پرسش وپاسخ

«چگونه ممکن است امام زمان (عج) که بعد از شهادت امام حسن عسکری (ع) پنج ساله بودند امام شوند و کودکی پنج ساله پیشوایی مسلمین را به عهده بگیرند؟»
امام زمان

«پیشوایی به کوچکی و بزرگی نیست، بلکه مربوط به قابلیت‌ها و استعدادهاست رهبری و پیشوایی امت در کودکی که سهل، حتی در نوزادی، هم امکان دارد و هم واقع شده است داستان حضرت عیسی علیه السلام شاهد بر این سخن که در قرآن می‌فرماید: "فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی المَهْدِ صَبِیّاً * قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً".1 آیا سندی محکم‌تر از قرآن وجود دارد؟

پاسخ تفصیلی:

اولاً: اگر در اخبار اهل بیت علیهم السلام تأمل شود معلوم می‌شود که مقام نبوت و امامت یک مقام ظاهری ناچیز نیست که هر کسی صلاحیت آن را داشته باشد بلکه نبوت مقام ارجمندی است که شخص واجد آن مقام با حق تعالی ارتباط و اتصال داشته از افاضات و علوم عوالم غیبی برخوردار می‌شود، احکام و قوانین الهی بر باطن و قلب نورانی‌اش وحی و الهام می‌گردد و طوری آنها را دریافت می‌کند که از هر گونه خطا و اشتباهی معصوم است. همین‌طور ولایت و امامت مقام بزرگی است که واجد آن مقام به طوری احکام خدایی و علوم نبوت را تحمل و ضبط می‌کند که خطا و نسیان و عصیان در ساحت وجود مقدسش راه ندارد و همواره با عوالم غیبی مرتبط بوده و از افاضات و اشراقات الهی بهره مند می‌گردد. بواسطه علم و عمل پیشوا و امام انسانیت و نمونه و مظهر دین و حجت خداوندی است، معلوم است که هر کسی قابلیت و استعداد احراز این مقام شامخ را ندارد بلکه باید از حیث روح در مرتبه اعلای انسانیت باشد تا لیاقت ارتباط با عوالم غیبی و دریافت علوم و ضبط آنها را واجد باشد و از حیث ترکیبات جسمانی و قوای دماغی در کمال اعتدال باشد تا بتواند حقایق عالم هستی و افاضات غیبی را بدون خطا و اشتباه به عالم الفاظ و معانی تنزل دهد و به مردم ابلاغ کند پس پیغمبر و امام از حیث آفرینش ممتازند و به واسطه همین استعداد و امتیاز ذاتی است که خداوند متعال آنان را به مقام شامخ نبوت و امامت انتخاب می‌کنند، این امتیاز از همان اوان کودکی در وجود آنها موجود است لکن هر وقت که صلاح بود و شرایط موجود شد و مانعی در کار نبود آن افراد برجسته رسماً به مقام و منصب نبوت و امامت معرفی می‌شوند این انتخاب و نصب ظاهری چنانکه گاهی بعد از بلوغ یا در زمان بزرگی انجام می‌گیرد ممکن است در ایام کودکی تحقق پذیرد.

چنانکه حضرت عیسی علیه‌السلام در گهواره با مردم سخن گفت و خودش را پیغمبر و صاحب کتاب معرفی کرد. خداوند متعال در سوره مریم می‌فرماید: "فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی المَهْدِ صَبِیّاً * قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الکِتابَ وَجَعَلَنِی نَبِیّاً و جعلنی مبارکاً این ما کنت و اوصانی بالصلوة و الزکوة ما دمت حیاً2" مریم به عیسی اشاره کرد، گفتند: "چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟! عیسی گفت من بنده خدایم که مرا کتاب داده و به پیغمبری برگزیده است و هر کجا باشم مبارک گردانیده و به نماز و زکات تا زنده باشم سفارش کرده است.

از این آیه و آیات دیگر استفاده می‌شود که حضرت عیسی علیه السلام از همان کودکی و ایام صغر پیغمبر و صاحب کتاب بوده است.

بنابراین هیچ مانعی ندارد که کودکی در سن پنج سالگی با عوالم غیبی ارتباط داشته باشد و به وظیفه سنگین خزانه دارای و ضبط و تبلیغ احکام منصوب شود و در انجام وظیفه خویش و ادای این امانت بزرگ کاملاً نیرومند و مقتدر باشد.3

ثانیاً: حضرت امام جواد علیه السلام هم در هنگام وفات پدرش 9 ساله و یا 7 ساله بوده و امام رضا علیه السلام او را به عنوان جانشین خود معرفی کرد4، که سخنان و مناظرات امام جواد علیه السلام و حل مشکلات بزرگ علمی و فقهی توسط آن حضرت تحسین و اعجاب دانشمندان اسلامی اعم از شیعه و سنی را بر انگیخته و آنان را به تعظیم در برابر عظمت علمی امام وا داشته است و هر کدام او را به نحوی ستوده‌اند و به عنوان نمونه:

سبط بن جوزی می‌گوید: (امام جواد علیه السلام ) در علم و تقوا و زهد و بخشش بر روش پدرش بود.5

ابن حجر هیتمی به اعلمیت امام جواد(ع) اعتراف نموده می‌نویسد: مأمون او را به دامادی انتخاب کرد زیرا با وجود کمی سن از نظر علم و آگاهی و حلم و بر همه دانشمندان برتری داشت.6

ثالثاً: ائمه اطهار علیه السلام هم موضوع صغر سِنّ آن جناب را پیش بینی کرده و اعلام نموده‌اند تا مورد اعتراض مخالفین و معاندین قرار نگیرد. به عنوان نمونه:

قال ابو جعفر علیه السلام : "صاحب هذالامر اصغرنا سناً و اخملنا شخصاً7" حضرت امام محمد باقر علیه السلام فرمود: حضرت صاحب الامر سن مبارکش از ما کمتر و گمنام‌تر است.

رابعاً: با اینکه آفرینش و خلقت ویژه انبیاء و ائمه طوری است که نمی‌توان آن را با افراد عادی مقایسه کرد مع الوصف در بین اطفال عادی هم گاهی افراد نادری دیده می‌شوند که از حیث استعداد و حافظه نابغه عصر خویش بوده و قوای دماغی و ادراکات آنان از مردان 40 ساله هم بهتر است. ابو علی سینا فیلسوف نامی از این افراد شمرده می‌شود از وی نقل شده است که گفته: چون به حد تمییز رسیدم مرا به معلم قرآن سپردند و پس از آن معلم ادب پس هر چه را شاگردان بر استاد ادیب قرائت می‌کردند من همه را حفظ نمودم. بعلاوه آن، استاد مرا به کتاب‌های ذیل تکلیف کرد: "الصفات" و "غریب المصنف" و "ادب الکاتب" و "اصلاح المنطق" و "العین" و "شعر و حماسه" و "دیوان رومی" و "تصریف مازنی" و "نحو سیبویه" پس همه را در مدت یک سال و نیم حفظ کردم و اگر تعویق استاد نبود در کمتر از این مدت حفظ می‌کردم. پس از آن شروع کردم به یاد گرفتن فقه و چون به 12 سالگی رسیدم بر طبق مذهب ابی حنیفه فتوا می‌دادم پس از آن شروع کردم به علم طب و "قانون" را در سن 16سالگی تصنیف نمودم و در سِنّ 24 سالگی خودم را در تمام علوم متخصص می‌دانستم.8

درباره فاضل هندی گفته شده: "قبل از رسیدن به سن 13 سالگی تمام علوم معقول و منقول را تکمیل کرده بود و قبل از 12 سالگی به تصنیف کتاب پرداخت9 و همچنین نابغه عصر ما سید محمد حسین طباطبایی.

بنابراین در صورتی که اطفال نابغه، دارای چنان مغز و قوایی باشند که در سنین خردسالی از عهده حفظ هزاران مطالب گوناگون و حل مشکلات و غوامض علوم بر آیند و نیروی محیر العقول آنان باعث اعجاب شود پس چه استبعادی دارد که خداوند متعال حضرت بقیةاللَّه و حجّت حق و علت مبقیه انسانیت را در سن 5 سالگی به ولایت منصوب گرداند و تحمل و ضبط احکام را به عهده‌اش واگذار کند؟

نتیجه آنکه عقلاً و وقوعاً هیچ استبعادی ندارد که حضرت صاحب الامر (عج) در سن 5 سالگی پیشوایی مسلمین را به عهده بگیرند.»

پی نوشت‌ها:

1 . مریم/29.

2 . مریم/29.

3 . ابراهیم امینی، دادگستر جهان (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، ص1373) ص122-121.

4 . اثبات الوصیه، ص161.

5 . سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، مکتبة الحیدریه، 1383 ه ق، ص359.

6 . ابن حجر هیتمی، صواعق المحرقه (ط 2، قاهره، مکتبة القاهره، 1385 ه ق) ص205.

7 . مجلسی، بحار الانوار، (اسلامیه) ج51، ص38.

8 . دادگستر جهان، ابراهیم امینی (انتشارات شفق، چاپ چهاردهم، 1373) ص124-123، به نقل از هدیة الاصباب، ط تهران، سال 1329، ص76.

9 . هدیة الاصباب، ط تهران، 1329، ص228.

اگر در تمام جهان، موجودی جز یک انسان نباشد و در تمام وجود این انسان چیزی جز یک چشم یا یک گوش نباشد، همان برای شناخت ذات پاک خداوند و علم و قدرت او کافی است. انس
خودشناسی

یکی از گام‏‌های نخستین در راه اصلاح نفس وتهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خودشناسی است. انسان از طریق خودشناسی به کرامت نفس و عظمت خلقت بزرگ الهی و اهمیت روح آدمی که پرتوی از انوار الهی است، پی می‌برد و از همین راه خالق خویش را شناخته و مسیر عبودیتش را طی می‌‌کند.

در حدیثی از امام علی(ع) در جلد پنجم غرر الحکم است که ایشان می‌فرمایند: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»؛ کسی که خود را بشناسد، تحقیقاً پروردگارش را می‌‏شناسد.

تفسیرهایی که برای این حدیث شریف شده است، منظور از خودشناسی را روشن می‌‏سازد:

1 - این حدیث شریف اشاره به برهان نظم است؛ یعنی هر کس شگفتی‏‌های ساختمان روح و جسم خود را بداند و به اسرار و نظامات پیچیده و حیرت‌‏انگیز این اعجوبه خلقت پی برد، راهی به خدا به روی او گشوده می‌‏شود، زیرا نظم عجیب و آفرینش شگفت‌‏انگیز نمی‌تواند از غیر مبدأ عالم و قادر سرچشمه گرفته باشد.

بنابراین شناختن خویش سبب معرفة اللَّه است. اگر در تمام جهان، موجودی جز یک انسان نباشد، و در تمام وجود این انسان چیزی جز یک چشم یا یک گوش نباشد، همان برای شناخت ذات پاک خداوند و علم و قدرت او کافی است، چرا که ساختمان این‏ها به قدری ظریف و پیچیده و دقیق و حساب شده است که هیچ عقلی باور نمی‌‏کند مصنوع تصادف یا طبیعت کور و کر باشد، بلکه در هر مرحله از مطالعه آن، به نشانه جدید و تازه‌‏ای از علم و قدرت آن صانع حکیم برخورد می‌‏کنیم، از میان صدها ویژگی و ریزه‌کاری عضو بینایی یعنی چشم، کافی است به چند موضوع توجه کنیم تا بدانیم، چه غوغایی در آن بر پا است:

الف) عدسی متغیر؛

معمولاً چشم را به دوربین فیلمبرداری تشبیه می‌کنند، در حالی که پیشرفته‌‏ترین دوربین‌های عکاسی دنیا در مقابل چشم انسان بازیچه‏‌ای بیش نیست، چرا که همه آن‏ها دارای عدسی ثابتی هستند که برای عکس برداری از صحنه‏‌های مختلف، باید به وسیله فیلم بردار دائماً تنظیم و کنترل شون، ولی عدسی چشم که درست پشت مردمک قرار گرفته، دائماً به طور خودکار تغییر شکل می‌دهد. گاه قطر آن بسیار کم که 1/5 میلی متر و گاه چندان زیاد می‌شود که به 8 میلی متر بالغ می‌شود و به آن اجازه می‌دهد که از صحنه‏‌های بسیار دور و بسیار نزدیک عکس برداری کند.

ب) طبقات هفتگانه چشم؛

چشم عمدتاً از هفت پرده یا هفت طبقه تشکیل شده است که به نام صلبیه (سفیدی چشم)، عنبیه، مشیمیه، جلیدیه، زلالیه، زجاجیه و شبکیه نامیده می‌شود که هر کدام ساختمان مخصوص به خود و وظیفه ویژه‏‌ای بر عهده دارد که شرح آن به درازا می‌کشد. همین قدر کافی است که بدانیم کم‏ترین دگرگونی در آن‏ها مایه اختلال بینایی می‌شود. البته در پشت شبکیه، اعصاب بینایی است که از آن جا منظره‌هایی که روی شبکیه افتاده به مغز مخابره می‌شود.

ج) حساسیت در برابر نور؛

تنظیم نور برای فیلمبرداری و عکاسی یکی از مشکل‌‏ترین کارها است و بسیار می‌شود که گروهی از متخصصان مأمور این کار می‌شوند، در حالی که چشم با تغییر دادن حساسیت خود در برابر نورهای کم و زیاد قادر است از صحنه‏‌های مختلف در نور بسیار قوی و نور بسیار ضعیف عکس برداری دقیق و جالب کند.

2 - ممکن است حدیث اشاره به برهان وجوب و امکان داشته باشد، چرا که اگر انسان دقت در وجود خویش کند، می‌‌بیند وجودی است از هر نظر وابسته و غیر مستقل، علم و قدرت و توانایی و هوشیاری و سلامت بالاخره تمام هستی او وجودی است غیر مستقل و نیازمند که بدون اتکا به یک وجود مستقل و بی نیاز، یک لحظه امکان ادامه بقای او نیست. هر کس خود را به این ویژگی بشناسد، خدا را خواهد شناخت، چرا که وجود وابسته بدون وجود مستقل غیر ممکن است. قرآن می‌‏فرماید: ای مردم! شما (همگی) نیازمندان به خدا هستید. تنها خدا است که بی نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است.

3 - حدیث می‌تواند اشاره به برهان علل و معلول داشته باشد. برای این که انسان هرگاه در وجود خویش کمی دقت کند، می‌فهمد رو ح و جسم او معلول علت دیگری است که او را در آن زمان و مکان خاص به وجود آورده است. هنگامی که به سراغ علت وجود خویش مثلاً پدر و مادر می‌رود، باز آن‏ها را معلول علت دیگر می‌بیند، همین طور تا بالأخره عقل حکم می‌کند که همه این علت‌‏ها نیازمند باید به علتی برسند که واجب الوجود است و نیازمند علت دیگری نیست، و او خدای سبحان است.

4 - حدیث می‌تواند اشاره به برهان فطرت باشد، یعنی هر گاه انسان به زوایای قلب و اعماق روح خود پی ببرد، نور الهی و توحید که درون فطرت او است، بر او آشکار می‌شود و از معرفةالنفس به معرفة اللَّه می‌رسد، بی‌آن که نیازی به دلیل و استدلال باشد.

5 - حدیث می‌تواند ناظر به صفات خدا باشد، به این معنا که هر کس خویشتن را با صفات ویژه ممکنات و مخلوقات که در او است بشناسد، به صفات پروردگار پی خواهد برد و از محدودیت خویش پی به نامحدود بودن حق تعالی می‌برد، چرا که اگر او هم محدود باشد مخلوق است و از فنای خویش پی به بقا او می‌برد، چه اگر او فانی می‌شد، مخلوق بود نه خالق، و از نیاز خویش پی به بی نیازی او و از ضعف خویش پی به قدرت او می‌برد.

این همان مطلبی است که امیرالمؤمنین (ع) در نخستین خطبه نهج البلاغه به آن اشاره کرده است: نهایت ایمان خالصانه به خداوند آن است که وی را از صفات ممکنات پیراسته بدانند.

6 - حدیث ممکن است اشاره به فقر وجودی انسان باشد که طبعا وابسته به وجود غنی مطلق دارد. وجودی که از هر جهت فقیر و محتاج است، طبعاً فریاد می‌زند که من به غنی علی الاطلاق وابسته‌‏ام.

نتیجه: مقصود از خودشناسی عبارت است از تفکر و مطالعه در خلقت و صفات و کارهای جسم و جان و روح و روان خویشتن مانند تدبر در نظم حاکم بر بدن، نیازمند بودن، مخلوق و معلول بودن، کمال خواهی که تفکر در هر یک از موارد راهی است برای خداشناسی، افزون بر این وقتی انسان خود را شناخت، می‌فهمد که سعادت و شقاوتش در چیست و با انتخاب راه سعادت خوشبختی خود را فراهم می‌کند.

 

پی‌نوشت‏‌ها:

1 . غرر الحکم ،ج 5، ص 194، ماده عرف.

2 . ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 2، ص 437.

3 . ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 328 - 330.

4 . نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 1، ص 14.

مناظرات امام رضا (ع) با فرق گوناگون و مذاهب جهانی مناظراتی شیرین و غرور آفرین برای مسلمانان و شیعیان است.
امام رضا

امام علی بن موسی الرضا (ع) در سال 148 هجری در مدینه متولد شدند. آن حضرت در سال 183 هجری به امامت رسیدند. در این زمان هارون خلیفه ستمگر عباسی حکومت جامعه اسلامی را در دست داشت. بعد از هارون امر خلافت در اختیار امین قرار داشت. سپس مأمون با شکست دادن برادرش در سال 198 هجری توانست حکومت را در اختیار گیرد.

در سال 200 هجری مأمون امام رضا(ع) را به برای مقاصد شوم سیاسی‌اش به مرو فراخواند و سپس ولایتعهدی را بر آن حضرت تحمیل کرد. امام رضا(ع) خود در این زمینه می‌فرماید: خداوندا تو می‌دانی که مرا اکراه نمودند و به ضرورت این امر را اختیار کردم ... خداوندا عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو. پس توفیق ده مرا که دین تو را به پا دارم و سنت پیغمبر تو را زنده بدارم.

یکی از اقدامات مأمون هنگام حضور امام رضا(ع) تشکیل دادن جلسات بحث با فرق و مذاهب کلامی و علمای سایر ادیان بود. هر چند حضرت قبل از تشکیل این مجالسِ مناظره، مناظراتی با فرق و مذاهب کلامی گوناگون داشتند، اما هدف مأمون این بود که امام رضا(ع) را در این جلسات شکست دهد. تا موقعیت معنوی امام رضا(ع) در نظر مردم کاهش یابد.

در این رابطه جعفر مرتضی عاملی می‌نویسد: «مأمون برای مغلوب ساختن امام رضا(ع) شروع به گردآوری علما و معتزلیان و اهل کلام که اصحاب جدل و کلام و استدلال و مو شکافی بودند نمود. تا با امام رضا (ع) درافتند و در هر مجلسی از قدر علمی امام بکاهند. و او را در زمینه بزرگترین چیزی که خود و پدرانش (علیهم السّلام) ادعا می‌کردند، یعنی علم و شناختِ آثار و علوم پیامبر خدا (ص)، که بر حسب اعتقاد شیعیان، بزرگترین شرط و لازمه پیشوایی امام بود، شکست دهند.»

آن حضرت در مجالس مناظره، با فصاحت و بلاغت، میراث جد بزرگوارشان را در مقابل اشکال تراشی‌های دیگران محافظت نموده و بدون استثنا تمام دانشمندان را مغلوب ساختند. برخی از آنها به حقانیت آن حضرت و دین اسلام اعتراف کردند و برخی همانند عمران صابی مسلمان شدند. بیان همه جلسات مناظره و تمام گفتگوها و سئوال‌ و جوابها خود کتابی مفصل است که ما به گوشه‌‌ای از این مباحث اشاره می‌کنیم.

یکی از مهمترین مجالس مناظرات آن حضرت، مناظرات مرو است. در این جلسه مأمون رهبران مکاتب (کلامی و خلفی) و مذاهب (اسلام، یهود، مسیح، صابئی و هندو) را جمع‌آوری کرد که شاید امام رضا(ع) را در یک مناظره علمی شکست دهند. ولی مقصود او حاصل نشد. علاوه بر اینکه در این مناظرات آن حضرت، با رهبران چهار مکتب و مذهب معروف مناظره کردند از این جهت می‌بینیم این مناظره از طلوع آفتاب تا بعد از نماز مغرب طول کشیده است.

آن حضرت در این جلسه با جاثلیق دانشمند مسیحیان، رأس الجالوت دانشمند یهودی، هیربذ اکبر بزرگ زرتشتیان و عمران صابی مناظره کردند. سپس در جلسه‌ای جداگانه با علی بن محمّد جهم و سلیمان مروزی هم مناظره نمودند.

مناظره اوّل با جاثلیق

در ابتدای این مناظره جاثلیق گفت: من چگونه با شما بحث کنم و حال آنکه استدلال شما به کتابی است که من آن را قبول ندارم. حضرت فرمود: ای نصرانی اگر از انجیل خودت برای تو استدلال کنم اقرار خواهی کرد؟ گفت: آری به خدا سوگند اقرار خواهم کرد.

امام رضا (ع) فرمود: هر چه می‌خواهی بپرس و جوابش را بشنو! جاثلیق گفت: درباره نبوت عیسی و کتابش چه می‌گویی؟

امام رضا (ع) فرمود: من به نبوت عیسی و کتابش و آنچه به امتش بشارت داد، و حواریون به آن اقرار کرده‌اند، اعتراف می‌کنم و به نبوت عیسی که اقرار به نبوت محمّد (ص) و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده کافرم. سپس جاثلیق 2 شاهد بر این مطلب از امام درخواست کرد.

امام رضا(ع) فرمود: سوگندت می‌دهم. آیا انجیل این سخن را بیان نمی‌کند که یوحنا گفت، حضرت مسیح (ع)، مرا از دین محمّد (ص) عربی باخبر ساخت و به من بشارت داد که بعد از او چنین پیامبری خواهد آمد؟ جاثلیق گفت: آری این سخن یوحنا از مسیح نقل شده اما نگفته این در چه زمانی واقع می‌شود و این گروه را برای ما نام نبرده تا آنها را بشناسیم.

امام فرمود: اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و نام محمد(ص) و اهل بیتش(ع) راتلاوت کند آیا به او ایمان می‌آوری؟

جاثلیق گفت: بسیار خوب. سپس امام به نسطاس رومی فرمود: آیا سِفر سوم انجیل را در حفظ داری؟ نسطاس گفت: بسیار خوب از حفظ دارم. سپس امام به رأس الجالوت بزرگ یهودیان فرمود: آیا تو هم انجیل می‌خوانی؟ گفت: آری به جان خودم سوگند. امام رضا (ع) فرمود: آن سِفر سوم را بخوان اگر در آن ذکری از محمّد(ص) و اهل بیتش (علیهم السّلام) بود به نفع من شهادت بده.

سپس خود آن حضرت سِفر سوم را قرائت کرد تا به نام پیامبر(ص) رسید، متوقف شد. رو به جاثلیق کرد و فرمود: ای نصرانی، تو را به حق مسیح و مادرش آیا می‌دانی من از انجیل باخبرم؟ جاثلیق گفت: آری.

سپس امام نام پیامبر (ص) و اهل بیت و امّتش را برای او تلاوت کرد. سپس فرمود: ای نصرانی چه می‌گویی آیا این سخن عیسی بن مریم است؟ جاثلیق گفت: من انکار نمی‌کنم آنچه در انجیل برای من روشن شده است، و به آن اعتراف دارم.

امام رضا (ع) فرمود: همگی شاهد باشید که او اقرار کرد. در ادامه این مناظره آن حضرت با جاثلیق در رابطه با الوهیت عیسی (ع) مناظره کرد و جاثلیق که پاسخی نداشت تسلیم شد و گفت: القول قولک و لا اله الا الله.

مناظره امام رضا (ع) با جاثلیق به گونه‌ای بود که جاثلیق درمانده شد و گفت: به مسیح قسم گمان نمی‌کردم بین مسلمانان فردی مثل تو پیدا شود.

مناظره دوم امام رضا (ع) در مرو با رأس الجالوت بزرگ یهودیان

در این مناظره رأس الجالوت از اثبات نبوت حضرت محمّد (ص) پرسید؛ امام رضا (ع) دلائل قانع‌کننده‌ای برای او ذکر کرد. سپس امام رضا (ع) از اثبات پیامبری موسی (ع) از وی سؤال کرد.

رأس الجالوت جواب داد: او کارهای خارق‌العاده انجام داده که احدی از انبیای پیشین انجام نداده‌اند. امام رضا (ع) فرموند: پس چرا اقرار به نبوت حضرت مسیح نمی‌کنید که مردگان را زنده می‌کرد؟

رأس الجالوت گفت: می‌گویند چنین کارهایی را می‌کرده ولی ما هرگز ندیده‌ایم. امام رضا (ع) فرمود: آیا معجزات موسی را با چشم خود دیده‌ای؟ رأس الجالوت در اینجا جوابی نداشت که بدهد.

مناظره سوم با بزرگ هیربدان

در این مناظره امام رضا (ع) رو به بزرگ هیر بدان کرد و فرمود: به من بگو این زرتشت را که پیامبر می‌دانی بر طبق کدام دلیل است؟ بزرگ هیر بدان گفت: او کارهای خارق‌العاده‌ای انجام داده که احدی قبل از او انجام نداده است. گرچه ما آن را ندیده‌ایم ولی اخبار پیشینیان ما گواه بر این معنی است. امام (ع) فرمود: آیا جز این است که اخبار پیشینیان به شما رسیده و پیروی کرده‌اید؟ گفت: آری. امام رضا (ع) فرمود: همین گونه است سایر امت‌ها و پیامبران پس چرا این پیامبران را قبول ندارید و تنها تکیه روی زرتشت می‌کنید؟ بزرگ هیربدان خاموش گشت و پاسخی نداشت.

یکی دیگر از مناظرات آن حضرت در مرو با عمران صابی ( یکی از متکلمان) می‌باشد. این مناظره از مناظرات طولانی آن حضرت است در این مناظره بارها عمران‌ صابی سکوت کرد و نتوانست پاسخ امام (ع) را بدهد. سرانجام این مناظره به اسلام عمران صابی منجر شد. از دیگر مناظرات آن حضرت در مرو مناظره آن حضرت است با علی بن محمد الجهم بود. وی عقایدی انحرافی درباره عصمت انبیاء داشت. در پایان این مناظره علی بن محمد الجهم گریه کرد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا من توبه می‌کنم و تعهد می‌نمایم از امروز به بعد درباره پیامبران خدا، جز آن چه شما فرمودید نگویم.

نتیجه بحث

مناظرات امام رضا (ع) با فرق گوناگون و مذاهب جهانی مناظراتی شیرین و غرور آفرین برای مسلمانان و شیعیان است. ذکر همه این مناظرات در فراخور این مقاله مختصر نبود. لذا به موارد کوتاهی از مناظرات اشاره شد. در این مناظرات، امام رضا (ع) به مدد دانش بی‌کرانشان عالمان سایر فرق و ادیان جهانی را شکست دادند و در برخی از موارد باعث اسلام آوردن آنها شدند.

علماى اخلاق و سير و سلوك، روزه را، از نظر مراتب و از زاويه نقشى كه در تكامل انسان دارد، به سه دسته تقسيم مى کنند: روزه عوام، روزه خواص و روزه خواص خواص.
رمضان

روزه دار حقیقی و روزه کامل از دیدگاه روایات چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟

علماى اخلاق و سير و سلوك، روزه  را، از نظر مراتب و از زاويه نقشى كه در تكامل انسان دارد، به سه دسته تقسيم مى کنند: روزه عوام، روزه خواص و روزه خواص خواص (۱)

اینک به توضیح این مراتب و درجات می پردازیم:

دسته اول: روزه عوام

اين مرتبه از روزه، با پرهيز از مفطِرات و مبطلات روزه صورت مى پذيرد، شرح مبطلات و مفطرات روزه در کتب فقهی و رساله های مراجع عظام تقلید آمده است. اين مرتبه از روزه، آسان ترين و پايين ترين مرتبه روزه است. در روایتی از رسول خدا (ص) می خوانیم: «إنَّ أيسَرَ مَا افتَرَضَ اللّه ُ تَعالى عَلَى الصّائِمِ في صِيامِه، تَركُ الطَّعامِ وَالشَّرابِ» (۲)

«آسان ترين چيزى كه خداى متعال بر روزه دار در روزه دارى اش واجب ساخته است، نخوردن و نياشاميدن است.»

دسته دوم : روزه خواص

در اين مرتبه از روزه، روزه دار، تنها به پرهيز از مفطرات روزه، بسنده نمى كند؛ بلكه از همه حرام هاى الهى پرهيز مى نمايد. از اين رو، اجتناب از مفطرات، شرط صحت و درستىِ روزه است و اجتناب از سایر محرمات الهی، شرط قبولى روزه در درگاه الهی:

در روایتی از رسول خدا(ص) می خوانیم: «أربَعَةٌ تُفسِدُ الصَّومَ وأعمالَ الخَيرِ: الغيبَةُ، وَالكَذِبُ، وَالنَّميمَةُ، وَالنَّظَرُ إلَى الأَجنَبِيِّ» (۳)، «چهار چيز، روزه و كارهاى نيك را خراب مى كند: غيبت، دروغ، سخن چينى، و نگاه به نامحرم.»

در روایت دیگری می خوانیم که حضرت علی(ع) می فرماید که خداوند متعال در ضمن حدیث معراج خطاب به پیامبر (ص) فرمود: «يا أحمَدُ، لَيسَ شَيءٌ مِنَ العِبادَةِ أحَبَّ إلَيَّ مِنَ الصَّمتِ وَالصَّومِ؛ فَمَن صامَ ولَم يَحفَظ لِسانَهُ كانَ كَمَن قامَ ولَم يَقرَأ في صَلاتِهِ، فَاُعطيهِ أجرَ القِيامِ ولَم اُعطِهِ أجرَ العابِدينَ» (۴) «اى احمد! هيچ عبادتى نزد من، محبوب تر از سكوت و روزه نيست. پس، هر كه روزه بدارد، ولى زبانش را نگه ندارد، همچون كسى است كه به عبادت، ايستاده، امّا در نمازش قرائت ندارد. پس به او پاداش ايستادن به نماز را مى دهم؛ امّا پاداش عبادتگران را به او نمى دهم.»

دسته سوم: روزه خواص خواص

اين مرتبه از روزه، با باز داشتن قلب و نگهدارى آن از هر چيزى كه اشغال كننده دل (چه حلال و چه حرام) است بجز خدا، به دست مى آيد. روزه خواصّ خواص، روزه دل از همّت هاى دون و انديشه هاى دنيوى و باز داشتن كلى آن از غير خداوند است. شكستن اين مرتبه از روزه، با انديشه درباره غير خدا و قيامت، و فكر درباره دنيا تحقّق مى يابد ـ مگر دنيايى كه به خاطر دين خواسته شود، كه چنين دنياي، توشه آخرت است و دنيای مذموم نيست.

در روایتی از حضرت علی(ع) می خوانیم: «صَومُ القَلبِ خَيرٌ مِن صِيامِ اللِّسانِ وَ صِيامُ اللِّسانِ خَيرٌ مِن صِيامِ البَطنِ» (۵) «روزه دل، بهتر از روزه زبان است و روزه زبان، بهتر از روزه شكم.» اين مرتبه، رتبه پيامبران، صدّيقان و مقرّبان درگاه الهی است. هر يك از اين دو مرتبه اخير (روزه خواص و خواص خواص)، به نسبت تلاش روزه داران و آمادگى آنان، مراتب متعدد دیگری نیز دارد.

 علاوه بر اين، روزه از زاويه های دیگر نیز قابل بررسی و تقسیم بندی است. به عنوان نمونه از حیث انگيزه هاى روزه دار، دارای مراتب گوناگونی است. نقطه اوج اين مراتب، حال روزه دارى است كه انگيزه روزه دارى اش، نه بيم از كيفر و نه شوق به ثواب؛ بلكه تنها به خاطر فرمان بُردارى از فرمان الهى، علاقه مندى به تقرّب به خداى سبحان و كسب رضا و لقاى اوست. و پایین ترین مرتبه آن روزه داری است که به قصد خودنمایی یا به سبب عادت مسلمین روزه می گیرد. (۶)

پی نوشتها:

1. ر. ک: محمدی ری شهری، ماه خدا (ترجمه جواد محدثی)، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص ۱۵۷ تا ص ۱۶۰
2. شيخ حر عاملي، وسائل الشيعه، مؤسسه آل البيت، سال ۱۴۰۹ هـ. ق، ج‌۱۰، ص ۱۶۴.
3. مشکینی اردبیلی، علی، تحریر المواعظ العددیه، قم، الهادی، ۱۳۸۲، ص ۳۳۱.
4. ديلمى، شيخ حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب، قم، شريف رضي، ۱۴۱۲ق، ج‌۱، ص ۲۰۵.
5. تميمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، قم، دفتر تبليغات، ۱۳۶۶ش، ص ۱۷۶.
6. برای مطالعه سایر مراتب و درجات ر. ک: ملكى تبريزى، میرزا جواد، المراقبات(ترجمه کریم فیضی)، قم، قائم آل محمد، ۱۳۸۸، ص ۲۶۵.

کاهش مردان غیرتمند و معتقد در راستای منویات دینی عنوان می‌کنند: همسرم آنطور که دلخواه است، پوشش و حجاب مناسبی ندارد و باید همواره به او تذکر دهم، چه کنم؟ در این
حجاب

واژه‌ «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترک هستند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به این که تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است

بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب که هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ باطنی و درونی عفت، تأثیر بیشتری دارد و بالعکس هر چه عفت درونی و باطنی بیشتر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیشتر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎شود.

حجاب و عفاف در قرآن
در قرآن مجید بیش از 10 آیه در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرم وجود دارد.
یکی از این آیات، آیه 59 سوره احزاب است:«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً»؛ ای پیامبر، به زنان و دخترانت و نیز به زنان مؤمنین بگو خود را بپوشانند تا شناخته نشوند و مورد اذیت قرار نگیرند. و خداوند بخشنده مهربان است.

«جلباب» به معنای یک پوشش سراسری است؛ یعنی زن باید همه اندامش پوشیده باشد تا همچون گلی لطیف از دسترس هوسرانان مصون و محفوظ باشد.
در سوره نور آیه 31 نیز مفصلا در مورد حجاب و حرمت نگاه به نامحرمان سخن به میان آمده است.

متأسفانه در سال‌های اخیر شاهد بدحجابی بیشتری از سوی زنان، دختران و حتی پسران و مردان هستیم که این موضوع تا حدودی سلامت روانی جامعه را به مخاطره انداخته است. در آیات قرآن کریم رعایت حجاب و داشتن پوشش مناسب برای مردان و زنان نامحرم به یک اندازه مورد تأکید قرار گرفته است اما از جهاتی حفظ حجاب و عفت از سوی زنان به دلیل رسالت مادر بودن و حفظ کیان خانواده، در اولویت قرار می‌گیرد به همین منظور در این نوشتار سعی کرده‌ایم به این سؤال مردان مؤمن  پاسخ گوییم: «همسرم آنطور که دلخواه است، پوشش و حجاب مناسبی ندارد و باید همواره به او تذکر دهم، چه کنم؟»

و اما پاسخ:

همسرتان باید درک کند که حجاب کامل، محبت شما را به ایشان بیشتر خواهد کرد. برای او نیز امنیت بیشتر و خوشبختی به همراه خواهد داشت.

آنچه در حجاب (پوشش کامل) مطرح است و دین نیز بر آن تأکید دارد، امنیت زن و حفظ عفت اجتماعی و پایداری و استواری بنیان خانواده و الفت و محبت بیشتر میان همسران است؛ بنابراین نفع و سود این مسئله، متوجه خود انسان می‌شود و اگر دین بر آن تأکید می‌کند، برای خوشبختی و سعادت زندگی اجتماعی و فردی انسان‌ها است. به او بفهمانید که پوشش نه به معنای نادرست بودن او یا قصد جلب توجه دیگران است، بلکه نداشتن حجاب، باعث سلب امنیت او و به طمع افتادن دیگران خواهد شد.

همچنین اگر حجاب خود را مقابل مردان نامحرم حفظ نکند، دیگران به چشم دیگری او را نگاه خواهند کرد، اگر چه خانمی پاک و عفیف است نمی‌تواند بگوید که من با دیگران کاری ندارم، مطمئناً نمایاندن زیبایی‌های خود به نامحرمان، او را از آزار دیگران یا نگاه‌های آزار دهنده و شیطانی آن‌ها حفظ نخواهد کرد.

 نکات قابل توجه:

1.  در هیچ یک از مراحل ارشاد و راهنمایی از برخورد نیک و ملاطفت‌آمیز و احترام نهادن دور نشوید. با فشار و اجبار کسی را نمی‌توان هدایت نمود. چه بسا تأثیر منفی آن بیشتر از هدایت شود. اگر رابطه شما با همسرتان اکنون به جبهه‌گیری و حساسیت نشان دادن و صف‌آرایی منتهی شده، برای مدتی سکوت کرده و حرفی به او نگویید و به دنبال اجرای روش غیر مستقیم باشید. باید با همسرتان دوست باشید تا حرف شما به عنوان یک دوست، مؤثر باشد. از موضع بالاتر برخورد نکنید، مگر اینکه به شکل نامتعارف در آید.

2. هر شخصی یک نقطه پذیرش دارد. سعی کنید این نقطه پذیرش او را به دست آورید و از این راه وارد شوید و هدف خود را تعقیب کنید. با بررسی خصوصیات وی، راه نفوذ در او و جلب نظرش را به دست آورید و اقدام کنید.

3. از تکرار در گفتار و نصیحت کردن زیاد (آن هم به صورت مستقیم) خودداری کنید. موقعیت‌سنج باشید و به موقع تذکر دهید. زمانی تذکر دهید که مطمئن باشید تأثیر می‌گذارد. چنانچه در گفتار و تذکر دادن زیاده‌روی کنید، حرف‌های شما به صورت تکراری در آمده و برای او دلزدگی ایجاد خواهد کرد.

4. به نیازهای روانی و عاطفی او در محیط خانه توجه شود تا احساس کمبود و خلأ نداشته باشد. معمولاً دختر یا زنی که حجاب خود را نگه نمی‌دارد، نیاز به توجه در جامعه دارد؛ زیرا درون خانه به خواسته‌ها و نیازهایش توجه نمی‌شود یا خیلی کم مورد توجه است.

5. به احتمال بسیار همسر شما اقوام و یا دوستانی دارد که به حفظ حجاب کامل، پایبندی چندانی ندارند.  از این رو وی با همرنگ شدن با جماعت احساس راحتی بیشتری می‌کند. ضمن این که او را متوجه کار اشتباه دوستان و اقوامش می‌کنید، از او بخواهید که دوستانش را متوجه اشتباه‌شان کند.

بيشترين سفارش اسلام در مورد مسايل خانوادگي و ارتباط با فرزندان و ديگران اين است كه بايد از اشتباهات و خطاهاي يكديگر تا حد ممکن چشم پوشي كنيم.
خانواده

رابطه زن و مرد با يكديگر در بين فرزندان و اطرافيان چگونه بايد باشد؟

پاسخ: اگر زن و شوهر رابطه سالمی داشته باشند، در فرزندان و اطرافیان تأثیر مثبت فراوان دارد. رابطه سالم مشخصه های زیر را دارد:

۱. احترام متقابل بدین معنا كه هر كدام براي شريك زندگي خود ارزش قايل شود و حتی در مواردي كه از يكديگر انتقاد هم مي كنند، با لحن مودبانه و به دور از اغراض و عقده هاي منفي باشد. درگيريها و اختلافات هنگامي در خانواده پديد مي آيد كه همسران براي يكديگر و براي فرزندان احترام قايل نباشند. (۱)

۲. درك متقابل يكديگر؛ درباره مسائل مهم و بنيادي، از سليقه هاي شخصي خود دست برداشته و با توافق و مشورت يكديگر روشي را كه به نفع زندگي مشترك آنهاست، انتخاب كنند.

۳. طبیعی است که زن و شوهر با هم تفاوت فکر و سلیقه دارند و  گاهی بین آنها اختلاف و مشاجره پیش می آید . نحوه تعامل آنها برای حل اختلاف بر روی فرزندان و اطرافیان تاثیر فراوان داشته و مهمترین کلاس آموزش مثبت یا منفی می تواند باشد. اگر آنها در اختلافها، رفتار متین و منطقی را پیش بگیرند و سعی کنند بدون دعوا و توهین و رفتارهای احساسی و نسنجیده، حل اختلاف نمایند، اطرافیان و بخصوص فرزندان را عملا راه زندگی صحیح یاد خواهند داد.

۴. چشم پوشي از خطاها؛ بيشترين سفارش اسلام در مورد مسايل خانوادگي و ارتباط با فرزندان و ديگران اين است كه بايد از اشتباهات و خطاهاي يكديگر تا حد ممکن چشم پوشي كنيم.(۳) وجود عفو و گذشت، به يقين كانون خانواده را گرم نگاه مي دارد و عشق و محبت را افزايش مي دهد.

۵. از جمله مسايلي كه والدين بايد در محیط منزل رعايت كنند، روابط جنسي در ارتباط های زناشویی است که در تربيت جنسي فرزندان بسیار مؤثر است. در آيات و روايات توصيه هاي زيادي در اين زمينه شده و روان شناسان نيز تاكيد نموده اند كه والدين بايد در  مسايل تربيتي و اخلاقي فرزندان كمال دقت را داشته باشند.

لباس پوشیدن تمیز و آرایش متین و مناسب برای مواجهه با محارم در محیط خانه هم به شادابی فرزندان و افراد خانه را زیاد می کند و هم عفت و پاکدامنی آنها را زیاد می سازد اما آرایش های مخصوص زناشویی و ارتباط های خاص جنسی باید در محیط خلوت زناشویی باشد به طوری که فرزندان در آن محیط بدون اجازه ورود نداشته و از بدآموزی و تحریکهای زودرس در امان باشند.  

منابع براي مطالعة بيشتر:

۱. محمدرضا شرفي، خانوادة‌ متعادل، تهران، انجمن اولياء و مربيان، ۱۳۷۴.

۲. علي قائمي، خانواده و مسايل همسران جوان، تهران، نشر اميدي، ۱۳۶۲.

۳. فرانك فينچام، رابطة همسران، ترجمة مهدي قراچه داغي، پيك بهار، ۱۳۸۰.

پي نوشتها:

 [۱] . فليپ باركر، خانواده درماني پايه، ترجمة دهقاني، انتشارات رشد، ۱۳۷۵، فصل ۵.

[۲] . علي قائمي، خانواده و مسايل همسران جوان، تهران، نشر اميدي، ۱۳۶۲، ص ۲۵۸.

[۳] . احمد حسينا، بهداشت روان ازدواج و همسرداري، تهران، نشر مفيد، ۱۳۸۰، ص ۲۰۸ ـ ۲۰۱.

در برخی از شب و روزها و بعضی از زمانها زمینه برای استجابت دعا و طلب بخشش از خداوند متعال بیشتر است که از جملۀ آنها شب قدر و نیز روز عرفه است.
شب قدر

 آیا اینکه می گویند هر کس در شب قدر بیدار بماند و دعای جوشن کبیر بخواند یا در عرفه دعای عرفه بخواند و حالتی به او دست دهد، همه گناهان او پاک می شود، صحت دارد؟

پاسخ: مستفاد از روایات بخشیده شدن گنهکاران در تمامی شب و روزهاست. اما در برخی از شب و روزها و بعضی از زمانها زمینه برای استجابت دعا و طلب بخشش از خداوند متعال بیشتر است که از جملۀ آنها شب قدر و نیز روز عرفه است.(۱) البته به شرط آن که گنهکاران توبه حقیقی کنند و رابطه بین خود و خدا را اصلاح کنند. حقیقت توبه، پشیمانی از گناه و قصد و عزم جدی برای ترک آن است. امام علی(ع) می فرماید: «توبه به دل پشیمان شدن و به زبان آمرزش خواستن و به اندام ترک نمودن است.»(۲)

اگر کسی به این حالت دست یافت، حقیقت توبه در او محقق شده است. در این صورت خداوند گناهان او را خواهد بخشید، قرآن مجید در یکی از آیات مى فرماید:  کسانى که توبه کردند و به اصلاح کارهاى فاسد خود پرداختند و آن… در این صورت توبه آن‏ها را مى پذیرم و من بسیار عذرپذیر و قبول کننده توبه و مهربانم.(۳) چه کسى در وفاى به عهد راستگوتر از خداوند است؟ قرآن مجید وعده داده که خداوند توبه را از بندگانش مى پذیرد.(۴)

آری، توبه حقیقی و خالص که قرآن از آن به «توبۀ نصوح» یاد می کند، در کنار اهتمام به جبران گذشته و انجام کارهای خیر، موجب محو آثار گناه می گردد. حضرت امام صادق(ع) می فرماید: «هنگامی که بنده ای توبة نصوح (حقیقی) کرد، مواهب و نعمت های کم نظیر الهی را متوجه خود می سازد و اولین اثرش آن است که محبوب نزد خدا می شود. دوم: خداوند در دنیا و آخرت گناهان او را می پوشاند». راوی  سؤال کرد: چگونه خدا پرده پوشی می کند، فرمود: «هر چه از گناهان که دو فرشتة موکّل بر او، برایش نوشته اند، از یادشان ببرد،  به اعضای بدن، فرمان می دهد که گناهان او را پنهان کنید، به نقاط زمین و هر کجایی که گناهکار توبه کننده گناه کرده است، دستور می دهد که گناهان او را پنهان کنید و آثار آن را پاک می کند. پس توبه کننده در حالی خدا را در قیامت ملاقات می کند که هیچ چیزی به ضرر او و بر گناهانش گواهی و شهادت دهنده نیست».(۵)

گناهکارى که به گناه خویش اعتراف دارد و از آن پشیمان است و عزم جدّى بر ترک گناه و جبران گناهان گذشته از حق النّاس و حق اللَّه دارد،باید به قبولى توبه خویش و رحمت و مغفرت خداوند امیدوار باشد.

شایان ذکر است خواندن دعای جوشن کبیر و امثال آن در شب قدر و... برای تحقق توبه لازم نیست. اما از آن جایی که در این دعا و امثال آن، اسماء اعظم الهی وارد شده است، خواندن این دعا، انسان را به اجابت خواسته اش نزدیک تر می کند. و از آنجایی که خداوند، لطف و رحمت خود را در این شب مضاعف می گرداند، بیداری و دعا در این شب ، بیشتر از شبهای دیگر موثر خواهد بود.

پی نوشت ها:

۱. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام، قم، ۱۴۰۹ ه.ق  ۱۳۶۵ ه.ش، ج۱۰، ص ۳۵۸.

۲. محمد محمدي ري‌شهري، ميزان الحكمه، دار الحديث، ۱۴۱۶ ه.ق، ج ۲، ص ۹۹۷، ماده "ذنب".

۳. بقره آیه ۱۶۰.

۴. شوری آیه۲۵.

۵. ثقه الاسلام کلینی، اصول کافی، شرح و ترجمه حاج سید جواد مصطفوی، انتشارات اسلامیه، ج ۴، ص۱۶۴.

فلسفه آزمودن بشر و قرار دادن او در مسير كمال، بالاترين فلسفه جعل همه تكاليف و دستورات دين از جمله محرمات روزه است.
افطار

چرا خداوند برخی از امور را در ماه مبارک رمضان حرام کرده است؟

در ابتدا بايد اشاره شود كه اساسا ماهيت روزه داري ترك همين گونه لذايذ در روز است. چه اين كه روزه نوعي تمرين  در رويارويي با شهوت خوردن و آشاميدن و نه گفتن به آن است.

همه موجوداتي كه در عالم خاكي به سر مي برند، حيات شان وابسته به غذايي است كه خداي متعال در اختيارشان قرار داده است. هيچ موجودي نمي تواند در اين عرصه در مدتي طولاني بدون دريافت آب و غذا زنده بماند. انسان نيز به گونه آشكار از اين قاعده مستثني نيست. به علاوه بهره مندي هاي ديگر مانند برآوردن نياز جنسي در زمره نياز هاي طبيعي بشر است.

خداي عالم در مسير تكليف از همين نقطه استفاده نمود و براي آزمودن بنده اش او را در طول روز از خوردن و آشاميدن و لذات ديگر منع نمود تا در مقابل طاقتي كه بنده در انجام تكليف از خود نشان مي دهد، به كمال روحي رسيده و خود را لايق بهره مندي از پاداش هاي الهي كند. پاداش چيزي جز باز شدن پنجره هاي معرفت و عرفان در باطن او نيست. انسان مي تواند از پنجره هاي باز شده ملكوت آسمان ها مشاهده كند و از لذت عرفاني آن لذت ببرد، لذتي كه قابل توصيف نيست.(۱)

فلسفه آزمودن بشر و قرار دادن او در مسير كمال بالاترين فلسفه جعل همه تكاليف و دستورات ديني از جمله محرمات روزه است، هر چند در كنار اين امر مبنايي تك تك دستورات ديني مي تواند داراي مصالح و فوائد خاص ظاهري و باطني باشد. اما برخي ديگر از  محرمات روزه و فوايد ترك آن امور عبارت اند:

روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت ‏ روح و معنويت و ابعاد ديگر داراي فوايد فراواني است. روزه در سلامت معده و پاكسازي آن از انواع غذاها (كه موجب انواع بيماري‏هاست) اثرات فوق‌العاده‏اي دارد.

مركز بيماري‌ها معده است. پيامبر خدا فرمود: «المعدة بيت كل داء، و الحمية رأس كلّ دواء؛ (۳) معده مركز و خانه هر دردي است، و پرهيز و اجتناب (از غذاهاي نامناسب و زياد خوري) اساس و رأس هر داروي شفابخش است».

پيامبر يكي از حكمت‌هاي روزه را تندرستي اعلام مي‌كند و مي‌فرمايد: «صوموا تصحّوا؛ (۴) روزه بگيريد تا صحت و سلامتي خويش را تضمين كنيد».

اميرالمؤمنين(ع) مي‏فرمايد: «خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مي‏فرمايد، به وسيله نماز و زكات‌ و گرفتن روزه». (۵)

روزه و نماز و زكات باعث تقويت اراده، سازندگي و تزكيه روح، و فروتني در پيشگاه حضرت حق است، و از كارهايي است كه مي‏تواند آدمي را از چنگ شيطان نجات بخشد، و از انواع بيماري‌هاي ظاهري و باطني برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را ياد آدمي دهد.

اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد:«والصيام ابتلاء لاخلاص الخلق؛ (۶) روزه براي آزمايش اخلاص مردم است».

در قسمتي از نهج البلاغه مي‏فرمايد: «و صوم شهر رمضان فانّه جنة من العقاب؛ (۷) يكي از دلائل وجوب روزه اين است كه روزه ماه رمضان سپر است از عذاب الهي»، يعني روزه موجب آمرزش گناهان و معاصي انسان است، كه به وسيله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مي‏آيد.

هشام بن حكم از حضرت جعفر بن محمد عليهما السلام از علت و فلسفه روزه مي‌پرسد، امام مي‏فرمايد: «انّما فرض الله الصيام ليستوي به الغني و الفقير و ذلك أنّ الغني لم يكن ليجد مسّ الجوع، فيرحم الفقير، لأنّ الغني كلّما أراد شيئاً قدر عليه، فأراد الله تعالي أن يسوّي بين خلقه، وأن يذيق الغني مسّ الجوع والألم ليرقّ علي الضعيف ويرحم الجائع؛ (۸) خداوند روزه را واجب كرد، تا به وسيله آن بين اغنيا و فقرا مساوات و برابري به وجود آيد. براي آن كه ثروتمنداني كه هرگز درد گرسنگي را احساس نكرده‏ اند، به فقرا ترحم نمايند، زيرا اغنيا هرگاه (خوردني و آشاميدني را) اراده نمودند، برايشان ميسر است، پس روزه را واجب نمود تا بين بندگانش از فقير و غني، برابري به وجود آورد، و اينكه سرمايه‌داران مسلمان درد گرسنگي را لمس نمايند، تا بر ضعفا و گرسنگان عالم ترحم نمايند».

امام رضا(ع) در مورد فلسفه و دلائل وجوب روزه مي فرمايد: «إنّما اُمروا بالصوم لكي يعرفوا ألم الجوع و العطش، فيستدلّوا علي فقر الآخره، و ليكون الصائم خاشعاً ذليلاً مستكيناً مأجوراً و محتسباً عارفاً؛ (۹) مردم مأمور به روزه شدند تا درد و ناگواري‌هاي گرسنگي و تشنگي را بشناسند، و آن گاه سختي‌هاي گرسنگي و تشنگي و فقر آخرت را بفهمند».

پي‌نوشت ‏ها:

۱- مطهري، مجموعه، آثار۴، نشر صدرا  ۱۳۸۰ ش،  ص ۱۲۳.

۲- محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، نشر دار الاحيا التراث العربي بيروت، ج۵۹ ، ص ۲۹.

۳- نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، نشر دار الاضواء بيروت ۱۴۱۱ق، ج ۱، ص ۳۴۳.

۴- نهج البلاغه، فيض نشر موسسه فيض الاسلام تهران، بي تا، ص ۷۹۸.

۵- همان، حكمت ۲۴۴.

۶- حرعاملي، وسائل الشيعه، نشر دار الاحيا التراث العربي، بيروت ۱۴۱۲ ق، ج ۷، ص ۳؛ صدوق، من لا يحضره الفقيه، نشر جامه مدرسين، قم بي تا، ص ۷۳، ج ۲.

۷- خصال شيخ صدوق، نشر جامعه مدرسين ۱۳۶۲ ش، ص ۳۸۶.

۸- وسائل الشيعه، همان، ج ۷، ص ۴.

بايد به گونه ای همسر انتخاب كرد كه با يكديگر همشأن و متناسب و به اصطلاح كُفْو باشند و به زبان ساده تر با يكديگر جور درآيند اگر اين شرط تأمين شود و اين هماهنگی و
ازدواج

جواني كه نمي‌تواند ازدواج كند، چگونه خود را از خطرات دور سازد؟ آيا دير ازدواج كردن گناه نيست؟

مطمئناً غريزه جنسي از نيرومندترين غرايز در وجود انسان است كه خداوند آن را در وجود وي قرار داده و اهداف و مصالح خاصي نيز بر آن مترتب است. به خاطر وجود همين غريزه نيرومند است كه انسان گرايش به جنس مخالف مي يابد و با همه مشكلاتي كه وجود دارد يا تصور مي شود، به ازدواج روي مي آورند و حاضرند بسياري از سختي ها و مشكلات را به خاطر آن تحمّل كنند يا برخود هموار نمايند و از بسياري از خواسته هاي خود يا خودخواهي ها بكاهند. در توضيح المسائل آمده: اگر كسي به جهت زن نداشتن به گناه مي افتد، بر او واجب است ازدواج كند.

در بسياري مواقع عدم امكان ازدواج، مشكل بودن آن از طرف خودمان است، يعني دختران يا پسراني كه مي خواهند ازدواج كنند، سخت گيري هاي بي موردي دارند كه با توجه به اهميت اين مسئله بايد تعديل شده و آرزوها و خواسته ها را كمتر نمايند. بعضي از مشكلات مربوط به فرهنگ جامعه است يا از طرف پدر و مادر و خواسته هاي غير منطقي كه دارند، تحميل مي شود و يا به نوعي در ذهن اشخاص القا مي شود كه رفع اين مسائل نيز نياز به تلاش جوانان دارد تا زمينه هاي مناسب و مساعد را آماده سازند.

در هر حال جوانان هستند كه بايد براي خود چاره اي بينديشند كه آيا خويش را تسليم گناه با همه عواقب و دور شدن از رحمت الهي كنند، يا اين كه زمينه و شرايط ازدواج را فراهم آورندو يا اگر در مدتي كه اين زمينه فراهم نيست، عفت و پاكدامني را پيشه سازند، در عين حال كه به فكر ايجاد زمينه و آمادگي هستند. پيامبر اسلام فرمود: "از گروه جوانان، هر يك از شما كه قدرت ازدواج دارد، حتماً اقدام كند، زيرا بهترين وسيله است كه چشم را از نگاه هاي آلوده و عورت را از بي عفتي محافظت مي كند".(۱)

در عين حال قرآن مجيد راه مقابله با طغيان غريزه جنسي را در صورت فراهم نبودن زمينه ازدواج، عفت پيشگي و يا خويشتن داري در امور جنسي مي داند و مي فرمايد: "آن ها كه وسيله ازدواج ندارند، بايد عفت پيشه كنند تا خداوند آنان را به فضلش بي نياز كند".(۲) البته اين امر، نياز به مقاومت دارد كه در روايات به عنوان جهاد اكبر مطرح شده است.

تسهيل كنترل غريزه جنسي در گرو اموري است:

۱ـ طرد افكار شيطاني: مشكل ترين مرحله رويارويي با انحراف جنسي، سالم سازي انديشه و پرهيز از افكار شهوي است. امام علي(ع) مي فرمايد: "كسي كه در اطراف گناه بسيار بينديشد، سرانجام به آن كشيده خواهد شد".(۳)

۲ـ پر كردن اوقات فراغت با مطالعه، تفريح، مسافرت و غيره.

۳ـ كنترل چشم: نگاه راهبر دل و دام شيطان و بذر شهوت است. براي مهار غريزه جنسي بايد از ديدن آن چه كه ميل جنسي را تحريك مي كند خودداري كرد. امام علي(ع) مي فرمايد: "بهترين عامل رو گرداني از شهوات، فروبستن چشم ها است".(۴)

۴ـ عدم آميختگي زن و مرد: همنشيني زن و مرد و همسخن شدن و خلوت كردن با يكديگر زمينه لغزش را فراهم مي كند.

۵ـ كم خوري: يكي ديگر از راه هاي كنترل غريزه جنسي، دوري از پرخوري است. از اين رو در روايات اسلامي از روزه داري به عنوان عامل تعديل غريزة جنسي ياد شده است.

پيامبر اكرم(ص) مي فرمايد: "اي جوانان، هر يك از شما قدرت ازدواج دارد، ازدواج كند و اگر قدرت ندارد روزه بگيرد، زيرا روزه گرفتن براي كنترل شهوت مفيد است".(۵)

۶ـ يكي از راه هاي آرام كردن طوفان غريزه جنسي در انسان، ورزش و فعاليت بدني است، زيرا ورزش مقدار فراواني از انرژي هاي بدني و فكري انسان را به خود اختصاص مي دهد و از مسايل ديگر كم مي كند.

۷ـ آخرت گرايي: توجه به پاداش اخروي دربارة كساني كه دامن خود را از گناه پاك داشته اند. امام علي(ع) مي فرمايد: "كسي كه به بهشت علاقه دارد، خواهش هاي نفس و شهوات را فراموش كند".(۶)

۸ـ ياد مرگ: رسول خدا(ص) اصحاب خود را درباره مرگ بسيار سفارش مي كرد و مي فرمود: "زياد مرگ را ياد كنيد، زيرا ياد مرگ شكننده لذات نفساني و مانع ميان تو و شهوات است".(۷)

علاوه برآنچه گفته شد بايد اين امور را رعايت كند:

۱- خود را از محيطها و موقعيتهاي تحريك آميز دور نگه دارد و از خلوت گزيني اجتناب ورزد؛

۲- از پوشيدن لباسهاي تنگ و چسبنده خودداري ورزيده و از تماس و لمس نمودن اعضاي بدن خود ياديگران شديداً دوري گزيند؛

۳- از نگاه به نامحرم و چشم چراني خودداري ورزد؛

۴- تخيلات و تفكرات خود را كنترل كند و بداند هر آن چه به ذهن و انديشه اش مي گذرد، خداوند به آن آگاه است و در اين زمينه مسئوليت دارد و بايد تنها به عقل و قوانين شرعي كه تأييد مي كنند بينديشد تا رستگار شودزيرا تخيّلات و تصوّر درباره مسايل جنسي و شهوت آلود منجر به تحريك هاي مداوم گرديده و نيروي حيات رااز بين برده و انسان را از مسائل حقيقي و واقعي زندگي باز مي دارد؛

۵- با توجه به اينكه دوران جواني، دوران پر شور و حساس عمر به حساب مي آيد، شايسته است كه جوان با برنامه ريزي دقيق براي اوقات شبانه روزي به ياري كار و تلاش مداوم در زمينه هاي تحصيلي و علمي و مطالعاتي و كارهاي ذوقي و تفريحي حداقل زمان لازم را به خوابيدن اختصاص دهد و زماني به بستر رود كه خواب بر او مستولي شده و زود به خواب رود؛

۶ -با اشتغال به مطالعه كتب سودمند و مراجعه به كتابخانه ها در اوقات فراغت، زمينه موفقيت تحصيلي آينده خود را فراهم سازد؛

۷- در تيم ها و گروه هاي ورزشي شركت فعال داشته باشد و نيز در فعاليت هاي تربيتي، فرهنگي و مذهبي شركت كنيد؛ زيرا اين اشتغالات در افزايش ايمان و توفيق در ترك معاصي به وي كمك مي كند.

فعاليتهاي سالم و جهت دار سودمند، مقدار فراواني از انرژي هاي جوان را به خود اختصاص مي دهد و از تحريكهاي جنسي و شهوت انگيز جلوگيري مي نمايد، چرا كه مبتلايان به اين عادت زشت، بيشتر ميل به گوشه گيري دارند. شركت در فعاليت هاي تربيتي و اجتماعي و گروه هاي قرآن در مساجد و كتاب خانه ها وتماس با افراد مؤمن و پاك در تقويت روحيه و ايمان اين گونه جوانان بسيار مؤثر است؛

۸- رفت و آمد با دوستان خوب و مؤمن، نماز اول وقت، نماز با جماعت، پرهيز از دوستان و رفقاي بي بند وبار و منحرف؛

۹ -قبل از خوابيدن وضو بگيرد و سوره هاي قل اعوذ و آية الكرسي را بخواند؛

۱۰- اگر مي تواند هفته اي يك يا دو روز را روزه بگيرد؛

۱۱- در برنامه غذايي خود دقت كند و از مداومت در مصرف بعضي از خوردني هاي محرك و مقوّي وشهوت برانگيز خودداري كند؛

۱۲- تمايل ها و افكار خود را از توجه به خويشتن به سوي ازدواج و زندگي آينده معطوف سازد و بداند كه دير يا زود ازدواج مي كند و بايد آمادگي كامل داشته باشد؛

۱۳- همواره با ذكر و ياد خدا اُنس و الفت داشته باشد. خداوند در آيه ۲۸سوره رعد مي فرمايد: آگاه باشيدكه تنها با ياد خدا قلب ها آرامش مي يابد و هر كس از ياد خدا فاصله بگيرد زندگاني بر او سخت و دشوار خواهدشد. (۸)

پي‌نوشت‌ها:

۱. مكارم الاخلاق، ص ۱۰۰.

۲. نور (۲۴) آيه ۳۳.

۳. غررالحكم، ج ۵، ص ۳۲۱.

۴. همان، ج ۶، ص ۱۶۴.

۵. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۰.

کدام پیامبر در بیت المقدس اعتکاف کرد؟
 اعتکاف

کدام پیامبر در بیت المقدس اعتکاف کرد؟

کسی به درستی نمی‌داند که این عبادت، از چه زمانی آغاز و کیفیت اجزا و شرایط آن در بدو شکل گیری چه چیزهایی بوده است. اما با توجه به آیه 125 سوره بقره مبنی بر «و ما به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان از هرگونه آلودگی تطهیر کنند» (1)، می‌توان نتیجه گرفت که اعتکاف در ادیان پیش از اسلام وجود داشته است (2) و عملی بوده که در شریعت ابراهیم از مناسک و عبادات الهی محسوب می‌شده. و پیروان ایشان به این عمل مبادرت می‌ورزیدند.

لذا ابراهیم و اسماعیل (ع) از طرف خداوند موظف شده بودند تا محیط لازم را برای برپایی این مراسم مهیا سازند. بیت المقدس از مکان هایی بود که همواره عده زیادی از انسان ها، برای اعتکاف در آن گرد می‌آمدند و به راز و نیاز با پروردگار خویش مشغول می‌شدند. بزرگ این گروه، حضرت زکریا (ع) بود. (3)

حضرت سلیمان (علیه السّلام) در مسجد بیت المقدس به مدت یک سال و دو سال، یک ماه و دو ماه وکمتر و بیشتر اعتکاف می‌کرد و آب و غذا برای آن حضرت فراهم می‌شد و او در همان جا به عبادت می‌پرداخت. (4)

مرحوم مجلسی به نقل از مرحوم طبرسی آورده است: براستی سلیمان همیشه در مسجد بیت المقدس به مدت یک سال و دو سال، یک ماه و دو ماه، کمتر و بیشتر، اعتکاف می­کرد و غذا و آب خود را به آنجا می‌برد و به عبادت می‌پرداخت. (5)

 پی‌نوشت‌ها:

1. ناصر مکارم شیرازی، تفسر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة،1374، ج1، ص 447.

2. جمعی از نویسندگان، دایره المعارف بزرگ اسلامی، تهران، مر کز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج9، ص 355.

3. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج‌14، ص‌141

4. همان

5. همان

صفحه‌ها