اولا: از آيات قرآن به خوبي استفاده مي شود كه وسيله قرار دادن مقام انسان صالحي در پيشگاه خدا و طلب چيزي از خداوند به خاطر او، به هيچ وجه ممنوع نيست و منافات با توحيد ندارد، از جمله آيات آيه 35 سوره مائده است كه مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد پرهيزگاري پيشه كنيد و وسيلهاي براي تقرب به خدا انتخاب نمائيد و در راه او جهاد كنيد باشد كه رستگار شويد».
موضوع مهمي كه در اين آيه بايد مورد بحث قرار گرفته دستوري است كه در باره انتخاب" وسيله" در اين آيه به افراد با ايمان داده شده است.
" وسيله" در اصل به معني تقرب جستن و يا چيزي كه باعث تقرب به ديگري از روي علاقه و رغبت ميشود ميباشد.
بنا بر اين وسيله در آيه فوق معني بسيار وسيعي دارد و هر كار و هر چيزي را كه باعث نزديك شدن به پيشگاه مقدس پروردگار ميشود شامل ميگردد كه مهم ترين آن ها ايمان به خدا و پيامبر اكرم (ص) و جهاد و عبادات همچون نماز و زكات و روزه و زيارت خانه خدا و همچنين صله رحم و انفاق در راه خدا اعم از انفاق هاي پنهاني و آشكار و همچنين هر كار نيك و خير ميباشد
و نيز در سوره نساء آيه 64 آمده است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً؛ اي پيامبر، اگر مردم به خويشتن ستم كردند و مرتكب گناهي شدند به سراغ تو مي آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش ميكردند و تو نيز براي آن ها طلب عفو ميكردي، خدا را توبهپذير و رحيم مييافتند».
و نيز در سوره يوسف آيه 97 آمده است كه: برادران يوسف از پدر تقاضا كردند كه در پيشگاه خداوند براي آن ها استغفار كند و يعقوب نيز اين تقاضا را پذيرفت.
و در سوره توبه آيه 114نيز موضوع استغفار ابراهيم در مورد پدرش آمده كه تاثير دعاي پيامبران را در باره ديگران تاييد ميكند و ... .
و نيز روايات متعددي كه از شيعه و سني موجود است كه، به خوبي استفاده ميشود كه توسل به آن معناي وسيعش هيچ گونه اشكالي ندارد، بلكه كار خوبي محسوب ميشود، اين روايات بسيار فراوان است و در كتب زيادي نقل شده و به چند نمونه اشاره ميشود:
سمهودي مي گويد: مدد گرفتن و شفاعت خواستن در پيشگاه خداوند از پيامبر (ص) و از مقام و شخصيت او، هم پيش از خلقت او مجاز است و هم بعد از تولد و هم بعد از رحلتش، هم در عالم برزخ، و هم در روز رستاخيز، سپس روايت معروف توسل آدم را به پيامبر اسلام (ص) از عمر بن خطاب نقل كرده كه: آدم روي اطلاعي كه از آفرينش پيامبر اسلام در آينده داشت به پيشگاه خداوند چنين عرض كرد: «يا رب اسئلك بحق محمد لما غفرت لي؛ خداوندا به حق محمد (ص) از تو تقاضا ميكنم كه مرا ببخشي».
سپس حديث ديگري از جماعتي از راويان حديث از جمله" نسايي" و" ترمذي" دانشمندان معروف اهل تسنن به عنوان شاهد براي جواز توسل به پيامبر در حال حيات نقل ميكند كه خلاصهاش اين است: " مرد نابينايي تقاضاي دعا از پيامبر براي شفاي بيماري اش كرد، پيغمبر به او دستور داد كه چنين دعا كند:
" اللهم اني اسئلك و اتوجه اليك بنبيك محمد نبي الرحمة يا محمد اني توجهت بك الي ربي في حاجتي لتقضي لي اللهم شفعه في؛ (2) خداوندا من از تو به خاطر پيامبرت پيامبر رحمت تقاضا ميكنم و به تو روي ميآورم اي محمد! بوسيله تو به سوي پروردگارم براي انجام حاجتم متوجه ميشوم خداوندا او را شفيع من ساز».
بنا بر اين معلوم است آنچه در آيات و روايات بعنوان وسيله توسل و تقرب ذكر شده كه از جمله آن ها پيامبران و معصومان هستند هم مي شنوند و هم مي بينند، و توسل به آن ها در زندگي آن ها مؤثر است و گرنه معنا ندارد كه دستور به توسل و تقرب به خدا به اين صورت دستور داده شود.
دوم اين كه:
اگر حضرت عالي در باره آيات فوق به تفسير هاي سني و شيعه مراجعه نماييد ملاحظه خواهيد كرد كه آيات فوق را مربوط به مشركان بت پرست مي دانند كه خطاب به آنان مي گويد: شما بت پرستان دچار توهم شديد ،اين بتها برايتان نه مبدء سودي هستند، نه منشأ زياني، نه از خود دفاع ميكنند، نه از شما، اينان حتي مالكيتي بر پوسته هسته خرمايي ندارند! چرا كه قطعاتي از سنگ و چوب بيش نيستند جمادند و بيشعور، به فرض كه ناله و اصرار و شما را بشنوند هرگز توانايي پاسخگويي به نيازهاي شما ندارند.
با اين حال چگونه شما بيخردان آن را پرستش ميكنيد و حل مشكلاتتان را از آن ها ميخواهيد؟! اگر آن ها را براي حل مشكلات خود بخوانيد هرگز صداي شما را نميشنوند ،سپس در ادامه مي گويد: از اين بالاتر روز قيامت كه ميشود آن ها پرستش و شرك شما را منكر ميشوند.
اين شهادت و گواهي يا به زبان حال است كه هر كس به بتها بنگرد با گوش هوش اين سخن را از آنان ميشنود، و يا اينكه همان خداوندي كه در آن روز اعضاء و جوارح و پوست تن انسان را به سخن در ميآورد به آن ها فرمان سخن گفتن ميدهد، تا شهادت دهند كه اين بت پرستان منحرف اوهام و شهوات خود را در حقيقت پرستش ميكردهاند. (3)
به هر حال چنانچه گفته شد منظور آيات بتها است نه چيز ديگر.
اين شبهه هم برگرفته از شبهات و نظرات وهابيون قشري و افراطي است، كه از اين گونه آيات سوء استفاده كرده و تفسير انحرافي مي كنند اينان براي بريدن ارتباط مسلمين از پيامبر اسلام و پيشوايان بزرگ از طريق توسل و شفاعت طلبيدن، به اين آيه و مانند آن تمسك جستهاند، و گفتهاند قرآن ميگويد: تمام كساني را كه غير از خدا ميخوانيد حتي پيامبران! سخن شما را نميشنوند و اگر بشنوند اجابت نميكنند.
و شبيه اين به آيه سوره اعراف نيزاستناد مي كنند: «وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَ لا أَنْفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ؛ (4) كساني را كه غير از خدا ميخوانيد نميتوانند شما را ياري كنند و نه حتي خويشتن را در برابر مشكلات ياري دهند» و مانند اين گونه آيات.
به هر حال با اين تفسير غلط كه هيچ مفسر داراي اعتبار علمي آن را قبول ندارد هر گونه توسل به ارواح پيامبران و امامان را نفي ميكنند، و آن را مخالف توحيد ميشمرند! در حالي كه يك نگاه ساده به آياتي كه قبل از اين آيات و بعد از آن است براي درك اين حقيقت كافي است كه منظور از آن بتها ميباشد چرا در همه اينها سخن از بتها در ميان است، سخن از سنگ و چوبهايي است كه آنها را شريك خدا ميپنداشتند و براي آنها قدرتي در برابر قدرت خدا قائل بودند.
ولي چه كسي است كه نداند انبياء و اولياء، همچون شهداي راه خدا كه قرآن با صراحت از حيات وزندگي جاويدان آنها سخن ميگويد، داراي حيات وزندگي برزخي هستند، و حيات برزخي فعاليت روح گستردهتر و وسيع تر است، چرا كه از حجابهاي مادي و تعلقات دنيوي رهايي يافته، اين از يك سو.
از سوي ديگر بدون شك توسل به اين ارواح پاك نه به اين معني است كه براي آنها در مقابل خداوند استقلالي قائل شويم، بلكه هدف آن است كه از آبرو جاه ومقام آنان در پيشگاه خدا مدد بطلبيم و از احترام و عظمتي كه در درگاه خدا دارند كمك بخواهيم كه اين عين توحيد و عبوديت وبندگي پروردگار است .
بنا بر اين همانگونه كه قرآن صريحا در مساله شفاعت ميگويد آنها به اذن و فرمان خدا شفاعت ميكنند. «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ؛ (5) چه كسي است كه بتواند در درگاه خدا جز به فرمان او شفاعت كند. همچنين توسل به آنان نيز از همين طريق و همين رهگذر است».
چه كسي ميتواند آيات صريح توسل را انكار كند؟ و يا آن را شرك بپندارد و در مقابل قرآن بايستد و دم از توحيد زند؟ جز جاهلان مغروري كه اين نغمههاي شوم را كه منجر به ايجاد تفرقه بين مسلمين است سر دادهاند!
لذا فراوان در حالات صحابه پيامبر (ص) ديده مي شود كه آنان براي رفع مشكلات به كنار قبر پيامبر (ص) ميآمدند، و توسل ميجستند، و از روح پاك آن حضرت به درگاه خداي متعال ياري ميطلبيدند.
از جمله داستاني است كه " بيهقي" محدث معروف اهل سنت نقل ميكند كه در زمان خليفه دوم خشكسالي و قحطي شد، بلال به همراهي عدهاي از صحابه به كنار مرقد مطهر پيامبر (ص) آمد و چنين گفت: يا رسول اللَّه استق لامتك ... فانهم قد هلكوا ... رسول خدا براي امتت باران بخواه ... كه هلاك شدند". (6)
برخي از مفسران اهل سنت مانند" آلوسي" احاديث زيادي در اين زمينه نقل كرده، و پس از گفتگو و كنكاش در مورد اين احاديث سرانجام چنين ميگويد: بعد از تمام اين گفتگوها، من مانعي در توسل به پيشگاه خداوند به مقام پيامبر (ص) نميبينم، چه در حال حيات و زنده بودن پيامبر وچه بعد از مرگ وي (ص)... سپس كسان ديگري را كه در پيشگاه خدا مقام و منزلت دارند نيز بر آن افزوده و اعتراف به جواز توسل به آنها ميكند. (7)
براي اطلاع بيشتردر اين زمينه مي توانيد به تفسير نمونه در اين زمينه به جلد چهارم، صفحه 366 ذيل آيه 35 سوره مائده و جلد 18، ص 215.
پي نوشت ها:
1. تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه ، سال ج4، ص 367 به نقل از وفاء الوفاء ج 3 ص 1371، در كتاب" التوصل الي حقيقة التوسل" ص 215 حديث فوق را از" دلائل النبوة" بيهقي نيز نقل نموده است.
2. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران ، دارالكتب الاسلاميه ، سال 1361. ج 18، ص 215.
3. اعراف (7) آيه 197 .
4. بقره (2) آيه 255.
5. تفسير نمونه، ج 18، ص 215 به نقل از كتاب التوصل الي حقيقة التوسل.
6. تفسير نمونه، ج 18؛ ص 215 به نقل از تفسير، روح المعاني، دارلكتب، العلميه ،بيروت سال، 1415.
7. تفسير نمونه، ج4، ص 367.