پرسش وپاسخ

چرا امام علی (علیه السلام) بعد از قضیه ی سقیفه از آیه های قرآن، بالأخص آیه ی 3 سوره ی مائده در زمان استدلال به غدیرخم استفاده نکردند؟ امام علی(ع) تا اون جایی که ما دیدیم، اصلاً از آیه ی قرآن برای اثبات حق خود استفاده نکردند. از یک نفر که پرسیدم گفت با این کارشون می خواستند از تحریف قرآن جلوگیری کنند. اما اگر این باشه حضرت زهرا(روحی فداها) هم نباید برای حق فدک و ارث خود از آیه ی قرآن استفاده می کردند. کسی که این شبهه رو انداخته بود می خواست بگه که اصلاً این آیات در حق امام نبوده تا امام از اونا برای اثبات خود استفاده کنه. ممنون میشم جوابمو بدید.

پاسخ:
پرسشگر محترم سقيفه كودتا بود و كودتاگران سقيفه جاهل نبودند تا امام آنان را آگاه نمايد و بر اشتباه و سوء برداشت هم نبودند تا امام با احتجاج و استناد به قرآن و حديث آنان را به راه صواب آرد. آنان خود شاهد شأن نزول اين آيات بودند و بارها و بارها از زبان پيامبر بيان اين آيات را شنيده بودند و تصريح هاي پيامبر در مورد امام علي و ... را مي دانستند و خود در غدير شاهد و بيعت كننده با امام بودند و ...
آنها اصلا از امام نظر نخواستند و سؤال نكردند و توضيحي نطلبيدند و اجازه سخن به امام ندادند تا امام به آيه و روايت استناد كند. اصلا در سقيفه و بعد از سقيفه (تا زمان شوراي شش نفره) امام فرصت و مجال سخن گفتن نيافت تا بخواهد دليل و برهان بياورد.
امام و ياران با وفايش بر بالاي جنازه مقدس رسول خدا به تجهيز ايشان مشغول بودند كه آنان در سقيفه جمع شدند و با استدلال هاي خود انصار را كنار زدند و با ابوبكر به عنوان خليفه بيعت كردند و بعد هم با زور از همه از جمله امام خواستند كه بدون چون وچرا بيعت كند.
بله اگر مجلس شور و بحث و اعلام نظر تشكيل شده بود و به امام هم آگاهي داده بودند و امام حاضر نشده بود يا دليل و برهان نياورده بود، اشكال شما وارد بود ولي اصلا اجازه اين كارها را ندادند.
بله امام بعدها در شوراي شش نفره اي كه عمر براي تعيين خليفه تشكيل داد و در دوران خلافت خود به كرات ادله قرآني و برهاني و روايي سزاوارتر بودن خود را بيان كرد تا در تاريخ ثبت شود و حجت بر مردم آن زمان و آيندگان تمام گردد.
بله حضرت زهرا به خاطر اين كه زن بود و دختر پيامبر و مورد احترام در جامعه اسلامي، از فرصتي كه برايش پيش آمد استفاده كرد و به مسجد رفت و سخنان خود را گفت و خليفه هم گمان نمي كرد امر به آنجا برسد و گر نه به ايشان هم اجازه سخن نمي دادند.
وقتي خلافت از شوهرش و فدك از خودش به زور گرفته شد، ايشان به مسجد رفت و احتجاج كرد. خليفه بر اين گمان بود كه ايشان سخني عليه خلافت نخواهد گفت و اگر هم بخواهد سخن بگويد، سخناني آتشين و انقلاب خيز نتواند گفت و لازم نمي ديد بيش از آن حرمت او را بشكند و زمينه هاي اعتراض عليه خود را فراهم آورد از اين رو وقتي ايشان به مسجد تشريف آوردند او را با احترام پذيرفت و دلجويي كرد و وعده ها داد. ولي وقتي با سخنان آتشين و برهان هاي محكم او مواجه شد و به قول معروف پاي چراغ را تاريك ديد، حرمت گذاري را وانهاد با توهين صريح به او و شوهرش، ايشان و ديگران را خاموش كرد. (1)

پي نوشت ها:
1. جوهري، سقيفه، بيروتف شركه الكتبي، 1413ق، ص104.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام ایا فهمیدن مسایل جنسی برای یک فرد 14 ساله حرام است؟

خواهر گرامي؛ همانطور كه مي دانيد سن نوجواني داراي ويژگي هاي منحصر به فردي است. شناخت موقعيت نوجواني به منزله دوران شكوفايي جسم و جان از يك طرف و توجه به حساسيت اين مرحله از زندگي از سوي ديگر، امكان موفقيت فرد در زندگي آينده را افزايش مي دهد. نوجواني كه با كوشش و تيزبيني خود در صدد پاسخگويي به سوالات اساسي زندگي است، بهتر مي تواند هويت خود را كامل كند و در نتيجه با هر ضربه اي فرو نمي ريزد. چون از درون به ثبات و استحكام رسيده و كمتر آسيب مي بيند.
بنابراين به شما تبريك مي گوييم كه در اين سن كه جزء سالهاي شيرين زندگي شماست، در پي يافتن راه منطقي در بدست آوردن سوالات مهم خود هستيد. لطفا در ادامه به نكات ذيل توجه كنيد.
1. بي اطلاعي نوجوان از بلوغ جنسي هرگز به صلاح او نيست. مثلا دختراني كه درباره قاعده شدن هيچ آموزشي نمي بينند و يا به آنها گفته مي شود كه قاعده شدن چيز بد و كثيف و مايه خجالت و آبروريزي است در مقايسه با دختراني كه پيشاپيش آموزش مي بينند و مي دانند كه چه اتفاقي خواهد افتاد با احتمال بيشتري با گرفتگي عضلات، خون ريزي شديد و ساير مشكلات جسماني روبرو مي شوند. روي هم رفته هرچه يك نوجوان درباره رسيدن به بلوغ جنسي بيشتر بداند روزگار راحتتري را پشت سر خواهد گذاشت.
2. بهترين راه كسب اطلاعات در زمينه آمادگي براي پشت سر گذاشتن بحران هايي از اين دست والدين هستند. اما متاسفانه بعضي از والدين به دلائلي اين مسوليت را به مربيان آموزشي محول مي كنند. بعضي ديگر آموزش چنين اطلاعاتي را به خود نوجوان محول مي كنند كه در هر دو مورد ممكن است نوجوان راه صحيح بدست آوردن اطلاعات را گم كرده و به انحراف كشيده شود. برا يك نوجوان (خصوصا دختر) تجربه كردن هيجان جنسي براي نخستين بار كمي عجيب است و دانستن اينكه يك يا دو سال آينده چه شكل و شمايلي در بدن ايجاد مي شود كمي هولناك است. در عوض اگر نوجوان خاطر جمع شود كه دوران بلوغ جنسي آنقدر ها هم دردناك و ناراحت كننده نيست، به جاي همه اينها فرايندي طبيعي است و نشانه آن است كه دارد رشد و نمو مي كند و به زودي به فردي كامل تبديل مي شود مي تواند او را تسكين داده و تمركز او را در درس و تحصيل بالا ببرد.
3. خواهر گرامي؛ همانطور كه در بالا اشاره شد به نظر مي رسد بهترين راه براي كسب چنين اطلاعاتي در اولويت اول، مادر گرامي شما قرار دارد. سپس مربي يا مربيان فرهنگي مستقر در مدرسه شما مي توانند راهنماهاي خوبي در اين زمينه باشند. بايد مراقب باشيد كه دريافت اطلاعات از مسيرهاي ديگر مي تواند منجر به تحريف واقعيت يا وارونه جلوه دادن بعضي از حقايق در زندگي جنسي افراد خصوصا دخترها شود.
4. اما در جواب حرمت يا عدم حرمت دانستن مسائل جنسي بايد گفت: منظور شما از مسائل جنسي دقيقا مشخص نيست. آيا منظور شما مسائلي است كه با احكامي مانند غسل و ازدواج و ... مرتبط است يا منظور شما مطالعه مطالبي است كه در زبان علمي به آن هرزه نگاري مي گويند. اگر منظور شما احكام مرتبط است بايد گفت مطالعه كتب اسلامي و مورد تاييد مربيان فرهنگي آموزشي بي اشكال است. اما اگر منظور شما مطالعه مطالب جنسي مطرح شده در كتابهاي مختلف يا جاهاي ديگر است بايد گفت اين عمل قطعا براي هر انساني (نوجوان يا بزرگسال) حرام است و بايد از آن پرهيز كرد.
موفق باشید.

ضرورت رخ دادن واقعه غدیر چه چیزی می باشد؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در آغاز بايد گفت: مكاني به عنوان "غدير" موضوعيت ندارد، آنچه كه موضوعيت دارد طرح رهبري و امامت امام علي (ع) ا ست كه در مكاني به عنوان غدير اتفاق افتاده است. بر اين اساس بايد گفت چه ضرورت هايي اقتضا مي نمود كه در اسلام حادثه غدير به وجود آمد ورسول خدا (ص) علي (ع) را به عنوان رهبر معرفي نمايد؟ ضرورت هاي متعدد اعتقادي، سياسي، ديني اقتضا مي نمود كه اين حماسه شكل گيرد. اين ضرورت ها را مي توان با محور هاي زير سامان داد:
1ـ پيامبر(ص)‌در راه تبليغ دين اسلام به مدت بيست و سه سال تلاش كرد و توانست حكومت اسلامى را تشكيل دهد تا در پرتو آن،‌ احكام دين پياده شود. سرانجام در سال يازدهم هجرت ديده از جهان فرو بست. با رحلت حضرت هر چند وحى و نبوت پايان يافت، ولى وظايفى كه بر دوش حضرت بود (غير از اخذ و ابلاغ وحي) پايان نيافت، بنابر اين لازم بود پس از درگذشت حضرت فردى با ويژگى هاى لازم مسئوليت هايي را بر دوش گيرد، آن دو چيز بود: يك تفسير و تبيين معصومانه از دين يا مرجعيت دينى و ديگرى رهبرى سياسى جامعه اسلامي كه در پرتو آن، دين تقويت و احكامش اجرا شود. اين دو وظيفه، وظايف مهم امامت و رهبرى جامعه اسلامى است.
2ـ به مقتضاى رهنمود عقل مى گوييم: اگر فردى در پى اصلاح و هدايت مردم با زحمات فراوان و در طول ساليان دراز طرحى را براى جامعه بشري به اجرا بگذارد، طبيعى است كه بايستى براى بقا و استمرار آن چاره انديشى نمايد و به هيچ وجه روا نيست بنايى را كه با زحمات فراوان تأسيس نموده است، براى حفظ آن از خطرات آينده، هيچ نوع پيشگيرى به عمل نياورد و متولى را براى حفظش معرفى ننمايد. پيامبر اسلام(ص) طرحى را پايه گذارى كرد؛ بهترين دين را به مردم عرضه كرد، و آن را جاودانه معرفى نمود. با آوردن اين دين تحول عميقى در جهان بشريت ايجاد كرد و شالوده تمدنى بزرگ را پى ريزى نمود، نيز فرهنگ جزيره العرب را از جاهليت به مدنيت سوق داد؛ مردم پراكنده را متحد كرد و حكومت تشكيل داد. با توجه اين امور معقول نيست كه براى رهبرى آينده فكرى نكرده و چاره اى نيانديشيده باشد.
با مراجعه به تاريخ صدر اسلام، و با در نظر گرفتن اوضاع منطقه و وجود دشمناني چون حكومت روم و ايران و منافقان، و نوپايى جامعه دينى و عدم استحكام عقايد و اصول و احكام ديني، معقول نيست. اين آيين با ارزش را بدون رهبر به حال خود رها كند. حكمت، آگاهي و ژرف انديشى پيامبر(ص) ايجاب مي‌كرد كه در اين باره اقدام نمايد.
3ـ حال كه به حكم خِرَد لازم است كه پيامبر(ص) براى آينده چاره انديشى كند، در اين خصوص دو گونه متصور است: يكى اين كه فردى را براى جانشينى مشخص كند و راه آينده را با جانشين فردى ترسيم نمايد؛ ديگر اين كه اين كار را بر عهده مردم بگذارد. باتوجه به واقعيت هاى آن زمان و محتواى دين و عدم سابقه در تعيين رهبرى توسط مردم و ... گزينة‌ دوم نادرست به نظر مي‌رسد و گزينه اوّل خرد پسند است.
4. ضروت شرعي ونقلي نيز اقتضا مي نمود كه جريان غدير،به وجود آيد، زيرا خدواند به رسول خدا دستور داد كه در آخر عمر خويش امامت علي (ع) را مطرح كند، زيرا ادامه رسالت، هدايت جامعه واجراي احكام الهي نياز به رهبر خردورز، مدير و شايسته داشت، بر اين اساس خداوند دستور داد:
"يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ "(1) ، اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است كاملا (به مردم) برسان و اگر نكنى، رسالت او را انجام نداده‏اى و خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم نگاه مى‏دارد، و خداوند جمعيت كافران (لجوج) را هدايت نمى‏كند. نا گفته نماند مساله ي امامت علي (ع) تنها درروزغدير مطرح نشد، بلكه رسول اكرم در بسياري موارد -در طول دوران نبوت خود- به اين مسأله تأكيد كرده اند، به اين روايات توجه كنيد:
1ـ حديث يوم الدار:
بعد از گذشت حدود سه سال از بعثت پيامبر و دعوت مخفي حضرت، خدا پيامبرش را مأمور ساخت كه دعوت خويش را آشكار سازد كه آيه « و انذر عشيرتك الاقربين(2) خويشاوندان نزديك خود را انذار نما » در اين مورد نازل شد. پيامبر(ص) بزرگان بني هاشم را جمع كرد و فرمود: « من خير دنيا و آخرت را براي شما آورده ام. خداوند به من دستور داده است كه شما را به آن دعوت كنم. كدام يك از شما مرا در نشر اين آيين ياري مي‌كند تا برادر، وصي و جانشين من ميان شما باشد» ؟ حضرت سه بار اين سخن را تكرار كرد و هر سه بار تنها علي(ع) آمادگي خود را اعلان نمود.(3)
2ـ حديث منزلت:
پيامبر بزرگ اسلام منزلت و مقام اميرمؤمنان را نسبت به خود، منزلت و مقام هارون به موسي معرفي كرد و فرمود: « اي علي، تو نسبت به من همانند هارون براي موسي هستي،‌جز اين كه هارون پيامبر بود، ولي بعد از من پيامبري وجود ندارد».(4) بنابراين حضرت علي (ع) به غير از مقام نبوت همه مقام هاي هارون را مانند جانشيني داراست، زيرا قرآن مي‌گويد: هارون برادر،(5) وزير(6) و خليفه حضرت موسي بود.(7) بنابراين امام علي(ع) وصي، وزير و جانشين پيامبر است.
البته درجريان غدير مساله ي امامت علي (ع) به صورت جدي مطرح گرديد، زيرا اين امر هم طبق دستور خداوند بود وهم به جهت اينكه آخر عمر حضرت بود، بايد حضرت به اين امر اقدام مي نمود.

پي‌نوشت‌ها:
1. مائده(5)آيه67. رك ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، ج5، ص6.
2. شعرا (26) آيه 214.
3. ارشاد، ترجمه ‏ محمد باقر ساعدى خراسانى‏ ،تهران‏ ناشر اسلاميه‏ 1380 ش‏، چاپ اول‏، ج1، ص44.
4. ابن هشام سيره نبوي، تهران، انتشارات خوارزمي، ج 4، ص 163.
5. مريم (19) آيه 53.
6. طه (20) آيه 26.
7. اعراف (7) آيه 142.
موفق باشید.

با سلام، چرا بنده ای که سالهاست از حضرت عباس مدد می خواهم جوابی نمی گیرم ولی آقای مسیحی...؟

پاسخ:
پرسش گر گرامي از اينكه به حاجت تان نرسيده ايد با شما همدردي مي كنيم و توجه شما را به چند مطلب جلب مي كنيم:
نكته اول: اينكه شك نكنيد كه دعا تأثيرگذار است و وعده خدا است، خود خدا فرموده: «وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني‏ أَسْتَجِبْ لَكُم‏» پروردگارتان گفت: بخوانيد مرا تا شما را پاسخ گويم.‏(1)
ولي نه هميشه و نه در همه جا و براي همه افراد و نسبت به هر دعايي، بلكه استجابت دعا از يك سو«آداب» و «شرايطي» دارد كه بايد آن را محقق ساخت. از سويي ديگر موانعي براي استجابت دعا وجود دارد كه بايد آن را بر طرف كرد. عدم توجه به هر يك، سبب عدم استجابت دعا مي گردد.
نكته دوم: امام علي(علیه السلام) مي‏ فرمايد: «المعصية تمنع الاجابة؛(1) گناه مانع اجابت دعا است».
گناهان سه نوع تأثير منفي در دعا مي‏ گذارند:
1 - لذت دعا و مناجات را سلب مي‏ كنند. انسان دعا مي‏ كند، اما لذت نمي‏ برد و رقت قلب پيدا نمي‏ كند.
2- مانع استجابت دعا مي‏ شوند.
3 - توفيق دعا كردن يا شركت نمودن در مجالس دعا را از انسان سلب مي‏ كنند.
برخي از گناهان در عدم اجابت دعا تأثير بيشتر دارند كه در ذيل به نمونه‏ اي از آن‏ها اشاره مي‏ كنيم.
امام سجاد (علیه السلام) فرموده است: «الذنوب التي ترد الدعاء، سوء النية وخبث السريرة والنفاق مع الاخوان وترك التصديق بالاجابة وتاخير الصلوات المفروضات حتي تذهب اوقاتها وترك التقرب الي الله عزوجل بالبر والصدقة واستعمال البذاء والفحش في القول (2) گناهاني كه موجب رد شدن دعا مي شوند عبارتند از: نيت بد، پليدي باطن، دو رويي با برادران ديني، باور نداشتن اجابت دعا، به تاخير انداختن نمازهاي واجب تا آن زمان كه وقتش بگذرد، دوري جستن از نزديك شدن به خداي بزرگ با كار خير و دادن صدقه، و به كارگيري كلمات زشت و ناسزا در گفتار .»
علل عدم اجابت دعاها از ديدگاه اميرالمؤمنين(ع)
مردي به حضرت عرض كرد: خداوند مي‏فرمايد: "ادعوني استجب لكم" پس چرا ما دعا مي‏ كنيم، ولي اجابت نمي‏ شود، حضرت فرمود: چون دل‏ هاي شما در هشت مورد خيانت و بي وفايي كرد:
1 - خدا را شناختيد، ولي حقش را آن گونه كه بر شما واجب بود، ادا نكرديد. از اين رو آن معرفت به كار شما نيامد.
2 - به پيامبر خدا ايمان آورديد، ولي در عمل با سنت و روش او مخالفت كرديد، پس ثمره ايمان شما چه شد؟
3 - كتاب خدا (قرآن) را خوانديد، ولي در عمل با آن مخالفت كرديد.
4 - گفتيد ما از آتش دوزخ مي‏ ترسيم، ولي در همه حالات به واسطه گناهان خود به سوي جهنم مي‏ رويد.
5 - گفتيد ما به بهشت تمايل و رغبت داريم، ولي كارهايي انجام مي‏ دهيد كه شما را از بهشت دور مي‏ سازد.
6 - نعمت‏ هاي خدا را استفاده مي‏ كنيد، ولي شكر و سپاس گزاري نمي‏ كند.
7 - خداوند فرمود: شيطان دشمن شما است، او را دشمن گيريد. به زبان او را لعن مي‏ كنيد، ولي در عمل با او دوستي مي‏ نماييد و از او اطاعت مي‏ كنيد.
8 - عيب‏ هاي مردم را برابر ديدگان‏تان قرار داديد و عيب‏ هاي خود را پشت سرانداختيد، در نتيجه كسي را ملامت مي‏ كنيد كه خود به ملامت سزاوارتر از او هستيد.
با اين وضع چه دعايي از شما مستجاب گردد، در صورتي كه شما راه‏ها و درهاي دعا را به روي خود بسته‏ ايد؟!
"پس تقوا پيشه كنيد؛ كارهايتان را اصلاح كنيد؛ امر به معروف و نهي از منكر كنيد تا خدا دعايتان را مستجاب كند.(3)
نكته سوم:
گاهي دعا اجابت مي شود، اما خواسته انسان بر آورده نمي شود؛ چون خير و صلاح بنده خدا در عدم اجابت دعايش هست. چنان كه بر اساس گزارش قرآن كريم برخي از دعاهايي كه بعضي از پيامبران الهي مانند حضرت ابراهيم يا حضرت نوح نموده اند، به آنان داده نشده است. ولي آنچه خداوند در عوض عدم استجابت دعا براي بنده يا بندگانش در نظر گرفته و مي خواهد آن را در آخرت به بنده خود عطا كند، بسيار برتر از آن چيزهايي است كه انسان از خدا خواسته است.
بنابراين، اگر كسي بداند خداوند در عوض عدم اجابت دعا، چه پاداشي براي او در آخرت در نظر گرفته است، هرگز نا اميد نمي شود. امام صادق (ع) مي فرمايد: «روز قيامت خداوند مي فرمايد: اي بنده من! مرا خواندي و اجابتت را به تأخير انداختم. اكنون ثواب و پاداش تو چنين و چنان است. پس مؤمن آرزو مي كند كه اي كاش هيچ دعايي از او در دنيا اجابت نمي شد، براي آن ثواب و پاداش نيكي كه مي بيند». (4)
نكته پنجم:
از روايات استفاده مي شود كه هيچ دعايي بي اثر نيست و هر دعايي در دنيا و آخرت تأثير مناسب خود را دارد. پس در واقع هر دعايي به اجابت مي رسد، اما گونه هاي اجابت آن مختلف است.
امام سجاد (ع) مي فرمايد: «دعاي مؤمن، يكي از سه فايده را دارد:
يا براي او ذخيره مي گردد تا در آخرت بهتر از آن چه در دنيا طلب كرده بود، به او داده شود، يا در دنيا برآورده مي شود و يا بلايي را كه مي خواست در دنيا به او برسد، از وي دور مي كند». (5)
نكته ششم: اين كه خدا از طريق اهل بيت ع دعاي برخي مسيحيان را استجابت مي كند، اولا هميشگي و به سرعت نيست، و ثانيا اگر هم دعاي فرد مسيحي به اجابت مي رسد، مي تواند براي نزديك شدن او به اسلام و مقدمه چيني براي هدايت او باشد و مي تواند وسيله اي براي دورتر نشدن او از منبع هدايت باشد. ثالثا اگر مسيحي با گرفتن حاجتش از اهل بيت باز هم مسيحي ماند، اين استجابت دعا مي تواند براي او خطر باشد چرا كه گاهي خداوند حاجات برخي افراد را در دنيا مي دهد تا بيشتر گناه كنند و در آخرت عذاب شان سنگين تر باشد.« وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ (6) آنها كه كافر شدند، (و راه طغيان پيش گرفتند،) تصور نكنند اگر به آنان مهلت مى‏ دهيم، به سودشان است! ما به آنان مهلت مى‏ دهيم فقط براى اينكه بر گناهان خود بيفزايند و براى آنها، عذاب خواركننده‏ اى (آماده شده) است!
پس معلوم مي شود كه اگرچه هر دعايي برآورده نمي شود ولي اگر با شرائط انجام شود قطعا تأثيرگذار است و شما هم با دانستن اين مطالب ديگر جايي براي نا اميدي نبايد داشته باشيد و تلاش و اصرار در دعا همواره اميدوار باشيد و نسبت به خدا گمان بد نبريد.

پي نوشت ها:
1. غافر(40) آيه 60.
2. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 ه.ق، ج 70 ، ص 376.
3. همان، ج 90، ص 376
4. ثقة الاسلام كليني، اصول كافي، دار الكتب الاسلامية، طهران، 1365 ه ش، ج 4، ص 247.
5. الحسن بن شعبه الحراني، تحف العقول، مؤسسة النشر الاسلامي، قم، 1404 ه ق، ص 202.
6. آل عمران (3) آيه 178.
موفق باشید.

من حدیثی شنیدم که امام علی‌ (علیه السلام) فاصله زمین تا خورشید را به اندازه مسافتی که یک اسب عربی‌ در پانصد سال می رود ذکر می‌کنند. متاسفانه نتوانستم منبعی برای این حدیث پیدا کنم. ممنون میشوم اگر راهنمایی کنید. باتشکر

پاسخ:
بايد بيان كنيم چنين حديثي با اين الفاظ كه فاصله زمين تا خورشيد به اندازه پانصد سال راه رفتن با اسب عربي است، در كتاب هاي معتبر روايي ديده نشده است.
علاوه معلوم نيست كه مقصود از خورشيد، آسمان است يا خورشيدي كه در آسمان است.
به همين جهت در بيان روايات از فاصله ميان آسمان و زمين بسيار سخن گفته و كلمه پانصد سال (خمس مائه) كه خود مثل بعضي از اعداد رمز گونه است، زياد مشاهده شده است كه به يك نمونه كه شايد در مقصود شما باشد و در كار شما آيد، اشاره مي شود.
از پيامبر گرامي اسلام (صلی الله علیه و آله) خطاب به اصحابش در مورد فاصله ميان آسمان و زمين بدون ذكر خصوصيت، نقل شده است.
حضرت فرمود:
"هَلْ تَدْرُونَ كَمْ بَيْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ قُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ قَالَ بَيْنَهُمَا مَسِيرَةُ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ وَ مِنْ كُلِّ سَمَاءٍ إِلَى سَمَاءٍ مَسِيرَةُ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ..."(1)
يعني آيا مي دانيد ميان آسمان و زمين چه مقدار (فاصله) است؟ اصحاب پاسخ دادند خدا و رسولش بهتر مي دانند! حضرت فرمود: (فاصله ميان آسمان و زمين) مسير پانصد سال راه است و از هر آسماني تا آسمان ديگر مسير پانصد سال راه است...

پي نوشت:
1. مجلسي محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات اسلاميه، چاپ مكرر، ج‏55، ص103.
موفق باشید.

آیا کتاب جرج جرداق مسیحی در مورد حضرت علی (علیه السلام) ترجمه شده است؟ کدام انتشارات چاپ کرده است؟

پاسخ:
كتاب" الامام علي صوت العدالة الانسانية "، جرج جرداق مسيحي، ترجمه شده است كه امروزه از آن به عنوان " صداي عدالت انساني" ياد مي گردد. در ضمن اين كتاب چاب هاي مختلف دارد. نويسنده اين كتاب مي نويسد: براي اولين بار -اين كتاب- در بيروت و آن هم توسط مسيحيان منتشر شد. بعد از انتشار اين كتاب در بيروت رئيس يك انتشارات عراقي به نام «قاسم رجب» اين كتاب را به عراق برد و بعد از اينكه آن را دور حرم حضرت امير(ع) طواف داد، چاپ كرد و بارها هم اين كتاب تجديد چاپ شد. البته بدون اجازه من.(1)
اين كتاب سيد هادي خسروشاهي ترجمه و انتشارات سماط، آن را منتشر كرده است.

پي نوشت:
1.<http://bookfriend.blogfa.com/post-
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

سلام..مشکل من مربوط به یه اشناییه اینترنتیه!. بیست و چهار سالمه و تا حالا با هیچ پسری دوست نبودم و ازین نظر به خودم افتخار میکردم.نزدیک دو سه ماه پیش یه وب زدم تا شعرها مو توش بنویسم.همون اوایل با پسری اشنا شدم که ازم دو سه سالی بزرگتربود .پسر خوبو با شخصیتیه به این شک نداشتم.ازش خواستم هروقت تونست نظرشو درباره شعرام بگه.نمیدونم شیطان گولم زد یا کنجکاوی و احساسات دخترونه ام بود یا دوس داشتم خوبی رو طرف خودم بیارم..تو این مدت ایشون خیلی کمکم کردن سوالاتمو جواب دادن تو موارد زیادی در مورد مسایل جامعه و بهبود وضعیت وب راهنماییم کردن.داشتیم صمیمی میشدیم.چندبار هم از طریق وب نه محیط چت روم شبا صحبت کردیم.اینو هم بگم ا ز اول من گفتم اهل دوستی های اونجوری نیستم و این دوستی ها مخالف عقایدمه و به خودم افتخار میکنم.گفتم به شما اعتماد داذم و غبطه میخورم به شما.نمیدونم چرا ازش تعریف میکردم ولی هر دو سعی کردیم حرفامون در چارچوب درستی باشه. اما تو این مدت متوجه شدم ایشون واقعا احساسیو پاکن به خودشم گفتم ادم پاکی هستی اونم گفت به من نگو پاک.اما من این حرفو زدم بهش. تا اینکه یه روز متن یه شعری از یه خواننده رو گذاشتم که میگف:از فکری که مریضه بهتره دوری باشه.... بعد این اساس کردم دیدم دلخور شده البته مستقیم نه من چیزی گفتم نه اون.این شعرو گذاشتم چون مخم هنگ کرده بود بین عقل و دل و احساسو منطق و وجدان مونده بودم.از حرفاش میفهمیدم که اونم مثه من گیج شده چون از یه طرف این شعرا و حرفای مثبتم از طرفی هم بهش گفتم برادر.! تا اینکه...یه پستی گذاشتم از شعر خودم با این مضمون که من مقصرم میرم تا تو خوب بمونی ..اونی که رفت لیاقت نداشت...رفتم تا تو نشکنی شاد باشی...اما احساس کردم اون به خودش گرفته .فک کرده من بهش توهین و بی ادبی کردمو گفتم تو لیاقت نداشتی.در صورتی که اخرین جمله بیتم گفتم من رفتم تا تو خوب بمونی ادم بده من بودمو تو خوب... بعد رفتم تو وبش دیدم حسابی اذیت شده.فک کرده بهش بیوفایی کردم بدبین شدم بی ادبی کردم نمک نشناسی کردم... حالا مشکل من اینه اگه واقعا با احساس پاک یه پسر بازی کرده باشم چی؟من که ازون دخترا نیستم؟ اون پسره خیلی خوبیه که همش تو فکرمه انگار به معیارام نزدیکه اما میدونم این جور فکرا و اشناییها اصلا عاقلانه نیس.وابستگیه فکریه.اما نمیدونم چرا نمیشه بهش فکر نکنم. همش میترسم که درباره من دچار سوئ تفاهم شده .فکر کرده من بهش توهین کردم به صداقتش به... اگه اینطور باشه اینا حق الناسه ؟یعنی اگه ازم رنجیده باشه و دلشو شکسته باشم؟ اگه به دخترا بدبین بشه و تو ایندش تاثیر یزاره من چکار کنم؟ ادم حساسیه غیر مستقیم تو نوشته هاش بود که دلش خون شده و افکارش بهم ریخته. به خدا دارم دیوونه میشم.. به دوست صمیمیم گفتم میخوام برم در جوابش یه متنی بزارم غیر مستقیم بگم سوئ تفاهمه من نمیخوام دل کسیو بشکنمو حلالیت بطلبم.اما گفت دیگه به وب نری بهتره. منم ازون روز دیگه نرفتم تا چیزی بگم.دارم میترکما هر لحظه یادم میاد چکار کردم باهاش دلم هری پایین میریزه. مساله دیگه اینه میترسم نتونم فراموشش کنم و تو ایندم تاثیر بزاره و همسر ایندمو با هاش مقایسه کنم و ... یه فکرایی تو سرم میاد که... در ضمن من اسم دانشگاه محل تحصیلمو با اسم کوچیکمو بهش گفتم همش میگم نکن پاشه بیاد پیدام کنه.پشیمونم نباید اینجور میشد.تازگیا دارم فکر میکنم شاید توهم منه که اون به من وابسته شده چون میگف احساس خاص داره و گیج شده و.. (شاید اصن اون بنده خدا منظوری نداره و من توهم زدم .احساس میکنم دوستیش پاکه) البته منم خیلی سوتی دادم هم تو شعرام هم حرفام. تو اینترنت درین مورد تحقیق کردم دیدم یهو بخوام ارتباطو قطع کنم برای هردو بهتره. الان نگرانم که ایا باید سوئ تفاهم رو برطرف کنم یا نه؟ برم غیر مستقیم بگم باید تموم میکردیم یا نه تا خدای نکرده چیز بدی پیش نیاد؟ چون از عاقبت این دوستی میترسیدم.به خودم میگم خوب شد این دلخوری پیش اومد وازم دلخور شد.ایجوری برای حفاظت پاکی خودش بهتره.هرچند کلی سوال و ابهام ازش تو ذهنم موند. ولی احساس میکنم اذیتش کردم و حق الناس برام مونده.نباید میرنجوندمش. حرفام بچه گونه و احساسی بود نه؟ خیلی بی عقلم نه؟ ببخشید طولانی شد حرفام.لطفا کمکم کنید بگید کارم درسته که یهو قطع کردم این دوستیو؟ . حالا دارم میفهمم چرا دین ما دوستیهای دختر و پسر رو مجاز نکرده به خاطر این سردرگمی ها گیجی ها و بازی با احساس.حالا هم که دارم فک میکنم با احساس یکی بازی کردم.دیگه به خودم افتخار نمیکنم چون فک میکنم به کسی توهین و بی ادبی کردمو احساس پاک کسی رو مسخره کردم. باتشکر از وقتی که گذاشتید.التماس دعا.

خواهر گرامي؛ خوشبختانه به نظر مي رسد انسان فرهيخته و با استعدادي مانند شما، به خوبي با مضرات ارتباطات اينترنتي آشنا باشد. همانطور كه گفتيد دين مبين اسلام به دليل همين سردرگمي ها و غلبه احساسات است كه مانع از برقراري ارتباطات دور از چشم بزرگترها مي شود. غالبا كسي كه همدم و هم صحبت خود را از طريق فضاي مجازي بر مي گزيند، انتخابش ابتدا بر اساس گفته هاي او است و چون اغلب، احساسي و عاطفي برخورد مي كند، به سخنان غيرواقعي طرف مقابل يا تناقض هاي گفتاري وي توجه ندارد و پس از گذشت مدتي دچار عشق مجازي و به تدريج وارد مرحله بعدي ارتباط مي شود. حتي گاها پس از مدتي، ارتباط از چت روم به ارتباط تلفني كشيده مي شود و همچنان شيفته گفتار وبيان او اوست تا سرانجام زمان ديدار فرا مي رسد. بسياري از مردان سود جو بر اساس همين ويژگي احساسي دختران جوان، پس از جذب آنها و همچنين پس از نقش بازي كردن ها و قهر و آشتي هاي متعدد، طعمه خود را آماده پذيرش هرگونه شرايط تحميل مي كنند. بر اين اساس موارد بسياري بوده كه پس از ملاقات دو طرف، با ديدن يك ديگر شوكه مي شوند (بيشتر دختر شوكه مي شود)؛ زيرا متوجه مي شوند كه هيچ گونه سنخيتي با هم ندارند؛ اما چون پيش تر دلبسته و عاشق هم شده اند پذيرش واقعيت (عدم همتايي با فرض اينكه قصد ازدواج داشته باشند) برايشان سخت است؛ چرا كه عشق آنها را كر و كور كرده. در مواردي هم متوجه عدم همتايي مي شوند و آن را مي پذيرند؛ اما به سبب ترحم، گاهي ترس از نفرين طرف، گاهي تهديد طرف به خودكشي و ... به ازدواج با او تن مي دهند كه روشن است عاقبت چنين ازدواجي چه خواهد بود.
بنابراين از شما مي خواهيم به نكات ذيل توجه كنيد.
1. به هيچ عنوان از نفرين يا سخنان احساسي او ترسي به دل راه ندهيد. زيرا نفرين يا هر چيز ديگري حق شما نيست. و مطمئن باشيد كه خداوند هيچ اثري به نفرين يا آه او نخواهد داد. قطعا اين فرد به عنوان پسر در قبال اين ارتباط مسئوليت بيشتري داشته و بايد بر اساس عقل و منطق بپذيرد كه ادامه اين ارتباط هر چند به ظاهر سالم مي تواند مشكلاتي كه شما گفتيد را به همراه داشته باشد. بايد بدانيد كه اگر خدايي نكرده اين ارتباط باعث مقايسه همسر با ايشان گردد، اين فرد مسول مستقيم خواهد بود. پس مي بينيد كه قطع اين ارتباط نه تنها بد نيست، بلكه به نفع هر دوي شماست.
2. در نتيجه سعي كنيد با اين احساس كه با احساسات او بازي كرده ايد مبارزه كنيد. ديگر نبايد از كلمات منفي بر عليه خودتان استفاده كنيد. اين كه مي گوييد ديگر به خودتان افتخار نمي كنيد مي تواند ناشي از بروز رگه هايي از افسردگي باشد. البته لازمه چنين ارتباطاتي هم افسردگي است كه اگر قطع اين ارتباط صورت نمي گرفت، دير يا زود تبديل به افسردگي اساسي مي شد. پس به خودتان و تصميمتان بباليد و اين تجربه تلخ را به فال نيك گرفته و از تكرار آن جلوگيري كنيد. قطعا با وجود مزاياي خوبي كه فضاي مجازي براي مطرح كردن هنر و شعر دارد، مضراتي هم دارد كه مضرات آن براي دختر مجرد و جواني مانند شما بسيار بسيار بيشتر و مخرب تر است.
3. شما مي توانيد با دستنويش كردن اين شعرها و جمع آوري آنها در يك مجموعه و سپس با اصلاح آن در طي ساليان بعد، مجموعه اي از اشعار داشته باشيد كه بعد از چند سال قابليت چاپ و حتي تكثير براي استفاده ديگران را دارد. پس باز تاكيد مي كنيم به اين هنر خود بباليد و از آن در راه درست استفاده كنيد.
4. در پايان به شما توصيه مي كنيم به هيچ عنوان حتي براي وداع يا خداحافظي با اين فرد تماس نگيريد. بازگشت شما مساوي است با شروعي جديد در ارتباطات كه پاياني جز بدنامي يا بي آبرويي ندارد. اين را تجربه هاي مشاوره اي ما و همكاران ما اثبات كرده است.
موفق باشید.

نماز در ادیانی چون مسیحیت، زرتشتی، یهودیت، چگونه است؟ آیا نماز جماعت دارند یا نه؟ قبله شان کجاست؟ جایگاه نماز در دینشان چیست؟

پاسخ:
از متون تاريخي و آيات قرآن استفاده مي شود كه نماز به عنوان يكي از عبادات نه تنها در اديان مورد نظر شما بلكه در همه اديان آسماني گذشته مطرح بوده است، اگر چه كيفيت، اجزا و شرايط دقيق آن معلوم نيست. امام صادق(ع) فرمود: "اولين كسي كه نماز خواند، حضرت آدم(ع) بود كه نماز را در پنج وقت خواند".(1)
آيات ذيل بيانگر آن است كه نماز در اديان گذشته وجود داشته است: خداوند خطاب به حضرت موسي فرمود: "به موسي و برادرش وحي كرديم كه براي قوم خود خانه هايي در سرزمين مصر انتخاب كنيد... و نماز را بر پا داريد و به مؤمنان بشارت دهيد (كه سرانجام پيروز مي‌شوند)".(2)
همچنين خداوند از زبان قوم شعيب فرمود: "گفتند: اي شعيب، آيا نمازت تو را دستور مي دهد كه آنچه را پدرانمان مي پرستيدند، ترك گوييم و آنچه را مي خواهيم در اموال خودمان انجام ندهيم؟! تو مرد بردبار و رشيدي هستي".(3)
بعضي از مفسران گفته اند كه علل مخالفت و موضع گيري قوم شعيب در برابر او آن بود كه شعيب بسيار نماز مي‌خواند و به مردم مي گفت: نماز انسان را از كارهاي زشت و منكرات باز مي‌دارد، ولي جمعيت نادان كه رابطة ميان نماز و ترك منكرات را درك نمي‌كردند، از روي مسخره به او گفتند: آيا اين اوراد و حركات تو را فرمان مي‌دهد كه سنت نياكان و فرهنگ مذهبي خود را زير پا بگذاريم؟!(4)
همچنين خداوند يكي از ويژگي‌هاي حضرت اسماعيل را سفارش خانواده خويش به نماز دانست: "او همواره خانوادة خود را به نماز و زكات دعوت مي‌كرد و همواره مورد رضايت پروردگارش بود".(5)
هم چنين در قرآن اولين سخنان حضرت عيسي (ع) را در گهواره مربوط به نماز دانسته است: و (خداوند)... مرا به نماز و زكات سفارش نموده است.(6)
از آن چه بيان شد، استفاده مي شود كه از نظر قرآن در تاريخ اديان الهي گذشته نظير يهوديت و مسيحيت و... نماز وجود داشته امّا امروزه بر اثر تحريف در آموزه هاي اين اديان چندان اثري از آن باقي نمانده است و يا بسيار كم رنگ شده است و در غالب برخي دعاها و نغمات و زمزمه هاي محدود تغيير ماهيت داده است كه مي توانيد جهت آشنائي بيشتر با آداب و رسوم عبادي يهوديان و يا مسيحيان به منابع معرفي شده در پايان مراجعه فرمائيد.
در خصوص دين زرتشت نيز بنا به نوشته جان بي ناس: از تشريفات و آداب عبادات و اعمال مذهبي كيش اصلي زرتشت چيز مهمي باقي نمانده، همين قدر معلوم است كه زرتشت رسوم و مناسك آريايي هاي قديم را، كه مبني بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستي بوده و رو به زوال مي رفته، به كلي منسوخ نموده است. تنها يك عبادت از زمان زرتشت باقي مانده است و چنان كه گفته اند اين است كه وي در هنگام انجام مراسم پرستش در برابر محراب آتش مقدس به قتل رسيد و در هنگام عبادت جان سپرد.
زرتشت خود آتش را نمي پرستيده و بر آن عقيده اي كه پيشينيان و نياكان او در باره اين عنصر مقدس داشته اند نبوده است . معتقدات او با آن چه بعدها آتش پرستان اخير عنوان كرده اند، اختلاف دارد. او آتش را فقط يك رمز قدوسي و نشاني گران بها از اهورامزدا مي دانست كه به وسيله او به ماهيت و عصاره حقيقت علوي خداوند دانا پي مي توان برد.(7)
بنا بر آن چه گذشت، آن چه امروزه با طول و تفصيل به عنوان عبادات آيين زرتشت مطرح مي شود، ريشه در تاريخ كهن زرتشت ندارد و در زمان هاي بعد به اين آيين افزوده اند.
مي توانيد جهت مطالعه دقيق تر در مورد نحوه انجام عبادات و ساير آداب و رسوم در اديان مختلف به منابع زير مراجعه فرمائيد ضمنا هركدام از اين كتاب ها منابع مرتبط را نيز معرفي كرده اند:
ـ راهنماي اديان زنده، جان ر. هينلز، ترجمه عبدالرحيم گواهي، بوستان كتاب قم
ـ تاريخ جامع اديان، جان بي نانس، ترجمه علي اصغر حكمت، شركت انتشارات علمي و فرهنگي
ـ تاريخ اديان و مذاهب جهان، عبدالله مبلغي آباداني، انتشارات منطق
ـ آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي
ـ تاريخ مختصر اديان بزرگ، فليسين شاله، ترجمه خدايار محبي
ـ ضمن آنكه امكان وجود فايل هاي اينترنتي برخي از كتب مذكور در اينترنت وجود دارد نيز مي توانيد به سايت دانشگاه اديان و مذاهب و مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب مراجعه نماييد.

پي نوشت ها:
1. محمد حسين اعلمي، دايره المعارف الشيعه العامه؛ بي جا ،بيتا، ج 11، ص 292 ـ 293.
2. يونس (10) آيه 87؛ آيت الله مكارم شيرازي ،تفسير نمونه،دارالكتب الاسلاميه ،1374ش، ج 8، ص 371.
3. هود (11) آيه 87.
4. تفسير نمونه، همان، ج 9، ص 207.
5.مريم، (19) آية 55، تفسير نمونه، همان،ج 13، ص 94 ـ 96.
6.مريم ، آيه 31.
7. تاريخ جامع اديان، جان بي نانس، ترجمه علي اصغر حكمت، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، ص 463.
موفق باشید.

صفحه‌ها