آیه تطهیر

طبق دستور ائمه معصومین (علیهم السلام) به هر روایتی نمی شود استناد کرد بلکه باید برای صحت سنجی روایات، آن ها را به قرآن عرضه کرد که با آن تعارض نداشته باشد.
شبهه نگهداری سگ توسط امام حسین (علیه السلام)

پرسش:
آیا صحت دارد که در برخی روایات بیان شده امام حسین علیه السلام (نعوذبالله) در کودکی، در خانه از یک سگ نگهداری و بعضی مواقع با آن بازی می‌کرد؟
 

پاسخ:
در مجامع روایی، در مورد نگهداری از حیوانات نکاتی بیان‌شده است. 
نگهداری از برخی حیوانات مورد سفارش و نگه‌داشتن برخی دیگر مورد نهی قرارگرفته است. سگ از جانداری است که اسلام با نگهداری از آن در منزل مخالف است؛ اما در مجامع روایی حدیثی نقل‌شده که امام حسین علیه‌السلام از سگی نگهداری و آن را وارد خانه کرده‌اند. در ادامه این روایت بیان‌شده و موردنقد و بررسی قرار می‌گیرد.

الف: بیان روایت
در کتاب المحاسن روایتی نقل‌شده که در آن ذکرشده سگی که متعلق به امام حسین علیه‌السلام بوده، وارد منزل پیامبر صلی‌الله علیه و آله شده و به همین دلیل تا چندی فرشتگان بر منزل ایشان وارد نمی‌شدند. متن این روایت چنین است: «أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِی‏ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى الْکِنْدِیِّ عَنْ أَبِیهِ وَ کَانَ صَاحِبَ مَطْهَرَهِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیٍّ علیه¬السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا عَلِیُّ إِنَّ جَبْرَئِیلَ أَتَانِی الْبَارِحَهَ فَسَلَّمَ عَلَیَّ مِنَ الْبَابِ فَقُلْتُ ادْخُلْ فَقَالَ إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ مَا فِی هَذَا الْبَیْتِ فَصَدَّقْتُهُ وَ مَا عَلِمْتُ فِی الْبَیْتِ شَیْئاً فَضَرَبْتُ بِیَدِی فَإِذَا جِرْوُ کَلْبٍ کَانَ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ یَلْعَبُ بِهِ الْأَمْسَ فَلَمَّا کَانَ اللَّیْلُ دَخَلَ تَحْتَ السَّرِیرِ فَنَبَذْتُهُ مِنَ الْبَیْتِ وَ دَخَلَ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ أَ وَ مَا تَدْخُلُونَ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ قَالَ لَا وَ لَا جُنُبٌ وَ لَا تِمْثَالٌ لَا یُوطَأُ». (1)
رسول خدا صلی‌الله علیه و آله فرمود: اى على جبرئیل دیشب نزد من آمد و بر در اتاق ماند گفتم: داخل شو. گفت: ما در خانه نشویم که در آن باشد آنچه در این خانه است من او را باور داشتم و نمی‌دانستم چه در خانه است و با دست به اطراف زدم و ناگاه توله‌سگی که از حسین بن على علیه‌السلام بود و دیروز با آن بازى می‌کرد شب زیر تخت رفته بود و من او را از خانه بیرون انداختم سپس جبرئیل درون آمد و گفتم: اى جبرئیل شماها در خانه‏اى که در آن سگ باشد وارد نشوید؟ گفت: نه و در خانه‏اى که جنب باشد یا تمثالى که زیر پا نباشد.

ب: منابع و اعتبار
حدیثی که در آن داستان ورود سگ به خانه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله بیان‌شده است، در منابع متقدم شیعه، فقط در کتاب المحاسن ذکرشده است و در سایر مجامع روایی نقل نشده است. با بررسی صورت گرفته، این حدیث از جهت سندی، به دلیل ضعیف بودن عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ (2) و مجهول بودن عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَحْیَى الْکِنْدِیِّ و پدرش ضعیف دانسته می‌شود. همچنین در کتاب رجال نجاشی عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ را متهم به دست‌کاری روایات جابر بن یزید الجعفی نموده است. 
(3) با این توضیحات مشخص می‌شود که حدیث مذکور ازنظر سندی ضعیف و غیرقابل‌اعتماد است. نکته‌ی دیگر این‌که در کتاب الکافی، روایتی با همین سلسله سند آمده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی¬الله علیه و آله قَالَ جَبْرَئِیلُ علیه¬السلام إِنَّا لَا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ تِمْثَالٌ لَا یُوطَأُ»؛ (4) پیامبر صلی‌الله علیه و آله فرمودند که جبریل گفت: ما (فرشتگان) در خانه‌ای که در آن عکس صورتى (تمثالی) که لگدمال نمى‌شود، وارد نمى‌شویم.
مرحوم کلینی پس از ذکر حدیث، با عبارت (الْحَدِیثُ مُخْتَصَرٌ) توضیح داده که این حدیث را به‌صورت خلاصه ذکر کرده است. شاید برخی شبهه کنند که این همان روایت موردبحث است که کلینی آن را خلاصه نموده است. اولاً باید گفت که نمی‌توان به‌طورقطع چنین مطلبی درست است. ثانیاً چنانچه این موضوع هم درست باشد، چنین حذفی نشان از بی‌اعتمادی کلینی به این بخش از روایت دارد. به دیگر سخن، مرحوم کلینی که حدیث‌شناسی متبحر بوده، این داستان را به دلیل اشکالاتی که بیان خواهد شد حذف کرده است.
نکته‌ی قابل‌توجه این‌که مضمون روایت مذکور (روایت ورود سگ به خانه پیامبر صلی‌الله علیه و آله) در چندین جامع روایی اهل سنت آمده است. (5) به‌عنوان‌مثال در کتاب مصنف ابن ابی شعبه، بیش از 3 روایت در این موضوع بیان‌شده است. (6) این کثرت نقل در اهل سنت و ذکر نشدن آن در منابع شیعی، این احتمال را قوی می‌کند که اصل این روایت از اهل سنت است و توسط محدثان شیعی پذیرفته‌نشده است.

ج: اشکالات روایت
بیان شد که سند این روایت در کتاب المحاسن ضعیف است و در سایر منابع روایی دیگر شیعه نیز این روایت نقل نشده است، بنابراین این حدیث از جهت سندی ضعیف است؛ اما از جهت محتوا نیز این روایت دارای اشکالاتی است. در ادامه برخی از اشکالات وارد بر این حدیث بیان می‌شود:

1- تعارض با قرآن
این روایت از جهت محتوا با برخی آموزه‌های قرآنی منافات دارد. این‌که سگی که از جهت احکام اسلام نجس است، وارد خانه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله شود و یا اینکه امام حسین علیه‌السلام سگی داشته باشند، مطلبی است که نمی‌توان آن را باعرضه بر قرآن کریم پذیرفت. در آیه 33 سوره احزاب می‌خوانیم که: ﴿إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا﴾. در این آیه که در شأن اهل‌بیت علیهم‌السلام است، به‌صراحت پلیدی و نجاست از ایشان دور دانسته شده است. علاوه بر این، در آیه 36 سوره نور نیز منزل ایشان محلی برای تسبیح و تقدیس الهی و ذکر خداوند دانسته شده است؛ بنابراین، با توجه به این آیات، نگهداری سگ توسط اهل‌بیت علیهم‌السلام و یا ورود آن به خانه ‌ایشان با محتوای قرآن کریم تعارض دارد. همچنین وارد نشدن جبرئیل و انقطاع وحی به خاطر وجود سگ نیز از دیگر اشکالات این روایت است چراکه مطابق آیه 3 سوره ضحی ﴿ ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلى‏﴾؛ خداوند هیچ‌گاه پیامبرش را وا نمی‌نهد و او را رها نمی‌سازد.

2- منافات با سنت
از دیگر اشکالات این روایت، تنافی آن با احادیث فراوان دیگر است. در بسیاری از روایات که برخی از جهت سند نیز صحیح هستند، اهل‌بیت علیهم‌السلام همگان را از نگهداری سگ منع کرده‌اند. به‌عنوان‌مثال در روایتی چنین نقل‌شده است:
«عَنْ سَمَاعَهَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْکَلْبِ نُمْسِکُهُ فِی الدَّارِ قَالَ لَا». (7) سماعه گوید: از امام علیه‌السلام پرسیدم: مى‌توانم در خانه‌ام سگ نگه‌دارى کنم‌؟ فرمود: نه. 
در حدیثی دیگر از امام صادق علیه‌السلام نیز نقل‌شده که: «یُکْرَهُ أَنْ یَکُونَ فِی دَارِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ الْکَلْبُ». (8) بد است که در خانه شخص مسلمان، سگ باشد.
بنابراین مطابق این روایات، در فرهنگ اسلامی، نگهداری از سگ در منزل کار شایسته‌ای نیست. پس چگونه می‌شود امام حسین علیه‌السلام به نگهداری از سگ بپردازند و حتی آن را داخل خانه نمایند؟

3- داشتن اضطراب
با جست‌وجو در منابع روایی مشخص می‌شود که در حدیثی از جبرئیل امین بیان‌شده که ملائکه در خانه‌ای که سگ در آن نگهداری شود وارد نمی‌شوند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی¬الله علیه و آله إِنَّ جَبْرَئِیلَ علیه¬السلام أَتَانِی فَقَالَ إِنَّا مَعَاشِرَ الْمَلَائِکَهِ لَا نَدْخُلُ بَیْتاً فِیهِ کَلْبٌ وَ لَا تِمْثَالُ جَسَدٍ وَ لَا إِنَاءٌ یُبَالُ فِیهِ». (9) جبرئیل نزد من آمد و گفت: ما گروه فرشتگان، در خانه‌اى که در آن سگى باشد، یا در آن عکس انسان و ظرف بول هست، وارد نمى‌شویم.
اینکه ملائکه بر خانه کسی که سگ نگه دارد وارد نمی‌شوند، در منابع زیادی از شیعه و اهل سنت نقل‌شده است. به‌عنوان‌مثال فقط در کتاب المحاسن که روایت ورود سگ به خانه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله نیز از همین کتاب است، سه بار این حدیث با اسناد مختلف ذکرشده است. 
(10) این نقل‌ها تا جایی زیاد است که می‌توان حدیث وارد نشدن ملائکه به خانه سگ‌باز را متواتر و از جهت صدور قطعی دانست؛ اما در مورد داستان ورود سگ به خانه‌ی پیامبر صلی‌الله علیه و آله، روایات مختلف و مضطرب است. برخی روایات مانند محاسن، آن را متعلق به امام حسین و برخی امام حسن علیهماالسلام (11) می‌دانند و حتی برخی به صاحب آن اشاره نمی‌کنند. (12) همچنین این اتفاق مطابق برخی روایات در منزل میمونه (13) و مطابق برخی نقل‌ها در منزل عایشه (14) و برخی خَوْلَهُ بِنْتُ عَاصِم (15) می‌دانند. در بعضی احادیث این سگ زنده بوده و پیامبر امر به قتل آن داده (16) در برخی احادیث بیان‌شده که پیامبر فقط سگ را بیرون انداختند (17) بدون اینکه آن را کشته باشند و در برخی احادیث دیگر اشاره‌شده که این توله‌سگ مرده بوده است. (18) با این توضیحات مشخص می‌شود که این داستان در روایات و منابع مختلف به‌صورت گوناگون آمده و در اصلاح این حدیث مضطرب و غیرقابل‌اعتماد است.

نتیجه:
در کتاب المحاسن روایتی نقل‌شده که در آن امام حسین علیه‌السلام سگی داشتند و آن سگ وارد خانه پیامبر صلی‌الله علیه و آله شده و به سبب ورود آن ملائکه و جبرئیل بر خانه‌ ایشان وارد نمی‌شدند. با بررسی انجام‌شده، این روایت از جهت سندی ضعیف است. از جهت محتوایی نیز با توجه به تعارض این روایت با قرآن و سنت اهل‌بیت علیهم‌السلام و همچنین مضطرب بودن حدیث، قابل‌قبول نیست. با این توضیحات حدیث مذکور قابل‌اعتماد و پذیرش نیست.

 

 

پی‌نوشت‌ها:
1. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال‌الدین، قم: دارالکتب الإسلامیه، 1371 ق، ج‏2، ص 615.
2. نجاشی، احمد بن علی، رجال ‏النجاشی، محقق: شبیری زنجانی، موسی، قم: جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه به قم. مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۳۶۵ ه.ش، ص 287.
3. همان.
4. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، محقق / مصحح: غفارى علی‌اکبر و آخوندى، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، 1407 ق‏، ج‏6، ص 528، ح 13.
5. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، المحقق: شعیب الأرنؤوط، بیروت: مؤسسه الرساله، ١٤٢١ ق، ج 2، ص 424.
6. ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابی شعبه، لبنان: دارالتاج، ۱۴۰۹ ه.ق، ج 5، ص 198.
7. کلینى، محمد بن یعقوب‏، الکافی، همان، ج‏6، ص 552.
8. همان، ج‏6، ص 552، ح 1.
9. همان، ج‏6، ص 527، ح 2.
10. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، همان، ج‏2، ص 615، ح 38- 40.
11. احمد بن حنبل، مسند احمد بن حنبل، همان، ج 2، ص 76، ح 647.
12. ابن‌حبان، محمد بن حبان، صحیح ابن حبان، محقق: ارناووط، شعیب، بیروت: مؤسسه الرساله، ۱۴۱۴ ه.ق، ج 13 ص 166 ح 5856.
13. همان.
14. ابو یعلی، احمد بن علی، مسند ابی یعلی موصلی، محقق: سلیم اسد، حسین، لبنان: دار المأمون للتراث، ۱۴۱۰ ه، ج 8، ص 7، ح 4508.
15. طبرانی، سلیمان بن احمد، معجم الکبیر طبرانی، مصحح: حمید، سعد‌بن‌عبدالله، مصر: مکتبه ابن تیمیه، بی‌تا، ج 24، ص 249، ح 636.
16. ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابی شعبه، همان، ج 5، ص 198، ح 25202.
17. ابن‌حبان، محمد بن حبان مسند ابن حبان، همان، ج 13، ص 166، ح 5856.
18. طبرانی، سلیمان بن احمد، معجم الکبیر طبرانی، همان، ج 24، ص 249، ح 636.

اين آيه مشتمل بر دو بخش است كه بخش اول مربوط به زنان پبامبر (ص) ...

اين آيه مشتمل بر دو بخش است كه بخش اول مربوط به زنان پبامبر (ص) و بخش دوم كه به آيه تطهير مشهور شده گرچه در لابلاي آيات مربوط به همسران پيامبر(ص) آمده، اما دلايل و شواهدي كه در خود آيه وجود دارد و رواياتي كه در شأن نزول اين آيه وارد شده دلالت بر اين دارد كه آيه تطهير در شأن زنان پيامبر (ص)‌نازل نشده است.

از جمله دلايلي كه از خود آيه مي توان استفاده نمود به موارد زير مي توان اشاره نمود:

1. ضمايري كه در آيه تطهير بكار برده شده به صورت جمع مذكر ذكر شده (عنكم، يطهركم) در حالي كه اگر ادامه آيات مربوط به زنان پيامبر (ص) بود بايد همانند آن آيات (وَ قَرْنَ،‏ بُيُوتِكُنَّ،َ لا تَبَرَّجْنَ، أَقِمْنَ، آتينَ، أَطِعْنَ) ضمايرش به صورت جمع مونث ذكر مي شد. بنابراين اين تغيير سياق به همراه قراين روايي حكايت از جدايي اين بخش از بخش هاي ديگر دارد. به همين دليل حتي كساني كه آيه را مخصوص به پيامبر (ص) و علي و فاطمه و حسن و حسين (ع) ندانسته‏اند معناي وسيعي براي آن قائل شده‏اند كه هم اين بزرگواران را شامل مي‏شود و هم همسران پيامبر (ص) را.

2. تعبير به «انما» كه در ابتداي آيه تطهير بكار برده شده دلالت براي حصر و اختصاص دارد و استعمال اين كلمه در اينجا،  دليل بر اين است كه اين موهبتي ويژه اهل بيت مذكور در آيه است و روشن است كه از حيث تشريع و قانون گذاري، خداوند متعال اراده نكرده كه فقط اهل بيت پاك باشند بلكه اراده تشريعي خداوند بر طهارت همه انسان ها تعلق گرفته است. بنابراين منظور از اراده طهارت در اين آيه، اراده تكويني و در اصل خلقت اهل بيت است كه خداوند متعال به سبب آگاهي نسبت به لياقت ايشان، آنها را معصوم و پاك قرار داده است.

بنابراين اهل بيت مورد نظر در آيه به صورت تكويني و در اصل خلقت (به سبب لياقتي كه خداوند متعال از آن خبر داشت) معصوم هستند در حالي كه برخي از همسران پيامبر (ص) در طول زندگي خود به كارهايي دست زدند كه هرگز با مقام معصوم بودن سازگار نيست، مانند ماجراي جنگ جمل كه قيامي بود بر ضد امام وقت و سبب خونريزي  افراد فراواني گرديد و به گفته بعضي از مورخان تعداد كشتگان اين جنگ به هفده هزار نفر بالغ مي‏شد.

علاوه بر اين دلايل و شواهدي كه از خود آيه برداشت مي شود و بيانگر جدايي آيه تطهير از آيات قبل و بعد دارد شواهد و قرائي روائي متعددي در دست داريم كه نشان مي‏دهد آيه مخصوص پنج تن آل عباست، و همسران پيامبر(ص) مشمول حكم اين آيه نيستند.

 اينك به بخشي از آن روايات اشاره مي كنيم.

الف: رواياتي كه از خود همسران پيامبر (ص) نقل شده و مي‏گويد:

هنگامي كه پيامبر (ص) سخن از اين آيه شريفه مي‏گفت، ما از او سؤال كرديم كه جزء آن هستيم فرمود: شما خوبيد اما مشمول اين آيه نيستيد!

از آن جمله روايتي است كه «ثعلبي» در تفسير خود(1) از «ام سلمه» نقل كرده كه پيامبر (ص) در خانه خود بود كه فاطمه (س) پارچه حريري نزد آن حضرت آورد، پيامبر (ص) فرمود: همسر و دو فرزندانت حسن و حسين را صدا كن، آنها را آورد، سپس غذا خوردند بعد پيامبر (ص) عبايي بر آنها افكند و گفت:

«اللهم هؤلاء أهل بيتي و عترتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا»

«خداوندا اينها خاندان منند، پليدي را از آنها دور كن، و از هر آلودگي پاكشان گردان»

 و در اينجا آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ» نازل شد ... من گفتم آيا من هم با شما هستم اي رسول خدا!، فرمود: «انك الي خير» «تو بر خير و نيكي هستي» (كنايه از اينكه در زمره اين گروه نيستي)

ب: روايات بسيار فراواني در مورد حديث كساء به طور اجمال وارد شده كه از همه آنها استفاده مي‏شود، پيامبر (ص) علي و فاطمه و حسن و حسين را فرا خواند- و يا به خدمت او آمدند- پيامبر (ص) عبايي بر آنها افكند، و گفت:

خداوندا! اينها خاندان منند، رجس و آلودگي را از آنها دور كن، در اين هنگام آيه إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ نازل گرديد.

دانشمند معروف حاكم حسكاني نيشابوري در «شواهد التنزيل» اين روايات را به طرق متعدد از راويان مختلفي گرد آوري كرده است.(2)

ج: در روايات فراوان ديگري مي‏خوانيم: بعد از نزول آيه فوق، پيامبر (ص) مدت شش ماه، هنگامي كه براي نماز صبح از كنار خانه فاطمه (سلام اللَّه عليها) مي‏گذشت صدا مي‏زد:

«الصلاة يا اهل البيت؛ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»(3)

«هنگام نماز است اي اهل بيت؛ خداوند مي‏خواهد پليدي را از شما اهل بيت دور كند و شما را پاك سازد»

چنانكه ملاحظه مي نمائيد ما شيعيان مطابق شواهد و قرائني كه در خود آيه وجود دارد و روايات متعددي كه خود اهل سنت نيز نقل نموده اند معتقديم كه آيه تطهير درشأن پنج تن آل عبا نازل شده است.

در پايان سؤالي كه قابل طرح است اين است كه چرا آيه‏ي تطهير در لابه‏لاي آيات مربوط به زنان پيامبر قرار گرفته است و به وسيله‏ي ضماير و روايات از جملات قبل و بعد متمايز شده است؟

مفسران در پاسخ به اين پرسش چند مطلب بيان كرده‏اند:

الف) به گفته‏ي تفسير مجمع البيان، رسم فصيحان و شاعران و اديبان عرب اين بوده كه در لابلاي مطالب معمولي حرف جديد و مهمّي مطرح مي‏كنند تا تأثيرش بيشتر باشد. چنان كه در ميان اخبار صدا و سيما، اگر گوينده يك مرتبه بگويد: به خبري كه هم اكنون به دستم رسيد توجّه فرماييد، اين گونه سخن گفتن يك شوك رواني و تبليغاتي ايجاد مي‏كند.(4)

ب) قرآن با بيان «آيه‏ي تطهير» مي‏خواهد به زنان پيامبر گوش‏زد كند كه شما در كنار افرادي معصوم قرار داريد؛ پس مراقب اعمال خود باشيد؛ به عبارت ديگر عصمت اهل بيت پيامبر را به رخ همسران پيامبر مي‏كشد، تا آنان را براي پذيرش دستورات قبل و بعد اين آيه بيش‏تر آماده كند، و لازمه‏ي اين مطلب آن بوده كه آيه‏ي تطهير در كنار آيات مربوط به همسران پيامبر(ص) آورده شود.(5)

ج: مفسر بزرگ علامه طباطبائي در تفسير الميزان پاسخ ديگري بر آن افزوده كه خلاصه‏اش چنين است: ما هيچ دليلي در دست نداريم كه جمله إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ ... همراه اين آيات نازل شده است، بلكه از روايات به خوبي استفاده مي‏شود كه اين قسمت جداگانه نازل گرديده، امام به هنگام جمع آوري و تأليف آيات قرآن در عصر پيامبر يا بعد از آن در كنار اين آيات قرار داده شده است.(6)

پي نوشت ها:

1. ثعلبي، الكشف و البيان عن تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي، 1422ق، ج‏8، ص 42.

2. حسكاني عبيد الله بن احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامي، 1411ق، ج‏2، ص 18.

3.  همان.

4.  قرائتي، محسن، تفسير نور، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، 1383ش، ج‏9، ص362.

5. آيت الله مكارم شيرازي ، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، سال 1374، ج‏17، ص 295.

6. علامه طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1417ق، ج‏16، ص 311.

سوال:در آيه تطهير قبل و بعد آن ، همه در مورد زنان پيامبر(ص) مي باشد، اما چرا شيعه زنان پيامبر(ص) را جزء آيه تطهير نمي آورد؟ مگر زنان پيامبر(ص) جزئ اهل بيت او نيستند چرا كه تا آخر عمر هم نمي توانستند با كس ديگري ازدواج كنند تا جزئ اهل بيت او شوند؟ ثانيادر حديث كسا هم فقط اهل بيت بودن حضرت علي(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) نشان داده شده، پس عصمت ساير معصومين كه فرزندان امام حسين (ع)هستند چگونه ثابت مي شود؟ چرا فرزندان امام حسن(ع) معصوم نباشند؟ كلمه تطهير براي آيه وضو هم آمده، اما هر كس كه وضو بگيرد معصوم نمي شود، پس چرا با استناد به آيه تطهير ائمه(ع) را معصوم مي دانيم؟
پاسخ:عبارت " انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا"در بين آياتي آمده كه مربوط به همسران رسول خداست ، يعني هم مخاطب آيات قبل و هم آيات بعد همسران است ، ولي مخاطب اين عبارت به دلايل متعدد همسران نيست، از جمله:
1- آيات قبل همه با صيغه جمع مونث مخاطب يا غايب آمده ،مثلا:"ان كنتن" ،"تردن"،"تعالين"، "امتعكن"و...؛ ولي به ناگاه در اين عبارت ضمير عوض شده و ضمير جمع مذكر مي آيد: "عنكم"،"يطهركم"؛اين نشان مي دهد كه مخاطب اين عبارت زنان نيستند.
2-آيات قبل و بعد خطاب به زنان پيامبر است و بر اين تصريح شده است. در ابتداي آيات آمده :"يا ايها النبي قل لازواجك ... "و باز در آيات بعد تصريح مي كند : "يا نساء النبي من ...يا نساء النبي لستن... " ولي به ناگاه در اين عبارت مخاطب را با عنوان "اهل البيت" ياد مي كند و اين هم نشان مي دهد مخاطب غير از مخاطب قبلي است.
3-اين عبارت دلالت بر اراده خاص خدا بر طهارت و عصمت اهل بيت دارد ، زيرا اراده عمومي خدا بر پاكي همه انسان ها است . ارسال كتب و مبعوث كردن پيامبران براي محقق ساختن آن اراده عمومي است . خداوند در سوره مائده بعد از بيان احكام وضو و غسل و تيمم مي فرمايد :
«ما يريد الله ليجعل عليكم من حرج و لكن يريد ليطهركم و ليتم نعمته عليكم»(1)
در اين جا سخن از اراده اختصاصي است چون با "انما" آورده كه دلالت بر انحصار(فقط شما ) دارد. پس غير از اراده عمومي است و به همين جهت دلالت بر عصمت دارد اما هيچ كس ادعا نكرده زنان پيامبر معصوم بوده اند، بلكه همه بر معصوم نبودن آنان اتفاق دارند ، به خصوص كه قرآن بر گناهكار بودن بعضي صراحت دارد. در سوره تحريم راجع به بعضي زنان پيامبر آمده:
" ان تتوبا الي الله فقد صغت قلوبكما و ان تظاهرا عليه فان الله هو موليه و ..."(2)
اگر شما (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد (به نفع شماست، زيرا) دلهايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد، (كاري از پيش نخواهيد برد) زيرا خداوند ياور اوست ...
در سوره احزاب آمده :"ان الله اعد للمحسنات منكن اجرا عظيما"(3)
در همين سوره آنان به خانه نشيني بعد از پيامبر و دوري از سردمداري جريانات سياسي امر شدند :
"و قرن في بيوتكن"(4) اما بعضي از آنان از اين فرمان صريح سر پيچي كردند .پس معلوم مي شود زنان قطعا منظور نبوده اند.
4-"اهل بيت " كه مخاطب آيه تطهير است، يك عنوان است كه مصداق هاي مختلفي مي تواند داشته باشد . اهل خانه يك فرد مي تواند خودش ، زن يا زنانش، فرزندان، پدر و مادرش كه با او زندگي مي كنند و كسان ديگري كه تحت تكفل او هستند ، باشند. قرآن ساره ، همسر حضرت ابراهيم را جزو اهل بيت ايشان مي شمارد . ملائكه خطاب به ساره مي گويند:
"رحمت الله و بركاته عليكم اهل البيت"(5) .
علاوه اينكه ما شيعيان، علي را كه داماد و پسر عمو ي پيامبر است و زهرا را كه جزو دختران پيامبر است و حسن و حسين را كه دختر زاده هاي پيامبرند، جزو اهل بيت مي شماريم ، حال آن كه پيامبر دامادها و دخترها و دختر زاده هاي ديگر هم داشته است .
پس بايد گفت مصداق اهل بيت افراد فراواني مي تواند باشد، ولي در اين جا اهل بيت با وصف عصمت آمده و بسياري از اينان معصوم نبوده اند . نمي دانيم كدامين معصوم بوده اند. پس در اين جا براي شناسايي مصداق ها راهي جز مراجعه به شخص پيامبر نداريم.
5 - حديث رسول خدا كه تنها راه شناسايي مصداق هاي اهل بيت است ، به ما اعلام مي كند اهل بيت فقط امام علي ، امام حسن، امام حسين و حضرت زهرا عليهم السلام بودند كه اصحاب پنجگانه كسا را تشكيل دادند . ديگران هر چند از جانب پيامبر به خير و صلاح معرفي شدند، ولي از اهل بيت به شمار نيامدند . بنا بر روايات متعدد پيامبر بارها با پيچاندن عبا به دور خود و اين چهار نفر اعلام كرد اين افراد اهل بيت هستند و جز اين ها نيست . به همين جهت دو تن از همسران در دو بار كه رسول خدا اهل بيت خود را زير عبا جمع و آن ها را معرفي و براي آن ها دعا مي كرد، خواستند به زير عبا و در جمع اهل بيت وارد شوند، ولي رسول خدا ضمن تاييد آن ها اجازه ورود آن ها به زمره اهل بيت را نداد ، همچنان كه در مباهله پيامبر جز اين چهار كس را با خود نبرد.
بنا بر اين آيه تطهير دلالت بر عصمت اهل بيت دارد. اهل بيت گر چه مي تواند مصداق هاي مختلف داشته باشد، ولي اهل بيت معصوم را فقط خدا و پيامبر مي شناشد. جز معرفي پيامبر، هيچ راهي براي شناسايي آنان وجود ندارد. مي توانيم با دلايلي بفهميم كه بعضي جزو اهل بيت نيستند ، زيرا گناه آشكار كرده اند، ولي نمي توانيم بدانيم چه كساني جزو اهل بيت هستند، چون عصمت امري دروني است و جز خدا كسي بدان علم ندارد . پس راه شناسايي اهل بيت معصوم فقط مراجعه به پيامبر است و پيامبر هم زنانش را جزو اهل بيت نشمرده است.
مطلب بعد اين كه در زمان نزول آيه اين پنج نفر(ع) موجود بودند به همين خاطر گفته ميشود كه مراد اينها هستند
وگرنه بقيه ائمه هم شامل ميشود . كسي كه اين پنج نور مقدس را پذيرفت راهي جز پذيرش بقيه ندارد
مطلب آخر اين كه از امام باقر(ع) تا امام مهدي (عج ) همه از ذريه امام حسن و حسين (ع) بوده اند (زيرا مادر امام باقر دختر امام حسن مي باشد)
پي نوشت ها:
1. مائده(5)آيه6.
2. تحريم(66)آيه4.
3. احزاب(33)آيه 29.
4. همان،آيه33.
5. هود(11)آيه 73.

دقت كنيد كه آيه فرموده است: خداوند مي‏خواهد پليدي را از شما دور گرداند و نفرموده خداوند مي‏خواهد شما را از پليدي دور گرداند. مطابق بيان قرآن ساحت آن ها آن قدر مقدس و متعالي است كه خداوند خود مدافع آن تقدس گشته و نمي‏گذارد رجس و پليدي بدان نزديك گردد. كسي كه طالب و خواستار رجس و پليدي بوده و دنبال آن برود ، ارزش اين كه برگزيده شود و تحت حمايت خاص قرار گيرد ، ندارد؛ ولي اگر كسي پاكي طلب بود و از رجس و پليدي گريزان و منزه بود ، ارزش دارد كه برگزيده شده و تحت حمايت قرار گيرد . مشابه اين تعبير و عنايت خاص در سوره يوسف نسبت به آن جناب نيز مطرح شده و علت آن عنايت نيز بيان گرديده است: «كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ؛(1) اين چنين (با يوسف عمل كرديم) تا سوء و فحشا را از او بگردانيم زيرا او از بندگان مخلَص ما بود». از مقايسه اين دو آيه معلوم مي‏گردد در اينجا نيز خداوند اهل بيت (ع) را به خاطر مخلص بودنشان مورد عنايت قرار داده و هر نوع پليدي را از ساحت آنان دور ساخته است. "مخلص" اسم مفعول يعني خالص شده ، كسي كه خدا او را براي خود خالص كرده و متولي وي شده و براي غير خودش در او نصيبي قرار نداده است. (2) مخلَصين آنانند كه پس از آن كه ايشان خود را براي خدا خالص كردند ( و مخلِص شدند)، خدا آنان را براي خود خاص گردانيده است. كساني كه به بندگي محض رسيده و نور و محبت و عشق به خدا تمام وجودشان را فرا گرفته و خدا هم دوستدار آنان شده و آنان را براي قرب خود بر گزيده است . برگزيدگان خدا از بين بندگان، كساني كه به مقام اصطفاء و اجتباء رسيده و خدا آنان را از بين بندگان دست چين كرده و بر گزيده ، مخلص و خالص شده و به خدا اختصاص يافته اند. كسي كه به بندگي محض رسيد و خدا او را بر گزيد و به خود اختصاص داد ، چنين كسي از "مخلَصين " مي شود .(3) در آيه تطهير هم سخن از اين نيست كه خدا مي خواهد شما را از ارتكاب پليدي و گناه و زشتي بازدارد؛ زيرا آنان از پليدي دور بودند. بلكه مي فرمايد: خدا مي خواهد پليدي را از ساحت شما دور سازد . ("ليذهب عنكم الرجس" نه ليذهبكم عن الرجس) البته پيامبران مانند ملائكه نيستند كه ذاتا اقتضاي گناه نداشته باشند. ملك ذاتا از نور است و اقتضا و اسباب و دعوت كننده به گناه ندارد؛ ولي امامان و معصومان بشر هستند و خلقتشان از خاك و ماده است كه از روح خدا در او دميده شده و به اين جهت مانند بقيه انسان ها خشم و شهوت و نياز جنسي و ... دارند. ولي آن ها نفس و گرايش هاي مادي را مهار كرده و در خدمت عقل و نورانيت خدايي خود گرفته اند. شيطان نفس و شيطان جن براي دعوت آنان به گناه و زشتي اقدام مي كنند ولي نورانيت آنان چنان قوي است كه شيطان ها راهي به اغواي آنان نمي يابند و به تسليم وا داشته و منصرف مي شوند. خلاصه آن كه مساله دفع نيست؛ رفع است . به عبارت ديگر درمان نيست پيشگيري است. پي نوشت ها: 1. يوسف (12) آيه 24. 2. طباطبايي، الميزان ، قم ، انتشارات اسلامي ، ج11، ص 79. 3. ر. ك. آيات:بقره،130؛آل عمران ،33 و 42 و 87؛ نمل، 59؛ يوسف، 6؛ نحل، 121؛ مريم، 58؛ طه، 122؛ حج، 75؛ نمل،59؛ ص، 47؛ قلم،50.