اَصْحابُهُ وَ عَصَرَ عُمَرُ فاطِمَةَ علیهاالسلام خَلْفَ البابِ حَتّی اَسْقَطَتْ جَنینَها وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها وَ سَقَطَتْ مَریضةً حَتّی ماتَتْ»(9)
طبق نقل علمای اهل سنت، رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله هم واقعه شهادت حضرت زهرا را پیش‌بینی كرده بودند. جوینی از علمای بزرگ اهل سنت (ذهبی در مورد او می‌گوید امام و پیشوا محدث یگانه و كامل و فخر اسلام و با دیانت و صالح بود.(10))، نقل می‌كند كه رسول خدا فرمودند: «من هر وقت او را می‌بینم یاد آن اتفاقی می‌افتم که بعد از من برایش رخ خواهد داد. گویا می‌بینم که ذلت در خانه وی داخل شده، حرمتش شکسته شده ، حقش غصب گردیده ، از ارثش محروم گردیده ، پهلویش شکسته شده است و فرزند در رحمش سقط شده است در حالیکه صدا می‌زند یا محمداه ولی کسی جواب او را نمی‌دهد... او اول کسی است که از خانواده ام به من خواهد پیوست. او د ر حالی نزد من می‌آید كه اندوهگین و سختی کشیده و غمگین است و کشته (شهید) شده است.(11)

پی نوشت:

1-  الامامة والسیاسة، ج‏2، ص‏12؛ اعلام النساء، ج‏3، ص‏1205
2- عقدالفرید، ج‏4، ص‏260; تاریخ ابی الفداء، ج‏1، ص‏156; اعلام النساء، ج‏3، ص‏1207
3- شرح ابن ابی الحدید، ج‏2، ص‏19 و ج‏1، ص‏134؛ احمد بن یحیی بلاذری متوفای 279 ؛ انساب الاشراف، ج‏1، ص‏586؛ تلخیص الشافی، ج‏3، ص‏76
4- نهج الحق و کشف الصدق، ص‏271
5- تاریخ یعقوبی، ج‏2، ص‏126
6- الملل و النحل، عبدالکریم شهرستانی، ج1، ص57
7- اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107
8- الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347
9-  الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 16
10- ر.ك تذکرة الحفاظ ج 4 ، ص 1505- 1506 ، رقم 24
11- فرائد السمطین ج2 ، ص 34 و 35

چون آیه‌ی 26 سوره اسراء نازل شد، رسول خدا فاطمه زهرا سلام الله علیها را طلبیدند و فدک را به ایشان بخشیدند
فدک

رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بعد از آنکه از فتح خیبر بازگشتند خداوند رعب و وحشت را در قلوب اهل فدک که از یهودیان سرسخت بودند افکند، ‌آنها کسی را خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرستادند و با ایشان صلح کردند در برابر اینکه نیمی‌از فدک را به آن حضرت واگذار کنند، پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله هم خواسته‌ی آنها را پذیرفتند و این صلح را امضاء نمودند. به این ترتیب فدک ملک شخصی رسول خدا شد(1)، زیرا طبق صریح آیه‌ی قرآن چیزی را که بدون جنگ به دست مسلمین بیفتند منحصرا حق پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله است.
در سوره‌ی حشر می‌فرماید: «وَما أَفاءَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَیهِ مِنْ خَیل وَلا رِکاب وَلکنَّ اللّهَ یسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلى مَنْ یشاءُ وَاللّهُ عَلى کلِّ شَیء قَدیرٌ» «وآنچه را خدا از آنان به رسولش بازگردانده چیزى است که شما براى به دست آوردن آن نه اسبى تاختید و نه شترى، ولى خداوند رسولان خود را بر هر کس بخواهد مسلط مى‏سازد و خدا بر هر چیز توانا است» (حشر/6)
از طرف دیگر به فرمان خداوند‌، رسول اکرم این ملک را به حضرت زهرا سلام الله علیها هدیه دادند. مفسر معروف جلال الدین سیوطی در تفسیر در المنثور در ذیل آیه‌ی 26 سوره اسراء «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى‏ حَقَّهُ» «حق نزدیکان را به آنها بده» از ابو سعید خدری نقل می‌کند که: چون این آیه نازل شد رسول خدا فاطمه زهرا سلام الله علیها را طلبیدند و فدک را به ایشان بخشیدند.(2)
مورخان بسیاری مثل طبری و ابن اثیر نیز به این ماجرا اشاره کرده اند، حتی امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه نامه 45 این موضوع را بیان می‌کنند.

پی نوشت:
1- کتاب الأموال، ج 1، ص 14، باب صنوف الأموال التی یلیها الأئمة للرعیة وأصولها فی الکتاب والسنة؛ نیز رجوع کنید به تفسیر قُرْطُبى، الجامع لأحکام القرآن: 9، الجزء 18، ص 9 ـ 1
2- الدر المنثور سیوطی، ج 5، ص 273/ مسند أبی یعلى، ج 2، ص 334 و ج 2، ص 534

حضرت زهرا سلام الله علیها فدک را ابتدا به عنوان هدیه و هبه ای که از رسول خدا دریافت نمودند مطالبه کردند
فدک

حضرت زهرا سلام الله علیها فدک را ابتدا به عنوان هدیه و هبه ای که از رسول خدا دریافت نمودند مطالبه کردند و پس از ممانعت ابوبکر، فدک و زمین‌های خیبر را به عنوان ارث از غاصبان مطالبه کردند. زیرا رسول خدا علاوه بر فدک اموال دیگری هم داشتند، که آن اموال از طریق ارث به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌رسید. بنابراین حضرت زهرا سلام الله علیها، ارث خود را از ابوبکر طلب کردند.(1)
اما ابوبکر گفت، من از پیامبر شنیدم که فرمود «ما پیامبران ارثی از خود نمی‌گذاریم و هر چه که بعد از ما بماند صدقه خواهد بود»
پس از این بود که حضرت زهرا سلام الله علیها خطبه فدکیه را ایراد کردند و در آن فرمودند «...شما اکنون گمان مى‌کنید که ما ارث نمی‌بریم، آیا به دنبال حکم جاهلیت هستید؟ و براى اهل یقین، چه حکمى، نیکوتر از حکم خداوند است؟ اى مسلمانان! آیا بر ارثم مغلوب شدم، اى پسر ابوقحافه! آیا در کتاب خدا هست که تو از پدرت ارث ببری؛ ولى من از پدرم ارث نبرم، همانا سخن دروغ به خدا و رسولش نسبت داده‌ای»(2)
در احتجاجی دیگر (3) ایشان خطاب به ابوبکر فرمودند قرآن می‌گوید: سلیمان از داوود ارث برد «وَوَرِثَ سُلَیمَانُ دَاوُدَ» ( سوره نمل آیه 16) زکریا از خداوند فرزندی طلب کرد که از او و آل یعقوب ارث ببرد. « فَهَبْ لِی مِن لَّدُنک وَلِیاً یرِثُنِی وَیرِثُ مِنْ آلِ یعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیاً» (سوره مریم آیه 5 و6.)

پی نوشت:
1- صحیح البخاری، ج 4، ص 1481، ح3810، کتَاب الْمَغَازِی، بَاب حدیث بَنِی النَّضِیرِ و ج 6، ص 2474، ح6346، کتَاب الْفَرَائِضِ، بَاب قَوْلِ النبی صلى الله علیه وسلم لَا نُورَثُ ما تَرَکنَا صَدَقَةٌ و نیز صحیح البخاری، ج 3، ص 1360، ح3508، کتاب فضائل الصحابة، بَاب مَنَاقِبِ قَرَابَةِ رسول اللَّهِ (ص) وَمَنْقَبَةِ فَاطِمَةَ علیها السَّلَام
2- ابن اثیر جزرى در کتاب منال الطالب، باب أحادیث الصحابیات، دو خطبه از صدیقه شهیده سلام الله علیها، با موضوع دادخواهى از ابوبکر نقل کرده است.
3- این احتجاج در کتاب الطبقات الکبرى، ج2، ص315 ذکر شده است.

فدک مجموعه‌ای از باغات و مزارعی بود در اطراف مدینه که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آن را به صلح از یهودیان خیبر گرفته و به حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ بخشید
باغ فدک

در منابع تاریخی معتبر آمده فدک مجموعه‌ای از باغات و مزارعی بود در اطراف مدینه که پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آن را به صلح از یهودیان خیبر گرفته و به حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ بخشید.(1)
بلاذری می‌نویسد که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نصف آن جا را به صلح خالصه خویش نمود. بنابر نقل بلاذری از عایشه وقتی که زنان پیامبر در زمان عثمان ارث خود را مطالبه نمودند، عایشه جواب داد: «... انما هذا المال لِآل محمد..»(2)
از این حدیث دو نتیجه مهم حاصل می‌شود؛ اول این که زنان پیامبر جزء آل محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیستند، دوم این که فدک را حضرت صلی‌الله‌علیه‌وآله به دخترش فاطمه سلام الله علیها داده بود، چنان که نقل کرده است که فاطمه سلام الله علیها به ابی‌بکر گفت رسول خدا فدک را به من هبه نمود، آن را به من بازگردان..(3)
بلاذری که یکی از علمای اهل سنّت است، چند روایت معتبر در این مورد نقل کرده است که ملک فدک مال رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله از درآمد آن به خاندان خود می‌داد که فاطمه سلام الله علیها آن را از رسول خدا خواست و رسول خدا آن را به فاطمه سلام الله علیها بخشید و همچنین این مورخ نقل نموده است که عمر بن عبدالعزیز آن را به اولاد فاطمه سلام الله علیها برگرداند، چنان که عمر بن عبدالعزیز بعد از رسیدن به خلافت خطبه‌ای خواند و گفت فدک «فیء» رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود که آن را به فاطمه ـ سلام الله علیها ـ داد... مأمون نیز آن را طی نامه‌ای به فرزندان فاطمه سلام الله علیها برگرداند و گفت این ملک را رسول خدا به دخترش فاطمه بخشیده است و وارثین او و فرزندانش مالک حقیقی آن هستند(4) و قد کتب امیر المؤمنین (مأمون) الی المبارک الطبری مولی امیر المؤمنین (مامون) یا مره برد فدک علی ورثه فاطمه بنت رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ ..(5)
ابن ابی الحدید روایاتی آورده است که دلالت می‌کند پیامبر این ملک را بنابر آیه شریفة «... و آت ذی القربی حقه...» به فاطمه بخشید و هرگز آن حضرت فدک را به عنوان میراث مطالبه ننمود.(6)

پی نوشت:
1- یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، چاپ اول، 1410، ج4، ص271.
2- ابی الحسن بلاذری، فتوح البلدان، قم، منشورات الارومیه، 1404 ق، ص 44.
3- همان، ص 45.
4-همان، ص 46 ـ 47؛ و ابن اثیر الکامل، بیروت، دار صادر، 1399، ج 2، ص 225.
5- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، 1409، ج 4، ص 84.
6- همان

انسان بايد به كمك عقل و فكر خدادادي خود و مشورت با افراد آگاه و متخصص در هر كاري اقدام نمايد.
دعا

چه كنیم كه دعاهایمان مستجاب شود؟

پاسخ: به طور كلي در مورد كيفيت دعا و استجابت آن چند نكته را ياد آوري كنيم :

1- براي برآورده شدن حاجت، دعا و توسل به تنهايي كافي نيست. زيرا خداوند حكيم نظام هستي را بر پايه اسباب و مسببات قرار داده؛ يعني براي پيدايش هر پديده اي، علتي خاص و براي حل هر مشكلي راهكارهاي ويژه اي تعيين نموده است.

 از يك سو به انسان « عقل و انديشه » عنايت كرد تا با كمك آن و مشورت با ديگران راه حل مشكلات را بيابد و افق آينده زندگي خويش را ببيند. بر آن اساس تدبير و برنامه ريزي كند. به هدف برسد، از سويي ديگر دو گونه اسباب و علل مقرر داشته است: مادي و معنوي.

انسان بايد به كمك عقل و فكر خدادادي خود و مشورت با افراد آگاه و متخصص در هر كاري اقدام نمايد. همزمان از آغاز هر كار تا پايان آن با دعا و توسل به لطف و عنايت هاي خداوند اميدوار باشد. از او بخواهد اقداماتش را به هدف و نتيجه مطلوب برساند.

نتيجه آن كه:

دعا و توسل به تنهايي راه­ حل صد در صدي براي حل مشكلات نيست. نمى‏تواند جاى كار ، تلاش ، برنامه ريزى و به كار گيري تخصص در هر كاري را بگيرد، بلكه مكمل آن مى‏تواند باشد.

 بنا بر اين لازم است، هم به عوامل ظاهري توجه شود و هم به عوامل معنوي.

2- اجابت دعا هميشه آن نيست كه خواسته انسان به همان گونه و در همان زماني كه توقع دارد، برآورده شود. گاهي انسان ‌خواسته‌هايي دارد كه برآورده شدني نيست، يا اگر مستجاب شود، به ضرر او يا ديگران است، و او نمي‌داند، يا اجابت دعا به مقدمات و شرايطي نياز دارد كه فراهم نيست، يا زمان آن هنوز فرا نرسيده و. .. .

3- خدايي كه فوق العاده مهربان است و ما را خيلي بيش تر از مادر دوست دارد و ما را براي سعادت و خوش بختي آفريده، چطور ممكن است خواسته و دعاي به حق بنده اش را بشنود و ببيند و در عين حال كاري نكند؟ آيا مي خواهد ما را زجر بدهد؟ آيا مي خواهد قدرت نمايي كند؟ آيا ما را فراموش كرده؟ آيا از اداره آفرينش خود ناتوان گشته؟ آيا. .. . آيا. .. .

بدون شك چنين نيست. بلكه اشكال كار از ناحيه ماست. خداوند دوست دارد كه ما قدرتمند و دانا و باهوش و. .. باشيم. در تقدير خود آگاهانه نقش داشته باشيم. خود و ديگران را خوش بخت كنيم. بزرگ ترين خاصيت مشكلات و بلاها ، درس آموزي به ما و ايجاد حركت آگاهانه است. هر كس كه زودتر درس خود را بگيرد و حركت كند، زودتر از مشكلات رهايي مي يابد. هر كس ديرتر بفهمد يا نفهمد، بايد سر كلاس بلا بنشيند تا بالاخره آن را ياد بگيرد.

4- گاهي ميزان ايمان و باور ،صداقت، «اعتماد » و «حُسن ظن» انسان به خدا از طريق تأخير استجابت و يا عدم استجابت دعاها مورد آزمايش قرار مي گيرد، يعني تأخير در استجابت دعا براي اين هدف است كه فرد«حقيقت ايمان » و جوهر وجودي خود و ميزان «حُسن ظن» خود به خدا را آشكار نمايد، ميزان دلبستگي و علاقه و ايمانش به حقانيت خدا را نشان دهد. آيا تا آن جا با خداست و او را قبول دارد كه خدا تابع او باشد و دعاها و خواسته هايش را اجابت كند يا خود را عبد و بنده تابع خدا مي داند؟

چه بسا يكي از مهم ترين آزمايش هاي خداوند براي بندگان خوبي چون شما تاخير در اجابت ها و سنجش ميزان صبر و حسن ظن شما به خدا باشد. امام صادق (ع) مي فرمايد.

« اصل و اساس حُسن ظن به خدا، ريشه در «حُسن ايمان» و «سلامت دل» دارد. علامت و نشانه اش اين است كه هر چيزي را كه مي بيند (و هر راحتي و گرفتاري به او مي رسد) با چشم بصيرت و پاك، و نگاهي ارزشمند به آن نگرد». (1)

5-  استجابت دعا شرايطي دارد و موانعي كه براي اجابت دعا بايد شرايط را فراهم و موانع را برطرف نمود. از جمله مهم ترين موانع استجابت دعا، انجام گناه است. در دعاي كميل مي خوانيم: " اللهم اغفر لي الذنوب التي تحبس الدعا". معلوم مي شود برخي گناهاني كه دعا را بازمي‏گرداند و مانع استجابت مي‏شوند.

-در صورت تمايل مي توانيد درباره حاجت خود براي ما بنويسيد تا در باره راهكار تحقق آن پاسخ دهيم و يا با شماره (096400)تماس بگيريد تا توضيحاتي عرض كنيم.

پي نوشت:

1. محدث النوري، مستدرك الوسائل، مؤسسه آل البيت، قم، 1408 ه. ق ، ج2، ص110. 

سرمایه ای که مورد نیاز انسان است و با کمتر از آن زندگی او در حد آبرو و شئونش اداره نمی شود، خمس ندارد.
سرمایه

آیا سرمایه کسب و کار خمس دارد؟

پاسخ: به نظر آیت الله خامنه ای و آیت الله مکارم شیرازی: اگر سرمایه به مقداری باشد که با دادن خمس آن نمی تواند با باقی مانده سرمایه مطابق شأن خود کار کند و کارکردن با بقیه، هزینه زندگی او را تأمین نمی کند، سرمایه خمس ندارد؛ اما اگر سرمایه به مقداری باشد که با دادن خمس با باقی مانده آن می تواند هزینه زندگی را تأمین کند بر سرمایه خمس تعلق می گیرد و باید خمس سرمایه را بدهد. ولی اگر با دست‌گردان کردن می تواند پرداخت کند، باید پرداخت نمایید.(۱)

به نظر آیت الله شبیری زنجانی: سرمایه ای که مورد نیاز انسان است و با کمتر از آن زندگی او در حد آبرو و شئونش اداره نمی شود، خمس ندارد.(۲)

به نظر آیت الله سیستانی: سرمایه خمس دارد اما اگر سرمایه کم باشد و با دادن خمس با باقی مانده آن نمی تواند زندگی را اداره کند، در این صورت باید با مرجع تقلید یا نماینده مرجع تقلید خود دست‌گردان کند و خمس آن را کم کم و به تدریج پرداخت کند.(۳)

به نظر آیت الله وحید خراسانی: به سرمایه خمس تعلق می گیرد: اگر سرمایه به مقدار واقی برای کارکردن باشد به فتوی خمس دارد و اگر به مقداری باشد که با دادن خمس، کارکردن با باقی مانده آن کفایت امور زندگی را نکند به احتیاط واجب باید خمس سرمایه پرداخت شود. (در احتیاط واجب می توان به مرجع دیگری که بعد از مرجع تقلید اعلم باشد و فتوی بر عدم وجوب خمس داشته باشد رجوع نمود.) (۴).

پی نوشت:

۱. آیت الله خامنه ای، اجوبة الإستفتائات، سؤال ۹۵۲ و آیت الله مکارم، توضیح المسائل، مسأله۱۵۱۰ و استفتائات جدید، ج۱، سؤال ۳۳۰و ج۲، سوال۵۴۳ .

۲. آیت الله شبیری زنجانی، توضیح المسائل، مسئله ۱۷۹۳.

۳. آیت الله سیستانی منهاج الصالحین ج ۱ مسئله۱۲۱۹ و سؤال تلفنی(۷۷۴۱۴۱۵۰۲۵۱) از دفتر ایشان.

۴. سایت آیت الله وحید خراسانی،احکام خمس، سؤال ۴۶۷ و سؤال تلفنی (۷۷۴۰۶۱۱-۰۲۵۱) از دفتر ایشان.

زینب کبری(س) در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد. در کتاب ریاحین الشریعه آمده است: شب‌زنده‌داری زینب(س) در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم
زینب کبری

پنجم جمادی الاول سال پنجم هجری مصادف است با سالروز ولادت حضرت زینب کبری(س). به همین مناسبت، گذر کوتاهی بر زندگانی گهربار این بانوی بزرگوار داریم:

درباره ولادت حضرت زینب (س) مورخان اقوال گوناگونی را ذکر کرده‌اند.

دو قول مشهور در مورد ولادت ایشان:

نخست؛ پنجم جمادی الاول سال پنجم هجری و دوم؛ برخی نیز سال ششم هجری را سال ولادت ایشان می‌دانند البته اقوال دیگری نیز ذکر شده است.

مادر بزرگوارش حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و پدرش امیرالمؤمنین علی(ع) است. این بانوی بزرگوار در شهر مدینه تولد یافت. مدت زندگی ایشان با مادرش حضرت زهرا (س)حدود پنج یا شش سال بوده است. زندگی حضرت زینب با مادر در سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری به پایان رسید.

شوهرِ زینب عبدالله بن جعفر پسر عموی بزرگوارش است. او یکی از شخصیت‌های مشهور اسلام و از سخاوتمندان به نام و معروف است. حضرت زینب(س) دارای القاب و کنیه‌های زیادی است. یکی از القاب آن حضرت که در روایات آمده، عقیله یا عقیله بنی‌هاشم است که به معنای زن ارجمند و گرامی در فامیل خود، است.

از دیگر القاب آن حضرت می‌توان صدیقه صغری، عارفه، عالمه، فاضله، کامله، و عابده آل علی را نام برد. حضرت زینب (س) تا زمانی که امیرالمؤمنین در مدینه بود با شوهرش عبدالله بن جعفر در مدینه زندگی کردند و زمانی که امیرالمؤمنین پایتخت حکومت اسلامی را به کوفه منتقل کردند به کوفه نقل مکان کردند.

حضرت زینب(س) در کوفه به ارشاد و تعلیم زنان کوفه اشتغال داشت. حضرت علی(ع) در سال 40 هجری در کوفه به شهادت رسید. بنابراین سن حضرت زینب (س) در این زمان تقریبا 35 سال بود. حدود 10 سال هم بعد از شهادت پدر بزرگوارش با برادرش امام حسن(ع) زیست نمود. امام حسن(ع) در سال 50 هجری به شهادت رسید.

بعد از شهادت امام حسن(ع) 10 سال نیز با برادر دیگرش یعنی امام حسین(ع) زندگی کرد. حضور ده ساله زینب (س) در صحنه زندگی برادرش حسین(ع) پر حادثه‌ترین و رنج‌آورترین دوران زندگی ایشان است. حضرت زینب در طول زندگی با مصائب زیادی روبرو شد. اما حضور ایشان در کربلا و دیدن آن صحنه‌های دلخراش و از دست دادن برادران و فرزندان و فرزندان برادر از همه مصیبت‌ها دردآورتر و ناگوارتر بود چرا که در یک روز همه عزیزانش خصوصاً برادرش امام حسین(ع) را از دست داد.

هنگام مصیبت جانگداز کربلا سن حضرت زینب (س) 55 ساله بود. این بانوی بزرگوار در شب یکشنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری رحلت نمود. هر چند اقوال دیگری نیز در مورد ماه وفات ایشان وجود دارد. اما قول مشهور همان 14 ماه رجب سال 62 هجری است. سیدهاشم رسولی محلاتی می‌نویسد: مشهور آن است که وفات آن بانوی معظمه در شب یکشنبه چهاردهم ماه رجب سال 62 هجری اتفاق افتاد. یعنی حدود یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا. اختلافی که در وفات آن حضرت وجود دارد در ماه وفات آن حضرت است و گرنه همه مورخان اتفاق دارند که سال وفات ایشان همان سال 62 هجری است. بنابراین این بانوی شریف تقریباً یک سال و نیم بعد از واقعه عاشورا رحلت فرمود.

برخی از فضائل حضرت زینب(س)

1. صبر: شهید مطهری در این رابطه می‌نویسد: در حماسه حسینی آن کسی که بیش از همه درس تحمل و بردباری را آموخت و بیش از همه این پرتو حسینی بر روح مقدس او تابید خواهر بزرگوارش زینب (س) بود و در ناسخ التواریخ آمده است: محققاً از آغاز خلقت تاکنون از هیچ زنی از زن‌های انبیاء و اولیاء با این حلم و بردباری پدید نیامده است.

2. عبادت: زینب کبری(س) در تمام مدت اسارت تهجد و نماز شبش تعطیل نشد. در کتاب ریاحین الشریعه آمده است: شب‌زنده‌داری زینب(س) در تمام عمرش ترک نشد حتی شب یازدهم محرم.

3. سخنوری: خطبه‌های آتشین و زیبای زینب در کوفه و شام که یزید و یزیدیان را رسوا ساخت در حد اعلای فصاحت و بلاغت بود. شهید مطهری در این رابطه می‌نویسد:

خطابه‌ای که حضرت زینب در مجلس یزید خوانده است از خطابه‌های بی‌نظیر دنیاست.

4. علم: زمانی که حضرت زینب (س) خطبه پرمحتوا و آتشین خود را در بازار کوفه ایراد نمود، امام سجاد(ع) در تأیید مقام علمی زینب (س) فرمود: الحمدلله تو دانشمند و عالمه‌ای بدون معلم و بانوی خردمندی بدون استاد می‌باشی. این سخن امام سجاد(ع) نشان دهنده علم لدنی آن حضرت است.

5. بزرگواری: در بزرگواری آن حضرت (س) همین نکته بس که زمانی که در عصر روز عاشورا دو پسرش را شهید کردند از خیمه پای بیرون نگذاشت در حالی که هنگام شهادت سایر شهدا از خیمه بیرون می‌آمد و امام حسین(ع) را دلداری می‌‌داد ولی اینجا برای این که برادرش حسین(ع) خجالت نکشد از خیمه بیرون نیامد.

6. عصمت: در کتاب «زینب بنت الامام امیرالمؤمنین» مقام عصمت را برای این بزرگوار ذکر می‌کند و می‌نویسد: هر چند مقام عصمت برای ایشان ضروری دین نیست ولی به این مرحله رسیده‌اند... و خلاصه باید گفت: شئونات باطنیه و مقامات معنویه حضرت زینب (س) نایبه زهرا، امینه خدا را هیچ کس نتواند به تحریر و تقریر در آورد. ابن اثیر می‌نویسد: زینب در فصاحت و بلاغت و زهد و عبادت و فضیلت و شجاعت و سخاوت شبیه‌ترین مردم به پدر خود علی(ع) و مادر خود فاطمه (س)بود.

سخن گفتن پیرامون افضل‌بودن اشخاص و مقایسه کردن آنها کار ساده‌ای نیست مگر در جایی که دلیل نقلی و یا عقلی داشته باشیم.
حضرت زینب(س)

سخن گفتن پیرامون افضلیت اشخاص و مقایسه کردن آنها کار ساده‌ای نیست مگر در جایی که دلیل نقلی و یا عقلی داشته باشیم مثلاً دلیل عقلی و نقلی اقامه شده بر اینکه پیامبران و امامان معصوم نسبت به غیر معصومین افضل هستند و به سبب مقام بندگی و ارتباط با غیب و گاه موقعیت رهبری و پیشوایی که دارند از مقام بالاتری برخوردار هستند و این معنا را می‌توان در روایات معصومین علیهم‌السلام به کرات دید.

اما پیرامون مقام و جایگاه شاگردان انبیاء (مانند مؤمن آل فرعون و یا آصف بن برخیا) و تربیت شدگان امامان همچون حضرت زینب سلام‌الله علیها دلیل عقلی نداریم. لذا برای رسیدن به پاسخی مناسب تنها از طریق دلیل نقلی می‌توان به نتیجه رسید.

در روایات پیرامون افضل‌بودن حضرت زینب(س) نسبت به انبیاء چیزی نیامده است. اما آنچه که از بعضی روایات می‌توان استفاده کرد تنها عظمت و رفعت آن حضرت در بندگی و اطاعت او در برابر امام زمان خویش است.

امام سجاد(ع)پیرامون عمه‌اش می‌فرماید: انت عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَیرُ مُفهَّمَةٍ»؛ تو ناخوانده دانایى و نیاموخته خردمندی.

نقل شده که امام حسین(ع) در لحظه آخر از خواهرش خواست که او را در نماز شبش یاد کند.

در روایت دیگری از امام سجاد (ع)نقل شده که فرمودند: «ان عمتی زینب کانت تؤدی صلوات‌ها، من قیام الفرائض والنوافل عند مسیرنا من الکوفة الی الشام و فی بعض منازل کانت تصلی من جلوس لشدة الجوع و الضعف؛ عمه‏‌ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهای واجب و مستحب را اقامه می‏‌کرد و در بعضی منازل به خاطر شدت گرسنگی و ضعف، نشسته ادای تکلیف می‏‌کرد.

از مجموع این دسته از روایات عظمت بندگی آن حضرت کشف می‌شود. اما دلالتی بر افضلیت آن حضرت نسبت به انبیاء ندارد.

 

منابع:

1. احمد بن على طبرسى‏، الإحتجاج

2. ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعة، تهران، دار الکتب الاسلامیه

بیشترین اهل جهنم را در مراحل ابتدایی زنان تشکیل می‌دهند ولی بسیاری از آنان زود پاک‌شده یا به شفاعت از جهنم نجات‌یافته و بهشتی می‌شوند
زنان جهنمی و زنان بهشتی

آیا این روایت صحیح است که بیشترین ساکنان جهنم و کمترین ساکنان بهشت زنانند؟

پاسخ:

روایت به این مضمون از رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله هست ازجمله در همان حدیث حولاء عطار دارد:
والذی بعثنی بالحق نبیا ورسولا، لقد بعثنی المقام المحمود، فعرضنی علی جنته وناره، فرأیت أکثر أهل النار النساء، فقلت: یا حبیبی جبرئیل، ولم ذلک؟ فقال: بکفرهن، فقلت یکفرن بالله عزوجل، فقال: لا، ولکنهن یکفرن النعمة، فقلت: کیف ذلک یا حبیبی جبرئیل ؟ فقال: لو أحسن إلیها زوجها الدهر کله، ( لم یبد إلیها) سیئة قالت: ما رأیت منه خیرا قط.(1)
قسم به آن خدایی که مرا به حق مبعوث کرد و به مقام محمود رساند، جبرئیل بهشت و دوزخ را بر من عرضه کرد و بیشتر اهل جهنم را از زنان دیدم و از جبرئیل علت پرسیدم و ایشان فرمود: به خاطر کفر و ناسپاسی آن‌ها است. غالب زنان از این‌که شوهرشان یک عمر خدمتشان می‌نمایند، تشکر نمی‌نمایند اما همین‌که یک‌بار به زن بدی کند، خطاب به شوهر می‌گوید: در عمرم از تو خیری ندیدم.

با توجه به این روایت و روایات مشابه زنان با توجه به روحیه ناسپاسی و ناشکری‌ای که برخی از آن‌ها  دارند بیشترین اهل جهنم را در مراحل ابتدایی تشکیل می‌دهند ولی بسیاری از آنان زود پاک‌شده یا به شفاعت از جهنم نجات‌یافته و بهشتی می‌شوند ازاین‌رو با بیشتر بودن زنان در بهشت که دار جاوید است ، منافات ندارد ازاین‌رو بنا بر روایات در بهشت یک مرد با چند زن ازدواج می‌کند که این نشان از زیادتر بودن زنان در بهشت نسبت به مردان است. (2)

پی‌نوشت‌ها:
1. محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم، آل البیت، ج 14، ص 243.
2. شیخ صدوق، فقیه، قم، انتشارات اسلامی، ج 3، ص 468.

متأسفانه در طول تاریخ زن مظلوم بوده و امکان رشد و تعالی را از او گرفته‌اند و متأسفانه خود زنان هم در برهه‌های فراوانی از تاریخ، این ظلم گسترده را پذیرا شده‌اند.
جایگاه زن در اسلام

آیا این روایت صحیح است که: از زنان بد باید به خدا پناه برد و از زن خوب نیز باید پرهیز کرد؟

پاسخ:

روایت موردنظر به شرح زیر از سخنان امام علی است:
فاتقوا شرار النساء، وکونوا من خیارهن علی حذر ولا تطیعوهن فی المعروف حتی لا یطمعن فی المنکر (1) از زنان بد خود را نگه‌دارید و از زنان خوب هم حذر و احتیاط داشته باشید و در کارهای خوب از آنان اطاعت نکنید که طمع اطاعت در کارهای بد از شما پیدا کنند.
متأسفانه در طول تاریخ زن مظلوم بوده و تحقیر شده و امکان رشد و تعالی را از او گرفته‌اند و متأسفانه خود زنان هم در برهه‌های فراوانی از تاریخ، این ظلم گسترده را پذیرا شده‌اند.
از طرف دیگر زن به‌طور طبیعی  به زر و زیور و آرایش و خودنمایی گرایش دارد(2) و این گرایش در کل، مثبت است و می‌تواند در خدمت تعالی خود زن و جامعه باشد ولی متأسفانه مردان ظالم آنان را فقط در این حیطه نگه‌داشته و خودشان هم بسیاری اوقات به‌صورت افراطی  در خدمت گرایش به زر و زیور قرار گرفته‌اند.
در جامعه‌ای که افراد بخصوص زنان تربیت‌نشده‌اند، زنان بد که ادعای ایمان و خداباوری و خداترسی و... ندارند که در شهوت و زینت و تفاخر و تفرعن و...غرقند و زنان مدعی ایمان و خداباوری و خداترسی هم چون تربیت‌نشده‌اند گر چه به‌مراتب کمتر، ولی باز هم از این آفات در امان نیستند. آری اگر جامعه نسبت به تربیت و رشد انسانی و فکری و عقلی افراد بخصوص زنان که عقب‌ماندگی بیشتری دارند، عنایت لازم به خرج می‌داد،دیگر از هیچ‌کس بخصوص از زنان لازم نبود حذر شود. زیرا همه آمر به معروف و ناهی از منکر و یاور بر حق و عدل  بودند و باید بدانان پناه برد نه این‌که از آنان بر حذر بود همچنان که امامان از زنان تربیت شده خود، بر حذر نبودند.
اگر زنانی که مدعی ایمان و خدا و دین و...هستند ولی تربیت شده نیستند.  که بر امور خانواده حاکم کنیم و راهنمایی‌ها و دستورات صحیح نادر آن‌ها را به‌عنوان اطاعت از آن‌ها انجام دهیم، جرات پیدا کرده و در بقیه امور هم دخالت کرده و خانواده را به سوی قهقرا سوق می‌دهند. اما اگر زنانی تربیت شده و عاقل و با فهم و تدبیر و عالم باشند، اطاعت از آنان نه تنها بد نیست. بلکه اطاعت نکردن از آنان ناپسند است. زیرا آن زنان اگر میدان پیدا کنند خانواده را به سوی سعادت و خوشبختی سوق می‌دهند.
در زمان امام، غالب زنان تربیت‌نشده بودند ازاین‌رو بهتر بود به آنان کمتر میدان داده شود و این به مصلحت خود آنان هم بود.

پی‌نوشت‌ها:
1. محمد عبده، خطب الامام علی (نهج البلاغه)، قم، دار الذخائر، ج 1، ص 129.
2. زخرف (43) آیه 18.

صفحه‌ها