درقرآن به صراحت و به صورت تفصيلي به معيارهاي انتخاب أنبياء توسط خداوند متعال تصريح نشده است و خداوند متعال به صورت اجمالي فرموده كه:« وَ إِذَا جَاءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتيَ نُؤْتيَ مِثْلَ مَا أُوتيَِ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يجَْعَلُ رِسَالَتَهُ...»(1) «و هنگامي كه آيهاي براي آنها [كفار قريش] بيايد، ميگويند: «ما هرگز ايمان نميآوريم، مگر اينكه همانند چيزي كه به پيامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاه تر است كه رسالت خويش را كجا قرار دهد.»
در اين آيه به صورت سربسته اشاره شده كه دريافت وحي الهي و نبوت مستلزم داشتن معيارها و ملاك هايي است كه خود خداوند متعال اين معيارها را بهتر مي داند و لذا مي داند كه چه كسي را به مقام نبوت و رسالت مبعوث نمايد.
البته با توجه به برخي آيات و روايات مي توان برخي معيارها را به صورت اشاره وار كشف نمود؛ به عنوان نمونه خداوند متعال در خصوص حضرت ابراهيم مي فرمايد:
« إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كاَنَ أُمَّةً قَانِتًا لِّلَّهِ حَنِيفًا وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ شَاكِرًا لّأَِنْعُمِهِ اجْتَبَئهُ وَ هَدَئهُ إِليَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ(1)
«ابراهيم (به تنهايي) امّتي بود مطيع فرمان خدا، خالي از هر گونه انحراف بود و از مشركان نبود شكرگزار نعمت هاي پروردگار بود، خدا او را برگزيد و به راهي راست هدايت نمود!»
خداوند متعال در اين آيات بعد از ذكر صفات متعدد و برجستگي هاي حضرت ابراهيم(ع) مي فرمايد كه خداوند متعال وي را برگزيد و لذا مي توان گفت كه اين صفات و ويژگي ها در انتخاب و إجتباء وي تأثير داشته است.
يكي از صفات بارز كه در اين آيه اشاره شده همين شكر گزار بودن حضرت ابراهيم است چنانكه در خصوص حضرت نوح(ع) نيز مي خوانيم كه:« إِنَّهُ كاَنَ عَبْدًا شَكُورًا» (2) « او بنده شكرگزاري بود»
همچنين پيامبران الهي در بالاترين مراتب كمالات اخلاقي بوده اند چنانكه خداوند متعال در وصف پيامبر (ص) مي فرمايد:«وَ إِنَّكَ لَعَليَ خُلُقٍ عَظِيم»(3) «و تو اخلاق عظيم و برجستهاي داري.»
در خصوص حضرت موسي (ع) نيز در منابع روايي مي خوانيم كه:« خداوند به حضرت موسي (ع) فرمود: «بار ديگر كه براي مناجات آمدي، بدترين مخلوق مرا به همراه بياور!» موسي (ع) هنگام بازگشت در فكر فرو رفت كه چه كسي را ببرد؟ به هركس كه مي انديشيد با خود مي گفت: شايد خدا او را دوست داشته باشد. سرانجام موسي (ع) سگي را يافت كه دچار بيماري گال (گري) بود. با خود گفت: شايد اين منفورترين موجود نزد خدا باشد؛ لذا بر گردنش ريسماني انداخت و او را با خود كشيد، اما در ميان راه ريسمان را گشود و آن سگ را هم رها كرد. هنگامي كه به ميقات رفت، ندا رسيد: « اي موسي! كجاست آنچه كه ما به تو امر كرديم؟ گفت: پروردگارا! آن را نيافتم.» ندا رسيد: « به عزت و جلالم قسم! اگر أحدي را ميآوردي، نام تو را از ديوان «نبوّت» پاك ميكردم»(4)
1. نحل(16) آيه 120- 121.
2. إسراء(17) آيه 3.
3. قلم(64) آيه 4.
4. ابن فهد حلي، عدة الداعي و نجاح الساعي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1407ق، ص 218.