پرسش وپاسخ

این‌که شیعیان از امکانات کافی برخوردار نبوده‌اند، حرف درستی نیست. زیرا شیعه از همان ابتدا به‌عنوان یک گروه دارای تشکیلات بود که حول محور امامان شکل‌گرفته بود
اصول کافی

یکی از مسائل تاریخ‌شناسی و نسخه‌شناسی که اخیراً مطرح شده است، بحث امکان درج کتب در عصر اسلام ابتدایی است. در قرون ابتدایی اسلامی، هنوز کاغذ به این قیمت کم اختراع نشده بود، و نوشتارها معمولاً بر روی پوست و سنگ و... صورت می‌گرفت، به همین خاطر هزینه بسیار زیادی را در پی داشت. با این حساب نقل صدها حدیث از امام باقر(علیه‌السلام) به‌وسیله جابر بن حیان، یا تألیف کتاب حجیمی مثل کتاب شریف کافی، بسیار پرهزینه بوده است و بعید بوده است که بدون پشتیبانی مالی حکومت، در این زمان هیچ حکومت شیعی بر سر کار نبوده است، چنین اموری ممکن باشند. با این حساب، کتاب‌های پرهزینه‌ای مثل کافی یا نقل‌های جابر بن حیان از امام باقر(علیه‌السلام)، بدون هیچ پشتیبانی از سوی حکومت، چگونه ممکن شده است؟

پاسخ:

چون پیامبر و امامان از جانب خدا وظیفه تبیین و تفسیر کتاب را بر عهده دارند و قول و عمل و رفتار آنان عین حق و دین و حجت است، از همان زمان صدر اسلام مؤمنان درصدد نقل و نوشتن کلام و حکایت رفتار معصومین بودند و گر چه در برهه‌ای به دلایل سیاسی از جانب خلیفه و حکومت نقل و نوشتن حدیث ممنوع بود، ولی شیعه به پیروی از امامان هیچ‌گاه به این منع اعتنا نکرد و از همان زمان پیامبر به نقل و کتابت حدیث اعتنا داشت و باتحمل رنج‌ها و دردها سعی در نوشتن و نقل و حفظ میراث علمی پیامبر و امامان داشت.
از همان زمان پیامبر و بعد در زمان امامان بخصوص اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام در برهه مناسبی از زمان بودند،  به نوشتن احادیث همت گماردند که حاصل این تلاش کتاب‌های فراوانی شد که هرکدام از اصحاب روایاتی که از امامان شنیده بودند، در آن نگاشته و به "اصول چهارصدگانه" معروف شدند.
با شروع غیبت امام و بسته شدن باب علم معصومین، دسترسی مستقیم به معصوم و شنیدن حدیث از وی ناممکن شد و شیعه به حفظ و جمع‌آوری میراث علمی امامآن‌همت گماشت و محدثان بزرگی این وظیفه را به عهده گرفتند ازجمله مهم‌ترین آن‌ها محمد بن یعقوب کلینی بود که روایات ثبت شده در اصول چهارصدگانه را جمع‌آوری کرد و در باب‌های مربوط به اصول و فروع دسته‌بندی کرد و ارائه نمود.
کلینی در دوره غیبت صغری زندگی می‌کرد (او در سال 328 یا 329ه ق آخر دوره غیبت صغری از دنیا رفت) و به اصول اولیه حدیث که توسط اصحاب امامان نوشته شده بود، دسترسی داشت و باتقوا و تبحر و آگاهی و خبرگی کم‌نظیر این روایات را بررسی کرده و روایاتی که ازنظر وی دارای اعتبار بودند را در این کتاب جمع‌آوری نمود. این کتاب تنها کتابی است که جامع روایات در باب اصول و فروع دین می‌باشد.
اما این‌که آن زمان کاغذ به این صورت وجود نداشت و چاپ اختراع نشده بود و... ، همه حرف‌های درستی است و به همین خاطر در آن زمان کتاب‌ها با دست‌نوشته و با نسخه‌برداری تکثیر می‌شد و یک کتاب بعد از نوشته شدن توسط کسانی که به آن علاقه داشتند، همه یا قسمت موردنظر نسخه‌برداری می‌شد و نسخه‌برداری از کتاب‌ها یک شغل بود و در هر شهری افرادی به این شغل اشتغال داشتند و کتاب‌ها در نوشت‌افزارهای معمول آن زمان نوشته می‌شد و در کتاب‌خانه‌های سلطنتی و... نگهداری می‌گردید و چه‌بسا از یک کتاب فقط یک یا چند نسخه وجود داشت که آن‌هم در خانواده‌ها به‌عنوان ارث از طبقه‌ای به طبقه دیگر می‌رسید.
این اختصاص به جهان اسلام ندارد و در همه جهان بود و میراث علمی جهان باوجود همه این محدودیت‌ها محفوظ مانده است.
این‌که شیعیان‌هم از امکانات کافی برخوردار نبوده‌اند، حرف درستی نیست. زیرا شیعه از همان ابتدا به‌عنوان یک گروه دارای تشکیلات بود که حول محور امامان و سفرای آنان و عالمان مورد تایید که غالباً وکالت داشتند، شکل‌گرفته بود و وجوهات خود را به امامان و وکلا و سفرای آنان می‌رساندند و از طریق آنان درراه‌های لازم صرف می‌کردند و صرف مال در راه جمع‌آوری و حفظ و تکثیر روایات امامان یکی از بهترین راه‌ها بود و افراد زیادی عمر و مال و دارایی خود را صرف جمع‌آوری و حفظ و کتابت میراث امامان کردند و کلینی و عالمان دیگر، از این دسته بودند و شیعیان و عالمان شیعه هم با همه وجود پشتیبان این گروه بودند و از صرف عمر و مال خود در راه هدف والای آنان دریغ نمی‌کردند.
نکته دیگر این‌که افرادی مانند جابر و... غالب احادیثی که از امام شنیده بودند را در سینه خود حفظ می‌کردند و جرأت نوشتن آن‌ها را نداشتند که مبادا به دست نامحرمی بیفتد. نوشتن گسترده حدیث در یک مجموعه اولین بار به‌وسیله کلینی تحقق یافت و بعد دیگران و...
قبل از کلینی کتاب‌های حدیث فراوان بود. ولی هرکدام مجموعه‌ای محدود از امامان در یک یا چند باب بود و کتابی به گستردگی کافی نوشته نشده بود. کلینی هم در دوره غیبت صغری می‌زیسته و علاوه بر اموال خود و طرفدارانش، با نایبان امام زمان ارتباط داشته و اگر کمک مالی می‌خواست می‌توانست از آنان بگیرد و آنان‌هم که از کار و تلاش او خبر داشتند، چنان چه احتیاج را حس می‌کردند از کمک به او دریغ نداشتند.

برای اطلاع بیشتر به کتاب زیر مراجعه کنید:
شیخ عبد الرسول الغفار، الکلینی و الکافی، قم، انتشارات اسلامی، 1416 ق.

برای دریافت جزئیات معارف و احکام چاره ای جز مراجعه به روایات نداریم، زیرا خداوند بیان و تفسیر و تعلیم کتابش را به پیامبرش سپرده است.
قرآن کریم

با وجود احتمال جعل یا تحریف در روایات، آیا بهتر نیست منابع احکام فقط از قرآن باشد؟

پاسخ :

برای دریافت جزئیات معارف و احکام چاره ای جز مراجعه به روایات نداریم، زیرا خداوند بیان و تفسیر و تعلیم کتابش را به پیامبرش سپرده است.
به آیات زیر توجه کنید:
«بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون؛ (1) ما این ذکر [قرآن‏] را بر تو نازل کردیم، تا آنچه به سوی مردم نازل شده است برای آن ها روشن سازی و شاید اندیشه کنند!».
«يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة؛ (2) آن ها را کتاب و حکمت بیاموزد».
قرآن بر عرب خوانده می شد و آن ها چون به زبان خودشان بود، معنا و مفهوم آن را می فهمیدند. پس وظیفه تعلیم یعنی بیان شرح و تفسیر و جزئیات معارف و احکام قرآن که آنان را توان فهم و درک آن نبود یا در درک ممکن بود دچار لغزش و بدفهمی شوند.
به همین جهت  خدا در قرآن مسلمانان را موظف کرده که آنچه پیامبر در شرح و تفسیر دین بیان می کند ، بپذیرند و بدان گردن نهند:
«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده، خودداری نمایید».
اهل بیت هم به حکم روایت متواتر "ثقلین" جانشینان رسول خدا در بیان قرآن و تفسیر دین می باشند. سخن آنان مانند سخن رسول خدا حجت است. باید از امر و نهی آنان اطاعت کرد.
متاسفانه به دلایل مختلف ساختن سخن به نام پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امامان معصوم(علیهم‌السلام) از همان زمان پیامبر شروع شد. جریان حدیث سازی در طول تاریخ  با شدت و ضعف ادامه یافت. هزاران حدیث به نام پیامبر ،امامان و بزرگان دین ساخته شد و نقل گردید. وجود روایات مختلف و گاه متناقض یکی از نتایج شوم این نهضت نامبارک بود.
امامان هم  در غالب اوقات در شرایط سخت خوف و خطر بودند. نمی توانستند علم خود را آشکار کنند. بسیاری اوقات به دلایل مختلف مجبور می شدند در باب معارف و احکام حقیقی عقیده خود را کتمان کرده و مطابق عقیده مقبول قدرت سخن بگویند.
پیامبر و امامان علیهم السلام و عالمان دین برای مقابله با این جریان شیطانی و خطرناک تدابیری اندیشیدند، از جمله:
رسول خدا و امامان علیهم السلام اعلام کردند چون حدیث سازان احادیث دروغ فراوانی را به ما نسبت داده اند، هر حدیثی را به نام ما شنیدید، آن را بر قرآن عرضه کنید؛اگر موافق قرآن بود، بپذیرید. اگر مخالف بود، به کنار نهید، زیرا ما مخالف قرآن سخن نمی گوییم.
به دستور امامان از  صدر اسلام راویان حدیث معرفی می شدند و شیعیان بلکه مسلمانان به گونه ای تربیت می شدند که روایات را مستند بپذیرند، آن هم سند های معتبر، یعنی باید معلوم گردد روایت را چه کسانی از معصوم یا صحابی نقل می کنند و این افراد از نظر بررسی کنندگان شخصیت راویان حدیث افراد معتبری باشند. علمی در حوزه اسلام از همان صدر اسلام پیدا شد به نام علم رجال که شناسایی راویان حدیث و نقاط قوت و ضعف آن ها را وجهه همت قرار داد و آن ها را در کتاب های معتبر ثبت کرد، همچنان که علم دیگری پایه گرفت به نام علم درایة الحدیث که برسی متن روایات و نقاط قوت و ضعف آن ها را پیگیری می کرد. عالمان بزرگ حدیث شناس و راوی حدیث به پالایش احادیث پرداختند. سعی کردند احادیث معتبر را در مجموعه هایی جمع آوری کنند، همچنان که جمعی دیگر به جمع آوری و معرفی احادیث جعلی همت گماردند. بنا بر این ما باید به احادیثی که افراد معتبر و شناخته شده از پیامبر و امامان نقل کرده اند و آن احادیث با اصول قرانی مخالف نیستند، بها دهیم و عمل کنیم. عمل به چنین احادیثی حکم عقل و دین است. اگر به چنین احادیثی بها ندهیم، از دیدگاه همه عاقلان کار ناپسندی کرده ایم.
ضمن اینکه باید توجه داشت دلیل یک حکم از آیه یا حدیث معتبر (حدیثی که از جانب افراد مورد اطمینان نقل شده است)، باید دلالتش بر مطلب و حکم، قطعی (نص) یا قوی (ظاهر) باشد. اگر دلالت آن بر مطلب کم تر از ظاهر باشد، یعنی احتمالات متعدد در آن راه داشته باشد، نمی توان به آن دلالت بها داد. همچنین است حکمی که  سند دلیلش ضعیف باشد، یعنی در سلسله راویان آن افراد ناشناخته یا بی تقوا و دروغگو یا فاسد العقیده وجود داشته باشد. چنین روایتی را نمی توان به عنوان  دلیل حکم  پذیرفت.
گاهی دو روایت که هر دو به لحاظ عقلی و شرعی معتبر هستند، یعنی هر دو توسط افراد مورد اطمینان نقل شده و معتبرند ،با هم از لحاظ دلالت تعارض دارند. در این جا چاره ای نیست جز این که یکی از آن دو روایت را مورد عمل قرار دهیم . به حکم عقل و شرع وظیفه داریم به روایتی عمل کنیم که راویانش معتبرترند یا به دلایل معقولی برتر از آن روایت دیگر است که در این جهت و باز بر اساس دستورات و روایات اهل بیت (علیهم‌السلام) بابی در  علم اصول فقه باز شده و معیارهایی برای ترجیح احادیث در زمان تعارض ارائه گردیده است.
پیامبر و امامان اصحاب خود را به گونه ای تربیت می کردند که در باب نقل حدیث از پیامبر و امام دقت کافی داشته و چیزی از خود به آن نیفزایند یا از آن کم نکنند. همچنان که پیامبر به خود اجازه نمی داد در کلام خدا تصرف کند و کم و زیاد نماید، راویان مؤمن و مورد اعتماد نیز سعی تمام داشتند که حتی الامکان عین کلام معصوم را بدون کم و زیاد نقل کنند. فقط افراد معدودی بودند که توانایی داشتند کلام معصوم را نقل به معنا کرده که اینان هم سعی داشتند که عین معنا و مفهومی که مد نظر امام بوده، منتقل شود، هر چند با الفاظ امام نباشد. نقل به معنا هم فقط از این افراد معدود که توان درک و فهم کلام امام را داشتند ، قابل قبول بود. از بقیه نقل به معنا یک عیب به حساب آمده و سبب تضعیف روایات شان می شد.
اگر به کتاب های درایه الحدیث سر بزنیم، خواهیم دید که عالمان و محدثان برای نقل حدیث چه سخت گیری ها داشتند تا سخنان معصومین بدون کم و کاست به دست ما برسد. خوشبختانه این احادیث از همان زمان امامان نوشته هم شد. به فاصله کمی در قالب مجموعه های حدیثی مثل کافی و تهذیب و... عرضه شد. با وجود نسخه های فراوان از این کتب از همان ابتدا تا به حال، امکان دستبرد و تحریف احادیث نیز محدود شد.
بنا بر این ما برای دریافت حکم اسلام علاوه بر قرآن باید به روایات معصومین که بیان کنندگان و شرح دهندگان قرآن هستند مراجعه کنیم و باید به روایتی استناد کنیم که هم از لحاظ سند معتبر باشند و هم از لحاظ دلالت صریح یا ظاهر داشته باشند و به روایات ضعیف یا غیر ظاهر نمی توان استناد کرد.

پی نوشت ها:
1. نحل (16) آیه 44.
2. بقره (2) آیه 129.

آیاتی که به ازدواج ترغیب و تشویق می کند، آیاتی که حقوق زن و شوهر را تبیین می کند، آیاتی که مربوط به فرزندان است.
ازدواج

قرآن و به تعبیری اسلام، برنامه منسجمی برای این جهت از زندگی بشر دارد. (همان گونه که در سایر مسائل نگاه جامع وجود دارد) مساله ای  که از یک سو، توالد و تناسل بشر در آن قرار دارد و از سویی نیاز غریزی انسان را تامین می کند و از سویی نیز اولین و مهمترین کانون اجتماع را تشکیل می دهد و اولین حلقه تربیتی نیز هست.

بیان کامل تمام ابعاد این مساله، بسیار فراتر از این مجال است و آیات آن نیز بسیار است. آیاتی که به ازدواج ترغیب و تشویق می کند، آیاتی که حقوق زن و شوهر را تبیین می کند، آیاتی که مربوط به فرزندان است. آیاتی که تخطی کنندگان از مسیر صحیح ازدواج را توبیخ کرده و مجازات آن ها را تبیین می کند، ایاتی که با بیان لزوم عفت و حجاب، عطش های بی جا را ریشه کن می کند. آیاتی که آفت های کانون خانواده را مورد بررسی قرار می دهد و راهکارهایی برای حل معضل تبیین می کند و ... حتی آن جا که قرآن از نفس اماره می گوید، به این مساله گره می خورد، چون تمام ابعاد بشر به یکدیگر مرتبط است و تغییر در هر گوشه ای، ما را با معادله ای جدید مواجه می کند.

بنابراین ضمن توجه دادن به این سیستم منسجم و یک پارچه باید گفت که ازدواج در قرآن بسیار مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته است:

1. «وَ أَنْكِحُوا الْأَیامى مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ یَكُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ؛[نور/۳۲] مردان و زنان بى همسر خود را همسر دهید و همچنین غلامان و كنیزان صالح را، اگر فقیر و تنگدست باشند. خداوند از فضل خود آنان را بى ‏نیاز مى ‏سازد خداوند گشایش دهنده و آگاه است».

2. «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِى ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ؛[روم/۲۱] و از نشانه‏ هاى او این است كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در كنار آنان آرامش یابید و در میانتاتان مودت و رحمت قرار داد. در این نشانه ‏هایى است براى گروهى كه تفكر مى ‏كنند».

3. «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِى الْیَتامى فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً أَوْ ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ ذلِكَ أَدْنى أَلَّا تَعُولُوا؛[نساء/۳] و اگر مى ‏ترسید كه [به هنگام ازدواج با دختران یتیم‏] عدالت را رعایت نكنید [از ازدواج با آنان چشم پوشى كنید و] با زنان پاك [دیگر] ازدواج كنید دو یا سه یا چهار همسر و اگر مى ‏ترسید عدالت را [در باره همسران متعدد] رعایت نكنید، تنها یك همسر بگیرید و یا از زنانى كه مالك آنهایید، استفاده كنید. این كار از ظلم و ستم بهتر جلوگیرى مى ‏كند».

همچنین علاوه بر آیات، روایات بسیارى نیز در این زمینه وجود دارد چنان كه از پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نقل شده است: «هر كس ازدواج كند، به درستى كه از نصف دینش پاسدارى كرده است».[۱]

یا اینکه ایشان فرموده اند: «ما بنى بناء فى الاسلام احب الى الله عز و جل من التزویج؛[۲] هیچ بنایى در اسلام محبوب‏تر از ازدواج، نزد خداوند بنا نشده است. »

بنابراین کوچکترین تردیدی در جایگاه عالی ازدواج در نگاه اسلام از منظر اخلاقی و اجتماعی نیست. هر چند ممکن است در بعضی از آئین ها، این پیوند را مقدس نداند و پرهیز از آن را نیکو بشمارند! مانند راهبان مسیحی که از نظر ما راهی صحیحی نمی روند.

[۱]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۵.

[۲]. وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۳.

اگر چه قرآن حاوي مهمات احكام دين به طور کلی است، اما اين كليت نمي تواند بدون احاديث، تفسير آن چه را كه نياز به اداي تكليف در مرحله اجرا است، در اختيار ما بگذارد
حدیث ثقلین

با وجود قرآن چه نیازی به احادیث داریم؟ و آیا نظریه‌ی اسلام بدون حدیث، صحیح است؟

پاسخ:

اگر چه كتاب خدا حاوي مهمات احكام ديني به طور كلي است، اما گاهي اين كليت نمي تواند بدون وساطت احاديث، تفسير آن چه را كه نياز به اداي تكليف در مرحله اجرا از ناحيه تبيين است در اختيار ما بگذارد.

علاوه بر اینکه در قرآن آياتي وجود دارد كه در قالب محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ و... است، يا آياتي وجود دارد كه نياز به تاويل يا توضيح دارد. تفسير اين گونه موارد بر عهده روايات است و اگر بخواهيم نگاهي به تاريخ پر عبرت تشكيل فرقه هاي اسلامي بيندازيم در خواهيم يافت كه كم نبودند پيروان اين عقيده انحرافي كه با وجود كتاب خدا ديگر چه نيازي به احاديث است و اصل دين خود در بردارنده همه مسايل مورد نياز بشر مي باشد! حال آن كه اولياء دين به عنوان بهترين راهنما يان،راه راست را به مردم نشان مي‌دادند.

اين مطلب غير قابل انكار است كه قرآن و حديث دو گوهر گران‌بها و دو گنج بي پايان درياي معارف هستند. رسول گرامي اسلام صلوات الله عليه نیز مردم را به متابعت از هر دو در حالي كه در كنار هم باشند دعوت كرده است.

ايشان فرمود: "إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي "(1)

يعني من دو چيز گران بها در ميان شما باقي مي‏گذارم. تا زماني كه به آن دو پناهنده شويد، گمراه نخواهيد شد، كتاب نازل‏ شده خدا و عترتم كه خاندان من هستند.

در عين حال قرآن همواره به عنوان منبع سنجش نسبت به روايات معصومين سلام الله عليهم اجمعين معرفي شده است. به اين معنا كه ايشان سنجش گفتار خويش را قرآن قلمداد كرده و انتساب آن چه را با قرآن نسازد از خود سلب كردند:

"خَطَبَ النَّبِيُّ ص بِمِنًي فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ مَا جَاءَكُمْ عَنِّي يُوَافِقُ كِتَابَ اللَّهِ فَأَنَا قُلْتُهُ وَ مَا جَاءَكُمْ يُخَالِفُ كِتَابَ اللَّهِ فَلَمْ أَقُلْهُ‏"(2)

يعني: اي مردم هر چه از من براي شما نقل كردند و موافق قرآن است من گفته‏ ام و هر چه براي شما نقل كردند و مخالف قرآن است من نگفته‏ ام.

بنا براين، در فقه و سنت شيعه روايات صادره از اولياي خدا همواره به عنوان مفسر و مكمل بيان احكام الهي به صورت كلي بوده است كه البته هم قرآن و هم عترت در گذشته  از برخوردهاي افراط يا تفريط گونه عجيبي به دور نبوده است به گونه اي كه گاه قرآن فقط تنها منبع كفايت دهنده احكام الهي بوده است و گاه حديث.

در این خصوص یکی از مفسرین چنین نوشته است:

«ان اهل السنة اخذوا بالكتاب وتركوا العترة؛ فآل ذلك الي ترك الكتاب لقول النبي(صلی‌الله‌علیه‌وآله): "انهما لن يفترقا". ... لقوله(صلی‌الله‌علیه‌وآله): "انهما لن يفترقا" فقد تركت الامة القرآن و العترة (الكتاب و السنة) معاً.(3)

يعني اهل سنت كتاب را گرفته و عترت را رها كردند، در نتيجه قرآن هم كنار نهاده شد، زيرا پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: قرآن و عترت جدايي ندارند، زيرا رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: آن دو از يكديگر جدا نمي شوند.

از اين رو امت اسلام، قرآن و عترت و كتاب و سنت را رها كردند.

و اما در مورد شعار انحرافي اسلام بدون حديث كه  مقصود همان قرآن بدون حديث است بايد گفت اين مطلب پيشينه اي تاريخي دارد. معروف است در زمان ارتحال پيامبر گرامي اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) عده اي چون ابوبكر و عمر نيز بر بالين حضرت حاضر بودند و آن هنگام كه پيامبر در حال جدايي از عالم خاكي بودند در صدد بر آمدند سفارش هاي مكرر خود را مبني بر جدايي ناپذيري قرآن و عترت از يكديگر مكتوب كنند. پس قلم و دواتي طلبيدند، اما عمر در آن جلسه به طور جدي مانع اين كار شد و حتي نسبت به پيامبر صلوات الله عليه سخنان ناشايستي بر زبان راند و در ادامه اين جمله انحرافي را گفت كه "حسبنا كتاب الله " يعني كتاب خدا قرآن ما را كفايت مي كند.

شيخ مفيد اين واقعه تاسف بر انگيز را از قول ابن عباس نقل كرده است:

لَمَّا حَضَرَتِ النَّبِيَّ ص الْوَفَاةُ وَ فِي الْبَيْتِ رِجَالٌ فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هَلُمُّوا أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً فَقَالَ عُمَرُ لَا تَأْتُوهُ بِشَيْ‏ءٍ فَإِنَّهُ قَدْ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَ عِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ‏ فَاخْتَلَفَ أَهْلُ الْبَيْتِ وَ اخْتَصَمُوا فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ قُومُوا يَكْتُبْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ مَا قَالَ عُمَرُ فَلَمَّا كَثُرَ اللَّغَطُ وَ الِاخْتِلَافُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی‌الله‌علیه‌وآله) قُومُوا عَنِّي ...(4)‏

يعني هنگامي رحلت پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرا رسيد و در منزل حضرت مردم جمع بودند از جمله عمر بن خطاب هم بود حضرت در آن هنگام فرمود(قلم و دواتي بياوريد) مي خواهم براي شما كتابتي كنم كه بعد از آن  هيچگاه گمراه نشويد كه در اين هنگام عمر گفت چيزي نزد حضرت نياوريد اين حالت حضرت به دليل شدت تب و درد است در حالي كه نزد شما قرآن است و كتاب خدا ما را كفايت مي كند در اين هنگام سر و صدايي بر پا شد و عده اي از پي در خواست رسول خدا و عده اي موافق عمر شدند و وقتي سر و صدا بالا گرفت حضرت با ناراحتي ايشان را  از بالين خود دور كرد و اين چنين شد كه شعار غلط  و انحرافي "حسبنا كتاب الله "پاي گرفت و اهل سنت بر اين سنت پايدار ماندند.سنتي كه شيعه از آن گريزان است و آن را به هيچ عنوان قبول نمي كند.

خلاصه آن كه اگر قرآن به تنهايي كافي بود مردم عرب زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) كه كاملا با زبان عربي آشنايي داشتند چرا از پيامبر در خواست تبيين و تفسير و توضيح مي كردند. به عنوان مثال قران دستور به اقامه نماز داده است. اما جزئيات آن را بيان نكرده حال بفرماييد طريقه اقامه نماز را از كجا و از چه كسي بايد آموخت.

پي نوشت ها:
1. ديلمي شيخ حسن،إرشاد القلوب إلي الصواب، قم، انتشارات رضي، سال 1412 ه ق، چاپ اول، ج‏1، ص132.
2. شيخ كليني، الكافي، تهران، انتشارات اسلاميه،سال 1362 ه ش، چاپ دوم، ج‏1، ص 70.
3. طباطبايي سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، انتشارات اسلامي،سال 1417 ه ق، چاپ پنجم، ج 5، ص 276.
4. شيخ مفيد، أمالي المفيد، قم، انتشارات كنگره شيخ مفيد، سال 1413 ه ق، چاپ اول، ص37.

اهل سنت، خود معتقدند كه صحاح سته در بردارنده همه اخبار صحيح نيست، و بدين جهت كتاب‌هاي ديگري را به عنوان صحاح تأليف كرده‏‌اند.
صحاح سته

آیا کتاب‌های مورد تایید اهل سنت (بعد از قرآن) فقط صحيحين است؟ ( صحیح بخاري و صحیح مسلم ) به غير از اين دو كتاب، چه كتاب‌هايي مورد تاييد 100 درصد آنها می باشد؟

پاسخ:

كتاب هاي مهم حديثي اهل سنت موسوم به صحاح شش‌گانه عبارتند از:
1ـ صحيح بخاري يا (الجامع الصحيح) از ابو عبد الله محمد بن اسمعيل بخاري متوفي 256 ه.
2ـ صحيح مسلم از ابو الحسين مسلم بن حجاج قشيري نيشابوري متوفي 261 ه.
3ـ سنن ابن ماجه از محمد بن يزيد بن ماجه قزويني متوفي 273 ه.
4ـ سنن ابي داود از سليمان بن اشعث بن اسحق سجستاني متوفي 275 ه.
5ـ جامع ترمذي يا (سنن ترمذي) از ابو عيسي محمد بن عيسي بن سوره (2) متوفي 279 ه.
6ـ سنن نسائي (مسمي به مجتبي) از ابو عبد الرحمن احمد بن شعيب متوفي 303 ه.
كتب ششگانه مذكور در فوق باضافه موطأ و مسند ابن حنبل متوفي 241 ه جوامع اوليه حديث اهل سنت را تشكيل مي‏‌دهد.(1) اهل سنت، خود معتقدند كه صحاح سته در بردارنده همه اخبار صحيح نيست، و بدين جهت كتاب‌هاي ديگري را به عنوان صحاح تأليف كرده‏‌اند، مانند: صحيح اسحاق بن خزيمه، صحيح ابي حاتم (م 354)، صحيح ابو عوانه و... و نيز كتاب‌هاي ديگري بدون داشتن اين عنوان تدوين شده است، مانند مستدرك حاكم نيشابوري و...
نخستين و معتبرترين آن ها ، كتاب صحيح بخاري است كه شامل تعداد احاديثي است كه از ديدگاه بخاري كامل‌ترين و بهترين روايات هستند.يكي از نويسند گان مي نويسد: " اين كتاب پيش برادران اهل سنت ما از اعتبار خاصي بر خوردار است و آن را تالي تلو قرآن مي‌دانند و تمام روايات آن را صحيح و لازم العمل مي‌شناسند.(2) پس از آن ، كتاب صحيح مسلم تاليف مسلم نيشابوري معتبر ترين كتاب حديثي نزد اهل سنت مي باشد.
پس از اين دو كتاب، كتاب هاي حديثي ديگري مانند سنن تِرمذي، سنن نسايي، سنن ابن ماجه و سنن ابي داود از هميت بر خور دار هستند، البته . مجموعاً كتاب هاي شش گانه حديثي اهل سنت و اولين مجموعه‌هاي حديثي آنان است كه در قرن سوم تدوين شده اند و از نظر آنان معتبر مي‌باشد.
دانشمندان جامعه اهل سنت نيز در طول تاريخ، به دليل اهميت صحاح سته در شناخت احكام شرعي، شرح‌ها، پاورقي‌ها، تعليقه‏‌ها و مقدمه‏‌ها بر آن نوشته‏‌اند.
در مقدمه صحيح بخاري (ط 1376) آمده است: «شروح و تعليقاتي كه بر صحيح بخاري نوشته شده حدود 59 شرح (تمام و ناتمام) است كه يازده شرح آن به چاپ رسيده»، مانند «عمدة القاري از شيخ الاسلام ابو محمد محمود بن احمد معروف به عيني (م 855)، ارشاد الساري از ابو العباس شهاب الدين احمد بن محمد معروف به قسطلاني (م 923)، فتح الباري از شيخ الاسلام ابو الفضل شهاب الدين احمد بن علي بن محمد معروف به ابن حجر عسقلاني و شرح الكرماني. هم چنين حدود 28 پاورقي و 16 مقدمه بر آن نگاشته شده است و نيز 16 نويسنده، هر كدام به سليقه خويش آن را تلخيص كرده‌‏اند.
شروح صحيح مسلم و سنن‏ بر صحيح محمد بن مسلم نيز مانند صحيح بخاري شروح زيادي نگاشته شده، كه مهم‌ترين آنها شرح فاضل نووي است. نيز بر سنن نسائي شرح‌هاي مختلفي نوشته‏‌اند كه از آن جمله است: شرح ابو الحسن علي بن عبد اللَّه انصاري اندلسي و شرح حافظ جلال الدين سيوطي و بقيه سنن نيز داراي شروحي هستند.
نسبت به متون تاريخي بايد دانست كه اين گونه كتاب‌هاي تاريخي نزد اهل سنت اعتباري به مانند صحيحين ندارند. بلكه مطالب نقل شده را بيش تر در بوته نقد قرار مي دهند.
درباره كتاب تاريخ الرسل و الامم و الملوك بايد گفت: اين كتاب، ‌از كتاب‌هاي كهن تاريخي محسوب مي‌گردد. طبري اين كتاب را در فاصله سال‌هاي 283 ـ 290 هجري املا كرده، ‌اما بعد از آن وقايع ربيع الثاني 303 هجري بر آن افزوده است. اين كتاب به رغم اينكه از منابع كهن تاريخي به حساب مي‌آيد و مطالب مفيد و ارزشمند در آن وجود دارد، امادر سند برخي مسايل و وقايع تاريخي نيم قرن اول سيف بن عمر قرار دارد كه خود طبري نيز به او اعتماد نداشته است.
برخي سيف بن عمر را متهم به زنادقه نموده و گزارش‌هاي وي را فاقد ارزش دانسته‌اند. همچنين جلد اول تاريخ طبري كه تاريخ جهان آفرينش تا مبعث است، پر از اخبار اسرائيلي است. درست همان طور كه در تفسير طبري نيز اسرائيليات فراوان وجود دارد. البته در اين كتاب- همان طور كه اشاره شد- مطالب مفيد زيادي وجود نيز دارد. روشن است كه معناي معتبر بودن اين نيست كه تمام مطالب ان را مي توان پذيرفت. بلكه نسبت به كتاب هاي تاريخي جزو كتاب هاي نسبتا معتبر به حساب مي آيد.(3)
لازم به ذکر است اهل سنت كتاب هاي تاريخي ديگر را نيز معتبر مي دانند. در اين خصوص می توان به كتاب: منابع تاريخ اسلام، اثر رسول جعفريان مراجعه کرد.

پي‌نوشت ها :
1. كاظم مدير شانه چي، علم الحديث ، ص 53 - 54 ، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1385، چاپ شانزدهم .
2. زين العابدين قرباني، علم حديث، ص343، قم، انتشارات انصاريان، 1382، چاپ پنجم.
3. رسول جعفريان ، منابع تاريخ اسلامي، ص 159. قم، انتشارات انصاريان ،1382 چاپ دوم.

مشهور علماي اهل سنت احاديث عرضه روايات بر قرآن را ضعيف مي شمارند و حتي اين أحاديث را از مجعولات خوارج و زنادقه مي دانند.
منابع حدیثی اهل سنت

آيا در منابع معتبر اهل سنت نيز مانند منابع شیعی، احاديث عرضه روايات بر قرآن وجود دارد؟

پاسخ:

در منابع روايي شيعه و اهل سنّت احاديث فراواني به چشم مي‌خورد كه بر ضرورت عرضه احاديث به قرآن كريم و سنجش ميزان درستي و اعتبار آن‌ها با كتاب خدا تأكيد مي‌كند. به عنوان نمونه، از رسول خدا  روايت شده است كه: «سيفشوا عني أحاديث فما أتاكم من حديثي فاقرأوا كتاب الله واعتبروه فما وافق كتاب الله فأنا قلته وما لم يوافق كتاب الله فلم أقله» (1)
« بزودي احاديث زيادي از من رواج مي يابد، پس آنچه از احاديث من به شما رسيد قرآن را ملاحظه نماييد. آنچه موافق قرآن بود، از من است و آنچه مخالف قرآن بود، از من نيست».
در حديث ديگري مي خوانيم:« اعرضوا حديثي علي الكتاب فما وافقه فهو مني وأنا قلته »(2)  «سخن مرا به كتاب خدا عرضه كنيد آنچه موافق قرآن بود از من است و من آنرا گفته ام.»
اما مشهور علماي اهل سنت احاديث عرضه روايات بر قرآن را ضعيف مي شمارند و حتي اين أحاديث را  از مجعولات خوارج و زنادقه مي دانند.
براي مطالعه تفصيلي نظرات علمای اهل سنت مي توان به كتاب « اختصاص الشيعة في التمسّك بالقرآن الكريم » تأليف «الشيخ حسين غيب غلامي الهرساوي» نشر «مركز الابحاث العقائديه»  فصل « رأي أبناء العامة في عرض الخبر علي الكتاب» مراجعه کرد.

پي نوشت ها:
1. طبراني، المعجم الكبير، بيروت، دار إحياء التراث العربي، 1404ق، ج12، ص 224.
2. المتقي الهندي، كنز العمال، بيروت، دار الكتب العلمية، 1419ق، ج 1، ص 111.

تواتر این است که خبر واحد از حالت ظنی خارج و به یقین برسد. زیرا وقتی تعداد راویان به حدی برسد که تبانی آنها بر دروغ ممتنع باشد، یقین به صدور روایت پیدا می‌شود.
حدیث متواتر

یکی از بحث‌های حدیثی (و قرآنی)، این است که اگر دو سند در ناسازگاری با هم باشند، و برای مثال از یک طرف یک حدیث صحیحی داشته باشیم که آیه‌ای را به قرآن نسبت بدهیم و در مقابل قرآن را خالی از آن ببینیم، با استناد به تواتر قرآن، حدیث صحیح را خبر واحد یا آحاد دانسته، رها می‌کنیم. یا اگر یک صحابی سوره‌ای را از قرآن نداند، با توجه به اجماع اصحاب بر قرآنی بودنش، نظر آن صحابی را رها می‌کنیم و به اصطلاح تواتر بر آحاد و اجماع بر خبر واحد اولویت دارد. ولی به نظر می‌رسد این استدلال تداعی‌گر مغالطه توسل به اکثریت است که نظر اکثریت بر اقلیّت برتری داده می‌شود.

با توجه به این توضیح، تفاوت استدلال فوق با مغالطه توسّل به اکثریت چیست؟

پاسخ:

هدف استدلال، اثبات مطابقت یک گزاره با عالم واقع و حقیقت است و از آنجا که سنخ گزاره‌ها با هم تفاوت دارد روش اثبات آنها نیز تفاوت دارد. صدق و مطابقت گزاره تجربی به‌وسیله استقراء و ضمیمه نمودن قیاسی پنهان (1) قابل اثبات است و صدق یک گزاره عقلی با استناد به قیاسی که مقدمات آن بدیهی یا منتهی به بدیهی هستند کشف می‌گردد. حال اگر در مقام اثبات صدق گزاره‌ای به جای به‌کارگیری روش صحیح، به نظر اکثریت مردم متوسل شویم دچار مغالطه شده‌ایم. مانند اینکه بگوییم زمین صاف است چون اکثر مردم آن را صاف می‌دانند.
حال باید ببینیم روایت متواتر از سنخ کدامیک از علوم است. روایت در صدد نقل یک سخن خاص از شخصی خاص است. شنیدن سخن یک شخص به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم ممکن است. در صورت مستقیم هیچ گونه واسطه و راویی وجود ندارد و ما به گوش‌های خود سخنی را از شخصی می‌شنویم و در این حالت که جزء محسوسات است شکی در صدور آن سخن از شخص مورد نظر نداریم. اما در صورت غیر مستقیم، شخصی به عنوان واسطه و راوی مطلبی را برای ما نقل می‌کند. روشن است که هر اندازه تعداد واسطه‌ها و روایانی که یک مطلب را از شخص مورد نظر نقل می‌کنند بیشتر باشد احتمال دروغ بودن آن مطلب کمتر می‌شود و اگر تعداد راویان به حدی برسد که تبانی آنها بر دروغ و امکان خطا در آنها آنها ممتنع باشد انسان یقین می‌کند که آن مطلب از شخص مذکور صادر شده است. چنانکه در علوم تجربی نیز هر اندازه استقراء ما کامل‌تر باشد نتیجه تجربی آن استوارتر می‌گردد. بنابراین در این سنخ از گزاره‌ها ما به دنبال کشف صدور یک مطلب از یک شخص هستیم و لذا ناچاریم به شنیده‌های دیگران و راویان مراجعه کنیم. در اینجا نمی‌توانیم با قیاس عقلی یا تجربه و آزمایش صدور یک مطلب از یک شخص را کشف کنیم. بلکه باید مستقیماً و یا با واسطه سخن شخص را بشنویم.
ممکن است کسی سؤال کند که چه لزومی دارد برای کشف صدور یک روایت از معصوم تواتر خبر لازم باشد. بلکه اگر یک خبر واحد از سوی راویان معتبر هم نقل شود باز هم صدور یک مطلب از امام معصوم کشف می‌شود؟ بنابراین اکثریت و تواتر در اینجا چه نقشی دارد؟
نقش تواتر در اینجا این است که خبر واحد را از حالت ظنی خارج می‌سازد و به مرتبه یقین می‌رساند. زیرا وقتی تعداد راویان به حدی برسد که تبانی آنها بر دروغ و امکان خطا در آنها آنها ممتنع باشد، یقین به صدور روایت پیدا می‌کنیم. ولی در صورتی که شخص واحدی خبری را به ما برساند. گرچه احتمال و ظن به صدور آن پيدا مي كنيم. اما هيچ گاه يقين به صدور آن پيدا نمي كنيم.

پي نوشت ها:
1. ر.ك: كتاب المظفر، محمد رضا، المنطق، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، بي تا، ص 330 .

از نظر اسلام بهترین زمان برای بچه دار شدن چه روز و چه ساعتی است؟
بچه

از آموزه هاي ديني به دست مي آيد آميزش و همبستري براي بچه دار شدن در زمان ‏هاى ذيل مستحب است:

شب دوشنبه: که در پي آن فرزند حافظ کتاب خدا و راضي به آنچه خداوند برايش مقدر کرده ، مي شود، (1)

شب سه شنبه : که در اثر آن بعد از سعادت اسلام ، شهادت روزي اومي شود ، خداوند او را با مشرکان عذاب نمي کند ، دهانش خوشبو، دلش رحيم و جوانمرد خواهد بود ، زبانش از دروغ ، غيبت وتهمت و پاک باک مي ماند.(2)

شب پنج شنبه : که در پي آن حاکمي از حکما و با عالمي از علما خواهد شد.(3)

روز پنج شنبه هنگام زوال : که در پي آن شيطان به او نزديک نخواهد شد تا پير گردد و سلامتي دين و دنيا روزي اش خواهد بود.(4)

شب جمعه : که در پي آن بچه خطيب و سخنگو خواهد شد.(4)

روز جمعه موقع عصر : که آن فرزند از دانايان مشهور خواهد شد.(5)

شب جمعه بعد از نماز عشا : اميد است آن فرزند از ابدال ( شبيه به والدين ) باشد.(6)

نيز توصيه شده از نزديكي كردن در شب هاي چهارشنبه و شب اول، وسط و آخر ماه قمري و نيز شب هاي ماه گرفتگي و طوفان هاي شديد پرهيز كنند.

موارد مكروهي نيز وجود دارد كه بهتر است از آن ها پرهيز گردد:

1- جماع در شب و روزي كه ماه و خورشيد گرفته است.

2- هنگام غروب خورشيد.

3- هنگام طلوع فجر تا طلوع آفتاب.

4- شب اول ماه غير از ماه رمضان.

5- در شب آخر ماه.

6- جماع بعد از احتلام در خواب.

7- جماع در اتاقي كه بچه‏اي وجود داشته باشد.

8- نگاه كردن به عورت زن هنگام جماع.

9- جماع به صورت عريان.

10- جماع رو به قبله و پشت به قبله.

11- جماع بدون وضو يا غسل.

12- هنگامي كه شكم پر است.

13- جماع در جايي كه كودكي باشد كه به آن ها نگاه كند يا سر و صداي آن ها را بشنود، هر چند چيزي متوجه نشود.

14- جماع در فرصت بين اذان و اقامه نماز كه مخصوص اعمال عبادي است.

15- جماع در شب عيد فطر.

16- جماع در شب عيد قربان.

توصيه مي کنيم به كتاب‏هاي زير مراجعه و مطالعه فرماييد:

- ازدواج مكتب انسان سازي، شهيد دكتر پاك‏نژاد، ج 3

- آيين همسرداري، ابراهيم اميني

- بهشت خانواده ،دكتر مصطفوي

- بهداشت ازدواج از نظر اسلام ،دكتر صفدر صانعي

-ازدواج و مسائل جنسي، گروهي از نويسندگان

- مشاوره جنسي و زناشويي، علي اسلامي نسب

پي نوشت ها :
1. وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190.
2.همان .
3.همان .
4. همان.
5. همان.
6. همان.

خداوند هر آنچه را كه موجب لذت انسان مي شود، منع نكرده و انسان را از آن بازنداشته است.
ازدواج

چرا ازدواج در اسلام به رغم شهوي بودن مقدس مي‌باشد؟

 اولاً: بايد بدانيم كه خداوند در دنيا نعمت هايي براي انسان ها قرار داده و آنها را براي انسان ها پاكيزه و حلال قرار داده تا استفاده نمايند. خداوند هر آنچه را كه موجب لذت انسان مي شود، منع نكرده و انسان را از آن بازنداشته است. همان گونه كه در قرآن فرموده است : "قل من حرم زينة الله التي اخرج لعباده والطيبات من الرزق... ق. " (۱)بگو (اي پيامبر) چه كسي زيبايي ها و (لذت هاي دنيا) را كه خداوند براي بندگان خود قرار داده و روزي پاك و طيب را حرام كرده است. بگو آن براي كساني است كه مومن هستند.

 پس اولاً نبايد نسبت به هر چيزي كه موجب لذت انسان مي شود، ديدگاه منفي داشت، همان گونه كه خوردن موجب لذت انسان مي شود (شهوت شكم)، اما براي حفظ و سلامتي انسان حتي گاهي واجب و لازم مي شود.

ثانياً: اگر اسلام به ازدواج اهميت قائل شده است به خاطر جنبه شهوي آن نيست، بلكه به دليل نتايج ارزش مندي است كه در پرتو آن به دست مي آيد.

ازدواج تنها براي ارضاي غريزه جنسي نيست بلكه علاوه بر آن، ‌جنبه معنوي و سلامت روحي و رواني نيز دارد. ازدواج براي توليد انسان هاي پاك و بقاي نوع، اتخاذ انيس و مونس و شريك و مشاور در زندگي است. ازدواج براي تكميل معنويت و ياري براي رسيدن به اهداف عالي است. ازدواج براي تحكيم پيوند ها و پيمان هاي اجتماعي است كه اين جهت ها بايد مورد توجه قرار گيرد، ‌ هر چند ارضاي غريزه جنسي نيز اگر به انگيزه الهي انجام گيرد، ثواب اخروي دارد و باعث مي شود كه مرد و زن به گناه نيفتند و يا بر اثر فشار غريزه جنسي گرفتار عقده و ناراحتي روحي نشوند.

از نظر اسلام اهداف اساسي ازدواج عبارتند از:

۱ - رسيدن به آرامش:

در نظام الهي و فرهنگ قرآني، هدف اصلي از ازدواج رسيدن به آرامش روان و آسايش خاطر، پيمودن طريق رشد، دستيابي به كمال انساني و نزديكي به ذات حق است.

ترديدي نيست كه از تنهايي به درآمدن، همسر و همراه شدن، خانواده مستقل تشكيل دادن، ارضاي كشش‌هاي نفساني و غرايز طبيعي و فرزند آوري از نتايج قهري ازدواج، نيز از مهم‌ترين عوامل مؤثر در آرامش روان، آسايش فكر و جان و احساس رضامندي دروني است. (۲)

قرآن كريم در معرفي فلسفه ازدواج مي‌فرمايد: "و يكي (ديگر) از نشانه هاي خدا اين است كه از جنس خودتان همسراني براي شما آفريد تا در كنار آن‌ها آرامش پيدا كنيد"(۳) خداوند در اين آيه و آيه ۱۸۹ اعراف، ضمن آن كه حقيقت زن و مرد را يك گوهر دانسته و هيچ امتيازي از لحاظ مبدأ آفرينش بين آن‌ها قايل نشده، آرامش خاطر و روان را هدف ازدواج و زن را محور آرامش معرفي كرده است.

۲ - بقاي نسل:

يكي از اهداف جانبي ازدواج، فرزند آوري و بقاي نسل است.

امام سجاد(ع) وجود فرزند را از سعادت هاي انسان مي داند(۴). امام صادق(ع) يكي از معيارهاي مهم در انتخاب همسر را توان زاييدن فرزند معرفي مي‌كند (۵).

۳ - پاسخ به غريزه خدا دادي:

ازدواج پاسخي است خداپسندانه به خواسته غريزي انسان؛ زيرا خداوند در وجود انسان غريزه جنسي را قرار داده است.

۴ - حفظ عفت:

از هدف مهم ازدواج، حفظ پاكدامني زنان و مردان و جلوگيري از لغزش‌هاي گوناگون است، زيرا ازدواج تنها راه ارضاي طبيعي تمايل جنسي است، از اين رو پيامبر(ص) فرمود: "هر كس ازدواج كند، نيمي از دينش را حفظ كرده، پس بايد در نيم ديگر از خدا بترسد"(۶)

از ديدگاه اسلام ترك ازدواج و مجرد زيستن نه تنها فضيلتي محسوب نمي شود بلكه به عنوان يك نقيصه و منشأ از دست دادن بركات و آثار فراوان معنوي نيزشناخته شده است.

امام صادق(ع) مي فرمايد: " مردي نزد پدرم آمد. پدرم از او پرسيد: آيا زن داري؟ عرض كرد: ندارم. فرمود: دوست ندارم دنيا و آن چه در دنيا است مال من باشد، ولي شبي را بدون همسر به روز آورم. دو ركعت نماز مرد زن دار بهتر از نماز شب و روز مرد عزب است. آنگاه پدرم هفت دينار به او داد و فرمود:‌با اين پول ازدواج كن ".(۷)

در روايتي ديگر آمده است: زني خدمت حضرت باقر(ع) رسيد و عرض كرد كه ميل و رغبتم را براي ازدواج از دست داده ام! حضرت فرمود: چرا؟ عرض كرد: مي خواهم از اين جهت كسب فضيلت كنم. حضرت فرمود:‌از اين قصد برگرد. اگر در ازدواج نكردن فضيلت بود، ‌حضرت فاطمه (ع) از تو سزاوار تر بود. (۸) اسلام به شدت از مجرد زيستن نكوهش مي كند. رسول اكرم(ص) مي فرمايد: "خوبان امّت من همسرداران و بدان آن عزب ها و بي همسرانند".(۹)

حضرت وقتي شنيد يكي از يارانش زن و زندگي را رها كرده، خشمگين شد و فرمود: "خداوند مرا براي رهبانيّت نفرستاده بلكه مرا با ديني معتدل و آسان برانگيخته است. من روزه مي گيرم، نماز مي خوانم و با زنان آميزش دارم. هر كس دين فطري مرا دوست دارد، بايد به سنت و روش من عمل كند وازدواج از سنت هاي من است".(۱۰)

پي‌نوشت‌ها:

۱.اعراف (۷) آيه ۳۲

۲ . غلامعلي افروز، همسران برتر تا ص ۲۴.

۳ . روم (۳۰) آيه ۲۱.

۴ . وسائل الشيعه، ج ۱۵ . ص ۹۶.

۵ . همان، ج ۱۴، ص ۳۳.

۶ . سفينه البحار، ج ۱، ص ۵۶۱.

 ۷. بحارالانوار، ‌ج ۱۰۰، ص ۲۱۷.

 ۸. سفينه البحار، ج ۱، ص ۵۶۱.

 ۹. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۱.

 ۱۰. وسائل الشيعه، ‌ج ۱۴، ‌ص ۷۴.

چون موقع ازدواج نزديك مي شود، بايد معيار انتخاب همسر را بدانيم تا آگاهانه و صحيح باشد.
ازدواج

چون موقع ازدواج نزديك مي شود، بايد معيار انتخاب همسر را بدانيم تا آگاهانه و صحيح باشد. خلاصه اين بحث به اين منتهي خواهد شد كه بايد به گونه اي همسر انتخاب كرد كه با يكديگر (همشأن) و (متناسب) و به اصطلاح (كُفْو) باشند و به زبان ساده تر (با يكديگر جور درآيند). اگر اين شرط تأمين شود و اين هماهنگي و تناسب تحقيق يابد، امور و مشكلات قابل حل است.

به جرأت مي توان گفت بيشترين مشكلاتي كه در زندگي خانوادگي به وجود مي آيد، به خاطر اين است كه دخترو پسر به خطا رفته و همسر متناسب خود را انتخاب نكرده اند. چه بسيار همسراني كه به خاطر (هم سنخ نبودن) و (عدم تناسب) به تباهي و بدبختي كشيده شده اند. بسياري ازمشكلات و اختلافاتي كه در زندگي مشترك به وجود مي آيد، ريشه در انتخاب غلط همسر دارد.

جواني چه پسر و چه دختر بايد فكر كند و نگويد: "فعلاً ازدواج مي كنيم. اگر در آينده نتوانستيم باهم زندگي كنيم، با طلاق از هم جدا مي شويم"، بلكه فكر كند: "من مي خواهم همسري برگزينم كه يك عمر در كنار اوسعادتمندانه زندگي كنم".

نكته بسيار مهم در ازدواج، (دقّت) در انتخاب و (سهولت) در ازداج بايد باشد. حال به معيارها و ملاك ها وخصوصياتي كه در انتخاب همسر بايد مورد دقّت قرار گيرد و روي آنها بايد حساس بود، توجه مي كنيم:

۱- تديّن و دينداري به معناي واقعي : اين مسئله يكي از اركان مهم در انتخاب همسر است.

پاي بندي كامل به اسلام و آن را با جان و دل پذيرفتن و به آن عمل كردن، از جمله شرايط مهم دو جوان است كه مي خواهند ازدواج كنند. اگر يكي ديندار و ديگري بي دين يا بي توجه به مسائل ديني باشد، زندگي آن دو مقرون باخوشبختي نخواهد بود. انسان ديندار هرگز نمي تواند با همسر بي دين كنار بيايد، چون نقص بي ديني و لا ابالي گري هرگز قابل عفو و اغماض نيست.

در دستورهاي اسلامي به اين مسئله بسيار توجه شده است. پيامبر اكرم (ص) فرمود: "عليك بذات الدين؛ (۱) بر تو باد كه همسر ديندار بگيري".

باز در مورد ديگري فرمود: "هر كس با زني به خاطر ثروتش ازدواج كند، خداوند او را به حال خودش رها مي كند وكسي كه به خاطر زيباييش با او ازدواج كند، در او امور ناخوشايند خواهد ديد و كسي كه به خاطر دين و ايمانش با اوازدواج كند، خداوند همه آن امتيازات را برايش فراهم خواهد كرد".(۲)

۲- اخلاق نيكو نيز از ويژگي هايي است كه بايد در انتخاب همسر به آن توجه خاص كرد. البته منظور از اخلاق نيكو تنها خنده رويي و خوش خلقي نيست، بلكه صفات و اخلاق پسنديده در نظر عقل و شرع مي باشد.

پيامبر(ص) در اين مورد فرمود: "اذا جاءكم من ترضَوْن خُلْقَه و دينه فزّوجوه و ان لا تفعلوا تكن فتنةٌ في الارض و فسادٌ كبير؛ (۳) با كسي كه اخلاق و دينش مورد پسند باشد، ازدواج كنيد و اگر چنين نكنيد، فتنه و فساد بزرگي در زمين به وجود خواهد آمد".

حسين بن بشار طي نامه اي به امام رضا(ع) نوشت: خواستگاري براي دخترم آمده كه بد اخلاق است.

آيا دخترم را به او بدهم؟ امام (ع) در جوابش نوشت: اگر بد اخلاق است، دخترت را به او نده. (۴)

نمونه هاي اخلاق خوب، خوش زباني و خوش خُلقي و حق پذيري و لجاجت نكردن و تواضع و راستگويي و وقار و سنگيني و بردباري و صبر و حُسن ظنّ و با محبت و با عاطفه بودن و مؤدّب بودن و وفاداري و قناعت و از اين قبيل صفات است.

۳- شرافت خانوادگي: در ازدواج نه تنها مي خواهند دو نفر (پسر و دختر) با هم زندگي مي كنند، بلكه در حقيقت دو خانواده با هم ارتباط پيدامي كنند. اين نكته بسيار مهمي است كه در روايات بدان تصريح شده است.

پيامبر(ص) فرمود: "تزوّجوا في الحجر الصالح فانّ العرق دسّاس؛ (۵) در دامن و خانواده شايسته، ازدواج كنيد، زيرا نطفه (ژن ها) تأثير مي گذارند".

۴- عقل از شرايط اساسي طرفين در ازدواج است. عقل همانند نورافكني است كه جاده زندگي را روشن مي كند و شيب و فرازها را مشخص مي كند تا انسان در برابر آنها تصميم مناسبي بگيرد.

زن و شوهر، براي اداره صحيح و تربيت فرزنداني شايسته بايد به نيروي عقل و فهم مجهّز باشند. در اين جا عقل به معناي زيركي و توانايي اداره خانواده است. زوجي را كه انتخاب مي كنيد، بايد فرد باهوش و زيرك و عاقل وخوش فهم باشد.

۵- سلامتي جسمي و روحي. بعضي از بيماري هاي جسمي و رواني غير قابل درمان كه تحمل آن براي همسرسخت است.

توجه نكردن به اين مسئله ممكن است لطمه هاي سنگيني به زندگي بزند.

۶- زيبايي يكي از امتيازاتي است كه در شيريني ازدواج و سعادت زندگي زناشويي تأثير بسزايي دارد. زيبايي يك معيار و اندازه معيّن و استاندارد ندارد كه بشود افراد را با آن سنجيد، بلكه به سليقه افراد بستگي دارد؛ حتي ممكن است فردي در نظر كسي زيبا باشد و در نظر ديگري زشت. اگر انساني قيافه ظاهري و اندام همسرش را نپسندد و او را دوست نداشته باشد، ممكن است به طور ناخواسته به او ستم و جفا كند و از او بهانه و ايراد بگيرد و زندگي را براو تلخ نمايد. زيبايي همسر در حفظ و تقويت عفّت و ايمان همسرش تأثير دارد.

پيامبر اكرم (ص) فرمود: هنگامي كه مي خواهيد ازدواج كنيد، همان گونه كه در زيبايي صورت تحقيق مي كنيد، اززيبايي موي او نيز تحقيق كنيد. همين طور آراستگي و زيبايي مرد بر عفّت زن مي افزايد.

۷- همتايي و سنخيّت و تناسب در زوجين كه به آن (كفو) مي گويند و پيشتر به آن پرداختيم. تناسب بين زوجين در تمامي جوانب هر چه بيشتر باشد، زندگي بين آن دو زيباتر و سالم تر خواهد بود.

تناسب در علم و سواد و شرافت خانوادگي و دين و ايمان اخلاق و فرهنگ اجتماعي، هر چه اختلاف وناهماهنگي كمتر باشد و تناسب و كفائت بيشتر باشد، موفقيت در زندگي بيشتر است.

تذكر: وجود همه شرايط در يك فرد شايد بسيار نادر و كم باشد. گرچه در انتخاب همسر مراعات جوانب مذكورخوب و لازم است، اما شايد دقت و وسوسه زياد در اين مسائل گاهي به صلاح نباشد. بنابراين با تحقيق و دقت درموارد مذكور اگر خواستگاري به سراغ شما آمد، هر چه زودتر ازدواج كنيد كه دير شدن در اين امر و دقت و وسوسه زياد، عواقب ناخوشايندي دارد.

پي‌نوشت‌ها:

۱.وسائل الشيعه، ج ۱۴ ص ۳۰.

۲.همان، ص ۵۱.

۳.همان، ص ۵۱.

۴.بحارالانوار، ج ۱۰۰ ص ۲۳۵.

۵.علي اكبر مظاهري، جوانان، و انتخاب همسر، ص ۱۱۵ به نقل از مكارم الاخلاق.

صفحه‌ها