پرسش وپاسخ

تحریفات واقعه عاشورا چه مواردی بوده و نحوه برخورد ائمه (علیهم السلام) در برخورد با این تحریفات چگونه بوده است؟

پاسخ:
در اين باره به كتاب حماسه حسيني، شهيد مطهري مراجعه نماييد.
موفق باشید.

سلام من پسری 17 .18 ساله هستم که چند وقته یک دختر وارد زندگیم شده که من دوستش دارم ولی نمیدونم واقعا این عشقه یا هوس اگه میشه راهنمایی ام کنید. ممنون

از آن جا كه شما در آستانه ورود به دوره جواني قرار داريد و دوره بلوغ را پشت سر گذاشته ايد و يا در اواخر آن قرار داريد طبيعتاً، در اين سنين به موازات بلوغ جنسي و فعل و انفعالات مختلف در درون انسان، عشق و علاقه به جنس مخالف افزايش مي يابد و شما را براي ازدواج و شروع زندگي مشترك آماده مي كند. اين مقدار عشق و علاقه به جنس مخالف اگر تنها در درون شما باشد و انگيزه شما را تلاش و كوشش هاي مفيد براي دستيابي به شرايط ازدواج و رفع موانع آن در آينده افزايش دهد و تمام تلاش و توان تان را به اين سمت و سو سوق دهد، نه تنها هيچ اِشكال و ايرادي ندارد بلكه، بهترين كاري است كه شما مي توانيد در اين برهه از زمان انجام دهيد و خود را براي شروع يك زندگي مستقل در آينده آماده كنيد اما، اگر عشق و علاقه به جنس مخالف باعث شود كه شما تمام يا بخشي از چارچوب هاي ديني و شرعي و ضوابط عرفي را به ورطه فراموشي بسپاريد و به دام دوستي هاي پنهاني با جنس مخالف و ارتباط غير شرعي دختر و پسر بيفتيد و يا قبل از اين كه شرايط ازدواج را داشته باشيد و خودتان را براي آن آماده كنيد به ازدواج بيانديشيد طبيعتاً، از آن مسير مشخص و هدف متعالي فاصله گرفته ايد و آسيب ها و مشكلات فراواني را فرا روي خود قرار داده ايد.
ارتباط و دوستي با جنس مخالف حتي اگر به قصد و انگيزه ازدواج باشد بي آسيب نخواهد بود. چرا كه از منظر دين و مباحث روانشناختي، هر گونه رابطه و آشنايي دختر و پسر پيش از ازدواج حتي اگر به قصد و انگيزه ازدواج باشد، خالي از اِشكال نيست. آسيب هاي فراواني در آن نهفته است. ضعيف شدن حس اعتماد، سوء ظن و بدبيني، ضربه روحي و مشكلات عاطفي، اتلاف عمر و وقت، شكست عشقي، عشق و علاقه بدون ضابطه، مخالفت خانواده ها با ازدواج، وابستگي رواني، ازدواج احساسي و غير واقع بينانه، آبروريزي و انحرافات اخلاقي، آشفتگي هاي رواني، برخي از پيامدهاي اين گونه رابطه هاست.
با اين اوصاف، مي توان نتيجه گرفت كه اصل دوستي و آشنايي دختر و پسر قبل از ازدواج به هر انگيزه و قصدي كه باشد، از منظر شرع و دين و مسائل روانشناختي ناپسند و ممنوع است اما، اگر دختر و پسر قصد ازدواج واقعي داشته باشند و شرايط و آمادگي ازدواج را هم داشته باشند، تنها مي توانند با اطلاع خانواده ها و در يك فضاي محدود كه ترجيحاً منزل خانواده دختر مي تواند باشد، در يك جلسه و يا حتي چندين جلسه به گفتگو بپردازند و ديدگاه هاي خود را در مورد مسائل مختلف، اهداف و آرزوها و انتظارات متقابل بيان كنند و شناخت بهتري در مورد هم و اين كه آيا براي ازدواج تناسب و همخواني لازم را در معيارها و ملاك هاي ازدواج دارند يا نه؟ پيدا كنند بنابراين، تنها در يك صورت رابطه شما مي تواند جنبه شرعي به خود بگيرد و صحيح باشد و آن تنها زماني است كه قصد ازدواج واقعي در ميان باشد و شما هم از راهش اقدام كنيد و در جريان خواستگاري رسمي قرار گيريد اما، بقيه ارتباطات صحيح نمي باشد و بسيار آسيب زا و خطرآفرين است.
اين را بدانيد كه علاوه بر دوست داشتن و علاقه به نامحرم و جنس مخالف، ارتباط شما زماني اهميت پيدا مي كند كه اولاً، امكان ازدواج شما وجود داشته باشد، يعني اين كه دختر مورد نظر با شما در معيارها و ملاك هاي ازدواج تناسب و همخواني و مطابقت لازم را داشته باشد ثانياً، مانعي براي ازدواج شما وجود نداشته باشد يعني اين كه شرايط ازدواج شما فراهم باشد و خانواده ها نيز به ازدواج شما راغب باشند. اما از آنجا كه شما 17، 18 سال بيشتر نداريد، طبيعتاً هنوز شرايط ازدواج را نداريد به همين خاطر، حتي اگر انگيزه ازدواج را در سر داشته باشيد و دختر مورد نظر نيز با شما تناسب كافي داشته باشد، فعلاً نمي توانيد به احساسات عشقولانه خود توجهي بكنيد و قبل از اين كه شرايط ازدواج را داشته باشيد، به ارتباط دوستانه پنهاني با آن دختر روي بياوريد.
اعتقاد ما اين است كه اگر شما به وظايف فعلي خود عمل كنيد و به مهارت افزايي و تحصيل علم بپردازيد و در كنار آن به چارچوب هاي شرعي و ديني خود عمل كنيد و از هرگونه روابط دوستانه با جنس مخالف اجتناب كنيد، اين اطمينان را به شما مي دهيم كه خداوند به پاس تلاش هاي شما و پاكي و پاكدامني تان در وقت جواني و هنگام ازدواج تان، دختري خوب و مناسب را سر راه شما قرار مي دهد تا با ازدواج با او خوشبخت گرديد و از زندگي لذت ببريد.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

فواید غرایز جنسی؟

خواهر گرامي؛ زندگي در هر مجموعه نظام مند، تابعي از هدف ها و ابزارهاي لازم، براي رسيدن به آن اهداف است. بخوبي مي دانيد كه زندگي در اين دنيا و برآوردن نيازهاي مختلف جسمي و روحي انسان نيازمند نيروها و ابزارهاي ويژه اي است. نيروي شهوت، غضب، خيال، عقل و ... هر كدام در گردش مجموعه زندگي شخص و روابط با ديگران، نقشي خاص را ايفا مي كنند. با نگاهي همه جانبه به ابعاد وجودي انسان، هدف از آفرينش او و چگونگي زندگي انسان در اين دنيا و رابطه آن با جهان آخرت، روشن مي شود كه وجود همه نيروها و غرايز، ضروري بوده و نمايانگر هندسه دقيق و حكيمانه نظام هستي است.
اما در جواب سوال شما بايد بگوييم غرايز انسان به دو دسته تقسيم مي شود.
1. غرايز متعالي (امور فطري انسان) كه عبارت است از: خداجويي، كمال خواهي، فضيلت طلبي، عشق و پرستش، علم دوستي، حقيقت جويي و ... اين دسته از گرايش هاي ذاتي، جهت دهنده انسان به سمت غايت نهايي آفرينش و شكوفاگر انسان ها و حيات آنهاست.
2. غرايز حيواني (گرايش هاي مادي و حيواني) كه نقش مهمي در حفظ و تداوم حيات بشر و نسل آدمي دارند. به عبارت ديگر اگر غريزه نيرومندي چون حب ذات، شهوات و خواسته هايي چون غريزه جنسي و نيز قوه خشم و غضب نبود؛ از سوي انسان هيچ تلاشي براي حفظ حيات خود و نسل بشر و دفع خطرات و آسيب ها صورت نمي گرفت و نتيجه آن چيزي جز انقراض نسل نخواهد بود. اين غرايز نقش ممتازي در زيبا سازي زندگي و دلپذيري آن دارند. بدون وجود غرايز، شور و شوق، عشق و زيبايي و ... معنا نخواهد داشت. لذت بردن از ديدن منظره اي زيبا، بوييدن گل هاي معطرف خلق آثار هنريف روابط صميمانه خانوادگي، مهر بي دليل همسران، عشق مادر به فرزند و ... غرايزي است كه خداوند در نهاد بشر به وديعت نهاده تا انسان بار مسئوليت خويش را با شور و عشق و توام با لذت و دلدادگي به مقصد برساند. در واقع بدون اين غرايز، زندگي سرد و بي روح و تحمل ناپذير خواهد شد.
3. همچنين وجود غرايز نيرومندي چون شهوت و غضب، از مهم ترين ابزارهاي امتحان و آزمايش انسان و در نتيجه نردبان كمال و ترقي او است. امتحان الهي، برخلاف آزمايش هاي بشري، براي كشف و آگاهي از چيزي نيست، بلكه نقش تربيتي و پرورش دهنده دارد. به عبارت ديگر تكامل اختياري، زماني تحقق مي يابد كه انسان در برابر دو گونه دعوت و گرايش متضاد قرار گيرد. (گرايش هاي متعالي و گرايش هاي پست) و بتواند با ميل و اراده خويش هر يك را برگزيند. بهشت ما با گذر از اين دنيا و دست و پنجه نرم كردن با شهوات و هواهاي نفساني ساخته مي شود. از اين رو به عنوان يك اصل كليدي گفته مي شود: دنيا محل حدوث و اثبات قابليت ها است و آخرت جايگاه ظهور و ثبات آنها. چنين نيست كه بهشت يا جهنمي از قبل ساخته شده باشد، بلكه بايد آن را بسازيم و ساخته شدن آن وابسته به وجود نيروهاي شهوت و غضب در كنار عقل و قلب و وجود قوه اختيار و گزينش و جهاد و خودسازي است.
اما جسم و روح هر انسان خداجويي مي تواند ارضاي اين نياز طبيعي را به صورت صحيح اداره كند. شهوات و غرايز انسان، از جمله غريزه جنسي به خوبي كنترل پذير است. مقصود از كنترل در اينجا نه سركوب آن، بلكه استفاده صحيح و بهنجار و جلوگيري از لجام گسيختگي آن است. برخي از امور موثر در كنترل شهوات عبارت است:
1. وجود گرايش هاي متعالي: اين گونه گرايش ها از درون با نابهنجاري و زياده خواهي غريزه جنسي، به مبارزه برخاسته و در صورتي كه به خوبي تقويت شوند، از عهده كنترل و جهت دهي به غريزه جنسي برخواهند آمد.
2. عقل و خرد: دانش و خرد راهنماي باطني و پيامبر دروني انسان است و در جهت دهي صحيح به غرايز، رفتارها و ايجاد تعادل در به كارگيري قواي نفس، نقش موثري دارد.
3. هدايت هاي پيامبران: تعاليم انبياي الهي، بهترين و مطمئن ترين روش استفاده از غرايز و بايدها و نبايدهاي مربوط به آن است و ايجاد كننده انگيزه قوي و نيرومند نسبت به كاربست آن تعاليم و رويارويي با هواهاي نفساني در انسان است. از طرف ديگر ساير تعاليم پيامبران (مانند عبادات ...)نقش موثري در تقويت بعد معنوي و اراداه نسان دارد و بدين گونه مبارزه با سركشي هاي نفس اماره را آسان تر مي سازد.
4. قدرت اراده: اختيار انسان از بزرگ ترين موهبت هاي الهي است. و نقش بسيار نيرومندي در رهبري كنش هاي آدمي دارد. ارداه به خوبي قابل تقويت و نيرومندسازي است و با تقويت آن دشوارترين كارها سهل و آسان مي شود. از طرفي يك جوان با عين نيرومندي در غرايز، از اراده و توان مقاومت بسيار بالايي برخوردار است و طهارت نفس و گرايش هاي عميق معنوي در او، بسيار بالا است. بنابراين جوانان از زمينه ها و تواني بسيار بالا جهت كنترل غرايز بهره منند مي باشند. خداوند در قرآن مجيد از جواناني چون حضرت يوسف (ع) و اصحاب كهف مثال مي آورد كه با اراده سترگ خويش، در برابر طوفان سهمگين غرايز و حوادث ايستادگي و بزرگ ترين افتخارات را رد تاريخ بشر براي خود ثبت كردند.
5. امداد الهي: خداوند همواره دستگير و مددكار كساني است كه با جديت خواستار پاك زيستن و دوري از گناه هستند (و كساني كه در راه ما كوشيده اند، به يقين راه هاي خود را بر آنان مي نمايانيم و در حقيقت خدا با نيكوكاران است). (1)
قرآن مجيد، يكي از علل نجات يوسف از گناه را امداد و عنايت الهي دانسته است. البته اين گونه عنايت ها اختصاص به يوسف (ع) ندارد؛ بلكه هركس به هر اندازه كه در دوري از گناه جديت داشته و از خداوند در اين زمينه استعانت جويد، مورد عنايت او قرار خواهد گرفت. فلسفه عنايت الهي درباره حضرت يوستف نيز به عبوديت مخلصانه او بود.
در پايان بايد توجه داشت كه بهترين راه كنترل غريزه جنسي نيز ازدواج است. اما در صورتي كه شرايط واقعا به گونه اي بود كه نياز به زمان بيشتري براي ازدواج بود، بايد به نكات ذيل توجه كرد.
1. اوقات فراغت خود را با انجام كارهاي هنري، فني، و ورزشي ... پر كرد.
2.اگر فرد از تحريك جنسي بالايي برخوردار است، در خوردن مواد غذايي انرژي‏زا و محرك مثل، خرما، پياز، فلفل، تخم‏مرغ و... به حداقل لازم اكتفا كند.
3. از تماشاي رفتارها و برجستگي‏هاي بدن جنس مخالف و صحنه‏هاي تحريك كننده جدا خود داري كند امام صادق(ع) فرمود: «نگاه تيري از تيرهاي شيطان است و چه بسا نگاهي اندوه‏هاي زيادي در پي داشته باشد».
4. گوش ندادن به آوازها و موسيقي‏هاي تحريك‏كننده و مبتذل. در حديثي از حضرت صادق(ع) آمده است: «ان رجلا سأله عن سماع الغناء فنهي عنه و تلا قول الله عز وجل: «ان السمع والبصر والفؤاد كل اولئك كان عنه مسؤولاً(2) «و قال يسأل السمع عما سمع والفؤاد عمّا عقد والبصر عما ابصر؛ مردي از آن حضرت درباره شنيدن آواز محرك پرسيد. حضرت از آن نهي كرده و اين آيه را خواندند: «به يقين گوش و چشم و دل هر يك مورد سؤال خواهند بود» و فرمود: گوش از آنچه شنيده و قلب از آنچه بدان دل بسته و چشم از آنچه ديده است مسؤول بوده و بازخواست خواهند شد.(3)
5. اجتناب شديد از نشست‏هاي غفلت‏زا و معاشرت با دوستان ناباب و گوش سپردن به سخنان تحريك‏آميز.
6. پرهيز از فكر و ترسيم صحنه‏هاي محرك در ذهن و خيال. عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل مي‏كند كه حضرت(ع) فرمود: عيسي به اصحاب خود گفت:... موسي به شما دستور داد كه زنا نكنيد و من به شما دستور مي‏دهم كه فكر زنا هم در سر نپرورانيد تا چه رسد به اين كه زنا كنيد. زيرا كسي كه خيال زنا كند مانند كسي است كه در خانه‏اي نقش و نگار شده دود و آتش به پا كند.چنين كاري گرچه خانه را نمي‏سوزاند ولي زينت و صفاي آن را مكدر كرده و فاسد مي‏كند.(4)
7. از قرار گرفتن در خلوت و تنهايى اجتناب كند.
8. سعى كند در اجتماعات و تجمع‏هاى مختلف شركت فعال داشته باشد.
9. با افراد اجتماعى و با نشاط و در عين حال متدين و متشرع معاشرت كند.
10. افكار و انديشه‏هاى مختلفى كه به ذهن خطور مى‏كند ، منظم كرده و دسته‏بندى كند.
پي نوشت ها:
1. عنكبوت، آيه 69.
2. اسراء، آيه36.
3. مستدرك‏الوسائل، چاپ قديم، ج 2، ص 459.
4. وسائل‏الشيعه، ج 14، ص 240.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام لطفا به این شبهات که در اینترنت منتشر شده به طور دقیق و کامل پاسخ دهید تا بتوانیم جواب های این شبهات را به طور کامل در صفحات مربوطه منتشر کنیم کربلا صحرا نبود، جلگه بود، هوا اونقدر هم گرم نبوده، حسین هم تشنه لب نبوده!

دهم عاشورای سال 61 هجری قمری برابر با 21 مهرماه سال 59 هجری شمسی است / بله عاشورا در فصل پاییز بوده! پس این جنگ در گرمای تابستون نبوده بلکه در اواخر مهرماه و در فصل پاییز بوده / به نرم افزار های آنلاین تبدیل تاریخ مراجعه کنید حتی اگر گرما هم بوده باشد برای هر دو سپاه این مسئله بوده!

کربلا صحرا نیست بلکه یک جلگه ی حاصلخیز در کنار رود پر آب فرات است. در این جلگه ی حاصلخیز بیش از شصت درصد مایحتاج کشاورزی مردم عراق تولید می شود. حالا صادرات عظیم خرمای عراق هم که مربوط به این منطقه است بماند.

امام سوم شیعیان و لشگرش تشنه نبوده اند. اولا در صورت نبود آب هم می توانسته اند ازشیر شترهایشان استفاده کنند. که خوردن این شیر در میان مردم عرب بسیارپر طرفدار است. دراحادیث و روایات و کتب تاریخی اسلامی متفقا همگی به نوره کشیدن امام حسین پیش از آغاز جنگ می پردازند. نوره همان واجبی است و برای استفاده از این ماده نیاز به آب برای دوش گرفتن است ! پس چطور آب در دسترس نبوده؟

می گویند لشگر یزید آب را بر سپاه حسین بسته است! چگونه ممکن است کسی بتواند روزدخانه ی پر آب فرات را ببندد؟ رودخانه ای که عرض آن در بعضی مناطق به چند صد متر می رسد!

اشکالی که وارد است اینست که اگر امام حسین برای جنگ می رفته چرا خانواده و بچه های کوچکش را همراه آورده بوده؟ اگر امامان شیعه ادعا داشتند که از غیب مطلع اند و می دانسته اند که قرار است کشته شوند آیا قدرت تصمیم گیری باری مقابله با بحران را نداشته اند؟ آیا کشته شدن حسین بهتر از پیروزی او و برقراری یک حکومت اسلامی مورد میلش بوده؟ در کتاب تاریخ طبری یکی از دلایل جنگ، دعوای عشقی میان حسین و یزید بر سر دختری زیبا رو به نام ارینب دختر اسحاق آورده شده است که اگر دوست داشتید در این زمینه تحقیق کنید.

نظرتان درباره ی این سخن امام حسین (علیه السلام) چیست؟ ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ایرانی ها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد و زنانشان را به فروش رساند و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت. امام سوم شیعیان / کتاب «سفینه البحار و مدینه الحکام و الآثار» صفحه 164 نوشته شیخ عباس قمی شیخ عباس قمی از برجسته ترین روحانیون شیعه و نویسنده کتاب مفاتیح الجنان است.

پاسخ:
چون پرسش ها زياد بود، ضمن دومقاله، به برخي پاسخ داده مي شود. در اين دو گفتار به مطالب ديگري كه ارتباط با اهل بيت و ايرانيان دارد نيز وجود دارد.
1 -ما به دين داري شما ارج مي نهيم، انتظار مي رود اين روحيه حفظ نماييد، اما از آنچه كه دربرخي سايت ها آمده است، ناراحت نباشيد، زيرا اين سايت ها به منظور زيرسوال بردن قيام امام حسين (ع)، اين گونه مطالب را نوشته، و دليل علمي و عقلي برآن ندارند، درست برعكس، درمنابع متعدد ومعتبر ابعادقيام امام حسين (ع) مطرح و دهها كتاب درباره آن سامان يافته اند، و اين در حالي است كه آنچه در سايت هاي دشمن آمده در منابع معتبر و كهن نيامده است، اين نشان از عدم واقعيت اين دسته مطالب دارد، مثلا دراين سايت ها ادعاشده است كه كربلا صحرا نبود بلكه جلگه بود، لذا در كربلا آب وجود داشت. در جواب اين شبهه بايد گفت صرف ادعا نمودن كه كربلا بيابان نبوده است، كافي نيست. بايد اين مطلب مستند به منبع و مدرك باشد، و حال اين كه دادههاي تاريخي و همين طور طبق نظر برخي جغرافي دانان سرزمين كربلا بيابان بوده است. كربلا به رغم اينكه در كنار رود فرات بود، با اين رود فاصله داشت، از اين رو بيابان بود. بعضي جغرافي دانان نيز همين عقيده را دارند. ياقوت حموي در ذيل واژه كربلا مي‌نويسد: اما مبدأ اشتقاق اين كلمه (كربلا) يا كربله به معناي سستي پاهاست، بدين جهت كه سرزمين كربلاست و شن‌زار است يا از «كربلت الحنطه» يعني گندم از كاه و كثافات پاك كردم، مي باشد؛ بدين مناسبت كه آن زمين از ريگ‌هاي درشت و درخت پاك بوده است. (1)
در فرهنگ معين مي‌خوانيم: كربلا يكي از شهرهايي است كه در كنار رودخانه فرات قرار داشت و در سال 61 هجري بيابان بود. (2)لغت شناسان تصريح مي‌كنند كه كربلا در سال 61 بيابان بوده است. اين كه گفته مي‌شود كربلا سرزمين بدون علف و بياباني بوده، معنايش اين است كه در سال 61 در آن جا كسي زندگي نمي‌كرد و اين سرزمين خالي از سكنه بود، نه اين كه در آن سرزمين آب وجود نداشته است. معناي عدم وجود آب در كربلا آن است كه آب را به روي اهل بيت و ياران امام بستند و تهيه آب براي امام مشكل بود. از روز هفتم ماه محرم تا بعد از ظهر عاشورا، امام حسين(ع) و يارانش با مشكل آب مواجه شدند! منابع و مآخذ تاريخي و روايي به روشني اثبات مي كند كه نيروهاي عمر بن سعد مأموريت يافتند كه حسين بن علي و يارانش را در مضيقه قرار بدهند و مانع آوردن آب به خيمه ها بشوند و نيروهايي را در اطراف فرات مستقر كردند تا اصحاب امام حسين(ع) نتوانند از فرات آب بياورند. در غير روز عاشورا امام و يارانش به سختي آب تهيه مي كردند. ولي روز عاشورا مشكل آب بسيار جدي شد و حتي امام حسين(ع) وقتي كه خود را به آب رسانيد و خواست آب بخورد، در همان لحظه حصين بن نمير به سوي آن حضرت تير پرتاب كرد و در نتيجه نتوانست آب بخورد و امام حسين و يارانش روز عاشورا همه با لب تشنه به شهادت رسيدند. (3) البته در اين هم ترديدي نيست كه امام و ياران و خاندانش در آن روزها آب تهيه مي كردند. چنين نبود كه در آن سه روز كسي آب نخورده باشد. اگر در آن سه روز و در آن هوايي گرم كسي سه روز اصلا آب نخورده بود، نمي توانست زنده بماند. روز عاشورا امام حسين و ابوالفضل با هم براي آوردن آب سوي فرات رفتند. ولي نيروهاي عمر بن سعد مانع شدند و آنان نتوانستد آب بياورند. (4) در برخي گزارش ها آمده است: امام حسين (ع) در روز عاشورا در محدوده اردوگاه خود اقدام به حفر چاه نمود؛ اما وقتي گزارش آن به ابن زياد رسيد، او دستور شدت عمل بيش تر و ممانعت از آن را به عمر سعد ابلاغ نمود و مانع حفر چاه شدند.(5) همچنين در اين سايت ها آمده است. كه حادثه كربلا در مهر ماه اتفاق افتاده است و در اين ماه هوا گرم نيست. در كدام منبع معتبر تاريخي اين مطلب آمده است؟ آنچه در متون تاريخي معتبر آمده، اين است كه حادثه كربلا در ماه محرم اتفاق افتاد و هوا گرم بود. اگر چه طبق محاسبه، مقارن با مهر ماه باشد؛ وضعيت اقليمي و جغرافيايي كربلا به گونه اي است كه در مهر ماه نيز هوا گرم است. در ضمن يادآور مي شويم كه –به دليل سوالات متعدد در اين مر كز- ازپاسگخويي به همه سوالاتي كه مطرح نموديد، معذوريم. شما مي توانيدجواب شبهه هاي مورد نظر را، از منابع وسايت هاي ديگر به دست آوريد. همچنين درباره ابعاد قيام امام حسين (ع) به منابع زيرمراجعه فرماييد:
- حماسه حسيني، مطهري
-تاملي در نهضت عاشورا، رسول جعفريان
- قيام جاودانه،محمدرضا حكيمى
- فرهنگ عاشورا، جواد محدثى
- زندگاني امام حسين(ع)، هاشم محلاتي
- قيام حسين بن علي(ع)، جعفر شهيدي
- انقلاب عاشورا، عطاءالله مهاجراني
- تاريخ واقعه كربلا ... ، عبد الرحمن انصاري و....
- سيري درسيره ائمه اطهار (ع)، مطهري

پي نوشت ها:
1. معجم البلدان، شهاب الدين ابو عبد الله ياقوت بن عبد الله الحموى، ج4، ص445، بيروت، دار صادر، ط الثانية، 1995.
2. فرهنگ معين، واژه كربلا.
3. بحار الأنوار، علامة المجلسي، ج 46، ص 50، 1403 - 1983 م، دار إحياء التراث العربي - بيروت.
4. همان.
5. كتاب الفتوح، أبو محمد أحمد بن اعثم الكوفى، ج5،ص91، تحقيق على شيرى، بيروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991؛الفتوح، ابن اعثم كوفى، ص893، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى، تحقيق غلامرضا طباطبائى مجد، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372ش.

2- منشا اين برداشت جمله اي باشد كه از ابي عبد الله(ع) نقل شده كه عجم را دشمن داشته است.
حضرت درضمن نامه اي كه به حاكم ري مي نويسد، به اين مطلب اشاره مي كند، اين مطلب با آب و تاب فراوان در سايت هاي مخالف شيعه و اسلام نقل مي شود، در حالي كه از چندين جهت اين روايت مخدوش است.
اولين منبعي كه اين روايت را آورده، كتاب معاني الاخبار شيخ صدوق است:
عن الحسن بن يوسف عن عثمان بن جبلة عن ضريس بن عبد الملك قال سمعت ابا عبد الله(ع) يقول: نحن قريش ، وشيعتنا العرب، و عدونا العجم. (1)
علامه مجلسي در ذيل روايت آورده: بيان: وشيعتنا العرب اي العرب الممدوح من كان من شيعتنا و ان كان عجما و العجم المذموم من كان عدونا، و ان كان عربا. يعني عرب خوب شيعيان مايند، گر چه عجم باشند. عجم بد دشمنان مايند، گر چه عرب باشند. (2)
منظور از ابي عبدالله در اين روايت، امام صادق است، نه امام حسين!
كه برخي دچار يك اشتباه بزرگ شده اند. زيرا يكي از كنيه هاي امام صادق ابي عبدالله است. در كتب روايي هرگاه ابي عبدالله آمده ،منظور امام صادق است.
سند روايت ضعيف است:
در سند روايت عثمان بن جبلة به چشم مي خورد كه از نظر متخصصان علم رجال مجهول است.
همچنين سلمة بن الخطاب كه نجاشي متخصص فن رجال مي گويد: او در حديث ضعيف است.
پس مي بينيد كه اين حديث ضعيف است و قابل استناد نمي باشد.
نتيجه آنكه اگر هم حديث را بپذيريم، با همان مفهومي كه از علامه مجلسي نقل كرديم، پذيرفته شده است، يعني: عرب خوب اگر هست، از شيعيان ما است، گر چه عجم باشد و عجم بد اگر هست، از دشمنان ما است، گر چه عرب باشد.
افزون بر اين ها روايت را به امام حسين نسبت داده اند كه به حاكم ري نوشت ... در حالي كه امام حسين در سال 4 هجري متولد شد و ري در سال 19 يا 22 هجري فتح شد. يعني امام حسين در آن زمان 15 يا 18 ساله بوده! آيا امام حسين كه در آن زمان جواني حد اكثر 22 ساله بوده، در حالي كه پدرش خانه نشين و مورد قهر حكومت بود، چكاره بود و چطور به فرماندار ري نامه نوشت؟
نتيجه آنكه روايت سندا ضعيف و دلالتا نيز در مقام عجم ستيزي نيست.
حضور امام حسين در جنگ با ايران :
از منابع معتبر استفاده مي‌شود كه امام حسن و امام حسين(ع) در فتح ايران شركت نكرده‌اند. بنابر نقل ابن اثير، ابن خلدون، سيد هاشم معروف الحسني و همچنين باقر شريف قرشي، حسن و حسين(ع) بعد از پيامبر در هيچ فتحي شركت نداشتند...(3) اگر برخي مورخان، مانند طبري اين مطلب را آورده است صحت ندارد، زيرا طبري مطالب تاريخي را از راويان مختلف نقل مي‌كند. كه برخي دروغگو و غير موثق بوده‌اند، از جمله سيف بن عمر كه خيلي از مطالب مربوط به جنگ‌هاي ايران و عرب‌ها و مطالبي را كه از علي و فرزندان وي در اين باره نقل شده، از طريق وي است. جواد علي (از مورخان) معتبر مي‌گويد: طبري در استفاده از مآخذ، اصول اهل حديث را در نظر نگرفته و از چهره‌هاي ضعيف هم روايت كرده است او روايات سيف بن عمر را كه متهم به زندقه است و خود طبري هم نظر مساعدي نسبت به وي ندارد، نقل مي‌كند.(4)
نقش بني اميه در تخريب چهره اهل بيت(ع):
دشمني بني اميه با خاندان پيامبر بر كسي پوشيده نيست. پس از رحلت رسول خدا در همه حوادث تلخي كه بر خاندان پيامبر گذشت، رد پاي بني اميه به ويژه معاويه به روشني ديده مي شود. يكي از دسيسه هاي بني اميه جعل احاديث براي مشوه ساختن پيامبر و خاندان ايشان و يا كتمان فضايل آنان است. اين را بسياري از محدثان و مورخان شيعه و سني گوشزد كرده اند.
در زمان بني اميه حكومت به شدت باورهاي نژادپرستانه داشت. عجم را موالي مي خواندند. آن ها را از عرب پست تر مي شمردند.
جايگاه ايرانيان نزد اهل بيت:
رفتار و موضع ائمه شيعه با اين باور نژادپرستانه عرب مقابله مي كرد و جايگاه ويژه اي براي آنان قائل بودند.
مرحوم شيخ عباس قمي، در سفينه البحار اين روايت و چند روايت ديگر را در كنار هم براي بيان فضيلت هاي عجم و خدمات آن ها به اسلام آورده است،
در كتاب مذكور مي خوانيم: زماني كه اسيران دربار فارس به مدينه وارد گرديدند، عمر بن خطاب خواست كه زنان آنان را به فروش رساند و مردان آن ها را برده قرار دهد تا آن ها افراد پير و فرتوت و ضعيف را بر دوش خود قرار دهند و طواف كعبه دهند. امير مومنان علي (ع) فرمود كه پيامبر دستور داده است« گرامي داريد بزرگان قوم را اگر چه مخالف شما باشند »و اين قوم فارس حكيمان كريم هستند و با ما صلح پيشه كردند و رغبت در دين اسلام نمودند. پس آن ها را آزاد مي نماييم در راه خدا، اين حق من و حق بني هاشم است. (5)
نيز منصور خليفه عباسي گروهي را از مردمان عجم را براي قتل امام جعفر صادق خواست. اما آن ها امام (ع) را احترام نمودند و در مقابل او به رسم ادب به خاك افتادند. امام رضا (ع) فرمود: خداوند منت گذارد به پذيرش اين دين بر اولاد عجم اما از برخي از نزديكان پيامبر اين منت سلب شد.
علي (ع) فرمود: مي بينم عجم را كه در خيمه هايي كه در مسجد كوفه برافراشته اند، قرآن را به مردم همان گونه كه نازل گرديده، تعليم مي نمايند. (6)

پي نوشت ها:
1. معاني الاخبار شيخ صدوق، ص 404، سال چاپ 1379 - 1338 ناشر مؤسسة النشر الإسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة.
2. بحار الأنوار، علامة مجلسي، ج 64، ص 176، سال چاپ 1403 - 1983 م، ناشر دار إحياء التراث العربي-بيروت- لبنان.
موفق باشید.

لطفا منابع و مطالبی که مربوط به موضوع «سیاست و حکومت امام علی (علیه السلام) و معاویه» است را در اختیار ما قرار دهید.

پاسخ:
درابتدابايد گفت: شما عنوان كلي را انتخاب نموديد كه پرداختن به آن، ازحد يك مقاله خارج است، لذا پيشنهاد مي شود موضوع جزيي، از اين موضوع كلي را انتخاب نماييد، مثلا مقايسه سياست امام علي (علیه السلام) و معاويه دراستفاده ازبيت المال و يا سياست امام علي (ع) و معاويه در انتخاب مديران حكومتي؛ در عين حال شما مي توانيد به خصوصيات حكومت امام علي (ع) اشاره نماييد و نتيجه گيري كنيد كه اين ويژگي ها در حكومت معاويه نيست و يا كم رنگ مي باشند، مثلا بگوييد سياست امام علي(ع)، بر صداقت، ارزش مداري، عدالت، شايسته سالاري، دين داري و خداباوري ... استواربود، وحال اينكه كه سياست معاويه، برخدعه، تبعيض، دين ستيزي وعدالت گريزي ...، پي ريزي شده بود. در اين جا به برخي از ويژگي هاي حكومت علي (ع) اشاره مي شود كه تفاوت سياست علي (ع) با سياست معاويه را نشان مي دهد:
1ـ نفى خشونت و خودكامگى
امام در بسيارى از بياناتشان، ازجمله خطبه 214، استبداد و خشونت كارگزاران نظام با مردم را، نهى كرده، مراوده ملاطفت آميز و عادلانه را توصيه مى نمايد. همچنين حضرت. چيرگى فرد نسبت به فرودستان را از نشانه هاى ستمگرى مى داند.(1) .امام در نامه ي به مالك، هر گونه جباريت و خودبزرگ بينى و استكبار حاكم را نهى كرده و مستوجب خوارى مى شمارد.(2)
2ـ حفظ كرامت انسانى
انسان ها بالاتر از حق حيات، داراى حق كرامتند. از ديد امام علي (ع)، حق حيات و كرامت انسان ها مى بايست نزد حكومت ها و توسط آن ها محفوظ بماند و اين يكى از آرمان هاى اساسى دولت اسلامى است. اميرالمؤمنين(ع) در خطبه اى فرمود: « اى مردم! حضرت آدم نه مولود بنده اى داشت و نه كنيزى و همه مردم آزادند، ليكن خداوند تدبير و اداره بعضى از شما را به بعضى ديگر سپرده است».(3) علامه جعفرى در شرح اين جمله مى نويسد: «در اين روايت به اضافه اينكه عدم اصالت بردگى در اسلام ثابت شده است، كرامت عمومى انسانها با استناد به حريت و آزادى و آزادگى آنها ثابت گشته است(4)
3ـ وصول به تعامل صحيح بين حكومت و مردم
امام رابطه مردم با حكومت را رابطه پدر و فرزندى مى داند و در فرمان مالك اشتر اين نوع رابطه آرمانى مبتنى بر لطف و محبت را توصيه مى فرمايد:
« از آنان آن گونه تفقد كن كه پدر و مادر از فرزندشان تفقد و دلجويى مى كنند».(5) به اعتقاد امام، بين مردم، خداوند متعال حقوقى معين كرد، كه بزرگ ترين آن، حقوق بين والى و رعيت است. اين حقوق بايد رعايت بشود تا رشته الفت آن ها و عزت دينى شان باقى بماند(6) امام در عهدنامه مالك اذعان مى دارد: «محبوب ترين امور در نزد زمامدار اسلامى، بايد مؤثرترين آن ها در حق و فراگيرترين آن ها در عدل و جامع ترين آن ها براى رضايت عامه جامعه باشد».(7) بدين ترتيب امام بر رضايت توده و اكثر ملت تأكيد زيادى دارد.(8) امام بر صحت وجدان جمعى و قضاوت افكار عمومى پافشارى نموده، زيرا كه مردم ناظر بر اعمال مديران است.(9) از سوي ديگر امام، جماعت را رحمت مى داند و دست خدا را با جماعت مى بيند "(10).
4- شايسته سالاري
لازم است مناصب بر اساس لياقت و شايستگى تقسيم شود. مسؤولان و كارگزاران حكومت، با كفايت ترين و خدمتگزارترين افراد باشند. امام على(ع) خطاب به مالك اشتر مى فرمايد: « در گزينش كاركنان و فرمانروايانت، شفاعت و وساطت كسى را مپذير، مگر شفاعت شايستگى و امانتدارى آن ها» (11) همچنين امام به مالك، توصيه مى نمايد كارمندان، پس از آزمايش و امتحان و نه ميل و استبداد، به كار گمارده شوند.( 12) از نظر امام سزاوارترين كس به خلافت، تواناترين و داناترين آن ها به فرمان خدا است.(13)
درحكومت معاويه اين ويژگي ها وجود نداشت، زيرا او به منظور به دست آوردن حكومت، از همه ابزار استفاده مي نمود و در انتخاب مديران معيارهاي الهي را مدنظر نداشت ...، خلاصه اينكه سياست معاويه در سه چيز خلاصه مي شد، كه عبارتند از:
1. تطميع سران و نخبگان قوم؛ يعني با دادن پول، جوايز، تسهيلات و اعطاي پست و مقام، سران و نخبگان را مي خريدند و مقاصد خود را به وسيله ي آنها اعمال مي كردند.
2. تهديد عموم مردم؛ يعني به وسيله شقاوت ها، قساوت ها، ترورها و سخت گيري هاي غيرانساني، از توده ي مردم زهر چشم مي گرفتند.
3. تبليغات، او با تبليغات فريبنده و دروغ و فريب، افراد نا آگاه را در مسير اهداف شيطاني خود قرار مي داد.
شما درباره سياست معاويه به گوگل و ياهو مراجعه نماييد، يعني با سرج واژه "سياست معاويه"، مي توانيد به مطالب مورد نظرتان دست يابيد. درباره سياست علي(ع) نيز مي توانيد به منابع زير مراجعه نماييد و همين طور با سرچ "سياست هاي علي(ع)" درگوگل و ياهو، مي توانيد به مطالب مورد نياز خود دست يابيد.

-جعفر سبحاني، فروغ ولايت
- محمدي ري شهري ،سياست نامه امام علي (ع )
- آيت‏ اللّه‏ فاضل لنكرانى ،آيين كشوردارى از ديدگاه امام على(ع)
- حسن على اكبر، استراتژى نظام امام على(ع)
-مجله حكومت اسلامي ، شماره 18(ويژه نامه امام علي-علي - )
- امام علي صداي عدالت انساني، جورج جرداق، ترجمه سيد هادي خسروشاهي.

پي نوشت ها:
1. فيض الاسلام، نهج البلاغه ، تهران ، چاب آفتاب ،حكمت 342
2 . همان، نامه 53،
3. ملامحسن فيض، الوافى، ج14، ص20.، بي تا ، بي نام
4. روزنامه اطلاعات، 29/3/79، ش21936.
5. نهج البلاغه، نامه 53
6. همان، خ207
7 . همان، نامه 53
8 . همان
9. همان،
10. همان، خ127.
11 محمدمهدى شمس الدين، نظام الحكم و الادارة فى الاسلام، بيروت، 1374ق. ص301
12 . نهج البلاغه، نامه 53.
13 همان، خطبه 173.
موفق باشید.

چند زیارت عاشورا داریم؟ آیا زیارت عاشورایی که در کتاب کامل الزیارات هست صحیح یا زیارت عاشورایی که کفعمی گفته و در مفاتیح الجنان هست؟ چون این دو باهم در تناقض اند، در جملاتی که در پایین آورده ام دقت کنید؟

«اللَّهُمَّ خُصَّ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ آلَ نَبِيِّكَ بِاللَّعْنِ ثُمَّ الْعَنْ أَعْدَاءَ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ وَ أَبَاهُ وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.» (كامل‏ الزيارات، ص 179)

زیارت عاشورای کفعمی و آنچه که در مفاتیح الجنان آمده و در دسترس مردم است، لعن به خلفا را اضافه دارد و آمده است:

«ثُمَّ تَقُولُ اللَّهُمَّ خُصَّ أَنْتَ أَوَّلَ ظَالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنِّي وَ ابْدَأْ بِهِ أَوَّلًا ثُمَّ الثَّانِيَ ثُمَّ الثَّالِثَ ثُمَّ الرَّابِعَ اللَّهُمَّ الْعَنْ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ خَامِساً وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيَادٍ وَ ابْنَ مَرْجَانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ أَبِي سُفْيَانَ وَ آلَ زِيَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.»

پاسخ:
زيارت عاشورا در حقيقت يك حديث است و در احاديث به جهت اختناق شديدي كه در نقل حديث از امامان وجود داشت و عوامل ديگر اختلاف روايت حاصل شده است و اين اختلاف ها غالبا جزيي است و در اجمال و تفصيل است به اصل معنا ضرري نمي زند و تناقض و نفي نيست. اين گونه نيست كه در يكي به لعن دشمنان اهل بيت فراخوانده شده و در ديگري از لعن آنها نهي شده باشد.
البته كتاب كامل الزيارات معتبرتر از مصباح كفعمي است و در نزد حديث شناسان اعتبار بيشتري دارد در عين حال زيارت عاشوراي وارد در مصباح كفعمي هم معتبر است و هر كدام كه خوانده شود، ثواب دارد.
در زيارت عاشورا نكته مهم توجه دادن به برائت و بيزاري از دشمنان اهل بيت است؛ كساني كه اين ظلم را پايه گذاري كردند وكساني كه تداوم بخشيدند.
حالا اين كه در يكي از نقل ها ظالم اول و ثاني و ثالث و رابع به اجمال و بدون ذكر نام لعن شده و يزيد پنجمين شان خوانده شده و در ديگري فقط ظالم اول به عنوان اول بودن لعن شده و بقيه تحت عنوان دشمنان اهل بيت به او عطف شده اند، تفاوت مهمي ايجاد نمي كند.
از اين گونه اجمال و تفصيل ها در روايات فراوان است.
موفق باشید.

وظیفه پیروان ولایت چیست؟

پاسخ:
امام علي (علیه السلام) وظايف متقابل رهبر و مردم را چنين بيان مي كند: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْ لَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْ مَا تَعْلَمُوا وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم‏ (1)، اي‌ مردم، همانگونه‌ كه‌ من‌ بر شما حقي‌ دارم، شما نيز بر من‌ حق‌ داريد. حق‌ شما بر من‌ آن‌ است‌ كه‌ همواره‌ در رهنمودهاي‌ خالصانه‌ نسبت‌ به‌ شما بكوشم. و در تأمين‌ رفاه‌ در زندگي‌ همگاني، تمامي‌ وسايل‌ ممكن‌ را فراهم‌ سازم. و در تربيت‌ و تعليم‌ همگان‌ در سطح‌ گسترده‌ كوتاه‌ نيايم. و در نظارت‌ بر رفتار و كردار شما - بر نهج‌ حق‌ - پيوسته‌ هوشيار و هشداردهنده‌ باشم.
و أما حق‌ من‌ بر شما آن‌ است‌ كه‌ در پيمان‌ خود نسبت‌ به‌ ولي‌ امر وفادار باشيد، و در كاستي ها و ناهمگوني ها كه‌ أحياناً‌ پيش‌ مي‌آيد، خالصانه‌ پيش‌قدم‌ شويد، در حضور و غياب‌ دولتمردان‌ در رفع‌ و تذكر دادن‌ به‌ مسؤئولين‌ مربوط‌ بكوشيد. و دستورات‌ صادره‌ را در تمامي‌ ابعاد سياستگذاري‌ دولت، با جان‌ و دل‌ پذيرا باشيد. و هرگاه‌ - در پيش‌آمدها - فرا خوانده‌ شويد، بي‌درنگ‌ اجابت‌ كنيد.
در كلام‌ مولا اميرمؤ‌منان(ع) درباره‌ حقوق‌ دولت‌ بر مردم‌ به‌ چهار أمر تأكيد شده‌ است:
1. الوفأ بالبيعة‌ (وفاداري‌ به‌ پيمان):
مردم‌ در برابر پيماني‌ كه‌ با رهبر بسته‌اند بايد وفادار باشند. زيرا با بيعتي‌ كه‌ انجام‌ داده‌اند متعهد شده‌اند تا تمامي‌ امكانات‌ خود را در اختيار دولت‌ حاكم‌ قرار دهند و او را در تمامي‌ ابعاد كشورداري‌ ياري‌ رسانند و در هيچ‌ بُعدي‌ كه‌ ياري‌ آنان‌ نياز است‌ كوتاه‌ نيايند. دولت‌ آنگاه‌ قدرتمند است‌ كه‌ بال هاي‌ نيرومند مردمي‌ تكيه‌گاه‌ او باشد. و آيه‌ "و أنفقوا في‌ سبيل‌ الله و لا تلقوا بأيديكم‌ اًلي‌ التهلكة"(2) به‌ همين‌ حقيقت‌ اشارت‌ دارد. يعني‌ از هرگونه‌ مساعدت‌ شايسته‌ در راه‌ پيشرفت‌ و اقتدار نظام‌ بكوشيد، وگرنه‌ با دست‌ خود، مايه‌ نابودي‌ خود را فراهم‌ كرده‌ايد.
2. النصيحة‌ في‌ المشهد و المغيب:
دومين‌ حق‌ دولت‌ بر مردم، خيرخواهي‌ همگان‌ براي‌ دولتمردان، چه‌ در حضور و چه‌ در غياب‌ آنان. آحاد ملت‌ بايد همواره‌ خيرخواه‌ دولتمردان‌ خدمتگزار باشند و چنانچه‌ نقص‌ و كاستي‌ در كارشان‌ يافتند، يا دريافتند كه‌ خطري‌ آنان‌ را تهديد مي‌كند، مشفقانه‌ با خود آنان‌ در ميان‌ بگذارند. البته‌ دولتمردان‌ هم‌ بايستي‌ براي‌ دريافت‌ اين‌ نوع‌ گزارشها، راه‌ را براي‌ مردم‌ باز گذارده‌ باشند تا مردم‌ بتوانند مستقيماً‌ گفته‌ خود را با آنان‌ درميان‌ بگذارند، بدين‌ معني‌ كه‌ واسطه‌ها نتوانند پيام هاي‌ دريافتي‌ را، آن‌گونه‌ كه‌ خود صلاح‌ مي‌دانند در اختيار مسؤ‌ولان‌ فوق‌ بگذارند.
خيرخواهي‌ در حضور و غياب‌ بدين‌ معنا است‌ كه‌ از حالت‌ دوگونگي‌ بپرهيزند، اين‌گونه‌ نباشد كه‌ در حضور، اظهار اخلاص‌ كرده‌ و در غياب‌ بي‌تفاوت‌ باشند. مردم، هرگاه‌ به‌ دولتمردان، با اين‌ ديد بنگرند كه‌ افرادي‌ خدمتگزار ملت‌اند و در جهت‌ تأمين‌ مصالح‌ آنان‌ مي‌كوشند (البته‌ اين‌ دولتمردانند كه‌ بايد اين‌ جهت‌ را عملاً‌ به‌ اثبات‌ رسانده‌ باشند) در اين‌ صورت‌ مردم‌ از هرگونه‌ خيرخواهي‌ و تذكرات‌ سازنده‌ دريغ‌ نمي‌ورزند، و همواره‌ در تثبيت‌ و استحكام‌ پايه‌هاي‌ دولت‌ و نظام‌ حاكم‌ مي‌كوشند.
مسأله‌ «نصح‌ الأ‌ئمة» يكي‌ از مهمترين‌ واجبات‌ عبادي‌ - سياسي‌ آحاد ملت‌ است‌ كه‌ در دستورات‌ به آن تاكيد شده است.
3. و الاًجابة‌ حين‌ أدعوكم.
هنگام‌ فراخواني‌ آمادگي‌ كامل‌ خود را نشان‌ دهيد.
سومين‌ حق‌ دولت‌ بر ملت، اجابت‌ بدون‌ تعلل‌ است. دولت‌ هرگاه‌ در نيازهاي‌ خود بويژه‌ در رفع‌ مشكلات، مردم‌ را به‌ همكاري‌ فرا خواند، بايد همگي، هر كس‌ به‌ اندازه‌ وُسع‌ و توانايي‌ خود، اين‌ دعوت‌ را لبيك‌ گويد. دولت‌ به‌تنهايي‌ و بدون‌ كمك‌ مردمي‌ نمي‌تواند در رفع‌ مشكلات‌ موفق‌ شود تا آنگاه‌ كه‌ آحاد و گروههاي‌ مردمي، با تمامي‌ توان‌ او را ياري‌ رسانند. و هرگز بهانه‌جويي‌ نكنند و از انجام‌ خدمات‌ محوله‌ سر باز نزنند. همانگونه‌ كه‌ بني‌اسرائيل‌ در برابر فرمان‌ حضرت‌ موسي‌ عذرتراشي‌ كردند و گفتند: "فاذهب‌ أنت‌ و ربك‌ فقاتلا اًنا هاهنا قاعدون"(3). تو و خدايت‌ در رفع‌ مشكلات‌ بكوشيد، ما اينجا آرميده‌ايم‌ تا آنگاه‌ كه‌ راه‌ هموار شد با تو مي‌آييم. زيرا سخت‌ از مشكلات‌ پيش‌ آمده‌ هراسيده‌ بودند "اِن‌ فيها قوماً‌ جبارين" (4)(گروهي‌ گردنكش‌ در پيش‌ رو داريم) يعني: مشكلات‌ بسيار دشوار سر راه‌ داريم‌ و ما توان‌ همكاري‌ در رفع‌ آنها را نداريم. و بدين‌ بهانه‌ رسوا، از همكاري‌ با رهبر دلسوز خود حضرت‌ موسي، سر باز زدند.
4. اِطاعت‌ كامل.
بدين‌ معنا: پس‌ از آنكه‌ مردم، دولت‌ را صالح‌ دانستند و با او پيمان‌ بستند، بايستي‌ در تمامي‌ برنامه‌ريزي‌هاي‌ دولت‌ - كه‌ حتماً‌ در جهت‌ تأمين‌ مصالح‌ امت‌ و با مشورت‌ با كارشناسان‌ مردمي‌ و با اخلاص‌ پي‌ريزي‌ شده‌ - فرمانبردار باشند. و هرگونه‌ تعلل‌ در انجام‌ دستورات‌ پذيرفته‌ نيست.

پي نوشت:
1. محمدباقر مجلسي، بحارالا نوار، ناشر: اسلاميه، ج27، ص251.
2. بقره آيه 195.
3. بقره، آيه 55.
4. مائده، ايه 21.
موفق باشید.

با سلام، با توجه به اینکه راویان زیارت عشورا از زبان امام باقر (علیه السلام) راویان زیر می باشد پس چگونه ما شیعیان زیارت عاشورا را قبول داریم؟

1. حكيم بن داود بن حكيم و غيره: هر دو مجهول هستند و در کتب رجالی نه توصیف و نه توثیق شده اند.

2. محمد بن موسى الهمداني: در مورد او آمده است که مذهب وی مشخص نیست ولی به غلو و مخلوط کردن احادیث و شبیه به این متهم است. نجاشی می گوید: قمیون او را ضعیف می دانستند. ابن ولید در مورد وی گفته است که حدیث جعل می کرده است.

3. محمد بن خالد الطيالسي: امامی و ثقه است.

4. سيف بن عميرة: امامی و ثقه است.

5. صالح بن عقبة: در مورد وی اختلاف است. عده ای او را غالی و کذاب دانسته اند ولی برخی او را امامی و ثقه یعنی مورد اعتماد دانسته اند.

6. جميعا عن علقمة بن محمد الحضرمي: ظاهرا صحیح المذهب و شیعه بوده است.

7. محمد بن إسماعيل: بزیع، برخی وی را امامی و ثقه دانسته اند.

8. مالك الجهني: شخص مجهولی است.

پاسخ:
شيخ طوسي با سه سند اين زيارت شريفه را نقل مي ‏نمايد:
1- عقبة ابن خالد از امام باقر(ع)؛
2- صفوان بن مهران از امام صادق‏(ع) از پدرانش از پيامبر و جبرئيل و سرانجام از خدا؛
3- علقمه بن محمد حضرمي از امام باقر(ع).
سندهاي سه گانه بالا به اين شرح اند:
روى محمد ابن اسماعيل بن بزيع، عن صالح بن عقبه، عن أبيه، عن أبي جعفر(ع)(1)
قال صالح بن عقبة و سيف بن عميرة قال علقمة بن محمد الحضرمي: قلت لابي جعفر عليه السلام علمني ...(2)
روى محمد بن خالد الطيالسي عن سيف بن عميرة قال خرجت مع صفوان بن مهران الجمال ... (3)
با توجه به اين كه سه روايت مي باشد بر فرض كه بعض طريق ها ضعفي هم داشته باشد، با طريق ديگر كه صحيح است اين ضعف جبران مي شود.
وقتي يك روايت صحيح و چند روايت ضعيف به يك مضمون داشته باشيم، همين يكي بودن مضمون سبب مي شود كه ضعف آنها به كمك روايت صحيح هم مضمون، جبران گردد.
در سند اول محمد بن اسماعيل، صالح بن عقبه و پدرش راوي هستند كه توسط عالمان رجال توثيق شده اند و با توجه به جرحي كه بعضي وارد كرده اند، روايت اگر صحيح نباشد، حداقل حسن است و حسن درجه خوبي از اعتبار است.
در سند دوم صالح و سيف از علقمه نقل مي كنند كه سيف و علقمه توثيق شده اند.
در سند سوم هم محمد بن خالد طيالسي، سيف و علقمه هستند كه هر سه توثيق شده اند.
بنابراين رجال اين روايات همه مورد توثيق يا مدح مي باشند و جرح قابل اعتنايي نسبت به آنها وجود ندارد علاوه كه اين سندها ضعف احتمالي يكديگر را جبران مي كنند.
نكته ديگر اين كه اين روايت مربوط به زيارت است كه مستحب مي باشد و در اعمال مستحب به اعتبار روايات صحيح، اگر به حديث وارد از امامان به اعتبار وعده اي كه بنا بر آن حديث داده شد، عمل شود به ثواب موعود مي رسيم حتي اگر آن حديث به واقع از معصوم صادر نشده باشد.
روايات مربوط به زيارت عاشورا بر فرض كه صحيح نباشند، باز هم ما چون به اعتبار سخن معصوم به آن عمل مي كنيم، به ثواب موعود مي رسيم.
در ضمن محتواي اين زيارت علاوه بر اين كه با اصلي از اصول قرآن و روايات و عقل مخالفت ندارد، با روايات فراوان ديگر كه با اين محتوا وارد شده اند مطابقت دارد و اين خود دليلي بر وارد شدن اين زيارت از طريق معصوم است.
براي آگاهي بيشتر از اعتبار سندي اين زيارت به "شفاء الصدور، ج1، ص30 -70 مراجعه كنيد.

پي نوشت ها:
1. ميرزا ابوالفضل ثقفي طهراني، شفاء الصدور، امير المؤمنين، 1370ش، ج1، ص39.
2. همان، ص43.
3. همان، ص47.
موفق باشید.

صفحه‌ها