پرسش وپاسخ

با سلام بنده 25 ساله هستم.4 ماه هست که علاقه خاصی که همراه با محبت قلبی می باشد نسبت به پسری که 10 سال از من کوچکتر است پیدا کردم. خصوصیات رفتاری او مثل نماز اول وقت و راستگویی و ادب و رفتار او باعث بوجود آمدن این علاقه نسبت به او در من شده است. به گونه ای که دوست دارم همیشه با او همکلام شوم و بیشتر وقتها به او فکر میکنم. آیا این احساس من خوب است یا بد؟ آیا سعی کنم با او دوست شوم یا از او فاصله بگبرم؟(چگونه)

پرسشگر گرامي بايد عرض نمايم كه با توجه به تجارب باليني مركز ما، دوستي دو نفر همجنس با تفاوت سني زياد آنهم با توجه به صبغه ي مذهبي والاي شما نمي تواند بازتاب خوبي در انظار عمومي داشته باشد و علاوه برآن ادامه اين چنين دوستي اي با توجه به روحيه ي لطيف شما باعث ايجاد وابستگي شديد شما به ايشان مي شود و با توجه به اينكه چنيني روابطي بالاخره بايد در مقطعي قطع گردد باز شما دچار همان دور باطل آسيب روحي و رواني مي شويد پس به نظر مي رسد با توجه به روحيه لطيفتان و با توجه به اينكه سريعا به اشخاص وابسته مي شويد بايد از نزديك شدن به افراد و صميميت با آنها پرهيز كنيد تا زمان ازدواجتان فرارسد و آنگاه همين دلبستگي ها را به همسر خود پيدا كنيد تا زندگي زناشويي‌تان هروز بيش از روز پيش پايدار تر گردد پس همين سعي كنيد ارتباطان را با ايشان تدريجا كم رنگ كنيد و در صورت امكان مقدمات ازدواج تان را فراهم آوريد. پرسشگر گرامي انتهاي چنين رفاقت هايي جز خواري نيست، من اين سخن را از زبان كساني براي شما نقل مي كنم كه مشكلاتي نظير مشكل شما را داشته اند و در آن نيز گامي فراتر از گامهاي شما برداشته بودند.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

اگر واقعه غدیرخم، به این اندازه در میان شیعه و سنی مشهور است، پس چرا سنی ها ولایت و امامت حضرت علی (علیه السلام) را نپذیرفتند؟

با سلام و آرزوي قبولي طاعات و عبادات شما و سپاس از ارتباط تان با مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
در ابتدا بايد گفت: حديث غدير به حدي متواتراست كه هيچ كسي نمي‌تواند در صدورش تشكيك كند. علامه اميني حدود يكصد و ده نفر از صحابه را نام مي‌برد كه اين حديث را نقل كرده‌اند.(1)
عالمان اهل سنت به اين امر اعتراف دارند. دانشمنداني مثل ابوعيس ترمذي،(2)ابوجعفرطحاوي،(3)احمدغزالي،(4)ابن كثير شافعي،(5)ابن حجر عسقلاني،(6) محمد آلوسي،(7) ابن ابي الحديد،(8) و تعداد زيادي از ائمه حديث اهل سنت اين حديث را از طرق متعددي نقل كرده‌اند. بر اين اساس اكثر عالمان اهل سنت اصل جريان غدير را قبول دارند ودر اين امر مخالفت ندارند، اما اينان به خاطر برخي از مسايل شبهات علمي، تعصبات مذهبي... خلافت بلافصل علي (ع) را قبول ندارند، مثلا عالمان اهل سنت مي گويند در جريان غدير محبت علي (ع) مطرح شده است، يعني حديث غدير (من كنت مولي فعلي مولا ) دوست داشتن حضرت را مطرح مي كند نه امامت حضرت را، زيراكلمه مولي داراي معاني متعددي است، مانند؛ اولي در تصرف، ناصر، دوست ...، معلوم نيست كه «مولي» در حديث به معناي اولي در تصرف باشد، بلكه اصلا مراد از آن، ناصر و دوست است، و در عرف لغت عرب، مفعل به معناي أفعل تفصيل نيامده است.(9)
در جواب بايد گفت:
أ‌) اگر به فرض قبول كنيم كه مولي، مشترك معنوي است ولي فهم افرادي كه در آن مكان بوده‌اند، براي ما حجت است. آنان از مولي، "اولي در تصرف" را فهميده­اند و همين، باعث انصراف لفظ مولي، به اولي در تصرف مي‌شود. حسان بن ثابت كه از بزرگان شعراي عرب بوده و در همان واقعه حاضر بوده چنين سروده است:
قم ياعلي فأنني رضيتُك من بعدي اماماً و هادياً(10) ابابكر و عمر نيز در غدير به علي (ع) تبريك گفتند، و اين معنايش اين است كه اينان نيز از حديث غدير امامت را فهميده اند
ب‌) آيا بيان دوستي حضرت امير (ع) امري بوده كه پيامبر (ص) از ابراز آن واهمه داشته باشند. پس قطعا مراد از ولي، دوست نبوده است، (وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس)
ج) استعمال مولي به معناي صاحب امر و اولي در تصرف، در عرف لغت، بسيار شيوع دارد و بزرگان اهل ادب مثل فراء، جوهري، قرطبي و ابن اثير(11)بر اين مطلب صحه گذاشته‌اند. پس مولي، اسمي است كه به معناي صفتِ افعل تفضيل آمده نه اينكه خودش صفت باشد.(12)
عمده دليل عدم قبولي ولايت علي (ع) از سوي اهل سنت به جريان سقيفه بر مي گردد يعني، به خلافت رسيدن ابابكر سبب شد كه مخالفت ها با حضرت شروع و عملا وصاياي رسول خدا ناديده گرفته شود مخالفت سقيفه سازان با علي (ع) نيز را بايد در دنيا گرايي، پيروي از هواي نفس، حسادت، انتقام جوي، تعصبات قومي و عدم رشد فكري مردم جستجو نمود كه ريشه همه اين امور به هوا پرستي بر مي گردد.
رسول گرامى فرمود: در زير آسمان هيچ بت بزرگى نزد خدا از هوا و هوس كه از آن پيروى كنند وجود ندارد.(13)
در اين جا به برخي از عوامل مخالفت با علي اشاره مي گردد:
1- حسادت ورزى و برترى جويى نسبت به خاندان پاك پيامبر و قبيله بنى هاشم، از طرف معركه گردانان غصب خلافت و اطرافيان آنان از انگيزه‏هاى مهم عمل نكردن به دستور پيامبر اسلام‏(ص) در مورد امامت على(ع) است. اين انگيزه ريشه دار بود و به عصر پيامبر اسلام(ص) و شايد پيش از اسلام بر مى‏گردد و مربوط به قبايل عرب به ويژه برخى قبايل قريشى مكه است.
بررسى‏هاى تاريخ نشان مى‏دهد كه بسيارى از اقوام و قبايل عرب خصوصاً برخى از قبايل قريش و در رأس آنان بنى اميه بنا به انگيزه ياد شده هيچ گاه با پيامبر و خاندانش (كه از بنى هاشم بودند) خوب نبودند و پيوسته نسبت به آنان به دليل تعصب قومى و قبيلگى رشك مى‏ورزيدند. بر اين اساس هرگز مايل نبودند فردى از اين خاندان به حكومت برسد. اين حسادت به قدرى در اعماق جانشان شعله ور بود كه بسيارى از قريشيان حتى پس از بيعت مردم با اميرمومنان(ع) با حضرت بيعت نكردند و يا اگر به انگيزه سياسى مجبور شدند بيعت كنند، از همكارى با حكومت علوى سرباز زدند و پيوسته مترصد ضربه زدن به او و براندازى حكومتش بودند. امام(ع) درباره انگيزه مخالفت قريش با حضرتش مى‏فرمايد:" قريش با ما دشمنى نمى‏كند جز براى اين كه خداوند ما را به رهبرى و سرورى ايشان برگزيد و ما آنان را زير فرمان خويش كشانديم".(14)
حضرت در پاسخ به اين سؤال كه چگونه مردم شما را از خلافت كه حقتان بود بازداشتند؟ فرمود: به خاطر خودخواهى بود كه گروهى بخيلانه به خلافت چسبيدند (و حق را از ما گرفتند) (15)
ابوسفيان به مردى گفت او را به قبر حمزه عموى پيامبر اسلام(ص) برساند. وقتى به كنار قبر رسيد، خطاب به قبر گفت: حكومتى كه با ضرب شمشير به دست آورديد، امروز بازيچه دست غلامان ما شده است، سپس به قبر حمزه(ع) لگد زد.(16)
2- كينه توزى و انتقام جويى اعراب و قريش. اين انگيزه ريشه‏اش به جنگ‏هاى صدر اسلام بر مى‏گردد. امام على(ع) در دفاع از پيامبر اسلام(ص) و برداشتن موانع تبليغ و نشر اسلام، تعدادى از سران شرك و كفر را به هلاكت رساند. از اين رو بسيارى از اعراب و قريشيانى كه در جنگ‏ها نزديكان خويش را از دست داده بودند، كينه حضرت را به دل گرفتند و اين واقعيت در قسمت هايى از دعاى ندبه آمده است: "در راه خدا خون‏هاى سران و گردن كشان عرب را به خاك ريخت و شجاعان شان را به قتل رساند و سركشان آن‏ها را مطيع ساخت (در نتيجه) دل‏هاى آنان را نسبت به خود پر از حقد و كينه از واقعه جنگ‏هاى بدر و خيبر و حنين و غير آن‏ها ساخت.(17)
3- دنياطلبى؛ عده‏اى با توجه به شناختى كه از على(ع) وخاندان پيامبر داشتند، به خوبى مى‏دانستند كه اگر حكومت به دست حضرت بيفتد، اجازه دنياطلبى و تعدّى به بيت المال را به آنان نمى‏دهند. يا در تقسيم قدرت منصب دلخواه به آنان واگذار نمي شود. برخي اينان سخت‏گيرى حضرت على(ع) و بيت المال را - در زمان حضرت رسول خدا ديده بودند، (18)از اين رو متوجه بودند كه امام در واگذار ي منصب حكومت و تقسيم بيت المال عدالت را رعايت مي كند.
4- عدم رشد سياسى؛ غاصبان خلافت و سياست بازان، آگاهانه امامت را از مسير حقيقى خود منحرف نمودند و اما توده مردم هم به لحاظ عدم رشد سياسى و عدم درك صحيح از اين كه انحراف در مسئله امامت و رهبرى امت اسلام چه مصايبى به بار مى‏آورد، دنبال غاصبان خلافت را گرفتند. نه به توصيه و سفارش پيامبر اسلام(ص) عمل كردند و نه به دعوت على(ع) پاسخ مثبت دادند.
آن‏ها تصور مى‏كردند مسئله خلافت و امامت بر جامعه اهميت چندانى ندارد كه حضرت على(ع) به دست گيرد يا كسانى مانند ابوبكر و عمر. متاسفانه عدم رشد فكري مردم سبب شدكه آنان از امامان وخاندان پيامبر حمايت نكنند و از كساني حمايت كنند كه لياقت رهبري نداشتند. در زمان امام علي (ع) مردم شخصيت امام علي را با معاويه قياس مي نمودند و مي گفتند معاويه از علي (ع)سياست مدار تر است. يا در زمان امام حسن و امام حسين (ع) مردم به جاي كه از امام حسن و امام حسين حمايت كنند به مخالفت اين دو شخصيت الهي پر داختند و از معاويه و يزيد حمايت نمودند.
براي آگاهي بيشتر، ر،ك، جعفر سبحانى، فروغ ولايت.

پي نوشت ها:
1. عبدالحسين، اميني، الغدير في الكتاب و السنة و الادب، قم، مركزالغدير، چاپ اول، 1421ه، ج 1، ص 41.
2. ترمذي، ابوعيسي محمد بن عيسي؛ سنن ترفدي؛ تحقيق احمد محمد شاكر، نشر دارالفكر، بيروت، ج5، ص 591، ح3713.
3. طحاوي، احمد بن محمد؛ مشكل الاثار، نشر مجلس دائرة المعارف، حيدرآباد ، چاپ اوّل، 1333ه، ج2، ص 308.
4. سرّالعالمين و كشف ما في الدارين، ص 21.
5.ابن كثير، عماربن ابي الفداء، البداية و النهاية؛ داراحياء التراث العربي، بيروت، 1413ه، ج 5، ص 228.
6 .ابن حجر، احمد بن علي، فتح الباري في شرح صحيح البخاري؛ تحقيق محمد فواد عبدالباقي و ديگران، دارالمعرفة، بيروت، ج7، ص 74.
7 .آلوسي، شهاب الدين محمد، روح المعافي في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، داراحياء تراث العربي، بيروت، چاپ چهارم، 1405، ج6، ص 195.
8.ابن ابي الحديد مدائني، عزالدين ابوحامد؛ شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، دار احياء الكتب العربي، قاهره، چاپ اول، 1378ه، ج9، خطبه 154، ص 166.
9. جرجاني، شرح المواقف، قم، منشورات رضي، ج8، ص 361.
10. الغدير، ج1، ص 272- 283.
11. الغدير،ج1، ص361.
12. هيتمي ابن حجر؛ الصواعق المحرقة، دارالكتب العلميه، 1405ه، ص 64.
13. ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1374 ش‏، ج 15، ص 103.
14. ارشاد مفيد، ترجمه سيد هاشم رسولى محلاتى، ناشر اسلاميه، ج 1، ص 242 .
15. نهج البلاغه، فيض الاسلام، خطبه 161، تهران، چاب آفتاب، ص510.
16. عبدالفتاح عبدالمقصود، امام على بن ابى طالب، ترجمه سيد محمّد مهدى جعفرى، تهران، شركت سهامي انتشار، ج 1، ص 287.
17. مفاتيح الجنان، دعاى ندبه.
18. جعفر سبحانى، فروغ ولايت، انتشارات صحيفه، چاپ اول، ص 123.
موفق باشید.

علم وعصمت امامان اکتسابی است یا نه؟ از بدو تولدشان لطف خداوند بوده است؟ اگر اکتسابی است (اکتسابی بودن یعنی اینکه درطول زمان بدست آوردن) بااین نظرشبهه موجوده چنین است که امامان درکودکی علم شان ناقص و به مرور زمان به صورت اکمل خود درآمده است. پس با این وجود چون به طور فلسفی و منطقی عصمت تابع علم است، درنتیجه عصمت آنها نیز همانندعلمشان درطول زمان تکمیل گردیده است؟ اگرعلم وعصمت امام از بدو تولدشان دروجود آنها قرارداده شده است، در این حالت نیز از لحاظ فلسفی و منطقی عدالت خداوند زیر سؤال می رود؟

پاسخ:
پاسخ در سه محور بيان مي شود:
الف- در باره عصمت ائمه (ع) در ابتدا بايد گفت: گرچه اصل عصمت در برخي مراتب ناشي از تلاش و كوشش خود فرد است و در مراتب بالاتر مانند عصمت نبوت يا امامت موهبتي الهي است. امّا در عين حال بايد توجه داشت كه همين درجه از عصمت هم بدون دليل و حكمت الهي تحقق نيافته است و لياقت فردي اين بزرگواران براي احراز مقام رسالت و امامت، مي طلبيد كه خداوند مقام عصمت از هر نوع خطا و گناه را به ايشان اعطا فرمايد.
در واقع خداوند مي‏ دانسته كه آنان منهاي عصمت هم با ديگران در مراتب اخلاص و فداكاري فرق داشته، از اين رو، اين موهبت را به آن ها بخشيده است؛ بنابراين معصومين شايستگي و ويژگي‏هاي ذاتي براي قبول مقام عصمت داشته ‏اند. افاضه و موهبت الهي در حق آنان بي‏حساب و بدون جهت نبوده است.
به علاوه وقتي فردي لياقت و توان و قابليت برخورداري از مقام نبوت و امامت را از خود نشان داد ،براي موفقيت در اين مقام و مسئوليت نيازمند برخي ابزار و لوازم است. بدون آن ها امكان موفقيت ندارد. عصمت در راس ابزارها و نعماتي است كه در درجات كامل از طرف خداوند به فردي كه لياقت داشتن چنين مقامي را از خود نشان داده اعطا مي شود. پس عصمت آنان موهبتي الهي بوده ونه اكتسابي و از اول كودكي داشته وبه تدريج براي آنها حال نشده است. (1)
ب- درباره علم ائمه(علیهم السلام) در ابتدا بايد اشاره شود علم آنها به طور كلي دوگونه اند برخي از همان آغاز كودكي به عنوان موهبت الهي به آنها داده شده و برخي در ادامه آن هم به عنوان موهبت الهي دريافته اند. اما درباره اين كه ائمه(ع) همه احكام الهي را بدون درس و تحصيل از آغاز مي‌دانسته‌اند، بايد گفت:
چنان كه در روايت پيش گفته آمده، اسرار امامت و ولايت از سوي امام پيشين به امام بعدي به طور خاص القا مي‌شده است. او از رهگذر القاي الهي معارف و اسرار ولايت و امامت را دريافت مي‌كرده، با توجه به آموزه‌هاي قرآن كريم هيچ منع و محذوري وجود ندارد كه ائمه(ع) در زمان كودكي از احكام و حقايق الهي و وحياني آگاه شوند، مثلاً در قرآن كريم درباره حضرت عيسى مي‌گويد: او در حالي كه در گهواره بود گفت:
« إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا؛(2) منم بنده خدا .به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است».
نيز درباره جناب يحيى مي‌گويد:
«وآتَيْنَاهُ الحُكْمَ صَبِيّا؛(3) به يحيى در كودكي حكمت آموختيم».
در اين دو آيه به صراحت آمده كه خداوند حضرت عيسى و يحيى را در كودكي از حقايق و حكمت الهي آگاه ساخت، پس اگر در عقايد شيعي آمده كه برخي ائمه(ع) در كودكي به مقام امامت و ولايت رسيده‌اند، كاملاً با مباني قرآن كريم مطابق مورد تأييد آن است.
بنابراين ائمه از راه‌هاي گوناگون نظير علم لدنّي (علم خدادادي) وراثت پيامبر، درك حقايق قرآن از همه احكام الهي اطلاع يافته‌اند.از نظرگاه شيعه، امام بايد مثل پيامبر از علوم ويژه‌اي برخوردار باشد .
در باره نوع دوم از علوم ائمه(ع) بايد گفت:
شيعه و سني نقل كرده اند كه رسول خدا(ص) فرمود: «من شهر علم هستم و علي در آن است».(4)
اين كه از طريق قرآن كريم نيز آنها احكام و معارف الهي را درك مي‌كرده‌اند. در اين باره جاي سخن بسيار است، ولي بدين حديث اشاره مي‌شود كه عده‌اي از علم و دانش علي(ع) شگفت زده بودند، روزي از حضرت پرسيدند: آيا نزد شما از رسول خدا به جز قرآن چيزي از وحي موجود است؟ حضرت فرمود:
«لا والذي فلق الحبّة وبرأ النسمة إلاّ يُعطى عبداً فهماً في كتابه؛(5) سوگند به خدايي كه دل دانه‌ها را شكافت و انسان را آفريد، جز قرآن چيزي از وحي نزد من نيست، مگر اين كه خداوند به بنده‌اي قدرت درك و فهم كتابش را عطا مي‌كند» . و همين اصل در باره ساير ائمه(ع) نيز مطرح است. در نتيجه برخي از علوم آنها به تدريج ممكن است بدست آمده باشد.
ج- در باره اين كه اگر علم وعصمت ائمه موهبتي باشد اين شبهه بي عدالتي را ايجاد خواهد نمود با توضيحي كه در ماهيت انتخاب اين افراد از جانب خداوند مطرح شد تا حدودي پاسخ اين پرسش نيز روشن مي گردد ، به علاوه كه اصولا امتحانات الهي و توقعات خداوند نيز بر اساس داده هاي او و عطاياي الهي رقم مي خورد و سختي امتحانات و بلايا و تكاليف معصومان با ديگر افراد قابل مقايسه نيست .

پي‌نوشت‌ها:
1. جوادي آملي، تفسير موضوعي قرآن كريم، نشر مركز اسرا ، قم 1378ش، ج 9، ص 20-22.
2. مريم (19) آيه 30.
3. همان، آيه 12.
4. علي متقي، كنز العمال، دار البعثه بيروت، 1413 ق، ح 32890؛ كليني، اصول كافي، نشر دار الكتب الاسلاميه تهران 1380 ق، ج 1، ص 223.
5. فيض كاشاني، تفسير صافي نشر المكتبه الاسلاميه، تهران، بي تا، ج1، ص 45.
6. محسن فيض كاشاني، تفسير صافي، ج 2 ،ص 638 (ذيل آيه 7 سوره الرحمن) ،نشر المكتبه الاسلاميه ،تهران، بي تا.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

باسلام 1-میخواستم بدونم با استمنا زیاد عقیم میشوم یا نه ؟؟؟(راه های پیشگیری از عقیم شدن) 2-راه های درمان زود ارضایی چی هستش؟(لطفا دقیق بگین کلی گویی نکنین) 3-این راسته که اگه آلت کوچیکتر از 12 سانتی متر باشه نمیتونه همسرش رو ارضا کنه؟؟(بیشتر در این مورد توضیح بدین ) ممنون از سایت خوبتون

پاسخ:
استمناء تاثيري در باروري ندارد و موجب عقيم شدن نمي شود. البته استمنا آثار سوء زيادي هم دارد، كه خيلي از آنها جنبه رواني دارد، كه فعلا نمي خواهيم به آنها بپردازيم. لذا حتما بايد به فكر ترك آن باشيد.
اندازه آلت، يكي از مسائلي است كه به اشتباه و غلط، به عنوان دغدغه ذهني بعضي از جوانها تبديل شده است و بعضي از جوانها دائما به اين فكر مي كنند كه آيا آلتشان كوچك است يا اينكه طبيعي است؟ حرفي كه بيان كرده ايد درست نيست، و اين طور نيست كه مثلا اگر مردي آلت تناسلي اش در حالت نعوظ، 10 سانتي متر بود نتواند همسرش را ارضاء كند. نكته اين است كه در روابط جنسي، مسائلي وجود دارد كه اصلا ربطي به آلت جنسي ندارد، و رابطه جنسي، آن طور كه شما فكر كرده ايد نيست و حتي با آلت 5 سانتي نيز مي شود زن را ارضاء كرد. چون مجرد هستيد و ازدواج نكرده ايد لازم نيست كه بيشتر در اين مورد براي شما توضيح بدهيم، اما اين را بدانيد كه در بعضي موارد، اطلاعاتي كه جوانها در مورد رابطه جنسي دارند غلط است، و يكي از علت هاي اين اشتباهات هم ديدن بعضي فيلم هاست. به هر حال تقريبا همه افراد، داراي آلتي طبيعي هستند، و بعضي از اشخاص، استثناء هستند و تعدادشان خيلي زياد نيست، و حتي اين اشخاص هم اين طور نيست كه نتوانند همسرشان را ارضاء كنند، بلكه با انجام بعضي كارها مي توانند اين كار را بكنند. شما اصلا نبايد به اين چيزها فكر كنيد و به دنبال آنها باشيد، چون خواندن و شنيدن در مورد مسائل جنسي، شما را تحريك مي كند و به استمنا منتهي مي شود، لذا لازم نيست كه در مورد مسائل جنسي همه چيز را بدانيد، چون براي شما فايده اي جز خود ارضايي ندارد، وقتي كه ازدواج كرديد خيلي از چيزها را خواهيد فهميد، و آن وقت متوجه خواهيد شد كه خيلي از چيزهايي كه در مورد رابطه جنسي، قبلا شنيده بوديد مبالغه بوده است و اصلا واقعيت ندارد.
با توجه به اينكه مجرد هستيد خيلي متوجه نشديم كه از كجا فهميده ايد زود انزالي داريد، البته يكي از عوارض استمناء، همين زود انزالي است، اما چون فعلا مجرد هستيد لازم نيست كه الان به فكر اين مسئله باشيد، هم چنين خيلي از راهكارهاي درمان زود انزالي، مربوط به وقتي است كه مي خواهيد رابطه جنسي داشته باشيد، لذا فعلا بايد به ترك استمناء فكر كنيد. وقتي كه ازدواج كرديد اگر زود انزالي داشتيد باز هم با مكاتبه كنيد. براي آگاهي بيشتر از نكاتي كه براي ترك استمناء بايد رعايت كنيد به سايت pasokhgoo مراجعه كنيد.
موفق باشید.

سلام،صمیمی ترین دوست من به خودارضایی معتاد شده من6ماهه که اینو میدونم،16سالشه، 3ساله که این کارو میکنه تقریبا روزی یکبار،من هرچقدر باهاش صحبت میکنم دست نمیکشه،مشکلات روحی وجسمی هم داره اما زیاد نیستن.من نمیدونم چکار کنم یکبار خواستم به پدرش بگم اما روم نشد. لطفا کمکم کنید،بگید که باید چکار کنم؟ خواهش میکنم سریعتر جواب بدبد.صمیمی ترین دوست من به خودارضایی گرفتار شده من باید چکار کنم؟

برادر عزيز؛ بسيار خرسنديم كه در راستاي حس كمك به دوست صميمي خود با اين مركز تماس گرفتيد. اصولا همكاري و حمايت دوست خوبي مثل شما، براي افرادي كه دچار اين بيماري هستند بسيار مفيد است. اما به شما هشدار مي دهيم كه با بكارگيري تمهيدات لازم، از سرايت اين بيماري به خودتان جدا جلوگيري كنيد. افراد بسياري بوده اند كه در ابتدا قصد كمك به دوستان خود را داشتند. ولي به مرور خود نيز به آن دچار شدند. بهترين راه جلوگيري از اين بيماري، معاشرت با دوستان سالم، دوري از مجالسي كه در آن از گناهان سخن مي گويند و حفظ چشم از تير زهر آلود نگاه به نامحرم است. اما در راستاي كمك به دوستتان نكاتي را ارائه مي كنيم. براي آسان شدن برقراري ارتباط، ما شما را مخاطب اين نامه قرار مي دهيم و منظور اصليمان دوست شماست.
دوست عزيز؛ بي ترديد بر اساس تحقيقات به عمل آمده، خودارضايي موجب مشكلات بسياري از جمله مشكلات روحي و جسمي است كه فرد مبتلا مي بايست در اولين فرصت با بكارگيري راهكارهاي عملي، به ترك اين بلاي خانمانسوز اقدام كند. اما اولين گام در ترك استمنا اميد به نجات از دام اين بيماري است. به گواهي پزشكان و بسياري از افرادي كه آلوده بوده‌اند،‌ اگر فرد از طريق صحيحي وارد شود، نجات از آن مانند ديگر اعتياد‌ها مسلّم و حتمي است. البته اين عادت كه سال‌ها به صورت طبيعت ثانوي در آمده، يك شبه از سر به در نمي‌رود، ولي به تدريج ترك خواهد شد و در مدت نسبتاً كوتاهي آثار شوم آن زائل خواهد گشت.
تصميم، اراده و صبر در برابر خواسته‌هاي نفساني است دومين گام در فاصله گرفتن از اين مشكل است. اگر قبلاً تصميم مي گرفتيد ولي باز آن را شكسته‌ايد، مأيوس نشويد. سعي كنيد خاطرات تلخ گذشته را به بوته فراموشي بسپاريد و بر نقاط قوّت خود تأكيد و اصرار ورزيد تا از اين طريق اعتماد به نفس و خود باوري شما تقويت گردد.
بيش تر افرادي كه دچار خودارضايي شده اند، از دو جهت نگراني دارند: از گذشته و از عوارض جسمي و رواني. از اين رو احساس نا اميدي مي كنند در حالي كه آنان نبايد تصوّر كنند بعد از چند بار توبه و شكستن آن، ديگر اميدي وجود ندارد. در توبه هميشه به روي بندگان گناهكار باز است و امكان بازگشت فراهم مي باشد.
اين درگه ما درگه نوميدي نيست صد بار اگر توبه شكستي باز آي
امام باقر(ع) فرمود: «محبوب ترين افراد پيش خدا گناهكاراني هستند كه بيشتر در معرض گناه بوده و توبه كرده اند. كافي است از صميم دل توبه كنيد و بر ترك گناه تصميم بگيريد. اگر اين اتفاق بيفتد، مانند كسي هستيد كه اصلاً گناهي مرتكب نشده است.
در مورد خودارضايي و ترك آن توجه شما را به نكات ذيل جلب مي كنيم:
1- اضطراب نقش مؤثري در تشديد قواي جنسي دارد . در توليد نياز جنسي كاذب سهم به سزايي دارد. ارضاي جنسي تا حدودي براي كاهش اضطراب مفيد است. اگر ارضاي جنسي از طريق حرام (مانند استمنا) صورت گيرد، با اين كه به صورت موقت از اضطراب مي‌كاهد، ولي پس از مدت كوتاهي به خاطر تشديد احساس گناه سطح اضطراب را دو چندان مي‌كند. با اين وصف اضطراب هم علت و هم معلول استمنا محسوب مي‌گردد.
2ـ همان طور كه اضطراب در گرايش به خودارضايي مؤثر است، كاهش اضطراب از طريق ورزش سنگين منظم، تنفس عميق 25 تا 30 بار در روز، تن‌آرامي (ريلكسيشن) و داروهاي گياهي و شيميايي سهم بسزايي در كاهش ميل به خودارضايي دارد.
3ـ به هيچ وجه خود را ناپاك ندانيد. پسر مؤمني هستيد كه به هر دليلي دچار يك كژ رفتاري گشته‌ايد. هيچ‌گاه خودتان مساوي با رفتار ناشايست خود ندانيد. بنده خدا هستيد و خداوند بنده اي را كه به سويش آيد ،طرد نمي كند. براي جبران گناهان ريز و درشت راه روي همه بندگان باز است؛ زيرا رحمت و بخشايش الهي بسيار بزرگ و گسترده تر از هر گناهي است.
4ـ احساس گناه اگر چه به معناي بيداري وجدان و نفس سرزنشگر انسان و مطلوب است، اما احساس افراطي به هيچ وجه مطلوب خدا و دين نيست، بلكه احساس گناه فزاينده در راستاي وساوس شيطاني است. احساس گناه يكي از بزرگ‌ترين منابع اضطراب‌زاست. مي‌توان دريافت كه احساس گناه بيش از حد زمينه‌اي براي خودارضايي بيش تر فراهم مي‌آورد، پس با بالا بردن سطح عزت نفس و اعتماد به نفس و اميد به لطف و بخشش بيكران الهي به تعديل احساس گناه بپردازيد.
5ـ مانند يك محقق دست به تحقيق در زمينه افكار، احساسات و رفتارهاي انگيزاننده ميل به خودارضايي در خود بزنيد. در طي مدت يك ماه مراحل آغاز تا پايان يك وهله خودارضايي را در برگه‌اي ياد داشت نماييد . اين كار را براي وهله‌هاي ديگري كه اتفاق مي‌افتد، تكرار كنيد. زمان و مكان و شرايط جسمي و روحي در قبل و بعد از خودارضايي را ثبت نماييد. در طي يك ماه ببينيد يك وهله خودارضايي با چه فكري آغاز مي‌گردد، سپس اين فكر مزاحم چه احساس در شما برمي‌انگيزد و اين احساس چگونه به رفتار خودارضايي در شما مي‌انجامد، همچنين معمولاً در چه زماني‌هايي و در چه مكان‌هايي و در چه شرايط جسمي ـ روحي ميل به خودارضايي در شما تشديد مي‌گردد.
پس از پايش و رصد رواني يك ماهه به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي نتايج بپردازيد . از نتايج اين تحقيق مي‌توانيد راهكارهاي كارآمد ترك يا لااقل تعديل خودارضايي را استخراج نماييد، مثلاً وقتي كه اعصاب تان خرد است، وقتي كه دوستان متأهل خود را مي‌بينيد، وقتي كه با مادرتان جر و بحث مي‌كنيد، وقتي كه اضطراب امتحان داريد، يا وقتي كه به فيلم يا تصوير خاصي مي‌انديشيد.
عيناً همين قضيه در زمينه مكان‌هاي تحريك‌زا تكرار مي‌گردد. وقتي در اتاق خواب هستم، وقتي تنها در خانه هستم، وقتي دستشويي مي‌روم و...
از سوي ديگر نگاهي موشكافانه به پرونده گذشته خودارضايي خويش بيفكنيد، ببينيد در چه شرايطي توانسته‌ايد بر خودارضايي فايق آييد. با چه تكنيك‌هاي فاصله بين وهله‌هاي خودارضايي را افزايش داده‌ايد، چه زماني براي ترك كوتاه مدت يا دراز مدت خودارضايي موفق بوده‌ايد.
در اين مرحله نيز تحقيق نيز به تجزيه و تحليل و جمع‌بندي نتايج بپردازيد. پايش رواني دست شما را براي اتخاذ يك راهكار مناسب باز مي‌كند.
راهكارهاي عملي ترك اين عمل:
1- سعي كنيد به هنگام خواب شكم شما بيش از حد معمول پر نباشد.
2- از پوشيدن لباس‏هاي تنگ و چسبان اجتناب كنيد.
3- از نگاه كردن به مناظر، فيلم‏ها و تصاوير تحريك كننده جدا خودداري كنيد و به محض مواجه شدن با اين امور چشم خود را بسته و يا به زمين و يا آسمان نگاه كنيد.
4- از شنيدن و خواندن مباحث و مطالب جنسي و حتي شوخي‏هاي جنسي و تحريك‏كننده و فكر كردن در اين امور جدا پرهيز كنيد.
5- از خوردن مواد غذايي كه محرك است مانند: خرما، پياز، فلفل، تخم‏مرغ، گوشت قرمز، غذاهاي پرچرب، حتي‏المقدور اجتناب و به ميزان ضرورت اكتفا كنيد.
6- قبل از خواب حتما مثانه خود را تخليه نماييد.
7- از نوشيدن افراط‏گونه آب و مايعات پرهيز كنيد (به خصوص شب‏ها و قبل از خوابيدن).
8- هيچ‏گاه بدن عريان خود را در آينه نگاه نكنيد.
9- از دست‏ورزي اندام جنسي خود اجتناب كنيد و در هيچ شرايطي دست‏ورزي نكنيد.
10- هرگز به رو نخوابيد.
11- به منظور تخليه انرژي زايد بدن به طور منظم و زياد ورزش كنيد.
12- هيچ‏گاه بيكار نباشيد، براي اوقات فراغت خود برنامه داشته باشيد و آن را با مطالعه، ورزش، زيادت عبادت و... پر كنيد.
13- هرگز در مكاني خلوت و تنها و دور از نظر ديگران نباشيد.
14- هرگاه مورد هجوم افكار جنسي واقع شديد، در مكان خلوت و دور از نظر ديگران بسر نبريد بلكه در مجالس عمومي وارد شويد و در آنجا به سر بريد.
15- هفته‏اي يكي دو روز روزه مستحبي بگيريد و اگر توان آن را نداريد روزه اخلاقي بگيريد؛ يعني، ميزان صرف غذا را كاهش و فاصله هر وعده غذا را افزايش و تعداد دفعات غذا را كاهش دهيد و به حداقل خوراك اكتفا كنيد.
16- با نامحرم رفتار متكبرانه داشته باشيد و از سخنان ملايمت‏آميز با آنها خودداري كرده واز نرمي و لينت در كلام با آنها اجتناب ورزيد.
17- هيچ‏گاه با نامحرم و جنس مخالف در مكان خلوت و دور از نگاه ديگران باقي نمانيد، حتي براي آموزش و...
18- قرآن زياد بخوانيد و درباره معاني آيات آن فكر كنيد.
19- به محض لغزش فوراً توبه كنيد و هرگز از رحمت خدا مأيوس نباشيد و بدانيد رحمت خدا از گناه شما بزرگتر است.
20- سعي كنيد كه به مرور نه يكباره تعداد دفعات اين عمل را كاهش دهيد مثلا اگر هرروز اين كار را انجام مي داديد، سعي كنيد دفعات آن را به يك روز در ميان، سپس دو روز و بعد هفته اي يك بار و ... كاهش دهيد.
موفق باشید.

آیه هایی مربوط به ولایت امام علی (علیه السلام) است، کدامند؟

پاسخ:
آياتي كه بر ولايت و جانشيني امام علي دلالت دارند، فراوان مي باشند از جمله آيه "ولايت":
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون (1)
سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏ اند همان ها كه نماز را برپا مى‏ دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏ دهند.
اين آيه به صراحت وليّ، سرپرست و اداره كنندگان مؤمنان را كه حق امر و نهي دارند و بايد مؤمنان ولايت آنان را پذيرفته و مطيعشان باشند را معرفي كرده كه عبارتند از خدا و رسول و مؤمناني كه نماز را بر پا داشته و در ركوع زكات مي دهند و بنا بر روايات فراوان و صحيح تنها كسي كه اين صفات را داشت و قبل از نزول آيه در ركوع نماز زكات داده بود، علي بن ابي طالب بود.
آيه "اولي الامر":
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم (2)
اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را.
اين آيه هم ما را به اطاعت مطلق از خدا و رسول و صاحبان امر دعوت و امر مي كند و همچنان كه خدا و رسول حق محض مي باشند، صاحبان امر هم بايد حق محض باشند و شناسايي افرادي كه حق محض هستند جز به وحي و معرفي پيامبر ممكن نيست و پيامبر امام علي و فرزندانش را به عنوان مصداق هاي اولي الامر معرفي كرده است.
آيه "تطهير":
ُإِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً (3)
خداوند فقط مى‏ خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.
اين آيه صراحت دارد كه اهل بيت رسول خدا كه طهارت جو هستند، مورد عنايت خاص خدا قرار گرفته و خدا مدافع طهارت و پاكي آنها شده و رجس و پليدي را از آنان كه فراري از رجس و پليدي هستند، دور كرده و به بالاترين درجه طهارت رسانده است و معلوم است كه با وجود آنان كه در بالاترين درجه توحيد و علم و عمل و طهارت هستند، ديگري حق تصدي رهبري جامعه اسلامي را ندارد و مصداق هاي اين اهل بيت را فقط بايد پيامبر معرفي كند كه به اراده و معرفي خدا آنان را مي شناسد و پيامبر امام علي و فرزندانش را مصداق هاي اين اهل بيت شمرده كه جانشينان او بعد از وي مي باشند.
آياتي كه بر جانشيني امام علي دلالت دارند فراوانند كه بايد به آيات ولايت و امامت در قرآن مراجعه كنيد و اين چند مورد، از باب نمونه بود.
حتما با سايت ولي عصر زير نظر آيت الله حسيني قزويني مراجعه بفرماييد. سايتي است بسيار جالب و جامع كه به تمام شبهات اهل تسنن جواب داده است.

پي نوشت ها:
1. مائده (5) آيه 55.
2. نساء (4) آيه 59.
3. احزاب (33) آيه 33.
موفق باشید.

مطلب ارسالی شما بعد تایید مدیریت در سایت نمایش داده خواهد شد.

با سلام، ساعات دقیق آغاز شهادت و ولادت امامان (علیهم السلام) در طول روز با توجه به روایات و اسناد در کتب معتبر شیعه چه ساعتی می باشد... به عنوان مثال در یک حوزه ی علمیه یک روز که تولد یکی از معصومین است و شب هم شهادت یکی دیگر از معصومین (ع) می باشد، آیا جایز است در آن روز جشن برگزار نمود تا چه ساعتی می توان؟؟ لطفا در صورت امکان فتوای مجتهدین و روایات را مستند پاسخ دهید... ممنون با تشکر

پاسخ:
اگر امامي در هر ساعتي از روز متولد شده باشد در تمام ساعات آن روز و در تمام شب تولد و شام تولد مي شود جشن گرفت. و اگر فرضا روز تولد باشد و در شام همان روز شب شهادت باشد در روز جشن و در شام مجلس عزا مي گيرند. اگر شبي يا روزي مصادف باشد با تولد و شهادت در آن روز و شب عزا و سوگواري برگزار مي شود نه جشن. مثلا روز هفتم ماه صفر كه روز تولد امام موسي بن جعفر(ع) است و بقولي روز شهادت امام مجتبي (ع) مي باشد به خاطر روز شهادت وماه صفر جشن گرفته نمي شود گرچه جشن هم جايز است.(1) تقدم عزا بر جشن يك مسئله عرفي است. مثلا در روزي كه قرار است جشن عروسي باشد اگر يكي از بستگان نزديك عروس يا داماد بميرد جشن را برگزار نمي كنند و به عزاداري مشغول مي شوند.

پي نوشت:
1. آيت الله مكارم ، استفتائات، ج3، سوال 1789.
موفق باشید.

صفحه‌ها