آنچه از قرآن كريم استفاده مي شود، اين است كه نسل موجود از انسان، به حضرت آدم و همسرش منتهي مي شود و جز اين دو نفر، هيچ كس ديگري در انتشار اين نسل دخالت نداشته است؛ ولي اين مسئله منافاتي با آن ندارد كه نسل ديگري از انسان ها قبل از حضرت آدم وجود داشته باشند؛ زيرا قرآن كريم نسبت به نفي يا اثبات نسل هاي قبلي اظهار نظر نكرده و عدم اظهار نظر درباره يك مسئله، به معناي نفي آن نيست. بنابراين، نمي توان نسبت تناقض به قرآن كريم داد.
البته در بعضي از روايات وارده از ائمه (ع)، مطالبي آمده كه وجود ادواري براي بشر را قبل از دوره حاضر اثبات مي كند.
شيخ صدوق در كتاب خصال از امام باقر (ع) روايت كرده كه حضرت فرمود: «خداي بلندمرتبه از روزي كه زمين را آفريده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هيچ يك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده اند و خداي تعالي همه آن ها را از پوسته روي زمين آفريد و نسلي را بعد از نسل ديگر ايجاد كرد و براي هر يك، عالمي بعد از عالم ديگر پديد آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بيافريد و ذريه اش را از او منشعب ساخت». (1)
بر اين اساس، اگر از آثار به جاي مانده از انسان هاي پيشين پي برده شود كه تاريخ آن به ميليون ها سال پيش برمي گردد، بايد گفت كه اين آثار به جاي مانده، مربوط به انسان هاي نسل كنوني نيست. انسان هايي كه قرآن از آن ها سخن به ميان آورده، مربوط به نسل حضرت آدم هستند كه در قرآن از آن ها به «بني آدم» تعبير شده است. از اين رو، تناقضي بين قرآن و يافته هاي تجربي وجود ندارد.
پي نوشت:
1. شيخ صدوق، خصال، ج 2، ص 359، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1362ش.